مروري بر نقش مطبوعات در بسترسازي كودتاي 28 مرداد به مناسبت نشست تخصصي بررسي نقش مطبوعات در بسترسازي كودتاي 28 مرداد
پس از شهريور 1320 و فضاي غير قابل كنترل سياسي و رهاشدگي پس از يكدورة ديكتاتوري 20 ساله، تعداد نشريات و احزاب سياسي با سرعت فوقالعادهاي رو به افزايش گذاشت. تنها ظرف سه ماه پس از شهريور بيست قريب سيصد مجوز انتشار روزنامه و مجله صادر گرديد و در مدت زمان كوتاهي تعداد مطبوعات ايران به رغم محدوديت امكانات چاپ و نشر و درصد گستردة بيسوادي در كشور، به بيش از هزار عنوان رسيد.
طبق كتاب «فهرست روزنامههاي فارسي از سال 1320 تا 1332 شمسي» تعداد روزنامهها و مجلات ايران در اين دوره به رقم 1413 عنوان نشريه رسيد.
پيدايش تعداد فراواني از احزاب و گروههاي سياسي با گرايشهاي مختلف نيز در افزايش مطبوعات تأثير مستقيم داشت زيرا اين احزاب خود بطور رسمي و بعنوان ارگان يا به صورت غير رسمي دست به انتشار روزنامه و مجله ميزدند و عملاً بخش قابل توجهي از فضاي مطبوعات كشور در تسخير رقابتها و روابط حزبي گروههاي سياسي قرار ميگرفت.
مطبوعات پس از شهريور 20 در شكلگيري و تغييرات فضاي سياسي در مقاطع مختلف نقش ويژه يافتند و حتي در روي كار آمدن، تقويت يا بركناري دولتها جايگاه برجستهاي داشتند. از سال 1328 به بعد و تحولات سياسي پيچيده و سرنوشتسازي كه به نهضت ملي شدن نفت منجر گرديد، سرنوشت هر يك از نخستوزيران و دولتهاي آنان و ميزان توفيق مجلس و تحولات آن، به مواضع و فضاسازي مطبوعات بيشتر و گستردهتر گره خورد.
در جريان انتخابات مجلس شانزدهم و تشكيل جبهه ملي، مطبوعات نقش و تأثير فوقالعاده حساس و مهمي پيدا نمودند.
دكتر مصدق طي نطقي در مجلس شوراي ملي (23 خرداد 1329 مجلس شانزدهم) پيدايش جبهه ملي را براساس تجمع عدهاي از مديران «جرايد» براي جلوگيري از دخالت دولت در انتخابات معرفي ميكند. در بين مؤسسان و گردانندگان جبهه ملي مديران مطبوعات در اكثريت بودند: جلالي نائيني مدير روزنامه كشورـ عباس خليلي مدير روزنامه اقدام ـ مهندس زيركزاده مدير روزنامه جبهه ـ عميدي نوري مدير روزنامه «داد» ـ دكتر حسين فاطمي مدير روزنامه «باختر امروز» ـ احمد ملكي مدير روزنامه ستاره- دكتر مظفر بقايي گرداننده روزنامه شاهد ـ حسن صدر مدير روزنامه قيام ايران.
در مورد نقش مطبوعات در فضاي سياسي اوجگيري جنبش ملي شدن نفت، نمايندگان جبهه ملي پس از شكست دولت و استرداد لايحه الحاقي نفت موسوم به قرارداد «گس» گلشائيان، طي نامهاي خطاب به «مخبرين جرائد ملي» مينويسند:
«آقايان محترم مخبرين جرايد ملي، هر خدمتي جبهه ملي انجام دهد مرهون افكار عمومي است و افكار عمومي ساخته و پرداخته جرائد است. بنابراين جبهه ملي بايد صميمانه از كمك و مساعدت جرائد ملي كه افكار مردم را روشن نموده و محيط مناسبي براي رد لايحه الحاقيه به قرارداد باطل نفت فراهم كردهاند تشكر نمايد. دوام خدمت جرايد ملي را به خدمت به مملكت از خداوند خواهانيم.
دكتر محمد مصدق- دكتر شايگان- اللهيار صالح- حائريزاده- دكتر بقائي كرماني- حسين مكي- محمود نريمان و عبدالقدير آزاد.»
در جريان تصويب لايحه ملي شدن صنعت نفت در مجلس شوراي ملي و سنا (اسفند 1329) و روي كار آمدن دولت جبهه ملي به نخست وزيري دكتر محمد مصدق (ارديبهشت 1330) مطبوعات سهم بسزايي در تهييج و بسيج افكار عمومي و اعمال فشار بر رجال سياسي و حكومت داشتند.
به رغم درصد پايين سواد در بين مردم، مطبوعات به واسطة تأثيرگذاري بر نخبگان و اقشار باسواد، بر عامه مردم نيز تأثير ميگذاشتند و در كنار راديو و رسانههاي سنتي افكار عمومي را شكل ميدادند.
همچنين مطبوعات خود به مثابه يك موضوع سياسي در بسياري مواقع به محور و عامل درگيريها، رقابتها، تغييرات و تحولات سياسي تبديل ميشدند تا آنجا كه همواره توقيف مطبوعات و مديران آنها و مطالب جنجالي منتشرة آنها و قانون مطبوعات و نحوة تعامل دولتها با مطبوعات در فضاي سياسي قبل و بعد از ملي شدن نفت، عرصه سياسي درون مجلس و دولت را به خود اختصاص ميداد و در سمت و سو و كيفيت بسياري از تحولات سياسي نقش اصلي ايفا ميكردند و فراتر از جايگاه رسانه، خود به يك نهاد و بازيگر صحنه سياست تبديل ميشدند.
از همان ابتدا جهتگيرهاي متفاوت و متعارض مطبوعات در تحرك بخشيدن و التهاب و تشنج فضاي سياسي نقش منحصر به فردي پديد آوردند.
مطبوعات وابسته به شركت نفت انگليس و مخالفان جبهه ملي از يكسو با تبليغات و انتشار اخبار و شايعات تلاش ميكردند مانع افزايش اعتبار و جايگاه اجتماعي آنان شوند و از سوي ديگر نشريات وابسته به حزب توده نيز كه به دليل تمايلات وابستگي و انحصارطلبي در عرصه سياسي، شكلگيري جبهه ملي و جريان سياسي متفاوت را مغاير با ايدئولوژي و منافع سياسي خود ميدانستند، حملات خود را به رقباي جديد آغاز كردند.
روزنامه بسوي آينده (حزب توده) در تاريخ 7 آذر 1329 جبهه ملي و پيشواي آن را به فريبكاري و اغفال مردم متهم ساخت و متقابلاً گروههاي عضو و هوادار جبهه ملي مواضع شديدي عليه حزب توده و گرايشهاي چپ در مطبوعات خود انتشار ميدادند و از ابتدا صحنه درگيري و تقابل فرساينده مطبوعات بين سه جناح طرفداران جبهه ملي و چپگرايان و عوامل دربار و انگلستان شكل گرفت.
پس از روي كار آمدن دولت جبهه ملي در اثر سياست آزادي مطلق و بدون حد و مرزي كه توسط دكتر مصدق نسبت به مطبوعات اتخاذ گرديد، به دليل عدم بلوغ سياسي و آثار دسيسة فتنهگران و عمال بيگانه، بسياري از مطبوعات از فضاي آزادي سوءاستفاده كرده و با لجام گسيختگي و خشونت در رقابتهاي مطبوعاتي فضاي سياسي و اجتماعي كشور را به شدت حساس و ملتهب و در بسياري موارد متشنج ميساختند.
به رغم آنكه فشار افكار عمومي موجب گرديد كه در ماجراي تصويب اصل ملي شدن صنعت نفت و روي كار آمدن دولت جبهه ملي براي اجراي اين قانون، تقريباً همه مطبوعات موضعگيري مثبت، جانبدارانه و يا حداقل بدون تحريك و تهاجم اتخاذ نمايند و در پديد آمدن انسجام و اتحاد ملي نقش مستقيم و مؤثري ايفا كنند، اما به تدريج از همان هفتههاي آغاز كار دولت جديد، آثار منفي و متقابل رقابتها، اختلافات و درگيريهاي مطبوعاتي و حزبي هم در سطح نهادهاي سياست و هم در سطح جامعه و بين عموم مردم، رو به افزايش و گسترش گذارد.
تركيب كابينه اول دكتر مصدق در مطبوعات حزب توده، وابسته به دربار و بعضي از مستقلين با شدت و ضعفهايي موضوع مباحث اختلافي گرديد كه با تشديد اين اختلافات در درون جبهه ملي و متحدان مذهبي آن، مطبوعات نيز علاوه بر بازتاب آنها خود به صحنه گردان قضيه تبديل شده و به آنها دامن ميزدند.
دو روزنامه اصلي طرفدار جبهه ملي و دولت دكتر مصدق، روزنامه صبح «شاهد» به مديريت علي زهري و گردانندگي دكتر مظفر بقايي، و روزنامة عصر «باختر امروز» به مديريت دكتر حسين فاطمي، از معروفيت وتيراژ و محبوبيت و اعتبار گستردهاي برخوردار بودند و به نوعي سرمشق، الگو و راهنماي ساير مطبوعات طرفدار دولت محسوب ميگرديدند.
ادبيات نگارش خبر و تحليلهاي سياسي اين دو نشريه كه عمدتاً كاركرد حزبي داشتند، هم بنا به ماهيت سياسي گردانندگان آنها و هم متأثر از فضاي روز، مشابه نشريات چپگراي وابسته به حزب توده و يا طرفداران دربار و عمال بيگانگان، سرشار از روحيه تهاجمي، شدت لحن و خشونت كلامي و تبليغاتي بود. تقريباً تمامي مطبوعات، شايعات و اخبار نادرست در مورد جبهة مخالف خود، كاريكاتورهاي زننده، موضعگيريهاي تحريكآميز و ناسزاگويي به يكديگر را درج ميكردند. تهديدهاي صريح و تلويحي نسبت به يكديگر، و حتي مهدورالدم اعلام كردن رقبا و مخالفين و خط و نشان كشيدن براي حذف فيزيكي رهبران در بسياري از مقالات و تفاسير اين مطبوعات، مستقل از نوع مواضعشان، به چشم ميخورد.
دو روزنامه قديمي عصر، اطلاعات و كيهان در رقابت حرفهاي و گاه سياسي با باختر امروز، طيفي از مواضع مثبت، جانبدارانه، دو رو و فرصتطلبانه تا مخالفت با دولت دكتر مصدق را اتخاذ ميكردند و متناسب با مواضع دربار و شاه، ولي در مجموع محتاطانه و زيركانه رفتار ميكردند تا ماههاي آخر نزديك كودتا و نيز چرخش كامل در سه روز آخر مانده به كودتا، به تلّون و تغيير رفتار سياسي و مطبوعاتي مبتلا بودند.
اخبار مجلس در صدر توجهات مطبوعات قرار داشت و فضاي مطبوعاتي متأثر از مسايل و درگيريها و اختلافات داخل مجلس و اظهارات نمايندگان و در موارد زيادي تأثيرگذار بر شدت و دامنه آنها بوده است.
مثلاً باختر امروز كه به دليل جايگاه مدير آن در جبهه ملي و دولت از لحاظ خبري موقعيت ويژه يافته بود بخش زيادي از ستونهاي صفحات خود را به رويدادهاي مجلس اختصاص ميداد و علاوه بر اخبار جلسات علني و كميسيونهاي مجلسين (شورا و سنا) تفسيرهاي پارلماني و اخبار حواشي نمايندگان را نيز به چاپ ميرساند كه معمولاً پر سروصدا و گاهي جنجال آفرين بود.
مقالات و سر مقالههاي اين روزنامه و اغلب روزنامههاي موافق و مخالف دولت معمولاً شديداللحن و تند و پر حرارت نگاشته ميشدند.
علاوه بر توليد داخلي، ترجمه برخي مقالات و اخبار خارجي خبرگزاريها و مطبوعات غربي يا شرقي، مانند تايمز لندن، راديو بي بي سي، رويتر، آسوشيتدپرس، تايم امريكا با توجه به مواضع دولتهاي انگليس و امريكا و نوع مواجهة مطبوعات داخلي با آنها از حيث موافقت يا مخالفت، در سمتوسو و كيفيت مطالب آنها تأثير و بازتاب خاصي مييافت. چنانكه مقالات مطبوعات شوروي مانند پراودا، ايزوستيا و خبرگزاري تاس با گرايش جانبدارانه در مطبوعات چپگرا انعكاس مييافت و متقابلاً دستاويز ادعاها و حملاتي در مطبوعات طرفدار دولت و وابسته به دربار كه در مقطع قبل از 30 تير مشتركاً مواضع ضد كمونيستي داشتند، قرار ميگرفتند.
پس از حاكميت دولت جبهه ملي، روزنامه مردم ارگان حزب توده و ساير مطبوعات همسو، دولت مصدق را به گرايشات امريكايي متهم ساختند و در جريان خلع يد و اجراي قانون ملي شدن نفت، اين دولت را خيانتكاري كه در صدد سازش با انگلستان است ناميدند. روزنامه مردم در تاريخ 19 مرداد 1330 تأكيد كرد كه «دولت مصدق ميخواهد مسئله نفت را به سود امپرياليسم پايان دهد … و به ملت ما خيانت ميورزد…»
پيش از اين اخبار نادرست و شايعات تحريك آميز عمال شركت نفت انگليس در مطبوعات وابسته به دربار و عمال انگليس مشابه نشريات چپگرا انتشار مييافت.
انتشار اخبار و اطلاعات مربوط به كشف اسناد خانه سدان كه برخي رجال سياسي و مطبوعات را وابسته به شركت نفت انگليس معرفي ميكرد، در اغلب مطبوعات به ويژه روزنامه شاهد، باختر امروز و حتي مطبوعات وابسته به حزب توده با بهرهبرداريهاي سياسي متفاوتي بازتابهاي گستردهاي يافت. اين اسناد كه مربوط به اداره اطلاعات و انتشارات شركت نفت انگليس بود و عده زيادي از فعالان سياسي و مطبوعات را در مظان اتهام همكاري با انگلستان قرار داده بود موجي از درگيريهاي سياسي و مطبوعاتي را ايجاد نمود و فضاي كشور به شدت متشنج و ملتهب گرديد.
برخي روزنامههاي مخالف دولت مانند «طلوع»، «صداي وطن» و روزنامهنگاران و فعالان سياسي مشكوكي مانند علي جواهركلام و بهرام شاهرخ در كنار برخي از مقامات دولت مانند بختيار طبق اين اسناد وابسته به انگلستان معرفي ميشدند. طي نامه نخستوزير به مجلس كه ضمن آن گزارش داديار دادسراي تهران در مورد اين اسناد نقل شده تأكيد ميشود: «اسناد ارتباط روزنامهنويسها و نويسندگان و بعضي از رجال در اين اداره ملاحظه ميشود.»
از آن پس «گونيسدان» برچسپ و حربهاي بود كه تا مدتها در مطبوعات عليه مخالفان و رقبا مورد استناد قرار ميگرفت تا آنجا كه مدتها حتي در صحن مجلس شورا برخي فعالان سياسي و خبرنگاران با مشاهدة اشخاص مورد نظر با صداي بلند ميگفتند: «گوني سدان».
واكنش مطبوعات مخالف دولت به ويژه مطبوعات وابسته به حزب توده مانند مردم، بسوي آينده، نيسان، حجار در قبال سفر نماينده رييس جمهور امريكا (اورل هريمن) براي مذاكره و ميانجيگري در مسئله نفت و آشوب و كشتار 23 تير 1330 ناشي از درگيري تظاهركنندگان تودهاي و گروههاي مخالف ناسيوناليست با يكديگر و مداخلة مأمورين انتظامي، جنجالهاي مطبوعاتي و سياسي وسيعي در پيداشت. مطبوعات وابسته به حزب توده در برابر حملات و اتهامات مطبوعات وابسته به حزب زحمتكشان و حزب ايران كه مدافعان دولت مصدق بودند، در كنار مطبوعات وابسته به دربار و عمال بيگانگان، توأمان براي تضعيف دولت اخبار اغراقآميز و تحريككننده از ماجراي 23 تير منتشر ميساختند در حاليكه گزارش شهرباني دو مقتول و ساير گزارشها حداكثر 20 كشته و 41 مجروح را در اين ماجرا بر ميشمردند، مطبوعات مذكور چپ و راست از به قتل رسيدن دهها نفر بدست مأموران دولت مصدق سخن ميگفتند.
ورود نمايندة انگليس (استوكس) و مذاكرات همزمان دولت ايران با هريمن و استوكس و جنجالهاي مطبوعاتي و سياسي آن در خلال تير تا شهريور 1330 و در نهايت شكست مذاكرات مزبور، در مطبوعات تودهاي و درباري تا به زير سؤال بردن اصل ملي شدن نفت در شرايط ناكامي مذاكرات، كشيده شد و افكار عمومي به سوي يأس و نااميدي سوق داده ميگشت. در برابر اين مطبوعات، با استناد به يكي از سخنان دكتر مصدق، مطبوعات هوادار دولت به ويژه باختر امروز و شاهد، به اقليت مخالف مجلس لقب «يتيمچههاي استوكس» دادند و همواره در مناسبتهاي گوناگون اين برچسب را بكار ميبردند.
در اين شرايط، انعكاس تشديد يافتة مشاجرات و درگيريهاي داخل مجلس كه در اغلب مواقع خود حاوي هتاكي و اهانت بود، به شكل تحريككننده و عصبي با قلم بيپروا و توهينآميز بسياري از خبرنگاران و نويسندگان مطبوعات (اعم از طيف موافق و مخالف دولت)، آثار منفي گستردهاي بر افكار عمومي بر جاي ميگذاشت.
آيتالله كاشاني و نيروهاي مذهبي متحد وي نيز در مطبوعات وابسته به حزب توده و وابسته به دربار همانند مصدق و دولت وي آماج حملات و هتاكيهاي گوناگون و تشنجآفرين بودند. بسوي آينده در 16 بهمن 1330 ضمن حمله به كاشاني وي را فريب خوردهاي معرفي كرد كه جبهه ملي سر وي كلاه گذاشته است. نشريه طنز چلنگر با اشعار و كاريكاتورهاي زننده دكتر مصدق و آيتالله كاشاني و موافقان دولت را مورد حمله قرار ميداد. روزنامه «داد» وابسته به عمال انگلستان و دربار در 17 دي 1330 نوشت: «آخر اين كاشاني چه ميخواهد و با جان و مال ما ميخواهد چه كند؟» همچنين در همين نشريه يكي از تيترهاي اصلي صفحه اول اين بود: «آيا اين چاقوكشيها و تحريك كسبه به غارت و قتل و جرح در محضر كاشاني به وجود ميآيد؟» در همين شماره «مصدق السلطنه بدبخت» كه بايد براي هميشه «نفرين عمومي را بدرقه خود سازد» در مورد نخست وزير درج گشته بود.
ساير روزنامههاي درباري و راستگرا مانند آتش- داد- آرام- اعتدال ايران- نواي ملت- گلهاي سرخ- مرزبان و داريا نيز از زمستان 1330 بر شدت و صراحت حملات خود به دولت مصدق و هواداران ناسيوناليست و مذهبي آن افزودند.
در ماجراي مذاكره دولت مصدق با نمايندگان انگليس و امريكا، روزنامه بسوي آينده (حزب توده) دولت را به پيروي محض از امپرياليزم امريكا و در راه خيانت و سازش با شركت نفت جنوب متهم ساخت. يكي از مطبوعات درباري و راستگرا به نام «جانسپاران ميهن» در صفحه اول خود با عناويني مانند «حكومت پاپوشدوز دكتر مصدق»، «خاك بر سر معاون نخست وزير»، «مدرك خيانت دكتر بقايي»، «سوء استفاده مالي دكتر فاطمي» حملات تندي به دولت ميكند و شايعات و اخبار تحريكآميز و نادرست را درج مينمايد.
نشريه ديگري به نام «نقاب سياه» كه مالك آن يكي از كابارهدارهاي معروف خيابان لالهزار بنام «ارباب» بود، در نخستين شماره خود با حروف درشت اين تيترها را به چاپ رساند: «بي پدر و مادرها مملكت را به خاك و خون كشيدند- جوش نزنيد همهتان نوكر انگليس هستيد- بيشرفهائيكه مشروطيت و مادر وطن را به روز سياه نشاندند.»
اين ادبيات هتاكانه، مبتذل، تشنجآفرين، وآكنده از دروغ و تهمت و افترا كه نشانه حاكميت لمپنيزم و اوباشگري بر بسياري از مطبوعات بود، دامنه خود را به اكثر قريب به اتفاق مطبوعات مهم و مطرح آن زمان كشانده بود.
دكتر مصدق در جلسه 17 شهريور 1330 مجلس شوراي ملي طي نطقي گرايشهاي سياسي موجود در كشور را اينگونه دسته بندي ميكند: «در اين مملكت سه عقيده وجود دارد. اول عقيده هواخواهان سياست انگليس … عقيده دوم مربوط به اشخاصي كه تمايل به مرام چپ دارند… و عقيده سوم وطنپرستان ايران است.»
اين دستهبندي تا مقطع 30 تير 1331 در مورد كليه مطبوعات تقريباً مصداق كامل داشت. با در نظر گرفتن گرايش هر نشريه و روزنامهاي، مطبوعات جهت اخبار و تفاسير خود را تعيين ميكردند. مثلاً در انعكاس و بزرگنمايي اختلافاتي كه در اجراي خلع يد بين مسئولان دولتي رخ داد و موجب طرح مطالب تند و تحريكآميز و تشديد اختلافات در سطح جامعه ميگشت، در نهايت به رغم انجام خلع يد و استقرار مسئولان ايراني، از آنجا كه با خروج كاركنان انگليسي در مرداد ماه 1330 عملاً پالايشگاه آبادان از كار افتاد و عوايد نفت قطع گرديد و موجب بحران مالي دولت شد، مطبوعات متناسب با اوجگيري مشكلات بر مطالب يأسآميز و دشمن خواهانه خويش خواسته يا ناخواسته، آگاهانه يا ناآگاهانه، افزودند. در پي اين مشكلات، مطبوعات درباري به تبعيت از رجال وابسته به انگليس مانند جمال امامي رهبر اقليت مخالف مجلس، با مقالات و مطالب خود خطر كمونيزم و افزايش قدرت كمونيستها را طرح كردند و مدعي شدند كه با عملكرد دولت و افزايش بحرانها و كمبودها، كشور به سمت انقلاب كمونيستي پيش ميرود.
در حاليكه مطبوعات چپگرا و وابسته به حزب توده، مدعي بودند كه مصدق عامل امپرياليسم و جبهه ملي سر سپرده امريكاست و متقابلاً مطبوعات طرفدار دولت با حملات شديد و ايراد اتهامات مشابه كليه مخالفان دولت را عمال انگلستان ميناميدند.
در ماجراي غائله 14 آذر 1330 و تظاهرات گروههاي وابسته به حزب توده كه منجر به درگيري پليس و تظاهر كنندگان شد و طي آن يك سرهنگ شهرباني به قتل رسيد، گروههاي طرفدار دولت مانند حزب زحمتكشان، سومكا، و پانايرانيست با چماق و چوب به تودهاي ها حمله ور شده وبه دفاتر مطبوعات و مراكز مخالفان هجوم بردند.
در اين حملات دفاتر روزنامههاي منتسب به حزب توده و روزنامههاي درباري مانند آتش، طلوع و فرمان و مراكزي مانند خانه صلح و تئاتر سعدي كه وابسته به توده ايها بودند، مورد هجوم و غارت قرار گرفتند. بنا به اخبار مندرج در مطبوعات همان زمان، شعبان بيمخ سر پرستي گروهي از حمله كنندگان به تودهايها و دفاتر مطبوعات مخالف دولت را بر عهده داشت. متعاقباً مديران برخي از روزنامههاي غارت شده در مجلس متحصن شدند و جنگ سياسي و مطبوعاتي جديدي شكل گرفت.
روزنامههاي چپ مانند آخرين نبرد (بجاي بسوي آينده)، شهباز، چلنگر، فرمان تاريخ (بجاي نويد آزادي) و آدينه از يك سو، روزنامههاي راست متمايل به دربار مانند آتش، طلوع، وظيفه، پيك ايران، و داد به بهانه حوادث مزبور حملات شديد و گستردهاي به دولت مصدق صورت دادند.
روزنامه صبح «شاهد» (طرفدار دولت) نيز مخالفان را «مؤتلفين توده اي- نفتي» ناميد و مديران مطبوعات مزبور را «جيره خوار سفارت» لقب داد. روزنامه شورش (به مديريت كريمپور شيرازي و موافق دولت) با لحن مشابه مخالفان، مديران آنها را «اراذل و اوباش» برشمرد و حتي فحشهاي مستهجن خطاب به آنها و مخالفان دولت درج نمود. تا آنجا كه در جلسه 19 آذر 1330، كريمپور شيرازي مورد ضرب و شتم طرفداران و نمايندگان اقليت مخالف دولت قرار گرفت و مجروح و روانه بيمارستان شد.
اوجگيري هتاكي و حملات زشت و رفتارهاي مبتذل نمايندگان مجلس به ويژه مخالفان دولت، در شرايطي بود كه طي مدتي پخش مستقيم مذاكرات مجلس از راديو آغاز گشته بود. و از تريبون مجلس هتاكيها و حملات توأمان به دكتر مصدق و آيتالله كاشاني توسط برخي نمايندگان مخالف دولت انجام ميپذيرفت و مستقيماً به گوش مردم ميرسيد.
در آستانه انتخابات مجلس هفدهم (آذر و دي 1330) حملات سياسي و مطبوعاتي تند وتحريكآميز به اوج و گسترش خود رسيد. در شرايطي كه مشكلات فراوان مالي دولت و مذاكره با نمايندگان بانك بينالمللي توسعه درباره نفت، و وقوع ترور دكتر فاطمي كه در آن زمان به نمايندگي تهران انتخاب گرديد، امواج بزرگي از زدوخوردهاي مطبوعاتي را موجب گشته بود.
نتايج انتخابات مجلس هفدهم و توقف ادامه انتخابات در نيمي از حوزهها و مخالفت اغلب گروههاي سياسي و حتي نخستوزير با نحوه برگزاري انتخابات، اختلافات را تا حد انفجارآميزي در مطبوعات بازتاب داده و تشديد ساخت.
روزنامه «بسوي آينده» (تودهاي) «مصدق و دارو دستهاش» را «چاكر آستان استعمارطلبان آمريكايي» توصيف نمود. روزنامه پان ايرانيسم (طرفدار دولت مصدق) تودهايها را «بيگانهپرست، دشمن وطن و چاكر باوفاي استالين و نوكر خوار انگلستان» ناميد. روزنامههاي درباري مانند طلوع نيز با كلمات زشت و مستهجن به مصدق حمله ميكردند. روزنامه «آتش» (متعلق به مهدي ميراشرافي نماينده مخالف دوره 16 و 17 مجلس) مصدق را به قيام عليه مشروطيت متهم ساخت.
دكتر مصدق در جلسه معارفه غيررسمي با تعدادي از نمايندگان منتخب مجلس 17 (در تاريخ 23 فروردين 1331) ضمن اشاره به مخالفين خود در مورد ماجراي نفت گفت:
«ما ميدانستيم كه بين ارباب جرايد و نمايندگان مجلسين كساني هستند كه در خدمت و حمايت بيگانگان آنقدر تعصب دارند كه از هيچگونه ناسزا، افترا، و تهمت نسبت به هموطنان خود، خودداري ندارند.»
با گشايش مجلس هفدهم و امتناع دكتر مصدق از حضور در مراسم افتتاح بر خلاف سنت معمول، در فضاي سياسي و مطبوعاتي سنگين عليه صحت انتخابات، از ارديبهشت 1331 كشمكشهاي داخلي بر سر تصويب اعتبارنامهها، مطبوعات به آوردگاه زد و خوردها و درگيريهاي سياسي تبديل شدند و با تشديد مضاعف عصبيت و تنشهاي داخل مجلس را به افكار عمومي منتقل ميساختند.
اين در شرايطي بود كه از ابتداي سال 1331 (هشتم فروردين) مجدداً درگيريهاي خياباني بين چپها و موافقين دولت آغاز شده و از سوي دولت حكومت نظامي يكماهه در تهران برقرار گشته بود. در ادامه تشنجات سياسي و درگيري دولت با مجلس سنا، احضار ليدر گروه اقليت مجلس 16 (جمال امامي) به دادگستري به علت صدور چك بي محل، خوراك جنجال هاي مطبوعاتي فراهم ميشد. و همزمان دولت ايران درگير شكايت دولت انگليس به ديوان لاهه در مورد ملي كردن نفت نيز بود.
در پي نامه رسمي دكتر مصدق به مجلس هفدهم مبني بر مخدوش بودن انتخابات و درخواست رد اعتبارنامه برخي از نمايندگان و انعكاس اين موضوع عجيب و بيسابقه در مطبوعات، موج ديگري از مباحث و مجادلات سياسي و مطبوعاتي ايجاد گشت و تودهايها نيز خواستار ابطال انتخابات گرديدند.
پس از درگيريهاي فراوان در مجلس بر سر تصويب اعتبارنامههاي نمايندگان و رسميت يافتن مجلس هفدهم، 53 نفر از 66 نفر نماينده حاضر رأي تمايل به تداوم نخستوزيري دكتر مصدق دادند. شاه نيز به دنبال خودداري مجلس سنا از اعلام نظر، به آنان تكليف نمود تا نظر خود را درباره دولت مصدق اعلام كند. و بالاخره 19 تير 1331 فرمان مجدد نخست وزيري مصدق توسط شاه صادر شد .
از سوي ديگر طرح بحث تصميم دكتر مصدق به درخواست اختيارات قانونگزاري شش ماهه از مجلس، موجب عكسالعملهاي مختلف و شديد مطبوعات مخالف گرديد و جنجال وسيعي كه منجر به تظاهرات خياباني موافقان و مخالفان در تهران و شهرستانها گرديده بود به راه افتاد و فضاي كشور به شدت ملتهب شده بود.
در همين اثنا، دكتر مصدق پس از عدم موافقت شاه با درخواست وي مبني بر تصدي مسئوليت وزارت جنگ توسط خودش، ناگهان بدون اطلاع و هماهنگي يا رايزني با ياران و همكاران خود، استعفاي خويش را در 25 تيرماه 1331 اعلام نمود. بعدها دكتر مصدق در «خاطرات و تأملات» اين عمل را يك «خطاي بزرگ» توصيف كرد.
پس از استعفاي دكتر مصدق مطبوعات هوادار جبهه ملي نقش اساسي را در بسيج و به صحنه آوردن مردم با انعكاس نظرات رجال و گروهها و نمايندگان مجلس و به ويژه مصاحبهها و اعلاميه پرشور آيتالله كاشاني عليه قوامالسلطنه و در حمايت از دكتر مصدق، ايفا نمودند و با وجود آنكه 40 نفر از نمايندگان مجلس 17 به نخستوزيري قوام رأي تمايل داده بودند، 31 تن از نمايندگان با صدور اعلاميهاي به حمايت از دكتر مصدق برخاستند.
نشريات وابسته به حزب توده در اين وقايع آرام آرام تغيير محسوسي در مواضع خويش داده و به مخالفان قوام و موافقان دكتر مصدق تغيير جهت دادند و طرفداران حزب توده در كنار ساير احزاب و مردم در ماجراي 30 تير به خيابانها ريخته و از دكتر مصدق حمايت نمودند.
روزنامه كيهان مورخ 30 تير 1331 مينويسد:
«در خيابان اكباتان، مقاومت مردم شدت بيشتري داشت. در اين خيابان كه حزب زحمتكشان ملت ايران در آن واقع است، و روزي فروش روزنامههاي دست چپي در آن كار مشكلي بود، آن روز مركز فعاليت عناصر افراطي دست چپي نيز شده بود. روزنامه شاهد، ارگان حزب زحمتكشان، پرچمدار، ارگان پانايرانيستها، روزنامههاي جوانان دمكرات و بسوي آينده ارگان چپيهاي افراطي، با هم به فروش ميرفت. اين سه چهار دسته كه تا چند روز قبل غالباً با يكديگر در زد و خورد بودند، امروز دوستانه و در كنار هم تظاهرات ميكردند.»
در ماجراي قيام 30 تير و كشتار مردم به دست نظاميان، روزنامه اطلاعات كه مخالف شناخته شده دولت مصدق محسوب ميشد مورد حمله قرار گرفت و در اولين شماره (پس از تعطيلي دو روزه) در تاريخ اول مرداد 1331 تغييرموضع داد و بخش عمدة مطالب خود را به انعكاس جانبدارانة حماسه مردم در سي تير اختصاص داد. روزنامه كيهان نيز تمام مطالبش در همان روز و روز بعد، در مورد وقايع سيام تير بود اما به دليل مواضع مخالف عبدالرحمن فرامرزي مدير آن در مجلس 17، در اولين شماره بعد از سي تير اعلام كرد وي به علت بيماري از تهران خارج شده و امور تحريريه و سرمقالهها با مسئوليت هيأت تحريريه خواهد بود.
همه گروههاي سياسي در حمايت از قيام سي تير اعلاميه دادند و كنترل پايتخت در دست مردم و هواداران دكتر مصدق قرار گرفت و شرايط بهگونهاي بود كه حتي دربار شاه نيز اعلاميه تسليت صادر نمود.
در فاصله استعفاي دكتر مصدق و انتصاب قوام تا قبل از سي تير، مطبوعات مخالف بر حجم حملات خود افزودند ولي پس از قيام سي تير تغيير موضع داده و خود را حامي افكار عمومي و جبهه ملي و دكتر مصدق و آيتالله كاشاني معرفي ميكردند. آثار مثبت روحي و رواني اين پيروزي و متعاقب آن شكست انگلستان در دادگاه لاهه، به افزايش اميد و انگيزة مردم و تقويت انسجام ملي منجر گشت اما به زودي اميدواري به مشاركت متحد همة جريانها و مردم در صحنه مقابله با استعمار، تحتالشعاع اختلافات و قدرتطلبيها و درگيريهايي قرار گرفت كه از فرداي سي تير مجدداً فضاي سياسي و مطبوعاتي كشور را پوشاند.
متأسفانه بسياري از مطبوعات باروشهاي جنجالي و يأس آفرين خود سهم بسزايي در تلخ كردن كام شيرين مردم و افزايش اختلافات و مشكلات سياسي داشتند.
با رأي تمايل 61 نفر از 63 نماينده حاضر در جلسه 31 تير مجلس هفدهم به زمامداري مصدق، و رأي تمايل 33 نفر از 41 سناتور حاضر در جلسة اول مرداد مجلس سنا، دكتر مصدق مجدداً نخست وزير شد. در شرايط و فضاي سياسي جديد پس از سي تير، مطبوعات حزب توده بر حملات خود به دربار شدت بخشيد. روزنامه «دژ» كه به جاي بسوي آينده انتشار مييافت در شماره اول مرداد 1331 با تجليل از «رستاخيز سيام تير» از شاه و ارتش تحت فرمان وي انتقاد نمود.
روزنامه «شاهد» دكتر بقايي كه طرفدار دولت دكتر مصدق بود در شماره 2 مرداد 1331 نسبت به سوءاستفاده و عوامفريبي با بهرهبرداري از قيام سي تير هشدار ميدهد و از روزنامههاي «شهباز، بسوي آينده، طلوع، داد، اطلاعات، نبرد، آتش» (از هر دو طيف چپ و راست) به عنوان مصاديق اين امر ياد ميكند و خطاب به ملت مينويسد:
«اينان موذيانه دست اتحاد به طرف شما دراز خواهند كرد تا كارد تيز خود را عوض سينه به پشت شما فروكنند.»
روزنامه تودهاي «شهباز» نيز با تيتر درشت، بقايي را «حامي دربار» ميخواند و وي را كسي كه «به دربار سوگند وفاداري ياد ميكند» توصيف ميكند.
پس از طرح لايحه اختيارات توسط دولت دكتر مصدق، مطبوعات مخالف دولت نيز مجدداً مخالفتهاي پيشين خود را آغاز نموده و حملات خود را تشديد كردند. روزنامه درباري «داد» رفتار دولت را متناقض با مشروطيت و قانون اساسي برشمرد و روزنامه بسوي آينده (تودهاي) كه تحت عنوان «دژ» انتشار مييافت ضمن تأكيد بر ناقض قانون اساسي بودن لايحه اختيارات، آن را «رجعت به استبداد قرون وسطايي» توصيف كرد و تأكيد نمود: «خائنيني كه چند روز قبل به قوام رأي دادند امروز از لايحه اختيارات دفاع ميكنند.» البته افراد و رجال مستقل و ناوابستهاي هم بودند كه بنا به نظرات شخصي خويش نسبت به لايحه دكتر مصدق انتقاد و اعتراض داشتند ولي فضا بهگونهاي بود كه هر مخالفتي لاجرم به مفهوم قرارگرفتن در صف مخالفان راستي و چپي دولت تلقي ميگرديد.
اما به دليل آثار ناشي از قيام سي تير و افزايش اقتدار دولت دكتر مصدق با اتكاء به حمايت همهجانبه افكار عمومي، مخالفان دولت مصدق و لايحه اختيارات ناچار بودند يا سكوت و يا بالاجبار به خواستههاي دكتر مصدق تن دهند .
در چنين فضايي طي جلسه 16 مرداد 1331 از 67 نماينده حاضر، 47 نفر به رياست آيتالله كاشاني براي رياست مجلس رأي دادند در حاليكه در فراكسيون نهضت ملي طرفدار دولت در مورد رياست مجلس رقابت و اختلاف بروز كرده بود و آنان از اين انتخاب خرسند نبودند كما اينكه دولت نيز از آن استقبالي نكرد زيرا آيتالله كاشاني در آن شرايط نسبت به دولت دكتر مصدق نظرات و مواضع انتقادي بيشتري نسبت به گذشته اتخاذ كرده بود هرچند وي هنوز در صف جبهه ملي و از حاميان دكتر مصدق محسوب ميگرديد.
چند روز پيش از آن 13 مرداد 1331 به مناسبت آغاز چهارمين سال انتشار روزنامه باختر امروز، نامهاي از آيتالله كاشاني در اين روزنامه به چاپ ميرسد كه در قسمتي از آن چنين آمده است: «كراراً گفتهام يكي از وسايل پيشرفت ملي شدن صنعت نفت روزنامه باختر امروز بوده، انصافاً در اين امر، سهمي به سزا از افتخار را دارد و از اين جهت جناب آقاي دكتر فاطمي مورد تكريم و احترام هستند». در همين شماره تحريريه باختر امروز به اين شرح معرفي شدهاند:
«دكتر حسين فاطمي مدير- نصرالله شيفته سردبير- دكتر سيدعلي شايگان نماينده عضو جبهه ملي عضو تحريريه - حسين مكي دبير جبهه ملي عضو تحريريه - جلالي نائيني عضو مؤسس جبهه ملي عضوتحريريه- ذبيحالله منصوري مفسر سياسي و نويسنده – اسماعيل رايين مترجم انگليسي روزنامه- دكتر سعيد فاطمي، دكتر رحمتالله مصطفوي و تني چند از افراد ديگر به عنوان نويسندگان روزنامه…»
در آن مقطع تاريخي، مسئلة دستگيري و مجازات قوامالسلطنه كه مجلس طي طرحي وي را «مفسدفيالارض» شناخته و مصادره اموال و مجازات او را خواستار شده بود، به يكي از موضوعات بحث انگيز و مورد اختلاف تبديل گرديد و پيگيري و تأكيد مستمر و فراوان روزنامه شاهد و دكتر مظفر بقايي در مقابل عدم اقدام دكتر مصدق و حتي گونهاي حمايت از وي، آرام آرام موجب طرح انتقادات و حملاتي به دولت مصدق از سوي بعضي از مؤسسان جبهه ملي و ياران قبلي دكتر مصدق گرديد و روزنامه شاهد كه از ابتداي نهضت ملي شدن نفت يكي از پايههاي اصلي مطبوعات جبهه ملي و دولت دكتر مصدق بود به سمت مخالفت با آن تمايل پيدا كرد. و بالاخره هم با وجود اين درگيريها و تشديد اختلافات و پيگيريهاي مستمر در مجلس و مطبوعات، تا پايان حكومت دكتر مصدق با وجود اقامت قوام در تهران هيچ تعقيبي از او بعمل نيامد و آسيبي بر وي نرسيد.
انتصابات برخي مقامات دولتي پس از سي تير شديدتر از انتصابات دوره قبل، موجب برانگيختن اختلافات دروني گرديد و آيتالله كاشاني نيز اعتراضات خود را در مواردي مانند برخي مقامات نظامي و غير نظامي مقصر در سي تير و يا فاقد صلاحيت ابراز نمود. بازتاب مطبوعاتي اين اختلافات نيز موجب پديد آمدن نگرانيهايي در بين مردم نسبت به خطر تفرقه در رهبري نهضت ملي كردن نفت و تهديد دستاوردهاي سي تير ميگرديد.
از سوي ديگر در شهريور ماه 1331 روزنامههاي وابسته به حزب توده اخباري مبني بر وجود قصد كودتا عليه دولت مصدق توسط عوامل مرتبط با سفارت انگلستان منتشر ساختند و پس از اطلاعات بيشتر و پيگيري مقامات دولت دكتر مصدق و دستگيري برخي از عومل اين توطئه در مهر ماه 1331، دولت در 30 مهرماه قطع روابط سياسي ايران با انگلستان را به دليل مداخله در امور داخلي ايران اعلام نمود كنسولگريهاي انگليس را تعطيل ساخت.
در اين شرايط روزنامههاي درباري كه بعدها مشخص شد برخي از آنها مستقيماً در ارتباط با شبكه تبليغي كودتاچيان قرارداشته اند تبليغات خود را عليه دولت افزايش دادند مطبوعاتي مانند: آتش- مهرملت- آتشبارشرق- طلوع- صداي مردم- داد- شلاق- عقاب شرق.
در اين ميان در پي تصويب برخي لوايح قانوني با استناد به اختيارات قانونگذاري توسط دولت و اجراي آنها، موضوعاتي براي تشديد اختلافات داخلي جبهه ملي و جنجال در مطبوعات مختلف نيز فراهم ميگشت و روند اتهامات و حملات متقابل در مطبوعات تداوم روز افزون داشت.
در جلسه 13 آبان 1331 در پي بروز اختلافات در فراكسيون نهضت ملي (طرفدار دولت)، شمس قنات آبادي عضو مؤسس جبهه ملي و اين فراكسيون طي سخناني چنين گفت:
«از آن روزي كه ملي شدن صنعت نفت در كشور اعلام شد شما مطالعه كنيد ببيند كه هر روز يك روزنامهاي در مملكت ساخته شد و اين روزنامهها هر روز فحش به دكتر مصدق، آيتالله كاشاني و نهضت ملي ايران دادند ولي اين فحشدهندگان بدانند كه ملت پابرجاست.»
با افزايش توهين و افترا به روحانيون و حتي مرجعيت در مطبوعات و اعتراضات مردم و روحانيون، دكتر مصدق به قانون مطبوعات مصوب به موجب لايحه اختيارات كه مشكلات ديگري نيز در عرصه مطبوعات پديد آورده بود، در مورد شرايط درخواستكنندگان مجوز و نيز ممنوعيت توهين و افترا به «شخص اول روحانيت كه مرجع تقليد عمومي است» و مجازات حبس براي آن، موادي را اضافه نمود. در همان زمان برخي از دستاندركاران مطبوعات و رجال سياسي اعتقاد داشتند افزايش نابساماني مطبوعات در دورة دوم زمامداري دكتر مصدق تا حد زيادي ناشي از قانون مطبوعات مصوب وي بود كه زمينه سوءاستفاده بسياري از مخالفان و عوامل وابسته به بيگانگان را در عرصه مطبوعات فراهم ميساخت.
طبق آماري در آن زمان بيش از 373 روزنامه منتشر ميشد كه برخي شمار مطبوعات مخالف دولت مصدق را هفتاد نشريه برشمردهاند. در همان زمان نيز بسياري عصر دولت دكتر مصدق را عصر طلايي آزادي مطبوعات توصيف ميكردند و بعدها نيز در كتب تاريخي اينگونه تعابير در اين مورد تكرار گرديده است.
از آذر ماه 1331 به بعد حملات دكتر مظفر بقايي و روزنامه شاهد به دولت و شخص دكتر مصدق افزوني و شدت محسوس مييابد و بالعكس مواضع مثبت و هواخواهانه نشريات وابسته به حزب توده نسبت به دولت دكتر مصدق نيز بيشتر ميگردد.
در دي ماه 1331 مباحث و درگيريهاي داخل مجلس در مورد شايعات و زمزمه انحلال مجلس توسط نخستوزير و مقابله شديد دكتر مصدق با نمايندگان مدعي چنين امري، بازتابهاي وسيع مطبوعاتي پيدا ميكند و با گسترش تشنجات سياسي به افزايش تظاهرات خياباني در تهران و شهرستانها نيز ميانجامد.
بعد از ارائه لايحه تمديد اختيارات قانونگذاري نخست وزير براي مدت يكسال در جلسه 18 دي 1331 مجلس شوراي ملي، مجدداً تنور اختلافات و درگيريهاي سياسي و مطبوعاتي بر سر اين موضوع داغ و شعلهور ميشود.
در اين زمان دوستان نزديك دكتر مصدق مانند حسين مكي، دكتر مظفر بقايي، شمس قنات آبادي، حائري زاده، علي زهري، يوسف مشار و نادعلي كريمي در مجلس مخالفتهاي شديدي با لايحه نخستوزير ميكنند. مخالفت آيتالله كاشاني نيز ابعاد وسيعتري به اين اختلافات مي بخشد.
مطبوعات چپ و راست در له و عليه اختيارات يكساله مواضع تندي انتشار ميدهند و حتي رويه مثبت حزب توده در قبال دولت دكتر مصدق تغيير مي يابد. روزنامه تودهاي «شهباز» در 21 دي 1331 اقدامات مصدق را «رسواترين اشكال ديكتاتوري فاشيستي» ناميد. اما فراكسيون نهضت ملي پس از يك مذاكره 6 ساعته با دكتر مصدق، به حمايت از لايحه اختيارات يكساله ميپردازد و تظاهرات تهران و شهرستانها و تلگرافها و طومارهاي مختلف در حمايت از لايحه دولت خطاب به مجلس شكل ميگيرند.
معالوصف دكتر مظفر بقايي طي يك نطق طولاني در جلسه 25 دي 1331 به انتقاد شديد از مصدق و لايحه وي مي پردازد و تأكيد ميكند: « با اختيارات مخالفم ولي با آقاي دكتر مصدق موافقم.» كه دكتر سنجابي در پاسخ به وي ميگويد بنده شما را «منافق» ميدانم و شمس قنات آبادي نيز در واكنش به سنجابي او را متقابلاً «منافق» توصيف ميكند. طبيعي است كه بازتاب مطبوعاتي اينگونه برخوردها بر شدت و تحريكآميز بودن اين اختلافات و درگيريها ميافزود.
نامه آيتالله كاشاني بعنوان رئيس مجلس در جلسه 28 دي 1331 در مخالفت با لايحه اختيارات قرائت ميشود. طي اين نامه لايحه اختيارات «مخالف و مباين مسلم اصول قانون اساسي و صلاح مملكت و دولت» توصيف گشته و موجب تعطيل مشروطيت و بازگشت به «حالت ديكتاتوري» خوانده ميشود. همچنين بعنوان رئيس مجلس با غير قانوني خواندن اقدام مجلس در تصويب لايحه قبلي دستور عدم طرح لايحه در جلسه مجلس را ميدهد. وي در پايان اين نامه حمايت كامل خود را از اقدامات دولت براي استيفاي حقوق ملت در موضوع نفت اعلام ميكند و تأكيد مينمايد كه اين موضوع «به هيچ وجه ارتباطي با اختيارات غير قانوني ندارد» البته مطبوعات عمدتاً جنبه مخالفت آيتالله كاشاني با لايحه و استنتاج مخالفت با دكتر مصدق را برجسته كردند و دامن زدند.
با اينحال، دكتر مصدق در مذاكره با هيأت 7 نفري منتخب مجلس، عدم تصويب لايحه اختيارات يكساله را عدم رأي اعتماد به دولت خود ميخواند و برخواسته خويش اصرار ميورزد.
پس از نامه مذكور و موضع سخت نخستوزير، جبههگيري بين آيتالله كاشاني و دكتر مصدق آشكارتر و شديدتر ميگردد كه در مطبوعات واكنشهاي گوناگوني را موجب ميشود.
بسياري از مطبوعات موافق دولت حملات و اهانتهاي شديدي به آيتالله كاشاني نمودند و در بعضي از تظاهراتيكه در تهران و شهرستانها به حمايت از دكتر مصدق انجام ميگرفت شعارهاي عليه وي نيز سرداده ميشد. و شايعات تحريكآميز گوناگوني در نقاط مختلف عليه آيتالله كاشاني بين مردم پخش ميگرديد.
هيأت رئيسه مجلس 17 نيز در پاسخ به نامه آيتالله كاشاني دستور وي را منطبق با قوانين ندانست و تصميم مجلس بر طرح لايحه را اعلام نمود. پس از اعلام تحصن فراكسيون طرفدار دكتر مصدق در مجلس براي تعيين تكليف قطعي لايحه اختيارات و فشار مطبوعات و افكار عمومي، لايحه مزبور در جلسه 29 دي ماه با 59 رأي از 67 نماينده حاضر تصويب گرديد. اما باز هم آيتالله كاشاني با ارسال نامهاي به دكتر مصدق در تاريخ 30/10/31 مجدداً مخالفت خود را تبيين نموده و توصيه به خودداري از آن مينمايد.
انتشار اين نامه و واكنشهاي مطبوعاتي موجب افزايش نگرانيهايي در بخشهاي مختلف جامعه به ويژه نيروهاي مذهبي ميگردد كه در پي آن بيانيهاي توسط آيتالله كاشاني در نفي اختلاف با دكتر مصدق و جلوگيري از سوءاستفاده از مخالفت با لايحه اختيارات صادر ميگردد. در اين اعلاميه آيتالله كاشاني حمايت مجدد خود را از دكتر مصدق اعلام ميكند و متعاقب آن با ميانجگري و حضور جمعي از چهرههاي سرشناس نهضت ملي در تاريخ 7 بهمن 1331 بين آيتالله كاشاني و دكتر مصدق يك ملاقات سه ساعته به منظور رفع اختلاف برگزار ميشود. پس از مذاكرات اين جلسه اعلاميهاي با امضاي مشترك هر دو نفر منتشر ميشود كه در بخشي از آن با اشاره به نقش مطبوعات چنين آمده است:
«چون اخيراً در پارهاي از جرايد راجع به وجود اختلاف بين اينجانبان شايعاتي منعكس شده است، و بخصوص پس از نامهاي كه دربارة اعتراض به لايحه اختيارات به مجلس نوشته شده بود، تعبيرات ناروايي به عمل آمده است، امروز عصر كه حضوراً در اين موضوع و ساير مسايل جاري مذاكره نموديم، لازم دانستيم به اطلاع عموم هموطنان عزيز برسانيم كه ما همانطور كه از اوان نهضت ملت ايران همقدم بوديم اكنون هم در راه خدمتگزاري به ملت و تعقيب هدف مشترك كه تأمين استقلال كشور و سعادت مردم مملكت بر آن استوار ميباشد همواره ساعي بوده، هر يك در انجام وظايف خود در حصول به مقصود از هيچگونه همكاري خودداري نخواهيم داشت.»
در پايان اين اعلاميه مشترك مردم به هشياري و حفظ اتحاد و اتفاق فراخوانده شدهاند. انتشار گزارش مشروح اين ديدار و اعلاميه آن و چاپ عكس هر دو در حال روبوسي يكديگر در بسياري از مطبوعات، تأثير خوب و اميدوار كنندهاي بر افكار عمومي بر جاي ميگذارد.
اما آثار اين ديدار و تفاهم بين دو رهبر اصلي نهضت ملي شدن نفت، كم دوام و كوتاه بود. مطبوعات چپ و راست همگام با برخي محافل و رجال سياسي با انتشار اخبار و شايعات و مطالب تحريكآميز و تفرقهانگيز، موجب افزايش و تشديد اختلافات بين آن دو گرديدند. در جلسات هفتگي برخي از نمايندگان مجلس در منزل آيتالله كاشاني مطالب اختلاف برانگيز فراواني طرح ميشد و مندرجات مطبوعات به ويژه نشريات وابسته به حزب توده و انتشار اعلاميههاي مجعول و ناشناس عليه آيتالله كاشاني، زمينههاي افزايش اختلاف و سوءظن فيمابين را تقويت مينمود.
در 13 بهمن 1331 آيتالله كاشاني ضمن نامهاي خطاب به دكتر مصدق با ضميمه كردن برخي از اعلاميههايي كه در آنها عليه وي حمله و هتاكي شده بود تقاضاي بررسي و شناسايي عوامل تهيه و انتشار آنها را مينمايد كه دكتر مصدق نيز در پاسخ ضمن اظهار تأسف دستور رسيدگي فوري صادر ميكند.
از سوي ديگر با افزايش اختلافات و كشمكشهاي دكتر مصدق و دربار، مطبوعات وابسته به دربار با بهرهبرداري از موضوعات روز به حملات خود عليه دولت دكتر مصدق ميافزايند و به همين ميزان به مرور مجدداً نشريات وابسته به حزب توده مواضع ملايم و جانبدارانه در قبال دكتر مصدق به نمايش ميگذارند.
در همان ايام روزنامه منشوربرادري به عنوان ارگان جمعيت فدائيان اسلام انتشار يافت. در گذشته روزنامههاي «نبرد ملت» (كرباسچي) و «اصناف» (كريمآبادي) بهطور غير رسمي ناشر مواضع و ديدگاههاي اين جمعيت محسوب ميگرديد كه در آن زمان رهبران جمعيت با گردانندگان نبرد ملت اختلاف پيدا كرده و روزنامه اصناف نيز به سمت دكتر مصدق گرويده بود.
پيش از آن و عمدتاً به دليل زنداني بودن رهبران و اعضاء فدائيان اسلام در دولت مصدق، مطبوعات اندك متمايل به اين جمعيت، مواضع انتقادي و اعتراضي در قبال دولت دكتر مصدق داشتند.
در 14 بهمن 1331 رهبر فدائيان اسلام سيد مجتبي نواب صفوي پس از 20 ماه بازداشت توسط دولت دكتر مصدق ( از خرداد 1330) از زندان آزاد شد ولي فعاليتها و مواضع سياسي اين جمعيت در قبال مسائل روز و دولت دكتر مصدق رو به كاستي گذارد و جهت اقدامات آن عمدتاً فرهنگي اجتماعي با ماهيت ديني يافت.
پخش برنامهاي در بعد از ظهر و شب هفتم اسفند از راديو كه طي آن مردم به كشتار و قلع و قمع مخالفان دولت تحريك شدند، موجب صدور نامههايي اعتراضي از سوي آيتالله كاشاني به مجلس و دادستان و اداره تبليغات و راديو گرديد. بازتابهاي سياسي و مطبوعاتي اين موارد نيز مانند ساير موضوعات در دل مواضع و جهتگيرهاي سياسي موجود مورد بهرهبرداري ارباب جرايد قرار ميگرفت.
در جريان واقعه نهم اسفند 1331 كه جنجالهاي سياسي بسياري را موجب گرديد يكي از علل تحريك مردم عليه دكتر مصدق و در حمايت از شاه، فاش نمودن خبر مسافرت محرمانه شاه به خارج از كشور توسط روزنامه «كيهان» بود كه به مردم القاء ميكرد به خواست و تحميل دكتر مصدق عملاً شاه در آستانه اخراج از كشور قرار گرفته است.
همان روز بيانيهاي در مورد احتمال سفر شاه توسط آيتالله كاشاني خطاب به مجلس و علما و ساير طبقات مردم منتشر ميگردد و درخواست جلوگيري از انجام اين سفر و عواقب ناخوشايند بعدي آن ميشود. دكتر مصدق هم بعداً اظهار ميدارد كه خود وي نيز از شاه درخواست لغو سفر كرده بود ولي در مقابل اصرار شاه بر تصميم خود ناچار به همراهي و فراهم كردن مقدمات آن گرديده بود. اما مطابق مطالب برخي نشريات مخالف دولت و شايعات مردم تصور ميكردند كه دكتر مصدق ميخواسته است براي تحكيم موقعيت و قدرت خود، شاه را از ايران دور نمايد. پس از تجمع گروهي از مردم و افراد تحريك شده و سازماندهي شده در برابر كاخ شاه و سردادن شعار در حمايت از شاه و مخالفت با مصدق، دكتر مصدق نسبت به خود احتمال برنامه سوءقصد جاني ميدهد و با راهنمايي يكي از اعضاي كاخ سلطنتي از در ديگري به خارج از كاخ راهنمايي ميشود. اما بعدازظهر با حمله اين افراد كه در بين آنها اوباش و برخي نظاميان ديده ميشدند به منزل دكتر مصدق، وي مجدداً از طريق باغ مجاور منزل خود ميگريزد و به مجلس ميرود.
انجام تظاهرات عليه دكتر مصدق از موضع دفاع از شاه با فضاسازي انجام شده در مورد خبر و مظلومنمايي شاه در اوج اختلافات داخلي سران جبهه ملي و فراكسيون نهضت ملي مجلس، از اهميت و ابعاد خاصي برخوردار بود. نحوة بازتاب جزئيات اين واقعه و اظهارنظرهاي مختلف شخص دكتر مصدق و برخي نمايندگان و اتهاماتي كه در مورد اين موضوع نسبت به بعضي از گروهها و رجال در مجلس و مطبوعات طرح ميگردد، بر دامنة اختلافات و تشنجات سياسي ميافزايد. در دهم اسفند نيز تظاهرات مختلفي در حمايت از مصدق صورت ميگيرد. فرمانداري نظامي به دستور دولت دكتر مصدق به اتهام مشاركت در توطئه نهم اسفند برخي از مخالفان شناخته شده دولت را احضار و بازداشت ميكند و واكنشهاي سياسي و مطبوعاتي اين امر و اصل ماجرا با اغراقها و بزرگنماييها و حاشيهپردازيهايي كه در مطبوعات مختلف با انگيزههاي متفاوت صورت ميپذيرفت، شرايط بحراني ديگري پديد آورده بود.
در اين ميان نشريات حزب توده در فضاي تشديد اختلاف دكتر مصدق و دربار بر حملات خويش به دربار نيز ميافزايند و آرام آرام مواضع مشابه مطبوعات طرفدار دولت ميگيرند.
اولين شمارة روزنامه طرفدار دولت «باختر امروز» در آغاز سال 1332 با انتقاداتي به دربار و شاه انتشار مييابد و در لابلاي اخبار و تفاسير آن تشديد اختلاف نخست وزير با دربار به روشني ديده ميشود. ساير مطبوعات نيز پس از تعطيلات نوروزي با اخبار و تفاسير گوناگون بحران بين دكتر مصدق و شاه را از زاويه تمايلات سياسي خود دامن ميزنند.
به دنبال ربوده شدن و قتل افشار طوس رييس شهرباني دولت دكتر مصدق در ارديبهشت 1332 و بازداشت و احضار برخي مخالفان دولت به اتهام مشاركت در اين توطئه فضاي درگيريها و اختلافات سياسي شكل حادتري به خود ميگيرد.
فضلالله زاهدي وزير كشور كابينه اول دكتر مصدق كه در اين موضوع مورد اتهام واقع ميشود در مجلس تحصن ميكند و آيتالله كاشاني بعنوان رييس مجلس با وي ديدار و با تحصن او در مجلس موافقت مينمايد.
در تاريخ 15/2/1332 روزنامه تودهاي «شهباز» با تيتر بزرگ نوشت: «دست كاشاني براي پذيرايي از زاهدي در مجلس دليل قاطعي است بر همدستي زاهدي و كاشاني و شركت جدي آنان در توطئه كودتا» انتشار مطالب و حملات زننده و تحريكآميز در ساير مطبوعات موافق و مخالف دولت عليه يكديگر و عليه آيتالله كاشاني و مخالفان دولت امواج تشنج و درگيري را در سطح كشور منتشر ميسازد. اين مجادلات با لايحه دولت دكتر مصدق مبني بر سلب مصونيت پارلماني از دكتر مظفر بقايي به اتهام مشاركت در قتل افشار طوس در 29 ارديبهشت ماه،به اوج خود ميرسد.
مطبوعات چپگرا و طرفدار دولت با شدت و خشونت تمام مخالفان دولت دكتر مصدق و بويژه آيتالله كاشاني و نمايندگان مخالف در مجلس را مورد حملات مداوم قرار ميدهند.
از خرداد 32 و تجديد قرارداد بازرگاني ايران و شوروي كه حجم معاملات نسبت به گذشته تا دو برابر افزايش يافت و اعلام آمادگي شوروي براي مذاكره درباره رفع اختلافات مرزي و مالي بين دو دولت تبليغات مثبت نشريات وابسته به حزب توده سير صعودي و فوق العاده گرفت. تبليغات وسيع دولت شوروي مبني بر آمادگي شوروي براي كمك به ايران و تحكيم مناسبات دو كشور به همراه حملات شديد نشريات تودهاي به مخالفان مصدق و تجمعات و تظاهرات گروههاي وابسته به آنها و اعلام حمايت از دكتر مصدق، بازتابهاي بسيار تحريك كنندهاي هم در مطبوعات غرب داشت و هم موجب تحريكات و افزايش نگرانيها در افكار عمومي داخل كشور گشت. انگلستان و دربار و مخالفان مصدق هر كدام با انگيزههاي خاص خود نيز اين موارد را بعنوان مستمسكي براي اثبات خطر كمونيزم و انحراف نهضت ملي و ناتواني دولت مصدق در برابر تودهايها و امكان گسترش نفوذ آنان در كشور، در تبليغات سياسي و مطبوعاتي خود استفاده ميكردند.
حوادث و درگيري و زد و خورد نمايندگان در جلسه 17 خرداد 32 مجلس بر سر گزارش هيأت 8 نفري در مورد تعيين حدود اختيارات شاه و نخستوزير، به تفصيل و مانند هميشه با ادبيات آتشين و تحريككننده در مطبوعات موافق و مخالف بازتاب يافت.
29 خرداد 32 به مناسبت سالروز خلع يد، فراكسيون نهضت ملي از مردم تهران براي تظاهرات در ميدان بهارستان دعوت ميكند و حزب توده ايران و سازمانهاي وابسته به آن نيز به اين دعوت پاسخ مثبت ميدهند و مطبوعات تودهاي با تشديد حمله به مخالفان دولت بر حمايت خويش از دكتر مصدق ميافزايند.
در پي درخواست استيضاح دكتر مصدق و چند وزير در جلسه 15 تير 1332 با موضوع شكنجه متهمان قتل افشار طوس و بيان برخي اظهارات نمايندگان مخالف دولت در محافل سياسي و مطبوعاتي احتمال انحلال مجلس هفدهم طرح گرديد. دكتر مصدق نيز طي نامهاي به رييس مجلس (دكتر معظمي عضو فراكسيون نهضت ملي)، رفتار مخالفان دولت در مجلس را غير قابل تحمل خواند و تلويحاً موضوع رفراندوم براي انحلال مجلس را نيز ذكر نمود.
همان روز اطلاعيه شديداللحن آيتالله كاشاني عليه دكتر مصدق و توصيف وي به عنوان «ياغي طاغي» و ناميدن عملكرد وي به عنوان ديكتاتوري احياي حكومت استبدادي و محو مشروطيت، انتشار يافت و عكس العملهاي گسترده سياسي و مطبوعاتي به دنبال داشت.
پس از ملاقات فراكسيون نهضت ملي با دكتر مصدق و پذيرش برنامه وي براي رفراندوم انحلال مجلس، 27 نماينده فراكسيون در بيست و چهارم تير ماه سي و دو استعفاي دست جمعي خود را اعلام نمودند و تا ظهر روز 25 تير، با پيوستن بيست و پنج تن از نمايندگان ساير فراكسيونها و حتي مخالفان دولت، تعداد نمايندگان مستعفي به 52 نفر رسيد وعملاً مجلس هفدهم تعطيل گرديد.
گسترش اختلافات و آشكارشدن ناتواني دولت دكتر مصدق در حل مشكل نفت، وضعيت دولت را بسيار شكننده كرده بود. در اين شرايط با فرارسيدن سالگرد 30 تير، مراسم بزرگداشت اين واقعه در مقابل مجلس به دو صورت برگزار شد. فراكسيون نهضت ملي و گروههاي ناسيوناليست طرفدار دولت دكتر مصدق براي جلوگيري از اختلاط ميتينگ طرفداران چپيها و تودهايها با مراسم خودشان، صبح را به تجمع ملّيون و بعدازظهر را به تودهايها اختصاص ميدهند و در هر دو ميتينگ انحلال مجلس هفدهم بعنوان يك خواسته اصلي تظاهركنندگان اعلام گرديد.
اما ميتينگ تودهايها در بعد از ظهر نسبت به تجمع صبح با نظم و ترتيب و نمايش قدرت تشكيلاتي و تعداد جمعيت چند برابر ميتينگ صبح برگزار ميشود كه همين امر نگرانيهاي موجود در مورد خطر كمونيزم را در داخل و خارج از ايران دامن ميزند. تا حدي كه برخي از رجال طرفدار و همكار دكتر مصدق ضمن اشتباه دانستن تفكيك آن دو مراسم بعدها اظهار ميدارند كه تصميم به كودتاي 28 مرداد پس از اين واقعه توسط امريكا قطعي شد.
از اين پس مطبوعات حزب توده كاملا ًدر كنار مطبوعات طرفدار دولت دكتر مصدق به حمايت كامل از دكتر مصدق پرداختند و مخالفان وي را با قراردادن دربار و عمال انگلستان و آيتالله كاشاني در كنار هم از يك گونه معرفي كردند و با تندي و شدت هر چه تمامتر حملات و اتهامات خود را به ويژه عليه آيتالله كاشاني و نيروهاي مشهور به مذهبي تشديد ميكنند.
در كنار مطبوعات راديو نيز بطور گستردهتر و آشكارتري به حمله به مخالفان دولت دكتر مصدق ميپردازد و مطالب تحريكآميز فراواني پخش ميكند.
در مرداد ماه منزل آيتالله كاشاني به مركز تجمع مخالفان دولت مصدق و انحلال مجلس تبديل ميشود و گروهي از نمايندگان غير مستعفي نيز در مجلس متحصن ميشوند و گروهي ديگر در جلسات منزل آيتالله كاشاني حضور پيدا كرده و گاهي به ايراد سخنراني ميپردازند.
در اعلاميه بسيار شديداللحن آيتالله كاشاني عليه دكتر مصدق در تاريخ 6 مرداد 32 وي مينويسد:
«دولت راديو را فقط براي مقاصد شخصي اختصاص داده و عليه اشخاص صالحي كه ميتوانند سد راه ديكتاتوري آقاي مصدقالسلطنه بشوند بكار ميبرد لذا عقايد خود را بدينوسيله به سمع هموطنان عزيز ميرسانم.»
در اين اعلاميه ضمن برشمردن تناقض رفتار دكتر مصدق با مجلس هفدهم به مخالفت شديد با رفراندوم انحلال مجلس ميپردازد و هرگونه همكاري با مصدق براي انجام رفراندوم را خلاف قانون و جرم توصيف ميكند و از مردم ميخواهد كه در آن شركت نكنند.
نهم مرداد 1332 بين طرفداران دكتر مصدق و اجتماع كنندگان در مراسم سخنراني مخالفان در منزل آيتالله كاشاني زد و خورد شديدي در ميگيرد و عدهاي با دخالت مأموران مجروح ميشوند. بدنبال اين ماجرا آيتالله كاشاني اعلاميه ديگري مبني بر تحريم رفراندوم صادر كرد و آن را طرحريزي شده با نقشه اجانب خواند و با حرام شمردن آن تأكيد نمود كه هيچ مسلمان وطنخواهي در آن شركت نخواهد كرد.
در تجمع دهم مرداد منزل آيتالله كاشاني مجدداً با حمله طرفداران دولت دكتر مصدق و سنگ باران منزل و حضار، ضمن مصدوم شدن رئيس كلانتري محل، يك نفر نيز به قتل ميرسد و تعداد زيادي مجروح و يا دستگير ميشوند.
آيتالله كاشاني در پاسخ به درخواست فرمانداري نظامي مبني بر تحويل مقصرين حادثه كه در منزل وي پناه گرفتهاند گفت اوباش و چاقو كشان پان ايرانيسم و نيروي سوم با چاقو و سرنيزه و شعار مصدق پيروزست به مردم حمله كردهاند و آنگاه فرمانداري نظامي حقايق را وارونه جلوه ميدهد.
با توجه به تعداد اندك مطبوعاتي كه در حمايت از آيتالله كاشاني خبر و گزارش درج ميكردند اغلب مطبوعات با گرايشهاي مختلف بيشتر تبليغات منفي عليه وي و ساير مخالفان دولت دكتر مصدق را به نحو مؤثري منتشر ميساختند.
البته در همان شرايط حتي برخي از رهبران جبهه ملي و ياران نزديك مصدق نيز با رفراندوم انحلال مجلس موافق نبودند ولي آن را اظهار نميكردند و در نهايت به خواسته دكتر مصدق تمكين مينمودند. خليل ملكي پس از ناتواني از منصرف ساختن مصدق به وي گفته بود: «آقاي دكتر اين راه به جهنم منتهي ميشود ولي من تا جهنم هم همراه شما خواهم بود.»
با حوادث و تظاهرات در تهران و شهرستانها و صحنه گرداني موفق بسياري از مطبوعات چپ طرفدار مصدق، رفراندوم انحلال مجلس در 12 مرداد در تهران و 19 مرداد 1332 در شهرستانها برگزار شد كه به زعم مخالفان با استقبال كم و به زعم موافقان با استقبال بيسابقه و گستردة مردم برگزار شد. در شرايطي كه حزب توده هم از رفراندوم استقبال و اعلام شركت نموده بود. دكتر مصدق نيز پس از پايان رفراندوم از شاه صدور فرمان انتخابات مجلس هجدهم را درخواست كرد.
از همان ايام مطبوعات حزب توده مرتباً نسبت به خطر كودتا توسط انگليس و امريكا هشدار ميدادند و مخالفان دولت را در كنار طراحان كودتا مورد حملات تند و شديدي قرار ميدادند.
از اوايل مرداد ماه، روزنامههاي تهران اخبار و مطالب گوناگوني درباره تشديد فعاليت توطئه چينان و عوامل دربار منتشر كردند. روز 23 مرداد، روزنامه شجاعت خبر قريبالوقوع يك كودتاي نظامي را منتشر كرد. خلاصه خبر مزبور بشرح زير بود:
«… كارگران، دهقانان، پيشهوران، روشنفكران، بازرگانان وطنخواه، مردم رشيد ايران! دشمنان ملت و نوكران دربار، يكبار ديگر براي پايمال كردن محصول مبارزات شرافتمندانه شما به توطئه دامنهداري پرداختهاند. اين بار هم دربار، در رأس توطئه جاي دارد. قصد آنها اين است كه با يك كودتاي نظامي زمام امور را بدست گيرند و نهضت ضد استعماري ملت ما را به نفع اربابان خود مُختنق سازند.
وظيفه داريد كه بيش از هر وقت ديگر هوشيار باشيد. بايد به محض بروز خطر، با تمام قواي خود و با استفاده از جميع امكانات براي منهدم كردن توطئه دشمنان، وارد ميدان شويد! نيروهاي شما بيكران است. شما بارها دربار و عامل آنرا شكست دادهايد، اين بار هم مي توانيد و بايد توطئه آنها را در هم شكنيد و تارو مارشان سازيد…»
گفتني است كه اقدامات سران حزب توده در روزهاي پيش از كودتا از انتشار بيانيههاي هشدار دهنده تجاوز نكرد.
روز 25 مرداد پس از شكست مرحله اول كودتا، به دنبال دعوت فراكسيون نهضت ملي در مجلس، حزب ايران، حزب ملت ايران بر بنياد پان ايرانيسم و جمعيتهاي وابسته به حزب توده، مردم به شركت در يك ميتينگ ملي در ميدان بهارستان تهران دعوت ميشوند.
اين ميتينگ با شركت دهها هزار نفر كه به گزارش شهرباني بيش از 50000 نفر تخمين زده شد بعد از ظهر آن روز برگزار ميشود و براي نخستين بار شعار «مرگ بر شاه خائن» توسط مردم سر داده ميشود. چهارتن از نمايندگان عضو جبهه ملي و دكتر فاطمي وزير امور خارجه سخنراني كردند. دكتر فاطمي حملات تندي به شخص شاه نمود و مطالب سخنرانان و شعارهاي مردم به سمت نفي رژيم سلطنتي و درخواست محاكمه و مجازات شاه رفت.
گزارش كامل مراسم و متن كامل سخنرانيها و شعارها از راديو پخش شد و مطبوعات به طور گستردهاي اخبار آن را منتشر ساختند. مطبوعات مخالف دولت نيز وحشت زده شده و رنگ عوض كردند و مطبوعات طرفدار دولت و وابسته به حزب توده حملات شديدي عليه دربار شاه، شخص شاه، مخالفان دولت و آيتالله كاشاني صورت دادند. به ويژه روزنامه باختر امروز طي سه روز 25 و 26 و 27 مقالات بسيار تند و صريحي عليه شخص شاه به قلم دكتر فاطمي منتشر ساخت.
بعدها پس از دستگيري دكتر فاطمي وي طي نامهاي محرمانه از داخل زندان مينويسد:
«از جريان ميتينگ (25 مرداد و نطق فاطمي عليه شاه) دكتر (مصدق) كاملاً مطلع بود حتي مقالات روزنامه را كه تا آن وقت هرگز من به دكتر نشان نميدادم، در آن سه روز (25 و 26 و 27) خودم جمله به جمله مقالات را براي او خواندم. در چند مورد هم كه نظريات اصلاحي داشت در حضور خودشان اصلاح كردم و براي چاپ فرستادم».
كريم سنجابي در خاطرات خود تصريح ميكند كه دكتر مصدق به وي دستور ميدهد كه با احزاب طرفدار دولت هماهنگي شود و مجسمههاي شاه را پايين بياورند. وي ميگويد كه خليل ملكي و خودش به دكتر مصدق تذكر داده بودند كه اين كار درستي نيست. اما سنجابي در اجراي دستور دكتر مصدق با احزابي مانند «حزب ايران، حزب مردم ايران، نيروي سوم، پان ايرانيستها» تماس ميگيرد و عدهاي را براي اجراي فرمان به زير كشيدن مجسمهها گسيل ميدارند.
همزمان با احساس آرامش و پيروزي در دولت دكتر مصدق و طرفدارن وي و همراهي با شعارهاي راديكال و غير عملي و صحنه گرداني حزب ايران و حزب توده در پايين كشيدن مجسمههاي پهلويها در شهرهاي بزرگ و سردادن شعارهاي جمهوريخواهي، فرمانداري نظامي به دستور نخست وزير از بعدازظهر 27 مرداد 32 هرگونه تظاهرات و تجمع خياباني را ممنوع اعلام كرد كه به اعتقاد بسياري اين امر عملاً به مفهوم خارج ساختن مردم از صحنه و خالي گذاردن عرصه براي كودتاچيان بود.
مأموران نظامي انتظامي دولت دكتر مصدق در شب كودتاي 28 مرداد تظاهرات پراكنده مردم و طرفدارارن دولت و تودهايها كه عليه شاه و دربار و امريكا شعار ميدادند و گاهي مطالبه جمهوري ميكردند، حمله ميبردند و حتي گروهي از اوباش كه در 28 مرداد نيز نقشآفريني كردند همان شب در پناه مأموران به تظاهركنندگان هجوم ميآوردند و شعار زنده باد شاه سر ميدادند.
در سه روز حساس و سرنوشت ساز 25 و 26 و 27 مرداد مسئولان دولت و رهبران جبهه ملي بدون توجه به ابعاد حضور گسترده مردم در صحنه، مشغول مذاكرات و جلسات دروني بيحاصل شدند و فرصت اقدام بعدي براي دشمن زخم خورده را فراهم نمودند.
برخي از مباحث دروني ياران مصدق در مورد چگونگي تشكيل شوراي سلطنت و بررسي امكان و نحوه اعلام جمهوري بود اما تنها مخالف سرسخت اين ديدگاهها شخص دكتر مصدق بود كه با ياران خود همراهي نميكرد. روزنامه تودهاي شجاعت كه بجاي بسوي آينده منتشر ميشد طي 25 تا 27 مرداد مرتباً از ادامه عمليات كودتا خبر داده و خطاب به دولت هشدار ميداد كه :
«ما به دولت دكتر مصدق اعلام خطر ميكنيم و ميخواهيم فوراً براي سركوب كودتاچيان دست به عمليات جدي بزند.»
تنها افراد حزب ايران و نيروي سوم و حزب توده نبودند كه در روزهاي 26 و 27 مرداد دانسته يا ندانسته با ايجاد بلوا و آشوب و مختل ساختن نظم پايتخت، به سود كودتا چيان عمل كردند. در آن سه روز سرنوشتساز، گروههاي ديگري كه از سوي برادران رشيديان تجهيز شده بودند، مأموريت داشتند با حمله به مغازهها و غارت اموال مردم و نيز پخش شعارهاي ضد ملي و ضد مذهبي، مردم را نگران و مرعوب سازند و اين گمان را بوجود آورند كه پيروزي مصدق، پيروزي حزب توده و فناي اسلام است.
طي روزهاي 25، 26، 27 مرداد، مملكت بيش از هر موقع ديگر نياز به آرامش و امنيت و هشياري مردم و رهبران دولت داشت. دكتر مصدق تصميم داشت طبق تصويب نامهاي دربارة رژيم آيندة مملكت نظرخواهي كند. قرار بود عصر روز سهشنبه 27 مرداد جلسه فوقالعاده هيئت دولت بدين منظور تشكيل شود، ولي چون سفير امريكا روز پيش به تهران بازگشته بود، درخواست ديدار فوري نخستوزير را كرده بود، جلسه هيئت وزيران به روز بعد، موكول شد و كودتاي روز 28 مرداد، به عمر دولت پايان داد.
در اين ميان، كميته مركزي حزب توده، خواستار تغيير فوري رژيم شده بود و طي بيانيهاي در روز 27 مرداد گفته بود: بكوشيم تا بساط سلطنت را از ميان برداريم و رژيمي كه اساس آن براي مردم استوار باشد، در كشور بر قرار سازيم … بايد بلادرنگ برافكندن سلطنت و برقراري جمهوري به رفراندوم گذاشته شود.
نتيجه مذاكرات آن روز مصدق و هندرسن و صدور دستور جلوگيري از تظاهرات مردم، بالاخص تودهايها بسود كودتا چيان تمام شد و راه را براي طرح از پيش سازمان داده شده روزولت و همكارانش هموار ساخت.
خبرنگار روزنامه كيهان (در روزنامه مورخ 29 مرداد32) مشاهدات خود را درباره حوادث عصر روز 27 مرداد بدين شرح نقل كرده است:
«… دستههاي مختلف، با شعارهائي كه در دست داشتند. در خيابانهاي مركزي شهر به راه افتاده عليه شاه و بر له برقراري رژيم جمهوري شعار ميدادند… اين وضع تا ساعت هشت شب ادامه داشت. مقارن همين ساعت جمع كثيري از جوانان وابسته به حزب توده در ميدان سپه جمع شدند و يك پارچه سفيد كه روي آن نوشته شده بود. «زنده باد حزب توده ايران» به وسط ميدان آوردند. طولي نكشيد كه چند كاميون پاسبان و سرباز وارد ميدان شدند و به جمعيت اخطار كردند متفرق شوند… هر چند دقيقه يك بار به جمعيت هجوم ميآوردند و مردم را تا داخل خيابانهاي اطراف تعقيب ميكردند و عقبماندگان را با تفنگ و باتون ميكوبيدند و بالاخره مأمورين گاز اشكآور بكار بردند…
سربازان در جلو صف تظاهركنندگان قرار گرفته و در حالي كه تفنگهاي خود را روي دست بلند ميكردند شعار ميدادند «زنده باد شاه، مرده باد خائنين، برقرار باد مشروطه، نابود باد حزب توده» در اينوقت مأمورين تظاهركنندگان را تعقيب ميكردند و هركس را كه عليه شاه شعار ميداد ميگرفتند… جوانان حزب توده ارگان رسمي حزب را علناً ميفروختند و عليه رژيم سلطنتي شعار ميدادند… مأمورين انتظامي و افراد حزب ملت ايران و نيروي سوم، هنگام فروش روزنامه مردم به تودهايها حمله ميكردند و روزنامه آنان را گرفته پاره ميكردند.
كار پاره كردن روزنامه، كم كم توسعه يافت، تا جائي كه سربازهاي طرفدار سلطنت روزنامههاي عصر را هم كه مقالاتي عليه شاه نوشته بودند از دست روزنامهفروشان گرفته و پاره ميكردند. در خيابانهاي اسلامبول، نادري، فردوسي، لالهزار، منوچهري و شاهآباد، دستههاي نيروهاي انتظامي، مرتباً به دنبال تظاهركنندگان ميدويدند و فرياد ميزدند: «بر قرار باد سلطنت»… مدت سه ساعت، وضع خيابانهاي شهر، يكپارچه جنجال شده بود و مردم اين طرف و آنطرف ميدويدند و طوري شده بود كه هيچكس به وضع خود اطمينان نداشت و اغلب زير دست و پا ميافتادند و مصدوم ميشدند… به چند مركز تودهايها حمله شد و اثاثيه و اموال آنها را به تاراج بردند…»
دو روزنامه شاهد (بقايي) و ملت ما (شمس قناتآبادي) طي روزهاي 25 تا 27 مرداد شديدترين حملات را به دولت و دكتر مصدق وارد ساختند.
مطبوعات طرفدار دكتر مصدق مانند باختر امروز، شورش، جبهه آزادي، نيروي سوم، حاجي بابا، آپادانا، مردم ايران، اصناف و … در روزهاي مزبور تيترها و مطالب خود را به حمايت از دكتر مصدق و حملات شديد به شاه، دربار، مجلس و مخالفان وي اختصاص دادند و بسياري از آنها نفي رژيم سلطنتي و تقاضاي جمهوريت نمودند. تيترهايي مانند:
«مردم ميخواهند بساط سلطنت برچيده شود و جمهوريت مستقر شود.»
«محمدرضا شاه خائن بايد محاكمه و مجازات شود.»
«رژيم نوين جمهوريت، ايران نوين با جمهوريت»
«خلع شاه لندن پناه و اعلام رژيم جمهوريت خواسـت ملـت ايران است.»
در تظاهراتي كه طي اين سه روز در تهران و شهرستانها عليه شاه و درخواست جمهوري ميشد. اداره امور و كنترل كارها توسط نمايندگان و اعضاي حزب ايران و گروههاي وابسته به حزب توده انجام ميشد و به شهادت گزارشهاي شهرباني دولت مصدق در بسياري از شهرستانهاي بزرگ نمايندگان حزب ايران با مراجعه به فرمانداري و ابلاغ درخواست حزبي، نسبت به پايين كشيدن و تخريب مجسمههاي شاه و پدرش تحت نظارت و حمايت مأموران دولتي و انتظامي اقدام ميكردند.
روز 28 مرداد 1332 با حركت گروههاي اندك و سازماندهي شده اوباش و اراذل و برخي از نظاميان، خيابانهاي شهر تهران و مراكز مهم تحت حمايت كاميونها و تانكها به تصرف كودتاچيان درآمد. مثلاً در بخشي از عمليات كودتا مهاجمين در حالي كه چند كاميون پاسبان و سربازان فرمانداري نظامي در پيشاپيش و دنبال آنها حركت ميكرد و عده زيادي مردم بيكار و كنجكاو نيز آنها را همراهي ميكردند، به حزب ايران رسيدند و پس از شكستن در عمارت و غارت وسايل دفاتر آن، عازم روزنامه باختر امروز شدند و آنجا را نيز به آتش كشيده طبقه فوقاني آن را كه محل انجمن اسلامي دانشجويان بود شكسته و غارت كردند. ساختمان روزنامه شهباز، متعلق به حزب توده نيز دستخوش حمله و حريق مهاجمين قرار گرفت…
طي اين مدت، راديو تهران برنامه عادي خود را پخش ميكرد و كوچكترين خبري درباره آشوبگريهاي شهر و غارت ساختمان روزنامهها منتشر نساخت. در خيابانهاي نادري و شاهآباد، عدهاي از زنان بدكاره به سردستگي ملكه اعتضادي و آجودان قزي، در حالي كه عكسهاي شاه را در دست داشتند زنده باد شاه ميگفتند، به صف اوباشان و چاقوكشان ملحق شدند، مردم عامي و بي خبر نيز، كه تعدادشان پيوسته افزايش مييافت، به دنبال آنها ميرفتند.
اهالي تهران، بخصوص جوانان و دانشجويان دانشگاه، كارمندان ادارات دولتي و كسبه، حيران و بيخبر از عمق توطئه، اوضاع را نظاره ميكردند. گروهي از جوانان، به ابتكار خود در دستههاي كوچك، درصدد مقابله با اوباشان مزدور برآمدند ولي با مداخله نيروهاي انتظامي عقب نشستند و مانند هزاران تن مردم بهت زده تهران، در كنار خيابانها و يا به دنبال صف طولاني تظاهركنندگان ناظر اين صحنه بودند. دكانداران در خيابانها نيز نگران و بلاتكليف، براي جلوگيري از دستبرد چپاولگران مغازههاي خود را بسته و يا جلوي دكانهاي نيم بسته، ايستاده بودند.
مردم شهر تهران كه چند بار توطئه هاي عليه نهضت ملي را با قيام خود و پشتيباني از دولت مصدق خنثي كرده بودند، صبح روز 28 مرداد، بدون رهبر و فرمانده، شاهد ترديد و تزلزل رهبران نهضت ملي و خيانت و سهلانگاري چند تن از فرماندهان نظامي و رؤساي سازمانهاي انتظامي بودند. پيروزي سريع كودتاچيان در روز 28 مرداد نه تنها براي ملت ايران بلكه براي كرميت روزولت و سردمداران كودتا نيز باوركردني نبود.
منابع و مآخذ :
ـ اسناد مطبوعات ايران (1332 ـ 1320) ـ سازمان اسناد ملي ايران ـ 1374.
ـ اسنادي از مطبوعات ايران (1340ـ 1320) ـ اداره كل آرشيو، اسناد و موزه دفتر رئيس جمهور ـ 1378.
ـ عمليات آژاكس (بررسي اسناد سيا دربارة كودتاي 28 مرداد) ـ مؤسسه مطالعات و تحقيقات ابرار معاصر تهران ـ 1380.
ـ جنبش ملي شدن صنعت نفت و كودتاي 28 مرداد ـ غلامرضا نجاتي ـ شركت انتشار ـ 1366.
ـ مصدق و نبرد قدرت ـ همايون كاتوزيان ـ ترجمه احمد تدين ـ مؤسسه خدمات فرهنگي رسا ـ 1371.
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (خاطرات فردوست) ـ مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ـ 1369.
ـ مجموعهاي از مكتوبات، سخنرانيها و پيامهاي آيتالله كاشاني ـ م. دهنوي ـ انتشارات چاپخش ـ 1361.
ـ شير و عقاب ـ جيمز بيل ـ ترجمه فروزنده برليان ـ نشر فاخته ـ 1371.
ـ جمعيت فدائيان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي اجتماعي ايران ـ داوود اميني ـ مركز اسناد انقلاب اسلامي ـ 1381.
ـ قلم و سياست (از استعفاي رضاشاه تا سقوط مصدق) ـ محمدعلي سفري ـ نشر نامك ـ 1371.
ـ خاطرات و تألمات مصدق ـ به كوشش ايرج افشار ـ انتشارات علمي ـ 1381.