مرگ محمدرضا پهلوي در قاهره

محمدرضا پهلوي در چهارم آبان ماه 1298 ش در تهران به دنيا آمد. پس از تاسيس سلسله پهلوي توسط رضاخان ميرپنج، وي به عنوان وليعهد انتخاب شد و اين مقام را تا سال 1320 ش بر عهده داشت. با ورود متفقين به ايران و برکناري و تبعيد رضاخان به آفريقاي جنوبي، دولت‏هاي استکباري که محمدرضا را مهره‏اي آرام و مطيع ديدند، او را به سلطنت ايران نشاندند. از اين پس، محمدرضا به عنوان پادشاه ايران، سلطنت خود را آغاز کرد. تا قبل از کودتاي 28 مرداد 1332، نفوذ انگلستان در کشور بيشتر بود، ولي پس از کودتا، آمريکا به عنوان قدرت اصلي در مملکت، شاه را به هرطرف که منافع آن دولت طلب مي‏کرد، مي‏کشاند. با آغاز حرکت انقلاب اسلامي در خرداد 1342، شاه، با قساوتي تمام، مردم را به خاک و خون کشيد و رهبر انقلاب اسلامي را در 13 آبان 1343 به تبعيدي ناخواسته فرستاد. پس از اين تبعيد، محمدرضا پهلوي يکه‏تاز ميدان حکومت ايران شد و به ديکتاتوري خود محور بَدل گشت. در طول اين ساليان، ساواک هرگونه مخالفتي را با شدت سرکوب مي‏کرد و مستشاران آمريکايي در تمام ارکان کشور نفوذ کرده بودند. شاه براي تثبيت بيشتر مقام خود، در سال 1350 جشن‏هاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران را برگزار نمود و عده زيادي از سلاطين و رؤساي جمهور و نمايندگان کشورها در آن شرکت کردند. هزينه اين جشن‏ها در رسانه‏هاي غربي بازتاب بدي پيدا کرد و آنان ضمن نشان دادن فيلم‏هاي جشن، گوشه‏هايي از زندگاني رقت‏بار جنوب تهران را به نمايش گذاشتند. اقدامات اسلام ستيزانه محمدرضا پهلوي در سال‏هاي بعد شکل گسترده‏تري به خود گرفت و حتي تاريخ هجري شمسي را به تاريخ مجعول و موهوم شاهنشاهي بدل ساخت. در اواخر سال 1356، و پس از درج مقاله اهانت‏آميز عليه امام خميني، امواج توفنده انقلاب، بار ديگر پايه‏هاي پوسيده نظام شاهنشاهي را در بر گرفت. در اين ميان شاه سعي کرد با اقدامات عوام فريبانه، خشم مقدس ملت ايران را فرو نشاند. از اين رو با برکناري نخست‏وزير و دستگيري برخي از مهره‏هاي سرشناس پهلوي، درصدد بود تا تقصير را بر گردن آنها بيندازد. وقتي اين تلاش‏ها به جايي نرسيد، محمدرضا خود در صفحه تلويزيون ظاهر شد و نطقي استرحام‏ آميز ايراد نمود و خطاب به مردم گفت که صداي انقلاب شما را شنيدم. او همچنين از مراجع تقليد ملتمسانه درخواست کرد که مردم را هدايت نمايند و قول همه‏گونه آزادي داد. ولي نه دولت نظامي و نه نطق شاه، بازدارنده روند انقلاب نبود. در اين حال محمدرضا شاه که براي خود چاره‏اي جز سرکوب و کشتار نمي‏ديد، دست به ارتکاب جنايات متعددي زد. اين کشتارها مانع از سقوط رژيم ستم‏شاهي نگرديد و پس از فرار مفتضحانه او سرانجام در 22 بهمن 1357 ش، طومار سلطنت ننگين پهلوي و 2500 سال حکومت شاهنشاهي در هم پيچيده شد. شاه که چند هفته قبل از پيروزي انقلاب، ماندن در ايران را صلاح نمي‏ديد، در 26 دي 1357، از کشور خارج شد و پس از ماه‏ها آوارگي، سرانجام در پنجم مردادماه 1359 ش در قاهره پايتخت مصر در ميان غربت و بيماري و کوله‏باري از جنايت و وحشي‏گري به اسلاف خود پيوست.