انتقام با کودتا
اما شرایط اجتماعی و فرهنگی و مهمتر از آن باورهای ملّی و مذهبی در جامعۀ ایرانی قدرت ارتش را برای کودتا تضعیف و عملاً بیتأثیر نموده است. با این حال کودتاهایی که در ایران انجام شده صرفاً کودتایی نظامی نبود، بلکه مخالفت و دشمنی بیگانگان بهویژه انگلیس و امریکا بود که از طریق نفوذ در ارتش به مداخله در امور سیاسی کشور منجر شد. در نوشتار ذیل با این موضوع بیشتر آشنا خواهید شد.
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در دورهای حساس از تاریخ ایران و در عصر جنگ سرد، علیه دولت دکتر محمد مصدق، که در عین حال رهبر جبهه ملّی بود، انجام شد. این جبهه، با دو شعار اساسی ملّی کردن صنعت نفت و گسترش دموکراسی در کشور به صحنة سیاسی وارد شد و به سرعت توانست مهمترین بازیگر عرصة سیاست ایران گردد.
با تصویب قانون ملّی شدن صنعت نفت و انتصاب مصدق به نخستوزیری، تقابل علنی دولت انگلستان با دولت ایران آغاز شد. بریتانیا، از یک طرف، خرید نفت ایران را تحریم کرد و از سوی دیگر، در نگاهی بلندمدتتر، سقوط دولت مصدق را بررسی نمود.
امریکا ابتدا تصمیم گرفت بیطرف بماند و بریتانیاییها را تشویق نماید که با پذیرفتن اصل ملّی شدن، و از طریق مذاکرات دوستانه مشکل را حل نمایند. این دولت تا آنجا پیش رفت که در سپتامبر ۱۹۵۱ لندن را قانع نمود که از فکر حمله به ایران دست بردارد. این بیطرفی تا پایان ریاستجمهوری هری ترومن در ژانویه ۱۹۵۳٫م ادامه یافت، هرچند که بسیاری از رهبران امریکا بر این باور بودند که حذف مصدق از صحنة قدرت در ایران سبب بیثباتی سیاسی میشود و این کشور را در خطر واقعی قرار گرفتن در پشت پردة آهنین قرار خواهد داد. در نوامبر ۱۹۵۲٫م، کمی بعد از انتخاب ژنرال آیزنهاور به ریاستجمهوری امریکا، مقامات عالیرتبة انگلیسی به همتایان امریکایی خود پیشنهاد اجرای کودتایی علیه مصدق را کردند، ولی مقامات امریکایی چنین پاسخ دادند که تا پایان ریاستجمهوری ترومن، انتظار و امید تأیید چنین اقدامی وجود ندارد و محتمل است که با تحویل قدرت از سوی آیزنهاور در ژانویه ۱۹۵۳ بتوان بدان امیدوار بود.[۱]
پس از انتخاب ژنرال آیزنهاور، بریتانیاییها با عجله فرستادهای به نام کریستوفر وودهاوس را، که در استخدام اینتلیجنسسرویس بود، روانة واشنگتن کردند. وی در آنجا با مقامات عالی سیا و وزارتخارجة امریکا دیدار کرد، ولی به جای تقاضای حمایت برای سقوط مصدق و به دست گرفتن ثروت نفتی ایران، بر تهدیدات کمونیستی که متوجة ایران بود تأکید نمود: ایران از ذخایر نفتی هنگفتی برخوردار است. این کشور درحالیکه مرزی طولانی با اتحاد شوروی دارد، در درون خود حزب کمونیست فعال (حزب توده) را داشت و در رأس حکومت آن یک نخستوزیر ناسیونالیست قرار گرفته است. برادران جان فاستر دالس (وزیرخارجة جدید) و آلن (رئیس سیا) گوش شنوایی به این اظهارات داشتند. در خور یادآوری است که دورة مورد نظر در عصر جنگ سرد واقع شده بود و از همین رو دولت آیزنهاور جهان را به عنوان عرصة نبرد ایدئولوژیک و هر منازعة کوچکی را در چهارچوب منشور تقابل بزرگ شرق و غرب نظاره میکرد.
کمی بعد از سوگند آیزنهاور در ۲۰ ژانویه ۱۹۵۳، برادران دالس، همتایان انگلیسی خود را مطلع ساختند که آنها آمادهاند برای سقوط مصدق پا جلو بگذارند.[۲]
پس از مجوّز آیزنهاور در مارس ۱۹۵۳، افسران سیا چگونگی کودتا و مسئلة جانشینی نخستوزیر را بررسی کردند. خیلی زود فضلالله زاهدی، که ژنرالی بازنشسته و از قبل در توطئه با انگلیسیها شریک بود، به عنوان جانشین مصدق در نظر گرفته شد.
در ماه می، یکی از مأموران سیا و متخصص در مسائل ایران، که برای اینتلیجنسسرویس بریتانیا کار میکرد، برای دو هفته عازم نیکوزیا (قبرس) شد و در آنجا طرح مقدماتی آماده گردید. مسئولان سیا و اس.ای.اس آن را بازبینی کردند و طرح نهایی در نیمة ژوئن در لندن نوشته شد.
این طرح به شش مرحلة عمده تقسیم شده بود: ابتدا، شاخة ایرانی سیا و مهمترین شبکۀ اطلاعات بریتانیا در ایران، که برادران رشیدیان آن را هدایت میکردند، میبایست با تبلیغات و سایر فعالیتهای سیاسی مخفی، دولت مصدق را بیثبات مینمودند، سپس فضلالله زاهدی، شبکهای متشکل از افسرانی را که میتوانستند کودتا را هدایت و رهبری کنند سازماندهی میکرد. در مرحلة سوم، سیا میبایست همکاری تعداد کافی از نمایندگان مجلس ایران را جلب میکرد و میخرید تا مطمئن شود که هیئت قانونگذاری با مصدق مخالفت خواهد کرد، سپس میبایست میکوشیدند شاه را قانع کند تا از کودتا و زاهدی حمایت کند، حتی اگرچه مشخص میشد که عملیات بدون موافقت شاه نیز هدایت میشود.
متعاقب آن، سیا میبایست میکوشید به شیوهای تقریباً قانونی مصدق را سرنگون سازد. این کار با دامن زدن به بحرانی سیاسی، که طی آن مجلس وی را به ظاهر عزل مینمود، ممکن میشد. این بحران با تظاهرات مخالفتآمیزی دامن زده میشد. آنان شاه را قانع میکردند که کشور را ترک کند، یا وضعیتی ایجاد میکردند که مصدق مجبور شود استعفا کند. نهایتاً اگر این اقدام با شکست مواجه میشد، شبکة نظامی سازماندهیشده به وسیلة فضلالله زاهدی، با کمک سیا و با هر وسیلة ممکن، قدرت را تصاحب میکرد. اما سیا خیلی زود پی برد که وی فاقد اراده، انرژی و استراتژی عینی به منظور سازماندهی شبکة نظامی لایق و شایسته برای اجرای کودتاست، ازهمینرو این وظیفه به سرهنگی ایرانی واگذار شد که برای سیا کار میکرد.[۳]
پیشینة تاریخی کودتا در نیروهای نظامی ایران
تشکیل یک هنگ سوارهنظام قزاق نقطة آغاز شکلگیری ارتش ایران است. تشکیل این هنگ نتیجة سفر دوم ناصرالدینشاه به اروپا بود. طی این سفر در ۱۸۷۸٫م، نظم نیروهای سوارهنظام روس، توجه شاه ایران را به خود جلب کرد و وی به نایبالسلطنة قفقاز اطلاع داد که تصمیم گرفته است نیرویی نظامی براساس الگوی روسیه در ایران تأسیس کند. این تقاضا به تزار الکساندر دوم ارائه شد و وی دربارة آن با نایبالسلطنۀ قفقاز بحث نمود. تزار این طرح را تصویب و افسری روس را برای تأسیس یک هنگ قزاق عازم ایران کرد؛ البته بریتانیا با چنین اقدامی موافق نبود، اما بههرحال با حمایت مقامات روس، بهویژه سفیر آن در تهران، این طرح عملی شد.[۴]
این نیروی نظامی تازهتأسیس کمکم گسترش مییافت و همچون اهرم سیاسی روسیه در ایران عمل میکرد. در همین چهارچوب، نیروهای قزاق در ۳۳ ژوئیه ۱۹۰۸٫م به کودتا علیه رژیم مشروطیت ایران اقدام کردند؛ درواقع با دستور شاه، ژنرال لیاخف، فرماندة نیروهای قزاق، مجلس شورای ملّی ایران را بمباران کرد.[۵]
بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷٫م روسیه و امضای قرارداد ۱۹۱۹٫م ایران و انگلیس، استاروسلسلکی، آخرین فرماندة روس نیروهای قزاق از ایران اخراج شد.[۶]
کودتای دیگری که باید از آن نیز یاد نمود کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱٫م است که رضاخان پهلوی آن را انجام داد. وی با درجة پایین نظامی در نیروهای قزاق وارد ارتش شد، و با طی مدارج ترقی به درجة میرپنجی (سرتیپی) ارتقا یافت و نهایتاً به پادشاهی ایران رسید.[۷]
هنگامی که در ۱۹۲۰٫م نیروهای نظامی روسیه ایالت گیلان را اشغال کردند، شوروی اعلام کرد که آماده است خاک ایران را تخلیه کند، به شرطی که انگلیسیها نیز متقابلاً مشابه این اقدام را انجام دهند. افکار عمومی در انگلستان با اشغال ایران موافق نبود. همچنین مشکلات مالی سبب شد که نیروهای بریتانیا از ایران خارج شوند. اما محتمل بود که شورویها، با استفاده از فرصت، تهران را تصرف کنند، به همین دلیل انگلیسیها به وسیلة افسران ضدکمونیست لشکر قزاق قبل از ترک ایران، کودتایی را سازماندهی کردند. در نتیجة این کودتا، تهران به دست این افسران تصرف میشد. رضاخان این مأموریت را پذیرفت و همراه ۲۵۰۰ نیروی مسلح تحت فرمان خود، از قزوین عازم تهران شد. این نیروها در ۲۱ فوریه ۱۹۲۱٫م، یعنی چهل روز قبل از تاریخ تعیینشده توسط بریتانیاها برای خروج نیروهای نظامیشان از ایران، به تهران رسیدند.[۸]
در آستانة اشغال تهران، سفارت بریتانیا با ژاندارمری و نیروهای مسلح تماس گرفت و از آنها خواست که از مقاومت در مقابل تصرف تهران خودداری کنند. علاوهبرآن، ژاندارمها سلاح کافی برای مقابله با کودتا در اختیار نداشتند.
در صبح ۲۲ فوریه، شهر به تصرف درآمد و هیئتوزیران و نخستوزیر، سپهدار، متواری شدند و به سفارت بریتانیا پناه بردند. سید ضیاءالدین طباطبایی به نخستوزیری انتخاب شد و رضاخان، فرماندة نیروهای قزاق، فرماندهی نیروهای مسلح را بهدست گرفت. این چنین بود که دومین کودتای تاریخ معاصر ایران عملی گردید.[۹]
سومین کودتا در ماه اوت ۱۹۵۳٫م انجام شد. شاهد بودیم که هستة ارتش ایران، در نخستین مرحله، روسی، و در نتیجه در خدمت منافع روسیه در ایران بود، با وجود این با هدایت سیاستهای بریتانیا کودتای ۱۹۲۱٫م اجرا شد. کودتای ۱۹۵۳٫م نیز چنین وضعیتی داشت، اما عمدتاً سازمان سیا بود که از آن بهره گرفت و نفوذ امریکا در درون ارتش ایران رو به افزایش نهاد.
زمینههای کودتای ۲۸ مرداد در نیروهای نظامی
پس از تصویب طرح کودتا، سفارت امریکا در تهران و عوامل بریتانیا، که در این زمان در خدمت سفارت امریکا بودند، آمادة اجرای آن شدند. در این دورة زمانی، که وضعیت اقتصادی کشور به وخامت گراییده بود، سفیر امریکا، لویی هندرسون، در گزارشی خاطرنشان کرد که دولت مصدق تضعیف شده است؛ زیرا تعداد زیادی از طرفدارانش به مخالفان وی پیوستهاند.[۱۰]
همچنین مشکلات اقتصادی به نارضایتی مردم دامن میزد. مخالفان مصدق در مجلس از نگرانیهای وی سود میبردند. همچنین میان مصدق و آیتالله کاشانی، که قبلاً از وی حمایت میکرد، جدایی افتاده بود. حادثة دیگری که به نگرانیها و تضعیف دولت مدد میرساند و در مه ۱۹۵۳٫م اتفاق افتاد، ربودن و قتل افشار طوس، فرماندة شهربانی کشور، بود.
شاه و مصدق، دربارة فرماندهی نیروهای مسلح و وزارت جنگ، دیدگاههای متفاوتی داشتند. براساس این اختلاف بود که در ۱۶ ژوئیه ۱۹۵۲٫م، مصدق لیست اسامی وزرای خودش را به شاه داد، درحالیکه نخستوزیر، خود، وزیر جنگ در نظر گرفته شده بود. شاه از مصدق پرسید که آیا وی فرد مورد اعتمادی را برای این مسئولیت پیدا نکرده است، مصدق به او خاطرنشان کرد که وزیر جنگ همچون دولتی در دل دولت بوده و دستورات وی را خوب اجرا نکرده است، اما شاه قانع نشد و مصدق تهدید نمود که اگر شاه نمیپذیرد که وی وزیر جنگ باشد از سمت نخستوزیری استعفا خواهد کرد و چون شاه این تقاضا را رد کرد مصدق استعفا نمود.[۱۱] در این مبحث لازم است اشاره شود که استعفای بدون مشورت مصدق تأملبرانگیز است.
قوام، جانشین مصدق نیز، به دلیل مخالفتهای شدید مخالفان، پس از چند روز مجبور شد استعفا کند، ازهمینرو مصدق پس از قیام ۳۰ تیر و مجاهدت آیتالله کاشانی دوباره به نخستوزیری برگردانده شد. بار دیگر به عرصة قدرت بازگشت، درحالیکه وزارت جنگ را نیز بهدست گرفته بود.[۱۲] از این زمان مصدق کوشید شاه را از مسئولیت فرماندهی نیروهای نظامی مبرا کند. از این پس، شاه فقط فرمانهای ارتشی را، پسازآنکه به امضای مصدق رسیده بود، امضا مینمود.[۱۳] بر همین اساس ارتش به دو دسته تقسیم شد: یک دسته وفادار به شاه، و دستة دیگر از هواداران مصدق بودند. از طرف دیگر مشکلات اقتصادی کشور به نارضایتی نظامیان نیز دامن میزد. درواقع آنان برای هفت ماه حقوق خود را دریافت نکرده بودند. این پدیده عامل قاطعی بود که سبب شد نظامیان با عوامل کودتا همکاری کنند یا حداقل در برابر آنان مقاومت نکنند.
کودتای نافرجام ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
روزولت به فرماندهی کودتا انتخاب شد و در پاییز ۱۹۵۲ محرمانه به ایران آمد تا زمینههای اجرای کودتا را مطالعه کند. وی با فضلالله زاهدی ملاقات کرد و احتمالاً پول در اختیار وی گذاشت.[۱۴] وی با دو ایرانی به امریکا بازگشت؛ دو ایرانی که قرار بود مقدمات لازم برای اجرای کودتا را فرا گیرند.[۱۵]
در ۱۹ ژوئیه ۱۹۵۳ روزولت از طریق مرز عراق به ایران وارد شد، تا شاید شاه را قانع و مطمئن سازد. او قبل از آمدنش، با شاه مکاتبه نموده بود تا وی را قانع کند که غرب مدافع اوست. در چهارچوب این اقدامات مقدماتی، نمایندگان ام.آی.سیکس و سیا با اشرف پهلوی، خواهر شاه، که در سوئیس اقامت داشت، تماس برقرار کردند. در ۵ ژوئیه، وی برای جلب اعتماد برادرش درخصوص حمایت غرب، عازم تهران شد، اما با عنایت به سوءظن مصدق، ناگزیر گردید به سوئیس بازگردد. با وجود این وی توانست دیدار کوتاهی با شاه داشته باشد که احتمال کمی است که وی توانسته باشد پیغام را به وی انتقال دهد. از طرف دیگر، ژنرال نورمن شوارتزکف، که بین سالهای ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۹ فرماندۀ ژاندارمری ایران بود، به عنوان توریست عازم ایران شد. وی پس از بازیافتن دوستان ایرانیاش، ملاقاتی خصوصی با شاه داشت.
همچنین روزولت با ژنرال زاهدی و نیز برادران رشیدیان و عواملشان تماس برقرار کرد. با کمک فردی که مورد اعتماد شاه بود، برادران رشیدیان ملاقاتی محرمانه بین شاه و روزولت را سازماندهی کردند.[۱۶]
در نیمهشب ۱ اوت ۱۹۵۳، نخستین ملاقات در درون اتومبیلی که در محوطۀ کاخ شاهی پارک شده بود انجام شد. روزولت به شاه اعلام کرد که به نمایندگی رئیسجمهور امریکا، آیزنهاور، و نخستوزیر بریتانیا، چرچیل، در آنجا حضور یافته است.[۱۷] سپس وی پیام دولتهای انگلیس و امریکا را به شاه ابلاغ کرد، و به او اطلاع داد که میتواند صحت این پیامها را با گوش کردن یک پیام رمز رادیویی امتحان کند.[۱۸]
دومین ملاقات در همان شرایط و در همان محل سازماندهی شد. روزولت در همانجا به شاه اطلاع داد که دولتهای امریکا و انگلیس تصویب کردهاند که فضلالله زاهدی جانشین مصدق باشد.[۱۹]
به هنگام آخرین مذاکرات قرار شد که شاه به سواحل دریای خزر به یکی از اقامتگاههای خود عزیمت کند تا در صورت شکست کودتا، بتواند از کشور خارج گردد. قبل از عزیمت، وی میبایست دو فرمان را امضا میکرد که یکی دربارۀ عزل مصدق و دیگری مربوط به انتصاب ژنرال زاهدی بود.[۲۰]
اما فرمانها به موقع به دست شاه نرسید، و وی بدون اینکه این فرمانها را امضا کند عازم کنارههای دریای خزر شد. سرهنگ نصیری به آنجا رفت تا دو برگة سفید را به امضای محمدرضاشاه پهلوی برساند تا در آنها متن فرمان شاهی درج گردد. شاه به زاهدی مأموریت داد که فرمان عزل مصدق را تأیید کند.[۲۱]
جایگاه نیروهای نظامی در کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲
طرح کودتا پیشبینی میکرد که در نیمهشب ۱۵ اوت، سرهنگ نصیری، فرماندۀ گارد شاهنشاهی، فرمان عزل مصدق را تقدیم وی نماید. دو افسر گارد برای مراقبت از وی از نزدیک او را تعقیب میکردند. باری دو وضعیت پیشبینی شده بود: یا مصدق فرمان عزل خود را میپذیرفت و در این صورت کودتا لغو میشد، یا آن را رد مینمود و کودتا ضرورت پیدا میکرد.[۲۲] در مرحلۀ اول سرهنگ نصیری با ممانعت نیروهای انتظامی مواجه شد که از منزل مصدق محافظت میکردند. اما هنگامی که وی اعلام کرد که حامل نامهای است، مصدق دستور داد اجازه دهند نامه را تقدیم کند.
خواندن این نامه مصدق را به سوءظن واداشت؛ زیرا میشد فهمید که متن بعد از امضا بدان افزوده گردیده است. علاوه بر آن، این ارتباط و حمل نامه در نیمهشب اتفاق میافتاد. همه تردیدهایی که میتوانست از چنین وضعیتی ناشی گردد سبب شد که مصدق دستور بازداشت سرهنگ نصیری را صادر کند.[۲۳]
کودتای ۲۵ مرداد به ترتیب ذیل روی داد: در سه پادگان، سه واحد مهیا شده بودند که قدرت یک هنگ تقویتشده را داشتند. دو افسری که نصیری را تعقیب و همراهی میکردند به وسیلۀ تلفن به فرماندهان آنها، که با دقت انتخاب شده بودند اطلاع دادند که مصدق فرمان عزل خود را رد کرده است. قرار شد که یکی از واحدها منزل مصدق را قبل از دستگیری وی محاصره کند، و واحد دیگر ایستگاه رادیو را تصرف نماید. واحد سوم نیز نیروی رزروی بود. هنگامی که بعد از توقیف نصیری، سرهنگ فضلالله زاهدی دستور اجرای کودتا را صادر کرد، فرماندهان نظامی، که از عزیمت شاه به شمال کشور مطلع شده بودند، دستورات زاهدی را اجرا نکردند.
متعاقب آن موضوع، زاهدی مجبور شد در مکان امنی مخفی گردد، و ژنرال ریاحی، وزیر جنگ، پس از اطلاع از موضوع، واحدهای نظامی وفادار به مصدق را به سه پادگان فوق فرستاد تا سه واحد مأمور اجرای کودتا را خلع سلاح کنند، و این واحدها بدون مقاومت تسلیم شدند. این عملیات را ژنرال ریاحی، ژنرال سپهپور، فرماندۀ نیروی هوایی، و ژنرال محمود امینی، فرماندۀ ژاندارمری، که برای تحقق این هدف در هر یک از پادگانها حضور یافته بودند، انجام دادند. این ژنرالها ارتش ایران را تحت وزارت مصدق اداره میکردند.[۲۴]
از این لحظه کودتا با شکست مواجه شد، و بسیاری از عوامل آن دستگیر گردیدند. با وجود این، برنامهریزی شده بود که روزولت، همکارانش، زاهدی و چند تن دیگر، در صورت لزوم، با یک هواپیمای نظامی امریکایی از ایران خارج شوند. شاه نیز از طریق عراق به ایتالیا گریخت.[۲۵]
دلایل شکست کودتا در ۲۵ مرداد
دلایل شکست کودتا در ۲۵ مرداد به شرح ذیل است: اولاً، بسیاری از افسران و عوامل تحتالامر آنان، درخصوص اجرای یک کودتا تردید داشتند، و آنها بهمحضآنکه به دلایل جلسات متعدد بین نصیری، فضلالله زاهدی و فرماندهان واحدهای ویژه نظامی پی بردند، خیلی زود قانع شدند؛ ثانیاً، ساعت انتخابشده برای عملیات، یعنی نیمهشب، مناسب این نوع عملیات نبود؛ زیرا تاریکی نظامیان را آزار میداد؛ هرچند این تنها راه ممکن بود که انتخاب شده بود؛ ثالثاً، پیشبینی عکسالعمل ژنرالها، ریاحی، سپهپور و امینی مشکل بود، درحالیکه آنان به طرفداری مصدق شهرت داشتند و البته که سازماندهندگان کودتا مورد حمایت افسران وفادار به شاه بودند و در مقابل نظامیان حامی مصدق قرار داشتند؛[۲۶] رابعاً، ژنرال زاهدی، قاطعانه مصمم به عملیات کودتا نبود، و وی هنگامی که واحد نظامی (تحت امرش) برای محاصره کردن منزل مصدق عازم بود، همراه آنها نبود و غایب بود؛ خامساً، غیبت شاه، مزید بر غیبت زاهدی، بیعزمی در ارتش را افزایش میداد.[۲۷]
اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
هنگامی که در صبحگاه ۲۵ مرداد، شکست کودتا آشکار گشت، روزولت تصمیم گرفت بلافاصله کودتای دیگری را سازماندهی کند و به همین منظور طرحهای جدیدی را برای اجرا مطالعه کرد. سیا فرمان شاه دربارۀ انتصاب زاهدی به نخستوزیری را منتشر نمود و توسط دو روزنامهنگار امریکایی سیلی و نرن (Cilly et Nerren)، برای اطلاع مردم از تصمیم شاه، در سطح شهر پخش کرد.[۲۸] سپس دو روزنامهنگار امریکایی عازم منزل یکی از عوامل سیا شدند تا با اردشیر زاهدی پسر ژنرال فضلالله زاهدی مصاحبه نمایند. وی عزل مصدق و انتصاب پدرش به نخستوزیری را به آنان اعلام نمود، و با اشاره به فرمانهای شاه، بازداشت پدرش را کودتایی از سوی مصدق علیه نخستوزیر قانونی قلمداد کرد.[۲۹]
اقدامات برای جلب حمایت و کمک نظامیان، دومین مرحلۀ طرح جدید بود؛ با انتشار اعلامیهای، نیروهای نظامی به حمایت از شاه فرا خوانده شدند.
به موازات آن، هیئت مستشاران نظامی امریکا حامیان زاهدی را مسلح نمودند و به حمایت ساخلوهای (Garnisons) مستقر در خارج از تهران برآمدند. گماشتگانی به همین منظور در کرمانشاه و اصفهان وارد عمل شدند. اگرچه، از یک طرف سرهنگ تیمور بختیار، فرماندۀ بریگاد کرمانشاه، در رأس یک تیپ زرهی عازم تهران شد، فرماندۀ لشکر اصفهان، درخواست مشارکت در کودتا را رد کرد.[۳۰]
طرح روزولت مداخلۀ ولگردها و باندهایی را پیشبینی کرده بود که میبایست تأسیسات و نهادهای عمومی را تصرف مینمودند و به گونهای عمل میکردند که ترس، مردم را فرا گیرد. برادران رشیدیان مأموریت داشتند این مجموعه اقدامات را هماهنگ سازند.
نتایج غیرمنتظره بود. از ۲۵ تا ۲۸ مرداد، ایران در بینظمی شدیدی به سر میبرد و مطبوعات ایران مسئولیت آن را به گردن شاه میانداختند. درحالیکه حزب توده خواهان پایان بخشیدن به رژیم پادشاهی و ایجاد جمهوری دموکراتیک بود، جبهة ملّی طرفدار مصدق، دشمنی و عداوتی با رژیم سلطنتی نداشت. پیش از فرار شاه به خارج کشور، در ۱۵ مرداد، مصدق انحلال پارلمان را بر اساس یک رفراندوم اعلام نموده بود و درحالیکه حاکم نظامی پایان تظاهرات را اعلام میکرد، عمال کودتا خیلی زود طرحهای خود را تکمیل میکردند.[۳۱]
در ۱۷ اوت، لوی هندرسن (Loy Hendersson) به تهران بازگشت. او روز بعد به مصدق اعلام کرد که امریکا دیگر نمیتواند دولت او را به رسمیت بشناسد، و با وی به عنوان نخستوزیر قانونی رفتار کند. ایالات متحده برای جلوگیری از ادامۀ کار دولت مصدق رسماً تغییر جهت میداد.[۳۲]
طی سه روز تظاهرات، درحالیکه مردم مجسمههای شاه را پایین میکشیدند، دولت مصدق سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت.[۳۳]
مصدق اظهار کرده است که وی نیروی کافی برای تعقیب عاملان آشوبها در اختیار نداشت، و با یادآور شدن حوادث ۲۸ فوریه ۱۹۵۳، اشاره نموده است که رئیس ستاد ارتش با ماندن تا ساعت ۵ بعدازظهر در کاخ شاهی، وظایف خود را انجام نمیداد؛ و همین طور، وی شب ۲۵ مرداد را یادآور شده است که حاکم نظامی تهران هیچگونه مقاومتی در برابر نیروهای مهاجمی که درصدد بودند وی را توقیف کنند انجام نداد.[۳۴]
همچنین، مصدق اعتراف کرده است که وی نمیتوانست در برابر کودتای ۲۸ مرداد مقاومت کند. این در حالی است که هیچگونه فعالیتی بر ضد کودتا یا اقدامی از سوی مصدق برای استمداد از مردم و مقابله با کودتا در تاریخ ثبت نشده است. در فاصلۀ ۲۵ تا ۲۸ مرداد، روزولت و همکارانش طرحهای کودتای جدید را بررسی کردند.
جایگاه نیروهای نظامی در اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲
تا ۲۷ مرداد، تظاهرات علیه شاه جهت یافته بود، اما در بعدازظهر روز ۲۷ مرداد، این جهتگیری دگرگون شد. گروههای تجهیزشده توسط برادران رشیدیان و نظامیان، در قامت شخصی و غیرنظامی، که تیم ورزشی مشهوری آنها را هدایت میکردند، در بازار بزرگ تهران با شعار «زندهباد شاه» تظاهرات مینمودند.[۳۵]
آنها به سوی محل زندگی مصدق هدایت شدند، درحالیکه سربازان گارد شاهنشاهی ــ که ژنرال ریاحی در ۲۵ مرداد آنها را خلع سلاح کرده بود ــ آنان را همراهی میکردند.
قرار بود که کودتا به ترتیب ذیل اجرا شود: ۱ــ تجمعاتی در نواحی مختلف تهران سازماندهی شود؛ ۲ــ هر یک از تجمعات به سوی خیابان شاه نادری حرکت کند، به گونهای که همه با هم و در یک زمان به آنجا برسند؛ ۳ــ همۀ گروهها میبایست تداوم سلطنت محمدرضا پهلوی را خواستار شوند؛ ۴ــ اعضای گارد شاهنشاهی به گروههای مسلح بپیوندند؛ ۵ــ یک گردان تانک که آمادۀ شلیک با توپ و مسلسل باشد نیز به گروههای مسلح خواهد پیوست؛ ۶ــ همۀ گروههای مختلف قبل از رفتن به منزل مصدق و دستگیری او در خیابان شاه نادری تجمع خواهند کرد؛ ۷ــ یک واحد کوچک نظامی رادیو ایران را به تصرف درخواهد آورد؛ ۸ــ دستگیری مصدق توسط رادیو اعلام خواهد شد؛ ۹ــ ژنرال زاهدی با اسکورت یک گردان تانک به کاخ نخستوزیری خواهد رفت تا در آنجا استقرار خود و معرفی کابینهاش را اعلام نماید؛ ۱۰ــ نهایتاً از شاه تقاضا خواهد شد که به ایران برگردد.[۳۶]
یک شاهد عینی، دربارۀ یکی از گروههایی که عوامل انگلیس و امریکا آن را مجهز کرده بودند چنین توضیح داده است: درحالیکه نظامیان از دروازههای پایتخت محافظت میکردند، جمعیتی عجیب و غریب به سمت مرکز شهر پیش میرفت. این جمعیت متشکل بود از بندبازان و کسانی که میلههایی را دور سر خود میچرخاندند، کشتیگیرانی که پز نیروی بازوهای پرعضلۀ خود را میدادند. هنگامی که تعداد تماشاچیان به اندازۀ کافی افزایش یافت، آنان به حمایت از شاه فراخوانده شدند. جمعیت سازماندهیشده کار شعار دادن علیه مصدق را آغاز کردند.[۳۷]
درحالیکه تظاهرکنندگان به وزارتخانهها و ادارات دولتی و نیز کلوپهای طرفداران مصدق حمله میکردند، نیروهای انتظامی مسئول حفظ نظم و آرامش عمومی هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیدادند. فرماندهان کودتا با فرماندهان واحدهای نظامی تهران مذاکره کرده، و آنها توافق نموده بودند که نه در کودتا مشارکت خواهند کرد، نه مانع آن خواهند شد. این چنین بود که پس از سازماندهی تظاهرات، واحدهای نظامی طرفدار کودتا، نقاط استراتژیک شهر را اشغال کردند.[۳۸] سپس آنها آمادۀ محاصرۀ اقامتگاه دکتر مصدق شدند؛ کاری که از ساعت ۱۴ با یورش تظاهرکنندگان و ماشینهای نظامی انجام شد.
یکی از گزارشگران روزنامۀ کیهان در تهران حوادث بعدازظهر ۲۸ مرداد را در قالب عبارات ذیل گزارش نمود: «در ساعت ۱۴ ادارۀ پلیس و ستاد کل ارتش توسط شش تانک و چند کامیون سرباز محاصره شد».
ژنرال دفتری از قشون گمرکات، به اشغال مقر پلیس اقدام نمود. کامیونهای نظامی از ساعت ۱۳:۳۰ ترددشان در خیابانهای تهران افزایش یافت و سربازان شعار جاویدشاه سر میدادند. ذکر این نکته لازم است که در این زمان، همة تظاهرکنندگان را نظامیان هدایت میکردند. تا ظهر، اطراف منزل مصدق آرام بود و نگهبانان همة جادههای منتهی به آن را مسدود کرده بودند.
اما نهایتاً تهاجم سرنوشتساز در ساعت هفده انجام شد، و در ساعت ۱۹:۳۰ به پایان رسید. محافظان منزل مصدق تنها نیرویی بودند که در مقابل کودتا مقاومت کردند. مصدق مجبور شد منزل خود را ترک کند و به یکی از منازل مجاور پناه برد.
ژنرال فضلالله زاهدی، که توسط سفارت امریکا پنهان شده بود، در ۲۸ مرداد از مخفیگاه خود خارج شد، و در ساعت ۱۵:۳۰، از رادیو انتصاب خود به نخستوزیری و سقوط مصدق را اعلام کرد.[۳۹] وی سپس از شاه تقاضا کرد که بلادرنگ به ایران برگردد. از طرف دیگر مصدق زندانی و در دادگاهی نظامی محاکمه شد.
شاه به ایران بازگشت و رئیسجمهور آیزنهاور با پرداخت وامی ۴۵ میلیون دلاری به وی موافقت کرد.
عدۀ بسیاری گمان میکردند که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فقط نتیجة اقدام انگلیسیها بوده است، اما خیلی زود مسلم شد که سیا و به طور کلی ایالات متحده خیلی در آن مداخله داشتند.[۴۰]
درواقع اگر بریتانیاییها ابتکار کودتا را در دست داشتند، امریکاییان بودند که آن را اجرا کردند.
نتیجه:
در پایان باید گفت که کودتای مرداد ۱۳۳۲ علیه ملّی کردن صنعت نفت ایران بوده است، دولت بریتانیا برای اجرای این کودتا به کمک امریکا نیاز داشت و به قدرت رسیدن آیزنهاور، زمینة مساعدی برای این کمک فراهم کرد، بریتانیاییها مهمترین جایگاه را در تهیۀ طرح کودتا داشتند و امریکاییان آن را اجرا نمودند، مزدوران داخلی مأموریت خود را علیه دولت ملّی بهخوبی انجام دادند، درحالیکه بخشی از طرفداران دکتر مصدق به مخالفان پیوسته بودند، و روزولت، رئیس عملیات سیا، که به فرماندهی کودتا انتخاب شده بود، وظیفۀ خود را بهخوبی انجام داد. پس از شکست کودتای ۲۵ مرداد، وی توانست کودتای دیگری را سازماندهی، و امور را به ترتیب ذیل هدایت کند:
الفــ به هنگام کنفرانسی مطبوعاتی که در منزل یکی از عوامل سیا برگزار شد اردشیر زاهدی، پسر ژنرال فضلالله، به خبرنگاران امریکایی اعلام کرد که پدر وی نخستوزیر قانونی است. این اظهارات بلافاصله در اختیار آژانسهای خبری قرار گرفت، روزولت از این طریق درصدد بود افکار عمومی بینالمللی را تحت تأثیر قرار دهد و علیه مصدق سازماندهی کند؛ بــ فرمانهای شاه، که حاوی عزل مصدق و انتصاب زاهدی بود، برای آمادهسازی افکار عمومی ایرانیان و جهتدهی آن علیه مصدق، چاپ و تکثیر شد؛ جــ نیروهای نظامی به دفاع از شاه فراخوانده شدند، درحالیکه مستشاران نظامی امریکایی طرفداران وی را مسلح میکردند. همچنین نیروهای نظامی ایران به همکاری با کودتا فراخوانده شدند؛ دــ خلق تظاهرات ساختگی به وحشت و ترس مردم دامن میزد. روزولت به خوبی مخالفان مختلف، بهویژه در درون نیروهای نظامی، را علیه دکتر مصدق جهتدهی کرد.
از سوی دیگر مخالفان مصدق در نیروهای نظامی زیاد، و آمادة اجرای کودتا علیه دولت مصدق بودند؛ زیرا: الفــ نیروهای نظامی ایران بعد از انقلاب اکتبر روسیه و بهویژه بعد از کودتای ۱۹۲۱ در ایران متناسب با سیاستهای بریتانیا جهتدهی میشدند؛ بــ مشکلات اقتصادی که ایران با آن مواجه بود به طور منفی نیروهای نظامی ایران را تحت تأثیر قرار داده بود؛ جــ اختلاف بین مصدق و شاه دربارة وزارت جنگ، ارتش ایران را به دو گروه رقیب تقسیم کرده بود.
به طور خلاصه میتوان گفت که کودتای مرداد ۱۳۳۲ در ایران علیه دولت ملّی مصدق مبتنی بر ارادۀ مشترک امریکاییها و بریتانیاییها بود. تظاهراتی را که در تهران علیه مصدق انجام شد مزدوران بریتانیا هدایت کردند. درواقع اگرچه مصدق به دلیل بعضی از اشتباهات در عملکردهایش پشتوانۀ مردمی خود را از دست داده بود، عملیاتی که برای عزل او انجام شد برخاسته از جنبشی مردمی نبود، بلکه از یک کودتا ناشی میشد و مشارکت نظامیان عامل تعیینکنندهای در کامیابی آن بود. به عبارت دیگر این مشارکت شرط ضروری توفیق کودتا بود.
پینوشتها
________________________________________
[۱] – Mark Gasiorowski, Quand la CIA Complotiat en Iran, in Le Monde diplomatique, Octobre 2000, P. 11
[2] – Jean – Pierre Cloutier; “L’Iran et le Coup d’Etat de 1953”, hettp: cyberie. Qc. Ca, 10,06,2006”.
[۳] – M. Gaziorowski, art. Cite.
[4]ــ جواد شیخالاسلامی، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران از انقلاب مشروطیت تا ۱۳۲۰، تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۶۲، صص ۳۱ ــ ۲۳
[۵]ــ همان، ص ۳۹
[۶]ــ شیخالاسلامی، همان، صص ۴۸ ــ ۴۷
[۷]ــ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد فردوست)، ج ۱، چاپ چهارم، تهران: اطلاعات، ۱۳۷۱
[۸]ــ جواد شیخالاسلامی، روابط ایران و شوروی، تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، ۱۳۶۴، صص ۱۰۷ ــ ۱۰۴
[۹]ــ جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ایران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیتا، صص ۱۷۳ ــ ۱۷۲
[۱۰]ــ باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، ترجمۀ محمود مشرقی، انتشارات آشتیانی (ایران)، ۱۳۶۳، ص ۷۸
[۱۱]ــ جعفر مهدینیا، زندگی سیاسی قوامالسلطنه، چاپ سوم، تهران: فانونس، ۱۳۷۰، صص ۵۷۱
[۱۲]ــ جلالالدین مدنی، همان، ص ۴۶۶
[۱۳]ــ حسین فردوست، همان، ص ۱۷۰
[۱۴]ــ مارک جی. گازیوروسکی، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ترجمۀ غلامرضا نجاتی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۷، ص ۳۲
[۱۵]ــ باری روبین، همان، ص ۷۸
[۱۶]ــ سی. ام. وودهاوس، عملیات چکمه، ترجمۀ فرحناز شکوری، چاپ دوم، ایران: انتشارات فرزانه، ۱۳۶۷، صص ۶۴ ــ ۶۳
[۱۷]ــ کرمیت روزولت، کودتای در کودتا، ترجمۀ علی اسلامی، شرکت سهامی خاص، ایران، بیتا، صص ۱۶۸ ــ ۱۶۷
[۱۸]ــ سیام. وودهاوس، همان، ص ۶۴
[۱۹]ــ کرمیت روزولت، همان، ص ۱۷۱
[۲۰]ــ سی. ام. وودهاوس، همان، ص ۶۵
[۲۱]ــ جلالالدین مدنی، همان، ص ۵۱۸
[۲۲]ــ حسین فردوست، همان، ص ۱۷۶
[۲۳]ــ مارک جی. گازیوروسکی، همان، ص ۳۴
[۲۴]ــ حسین فردوست، همان، ص ۱۷۷
[۲۵]ــ محمود تفضلی، مصدق، نفت و کودتا، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۳، ص ۱۴۴
[۲۶]ــ سی. ام. وودهاوس، همان، ص ۶۲
[۲۷]ــ حسین فردوست، همان، ص ۱۷۸
[۲۸]ــ مارک جی. گازیوروسکی، همان، ص ۳۵
[۲۹]ــ همان، ص ۳۵
[۳۰] – New York Times, August 19, 1953
[31]ــ جلالالدین مدنی، همان، صص ۵۲۰ ــ ۵۱۹
[۳۲]ــ محمود تفضلی، مصدق، نفت و کودتا، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۸، ص ۶۷
[۳۳]ــ جلالالدین مدنی، همان، ص ۵۲۰
[۳۴]ــ محمد مصدق، همان، ص ۲۷۱
[۳۵]ــ جلالالدین مدنی، همان، ص ۵۲۱
[۳۶]ــ حسین فردوست، همان، ص ۱۸۲
[۳۷]ــ سی.ام. وودهاوس، همان، ص ۶۹
[۳۸]ــ جلالالدین مدنی، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، ص ۵۲۱
[۳۹]ــ جلالالدین مدنی، همان، ص ۵۲۱
[۴۰] – Andrew Tuuly, CIA. The Inside Story, New York, William Morrow and Company, 1962, P. 96