کودتای انرژی

کودتای انرژی

عوامل ایجاد کننده رفتارهای سیاسی قرون اخیر در منطقه خاورمیانه، جدا از حاکمان کشورهای منطقه وعوامل درون منطقه ای ، کشورها وقدرتهایی بوده اند که برای کسب منافع بیشتر راهی سرزمینهای ثروتمند آسیایی و خصوصا خاورمیانه شده اند و تعامل آنها با دولتها و ملتهایی که مورد استعمار قرار گرفته اند، بسیاری ازتحولات سیاسی قرون اخیر را رقم زده است؛ تحولاتی که منافع اقتصادی، فرهنگی، ژئواستراتژیک، اطلاعاتی و... را در پس رفتارهایی سیاسی دنبال کرده است. تاریخ معاصر کشورهای خاورمیانه و خصوصا کشور خودمان، پر است از نمونه هایی از این دست که هدفی منفعت جویانه، سبب رفتارهایی فریبنده شده و یک سلسله حوادث سیاسی، و بعضا با هزینه هایی فوق العاده سنگین را رقم زده که هدفی خارج از چارچوب رفتار انجام شده را دنبال می کرده است.
آشفتگیهای اجتماعی ایران پس از به قتل رسیدن نادر شاه افشار، سبب شد تا کریمخان زند نیز چندان دوامی در مقابل سرکشیهای طوایف قدرت طلب داخلی نیاورد و پس از مدت نستبا کوتاهی، خنجر قجرها کار را تمام کرد و خونریزیهای پس از آن، شرایط را برای سلطه ایل قاجار فراهم ساخت.
قجرها نیز به وضوح می دیدند که چون مردم پشتوانه آنها نیستند، نمی توانند برتری خود بر دیگر رقبای سلطنت بر ایران را حفظ کنند و ملتمسانه دست به دامان روس و انگلیس زدند. حضور همزمان این دو در کشورمان سبب شد تا در اندک زمانی، بسیاری از اراضی و معادن و چاههای نفت کشورمان بدست اجانب افتد. همین امر علت اصلی قیامهای گسترده مردم در زمان سلطنت قاجاریه شد و دو نهضت عظیم تنباکو و مشروطه و افزایش آگاهی مردم از رفتار حاکمان، نفرتی عمومی نسبت به انگلیس و سیاستهای آن را سبب شده بود. چرا که همزمان با این تحولات، انگلیس با مبارزات افرادی نظیر آیت الله العظمی میرزای شیرازی و آیت الله حاج سید مصطفی کاشانی، در عراق نیز دچار چنین وضعیتی شده بود و شرایط حضور مستقیم در بسیاری از کشورهای منطقه را از دست داده بود.
همزمان با این تحولات و پس از پایان جنگ اول بین الملل، کشورهای اروپایی با ضعفی شدید در قوای نظامی مواجه شدند و به طبع اندکی از اشتهای استعماری آنها کاسته شد. در چنین شرایطی بود که دولت شکل گرفته در آمریکا، کم کم پای در ملک شخصی و قدیمی انگلیس، روسیه، فرانسه و آلمان گذاشت و وارد خاورمیانه شد تا علاوه بر منافع ژئواستراتژیک این منطقه، که بسیاری از آبراههای اصلی دنیا و منابع اصلی انرژی در آن قرار داشت، از مواهب زیر زمینی و معدنی این منطقه نیز سهمی برای خود دست و پا کند.
حضور آمریکا در ایران در شرایطی رخ داد که همزمان با سقوط قاجار، انگلیس نیز بسیاری از کارکردهای اصلی خود را در ایران از دست میداد و عقل حکم می کرد که خود انگلیسها نیز جا را برای حضور رقیبی کنترل شده و واسطه باز کنند تا منافع را به جیب واسطه برده و برداشتی غیر مستقیم از منافع ملی ما داشته باشند.
شرایط آن دوره سبب شده بود تا ملت گریزان از انگلیس و سیاستهای انگلیسی، بدنبال یافتن پشتوانه ای برای خروج از این شرایط بر آید. ضعف موجود در تعداد و طرز تفکر سیاستمدارانی که آشنا به مبانی اسلام و دوستدار ملت ایران باشند، سبب شد تا عوامل داخلی استعمار گران، خواست و ارداه ملی را منحرف کرده و آمریکا را، بدل ازغایت مطلوب ملت ایران در گریز از استعمار انگلیس غالب کنند و در یک فریبکاری عمومی وگسترده، انگلیس را چماق کنند و آمریکا را هویج. و صد البته در این شرایط، هم چماق و هم هویج، فقط به خالی کردن جیب ملت می اندیشند و رفتن به سمت هر کدام، تهدیدی برای منافع ملت ایران بود.
با این توصیف، آمریکا توانست از تمام ظرفیتهای منفی ایجاد شده علیه انگلیس نهایت بهره را برده و جای پای خود را در ایران سفت کند. کشمکشهای داخلی ایران در آن دوره، با توجه به سابقه مبارزاتی دو نهضت عظیم تنباکو و مشروطه، سبب شد تا مجلس شورای ملی ( که محصول آفت خورده مجاهدتهای مشروطه خواهان متشرع بود) در چهاردهمین دوره خود همراه نهضت ملی شدن نفت شده و خواستار قطع ید دول بیگانه( غیر از انگلیس) از منابع نفتی ایران شود که بعد ازمدتی با پیشنهاد غلامحسین رحیمیان، انگلیس نیز به لیست دول بیگانه افزوده شد و با مجاهدتهای آیت الله کاشانی و کوششهای دکتر مصدق، این مهم به انجام رسید.
بدون شک شرایطی که پس از ملی شدن نفت در ایران رخ داد، یکی از پیچیده ترین دورانهای تاریخ معاصر است و نقش واسطه هایی نظیر دکتر مظفر بقایی کرمانی و آخوندی بنام شمس قنات آبادی در ایجاد جدایی و تنش بین آیت الله کاشانی و مصدق، هنوز در دالانهای تو درتوی تاریخ ایران نهفته باقی مانده و مجاهدتی را برای شناخت عبرتهای دقیق آن دوره می طلبد. در هر حال، آنچه در ایران پس از ملی شدن صنعت نفت رخ داد، کنار رفتن چهره بزک شده دلبری بنام آمریکا بود که قرار بود جای دیوی بنام انگلیس را بگیرد.
هنوز آمریکا جای پای خود را در دولت رضاخان پهلوی سفت نکرده بود که نهضت ملی شدن نفت، شاهرگ حیات آنها در ایران را با خطراتی جدی مواجه کرد. بروز چنین شرایطی سبب شد تا آمریکا بسرعت از چهره بدلی خود خارج شود و تمام اندیشه های خامی را که دل به قدرت آمریکا برای سعادت یافتن ملت ایران بسته بودند، نقش بر آب کند.
در همین دوره است که مشاهده می کنیم در حدود نیم قرن پیش و در 28 مرداد 1332، اردشیر زاهدی در کودتایی آمریکایی، دولت مصدق را (که بر اثر کارشکنی و خیانت واسطه هایی نظیر مظفر بقایی و شمس قنات آبادی، در مدت کوتاهی پشتوانه روحانیت با رهبری آیت الله کاشانی و بخش عظیمی از مردم را از دست داده بود) سرنگون می کند و عملا تمام تلاشهای دولت و ملت ایران را نقش بر آب می کند و خبر نامی از" نهضت ملی شدن نفت "چیزی را باقی نمی گذارد.
لذا شما می توانید به وضوح در صفحات تاریخ ایران مشاهده کنید که پس از این کودتا، کشورهای استعمارگر قدیمی در کنار آمریکا، با بی شرمی تمام، علنا ذخایر ملت ایران را غارت می کنند و هیچ ابایی از مطرح کردن این موضوع ندارند.
تحولات تاریخی نزدیکتر به شرایط امروز نیز نشان می دهد مساله انرژی و بخصوص نفت، هنوز از آن نیازها و لذایذی است که آمریکا حاضر است بخاطر دست یافتن به آن، از ینگه دنیا به خاورمیانه یا هر جای دیگر دنیا برود تا در رقابتی خصمانه با دیگر استعمارگران، جا نماند.
حمله عراق به کویت که ادله مستند زنده نشان می دهد به تحریک خود آمریکا بوده است، سبب شد تا آمریکا بعنوان یک منجی بزرگ برای دفاع از کویت وارد خلیج فارس شود و پرچم خود را بر سرچاههای نفت کویت استوار کند.
نفوذ سیاسی و اطلاعاتی آمریکا در عربستان که در پس یک تهاجم فرهنگی انجام گرفت، بطور غیر مستقیم و با پوششهای متعدد و رفتارهای سیاسی فریبنده کنترل منابع نفتی عربستان را در اختیار آمریکا قرار داده است.
کشورهای کوچک، پر نفت و کم قدرت حوزه خلیج فارس نیز که مدتهاست تحت سلطه شدید آمریکا قرار دارند و بعضا روسای دولت آنها به این امر معترفند.
اینهمه، در کنار کودتایی که اخیرا در ونزوئلا رخ داد تا با سرنگونی هوگو چاوز، زمام حکومت و به تبع نفت ونزوئلا در اختیار آمریکا قرار گیرد، نشان می دهد که با گذشت چندین دهه از حضور موثر آمریکا در رقم خوردن معادلات جهانی و منطقه ای، هنوز نیاز و اشتهای آنها اقتضا می کند از محصولی استراتژیک بنام نفت چشم نپوشند و از همین منظر، بسیاری از تحولات امروز عراق و دیگر کشورهای خاورمیانه و حوزه دریای خزر قابل ارزیابی است.
بنظر آنچه علت العلل تمامی شرایط مذکور است، چیزی جز طمع به نفت و انرژی کشورهای منطقه نیست. چرا که اصلی ترین بحران بشر قرن بیست و یکم، بحران منابع انرژی خواهد بود و آمریکایی که به بقای خود بعنوان یک استعمارگر می اندیشد کودتاهای متعددی را برای دست یابی به منابع انرژی انجام داده و خواهد داد و "کودتای انرژی"، رشته پیوسته ایست که 28 مرداد 32 را به تحولات اخیر بین المللی در ونزوئلا و عراق گره می زند و میتوان دنباله آن را پیش بینی کرد.

تماس با نویسنده:
ehsani57@gmail.com