شجاع الدين شفا و پيشنهاد تغيير تقويم خورشيدي

شجاع الدين شفا در 1297ش در شهر قم متولد شد. پس از پايان تحصيلات ابتدايي و متوسطه در قم و تهران به دانشگاه تهران راه يافت و در رشته ادبيات فارسي ليسانس گرفت و آن گاه براي ادامه تحصيل به بيروت و فرانسه رفت و تحصيل خود را در زمينه ادبيات ادامه داد.
شفا در 1320ش به تهران بازگشت و در 1321 در اداره كل تبليغات و راديو به ترجمه متن هاي ادبي پرداخت. در فضاي باز سياسي پس از شهريور 1320 احزاب بسياري فعال بودند كه يكي از اين احزاب را شفا به همراه مجيد يكتايي، كاظم عمادي و علي جلالي ... به راه انداخت كه حزب ميهن پرستان نام داشت و روزنامه اي به همين نام منتشر مي كرد. سرمقاله هاي اين روزنامه را شفا به رشته تحرير درمي آورد. او همچنين كتابخانه اي به نام كتابخانه پهلوي تأسيس كرد كه خود مديرعامل آن بود، شفا به واسطه رابطه نزديك با حسين علاء وزير دربار خود را به دربار پهلوي نزديك كرد و نطق هاي شاه در مجامع بين المللي را وي به رشته تحرير در مي آورد. در سال 1338 نيز به معاونت حسين علاء منصوب شد و پذيرايي و راهنمايي مخبرين از مراسم عروسي شاه و فرح به عهده وي گذاشته شد. نقل است كه او با دريافت مبالغ هنگفت از مخبرين نشريات به آنها اجازه عكسبرداري از اين جشن را مي داد. 1 شفا كه انديشه باستانگرايي را ترويج مي كرد شاه را به برگزاري جشنهاي دوهزار و پانصد ساله تشويق كرد و خود او نيز به سمت دبير كميته مركزي تداركات جشنهاي شاهنشاهي منصوب شد و از اين راه استفاده هاي فراوان بود. كتابهاي بسياري به سفارش وي در مدح تاريخ ايران باستان به نگارش درآمد و تلاشش بر اين بود كه ريشه خاندان پهلوي را به تاريخ اساطيري وصل نمايد.
شجاع الدين شفا متن سخنراني شاه در كنار آرامگاه كوروش در پاسارگاد را كه با جمله « كوروش شاه شاهان، من شاه ايران زمين ام، آسوده بخواب ما بيداريم ...» آغاز مي شد تهيه كرد.
با همين گرايش هاي باستان گرايي بود كه در 1354 پيشنهاد تغيير تقويم خورشيدي را به تقويم شاهنشاهي كه سال آن بر مبناي به سلطنت رسيدن كوروش بود ارائه داد و پذيرفته شد. شجاع الدين شفا پس از انقلاب از ايران گريخت و به امريكا رفت. در امريكا نيز به مخالفان جمهوري اسلامي ايران پيوست. ساواك او را فردي عياش، خوشگذران و بي قيد و بند معرفي كرده است.

پی نوشت :

1- زنان دربار به روايت اسناد ساواك: تهران، مركز بررسي اسناد وزارت اطلاعات، 1381. ج3، ص7.