آوردگاه جنگ نرم

ما باید بینش و فرهنگ مردم را عوض کنیم تا جمهوری اسلامی ساقط شود. قرن بیست و یکم به عنوان قرنی است که از نظر صاحبنظرانی چون ساموئل هانتینگتون، رقابت تمدنی مشخص کننده فاتح آن است. او معتقد است که زمینه‌های مختلف مبارزه، همچون مبارزه اقتصادی (معطوف به قرون 19ـ17)، نظامی (معطوف به قرون 20-19) و ایدئولوژیک (معطوف به جنگ سرد) با پیروزی لیبرال دموکراسی غرب به پایان رسیده است و تنها یک عرصه است که همچنان فتح ناشده بدست لیبرال دموکراسی است و آن تمدن است. او به نحوی از عرصه‌های مختلف رقابت سخن می‌گوید که گویا برای آنها اصالت قائل نیست و جنبه ابزارگونگی را برای آن‌ها قائل است. او مهمترین ویژگی تمدن را در بعد فرهنگی جای می‌دهد، به عبارت دیگر فاتح آخرین مبارزه بازیگری است که در رقابت فرهنگی پیروز گردد و اوست که زمام امور و پیشرفت‌های حاصل از مبارزات سابق را در دست می‌گیرد. بر این اساس نبرد تمدن‌ها شکل می‌گیرد و دفاع و تهاجم فرهنگی بر عهده داعیه‌داران این عرصه است. مفاهیمی چون قدرت نرم، پدافند ضد عامل و جنگ نرم محور مفهومی این جنگ را تشکیل می‌دهند و گویا بزرگترین مقابله در نبردی است که میان اسلام و لیبرالیسم غربی در جریان است. بر این اساس است که هانتینگتون هفت تمدن را شناسایی می‌کند. از این میان تنها دو تمدن ممکن است که برای امریکا چالش‌آفرین باشند: تمدن اسلامی و تمدن کنفسیوسی. بنابراین ما به عنوان نماینده تمدنی هستیم که حتی از دید صاحبنظران غربی داعیه‌دار است و این ادعا در توان اوست.
لذا اهمیت بحث جنگ نرم گرچه بیشتر از جنبه‌های پدافند غیرعامل مورد نظر است، ولی با توجه به دیدگاه «بهترین دفاع تهاجم است» مباحث مربوط به آفند غیرعامل نیز در این موضوع اهمیت می‌یابند. اما باید توجه داشت که این عرصه محل مقابله فیزیکی نیست و چه بسا بهره بردن از قدرت سخت با تضعیف قدرت نرم در این مقابله همراه گردد، چراکه ماهیت این مقابله معنوی و با استفاده از قدرت نرم است. بر این اساس نقش رسانه‌ها به عنوان ابزاری در گسترش ایده‌ها و اهداف نرم اهمیت می‌یابد. جنگ به عنوان بخشی از طبیعت بشر شناخته می‌شود که در تاریخی به قدمت تاریخ خود بشر، فراز و نشیب‌ها و رویکردهای مختلفی پیدا کرده است. در فلسفه‌ جنگ، شناخته شده‌ترین نوع آن بر اساس «شدت» تقسیم ‌بندی می‌شود که از آن به منازعات کم‌شدت low Intensity conflict، منازعات شدید و منازعات تمام‌عیار نام می‌برند. در نوع دوم دسته‌بندی جنگ، آن را از نظر به‌کارگیری سلاح به طیف‌های جنگ گرم و جنگ سرد تفکیک می‌کنند. همچنین از حیث علنی یا مخفی بودن منازعه، به جنگ آشکار، جنگ نیمه‌پنهان و جنگ‌ پنهان - مانند عملیات نیروهای ویژه- تقسیم می‌گردد. دسته‌بندی بعدی طیف شناسی جنگ از حیث موضوع و حوزه‌ آن است مانند جنگ سیاسی، جنگ اقتصادی، جنگ فرهنگی، جنگ نظامی.
جنگ نرم بر اساس چه متغیری دسته‌بندی می‌شود؟
نوع دیگر طیف‌شناسی منازعات، دسته‌بندی آنها بر اساس «صلابت» منازعه است که به سه طیف منازعه‌ سخت hard conflict ، منازعه‌ نیمه‌سخت semi hard conflict ، منازعه‌ نرم soft conflict ، تقسیم می‌شود. تفکیک اولیه‌ منازعات از حیث صلابت، توسط جوزف نای صورت گرفت، و اکنون توسط اندیشمندان مختلف تکامل یافته است. به‌طور مشخص در طیف‌شناسی جنگ‌ها مبتنی بر صلابت، جنگ سخت، نزاعی است که به شیوه‌ نظامی و با هدف پیروزی سنتی از طریق اشغال و تصرف سرزمین دشمن صورت می‌گیرد. این نوع جنگ در عصر استعمار کلاسیک، عمده‌ترین نوع نزاع بود.
در دسته‌ دوم، جنگ نیمه‌سخت قرار دارد، که نزاعی است مربوط به عصر استعمار نو که در طی آن، به جای تصرف سرزمین دشمن با قدرت نظامی، به تصرف حکومت آن و ایجاد حکومت دست‌نشانده در کشور دشمن مبادرت می‌نمودند. در واقع در جنگ نیمه‌سخت، با ترفندهای سیاسی حکومت را به کسانی می‌سپردند که هر چند از شهروندان همان کشور بودند، اما برای دشمنان و قدرت‌های بیگانه کشور خود را اداره می‌کردند مانند حکومت ایران در عصر پهلوی. امروز البته جنگ نیمه‌سخت تصرف بازارها در رقابت اقتصادی، و تصرف حکومت‌ها در رقابت سیاسی را نیز دربر می‌گیرد. در دسته‌ سوم، جنگ نرم قرار دارد که دکترین آن حاکی از این است که به جای تصرف نظامی سرزمین دشمن و حکومت مستقیم بر آن، یا تصرف سیاسی و حکومت غیرمستقیم از طریق گماردن یک دولت دست نشانده در آن، می‌توان خود مردم آن کشور را تسخیر کرد و از طریق مردم دشمن بر آنان حکومت کرد. خب! پرسش این است: راه تسخیر مردم به گونه‌ای که خود آنان خواسته‌های دشمن‌شان را محقق سازند چیست؟ این راه بسیار ساده و در عین حال دشوار است: تصرف قلب‌ها و سیادت بر ذهن‌ها. در دکترین جنگ نرم، قاعده این است که قلب و مغز افراد تصرف شود، آن‌گاه آن کسانی که قلب و ذهن‌شان تسخیر شد، در راستای اهداف دشمن خود عمل می‌کنند.

*قلب‌ها و مغزها چگونه تصرف می‌شوند؟
**تصرف قلب افراد با ارضا انجام می‌شود. سیادت بر ذهن‌ها هم با اقناع صورت می‌گیرد. رضایت افراد از چیزی موجب زمینه‌سازی تصرف قلب آنان می‌شود. همچنین اگر آن افراد نسبت به مسئله‌ای قانع شدند، زمینه برای سیادت بر مغز آنان فراهم شده است. روش ارضا برای تصرف قلب مقوله‌ حب و بغض است؛ قلبی که مملو از بغض نسبت به چیزی یا کسی باشد امکان تصرف ندارد، اما اگر آکنده از حب نسبت به آن چیز یا آن کس بود، توسط آن تصرف شده است. روش اقناع برای سیادت بر مغزها نیز مقوله‌ شک و یقین است. در واقع اگر ذهن کسی نسبت به مسئله‌ای شک داشت، تا این شک تبدیل به یقین نشود، ذهن آن شخص قانع نخواهد شد.
در جنگ نرم، دشمنان از طریق برتری رسانه‌ای خود، با روش مدیریت حب و بغض، و همچنین مدیریت شک و یقین در توده‌های انسانی، آن‌ها را تسخیر نموده و در مسیر اهداف خود به حرکت و عمل وا می‌دارند.
کیفیت این تسخیر در حدی است که فرد تصرف شده، نسبت به دشمنی که او را تسخیر نموده، هیچ کینه و نفرتی ندارد و برعکس، نسبت به او علاقه‌مند است. این نکته است که متغیر «صلابت» در تقسیم‌بندی جنگ سخت و نیمه‌سخت و نرم را نشان می‌دهد. یعنی صلابت از نظر ابزار و روش‌ها و صلابت از نظر مقاومت دشمن. طبیعتاً هر قدر منازعه به سمت روش‌های جنگ سخت پیش برود، صلابت اقدام و صلابت مقاومت بیشتر می‌شود و هر قدر که به سمت روش‌های جنگ نرم نیل کند، صلابت اقدام و همچنین صلابت مقاومت رقیق‌تر و سست‌تر می‌گردد.

*چرا رهبر انقلاب استادان و دانشجویان را رزمندگان این جنگ برشمردند؟
**محیط علم، فی‌نفسه محل شک و یقین است. در یک فضای سالم و بی‌غرض علمی، شما به عنوان دانشجو می‌توانید در همه چیز شک کنید و در تعامل با استادان خود پاسخ‌ها را یافته و به یقین برسید و قانع شوید. توجه دشمن به همین ظرفیت دانشگاه است. یعنی محیط دانشگاه را از یک فضای علمی که تضارب آراء در آن به شکوفایی و رشد استعداد دانشجویان می‌انجامد، به یک محیط منازعه، برای نابودی باورهای دینی و ملی و بومی ما تغییر می‌دهند. در چنین محیطی، با افشاندن بذر شک، و تثبیت انگاره‌ بیگانگان، در قالب دیدگاه‌های شبه علمی و شبه روشنفکری، ذهن جوانان را نسبت به داشته‌های خود مسموم و نسبت به یافته‌های بیگانه تشنه و شیدا می‌سازند. در حکمت دفاعی، این اصل پذیرفته شده است که دفاع، مشخصه‌ هر موجود زنده، در برابر تهدیدهاست. یعنی هرگاه بقاء یک موجود زنده به خطر بیفتد، به حکم طبیعت خود، به دفاع در برابر تهدید روی می‌آورد. ملت ایران نیز اکنون در وضعیت مواجهه با تهدید قرار دارد.
ایران امروز در بالاترین سطح از توان قدرت سخت در طول سیصد سال گذشته‌ خود نسبت به تهدیدهای جنگ سخت خارجی قرار دارد. این را در نظر بگیرید که عامل تهدید علیه ایران ابر قدرتی چون امریکاست. در برابر امریکا، به این درجه از موازنه‌ شرایط قدرت سخت رسیدن، نکته‌ بسیار مهمی است. مثلاً تهدید پاکستان از سوی هند است، یا ژاپن خود را از سوی کره شمالی در تهدید می‌بیند، اما تهدید جمهوری اسلامی ایران از سوی قوی‌ترین قدرت مادی روی کره‌ زمین است و ایستادگی در برابر آن در این حد که ابتکار عمل را از او سلب کند یک امتیاز است. پس وقتی تهدید ایران، عراق و ترکیه و پاکستان نیست، بلکه همه‌ قدرت غرب است و آنها نیز از مواجهه‌ رو در روی سخت با ایران هراس دارند، چه جایگزینی برای آن دارند؟ طبیعتاً رویارویی نرم! یعنی با مدیریت شک و یقین، و حب و بغض، انسجام و وحدت ملی را تضعیف کرده و باورهای مردم را تخریب و سست نموده، و با تسخیر قلب و مغز آن‌ها، راه استیلا و سیطره‌ خود را مهیا نمایند. مبتنی بر اصل دفاع به عنوان مشخصه‌ هر موجود زنده در برابر تهدید، عقلاً وشرعاً باید در برابر تهدید بپا خاست و مقاومت نمود. اکنون که تهدید نرم، متوجه آوردگاهی به عرض شانزده سانتیمتر در حد فاصل دو گوش تک‌تک شهروندان جمهوری اسلامی است، رزمگاه آن کلاس‌ها و نبردگاه آن دانشگاه‌ها و جنگ‌گاه آن پهنه‌ کشور است. اگر در این منازعه، مجاهدان در آوردگاه و رزم‌گاه و نبردگاه مقاومت نکنند، اشغال جنگ‌گاه از سوی دشمن دشوار نخواهد بود. از این روی، استادان دانشگاه‌ها، فرماندهان جنگ نرم در نبردگاه و رزمگاه مزبور، در مواجهه با سیل شک و شبهه‌ علمی و ژورنالیستی و عملیات روانی دشمن علیه آوردگاه ذهن عمومی هستند. این فرماندهان، افسرانی دارند که مجموعه‌ دانشجویان پرشور در دانشگاه‌ها محسوب می‌شوند. دانشجویان به عنوان افسران این جبهه نیز سربازانی دارند که بخش عمده‌ شهروندان ایرانی بیرون از دانشگاه را تشکیل می‌دهند، جنگ نرم علیه مردم ایران مدت‌هاست که آغاز گردیده و بخش‌هایی از قلب‌ها و مغزها به تصرف دشمن درآمده است. لذا دفاع موضوعیت و عمومیت یافته و ورود عموم مردم خصوصاً جوانان به این جبهه‌ جنگ نرم، برای یک اقدام دفاعی است.