همدست سرهنگ ادعای خود را پس گرفت

به گزارش «تابناک»، پس از طرح ادعای لیبی، مبنی بر خروج امام صدر و دو همراهش از لیبی و ورود به ایتالیا، دستگاه قضایی ایتالیا تحقیقاتی انجام داد و ادعای ورود آنان به خاک ایتالیا را تکذیب کرد.
در پی این حکم قضایی، معمر قذافی برای سرپوش نهادن بر حکم صادره و انحراف روند پیگیری پرونده با اعمال فشار بر شماری از عوامل دولتی، اقدام به دست و پا کردن تعدادی شاهد ساختگی کرد که عبدالرحمن غویله از جمله آنان بود.
محمد غویله چنین ادعا کرد که گذرنامه‌های سه مسافر لبنانی نامبرده را از فردی به نام احمد الحطاب گرفته و بر آنها مهر خروج زده است و در پی آن، دادگاه لبنان، نام عبدالرحمن غویله را به عنوان یکی از همدستان قذافی در ربودن امام موسی صدر ذکر و حکم جلب آنان را صادر کرد.
اما روز گذشته، عبدالرحمن غویله در برنامه «دیدار امروز» شبکه تلویزیونی الجزیره، با تکذیب اظهارات پیشین خود، گفت: «هم اکنون که ترسی از دولت لیبی ندارم، برای آشکار شدن حقیقت، این مطالب را به شبکه الجزیره می‌گویم و هیچ کس مرا مجبور نکرده است این مطالب را بگویم. هم‌اکنون با قاطعیت می‌گویم که من، نه گذرنامه امام موسی صدر را مهر کردم و نه دیدم که وی از لیبی بیرون رود و امیدوارم این مطالب به کشف حقیقت منجر شود».
متن کامل مصاحبه غویله با شبکه الجزیره ـ که واحد مرکزی خبر آن را منتشر کرده ـ به این شرح است:
عبدالرحمان غویله، افسر پیشین در اداره گذرنامه لیبی و از شاهدان مهم در قضیه ربودن امام موسی صدر در لیبی در سال 1978، در مصاحبه‌ای اختصاصی در برنامه «دیدار امروز» شبکه الجزیره تأکید کرد، امام موسی صدر لیبی را ترک نکرده، بلکه خروج وی از لیبی ساختگی بوده است. عبدالرحمان غویله افزود: دولت قذافی، امام موسی صدر را ربود و او را پنهان کرد، ولی با این حال، هنگامی که من افسر گذرنامه بودم، یک فرمانده ارتش لیبی پیش من آمد و گفت: تو کار گذرنامه امام موسی صدر را انجام داده و آن را مهر کرده‌ای. من گفتم: نه. من چنین گذرنامه‌ای را ندیده‌ام.
اما او با تأکید گفت: تو باید بپذیری که این کار را انجام داده‌ای و چون فرد بی‌رحمی بود، من مقاومت نکردم و از روی ترس گفتم: هر چه شما بگویید.
من با پدرم مشورت کردم و گفتم: از من خواسته‌اند که شهادت بدهم و بگویم کار گذرنامه امام موسی صدر را انجام داده‌ام.
همسرم وقتی شنید، گریه کرد. با این حال، آنها از من خواستند هر چه می‌گویند انجام بدهم و خود من نیز بسیار نگران بودم، به گونه‌ای که شب نتوانستم بخوابم.
روز سه‌شنبه سر کار رفتم. مدیر دفتر آمد و گفت: باید به پایگاه افسران پلیس برویم، وقتی رفتیم، فرمانده‌ام از من خواست به اداره اطلاعات لیبی بروم؛ جایی که یونس بالجاسم مدیر آن بود.
یونس بالجاسم پس از آن که من را به خوبی تحویل گرفت‌، با احترام فراوان از من خواست بگویم که امام موسی صدر لیبی را ترک کرده است.
او گفت، با اینکه ما در جنوب لبنان برای امام موسی صدر مدرسه و بیمارستان ساختیم و به او کمک کردیم، به ما روی خوش نشان نداده، زیرا می‌خواست در یک برنامه رسمی سمت راست معمر قذافی بنشیند تا نشان دهد، نزد قذافی جایگاه ویژه‌ای دارد، ولی قذافی نپذیرفته است و به همین علت، امام موسی صدر ناراحت شده و با خودرویی به فرودگاه رفته است؛ هر چند ما دنبال او رفتیم و به او گفتیم، شما شخصیت محترمی هستید که به کشور ما سفر کرده‌اید و درست نیست این گونه بدون نگهبان و بدون اجرای مراسم لیبی را ترک کنید، اما موسی صدر نپذیرفت و رفت.
یونس بالقاسم این جریان را به همین صورت برای من دیکته کرد تا متأسفانه به دروغ شهادت دهم. او گفت: بگو که گذرنامه موسی صدر را احمد حطاب به تو داده و تو آن را مهر کرده‌ای و موسی صدر لیبی را ترک کرده است، در حالی که من اصلاً شخصی به نام احمد حطاب را نمی‌شناختم. قرار شد احمد طرحونی، همکار من نیز که همراه من بود نیز شهادت دهد که امام موسی صدر را کنار پلکان و در هواپیما دیده است، در حالی که من اصلاً گذرنامه امام موسی صدر را مهر نکردم.
همچنین قرار شد در یک جلسه تحقیق همین مطلب را به فردی به نام محمد الکیال که در این باره تحقیق می‌کرد، بگویم و من عین همین حکایت را گفتم که گذرنامه امام موسی صدر را مهر کرده‌ام.
محمد الکیال، تصویر گذرنامه امام موسی صدر را به من نشان داد و گفت: این گذرنامه‌ای است که تو مهر کرده‌ای و این نشان می‌دهد که قطعاً اصل گذرنامه امام موسی صدر، نزد آنان بود. احمد طرحونی نیز در جلسه تحقیق حضور یافت و همان مطالب را تکرار کرد. من البته به علت ترس درباره این موضوع به کسی چیزی نگفتم.
البته من پس از مدتی می‌خواستم به حج بروم، ولی یونس الجاسم به من اجازه نداد، زیرا در همان زمان، یک قاضی ایتالیایی به لیبی آمده بود تا در این باره از من تحقیق کند. با این حال، پس از آنکه برای رفتن به حج اصرار فراوان کردم، به من اجازه داد و گفت پس از بازگشت همان مطالب را به قاضی ایتالیایی بگو و من در حج از خدا خواستم مجبور نشوم دوباره شهادت دروغ بدهم و خدا دعای مرا اجابت کرد و من از اداره پلیس استعفا کردم و پیش قاضی ایتالیایی نرفتم.
من البته شش سال در بوسلیم زندانی بودم؛ از سال 1989 تا 1995 و نمی‌دانم چرا مرا زندانی کردند، زیرا به هیچ سازمان یا گروهی وابسته نبودم.
سال 2000 در ماه آوریل، مأموران امنیتی به خانه پدرم آمدند و از برادرم سراغ مرا گرفتند و من از ترس فرار کردم، زیرا زندان را دیده بودم و می‌خواستند دوباره من را زندانی کنند، البته نمی‌دانستم آیا با قضیه امام موسی صدر در ارتباط است یا خیر!
با این حال، پس از سه، چهار روز رفتم پیش یک قاضی به نام یوسف صوف و او از من درباره امام موسی صدر پرسید و من وانمود کردم که اطلاعات بسیاری در این باره ندارم و آن را فراموش کرده‌ام، البته در اتاق دیگری، برخی مأموران اطلاعاتی بودند و من اطلاعاتم را به آنان دادم.
به نظر می‌رسید اینکه دوباره من را احضار کرده‌اند، به مسأله لبنان، ایران و لیبی ربط داشت و می‌خواستند به راهکاری در این باره برسند و به همین علت، از من خواستند دوباره شهادت بدهم.
من در سال 2007 یکباره نام خود را در اینترنت دیدم که دادگاه لبنان مرا احضار کرده است و گویی من ازطرفداران قذافی هستم، در حالی که به هیچ وجه با قذافی موافق نبودم، وگرنه مرا زندانی نمی‌کردند. من از مردم عادی شنیدم که شخصی به نام محمد راحبی، لباس امام موسی صدر را پوشیده و از لیبی به ایتالیا رفته است و با این حال، این مطلب را از منابع رسمی نشنیده‌ام.
من ممنوع السفر بودم و نمی‌توانستم به لبنان یا کشور دیگری بروم؛ البته دولت لیبی برای حفظ جان من این کار را انجام نداد، بلکه می‌ترسید در دادگاه لبنان مطلبی بگویم که به زیان دولت لیبی باشد و با محکومیت جهانی روبه‌رو شود.
با این حال هم اکنون که ترسی از دولت لیبی ندارم، برای آشکار شدن حقیقت این مطالب را به شبکه الجزیره می‌گویم و هیچ کس مرا مجبور نکرده است این مطالب را بگویم و هم اکنون با قاطعیت می‌گویم که من، نه گذرنامه امام موسی صدر را مهر کردم و نه دیدم که وی از لیبی بیرون رود و امیدوارم این مطالب به کشف حقیقت منجر شود.