مصدق چگونه نخست وزیر شد؟

محمد مصدق حدود سال 1260 هـ. ش در یک خانواده اشرافی متولدشد. پدرش، میرزا هدایت‌الله دفتری در سال 1290 ق 12522 ش) از طرف ناصرالدین شاه به وزیر دفتری (رئیس خزانه‌داری) ملقب شد. مادر مصدق، نجم‌السلطنه، دختر فیروز میرزا پسر عباس میرزا، نایب‌السلطنه بود. مصدق در سال 1275 هـ. ش متصدی استیفای خراسان که یکی از مشاغل مهم وزارت دارایی بود، شد. اودر این زمان 15 سال داشت. در دوره اول مجلس شورای ملی از اصفهان داوطلب نمایندگی مجلس شد، اما چون سن او کمتر از 30 سال بود، اعتبارنامه‌اش رد شد. مصدق پس از مدتی تحصیل در مدارس جدید ایران، برای تحصیلا‌ت عالیه به اروپا رفت و دو سال در مدرسه علوم سیاسی پاریس تحصیل کرد، اما به دلیل بیماری به ایران بازگشت و پس از استراحتی کوتاه به اروپا رفت و از دانشگاه نیوشاتل سوئیس دکترای حقوق گرفت. موضوع رساله دکترای وی «وصیت در حقوق اسلا‌می» بود.
دکتر مصدق پس از بازگشت به ایران در سمت‌های معاونت وزارت مالیه و ریاست اداره کل محاسبات خدمت کرد، سپس برای همکاری با دولت وثوق‌الدوله از او دعوت شد، اما او به بهانه دیدن دو فرزندش به اروپا رفت و متجاوز از یک سال در سوئیس ماند.
در زمان مشیرالدوله (12999 ش) به وزارت دادگستری منصوب شد و از او دعوت شد تا از اروپا به ایران برگردد، اما چون از طریق بوشهر وارد ایران شد و از آنجا به شیراز، مقرحکومت دایی خود، فرمانفرما رفت و فرمانفرما هم استعفا داده بود، شرایط والی‌گری وی در فارس پیش آمد و او از اواسط 1299 تا فروردین 1300 در این سمت باقی ماند.
مصدق درکابینه قوام‌السلطنه، وزیر مالیه شد و پس از سقوط کابینه او در بهمن 1300 به فرمانروایی ایالت آذربایجان منصوب شد و تیرماه 1301 استعفا داد. وی در کابینه میرزا حسین‌خان مشیرالدوله (244/3/1302 تا 5/8/1302) به وزارت امور خارجه رسید.

کناره‌گیری از کارهای اجرایی
دکتر مصدق از بهمن 1302 تا اردیبهشت 1330 که به نخست‌وزیری رسید، کارهای اجرایی را کنار گذاشت و وارد سمت وکالت مجلس شد. او تا قبل از نخست‌وزیری، معتقد بود که مهم‌ترین مساله، انتخابات آزاد است. مصدق در دوره پنجم مجلس 233/11/1302 تا 23/11/1304) نماینده مردم تهران بود. در مجلس ششم 13077-1305) پس از انتخاب به‌عنوان نفر سوم از تهران به مجلس راه یافته بود. با ظهور رضاخان در عرصه سیاسی کشور، دوران انزوای سیاسی مصدق آغاز شد و در دوره هفتم، حتی در نفرات ذخیره هم نامی از او به میان نیامد.

تبعید به بیرجند
مصدق پس از مرداد 1307 و اتمام مجلس ششم به احمدآباد، یکی از املا‌ک خصوصی خود رفت و به مدیریت کشاورزی املا‌ک خود پرداخت. در پنجم تیرماه 1319 در باغ کاشف‌السلطنه در تجریش که در اجاره پسرش بود، دستگیر و به بیرجند تبعید شد و پس از سقوط رضاشاه به صحنه سیاسی کشور بازگشت.

بازگشت به صحنه سیاسی کشور
مصدق پس ازانزوای طولا‌نی در انتخابات مجلس چهاردهم (166 اسفند 1322 تا 21 اسفند 1324) شرکت کرد و از تهران به‌عنوان نماینده اول انتخاب شد. در مجلس با اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبایی به‌عنوان عامل کودتا مخالفت کرد و نطق شدیداللحنی علیه او ایراد نمود و سیدضیاء نیز طی نطقی طولا‌نی، پاسخ وی را داد. در این مجلس به ابتکار مصدق، طرح تحریم امتیاز نفت در تاریخ 11 آذرماه 1323 به تصویب رسید. در این قانون مذاکره در مورد امتیاز نفت به خارجی‌ها ممنوع شد. مجازات متخلفان، حبس از سه تا هشت سال و انفصال دائمی از خدمت تعیین شد. انتخابات مجلس پانزدهم یکی از پرتنش‌ترین انتخابات بود، به دلیل اینکه قوام‌السلطنه با راه‌اندازی حزب دولتی دموکرات و دخالت در انتخابات، قصد این را داشت که اکثریت وکلا‌ را از طرفداران دولت انتخاب نماید تا پشتوانه‌ای برای او باشند. آیت‌الله کاشانی به همین جهت دستگیر و تبعید شد. مصدق نیز در آستانه انتخابات، نامه‌ای سرگشاده به قوام نوشت و به تشکیل حزب دولتی دموکرات در آستانه انتخابات و دخالت در انتخابات اعتراض کرد.
مصدق علا‌وه بر این نامه، نطقی نیز در مسجد سلطانی (امام خمینی) در مورد خطرات انتخابات دولت قوام ایراد کرد و چون این اعتراضات با بی‌اعتنایی دولت روبه‌رو شد، همراه با عده‌ای از نمایندگان طبقات مختلف مردم، در دربار تحصن نمود، اما این تحصن به جایی نرسید و شاه حاضر به دیدار با متحصنان نشد.
سرانجام مصدق در دوره پانزدهم رای نیاورد و مجددا راهی احمدآباد شد. با شروع انتخابات دوره شانزدهم، مصدق فعالا‌نه در این انتخابات شرکت کرد و در 22 مهر 1328 همراه 18 نفر، به‌عنوان اعتراض به دخالت‌های دولت در دربار متحصن شد، اما دربار مانند دوره قبلی، چندان اعتنایی به این تحصن نکرد و چهار روز بعد 266 مهر) بدون رسیدن به نتیجه‌ای تحصن پایان یافت، اما واقعه‌‌ای، جریان حوادث را تغییر داد. 13 آبان‌ماه، عبدالحسین هژیر، وزیر دربار، مسوول نابسامانی‌های انتخابات، توسط سیدحسین امامی، عضو فداییان اسلا‌م ترور شد؛ عده‌ای دستگیر و مصدق نیز به احمدآباد بازگشت. شش روز بعد، این ترور، نتیجه داد و سیدمحمد صادق طباطبایی، رئیس انجمن نظارت، طی اعلا‌میه‌ای، انتخابات تهران را باطل اعلا‌م کرد و انتخابات مجدد تهران در 25 بهمن‌ماه برگزار شد.

زمینه‌های نخست‌وزیری فراهم می‌شود
در انتخابات مجدد تهران، دکترمصدق به‌عنوان نماینده اول تهران به مجلس راه یافت. از این پس، مصدق دوران پرتلا‌طمی را تا رسیدن به نخست‌وزیری سپری کرد. شادمانی عمومی پس از کشته‌شدن رزم‌آرا که در 16 اسفند 1329 توسط خلیل طهماسبی صورت گرفت، نمایندگان مجلس را به هراس انداخت تا دوباره از حقوق پارلمانی خود دفاع کنند. آنها با نپذیرفتن فرد موردنظر شاه برای نخست‌وزیری، به حقوق مندرج در قانون اساسی متوسل شدند و پس از سه روز گفت‌وگو در پشت درهای بسته به حسین علا‌ رای دادند. این انتخاب به این دلیل صورت گرفت که او اشرافی لقب‌دار و علا‌وه بر وزیر درباربودن، مشهور به ضدیت با انگلیس بود و مورد اعتماد زمینداران محافظه‌کار و جبهه ملی بود. حسین علا‌ که وزیرانش را به توصیه مصدق انتخاب می‌کرد، امیر علا‌یی از جبهه ملی را وارد کابینه کرد و به آیت‌الله کاشانی اجازه داد تا به تهران بازگردد. علا‌وه بر آن، هنگامی که طرح ملی‌شدن نفت توسط مصدق ارائه شد، نخست در کمیته مربوط و سپس در مجلس و سرانجام در 29 اسفند در سنا به تصویب رسید، علا‌ دست به اقدامی نزد. بدین ترتیب یک اقلیت پارلمانی کوچک که از پشتیبانی شدید عمومی برخوردار بود، آنچنان نمایندگان سلطنت‌طلب و طرفدار انگلیس را ترسانده بود که نمی‌توانستند مطابق میل خود رای دهند.

پیشنهاد نخست‌وزیری به مصدق
آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها در به نخست‌وزیری رسیدن دکتر مصدق، با انگیزه‌های متفاوت، موضعی مشترک داشتند. هم بقایی و طرفدارانش که هوادار آمریکا بودند و هم جمال امامی انگلیسی و طرفداران او می‌خواستند مصدق به نخست‌وزیری برسد. فرض انگلیسی‌ها این بود که یا دکتر مصدق این پیشنهاد را نمی‌پذیرد - که احتمال بیشتر هم این بود - و در این صورت او خلع سلا‌ح می‌شد و مساله ملی‌شدن صنعت نفت منتفی می‌شد و بدین ترتیب عوامل شرکت نفت می‌توانستند او را به منفی‌بافی دائمی و طرح پیشنهادات غیرممکن که خودش هم جرات اجرای آن را نداشت، متهم کنند.
شکل دوم این بود که دکتر مصدق پیشنهاد نخست‌وزیری را می‌پذیرفت چون نمی‌توانست در این زمینه کاری صورت بدهد، بنابراین با عدم موفقیت قطعی روبه‌رو می‌شد و با خروج او از صحنه، مشکل اساسی بر سر سازش با شرکت نفت برطرف می‌شد. باید توجه داشت که انگلیسی‌ها برای به زانو درآوردن مصدق امکاناتی از قبیل تحریم نفت، محاصره اقتصادی و... را در اختیار داشتند و بسیار به قدرت خود مطمئن بودند.
از سوی دیگر، آمریکایی‌ها با انگیزه دیگری از نخست‌وزیری دکتر مصدق حمایت می‌کردند. در آن زمان، آنها فکر می‌کردند که دکتر مصدق کاملا‌ در اختیار آنهاست. آمریکا را به‌عنوان دوست خود می‌داند و اطرافش را بهترین جاسوسان آمریکا محکم گرفته‌اند. بدین ترتیب، دکتر مصدق را اهرم فشار خوبی برای فشارآوردن به انگلیس به‌منظور سازش بر سر نفت ایران می‌دانستند.
جریان انتخاب به نخست‌وزیری را خود مصدق چنین نوشته است: «شنبه 8 اردیبهشت 1330 که روز جلسه مجلس نبود به مجلس شورای ملی احضار شدم اکثریت نمایندگان هم آمده بودند و می‌خواستند در جلسه خصوصی به شور و مشورت بپردازند و تمایل خود را برای تعیین نخست‌وزیری به عرض شاهنشاه برسانند. از اینکه گفته شد آقای حسین علا‌ استعفا داده است، تعجب کردم، چون که روز ششم اردیبهشت، شب که به خانه من آمده بودند و می‌خواستند درخصوص یک موضوع با من مشورت کنند، هیچ یک از این بابت، صحبتی نکردند و چون قبل از این ملا‌قات در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی بودم که طرح 9 ماده‌ای جمعی از نمایندگان که برای ملی‌شدن صنعت نفت تنظیم شده بود و از تصویب کمیسیون گذشت، نخست‌وزیر را از جریان مطلع کردم و تقاضا نمودم که روز یکشنبه نهم اردیبهشت در جلسه رسمی مجلس حضور یابند و موافقت دولت را درخصوص طرح مزبور اظهار نمایند و بعد در همان جلسه راجع به موضوعی که می‌خواستند مشورت کنند، وارد مذاکره شویم که مورد موافقت قرار گرفت و از خانه من رفتند.
علت استعفای نخست‌وزیر را که از بعضی نمایندگان سوال کردم، یکی از دوستان گفت حضرات که مقصود انگلیسی‌ها بودند، چنین تصور کرده‌اند، از این نخست‌وزیر و امثال او کاری ساخته نیست و می‌خواهند آقای سیدضیاءالدین طباطبایی را که هم‌اکنون به حضور شاهنشاه آمده و به انتظار رای تمایل در آنجا نشسته است، وارد کار کنند.
جلسه تشکیل شد، به مشورت پرداختند و چون اکثریت نمایندگان این‌طور تصور می‌کردند، تصدی آقای سیدضیاءالدین سبب خواهد شد که همان بگیر و ببند کودتای سال 1299 تجدید شود، نه جرات می‌کردند از شخص دیگری برای تصدی این مقام اسم ببرند، نه مقتضیات روز اجازه می‌داد به کاندیدای سیاست بیگانه رای بدهند که چون صحبت درگرفت و مذاکرات به طول انجامید برای تسریع در کار و خاتمه‌دادن به مذاکرات، یکی از نمایندگان که چند روز قبل از کشته‌شدن رزم‌آرا، نخست‌وزیر، به خانه من آمده بود و مرا از طرف شاهنشاه برای تصدی این مقام دعوت کرده بود و هیچ تصور نمی‌کرد برای قبول کار حاضر شوم، اسمی از من برد که بلا‌تامل موافقت کردم و این پیشامد سبب شد که نمایندگان از محظور در آیند و همه به اتفاق کف بزنند و به من تبریک بگویند. موافقت من هم روی این نظر بود که طرح نمایندگان راجع به ملی‌شدن صنعت نفت از بین نرود و در مجلس تصویب شود. چنانچه آقای سیدضیاءالدین نخست‌وزیر می‌شد، دیگر مجلس نمی‌گذاشت تا من بتوانم موضوع را تعقیب کنم. مرا هم با عده‌ای توقیف و یا تبعید می‌کرد. به‌طور خلا‌صه مملکت را قرق می‌کرد تا از هیچ کجا و هیچکس، صدایی بلند نشود و او کار خود را به اتمام رساند. چنانچه شخص دیگری هم متصدی این مقام می‌شد، باز هم من نمی‌توانستم صنعت نفت را ملی کنم. مگر من در مجلس چهاردهم نماینده اول تهران نبودم و نطقی تهیه نکرده بودم تا هر وقت وضعیت اجازه می‌داد آن را در جلسه علنی مجلس بخوانم و از مضرات قرارداد رضاشاهی جامعه را مطلع و مستحضر سازم که وضعیت مجلس اجازه نداد، حتی کوچک‌ترین سخنی در این باب بگویم، چون که وکلا‌ی آن دوره غیر از چند نفر همه روی تمایل سیاست خارجی وارد مجلس شده بودند و حاضر نمی‌شدند کسی راجع به این قرارداد حرفی بزند و اظهارنظری نماید. »
بدین ترتیب مصدق به نخست‌وزیری رسید و دوازدهم اردیبهشت 1330، کابینه خود را به مجلس معرفی کرد. او برنامه خود را پیرامون دو موضوع اعلا‌م کرد: 1- اجرای قانون ملی‌شدن صنعت نفت 2- اصلا‌ح قانون انتخابات مجلس و شهرداری‌ها.
مصدق با سرعت، کار ملی‌شدن صنعت نفت را آغاز کرد و 23 اردیبهشت‌ماه، هیات مختلط مطابق ماده یک قانون 9 ماده‌ای، تشکیل شد. فردای آن روز، مصدق انحلا‌ل شرکت نفت ایران و انگلیس را طبق بخشنامه‌ای به کلیه ادارات اعلا‌م کرد و بدین وسیله اولین گام عملی در ملی‌شدن صنعت نفت برداشته شد. دوره اول نخست‌وزیری مصدق تا 28 تیرماه 1331 ادامه یافت.