مدرسه مروی، اساتید و متولیان آن

 سالها قبل که کتابخانه مدرسه مروی را تحویل گرفتم گاهی افرادی جهت دانستن تاریخچة حوزة مروی مراجعه می‌کردند و من هم با اطلاعاتی که داشتم حتی الامکان پاسخ آن افراد را می‌دادم و یا به مقدمه کتاب‌ فهرست‌ نسخ خطی مروی که آیت‌الله رضا استادی نوشته است، ارجاع می‌دادم. چون ‌دیدم درمقدمه این کتاب، مختصری از زندگی متولیان و واقفان آمده و کامل نیست به فکر افتادم تا تاریخی جامع از این حوزه مبارک گردآورم تا شاید مفید واقع شود. اکنون ماحصل تلاش خود را به صورت کتابی آماده کرده ام. در این نوشتار خلاصه ای از آن کتاب را که هنوز انتشار نیافته است آورده ام.


مدرسة مروی
صحن این مدرسه، مربع مستطیل شکل است و شامل چندین حجره‌ و سه مدرس (جایگاه تدریس) و یک کتابخانه، مشتمل بر مهمات کتب قدیمه و چند باغچة مشجّر و حوض بزرگ است. اطاقهایش گنجایش اقامت و تحصیل دویست نفر طلبه شب‌خواب را دارد. در قسمت جنوبی صحن، مسجد وسیعی واقع است مشتمل بر محرابی رفیع که آب انبار بزرگی، برای استفاده عمومی در جلو خان، زیر آن بناء شده است. درب مدرسه رو به جنوب میدان، جلو خان مدرسه باز می‌شود. مدرسة مروی در عداد اولین دارالعلم های قرن سیزده و چهارده بود. خان مروی از مردمان صاحبدل و روشن ضمیر و اخلاقی بود و بنیاد این مدرسه را به امیدی نهاده بود که از آن مشعل علم و حکمت، نور افشانی کند. این مؤسسه عالی یادگار ایامی است که مردم برای نشر فضایل، دارالعلم ها می‌ساختند و رقباتی بر آن وقف می‌کردند. مدرسة مروی بزرگ و کوچک جمعا به مساحت چهارهزار و پانصد متر مربع به پلاک 4730 در بخش نُه تهران واقع است. باغ مروی موقوفة مدرسة مروی که در بازارچة مروی تهران واقع است، در زمان پهلوی دوم، تبدیل به دبستان و دبیرستان شد. بر کتیبة ایوان روبروی در ورودی مدرسه بر کاشی منقوش است: «بسم الله الرحمن الرحیم. قد تمّ هذ البنیان القوائمة الارکان بتوفیق الله الملک المستعان فی ایام دولة السلطان الاعظم و الخاقان الاکرم السلطان فتحعلی شاه قاجار خلد الله ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین بره و احسانه. حرّره محمد مهدی سنه 132» بعد از آن هفده شعر فارسی به خط ریز منقوش و مقطع آن اشعار این است:
منشی طبع صبا از پی تاریخش گفت
که مدرس سزد این مدرسه را ادریسی
راقم گوید: تاریخ (132) غلط است و صحیح آن (1232) می‌باشد و تاریخ شعر (1231) می‌شود. بر زیلوی مسجد مروی چنین نقش شده «وقف کرد آقای آقا میرزا احمد آشتیانی از موقوفة حصار بر مسجد مدرسة مروی 1352». مسجد نامبرده نیز به مدرسه متصل است.

محمد حسین خان مروی
در زمان شاه طهماسب طایفة عزالدّینلوی قاجار اشاقه باش مامور محافظت از سرحدّات شمال شرقی ایران گردید. مرکز حکومت آنان مرو بود. هنگامی که میر معصوم ملقب به شاه مراد معروف به بیگ جان به حیله و تزویر بر حکومت بخارا دست یافت، وی بنای تجاوز به ناحیة مرو گذاشت. بیرامعلی آقا حکمران مرو در جنگ با وی کشته شد و اندکی بعد شهر مرو به دست حکمران بخارا افتاد و افراد خانوادة بیرامعلی آقا من جمله محمد حسین خان پسر بزرگ و جانشینش اسیر شدند. محمد حسین خان درسال 1210 هجری قمری ـ که آقا محمد خان در خراسان بود ـ از بخارا گریخت و پس از تحمل سختی های فراوان بعد از چهار سال در به دری و سرگردانی به خراسان رسید و به درخواست فتحعلی شاه به تهران آمد و چون پس از فرار محمد حسین خان افراد خاندان وی را بیگ جان سر بریده بود بدو تسلیت گفت و مقدم او را گرامی شمرد. محمد حسین خان هرگز به خدمات دولتی تمایلی نشان نداد وحتی دعوت فتحعلی شاه را برای تصدی امر وزارت نپذیرفت. ولی تا پایان عمر چونان مشاور صدیقی در خدمت فتحعلی شاه باقی ماند. حاجی محمد حسین خان مروی که تموّلی فراون یافته بود آثار خیری چون مدرسه، مسجد، باغ و بازارچة مروی را در تهران از خود بر جای گذاشت و تمام املاک خود را بر مسجد ومدرسة خویش وقف کرد.

میرزا مسیح مجتهد تهرانی، اولین متولی مروی
چنانکه از وقفنامة حوزة علمیة مروی بر می‌آید اولین متولی مدرسه که در زمان خود مرحوم خان مروی برای آنجا در نظر گرفته شده است مرحوم آیت‌الله میرزا مسیح مجتهد تهرانی است. در صفحة سی و چهار وقفنامة مروی این‌طور آمده است: «و تولیت مدرسة مروی و ما یتعلّق بها و مسجدین و املاک و رقبات مرقومه را مفوض فرمودند به عالیجناب شرایع حقایق نساب، افادت و افاضت انتصاب، جامع الفروع و الاصول، حاوی المعقول و المنقول، میرزایی میرزا مسیح خلف مرحوم ملا بابایی استرآبادی اعلی الله درجتهما، مگر کتب موقوفه که تولیت آن مادام الحیاة با خود جناب واقف ادام الله عزه می‌باشد و بعد از ایشان با متولی معزّی الیه، و بعد از او تولیت مذکورات عموماً مفوض است به مجتهد جامع الشرائط دارالسلطنة تهران، ما تعاقب الاوقات و الازمان، و بر فرض فقدان...» در خاتمه آورده است: «و قد حرّر بالخیر و الیمن و السعادة فی ذی القعدة لالف و مأتین و احدی و ثلاثین مضین من الهجرة النبویة علی هاجرها آلاف الثناء و التحیة.» (1231 هـ .ق.) در سال 1193 ق. قاضی سعید استرآبادی فرزند ملاّ آقابابا صاحب فرزندی شد که وی را «مسیح» نام نهاد. وی تحت عنایت ویژه پدری فاضل وتربیت مادری مؤمن و پاک سرشت قرار گرفت. برنامه‌های تربیتی که به هنگام پرورش وی دنبال می‌شد موجب گردید که مسیح نوجوان، اندیشه خویش را در چشمه ارزشها شستشو دهد و از نور معنویت بهره‌مند شود. وی که از همان دوران کودکی بر اثر این شیوه تربیتی به مکارم و فضایل علاقه‌مند شده بود پس از آنکه از محضر پدر فاضل و وارسته خویش خوشه‌هایی از خرمن دانش برچید با ارشاد پدر به مدرسه علوم دینی زادگاهش استرآباد پا نهاد. حوزه درسی فقیه نامدار و دانشور پرآوازه جهان تشیع، میرزای قمی بسان چشمه‌ای جوشان این تشنه معرفت را به سوی خویش جذب کرد و میرزا مسیح در طول سالهای اقامت خویش در قم از این استوانه فقاهت در رشته‌های فقه، اصول، حدیث، درایه و رجال بهره برد و در اندک مدتی جزو شاگردان برجسته میرزای قمی قلمداد گردید. میرزا مسیح به استفاضه از دانش استادش اشاره کرده، در آثار خود از او به عنوان «استاد ما» و القابی نظیر آن یاد می‌کند. یاد شده پس ازپی گرفتن تحصیل در فقه تا مرز اجتهاد، تهران را به عنوان محل سکونت خویش برگزید و به «مجتهد تهرانی» اشتهار یافت میرزا مسیح در تهران علاوه بر آنکه در مقام مرجع تقلید و مجتهدی پرآوازه به امور شرعی و اجتماعی مردم مشغول بود از پرورش شاگردان غافل نبود و حوزه درسش پررونق بوده است.

ملا علی کنی
مرحوم حاج ملا علی کنی یکی از فقها و مجتهدین بزرگ شیعه در اواخر قرن سیزدهم هجری است. مرحوم کنی دانشمندی فقیه، مجتهدی اصولی، شخصیتی استوار و پرقدرت و با مکنت بود. در سال 1220 در بخش کن تهران متولد شد و از کودکی علاقه به دانش دینی نشان داد. او علی رغم خواست پدر (به جای دروس جدیده) با عزمی راسخ در غیاب بستگان به خواندن دروس عربی و فقهی می پرداخت و با تحمل مصائب دروس سطح را به پایان برد و به زودی در جمله افاضل علمای درس صاحب ضوابط و صاحب جواهر قرار گرفت. او پس از سالها بحث و تحقیق در حوزه عراق به درجه اجتهاد و استادی ارتقاء یافت. معظم له از مراجع و علمای پر نفوذ تهران بود و مقارن با حکومت ناصرالدین شاه قاجار از علما و مدرسین تهران و شهر ری به شمار می رفت. آیت الله کنی از قدرتی عجیب و موهبتی عظیم برخوردار بود. از سطوت و قدرت و موقعیت ارزشمند او سلاطین قاجار و امرا در هراس بودند چه آنکه این بزرگ مقام روحانی متکی به اسلام و مسلمین بود. محدث نوری و محدث قمی در آثار خویش متذکر شخصیت علمی و با نفوذ او شده اند. صاحب مآثر و آثار می نویسد: حاج ملا علی مجتهد ساکن دارالخلافه (تهران) از عظمای علمای اسلام است. به عزت نفس و مناعت طبع از سایرین ممتاز بود. اهل دیوان، وی را رئیس المجتهدین خوانند و حق تعالی او را به نفوذ امر اختصاص بخشید. مرحوم حجة الاسلام خوانساری در احسن الودیعه می نویسد: مولانا حاج ملا علی کنی تهرانی از اعاجیب دهر و اکابر علما بود. او در درایت، روایت، تفسیر، حدیث، علم انساب و رجال متبحّر بود. در اصول و فروع استاد و در عصر خویش مرجع خاص و عام، رأی او نافذ و در امر به معروف و نهی از منکرات خوفی به دل نداشت. این آیت عظمی در صبح روز پنجشنبه 27 محرم سال 1306 در تهران وفات نمود. و در پایتخت و اغلب شهرها سه شبانه روز اقامه عزا شد. او را در جنب مرقد مطهر عبد العظیم حسنی مدفون کردند. از آثار اوست توضیح المقال در علم رجال، رسائلی در طهارت و کتبی در قضا و شهادت، بیع و صلوة و عبادت و تحقیقات مسائل فقهی.

میرزا زین العابدین امام جمعه طهران
درباره او در مآثر و آثار چنین نوشته شده است: از اجله علماء طهران است و افتخار بزرگ ملت و دولت ایران، فضلی باهر دارد و ریاستی قاهر، و در ورع و تقوی و جلالت شأن و علو مقام نیز طراز اول محسوب می‌گردد. از سیمای شریف و شمایل مبارکش انوار حق گذاری لامع است و آثار بزرگواری ساطع، به حسن خلق و ملکات محموده و خصال ستوده، قلب مسلم و ذمی را صید فرموده و در بندیخانه بندگی قید نموده است. چون والد جلیلش میرزا ابوالقاسم امام جمعه طابت تربته درگذشت و چنین خلفی بزرگوار بر جا گذاشت، مقام امامت جمعه و جماعت و تولیت جامع کبیر سلطانی (مسجد شاه سابق و مسجد امام خمینی امروز) و سائر شئونات و مراتب حسب الارث و الاستحقاق به این گزیده افاق انتقال یافت. در بسط ید و نفاذ امر و سماع کلمه و قدرت ترویج و حفظ حدود تالی پدر بزرگوار است و لذا بعد از فوت حاج ملا علی کنی قدس سره امور اوقاف مدرسه فخریه (مروی) به مقام ریاست عظمی و کیاست کبرای وی موکول افتاد.

آیت الله میرزا محمد حسن آشتیانی
یکی از رجال شهر آشتیان، میرزا جعفر فرزند محمد نام داشت که در سال 1248 هـ . ق صاحب فرزندی گردید که نامش را محمد حسن گذاشت. محمد حسن سه ساله بود که پدر پارسایش از دنیا رفت. پس از رحلت پدر، مادری پاکدامن و مشتاق معارف دینی وی را تحت تربیت‌های سازنده خود قرار داد. محمد حسن 17 بهار را با تحمل مشکلات فراوان سپری کرد و در سال 1365 هـ . ق برای تکمیل تحصیلات، رهسپار نجف اشرف گردید. او در مسیر راه، بر اثر گزیدگی حشرات، دچار بیماری سختی شد و با سیمای رنجور و بدنی متورم، ‌وارد کربلا شد و پس از زیارت سالار شهیدان، این شهر را به قصد اقامت در نجف ترک نمود. وی وقتی به محلی به نام «خان جضغان» رسید و دیدگانش متوجه حرم مولای متقیان گردید، موجی از هیجان و شور و شعف روح و ذهنش را تحت تأثیر قرار داد. محمد حسن در گوشه‌ای از حرم امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ نشست و برای رهایی از مشکلات گوناگون، به پیشگاه مقدس آن امام همام متوسل گردید. با عنایت و کرامت نخستین امام، در مدتی کوتاه کسالت وی برطرف شد، زخم‌هایش التیام یافت و سلامتی خویش را به دست آورد.
در سال 1281 هـ . ق آیت الله محمد حسن آشتیانی در حالی که یک سال از رحلت استادش، شیخ انصاری می‌گذشت، به تهران رفت. ناصر الدین شاه نمی‌خواست مردم تهران از وی استقبال کنند، امّا او با استقبال باشکوه مردم، وارد پایتخت گردید. دراین موقع، وی بر فراز قله اجتهاد نائل آمده بود. او رفته رفته بر سایرعالمان تهران پیشی گرفت و مورد توجه طبقات گوناگون جامعه واقع گردید. سرانجام آن عالم مجاهد و فقیه فرزانه در تاریخ 28 جمادی الاول سال 1319 هـ . ق در 71 سالگی، در تهران هنگام قرائت زیارت جامعه کبیره بدرود حیات گفت و میهمان قدسیان گردید. پیکرش را پس از تشییعی شکوهمند و با حضور علما و مردم سوگوار در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم به امانت سپردند، تا پس از مدتی به نجف انتقال دهند. فرزندش، آیت الله مرتضی آشتیانی فرمود: پس از 8 ماه که تصور می‌کردیم بدنش دیگر خشک شده و سبک گشته، از امانتگاه درآوردیم که به عتبات ببریم، مشاهده کردیم بدنش هیچ تغییری نکرده و همان طور که سپرده بودیم، می‌باشد و حتی این که ران چپش ورم داشت و در موقع رحلت آن را دیده بودیم، ابداً کم نشده بود. پیکرش را به نجف اشرف بردند و در کنار قبر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری دفن کردند.

آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی
فقیه و اصولی، فرزند بزرگ میرزا حسن آشتیانی در 1281 قمری در نجف اشرف یک شب پس از فوت شیخ مرتضی انصاری به دنیا آمد و او را پدر به احترام استاد مرتضی نامید. وی از بزرگترین فقهای زمان خود به شمار می‌آمد و از علمای با نفوذ ایران بود. در جنبش مشروطیت شرکت داشت و از جمله علمایی بود که در حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام متحصن گردیدند. در قضیة بانک روس و حوادثی که منتهی به لغو امتیاز آن شد نیز نقش به سزایی داشت. شیخ مرتضی آشتیانی در سال 1340 قمری به مشهد مشرف شد و تا سال 1353 ق (1314 ش) که پیرو وقایع مشهد به اجبار به تهران آمد سالهای ریاست و سرپرستی حوزة علمیة مشهد را به عهده داشت در سال 1360ق به عتبات عالیات رفت و دو سال در کربلا به تدریس پرداخت و سپس به ایران آمد و تا پایان عمر در مشهد زیست. کتابی در باب اجاره بر مبنای تقریرات او باقی است که در سال 1343 به طبع رسیده است. میرزا محمود آشتیانی حکیم و فقیه معاصر و اسماعیل آشتیانی نقاش بزرگ معاصر از فرزندان اویند.
بعد از فوت مرحوم میرزا محمد حسن آشتیانی در سال 1319 قمری تا سال 1340 قمری متولی حوزة علمیة مروی بوده است. آن بزرگوار در 1365 قمری (1325 شمسی) در مشهد مقدس وفات نمودند. محمد خان قزوینی می‌نویسد: حاج شیخ مرتضی آشتیانی پسر ارشد مرحوم حاج میرزا حسن آشتیانی که مدتها بود در مشهد اقامت داشت و از علمای با نفوذ ایران بود در سال 1365 قمری در مشهد در سن 85 سالگی وفات یافت.

آیت‌الله حاج میرزا احمد آشتیانی
چهارمین پسر حاج میرزا حسن آشتیانی مرحوم آیت الله حاج میرزا احمد است که کوچکترین فرزند میرزای آشتیانی بوده و هنگام وفات پدر حدود بیست سال داشته است. آقای سید جلال الدین آشتیانی در شرح حال ایشان می نویسد: استاد، میرزا احمد آشتیانی به سال 1300هجری قمری در تهران دیده به جهان گشودند و پس از فرا گرفتن ادبیات فارسی و عربی، در خدمت پدر بزرگوارشان به خواندن سطوح فقه و اصول پرداختند و پس از فوت والد مرحومشان در نزد اعلام دیگری مانند مرحوم آقا میرزا هاشم رشتی، مرحوم آقا میرزا حسن کرمانشاهی، مرحوم آقا شیخ محمد رضا نوری و مرحوم آقا سید محمد یزدی علوم عقلیه و نقلیه را به کمال فرا گرفتند آن گاه در مدرسه سپهسالار قدیم و سپس در مدرسه سپهسالار جدید مشغول تدریس علوم معقول و منقول گردیدند و ضمنا هنگام فراغت از تدریس، جلسه ای به عنوان تدریس اصول عقاید برای عموم طبقات علاقمند تشکیل می دادند و با بیاناتی ساده به ارشاد و هدایت همگان می پرداختند. به سال 1340هجری قمری، به منظور تکمیل علوم نقلیه و درک فیض محاضر اساتید نجف اشرف، رهسپار عراق گردیدند و در حدود ده سال در آن ناحیه اقامت گزیده و به افاده و استفاده علمی مشغول بودند، به ویژه با مرحوم آیه الله آقا میرزا محمد حسین نایینی غروی مأنوس گشته و از محضرشان بهره می برده اند. استاد در سال 1350هجری قمری به ایران مراجعت فرمودند و در تهران مستقر شدند و از آن هنگام تاکنون (سال 1385هجری قمری) اغلب اوقات معظم له صرف تالیف و تدریس کتب و رسالات علمی و رسیدگی به امور اهل فضل و ضعفا و مومنین می گردد. حضرت استاد از پنج نفر از بزرگان علما و مراجع عالی قدر یعنی:1. آیه الله نائینی (میرزا حسین). 2. آیه الله حائری یزدی (شیخ عبدالکریم). 3. آیه الله آقا شیخ ضیاء الدین عراقی. 4. آیه الله اصفهانی (سید ابوالحسن). 5. آیه الله بروجردی (حاج آقا حسین) رضوان الله علیهم اجمعین اجازه در نقل احادیث و روایات و گواهی وصول به درجه اجتهاد گرفتند.
آیه الله آقای حاج میرزا محمد باقر آشتیانی در مقدمه رساله تفسیر آیه قل الروح (که در مجموعه چهارده رساله چاپ شده است) نوشته‌اند مرحوم آقای والد قدس الله نفسه الزکیه الراضیه المرضیه پیوسته به قرآن کریم و عترت عشق می ورزید و ابراز علاقه می فرمود تا حدی که در اعیاد هم دستور می دادند یک نفر از رجال سخن، ذکر مناقب و مصائب اهل بیت نبوت و مثالب اعداء آن ها را بنماید و گاهی به نفس نفیس خود چند روایت تلاوت و به بیان مختصر نافعی حضار را مستفیض می فرمودند و در زمانی که حال حضور در مسجد برای اقامه جماعت داشتند بین دو نماز یا بعد از فراغ از نماز به حاج عبد قاری ضریر که به وجه معجزه آسائی به وسیله توسل به مقام مقدس صدیقه کبری حضرت فاطمه زهراء ـ سلام الله علیها ـ حافظ قرآن شده بود می فرمودند چند آیه از قرآن تلاوت نماید. آقای حاج میرزا باقر می فرمایند: از مرحوم مبرور پدرم طاب ثراه جویا شدم که آیا در مدت عمر خویش به شرف لقاء ولی عصر امام زمان علیه افضل الصلاه و السلام رسیده اند یا خیر. پس از تامل و شاید تبسمی فرمودند «گاهی آثاری مشاهده نمودم که غیر از آن وجود مقدس شایسته آن نبود» در آن لحظه نه من اصرار بر ذکر مواردش نمودم و نه ایشان بیانی فرمودند ولکن در مواقعی قضایائی اتفاق افتاد که به گمان این جانب مورد انطباق بود: 1. دستور به مداومت دعا مشروط به طهارت به جهت حفظ از مرض وبا در سنه 1321هـ ق (معروف به سال وبایی) که ابتدا به ایشان نام دعا القاء می شود بعد دسترسی به آن دعا به نحو غیر منتظره (به وسیله شخصی بعد از ادای نماز و در مسجد به ایشان) و مداومت بر آن و حفظ کلیه افراد خانواده و کسانی که مداومت به خواندن آن کردند از ابتلاء به آن مرض و مبتلا شدن دو نفر از اعضای خانواده و شفای آنها. 2. در اثر توسل به ائمه اطهار در نجف اشرف و به امام زمان به جهت وسعت رزق و اداء دیون در مسجد هندی پس از فراغ از بحث مرحوم میرزای نایینی قدس سره الشریف پیرمرد ناشناسی بدون سوال و اظهار حال نزد ایشان می آید و می گوید ما در موقع شدت و ابتلاء این آیه را در شب نیمه شعبان (تولد حضرت قائم ـ علیه السلام ـ) می نویسیم و در محل هایی که پول به جهت مخارج می گذاریم نگهداری می کنیم خداوند متعال وسعت می دهد و متن دعا را به ایشان می دهد و می رود بر همین دستور اولین مرتبه شب نیمه شعبان در کربلای معلی دستور العمل را انجام و از آن پس من حیث لا یحتسب وسعت و برکت مرحمت شد. 3. در مورد نامگذاری جزوه دعای «هدیه احمدیه» که فرمودند: «در فکر تسمیه آن بودم سیدی ناشناس وارد منزل شد پس از آن که جویای حال شدند به من فرمودند شنیدم که کتاب دعایی مرقوم داشته اید گرفتند و ملاحظه کردند و فرمودند نام کتاب دعایی را که تدوین کرده اید «هدیه احمدیه» بگذارید پس از خروج آن سید از اطاق با توجه به این که کسی از نوشتن آن کتاب اطلاعی نداشت به دنبال ایشان فرستادم که جویا شوم از کجا مستحضر شده اند که من تالیفی در این باره نموده ام هر چند گشتند کسی را نیافتند از مستخدمین منزل سوال نمودم که این آقا کجا رفتند گفتند ما کسی را ندیدیم نه وروداً و نه خروجاً. مرحوم آیت الله آشتیانی شعر هم می سروده اند و تخلص ایشان «واله» بوده است. از اشعار ایشان قصیده ای است در میلاد رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و قصیده ای دیگر در میلاد امام زمان ـ علیه السلام ـ. و نیز آن مرحوم در حسن خط نمونه بوده اند و در این زمینه نیز آثاری درخشان از ایشان به یادگار مانده است. بالاخره روز سه شنبه سوم تیر ماه 1354 هجری شمسی مطابق با چهاردهم جمادی الثانیه 1395 هجری قمری این عالم پرهیزکار و عارف پروردگار در سن نود و پنج سالگی پس از حدود هشتاد سال تعلیم و تعلم و تربیت انسان ها و خدمت به اسلام و مسلمین چشم از جهان فروبست و روز بعد در حالی که مردم اشک می ریختند جنازه او را تشییع، و در مقبره خانوادگی ایشان در صحن حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد و از طرف تمام طبقات به بهترین وجه به ساحت قدس ایشان اداء احترام گردید. رحمة الله علیه رحمة واسعة.

آیت‌الله حاج میرزا باقر آشتیانی
مرحوم حاج میرزا باقر آشتیانی متولد 1323 متوفای 1404، فرزند مرحوم میرزا احمد آشتیانی، سالهای متمادی در زمان حیات پدرش از طرف ایشان اداره امور مدرسه مروی را به عهده داشت و پس از رحلت پدربزرگوارش در سال 1395 متولی رسمی مدرسه مروی بود.
ایشان پس از فراغت از سطوح اولیه در سال 1340 به حوزة علمیة نجف مشرف، و سالها از محضر آیت الله مشکینی صاحب حاشیه کفایه و آقا ضیاءالدین عراقی و آقا سیدابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی استفاده نمود و پس از مراجعت به تهران در مدرسة مروی به تدریس فقه و اصول و معقول پرداخت و این تدریس تا اواخر عمر با برکتشان ادامه داشت.مرحوم حاج میرزا محمدباقر آشتیانی از افاضل خاندان آشتیانی و از علمای طراز اول تهران بود. سرانجام پس از یک عمر خدمت در تاریخ 11 ذیحجه 1404 از این جهان فانی رخت بربست و در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم در مقبره خانوادگی خود به خاک سپرده شد.

آیت اله مهدوی کنی، احیاگر موقوفات مروی
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی از شخصیت‌های مشهور و معروفی است که با سیراب شدن از مشرب روح‌اللهی امام خمینی رحمه‌الله، در سالهای نهضت، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، در متن حوادث قرار داشته و انجام وظیفه نموده است. بهترین راه برای شناخت معظم له یادآوری این فرمایش منقول از حضرت امام رحمه‌الله است که «من به ایشان [آیت‌الله مهدوی کنی] ارادت داشته‌ام دارم و خواهم داشت.» آیت‌الله مهدوی کنی به عنوان یکی از شاگردان امام خمینی رحمه‌الله دارای پیشینة مبارزاتی ارزشمندی است. زندان، شکنجه، تبعید و تهدید را بسیار دیده، چشیده، کشیده و شنیده است. آیت الله محمدرضا مهدوی کنی در چهاردهم مرداد 1310 هـ ش/ [20] ربیع الاول 1350 هـ ق در قریة کن ـ که در آن زمان در دو فرسخی تهران و امروز متصل به آن است ـ به دنیا آمد. نام پدر، اسدالله معروف به حاج اسدالله کنی و نام مادر، فاطمه و شغل پدر ایشان کشاورزی بود، گر چه گاهی به تجارت نیز اشتغال داشتند. پدر مردی مذهبی، مقید به مسائل دینی و بلکه متعصب در مسائل دینی و مقید بود که فرزندانش را با آداب مذهبی تربیت کند. آیت اله محمدرضا مهدوی کنی در سن چهارده سالگی وارد حوزه علمیه که زیر نظر مرحوم آیه اله برهان در مسجد لرزاده بود، شدند . سپس برای ادامه تحصیل به شهر مقدس قم عزیمت نمودند . سالیانی را در درس مرحوم امام خمینی ومرحوم علامه طباطبایی شرکت کردند و همزمان به مبارزات سیاسی بر ضد رژیم طاغوت پهلوی پرداختند و در این راه طعم تلخ تبعید و شکنجه ماموران ساواک را تحمل کردند از اساتید دیگر ایشان می توان از مرحوم آقای رفیعی قزوینی رضوان‌الله‌علیه نام برد .حضرت آیت‌الله مهدوی کنی بعد از هجرت به تهران و مستقر شدن در مسجد جلیلی این مسجد را به پایگاهی برای مبارزه با رژیم ستم‌شاهی تبدیل کردند به خاطر همین امر بارها به ساواک برده شدند و بالاخره یکی از علل تبعید ایشان به کردستان در سال 1353 همین امر بود. در ورود امام به ایران جزء کمیتة استقبال از امام رحمه‌الله بودند. در یازدهم اسفند 1357 امام خمینی رحمه‌الله طی حکمی آیت‌الله مهدوی کنی را به ریاست کمیته موقت انقلاب اسلامی منصوب فرمودند این حکم با دست‌خط مرحوم علامه شهید مطهری نوشته شد و به امضای امام رحمه‌الله رسید تا نیروهای انتظامی اعم از شهربانی و ژاندارمری سر و سامانی گرفته و بتوانند به وظایف قانونی عمل کنند. از جمله سمت‌های حضرت آیت‌الله مهدوی کنی می‌توان به دوره وزارت کشور ایشان قبل از اولین انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد که بعد ریاست جمهوری بنی‌صدر هم وزارت کشور را داشتند.
در سال 1360 با همفکری و همراهی بعضی از دوستان دانشگاه امام صادق علیه السلام را راه اندازی کردند.در تاریخ 26/6/1363از طرف امام به عنوان متولی به حوزة علمیة مروی منصوب شدند و ضمن احیاء موقوفات حوزه مروی به تربیت طلاب علوم دینی پرداختند. از آثار ایشان می توان به چهار کتاب در اخلاق، اقتصاد اسلامی، شرح دعای افتتاح وشرح دعای سحر اشاره کرد. کتاب نقطه های آغاز در اخلاق عملی چندین بار تجدید چاپ شده است.