انفجار يك مقاله و پس‏لرزه‏هاي آن / ايران و استعمار سرخ و سياه

  روز 17 دي ماه 1356 شاه دست به ريسك بزرگي زد كه بعدها از آن به نوعي انتحار سياسي تعبير شد. عصر اين روز، روزنامه اطلاعات در شمارة 15506 با درج مقاله‏اي با عنوان “ايران و استعمار سرخ و سياه“ كه تيتر آن رنگي (سرخ) بود و در دو ستون سمت چپ صفحه 7 كه شناسه “نظرها و انديشه‏ها “ را بر پيشاني خود داشت، توفاني بپا ساخت. در مقالة يادشده به آيت‏العظمي خميني به گونه‏اي كينه‏توزانه و بيمارگونه حمله شده بود و از وي به عنوان “مردي ماجراجو ولي بي‏اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراكز استعماري و به خصوص جاه‏طلب “ ياد شده بود؛ “مردي كه سابقه‏اش مجهول بود و به قشري‏ترين و مرتجع‏ترين عوامل استعمار وابسته بود و چون درميان روحانيون عالي مقام كشور، با همة حمايتهاي خاص موقعيتي به دست نياورده بود، در پي فرصت مي‏گشت كه به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي كند و اسم و شهرتي پيدا كند. “ اوج بي‏پروايي و هتاكي نگارندگان مقاله را كه پشت نام مستعار و جعلي شخص مجهول‏الهويه‏اي موسوم به “احمد رشيدي مطلق“ پنهان شده بودند مي‏توان در اين جملات جست : “روح‏الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسب‏ترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند، و او كسي بود كه عامل واقعة ننگين روز 15 خرداد شناخته شد. روح‏الله خميني معروف به “سيد هندي“ بود. درباره انتصاب ]كذا[ او به هند هنوز حتي نزديك‏ترين كسانش توضيحي ندادند، به قولي او مدتي در هندوستان به سر برده و در آنجا با مراكز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است“، و در ادامه آن نيز تهمتهاي ناروا و ناجوانمردانة ديگري به رهبر جنبش اسلامي ملت ايران داده شد. اين در حالي است كه برآمدن رژيم پهلوي زاييده سياستهاي استعماري انگلستان بود. متن كامل اين مقالة شهرآشوب و جنجالي كه غوغايي برانگيخت، به رغم اغلاطي كه در آن ديده مي‏شود عيناً و با رعايت همان املا و شكل صفحه‏آرايي روزنامه‏اي در زير آورده مي‏شود.

ايران و استعمار سرخ و سياه
احمد رشيدي مطلق
اين روزها به مناسبت ماه محرم و عاشوراي حسيني بار ديگر اذهان متوجه استعمار سياه و سرخ يا به تعبير ديگري اتحاد استعمارگر كهن و نو شده است.
    استعمار، سرخ و سياهش، كهنه و نويش روح تجاوز و تسلط و چپاول دارد و با اينكه خصوصيت ذاتي آنها همانند است خيلي كم اتفاق افتاده است كه اين دو استعمار شناخته شده تاريخ با يكديگر همكاري نمايند مگر در موارد خاصي كه يكي از آنها همكاري نزديك و صميمانه و صادقانه هر دو استعمار در برابر انقلاب ايران به خصوص برنامه مترقي اصلاحات ارضي در ايران است.
     سرآغاز انقلاب شاه و ملت در روز ششم بهمن ماه 2520 شاهنشاهي  ]1340ش[ استعمار سرخ و سياه ايران را كه ظاهراً هر كدام در كشور ما برنامه و نقشه خاصي داشتند با يكديگر متحد ساخت كه مظهر اين همكاري صميمانه در بلواي روزهاي پانزدهم و شانزدهم خرداد ماه 2522 ]1342ش[ در تهران آشكار شد.
     پس از بلواي شوم پانزدهم خرداد كه به منظور متوقف ساختن و ناكام ماندن انقلاب درخشان شاه و ملت پي‏ريزي شده بود ابتدا كساني كه واقعه را مطالعه مي‏كردند دچار يك نوع سردرگمي عجيبي شده بودند زيرا در يك جا رد پاي استعمار سياه و در جاي ديگر اثر انگشت استعمار سرخ در اين غائله به وضوح ديده مي‏شد.
     از يك سو عوامل توده‏اي كه با اجراي برنامه اصلاحات ارضي همه اميدهاي خود را براي فريفتن دهقانان و ساختن (انجمن‏هاي دهقاني) نقش بر آب مي‏ديدند در برابر انقلاب دست به آشوب زدند و از سوي ديگر مالكان بزرگ كه ساليان دراز ميليون‏ها دهقان ايراني را غارت كرده بودند به اميد شكستن اين برنامه و رجعت به وضع سابق دست و پول در دست عوامل توده‏اي ورشكستگان ديگر سياسي گذارده بودند و جالب اينكه اين دسته از كساني كه باور داشتند مي‏توانند چرخ انقلاب را از حركت بازدارند و اراضي واگذار شده به دهقانان را از دست آنها خارج سازند دست به دامن عالم روحانيت زدند. زيرا مي‏پنداشتند كه مخالفت عالم روحانيت كه در جامعه ايران از احترام خاص برخوردار است مي‏تواند نه تنها برنامه انقلاب را دچار مشكل سازد بلكه همانطور كه يكي از مالكان بزرگ تصور كرده بود (دهقانان زمين‏ها را به عنوان زمين غصبي پس بدهند!) ولي عالم روحانيت هوشيارتر از آن بود كه عليه انقلاب شاه و ملت كه منطبق با اصول و تعاليم اسلامي و به منظور اجراي عدالت و موقوف شدن استثمار فرد از فرد توسط رهبر انقلاب ايران طراحي شده بود برخيزد.
      مالكان كه براي ادامه تسلط خود همواره از ژاندارم تا وزير، از روضه‏خوان تا چاقوكش را در اختيار داشتند  وقتي با عدم توجه عالم روحانيت و در نتيجه مشكل ايجاد موج عليه انقلاب روبه‏رو شدند و روحانيون برجسته حاضر به همكاري با آنها نشدند درصدد يافتن يك (روحاني) برآمدند كه مردي ماجراجو، بي‏اعتقاد و وابسته و سرسپرده به مراكز استعماري و به خصوص جاه‏طلب باشد و بتواند مقصود آنها را تامين نمايد و چنين مردي را آسان يافتند.
   مردي كه سابقه‏اش مجهول بود و به قشري‏ترين و مرتجع‏ترين عومل استعمار وابسته بود و چون در ميان روحانيون عالي مقام كشور با همه حمايت‏هاي خاص موقعيتي به دست نياورده بود در پس فرصت مي‏گشت كه به هر قيمتي هست خود را وارد ماجراهاي سياسي كند و اسم و شهرتي پيدا كند.
    روح‏الله خميني عامل مناسبي براي اين منظور بود و ارتجاع سرخ و سياه او را مناسب‏ترين فرد براي مقابله با انقلاب ايران يافتند و او كسي بود كه عامل واقعه ننگين روز پانزده خرداد شناخته شد.
   روح‏الله خميني معروف به (سيد هندي) بود. درباره انتصاب او به هند هنوز حتي نزديك‏ترين كسانش توضيحي ندارند. به قولي او مدتي در هندوستان بسر برده و در آنجا با مراكز استعماري انگليس ارتباطاتي داشته است و به همين جهت بنام (سيدهندي) معروف شده است. قول ديگر اين بود كه او در جواني اشعار عاشقانه مي‏سروده و به نام (هندي) تخلص مي‏كرده است و به همين جهت بنام هندي معروف شده است.
     و عده‏اي هم عقيده دارند كه چون تعليمات او درهندوستان بوده فاميل هندي را از آن جهت انتخاب كرده است كه از كودكي تحت تعليمات يك معلم بوده است.
    آنچه مسلم است شهرت او بنام غائله‏ساز پانزده خرداد بخاطر همگان مانده است. كسي كه عليه انقلاب ايران و به منظور اجراي نقشه استعماري سرخ و سياه كمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده عليه تقسيم املاك، آزادي زنان، ملي شدن جنگل‏ها، وارد مبارزه شد و خون بيگناهان را ريخت و نشان داد هستند هنوز كساني كه حاضرند خود را صادقانه در اختيار توطئه‏گران و عناصر ملي بگذارند.
     براي ريشه‏يابي از واقعه پانزده خرداد و نقش قهرمان آن توجه به مفاد يك گزارش و يك اعلاميه و يك مصاحبه كمك مؤثر خواهد كرد.
     چند هفته قبل از غائله 15 خرداد گزارشي از طرف سازمان اوپك منتشر شد كه در آن ذكر شده بود (درآمد دولت انگليس از نفت ايران چند برابرمجموع پولي است كه در آن وقت عايد ايران مي‏شد)....
     چند روز قبل از غائله اعلاميه‏اي در تهران فاش شد كه يك ماجراجوي عرب بنام (محمد توفيق‏النفيسي) با يك چمدان محتوي ده ميليون ريال پول نقد در فرودگاه مهرآباد دستگير شده كه قرار بود اين پول در اختيار اشخاص معيني گذارده شود.
      چند روز پس از غائله نخست‏وزير وقت در يك مصاحبه مطبوعاتي فاش كرد (بر ما روشن است كه پولي از خارج مي‏آمده و به دست اشخاصي مي‏رسيده و در راه اجراي نقشه‏هاي پليد بين دستجات مختلف تقسيم مي‏شده است). خوشبختانه انقلاب ايران پيروز شد و آخرين مقاومت مالكان بزرگ و عوامل توده‏اي در هم شكسته شد و راه براي پيشرفت و تعالي و اجراي اصول عدالت اجتماعي از دشمنان ملت ايران باقي خواهد ماند و ميليون‏ها مسلمان ايراني به خاطر خواهند آورد كه چگونه دشمنان ايران هر وقت منافعشان اقتضا كند با يكديگر همدست مي‏شوند، حتي در لباس مقدس و محترم روحاني. (1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 1. به منظور قرائت صحيح عبارات و فهم درست آن، كمترين تغييري در مقالة مزبور به عمل نيامد. حتي در واژه‏اي چون “انتصاب “ در عبارت “ دربارة انتصاب او به هند“‌ كه به نظر مي‏رسد “انتساب “ است و يا  “در پس فرصت مي‏گشت“ كه به نظر مي‏رسد “ در پي“ صحيح باشد و در حروفچيني آن دقت به عمل نيامده است و يا اينكه شايد هم نويسنده و يا نويسندگان مرتكب چنين غلطي شده باشند، به هر حال كوچك‏ترين تغييري داده نشد.