اصلاحات ارضي

دكتر علی امینی در دوران صدارتش مرحله اول اصلاحات ارضی را اجرا کرد. مرحله دوم آن در قالب انقلاب سفید به عنوان یكی از اصول شش گانه مطرح شد و مرحله سومِ آن را هم دولت هویدا در سال 1348ش. اجرا کرد.
انگیزه و علل طرح اصلاحات ارضی
 شاه در آبان 1328 در سفر 45 روزه خود به آمریكا در نیویورك اظهار داشت: «جهت برخورداری دهقانان و طبقات محروم از یك زندگی خوب، بایستی اراضی واگذاری به سازمان شاهنشاهی با اقساط طولانی مدت به دهقانان فروخته شود؛ به اضافه اینكه اراضی خالصه نیز مجاناً بین آنها تقسیم گردد.»[2]
 حتی یكی دو روز پس از آن گفته بود: «برنامه‌ای در نظر است به مورد اجرا گذاشته شود كه طبق آن مالكان بزرگ، آبادی‌ها و اراضی خود را به دولت بفروشند و دولت نیز این اراضی را به قیمت تمام شده به اقساط كوچك به برزگران بفروشد و باید با تأسیس شركت های تعاونی و با استفاده از ماشین آلات جدید كشاورزی بر میزان محصولات بیفزاییم.»[3]
 آمریكا نیز می خواست دستگاه حاكم را انحصاراً به سوی خود جذب کند و مخصوصاً تصورش این بود كه شكاف طبقاتی را با كمك های اقتصادی به عده‌ای خاص به وجود آورد؛ بنابراین بر اصلاحات ارضی تأكید داشت.[4]
 طرح اولیه اصلاحات ارضی در زمان نخست‌وزیری دكتر اقبال، یعنی 24 اسفتد 1338 تسلیم مجلس شد؛ اما به دلیل مخالفت آیت الله بروجردی با این اصلاحات و اجرایی نشدنش تا زمان تشكیل كابینه دكتر امینی صحبتی از اجرای آن به میان نیامد؛[5] اما زمانی كه"جاف اف کندی" از حزب دموكرات به قدرت رسید(1340ش.)، درصدد برآمد برنامه‌های كمك نظامی را قطع و اعطای سرمایه برای توسعه اقتصادی را جایگزین آن سازد؛ بنابراین برنامه‌هایی چون:‌‌‌‌ ‌ اصلاحات ارضی، بهبود نظام آموزشی، بهداشت، مسكن و توسعه صنعت در اولویت قرار گرفت.[6]
اهداف آمریكا از توصیه اصلاحات ارضی به رژیم‌های وابسته به غرب، مانند ایران، عبارت بودند از:
1.    حمله به استعمارگران قدیمی، مثل: انگلستان، فرانسه و ...؛
2.    جلب كردن نظر روشنفكران كشورهای توسعه نیافته؛
3.    كسب سودهای كلان از بازارهای تازه برای خویش؛
4.    نفوذ سیاسی و اقتصادی خود.[7]
   رژیم شاه در ظاهر، چهار هدف عمده از اجرای اصلاحات داشت:
   1.كاستن قدرت سیاسی مالكان بزرگ و ایجاد پایگاه اجتماعی برای رژیم در میان روستاییان؛ 
   2.جایگزینی زراعت سودآور به جای زراعت سنتی؛
   3. افزایش بازار خرید روستاییان و توسعه بازارهای واقعی برای تولیدات صنعتی؛
   4.افزایش بهره‌وری كشاورزی و به كارگیری نیروی مازاد در صنایع شهری.[8]
 چگونگی اجرای اصلاحات ارضی
   اصلاحات ارضی ـ  طبق قانون اصلاحات ارضی در 20 دی 1340 و تصویب نامه‌ها و الحاقیه‌هایی كه تا پایان اصلاحات در سال 1351 به آن اضافه شد ـ سه مرحله را طی کرده است.[9]
 الف) مرحله اول اصلاحات ارضی
   پس از تصویب لایحه اصلاحات ارضی، روز دوشنبه 21 اسفند1340 محمدرضا شاه، اولین سند مالیكت را به كشاورزان منطقۀ «پیشاهنگ» در مراغه اعطا کرد و در سال 1341 اسناد مالكیت كشاورزان منطقه قزوین، كوچ صفهان، اراك، اردبیل، لشت نشاء، سنندج، كرمانشاه، اسفراین، نیشابور و مشهد اعطا شد. ضمناً محمدرضا شاه در سال 42 طی مراسمی در كاخ مرمر، سندهای مالكیت 2600 روستاهای كنار دریای خزر را به کشاورزان واگذار كرد. این اسناد از رضاشاه به وی انتقال یافته بود.[10]
   اجرای این مرحله، به علل گوناگون در استان های مختلف، یكسان نبوده است. زمین های مشمول اصلاحات ارضی به ترتیب به افراد ذیل واگذار می‌شد: زارعان، وارثان زارعان، برزگران و كارگران كشاورز. مرحله اولِ اصلاحات ارضی، قدرت سیاسی و اجتماعی مالكان و زمین داران بزرگ را در هم ریخت.[11]
ب) مرحله دوم اصلاحات ارضی
   در این مرحله، تكلیف املاكی تعیین شد كه مشمول مقررات مرحله اول نشده بود، و به مالكانی كه دهات خود را در مرحله اول مستثنا كرده بودند، انتخاب یكی از راه های پنج گانه ذیل پیشنهاد شد:
   1. اجاره دهات و اراضی به دهقانان به مدت سی سال؛
   2. فروش زمین به دهقانان به قیمت مرضی الطرفین؛
   3. تصرف مالک از اراضی به نسبت سهم مالكانه از زراعت؛
   4. ایجاد واحدهای سهامیِ زراعی؛
   5. خریداری حق ریشه زارعان از سوی مالكان.[12]
 ج) مرحله سوم اصلاحات ارضی
   هدف از اجرای مرحله سوم، فروش زمین های اجاره‌ای و واحدهای سهامیِ زراعی به دهقانان بود. طبق قوانین الحاقی سال های 1347 و 1348 كوشش شد نقص ها و ضعف های دو مرحله قبل، رفع شده و مناسبات ارباب ـ رعیتی به كلی از میان برده شود؛ از این رو دو راه حل به مالكان پیشنهاد شد: 1. زمین زراعی بین مالك و اجاره داران به نسبت بهره مالكانه متداول تقسیم شود؛ 2. زمین زراعی به زارعان فروخته شود بر اساس نرخی كه دولت تعیین می‌كرد.[13]
 مخالفت با اصلاحات ارضی
   گفته شد که قانون اصلاحات ارضی را ابتدا دولت اقبال، تهیه و به مجلس تقدیم كرده بود. این قانون با توجه به جوّ حاكم بر مجلس و مخالفت زمین داران و مالكان بزرگ و صاحب نفوذ به تصویب نرسید. اجرای اصلاحات ارضی به خصومت بیشتر زمین‌داران و كارفرمایانی منجر شد كه انجام این اصلاحات و تأسیس نظام مالیاتی را به زیان خود می دیدند.[14]
   خود شاه نیز از مخالفان این اصلاحات محسوب می‌شد؛ البته اختلاف شاه بیشتر با امینی، ارسنجانی و اجرا كننده اصلاحات بود، نه نفس اصلاحات ارضی؛ زیرا امینی، اصلاحات ارضی را نقطه شروع اصلاحات اساسی در ابعاد دیگر و مبارزه با فساد اداری می‌دانست كه شاه موافق آن نبود.[15]
   بنابراین شاه برای بی‌اعتبار كردن امینی و دستیارانش در ابتدا به مالكان بزرگ و متحدان خود القا كرد كه این اصلاحات، توطئه‌ای آمریكایی است كه او هیچ نقش و نفعی در آن ندارد. از طریق ساواك نیز عناصر بدنام، اوباش و چاقوكشان را علیه جبهه ملی از یك  سو و دولت امینی از سوی دیگر به كار گرفت.[16]
   جبهه ملی نیز درباره اصلاحات ارضی بسیار محتاط عمل كرد؛ زیرا چند نفر از اعضای شورای عالی جبهه ملی، از مالكان بودند. از سوی دیگر رهبران این جبهه مایل نبودند با اعضای روحانی شورای عالی جبهه ـ كه برخی از آنها مخالف اصلاحات ارضی بودند ـ  اختلاف پیدا كنند.[17]
   دو نفر از رهبران روحانی در قبال تصویب و اجرای اصلاحات ارضی موضع گیری كردند. مخالفت آیت الله بروجردی نیز ضمنی بود. به گفته حائری، تنها یكی از مراجع تقلید با این قانون مخالفت کرد و او "آیت الله سید احمد موسوی خوانساری" بود كه اعلامیه صادر کرد.[18] شهید محلاتی نیز می‌گوید: «بهبهانی مسئله را بدجوری مطرح كرد و گفت این كارها برخلاف شرع است... .»[19]
   امینی در این باره خود را دلسوز مردم و علاقه‌مند به روحانیت مطرح ساخت؛ حتی برای فریب افكار عمومی و جلب نظر جامعه روحانيت به دیدار علما و مراجع قم رفت؛ ولی امام خمینی(ره) با ذکر مطالبی درباره دیكتاتوری پهلوی و سلطه آمریكا، وی را ناامید کرد و فرمود: «شما امروز كه عهده دار ریاست دولت هستید و نخست وزیریِ كشور در اختیارتان است، مسئولیت سنگین‌تری دارید. شما در امور دین با مردم، آن چنان رفتار كنید، تا ذكر خیری از شما و خاطره خوبی از دوران نخست وزیری شما در میان مردم بماند.» سپس امام تذكراتی درباره خدمات فرهنگی روحانيت و توسعه و گسترش مسائل معنوی در سازمان های آموزشی و حل گرفتاری‌های عمومی و اقتصادی به نخست وزیر داد و سپس فرمود: «درست است كه پنجاه سال پیش، اكثریت باسوادان را روحانیت تشكیل می‌داد؛ ولی حكومت در دست افرادی دست نشانده بود؛ از جمله رضاشاه. روحانیت می‌بایست، پایه‌های نهضت ملی را تقویت می‌كرد تا روزی بتواند با حكومت های غیر ملی مبارزه و مقابله كند.»[20]
   شاه، مخالفت روحانیان را «ارتجاع سیاه» نامید و آن را محكوم كرد و با الفاظ توهین آمیز از ایشان نام برد. در آن حال، جبهه ملی، یارای مخالفت نداشت، روحانیت شیعه به خصوص امام خمینی(ره) با اصلاحات ارضی مخالفت کرد.[21] درباره اینكه امام، مخالف اصلاحات بوده است، دلایل متقن و مستندی وجود ندارد. امام مطلبی دال بر محكومیت اصلاحات ارضی عنوان نكرد و مخالفت وی با برنامه های شاه، یك مخالفت سیاسی بود؛[22] البته  این موضع گیریِ امام را ناشی از هوشمندی، درایت، زمان شناسی و توانایی رهبری ایشان می توان دانست؛[23] اما هیچ یك از مخالفان، كاری از پیش نبرد و اصلاحات ارضی در سه مرحله اجرا شد.
نتایج و پیامدهای اصلاحات ارضی
   برنامه اصلاحات ارضی، ظاهراً كشاورزان متوسط را به عنوان یك نیروی اجتماعی به حساب می‌‌آورد؛ ولی تعداد این گونه كشاورزان، حدود یك دهم مجموع كشاورزان ایران بود. به كشاورزان فقیر، قطعات كوچك زمین می‌رسید. كارگران كشاورز كه نیروی عمده‌ای بودند، امید زمین دار شدن را از دست دادند و بدین  ترتیب طولی نكشید كه ده ها هزار كشاورز بیكار و بدون زمین برای كاریابی به شهرها روی آوردند.[24]
   كشاورزی با اجرای اصلاحات ارضی، نابود و شهرها از كشاورزان انباشته شد. این اصلاحات علاوه بر دگرگونی در الگوی مالكیت، باعث تغییرات مهمی در جمعیت كشور شد؛ در حالی كه در اوایل دهه 1340 در حدود 30 درصد از جمعیت ایران در شهرها زندگی می كردند، در سال 1354 این رقم به 45 درصد رسید. شاه بسیاری از ثروتمندان زمین دار را با خودش دشمن كرد با این امید كه در عوض، پشتیبانی كشاورزان را جلب کند.[25]
   كنترل قیمت محصولات كشاورزی مانند گندم، افزایش جمعیت، مهاجرت روستاییانِ بی زمین به شهرها، بی‌توجهی دولت به مازاد محصولات كشاورزی برای تأمین غذا، صادرات و تأمین درآمد، به دلیل استفاده از عواید نفت از مهم ترین مسائلی بود كه سطح محصولات كشاورزی را دچار اُفت کرد.[26]
   یكی دیگر از پیامدهای این قانون، قیام مسلحانه عشایر "كوهمره سرخی" و سركوب و كشته شدن آنها به دستور رژیم بود. [27]
 پي نوشت :
 [1] .علي بابايي، غلامرضا؛ فرهنگ علوم سياسي، تهران، شركت نشر و پخش ويس، 1369ش، ج1، ص 49.
[2] . هوشنگ مهدوي، عبدالرضا؛ تاريخ روابط خارجي ايران، انتشارات اميركبير، 1369ش، ص 125.
[3] . اميني، عليرضا؛ تحولات سياسي و اجتماعي ايران در دوران پهلوي، تهران، صداي معاصر، 1381ش، چاپ اول، ص 250.
[4] . همان.
[5] . روحاني، حميد؛ بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، تهران، انتشارات راه امام، 1360ش، چاپ يازدهم، ج1، ص94 و  مدني، سيد جلال‌الدين؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، دفتر انتشارات اسلامي، بي‌تا، ج1، ص585.
[6] . جيمز، بیل؛ عقاب و شير، ترجمه مهوش غلامي، نشر كوبه، تهران، 1371ش، ج1، ص 215.
[7]  . رجبي، محمد حسن؛ زندگي نامه سياسي امام خميني از آغاز تا تبعيد، تهران، كتابخانه ملي، ج1010، 1371ش، ج اول، ص 171.
[8] . خلجي، عباس؛ اصلاحات آمريكايي و قيام 15 خرداد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381ش، چاپ اول، ص 80 و 81.
[9] . ازغندي، عليرضا؛ تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران (1320 ـ 1357)، تهران، انتشارات سمت، 1383ش، چاپ دوم، ص 183.
[10] . لانيك،‌ مارگارت؛ مصاحبه با شاه، ترجمه اردشير روشنگر، تهران، البند، 1371ش، ص 202.
[11] . ازغندي، عليرضا؛ پیشین، ص 183 و 184.
[12] . همان، ص187.
[13] . همان ، ص 188.
[14] . آوري، پيتر؛ سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت كمبريج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1371ش، ص 114-118.
[15] . روبين، باري؛ جنگ قدرتها در ايران، ترجمه محمود مشرقي، انتشارات آشتيابي، 1363ش، ص 93.
[16] . خلجي، عباس؛ یشین، ص 91.
[17] . نجاتي، غلامرضا؛ تاريخ سياسي 25 ساله ايران (از كودتا تا انقلاب)، تهران، موسسه خدمات فرهنگي رسا، 1371ش، چاپ سوم، ج2،ص 176.
[18] . حائري، عبدالهادي؛ آنچه گذشت... نقشي از نيم قرن تكاپو، انتشارات معين، 1372ش، ص 353.
[19] . خاطرات و مبارزات شهيد محلاتي، مصاحبه از سيد حميد روحاني، تهران،‌ مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376ش، ص 44 .
[20] . رجبي، محمد حسن؛ پیشین،ص248- 249 .
[21] . شوكراس، ويليام؛ آخرين سفر شاه و سرنوشت يك متحد آمريكا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، نشر البرز، 1369ش، چاپ دوم، ص 133.
[22] . براهاني رضا؛ در انقلاب ايران چه شده و چه خواهد شد؟ كتاب زمان، 1358ش، ص80 و 81.
[23] . آبراهاميان، يرواند؛ ايران بين دو انقلاب، از مشروطه تا انقلاب اسلامي، ترجمه كاظم فيروزمند و ...، تهران، نشر مركز، 1377ش، ص491.
[24] . جيمز، بيل؛ پیشین، ج1، ص 145.
[25] . ميلاني، عباس؛ ابوالهول ايراني« اميرعباس هويدا و معماري ايران»، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران، نشر پيكان، 1380ش، ص 189.
[26] . ازغندي، عليرضا؛ پیشین، ص 254.
[27] . شهبازي، عبدالله؛ ايل ناشناخته (پژوهشي در كوه نشينان سرخي فارس)، تهران، نشر ني، 1366ش، چاپ اول، ص 265و 266 .