دومین کودتا از کودتای دوم!

کودتای 28 مرداد 32 را باید دومین مرحله از کودتای آمریکا علیه دولت مصدق دانست که در مقطع اول در 25 مرداد شکست خورده و در پی آن محمدرضا پهلوی از ایران گریخته بود. این کودتا را هم چنین باید دومین کودتا از سلسله کودتاهای ابرقدرت های زمان در ایران دانست که نخستین آن را رضاخان در سوم اسفند 1299 برای انگلستان به ثمر رساند.
اما همانگونه که کودتای انگلیس در ایران، در پیامد انقلاب مشروطه و از آن مهمتر پیدا شدن طلای سیاه در ایران، شکل گرفت تا در قالب دولت نوپرداز، نظام ایلاتی و عشایری در ایران مضمحل و کشور به ویژه جنوب در زیر چکمه نظامیان قرار گیرد و رسیدن نفت به غرب تضمین گردد، کودتای امریکایی نیز برای حفظ نفت انجام شد.

اما پیشینه ماجرا چه بود؟
برپایه قرارداد 1933 «شرکت نفت ایران و انگلیس» نفت ایران را انحصارا در دست خود داشت. اما این فعالیت پر سود مدت‌ها مورد نظر شرکت‌های نفتی آمریکایی نیز بود و منتظر بودند که امکانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا کنند.
در تحولات تاریخی دهه‌های 20 و 30 خورشیدی ایران، دولتهای انگلیس و سپس آمریکا نقش بسیارمهم ولی در عین حال متفاوتی بازی کردند و این سال ها زمانی بود که نهضت ملی شدن نفت ایران به همیاری ملت تحت فرمان روحانیت و در حمایت از دولت ملی به پیش می رفت و در مجامع جهانی نیز فاتح می شد.
در این میان انگلیس، دستش را بریده از نفت ایران می دید و شرکت‌های نفتی آمریکایی هم که تازه وارد گود ایران شده بودند نیز از همان آغاز امیدوار بودند که ملی شدن نفت در ایران پیروز نشود.
از آن مهم تر ملی شدن نفت در ایران تنها بر منافع انگلستان تأثیرگذار نبود، بلکه منافع استراتژیک آمریکا و شرکت‌های نفتی آمریکا را در کشورهای دیگر نیز تحت الشعاع قرار می‌داد و پیروزی آن می توانست سرمشقی برای کشورهای منطقه که با آمریکا روابط نفتی داشتند، می شد.
اکنون در بازنگری تاریخی می توان فهمید، انگلیس و آمریکا با مفهوم «خطر کمونیسم» در آن سال ها ، چنان خطر تروریسم در این سال ها ، برای ساکت کردن نظام ها و مردم بازی کرده و به موقع لازم استفاده سیاسی می‌کردند. مدارک سری تازه افشا شده بازگوی آن است که سازمان سیا تحلیلی از قدرت حزب توده داشته و آن را خطر جدی در ایران به حساب نمی‌آورد. اما در عین حال مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد انگلیسی ها برای همراه کردن آمریکایی ها در مورد کودتا سعی در قوی جلوه دادن احتمال به قدرت رسیدن کمونیستها داشتند.
در دوران ریاست جمهوری ترومن، تلاشهای دولت محافظه کار چرچیل در بریتانیا برای همراه ساختن آمریکا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان می‌دهد که برنامه آمریکا در این دوره، مشروط به حمله شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بوده است اما پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای آمریکا به سمت اقدام پیشگیرانه رفت و از این پس بود که پول و مأموران مخفی آمریکا به ایران سرازیر شدند.
اسناد حاکی از آن است که برای همراه ساختن نمایندگان مجلس، افسران ارتش و روزنامه‌ها با کودتا علیه دولت مصدق پول در نظر گرفته شده بود. همچنین پیداست که شخص فضل‌الله زاهدی ، انتخاب آمریکا برای فرماندهی کودتا بوده و بسیاری از فعالیتهای پیش از کودتا را نیز، عاملین آمریکا به انجام می‌رساندند.
در سطح پایینتر، نقش طرفداران بریتانیا و بویژه خانواده رشیدیان پررنگتر بوده است که قادر بودند سران آشوب طلب و مردم عادی را با پول علیه مصدق بشورانند. تردیدی نیست که آمریکا و بریتانیا هر آنچه می‌توانستند برای سرنگونی دولت مصدق کردند اما شاید موفقیت ایشان بدون نقش آفرینی خود ایرانی ها ممکن نمی‌شد.
دولت انگلیس که در مقابله با مصدق حاضر به هر اقدامی شده بود توانست نظر دولت آمریکا را به شرکت در مقابله با مصدق در مقابل شریک کردن شرکت‌های آمریکائی در نفت ایران جلب کند.
انتخاب دولت جمهوری‌خواه آیزنهاور در آمریکا نیز به این روند کمک کرد و سازمان‌های اطلاعاتی دو کشور به طرح یک اقدام مشترک در ایران برای سرنگونی مصدق پرداختند. انگلیس به دلیل نیاز به جلب مشارکت شاه و نیز به دلیل بسته بودن سفارت انگلستان در ایران نیازمند به همراه کردن آمریکا در کودتا بود.
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) اسناد تازه‌ای را در ارتباط با کودتای 28 مرداد 1332 منتشر کرده که نشان می‌دهد دولت آمریکا قصد داشت در صورتی که کودتا علیه دولت مصدق شکست بخورد، در ایران یک جنگ داخلی دامنه دار به راه بیندازد. این سند «به کلی سری» که در سال 1953 در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا تنظیم شده، حکایت از آن دارد که آمریکا تا چه اندازه نگران آن بوده که کودتا با ناکامی مواجه شود.
این سند همچنین اثبات می‌کند که طرحی در جریان بود تا با افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و ایجاد یک نیروی چریکی ضد کمونیست در جنوب ایران، حرکتی برای بی ثبات کردن دولت مصدق آغاز شود.
کودتا علیه دولت مصدق پس از آن امکان‌پذیر شد که ابتدا دولت آمریکا طی عملیاتی موسوم به «عملیات آژاکس» ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد که راه را برای سقوط مصدق هموار کرد. در عین حال دولت آیزنهاور نگران آن بود که این طرح به بیراهه کشیده شود و نیروهای حزب توده با بهره جستن از نا امنی قدرت را در دست بگیرند.
والتر اسمیت معاون وزیر خارجه وقت به کاخ سفید اطلاع داد که سازمان سیا برای مقابله با این احتمال، آماده شده است تا در صورت شکست کودتا یک جنگ داخلی دراز مدت و دامنه دار علیه اعضای حزب توده و دیگر فعالان سیاسی در ایران به راه بیندازد.
اسمیت در یادداشتی در این زمینه می نویسد:‌ تا امروز سیا موفق شده ده نفر را با دستگاههای گیرنده و فرستنده رادیویی در نقاط مختلف ایران بگمارد تا در صورت لزوم با این سازمان تماس برقرار کنند. عده دیگری هم برای پیوستن به آنها تعلیم می‌بینند.
در همان حال، در پایگاه ویلوس فیلد در لیبی که در آن زمان در اختیار آمریکا بود اسلحه و مهمات برای این منظور انبار شده بود. به گفته اسمیت این مقدار اسلحه و مهمات برای مسلح کردن ده هزار نفر کفایت می‌کرد. او می‌گوید که این تجهیزات می‌توانست در عرض سه تا چهار هفته به ایران برسد. اسلحه و مهمات قرار بود در تهران و تبریز همراه با محموله‌های مخفی طلا و پول نقد به دست افراد خاصی برسد.
سیا طرحی هم برای اداره نیروهای شبه نظامی که به چنین جنگی دامن بزنند توسط هشت گروه سه نفره تهیه کرده بود. در عین حال، قرار بود دهها هواپیمای آمریکایی هم در جنوب ترکیه مستقر شوند و یک نیروی کوچک از نفرات و شناورهای آمریکایی هم قرار بود در نزدیکی بصره در جنوب عراق استقرار بیابند تا از پراکنده شدن کمونیستهای فراری در منطقه جلوگیری کنند.
ارتش آمریکا مصمم بود تا از یک پایگاه نظامی در ظهران واقع در عربستان سعودی هم سود بجوید.
اما با پیروزی کودتای ژنرال زاهدی، سرنگونی دولت دکتر مصدق و بازگشت شاه به ایران دیگر نیازی به دست زدن به چنین عملیات پیچیده و پرهزینه و زمان بری پیدا نشد.ماجرا بسیار ساده تر از آنچه سیا طرح اولیه اش را ریخته بود، انجام شد.
این راه ساده را سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا، به ریاست شاپور ریپورتر که رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران بود، جلوی پای کودتاگران گذارد.
پایه این کودتا بر شکاف میان حامیان مصدق گذاشته شد و طی یک برنامه زمان بندی شده از این اختلافات استفاده شد، تا جایی که بین مصدق و روحانیت مبارز راه را برای اوباش به عنوان لشگر یک کودتای با فرجام هموار!
ترس آمریکا و انگلیس از نهضت ملی شدن نفت و راه جویی برای مانع شدن از این الگوی خاورمیانه ،‌پیش و بیش از هر کسی بر محمدرضا تاثیر گذاشته بود. این هراس بعد از چند اتفاق و رویداد مهم از جمله درگیری احزاب در 23 تیر و رویداد 30 تیر 1331 به او هشدار داد تا تردید را کنار بگذارد و به عنوان عامل غرب کار را بر مصدق تمام کند.
کاری به نام «برکناری محمد مصدق» که برادران دالس(جان فاستر- آلن) که در دولت آیزنهاور به عنوان وزیر خارجه و رئیس سیا حاضر شدند به عنوان مهره‌های طرف مشورت انگلیس به آیزنهاور یادآوری کنند که آماده نجات ایران از دامن کمونیسم باشد. آنها همچنین به چرچیل نیز خبر دادند که آماده کودتا باشد. رهبری عملیات به عهده افسری با تجربه به نام کرمیت روزولت گذاشته شد.
او با یک پرواز به بیروت رفت و از آنجا با خودرو از طریق بیابان‌های سوریه و عراق با نام مستعار «جیمز لاکریج» وارد ایران شد. در آن زمان همه چیز برای اجرای این برنامه آماده بود.
تاخت و تاز احزاب مختلف در تهران، ناسزاگویی مطبوعات وابسته به دربار از جمله روزنامه داد عمید نوری به مصدق، وقایع سی تیر 1331 و برکناری قوام، حمله مطبوعات بین المللی طرفدار انگلیس به مصدق و درگیری و زورآزمایی او با شرکت نفت انگلیس (بی.پی) و عدم صادرات نفت ایران و مسدود شدن اعتبارات بین المللی و بروز سایر مشکلات، از مصدق یک سیاست‌مدار منزوی ساخت.
در همین زمان ها اشرف پهلوی که با فشار مصدق، از ایران خارج شده بود، در پاریس بعد از دیدار با فاستر دالس و اسدالله رشیدیان و گرفتن پیغام با نام خانوادگی «شفیق» وارد ایران شد و طی ملاقاتی مخفیانه با محمد رضا شاه به وی اطلاع داد که غرب از وی در برابر مصدق و کمونیستها حمایت می‌کند.
رابط انگلیسی یعنی شاپور ریپورتر نیز با شاه ملاقاتی داشت و از طریق او به شاه پیام داده شد که آمریکا و انگلستان قصد کودتا دارند و وحشتی از این کار ندارند. شاه با تکان دادن سر با قصد آنان موافقت کرد. در آن دیدار مهم ژنرال نورمن شوارتسکف به شاه اطلاع داد که افسر جوان فرمانده کودتا (روزولت) نیز قصد دیدار با او را دارد. شاه اظهار نگرانی کرد و درخواست کرد که این دیدار محرمانه باشد تا دیگران به این قضیه پی نبرند و به مصدق گزارش ندهند. دیداری که بعدها در یک شب در یک خودرو انجام شد.
دستور کودتا از طرف چرچیل و آیزنهاور صادر شده بود. گرچه خلع دکتر مصدق به وسیله انجام کودتا یک بار هم قرار بود در سال 1331 بیفتد. اما مصدق متوجه شد و با تعطیل کردن سفارت انگلیس در تهران و اخراج تمام دیپلمات‌های انگلیسی، این برنامه را ناکام گذاشت. غروب روز 24 مرداد 1332 گروهی از افسران سیا در ویلای امنی در تهران گردهم آمدند. قرار بود در نیمه شب آن روز رمز عملیات آژاکس با عنوان «حالا دقیقاً نیمه شب است» به صورت رمز از رادیو اعلام شود. عملیات آژاکس در 4 مرحله انجام می‌شد:
1- تبلیغات منفی علیه مصدق به صورت گسترده با ترساندن مردم از خطر کمونیسم
2- خلع مصدق از نخست وزیری با فرمان شاه
3- تظاهرات گروه‌های از مردم به نفع شاه و سلطنت
4- ظاهر کردن پیروزمندانه سرلشکر زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید از سوی شاه
نقشی که برای شاه در نظر گرفته شده بود امضای فرمان عزل مصدق و نیز امضای فرمان نصب سرلشکر زاهدی به نخست‌وزیری بود. بعدها روشن شد که شاه در واقع دو ورقه سفید را امضا کرده بود تا کودتاگران آنچه لازم است بر بالای امضای او بنویسند.
فرمان عزل را یک ساعت بعد از نیمه شب 25 مرداد سرلشکر نصیری که رئیس گارد سلطنتی بود در منزل مصدق به وی ابلاغ کرد. مصدق که با تلفن از حرکت این گروه باخبر شده بود فرمان را گرفت و رسید داد و نیروی محافظ مقر او بلافاصله نصیری و نیروی همراه او را بازداشت کردند. شاه که قبلا به کلاردشت رفته بود با شنیدن خبر به رامسر رفت و از آنجا با هواپیما به بغداد و سپس به رم فرار کرد و به این ترتیب کودتا ناکام ماند.
از ساعات اولیه صبح 28 مرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.
از اینکه هسته ابتدایی را چه کسانی تشکیل می‌دادند، روایتهای متعددی شده است اما به نظر می‌رسد پولی که کارگزاران بریتانیا، بویژه برادران رشیدیان و نمایندگان سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) برای بسیج افراد و گروههای آشوب طلب پرداخت کرده بودند، نقشی به سزا در شروع حرکت داشته است.
بسیاری از غوغاگران پس از کودتای ناموفق 25 مرداد و فرار شاه از ایران، انگشت اتهام را بسوی مصدق گرفته بودند.
برای «شاهدوستان»، رانده شدن شاه از کشور دستاویزی بود تا با کمک آن به مقابله با دولت بپردازند و عامل تعیین کننده دیگر پولی بود که آمریکاییها برای تبلیغ علیه مصدق و مسموم کردن جو جامعه، در روزها و چند ماه منتهی به کودتا در ایران خرج کرده بودند.
با شروع تظاهرات، نظامیانی که با دریافت پول به شرکت در کودتا رضایت داده بودند، همراه جمعیت شدند. اسناد منتشر شده در آمریکا نشان می‌دهد که در همین زمان، بیشتر مقامهای ارشد نظامی و حتی خود سرلشگر زاهدی مخفی شده یا به آمریکاییها پناه برده بودند.
چند ساعت پس از شروع تظاهرات، غوغاگران به پشتگرمی تانکها دفتر نزدیکان به مصدق و روزنامه‌های هوادار او را غارت کردند. دولت مصدق و حتی حامیان او در ارتش، واکنشی به این تحولات نشان ندادند.
روایتهای متعددی از دلایل بی تحرکی مصدق و هواداران او شده است: جدی نگرفتن خطر، غره شدن مصدق پس از پیروزی در جریان ماجرای 30 تیر نسبت به جایگاه خود، ضعف در تصمیمگیری به موقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا یا فرسودگی توأم با نا امیدی مصدق و یارانش، نمونه‌هایی از این روایات است.
به هر روی، ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت و نظامیان حامی کودتا مقاومت کردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیر هم شکسته شد، جمعیت خانه مصدق را غارت کردند و او از طریق بام خانه اش جان به در برد.
اوباش و نظامیان به غارت منزل مصدق پرداختند. میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو خواند. سرلشکر زاهدی که در این مدت نزد ماموران آمریکائی مخفی بود از مخفیگاه به در آمد.
پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. مصدق در روز 29 مرداد خود را به زاهدی تسلیم کرد و بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه از رم بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد.
و این نقطه پایانی بر امیدهای یک نسل بود.