از شاه مخلوع ایران تا مبارک

شبکه الجزیره در یادداشتی به قلم "خالد شمت" به لیستی از سران کشورهای دیکتاتور متحد امریکا اشاره کرده که پس از فرار از کشورهای خود با بی‌مهری متحد سابق خود مواجه شده‌اند.
در این مقاله آمده است: یکی از آثار پیروزی انتفاضه مصر در براندازی مبارک که طی سه دهه، پایه‌های حکومت خود را تحکیم کرده بود، تقویت این باور در ذهنیت سران دیگر کشورهاست که پشتیبانی و حمایت آمریکا و دول غربی از حکومتشان تا زمانی ادامه دارد که شعله‌های خشم مردم تحت سلطه، حاکمیت را در برنگیرد.
عریان‌ترین و واضح‌ترین نمونه برای این نظریه، شاه مخلوع ایران، محمدرضا پهلوی است که از سال 1949میلادی (1328 شمسی) تابع محض آمریکا بود و پیش از آنکه گرفتار سرنوشت گریزناپذیرش در سقوط از سلطنت باشد، کلیه امکانات و ظرفیت‌های ایران را در راستای منویات و سیاست‌های واشنگتن به کار می‌بست.
دولت و مؤسسات آمریکایی چنان شاه ایران را طی 28 سال در اختیار گرفته بودند که جیمی کارتر رئیس سابق دولت آمریکا در سال 1977 (1356شمسی) در توصیف ایران گفت: "ایران ساحل امنی است در دریای متلاطم خاورمیانه". اما همو به دنبال فراگیری و گسترش انقلاب در ایران، این توصیف را به سرعت فراموش کرد و به وادی نسیان سپرد! تا آنجا که شاه را از عرشه کشتی پیاده کرد و شاه مجبور به ترک وطن شد. گفتنی است واشنگتن حتی اقامت در آمریکا را نیز از شاه دریغ کرد و دروازه‌های کشورش را بر متحد سابق خود نگشود تا شاه مخلوع، برای درمان سرطانش، جایی بهتر از پاناما نیابد! سرانجام او مجبور شد به میهمانی انور سادات (رئیس سابق مصر) در قاهره برود، جایی که آخرین نفس‌ها را در تنهایی و غریت کشید و این جهان را وداع گفت.
خیانت آمریکا در حق متحدان، محدود به شاه مخلوع ایران نشد و نمونه‌های دیگری را نیز می‌توان فهرست کرد که سرنوشتی مشابه شاه ایران یافتند.
رئیس سابق دولت فلیپین، فردیناند مارکوس، به کمک آمریکا در سال 1965 (1344ش) به ریاست این کشور دست یافت. او طی سال‌های حکومت (1965 تا 1986 میلادی)، پاسخ خوبی به کمک آمریکا داد؛ کشورش را نماینده آمریکا در جنوب شرقی آسیا قرار داد و سرزمین کشورش را تایع قوانین آمریکا گرداند! اما هیچ یک از این خوش خدمتی‌ها، یاریگر مارکوس در انقلاب ملی فلیپین در سال 1986(1365 ش) به رهبری کورازن اکینو نشد و به پیشنهاد سفیر وقت آمریکا در مانیل، کشورش را ترک و به هائیتی گریخت و در آنجا از دنیا رفت.
در سال 1986 (1365 ش) به دنبال انقلاب مردم سودان، رئیس مخلوع این کشور، متحد سابق آمریکا، جعفر النمیری از دولت آمریکا درخواست پناهندگی سیاسی کرد؛ اما از سوی دوست سابق در سال 1986، رئیس سابق دولت سودان، متحد امریکا، به دنبال پیروزی انقلاب مردم کشورش، از دولت آمریکا تقاضای پناهندگی سیاسی کرد؛ اما واشنگتن این درخواست را رد کرد! آمریکا همه خدمات النمیری را فراموش کرد؛ مانند دفن زباله‌های هسته‌ای آمریکا در کشورش و کمک به یهودیان تیره فلاشا برای مهاجرت از اتیوپی به فلسطین اشغالی.
این سناریوی آمریکایی، سرنوشت رئیس سابق پاناما، مانوئل نوریگا را نیز رقم زد. او که اکنون دوران 19 ساله زندان در فرانسه را می‌گذارند؛ پس از اینکه مدتی در آمریکا (به جرم زندانی کردن مخالفان سیاسی) در زندان به سر برد کسی است که با قیام (کودتا) 1989 1368 ش) در پاناما، به ریاست مادام العمر توریخوس پایان بخشید و پاناما و کانال‌های آن را در اختیار آمریکا قرار داد. (نفوذ آمریکا را در پاناما و کنال‌های آبی آن، عمق بخشید)
دولت‌های رونالد ریگان و بوش پدر، دولت نوریگا را جریان مناسبی برای تجارت مواد مخدر می‌دانستند؛ اما بوش پدر متوجه شد حاکم پاناما در حال تبدیل شدن به یک بار اضافی بر دوش واشنگتن است، درنتیجه در سال 1989 (1368 ش) یک واحد نظامی به پاناما فرستاد تا نوریگا را بازداشت کنند و به زندان‌های آمریکا تحویل دهند
در سال 87، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، جورج بوش، یکی از مشهور‌ترین متحدین خود، پرویز مشرف را ترک کرد. مشرف در پی خیزش خیابان‌های پاکستان سقوط کرد و این خروج از دایره قدرت، در حالی اتفاق افتاد که آمریکایی‌ها پلک‌هایشان را به هم نزدند! این در حالی است که او (مشرف) در خط مقدم و پیشرو عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی آمریکا عملیات‌های موسوم به جنگ با تروریسم  قرار داشت.
هنوز زمان زیادی از کناررفتن مشرف و خیانت آمریکا نگذشته بود که رئیس مخلوع تونس، زین العابدین بن علی، به همین سرنوشت دچار شد! او که دارای سوابق بسیاری در داخل و خارج کشورش در زمینه خدمت به آمریکا بود؛ بنا بر نوشته مطبوعات، به دنبال سفارش و رهنمود واشنگتن به فرمانده ارتش مبنی بر کنار گذاشتن بن علی، سقوط کرد. قصه نامبارک حسنی مبارک نیز برای همه روشن است.