رویای سرزمین موعود و قیام 15 خرداد

قیام 15 خرداد 1342 سرشار از ناگفته هاست ، از همین رو بود حضرت امام خمینی (ره)  در همان روزهای تبعیدشان در مصرعی از شعری که سروده بودند ، گفتند که " انتظار فرج از نیمه خرداد کشم " ، از همین رو بود که برای همیشه تاریخ، این روز را عزای عمومی اعلام کردند و شاید از همین رو بود که شبی پیش از بیست و پنجمین سالگرد آن، به دیدار حق شتافتند.


سال گذشته در همین روزها و در همین وبلاگ تلاش کردم ناگفته هایی از آن قیام تاریخی را براساس اسناد و مدارک تاریخی انتشار دهم و امسال نیز در ادامه همان مطالب ، بخش هایی دیگر از زوایای پنهان آن را خدمتتان ارائه می کنم. این بخش ها که سرکوب قیام 15 خرداد را در متن سناریوی صهیونیزه کردن ایران توسط فرقه ضاله بهاییت تصویر می کند در قسمت بیست و یکم از مجموعه مستند "راز آرماگدون 4: پروژه اشباح" به نمایش در آمد که طی آذر تا اسفندماه سال گذشته از شبکه خبر پخش شد و بازتاب گسترده ای نیز در رسانه ها ، تلویزیون ها و سایت های اینترنتی خارج از کشور داشت .
 
بهاییان نیز مانند اربابان صهیونیست خود همواره در خواب و رویای سرزمین موعود به سربرده اند و همچنان که صهیونیست ها، فلسطین را وعده گاه خویش دانسته اند، بهاییان هم از سرزمین ایران به عنوان ارض موعودشان نام برده اند و در آرزوی تصرف این سرزمین و نابودی اسلام و شیعه در آن ، تاریخ های بسیار پیش بینی و نوشتند که به فضل الهی هیچکدام محقق نشد.
طبق اسناد موجود و براساس نوشته های سران بهایی ، پیش بینی شده بود که با پایان قرن اول بهاییان ، پیروزی آنان آغاز خواهد شد. لذا در سال 1322 شمسی مطابق با سده اول بهاییت ،محافل بهاییان فعالیت و تبلیغات خود را به سرحد امکان رساندند. در یکی از دستورات شوقی افندی ، رهبر بهاییان ، آمده بود :
"...قبل از انقضای قرن اول تکثیر مراکز و محافل در مدن و قرای در هریک از ایالات ، مهد امرالله است. مساعی فوری و مستمر ، منظم و دلیرانه ضروری . ملاء علی برای تضمین فتح و ظفر مهیا. احیاء فتوحات باهره را به کمال اشتیاق منتظرم..."
به دنبال این دستور از رهبری بهاییان در عکای اسراییل ، محفل بهاییان در ایران در بخشنامه ای به تاریخ چهاردهم تیر 1322 مطابق با سیزدهم شهرالرحمه سال صدم بهاییان به اعضای این فرقه اعلام کرد که :
"...برای وصول به سرمنزل مقصود باید در این چند ماه محدود که از آخرین سال قرن اول دوره بهایی باقی مانده ، به همتی بی نظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را بپیمایند و در این سبیل، بی نهایت جدیت و مداومت نمایند تا دستور مطاع مقدس به نحو اکمل و اتم اجرا و تنفیذ گردد..."
چارتر و نقشه گرافیکی که از سوی محفل بهاییان برای تسخیر ایران طراحی و ابلاغ شده بود ، مبتنی بر 19 دستور قرار داشت که در بالای این دستورات ، جمله ای از شوقی افندی به این شرح نقش بسته بود:
"...قیام و خروج و هجوم و جوش و خروش و کفاح و تسخیر مدن و فتح اقطار و غلبه بر جهان و جهانیان است..."
براساس چنین اسنادی و مجموعه متنابهی از مدارک تاریخی کتبی و شفاهی موجود و منتشر شده در داخل و خارج ، که اغلب از جانب خود محافل بهایی و صهیونیستی انتشار یافته ، تردیدی در عزم این کانون ها برای تصرف سرزمین ایران و تبدیل آن به اسراییل دوم باقی نمی ماند.
 
براساس اسناد و شواهد موجود ، برای تحقق رویای سرزمین موعود ، فرقه بهاییت به جنایات و خباثت های بسیاری دست زد و از جمله به کمک ایادی خود ، به سرکوب و کشتار مردم مسلمان اقدام کرد. از همین رو دست جنایتکار عوامل این فرقه شیطانی را در بسیاری از وقایع تکان دهنده تاریخ معاصر ایران می توان یافت. از جمله این وقایع قتل عام مردم مسلمان در جریان قیام 15 خرداد 1342 است که توسط یکی از عناصر سرسپرده بهایی یعنی پرویز خسروانی انجام شد. از جمله اسناد یاد شده، نامه ای است که محفل بهاییت پس از کشتار فاجعه بار 15 خرداد 1342 به سرتیپ خسروانی (یکی از عوامل این کشتار) نوشته و از وی به خاطر جنایاتش در حق مردم مسلمان ایران تشکر می کند! در بخشی از سند یاد شده آمده است:
"...زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار در جلوگیری از تجاوز اراذل و اوباش و رجاله کرارا در سنین اخیر در این محفل مذکور شده... یقین است ، عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت ، زحمات تیمسار را با دیده احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی ، آن جناب را در ردیف همان چهره های درخشان ، حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانی ضبط خواهد نمود. "
پس از فاجعه 15 خرداد هم نقش تشکیلات بهاییت در قلع و قمع مسلمانان از طریق ساواک و عواملی همچون پرویز ثابتی و یا با اعدام های غافلگیرانه کاملا در اسناد و مدارک مستند به اثبات رسیده است. از آن جمله اعدام بسیار غیر منتظره طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بود. این در حالی بود که هیچ یک از عوامل اصلی آن قیام به چنین مجازاتی محکوم نشدند. اما اسناد افشاء شده حکایت از نقش تعیین کننده فرقه بهاییت در اعدام های فوق دارد. اظهارات قابل تامل برخی شاهدان عینی درمورد علل اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بیش از هر موضوعی اشاره به خدمات اجتماعی درخشان حاج اسماعیل در برپایی جشن های نیمه شعبان در مقابل مراکز بهاییان داشت که بعضا با همکاری مرحوم طیب صورت می گرفت. از اقدامات مهم حاج اسماعیل رضایی می توان به برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان در اواسط دهه 1330 در خیابان آزادی (آیزنهاور قدیم) و روبروی کارخانه پپسی کولا متعلق به بهاییان (به مالکیت ثابت پاسال بهایی) اشاره که تاثیر بسیاری بر عزلت و محدودیت فرقه بهاییت داشت . در همان زمان برخی از انقلابیون و مبارزان مسلمان براین گمان بودند که اقدامات فوق در صدور حکم اعدام برای طیب و حاج اسماعیل رضایی موثر بوده ، خصوصا که در احکام اولیه آن دو به حبس های کوتاه مدت محکوم شده بودند.
سندی تکان دهنده از ساواک این گمان از ماجرای اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی را به طور مستند تایید می کند ضمن اینکه به ماجرایی دهشتناک تر از اصل قضیه یعنی اعدام و قتل آن دو پاکباز اشاره داشته و تاکید دیگری برعمق نفوذ عوامل صهیونیسم جهانی و فرقه بهاییت در ارکان امنیتی و نظامی رژیم پهلوی دارد. در این سند که در تاریخ 5 بهمن 1344 صادر شده ، ضمن انتساب عامل اصلی اعدام طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی به محفل بهاییان و اشخاص متنفذ آنها از جمله ثابت پاسال ، قتل این دو نفر را نتیجه انتقام بهاییان از مسلمانان به خاطر مخالفت ها و ضدیت های مداومشان با این فرقه دانسته است و افزون بر آن برای نخستین بار به طور مکتوب و مستند ، روایتی از نفوذ جریان بهاییت در اساسی ترین اقدامات ضداسلامی شاه همچون تصویبنامه انجمن های ایالتی و ولایتی و قضیه اصلاحات ارضی را عرضه می دارد. در بخشی از سند یاد شده آمده است:
"...یکی از بهاییان می گفت که ثابت پاسال سرمایه دار معروف ، مجرم واقعی اعدام طیب بوده و این طور شرح می داد که ثابت پاسال به حضور اعلیحضرت همایون ، شرفیاب ، به عرض رسانیده که طیب مسبب خراب کردن گورستان بهاییان و گلستان جاوید شده . برای تکمیل این اطلاع از سوابق ذهنی که در تابستان گذشته از سروستانی ، کارمند فرهنگ داشتیم که می گفت بهاییان ، انتقام حظیره القدس که چند سال قبل ، مسلمان ها خراب کردند ، از مدرسه فیضیه قم گرفتند و از چند ماه قبل ...از بهاییان شیراز شنیدم که می گفتند ما نه فقط انتقام گذشته را گرفتیم ، بلکه موضع بهایی را تا مرحله اصلاحات ارضی ادامه دادیم. می خواست موضوع اصلاحات ارضی را یک موضوع امری و پیش گویی شده تلقی کرده و آن را از بهاییان بداند..."

اگرچه در مورد اصلاحات ارضی و طراحی لوایح ششگانه یا همان انقلاب به اصطلاح سفید شاه و ملت ، اسناد انکار ناپذیری از نشریات خود صهیونیست ها و کتبی مانند "یادنامه" (خاطرات مئیر عزری ، نخستین سفیر اسراییل در ایران)موجود است که به طراحی و اجرای آنها توسط کانون های صهیونیستی اشاره دارد، اما پوشیده نیست که سیاست "تقسیم اراضی" حکومت پهلوی در نهایت، در دوران طولانی دولت امیرعباس هویدا، بسیاری از اعضای فرقه بهائی و دیگر صهیونیست ها را به بزرگ مالکان ایران بدل ساخت. کار به جایی رسید که محسن پزشکپور، نماینده آخرین دوره مجلس شورای ملّی حکومت پهلوی، در جلسه طرح و بررسی لایحه بودجه سال 1357 به این واقعیت اعتراف نمود و به هژبر یزدانی به عنوان یکی از بزرگ مالکان بهایی اشاره کرد.
آیا در واقع طرح اصلاحات ارضی ، ادامه همان طرح 8 ماده ای نبود که عزیزالله نعیم (رییس سازمان صهیونیست ایران در زمان رضاخان) برای تصرف زمین های کشاورزی ایران توسط یهودیان مهاجر به دربار شاه داده بود؟ آیا این همان زمینه سازی طرح تسخیر سرزمین ایران به عنوان ارض موعود توسط بهاییان صهیونیست نبود؟