جریان های روشنفکری در ایران

البته بدیهی است که این تقسیم‎بندی جریان غالب را بیان می‎کند و ممکن است نوادری برخلاف این جریان وجود داشته باشند؛ حتی امکان دارد از جهات دیگر نیز تقسیم‎بندی به شکل دیگر و اولویت‎های مختلف صورت گیرد.

الف- جریان اول که مشهور به «سنت‎گرایان» است، باوجود اختلاف نظراتی که با هم دارند می‎توان گفت در مواردی هم نظرات مشترکی دارند، از جمله:
تدین را بیشتر نوعی سیر و سلوک باطنی و معنوی می‎دانند که در آن رعایت دقیق شریعت و فقه شرط لازم، ولی غیرکافی است. این جریان دغدغه‎ تأسیس جامعه‎ای شریعت‎مدار و فقه‎گرا را ندارند، از جدایی دین از سیاست چندان ناخشنود نیستند و حکومت‎های غیردینی را چندان مانع و مزاحم استکمال فرد و جامعه نمی‎بینند. همچنین به تکثر گروهی دینی معتقدند، دین را فقط برآورنده نیازهای معنوی می‎بینند و معتقد نیستند که دین وعده تحقق بهشت زمینی داده باشد. از طرفی با فرهنگ و حتی تمدن غرب متجدد به جد سر ناسازگاری دارند و این فرهنگ و تمدن را فرآورده عصر ظلمت و نتیجه دوری آدمی از اصل و فطرت معنوی خود و دارای ماهیتی ضددینی و غیرمعنوی می‎دانند و سرانجام این‎که به عقلی به‎نام عقل شهودی قایل هستند که پشتوانه حجیت و اعتبار دین است.
بزرگترین متفکر ایرانی سنت‎گرا، سید حسین نصر است. البته در سطح جهانی، سنت‎گراهای دیگری وجود دارند، از جمله رنه گنون، فریتویف شوان و تیتوس بورکهارت.

ب- جریان دوم که مشهور و منسوب به تجددگرایان هستند، به دلیل تأثیرپذیری از کارل پوپر به گروهی از ایشان پوپری‎ها هم گفته می‎شود. برخی از نظرات ایشان این‎گونه است که بر روح پیام اسلام تأکید دارند تا بر ظواهر آن، تدین را بیش و پیش از هرچیز در اخلاقی زیستن می‎بینند، احکام شریعت و فقه را تغییر‎ناپذیر نمی‎دانند، بلکه بیشتر آن‎ها را تخته‎بند زمان، مکان، اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی جامعه عرب چهارده قرن پیش می‎انگارند و جمود بر آن‎ها را موجب دور شدن از روح پیام جهانی و جاودانی اسلام می‎دانند. اینان دغدغه‎ تأسیس حکومت‎های شریعت‎مدار و فقه‎گرا را ندارند و معتقد هستند که وجود جامعه‎ای دینی در سایه حکومتی غیردینی (غیردینی نه ضد دینی) ممکن است، به تکثر گروهی دینی قایل‎اند، از تکثر گروهی سیاسی استقبال می‎کنند و دین را برآورده نیازهای دنیوی معنوی و نیازهای اخروی می‎دانند. همچنین از تمدن غرب متجدد و در بسیاری از مواضع، از فرهنگ آن نیز دفاع می‎کنند و این تمدن و فرهنگ را در برآوردن نیازهای دنیوی مادی که دین متکفل آن‎ها نیست موفق می‎بینند، قایل به یک کلیت برای غرب نیستند و معتقدند می‎توان غرب را به قسمت‎های خوب و قسمت‎های بد تقسیم و قسمت‎های خوب را اتخاذ کرد. از متفکرین منسوب به این گروه در ایران، عبدالکریم سروش است و در جهان اسلام می‎توان از سر سید احمد خان هندی و محمد عبده مصری نام برد.

پ- جریان سوم که مشهور و منسوب به «هایدگری»ها هستند. از جمله نظرات ایشان این موارد را می‎توان ذکر کرد: قایل به جدایی دین از سیاست نیستند، اما دموکراسی را ولو به صورت یک شیوه اجرایی، قابل استفاده و مطابق فرهنگ اسلامی نمی‎دانند. اساسا برای غرب، روح و کلیتی قایلند که نمی‎توان تکه‎ای از آن را برداشت و بقیه را رها کرد مگر در زمان اضطرار و ناگزیری (اکل میته) قسمتی را اخذ کنیم. مثلا در مورد استفاده از تکنولوژی، قایل به این هستند که ابزارها روحی دارند که با گرفتن آن، روح فرهنگ و غرب نیز خواهد آمد. به بیانی، قایل به تفکیک خوب و بد برای غرب نیستند. از دیدگاه متفکران پست مدرن استقبال می‎کنند و نقد تمدن و فرهنگ متجدد غرب را می‎پسندند. به این گروه گاه، گروه یا حلقه «فردیدی‎ها» هم گفته می‎شود.
سید احمد فردید از جمله روشنفکران قبل از انقلاب است که به فیلسوف شفاهی مشهور است و از کسانی که در جلسات درس و صحبت او حضور پیدا کرده‎اند، به عنوان فردیدی‎ها یاد می‎شود. از متفکران منسوب به این جریان، رضا داوری، مرحوم محمد مددپور و شهید سید مرتضی آوینی را می‎توان نام برد. هرچند آقای دکتر رضا داوری خود این نسبت و تأثیر از هایدگر و فردید را رد می‎کنند و قبول ندارند.
آن‎چه در این سه جریان راجع به متفکران و انتساب آنها گفته شد، براساس نزدیکی و همخوانی اندیشه‎هایشان با جریانات ذکر شده است و نیز آن‎چه در عرف مجامع روشنفکری ما بیان می‎شود و نه بیش از این!

ت- جریان چهارمی هم وجود دارد که ممکن است با هرکدام از این سه گروه در برخی از قسمت‎ها هم نظر بوده و یا با یک گروه هم‎رأی باشد و گاه حتی با هرسه گروه مخالفت بورزد. این جریان از متفکرینی تشکیل می‎شود که در اسلام بر اجتهاد اصولی و مستدل و پویا تأکید دارند و قایل به وجهه اجتماعی و سیاسی دین هستند، دین اسلام را دارای جامعیت می‎بینند، بر روح و ظاهر اسلام به‎طور توأمان تأکید دارند، تدین را فراتر از اخلاق، معنویت و فقه (صرفا) می‎بینند، هرکدام را بسیار لازم می‎دانند، اما هیچ کدام را به تنهایی کافی نمی‎شمارند، به اصول ثابت و تغییرناپذیر در کنار موارد متغیر و عصری قایل‎اند، در مورد تمام ادوار غرب نگاه نقادانه، اجتهادی و گزینشی دارند. نه غرب را یک کل غیرقابل استفاده می‎دانند نه همه تاریخ و تفکرات آن را قابل استفاده و برای تفکر غرب، روح و ذات و دوره مختوم و محتوم قایل نیستند. این گروه با نوابغ و انسان‎های استثنایی به پیش‎ می‎روند چون نیازمند انطباق بسیار، تحقیق و تفحص فراوان، تفکر جانکاه، اجتهاد عمیق و پایبندی به اصول اسلام هستند، استعداد شکوفایی بسیار و ظرفیت‎های متراکم و ناگفته‎های زرین و ذخایر بالقوه دارند، لکن پیمودن این راه اقتضائات و الزامات و امکانات خاص و ویژه می‎طلبد! از متفکران این گروه می‎توان از حضرت امام خمینی(ره)، سید محمدحسین طباطبایی، شهید مرتضی مطهری و محمدتقی مصباح یزدی نام برد.
علاوه بر گروه‎ها و جریانات یاد شده، فعالین دیگری هم وجود دارند که می‎توان آنان را در گروه‎های دیگری جای داد، همانند عقل‎گرایان اگزیستانسیالیستی، بنیادگراهای اسلامی، برخی مدرنیست‎های پراکنده با گرایش‎های خاص و برخی نیز با گرایش‎های پست مدرنیستی.