چوب اختلاف کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332

چوب اختلاف کودتای انگلیسی ـ آمریکایی 28 مرداد 1332

این رخداد شوم درست زمانی به وقوع پیوست که ملت ایران پس از مدت ها توانسته بود در نبردی نابرابر در مقابل استعمار قد علم نموده و شکست سختی بدان وارد آورد. این مهم در سایه همفکری و همدلی نیرو های سیاسی ـ مذهبی پدید آمده بود، اما حلاوت این پیروزی دیر زمانی کام تلخ ایرانیان را شیرین نساخت. ‏
در خصوص علل و عواملی که منجر به شکست نهضت عظیم مردم ایران ـ که موفق به ملی کردن صنعت نفت ایران شده بود، تحلیل های فراوانی ارائه شده و در باب این موضوع قلم فرسایی های بی شماری انجام گرفته و هر یک از تحلیل گران و نویسندگان بنا به یافته ها و داشته و پنداشته های خود از زاویه ای این واقعه تاریخی را مورد مداقه و مطالعه قرار داده و نتایجی حتی گاهاً متضاد نیز از آن برگرفته اند. این قلم ضمن تأکید بر این نکته که وقایع تاریخی به هیچ وجه تک علیتی نبوده و نگرش تک بعدی به تاریخ راهی انحرافی در این علم به شمار می رود و با تصریح بر مدخلیت مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی در وقوع این رخداد تاریخی به تحلیلی مختصر از علل و عوامل داخلی و خارجی در کودتای 28 مرداد 1332 پرداخته و نشان خواهد داد که چگونه استعمار از اختلافات درونی بین رهبران نهضت بهره جسته و به مقصود خویش نایل آمد. واقعیت این است که دکتر محمد مصدق و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، دو رهبر ملی و مذهبی بودند که در کنار هم و علی رغم اختلافات اساسی و عقیدتی نهضت ملی شدن صنعت نفت را پیش برده و نهایتاً به پیروزی رسانیدند. ‏
در این میان مصدق که آشکارا به نقش حمایت ها و همراهی های آیت الله کاشانی در خصوص به قدرت رسیدن و حفظ منصب نخست وزیری واقف بود، تا پیش از واقعه سی تیر 1331، به توصیه ها و دیدگاه های ایشان توجه داشت و به همین علت قدرت و نفوذی فوق العاده در جامعه و همچنین در ساختار سیاسی کشور یافته بود به طوری که دربار با آن همه امکانات و ظرفیت های سیاسی و اجتماعی به شدت از قدرت وی در هراس بود.
اما این روند دیری نپائید چرا که مصدق پس از قیام سی ام تیر که با رهبری خردمندانه آیت الله کاشانی و فداکاری های ملت ایران مجدداً قدرت از دست رفته را بازیافته بود، روشی دیگر پیشه کرد. با آنکه دولت وی می توانست با تشکیل دادگاه، عوامل جنایت کشتار مردم را به کیفر برساند، چنین اقدامی انجام نگرفت. حتی مصدق، سرلشکر وثوق، یکی از سران توطئه را به سمت معاونت خود برگزید و این اقدام دور از تدبیر وی سرمنشأ اختلاف های اساسی میان او و آیت الله کاشانی گردید. ‏
بی تردید مصدق اعتقادی به دخالت دین در سیاست نداشت و همین امر یکی از اصلی ترین عللی بود که او را از رهبران اصیل مذهبی علی الخصوص آیت الله کاشانی جدا ساخت و به سویی کشاند که یکه و تنها در مقابل عده ای اوباش اجیر شده مستاصل و درمانده تن به شکست داد. وی به قدری از دخالت مذهبیون در سیاست گریزان بود که بدون توجه به نقش بسیار مهم جریان مذهبی در قدرت گیری و حفظ قدرت خود به طرد و نفی آنها پرداخت. به‌ عنوان‌ نمونه‌ وی‌ سید مجتبی‌ نواب‌ صفوی، رهبر فدائیان‌ اسلام، را- که‌ می‌توانست‌ با نیروهای‌ فدائی‌ تحت‌ امرش‌ حمایت‌ سیاسی‌ و نظامی‌ مناسبی‌ برای‌ حکومت‌ او فراهم‌ آورد - در همان‌ ماه‌ های‌ اولیه‌ حکومت‌ خویش‌ و به‌ جرم‌ ایراد یک‌ سخنرانی‌ در سال‌ 1327 در آمل‌ که‌ در پی‌ آن‌ مردم‌ به‌ چند مغازه‌ مشروب‌ فروشی‌ حمله‌ کرده‌ بودند، به‌ زندان‌ انداخت و عملاً‌ در برابر نیروهایی‌ که‌ با فداکاری‌ آنان‌ به‌ مجلس‌ و ریاست‌ دولت‌ رسیده‌ بود، ایستاد. ‏
مع الوصف اختلافات‌ دکتر مصدق‌ و آیت‌ الله‌ کاشانی‌ در مسائلی‌ مانند تمدید لایحه‌ اختیارات‌ دکتر مصدق، اجرای‌ پاره‌ای‌ از احکام‌ شرعی‌ در خصوص‌ منع‌ فروش‌ مشروبات‌ الکلی‌ و همچنین‌ نوع‌ عزل‌ و نصب‌ ها و چگونگی‌ تنظیم‌ قرارداد جدید نفت، سبب‌ بروز شکاف‌ عمیقی‌ میان‌ این دو رهبر‌ ملی و مذهبی نهضت‌ شده سرانجام با وجود جلسات‌ متعدد آشتی‌ کنان‌ که‌ بین‌ آنها برگزار شد، بین آنها جدائی افکند و راه را برای مخالفان داخلی و خارجی باز گذاشت. ‏
اما علاوه بر زمینه های داخلی که منجر به وقوع و پیروزی کودتا گردید علل و عوامل خارجی نیز نقشی تعیین کننده در این
رخداد ایفا نمودند. در این میان قدرت های بزرگ هر کدام به نحوی و با انگیزه ای خاص وارد کارزار شده از اختلافات داخلی نهایت استفاده را نموده و موجبات کودتا را فراهم آوردند. ‏
انگلستان که زخم خورده نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و با پیروزی این نهضت منابع سرشار نفت ایران را از کف داده بود، تکاپو و تقلای فراوانی نمود که در این گفتار جهت رعایت اختصار به فعالیت های شبکه‌ "بدامن" در مورد تلاش های انگلستان برای تضعیف و براندازی دولت مصدق بسنده می شود.
ایادی دولت بریتانیا با بهره گیری از فضای سیاسی ایران و وجهه نامطلوبی که حزب توده در میان مردم علی الخصوص قشر مذهبی جامعه داشت، شبکه‌ای‌ از فعالیت‌ های‌ سیاسی ـ اجتماعی را‌ علیه‌ دولت‌ مصدق‌ در قالب‌ فعالیت ‌های‌ کمونیستی‌ سازماندهی‌ کردند. در همین‌ راستا، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان، با هدایت‌ شاپور جی‌ در داخل ایران‌ و کریستوفر وودهاوس‌ در انگلستان، به واسطه‌ اسدالله‌ علم‌ سلطنت طلب کهنه کار به‌ جذب‌ تعدادی‌ از کمونیست‌ های‌ سابق‌ پرداخته‌ و با به‌ خدمت‌ گرفتن‌ آنها، فعالیت‌های‌ مختلفی‌ را در پوشش‌ حزب‌ توده‌ انجام‌ دادند
این‌ گروه‌ انگلیسی‌ که‌ در بین‌ مردم‌ به‌ "توده‌ نفتی" مشهور بودند، با تبلیغات‌ علیه‌ مذهب‌ و روحانیت‌ و باور های دینی، این‌ ذهنیت را در میان‌ مردم‌ ایجاد می‌کردند که‌ دولت‌ مصدق‌ زمینه‌ ساز نفوذ کمونیست‌ ها در ایران است. جالب توجه اینکه این اقدام انگلیسی ها ضمن اینکه اذهان ایرانیان را آشتفته و به دولت مصدق بدبین می ساخت تاثیر قابل ملاحظه ای بر سیاستمداران آمریکائی داشت و آنان را در خصوص احتمال به قدرت رسیدن حزب توده که به معنای سلطه شوروی در ایران بود به شدت نگران ساخته و در تصمیم خود مبنی بر عدم حمایت از دولت مصدق در وهله اول و سرنگونی آن در گام بعدی تحریک کرد. ‏
نقش آمریکا در مقایسه با انگلستان از تفاوت هایی برخوردار بود چرا که دولت امریکا در اوایل نهضت ملی شدن صنعت نفت موضعی از سر مخالفت با این اقدام اتخاذ نکرد و در جریان کشمکش های بین دولت ایران و انگلستان همواره سعی داشت نقش میانجی را ایفا کند. اما رفته رفته این موضع میانجیگرانه جای خود را به مخالفت با دولت مصدق داده و زرق و برق و ثروت سرشار نفت ایران چشم سیاستمدارن کاخ سفید را نیز خیره ساخته و آنان را در سرنگونی دولت ایران با انگلستان یار کرد.
تغییر سیاست امریکا در قبال ایران که به طور مشخص با پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری این کشور چهره نمود باعث شد تا سازمان جاسوسی این کشور (سیا) طرحی عریض و طویل برای سرنگونی دولت ایران طراحی و باکمک انگلستان اجرا نماید. ‏
به هر تقدیر عملیات کودتا توسط انگلستان و آمریکا طراحی و آماده اجرا شد. این طرح در دو مرحله طراحی شده بود مرحله اول در 25 مرداد انجام شده و ناکام ماند اما مرحله دوم عملیات در 28 مرداد با موفقیت انجام و دولت مصدق را سرنگون کرد. جالب توجه اینکه اختلاف بین مصدق و آیت الله کاشانی به جائی رسیده بود که هشدار آیت‌ الله‌ کاشانی‌ به‌ مصدق‌ در روز بیست‌ و هفتم‌ مرداد، از سوی مصدق جدی تلقی نشد توضیح اینکه آیت‌ الله‌ کاشانی‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ دکتر مصدق‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ که‌ کودتاچیان‌ تدارک‌ دیده‌ بودند، مطلع‌ ساخت‌ و از او خواست‌ که‌ با همکاری‌ یکدیگرتصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از کودتا را تدارک‌ ببیند.
مصدق‌ در پاسخ‌ نامه‌ آیت‌ الله‌ کاشانی‌ تنها به این جمله اکتفا کرد که: "27 مرداد ماه‌ مرقومه حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ حسن‌ سالمی‌ زیارت‌ شد اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق. "
با این‌ پاسخ‌ دکتر مصدق، آیت‌الله‌ کاشانی‌ را از دخالت‌ در حوادث‌ آینده‌ منع‌ کرد و حتی‌ اعلام‌ حمایت‌ وی‌ را نیز لازم‌ نشمرد. ‏
بنابراین حدود ساعت هشت صبح 28 مرداد عده ای چماق به دست مزدور دولتی را که زمانی تمام ملت ایران در حمایتش
کفن پوش به خیابان آمده بودند را سرنگون ساخت و تمام
دستاورد های نهضتی عظیم را به باد داده بیگانگان را چنان بر کشور مسلط ساخت که پادشاه کشور در دیدار با یکی از ایادی استعمار ضمن‌ تشکر از او گفت: "من‌ تاج‌ و تختم‌ را از برکت‌ خداوند، ملتم‌ و ارتشم‌ و شما دارم... "‏