نفت و سیاست خارجی پهلوی دوم از كودتا تا انقلاب اسلامی

سال 1908یك نقطه عطف استراتژیك محسوب می‌شود.كشف نفت به تحكیم اعمال نفوذ جدی بریتانیا در ایران و تصمیم این كشور به باقیماندن در خلیج‌فارس منجر شد.از این تاریخ به بعد بود كه مفهوم " امنیت ذخایر نفتی خلیج فارس" برای همیشه وارد نظام واژگان امنیتی غرب شد و حقی دائمی برای كشورهای صنعتی غرب برای مداخله در موازنه قدرت در خلیج‌فارس ایجاد كرد.1
با كشف نفت در منطقه خاورمیانه، بر اهمیت استراتژیك این منطقه افزوده شد. رقابت دائمی شوروی و انگلیس بر سر نفت ایران در دوره‌های قبل از كودتای 28 مرداد 1332 نشان از اهمیت و جایگاه ایران در معادلات ابرقدرت‌ها دارد. شوروی‌ها خواستار امتیاز مشابه انگلیسی‌ها در شمال بودند و انگلیسی‌ها نیز در جنوب برای حفاظت از منافع نفتی خود دست به اقداماتی زدند كه با حاكمیت حكومت مركزی در تضاد بود و همه اینها نشان از تأثیر زیاد نفت در روابط خارجی ایران است. نفت یكی از عوامل عمده یورش نیروهای متفق به ایران در طی جنگ دوم جهانی بود. با ملی شدن صنعت نفت فصل جدیدی از روابط خارجی ایران با قدرت‌های بزرگ رقم خورد. اولین نتیجه این حركت ملی، شكسته شدن انحصار انگلیسی‌ها بر نفت ایران بود و همین عامل آنها را به سوی اقدام نظامی و برپایی كودتا سوق داد. هرچند كودتای 28 مرداد نتوانست انحصار گذشته انگلیسی‌ها بر نفت ایران را بازگرداند اما وضعیت جدیدی را رقم زد و آن حضور علنی و رسمی آمریكا در برنامه نفتی ایران بود. البته این بدان معنا نیست كه آمریكائی‌ها در سال‌های قبل تلاشی برای حضور در برنامه نفتی ایران نداشتند.2
در این مقاله سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود كه جایگاه نفت در روابط خارجی ایران در دوره پهلوی دوم از كودتای 1332 تا انقلاب اسلامی چه بوده است.
فرضیه نگارنده این است كه نفت همانند دهه‌های قبل از كودتای 28 مرداد عامل اصلی در روابط خارجی ایران بازی می‌كند و حتی با توجه به افزایش قیمت نفت این نقش در زمینه‌های دیگر مانند نظامی و اقتصادی پر رنگ‌تر و جدی شده است.
 كنسرسیوم نفتی ؛ ورود آمریكا به برنامه نفتی ایران
با ملی صنعت نفت در ایران انگلیسی‌ها عملا از نفت ایران خلع ید شدند. ملی شدن صنعت نفت همچنین ورود نفت ایران را كه بر اساس قرارداد 1933 در اختیار شركت نفت ایران ـ انگلستان بود، به بازارهای جهانی متوقف ساخت. جذب نفت ایران در بازارهای جهانی مهم‌ترین مسئله‌ای بود كه دولت كودتا را به خود مشغول كرده بود زیرا با توقف صادرات نفت ایران، كشورهای نفت خیز خاورمیانه تولید نفت خود را افزایش داده بودند و در نتیجه كاهش تولید آنها بخاطر ورود نفت ایران به بازار جهانی ممكن بود مخالفت شركت‌های نفتی را در پی داشته باشد. بنابراین این كار مستلزم همكاری 7 كمپانی بزرگ نفتی بود كه در كنار شركت سابق ایران و انگلستان كلیه عملیات تولید، محل و نقل و تصفیه و بازاریابی را در جهان غیر كمونیست در دست داشتند.3
دولت كودتا و شاه از بحران مالی كه به دلیل عدم صادرات نفت به وجود آمده بود نگران بودند بنابراین برای برقراری ثبات در داخل از آمریكا درخواست كمك مالی نمودند. آمریكا این كمك‌ها را در كنار تلاش برای برقراری صادرات نفتی ایران انجام داد تا خطراتی كه منافع آمریكا را مانند گسترش كمونیسم تهدید می‌كرد بر طرف سازد.4 بنابراین طی مذاكرات چند ماهه بین سیاستمداران عالی رتبه آمریكا، انگلیس و فرانسه به همراه رؤسای شركت‌های بزرگ نفتی در آذر 1332 (6 دسامبر 1953) بر ایجاد یك كنسرسیوم مشترك استخراج و پالایش نفت ایران به توافق رسیدند. 5 حكومت زاهدی نیز، آمادگی خود را برای مذاكره با نمایندگان كنسرسیون اروپایی ـ آمریكایی نفت اعلام كرد. نهایت این مذاكرات عقد قراردادی معروف به قرارداد امینی ـ پیچ یا قرارداد كنسرسیوم شد و در این قرارداد طرف اول یعنی ایران شامل دولت و شركت ملی نفت ایران و طرف دوم یعنی 8 شركت نفتی خارجی شامل 5 شركت آمریكایی بودند كه هر كدام با 8 درصد جمعا 40 درصد و شركت نفت بریتیش پترولیوم (B.P) با 40 درصد ، شركت هلندی رویال داچ با 14 درصد و شركت نفت فرانسه با 6 درصد سهیم بودند.6 هر چند كه انگلیسی‌ها 40 درصد از سهام كنسرسیوم را در اختیار داشتند اما ایالات متحده در صدد بود كه دست آنها را از نفت ایران بطور كامل قطع كند و خود جای آنها را بگیرد اما یكسری از علل وجود داشت كه آمریكا را ناكام گذاشت. یكی از این علت‌ها این بود كه ایالات متحده می‌خواست وحدت دولت‌های عضو ناتو را كه انگلستان هم عضو آن بود به هم نزند و برای این هم آمریكا نتوانست مسئله اخراج كامل انگلستان را از ایران و نظارت صد در صد به نفت ایران را عملیاتی كند.7 با این حال آمریكا علاوه بر ورود به برنامه نفتی ایران، گام محكمی برای تثبیت موقعیت خود در خاورمیانه برداشت. گزارش كمیسیون تحقیق پارلمان فرانسه درباره كنسرسیوم مؤید این مطلب است: «با این حال شركت‌های آمریكایی موفق شدند با بهره‌گیری از بحران نقت ایران در سال 1330، سلطه خود را بر خاورمیانه مسجل سازند. در واقع فقط مداخله آمریكا توانست مصدق را سرنگون كند و نتیجه این همبستگی ، ورود شركت‌های آمریكایی با 40 درصد سهام در كنسرسیوم بین‌المللی بود».8
 پیمان بغداد ، حمایت از شركت‌های نفتی یا مقابله با كمونیسم
یكی از اهدافی كه ایالات متحده آمریكا درسال‌های پس از جنگ دوم جهانی (جنگ سرد) شدیدا پیگیری می‌كرد، مقابله با نفوذ كمونیسم در كشورهای در حال توسعه و جهان سومی بود. اجرای اصل 4 ترومن در سال‌های آغازین دهه 1950 م در راستای این مقابله بود. آمریكا همچنین به دنبال ایجاد كمربند بهداشتی به دور شوروی و چین بود تا از گسترش ویروس كمونیسم به جهان جلوگیری كند. و تهدیدات نظامی آنها را خنثی نماید.9 در همین راستا آمریكا برای حفظ منافع خود در خاورمیانه ( هم نفتی، هم معدنی و استراتژیك ) در برابر خطر كمونیسم در كشورهای منطقه، به دنبال ایجاد یك سازمان نظامی جمعی بود.10 بنابراین پیمان بغداد در 19 مه 1334 ( 13 اكتبر 1955) با پیوستن ایران به جمع تركیه، عراق و پاكستان از كشورهای منطقه و انگلستان كامل شد آمریكا نیز به صورت عضو ناظر بود.
این پیمان در حقیقت اولین نشانه همبستگی نظامی بین دو دولت ایران و ایالات متحهد به شمار می‌رود.11 پیمان بغداد با كودتای نظامی در عراق در سال 1958 و سقوط رژیم سلطنتی و در نتیجه خروج عراق از این پیمان به پیمان سنتو تغییر یافت. در ادامه این سیاست، ایالات متحده بطور جداگانه با ایران ، پاكستان و تركیه موافقت‌نامه‌های دفاعی امضاء كرد كه بر طبق آنها آمریكا موظف شد در صورت تجاوز به كشورهای طرف قرارداد هر گونه اقدام مقتضی را كه شامل استفاده از نیروی نظامی خواهد بود، انجام دهد در ضمن مساعدت‌های نظامی و اقتصادی را به این كشورها جهت حفظ استقلال ملی و تمامیت و پیشرفت اقتصادی را به اجرا گذارد.12 قراردادها و توافق‌نامه‌ نظامی بین ایران و آمریكا، اعتراض شدید شوروی را در پی داشت زیرا شوروی این پیمان‌ها را تهدید بر ضد خود می‌دانست و ادعا می‌كرد كه ایران قصد دارد پایگاه‌های پرتاب موشك در خاك خود تأسیس كند. بنابراین رابطه ایران و شوروی به سردی گرائید.13
 اوپك مقابله با شركت‌های نفتی
بر اساس قراردادهای كنسرسیوم نفتی تعیین قیمت نفت از سوی شركت‌های نفتی صورت می‌پذیرفت در حالیكه این شركت‌ها هیج معیار اقتصادی مشخصی برای قیمت اعلام نمی‌كردند. كشورهای صادر كننده نفت نیز ناچار به پذیرش قیمت تعیین شده از سوی شركت‌های نفتی بودند. شركت‌های نفتی در سال 1959 م بدون هیچ دلیل منطقی بهای نفت اعلان شده منطقه خلیج فارس را 18 درصد كاهش دادند و چون مقاومتی ندیدند سال آینده یكبار دیگر 18 درصد از بهای نفت كاستند. در این شرایط كشورهای صادر كننده نفت علی‌رغم افزایش بیست تا سی درصدی تولید، دچار كاهش درآمد شدند.14 كشورهای صادر كننده نفت برای مقابله با این خودسری‌های شركت‌های نفتی دست به تشكیل سازمانی زدند تا علاوه بر حفظ منافع اعضاء ، قیمت‌های نفت خام را در بازارهای جهانی تثبیت نمایند.15
در سپتامبر 1960، نمایندگانی از ایران، عراق، كویت، عربستان و ونزوئلا و ناظرانی از قطر و اتحادیه عرب در بغداد گرد هم آمدند و سرانجام در 15 ژانویه 1961 م اوپك با عضویت 6 كشور تأسیس شد و بعدها اندونزی و لیبی نیز به آن پیوستند.16 با تقویت موقعیت اوپك، ایران نیز در صد تغییر شرایط قرارداد سال 1333 خود با كنسرسیوم بر آمد و سرانجام شركت‌های عضو كنسرسیوم به امضای قرارداد جدیدی كه متضمن امتیازات بیشتری برای ایران بود، ‌رضایت دادند. طی قرارداد جدید، اداره امور صنایع نفت ایران بطور كامل به شركت ملی نفت ایران سپرده شد و شركت‌های عضو كنسرسیوم به عنوان خریدار نفت ایران شناخته شدند.17
 جنگ اعراب و اسرائیل ، نفت ایران منجی اسرائیل
روز ششم اكتبر 1973، نیروهای مصری و سوری دست به حمله‌ای غافلگیركننده بر ضد رژیم صهیونیستی زدند. در این بین كشورهای صادركننده نفت با پیشنهاد شركت‌های نفتی مبنی بر افزایش 15 درصدی قیمت نفت مخالفت كردند و دو برابر شدن قیمت نفت را خواستار شدند اما طرفین به توافقی نرسیدند. چند روز بعد در نیمه اكتبر اوپك برای اولین بار بدون مشروت و مذاكره با كمپانی‌های نفتی قیمت نفت را بین هفتاد تا هشتاد درصد افزایش داد و به موازات آن كشورهای عربی صادركننده نفت ( به استثنای عراق) صدور نفت به كشورهای حامی اسرائیل و در رأس آنها آمریكا را تحریم كردند. شركت اول با تصمیم اوپك مبنی بر افزایش بهای نفت تا دو برابر قیمت تعیین شده در ماه اكتبر تبدیل به شوك دوم نفتی برای كشورهای مصرف كننده نفت شد. بدین ترتیب قیمت نفت در ماه دسامبر 1973 در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال 1973 نزدیك به 4 برابر شد.18 هر چند همكاری رژیم شاه با اسرائیل رد سال 1333 آغاز شده بود و اسرائیلی‌ها در همان زمان پیشنهاد خرید نفت ایران را دادند، اما اوج ارتباط ایران و اسرائیل به جنگ اعراب و اسرائیل باز می‌گردد. در سال 1956 با بسته شدن كانال سوئز در پی حمله انگلستان ، فرانسه و اسرائیل به مصر، همكاری نفتی گسترده تری بین دو كشور بوجود آمد و با توجه به اینكه شوروی به محض حمله اسرائیل به مصر مناسبات سیاسی خود را با این كشور قطع و جلو ارسال نفت را به اراضی اشغالی را گرفته بود. ایران تنها جایگزین نفت شوروی به شمار می‌رفت. تكمیل خط لوله بین ایران و اسرائیل در پایان سال 1960 صادرات نفت ایران به اسرائیل را دو برابر كرد.19 پس از جنگ سال 1967 م نیز رژیم صهیونیستی یك خط لوله 260 كیلومتری از بندر عیلات در كنار دریای سرخ به بندر اشكلون در كنار مدیترانه كشید كه مخارج آن را دولت ایران پرداخت كرد و از این طریق نفت ایران به مناطقی در اروپا بویژه ایتالیا و رومانی ارسال می‌شد. در دوره جنگ 1973 م اعراب و اسرائیل و تحریم این كشور از سوی كشورهای عرب صادر كننده نفت، ایران بزرگترین فروشنده نفت به اسرائیل و در واقع ناجی این رژیم محسوب می‌شد. پس از سال 1975میلادی هم كه اسرائیل حوزه نفتی ابورودیس در صحرای سینا را در پی عقب‌نشینی به مصریان واگذار كرد، دولت ایران متعهد شد كه كلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تأمین كند و این تضمین دولت ایران در واقع جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود كه هنری كسینجر وزیر خارجه وقت آمریكا مذاكرات مربوط به آنرا به عهده داشت.20 اسرائیلی‌ها نیز در عوض مربیان خود را برای آموزش نظامیان ایران فرستادند و برای ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك) با رژیم پهلوی همكاری نزدیكی داشتند.21
 ایران ژاندارم منطقه
تبدیل ایران به قدرت نظامی منطقه معلول عوامل متعددی بود. اهمیت استراتژیك ایران و كشورهای خلیج فارس به علت برخورداری از معادن نفت و گاز و اتكای روز افزون كشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه؛ خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس 22 در پی بحران اقتصادی و كاهش ارزش لیره استرلینگ و ملی كردن كانال سوئز از سوی مصر و تضعیف سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریكا به سبب درگیر شدن در جنگ پرهزینه ویتنام 23 عواملی بود كه آمریكا را بر آن داشت كه برای پر كردن خلاء قدرت در خلیج فارس، حفاظت منافع غرب را به ایران واگذار كند. این تصمیم ایالات متحده آمریكا اولین بار رد قالب دكترین نیكسیون از سوی ریچارد نیكسون در 26 ژوئیه 1968 در جزیره گوام اعلام شد.24 در سال 1970 كنفرانسی از سفیران آمریكایی در خاور نزدیك و خاورمیانه با حضور معاون رییس جمهوری آمریكا و ریچادر هلمز (رییس CIA و سفیر بعدی آمریكا در ایران ) در تهران بزگزار شد تا درباره نحوه اجرای مشخص این دكترین تصمیم بگیرند. نتیجه برگزاری این كنفرانس، تأكید بر نقش ایران به عنوان ژاندارم منطقه بود كه بایستی از آن پس، ایران امنیت تمامی خلیج فارس را بر عهده بگیرد.25 اجرای دكترین نیكسون در ایران نیاز به اجرای مقدماتی داشت. اولا آمریكا باید نیازهای تسلیحاتی رژیم شاه را برطرف سازد و دست شاه را برای خرید هر مقدار جنگ‌افزار كه می‌خواست ـ به استثنای سلاح‌های هسته‌ای ـ باز می‌‌گذاشت از سوی دیگر خرید این جنگ‌افزارها نیاز به پول زیادی داشت بنابراین رژیم شاه می‌بایست توان اقتصادی لازم برای خرید تسلیحات را بدست می‌آورد و این ممكن نبود مگر از طریق افزایش بهای نفت.26 البته افزایش بهای نفت از نظر اقتصادی برای آمریكا نیز مطلوب بود زیرا هژمونی اقتصادی آمریكا به سبب سیاست‌های اقصتادی نیكسون مبنی بر كاهش ارزش دلار و شناور كردن نرخ ارز در اقتصاد سیاسی بین‌المللی دچار افول شده بود.27 و از سوی دیگر افزایش بهای نفت علاوه بر بالا بودن سود شركت‌های آمریكایی و پیدا شدن بازار نفت برای نفت آلاسكا كه گرانتر از نفت سایر كشورها بود، یك ضرر جدی به رقبای ژاپنی و اروپایی آمریكا كه هر دو شدیدا به واردات نفتی وابستگی داشتند، به شمار می‌رفت.28 بنابراین طی سیاستی قیمت نفت تا چند برابر افزایش یافت تا دولت ایران كه از نداشتن بودجه در مضیقه بود بتواند به خرید سلاح از آمریكا دست بزند.29 بر این اساس درآمد نفتی ایران كه درسال 1349، 950 میلیون دلار بود در سال 1353 به 5/18 میلیارد دلار و در سال 1354 به 9/18 میلیارد دلار ، در سال 1355، به 5/20 میلیارد دلار و در سال 1356 به 7/20 میلیارد دلار بالغ گردید.30 این افزایش درآمد در خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریكا نمود یافت بطوریكه خرید تسلیحاتی ایران در سال 1351 حدود 519 میلیون دلار بود در حالیكه در سال 1353 این میزان خرید به 4 میلیارد و 373 میلیون دلار رسید. البته خرید تسلیحات ایران به آمریكا محدود نمی‌شد. ایران در سال‌های 56ـ1352 از انگلستان 10 میلیارد دلار ، اسرائیل 4 میلیارد ، فرانسه و شوروی حدود یك میلیارد دلار و چكسلواكی ، آلمان غربی و ایتالیا هر كدام نیم میلیارد دلار تسلیحات خریداری نمود.31 ورود این تسلیحات ، ورود پرسنل نظامی كشورهای غربی را نیز در پی داشت، بر اساس گزارش منتشره از سوی كمیسیون امور خارجه سنای آمریكا در سال 1976، تعداد مشاوران و كاردانان فنی نظامی و غیرنظامی و آمریكایی در ایران حدود 24 هزار نفر بود كه تا سال 1980 به 60 هزار نفر خواهید رسید.32 همچنین در گزارش سال 1977 م (1356 ش) سنای آمریكا آشكارا اعتراف شده است كه حضور پرسنل آمریكایی در ایران و ناتوانی ایرانیان در استفاده از سلاح‌های فروخته شده جدید آمریكایی، اهرم‌هایی را در اختیار ایالات متحده آمریكا قرار می‌دهند كه ایران نتواند بر خلاف منافع آمریكا گام بردارد.33
بنابراین رژیم پهلوی در راستای ژاندارمری منطقه در برخی از مناطق بحرانی مداخله نظامی مستقیم داشت و كمك‌های نظامی و اقتصادی فراوانی در اختیار برخی از دولت‌های مورد حمایت آمریكا قرار داد. بارزترین مداخله نظامی مستقیم رژیم پهلوی دوم، سركوبی شورشیان ظفار در عمان بود. شاه در مصاحبه‌اش با روزنامه دیلی تلگراف در سال 1352 ش گفته بود كه هر دولتی كه در خلیج فارس كمك بخواهد حاضر به كمك خواهد بود. در پی اعلام این سیاست نوینی بن شهاب مستشار عالی سلطان قابوس در دیدار عباسعلی خعلتبری ، وزیر امور خارجه وقت ایران، سركوبی چریك‌های ظفار را از سوی نظامیان ایران خواستار شد.34 دولت ایران نیز در پی این درخواست واحدهایی از نیروی دریایی خود را در جزیره ام‌الغنم متعلق به عمان مستقر ساخت. مداخله نظامی ایران علل دیگری هم داشت. از آن جمله حفاظت از تنگه هرمز كه شاهرگ حیاتی انرژی غرب محسوب می‌شود. (توجه داشته باشید كه قسمتی از عمان در كنار تنگه هرمز قرار دارد) . از سوی دیگر نیروهای ظفار مورد حمایت جمهوری كمونیستی یمن جنوبی بودند بنابراین این مداخله نظامی علاوه بر تضعیف حكومت كمونیستی یمن جنوبی از اشاعه كمونیسم در منطقه جلوگیری می‌نمود.35
حضور غیرمستقیم رژیم پهلوی در منطقه نیز در چند مورد خلاصه می‌شود: كمك به كردهای عراق بر ضد رژیم بعث كه این باعث تیرگی روابط تهران ـ بغداد شده بود، ارسال اسلحه به اردن و یمن شمالی به توصیه آمریكا.36 ژاندارم منطقه پا را از منطقه نیز فراتر نهاد. محمدرضا پهلوی علنا اعلام كرد كه " از این پس ( شروع جنگ هند و پاكستان) مرزهای دریایی ایران در آن سوی خلیج فارس و بحر عمان یعنی در اقیانوس هند قرار دارد."37
در سال 1972 م دولت ایران برای كمك به وان تیو رییس جمهور ویتنام جنوبی جت‌های فانتوم به ویتنام فرستاد و در بهار 1977 م كمك‌های دیگری كه كیفیت آنها معلوم نشد برای ژنرال موبوتو دیكتاتور زئیر فرستاد تا با شورشی در ایالت شبا مواجه كند. در اواخر همین سال ایران پس از آنكه شوروی به حبشه كمك‌های قابل توجهی كرد، یعنی دولت سومالی در جریان مخاصمه با حبشه اسلحه و مهمات ارسال داشت.38 ایران همچنین از تجزیه پاكستان كه در جنگ شدید با هند قرار داشت شدیدا نگران بود زیرا تجزیه پاكستان تهدیدات امنیتی زیادی برای ایران به همراه داشت بنابراین برای سركوب شورشیان جبهه آزادی‌بخش خلق بلوچ به پاكستان كمك‌های فراوانی كرد البته این كمك‌ها در راستای پیمان سنتو نیز قابل توجیه بود.39
دولت ایران علاوه بر اینكه توانست با افزایش بهای نفت، از نظر نظامی تبدیل به ژاندارم منطقه گردد، سعی كرد با كمك‌های مالی و وام‌های مختلف به رژیم‌های منطقه و حتی فرامنطقه‌ای، در ایجاد ثبات در این كشور را یاری دهد. وام 100 میلیون دلاری به بنگلادش، 250 میلیون دلاری به هند، كمك 50 میلیون دلاری به سوریه، كمك 1 میلیارد دلاری به مصر كمك 250 میلیون دلاری به پاكستان و كمك 2 میلیارد دلاری به افغانستان از جمله این تلاش‌ها بود. البته رژیم پهلوی تثبیت نظام خود از طریق قراردادهای مالی با كشورهای اروپایی نیز گام برداشت مثل خرید دو مركز هسته‌ای 900 مگاواتی از فرانسه، قرارداد ساخت ذوب‌آهن اهواز و پالایشگاه آبادان با شركت تیس آلمان و فلوئوركورپورشین آمریكا.40
 نتیجه‌گیری
بحث انرژی مخصوصا نفت در سال‌های پس از جنگ سرد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد زیرا از یكسو اروپای ویران از جنگ دوم جهانی برای بازسازی و بازگشت به دوران شكوفایی اقتصادی و صنعتی نیازمند انرژی بود و از سوی دیر ایالات متحده كه در جریان جنگ دوم جهانی به دلیل دوری از فضای جنگ، از نظر عمرانی و اقتصادی ضربه‌ای ندیده بود به دنبال یافتن هژمونی و تسلط بر نظام بین‌المللی بود و تسلط بر انرژی اولین و مهمترین گام برای برقراری این هژمونی به شمار می‌رفت. منطقه خلیج فارس با دارا بودن منابع فراوان نفتی در اولویت اول ایالات متحده جهت تسلط بر آن، قرار گرفت . ایران نیز چون در این منطقه واقع بود و از سویی دارای ویژگی‌های استراتژیك ،‌اقتصادی و حتی دموگرافیك بود و این عامل مهمی شد برای اینكه نفت در كنار عوامل دیگر، عامل بسیار مهمی در مناسبات سیاسی، اقتصادی نظامی و .... این كشور با دیگر كشورها و بویژه ابرقدرت‌ها گردد. بنابراین همانند گذشته شاهد هستیم كه نفت یكی از فاكتورهای مهم و قابل توجه در روابط خارجی ایران با سایر كشورها به شمار می‌رود.
 پی‌نوشت‌ها:

1. ـ فولر ، گراهام ، قبله عالم ، ژئوپلتیك ایران، ترجمه عباس فجر ، تهران ، نشر مركز ، 1373 ، صص 78-77.
2. ـ هوشنگ مهدوی، عبدالرضا ، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300 ، تهران ،نشر پیكان ، 1380 ، صص 13-12.
3. ـ همان ، ص 227
4. ـ وزیری ، شاهرخ ، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله نفت) ، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر ، تهران ، عطائی ، 1380 ، ص 329.
5. ـ ازغندی ، علیرضا ، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران نشر قومس ، 1383، ص 249.
6. - همان ، ص 250
7. ـ بورونو ، نفت و سیاست ایالات متحده آمریكا در خاور نزدیك و میانه، ترجمه مشاءالله ربیع‌زاده ، تهران ، انتشارات میر، 1364 ، ص 224.
8. ـ وزیری ، همان ، ص 334.
9. ـ برن ، مالكوم ، سرآغاز مداخله: سیاست آمریكا در قبال ایران از نزد من تا آیزنهاور ، ترجمه شبیر یا قمورلی ، فصلطنامه تاریخ روابط خارجی ، شماره 6و5 ، ص 159
10. ـ وزیری ، همان ، ص 337.
11. ـ ازغندی ، همان ، ص 270.
12. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، صص 267-265.
13. ـ همان ، صص 271-270.
14. ـ طلوعی ، محمود ، بازی قدرت ، جنگ نفت در خاورمیانه ، تهران ، نشر علمف 1371، ص 226
15. ـ همان ، صص 227-226.
16. ـ وزیری ، همان ، صص 358-357
17. ـ طلوعی ، همان ، ص 233.
18. ـ همان ، ص 45-241.
19. ـ هوشنگ مهدوی ، همان صص 284ت283.
20. ـ هالیدی، فرد ، دیكتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران ، ترجمه فضل‌الله نیك‌ آئین ، تهران ، امیركبیر ، 1358 ، صص 89-288.
21. ـ وزیری ، همان ، ص 403.
22. ـ ازغندی ، همان ، ص 334.
23. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، صص 401-400.
24. ـ ازغندی ، همان ، ص 336.
25. ـ وزیری ، همان ، ص 400.
26. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ص 401.
27. ـ اسدیان ، امیر ، سیاست امنیتی آمریكا در خلیج فارس ، تهران ، مطالعات راهبردی ، 1381 ، ص 40.
28. ـ‌ هوشنگ مهدوی ، همان ، ص 412.
29. ـ گازیوروسكی ، مارك ،‌دیپلماسی آمریكا وشاه ، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، 1371، ص 250.
30. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، ص 413.
31. ـ همان ، صص 406-405.
32. ـ وزیری ، همان ، ص 395.
33. ـ فوران ، جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایراناز صفویه تا سال‌های پس از انقلاب اسلامی ، ترجمه احمد تدین، تهران ، رسا، 1377 ، ص 512.
34. ـ چمن‌كار ، محمد جعفر ، بحران ظفار در واپسین دهه روابط خارجی در عصر پهلوی ، فصل‌نامه تاریخ روابط خارجی شماره 5 و 6 ، زمستان 79 و بهار 80، صص 217-216.
35. ـ هالیدی ، فرد ، همان ، صص 283-280.
36. ـ هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا ، همان ص 407.
37. ـ همان ص 430.
38. ـ هالیدی ، فرد ، همان صص 282-281.
39. ـ هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا ، همان ، ص 432.
40. ـ وزیری ، همان ، صص 391-390.