مروری بر سیاست‌های فرهنگی حكومت رضاشاه

 هویت ایران باستان به عنوان فرهنگ جانشین انتخاب می‌گردد. از این پس، همه تلاش‌ها و اقدامات بر آن است تا :اولا: با مظاهر فرهنگ اسلامی مبارزه بنیادین و حتی برخورد نظامی صورت گیرد. ثانیا: به انحاء مختلف تز فرهنگ و تمدن ایران باستان تبلیغ شود. این سیاست‌ها در عمل مصادیق متعددی پیدا می‌كند. كشف حجاب، منع روضه‌خوانی ، لباس متحدالشكل ، كلاه پهلوی، كشتار مسجد گوهرشاد و ده‌ها اقدام مستقیم دیگر در مبارزه با فرهنگ اسلامی از روش‌های تحقق سیاست اول است. در این اقدامات، رضاخان از خدمات چهره‌های فرهنگی ساخته دست خود نیز بهره‌ها می‌برند.
 

 

فرهنگ معاصر ایران، با تحولات بسیار آن، دچار ابهامات و زوایایی تاریكی است كه در صورت توجه به آنها و اقدام متفكرین مسلمان محلی تبیین روند تحولات آن، روشنگر بسیاری از تنگناهای فرهنگی جامعه امروز ما خواهد بود.
تلاش مورخین و متولیان فرهنگ دوره پهلوی، در ادامه سیاست‌ها و برنامه‌های تنظیم شده آن دوران، پیوسته بر آن بوده است تا برای جامعه دیرپای ایران و فرهنگ اصیلی و ریشه‌دار مردم آن، هویت فرهنگی نو، متناسب با اهداف سیاسی حكومت تنظیم نماید.
طبعا ارزیابی این ادعا به مدد تلاش متعهدان به اصالت‌های فرهنگ و هنر قوم بر پایه شواهد و مستندات تاریخ فرهنگ معاصر ما ، صورت خواهد گرفت. این مقاله، بنا دارد تا به همین سیاق، قسمت‌هایی از سیاست‌های فرهنگی اتخاذ شده در دوره حكومت رضا خان پهلوی را از نظر بگذراند. رضا خان ، در طول بیست سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ دینی و ملی اجتماع ایران را بنیان گذارد.
در صورت توجه به توانایی‌های فكری و فرهنگی او، روشن می‌شود كه چنین حركت حساب شده‌ای در زمینه مسائل فرهنگی، هرگز نمی‌تواند حاصل درك و دانش او باشد. لیكن حضور مستشاران متعدد اروپایی و همكاری و اقتدار روشن‌فكران وابسته در دستگاه سیاسی و فرهنگی رضا خان بوده كه تدارك و انجام برنامه‌های وسیع انهدام فرهنگی را به ثمر می‌رسانیده است.
هنر ایران، در آغاز سلطنت رضاخان، در حقیقت ادامه دهنده سنت‌های گذشته ایران بوده است. از بیش از هزار سال قبل كه ایرانیان، اسلام و فرهنگ آن را پذیرفته بودند، پیوسته اهتمام جدی بر ظهور دستاوردهای در خور آن داشته‌اند.
تاریخ هنر و فرهنگ ایران در جنبه‌های ادبی، عرفان، معماری،‌ نقاشی و سایر هنرهای متداول آن روزگاران گویای این ادعاست. دستاوردهای مادی و معنوی تلاش متفكرین مسلمان ایرانی، در میان آثار فرهنگی جهان جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده بود.
سیر تحول فرهنگ ایران تا دوره مشروطه را می‌توان به حركات تكاملی توجیه كرد كه هر حلقه نو، صورت كامل شده و دستاورد پیشینیان است. طبعا آثار فرهنگی یك ملت نیز همچون سایر ابعاد وجودی اجتماع، پیوسته در مسیر یكنواخت حركت نمی‌كند بلكه در طول مسیر كمالی خود دچار ضعف‌ها ، بحران‌ها و افول‌ها نیز می‌گردد.
با آغاز نهضت مشروطه و ظهور طیف جدیدی از متفكرین كه معتقد به مبانی فكری غرب و اصول تفكر اومانیستی رشد یافته در اروپا و روسیه آن روز بودند، روزنه‌های جدیدی از میان آثار فكری و فرهنگی این دوران به ظهور رسید.
مشهورترین وابستگان فكری این گروه، میرزا فتحعلی آخوندوف بود كه در دستگاه نظامی روسیه تزاری (كه خود پایگاه فكر جدید در شرق بود) پرورش یافته و ضمن انجام خدمات معضل سیاسی و نظامی محلی روسیه تزاری ( كه حتی عضویت در هیأت‌های نمایندگی سیاسی و نظامی آنها را شامل می‌باشد) به تحریر اولین نمایشنامه‌های ایرانی دست زد. او و میرزا آقا تبریزی اولین پایه‌ های نمایشنامه‌نویسی جدید ایران به تقلید مطلق از سبك تئاتر اروپا را بنیان گذاردند.
رویه مورد نظر ایشان در نمایش‌های خود، تقلید از كمدی نویس‌های معروف اروپا چون مولر و استهزای فرهنگ و باورهای ملی و سنتی جامعه ایران بوده است.
نتیجه تبلیغ شده ایشان در نمایشنامه نیز تاسی به دولت فخیمه روس و در آثار تابعین ایشان «فرنگی شدن از نوك پا تا فرق سر» 1 بوده است.
در همین زمینه، اقدامات دیگری نیز از سوی «منور‌الفكر2 »های آن دوران به انجام رسید كه شرح آنها در فرصت دیگری خواهد آمد.
نتیجه اقدامات این گروه با توجه به وابستگی شاید آنها به سفارت‌خانه‌های خارجی و انحصار فعالیت ایشان به دست پروردگان دولت‌های غربی، بسیار اندك بوده و در عصه كارزار فرهنگی هرگز نتوانستند بهره‌های مورد نظر خود را از اقداماتشان بدست آورند. حضور انبوه مسلمانان انقلابی در صحنه نیز مانع از اخذ نتیجه فرهنگی برای آنها می‌شد. با به قدرت رسیدن رضا خان و تسلط سیاسی انلگیسی بر حكومت ایران، اوضاع دگرگون شد.
اقدامات فرهنگی از پشتوانه حكومتی برخوردار بودند. حمایت‌های دولت مستبد رضا خان زمینه‌های مالی، تبلیغاتی ، ممانعت از برخورد مسلمانان با ایشان و سایر ابزارهای مورد نیاز برای «جا انداختن» فرهنگ نو را به همراه می‌آورد. تجربه فعالیت سال‌های مشروطه تا دوره رضا خان نیز برای كارگردانان فرهنگ جامعه عبرت‌آموز بود.
جامعه ایران در مقابل تبلیغ بی‌واسطه و مستقیم فرهنگ و تمدن غرب مقاومت نموده و حربه به رخ كشیدن پیشرفت‌های تكنولوژیك اروپا برای تحقیر فرهنگ اسلامی ایران نیز بی‌نتیجه بوده است.
این بار، رضا خان از برنامه‌ها و خدمات‌! یكی از چهره‌های پرمایه و زیرك استعمار در ایران بهره می‌برد. محمدعلی فروغی، ضمن تصدی صدارت اعظم دولت؛ با تشكیلات مخفی مجمع فراماسونری خود، با برنامه‌ریزی‌های بلند مدت و همكاری بی‌شائبه مستشاران اروپایی از همه امكانات لازم برای تغییر هویت ملی ایران استفاده می‌كند.
تجربه مقاومت مردم در تبلیغات منورالفكرهای سال های مشروطه به ایشان می‌آموزد كه نفی مستقیم دستاوردهای یك قوم، هرگز نمی‌تواند موفق باشد. لذا در برنامه‌ریزی جدید، فرهنگ جانشین برای طی دوره انتقال از فرهنگ خودی به تمدن غرب، ضرورت وجودی می‌یابد. و برای این كار لازم است تا هویت جانشین، دارای نقض زیاده باشد تا بتوان به ههمان نام، اجتهاد نمود و هر صورتی را بدان منسوب كرد.
 هویت ایران باستان به عنوان فرهنگ جانشین انتخاب می‌گردد. از این پس، همه تلاش‌ها و اقدامات بر آن است تا :
اولا: با مظاهر فرهنگ اسلامی مبارزه بنیادین و حتی برخورد نظامی صورت گیرد.
ثانیا: به انحاء مختلف تز فرهنگ و تمدن ایران باستان تبلیغ شود.
این سیاست‌ها در عمل مصادیق متعددی پیدا می‌كند. كشف حجاب، منع روضه‌خوانی ، لباس متحدالشكل ، كلاه پهلوی، كشتار مسجد گوهرشاد و ده‌ها اقدام مستقیم دیگر در مبارزه با فرهنگ اسلامی از روش‌های تحقق سیاست اول است.
در این اقدامات، رضا خان ( كه در حقیقت گردانندگان دولت او) از خدمات چهره‌های فرهنگی ساخته دست خود نیز بهره‌ها می‌برند.
در دوره‌‌ای كه بایكوت روزنامه‌ و مجله بود و جز تعداد اندكی انگشت شمار از نظمیه مجوز انتشار مجله نداشتند!، احمد كسروی در هنگامه‌ی كشتار مسجد گوهرشاد و سایر اقدامات غیر انسانی و ضد فرهنگی رضا خان ، در مجله مجاز به انتشار خود، بحث لغوی دارد در خصوص ریشه لغات عمه و عمو و خاله وخالو! و بدین نحو، علی‌الظاهر فعالیت‌های فرهنگی در جریان است و امور سیر طبیعی خود را طی می‌كنند وب ا مكتوم ماندن حقایق، هم مردم از اخبار كمتر مطلع می‌شوند و هم آیندگان به هنگام تاریخ نویسی وقایع سیاسی و فرهنگی دوران رضا خان سوابق ادبی و فرهنگی كسروی را نشان از سكوت وآرامش اوضاع می‌گیرند.
ضمن آنكه بعضا نیز این حركات می‌ـواند انحرافی در افكار جامعه و نقاط توجه آنها بوجود آورد. برای تحقق هدف دوم، كار مشكل‌تر است و دیگر انجام این مهم از عهده رضا خان قلدر و دستگاه حكومت بی‌سواد و فاقد فرهنگ او بر‌نمی‌آید.
چند نفر معدود اهل امور فرهنگی چون فروغی به مدد خیل عظیم مستشاران غربی به اینكار اهتمام می‌ورزند.
تشكیلات مخفی فراماسونری، برای تحقق اهداف، بهترین ابزار است و به نحو فعالی وارد قضیه می‌شوند.
میرزا نصراله خان مشیرالدوله، فراماسونر، مدرسه علوم سیاسی را كه بعدها دانشكده حقوق می‌شود بنیان می‌گذارد تا به ترتیب رجال سیاسی بپردازد. محمدعلی فروغی نیز در این مدرسه تدریس می‌كند.
حسین پیرنیا، پسر میرزا نصرالله خان نیز در راستای تنظیم هویت قبل از اسلام ایران، كتاب سه جلدی ایران باستان را می‌نویسد.
«فروغی نیز خلاصه دو جلدی و منتخب یك جلدی شاهنامه فردوسی را با نیت ترویج اندیشه شاهنشاهی تنظیم می‌كند». چیزی كه حكیم طوس كه شاهنامه خود را ستم نامه عزل شاهان و دردنامه بیگناهان می‌خواند از آن بیزار بود.
نگه كن كه این نامه تا جاودان درفشی بود بر سر بخردان
نماند بسی روزگاران چنین كه خوانند هر كس برو آفرین
ستم نامه عزل شاهان بود چون درد دل بیگناهان بود
استفاده جهت دار از اشعار فردوسی، خارج كردن ابیات از متن و كاربرد متعلقانه آن، و حتی تحریف فردوسی و جعل ابیات، به چنین ابتذالی كشیده كه ملك الشعرای بهار را به فریاد آورد. او گفت:
اشعار بی پدر و مادر را پهلوی هم قرار داده‌اند و اسم آن را شاهنامه گذاشته‌اند. بنده وقتی می‌گویم این شعر مال فردوسی نیست، می‌گویند تو وطن پرست نیستی ... آیا این وضع زندگی نیست ....
افرادی می‌خواهند احساسات وطن‌پرستی مردم را بدین وسیله تحریك كنند و بالا بیاورند، هر چه دلشان خواست در آن می‌گنجانند و هر چه در آن گنجانیده شده قبول می‌كنند و می‌گویند این شاهنامه ملت ایران است» .3
در سایر زمینه‌های هنری نیز توجه به اساطیر ایران باستان و دستمایه‌های آن دوران برای تحقق این آثار در صدر برنامه‌ها قرار می‌گیرد.
رضا خان، به حسب شرایط سیاسی و برنامه‌ تنظیم شده دولت انگلیس برای سركوب تحركات آزادی‌خواهانه طوایف ایران و تشكیل حكومت مقتدر مركزی ، موظف بود تا وسایل این خواسته را فراهم آورد.
از این رو، شكل پایتخت در دوره او تحول بنیادین می‌یابد. ادارات دولتی و وزارت خانه‌ها به صورت امروزی خود، تعریف می‌شوند. مركز دولتی شهر، میان مشق آن روز انتخاب می‌شود. ادارات شهرداری، پست ، نظمیه، بانك ، ثبت اسناد و املاك،‌ خارجه و چند جای دیگر در همان حوالی استقرار می‌یابند.
مدارس جدید به شكل امروزی و با مقصد تعلیم هدف‌دار جوانان تأسیس می‌شود.
آثار معماری این دوران، كه بدتس آندره گدار، ماكسیم سیر و چندین مهندس دیگر اروپا طراحی و ساخته می‌شوند، در یك جهش به تاریخ ایران قبل از اسلام ، به پیروی از سبك نئوكلاسیك اروپا ، با صورت معماری هخامنشی و ساسانی ساخته و پرداخته می‌شوند.
در حالی كه به اعتراف همه متخصصین داخلی و خارجی، شكوه و تعالی معماری ایران مربوط به آثار دوره اسلامی آن است و معماری قبل از اسلام یاران جنبه‌های ابتذالی و ناقص معماری تاریخ این سرزمین را شامل می‌شود. استفاده از نقوش و عناصر بكار رفته در هنر هخامنشی و ساسانی شدت می‌گیرد.
تزئینات اداره پست ، وزارت خارجه، كاخ نظمیه و با تقلید از تخت جمشید و نقوش برجسته آن انجام می‌شود.
نقش «فروهر» شكل (1) پس از قریب دو هزار سال فراموشی ، دیگر بار احیا می‌شود و در سر در مدرسه انوشیروان دادگیر به كار گرفته می‌شود.
موزه ایران باستان شكل (2) به تقلید از نمای طاق كسری ساخته می‌شود.
همه تلاش‌ها بر آن است تا به نحوی روحیه دوران پیش از اسلام را احیا كرده و از این راه در تعظیم فرهنگ ناشی از آن بكوشند.
 پی نوشت ها:

1- تعبیر از سید حسن تقی‌زاده فراماسونر معروف و ادیب دوره پهلوی است.
2- منورالفكر عنوانی است كه این گروه به خود داده بودند. منورالفكر (روشن‌فكر) ترجمه «انلتكتوئل)، فرانسوی است.
3- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ جلد دوم ـ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی – ص 42 و 43