آخرین میخی که ملت بر تابوت رژیم پهلوی کوبید

آخرین میخی که ملت بر تابوت رژیم پهلوی کوبید

به همراه هواپیمای شهباز یک هواپیمای ترابری نیروی هوایی ارتش نیز صدها چمدان حاوی لباس، طلا و جواهر و دیگر وسایل وکالاهای گرانبهای خانواده سلطنتی را بارگیری و به دنبال هواپیمای شاه، به سمت مصر حرکت می کند. اینک دوران دربدری شاه ایران آغاز شده بود. 26 دی ماه 57 یادآور عزم مردم برای استقرار حکومت اسلامی و به ثمر نشستن خون پاک عزیزانی است که در راه آزادی بر زمین ریخته شد. گفتگوی ما با دکتر موسی حقانی با نگاهی به آن روزها صورت گرفته است:

*اگر اجازه بدهید گفتگویمان را با اولین ضرباهنگ هایی که سقوط شاه را خبر می داد و اینکه چه عواملی مقدمه این موضوع بود شروع کنیم.
** رژیم پهلوی حکومتی وابسته به بیگانگان بود که از اواخر سال 1299 در قالب یک حکومت کودتایی در ایران شکل گرفت و سپس ظرف 4 سال به پادشاهی رضاخان منجر شد. سالهای 1304 تا 1357 و نیز چهار سال کودتا تا به سلطنت رسیدن رضاخان دوره ای است که نقش بیگانگان و بویژه استعمار انگلستان را می توان در آن دید. پس از کودتای 28 مرداد نیز بر سلطه آمریکاییان در ایران روز به روز افزوده می شود. شاید بتوان گفت، یکی از مهمترین دلایل سقوط رژیم شاه همین وابستگی به بیگانگان است که اساساً هیچگاه به آنها نزد مردم ایران مشروعیت نداد. علاوه بر این، سیاستهای ضد مردمی رژیم در دوران رضاخان و پسرش در تقابل با منافع مردم ایران شکل گرفته بود.
ادامه این سیاستها بویژه در دهه 40 که از سوی رژیم پهلوی و با کارگردانی آمریکاییان شاهد تغییرات اجتماعی سیاسی و فرهنگی در کشور هستیم، به تثبیت سلطه آمریکاییان در ایران منجر شد. همین مساله باعث شکل گیری قیام امام راحل و نهضت ایشان و همراهی مردم شد و باعث گردید تا رژیم را بویژه در مقوله ای چون انجمنهای ایالتی و ولایتی به عقب براند اما این موضوع نیز با کشتار 15 خرداد ظاهراً برای مدتی آرام گرفت.
بنابراین می توان گفت ما هیچگاه در جامعه خود با توجه به سیاستهای استعماری در ایران شاهد آرامش نبودیم. در سال 56 دلایل و علل نزدیک سقوط رژیم پهلوی آغاز می شود. با روی کارآمدن دموکراتها در آمریکا گفتگویی میان آنها و رژیم پهلوی با هدف ایجاد فضای باز سیاسی به وجود می آید. این گفتگو دقیقاً به منظور تداوم سلطنت پهلوی طراحی شده بود. برخی به اشتباه آن را حرکتی می دانند که از سوی آمریکاییان به تقویت نیروهای انقلابی و تضعیف رژیم پهلوی منجر گردید.
سردمداران رژیم با ملاقات با کارتر متوجه نقش نیروهای مذهبی می شوند و می کوشند ضرب شستی به آنها نشان دهند، لذا اقدام به چاپ مقاله ای در روزنامه اطلاعات به قلم رشیدی مطلق می کنند. مقاله ای که محتوای آن توهین به امام و مردم ایران بود. همین موضوع انگیزه ای برای قیام مردم و طلاب حوزه علمیه قم در 19 دی ماه می شود. پس از این ماجرا قیامهای مختلفی در قالب بزرگداشت و اربعین شهدای آن حادثه رخ می دهد. در پی آن مردم در چهلم شهدای 19 دی مردم تبریز دست به قیامی دیگر در 29 بهمن تبریز می زنند. پس از آن شهرهای مشهد، یزد و کرمان در روزهای بعد این مراسم را پی می گیرند.
این عوامل و نیز مدیریت هوشمندانه امام باعث شد از شهریورماه 57 به بعد در انتظار سقوط رژیم باشیم، اعلامیه ها و بشارتهای سقوط رژیم از سوی امام راحل در سرعت بخشیدن و مصمم شدن مردم در مبارزاتشان بسیار موثر بود. ازسویی آمریکاییان و هواداران رژیم پهلوی به غلط پیش بینی می کردند که اتفاق خاصی در ایران رخ نخواهد داد و بنابراین حمایتهای خود از شاه و رژیم پهلوی را گسترش دادند، به گونه ای که در ماههای پایانی حیات رژیم سران شاهد سفر هیات رئیسه حزب کمونیست چین و نیز مارگارت تاچر که قرار است بعدها سکان اداره انگلستان را به دست بگیرد و نیز سفر چهره هایی چون ریگان هستیم.

*خانواده دربار و شخص شاه از چه زمان پی به سقوط رژیم بردند؟
**رژیم پهلوی بقای خود را در گرو حمایت بیگانگان می دید و به همین دلیل به اعتراف سفیران انگلستان و آمریکا شاه در ماههای پایانی حضور خود در ایران به نوعی بیماری کسب حمایت از آنها دچار شده بود و دایم در ملاقات با سفیران آنها از آنها می پرسید که آیا دولتهای شما از من حمایت خواهند کرد؟ این مساله نشان می دهد که آنها نیز نسبت به اتفاقها و رخدادهایی که در ایران رخ می دهد بی توجهند و تمامی نگاه آنها متوجه این است که اگر بتوانند نظر کشورهای قدرتمند را جلب کنند، حکومت آنها دوام خواهد یافت.
در همین فضا افرادی چون شریف امامی به روی کار می آیند. این مساله نشان می دهد که رژیم خطر سقوط را احساس کرده است اما چون بقای خود را در حمایت بیگانگان می داند، تغییراتی در ساختار سیاسی به وجود می آورد تا بتواند نظر آنها را بیشتر جلب کند. حضور شریف امامی به آن دلیل است که بتوانند از حمایت کامل انگلستان در ایران برخوردار شوند و برخی از نیروها را نیز برای جلب حمایت آمریکاییان بسیج کرده بودند.
اما به نظر می رسد با ظاهر شدن شاه در تلویزیون و قرائت بیانیه ای که رضا قطبی با همکاری فرح برای وی تهیه کرده بود، این رژیم به انتهای راه رسیده و این نکته را رژیم پهلوی متوجه شده است. البته اتفاقاتی نیز در این میان رخ داد که توانست این پیام را به شاه برساند؛ نخست نماز عید فطر سال 1357 بود که عوامل رژیم گزارش آن و نیز تظاهرات پس از آن را به اطلاع وی رساندند.
اتفاق دیگر تظاهرات و تکبیرهای شبانه مردم بود که برضد رژیم سرداده می شد. علاوه بر این راهپیمایی های متعددی همچون راهپیمایی تاسوعا و عاشورای سال 57 نیز آخرین میخ هایی بود که از سوی ملت به تابوت رژیم پهلوی زده شد. پس از آن بود که شاه با اشاره حامیان بیگانه اش از ایران خارج شد. البته شاه گمان می کرد هم حامیان خارجی اش دوباره وی را به قدرت برمی گردانند و هم با توجه به حمایت ارتش امیدوار بود تا با یک کودتا و یا حمایت عناصر بیگانه دوباره بتواند به ایران بازگردد. تحرکات اوایل انقلاب همگی در راستای حضور دوباره رژیم شاه به قدرت بود.

*گویا در آخرین روزها فرح تلاش زیادی را برای وادار کردن شاه به استعفا و تفویض مقام نیابت سلطنت به خود به کار می بندد. چرا شاه پیشنهاد آن را نپذیرفت؟
** اساساً فرح و همراهان او درصدد ایجاد برخی از تغییرات و اصلاحات سیاسی در ایران بودند تا بتوانند حیات رژیم را تضمین کنند. از سویی از سال 1350 به بعد موضوع بیماری شاه مطرح شد که تمامی تلاش آنها در پنهان کردن آن صورت گرفت. فرح می کوشید علاوه بر آنکه برای خود جایگاه نیابت سلطنت را تعریف کند، به نحوی سلطنت را برای فرزندان خود تضمین کند. از سال 50 این تحرکات در حوزه های مختلف بیشتر می شود تا اینکه در سال 57 آنها تلاش کردند موضوع جانشینی او را حل کنند. آمریکاییان نیز از این نوع تغییر در ایران حمایت می کردند.

*اما او که به فرح و نیابت سلطنت از سوی او تن نداد حاضر شد شاپور بختیار؛ مهره ای که ظاهراً مخالف وی بود را به نخست وزیری انتخاب کند؟
** شاه در ابتدا به دنبال افراد دیگری برای این موضوع بود اما موفق نشد رضایت آنها را جلب کند بنابراین به بختیار راضی شد. او تلاش می کرد با گماردن فردی از جبهه ملی که طرفدار حکومت مشروطه سلطنتی باشد، خطر براندازی را از خود دورکند. حزبی که معتقد است شاه باید سلطنت کند و حکومت نکند. این طرحی بود که آمریکاییان نیز از مدتها قبل بر روی آن برنامه ریزی کرده بودند. آنها می گفتند شاه باید کمتر در کارها دخالت کند و امور را به نخست وزیر واگذار کند.
بحث بر سر این موضوع پس از شهریور 1320 بین شاه و حامیان خارجی اش وجود داشت. شاه معتقد بود که باید در ایران پادشاهی قدرتمند حکومت کند. بتدریج انگلیسی ها و آمریکایی ها با این نظر موافقت کردند، اما با پیدایش بحران در سال 56 برخی چون جبهه ملی بر این موضوع تأکید می کردند که شاه باید سلطنت کند و نه حکومت. علی امینی در این خصوص تحرکات و ملاقاتهای زیادی را با شاه انجام داد. افرادی چون احسان نراقی نیز در این خصوص با شاه گفتگو کرده بودند.
حضور بختیار نیز در همین راستا بود. او می خواست بطور موقت مخالفتهای مردمی را آرام کند و پس از آن در همچنان برروی همان پاشنه بچرخد و شاه با دیکتاتوری حکومت کند. در واقع بختیار جانشین شاه نیست، نخست وزیری است که وظیفه دارد با حکم شاه و تغییراتی روبنایی میان نیروهای مبارز اختلاف ایجاد کند که با هوشیاری امام راحل این ترفندها از میان رفت.

* گویا شاه آنقدر از اطرافیانش ناامید شده بود که با وجود آنکه سگ خود را به همراه برد اما هیچ یک از اطرافیانش مثل هویدا را با خود نبرد....
**ببینید، موضوعی که در اواخر عمر رژیم مطرح شد آن بود که علل ایجاد آن وضعیت را به گردن دیگران بیندازند و شاه از آن تبرئه شود. این اتفاق متأسفانه در تاریخ نگاری پس از سقوط شاه توسط برخی دنبال می شود و تلاش می کنند این موضوع را به گردن هویدا و امثال وی بیندازند تا آنکه دوباره شاه به ایران برگردد. این گونه بود که آنها برای فریب دادن مردم در زندان پهلوی و در خانه های امن رژیم ماندند..