آغاز جنگ عليه عشاير كردستان توسط عوامل رضاشاه در اسناد وزارت خارجه آمريكا

شورش عشایر در سال 1929 از کردستان آغاز شد، که سرکوب برخي از آنها براي رژیم پهلوی چندان هم ساده نبود . پس از شکست سیمیتقو در پاییز 1926 و گریختن او به عراق، مسئله کردها حل نشده باقی ماند. فرین در 7 ژوئن 1928 در گزارشي می‌نویسد: «احتراماً به اطلاع وزارت خارجه مي‌رساند که امیرلشکر شمال غرب ایران به همراه تعداد زیادی از نیروهای ایرانی در ماکو مستقر شده، و احتمالاً تاکتيک‌هاي کردها و ترکها را زیر نظر گرفته‌ است... از اجراي قانون جدید خدمت وظيفه اجباری خبرهایی به گوش می‌رسد اما تاکنون اقدامي جدی در این باره صورت نگرفته است. بعید است که دولت بتواند در آرامش سربازگیری را بر این استان تحمیل کند؛ اما ارتش قدرتمند و مردم ناتوان هستند، و آن دموکراسی که روزی بر تبریز حاکم بود، امروز ديگر وجود ندارد.»  در 29 ژوئن 1928 فرین می‌نویسد: «امیرلشکر همچنان در ماکو به سر می‌برد، و خبر جدیدی از این منطقه نرسیده است.»  در 11 جولای 1928: «احتراماً توجه شما را به گزارش شماره 1 مورخ 9 نوامبر 1926 جلب مي‌کنم؛ در آن گزارش اعلام شده بود که اسماعیل آقا «سیمیتقو»، شورشی معروف کُرد... در سپتامبر 1926 توسط امیرلشکر شمال غرب ايران به عراق رانده شد. بر اساس اطلاعات واصله، از آن زمان تا کنون «سیمیتقو» زندگي نه چندان مستقلي را در ميان خويشاوندانش در موصل سپري مي‌کند، ولي رابطه‌اش را با کردهای شکاکی که ریاست موروثي آنها را بر عهده دارد، کاملاً قطع نکرده است. هفته گذشته، اسقف اعظم ارمني به من خبر داد که اسماعیل آقا به منظور کسب اجازه بازگشت به سلماس دارد با دولت ايران مذاکره مي‌کند. صحت این گزارش را از استاندار جویا شدم و او نیز پاسخ داد که مراسلاتی میان اسماعیل آقا و مقامات ایرانی رد و بدل شده ولي هنوز توافقی صورت نگرفته است. رئیس پلیس تبریز نیز این اظهارات را تأیید کرد، و افزود که هیچ بعید نیست که «سیمیتقو» به شرط تضمین حسن رفتار اجازة بازگشت به ايران را پيدا کند. کنسول بریتانیا در تبریز، که در نقاط مرزی چند منبع خبری دارد مي‌گويد که بر اساس اخبار و اطلاعات واصله از این منابع، «سیمیتقو» هم اينک در غرب اروميه «خود را براي جنگ آماده مي‌کند» و به روستاها حمله و محصولاتشان را غارت کرده است. بعید نیست که هر دوی این گزارش‌ها صحت داشته باشد و دولت ایران می کوشد با بازگرداندن «سیمیتقو» به کشور، از یک طرف جلوي غارت‌هاي بیشتر را بگيرد و از سویی دیگر ضرورت استقرار نیروی نظامی قدرتمند در مرزهای عراق را کاهش دهد. با اینکه گمان مي‌رود تعداد عشایری که او را همراهی می‌کنند اندک باشد، ولي ارتباطاتش به گونه‌ايست که بتواند دولت ایران را همواره با ترس از بروز مشکل مواجه سازد و هزینه سنگین گشت‌زني در مرز ميان سردشت و سلماس را بر دولت تحمیل کند. بنابراین، بازگشتن صلح‌آمیز او به ایران ظاهراً از ادامه چنين وضعيتي بهتر است. با وجود اين، کسانی که سرنوشت جعفر آقا، برادر بزرگتر اسماعیل آقا و رئيس سابق کردهای شکاکی را به یاد می‌آورند، گمان مي‌کنند که این یک تله است و بعيد مي‌دانند که اسماعیل آقا به این تله بيفتد. جعفر آقا که سر به شورش برداشته بود با وعده عفو و شناسايي وضعيت نيمه‌خودمختارش به تبريز دعوت شد، ولي بجاي استقبال از او، به قتل رسيد. سپس مرگ مرموز سردارِ ماکو و حوادث مشابه آن که هرگز توضیح قابل قبولی دربارة آنها ارائه نشده است. احتمالاً به نظر می‌رسد که «سیمیتقو» نیز بسيار محتاطانه عمل خواهد کرد و به آسانی خود را در اختيار ارتش ایران قرار نخواهد داد. امیرلشکر که بیش از دو ماه در ماکو مستقر بوده است، اکنون در ارومیه به سرمی‌برد، ولي معلوم نيست که آيا حضورش در این شهر هیچ ارتباطی با مذاکرات ادعايي با «سیمیتقو» دارد يا خير. در نامه‌ای که کشیش آلفرد بورگر، رييس گروه مبلغان مذهبي لوتری آمريكایی در ساوجبلاغ ارسال کرده، گزارش شده است که کردهای آن منطقه، که با شکاکی‌ها فرق می‌کنند، کاملاً آرام هستند و اينکه او خبری از ناآرامی در سردشت نشنیده است، هرچند تعداد بیشتری از نیروهای ایرانی به این منطقه اعزام شده‌اند. اوضاع در ماکو ظاهراً آرام است. گمان مي‌رود که ایران و ترکیه بر سر اين نقطه از مناطق مرزی میان خود به توافق رسیده‌اند.» 
در 16 جولای 1928: «احتراماً عطف به گزارش شماره 113 مورخه 11 جولای 1928، بدينوسيله شایعه بازگشت اسماعیل آقا «سیمیتقو» به ایران را، که در گزارش مذکور قيد شده بود، تأیید مي‌کنم. او هم اينک به همراه کُردهای شکاکی که تعدادشان از 600 تا چند هزار نفر برآورد شده است، در کوهستان‌های غرب ارومیه مستقر است، و با دعوت از ساير کُردها براي پيوستن به او ظاهراً قصد دارد حمله‌ای جدی به مناطق غربی آذربایجان ترتیب بدهد. امیرلشکر، که سه ماه در ماکو مراقب کُردهای آرارات بود، به ارومیه رفته است. از سوی دیگر، نیروهای کمکی از تبریز روانه آن منطقه شده‌اند و هنگ اردبیل نیز در 13 جولای تبریز را پشت سر گذاشته و در حال حرکت به سمت ارومیه است. یک مبلغ مسيحي زن آمريكایی در راه بازگشت از ایالات متحده به ایران توانست از مسير بغداد و کرمانشاه خود را به تبریز برساند. او پیش از این هنگامی که خود را از بغداد به موصل رساند و مي‌خواست از مسير اربیل و رواندوز خود را به ساوجبلاغ برساند، توسط نیروهای انگلیسی بازگردانده شد. او مي‌گويد که کاپیتان کینگ، عامل نظامی بریتانیا در موصل، به وی گفت که حوادث مهمی در کردستان در شُرف وقوع است. اینکه آیا سیمیتقو به غیر از کُردهای شکاکی از منبع دیگری هم کمک دریافت می‌کند یا خیر معلوم نیست؛ چنانچه ساير عشایر نيز به این حرکت بپیوندند ممکن است مقابله با آنها بسیار سخت شود. سمیتقو نزدیک به دو سال را در بين‌النهرين در تبعید به سر برد، و حرکت خود را هم از همين‌جا شروع کرده است، که اثر منفی بر روابط ایران و عراق، که از قبل هم تيره بود، گذاشته است. چنانچه او کُردهای ترکيه را هم درگير کند و یا مجبور به عقب‌نشینی به ترکیه شود، مشکلات جديدي را میان این دو کشور به وجود خواهد آورد. حتی اگر حضور او در مناطق مرزی تنها یک خودنمایی هم باشد، عواقب سیاسی آن مسلماً اندک نخواهد بود. همانطور که پیش از این به اطلاع وزارت خارجه رسید، به نظر می‌رسد که دولت ایران از مدتها قبل بروز حوادثی از این قبیل را پیش‌بینی مي‌کرد، و چندین ماه قبل آذربایجان غربی را «منطقه جنگی» اعلام کرد بدون اینکه توضیحی درباره این جنگ بدهد. در حال حاضر مقامات آذربایجان ادعا مي‌کنند که خطري استان را تهديد نمي‌کند، ولي برای جلوگیری از شورش عمومي کردها و سرکوب یا اخراج سیمیتقو در اسرع وقت از هيچ اقدامي فروگذار نکرده‌اند.»  در 14 آگوست 1928 فرین گزارش قبلي را پي مي‌گيرد: «احتراماً در این گزارش که ممکن است آخرین گزارش سیاسی من از تبریز باشد، به اطلاع مي‌رساند که التهاب ناشی از بازگشت مجدد سیمیتقو که در گزارش‌های شمارة 113 و 114 اينجانب به آن اشاره شده بود فروکش کرده است؛ اوضاع ماکو نيز که به سبب کُردهای آرارات ناآرام شده بود تقريباً آرام به نظر می‌رسد و اين آرامش ظاهراً در سراسر استان حکمفرماست، ولي همچنان بلاتکليفي و بي‌قراري احساس می‌شود. استاندار به من اطلاع داد که سیمیتقو هم اکنون در خاک ترکیه در غرب سلماس به سر می‌برد و منابع دیگر نیز این ادعا را تأیید کرده‌اند.
به تازگی دو شیخ کُرد دیگر به سیمیتقو پیوسته‌اند، اما عملاً تمام قشون آذربایجان در مرزهای غربی مستقر شده‌اند و از تمام نقاط استراتژیک به خوبی محافظت می‌شود، بطوري که سیمیتقو بدون کمک خارجی به سختی می‌تواند کاری از پیش ببرد. از آنجا که افراد غیرنظامی حق ورود به ماکو را ندارند و مقامات نظامي نيز سکوت اختيار کرده‌اند، هیچگونه اطلاعات دقیقی از این منطقه در دست نیست، ولي با توجه به تحرک نیروها و خود امیرلشکر مي‌توان استنباط کرد که حداقل در حال حاضر اوضاع ماکو مايه نگراني مقامات نيست.» 
شورش کردها
فرین در گزارشي تحت عنوان «شورش در آذربایجان غربی» در 25 ژانویه 1929 می‌نویسد: «احتراماً عطف به گزارش سه ماهة شماره 25 مورخ 14 ژانویه 1929... اضافه مي‌کنم که ظاهراً شورش‌هايي در آذربایجان غربی در حال شکل‌گيري و گسترش است. حسنعلی خان آصف، کارمند ایرانی کنسولگري تبریز، در نامه‌ای به تاریخ 14 ژانویه 1929 که دیروز به دست من رسید، می‌نویسد: «کردستان تقريباً ناآرام است. مقامات نظامی با استفاده از اتومبیل‌هاي شخصي نیروهای خود را روانه ساوجبلاغ کرده‌اند. مي‌گويند در سردشت و مناطق مجاور آن کُردها علیه خلع‌سلاح، تغییر کلاه و سربازگیری سر به شورش برداشته‌اند. نیروهای کمکی دارند وارد تبريز مي‌شوند تا از آنجا به طرف ساوجبلاغ حرکت کنند. مي‌گويند مجتهد اصلی تبریز* که به دلیل ناآرامی‌های ماه اکتبر در این شهر به کردستان تبعید شده بود، حالا دستور يافته است که به قم برود. از یک تاجر شنيده‌ام که در 8 يا 9 ژانویه ملا حلیف[خليل]، یکی از شیوخ کُرد، به ساوجبلاغ حمله کرد، ولي با 35 کشته و 100 مجروح مجبور به عقب‌نشيني شد، در حالی که از نیروهای ایراني فقط 1 افسر کشته و سه سرباز مجروح شدند. روز گذشته از سرگرد وودوارد ، وابسته نظامی بریتانیا در تهران، اطلاع يافتم که بر اساس اخبار تلگرافی واصله، نیروهای ارتش ایران در درگیری‌های نزدیک سردشت شکست خورده‌اند.»  در 16 مارس 1929 او می‌افزاید: «احتراماً عطف به گزارش شماره 39 مورخ 25 ژانویه 1929 در ارتباط با شورش در کردستان، به اطلاع مي‌رساند که بر اساس آخرین خبرهاي واصله از تبريز اين شورش سرکوب شده است. حسنعلی خان آصف، کارمند ايراني کنسولگري تبریز، در نامه مورخ 21 فوریه 1929 خود، که به دلیل بدی وضعيت جاده تهران و تبریز دیروز به دست من رسید، نوشته است که کُردهای منگور که در نزدیکی ساوجبلاغ زندگی می‌کنند در ماه ژانويه به این شهر حمله کردند و همزمان ساير کردها نیروهای ایرانی مستقر در سردشت را محاصره کرده‌ا‌ند. در ساوجبلاغ، کُردهای منگور پس از دادن 40 کشته از جمله پسر رئیس منگورها، حمزه آقا، مجبور به عقب‌نشيني شدند. سپس نیروهای کمکی به سردشت اعزام شدند و با کشتن 90 تن از شورشيان از جمله 5 تن از رؤسای آنها، نیروهای ایرانی را از محاصره درآوردند و کُردها را به عقب راندند. پس از این کُردها تسلیم شدند و گزارش‌ها حاکی از آن است که اوضاع در هر دو شهر ساوجبلاغ و سردشت کاملاً آرام است. با این حال، امیرلشکر آذربایجان به همراه 4000 سرباز ارتش در آن منطقه باقی خواهد ماند. گزارش شده است که دوست محمد[خان]، سردسته شورشیان بلوچستان، نيز تسليم شده است و همچنین 300 ترکمني که به شمال شرقی خراسان حمله کرده بودند به ترکمنستان روسیه بازگشته‌اند... روند سربازگیری با آرامش پیش می‌رود و تهران از سربازان قدیمی و جدید پر شده است. در سالگرد کودتا، شاه از 8000 سرباز مسلح سان دید، که مانور آنها از دید ناظرین خارجی بسیار قابل قبول ارزیابی شد. در کل، اوضاع کنونی ارتش رضایت بخش تلقی می‌گردد.»
تریت در گزارشي در 29 مارس 1929، شورش‌ اخیر در کردستان را چنین توضيح می‌دهد:
احتراماً به اطلاع وزارت خارجه مي‌رساند که در چند هفته گذشته گهگاه شایعاتی در مورد شورش کردهای ساوجبلاغ و سردشت به تهران می‌رسید. هم اينک سفارت گزارشی از حسنعلی آصف، کارمند کنسولگري تبریز دریافت کرده است که جزئیاتي از این ناآرامی در آن ارائه شده است. بنابر اطلاعات مندرج در اين گزارش، کردهای منگور ساکن در نزدیکی ساوجبلاغ این شورش را آغاز کردند و زمان حمله خود را مقارن با ماه‌های سخت زمستان قرار دادند تا آنطور که پيش‌بيني مي‌کردند پیشروی نیروهاي دولتي را با دشواری مواجه سازند. با این حال، عملکرد سریع و فعال نیروهای دولتی منجر به شکست کامل کردها شد... اعزام نیروهای کمکی اعزامي به سردشت، نیروهای دولتی را قادر ساخت تا کردهای آن منطقه را متفرق سازند و همچنین، طبق گزارش‌ها، تلفات سنگینی بر آنها وارد کنند. اين شورش‌ها با طلب بخشش و عفو از شاه براي شورشيان که مورد قبول واقع شد، خاتمه يافت. منابع موثق در تهران صحت گزارش مذکور را تأیید می‌کنند. شنيده‌ام که چندین آشوبگر، که عمدتاً ملا هستند، در این ناآرامی دست داشته‌اند. آقای تیمورتاش به طور محرمانه به من گفته است که دلیل اصلی مشکلات اخیر در کردستان و همچنین بخش قابل‌توجهی از نارضایتی‌های موجود در تبریز، حسین [آقا] ‌خان خزاعی، امیرلشکر این منطقه، است، که به دلیل رفتار خودسرانه و عملکرد خشن خود در میان ايرانيان و اقلیت [كُرد] این منطقه بسیار منفور است. خبردار شده‌ام که اکنون گروهی مأمور تحقيق و تفحص دربارة عملکرد او در اداره امور این ايالت شده‌اند. روز گذشته به تهران گزارش شد که امیرلشکر ترور شده است. البته ظاهراً اين گزارش صحت نداشته است. با وجود اين، معلوم شده که یکی از افراد زيردستش به او حمله کرده، ولي سوء قصد او نافرجام مانده است. با اینکه هنوز جزئیاتی از این ماجرا در دست نیست اما به نظر می‌رسد که رفتار خشن این اميرلشکر با زیر دستان خود و اطرافيانش عامل اصلی این حرکت بوده باشد. 
اوضاع همچنان پرتنش باقی ماند. فرین در 12 آوریل 1929 می‌نویسد: «احتراماً عطف به... شایعات مربوط به ناآرامي‌هاي تبریز و نقاط دیگر آذربایجان، یکی از شایع‌ترین آنها حاکی از آن بود که نیروهای ارتش سر به شورش برداشته و امیرلشکر عبدالحسين* [حسين آقا]‌خزاعی به قتل رسیده است. پیام حسنعلی‌خان آصف (مورخ 1 ژانویه)، کارمند کنسولگری تبریز، که با تأخير به دست ما رسیده، حاكي از آن است که امیرلشکر در ساوجبلاغ به سر می‌برد. اوضاع در این منطقه همچنان وخيم است، لذا سرتيپ حبیب‌الله‌خان شیبانی، وزیر پیشین فوائد عامه، و سرتيپ مرتضی‌خان، از وزارت جنگ، احتمالاً براي کمک به اميرلشگر در سرکوب کُردها راهی این منطقه شده‌اند. حسنعلی آصف در مورد شورش، قتل یا طغيان مردم در تبریز چیزی نگفته است؛ اما بر کمبود نان در این شهر تأکید کرده است. وضعيت بد جاده و اختلاف نظر ادارة مالیه و اداره ارزاق بر سر قیمت دولتی غله موجب فشار بر مردم و نارضایتی قابل توجه آنها شده است. مصادره اموال خصوصی بدون پرداخت غرامت به منظور اجرای طرح شهرداری در تعريض خیابان‌ها نیز نارضایتی بسیاری فراهم آورده است، شرایط اقتصادی اصلاً رضايت‌بخش نيست، هزینه‌های زندگی با سرعت بسیاری رو به افزایش است، و انتقاد از عملکرد مستشاران آلمانی وزارت مالیه همه جا شنیده می‌شود. حسنعلی آصف می‌گوید: «وزارت مالیه مدام ناکارآمدتر مي‌شود و اعتباري را که در زمان مستشاران آمريكایی داشت از دست داده است.»»  ویلیامسن در 2 مه 1929 می‌نویسد: «شورش‌های گزارش شده از آذربایجان سرکوب شده و خبر جدیدی در این باره به تهران نرسیده است. در روزهای اول ماه آوریل، برخي افسران نظامی عالي‌رتبه از جمله ژنرال شیبانی، رئیس شورای نظامي، از تبریز و ساوجبلاغ دیدار کردند. حسن علی آصف، از کنسولگری تبریز، گزارش کرده است که حوادث کردستان خاتمه یافته، ولي مسئله کُردها هنوز حل نشده است.»  در 31 مه 1929، ویلیامسن می‌نویسد: «در عين حال، گزارش شده است که 1300 تن از نیروهای تبریز و کرمانشاه به سمت کردستان، احتمالاً حوالی سنه [سنندج]، اعزام شده‌اند، و هدف آنها سرکوب شورش‌هاي جدي در اين منطقه است. همچنین وسائط نقليه خصوصي را براي تأمين نيازهاي حمل و نقل خود به کار گرفته‌اند، ولي ظاهراً در اين مناطق قانون رعايت می‌شود، چرا که بابت خدمات رانندگان یا اجاره اتومبیل‌هایشان غرامت پرداخت مي‌شود.»  در 6 ژوئن 1929 فرین گزارش می‌کند که «هیچ خبر مهمی از تبریز دریافت نشده است، بجز اینکه عملیات نظامی علیه کردهای منگور همچنان ادامه دارد. گزارش شده است که هواپیماهای ارتش در نزدیکی ساوجبلاغ خسارات سنگینی بر این کردها وارد ساخته و یکی از رؤسای آنها را نیز دستگیر کرده‌اند.» 
ویلیامسن در 26 ژوئن 1929 می‌نویسد: «حسنعلی آصف، كارمند کنسولگری تبریز، در نامه‌ای خبر داده است که امیرلشکر آذربایجان رسماً پیروزی بر کردهای منگور را اعلام کرده است. بر اساس اظهارات او، در 6 ژوئن جنگ سختی در گرفت و در نهایت کُردها شکست خوردند و گریختند، و تلفات زيادي از آنها بجاي ماند. رهبران شورشی موفق به فرار شدند، ولي بسياري از نفرات و اسب‌هایشان به دست نيروهاي دولتي افتادند. گمان می‌رود که ملا خلیل*، رهبر کردها، به موصل گریخته است. يک لشكر ديگر ایران نيز با آتش زدن روستاها و محصول زراعي‌شان در اين منطقه بر کردهای پورگان منگور «پیروز» شدند.»  فرین در 7 آگوست 1929 می‌نویسد: «کنسولگري تبریز گزارش کرده است که اسماعیل آقا سیمیتقو، رهبر کُردهای شکاک، که مدت دو سال به عراق و ترکیه پناهنده شده بود، اخیراً در مرزهای سلماس ديده شده و تلاش كرده برای بازگشت صلح جویانه به کشور با مقامات دولتي مذاکره کند، ولي از آنجا که دولت به صداقت او مظنون بود نیروهای نظامی خود را به این منطقه اعزام کرد و با تعقيب اسماعيل آقا او را دوباره به خاک ترکیه راند.»  بنابراین اوضاع برای بازدید رضا شاه از آذربایجان به اندازه کافي امن شد. ویلیامسن در گزارشي مورخ 31 اکتبر 1929 سفر شاه را گزارش می‌کند: «احتراماً به اطلاع مي‌رساند که سفر شاه ايران در طول دو هفته گذشته از ساوجبلاغ شروع شد و اعليحضرت سپس از شهرهای خوی (شمال دریاچه ارومیه)، تبریز، اردبیل، آستارا در حاشيه دریای خزر، پهلوی، رشت، مشهديسر و ساری نيز بازديد کردند. او شب سی و یکم اکتبر را در ساری گذراند. با اینکه در گزارش روزنامه‌ها می‌خوانیم که در هر شهر استقبال گرمي از رضا شاه صورت گرفته است، اخبار محرمانه حکایت از آن دارد که اعلیحضرت حداقل در قسمتی از طول سفرش بسیار بد خُلق بوده است. می‌گویند بجای اینکه وجهه یک پادشاه رئوف و پدر باگذشت را از خود نشان بدهد، همچون یک مستبد غاصب بر شهرها فرود می‌آمد، شلاقی در یک دست و کاسه باج و خراج در یک دست دیگرش، به همه چیز و همه کس مظنون و از همه چیز و همه کس عیب‌جو.  در اينجا نيز شاه دارد همان کار زشتي را که در سفر نوامبر 1928 به ولايات جنوبی کشور انجام داد تکرار مي‌کند. در آن زمان نيز خيلي بي‌ادبانه و غيرعاقلانه رؤسای عشایر را به حضور نپذيرفت، و فرصت را براي جلب وفاداري و احترام آنها از دست داد.» 
هنری اس ویلارد، کنسولیار آمريكا در تهران، در گزارش مورخ 15 سپتامبر 1930 تحت عنوان «اوضاع سیاسی و اقتصادی در آذربایجان»، دیدار اخيرش از تبریز را اينطور توصیف می‌کند: «احتراماً به اطلاع می‌رساند که در سفر اخیرم به تبریز برای بستن کنسولگری آمريكا در این شهر، فرصت یافتم تا بطور اجمال اوضاع سیاسی و اقتصادی استان آذربایجان را نیز که ممکن است برای آن وزارتخانه جالب توجه باشد بررسی کنم. نتیجه مشاهداتم به طور خلاصه مؤید آن است که مردم این استان اگر واقعاً در شُرف شورش نباشند حداقل آشکارا از دست دولت ناراضی‌اند و بسیاری از ساکنین استان معتقدند که اگر تهدیدی متوجه ثبات دولت کنونی شود، تبریز و توابع آن مسلماً بلافاصله از آن حرکت حمایت خواهند کرد. فعلاً دلیل اصلی نارضایتی‌ها، جدای از رکود تجارت که تأثیر بدی بر کل کشور گذاشته است، ظاهراً همان چیزی است که آدم‌های عادی مالیات کمرشکن می‌خوانند. صحبت از مالیات‌های سنگین نقل همه مجالس است، و یأس و نفرت از اینکه چرا دولت باید،‌ آنطور که مردم ادعا می‌کنند، عملاً همه عایداتشان را از دست‌شان بیرون بکشد احساس غالب مردم است. مردم احساس می‌کنند که تلاش برای پیشرفت در چنین شرایطی بی‌فایده است؛ که از نظر من، دلیل اصلی خصومت قابل مشاهده‌ای است که در تولیدکنندگان کالاهای ایرانی می‌توان دید، و باعث شده است که صادرات ایران به ویژه در منطقه آذربایجان متوقف شود. مقایسه وضع زندگی افسران ارتش با وضعیت اسف‌بار عموم مردم به این تنفر دامن می‌زند. علاوه بر خصومتی که به دلیل برنامه‌های مالیاتی دولت در بین مردم ایجاد شده است، اتهام بی‌کفایتی و فساد اداره مالیه آذربایجان نیز مزید بر علت است. در واقع رئیس فعلی مالیه آذربایجان آماج اصلی این اتهامات است، که فقط مانده مردم از بالای پشت‌بام خانه‌هایشان آن را جار بزنند چون صحبت از آن نقل همه مجالس است. تقریباً همه معتقدند که مسببین اخراج هيأت میلسپو خائن به مملکت بودند، و حتی آنهایی هم که قبلاً خواهان اخراج هيأت آمريكایی بودند حالا به اشتباه خود اذعان دارند. مکرراً از مردم ساده‌دل شنیده‌ام که دولت از دکتر میلسپو تقاضا كرده به ایران بازگردد و او بزودی به ایران بازخواهد گشت، که این امر حکایت از حمایت و طرفداری روزافزون مردم از اداره منابع مالی مملکت توسط هيأت آمريكایی دارد. اگرچه مردم با احتیاط بیشتری درباره برخی مسایل ابراز نظر می‌کنند، ولی به نظر می‌رسد که چندان دلِ خوشی از اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی ندارند. اعلیحضرت که هیچوقت واقعاً محبوبیتی در آذربایجان نداشته، چندان احترامی در بین مردم تبریز ندارد؛ و یکی از دلایل عدم محبوبیتش هم این است که اصل و نسب خانوادگی درست و حسابی ندارد؛ که از همین حالا می‌توان حدس زد آینده دموکراسی در ایران چگونه خواهد بود. با وجود این، هنوز خیلی‌ها می‌ترسند که اگر تخت شاهی به دلیل مرگ و یا دلایل دیگر خالی بماند، وضع از آنچه در دوران قاجار بود هم بدتر شود.» ویلارد سپس به کشته شدن سیمیتقو به دست نیروهای دولتی اشاره می‌کند: «در مدت کوتاهی که در تبریز توقف داشتم، ظاهراً خبری درباره شورش کردها نبود که به تهران نرسیده باشد. ولی جابجایی موقت مبلغان مسیحی لوتری آمريكایی از ساوجبلاغ، که چندان از مرکز عملیات دور نیست، به تبریز ظاهراً حکايت از ترس مقامات از گسترش اين شورش‌ها دارد. در ارتباط با کشته شدن سیمیتقو، رهبر معروف شورشی کُرد، به دست نیروهای دولتی، ظاهراً واکنش بسیاری از مردم به اين مسئله نوعي شرمندگي و سرافکندگي بوده است. اگرچه حملات غارتگرانه سيميتقو همواره موجب وحشت اهالی بود، او وجهه يک قهرمان را در ذهن برخي عوام داشت، و نوع مردنش حتي در مناطقي که کاملاً او را مي‌شناختند باعث خوشحالی کسی نشد.»