روايت شاه از اوضاع ايران در اوايل به حكومت رسيدن خود(زندگي سياسي شاه- سياست داخلي- قبل از كودتاي 28مرداد)

شماره صفحه:115    {خطاب به مارگارت لاينگ}«دموكراسي ما توسط انگليسي ها بر ما تحميل شده بود. ولي شما چطور مي‌توانيد در كشوري كه 99% بي‌سواد دارد داشته‌باشيد؟ شما مي‌توانيد نمايندگان مجلس را  يا خود مجلس را يا اين چيز و آن چيز را دستكاري كنيد چون مجلس بايد هر چند سال يك بار از آزمايش انتخابات بگذرد اما شاه محكم در مسند قدرت مي‌ماند. به دليل نفوذتان بر بخش‌هايي از جمعيت شما مي‌توانستيد چيزهايي را كه مي‌خواستيد در رژيم دستكاري كنيد و اوضاع را پر تنش نگه داريد چرا اين‌ را مي‌خواستيد؟ چون در آن سوي مرز روس‌ها بودند كه طرفدار شاه مستبد مطلق بودند كه براي ترساندن شما به روس‌ها تكيه داشت. اما تمايل به دموكراسي هميشه بود- در تركيه و در ايران
شماره صفحه:116    بارز تر از همه جاي اين منطقه- كه يك سيستم دموكراتيك داشته باشند. براي اينكه آن روزها دموكراسي ارزش‌هاي خيلي بيشتري، خيلي بيشتر از امروز داشت...» «و شما هنگام تحصيلتان در سويس تحت تاثير آن قرار گرفتيد؟» «بدون شك، بدون شك. ضمنا آن روز كارهاي ديگري نبود چون قواي اشغالگر انگلستان و شوروي شاهي ضعيف بر سر كار مي‌خواستند. و من خيلي جوان بودم بنابر اين ظاهرا در چشم آن‌ها من چيزي حتي كوچكتر از يك شاه مشروطه بودم و اين هم همان چيزي بود كه آن‌ها يعني انگلستان و شوروي مي‌خواستند چيزي كه حتي دولت ضعيف مشروطه و ملت فقير و گرسنه ما هم مي‌گذاشتند بماند. بنابراين آن روزها مرا يك سوسول مي‌ناميدند، يك مرد ضعيف كه حتي خواهر دو قلويم هم از من مردتر محسوب مي‌شد... پس هر چه ما بيشتر مي‌توانستيم خودمان را از نفوذ خارجي‌ها دور نگه داريم قدرت بيشتري در كشور به دست مي‌آورديم كه باز اين هم طبيعي و عادي است. براي اينكه هر كشوري، كشور خارجي كه بخواهد در يك كشور ديگر نفوذ كند تلاش مي‌كند كه در آن كشور بي نظمي كامل ايجاد نمايد و -خودتان كه مي‌دانيد- تفرقه بينداز و حكومت كن. بنابراين با ايجاد نظم به روشي طبيعي و عادي نفوذ خارجي در كشور كمتر مي‌شد و شاه بيشتر مي‌توانست مقامش را در چشم ملت خود استحكام ببخشد كه براي ما امري طبيعي است....»«اما من در اين تعجبم كه آيا شما با تمام اميدواري‌هايتان
شماره صفحه:116    آن وقت‌ها براي يك دولت ايده‌آل احساس ياس نمي‌كرديد؟ اينكه تشكيل دولت ايده‌آلي كه درون خود آرزويش را داشتيد فوري امكان پذير نبود؟» «خوب البته كه مي‌كردم، فكر نمي‌كنم من خيلي هم كور و ابله بوده باشم
شماره صفحه:117    كه باور كنم كسي مي‌توانست يك دولت ايده‌آل و دموكراتيك را در كشوري كه 99% بي‌سواد دارد راه بيندازد. چطور مي‌توانستيد اين كار را  بكنيد؟ آدم‌هاي بي‌سواد چطوري مي‌توانند تصميم بگيرند كه- - كه براي خودشان دولت تشكيل بدهند؟ اين بايد كم كم در آينده امكان پذير شود. اما از يك راه منظم با روشي منظم...من نمي‌خواهم اين كشور يك مرتبه گرفتار تجربه آزادي زياد و بي‌بند و باري زياد اجتماع‌هاي غربي بشود. چرا؟ چه نتيجه خوبي براي ما دارد؟»