فرار شاه از ايران در 26 دى 1357

بـا روشـن شـدن جـرقه هاى اوليه انقلاب و فشار نيروهاى مخالف رژيم و هماهنگى قيامهاى مردمى به رهبرى امام خمينى (ره ) و كشتار 17 شهريور و بـرگـزارى مراسم چهلم هاى مختلف شهدا در شهرهاى تهران ، تبريز، اصفهان و مشهد و اعتصاب كارگران شركت ملى نفت و از همه مهمتر چاپ اعلاميه تـوهـيـن آمـيـز احـمـد رشـيـدى مـطـلق كـه در آن مـطـالبـى را عـليـه امـام (ره ) كـرده بـود، كنترل امنيت كشور از دست نيروهاى رژيم و حتى حكومت نظامى خارج و موجب شد كه در زمان كوتاهى پايه هاى اقتدار رژيم 2500 ساله شاهنشاهى سست شده و منجر به فرار شخص اول مملكت گردد.
در آن تـاريـخ هـمـه نـاظـران سـيـاسـى متفق القول بودند كه حل بحران ، يا ادامه حضور شاه امكان پذير نيست و رهبر انقلاب اسلامى ، به هيچ عنوان حضور شاه و رژيم سلطنتى را تحمل نخواهد كرد. شاه نيز به اين موضوع واقف بود. وى پس از عدم موفقيت دولت نظامى از هارى در برقرارى نظم و آرامـش و رفـع اعتصابها كه اقتصاد كشور را فلج كرده بود، راه ديگرى جز خروج از كشور را نداشت . تشريفات مربوط به خروج شاه خصوصى و غـيـر رسـمـى بـود. مـشايعت كنندگان ، نخست وزير، روساى مجلسين ، وزير دربار، رئيس ‍ ستاد ارتش و گروهى از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره يگانهاى گارد شاهنشاهى بود. مقارن ساعت يازده و نيم صبح ، شاه و همسرش ، با يك هليكوپتر وارد فرودگاه شدند.
شـاه در مـصـاحـبـه كـوتـاهى به خبرنگاران گفت : ((مدتى است احساس ‍ خستگى مى كنم و احتياج به استراحت دارم . ضمنا گفته بودم پس از اينكه خيالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت . اين سفر اكنون آغاز مى شود و تهران را به سوى آسوان در مصر ترك مى كنم . امـروز بـا راءى مـجـلس شـوراى مـلى كه پس از راءى سنا داده شد، اميدوارم كه دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پايه گذارى آينده موفق شود.))
در مورد مدت سفر گفت : ((اين سفر بستگى به حالت من دارد و در حال حاضر دقيقا نمى توانم آن را تعيين كنم .))
مقارن ساعت نيم بعد از ظهر، شاه و همسرش پس از توديع با هواپيماى بوئينگ 727 اختصاصى تهران را به مقصد مصر ترك كرد.
زمـيـنـه انـقـلابـى كـه در سـال 1357، بـه رژيـم سـرطـنـتـى در ايـران پـايـان بـخـشـيـد، از سـالهـا قـبـل در اوج قـدرت شـاه فـراهـم مـى شـد. بـعـضـى از تـحـليـلگـران خـارجـى سـال 1975، يـعـنـى اواخـر سـال 1353 و 9 مـاهـه اول سـال 1354، را نـقـطـه آغـاز افـول قـدرت شـاه در ايـران مـى دانـنـد. وقـايـعـى كـه در ايـن سال رخ داد، همه از نيرومندتر شدن موقعيت شاه و رژيم سلطنت در ايران حكايت مى كرد. در آمد نفت بعد از چهار برابر شدن آن در سالهاى 1973 تا 1974 به مرز سالانه 20 ميليارد دلار رسيده بود كه با قدرت خريد آن روز دلار، رقم هنگفتى به شمار مى آمد. شاه با اعلام يك سيستم تك حزبى در اسـفـنـد 1353، حـكـومـت مـطـلقـه خـود را بـر كـشـور تـثـبـيـت كـرده بـود، آشـتـى بـا عـراق و امـضـاى قـرارداد حـل اخـتلافات دو كشور كه بر اساس بيانيه الجزاير تنظيم شده بود، به نگرانيهاى ايران از مرزهاى غربى خود خاتمه داد، روابط ايران با همه كشورها اعم از شرق و غرب توسعه يافت و سيل سران و دولتمردان خارجى ، براى بهره گرفتن از خوان نعمتى كه بر اثر افزايش ناگهانى در آمـد نـفـت در ايـران گـسـتـرده شـده بود، به ايران سرازير شد. در اين ميان برگزار كنندگان جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى ، به فكر راه انداختن جـشـنهاى تازه اى افتادند. اين بار پنجاهمين سال سلطنت خاندان پهلوى را در آبان 1354، بهانه اى براى ريخت و پاشهاى تاز قرار گرفت . اسد الله علم يكى از معاونين خود، دكتر باهرى را كه سوابق توده اى داشت براى سرپرستى برنامه هاى تبليغاتى اين جشنها برگزيد و دهها كتاب در وصف خاندان پهلوى كه هر يك با مقدمه اى با امضاى علم آغاز مى شد، انتشار يافت .
در فـوريـه سال 1976، يعنى در زمان حكومت فورد و بازده ماه قبل از آنكه كارتر وارد كاخ سفيد بشود، يك هيئت تحقيقاتى از طرف سازمان اطلاعات مـركزى آمريكا (سيا)، به سرپرستى "ارنست اونى " گزارشى درباره خاندان سلطنتى و ساختار حكومت در ايران تهيه كرد كه در تيراژ محدودى در مجموعه نشريات محرمانه سيا چاپ و بين مقامات سيا و بعضى مقامهاى بالاى آمريكا توزيع گرديد. در اين گزارش ، خانواده سلطنتى ايران ((كـانـون عـنـاصـر فـسـاد و هـرزه و شـهـو تـران )) مـعـرفـى شـده و بـيـش از هـمـه بـه شـرح احوال اشرف پهلوى به عنوان با نفوذترين و در عين حال فاسدترين اعضاى خانواده پرداخته است . گزارشگر سيا در تشريخ شخصيت شاه ، او را زمامدارى خودكامه خوانده كه بجز افراد خانواده خود، فقط با ده ، دوازده نفر، كه راءس آنها امير اسد الله اعلم وزير دربارش قرار دارد، محشور است و در ايـن مـورد اضـافـه مى كند ((فقط از اين عده اطلاعاتى را كسب مى كند. او با كسى مشورت نمى نمايد و ديگران فقط مجرى تصميمات او هستند. گـزارش سـيـا دربـاره سـاخـتـار حـكـومـت در ايـران هـم بـر ايـن اصـل تـكـيـه مـى كـنـد كـه ايـران عـمـلا تـيـول چهل خانواده است كه مقامات دولتى و تجارت را تحت كنترل خود دارند و بعد از آنها 150 تا 160 خانواده ديگر هم هستند كه در درجه دوم اهميت قـرار گـرفـتـه انـد و رده دوم مـقـامـات سـيـاسـى و فـعـاليـتـهـاى بـازرگـانـى كـشـور را اشـغـال مـى كـنـنـد. مـجـمـوع ايـن خانواده ها كه 200 خانواده مى شوند، جايگزين قدرت و نفوذ 1000 فاميلى شده اند كه آمريكاييها در گذشته از آن بـعـنـوان خـانـواده حاكم بر ايران نام مى بردند. گزارش سيا در تشريح نهادهاى سياسى در ايران مى نوسيد: ((دولت و پارلمان در ايران فاقد اختيار و قدرت نهادهاى مشابه در حكومت دموكراسى هستند و عملا جز صحنه نهادن بر تصميمات شاه و اجراى آن نقشى ايفا نمى كنند.))
شـاه بـعـد از روى كـار آمـدن كـارتـر در سـال 1977، در صـدد جـلب رضـايت آمريكاييها بر آمد. نخست دولت سيزده ساله هويدا را تغيير داد و جمشيد آمـوزگـار دولتـمـرد تحصيل كرده آمريكا را به صدارت گماشت و براى تاءمين خواسته هاى آمريكاييها راهى آن كشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان هنگام ورود او به كاخ سفيد كه موجب پرتاب گاز اشك آور از طرف پليس و اشك ريختن كارتر و مهمانانش شد، آغاز ناخوشى براى اين سفر بود. اما شـاه در هـمـان ديـدار نـخـسـتـيـن بـا رئيـس جـمـهـور جـديـد آمـريـكـا سـر تـسـليـم فـرود آورد و مـتـعـهـد شـد از افـزايـش قـيـمـت نـفـت جـلوگـيـرى بـه عمل آورد. در اين مذاكرات ، شاه جاى هيچ گله و شكايتى براى آمريكاييها باقى نگذاشت ، بطورى كه در بازگشت اعتماد به نفس خود را باز يافته و بـار ديـگـر بـا خـيـال راحت بر اريكه سلطنت تكيه زده بود. ولى مشكلات اقتصادى و نابسامانيهاى ناشى از ريخت و پاشهاى گذشته از يك طرف و تـشـديـد مـخـالفـتـهـا بـا حـكـومـت خـودكـامه و مفاسد و مشكلات ناشى از آن ، بتدريج روند نهضتى را در جامعه شدت بخشيد كه مهار آن روز به روز دشوارتر مى شد. آموزگار در كار خود فروماند از سوى ديگر، هويدا نخست وزير سابق كه به جاى علم به وزارت دربار منصوب شده بود، از هيچ گـونـه كـارشـكـنـى در كـار دولت فـروگذار نمى كرد. هويدا سرانجام با ترتيب دادن انتشار مقاله توهين آميز نسبت به امام خمينى (ره ) در روزنامه اطلاعات در 17 دى 1356، كارى ترين زهر خود را به حكومت آموزگار ريخت . مقاله كذايى به ابتكار هويدا در دربار تهيه شد و شاه بر انتشار اين مـقـاله صـحـه گـذاشت و حتى لحن آن را تندتر كرد. مقاله از كابينه آموزگار، بدون اينكه نخست وزير از محتواى آن اطلاع داشته باشد به روزنامه اطـلاعـات فرستاده شد. سرانجام دولت آموزگار از كار بركنار و شاه شريف امامى را كه مهره انگليسيها بود روى كار آورد تا شايد بتواند در كنار حـمـايـت آمـريـكـا، رضـايـت انـگـلسـتـان را نـيـز جلب نمايد. انتخاب شريف امامى به نخست وزيرى هم هيچ يك از انتظارات شاه را بر نياورد. عقب گرد نـاگـهـانـى رژيـم در بـرابـر مخالفان و آزادى مطبوعات ، به گسترش ‍ فعاليتهاى مخالف رژيم انجاميد. اقدام شتابزده رژيم در برقرارى حكومت نـظـامى ، فاجعه 17 شهريور ميدان ژاله (شهدا) را آفريد. انعكاس جهانى اين فاجعه رژيم را از اجراى مقررات حكومت نظامى باز داشت و تظاهرات و اعتصابات تازه اى را به دنبال آورد.
تـيـر انـدازى بـه سـوى دانـشـجـويـان و دانـش آموزان در روز 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و كشته و زخمى شدن تعدادى از آنها، تظاهرات بى سـابـقـه 14 آبـان را در تـهـران به دنبال داشت . شاه همان روز با هليكوپتر بر فراز شهر پرواز كرد و پس از مشاهده شعله هاى آتش كه از صدها نـقـطـه شـهـر زبـانـه مـى كـشـيـد، بـه كـاخ نـيـاوران بـازگـشـت و سـفـيـران آمـريـكـا و انـگـليـس را نـزد خـود فـرا خـوانـد تـا تـصـمـيم خود را به تشكيل يك دولت نظامى به آنها ابلاغ كند. سفير آمريكا پس از استماع سخنان شاه گفت كه چون قبلا پيش بينى اتخاذ چنين تصميمى را از طرف شاه مـى كـرده ، در ايـن مـورد نـظـر وزارت خـارجـه آمـريـكـا را استفسار كرده و واشنگتن موافقت خود را با استقرار يك دولت نظامى اعلام داشته است . سفير انـگـليـس نـيـز گـفـت : دولت انگلستان آنچه را كه اعلى حضرت به مصلحت كشور خود تشخيص دهند، تاءييد مى كند. شاه پس از اين ملاقات حكم نخست وزيـرى ارتـشـبـد ازهـارى را امـضـا كـرد و فـرداى آن روز ضـمـن اعـلام تـشـكـيـل دولت نـظـامـى گـفـت كـه صـداى انـقـلاب مـلت را شـنـيـده و قول مى دهد كه اشتباهات گذشته جبران شود.
دولت نـظـامـى در هـمـان چـند روز اول ناتوانى خود را در اداره امور كشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شـد. حـكومت نظامى هم عملا كارآيى خود را از دست داده بود، زيرا مقررات حكومت نظامى در مورد منع اجتماعات اجرا نمى شد. حكومت نظامى در زمان دولت ازهـارى بـويـژه در مورد مطبوعات سختگيرى كرد، ولى نويسندگان مطبوعات زير بار سانسور نرفته و دست به اعتصاب زدند و مردم بيش از پيش براى آگاهى از آنچه در كشورشان مى گذشت به راديوهاى بيگانه روى آوردند. گسترش موج اعتصابات در سراسر كشور، بخصوص ‍ صنعت نفت ، مـمـلكـت را به حال فلج كامل در آورد و در آمد ارزى كشور به صفر رسيد. شاه براى خروج از بن بستى كه در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهه مـلى روى آورد و قـبـل از هـمـه دكـتـر صـديقى را براى تصدى مقام نخست وزيرى در نظر گرفت . دكتر صديقى پس از يك هفته مطالعه و مشورت ، از قـبـول پـيـشـنـهـاد شـاه خـوددارى كـرد. شـاه از شـاپـور بـخـتـيـار بـراى تـشـكيل دولت دعوت كرد. بختيار اين پيشنهاد را به شرط گرفتن اختيارات كـامـل و خـروج شـاه از كـشور بعد از راءى اعتماد مجلسين به دولت پذيرفت . شاه كه ديگر هيچ اميدى برايش باقى نمانده بود، تمام اين شرايط را پذيرفت .
در آخـريـن روزهـا فـرح كـوشـيـد تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفويض مقام نيابت سلطنت به وى ، طبق قانون اساسى جلب نمايد. شاه نپذيرفت و گفت اين كار مشكلى را حل نخواهد كرد. معلوم نيست نقشه فرح براى اداره امور كشور در غياب شاه چه بود، ولى قدر مسلم اين است كه در آن شـرايـط بـحـرانى فرح نيز كارى از پيش نمى برد. سرانجام شاه روز 26 دى 1357، پس از سالها ظلم و جنايت در حق مردم مسلمان ايران ، فرار را بر قرار ترجيح داد. از اعضاى خانواده سلطنتى تنها فرح در ايران مانده بود كه همراه همسرش از ايران خارج شد. پس از خروج شاه از ايران ، موج شـادى مـردم را فـرا گـرفـت و مـلت بـا آمـدن بـه خـيـابـانـهـا و اظـهـار شـادمـانـى و پـخـش گـل و شـيـريـنى اين پيروزى بزرگ را جشن گرفت و رژيم سلطنتى كمتر از يك ماه پس از فرار شاه سقوط كرد و طومار عمر رژيم سرتاسر ظلم و جور 2500 ساله شاهنشاهى روز 22 بهمن 1357، در هم پيچيده شد.