مصدق و ملی شدن نفت

50 سال قبل وقتی که ایران در میان کشورهای در حال توسعه حرکتی را شروع کرد و خواست نفت خود را ملی کند یکی از اعضای دائم شورای امنیت گفته بود ملی شدن نفت ایران خطری برای صلح بین المللی و مشکلی برای جامعه بین الملل است. اکنون همان داستان تکرار شده است، یک کشور در حال توسعه که عنصر معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای است و می خواهد در چارچوب این معاهده از حق خود بهره بگیرد و فناوری هسته ای داشته باشد با مخالفت همان کشورها مواجه می شود. حق استفاده صلاح آمیز از انرژی هسته ای، حقی است که در «ان پی تی» مورد تأکید قرار گرفته و حقی است که باعث می شود «ان پی تی» را زیر سئوال می برد. سازمانهای بین المللی با ارعاب و تهدید نمی تواند پا برجا باشند، بلکه این سازمانها فقط با قبول و اجرای خودشان می توانند پا برجا باشند سفیر ایران در سازمان ملل تصریح کرد: وقتی کشوری عضو این سازمانها است یک سری تعهدات و یک سری امتیازات دارد و باید فواید و امتیازات بر تعهدات چیرگی داشته باشد. نباید برعکس باشد که کشوری که عضو نیست امتیاز بگیرد و آن وقت به اعضا اجازه نمی دهند حتی از حق خود استفاده کنند. ولی اینها (برخی اعضای شورای امنیت) متأسفانه در این جهت پیش می روند و چنین کاری شدید خطرناک است.
این بیانیه گفته دکتر «محمد جواد ظریف» سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل است.

این مطلب برگرفته از اینترنت است. www.baztab.com
متأسفانه آشنایی مردم ما با چهرة مصدق بسیار اندک بوده است و کمتر کسی است که عملکرد وی را بعنوان یک ماسون برای قطع نفوذ رهبری مذهبی زمانش یعنی آیت الله کاشانی دریافته باشد. و بدلیل همین عدم آگاهی است که فرصت طلبان او را به عنوان یک قهرمان و آغازگر مبارزات نهضت ملی نشان داده نهضت را صرفاً «یک مبارزه برای منافع حاصل از نفت معرفی کنند» امام فرمودند: ملت ما برای نفت قیام نکرد، نهضت ما برای نفت نبود ولی اینان تأکید دارند که با جلوگیری از عملکرد روحانیت مخصوصاً «آیت الله کاشانی مسئله را منحصراً به صورت مسئله نفت بیان نمایند. برای اینکه انگیزه های مذهبی و اسلامی نهضت را حذف نموده بتواند نقش مذهب و رهبران مذهبی را از ذهنها بزدایند و باند خود را بعنوان مبتکرین طرح ملی نمودن نفت معرفی کنند. اولین کسی که مسئله ملی شدن نفت را در خارج از محیط مجلس و در سطح عموم مردم بیان کرد آیت الله کاشانی بود.
«برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت نوشته شهید دکتر عبدالحمید دیالم صفحات 11 و 12 ابتدای مطلب از اینترنت گرفته شده است.»

چهره حقیقی مصدق السلطنه:
1- وضع خانواده: برخلاف آنچه شهرت داده اند مصدق از یک خانواده فقیر و یا حتی متوسط نبود. او یکی از فرزندان خاندان قاجار بود که قسمت اعظم بدبختی ها و عقب ماندگی های ملت ما مربوط به همین خاندان است. این خانواده نمی توانست مدافع حقوق ملت محروم باشد سلاطین و شاهزادگانی که جز ظلم و ستم برای ما ثمری نداشتند و در تمام عمر در عیاشی و بی خبری بسر می بردند. سیاستهای استعماری آنچنان بر آنها مسلط بود که هر امتیازی را با دادن باج و رشوه از آنها اخذ می کردند. مصدق نمی توان از کل این خانواده جدا باشد. مصدق السلطنه در خانه منشی سفارت انگلیس که دوست صمیمی او بوده است مخفی می شود و چندی بعد به عضویت دارالشوری استبداد در می آید. از نظر مالی مصدق السلطنه یکی از مالکین بزرگ و اشرافی بود و دِه بزرگ او در احمدآباد قسمتی از ثروت عظیم او را تشکیل میداده است. قسمتهای زیادی از خیابان کاخ (فلسطین) به صورت منزل شهری و املاک و مستغلات استیجاری او بود که از جمله یکی از این ساختمانها را در زمان نخست وزیری خود به ادارة اصل چهار ترومن که لانة جاسوسی آمریکا در ایران بود اجاره داده بود. در مجموع اگر ثروت مصدق مورد برآورد دقیق قرار گیرد یکی از ثروتمندان بزرگ عصر خویش به حساب می آید. چنین فردی چگونه می توانست غم خوار ملت فقیر و محروم باشد و چگونه ممکن است چنین شخصی در دوران انقلاب اسلامی به عنوان الگو معرفی شود. انقلابی که عدل علی را پیشوای خود می داند و به دنبال عدالتی از نوع مظهر علی است. مصدق برای کتمان ثروت خود بخش هایی از آن را بظاهر وقف بیمارستان نجمیه کرد ولی این قضیه پوششی برای فعل و انفعالات مالی بود که هنوز واقعیت آن حتی پس از پیروزی انقلاب مشخص نشده است.
2- ارتباط با شبکه فراماسونری: میرزا ملکم خان مکتب فراماسونی را تحت عنوان «اومانیم» و دفاع از انسانیت و آدمیت در میهن ما آغاز کرد. فراماسونها جاده صاف کن استعمار غرب بوده اند. مصدق السلطنه از جمله لبیک گویان به ندای فراماسونی ملکم خان است و مثل بسیاری از فرماسونهای مشهور نظیر فروغی و سپهسالار و سایر دوله ها و سلطنه ها به اثر آدمیت می پیوندد و سوگند وفاداری مادام العمر یاد می کند. برای آنکه به میزان ارادت مصدق السلطنه به افکار ماسونی و سرکردگان گروه آن بیشتر آشنا شویم دفاع مصدق از ملکم خان را که از او به عنوان یک رجل خیرخواه یاد می کند عیناً از سخنان خود او از مذاکرات مجلس شورای ملی در 30 مهر 1306 شمارة 124 نقل می کنیم: «… شما نوشته جات ملکم را بخوانید ببینید اگر ناصرالدین شاه یک نفر آدم عاقلی بود می بایستی تمام اختیارات خودش را به ملکم واگذار کند. چون آنچه او گفت به خیر مملکت و به خیر ناصرالدین شاه بود ولی چون نکرد و چون یک دسته هایی بودند که در واقع مخالف با عقیده ملکم بودند آنها می رفتند ملکم را بد می کردند …». ارادت مصدق به ملکم خان و سوگند و وفاداری مادام العمر که به قول خودش به این دسته شریفة فراماسونی یاد می کند ناشی از ارتباط محکم خانوادگی او با عوامل مرموز استعمار است که بعدها به عنوان هزار فامیل نشناخته شدند. به عنوان مثال به چند مورد اشاره می کنیم. زن مصدق دختر میرسید زین العابدین امام جمعه است که از فرماسونهای وابسته به لژ ملکم خان بوده است. دکتر سیدحسن امامی امام جمعة اخیر تهران که از رؤسای لژ فراماسونی بود نیز برادرزادة زن مصدق است. مصدق خواهری داشت به نام دخترالملوک که زن غصرالسلطان از وابستگان تشکیلات ماسونی است و همین شخص معرف مصدق برای ورود به لژ آدمیت است.
3- مشاغل دولتی مصدق: همین وابستگی خانوادگی به هزار فامیل موجب شد که مصدق از همان ابتدای جوانی در رأس بسیاری از پست های حساس قرار گیرد و در سمت استاندار و وزیر و وکیل مجلس از مهره های حساس حکومت های فراماسونی و وابسته به استعمار انگلیس بعد از مشروطیت گردد. امروزه کوشش بسیار بعمل می آید که سوابق مصدق را مخفی نگاهدارند و فقط از نقش او در مسئله نفت یاد می شود.
«1- استانداری فارس و همکاری با پلیس جنوب 2- استانداری آذربایجان و حمایت سرپرستی لورن»
منبع: کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه، صفحات 28-29-30-31-32
نقش مصدق در مجلس دوره چهاردهم: در سالهای پس از شهریور 1320 که ارتشهای متفقین (انگلیس، آمریکا، شوروی) خاک وطن ما را به بهانة لزوم مقابله با آلمانها اشغال کرده بودند. دولت استعمارگر انگلیس که در بین رجال سرسپردة ایرانی عوامل زیادی داشت. از نفوذ نظامی خود بهره گرفت و درصدد قلع و قمع آزادیخواهان و گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود برآمد و به همین منظور صدها نفر از آزادیخواهان را دستگیر و در پادگانهای نظامی خود زندانی کرد در همین ایام بود که چیزی بنام انتخابات دوره چهاردهم مجلس آغاز شد و بطوریکه شاه مخلوع در آخرین کتاب خود اعتراف کرده است سفیر انگلیس در ایران یک لیست هشتاد نفری را به دولت تسلیم کرد و انتخاب شدن آنها را درخواست کرد. مصدق نیز که مدتها از سیاست ظاهراً بدور بود و برای او وجاهت کافی دست و پا کرده بودند در این انتخابات رسوا بعنوان نماینده اول تهران وارد مجلس می شود. و اما در همین زمان مرحوم آیت الله کاشانی که بعلت تعقیب از طرف افسران انگلیس در حال اختفا بسر می برد نیز بعنوان نماینده تهران انتخاب می شود ولی بدستور انگلیسها اعتبار نامه او ابطال می شود. و پس از چندی دستگیر و بطرز وحشیانه و غیرانسانی در اراک و کرمانشاه زندانی می شود. و به مدت دو سال و چهارده ماه این بازداشت غیرقانونی ادامه می یابد و امام مصدق که برای اجرای نقش های خاص وارد این مجلس می شود اعتراضی به بازداشت آیت الله کاشانی و سایر آزادیخواهان نمی کند و هیچ اشاره ای به مسئله ابطال اعتبارنامة او از طرف انگلیسها نمی نماید. این سکوت مطلق بنفع چه سیاستی بود؟ مسلماً بنفع همان سیاست انگلیس که فعالیت ضد استعماری آیت الله کاشانی و سایر آزادیخواهان ایران وحشت داشت مصدق در عوض به اعتبارنامه سیدضیاء الدین طباطبائی اعتراض می کند و با بحثهای طولانی در این قضیه و دادن شعارهای توخالی برای خود کسب وجهه می کند. و پس از چندی شاه مخلوع به او پیشنهاد سمت نخست وزیری را می کند. مصدق برای پذیرش این پست سه شرط قائل می شود. که شرط اول آن موافقت سفارت انگلیس با نخست وزیری او می باشد ولی از آنجائی که قرار بود نقش حساسی بدست مصدق در مجلس اجرا شود با بهانه جوئیهای دیگری از پذیرش این سمت خودداری می کند از جمله در مجلس اظهار می کند که در صورتی سمت نخست وزیری را می پذیرد که در صورت عدم امکان انجام مسئولیت و استعفا از نخست وزیری بتواند مجدداً بعنوان نماینده به مجلس برگردد. مجلس نیز این شرط را عملاً می پذیرد ولی مصدق باز هم به بهانه دیگری طفره می رود شاید علت اصلی این باشد که کسان دیگری که کاندیدای این سمت بودند مثل ساعد مراغه ای و یا سهام السلطان بیات منظور سیاست انگلیس را تأمین می کردند و احتیاج نبود که شخص مصدق سنگر پارلمان را ترک نماید. والحق هم نمی توانست در این مجلس خدمات شایسته ای به سیاست استعماری انگلیس بکند که ما برای نمونه چند مورد آنرا ذکر می کنیم.
الف- طرح تحریم امتیاز نفت: تصویب این طرح را باید یکی از شگردهای مصدق دانست. او با این عمل خود را طرفدار ملّت و مخالف اجنبی داد و ملی گرایان وابسته نیز همیشه سعی کرده اند که از این امر بعنوان یک سابقه درخشان برای مصدق بهره برداری کنند و چه بسا افرادی هم بعلت عدم آشنایی با عمق جریانات معاصر فریب این تبلیغات را خورده باشند ولی هنگامی که ما به اسناد مراجعه می کنیم می بینیم سیاست مکار و حیله گر انگلستان در پشت پرده، گردانندگی این صحنه سازی را بعهده داشته است و آنچنان ماهرانه عمل کرده است که بعد از گذشت سالهای طولانی هنوز دست او و عوامل او خوانده نشده است مصدق ادعا می کرد که طرفدار سیاست موازنه منفی است یعنی ما باید امتیاز جدید به هیچ کشور خارجی ندهیم و البته لازمة این سیاست این بود که امتیازات موجود را که کشورهای اجنبی با زور و تزویر گرفته بودند لغو کنیم ولی آیا مصدق هیچگاه به این سیاست عمل کرد؟ از جمله در رابطه با همین قانون تحریم امتیاز نفت یکی از نمایندگان مجلس چهاردهم به نام آقای غلامحسین رحیمیان در جلسه 12 آذر 1323 ماده واحده ای را به مجلس پیشنهاد نمود.
ماده واحد- "مجلس شورای ملی ایران امتیاز نفت جنوب را که در دوره استبداد به شرکت دارسی واگذار شده و در موقع دیکتاتوری آنرا نیز تمدید و نجدید نموده اند بموجب این قانون الغاء می نماید" برای اینکه موافقت نمایندگان را جلب کند ابتدا این طرح را به مصدق می دهند ولی مصدق از امضای این طرح خودداری می کند. که این بود معنی سیاست موازنه منفی که مصدق ادعای پیروی آنرا می کرد. مجلس چهاردهم که اکثریت قریب به اتفاق اعضای آن در ظرف یک نصف روز قانون تحریم امتیاز نفت را تصویب کرده بودند حاضر نشدند که حتی طرح الغاء امتیاز نفت جنوب را امضاء کنند زیرا بطوریکه گفتیم اکثریت اعضای این مجلس از عوامل سیاست انگلیس بود و مصدق نیز برای کارگردانی همین اکثریت به وجهة ملی بعنوان نماینده اول تهران وارد مجلس چهاردهم شده بود.
ب- قضیه دکتر میلیسپو: وقتی آمریکائیها توانستند عده ای از مستشاران خود را بایران بفرستند انگلیسها درصدد مقابله برآمدند زیرا این افراد بعناوین مختلف مزاحم سیاستهای انگلیس بودند. یکی از مستشاران آمریکائی که برای اصلاح امور مالی استخدام شده بود دکتر میلیسپو بود که به علت دخالت در امور شرکت نفت انگلیس و کوشش برای کسب امتیازات نفت بنفع آمریکائیها موجب ناراحتی شدید انگلیسها گردیده بود. ایوانف در تاریخ نوین ایران چند نمونه از مداخلات میلیسپو علیه انگلیسها را نشان داده است از جمله می گوید: «میلیسپو قبل از هر چیز سعی داشت که نفت شمال ایران را بدست کمپانی های نفتی آمریکا بسپارد به این جهت وی کوشش می کرد که بر مواضع انگلستان در ایران لطمه وارد سازد و او در امور کمپانی نفت انگلیس و ایران دخالت می کرد و در راه پیشرفت و توسعه فعالیت آن مانع ایجاد می نمود…» در چنین شرایطی است که مصدق با همکاری همان اکثریت انگلیسی مجلس چهاردهم در جهت منافع انگلیسها برای خنثی کردن فعالیتهای میلیسپو و اخراج او از ایران وارد عمل می شود. و سرانجام با همدستی مصدق و بیات قانون لغو اختیارات میلیسپو به تصویب مجلس رسید و موقتاً استعمار انگلیس از شر رقیب تازه نفس خود یعنی امپریالیسم آمریکا نجات یافت.
ج- کوشش در تطهیر استعمار انگلیس: در مجلس چهاردهم مصدق سعی داشت دولت استعمارگر و متجاوز انگلیس را آنهم در شرایطی که صدها نفز از آزادیخواهان ایران را به حبس و زنجیر کشیده بود و آیت ا… کاشانی را در سخت ترین شرایط در زندانهای اراک و کرمانشاه محبوس ساخته بود، دوست صمیمی ایران معرفی کند. آری از یک فرد ماسونی که حتی خانوادة او وابسته به انگلستان است غیر این هم نباید انتظار داشت. کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه صفحات 44-45-46-47-48-49-50-51
نقش پنهانی مصدق در قضایای نفت: دیدیم که مصدق در مجلس چهاردهم از امضای ماده واحده ای که برای الغاء امتیاز نفت جنوب مطرح شده بود امتناع کرد و حاضر نشد که به منافع استعمار انگلیس خدشه ای وارد شود. مصدق که قبلاً ادعای پیروی از سیاست موازنه منفی کرده بود با طرح پیشنهاد شده از طرف رحیمیان غافلگیر شد و مشت او تا حدودی باز شد بهمین جهت برای توجیه موضع گیری خود دست به سفسطه هایی زد از جمله می گوید که امتیاز نفت جنوب یک قرار داد است. «و چون هر قراردادی دو طرف دارد و به ایجاب و به قول طرفین منعقد می شود لذا تا طرفین رضایت به الغاء ندهند قرارداد منعی نمی شود.» این آقای حقوقدان توجه نمی کند که در متن ماده واحد الغاء امتیاز نفت جنوب صریحاً گفته شده است. که این قرارداد در زمان دیکتاتوری رضاخان که ملت ایران اختیار تصمیم گیری نداشته است در یک مجلس فرمایشی به تصویب رسیده است بنابراین قراردادی که اکراه در آن باشد اعتبار ندارد. مصدق الغاء امتیاز نفت جنوب را منوط به رضایت طرفین یعنی انگلستان می کند و بر این ترتیب مثل وکیل مدافع انگلستان صریحاً منطق زورگویان انگلیسی را تقویت می کند. مصدق سپس در مقام تفسیر سیاست موازنه منفی خود برآید و چنین می گوید: «پس مقصود من از موازنه سیاسی» این نیست که ما حساب دیرینه خود را به دول مجاور تصفیه کنیم و به هر یک کم داده ایم ما نقص آن را بدهیم و به هر کدام اضافه داده ایم مازاد آنرا مترد کنیم «توازن منفی» چنین اقتضا می کند که از این به بعد به هیچ دولتی برخلاف مصالح خود چیزی ندهیم». یعنی انگلیسها به غارت خود ادامه دهند ولی اگر رقبای آنها چیزی از نفت را بخواهند دیگر به آنها نخواهیم داد. اینست سیاست موازنه منفی مصدق که ملی گرایان سالیان دراز به آن افتخار کرده اند و هنوز هم حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این شعار پوچ و توخالی را می خواهند بر ملت مسلمان ها دیکته کنند. بهرحال مصدق بکمک مجلس چهاردهم توانست مخالفتهایی را که علیه استعمار انگلیس و به منظور الغای امتیاز نفت جنوب انجام می شد خنثی نماید. پس از انقضای دورة چهاردهم و بقدرت رسیدن قوام السلطنه مصدق نتوانست به مجلس پانزدهم راه یابد و به عنوان اعتراض به عدم انتخاب چند روزی در دربار شاهنشاهی برای دادخواهی متحضن گردید و بعد از آن نیز مجدداً به احمدآباد رفت و به زندگی آرام و بی سر و صدای خویش ادامه داد. اکثریت مجلس پانزدهم نیز مثل دورة قبل از عوامل همان سیاست انگلیس بودند ولی از طرف عدة قلیلی از نمایندگان بعمل می آید. ولی مصدق از خارج مجلس سعی می کند که این تلاشها را مهار کند و تا حدودی هم در این زمینه موفق می شود. که ما بطور مختصر به این دو مورد اشاره می کنیم. ابراهیم یزدی (وزیر امورخارجی): سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موازنة منفی است و این در حالی بود که میلیونها نفر از زنان و مردان میهن ما صریحاً در کوچه و خیابانها فریاد زده بودند –نه شرقی و نه غربی- ولی این آقایان میخاستند همان شعارهای توخالی رهبر ملی خود یعنی مصدق السلطنه را به جمهوری تحمیل کنند. کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه صفحات 51 و 52 و پاورقی 52
تشکیل کمیسیون مخصوص نفت: با تشکیل مجلس دوره شانزدهم مسئله نفت وارد مرحلة نوینی شد استعمار انگلیس نتوانست قرارداد خود را در مجلس پانزدهم از تصویب مجلس بگذراند. و نهضت ملی به تدریج رشد می یافت انگلیسی ها تا حدود زیادی از تصویب لایه های الحاقی مأیوس شده بودند ولی مع ذالک ترتیب کار را به خوبی دادند که کنترل قضیه نفت جنوب از دست آنان خارج نشود مجلس شانزدهم برای رسیدگی به پرونده نفت و قرارداد الحاقی کمیسیون مخصوص در تاریخ 30/ خرداد/1329 تشکیل دادند رجب علی منصور (پدر حسنعلی منصور معدون) در این هنگام نخست وزیر بود. در اسنادی از خانه ریچارد سدام مدیرعامل شرکت نفت انگلیس بدست آمده مطالبی راجع به روابط منصور و انگلیسی ها وجود دارد. واسطه مذاکره خصوصی و شفاهی منصور با انگلیس ها دکتر علی جلالی نماینده مجلس از مازندران (و یکی از استادان لژ فرامونسری) بوده است. در بخشی از این اسناد کیفیت انتخاب اعضای این کمیسیون طی پیامی طرف علی منصور برای سدام در 21/ ژوئن/ 1950 فرستاده شده است که متن آن چنین است "دکتر جلالی سپس ادامه داد و گفت که عقیده بر این است یک کمیته ویژه در حدود 20 نفر تشکیل شود تا طرح ها را بررسی کند از این عده حدود 18 نفر از یاران نخست وزیر و از جبهة ملی نیز خواهند بود و احتمالاً افراد دیگری از دوستان دکتر مصدق و جبهة دکتر بقایی دعوت می شوند. علاوه بر این دکتر مصدق در نظر دارد از اینان نیز استفاده کند. «1- آقای دکتر سید حسن علوی چشم پزشک نماینده مجلس بوشهر 2- آقای پالیزی کرمانشاهی نماینده کرمانشاه 3- آقای نبوی نماینده خراسان 4-آقای بزرگین نماینده خراسان 5- دکتر غلامرضا کیان نماینده شهرضا 6- دکتر هدایتی نماینده شهرری» براساس این سند مصدق و علی منصور و ریچارد سدان در تشکیل کمیسیون نفت و انتخاب اعضاء آن مشاوره داشتند و جالب توجه این است که چند نفر از افرادی که بوسیله مصدق معرفی شده اند یعنی دکتر حسن علولی، غلامرضا کیان، دکتر هدایتی از فراماسون های درجه اول هستند. به هر صورت این کمیسیون تشکیل شد و قبلاً بیوگرافی کامل اعضای آن از طرف کی تینگ رئیس ادارة اطلاعات شرکت نفت به لندن مخابره شد و شخص مصدق به عنوان رئیس این کمیسیون انتخاب می شود. این کمیسیون پس از مدتها اتلاف وقت هیچ تصمیمی دربارة ملی کردن نفت نتوانست اتخاذ کند. در همین کمیسیون پیشنهاد ملی شدن نفت برای اولین بار بوسیلة حائری زاده که از اقلیت دورة پانزدهم بود داده شد و نه مصدق! و اساساً مأموریت مصدق در این کمیسیون این بود که کار نفت را به دفع انوقت بگذارند زیرا در همان زمانیکه کمیسیون نفت تشکیل شد سپهبد رزم آرا به نخست وزیری رسید و انگلیس ها که از طرفی در داخل مملکت تحت فشار افکار عمومی و نهضت ملی بودند و از طرف دیگر آمریکائیها با انعقاد قراردادهای پنجاه پنجاه در سایر مناطق نفت خیز خلیج فارس دیگر امکان تصویب قراردادهای مطلوب انگلیسی ها را غیرممکن ساخته بودند و بهمین جهت انگلیسی ها تمام امید خود را به قدرت رزم آرا بسته بودند و حتی پیشنهاد یک قرارداد جدید براساس پنجاه پنجاه نیز به او داده بودند رزم آرا نیز در صدد فراهم کردن مقدمات کار از جهت زمینه سازی سیاسی بود که مورد سوء قصد قرار گرفت و از صحنه سازی مملکت خارج شد و پس از قتل او بالاخره پیشنهاد ملی شدن نفت که به امضاء مصدق در انتهای همة امضاها آمده است و حال آنکه روحانیت از مدتها قبل صریحاً در مقابل غارتگریهای استعمار موضعگیری کرده بود و شخصی چون آیت الله کاشانی دو سال قبل از این تاریخ به علت اعلامیه ی شدیدی که علیه امتیاز نفت جنوب منتشر ساخته بود به لبنان تبعید شد. مصدق السلطنه در بحبوحة پیروزی وارد میدان شد ولی در طول تاریخ سی سالة اخیر هرگاه صحبت از نفت شده است عوامل امپریالیزم غرب از مصدق به عنوان رهبر بی چون و چرای مبارزات ملت ایران در ملی شدن نفت تبلیغ کرده اند. این مطالب برگرفته از کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه نوشته: شهید معلم دکتر سیدحسن آیت صفحات 60-61
از قیام ملی 30 تیر تا … کودتای ننگین 28 مرداد: بدون تردید سی ام تیر یکی از استثنایی ترین، درخشانترین و عبرت انگیزترین روزهای تاریخ ایران سی ام تیر است. در این روز ملت ایران با دست خالی ولی با دلی پرشور و ایمانی محکم و اراده ای استوار و قلبی مملو از نفرت ایران با دست نسبت به شاه و سایر مزدوران بیگانه به مقابله با توپ و تانک و مسلسل پرداخت و بر آن غلبه کرد. 30 تیر نقطه اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت بود که ملت مسلمان ایران متحد و یکپارچه جهت حفظ و ادامه نهضت به پا خواستند و دشمن را وادار به تسلیم نمودند 30 ام تیر ضعف دشمن و قدرت ملت را آشکار ساخت و اعتماد به نفسی را که بیگانگان با تلقینات و تبلیغات خود سالیان دراز کوشیده بودند در مردم بمیرانند و تا حدود زیادی هم موفق شده بودند به مردم بازگردانند. سی ام تیر مشت خائن را باز کرد و وی را در نظر عموم مردم رسوا ساخت. تا آنروز بلندگوهای استعمار و مطبوعات مزدور و جیره خوار می خواستند از شاه چهره ای دلسوز و مردمی بسازند و کوشش می کردند که وانمود کنند که او با پدرش رضاخان فرق دارد و میخواستند بقدرت تبلیغات بمردم بقبولانند که او برخلاف پدرش که فردی قُلدر و بی سواد و سفاک و جلاد بود شخصی «دموکرات منش» «رئوف» «تحصیل کرده» «ملت دوست» است و در بعضی زمینه ها نیز موفق شده بودند که چنین وانمود سازند اما در سی ام تیر که بدستور شاه جوی خون در تهران و اهواز و کرمانشاه براه افتاد توده مردم دریافتند که به اصطلاح معروف «علف سرریشه اش سبز می شود» و محمدرضا همان خلف صدق رضاخان است بلکه از او فاسدتر مکارتر، و در خدمت به اجنبی و خیانت به ملت کارآزموده تر است و اگر موقعیت بدستش بیفتد از هیچ جنایتی فروگذار نخواهد کرد. اکنون که بیست و هفت سال از آن زمان میگذرد ملت مسلمان و با ایمان ایران با قیام به عظیم انقلاب و شگفت انگیز خودش به یک نظام فاسد و بیدادگر دو هزار و پانصد ساله برای همیشه پایان داده است. و بزرگترین ضربت را بر پیکر استعمار وارد ساخته است مرور و بررسی حوادث سی ام تیر حوادث بعد از آن تا کودتای ننگین 28 مرداد میتواند بسیار پندآموز و عبرت انگیز باشد اکنون نسل جدیدی قدم بعرصه وجود گذارده است که به علت گذشت زمان جز در مورد کسانیکه یا به اقتضای سن خاطراتی از آن زمان بیاد دارند و یا بعلت سر و کار داشتن با تاریخ به سی ام تیر و 28 مرداد آشنا هستند. از وقایع آن زمان بی خبر است در حالیکه شناخت و تحلیل دقیق و استفاده از تجارب آن دوره برای جلوگیری از تکرار بعضی اشتباهات و دچار شدن بآن عواقب وحشتناک (کودتای 28 مرداد) بسیار ضروری بنظر می  رسد. برای نسل کنونی دانستن این مطلب لازم است که چرا قیام و پیروزی اعجاب آور سی ام تیر 31 شکست تلخ و کودتای ننگین 28 مرداد 32 را بدنبال داشت. آیا ملت ضعیف تر شده بود؟ یا دشمن قویتر گشته بود؟ یا باید در جستجوی عوامل دیگری بود. در 25 تیر سی و یک دکتر مصدق پس از استعفای از نخست وزیری یکسره به احمدآباد ملک شخصی خود شتافت. شاه در رأس قدرت بود و فرماندهی کل قوا را بعهده داشت، ارتش و شهربانی و ژاندرمری در اختیار او بود ولی ملت با نثار خون خود پس از پنج روز مجدداً با قدرتی بسیار بیشتر دکتر مصدق را بسند نخست وزیری بازگرداند ولی در 28 مرداد سی و دو (13 ماه بعد) دکتر مصدق هم نخست وزیری و هم وزارت دفاع (جنگ) را بعهده داشت دارای اختیارات وسیع قانون گذاری بود که بدون نیاز به تشریفات قانونگذاری میتوانست هر لحظه هر چه را که اراده می کند بدان خبر قانونی می دهد. شاه فراری بود تیمسار ریاحی (وزیر دفاع کنونی) ریاست ستاد ارتش را بعهده داشت. فرماندار نظامی و رئیس شهربانی را خود دکتر مصدق منصوب کرده بود ولی با وجود این مصدق سرنگون شد و شاه بیشتر بازگشت و مدت 25 سال دمار از روزگار ملت درآورد. نفت ملی شده را به امپریالیستها واگذار کرد. ثروت ملت را بتارج داد و فرزندان با ایمان کشور را بجوخه های آتش سپرد. شکنجه گاهها و زنداندها را از آزادیخواهان انباشته کرد. ارازل و اوباشان را بر مردم چیره ساخت. فرهنگ جامعه را به ابتذال کشاند و کمر به نابودی دین بست و بالاخره در 22 بهمن 1357 (پس از 25 سال تاخت و تاز و بیدادگری بر اثر قیام پیروزمند ملت از اوج قدرت به حضیض ذلت کشانده شد. دست اندرکاران و صحنه گردانان سی ام تیر چه آنانکه در جهت مردم بودند و چه آنها که در صف مقابل مردم قرار داشتند. تقریباً همگی هر یک بنحوی صحنه را ترک کرده اند شاه سرگردان و فراری است. قوام السلطنه نخست وزیر تحمیلی و متفرعن چهار روزه (26 تا 30) در 30/ تیر/34 درگذشت. حسن ارسنجانی (معاون سیاسی نخست وزیر و سرپرست اداره تبلیغات) و دکتر حسن امامی (رئیس مجلس دوره هفدهم) یکی از پس دیگری مردند. آیت الله کاشانی و دکتر مصدق سالهاست دار فانی وداع گفتند سایر دست اندکاران و صحنه گردان آنروز نیز خانه نشین هستند و ایام کهولت را می گذرانند و یا تأثیر چندانی در امور ندارند ولی آنچه مهم است پندآموزی و عبرت گرفتن از تاریخ است که باید با تعمق و دقت و بیطرفی و دلسوزی انجام گیرد. تلاش ما بر اینست که از دیدگاه جدیدی قیام سی تیر را مورد بررسی قرار دهیم و آن دیدگاه همانطور که اشارت رفت استفاده از تجارب سی تیر در انقلاب کنونی است و در این نگارش می کوشیم که بدون سند معتبر هیچ مطلبی را عنوان نکنیم و از خدای بزرگ خواهانیم که ما را در این امر یاری دهد، و از خوانندگان گرامی تقاضا می کنیم که اگر سند و یا خاطره ای در این مورد دارند تحویل دهند و به تاریخ کمک کنند.

اصول و شرایط ملی شدن نفت ایران آنگونه که به موجب قانون مقرر گردید بشرح زیر بود:
1. تصدیق و قبول اصل ملی شدن نفت و حاکم بودن آن بر کلیه شئون صنعت نفت ایران.
2. قرار گرفتن همه عملیات صنعت نفت در دست دولت ایران با پیش بینی تشکیل شرکت ملی نفت ایران و به سازمان واگذار نشود.
3. مجاز بون استفاده از کارشناسان خارجی به شرط اجرای ترتیباتی برای گماشتن تدریجی ایرانیان بجای آنها.
4. فروش نفت به مشتریان شرکت سابق به مقادیری که قبلاً مورد معامله بوده با این شرط که مشتریان نسبت به مقادیر زاید بر آن تساوی شرایط حق تقدم خواهند داشت.
5. تعلق کلیه درآمد نفت و فرآورده های نفتی به دولت ایران با این تفاهم، که تحویل گیرنده نفت ایران هیچگونه انتفاعی جز تحت عنوان معامله خرید نخواهد داشت.
6. رسیدگی به دعاوی و مطالبات حقه شرکت سابق و دعاوی و مطالبات متقابل دولت ایران با پیش بینی تودیع 35 درصد از عایدات خالص نفت به منظور پرداخت غرامت به شرکت سابق.

در دوران حکومت دکتر مصدق در مراحل مختلف پیشنهادات مشروحه زیر به ترتیب به دولت ایران تسلیم گردید:
1. پیشنهاد میسیون جکسون (Jeckcon) عضو هیئت مدیره شرکت نفت انگلیس و ایران این پیشنهاد در هیچ قسمت با شرایط و اصول ششگانه مذکور در بالا منطبق نبود. اصل ملی شدن را فقط به شکل مشروط تصدیق می کرد و برای ایران استقلال در اداره صنعت نفت خود و انجام معاملات فروش و استفاده از درآمد نفت جز براساس رژیم تسهیم منافع برمبنای پنجاه پنجاه قائل نمی گردید.
2. پیشنهاد میسیون هاریمن (Harriman) فرستاده مخصوص رئیس جمهور آمریکا در نقش میانجی در این پیشنهاد فقط اصل ملی شدن نفت را بدون قید و شرط می پذیرفت ولی در سایر شرایط مشابه پیشنهاد جکسون بود.
3. پیشنهاد میسیون استوکز (stokes) وزیر کابینه انگلیس شرط یا اصل ملی شدن را تصدیق می کرد، از مضمون شرط سوم استقبال می نمود: نسبت به شرط ها یعنی صادرات و فروش نفت و شرط 6 موضوع غرامت وارد تفضیل نمی شد و آنچه اظهار می داشت، با مقررات قانون منافات نداشت ولی هیچ یک از شرایط اساسی 2، یعنی اداره کامل و کنترل مطلق عملیات بدست ایران و 5 درمورد تعلق کلیه درآمد نفت به دولت ایران را تأمین نمی نمود.
4. پیشنهاد بانک جهانی: در این پیشنهاد بانک جهانی اصولاً فقط به عنوان واسطه بی طرف و موقت وارد عمل می شد و مداخله اش بدین منظور بود که طی مدت دو سال یا بیشتر نفت ایران را به نحوی به جریان بیندازد تا طرفین اختلافاتشان را رفع کنند اصل ملی شدن می پذیرفت و پیشنهاد می کرد که اداره عملیات نفتی موقتاً به یک سازمان بین المللی که از طرف بانک تعیین می شد. واگذار گردد و تسهیم منافع بر مبنای پنجاه پنجاه تعیین نگردد ولی اختیار صادرات و فروش نفت در دست شرکت سابق باقی بماند.
5. اولین پیشنهاد مشترک چرچیل- ترومن: این طرح بیش از چهار پیشنهاد قبلی به تأمین اصول و شرایط قانون ملی شدن نزدیک می شد شرط اول یعنی اصل ملی شدن را تصدیق می کرد. درباره شروط 2و 3 یعنی واگذاری اداره عملیات بدست ایران و گماشتن تدریجی ایرانیان بجای کارشناسان خارجی تلویحاً موافقت داشت، نسبت به مشروط 4 و 5 درمورد فروش نفت و تسهیم درآمد و منافع، کلیاتی ذکر خسارت و عدم النفع شرکت سابق برای دولت ایران ایجاد نگرانی می نمود.
6. دومین پیشنهاد مشترک چریل- ترومن: این پیشنهاد با مقررات قانون ملی شدن نفت منطبق و بدون تردید بهترین پیشنهادی بود که به دولت ایران تسلیم گردید. شروط 1، 2، 3 یعنی اصل ملی شدن و واگذاری اداره کامل عملیات نفتی به دولت ایران و استفاده از کارشناس خارجی به شرط جایگزینی تدریجی آنان توسط ایرانیان را بدون هیچ قید و شرطی پذیرفت. درباره شرط ها یعنی صادرات و فروش نفت ترتیبی پیشنهاد می نمود که براساس آن یک کنسرسیوم بین المللی متشکل از تعدادی شرکت های نفتی جهان آزاد که در آن شرکت سابق نیز عضویت داشته باشند، با شرکت ملی نفت ایران قرارداد درازمدت خرید مقادیر عمده نفت ایران منعقد نماید و بخصوص این حق را برای ایران قائل می شد که مقادیر تولید مازاد بر فروش به کنسرسیوم مزبور را مستقیماً در بازارهای جهان به فروش رساند. درمورد شرط 6 یعنی رسیدگی به دعاوی و مطالبات طرفین پیشنهاد شده بود مسئله تعیین غرامت به دیوان داوری بین المللی لاهه واگذار گردد که بر مبنای ضوابط و شرایطی که دولت انگلیس درمورد ملی کردن صنایع زغال سنگ آن کشور عمل نموده بود. به دعاوی ایران و شرکت سابق نفت انگلیسی و ایران رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید. ضمناً برای رفع مضیقه مالی ایران پرداخت کمک مالی اولیه از طرف دولت آمریکا به میزان یکصد میلیون دلار که به تدریج از طریق خرید نفت مستهلک گردد، در این پیشنهاد منظور شده بود. نسبت به شرط 5 یعنی موضوع درآمد و تسهیم منافع فروش اصولاً معلوم بود که تحت شرایط آن زمان استفاده ایران از تمام درآمد فروش بر مبنای بهای رسمی بازار غیرممکن بود زیرا ایران مجبور بود نفت خود را یا با وساطت شرکت های بزرگ بین المللی که صاحب کلیه وسائل پالایش و حمل و نقل و توزیع بودند، به فروش رساند که در آن صورت طبق شرایط معمول در سایر کشورهای تولیدکننده تنضیف درآمد فروش با آنها لازم می آمد، یا با زحمات زیاد مستقیماً به بازارهای جهانی برساند که در آن صورت اعطای تخفیف های عمده به خریداران لازم می گردید. کما اینکه معاملات محدودی که شرکت ملی نفت با خریداران ژاپنی و ایتالیائی انجام داد همگی متضمن اعطاء تخفیف به میزان پنجاه درصد از بهای رسمی بازار بود که با روش اول تفاوتی نداشت. دولت ایران درمورد پیشنهادهای ممالک اروپایی شرقی به علت ملاحظه از دولت آمریکا و احتیاج به پشتیبانی از طرف آن دولت اصولاً قصد جدی به انجام معامله با آنها نداشت ولی در عین حال هم برای نرنجاندن آن دولت ها و هم برای تهدید آمریکا ظاهر را حفظ می کرد. از مجموع بیش از دویست پیشنهاد که از طرف دولت های بعضی ممالک اروپایی شرقی مانند لهستان و چکسلواکی و مجارستان و غیره رسیده بود حتی یکی هم عملی نگردید و دولت ایران نسبت به پیشنهادها دست به دست می کرد.
7. اصلاحیه دومین پیشنهاد مشترک چرچیل- ترومن روزولت
دولت در این اصلاحیه که در فوریه سال 1953 توسط لویی هندرسن سفیر آمریکا در تهران به دکتر مصدق ارائه شد و آخرین پیشنهاد تسلیمی به دولت ایران در دوران حکومت مصدق بود، کلیه اصول و شرایط مندرج در پیشنهاد مشترک دوم بجا باقی مانده و اضافه شده بود که از نظر ایجاد تسهیلات بیشتر مالی برای دولت ایران درمورد تسویه حساب غرامت که از طرف دیوان داوری بین المللی لاهه تعیین خواهد شد، پرداخت غرامت در هر سال از بیست و پنج درصد درآمد خالص فروش نفت بیشتر نگردد و این کاملاً با رویه پیش بینی شده در اصل ششم قانون ملی شدن نفت مطابقت داشت. این مطالب برگرفته از پایگاه اینترنتی Google است www.google.com
نامه آیت الله نواب صفوی در زندان قصر به مصدق: مصدق مکرر نشان داده بود که پس از رسیدن به هدف، فوراً پاداش و مزد آنانی را که به او کمک کرده اند کف دستشان خواهد گذاشت بعنوان مثال عملکرد با فدائیان اسلام که درست یک ماه پس از تشکیل اولین دولت او تعداد بیشماری از آنان با همراهی نواب صفوی دستگیر شدند. مصدق نواب صفوی را بعنوان افراطی به همراهی تعداد بیشماری از فدائیان اسلام دستگیر و زندانی کرد و در همان زمان مأمورین بدستور دکتر فاطمی داخل زندان ریخته و فدائیان اسلام را لت و پار کردند این بود پاداش آن گلوله ای که خلیل طهماسبی بر مغز رزم آراء فرود آورد و در واقع پاداشی بود فوری به یاری فدائیان اسلام برای روی کار آمدن دولت وی. در اینجا بسیار بجاست که یکبار دیگر مطلب مدرس را برای شناخت دقیق مصدق السلطنه بازگو کنیم ولی نامه نواب به مصدق را می نویسم. که تا در تاریخ 30 ساله معاصر یک آدم حسابی پیدا نمی کنید که از مصدق دفاع کرده باشد غیر از فراماسونها و نیروهای وابسته C.L.A و یا عناصر بی اطلاع از تاریخ هیچ کس از او دفاع نکرده است این نامه را نواب در 31 مرداد 30 یعنی یکماه بعد از تشکیل اولین دولت دکتر مصدق که با گلوله فدائیان اسلام بر سر کار آمده می نویسد:
هوالعزیز
»تو ای مصدق کاذب بیش از پیش چهره کریه باطن خود را به دنیا و مسلمانان نشان دادی درهای خدا را بروی مردم بستی و از اجتماع مسلمانان با سر نیزه جلوگیری کرده و عده ای از علمای عالیقدر و مسلمانان محترم را بازداشت نمودی و تمام دعاوی خود را (دعاوی قبل از نخست وزیری) مبنی بر آزادیخواهی تکذیب کردی کریه ترین چهره های ظلم و جنایت را نشان دادی و گویا ندانستی که نجات مسلمانان بنابر حفظ مصالح و نوامیس اسلام بوده و اجرای احکام مقدس و تعالیم عالیه اسلام حتمی است و اجازه کوچکترین تجاوزی به نفت ایران به هیچ بیگانه ای داده نخواهد شد. (بدلیل اینکه برای او روشن شده است که مبارزه آنها (مصدق) برای گرفتن نفت از شرکت نفت سابق و خلع ید از انگلیسها بدلیل دلسوزی برای ملت ایران نبوده بلکه نفت را از انگلیسها بگیرند و در اختیار آمریکائیها قرار دهند) و بجز برکنار شدن یا کوتاه شدن دست بیگانگان از نفت ایران و خلع ید قطعی چاره ای نخواهی داشت (یعنی تو میخواهی کار دیگری بکنی) و ادامه این حرکات و توقیف مسلمانان محترم پرونده ظلم و جنایتت را تکمیل خواهد کرد» کسی نیست که دلیل این اعمال را سؤال کند و بگوید، آقای مصدق، اگر رزم آراء، کودتا کرده بود که اصلاً امکانی باقی نمی ماند که شما به دیوان لاهه و شورای امنیت و غیره رفته و صاحب ادعا شوید. دیوار ارعاب را آنها شکستند و شما آقای دکتر با رساله دکترای قلابی براحتی وارد میدان شدید و محیط آماده را از آن خود نمودید (در 20/2/31 اکثر روزنامه های صبح متن خبر مربوط به قلابی بودن رساله دکتر مصدق را از روزنامه کوریو که در روز 19/2/31 یعنی در اوج قدرت مصدق به ایران رسیده بود کلیشه نموده و آن را ترجمه کردند.)
«مطلب برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت- سخنرانی معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالم است صفحات 20-21-22 پاورقی»
لایحه گس- گلشائیان (لایحه الحاقی نفت جنوب) و نخست وزیری مصدق: اولین کسی که مسئله ملی شدن نفت را در خارج از محیط مجلس و در سطح عموم بر مبنای اصل وجود در تفکر اسلامی- شیعی (که انفال باید برای عموم مردم مصرف شود و به همین دلیل باید در اختیار ولی امر باشد و نمی توان از آن بهره برداری فردی و گروهی نمود.) مطرح کرد آیت الله کاشانی بود. مشاهده می کنید که افتخار طرح آن برای اولین بار هم متعلق به آقایان نبوده. پس از آن برای اولین بار در مجلس پانزدهم بوسیله غلامحسین رحیمیان بطور ضمنی و یکبار هم بوسیله عباس اسکندری مطرح می شود ولی در هیچکدام از این دو مورد جنبه جدی نداشته تا آنکه بوسیله حائری زاده در کمیسیون نفت طرح شدو بصورت یک ماده واحده تنظیم و ابتدا به امضای هشت نفر رسید بعدها 3 نفر دیگر نیز آنرا امضاء کردند. اما از آنجا که برای طرح در مجلس احتیاج به پانزده امضاء داشت بصورت معلق ماند. از طرحی در اواخر دوره پانزدهم دولت لایحه گس- گلشائیان (لایحه الحاقی نفت جنوب) را به مجلس آورده و در حالی که همه زمینه ها برای تصویب آن مهیا به نظر می رسید مکی نماینده اقلیت مجلس با استفاده از ماده آئین نامه که نطق در باب قراردادها را نامحدود میدانست بعنوان مخالف آنقدر صحبت کرد تا دوره پانزدهم به اتمام رسید. بدین صورت از تصویب قرارداد مذکور جلوگیری شد. دولت در دوره بعد لایحه را مجدداً به مجلس میاورد ولی این بار متوجه می شود که تصویب لایحه الحاقی نفت در داخل مجلس امکان ندارد. تنها راه حل را کودتا می بیند. بوسیله کی؟ رزم آراء بهترین عنصری که می توانست در شکستن این بن بست به آنها کمک نموده و نفت را در اختیار انگلیس قرار دهد بر این اساس رزم آراء بعنوان نخست وزیر آماده ورود به صحنه می شود، خوب، چه قدر می تواند در مقابل رزم آراء بایستد؟ تنها عنصری که در مخالفت با کودتای در شرف تکوین وارد عمل میشود باز یک روحانی است، نواب صفوی که خلیل طهماسبی از فدائیان اسلام با رهبری او و حمایت آیت الله کاشانی وارد میدان میشود و گلوله را بر فرق رزم آراء می زند و فریاد بر میآورد الله اکبر تمام برنامه هایی که آنها ریخته اند از هم پاشیده می شود، بطور کلی از تصویب لایحه گس- گلشائیان صرف نظر می کنند و فوراً علاء را سر کار می آورند. بیش از یک ماه و چند روز از نخست وزیری او نگذشته که نواب صفوی به او می نویسد که هرچه زودتر کنار رود والا به سرنوشت رزم آراء دچار خواهد شد، علاء استعفاء می کند و بلافاصله در مجلس شانزدهم به مصدق پیشنهاد نخست وزیری میشود. چه کسی پیشنهاد می کند؟! جمال امامی آقای مصدق در اردیبهشت 30 به پیشنهاد جمال امامی نخست وزیر می شود و به محض روی کار آمدن بسیاری از فراماسونری ها را در داخل دو نقش جا می دهد. مسئله آنقدر جدی است که سر و صدای نمایندگان بلند می شود. ناهمگونی موجود در اولین دولتی که مصدق بر سر کار آورد باعث شد که افرادی مثل عبدالقدیر آزاد، عمیدی نوری و دیگران پس از سر و صدای زیادی در این باب که چرا مصدق بدون مشورت این کار را کرده از جبهه ملی جدا شده و همین مسئله به مرور زمینه پراکندگی و شکاف و اضمحلال جبهه ملی اول را فراهم می آورد. برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت صفحات 12-13-16
ترس از افشای ماهیت سرمایه داری: «هنرگریدی» سفیر سابق آمریکا در تهران عقیده داشت انگلیس با طرح مسأله اختلاف نفت در شورای امنیت سازمان ملل متحد مرتکب اشتباه عظیمی شده است. به نظر او «شورای امنیت تریبون بسیار مناسبی در اختیار مصدق می گذاشت که از آن طریق به تمام جهانیان بگوید چگونه کمپانی نفت آنها (انگلیس ها) مردم ایران را دچار خفقان کرده و بتواند این مسأله را در معرض دید عام بگذارد که سرمایه داری غرب مایل است کشورهای توسعه نیافته را در هرکجای جهان باشند زیرسلطه خود درآورده و یا حتی آنها را کاملاً نابود کنند.» مطلب برگرفته از کتاب نهضت ملی شدن صنعت نفت (از گروه تاریخ معاصر مؤسسه فرهنگی بزرگ اندیشه) (ناشر: جهان کتاب) صفحات 35 و 36
مصدق در حال بوسیدن دست ثریا: بعد از بخش عکس دستبوسی مصدق عناصر جبهه ملی و دفتر هماهنگی دست به تبلیغات وسیعی زدند تا در اذهان عمومی این عکس را از اعتبار بیاندازند و اینطور تبلیغ کردند که این عکس مونتاژ است غافل از اینکهه مسئله از این گذشته که بتوان با چنین شایعاتی آن را محو کرد عکس موردنظر در زمان خود مصدق در روزنامه های همان دوره چاپ گردید روزنامه تهران مصور هم آن را چاپ کرد و به دلیل آنکه این مسئله برای آقای مصدق کار غلطی بنظر نمی آید به هیچ وجه درصدد رد آن برنیامد (خوب دقت کنید) عکس در زمان خود او هم چاپ شده است. برگرفته از کتاب مصدق از حمایت تا خیانت صفحه 33 (پرسش و پاسخ)
و رد آن مانند این است که یک کس بگوید عکس آقای بنی صدر که در روزنامه کیهان چاپ شد و ایشان را در حال دست دادن با آن زن آمریکائی نشان می داد مونتاژ بوده خوب این در زمان خود ایشان چاپ شده و هیچگونه اعتراضی هم از طرف ایشان صورت نگرفته است.

منابع استفاده شده در این تحقیق:

1- کتابه چهره حقیقی مصدق السلطنه مؤلف: شهید معلم دکتر سید حسن آیت
2- مصدق از حمایت تا خیانت کتاب سخنرانی معلم شهید دکتر عبدالحمید دیالم
3- نهضت ملی شدن نفت نشر جهان کتاب گروه پژوهش گروه تاریخ معاصر مؤسسه فرهنگی بزرگ اندیشه
4- پایگاه اینترنتی گوگل آدرس: ملی شدن صنعت نفت www.google.com

گرد آورنده: محمد یوسفی
 
 

«برگرفته از کتاب چهره حقیقی مصدق السلطنه نوشته دکتر معلم شهید سیدحسن آیت» صفحات 137- 138- 139