خاندان علم در دوره قاجاريه

در اين زمان كشورهاي خارجي به خصوص روسيه و انگلستان كه به طور فزايندهاي در پي نفوذ اقتصادي و تجاري در داخل كشور بودند، هر يك در حوزه نفوذ خود تلاشهاي جدّي و فراگيري را جهت تسهيل فعاليتهاي تجاري و اقتصادي در ايران آغاز كردند. گسترش راهها، ايجاد خطوط مواصلاتي و شبكه تلگراف و ايجاد نمايندگيهاي تجاري و به خصوص تأسيس بانكهاي معروف شاهنشاهي و استقراضي به معناي اهميّت يافتن مسائل اقتصادي و تجاري در اين دوره بوده است. در اين دوره كشت محصولات كشاورزي بومي از شكل طبيعي خود خارج شد و به سوي كشت محصولات كشاورزي تجاري و نقدينهآور سوق داده شد. به ويژه اين كه ورود كالاهاي صنعتي خارجي متضمن پرداختهاي بسيار مضاعفي بود كه در شرايط فقدان محصولات صنعتي قابل عرضه داخلي، روي آوردن به سوي كشت محصولات تجاري و مورد تقاضاي بازارهاي جهاني نتيجه طبيعي آن بود. تحوّل در كشت محصولات كشاورزي و اهميّت يافتن فعاليتهاي تجاري به ويژه در ايالاتي كه بيشتر در معرض نفوذ قدرتهاي خارجي بودند بيشتر محسوس بود. ايالات سيستان و قاينات به عنوان يكي از راههاي اصلي ورود انگلستان در فعاليتهاي تجاري اقتصادي در اين دوره نقشي به سزا يافت و به دليل نزديكي مرزهاي اين ايالات به قلمرو انگلستان در شرق و جنوب به عنوان يكي از شاهراههاي مهّم مبادلات تجاري انگلستان در ايران قرار گرفت، به خصوص اين كه سراسر شمال خراسان تحت نفوذ اقتصاد تجاري روسيه قرار گرفته بود. انگلستان نيز در تلاش بود اوّلا از ورود و نفوذ كالاهاي روسي و به طور كلّي تجارت روسيه در مناطق جنوبي جلوگيري به عمل آورد و از سوي ديگر با گسترش دادن فعاليتهاي تجاري خود به بازارهاي مركزي ايران نفوذ كند.
به رغم كم آبي و خشكساليهاي مكرّر كه در منطقه قاينات و سيستان به وقوع ميپيوست برخي از محصولات كشاورزي در اين منطقه كشت ميشد. مهمترين محصولات اين منطقه جو، گندم و ارزن بود كه اغلب به مصارف داخلي ميرسيد و كمتر جنبه تجاري و بازرگاني داشت، امّا عمدهترين محصول منطقه قاينات زعفران بود كه از معروفيت زيادي در بازارهاي جهاني برخوردار بود و بخش زيادي از اين محصول از مرزهاي كشور به خارج صادر ميشد.
رقابت تجاري بين انگلستان و روسيه بر سر ايران در اين دوره به شدّت جريان داشت و هر دو كشور در تلاش بودند تا با به كار بستن سياستهاي عمليتر و در عين حال مؤثرتر، فعاليتهاي حريف را محدودتر سازند. لرد كرزن درباره موقعيت تجاري روسيه در شرق ايران و طرق مبارزه انگلستان با اين كشور مينويسد :
ازنظر تجاري مزيّتي كه روس با داشتن خط آهن ماوراء بحر خزر دارد روسيه را قادر ميسازد تا بازارهاي شمال شرقي ايران را از كالاهاي روسي لبريز كند، تنها وسيلهاي كه بريتانيا قادر است تقريبآ تحت شرايط متساوي با حريف رقابت كند اين است كه تاكتيك خود او را تعقيب كند و آن ساختن راهآهن در جنوب است تا اثرات خط آهن ماوراء بحر خزر را در شمال خنثي كند. چنين خط آهني كه مبدأ آن هندوستان است بايد اوّلين مقصد آن سيستان باشد.» كرزن به ويژه بر اين امر واقف است كه اگر سيستان به دست روسها بيفتد متضمن خسارت فراوان براي انگلستان خواهد بود، امّا اگر انگلستان قادر باشد با تأسيس بنگاههاي متعدد اقتصادي در اين منطقه حضور يابد «در وضع و حال مناسبي قرار خواهد گرفت و خواهد توانست به آساني موقعيت آسيايي رقيب خود را تهديد كند. 
به نظر ميرسيد كه نظريات لرد كرزن در سياستگذاري آتي انگلستان در تأسيس و گسترش خطوط مواصلاتي از طريق سيستان و در نتيجه نفوذ انگلستان به بازارهاي مركزي ايران مؤثر بود. 
كشت ترياك كه به ميزان كمي در قاينات معمول بود در دوره حشمتالملك علم به سرعت افزايش يافت و بخشهاي وسيعي از اراضي كه قبلا زير كشت محصولات بومي و سنّتي نظير غلات و غيره بودند به كشت ترياك اختصاص يافت. مك گرگور كه در سال 1292ق/ 1875م از اين ايالت ديدن كرده است ترياك را از جمله محصولات كشاورزي ميداند كه در اين منطقه به وفور كشت شده و بيشتر به خارج از كشور صادر ميشود.
با گسترش كشت ترياك در منطقه قاينات و سيستان، اعتياد در اين منطقه به شدّت شيوع يافت. چنانچه لرد كرزن از قول سرهنگ استيوارت كه پيش از اين از منطقه قاينات ديدن كرده بود مينويسد: «كشت و مصرف ترياك در آن حدود سخت رايج است و هر سال صد نفر بر اثر افراط در استعمال آن هلاك ميشوند.» 
كشت محصول ترياك كه در اين دوره يكي از محصولات استراتژيك و تجاري به شمار ميآمد در منطقه قاينات و سيستان به وفور رواج پيدا كرد. نياز بازارهاي جهاني كه اين محصول را بسرعت از توليدكنندگان ابتياع مينمود، از نظر اقتصادي محصولي كاملا به صرفه و اقتصادي به حساب ميآمد و در نتيجه هيچگونه تلاشي جدي جهت جلوگيري از محدوديت كشت آن از سوي حكمران اين منطقه به عمل نميآمد. چنان كه سرپرسي سايكس در سفرنامهاش مينويسد در اين دوره «ترياك نيز بدبختانه زياده از حد كشت و زرع ميشود و جاي تأسف است كه محصول مزبور مشرق ايران را خراب و ويران ساخته و اكثر اهالي بالاخص طبقه اوّل به كشيدن آن عادت كردهاند»   هر چند سايكس مصرف اين محصول مخدّر را در طبقات فوقاني جامعه بيشتر تشخيص ميداد امّا مصرف ترياك در بين طبقات و گروههاي محروم جامعه نظير روستائيان و زارعان هم به شدت رواج داشت و از آنجايي كه تجارت اين محصول انحصارآ دراختيار امير حشمتالملك علم قرار داشت طبيعي مينمود كه نسبت به عواقب ناخوشايند اين محصول چندان نينديشد. چنانكه يكي از منابع اين دوره ضمن اشاره به مصرف بيرويّه اين محصول در بين عامّه مردم اين منطقه مينويسد: «به خاطر ارزاني بيش از حدّ اين ماده استفاده از آن روزبه روز بيشتر معمول ميشود. كشيدن ترياك نه تنها بين مردان، بلكه بين زنان و حتّي بچهها نيز رايج شده است. تأثيرات خطرناك و سوء اعتياد براي سلامت جامعه ايران در آينده نزديك نمودار خواهد شد.» 
 از آنجايي كه در اكثر موارد از جمله در منطقه قاينات و سيستان ماليات بر زمين از طريق مساحه بود در نتيجه در اين دوره در قاينات اراضي كه به كشت محصول ترياك اختصاص داشت محاسبه ماليات آن به شيوه مساحه صورت ميگرفت.   ترياك كه عمدتآ يك محصول تجاري بود بخش زيادي از آن از طريق جنوب و بندر عباس صادر ميشد و عمدتآ به وسيله تجار و بازرگانان انگليسي راهي بازارهاي جهاني ميشد.
از جمله محصولات كشاورزي بسيار با ارزش منطقه قاينات زعفران بود كه در بازارهاي داخلي و خارجي همواره خريداران فراواني داشته و هنوز هم موقعيت ممتاز خود را حفظ كرده است. اين محصول در سراسر دوران حكمراني خاندان علم ارزش تجاري ممتاز خود را حفظ كرد و اراضي زير كشت اين محصول در اين دوره گسترش بيشتري يافت. نظارت بر كشت و فروش زعفران، انحصارآ در اختيار امير حشمتالملك علم بود و كسي بدون اجازه وي حق خريد و فروش و يا صدور اين محصول را نداشت. محمّدعلي سيّاح محلاتي معروف به حاج سيّاح كه در دوره حكمراني حشمتالملك در سال 1295ق/ 1878م از منطقه قاينات ديدن كرده بود درباره وضعيت كشت و تجارت زعفران مينويسد: «زراعت عمده قاين زعفران است. به موجب حكم امير هيچ كس به قدر ذرّهاي حق نگاه داشتن يا فروختن به احدي غير كدخدا ندارد و آن هم به قيمتي كه كدخدا ميگويد. در عوض قرض مالياتي كه پيشكي دادهاند و كدخدا هم همه را جمع ميكند، مال امير است، هر تاجر اينجا بخرد يا از اينجا حمل كند، فروش هم مال امير است. واقعآ دلم به حال مردم آنجا سوخت.»
بنابراين چنان كه از مفاد اين نوشته بر ميآيد نظارت بسيار غلاظ و شدادي بر كار زعفران كاران اعمال ميشد و مهمتر اين كه امير حشمتالملك علم رعايايش را مجبور ميساخت قبل از برداشت محصول، ماليات ديواني خود را بپردازند كه نتيجه آن باعث خانهخرابي كشاورزان و زارعان ميشد. حاج سيّاح در ادامه سخن مينويسد: «يك نفر لباس درستي نداشت، و نان جو سير نداشتند.» 
ابريشم نيز يكي ديگر از محصولات مهّم قاين بود، كه در اواخر قرن نوزدهم كه همزمان با دوران حكمراني فرزند حشمتالملك علم، يعني اميراسماعيل خان در منطقه قاينات بود به تدريج اهميّت خود را از دست داد و اراضي كشت ابريشم جاي خود را به كشت زعفران و ترياك داد. 
به اين ترتيب كشت ساير محصولات كشاورزي نظير انواع غلات، چغندر، و انواع ميوه و ترهبار در حدّ تأمين نيازهاي داخلي و محلّي كشت ميشد كه باتوجه به خشكساليهاي مكرّر و كمآبي بندرت ميتوانست مازادي داشته باشد.
بنابراين براي جلوگيري از خروج غيرقانوني گندم و جو از منطقه كه از مواد غذايي اساسي مردم بود مقررات شديدي از سوي اميرعلم خان سوّم حشمتالملك وضع شده بود تا جلوگيري از قاچاق گندم و جو كند.
در آن زمان سون هدين، سياح سوئدي، كه از منطقه حكمراني اميرعلم خان ديدن ميكرد به كارواني برخورده بود كه: «در شانه شامنوك اتراق كرده بود و به جاي راهنما قاچاقچي همراه داشت، اين قاچاقچيها از راه كوير استفاده ميكردند و با دقت از راه بزرگ، بين بيرجند و تايبند، احتراز ميكردند.» 
حاج سياح، حال و روزگار زارعين را در آن زمان اين طور شرح ميدهد:
«اواسط شعبان  1295]م1878[ وارد خاك سيستان شديم. در عالم، خاكي به اين قابليت براي زراعت و نباتات نديدهام. رعايا بسيار پريشان، و دهات ويران، و از صد نفر يك نفر قدرت كسب و كار و زراعت ندارد، و هيچ مواظبت و شخم و آبادي را براي محصولات به عمل نميآورند.»   و سپس به مقايسهاي بين اتباع ايراني و افغاني در دو سوي رود هيرمند اشاره كرده و مينويسد: «... درد بدتر از اين آنست كه آن طرف رود هيرمند اهالي افغان ساكنند، و مردم ما ميبينند كه وضع معاش و راحتي آنها خيلي بهتر است، زيرا از آنها مواظبت ميشود؛ و دهات آنها آبادتر است؛ و خود راحتترند.» 
ميرزا خانلرخان اعتصامالملك نيز كه در سال 1294ق/ 1877م از قلمرو حاكم قاينات و سيستان جهت ارائه گزارش به حكومت مركزي بازديد كرده بود به رغم اين كه از هر گونه تعريف و تمجيد و گاه تملّق از امير حشمتالملك ابايي نداشت، امّا با ديدن وضع رقّت بار رعاياي اين منطقه نميتواند از آن پردهپوشي كند. وي ضمن ديدار از برخي محلات اين منطقه، درباره وضع رعاياي آن مينويسد: «... برخاستم، ميان دره سربالا رفتم، تا آخر دره بعضي خانهها و رعيت ديدم. از وضع زندگاني آنها جويا شدم، تفضيل گفتند. بيچارهها خيلي به عُسرت ميگذرانند. گفتند: مردهاي ما را ميبرند براي امير ]حشمتالملك اميرعلم خان سوّم[ سدّ جديدي ميسازند و روزي صد دينار اجرت به آنها ميدهند كه سيصد دينار يا پنج شاهي رايج باشد و اگر نروند آنها را به ضرب و شتم ميبرند و اجرت نميدهند.»   بنابراين به نظر نميرسد رعاياي اين منطقه زندگي آسوده با حداقل امكانات زندگي برخوردار باشند و مانند اغلب بخشهاي ديگر مجبور بودند بار هزينههاي سنگيني را كه غالبآ از سوي حاكم منطقه بر آنها تحميل ميشد بر دوش بكشند.
در اين منطقه اراضي كشاورزي به چهار دسته تقسيم ميشدند. دسته اوّل اراضي ملكي يا شخصي بود كه مالكيت آن بيشتر متعلق به خوانين و رؤساي ايلات و عشاير بود. دسته دوّم اراضي وقفي بودند كه به مصارف خيريّه ميرسيد. دسته سوّم اراضي خالصه ديواني بود كه به حكومت مركزي تعلق داشت و اغلب به صورت اجاره در اختيار زارعين قرار ميگرفت و بر اساس ميزان مشاركتي كه طرفين در امر توليد داشتند محصول به دست آمده تقسيم ميشد. دسته چهارم اراضي خالصه سلطنتي بود كه در حكم املاك شخصي شاه محسوب ميشد. ميزان اين اراضي در اين منطقه در مقايسه با اراضي خالصه ديواني در سطح كمتر بود. اداره اراضي خالصه از سوي حكومت مركزي به امير حشمتالملك علم و به طور كلّي به حاكم قاينات و سيستان سپرده شده بود كه از طرف حكومت اين اراضي را اغلب به مستأجرين محلّي اجاره ميداد و عايدي حاصل از آن را جهت حكومت مركزي ارسال ميكرد، امّا اغلب زمينهاي اربابي كه از زمره املاك شخصي نيز محسوب ميشدند به خاندان علم و خويشاوندانشان تعلّق داشت. در واقع قريب به اتفّاق زارعين و كشاورزان اين منطقه در روي زمينهاي اجارهاي كار ميكردند و تا جايي كه از فحواي منابع تاريخي بر ميآيد وضعيت بسيار مشقتباري داشتند. گزارش يكي از سياحان از اين منطقه بسيار خواندني است: «انسان اگر دهات ايران را گردش كند ميفهمد كه ظلم يعني چه. بيچارگان سوخته و برشته در يك خانه تمام لباسشان به قيمت جلّ يك اسب آقايان نيست. يك ظرف مسي براي طبخ ندارند، ظرفها از گل ساخته خودشان، با اينك شب و روز در گرما و سرما در زحمت و عذاب كارند، نان جو به قدر سير خوردن ندارند، سال به سال، شش ماه به شش ماه، گوشت به دهنشان نميرسد ...» 
نويسنده پس از توصيف اين وضع بسيار رقتبار كه در روستاها و ميان رعاياي منطقه سيستان و قاينات وجود دارد، مينويسد: «الحق محل حيرت است كه اين مردم بيچاره با اين پريشاني چگونه زنده مانده و چگونه اين تعديات را تحمّل مينمايند. لكن تحقيق كردم قدرت گريز و پناه به جايي ندارند.» 

تحميلات بر روستاييان و كشاورزان منطقه قاينات و سيستان در دوره حشمتالملك اميرعلم خان سوّم هنگامي به اوج خود ميرسيد كه روستاييان چارهاي جز پذيرايي از مأموران و كارگزاران حاكم نداشتند. رسم پذيرايي از مأموران حكومتي از جمله مواردي بود كه از ازمنه پيشين به ارث رسيده بود و اين شيوه پذيرايي تا دوره حشمتالملك هم ادامه داشت. «رعيت مهماندار كه قادر نيست نان جوين به عيال خود برساند براي اينان چاي و چلو و خورش و مرغ بريان و ترياك و رختخواب خوب مهيّا كند، اگر چه كاسه و ديگ بفروشد و گاهي شده كه چلو پخته را زير پا لگدمال كرده، رعيت بيچاره را حبس و زنجير و جريمه كردهاند كه خوب طبخ نكرده است. 
بدين ترتيب در شرايطي كه تحت حكمراني حشمتالملك اول با كمك اسلحههاي جديد ساخت انگلستان لازم جهت كشت و صدور محصولات زراعي تجاري نظير ترياك به طور گستردهاي شيوع يافته و بر توليد و انحصار خريد و فروش زعفران از سوي حشمتالملك افزوده شده بود؛ رعاياي تحت حكمراني وي در عُسرت و فقر روزگار ميگذرانيدند. بنابراين نتيجه اقدامات وي كه از يك سو نابودي كشاورزي بومي را به دنبال داشت و از سوي ديگر بر آباداني منطقه نيز هيچ گونه اثري باقي نگذاشته بود، به چيزي جز خدمت به نفوذ اقتصادي كشورهاي خارجي و بالاخص انگلستان كه نفوذ سياسي را به دنبال داشت، نميتوانست تعبير شود.
در اواخر قرن نوزدهم كه مصادف با زمان حكومت جانشينان حشمتالملك علم، يعني فرزندانش حشمتالملك دوّم و شوكتالملك اوّل بود، اوضاع اقتصادي ايالات تحت حكمراني آنها براساس گزارشاتي كه منابع اين دوره ارائه ميدهد به شرح زير بود:
درآمدي كه سالانه از كشت غلّه، از ايالت سيستان عايد ميشد به حدود 24000 خروار در سال ميرسيد. از اين ميزان حدود 6850 خروار براي مصرف سربازان و قشون و مقامات حكومتي كه در سيستان مستقر بودند اختصاص داشت، باقيمانده عايدي اين ايالت را حشمتالملك دوم موظف بود تا براي خزانه حكومت مركزي به تهران ارسال كند، امّا به دليل صعبالعبور بودن راهها و عدم وجود امنيّت و به ويژه سودي كه براي حشمتالملك دوّم داشت وي تا حدّامكان از ارسال ماليات جنسي اجتناب ميورزيد و در عوض قيمت اجناس را به صورت نقدي براي حكومت مركزي ميفرستاد. البته مشكل ارسال ماليات ديوان تقريبآ در تمام دوره حكمراني اين  خاندان عموميت داشت. در اين دوره به ازاي هر يك خروار ماليات جنسي كه اغلب به صورت غلّه بود امير حشمتالملك دوّم 7 قران به حكومت مركزي ميپرداخت كه به اين ترتيب به ميزان كل ماليات سالانه پرداختي به حكومت مركزي از راه تسعير غلات از ايالت سيستان به دوازده هزار تومان بالغ ميشد. بنابراين حكومت مركزي بدون اين كه بخواهد هر از چند گاه يك مميّزي جديدي از اراضي مزروعي و ميزان محصولاتشان انجام دهد، به صورت تخمين، مبلغي را تعيين ميكرد و حاكم منطقه ملزم بود همه ساله و در وقت معين آن را بپردازد. 
حاكم ايالت سيستان غير از پرداخت ماليات غلّه، مبلغي برابر با 2600 تومان نيز به طور نقدي براي حكومت مركزي ارسال ميكرد كه اين مبلغ مربوط به ماليات احشام و دامها بود. در اين دوره از هر 20 رأس گوسفند يك قران و هر 100 رأس گاو 5/2 قران ماليات اخذ ميشد، از گاوهاي نر كه اغلب براي كشت محصولات و شخمزدن به كار گرفته ميشد مالياتي دريافت نميشد كه البته اين بند اغلب به سود مالكان عمده تمام ميشد، زيرا كه در اين دوره كشاورزان و زارعان خردهپا به ندرت صاحب گاوهاي شخمزني بودند. بيشتر اين دامها به خوانين و اربابهايي تعلق داشت كه هر يك صاحب چندين پارچه روستا و املاك زراعي بودند. بنابراين روستاييان و زارعان چارهاي جز اجاره گاوهاي شخمزني نداشتند و چون اغلب به مالكان عمده و خوانين بدهكار بودند چه بسا مجبور ميشدند تا محصولاتي را كه هنوز به عمل نيامده بود به صورت سلف و خيلي كمتر از قيمت واقعي آن پيشفروش كنند.
به اين ترتيب وابستگي كشاورزان به طبقات متنفذ هر روز بيشتر ميشد و اگر احيانآ در مواردي افرادي پيدا شدند كه صاحب مختصر املاكي بودند در كوتاه مدت و در شرايط دشوار اقتصادي چارهاي جز واگذاري املاكشان نداشتند، به اين دليل در منطقه قاينات و سيستان كمتر املاك شخصي وجود داشت. اغلب اين املاك از سوي چند خان، يا مالك عمده و نهايتآ از سوي حكومت محلي ضبط و يا با قيمتهاي بسيار نازل خريداري ميشد. بنابراين اغلب كشاورزان اين منطقه را زارعان و روستايياني تشكيل ميدادند كه صرفآ مستأجر اربابان و مالكان عمده بودند و كمتر پيش ميآمد كه عايدات روستاييان بتواند پاسخگوي نيازهاي اقتصادي آنها باشد.
از ديگر مطالباتي كه مرسوم بود و از كشاورزان و زارعان ميگرفتند تفاوت عمل بود.
تفاوت عمل مبلغي بود كه هنگام دريافت ماليات اصلي از سوي كارگزاران و محصّلان مالياتي بر پرداختكنندگان ماليات تحميل ميشد و گاه به چندين برابر ميزان ماليات واقعي ميرسيد. 
در اين منطقه كشاورزان و زارعان كه اغلب غير از نيروي كار چيز ديگري نداشتند حداكثر صاحب 41 از كلّ محصول باقيمانده ميشدند، زيرا محصول به دست آمده قبل از تقسيم بين عاملين مشاركتكننده در توليد، مقدار ماليات ديواني و ديگر عوارض از آن كسر ميشد. در اين منطقه محصول براساس عوامل پنجگانه مشاركت در توليد، يعني نيروي كار (زارع)، زمين، بذر، نيروي شخم و آب به صورت مساوي تقسيم ميشد و زمين، اصليترين وسيله كشاورزي، به حاكم و يا حكومت مركزي و يا ارباب تعلق داشت، بذر غالبآ از سوي مالك زمين در اختيار زارع قرار داده ميشد؛ گاو كه نيروي شخم بود، غالبآ از عهدهي كشاورز خارج بود، و آب هم ـ غير از نزولات آسماني ـ در اختيار مالك بود. بنابراين چنانچه مذكور افتاد 41 كل محصول پس از تقسيم، حداكثر عايدي كشاورزي بود كه صرفآ از طريق اجاره زمين زندگي خود را ميگذرانيد.   آبياري اراضي اين منطقه از طريق آب رودخانهها، قنوات، و نزولات آسماني بود كه در اين ميان قنوات نقش بيشتري ايفا ميكردند ولي چون آمادهسازي و تعمير و نگهداري آنها همواره متضمن صرف هزينههاي هنگفتي بود، در اغلب موارد مالكيت آن برعهده حاكم قاينات و يا خوانين و مالكان عمده بود كه خود به نوعي به خاندان علم مربوط ميشدند.
منابع اين دوره وضع اقتصادي شهرهاي اين منطقه را نيز چندان مطلوب نميداند، بلكه گاه از فقر و عقبماندگي در اين شهرها گزارش ميدهد. چنان كه يكي از منابع در سال 1292ق/ 1875م وضع شهر قاين را اسفانگيز توصيف ميكند و آن را شهري بسيار فقير ميداند كه حداكثر 800 خانه مسكوني گنبدي محقر دارد كه از گل ساخته شده است. مردم اين شهر را افرادي عمومآ فقير ميداند كه در ميان آنها بيكاري و اشتغال به كارهاي كاذب رايج بود.
تجارت شهر قاين بيشتر از طريق راههاي جنوبي و بندرعباس انجام ميشد و بخش كوچكتري نيز از راه سبزوار به بازارهاي داخلي و خارجي راه مييافت. از جمله محصولات شهر قاين كه به بندرعباس فرستاده ميشد عبارت بود از: زعفران، ترياك، پشم، و پوست. عمده واردات قاين از بندرعباس شامل دارو، ورقههاي آهني، نيل، و چاي بود. شكر مصرفي اين شهر از روسيه وارد ميشد و از آنجايي كه شهر سبزوار در اين دوره از مركزيت تجاري بيشتري برخوردار بود، اجناس صادراتي و وارداتي قبل از توزيع به اين شهر آورده ميشد. ميتوان گفت تقريبآ 32 تجارت قاين با انگلستان و 31 آن با روسيه صورت ميگرفت. 
امّا مشاهدهگران شهر بيرجند را به مراتب آبادتر از قاين ارزيابي كرده كه حدود 25000 نفر سكنه داشت و برخلاف قاين اغلب منازل آن نوساز بود. تجارت شهر بيرجند در اين دوره از راه بندرعباس انجام ميشد و مقداري از تجارت اين شهر هم از راه شمال با روسيه انجام ميگرفت. تجارت پشم در اين شهر توسط چند تن از تجار ارمني صورت ميگرفت كه غالبآ در سبزوار بسر ميبردند و گفته ميشد سالانه حدود 5 هزار بار شتر پشم و كالاهاي ديگر از طريق اين شهر از طريق درياي خزر صادر ميشد. بخش زيادي از شكر مصرفي شهر بيرجند از روسيه و از طريق سبزوار وارد اين شهر ميشد، بخش ديگري هم از راه بندرعباس به اين شهر ميآمد كه توليد كشور فرانسه بود. شكر روسي هر مَن 5/6 قران و قيمت شكر فرانسوي هر مَن 7 قران به فروش ميرفت. بيشتر پارچه مصرفي اين شهر از طريق جنوب و از كشور انگلستان وارد ميشد، با اين حال نسبت تجارت انگليس به روسيه در اين منطقه 5 به 3 برآورد ميشد.
در سال، حدود 3800 بار شتر خشكبار، پوست، زعفران و ترياك توسط تجّار اين منطقه به بندرعباس فرستاده ميشد و تا رسيدن به مقصد حدود دو ماه سفر آنها طول ميكشيد. اين تجار هنگام بازگشت پارچه، چاي، ادويه، آهن، نيل، شكر، و مس با خود ميآوردند. پارچههاي پنبهاي دو كشور روس و انگليس در بازارهاي بيرجند و قاين به وفور به فروش ميرسيد، امّا از نظر كميّت و كيفيت پارچههاي پنبهاي انگلستان در سطح مطلوبتري بود. 
درباره تجارت انگلستان از مرزهاي شرقي ايالت قاينات و سيستان نظرات مختلفي در بين دولتمردان اين كشور وجود داشت، برخي از آنها معتقد بودند كه ايجاد راهآهن كمك بزرگي براي توسعه اين منطقه خواهد بود و برخي ديگر تأسيس چنين تأسيسات را مقرون به صرفه نميدانستند. امّا لرد كرزن كه خود در اواخر قرن نوزدهم از اين منطقه عبور كرده است ضمن برشمردن فوايد تجارت انگلستان با اين مناطق از ايده ايجاد راهآهن در اين منطقه دفاع ميكند و آن را به نفع انگلستان ميداند چرا كه به نظر او «منابع سيستان و صادرات اجناس ايراني از مرز شرقي به حدّي زياد است كه چنين خطي را به زودي مقرون به توفيق خواهد نمود.» وي قبلا هم در گزارشات خود اعلام كرده بود كه «براي صيانت منافع انگليس و افغانستان و توسعه تجارت هند و انگلستان در آن نواحي ايجاد خط آهن در آنجا كاملا ايجاب مينمايد كه با خط آهن مرزي بلوچستان اتصال يابد.» 
بنابراين روشن ميشود كه بيشتر تجارت قاينات و سيستان در قلمروهاي جنوبي از راههاي خشكي و دريا با هندوستان و انگلستان انجام ميشد و اغلب مناطقي هم كه در جنوب قلمروهاي خاندان علم واقع بود از كالاهاي انگليسي مصرف ميكردند، امّا در قلمروهاي شمالي قاينات به دليل همجواري كه با شمال خراسان داشت و به دليل نفوذ گسترده تجاري روسيه در اين منطقه محصولات كشور روسيه بيشتر و چشمگيرتر مينمود و تجار مناطق شمال قاينات هم ترجيح ميدادند با تجّار روسي كه راحتتر در دسترس آنها بود وارد معامله شوند چنان كه منابع ميگويد سالانه حدود /7000 بار شتر چرم، پشم و پوست براي صدور از اين ناحيه به روسيّه صادر ميشد و در عوض ديگهاي فلزي، پارچه، و قند از آنجا به بازارهاي قاينات و سيستان وارد ميشد.   به اين ترتيب در اين دوره بازارهاي ولايت قاينات و سيستان زير پوشش كالاهاي دو كشور روسيه و انگلستان بود.

پی نوشت:

 ۱. جرج ناتانيل كرزن،پيشين، جلد اول ص .320
 ۲. چرا كه چهار سال بعد در 1312ق/1895 م هانري رنه دالماني سياح خارجي بكار بسته شدن نظراتكرزن را چنين تأييد ميكند: « انگليسيها بااينكه از طرف هندوستان به ايران نزديك هستند درمعاملات با ايالات حاصلخيز خراسان با اشكالاتي مواجه ميگردند. اخيرآ راهي ايجاد كردهاند كه ازبيابان سيستان عبور ميكند و كاروان از اين راه نميتواند مسافت بين خراسان و هندوستان رادر كمتر ازيك ماه طي  كند » ( هانري رنه الماني، سفر نامه از خراسان تا بختياري. جلد اول، ترجمه فرهوشي،تهران، ابنسينا و اميركبير، ص )102
 ۳. سي.ام.مك گرگور، پيشين، جلد اول، ص .142
 ۴. جرج ناتانيل كرزن ¡ ايران و قضيه ايران.¡ ج 1¡ ص .273
 ۵. سرپرسي. سايكس، پيشين، ص .401
 ۶. چارلز ادوارد ييت، سفرنامه خراسان و سيستان. ترجمه قدرتالله روشني و مهرداد رهبري، چاپ اول،تهران، انتشارات يزدان، 1365. ص .62
 ۷. در دوره قاجاريه بطور كلي ماليات را به دو شيوه محاسبه و دريافت ميكردند. اول شيوه مقاسمه بود كهدر آن پس از برداشت محصول و برآورد ميزان آن ماليات آن را دريافت ميكردند. دوم شيوه مساحه بودكه در اين روش براساس ميزان مساحت زمين زير كشت ماليات اخذ ميشد.
 ۸. محمدعلي سيّاح محلاتي، پيشين، ص .144
 ۹. چارلز ادوارد ييت، پيشين، ص .67
 ۱۰. سون هدين، پيشين، ص .506
  محمدعلي سياح، پيشين، ص .153
 ۱۱. همان، .155
 ۱۲. ميرزا خانلرخان اعتصامالملك، پيشين، ص .196
 ۱۳. محمدعلي سياح، پيشين، ص .137
 ۱۴. همان. ص .143
 ۱۵. همان، ص .146
 ۱۶. اين شيوه اخذ ماليات در واقع همان سيستم مساحه بود.
 ۱۷. هر چند ميزان اسمي ماليات اين منطقه به طور رسمي 24000 خروار بود اما در عمل تا 85000 خرواراز رعاياي اين منطقه اخذ ميشد كه اغلب به سود حاكم سيستان ضبط ميگرديد چارلز ادواردييت دراين باره مينويسد: «روستاييان كلا وضعيت بسيار بد و تأسفباري داشتند. فكر نميكنم آدمهاييبدبختتر و بيچيزتر از اينها در تمام عمر ديده باشم ...»
 ۱۸. چارلز ادوارد ييت، پيشين، ص .116
 ۱۹. همان، ص .62
 ۲۰. همان، صص  68 ـ .70
 ۲۱. جرج ناتانيل كرزن ¡ پيشين،جلد اول،  ص .798
  چارلز ادوارد ييت، پيشين، ص 80