سلطنت محمّدرضا و دوران اشغال ایران‏

بى تجربگى و جوانى محمد رضا شاه از یک سو و اشغال کشور از سوى دیگر، باعث شد که ایران جولانگاه بیگانگان و مزدوران داخلى آنها قرار گیرد و سیاستهاى داخلى و خارجى کشورمان توسط نیروهاى اشغالگر تعیین شود. در طول دوران اشغال ایران در جنگ جهانى دوم، سیاست داخلى و خارجى ایران دچار تحوّلات مهمّى شد.
 
هر چه مدت سلطنت رضاخان بیشتر مى‏شد، استبداد و دیکتاتورى او نیز افزایش مى‏یافت. هیتلر که همانند دیکتاتور ایران، حکومت مطلقه‏اى را با توجّه بر برترى نژادى در آلمان تشکیل داده بود، مورد توجّه رضاخان قرار گرفت و روز به روز رابطه دو دیکتاتور قویتر شد.
انگلستان که با کمک عُمال خودش موجب صعود رضاخان میرپنج به اریکه قدرت شده بود، به تلافى این ناسپاسى، او را از مسند قدرت به زیر کشید و از ایران تبعید نمود، ولى با وساطت افرادى مانند «فروغى» به پادشاهى فرزندش محمدرضا رضایت داد. بى تجربگى و جوانى محمد رضا شاه از یک سو و اشغال کشور از سوى دیگر، باعث شد که ایران جولانگاه بیگانگان و مزدوران داخلى آنها قرار گیرد و سیاستهاى داخلى و خارجى کشورمان توسط نیروهاى اشغالگر تعیین شود. در طول دوران اشغال ایران در جنگ جهانى دوم، سیاست داخلى و خارجى ایران دچار تحوّلات مهمّى شد.
پیمان اتّحاد سه جانبه ایران با اشغالگران‏
پس از انتقال سلطنت، نخستین اقدام «محمد على فروغى» نخست وزیر ایران، تعیین سیاست خارجى جدید ایران بود، زیرا سیاست بیطرفى که رضاخان نسبت به طرفین جنگ جهانى دوم در پیش گرفته بود، با اشغال ایران دچار شکست شده بود؛ براى تطبیق‏ سیاستهاى ایران با اهداف متّفقین و رسمیت دادن به حضور آنها در ایران، نیاز به یک اتّحاد و پیمان با آنها بود.
انگلستان که به هدفهاى شوروى در خاورمیانه به دیده شک وتردید مى‏نگریست و همچنین براى جلوگیرى از دسترسى آن کشور به آبهاى گرم خلیج فارس و منابع نفتى آن یک پیمان سه جانبه بین دو کشور اشغالگر با ایران پیشنهاد نمود تا از یک سو اشغال ایران به صورت رسمى و دوستانه درآید واز سوى دیگر، دو دولت متعهد شوند که پس از جنگ، خاک ایران را ترک کرده، استقلال و تمامیت ارضى ایران حفظ شود. به همین دلیل مذاکرات سه جانبه در ایران آغاز شد. بدبینى مردم ایران به دولتهاى اشغالگر و پیروزیهاى برق آساى هیتلر در شوروى و رسیدن آنها به دروازه‏هاى مسکو و تهدید متّفقین علیه ایران باعث طولانى شدن مذاکرات شد.
سرانجام با توقف پیروزیهاى آلمان در شوروى از یکطرف و حمله ژاپن به آمریکا در «پرل هاربر» (هاوایى) و پیوستن آمریکا به صف متّفقین و تقویت جبهه آنها از طرف دیگر باعث تسریع در روند مذاکرات اتّحاد سه جانبه و امضاء آن از طرف «على سهیلى» وزیر امور خارجه ایران و سفراى شوروى و انگلستان در تهران شد. (۹ بهمن ۱۳۲۰)
به موجب این پیمان، دولتهاى شوروى و انگلستان متعهد شدند که استقلال و تمامیت ارضى ایران را محترم شمرده و از خاک ایران در مقابل هر تجاوزى از نیروهاى آلمان دفاع کنند وپس از خاتمه جنگ با آلمان و متّحدان او، حداکثر ظرف مدت شش ماه خاک ایران را ترک کنند. در مقابل، دولت ایران هم متعهد شد که با کلیه وسایل و امکاناتى که در اختیار داردبا متّفقین همکارى کرده، راه آهن، جاده ها، فرودگاهها، لوله هاى نفت و خطوط تلگراف و تلفن خود را در اختیار آنان قرار دهد و آنها حق داشته باشند قواى زمینى، هوایى و دریایى مورد نیاز خود را در خاک ایران نگه دارند.
پس‏از امضاى این‏پیمان سیل کمکهاى متّفقین بویژه آمریکا از خاک ایران به سوى شوروى سرازیر شد و آن کشور توانست از طریق کمکهاى نظامى و غیر نظامى ضدحمله هاى خود را علیه نیروهاى آلمانى سازماندهى کرده، آنها را دچار شکستهاى سنگین کند و به همین دلیل بود که متّفقین بعد از پایان جنگ جهانى دوم ایران را «پل پیروزى» لقب دادند. این پیمان براى ایران نتیجه‏اى جز رسمیت دادن به اشغال خاک کشورمان نداشت، چنان که حضور نیروهاى شوروى و انگلیس و سپس آمریکا در ایران، کشورمان را از نظر اقتصادى و اجتماعى دچار مشکلات زیادى کرد، چرا که اشغالگران مایحتاج عمومى مردم را خریده، انبار مى‏کردند و در نتیجه قیمت کالاها به چند برابر رسیده بود.
اعلان جنگ ایران به آلمان والحاق به اعلامیه ملل متّحد
«محمد على فروغى» پس از این که پیمان «اتّحاد سه جانبه» را به تصویب مجلس رساند، از نخست وزیرى استعفا داد و «على سهیلى» به جاى او نخست‏وزیر شد. وى یک سیاستمدار با تجربه و طرفدار انگلستان بود و با توصیه آن کشور به این مقام منصوب شد. نخستین اقدام او به نفع متّفقین، هموار کردن راه ایران جهت الحاق به متّفقین و اعلان جنگ به دولتهاى محور و قطع رابطه سیاسى با ژاپن و فرانسه (ویشى) بود.
بعد از شکستهاى اولیه نیروهاى هیتلر در شوروى و رفع خطر از قفقاز و ایران، متّفقین دولت ایران را تحت فشار قرار دادند، تا از حالت بیطرفى خارج شده، به طور رسمى به آلمان اعلان جنگ دهد. آنها تهدید کردند که در غیر این صورت، ایران نمى‏تواند در کنفرانسهاى صلحى که در پایان جنگ برگزار مى‏شود، شرکت کند. دولت ایران که تجربه تلخ مخالفت دولتهاى فاتح جنگ جهانى اول در کنفرانس «صلح ورساى» و پایمال شدن حقوق کشورمان را به یادداشت، به درخواست متّفقین جواب مثبت داد و جاسوسى اتباع آلمانى در ایران را بهانه قرار داده، به آلمان اعلان جنگ کرد. پس از آن متّفقین موافقت کردند که ایران به اعلامیه «ملل متحد» که از جانب ۲۶ کشور درگیر با آلمان امضا شده بود، ملحق شود.
پس از الحاق ایران به ملل متحد، «محمد شایسته» وزیر مختار ایران در آمریکا، سند مزبور را امضاء کرده، ایران بطور رسمى به کشورهاى متفق پیوست. نتیجه الحاق ایران به جامعه ملل متحد این بود که پس از پایان جنگ و شکست «متحدین» با حقوق مساوى با دولتهاى پیروز مى‏توانست در کنفرانسهاى صلح شرکت کرده، از حقوق و خسارتهاى وارده به مردم ایران دفاع کند و خواستار جبران آن شود.
کنفرانس سه جانبه متّفقین در تهران‏
در سال ۱۳۲۲ ه. ش/ ۱۹۴۳ م، هنگامى که نیروهاى آلمان در خاک اتحاد شوروى دچار شکستهایى شده و مشغول عقب نشینى تدریجى بودند، رهبران شوروى براى گشودن جبهه دوم در خاک اروپا علیه نیروهاى آلمان و هم پیمانان او و هماهنگى میان سران متّفقین و در نتیجه تسریع در روند شکست آلمان و متحدان او، پیشنهاد کردند کنفرانس مشترک سه جانبه‏اى در تهران تشکیل شود. به همین دلیل، «استالین» نخست وزیر شوروى، «روزولت» رئیس جمهور آمریکا و «چرچیل» نخست وزیر انگلستان وارد تهران شدند و در ششم آذر ۱۳۲۲ ه. ش/ ۱۹۴۳ م، کنفرانس تاریخى تهران که بعدها اثرات مهمى در روند جنگ دوم جهانى داشت، تشکیل گردید.
سران متّفقین جریان مذاکرات سه جانبه را به دولت ایران اطلاع ندادند و از شرکت مسؤولین ایرانى در آن جلوگیرى کردند. اما مقامهاى ایرانى در مدتى که کنفرانس در جریان بود، نامه‏اى تهیه کرده، تقدیم سران دولتهاى متّفق نمودند و خواستار حفظ منافع و روشن شدن وضع ایران در پایان جنگ شدند. رهبران سه کشور شرکت کننده در کنفرانس تهران، در جواب نامه دولت ایران، بیانیه مشترکى که مشهور به «اعلامیه تهران» شد، امضا و منتشر کردند. آنها در این اعلامیه ضمن تصدیق کمکهاى ایران به متّفقین و خسارتهایى که بر اثر حضور نیروهاى آنها به ایران وارد شده بود، حفظ استقلال، حاکمیت و تمامیت ارضى ایران را یک بار دیگر مورد تأکید قرار دادند؛ همچنین موافقت نمودند که در پایان جنگ، مسایل و مشکلات اقتصادى ایران همانند سایر ملل متّفق مورد توجّه قرار بگیرد.
پس از کنفرانس تهران، جبهه مشترک دیگرى در خاک اروپا با شرکت نیروهاى آمریکا، انگلیس، کانادا و دولت فرانسه آزاد ، علیه آلمان و دولتهاى دیگر محور آغاز شد. همچنین ضدحمله‏هاى جدید نیروهاى شوروى در خاک کشورشان جهت شکست نهایى و اخراج نیروهاى اشغالگر هیتلر شروع شد. ارتش آلمان که از دو طرف مورد تهاجم نیروهاى متّفق قرار گرفته بود، مقاومت خود را از دست داد و در دو جبهه شرق و غرب متحمل شکست و تلفات سنگین شد و کم کم مناطق اشغالى خود را تخلیه کرد و به مرزهاى خود عقب نشینى نمود. نتیجه کنفرانس تهران بر روابط خارجى ایران این بود که آمریکاو انگلستان به دلیل اهمّیت ایران در جنگ، سفارتخانه‏هاى خود را به سفارت کبرى تبدیل نموده و روابط سیاسى خود را با ایران گسترش دادند.
حضور همه جانبه آمریکا در صحنه سیاسى ایران‏
آمریکا در طول سالیان دراز بنا به دلایلى سیاست انزواطلبى را در صحنه سیاست بین‏المللى در پیش گرفته بود، امّا پس از آغاز جنگ جهانى دوم به صورت غیر رسمى از متّفقین حمایت مى‏کرد. تا این که بر اثر حمله ژاپن به آن کشور وارد جنگ شد و از این تاریخ به بعد کم کم حضور خود را در صحنه جهانى به نمایش گذاشت.
تا قبل از ورود آمریکا به جنگ جهانى دوم، حضور تعداد کمى از اتباع آن کشور در ایران جنبه اقتصادى و مذهبى داشت. لیکن پس از کنار گذاشتن سیاست انزواطلبى و حضور فعّال در سیاست جهانى و بنا به دلایل موقعیت استراتژیکى ایران، منابع غنى نفت و اشراف بر آبراه مهمّ خلیج فارس و تنگه هرمز، آن کشور مصمم شد که در ایران حضور جدّى ترى داشته باشد.
وضعیت اسفبار اقتصادى و اجتماعى ایران که بر اثر اشغال بیگانگان به وجود آمده بود از یک سو و نخست وزیرى قوام السلطنه که از طرفداران جدّى آمریکا به عنوان «قدرت سوم» در ایران بود از سوى دیگر، باعث شد که حضور آمریکاییها در ایران گسترش یابد. بنا به دعوت قوام، عده زیادى از آمریکاییها تحت عنوان هیأتهاى مالى و اقتصادى، بهداشتى، نظامى و انتظامى، کشاورزى و نفت وارد ایران شدند و سر رشته بسیارى از امور را به دست گرفتند. مهمترین این هیأتها، هیأت مالى به ریاست «آرتور میلسپو» بود که براى دومین بار وارد ایران شد و این بار با اختیارات وسیع و با عنوان «رئیس کل دارایى ایران» مشغول به کار شد و نبض امور مالى و اقتصادى ایران را در دست گرفت. از آنجا که هدف میلسپو خدمت به نیروهاى متّفق اشغالگر در ایران بود، در طول دو سال خدمت خود نتوانست کمک مفیدى به اوضاع اقتصادى ایران کند. در نتیجه در سال ۱۳۲۳ ه ش توسط مجلس شوراى ملّى اختیارات او لغو شد و ایران را ترک نمود. هر چند با اقدام مجلس، مستشاران مالى آمریکا ایران را ترک کردند، امّا عدّه زیادى از آنها که در سایر ادارات بویژه در امور نظامى و انتظامى مشغول کار بودند، در کشور ما باقى ماندند و بعدها زمینه حضور گسترده آمریکادر ایران را فراهم کردند و باعث دخالت مستقیم آن کشور در امور داخلى ایران شدند.

تقاضاى امتیاز نفت ایران از سوى دولتهاى بزرگ‏
در اسفندماه ۱۳۲۲ ه. ش با این که هنوز جنگ جهانى دوم به پایان نرسیده بود و ایران در اشغال سه قدرت بزرگ قرار داشت، دو هیأت نفتى آمریکایى و انگلیسى به نمایندگى‏ از چند شرکت بزرگ نفتى همزمان وارد ایران شدند و تقاضاى واگذارى نفت مناطق جنوب شرقى ایران را ارائه کردند. «محمد ساعد مراغه‏اى» که در این زمان به جاى «على سهیلى» نخست وزیر ایران شده بود، بطور محرمانه با آنها وارد گفتگو شد.
چند ماه بعد دولت شوروى که از این مذاکرات آگاه شد یک هیأت سیاسى به ریاست «سرگئى کافتارادزه» به تهران اعزام نمود و خواستار واگذارى امتیاز نفت شمال ایران به آن کشور شد. حزب توده ایران که پس از سقوط رضاخان با استفاده از بقایاى ۵۳ نفر و با پشتیبانى دولت شوروى و نیروهاى اشغالگر آن کشور در ایران تشکیل شده بود، بشدت از درخواست آن کشور حمایت کرد و خواستار واگذارى نفت شمال به آنها شد. «ساعد» ضمن ردّ درخواست شورویها، مذاکرات محرمانه خود با شرکتهاى غربى را طى نطقى در مجلس شوراى ملى فاش ساخت و گفت: در چنین شرایطى با واگذارى هر گونه امتیازى به بیگانگان مخالف است. شرکتهاى نفتى آمریکایى و انگلیسى نیز پس از آگاهى از درخواست شوروى و سخنان نخست وزیر ایران، مذاکرات خود را قطع کردند.
دولت ساعد مراغه‏اى نیز تحت فشارهاى حزب توده و هواداران شوروى استعفا داد و «مرتضى قلى بیات»- سهام السلطان- جانشین او شد.
در چنین وضعى که کشور در اشغال بیگانگان بود و مجلس چهاردهم شوراى ملّى نیز به سه جناح طرفداران انگلیس، شوروى و ملى گرا تقسیم شده بود، دکتر مصدق نماینده مردم تهران در مجلس ضمن ایراد یک سخنرانى درباره برنامه دولت «بیات»، طرحى با قیدى دو فوریت مبنى بر ممنوعیت مذاکره درباره واگذارى امتیاز نفت تقدیم مجلس کرد. این طرح هر چند مورد مخالفت نمایندگان حزب توده در مجلس قرار گرفت. ولى بسرعت به تصویب اکثریت نمایندگان مجلس رسید و مسأله نفت ایران وارد مرحله جدیدى شد.
پایان جنگ و بحران تخلیه ایران‏
جنگى که از پنج سال پیش در اروپا آغاز شده و شعله‏هاى آن به سراسر گیتى گسترش یافته بود، سرانجام در هیجدهم اردیبهشت ۱۳۲۴ ه. ش/ ۱۹۴۵ م، با شکست و تسلیم بى قید و شرط آلمان و امضاى سند متارکه جنگ توسط فرماندهان سه گانه ارتش آلمان و فرماندهان نظامى متّفقین در فرانسه به پایان رسید.
چند روز پس از پایان جنگ، دولت ایران طى یادداشتى، ضمن تبریک پیروزى قواى متّفقین بر آلمان و متحدان او و بر اساس پیمان اتّحاد سه جانبه، خواستار تخلیه خاک ایران از سوى نیروهاى نظامى سه دولت بزرگ شد. دولتهاى شوروى و انگلستان به یادداشت ایران جوابى ندادند، امّا فرماندهى نیروهاى آمریکایى در ایران، با انتشار اعلامیه‏اى، متذکر شد که تخلیه ایران بتدریج صورت خواهد گرفت.
در کنفرانس پُتسدام که بعد از پیروزى متّفقین و با شرکت سران سه دولت بزرگ تشکیل شده بود، مسأله تخلیه ایران مطرح شد، امّا شورویها به بهانه این که هنوز جنگ با ژاپن ادامه دارد، با تخلیه ایران مخالفت کردند و به همین دلیل در اعلامیه پایانى آن فقط به ذکر تخلیه تهران اکتفا کردند. در یازده شهریور ۱۳۲۴ ه. ش که ژاپن به دنبال بمباران اتمى آمریکا تسلیم شد و آتش جنگ در سراسر جهان بطور کلى خاموش گردید، دولت ایران یک بار دیگر خواستار تخلیه ایران از سوى متّفقین شد. در این زمان که کنفرانس سه دولت پیروز در لندن در جریان بود، آنها موافقت کردند که شش ماه پس از پایان جنگ ایران را تخلیه خواهند نمود و آن را به اطلاع ایران رساندند.
هنوز مدت کوتاهى از توافق سران سه قدرت بزرگ مبنى بر تخلیه ایران نگذشته بود که گروههاى مسلح کمونیست در شهرهاى آذربایجان دست به قیام مسلحانه زده، با کمک نیروهاى اشغالگر شوروى که این مناطق را در اختیار خود داشتند، نیروهاى نظامى و انتظامى ایران را خلع سلاح کردند و ادارات آذربایجان را به تصرف خود درآوردند و فرقه دموکرات آذربایجان به رهبرى سید جعفر پیشه ورى تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد. همچنین چندى بعد کمونیستهاى کردستان با تشکیلِ حزب کمونیست در کردستان، جمهورى دموکراتیک کردستان را به رهبرى قاضى محمّد در مهاباد تشکیل دادند. دولت ایران ضمن اعتراض به این اقدام روسیه، نیروهایى را جهت سرکوب آنها به آذربایجان اعزام کرد که نیروهاى شوروى در اطراف قزوین آنها را متوقف کردند. «حکیمى» که در این زمان نخست وزیر بود با ارسال پیامهایى به رهبران متّفقین به این عمل شوروى اعتراض کرد. دولتهاى آمریکا و انگلیس با پیشنهاد تشکیل کمیسیون سه جانبه با شرکت کشورهاى پیروز در جنگ، خواستار رسیدگى به این مسأله شدند که مورد مخالفت نمایندگان ایران قرار گرفت. علت مخالفت ایران آن بود که خود در آن نقشى نداشت زیرا به آن دعوت نشده بود.
سرانجام حکیمى به سفیر ایران در لندن- سید حسن تقى زاده- دستور داد شکایت ایران علیه شوروى را تسلیم دبیر کل موقت سازمان ملل کند و فرداى آن روز از نخست وزیرى استعفاد داد و «احمد قوام» به این مقام منصوب شد. در جلسه مجمع عمومى سازمان ملل متّحد نمایندگان ایران و شوروى سخنرانى کردند سپس حل این مشکل به شوراى امنیت ارجاع داده شد و آن شورا ایران و شوروى را به مذاکره مستقیم با یکدیگر توصیه کرد. در پى آن، احمد قوام نخست وزیر وقت ایران به شوروى سفر کرد ولى مذاکرات او در مسکو با مقامهاى آن کشور نتیجه‏اى نداشت و ایران دوباره به شوراى امنیت شکایت کرد. سرانجام پس از اولتیماتوم «ترومن» رئیس جمهور آمریکا به شوروى از یک سو و سیاستهاى قوام و امضاى قرارداد نفت معروف به قرارداد قوام- سادچیکف با شوروى آن کشور ناچار شد موافقت نامه‏اى را با نخست وزیر ایران منعقد کند که بر اساس آن نیروهاى شوروى خاک ایران را ترک کردند.