سرکوب اشرار در آذربایجان در اسناد وزارت خارجه آمريكا
در فاصله بین اول تا هشتم ماه فوریه 1922، اندکی پس از روی کار آمدن کابینه مشیرالدوله، 2000 تا 3000 ژاندارم شورشی به فرماندهی سرگرد لاهوتی به تبریز یورش آوردند. سرگرد لاهوتی چندین سال در استانبول به سر میبرد و در آنجا روزنامهای را منتشر میساخت. برخی بر این باورند که مخالفت ژاندارمها در برابر ادغام تشکیلات ژاندارمری در تشکیلات نیروهای قزاق، دلیل شورش آنان بود. لاهوتی با اشاره به وابستگی پیشین قزاقها به روسیه و ارتباط کنونی آنها با بریتانیا، چنین اظهار میکند: «ما بدین وسیله به اطلاع عامه مردم میرسانیم اقداماتی که در این روزها شاهد آن هستیم از آن روست که عدهاي مترصدند لباس افتخار و عزت را از تن ما بیرون آورده و ما را به جامه ننگین قزاقها ملبس سازند.» در حالی که شورش و ناآرامی این ژاندارمها رو به گسترش میرفت، روزنامهها تنها به انتشار دو گزارش در این زمینه اکتفا کردند. ستاره ایران در سوم فوریه 1922 گزارش کوتاه و مختصری از اشغال تبریز به دست ژاندارمها منتشر ساخت. روزنامه ایران نیز در 10 فوریه مقالهای در مورد اشغال این شهر توسط ژاندارمها به چاپ رسانید؛ و بازپسگیری آن را به دست نیروهای قزاق در 8 فوریه نیز تشریح کرد. حسن علی، كارمند کنسولگری آمريكا در تبریز، در پنجم فوریه 1922 نامهای به انگرت مینویسد و اطلاعاتی در مورد حوادث تبریز در اختیار وی میگذارد: «تا آنجا که من متوجه شدهام و با توجه به اظهارات خودشان، هدف اصلی تمام این تلاشها برکنار کردن والي و سرباز زدن از فرمان وزیر جنگ است که میکوشد ژاندارمها را در تشکیلات قزاقها ادغام سازد. لازم به ذکر است که از زمانی که این وقایع آغاز شده است تا کنون آرامش و نظم بر سراسر شهر حکمفرما بوده است. چندین بار لاهوتی اعلام کرده است چنانچه کسی مزاحمتی برای ساکنین شهر به وجود آورد، اعدام خواهد شد و از نیروهای خود خواسته است با تمام توان خود نظم را در شهر برقرار سازند. در تمام سخنرانیها و اعلامیههای خود، لاهوتی تنها بر مخالفت خود با ادغام ژاندارمری و قزاقها تأکید میکند؛ لذا در حال حاضر به مذاکره با پارلمان که حکومت اصلی در ایران به شمار میرود، مشغول است. به نظر من وی یک شورشی نیست، بلکه خواستههای معقول و مشخصی دارد.» هنگام بازپسگیری تبریز در 8 فوریه 1922، قزاقها این شهر را غارت کردند از جمله «خانه و مغازه یکی از اتباع آمريكای به نام آرداشي تر اوهانيان* را به یغما بردند.» لاهوتی نیز به ترکیه گریخت.
دولت در گام بعدی به سراغ سیمیتقو رفت؛ اما در اقدامات اولیه چندان موفق نبود. در 18 جولای 1922، اندکی پس از روی کار آمدن دوباره قوامالسلطنه، آسوشیتدپرس به نقل از منابع اطلاعاتی خود در استامبول اعلام کرد که اسماعیل سیمیتقو نیروهای ایرانی را درهم شکسته و «جمهوری کردستان» را تأسیس کرده است و شهرهای کرمانشاه، سلماس، ارومیه و ادري لاك در قلمرو حکمرانی او قرار گرفتهاند. درست در روزی که این روزنامه منتشر شد، حسين علاء در نامهای به دالس، این شایعات را انکار کرده و اذعان داشت که سیمیتقو در آینده نزدیک شکست خواهد خورد. همانطور که در فصل پنجم ذکر شد، عملیات برای سرکوب کردها به فرماندهی و حسن تدبیر ژنرال حبیبالله شیبانی به اجرا درآمد که در آخرین لحظات زمانی که تلاشهای این ژنرال در حال ثمر بخشیدن بود، او را با شخص دیگری جایگزین کردند. در 12 آگوست 1922 کرنفلد از شکست سیمیتقو در جنوب سلماس و گریختن او به عراقِ تحت کنترل بریتانیا خبر داد. کرنفلد میافزاید علیرغم اینکه استحکامات چهریق، دژ اصلی کردها، فتح شد، «اما گزارشی که متعاقباً منتشر شد از اهمیت این پیروزی کاست. در این گزارش آمده بود که در زمان حمله نیروهای ایرانی هیچ یک از نیروهای کرد در استحکامات چهریق مقاومت نمیکردند و عملاً این دژ خالی از نیروی نظامی بود.» وابسته نظامی آمريكا در تهران، سروان جدليكا نیز میافزاید که رضاخان بیش از حد در مورد دامنه و اهمیت این پیروزی مبالغه کرد؛ و این امر پيشاپيش تقدیر و تشکر مجلس را برای او به ارمغان آورد. بلافاصله پس از شکست و فرار سيميتقو، حوادث ناخوشایندی در خوزستان رخ داد. در 14 آگوست 1922، یک هنگ از نظامیان ایرانی که شمارشان به 207 نفر میرسید در کاروانسرایی به نام شُليل مورد حمله قرار گرفتند. نزدیک به چهل نفر کشته و مابقی متفرق شدند. در ابتدا گمان میرفت که پیروان شیخ محمره دست به این اقدام زدهاند؛ مطبوعات تهران نیز از دست داشتن بریتانیا در این قضیه خبر دادند. چندی بعد معلوم شد که سواران عشایر بختیاری که از جانب انگلیسیها حمایت میشدند دست به این قتل عام زدهاند. با مدنظر قرار دادن تاریخ این حادثه، شکی نیست که این، بخشی از تلاشهای بریتانیا بود تا یک بار دیگر قوامالسلطنه را تضعیف کند. در مقابل این خسارت، رضا 000/500 تومان غرامت طلب کرده و تهدید کرد که شماری از نیروهای خود را برای تنبیه عشایر گسیل خواهد داشت. بلافاصله بریتانیا به او گوشزد کرد که اعزام چنین نیرویی نامطلوب و باعث نارضایتی ایشان خواهد شد: «رویکرد وزیر مختار بریتانیا به هیچوجه خیرخواهانه نیست. برخلاف دعاوی و اظهارات جناب وزیرمختار، برقراری صلح و آرامش در ایران، در اولویت دوم تلاشها و خواستههای وی قرار دارد. با اینکه بنده [كرنفلد] در جایگاهی نیستم که اتهام ایرانیان علیه بریتانیا را اثبات کنم ـ که به تحریک بریتانیا، سواران بختیاری نیروهای دولتی ایران را که در حال عزیمت به شوشتر بودند، قتل عام کردند ـ اما مطمئن هستم که انگلیسیها هیچ اهمیتی به حاکمیت ایران نمیدهند؛ باقی ماندن نیروهای انگلیسی در ایران بدون داشتن هیچ توجیه مشخصی، دلیلی بر این مدعاست. ایران چندین بار بر خروج نیروهای انگلیسی از دزدآب و بوشهر پافشاری کرده است. در مقابل بریتانیا یک هنگ 160 نفره از نیروهای هندی خود را در این منطقه نگاه داشته است و مدعی است که حضور این نیروها برای حفاظت از خط آهن ضروری است. در بوشهر نیز بریتانیا 600 نفر از نیروهای خود را مستقر ساخته است و این در حالی است که برخی از گزارشها از رسیدن 800 نفر نیروی کمکی خبر میدهند. وزیر جنگ اعلام کرد که حاضر است 3000 تن از نیروهای خود را برای حفاظت از شرکت نفتی انگلیس- ایران به این مناطق اعزام کند. در مقابل چنین پیشنهاداتی، وزیر مختار بریتانیا خود را به نشنیدن میزند.» غرامت 000/500 تومانی که رضاخان از بختیاریها طلب کرد، تا یک سال بعد هم بیجواب ماند. سروان جدلیکا، وابسته نظامی آمريكایی در 13 می 1923 مینویسد: «رضاخان تهدید کرد چنانچه سران عشایر بختیاری در برابر کشتار نیروهای دولتی غرامت پرداخت نکنند، شماری از نیروهای خود را به منظور تنبیه ایشان اعزام خواهد کرد؛ به دنبال این تهدید، چندین رسته از پیاده نظام، سواره نظام و توپخانة هنگ تهران آماده شدهاند که به محض دریافت دستور به سمت این منطقه حرکت کنند. آن دسته از سران بختیاری که در تهران زندگی میکنند به دستور وزیر جنگ، مخفیانه تحت مراقبت قرار گرفتهاند تا از خروج آنها از پایتخت جلوگیری شود. چنانچه لحظهای این افراد دشمنی و مخالفت خود را آشکار و علنی سازند، بدون تردید توقیف و حبس میشوند و زندانی شدن ایشان عامل مهمی برای موفقیت رضاخان در سرکوب این قبایل خواهد بود.» با این حال بریتانیا نمیتوانست اجازه دهد عملیاتی علیه بختیاریهای تحت حمایت خود، صورت گیرد و چنین نیرویی به آن منطقه اعزام شود. کرنفلد در 17 می 1923 مینویسد: «مفتخرم که به اطلاع وزارت خارجه برسانم که وزیر جنگ حاضر شده است غرامت 000/150 تومانی را بپذیرد. در گفتگویی خصوصی، دلیلی که وزیر جنگ برای عقبنشینی از مواضع اصلی خود اقامه کرد این بود که با توجه به نزدیک شدن تابستان صلاح نیست که عازم جنگ بشود.» به دنبال ورود میلسپو و مستشاران آمريكایی به ایران در نوامبر 1922، کرنفلد خوشبینانه چنین مینویسد: «به نظر من در آینده نزدیک بریتانیا وزیر جنگ را شخصی متفاوت از انسانی خواهد یافت که پیش از ورود مستشاران آمريكایی میشناخت. از آنجا که این مستشاران مقرری ماهیانه 000/750 تومانی را برای وی تضمین کردهاند، وزیر جنگ احساس استقلال میکند. در آینده این بریتانیا نیست که اعمال وزیر جنگ را تعیین خواهد کرد.» در 12 جولای 1923: «در بررسیهایی که طی چند ماه اخیر صورت گرفته است، پیشرفتهایی قطعی در آرامش و امنیت داخلی مشاهده میشود. بسیاری از عشایر شورشی، سر تسلیم فرود آورده و از دولت مرکزی تمکین میکنند. اما در مورد بختیاریها وضع فرق میکند و از آنجا که ایشان خود را تحت لوای بریتانیا میبینند، هیچ فرمانبرداری از دولت مرکزی ندارند.»