نهضت جنگل از منظری دیگر

گاه کاستی ها، نقایص و اشتباهات موجود در نهضت جنگل، عمدا یا سهوا توسط نویسندگان بیان نشده و گاهی نیز غرض ورزی و عناد وابستگی فکری نویسنده به یک جریان خاص، اعتبار نهضت جنگل را در حد یک جمعیتی که تنها به دنبال کسب منافع شخصی هستند تنزل داده است.
جنبش جنگل که در اردیبهشت سال 1294 شمسی آغاز می شود و در آذر ماه سال 1300 با شهادت رهبر آن به پایان می رسد، هنوز محل تحقیق و تفحص مورخین و تحلیل گران سیاسی و اجتماعی و همچنین دوستداران میرزا می باشد و هر ساله شاهد بیان ناگفته هایی از این رویداد مهم تاریخ ایران هستیم. مهمترین منبع و ماخذ رسمی برای اطلاع از جریان قیام جنگل، کتاب سردار جنگل نوشته مرحوم ابراهیم فخرایی از یاران و همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی می باشد. این کتاب با وجود آنکه به طور تحسین برانگیزی به قضیه نهضت جنگل و شخصیت میرزا می پردازد اما به نظر می رسد نویسنده آن از بیان نواقص و معضلات درون نهضت غافل مانده و آنچنان که از یک مورخ بی طرف انتظار می رود نتوانسته به طور شفاف به نقد واقع بینانه این نهضت بپردازد در حالی که حقایق بسیار تلخ و تکان دهنده ای در پیرامون این قیام وجود داشته که می توان از آنها به عنوان عوامل مهم از هم پاشیده شدن نهضت یاد نمود. از آن طرف تلاش بعضی نویسندگان در حمله به اصل و ریشه نهضت و رهبر آن جای بسی تاسف و تامل دارد. متاسفانه این افراط و تفریط ها موجب گردیده واقعیات پیرامون قضیه جنگل کمتر مورد توجه قرار گیرد.
در این مقاله کوشش شده است نهضت جنگل و افراد و وقایع آن از منظری واقع بینانه تر مورد بررسی قرار گرفته و از دل این آسیب شناسی چهره پاک، صادق و در عین حال میهن پرست میرزا کوچک خان جنگلی شناسانده شود. بی شک در هر جریان و انقلابی، کاستی ها و نقص هایی وجود دارد که نهضت جنگل و میرزا کوچک خان نیز از آن مبری نیستند. دورانی که میرزا در آن، نهضت جنگل را پایه ریزی و رهبری نمود دورانی است که ایران و به خصوص سرزمین گیلان به شدت آماج تاخت و تاز نیروهای بیگانه قرار داشت. حکومت مرکزی ایران نیز دارای ضعف شدید بود. نهضت تنباکو در دوران کودکی میرزا و نهضت مشروطیت در دوران جوانی وی به وقوع پیوست. جنگ جهانی اول و تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ روسیه و انگلیس، ایران را با چالش جدیدی روبه رو کرده بود. انقلاب اکتبر در شوروی و ورود ارتش سرخ به شمال ایران را می توان از دیگر تحولات تاثیرگذار این دوران محسوب نمود. در چنین اوضاع و شرایطی میرزا کوچک خان که در حال طی نمودن مسیر اجتهاد بود، عبا و عمامه را کنار گذاشته و لباس رزم پوشید و به عضویت هیات اتحاد اسلام که برگرفته از اندیشه های سید جمال الدین اسد آبادی بود درآمد. هیات اتحاد اسلام در ایران در چند منطقه فعالیت خود را گسترش داد که از جمله آن گیلان بود.

نهضت جنگل
در جریان جنگ جهانی اول، علاقمندی زیادی به امپراتوری آلمان در ایران به خصوص از ناحیه روشنفکران به وجود آمد. علت عمده این علاقمندی ناشی از شدت فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی دو قدرت روسیه و انگلیس بود. جنگ های روسیه و ایران و تحمیل قراردادهای استعماری گلستان و ترکمنچای که منجر به بهره برداری سیاسی از آن قراردادها به وسیله دولت انگلستان شد، بیش از پیش مردم را در تنگنا قرار داده بود. در این زمان امپراتوری آلمان که در دوران اوج صنعتی و اقتصادی بسر می برد از این وضعیت استفاده نموده و به وسیله عوامل خود نفوذ خود را در ایران گسترش داد. دولت امپراتوری آلمان با زمینه مناسبی که در ایران، عراق، هندوستان وافغانستان وجود داشت علیه روسیه وانگلیس دست به اقدامات گسترده ای زد.
در همین راستا این دولت و دولت عثمانی به منظور مبارزه با انگلیس و روسیه تزاری دست به تشکیل هیات اتحاد اسلا م در ایران زدند. این هیات به وسیله سید جمال الدین اسدآبادی که اواخر عمر را در اسلا مبول به سر می برد و در پناه خلیفه عثمانی قرار داشت تشکیل شده بود. 
واقعیت آن است که این هیات جنبه اجرایی و تشکیلا تی نداشت و دارای شبکه اجرایی منسجمی نبود و بیشتر جنبه تبلیغات سیاسی و مذهبی داشت. اما در ایران توانست به طور قابل توجهی نفوذ نماید. این هیات توانست در تهران، گیلا ن و چند منطقه دیگر فعالیت خود را آغاز نماید که در گیلا ن میرزا کوچک خان جنگلی و دیوسالا ر مازندرانی به عضویت هیات اتحاد اسلا م گیلا ن در آمدند. میرزا کوچک در شمال از دیو سالا ر جدا شده و به همراه دکتر حشمت مقدمات تشکیل نهضت جنگل را فراهم نمودند. با شکست نیروهای آلمان و عثمانی درجنگ جهانی اول، دولت محلی هیات اتحاد اسلا م گیلا ن با تفرقه و شکست و تسلیم سران آن مواجه شد و در حالی که می رفت شعله های نهضت نوظهور و جنگل برای همیشه خاموش گردد انقلا ب اکتبر 1917در روسیه شرایط منطقه را یک بار دیگر تغییر داد ودر این راستا نهضت جنگل جان دوباره ای گرفت و این بار با قدرت بیشتری فعالیت خود را آغاز کرد.

جمعیت اضداد در نهضت جنگل
جنبش جنگل به ویژه در اوان تشکیل، فاقد یک هویت فکری و برنامه فراگیر منسجم سیاسی و تئوریک بود و نیروی محرک آن بیشتر مبتنی بر انگیزه های دینی وعدالت طلبانه افرادی چون میرزا کوچک خان جنگلی قرارداشت. نهضت به دلیل همین ضعف تئوریک فاقد موازین و معیارهای دقیق گزینشی و یا تمیز گذاری و مرزبندی با دیگر نیروهای سیاسی، اجتماعی و فکری بود لذا در عرصه ورود افراد به داخل نهضت جنگل، ورود افراد ناخالص که هیچ سنخیتی با اهداف نهضت نداشتند به چشم می خورد.
افرادی که با ورود خود طومار نهضت را پیچیدند و از همان بدو ورود مقدمات شکست آن را رقم زدند. درگیری میرزا با مسائل مختلف و از طرفی خوش بینی و اعتماد وی که گاهی بیش از حد معمول اعمال می شد را نیز می توان از دلا یل دیگر این امر قلمداد نمود. ورود این گونه افراد و نفوذ آنها از هیات اتحاد اسلا م گیلا ن آغاز شد هیاتی که بنای نهضت جنگل با هدایت آن شکل گرفت. عده زیادی از فرصت طلبان با مجاهدین جنگل که با نیت خالص وتمام وجود آرمان های جنگل را دنبال می کردند هم صف و هم کاسه شدند و به امید پیروزی و فتح تهران و تصرف قدرت به طور مکارانه به هیات اتحاد اسلا م و نهضت جنگل پیوستند.
عده قابل ملا حظه ای از خان های صاحب ایل و عشیره از فرط اضطراب از خان های دیگر یا به دلیل مصالح شخصی و بعضا با خدعه و نیرنگ به صف مجاهدین جنگل پیوستند. بعد از تشکیل دولت محلی جنگل در رشت تعدادی از روسای نیروهای نظامی در دولت محلی جنگل باقی ماندند و همین عده ارتباط و همکاری اطلا عاتی پنهانی با تهران داشتند که مورد توجه رضاخان قرار گرفته و در ارتش رضا شاهی تا مقام امیری ارتقا یافتند وبه درجات بالا یی رسیدند. حضور این عده که هیچ سنخیتی با اهداف جنگل نداشتند و هیچ ایمان وعقیده ای به واژه های آزادی و حقوقی اجتماعی نداشتند جو عجیبی را در نهضت جنگل ایجاد نموده که به تدریج منجر به اضمحلا ل آن از درون گردید. حاجی احمد کسمایی مالک و بازرگان معروف توتون که صاحب املا ک و اراضی وسیع کشاورزی بود و حسن خان کیش دره ای معروف به معین الرعایا که دارای خدم و حشم فراوان بود جزو ستون های اصلی نهضت جنگل محسوب می شدند. بدون اغراق باید گفت ضربه ای که نهضت جنگل از این دو نفر متحمل گردید با هیچ ضربه دیگری علیه جنگل قابل قیاس نیست. چهره هایی مانند میرزا محمد انشائی، میرزا عبدالحسین شفائی و میرصالح مظفرزاده که در جنبش جنگل و تصمیم گیری های اتحاد اسلا م نقش عمده ای داشتند در نهایت با سردار سپه از در دوستی و همکاری در آمدند. جالب آنکه بعدها میرزا عبدالحسین شفائی رئیس کل دفتر دیوان عالی کشور و میرصالح مظفرزاده نماینده مجلس شورای ملی شد واین مزد آنها در قبال همکاری مخفیانه با دولتمردان کابینه به ویژه با سردار سپه بود.

فقدان پایگاه منسجم مردمیدر نهضت جنگل
یکی دیگر از نقاط ضعف و آسیب نهضت جنگل، عدم وجود یک پایگاه منسجم مردمی بود. به عبارتی دیگر دهقانان وزارعین شهرها و روستاها حمایت آن چنانی ار نهضت جنگل به عمل نمی آوردند. علت این امر را می توان در دلا یل زیر جستجو کرد:

1- فقدان آگاهی عمومی از ماهیت و اهداف نهضت جنگل
درگیری نهضت با جریان های مختلف و ایجاد فوتی - فوری آن سبب شده بود تا گاه حتی بعضی از خود جنگلی ها هم نسبت به آن چه که می خواهندو آن چه که باید انجام دهند دچار تردید و دودلی شوند چه برسد به عامه مردم که اکثرا جزو دهقانان و زارعین بودند و با زندگی سختی که داشتند بیشتر به کسب یک لقمه نان و یا پرداخت بهره به مالک زمینی که صاحب آن نبودند می اندیشیدند. اکثریت قریب به اتفاق جمعیت روستایی گیلا ن حتی خود رشت که مرکزیت قیام جنگل در آن جا بنا شده بود نسبت به قضیه جنگل از آگاهی بالا یی برخوردار نبودند. نحوه رفتار و عکس العمل مردم در زمان اعدام دکتر حشمت و شهادت میرزا تامل برانگیز و پند آموز است. در بعضی کتب تاریخی به عکس العمل های گاه نامناسب و عجیب مردمی که نظاره گر اعدام دکتر حشمت بودند اشاره شده است. پس از شهادت میرزا، سر بریده وی دو روز در انظار عمومی به نمایش گذاشته شد که به گواه کتبی که در این زمینه نوشته شده است و همچنین کتاب سردار جنگل ابراهیم فخرایی «مردم چون مورچه از لا نه های خویش بیرون خزیده و به تماشا نشستند» در هیچ کتاب و منبعی به واقعه ای برخورد نمی کنیم که در آن از اعتراض افراد یا حرکتی جهت خون خواهی میرزا یا دکتر حشمت خبری بوده باشد. هر چند مردمی که آوازه میرزا را شنیده بودند، در باطن برای او و همراهانش دعا می کردند اما جز آنها که به صفوف یاران میرزا پیوستند، سایرین به علت عدم امکانات ارتباطی مناسب در آن زمان و همچنین تبلیغات منفی معاندین میرزا علیه وی، حمایت های لا زم را اعمال نمی کردند

2- عدم اقدام قاطع جنگل در اعتراض یا مبارزه با سیستم ارباب- رعیتی و حذف یا تعدیل بهره مالکانه
نفوذ مالکین و خان ها و ملا کین به نهضت جنگل که افرادی چون حاج احمد کسایی و معین الرعایا جزو سران آن محسوب می شدند و از طرفی توطئه های مختلف روس و انگلیس و ایجاد بحران و مناقشه در شمال کشور موجب گردید تا نهضت از یکی از مهمترین اهداف خود که همانا حمایت از قشر ضعیف و رعیت ودهقانان در برابر فشار ملا کین و اربابان بود غافل بماند و جز در چند حادثه که نهضت به دفاع از آنان در برابر اربابان پرداخت، جریان و اقدام مهم دیگری در این عرصه صورت نپذیرفت و در همین چند حادثه محدود نیز به گواه تاریخ فقط با اخذ پول از خان دستگیر شده، وی را آزاد نمودند! انقلا ب اکتبر 1917 روسیه می رفت تا بارقه امیدی را در قشر توده مردم، دهقانان و زارعین فراهم نماید. حزب عدالت به عنوان یکی از موثرترین حزب های این گروه که اتفاقا ازخود ایرانیان نیز تشکیل شده بود(اکثر گروه تشکیل دهندگان این حزب کارگران و دهقانان ایرانی بودند که به دلیل شرایط و اوضاع بد اقتصادی ایران برای کار به روسیه مهاجرت کرده بودند و بعد از انقلا ب اکتبر به ایران بازگشتند) اقدامات گسترده ای از جمله برپایی مراسم های سخنرانی جهت آگاهی دادن و اطلا ع به مردم جهت مبارزه با سیستم ارباب- رعیتی و تعدیل بهره مالکانه به انجام رساندند اما شائبه تبلیغ کمونیسم توسط این عده از سوی کسانی که منافع خود را در خطر می دیدند و در حقیقت همان زمین داران و ملا کین و اربابان به ویژه در میان افرادی که گرایشات مذهبی داشتند(از جمله میرزا کوچک خان جنگلی) سبب شکاف و اختلا ف عمیق بین جنبش جنگل و این حزب گردید به طوری که کمیسرهای نهضت جنگل اجازه هر گونه سخنرانی و مراسم های بحث و وعظ را از انقلا بیون و سران حزب عدالت سلب نمودند و به شدت موجبات عزلت آنها را فراهم ساختند. نهضت جنگل با هدایت هیات اتحاد اسلا م اعلا م نمود که تبلیغ علیه بزرگ مالکی و تبلیغ علیه بهره کشی ارباب- رعیتی به منزله مخالفت با اسلا م و شعائر مذهبی است. به همین علت رفته رفته امید دهقانان و زارعین به نهضت جنگل کمرنگ تر شد و به همین دلیل هم بیشتر در نقش یک تماشاچی، قضایای جنگل را دنبال می کردند. در حالی که اگر نهضت جنگل با دید بازتر نسبت به مسائل، حمایت مردم را بر می تافت می توانست خیل انبوهی از نیروهای صادق و خالص را در کنار خود داشته باشد و با استفاده از قدرت مردمی اهداف والا یی را که برای آینده تبیین نموده بود دنبال نماید. البته ذکر این نکته ضروری است که میرزا و بعضی یاران صدیقش، اصل و بنای نهضت جنگل را در جلوگیری ازورود بیگانه به خاک وطن و حمایت ازهمین مردم قرار داده بودند و در این راه جان خود را فدا کردند لیکن همان طور که گفته شد نفوذ ملا کین و روحانی نماها در صفوف جنگل و هیات اتحاد اسلا م، سبب می شد گاه نهضت آرمان گرای جنگل از مسیر اصلی خود منحرف شود که با اوضاع و احوال پیچیده آن زمان و دشمنان داخلی و خارجی فراوان، اینگونه موارد اجتناب ناپذیر می نمود.

میرزا، سردار مظلوم جنگل
با وجود نقصانها وضعف هایی که درباره نهضت جنگل بیان شده یا می شود، لیکن در لابه لای تاریخ جنگل، چهره پاک و بی غل و غش و صادق میرزا کوچک به خوبی نمایان است. شاید عملکرد میرزا سیاسی نبوده و او نتوانسته مانع برخی جریانات منفی در جنگل گردد اما باید اذعان نمود میرزا هیچ گاه شرافت و پاکی خود را در معرض فروش قرار نداد. از میرزا حیله و مکر و یا سیاسی کاری در هیچ صحنه ای از تاریخ نهضت جنگل مشاهده نمی شود. هیچ جا به ناحق خون کسی را پایمال نکرد و اگر ناحقی ها و کشتارهایی خلاف قاعده (مانند قتل حیدرعمواغلی در واقعه ملا صدرا) صورت گرفته تنها به واسطه حضور و نامردی های نخاله هایی بود که درابتدای مقاله به ماهیت آنها اشاره شد.
میرزا به حقیقت تنهاترین سردار عصر خویش بود. هیات اتحاد اسلا م بزرگترین پشتوانه میرزا در مسیر سخت و صعب مبارزه با بیگانگان وعناصر خود فروخته داخلی بود اما در همین اتحاد اسلا م هم افرادی آلت دست وروحانی نما نفوذ کرده بودند و با مشورت دادن های ناصواب خود نهضت جنگل را از مسیر واقعی خود دور می کردند. میرزا در حالی یک تنه با موج عظیم بحران ها و اوج تصمیم گیری ها روبه رو بوده که در اطراف او کمتر شخص زبده و دلسوز و آگاه به مسائل روز یافت می شد تا میرزا را در تصمیم گیری ها و نحوه پیگیری اهداف نهضت کمک و یاری نماید و با این اوضاع واحوال در میان نیرنگ بازی های دشمنان خارجی و داخلی که حتی در کسوت نزدیکترین یاران او در آمده بودند میرزا توانست بیش از 6 سال نهضت را راهبری نموده و دراین راه موفقیت های بزرگی به دست آورد به طوری که سرانجام دشمنان ناچار شدند با استفاده از حیله ونیرنگ شعله های این نهضت را خاموش کنند.
میرزا در اوج اختلا ف افکنی های دشمنان داخلی و خارجی، بسیاری اوقات با از خود گذشتگی ها به کینه و اختلاف ها پایان می داد و چه افتخاری برای میرزا بالا تر از آنکه در تمام طول این مدت ودر میان انبوه تهدیدها و تطمیع ها ذره ای از شرافت خویش فاصله نگرفته با این حال لباس رزم پوشیده وتا پای جان بر سر اهداف و آرمان های خویش ماند و در حالی به شهادت رسید که به گواه تاریخ از مال دنیا جز یک سکه و یک مهر سجلی و تسبیح چیز دیگری نیندوخته بود. در حالی که در نهایت سادگی و قناعت می زیست و گاه غذای 24 ساعت او از یک لقمه نان و پنیر تجاوز نمی کرد.
او بارها و بارها مانع کشته شدن اسیران و حتی دشمنان قسم خورده خویش شد. او در برابر قوای قزاق با نیروهای خود عقب نشینی می کرد چون عقیده داشت در میان آنها برادران ایرانی وجود دارند که از روی اجبار تن به این مبارزه داده اند و وی نمی خواهد برادر کشی صورت گیرد.
بدیهی است این موارد با سیاست روز دنیا که برابر با حیله و مکر و شعار «بکش تا کشته نشوی» می باشد، منافات دارد اما چهره واقعی مظلوم و پاک میرزا را نشان می دهد که ایمان خویش را در طبق اخلا ص گذاشته و از هر چه داشت گذشت.
بزرگان و عالمان موجه آن دوره نیز مستندا از میرزا و مواضع او حمایت کرده بودند. شهید مدرس در خصوص میرزا گفته بود: «حقیر از کارهای میرزا کوچک خان خلا ف دین و وطن ندیده ام». علا مه دهخدا درباره توجه میرزا به دین و اندیشه های دینی می نویسد: «اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه، به سن سی سال می نمود. در نهایت درجه اعتقاد به دین اسلا م و به همان حد نیز وطن پرست بود. نماز و روزه او هیچ وقت ترک نمی شد. هیچ وقت در عمر خویش شراب ننوشید و همچنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود».
شاید چهره واقعی میرزا کوچک و فطرت بلند و والا ی او را بتوان در جوابیه او به رتمستر کیکاچینکوف، فرمانده قزاق های روس در تهران جست وجو کرد.
آنگاه که کیکاچینکوف نامه ای به وی نوشته و در آن با زیرکی و مکر هر چه تمامتر و با استفاده از زبان وجدان و دین، میرزا را به ترک مخاصمه فرا می خواند و به او وعده می دهد که در صورت تسلیم، هر چه که از باب آرامش و آسایش مادی خواسته باشد دریغ نخواهد کرد. میرزا چنان پاسخ دندان شکنی به وی می دهد که کل سیستم چینکوف ها را دچار تلا طم و پریشانی و غضب می کند.
در خاتمه برای آن که از پس تاریکی ها و روشنی های نهضت جنگل و از میان وقایع تلخ و شیرین آن و از همه مهمتر از میان مارهای خوش خط و خال نهضت جنگل و یاران صدیق میرزا، چهره واقعی میرزا کوچک خان جنگلی و به تبع آن افرادی که دنباله رو او بودند هر چه بهتر نمایان شود، مناسب می دانم نامه اشاره شده کمیسر رتمستر کیکا چینکوف فرمانده قزاق های روس در ایران به میرزا و پاسخ وی را ارائه نمایم، به امید اعتلا و سرافرازی ایران عزیز.

نامه رتمستر کیکا چینکوف، فرمانده قزاق های روس در تهران

جناب میرزا کوچک خان
از آن جایی که دولت علیه ایران، شخص مرا که رئیس آتریاد طهران و چند سال است به ایران به درستی و راستی خدمتگزار هستم جهت قلع و قمع ریشه فساد جنگل تعیین فرموده... هر گاه جناب عالی را در محاکمه عدل الهی حاضر نمایند و سوال و جواب شود که آن چه خسارات و تلفات به اهالی بیچاره از بدوالی ختم، وارد آمده و مسوول درگاه الهی کیست، گمان می کنم انصاف خواهید داد و شرمنده خواهید شد. بدیهی است انسان کامل برای فایده موهوم راضی بدین مسوولیت بزرگ نمی شود و نیز به من هم این طور دستگیر شده است که با آن صفات عالی شما، برای شخص خود راضی به اذیت مسلمین بیچاره نخواهید بود. لذا با کمال اطمینان و قول شرف نظامی و خدای یکتا قسم است چنان چه به اردوی قزاق ایران و به من پناهنده شوی و حرف مرا بپذیری، قول می دهم که وسایلی فراهم داریم که بقیه عمر خود را با کمال احترام و با مشاغل عالی به آسودگی زندگانی نمایی... محلی را برای ملا قات و حرف آخر معین کنید که در آن محل با شما ملا قات شود تا رفع اشتباهات افواهی شده باشد رتمستر کیکا چینکوف رئیس آتریاد طهران.

پاسخ میرزا کوچک خان جنگلی

هوالحق
به تاریخ لیله 22 شهر ذی حجه الحرام 1337 جناب رئیس آتریاد طهران- رتمستر کیکا چینکوف
دیر آمدی ای انگار سرمست.
وجدانم به من امر می کند در استخلا ص مولد و موطنم که در کف قهاریت اجنبی است، کوشش کنم شما می فرمایید نظام نظر به حق یا باطل ندارد و مدعیان دولت را هر که و هر چه هست باید قلع و قمع نمود تا دارای منصب و مقام گردد بنده عرض می کنم، تاریخ عالم به ما اجازه می دهد هر دولتی که نتوانست مملکت را از سلطه اقتدار دشمنان خارجی نجات دهد، وظیفه ملت است که برای خلا صی وطنش قیام کند اما کابینه حاضر می گوید: من به محض استفاده شخصی باید مملکت را در بازار لندن به ثمن بخس بفروشم. در قانون اسلا م مدون است که کفار وقتی به ممالک اسلا می مسلط شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند، ولی دولت انگلیس فریاد می کند که من اسلام و انصاف نمی شناسم، باید دول ضعیف را اسیر آز و کشته مقاصد شوم خود سازم.
با این ادله وجدانم محکوم است در راه سعادت کشورم سعی کنم گو آن که کروره نفوس و نوامیس و مال ضایع شود، در مقابل جوابی را که موسی به فرعون و محمد به ابوجهل و سایر مقننین و قائدین آزادی و روحانی در محکم عدل الهی می دهند، من هم می دهم.
بنده و همراهانم، شما و پیروانت در این دو خط مخالف می رویم، باید دید عقلا ی عالم به جسد کشته ما می خندند و یا به فاتحیت شما تحسین می کنند؟! فرضا به تمام مراتب فوق احتمال کذب رود، یعنی بنده حقیقه یک فرد جاه طلب نفسانی تصور شده، به مواعید جناب عالی متمایل گردم آن وقت عرض می کنم کسانی که تسلیم گردیده و ورقه ممهور دولت را در دست داشته، همه را به دار آویخته، حبس کرده و یا تبعید نمودید بنده را با چه رو بعد از این عملیات باز تکلیف به تسلیم شدن می نمایید؟ در خاتمه که درخواست ملا قات کرده بودید عرض می کنم اشخاصی که دارای شرافت قولی نیستند ملا قات کردن با ایشان از قاعده عقل بدر و بیرون است فقط بین ما و شما را باید خداوند حکم فرماید. کوچک جنگلی.