مجموعه مقالات كودتاي بيست وهشت مرداد

پس از پيروزي قيام سي تير به رهبري آيت‌الله كاشاني كه باعث روي كار آمدن مجدد دكتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزايش اختيارات خود و محدود كردن اختيارات مجلس شوراي ملي برآمد و بناي اختلاف با آيت‌الله كاشاني را گذاشت. بدين ترتيب او بدون توجه به نقش و رهبري آيت‌الله كاشاني در قيام سي تير كه منجر به روي كار آمدن مجدد او شد، به پياده نمودن شعار «جدايي دين از سياست» پرداخت و برخي روحانيون و نزديكان آيت‌الله كاشاني را دستگير كرد
.........................
كودتاي 28 مرداد 1332
روز 28 مرداد يادآور كودتاي ننگين و سياهي است كه شيريني نهضت ملي شدن صنعت نفت را در كام ملت ايران تلخ كرد. پس از پيروزي قيام سي تير به رهبري آيت‌الله كاشاني كه باعث روي كار آمدن مجدد دكتر محمد مصدق شد، مصدق در صدد افزايش اختيارات خود و محدود كردن اختيارات مجلس شوراي ملي برآمد و بناي اختلاف با آيت‌الله كاشاني را گذاشت. بدين ترتيب او بدون توجه به نقش و رهبري آيت‌الله كاشاني در قيام سي تير كه منجر به روي كار آمدن مجدد او شد، به پياده نمودن شعار «جدايي دين از سياست» پرداخت و برخي روحانيون و نزديكان آيت‌الله كاشاني را دستگير كرد. عوامل داخلي و خارجي نيز آنچنان شخصيت اين مرد روحاني بزرگ و شريف را لكه‌دار كردند كه شايد بتوان آن را در تاريخ ايران بي‌سابقه دانست. طرح كودتاي نظامي 28 مرداد را بايد در اصل، يك طرح انگليسي دانست. انگليس كه پس از كوتاه شدن دست خود از صنعت نفت ايران، منابع بسياري را در منطقه و خصوصا ايران از دست داده بود، با قطع اميد از رسيدن به توافق، وارد مطالعه طرح يك كودتاي نظامي شد. در ابتدا آمريكا مخالف بود اما پيروزي آيزنهاور در انتخابات رياست جمهوري آمريكا باعث تغييرات عمده‌اي در سياست خارجي آمريكا شد. كرميت روزولت رييس اداره خاور نزديك سازمان سيا به فرماندهي عمليات انتخاب شد و آمريكا و انگليس، ستاد مشتركي را در ايستگاه اطلاعاتي انگليس در قبرس تشكيل دادند و عمليات كودتا را طرح‌ريزي كردند. اگرچه اجراي نقشه كودتا در 25 مرداد شكست خورد و شاه از ايران فرار كرد اما سستي مصدق و دلايل مختلف ديگر باعث شد كه در 28 مرداد 1332 كودتا عملي شود و سرلشكر فضل‌الله زاهدي مجري طرح كودتا به جاي مصدق نخست وزير شد و بدين ترتيب با قبضه شدن قدرت در دست استبداد داخلي و استعمار خارجي يكي از ننگين‌ترين دوره‌هاي استبداد در تاريخ معاصر ايران رقم خود و باعث حاكميت 25 سال ديكتاتوري محمدرضا شاه با حمايت مستكبرين و خصوصا آمريكا گرديد. اين واقعه تاريخي در‌س‌ها و عبرت‌هاي فراواني براي ملت ايران به همراه د اشت و به عنوان يكي از تلخ‌ترين روزها در تاريخ ايران ثبت شده است. در مورد کودتای 28 مرداد به این مقاله هم نگاه کنید: مداخله انگلستان و آمريكا براي براندازي نهضت ملي ايران
http://www.irdc.ir/fa/calendar/43/default.aspx
 
کودتای 28 مرداد 1332
پیشگفتار
کودتای 25 و 28 مرداد 1332، در نوع خود، اولین کودتایی بود که با مداخله ی مستقیم و علنی دو دولت خارجی، برای سرنگون کردن یک دولت ملّی، با همکاری محمدرضا پهلوی و عده ای از ایرانیان طرفدار شاه انجام گرفت. حرکتی که جبهه ی ملی به رهبری دکتر مصدق به وجود آورد، آسایش و راحتی را از صاحبان سرمایه و سلطه گران بین المللی سلب کرد و آنان را به وحشت انداخت؛ که همین وحشت بود که از ابتدای امر هر روز به گونه ای، دامی بر سر راه نهضت ملی ایران گشودند و به هر مناسبتی جهت نابودی رهبر نهضت ـ دکتر مصدق ـ توطئه ای می کردند. کودتای 28 مرداد در ایران که با حمایت مالی آمریکا صورت گرفت، حکومت دکتر مصدق را که یک رژیم دموکرات منش و مردمی بود را برانداخت و رژیم دیکتاتوری جایگزین آن، همه ی فعالیتهای سیاسی جامعه را سرکوب کرد.
تعریف کودتا:
در تعریف کودتا باید گفت که کودتا از دو واژه coup به معنای براندازی و Detat به معنای دولت در زبان فرانسه گرفته شده است. کودتا، تغییر ناگهانی نظام حکومتی یک کشور به دست مقامات ارتشی یا دولتی معنی شده که طی آن، افرادی از دستگاه دولت یا از طبقه ی حاکم، قدرت را در دست می گیرند. این واژه بیش از سیصد سال است که در فرهنگ سیاسی جهان به کار می رود1. چون کودتا توسط برخی از افراد نظام حکومتی انجام می گیرد با انقلاب تفاوت دارد و نباید آنان را در یک معنی به کار برد. زیرا انقلاب عبارت است از: قیام و خیزش گسترده عمومی بر علیه دولت و نظام حکومتی که به تحولات و دگرگونی های بنیادی توسط مردم منجر می شود2. مسئله ی دیگر این است که انقلاب حتماً باید به پیروزی ختم شود در حالی که کودتا گاهی با شکست رو به رو می شود.
سخنی پیرامون دکتر مصدق:
لازم است که قبل از بررسی کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق ابتدا پیرامون شخصیت وی توضیحاتی داده شود. دکتر محمد مصدق در 29 اردیبهشت 1261 ه‍.ش در تهران متولد شد. پدرش میرزا هدایت آشتیانی، وزیر دفتر استیفا در دوران ناصری و از رجال تجدد طلب و پیروان میرزا تقی خان امیر کبیر و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنیان گذار بیمارستان نجمیه تهران و از نواده عباس میرزا ولیعهد بهادر قاجار بود3. مصدق پس از تحصیلات مقدماتی به دنبال مرگ پدر (1271ش) بعد از چند سال اشتغال به شغل پدری، به منظور تحصیل علوم جدید وارد مدرسه علوم سیاسی شد. وی در دوره اول مجلس به نمایندگی از سوی مردم اصفهان انتخاب شد اما به دلیل آنکه کمتر از 30 سال داشت از ورود آن به مجلس جلوگیری کردند. او برای تکمیل تحصیلات به سوئیس رفت و دکترای حقوق خود را دریافت داشت. در سال 1296 به معاونت وزارت مالیه و در کابینه ی مشیر الدوله به سمت وزیر دادگستری و بعداً به سمت والی فارس منصوب گردید و تا سوم اسفند 1299 (کودتای سید ضیاء) در این شغل باقی بود. در 22 مهر 1328 جبهه ملی را به کمک عده ای از آزادیخواهان تشکیل داد و با ابطال انتخابات در انتخابات بعدی به عنوان نماینه اول تهران قدم به مجلس گذارد و قانون ملی شدن صنعت نفت را در 24 اسفند 1329 از مجلس گذرانید 4.
پس از اعدام رزم آرا، نخست وزیری به حسین علاء رسید. اما او پس از چند وقت استعفا داد و دکتر مصدق به عنوان نخست وزیری رسید. وی در 12، اردیبهشت، کابینه ی خود را به مجلس معرفی کرد و برنامه اصلی خود را بیان نمود:1- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت 2- اجرای اصلاحات انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها.در رابطه با بند اول انگلیس به شورای امنیت شکایت کرد و مصدق نیز در 23 مهر ماه در شورای امنیت حاضر گردید و از حقانیت ایران و نهضت ملی ایران دفاع کرد. در سال 1331، مصدق به دلیل این که نمی تواند کابینه ی خود را طبق خواسته ی خود انتخاب کند استعفا داد و قوام به نخست وزیری رسید که پس از چند روز مجبور به استعفا گردید و مصدق دوباره به نخست وزیری رسید. او وزارت جنگ را نیز بر عهده گرفت. با همه ی این بیانات، حکومت ملی مصدق پس از 28 ماه طی کودتایی توسط سازمان جاسوسی مرکزی آمریکا (سیا) و انگلستان در 28 مرداد 1332، سقوط کرد5. سرانجام دکتر مصدق که در واقعه ی 28 مرداد به خانه ی مهندس معظمی پناه برده و از آنجا خود را به دولت وقت (زاهدی) تسلیم کرد، در دادگاه نظامی محاکمه و به 3 سال حبس محکوم گردید و پس از پایان دوران حبس به احمدآباد ملک شخصی خود منتقل شد و در سن 84 سالگی در بیمارستان نجمیه، موقوفه مادر خود در صبح روز یک شنبه 14 اسفند 1345 به علت بیماری سرطان در گذشت و در احمد آباد به خاک سپرده شد.6
علل کودتا علیه دولت مصدق:
اقدامات دولت مصدق که یک دولت ملی به شمار می رفت، سبب دشمنی دولتهای بزرگی چون انگلیس و آمریکا گردید. یکی از دلایل مخالفت انگلیس با دولت مصدق و تصمیم بر سرنگونی وی، ملی شدن صنعت نفت توسط تلاشهای دکتر مصدق بود. زیرا «تصویب قانون ملی شدن نفت، موجب درگیری مستقیم مصدق، با دولت بریتانیا گردید. انگلیسی ها، 50 درصد از سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را مالک بودند و نمی خواستند ملی شدن را به طور کامل بپذیرند.7» بر این اساس ملی شدن نفت ایران سبب کوتاه شدن دست انگلیس از نفت ایران شد و این خود بر اقتصاد انگلیس تأثیر بسیاری داشته است. چنانکه در این رابطه در آن زمان روزنامه اکونومیست می نویسد: «کمبود درآمد دولت اینروزها درست برابر درآمدی است که از نفت ایران نصیب انگلستان می شده است و ما به سبب بی لیاقتی دو سال است که از آن محرومیم.9»
روزنامه کریسچن ساینس مونیتور، نیز به هنگام سقوط دولت مصدق در یک تفسیر مفصلی می نویسد: «بدون تردید اگر حکومت مصدق سقوط نمی کرد، طی یکی دو ماه آینده حکومت انگلستان ساقط می شد. و دولت بعدی ناگزیر بود نرمش بیشتری با حکومت مصدق نشان دهد تا مسئله ی نفت ایران را به طرز انسانی و دنیا پسند حل کند و انگلستان را از بن بستی که برایش به وجود آمده خارج سازد.»آمریکا نیز دخالت مستقیم در کودتای 28 مرداد 1332 داشت. «غالباً گفته شده است که انگیزه اصلی کودتا بر آن بود که سیاستگران آمریکا، تمایل داشتند شرکت های نفت آمریکایی در کسب بخشی از تولیدات نفت ایران سهیم شوند.10» با آن که نظریه ی استیلای آمریکا بر نفت ایران را نمی توان انکار کرد اما برخی دیگر از جنبه ی منطقی تر، چنین استدلال می نمایند که انگیزه اصلی سیاستگران آمریکایی، در این امر ترس از خطر روی کار آمدن کمونیست ها در ایران بود.11 شاید این طرز تفکر از مسئله ی اشغال آذربایجان ایران توسط شوروی در سالهای اول بعد از جنگ جهانی دوم نشأت گرفته باشد. چرا که این بُرهه از زمان، دوران جنگ سرد می باشد. ایالات متحده آمریکا از زمان آغاز جنگ سرد، ایران را به دلیل موقعیت استراتژیکی میان اتحاد جماهیر شوروی و حوزه های نفتی خلیج فارس متحدی مهم برای غرب می دانست و از جایی که حزب توده در ایران گرایشهای کمونیستی داشت و هم پیمان نزدیک اتحاد شوروی بود؛ بیم داشت که شوروی از طریق این حزب بتواند در دولت مصدق نفوذ کند. زیرا نظام کمونیستی شوروی همانند یک اُختی پوست در حال توسعه و تسلط خود بر جهان بود و این به منزله ی شکست آمریکا در جنگ سرد بود و باید با آن مقابله می شد. از طرف دیگر نیز موقعیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم کاملاً به اثبات رسیده بود.
درباره ی نفوذ کمونیستها در آسیا، در اواسط مرداد ماه 1332، ژنرال آیزنهاور، رئیس جمهور جدید آمریکا نطقی ایراد و در آن اشاره ای به ایران نمود و چنین گفت: «دولت آمریکا برای جلوگیری از توسعه نفوذ کمونیزم در کشورهای آسیائی و از جمله ایران، اقدامات لازم به عمل خواهد آورد و هم اکنون تصمیماتی برای انجام این کار اتخاذ شده است. دیر یا زود راه نفوذ کمونیزم را در آسیا در جائی باید مسدود گردد ما مصمم به این کار هستیم.12» که منظور وی سرنگونی دولت مصدق در کودتای 28 مرداد بود.
طرح کودتا:
آن چه که مسلم است در کودتا دو قدرت بزرگ انگلیس و آمریکا نقش داشتند. اما ملکه ثریا در اقدامی عجیب خود را مبتکر طرح کودتا معرفی می نماید و می گوید: «قضایا را به این صورت تحریف کردند که تماس این عملیات از راه دور و توسط «سیا» هدایت می شده است. به عقیده ی من، مطلقاً این طور نبود و اگر مجسّم کنید بُرد و باخت بر سر چه بوده است، با من هم عقیده می شوید که عجیب نیست اگر آمریکایی ها هم مانند روسها به کشوری مأمور بفرستند. اما اصل قضیه ی اقدام علیه شخص مصدق جنبه ی کاملاً ایرانی داشت و مبتکر آن نیز من بودم.13» ملکه ثریا در این نظریه نقش ابرقدرتها را هیچ پنداشته است و سعی در نمایاندن خود به عنوان قهرمان کودتا علیه مصدق دارد و طوری وانمود می کند که از نقشه های آمریکا و انگلیس هیچ اطلاعی ندارد. البته در تحریک محمدرضاشاه برای کودتا علیه مصدق توسط ملکه ثریا هیچ شکی نیست. چراکه او در کتاب کاخ تنهایی می نویسد؛ هنگامی که در رابطه با کودتای علیه مصدق صحبت می کردم، محمدرضا گفت «تنها یک مرد در ایران می تواند برای سرنگون کردن «شیر پیر» به من کمک کند: سرتیپ فضل الله زاهدی.14»
براساس شواهد می توان گفت که «فکر سرنگون کردن دولت مصدق، از طریق کودتا، نخستین بار از طرف دولت انگلستان و شرکت سابق نفت عنوان شد15» فکر براندازی دولت مصدق، حدود 3 ماه پس از تصویب قانون 9 ماده ای اجرای ملی شدن صنعت نفت و به دنبال شکست مأموریت ریچارد استوکس در مرداد 1330، از سوی دولت انگلیس و شرکت سابق نفت مطرح گردید. اما به رغم فشارهای سیاسی و اقتصادی، تهدید به اشغال نظامی آبادان و تأسیسات نفت جنوب ایران و هم چنین تلاشهای غیر مستقیم و تشویق مخالفان در مجلسین شورا و سنا تا دو سال به نتیجه نرسید.16 در سوم فوریه 1953 (14 بهمن 1331) چند تن از مقامات بلند پایه انگلیسی و آمریکایی به بررسی اوضاع ایران پرداختند و در اجلاسی که بدین منظور تشکیل گردید، تصمیم گرفته شد برای براندازی مصدق، و روی کار آوردن زاهدی طرحی تهیه کنند. رهبری این عملیات که نام رمز آن آجاکس بود، به عهده کرمیت روزولت محول شد. در طول ماههای بعد روزولت چندین بار به ایران برای تدارک کودتا سفر کرد و در اواسط ژوئن (اواخر خرداد 1332) برای ادامه بحث درباره ی طرح کودتا به لندن پرواز کرد و سرانجام روز 25 ژوئن 1953 (4 تیر 1332) طرح کودتا به تصویب نهایی وزارت خارجه ایالات متحده رسید.17 «عملیات چکمه اصطلاح انگلیسی و عملیات آژاکس عبارت آمریکایی مربوط به این طرح ضد مصدقی بود.18»
در این طرح، کودتا می بایست به وسیله ی کسی که در نیروهای مسلح کشور نفوذ و هوادار داشته باشد صورت گیرد. و زاهدی چنان کسی بود. سفیر آمریکا در 9 خرداد 1332 در یک ملاقات پنهانی با شاه که هشتاد دقیقه طول کشید، پیام چرچیل را به او رسانید و گفت که بریتانیا و آمریکا از نخست وزیری حمایت خواهند کرد و از او هم می خواهند که از زاهدی حمایت کند و قول گرفت که شاه نظر خود را در نیمه ی راه عوض نکند.19 زیرا از نظر انگلیسی ها و آمریکایی ها «زاهدی در مقابل دیگر نامزدهای بالقوه از چنان توان و شهامتی برخوردار است که ارزش حمایت را دارد.20»
طرح کودتا، شامل چهار بخش عمده بود: نخست باید توان و مقدورات تبلیغاتی و سیاسی علیه مصدق به کار گرفته شود. دوم؛ سران مخالف مصدق باید به تحصن در مجلس تشویق شوند تا با ایجاد اغتشاش، بر تنش و آشفتگی موجود افزوده گردد. سوم؛ چون با شاه در مورد کودتا مشورت نشده؛ می بایست موافقت وی با عزل مصدق و انتصاب زاهدی به نخست وزیری کسب شود. چهارم؛ جلب پشتیبانی افسران رده بالا در ارتش تأمین گردد.21 این طرح هم چنین مشتمل بر دو جزء بود: جزئی متکی بر یک سازمان شهری که در اختیار برادران رشیدیان قرار داشت و جزء دیگر متکی بر همکاری چند تن از سران عشایر جنوب.22 «افسران ارشد ارتش و شهربانی، وکلای مجلس شورا وسناتورها، ملاها، بازرگانان، سردبیران و روزنامه ها، سیاست پیشگان سابقه دار و نیز سردمداران اوباش در سازمان شهری جای داشتند و قرار بود که این سازمان با استفاده از حمایت شاه ـ و حتی بدون آن ـ کنترل تهران را به دست گیرد و دکتر مصدق و وزیران او را بازداشت کند.23»
از نظر ارتشبد حسین فردوست کودتای 28 مرداد به شرح زیر بود:1-در نقاط مختلف شهر که دقیقا مشخص شده بود جمعیتهایی تشکیل شود.2-هر یک از این جمعیتها در مسیر تعیین شده به مقصد خیابان شاه ـ نادری طوری حرکت کند که همزمان به مقصد برسند.3- باشگاههای ورزشی، مانند باشگاه تاج نیز طوری حرکت کند که همزمان به مقصد برسند.4-شعارهای کلیه جمعیتها سلطنت محمدرضا و امثال آن باشد.5-سپس افراد گارد جاویدان به جمعیت بپیوندند.6-یک گروههان تانک آماده تیراندازی با توپ و مسلسل به جمعیت بپیوندند.7-جمعیتهای فوق پس از پیوستن به هم با شعارهای طرفداری از شاه خانه ی مصدق را محاصره و او را دستگیر کنند.8-واحدهای نظامی کوچک ایستگاه رادیو را تصرف کنند.9-زاهدی در مقر نخست وزیری مستقر شود و سپس از محمدرضا شاه درخواست مراجعت به ایران کند.24
مجریان کودتا:
یکی دیگر از مواردی که پیرامون کودتای 28 مرداد 1332، باید مورد بررسی قرار گیرد این است که نخست توطئه گران و مجریان اصلی و تراز اول را در عملیات کودتا بشناسیم و از نقشی که هر یک در این کار به عهده داشته اند آگاه شویم. این افراد که تا کنون شناخته شده اند به چهار گروه تقسیم می شوند؛ «گروه اول که با سیاوMI-6 و شخص کرمیت روزولت فرمانده کودتا مستقیماً ارتباط داشته اند عبارتند از: محمدرضا شاه پهلوی ـ برادران رشیدیان‌ ـ سرلشکر فضل الله زاهدی، اردشیر زاهدی ـ ارنست پرون (سویسی) ـ سرتیپ هدایت الله گیلانشاه ـ نصر الله انتظام ـ اشرف پهلوی ـ سرهنگ عباس فرزانگان ـ سرهنگ نعمت الله نصیری.25»گروه دوم نظامیانی هستند که با جو ـ گودوین یکی از معاونان کرمیت روزولت و یا از طریق فضل الله و اردشیر زاهدی، با عوامل سیا یا MI-6 مربوط بوده اند و عبارتند از: سرلشکر حسن ارفع، سرتیپ نادر باتمانقلیچ، سرتیپ محمد دفتری، سرتیپ فرهاد دادستان، سرهنگ تیمور بختیار و ... .26گروه سوم، افسرانی بودند که با افراد گروه اول یا دوم ارتباط داشتند و یا به نحوی در عملیات کودتای 28 مرداد مشارکت کرده اند که تعدادی از آنها عبارتند از: سرهنگ امیرقلی ضرغام، سرهنگ مجیدی، سرتیپ تقی زاده، سرتیپ زنگنه، سرگرد حسین فردوست.27
گروه چهارم، نظامیانی هستند که در پادگانهای تهران یا شهرستانها با کودتاچیان ارتباط داشته اند. مانند: سرتیپ اسماعیل ریاحی، سرهنگ ولی الله قرنی، سرهنگ علی خواجه نوری، ستوان یک پیاده غفاری، ستوان یک پیاده وکیلی، سرهنگ دو توپخانه مرعشی.28
فردوست که خود جزء گروه سوم مجریان کودتا است می گوید: از مهمترین عناصر کودتا برادران رشیدیان (سیف الله، قدرت الله، اسد الله) بودند. پدر آنها از مأموران سفارت انگلیس بود و هر 3 پسر خود را نیز مأمور انگلیسی ها کرد. نقش برادران رشیدیان در کودتا این بود که دستجات غیر نظامی و اصناف را به خیابانها بریزند.29 «طبق اسناد موجود، برادران رشیدیان در نوامبر 1951/ آبان 1330 توسط MI-6 در اختیار «سیا» قرار گرفتند تا نقش مهمی را در عملیات انگلیسی آمریکایی کودتا ایفاء کنند.30» همکاری محمدرضا شاه با جاسوسان انگلیسی و آمریکایی، یکی از عوامل مهم موفقیت در اجرای کودتا بود. کرمیت روزولت در این مورد به اعضای‌ کمیسیون خاطر نشان می کند که، «اتحاد و هم بستگی بین شاه و انگلستان و آمریکا ضامن موفقیت در عملیات آینده آنهاست».31 محمدرضا پهلوی نیز در آخرین کتاب خود ـ پاسخ به تاریخ ـ اعتراف می کند که: «در اوت 1953 [مرداد 1332] پس از کسب اطمینان نسبت به حمایت بی دریغ آمریکا و انگلیس ـ که سرانجام توانسته بودند سیاست مشترکی در پیش بگیرند ـ و بعد از مطرح کردن قضیه با دوستم «کرمیت رزولت» (مأمور ویژه سازمان سیا)، تصمیم گرفتم رأساً وارد عمل شوم.»32 البته قبل از آن شاه به دلیل عدم اعتماد به انگلیس با اجرای کودتا مخالف بود.
یکی دیگر از عوامل پرزیدنت آیزنهاور بود. او که بیش از پیش از نفوذ شوروی در ایران نگران بود، تصمیم گرفت که با فرستادن رزولت، رئیس سیا به خاورمیانه دست به اقدام بزند. از آن سو چرچیل پیامی برای شاه فرستاد و او را به اقدام علیه مصدق تشویق کرد. شاهدخت اشرف پهلوی نیز که خودسرانه با مجامع آمریکایی ارتباط برقرار کرده بود، از تبعید به تهران و به کاخ برگشت و برادرش را مصرتر ساخت بر این که بایستی خود را از شر «پیر مرد» ـ مصدق ـ خلاص کند.33
یکی دیگر از عوامل موفقیت آمیز کودتا علیه مصدق، اوباشان، چماق به دستان و چاقوکشان زمانه بودند. شعبان جعفری ملقب به شعبان بی مخ سر دسته ی یکی از این گروهها بود. البته او خود را بی گناه می داند و معتقد است که در این قضیه هیچ نقشی نداشته است. جعفری در مصاحبه ای که خانم هما سرشار با وی انجام نموده در جواب سؤال وی که می پرسد؛ بسیاری معتقدند در جریان کودتای 28 مرداد، شعبان جعفری حکومت ملی دکتر مصدق را سرنگون کرد، شاه را برگرداند و در نتیجه اسمتان را گذاشته اند «شعبان تاجبخش» درست است؟می گوید: «اولاً، اگه تو مملکتی که شاه و نخست وزیر و ارتش داشت من کودتا کردم و دولت رو ساقط کردم، اون دولت به درد لای جزر می خورد، دوماً آخه یه چیزی ام هست، اونایی که میگن من با کیم رزولت ملاقات کردم، من که تا ظهر 28 مرداد تو زندان بودم.34»
برخی از نظرات نیز حاکی از دخالت علما در کودتای 28 مرداد دارد. در عملیات کودتای 28 مرداد 1332 و اقداماتی که منجر به سقوط دولت مصدق گردید، چند تن از روحانیون تراز اول مداخله داشته اند. از جمله آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و سید محمد بهبهانی و شیخ بهاء الدین نوری و شیخ احمد کفائی خراسانی است.35 تیم سیا که از چند کانال به سازماندهی تظاهراتها در 28 مرداد 1332 نظارت داشت، از طریق علما یکی از این کانالها بود. چرا که آنها با دادن پول به آیت الله بهبهانی سعی در متقاعد کردن آیت الله بروجردی توسط بهبهانی برای ایجاد تظاهرات علیه کمونیسم داشتند. البته آیت الله بروجردی چنین فتوایی را صادر نکرد. از طریق برادران رشیدیان نیز با کاشانی رابطه برقرار کرد. آنچه که مسلّم است آیت الله بهبهانی نقش موثری در برپایی این تظاهراتها داشت، زیرا وی نامه هایی به نام حزب توده برای روحانیون نوشت و تهدید کرد که آنان را در خیابان به دار خواهد آویخت.36 البته بعید به نظر می رسد که کاشانی و بهبهانی دانسته و آگاهانه با سیا در امر کودتا علیه مصدق همکاری کرده باشند.
کاتوزیان نیز در این مورد می گوید: «کاشانی و هیئت حاکمة مذهبی کودتای نافرجام 25-24 مرداد را به سکوت برگزار کردند. بهبهانی در سازماندهی جماعت اوباش در کودتای 28 مرداد دست داشت. اخیراً شواهدی از پرده بیرون افتاده است حاکی از آنکه احتمالاً کاشانی از طریق احمد آرامش و دقیقاً به منظور ساقط کردن دولت مصدق از آمریکاییان پول گرفته است.37» اسناد سازمان سیا نشان می دهد که «در زمینه اقدام سیاسی این گونه برنامه ریزی شد که روحانی برجسته تهران، آیت الله بهبهانی به قم فرستاده شود و روحانی بلند پایه، آیت الله بروجردی را تشویق نماید تا فتوایی درباره جهاد علیه کمونیسم صادر کند و همچنین تظاهراتی بزرگ در روز چهارشنبه سازمان داده شود با این مضمون که اکنون برای افسران و سربازان وفادار و مردم، زمان آن فرا رسیده است تا گرد هم آیند و از دین و سلطنت پشتیبانی کنند.38»
کاتوزیان در ادامه بحث نقش علما در کودتا می گوید که: «هنگامی که آیت الله بروجردی «سکوت» ظاهریش را کنار گذاشت و با شوق شعف تمام بازگشت شاه را به کشور خوش آمد گفت، دیگر شکی در باب موضع هیئت حاکمة مذهبی در قبال کودتا باقی نگذاشت.39» به هر حال این اسناد نشان دهنده ی آن است که علما خواسته یا ناخواسته نقش قابل توجهی در سرنگونی دولت مصدق داشته اند.
اجرای کودتا:
کودتا ابتدا می بایست در روز 25 مرداد انجام گیرد که با شکست آن، در روز 28 مرداد انجام شد. برای اجرای کودتا روزولت که به عنوان فرمانده ی کودتا انتخاب شده بود در 28 تیر 1332، از مرز عراق گذشت و با یک گذرنامه ی جعلی به نام جیمز لاکریج وارد ایران شد.40 در آغاز، روز کودتا 19 مرداد یک روز پس از همه پرسی، مقرر شد. اما سپس به روز بعد از آن و سرانجام به اواخر روز 24 مرداد و نخستین ساعتهای 25 مرداد موکول شد. علت این تاخیر، بیشتر به خاطر اکراه مستمر شاه در امضای فرامین بود.41 عزل مصدق و نصب زاهدی به عنوان نخست وزیر. محمدرضا شاه نیز می گوید: روز 13، اوت (22 مرداد 1332) به سرتیپ نعمت الله نصیری (فرمانده گارد سلطنتی) مأموریت دادم تا فرمان عزل مصدق را به وی ابلاغ کند و نیز فرمان تشکیل هیأت دولت جدید را به دست ژنرال زاهدی ـ که از هواداران قبلی مصدق بود ـ بدهد.42
فردوست نیز در خاطرات خود آورده است که روز 24 مرداد شاه دو حکم صادر می کند، یکی عزل دکتر مصدق از نخست وزیری و دیگری انتصاب زاهدی به نخست وزیری. اجرای آن بدین صورت است که سرهنگ نصیری فرمان نخست وزیری را به زاهدی تحویل دهد و ساعت 10 شب فرمان عزل مصدق را تحویل وی دهد. البته در این زمان شخص شاه به همراه ملکه ثریا و سرگرد خاتمی در نوشهر بودند. سرهنگ نصیری پس از ابلاغ حکم نخست وزیری به زاهدی به سمت مصدق به راه افتاد تا حکم عزل او را نیز ابلاغ کند که توسط سرهنگ ممتاز فرمانده گارد حفاظت از مصدق دستگیر شد و کودتا شکست خورد. در پی شکست این کودتا شاه به بغداد فرار کرد و از آنجا به رُم.43
براساس گفته های فردوست 5 عامل در شکست کودتای 25 مرداد دخالت داشت:1-تعداد مطّلعین از کودتا زیاد بود که عبارت بودند از: نصیری، زاهدی، 3 فرمانده واحد کودتا، 2 افسر گارد ستاد زاهدی، تعدادی از افسران و درجه داران 3 واحد کودتا که باعث افشا شدن مسئله شد.2-ساعت 10 شب برای کودتا مناسب نبود.3-عدم پیش بینی نحوه عمل ریاحی (وزیر دفاع)، سپه پور (فرمانده نیروی هوایی) و امینی (فرمانده ژاندارمری) که هر سه طرفدار مصدق بودند.4-مصمم نبودن فرمانده کودتا (زاهدی) که لازم بود در واحد کودتای مأمور حمله به خانه ی مصدق حاضر شود اما حاضر نشد.5-عدم حضور شاه در تهران که این خود نیز عاملی در شکست کودتا بود. چون بعدها، علّت عدم اجرای کودتا از 3 فرمانده واحد کودتا سؤال شد، پاسخ دادند؛ زمانی که فهمیدیم شاه به نوشهر رفته و در پایتخت نیست جرأت اجرای کودتا را در خود ندیدیم لذا 3 واحد با هم توافق کردیم که کودتا اجرا نشود.44
پس ازشكست كودتاي25مرداد،لوئي هندرسن،سفيركبيرآمریکا، روز 27 مرداد وارد تهران شد و بلافاصله با دکتر مصدق ملاقات کرد و به وی گفت: دولت آمریکا دیگر نمی تواند حکومت او را به رسمیت بشناسد و به عنوان یک نخست وزیر قانونی با وی معامله کند. هندرسن رسماً به دکتر مصدق اعلام داشت که آمریکا با تمام قوا، از ادامه ی حکومت او جلوگیری خواهد کرد و به مصدق تکلیف کناره گیری از کار را نمود. ولی دکتر مصدق با لحن تندی هندرسن را از خانه ی خود بیرون کرد و گفت: فردا با آمریکا قطع رابطه خواهد کرد. هندرسن پس از این مشاجره، از منزل دکتر مصدق خارج شد و با رابطین جدید در مرکز تماس گرفت و به آنها اطلاع داد که دولت آمریکا دولت زاهدی را تنها دولت رسمی و قانونی ایران می داند. از آن پس تلاشهای آمریکا جهت سرنگون حکومت مصدق به اوج خود رسید.45
طرح اجرای کودتای 28 مرداد که با هماهنگی سیاو MI -6 تهیه شده بود. با دقت، سرعت و استفاده از کلیه امکانات موجود و مهمتر از همه در نهایت غافلگیری دولت، احزاب و جمعیتهای سیاسی - ملی و مردم تهران به مورد اجرا د رآمد. قبل از ساعت هشت صبح،‌ دسته های کوچکی از نوجوانان و جوانان به راهنمایی و حمایت اوباشان، رانندگانی را که از شمیران عازم تهران بودند، متوقف می کردند و عکس محمد رضا شاه را روی شیشه جلوی اتومبیل می چسباند و راننده را مجبور به گفتن زنده باد شاه می کردند. حدود ساعت 9 صبح، گروه دیگری از مزدوران سازمان داده شده در میدان بهارستان به طرفداری از شاه شعار داده و به زد و برخورد با طرفداران مصدق پرداختند. مقارن ساعت 10 صبح، دارو دسته دیگری از چاقو کشان و اوباشان که تعداد آنها حدود چهارصد تن بود به سرکردگی طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی ، سبزه میدان و میدان ارک را اشغال کرده و با شعار زنده باد شاه به گروههای سی چهل نفری تقسیم شده و هر گروه به یکی از وزارتخانه ها، بانک ها و ادارات دولتی هجوم برده و اشغال می کردند.46 به نظر می رسد که بیشترین هزینه ی کودتای 28 مرداد صرف دستمزد چاقوکشان و اوباشان و هزینه تجهیز مردم بی خبر جنوب تهران، برای ایجاد تظاهرات به طرفداری از شاه گردیده است. هم زمان با آغاز عملیات از سوی سازمان شهری، قرار بود که سران عشایر در شهرهای عمده ی جنوبی به نمایش برخیزند.47 براساس نظر کاتوزیان در چند ساعت اول، بین ساعت 9 صبح تا 1 بعد از ظهر (که بسیار اهمیت داشت) کل ماجرا نوعی نمایش قدرت نیروهای همیشگی بهبهانی،‌کاشانی و بقایی به نظر می رسید و نه عملیاتی برای کودتا.48
در این مورد نظر محمد رضا پهلوی نیز جالب توجه است؛ او به گونه ای سخن می گوید که انگار نقشه قبلی کودتا توسط اربابان خود بی اطلاع است. وی می گوید: ملّت ایران فقط هنگامی که در آستانه ی سقوط قرار گرفت، به خود آمد و به خطر مهلکی که حیاتش را تهدید می کرد، واقف شد. ولی قبل از آن سه روز تمام تهران دستخوش آشوب بود. آشوبگریهای دو روز اول را هواداران مصدق و توده ایها ترتیب دادند. ولی از صبح روز سوم یعنی 28 مرداد گروهی از کارگران و صنعتگران و دانشجویان و پیشه وران و سربازان و پاسبانان و حتی زنان و کودکان، با شجاعتی خارق العاده در مقابل تفنگ و مسلسل و حتی تانکهای دیکتاتور طاغی ایستادند و اوضاع را دگرگون کردند. سرانجام نیز متعاقب شلیک یک تیر توپ از تانک در مقابل منزل «نخست وزیر سابق» به حکومت سه ساله یک سیاستمدار دیوانه خاتمه داده شد.49
در 28 مرداد چون برخی ها معتقد بودند که حزب توده در دولت مصدق نفوذ کرده و یا از آن حمایت می کند بنابراین «ساختمات روزنامه شهباز که متعلق به حزب توده بود، دستخوش حمله و حریق مهاجمان گردید.50» در آن روز تنها مقاومت جدی که در برابر کودتاچیان نشان داده شد از طرف گارد محافظ خانه ی دکتر مصدق بود. افراد گارد مزبور به فرماندهی سرهنگ ممتاز تا ساعت 5/7 بعد از ظهر سرسختانه جنگیدند.51 روز ولت نیز حدود ساعت 4 بعد از ظهر به سمت مخفیگاه زاهدی رفت و ترتیبی داد که بیانه ای از سوی وی در رادیو تهران پخش شود. سرتیپ گیلانشاه که در منزل یکی از مأموران سیا مخفی شده بود با یک تانک به مخفی گاه زاهدی رفت و وی را با خود به رادیو تهران برد. سپس زاهدی ساعت 25/5 دقیقه طی بیانه ای توضیح داد که وی نخست وزیر قانونی است و نیروهای او اکنون کنترل عمده ی شهر را در اختیار دارند.52
ملکه ثریا در خاطراتش می نویسد که، چهارشنبه 28 مرداد از اتاقمان بیرون می آییم تا به اتفاق سرهنگ خاتمی در سالن غذا خوری هتل اکسلسیور رُم، ناهار بخوریم. تازه نشسته ایم که یک خبرنگار جوان آسوشویترپرس به سوی ما می دود و هیجان زده تلگرامی را که همان لحظه از تلکس آژانس درآمده به دست شاه می دهد. شاه به سوءِ ظن آن را می گیرد و می خواند: «مصدق سقوط کرد - تهران در کنترل نظامیان و طرفداران شاه است - سرتیپ زاهدی نخست وزیر شده است.53» بنابراین در شامگاه روز 28 مرداد،‌ کودتا پیروز شد و سرلشکر زاهدی در پناه نیروهای مسلح به عنوان نخست وزیری رسید.
عوامل پیروزی کودتا که از نقائص نهضت ملی و معایب داخلی آن سرچشمه گرفته بود، عبارتند از:1-عدم مرکزیت تشکیلاتی.2-عدم وجود نقشه و برنامه معین تشکیلاتی - سیاسی برای تنظیم مبارزات نیروهای ملی.3- فقدان یک سازمان اطلاعات صحیح.4-عوامل خارجی و نفوذ آنها.54 در این بین فقدان یک سازمان اطلاعات متناسب با عظمت نهضت از جمله عواملی بود که در پیروزی کودتا بسیار موثر واقع شد. زیرا در آن زمان اطلاعاتی که در دسترس حکومتی ها و احزاب ملی قرار می گرفت از دستگاههای اطلاعیه مملکتی از قبیل رکن 2 ستاد ارتش اداره کارآگاهی و دستگاههای محرمانه ارسال می شد. اما از این راه اطلاعات صحیحی در اختیار نهضت ملی قرار نمی گرفت. زیرا این دستگاها خود دست پروده دولتهای خارجی بودند.55 همکاری شاه با جاسوسان انگلیسی و آمریکایی نیز، یکی از عوامل مهم موفقیت در اجرای طرح آجاکس بود.56 یکی دیگر از مواردی که می توان نام برد. وجود اختلاف میان دو رهبر ملّی یعنی مصدق و کاشانی بود. البته جدایی و اختلاف میان ملیون و مذهبیون به هر دو گروه ضربه زد و باعث منزوی شدن هر دو گروه شد.
نقش انگلستان در کودتای 28 مرداد 1332:
همان طور که ذکر شد انگلستان یکی از عوامل اصلی کودتا بود. سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی بریتانیا با استفاده از تمام عناصر در دسترسشان و در نتیجه افزایش امکانات خود بر آن بودند تا مصدق را بدنام کرده ، او را با حزب توده پیوند دهند، متهم به هواداری از کمونیسم کنند و بدین ترتیب با احساسات مذهبی توده مردم بازی نمایند. دولت انگلیستان از همان ابتدا با ادامه ی زمامداری مصدق مخالف بود. زیرا ملی شدن صنعت نفت در ایران، منافع آن دولت را از دستش خارج کرده بود.57
نقش انگلیس در کودتا در مراحل اولیه کاملاً ملموس بود «برخلاف باور عمومی، نقشه سرنگونی مصدق ابتدا توسط وزارت خارجه ی بریتانیا طراحی شد... این نقشه به وسیله ی دولت کارگری بریتانیا به مرحله اجرا گذاشته شد.58» بریتانیایی ها هنگامی که سرانجام دریافتند که امکان گفتگوی بیشتر با دولت مصدق وجود ندارد، طرح مقدماتی کودتا را ترسیم کردند.59 پس از آنکه انگلستان اميدش را به توافق از دست داد، وزارت امور خارجه، وارد مطالعه ی سرنگونی مصدق با یک اقدام نظامی شد. سفارت انگلیس درایران با مأمورین MI -6 درباره امکان چنین اقدامی با توجه به شبکه ی جاسوسی انگلیس در ایران مسئله را مورد بررسی قرار دادند، اما قطع رابطه ی ایران و انگلیس و اخراج کارمندان سفارت در آبان 1331،‌ از ایران ادامه کار را برای انگلیس مشکل کرد. بنابراین انگلیسها از طریق برادران رشیدیان تمام کارها را دنبال می کردند.60
براساس نظر اسماعیل اقبال نویسنده کتاب نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد، یکی از اقدامهای موثر بریتانیا در فراهم کردن زمینه ی، کودتا، ایجاد پاره ای از مشکلات اقتصادی علیه ایران بود. بعد از ملی شدن نفت ایران، بلافاصله اعلام کرد که هر کس نفت ایران را بخرد تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت و این تحریم سبب شد که دیگر کشورها تمایلی برای خرید نفت ایران نداشته باشند. در پی آن نیز دولت با مشکلات مالی و اقتصادی بزرگی در داخل روبرو شد.61 در ژوئن 1951، وینستون چرچیل و آنتونی ایدن، رهبران حزب محافظه کار، که در قدرت نبودند به وزارت خارجه بریتانیا پیشنهاد کردند که انگلستان و آمریکا مشترکاً، از شاه خواستار عزل مصدق گردند. و این پیشنهاد به مفهوم اجرای یک کودتا بود.62
ارتشبد فردوست در خاطراتش می نویسد؛ «به اعتقاد من، در کودتای 28 مرداد،‌ نقش اصلی با انگلیسی ها بود. سپهبد فضل الله زاهدی مأمور انگلیسی ها بود، سرلشکر حسن اخوی (طراح کودتا) انگلیسی و مغز متفکر گروه ارفع بود، رشیدیان ها هم انگلیسی بودند. و بالاخره انگلیسی ها موفق شدند موافقت آمریکا را با سقوط مصدق جلب کنند و کرمیت روزولت (مقام سیا) برای حُسن اجرای کودتا وارد تهران شد.63» دولت بریتانیا به منظور تغییر سیاست دولت آمریکا در قبال مصدق، خطر نفوذ کمونیست ها را خیلی بزرگ جلوه داد.64 و از این طریق توانست آمریکا را با خود همراه کند. زیرا در این موقعیت زمانی آمریکا نیز در تلاش برای سرنگونی کمونیست ها در جهان بود.
نقش آمریکا در کودتای مرداد 1332:
حضور آمریکا در این کودتا از اهمیت زیادی برخوردار است چنانکه آنتونی ایدل خاطر نشان می کند که «عملیاتی در این سطح بدون حمایت آمریکا شانس موفقیت نخواهد داشت.65» هنگامی که این طرح به آمریکایی ها ارایه شد، دولت ترومن با توجه به رو به پایان بودن دورة تصدی او، تسلیم این فشارها نشد و از پرداختن به آن، سرباز زد. با آغاز رسمی دورة ریاست جمهوری آیزنهاور، در دی 1331،‌ تدارکات برای کودتا آغاز شد.66 «کودتای 28 مرداد، نخستین تجربه ایالات متحده،‌ در زمینه فعالیتهای محرمانه در دوران صلح، برای براندازی یک دولت خارجی نیز بشمار می رود.67» کرمیت روزولت در این باره می گوید: «کودتای ایران نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که بوسیله «سیا» در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود، ولی بررسی دربارة اجرای آن در حکومت دموکراتها (ترومن) که از مصدق جانبداری می کرد، متوقف گردید.68»
پس از تصویب طرح کودتا، اجرای آن به عهده سازمان سیا محول گردید. از این لحظه به بعد ظاهراً فعالیتی از انگلیسها مشاهده نمی شود ولی آنچه که مسلم است «عوامل کهنه کار آنها در دربار ایران،‌ ارتش،‌ بازار و دیگر محافل،‌ نقش اصلی را برای پیاده کردن طرح کودتا به عهده گرفتند.69»
مداخله ی آمریکا در کودتای 28 مرداد به چهره سیاسی آن،‌لطمه ی شدیدی وارد ساخت تا جایی که، ویلیام دوگلاس قاضی آمریکایی، مداخله ی آمریکا را در امورایران تقبیح کرد و نوشت: «هنگامی مصدق، این مرددموکرات منش که من به دوستی با او افتخار می کنم،اصلاحات اساسی خود را در ایران آغاز کرد، ما به هراس افتادیم و برای براندازی او، با انگلیسی هامتحد شدیم و در این کار موفق گشتیم، ولی از آن پس، دیگر نام ما در خاورمیانه، با احترام یاد نشد.70»
دیوید پیتر مورخ آمریکایی نیز در مورد اثرات دخالت آمریکا درامور داخلی ایران بخصوص کودتای 28 مرداد چنین می نویسد: «بهای مداخله در ایران، برای ما بسیار گران تمام شد. لزوم همراهی با شرکت های نفت آمریکائی،‌ ایالات متحده را درگیر مداخله در ماجرای ایران کرد و پیامد آن، تخطی از اصول عدم مداخله در امور دیگر کشورها بود.71» انتشار شایعات مربوط به مداخله ی آمریکا در براندازی حکومت مصدق از طریق کودتای نظامی و پرداخت پول برای هزینه ی عملیات کودتا، که خبر آن نخست در روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز و سپس در مطبوعات اروپا انتشار یافت سبب نگرانی مقامات دولت آیز نهاور شد. تا آنجا که هندرسن کوشش می کند اخبار مربوط به مداخله ی آمریکا در کودتا و نیز وفور دلار آمریکایی در بازار تهران را به گردن دستگاه تبلیغاتی حزب توده و رادیو مسکو بیندازد.72
البته آیزنهاور به مداخله ی دولت آمریکا به طرفداری از شاه اعراف کرده و چنین می گوید: «ما برای اعاده اوضاع معطل نشدیم. من همه روزه با مسئولین وزارت خارجه و «سیا» حوادث ایران را بررسی می کردم و گزارشات مأمورین و نمایندگان را که با هواداران شاه فعالانه کار می کردند زیر نظر داشتم.» در ادامه ی نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد باید گفت که؛ هزینه ی عملیات کودتا را، تمام و کمال آمریکایی ها پرداختند. البته در مورد مبلغ هزینه شده اختلاف نظر زیاد می باشد. موسوی در کتاب کودتا و ضد کودتا می نویسد: کودتاهای جهان با طرح و پول کشورهای امپریالیستی به راه مي افتد. در کودتای 28 مرداد که سازمان جاسوسی سیا طراح اصلی آن بود آمریکا بیش از ده میلیون دلار سرمایه گذاری نموده و «شوارتسکف» از سوی آمریکا به عنوان ناظر خرج تأمین گردید.74
یوروسکی بر این نظر است که «مقامات رسمی ایالات متحده کودتای مزبور را طرح و رهبری کردند و حداقل 60000 دلار برای اجرای آن خرج کردند.75» اما محمد رضا پهلوی این مبلغ را قبول ندارد و اعتراف می کند که «من واقعاً نمی توانم تصور کنم که این میلغ برای به حرکت درآوردن مردم یک کشور در عرض چند روز کافی باشد.76» قانعی از زبان ملکه ثریا می گوید: شوارتسکف در آن روز شش میلیون دلار بذل و بخشش کرد.77 اما ملکه ثریا خود در کتاب کاخ تنهایی می نویسد: «G.I.A» در این چند روز ده میلیون دلار خرج کرده است.78» کرمیت روزولت در مصاحبه با روزنامه لوس آنجلس تایمز نیز مدعی است که به مبلغ یک میلیون دلار برای بر پا کردن تظاهرات خیابانی علیه دولت مصدق که 300 تن کشته به جای گذاشت در اختیار ما بود که 75000 دلار آن خرج شد. بقیه پول را در گاو صندوق مطمئن گذاشتیم و پس از پایان عملیات به شاه تحویل داده شد.79
آثار و پیامدهای کودتا:
به طور کلی هدف کودتا قبضه کردن قدرت حکومتی و دست انداختن بر روی تمام نهادها و مراکز قدرت و تسلط کامل بر تمامی ارکان یک دولت و کشور است. با پیروزی کودتای 28 مرداد نیز، ایالات متحده و بریتانیا، به اهداف خود دست یافتند و با سرنگونی دولت مصدق و بازگردانیدن محمد رضا شاه، سلطه ی خود را در ایران تحکیم کردند. این اهداف عبارتند از: براندازی حکومت ملّی دکتر مصدق، باز گردانیدن شاه و استقرار استبداد سلطنتی، اعاده سلطه ایالات متحده و بریتانیا بر ایران، بازگردانیدن جریان نفت به غرب و سرکوب کردن جنبش ملی مردم ایران.80
ایجاد تجدید رابطه با انگلستان نیز از طرف دولت کودتا از آثار کودتا بود، چنان که زاهدی روز 14 آذر 1333، را روز تجدید رابطه با انگلیس نامید و این خود سبب واقعه ی 16، آذر 1332 در دانشگاه تهران گردید.81 دخالت یک قدرت جدید به نام آمریکا در سیاست داخلی و خارجی ایران از دیگر پیامدها بود به طوری که آمریکا در درجه اول قرار می گیرد و انگلیس از این تاریخ به بعد به درجه دوم تنزل می یابد.82 کودتای 28 مرداد، که با سرپرستی و دخالت قدرتهای بزرگی مثل آمریکا و انگلیس انجام گرفت، محمدرضا شاه را که از کشور فرار کرده بود، باز گردانید و مجدداً به تخت سلطنت نشانید. تا قبل از کودتای 28 مرداد، محمدرضا پهلوی طبق قانون مشروطه سلطنت می کرد و باید سلطنت می کرد اما بعد از کودتا محمدرضا پهلوی تبدیل به یک شخص مستبد و دیکتاتور شد که از این پس طبق خواسته ی اربابان خود حکومت می کرد نه سلطنت.
یادداشتها:
1. موسوی، سید علی: کودتا و ضد کودتا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1360، ص14.
2. همان، ص 14.
3. شیفته، دکتر نصرالله: زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق، کومش، تهران، چ اول، 1370، ص 22
4. همان، ص 24 و 23.
5. همان، 34-32.
6. قانعی، سعید: خاطرات ملکه ثریا، افراسیاب، تهران، چ دوم، 1382، ص163.
7. گاز یوروسکی، مارک جی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، سرهنگ غلامرضا، بی نا، بی جا، بی تا، ص 17.
8. شیفته، دکتر نصر الله: زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق، ص191.
9. همان، ص 191.
10. گاز یوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص 37.
11. همان، ص 37.
12. شیفته: زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق، ص 170.
13. قانعی: خاطرات ملکه ثریا، ص 146.
14. اسفندیاری بختیاری، ثریا: کاخ تنهایی، ترجمه: همدانی، نادعلی، مترجم، تهران، چ سوم، 1371، ص 164.
15. نجاتی، سرهنگ غلامرضا: جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332، شرکت سهامی انتشار، تهران، چ دوم، 1635، ص 315.
16. نجاتی، سرهنگ غلامرضا: مصدق ـ سالهای مبارزه و مقاومت، ج 2، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چ اول، 1376، ص1.
17. گازیوروسکی، مارک جی: کودتای 28 مرداد، ترجمه نجاتی، ص 32.
18. گازیوروسکی، مارک جی و برن، مالکوم: مصدق و کودتا، ترجمه: مرشد زاده، علی، قصیده سرا، تهران، چ اول، 1384، ص 187. موحد، محمدعلی: خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج2، کارنامه، تهران، چ اول، 1378، ص 783.
19. موحد: خواب آشفته نفت، ج2، ص 777.
20. گازیوروسکی و برن: مصدق و کودتا، ترجمه: مرشد زاده، ص 188.
21. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص 32.
22. موحد: خواب آشفته نفت، ج2، ص 873.
23. همان، ج2، ص 873.
24. فردوست، ارتشبد حسین: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ویراستار: عبدالله شهبازی، ج1، اطلاعات، تهران، چ بیست و یکم، 1386، ص 182.
25. نجاتی، مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج2، ص 11.
26. همان، ج2، ص11.
27. همان ج2، ص12.
28. همان، ج2، ص12.
29. فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص 182 و 181.
30. همان، ج2، ص 341.
31. حجازی، مسعود: رویدادها و داوری ها 1339-1329، نلیوفر، تهران، چ اول، 1375، ص 331.
32. پهلوی، محمدرضا: پاسخ به تاریخ، ترجمه: ابوترابیان، دکتر حسین، مترجم، تهران، چ اول، 1371، ص133.
33. اسفندیاری بختیاری: کاخ تنهایی، ترجمه: همدانی، ص 165.
34. سرشار، هما: شعبان جعفری، آبفام، بی جا، چ اول، 1380، ص18.
35. نجاتی: جنبش ملی شدن صنعت نفت، ص 355.
36. گازیوروسکی و برن: مصدق و کودتا، ترجمه: مرشد زاده، ص 274.
37. همایون کاتوزیان، دکتر محمد علی: مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، ترجمه: طاهری، فرزانه، مرکز، تهران، چ اول، 1372، ص 213.
38. وطن دوست، دکتر غلامرضا: اسناد سازمان سیا درباره ی کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چ اول، 1379، ص 129.
39. کاتوزیان: مصدق و مبارزه برای قدرت، ترجمه: طاهری، ص 214.
40. موحد: خواب آشفته نفت، ج2، ص 791.
41. وطن دوست: اسناد سازمان سیا، ص 57.
42. پهلوی: پاسخ به تاریخ، ترجمه: ابوترابیان، ص 133.
43. فردوست: ظهور و سقوط پهلوی، ج1، ص 177و176
44. همان، ج1،ص 178و177.
45. تفضلی، محمود: مصدق، نفت، کودتا، امیرکبیر، تهران، چ اول، 1385،ص67.
46. نجاتی: مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت، ج2،ص101.
47. موحد: خواب آشفته نفت، ج2، ص 784.
48. کاتوزیان: مصدق و مبارزه برای قدرت، ترجمه: طاهری، ص 235.
49. پهلوی: پاسخ به تاریخ، ترجمه: ابوترابیان، ص 135.
50. نجاتی: مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج2، ص 102.
51. پژوهش گروه جامی: گذشته چراغ راه آینده است، نیلوفر، تهران، چ دوم، 1371، ص666.
52. گازیوروسکی و برن، مصدق و کودتا، ترجمه: مرشدزاده، ص 276.
53. اسفندیاری: کاخ تنهایی، ترجمه: همدانی، ص 181.
54. حجازی: رویدادها و داوری ها، ص 710.
55. همان، ص714.
56. نجاتی: جنبش ملی شدن صنعت نفت، ص 320.
57. اقبال، اسماعیل: نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد، اطلاعات، تهران، چ اول، 1375، ص 129.
58. حسینیان، روح الله: بازخوانی نهضت ملی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1385، ص297.
59. وطن دوست: اسناد سازمان سیا، ص 29.
60. حسینیان: بازخوانی نهضت ملی ایران، ص 279.
61. اقبال: نقش انگلیس در کودتا، ص 177.
62. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص 19.
63. فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ج1، ص 176.
64. اقبال: نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد، ص 166.
65. همان، ص 131.
66. وطن دوست: اسناد سازمان سیا، ص 30.
67. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص 15.
68. تفضلی: مصدق، نفت، کودتا، ص 150.
69. حجازی: رویدادها و داوری ها، ص 328.
70. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص11.
71. همان، ص 11.
72. نجاتی: مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج2،ص142.
73. نجاتی: جنبش ملی شدن صنعت نفت، ص 300.
74. موسوی: کودتا و ضد کودتا، ص 15.
75. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، ص 40.
76. پهلوی: پاسخ به تاریخ، ترجمه: ابوترابیان، ص 183.
77. قانعی: خاطرات ملکه ثریا، ص 157.
78. اسفندیاری: کاخ تنهایی، ترجمه: همدانی، ص 182.
79. نجاتی: مصدق سالهای مبارزه و مقاومت، ج2،ص 8.
80. گازیوروسکی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی،ص10.
81. رهبری، دکتر مهدی: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران، دانشگاه مازندران، بابلسر، چ اول، 1384، ص 153.
82. اقبال: نقش انگلیس در کودتا، ص 183.
منابع و مآخذ:
1. شیفته، دکتر نصر الله: زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق، کومش، تهران، چ اول، 1370.
2. موحد، محمدعلی: خواب آشفته نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی ایران، ج2، کارنامه، تهران، چ اول، 1378.
3. نجاتی، سرهنگ غلامرضا: مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت، ج2، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چ اول، 1376.
4. ــــــــــــــ: جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 مرداد 1332، شرکت سهامی انتشار، تهران، چ دوم، 1365.
5. گازیوروسکی، مارک جی: کودتای 28 مرداد، ترجمه: نجاتی، سرهنگ غلامرضا، بی نا، بی جا، بی تا.
6. ــــــــــ و برن، مالکوم: مصدق و کودتا، ترجمه: مرشد زاده، علی، قصیده سرا، تهران، چ اول، 1384.
7. گروه جامی: گذشته چراغ راه آینده است، نیلوفر، تهران، چ دوم، 1371.
8. موسوی، سید علی: کودتا و ضد کودتا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1360.
9. تفضلی، محمود: مصدق، نفت، کودتا، امیرکبیر، تهران، چ اول، 1385.
10.اسفندیاری بختیاری، ثریا: کاخ تنهایی، ترجمه: همدانی، نادعلی، مترجم، تهران، چ سوم، 1371.
11.حجازی، مسعود: رویدادها و داوری ها 1339-1329، نیلوفر، تهران، چ اول، 1375.
12.فردوست، ارتشبد حسین: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ویراستار: شهبازی، عبدالله، ج1، اطلاعات، تهران، چ بیست و یکم، 1386.
13.همایون کاتوزیان، دکتر محمد علی: مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، ترجمه: طاهری، فرزانه، مرکز، تهران، چ اول، 1372.
14.پهلوی، محمدرضا: پاسخ به تاریخ، ترجمه: ابوترابیان، دکتر حسین، مترجم، تهران، چ اول، 1371.
15.سرشار، هما: شعبان جعفری، آبفام، بی جا، چ اول، 1380.
16.قانعی، سعید: خاطرات ملکه ثریا، افراسیاب، تهران، چ دوم، 1382.
17.حسینیان، روح الله: بازخوانی نهضت ملی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چ اول، 1385.
18.اقبال، اسماعیل: نقش انگلیس در کودتای 28 مرداد، اطلاعات، تهران، چ اول، 1375.
19. وطن دوست، دکتر غلامرضا: اسناد سازمان سیا دربارة کودتای 28 مرداد و سرنگونی دکتر مصدق، موسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، چ اول 1379.
20. رهبری، دکتر مهدی: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی انقلاب اسلامی ایران، دانشگاه مازندران، بابلسر، چ اول، 1384.
http://ashkeghalam1359.blogfa.com/post-4.aspx
--------------------------------------------------------
كودتاي 28 مرداد
کودتاي نظامي 28 مرداد به عنوان يکي از مهم ترين و سرنوشت سازترين حوادث سياسي تاريخ معاصر کشورمان, سرمنشاء بسياري از حوادث تلخ تاريخي اين سرزمين به حساب مي آيد. چرخش و انتقال قدرت صورت گرفته در کودتا, نمونه اي ديگر از تلاش استعمار خارجي به مدد استبداد داخلي براي محروم ساختن ملت و کشور ايران از سه مولفه الهام گرفته از آموزه هاي ديني يعني, استقلال, آزادي و کرامت انساني است.
آمريکا تا اواخر دهه 1320 سابقه استعماري در ايران نداشت و ورود استعماري خود را با انجام اين کودتا تحت عنوان عمليات آژاکس[1] آغاز کرد که سبب به وجود آمدن خسارات جبران ناپذيري در ايران گرديد.
حال به فراخور اين نقطه عطف تاريخي, و با توجه به اعتراف صريح مسئولان آمريکايي مبني بر طراحي و اجراي کودتا, برآنيم تا ضمن پرداختن به اهداف استعمارگران در کودتا به نقش گروهها و عوامل مختلف اجتماعي در فرايند انجام کودتا بپردازيم.
اهداف استعماري کودتا:
دولت انگليس پس از ملي شدن صنعت نفت, به جهت از دست دادن يکي از منابع عمده ارزي خود[2] لحظه اي از توطئه عليه دولت مصدق دست بر نداشت.
ملي کردن صنعت نفت, مصدق و جبهه ملي را روياروي دولت انگليس قرار داد و در نهايت انگليس را به اين نتيجه رساند که تنها راه حل مسئله نفت سرنگوني دولت مصدق مي باشد.[3] اما به جهت موقعيت بين المللي و قرار داشتن در جايگاه درجه دوم از قدرت[4] در فرايند امر مذکور  ناگزير از جلب موافقت و همراهي يک قدرت درجه يک[5] بود. به همين منظور با عنوان کردن خطر کمونيزم سعي در متقاعد کردن آمريکا نمود، که در اين رابطه "ريچارد کاتم" مي گويد:
«احساس من در آن موقع اين بود و هنوز هم هست که انگليس از ميزان ترس بيمار گونه آمريکاييان از کمونيسم آگاه بود.... انگليسي ها زيرکانه از اين ترس براي ترغيب ما به درگير کردن خودمان در کودتا سوء استفاده کردند.»[6]
مذاکرات انگليس و آمريکا تا زمان "ترومن" نتيجه بخش نبود, چرا که "ترومن" و همفکرانش راه حل کمک به مصدق را به منظور جلوگيري از کودتاي کمونيستي در ايران, در قالب دکترين «سد نفوذ» پيشنهاد مي کردند[7] . در حالي که در پي تحويل مقام رياست جمهوري آمريکا از "ترومن" به "آيزنهاور", اين استراتژي جاي خود را به يک راهبرد امنيتي خصمانه و تهاجمي جديد به نام «انتقام گسترده» داد.[8] چرخش مذکور در سياست خارجي آمريکا با به قدرت رسيدن "آيزنهاور", به اتخاذ سياست نفتي و مقابله با حکومت ملي مصدق در ايران کمک کرد.
بدين ترتيب مي توان نتيجه گرفت؛ در حالي که هدف انگليس از راه اندازي کودتا و حرکت ضد ملي, دستيابي دوباره به منافع نفتي است, تغيير سياست آمريکا در قبال ايران، متاثر از دو دليل عمده يعني نگراني از خطر کمونيست و نگراني از خارج شدن ذخاير نفتي ايران از دست جهان غرب مي باشد.[9]
عومل و گروههاي مختلف اجتماعي:
1.  نظاميان:
از جمله بازوهاي اجرايي كودتا و كانون هاي مهم مخالفت و توطئه عليه دولت مصدق نظاميان و افسران بازنشسته اي بودند كه در «كانون افسران بازنشسته» به رهبري "فضل الله زاهدي" ساماندهي مي شدند.[10] افسران سلطنت طلب از طريق «كميته نجات وطن» كه سرلشكر زاهدي رهبر آن بود،‌ به همراهي "كرميت روزولت" (فرمانده آمريكايي كودتا) افسراني را كه داراي پست هاي حساس نظامي بودند، جذب كرده و براي اجراي طرح كودتا آنان را با خود همگام كردند.[11] به همين جهت پس از پيروزي كودتا، پست هاي حساس و مهمي به گروهي از نظاميان واگذار شد و نظامياني كه در صف كودتا گران بودند، يك درجه ترفيع گرفتند و نشان رستاخيز را كه نشان ويژه‌ شركت كنندگان در كودتا بود،‌ دريافت كردند.[12]
2.  اراذل و اوباش
از ديگر عوامل اجرايي كودتا، اراذل و اوباش و چماقداراني بودند كه به تحريك افراد سلطنت طلب و عوامل خارجي، تظاهراتي را به گونه اي كاملا سازماندهي شده، به طرفداري از شاه در سطحي گسترده به راه انداختند.[13] "شعبان جعفري" معروف به "شعبان بي مخ" از سردسته هاي اوباش، كه روز كودتا در زندان بودند، ساعاتي پيش از شروع كودتا، با همكاري ماموران شهرداري و فرمانداري نظامي از زندان شهرباني آزاد شد. نوچه ها و چماق دارانش جلو ساختمان شهرباني با چند اتومبيل در انتظار خروج وي از زندان بودند.[14]
بعد از كودتا، "شعبان بي مخ" به خاطر خدمات زيادي كه در كودتا به انجام رساند، مورد تقدير قرار گرفت و ضمن اهداء زميني در شمال پارك شهر (تهران) از طرف دولت كودتا به ايشان، مبلغي داده شد تا يك زورخانه مدرن بسازد.[15]
3.  مطبوعات
از جمله ابزارهاي بسيار مهم براي زمينه سازي و اجراي كودتا و همچنين آماده سازي افكار عمومي براي پذيرش كودتا، مطبوعات بود. در اسناد سازمان سيا، در بخشي از طرح كودتا، از مطبوعات و تبليغات با عنوان «عوامل ويژه» ياد مي شد. كشورهاي آمريكا و انگليس با نفوذ عمال ايراني خود در شبكه‌ مطبوعاتي دست به تبليغات گسترده اي بر ضد مصدق زدند و سرانجام در 28 مرداد نتيجه دلخواه خود را از اين تبليغات گرفتند.[16] مطبوعات حامي كودتا با استفاده از ترفندهاي گوناگون نظير چاپ كاريكاتور و تمسخر ايده هاي مصدق و همچنين پوشش گسترده فرمانهاي شاه مبني بر عزل مصدق و انتصاب زاهدي و چاپ مصاحبه هاي زاهدي با خبرنگاران خارجي، نقش موثري را در ايجاد فضاي مناسب براي كودتا ايفا كردند.
4.  ايلات و عشاير
ايلات و عشاير از ديگر عوامل اجتماعي بودند كه طراحان كودتا از آنان به نفع شاه و عليه مصدق استفاده كردند. در ميان ايلات و عشاير مهم كشور، تنها عشاير قشقايي در شمار مخالفان عمده شاه قرار داشتند. به همين منظور به دست آوردن همراهي آنها با كودتا و سوق دادنشان از حالت دشمني با شاه به طرفداري از كودتا و يا حداقل به بي طرفي، از اهميت زيادي برخوردار بود. اما قشقايي ها بر خلاف ديگر ايلات، حاضر به حمايت از شاه در قالب كودتا نشدند و در ضديت با شاه و زاهدي حاضر به همكاري با حزب توده نيز شدند.[17]
جمع بندي:
كودتاي 28 مرداد به عنوان يكي از حوادث مهم تاريخ سياسي كشورمان از اهميت قابل توجهي در مطالعات تاريخي برخوردار است كه سبب نگارش آثار و مقالات فراواني شده است. نوشتار حاضر ضمن بر شمردن ذخاير نفتي و مقابله با كمونيزم به عنوان اهداف استعماري كودتا، نحوه به كارگيري عوامل داخلي توسط  طراحان خارجي كودتا را مورد بررسي قرار داده است.
[1] . TPAJAX
[2] . گازيورسکي, مارک ج; سياست خارجي آمريکا و شاه, ترجمه جمشيد زنگنه, تهران, موسسه خدماتي رسا, چ 2, 1372, صص 156_ 155.
[3]. ايدن, آنتوني; خاطرات آنتوني ايدن, ترجمه کاوه دهقان, بي جا, فرزانه, 1357, ص 296.
[4] .great power
[5] . super power
[6] . لپينگ, بريان; سقوط امپراطوري انگليس و دولت دکتر مصدق, ترجمه محمود عنايت, تهران, کتابسرا, 1365, ص 56.
[7] . ر.ک: ازغندي, عليرضا; روابط خارجي ايران, دولت دست نشانده 1357 – 1332, تهران, نشر قومس, 1376, ص 233.
[8] . ر.ک: همان.
[9] . بيل, جيمز; «آمريکا, ايران, سياست مداخله» در مصدق. نفت. ناسيوناليسم ايراني, ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي و کاوه بيات, تهران, نشر گفتار, چ 3, 1371, ص 442.
[10] . ر.ك: عظيمي، فخرالدين;  بحران دموكراسي در ايران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي و بيژن نوذري، تهران، البرز، 1372، صص 415،‌ 141.
[11] . آبراهاميان، يرواند; ايران بين دو انقلاب، مترجمين كاظم فيروزمند و حسن شمس آبادي و محسن شانه چي، تهران، نشر مركز، چ 3،‌ 1379، ص 251.
[12] .ر.ك:  سفري، محمد علي; قلم و سياست،‌ ج 2، تهران، نشر نامك، 1373، ص 23.
[13] . گذشته چراغ راه آينده، پژوهش گروه جامي، تهران، انتشارات ققنوس،‌ چ 6، 1377،‌ صص 624_ 623.
[14] . ر.ك: بهزادي،‌علي; شبه خاطرات، ج 1، تهران، زرين، چ 2، 1375،‌ صص 190_ 191.
[15] . همان.
[16] . گازيوروسكي، مارك ج ; كودتاي 28 مرداد 1332، ترجمه غلامرضا نجاتي، تهران، شركت سهامي انتشار، چ 2، 1368، ص 27.
[17] . خاطرات نورالدين كيانوري، به كوشش موسسه تحقيقاتي و انتشاراتي ديدگاه،  تهران، اطلاعات، 1371،‌صص 302_ 300.
http://www.pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=31551
------------------------------------------------------------------------------
کودتای 28 مرداد
كودتای‌ آمریکایی-انگلیسی که با هدف مقابله با نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران اجرا و منجر به برکناری محمد مصدق از نخست وزیری و انزوای آیت الله سید ابولقاسم کاشانی، رهبر مذهبی نهضت، شد.
بعد از پیروزی نهضت
با پیروزی‌ نهضت‌ ملی شدن صنعت نفت‌ در جریان‌ قیام‌ سی‌ ام‌ تیر 1331 و روی‌ كارآمدن‌ مجدد دكتر مصدق، نهضت، به‌ اوج‌ اقتدار خود رسید. در اولین‌ روز پیروزی‌ دادگاه‌ لاهه‌ رای خود را به‌ نفع‌ مردم‌ ایران‌ رای‌ صادر نمود. مجلس‌ شورای‌ ملی‌ روز سی‌ام‌ تیر را به‌ عنوان‌ روز قیام‌ مقدس‌ ملی‌ اعلام‌ نمود و قوام‌السلطنه‌ را به‌ دلیل‌ كشتار مردم‌ و قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ ملت‌ ایران، مفسد فی‌الارض‌ شناخت‌ و كلیه‌ اموال‌ او را مشمول‌ مصادره‌ دانست.
رئیس‌ مجلس، سیدحسن‌ امامی، كه‌ از فراماسون‌های‌ برجسته‌ و از طرفداران‌ دربار و شاه‌ بود، كنار رفت‌ و آیت‌ الله‌ سید ابوالقاسم‌ كاشانی‌ به‌ ریاست‌ مجلس‌ انتخاب‌ شد. در مجلس‌ هم‌ كمیسیونی‌ برای‌ تعقیب‌ مسببین‌ حوادث‌ و كشتار سی‌ام‌ تیر تشكیل‌ گردید.
به‌ دنبال‌ تضعیف‌ دربار و نمایندگان‌ طرفدار شاه در مجلس،‌ مجلس‌ شورای‌ ملی طی‌ مصوبه‌ای‌ بنا به‌ درخواست‌ مصدق، اختیارات‌ قانونگذاری‌ را برای‌ شش‌ماه‌ به‌ او واگذار كرد و بدین ترتیب مصدق‌ با دارا بودن ریاست‌ بر قوه‌ مجریه، ارتش، فرماندهی‌ كل‌ قوا و اختیارات‌ تام‌ در قانونگذاری، تبدیل به قدرتی بلامنازع‌ در کشور شد.
گام های اشتباه
دكتر مصدق در اولین گام اشتباه خود پس از کسب قدرت، سرلشكر احمد وثوق، فرمانده‌ ژاندارمری‌ زمان‌ قوام‌ السلطنه‌ را كه‌ در جریان‌ قیام، دست‌ به‌ كشتار مردم‌ زده‌ بود، به‌ عنوان‌ كفیل‌ وزارت‌ دفاع‌ منصوب‌ كرد.
همچنین مصدق در شركت‌ نفت، مرتضی‌ قلی‌ بیات‌ (سهام‌ السلطان) را به‌ عنوان‌ مدیر عامل‌ و رضا فلاح‌ را به‌ عنوان‌ مدیر پالایش‌، كه‌ هر دو به‌ جاسوسی‌ برای‌ انگلستان‌ شهرت‌ داشتند، منصوب‌ نمود. به‌ همین‌ جهت، حسین‌ مكی‌ و نمایندگان‌ عضو هیئت‌ مدیره‌ شركت‌ نفت، در اعتراض‌ به‌ انتخاب‌ این‌ افراد استعفا دادند و در پی‌ آن، دكتر مصدق، جمع‌ دیگری‌ را به‌ مدیریت‌ امور نفت‌ برگزید. اما رضا فلاح‌ و مرتضی‌ قلی‌خان‌ بیات‌ را در مسئولیت‌ خود ابقا كرد.
احمد قوام‌ السلطنه‌ نیز كه‌ به‌ موجب‌ مصوبه‌ مجلس‌ می‌بایست‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار گیرد و مجازات‌ شود علی‌ رغم‌ اینكه‌ دسترسی‌ به‌ وی‌ ممكن‌ بود، عملا مجازات نشد و اقدامی‌ علیه‌ وی‌ صورت‌ نگرفت. همین‌ امر، زمینه‌ ساز جرأت‌ یافتن‌ دیگران‌ در فعالیت‌ علیه‌ مصدق‌ و اعتراض‌ دیگر رهبران‌ و سیاسیون‌ نهضت‌ گردید.
شبكه‌ «بدامن» و فعالیتهای‌ آن‌
سیاست‌ مصدق‌ كه‌ در داخل‌ مورد اعتراض‌ نیروهای‌ مذهبی‌ و روحانیون‌ قرار گرفته‌ بود، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ را بر آن‌ داشت‌ كه‌ شبكه‌ای‌ از فعالیت‌های‌ سیاسی‌ علیه‌ دولت‌ مصدق‌ را در قالب‌ فعالیت‌های‌ كمونیستی‌ سازماندهی‌ نماید. فعالیت‌هائی‌ كه‌ از حوز‌ اشراف‌ حزب‌ توده‌ و سازمان‌ جاسوسی‌ دولت‌ كمونیستی‌ شوری‌ خارج‌ بود و هر دو تصور می‌كردند كه‌ فعالیت‌ این‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ به‌ نفع‌ سیاست‌های‌ آنها صورت‌ می‌گیرد. در همین‌ راستا، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان، با هدایت‌ شاپور جی‌ در داخل‌ و كریستوفر ودهاوس‌ درانگلستان، با كارگردانی‌ اسدالله‌ علم‌ به‌ جذب‌ تعدادی‌ از كمونیست‌های‌ سابق‌ پرداخت‌ و با به‌ خدمت‌ گرفتن‌ آنها، فعالیت‌های‌ مختلفی‌ را در پوشش‌ حزب‌ توده‌ انجام‌ داد.
تصور حزب‌ توده‌ و روس‌ها، گسترش‌ نفوذ آنها در ایران‌ بود. اما تصور دكتر مصدق، استفاده‌ از آنان‌ در مسیر اهداف‌ خود بود. این‌ گروه‌ انگلیسی‌ كه‌ در بین‌ مردم‌ به‌ «توده‌ نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات‌ علیه‌ مذهب‌ و روحانیت‌ و معتقدات‌ دینی، این‌ باور را در میان‌ مردم‌ ایجاد می‌كردند كه‌ دولت‌ مصدق‌ دولتی‌ ضد مذهبی‌ و زمینه‌ ساز نفوذ كمونیست‌هاست. شبكه‌های‌ تحت‌ هدایت‌ «شاپور جی» و «اسدالله‌ علم» در اجرای‌ این‌ سیاست‌ نقشی‌ فعال‌ داشتند. اسدالله‌ علم، با جذب‌ چهره‌های‌ روشنفكر، مطبوعاتی‌ و سیاسی‌ یكی‌ از موثرترین‌ اجزای‌ این‌ عملیات‌ بوده‌ است.
مارك‌ گاز یوروسكی، در پژوهشی‌ درباره‌ كودتای‌ بیست‌ و هشت‌ مرداد 1332 می‌نویسد: «... اجرای‌ یك‌ سلسله‌ عملیات‌ با رمز بدامن‌ ‌ از سال‌ 1948 به‌ منظور مقابله‌ با نفوذ شوروی‌ و حزب‌ توده‌ آغاز شده‌ بود. بدامن، نام‌ یك‌ برنامه‌ تبلیغاتی‌ و سیاسی‌ گسترده‌ بود، كه‌ از طریق‌ شبكه‌ای‌ به‌ سرپرستی‌ دو تن‌ ایرانی‌ با نامهای‌ رمز «نرن» و «سیلی» اداره‌ می‌شد و ظاهراً‌ سالانه‌ بودجه‌ای‌ معادل‌ یك‌ میلیون‌ دلار داشت.»
فعالیت‌ شبكه‌ شاپور جی‌ و اسدالله‌ علم‌ بر دو محور متمركز بود: عملیات‌ نفوذ سیاسی‌ و عملیات‌ جنگ‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی. عوامل‌ این‌ شبكه‌ توانسته‌ بودند كه‌ در حزب‌ توده، جبهه‌ ملی، حزب‌ زحمتكشان، نیروی‌ سوم، حزب‌ ایران‌ و.... نفوذ كنند.
گازیوروسكی‌ در این‌ باره‌ می‌نویسد: «در این‌ ایام‌ «شبكه‌ بدامن» تا سطوح‌ عالی‌ تشكیلات‌ حزب‌ توده‌ رخنه‌ كرده‌ بود و از متن‌ تمام‌ دستورات‌ رهبری‌ حزب‌ به‌ كاردها اطلاع‌ داشت.»
گسترش اختلافات
در كنار تبلیغات‌ زهرآگین، سیاست‌های‌ دكتر مصدق‌ نیز در راستای‌ تمركز بخشیدن‌ به‌ قدرت‌ خویش‌ و اعمال‌ محدودیت‌ در حوزه‌های‌ دخالت‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ و نیروهای‌ مذهبی‌ و نفی‌ حضور آنان‌ سبب‌ شد كه‌ وی‌ در میان‌ مجموعه‌ایی‌ از مشكلات‌ تنها بماند؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ وی‌ سیدمجتبی‌ نواب‌ صفوی، رهبر فدائیان‌ اسلام، را- كه‌ می‌توانست‌ با نیروهای‌ فدائی‌ تحت‌ امرش‌ حمایت‌ سیاسی‌ و نظامی‌ مناسبی‌ برای‌ حكومت‌ او فراهم‌ آورد - در همان‌ ماه‌های‌ اولیه‌ حكومت‌ خویش‌ و به‌ جرم‌ ایراد یك‌ سخنرانی‌ در سال‌ 1327 در آمل‌ كه‌ در پی‌ آن‌ مردم‌ به‌ چند مغازه‌ مشروب‌ فروشی‌ حمله‌ كرده‌ بودند، به‌ زندان‌ انداخت و عملاً‌ در برابر نیروهایی‌ كه‌ با فداكاری‌ آنان‌ به‌ مجلس‌ و ریاست‌ دولت‌ رسیده‌ بود، ایستاد. علاوه‌ بر آن‌ مجموعه‌ فعالیتهای‌ ضد دینی‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ با گرایش‌ انگلیسی‌ و روسی، فضای‌ روانی‌ این‌ افتراق‌ را تشدید كرده‌ بود.
اختلافات‌ دكتر مصدق‌ و آیت‌ الله‌ كاشانی‌ در مسائلی‌ مانند تمدید لایحه‌ اختیارات‌ دكتر مصدق، اجرای‌ پاره‌ای‌ از احكام‌ شرعی‌ در خصوص‌ منع‌ فروش‌ مشروبات‌ الكلی‌ و همچنین‌ نوع‌ عزل‌ و نصب‌ها و چگونگی‌ تنظیم‌ قرارداد جدید نفت، سبب‌ بروز شكاف‌ عمیقی‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ و نمایندگان‌ طرفدار آنها شد و سیل‌ اتهامات‌ و تبلیغات‌ سیاسی‌ علیه‌ یكدیگر آغاز و پی‌ گرفته‌ شد. با وجود جلسات‌ متعدد آشتی‌ كنان‌ كه‌ بین‌ آنها برگزار شد، در نهایت‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ درایت‌ انقلابی‌ و گذشت‌ متقابل، راه‌ اختلاف‌ مجدداً، در پیش‌ گرفته‌ می‌شد.
دیپلماسی‌ كودتائی‌ آمریكا
در كنار این‌ اختلافات‌ داخلی، سیاست‌های‌ آمریكا و انگلیس‌ در مسیر كودتا علیه‌ دولت‌ دكتر مصدق‌ و نهضت‌ ملی‌ به‌ طور جدی‌ پی‌ گرفته‌ شد و دكتر مصدق‌ در ملاقات‌ با لوی‌ هندرسن، سفیر آمریكا، نسبت‌ به‌ حمایت‌ این‌ كشور از انگلیس‌ و عمل‌ نكردن‌ به‌ وعده‌هایش، وی‌ را سرزنش‌ كرد.
در سوم‌ خرداد سال‌ 1332 جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریكا، خبر از وقوع‌ تحولاتی‌ مهم‌ در خاورمیانه‌ داد. در اواخر خرداد 1332 ژنرال‌ آیز نهاور در قبال‌ درخواست‌ كمك‌ دولت‌ ایران‌ اعلام‌ كرد: «چون‌ دولت‌ ایران‌ توانایی‌ فروش‌ نفت‌ خود را دارد، دولت‌ آمریكا هیچ‌ گونه‌ كمك‌ مالی‌ به‌ ایران‌ نخواهد كرد. افزون‌ بر این‌ تا رضایت‌ دولت‌ انگلیس‌ جلب‌ نشود، آمریكا از خرید نفت‌ ایران‌ خودداری‌ خواهد كرد. با وجود این، ما نسبت‌ به‌ سختی‌ و موقعیت‌ دشوار ایران‌ آگاهیم‌ و امیدواریم‌ تا وضع‌ ایران‌ بدتر نشده‌ دولت‌ ایران‌ نظرات‌ دولت‌ انگلیس‌ را بپذیرد.»
اما با وجود این، دكتر مصدق‌ در نامه‌ای‌ به‌ آیزنهاور از مواضع‌ آمریكا در قبال‌ ایران‌ ابراز نارضایتی‌ كرد و خواهان‌ افزایش‌ كمكهای‌ اقتصادی‌ آن‌ كشور به‌ ایران‌ شد. آیزنهاور نیز به‌ دكتر مصدق‌ پاسخ‌ رد داد و از او خواست‌ تا فرصت‌ باقی‌ است‌ اقداماتی‌ برای‌ جلوگیری‌ از بدتر شدن‌ اوضاع‌ به‌ عمل‌ آورد.
در بیست‌ و هفتم‌ تیر ماه‌ سال‌ 1332 پنجاه‌ و سه‌ نفر از كاركنان‌ اداره‌ اصل‌ چهار و سفارت‌ آمریكا، تهران‌ را ترك‌ كردند و در كنار آن، مقادیر معتنابهی‌ سلاح‌ برای‌ كودتا مخفیانه‌ و تحت‌ عنوان‌ كمك‌های‌ انسان‌ دوستانه‌ اصل‌ چهار وارد كشور شد.
عوامل‌ داخلی‌
فضای‌ سیاسی‌ و اختلافات‌ گسترده‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ باعث‌ شد كه‌ سرلشكر فضل‌ الله‌ زاهدی‌ - كه‌ سابقة‌ طولانی‌ در خونریزی‌ و بی‌رحمی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و شورش‌های‌ داخلی‌ داشت و در دولت‌ دكتر مصدق‌ نیز مدتی‌ عهده‌ دار سمت‌ وزارت‌ كشور بود، پس‌ از بركناری، به‌ یك‌ نظامی‌ مدعی‌ نخست‌ وزیری‌ و محور مخالفان‌ دكتر مصدق‌ تبدیل‌ شود. در ششم‌ اسفند سال‌ 1331 به‌ دستور وی‌ بازداشت‌ گردید پس‌ از مدتی‌ به‌ دلیل‌ اهمال‌ مسئولان‌ دولت‌ آزاد شد. از طرف‌ دیگر آمریكاییها و انگلیسیها با هماهنگی‌ اعضای‌ خانواده‌ سلطنت‌ از جمله‌ اشرف‌ پهلوی‌ به‌ جلب‌ همكاری‌ عوامل‌ خود پرداختند. اشرف‌ پهلوی، در این‌ مورد می‌نویسد: «در تابستان‌ 1332 یك‌ نفر ایرانی.... به‌ من‌ تلفن‌ كرد كه‌ آمریكا و انگلیس‌ درباره‌ وضع‌ كنونی‌ ایران‌ بسیار نگرانند لذا می‌خواهم‌ با دو مرد یكی‌ آمریكائی‌ و دیگری‌ انگلیسی‌ ملاقاتی‌ داشته‌ باشید. ... مرد آمریكائی به‌ من‌ گفت‌ كه‌ نماینده‌ جان‌ فاستر دالس‌ و آن‌ مرد انگلیسی‌ هم‌ نماینده‌ وینستون‌ چرچیل‌ است‌ كه‌ حزب‌ محافظه‌ كارش‌ اخیراً‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ است. مرد انگلیسی.... گفت‌ زمان‌ عمل‌ فرا رسیده‌ است‌ ولی‌ ما باید از شما تقاضای‌ كمك‌ كنیم و چون‌ از شما تقاضا می‌كنیم‌ كه‌ عملاً‌ زندگی‌ خود را به‌ خطر بیندازید چك‌ سفیدی‌ را در اختیارتان‌ قرار می‌دهیم‌ تا هر مبلغی‌ كه‌ مایل‌ باشید روی‌ آن‌ بنویسید. ... وقتی‌ كه‌ به‌ تهران‌ رسیدم‌ هنوز نیم‌ ساعت‌ نگذشته‌ بود كه‌ فرماندار نظامی‌ تهران‌ دستور مصدق‌ برای‌ خروج‌ را ابلاغ‌ كرد و لی‌ من‌ نپذیرفتم‌ و مصدق‌ 24 ساعت‌ فرصت‌ داد. و من‌ در این‌ مدت‌ پاكت‌ ارسالی‌ آن‌ مرد آمریكائی‌ را از طریق‌ همسر شاه‌ به‌ وی‌ دادم.»
مضمون‌ پاكت‌ ارسالی، دستور آمریكائی‌ها مبنی‌ بر همكاری‌ با كودتاچیان‌ بود كه‌ از طریق‌ اشرف‌ به‌ شاه‌ ابلاغ‌ شد.
در همان‌ روز ژنرال‌ نورمن‌ شوارتسكف، مستشار سابق‌ ژاندارمری، با وجوه‌ اعطائی‌ سازمان‌ سیا به‌ مبلغ‌ پنج‌ میلیون‌ دلار، به‌ منظور سازماندهی‌ كودتا وارد تهران‌ شد و پس‌ از ملاقات‌ با جمعی‌ از افسران‌ و سرلشكر زاهدی‌ از كشور خارج‌ شد. او در این‌ سفر، پنج‌ میلیون‌ دلار به‌ زاهدی‌ بابت‌ هزینه‌های‌ كودتا پرداخت. در ششم‌ مرداد ماه‌ جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریكا، گفت: «فعالیت‌ روز افزون‌ حزب‌ غیرقانونی‌ كمونیست‌ توده‌ در ایران‌ واغماض‌ و چشم‌ پوشی‌ دولت‌ ایران‌ از این‌ گونه‌ فعالیت‌ها، نگرانی‌ بزرگی‌ برای‌ دولت‌ آمریكا ایجاد كرده‌ است.» در پی‌ آن‌ كرمیت‌ روزولت‌ مسئول‌ امور خاورمیانه‌ سازمان‌ سیا، با نام‌ جعلی‌ جیمز اف‌ لاكریج‌ از طریق‌ مرز عراق‌ در استان‌ كرمانشاه‌ وارد ایران‌ شد. با ورود روزولت، تحرك‌ بیشتری‌ به‌ فعالیت‌ كودتا داده‌ شد. رزولت‌ علاوه‌ بر پول، حجم‌ قابل‌ توجهی‌ مقاله، كاریكاتور، و امكانات‌ لازم‌ برای‌ فضاسازی‌ نیز به‌ همراه‌ خود آورده‌ بود.
در یازدهم‌ مرداد سال‌ 1332 كرمیت‌ روزولت، رهبر كودتا، با شاه‌ ملاقات‌ كرد و طرح‌ كودتا و بركناری‌ مصدق‌ و نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ را با وی‌ مطرح‌ و رضایت‌ نهائی‌ وی‌ را در عزل‌ مصدق‌ و انتصاب‌ زاهدی‌ جلب‌ نمود.
سه‌ روز بعد در چهاردهم‌ مرداد سال‌ 1332 ژنرال‌ آیزنهاور، رئیس‌ جمهور آمریكا، در یك‌ سخنرانی‌ تصریح‌ كرد كه: «آمریكا مصمم‌ است‌ راه‌ پیشروی‌ كمونیسم‌ در ایران‌ و دیگر كشورهای‌ آسیائی‌ را مسدود كند. پیروزی‌ نخست‌ وزیر بر اقلیت‌ ناراضی‌ مجلس‌ و انحلال‌ آن‌ ثمر‌ همكاری‌ مصدق‌ و حزب‌ توده‌ بوده‌ است.
هشدار آیت‌ الله‌ كاشانی‌ به‌ مصدق‌
در روز بیست‌ و هفتم‌ مرداد، آیت‌ الله‌ كاشانی‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ دكتر مصدق‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ كه‌ كودتاچیان‌ تدارك‌ دیده‌ بودند، مطلع‌ ساخت‌ و از او خواست‌ كه‌ با همكاری‌ با او تصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از كودتا را تدارك‌ ببیند.
هر چند دوستان‌ دكتر مصدق‌ بسیار كوشیدند كه‌ در صحت‌ نامه‌ تردید ایجاد كنند تا به‌ نحوی‌ بار مسئولیت‌ اهمال‌ در مقابله‌ با كودتا و رها كردن‌ نهضت‌ دراوج‌ خطر را از دوش‌ دكتر مصدق‌ و همكارانش‌ بكاهند. توجه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ تاریخی‌ كه‌ با همكاری‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ و دكتر مصدق‌ امكان‌ جلوگیری‌ از كودتا و سلطه‌ بیست‌ و پنج‌ ساله‌ آمریكا وجود داشته‌ است، امری‌ در خور توجه‌ است‌ كه‌ برای‌ ملت‌ ایران‌ در شرایطی‌ این‌گونه‌ می‌تواند راهگشا باشد اما دكتر مصدق‌ در اوج‌ مشكلات‌ و مخاطرات‌ دست‌ حمایت‌ دوستان‌ و همكاران‌ خود را نفشرد معذلك‌ اصرار و ابرام‌ دوستان‌ دكتر مصدق‌ در مقصر جلوه‌ دادن‌ دیگران‌ از جمله‌ آیت‌الله‌ كاشانی‌ و یا حزب‌ توده‌ و سازمان‌ نظامی، هیچ‌ از بار مسئولیت‌ اهمال‌ در برابر كودتا نمی‌كاهد و هر دولتی‌ مكلف‌ است‌ از امانت‌ مردمی‌ خویش‌ به‌ طور جد‌ی‌ مراقبت‌ و دفاع‌ نماید. صرف‌نظر از دستخط‌ و امضا، متن‌ و فضای‌ حاكم‌ بر آن‌ و ادبیات‌ نوشتاری‌ آیت‌ الله‌ كاشانی، پاسخ‌ رسمی‌ دكتر مصدق‌ و امضای‌ وی‌ در پای‌ نامه‌ نیز هیچ‌ تردیدی‌ در صحت‌ صدور آن‌ باقی‌ نمی‌گذارد.
دكتر مصدق‌ در پاسخ‌ نامه‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ نوشت:
«27 مرداد ماه‌ مرقومه حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ حسن‌ سالمی‌ زیارت‌ شد اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دكتر محمد مصدق.»
با این‌ پاسخ‌ دكتر مصدق، آیت‌الله‌ كاشانی‌ را از دخالت‌ در حوادث‌ آینده‌ منع‌ كرد و حتی‌ اعلام‌ حمایت‌ وی‌ را نیز لازم‌ نشمرد.
كودتای‌ 28 مرداد و سقوط‌ دكتر مصدق‌
با شكست‌ طرح‌ اولیه‌ كودتا و استفاده‌ از ارتش، كه‌ بیشتر با برنامه‌ آمریكایی‌ها همخوانی‌ داشته‌ است، مرحله‌ دوم‌ كودتا در بیست‌ و هشتم‌ مرداد ماه‌ توسط‌ شاپور جی‌ و عوامل‌ انگلیسی‌ و حمایت‌ آمریكائی‌ها به‌ اجرا گذاشته‌ شد.
براساس‌ برنامه‌ریزی‌های‌ سرهنگ‌ حسن‌ اخوی، طراح‌ اجرائی‌ كودتا، باید از مردم‌ و جمعی‌ از اراذل‌ و اوباش‌ علیه‌ مصدق‌ و دولت‌ او استفاده‌ گردد. خاصه‌ آن‌ كه‌ دولت‌ مصدق‌ دستور داده‌ بود كه‌ هوادارانش‌ خیابان‌ها را ترك‌ نمایند و این، بهترین‌ فرصت‌ را برای‌ كودتا فراهم‌ كرده‌ بود.
اجرای كودتا
مراحل‌ طراحی‌ عملیات‌ اجرائی‌ كودتای‌ بیست‌ و هشتم‌ مرداد به‌ شرح‌ زیر بود:
1 _از نقاط‌ مختلف‌ شهر جمعیت‌ هائی‌ تشكیل‌ شود و تعداد تقریبی‌ هر جمعیت‌ و رهبر هر گروه‌ معلوم‌ گردد.
2_ هر یك‌ از جمعیت‌ها در مسیرهای‌ تعیین‌ شده‌ به‌ مركز شهر حركت‌ نمایند و همزمان‌ به‌ مقصد محل‌ خیابان‌ شاه‌ - نادری‌ برسند.
3_باشگاه‌های‌ ورزشی‌ مانند باشگاه‌ تاج‌ نیز به‌ حركت‌ درآیند.
4_شعار كلیه‌ افراد سلطنت‌ محمدرضا باشد.
5_ افراد گارد جاویدان‌ به‌ جمعیت‌ بپیوندند.
6_ خانه‌ دكتر مصدق‌ را محاصره‌ و وی‌ را دستگیر نمایند.
7- دستگیری‌ دكتر مصدق‌ از رادیو اعلام‌ و زاهدی‌ با تانك‌ به‌ نخست‌ وزیری‌ برود و از شاه‌ دعوت‌ به‌ بازگشت‌ كند.
در روز بیست‌ و هشتم‌ مرداد، طرح‌ فوق‌ به‌ طوركامل‌ اجرا شد و واحدهای‌ نظامی‌ طرفدار دكتر مصدق‌ نیز دخالتی‌ در خنثی‌ سازی‌ كودتا انجام ندادند.
بدین‌ ترتیب‌ كودتا به‌ پیروزی‌ رسید و سرلشگر زاهدی‌ به‌ نخست‌وزیری‌ رسید و محمدرضا پهلوی‌ به‌ كشور بازگشت‌.
بعد از تسلیم‌ دكتر مصدق، كرمیت‌ روزولت‌ با شاه‌ ملاقات‌ كرد و شاه‌ ضمن‌ تشكر از او گفت:
«من‌ تاج‌ و تختم‌ را از بركت‌ خداوند، ملتم‌ و ارتشم‌ و شما دارم... و هر گاه‌ فاطمی‌ را به‌ خاطر سرنگونی‌ مجسمه‌های‌ من‌ و پدرم‌ پیدا كنم، بی‌ درنگ‌ اعدامش‌ خواهم‌ كرد.»
منابع:
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
http://www.bashgah.net/topics-460.html
--------------------------------------------
بازخوانی‌ كودتای‌ آمریكائی‌ انگلیسی‌ 28 مرداد 1332
پژوهشگر: ‌یعقوب‌ توكلی‌
كودتای‌ بیست‌ و هشت‌ مرداد كه‌ با طراحی‌ انگلستان‌ و آمریكا و اجرای‌ مشترك‌ آن‌ دو به‌ انجام‌ رسید، پایان‌ غم‌ انگیزی‌ بر نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ و آغاز دورة‌ جدیدی‌ از دیكتاتوری‌ و استبداد بوده‌ است. نظر به‌ اهمیت‌ این‌ واقعه، نگاهی‌ گذرا به‌ آنچه‌ كه‌ گذشت، می‌اندازیم.
اشاره‌
نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت، سرآغاز یك‌ همدلی‌ فعالانه‌ میان‌ همه‌ گروهها و شخصیت‌های‌ سیاسی‌ و مذهبی‌ بود كه‌ به‌ منافع‌ ایران‌ واسلام‌ می‌اندیشیدند. ولی‌ این‌ گروهها در طول‌ زمان‌ و پس‌ از دست‌ یازیدن‌ به‌ قدرت‌ سیاسی، به‌ قلع‌ و قمع‌ و حذف‌ یكدیگر پرداختند. كودتای‌ بیست‌ و هشت‌ مرداد كه‌ با طراحی‌ انگلستان‌ و آمریكا و اجرای‌ مشترك‌ آن‌ دو به‌ انجام‌ رسید، پایان‌ غم‌ انگیزی‌ بر نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ و آغاز دوره‌ جدیدی‌ از دیكتاتوری‌ و استبداد بوده‌ است. نظر به‌ اهمیت‌ این‌ واقعه، نگاهی‌ گذرا به‌ آنچه‌ كه‌ گذشت، می‌اندازیم.
با پیروزی‌ نهضت‌ ملی‌ در جریان‌ قیام‌ سی‌ ام‌ تیر 1331 و روی‌ كارآمدن‌ مجدد دكتر مصدق، نهضت، به‌ اوج‌ اقتدار خود رسید، خصوصاً‌ آن‌ كه‌ در همان‌ اولین‌ روز، پیروزی‌ دیگری‌ برای‌ آن‌ رقم‌ زده‌ شد؛ دادگاه‌ لاهه‌ در همان‌ شب، به‌ نفع‌ مردم‌ ایران‌ رای‌ صادر نمود. مجلس‌ شورای‌ ملی‌ نیز روز سی‌ام‌ تیر را به‌ عنوان‌ روز قیام‌ مقدس‌ ملی‌ اعلام‌ نمود و قوام‌السلطنه‌ را به‌ دلیل‌ كشتار مردم‌ و قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ ملت‌ ایران، مفسد فی‌الارض‌ شناخت‌ و كلیه‌ اموال‌ او را مشمول‌ مصادره‌ دانست.
رئیس‌ مجلس، سیدحسن‌ امامی، كه‌ از فراماسون‌های‌ برجسته‌ و از طرفداران‌ دربار و شاه‌ بود، كنار رفت‌ و آیت‌ الله‌ سید ابوالقاسم‌ كاشانی‌ به‌ ریاست‌ مجلس‌ انتخاب‌ شد. در مجلس‌ هم‌ كمیسیونی‌ برای‌ تعقیب‌ مسببین‌ حوادث‌ و كشتار سی‌ام‌ تیر تشكیل‌ گردید. اما در عین‌ حال، دكتر مصدق، سرلشكر احمد وثوق، فرمانده‌ ژاندارمری‌ زمان‌ قوام‌ السلطنه‌ را كه‌ در جریان‌ قیام، دست‌ به‌ كشتار مردم‌ زده‌ بود، به‌ عنوان‌ كفیل‌ وزارت‌ دفاع‌ منصوب‌ كرد.
دكتر مصدق، قدرت‌ بلا منازع‌
به‌ دنبال‌ تضعیف‌ دربار و نمایندگان‌ مجلس‌ طرفدار شاه، و تقویت‌ قدرت‌ دكتر مصدق‌ مجلس‌ شورای‌ ملی، طی‌ مصوبه‌ای‌ دیگر بنا به‌ درخواست‌ دكتر مصدق، اختیارات‌ قانونگذاری‌ را برای‌ شش‌ماه‌ به‌ او واگذار كرد و این‌ در شرایطی‌ بود كه‌ دكتر مصدق‌ علاوه‌ بر ریاست‌ قوه‌ مجریه، ارتش، فرماندهی‌ كل‌ قوا و اختیارات‌ تام‌ در قانونگذاری، عملا در كشور قدرتی‌ بلامنازع‌ شده‌ بود.(1) از طرف‌ دیگر، شاه‌ كه‌ به‌ شدت‌ توسط‌ دكتر مصدق‌ كنترل‌ می‌شد به‌ گونه‌ای‌ كه‌ حتی‌ هزینه‌های‌ شخصی‌ دربار او نیز به‌ دقت‌ بررسی‌ می‌گردید و بدون‌ اجازه‌ مصدق‌ عملاً‌ كاری‌ نمی‌توانست‌ انجام‌ دهد. تا جائیكه‌ حتی‌ بعضی‌ از اعضای‌ خانواده‌ سلطنت‌ نیز از كشور تبعید شدند.(2)
در شانزدهم‌ مرداد ماه‌ سال‌ 1331، مجلس‌ طی‌ ماده‌ واحده‌ای، استاد خلیل‌ طهماسبی، عامل‌ اعدام‌ انقلابی‌ سپهبد رزم‌ آرا و عضو برجسته‌ فدائیان‌ اسلام، را با قید سه‌ فوریت، مشمول‌ تبرئه‌ و سپهبد رزم‌ آرا را خائن‌ به‌ ملت‌ ایران‌ دانست.
قطع‌ رابطه‌ انگلیس‌ با ایران‌
در اواخر مهرماه‌ 1331، و در پی‌ تلاش‌ نافرجام‌ وینستون‌ چرچیل، نخست‌ وزیر انگلیس، و هاری‌ ترومن، رئیس‌ جمهور آمریكا، برای‌ سیطرة‌ مجدد بر نفت‌ ایران، دولت‌ انگلیس‌ رابطه‌ سیاسی‌ خود را با ایران‌ قطع‌ كرد. و در پی‌ آن‌ دولت‌ ایران‌ نیز با تشكیل‌ شركت‌ ملی‌ نفت‌ ایران، برای‌ اجرای‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ در ایران‌ گام‌ موثری‌ برداشت.
با وجود این، در شركت‌ نفت، مرتضی‌ قلی‌ بیات‌ (سهام‌ السلطان)، به‌ عنوان‌ مدیر عامل‌ و رضا فلاح‌ به‌ عنوان‌ مدیر پالایش‌ كه‌ هر دو به‌ جاسوسی‌ برای‌ انگلستان‌ شهرت‌ داشتند، منصوب‌ شدند به‌ همین‌ جهت، حسین‌ مكی‌ و نمایندگان‌ عضو هیئت‌ مدیره‌ شركت‌ نفت، در اعتراض‌ به‌ انتخاب‌ این‌ افراد استعفا دادند و در پی‌ آن، دكتر مصدق، جمع‌ دیگری‌ را به‌ مدیریت‌ امور نفت‌ برگزید. اما رضا فلاح‌ و مرتضی‌ قلی‌خان‌ بیات‌ را در مسئولیت‌ خود ابقاكرد.
احمد قوام‌ السلطنه‌ كه‌ به‌ موجب‌ مصوبه‌ مجلس‌ می‌بایست‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار گیرد و مجازات‌ شود علی‌ رغم‌ اینكه‌ دسترسی‌ به‌ وی‌ ممكن‌ بود، از مجازات‌ وی‌ استنكاف‌ شد(3) و عملاً‌ اقدامی‌ علیه‌ وی‌ صورت‌ نگرفت. همین‌ امر، زمینه‌ ساز جرأت‌ یافتن‌ دیگران‌ در فعالیت‌ علیه‌ مصدق‌ و اعتراض‌ دیگر رهبران‌ و سیاسیون‌ نهضت‌ گردید. و در كنار مجموعه‌ای‌ از ناهماهنگی‌های‌ مختلف‌ كه‌ موجب‌ بروز اختلافات‌ و تشتت‌ تصمیمات‌ بود، بستری‌ مناسب‌ برای‌ دخالت‌ بیشتر بیگانگان‌ و پی‌گیری‌ سیاست‌ سقوط‌ دولت‌ ملی‌ فراهم‌ شد.
شبكه‌ «بدامن» و فعالیتهای‌ آن‌
یكی‌ از مسائل‌ اساسی‌ بعد از جنگ‌ جهانی‌ دوم، گسترش‌ كمونیسم‌ و افكار و گروه‌های‌ كمونیستی‌ در كشورهای‌ آسیائی‌ و آفریقایی‌ بود كه‌ برای‌ جهان‌ سرمایه‌داری، بخصوص‌ آمریكا، به‌ موضوعی‌ بسیار در خور اهمیت‌ تبدیل‌ شده‌ بود. دو حزب‌ سیاسی‌ عمده‌ آمریكا - یعنی‌ جمهوری‌ خواه‌ و دمكرات‌ - هر كدام‌ برای‌ مبارزه‌ با گسترش‌ كمونیسم‌ سیاست‌های‌ خاص‌ خود را دنبال‌ می‌كردند. استراتژی‌ حزب‌ دمكرات، آن‌ بود كه‌ احزاب‌ ملی‌گرا و ناسیونالیست، موانعی‌ جدی‌ در برابر رشد كمونیسم‌ در جهان‌ سوم‌ هستند. به‌ همین‌ خاطر سیاست‌ آنها تقویت‌ حكومت‌های‌ ملی‌گرا در این‌ كشورها بود. ولی‌ جمهوری‌ خواهان‌ بر این‌ اعتقاد بودند كه‌ احزاب‌ ملی‌ گرا عمدتاً‌ سرپل‌های‌ مناسبی‌ برای‌ قدرت‌ گرفتن‌ كمونیست‌ها می‌باشند. بر همین‌ اساس، گرایش‌ این‌ حزب‌ در كشورهای‌ تحت‌ نفوذ آمریكا، بیشتر به‌ سوی‌ تشكیل‌ دیكتاتورهای‌ نظامی‌ و حكومت‌های‌ غیر ملی‌ و غیر دموكراتیك‌ بوده‌ است.
براساس‌ همین‌ تحلیل، در دوران‌ ریاست‌ جمهوری‌ هاری‌ ترومن‌ از حزب‌ دموكرات، دولت‌ آمریكا تا حدودی‌ در برابر سیاست‌های‌ انگلستان، از دولت‌ مصدق‌ حمایت‌ می‌كرد. و در قالب‌ «اصل‌ چهار» و كمك‌های‌ نظامی‌ همراه‌ آن، درصددنفوذ و جانشینی‌ انگلیس‌ در ایران‌ بود. از طرفی، دكتر مصدق‌ نیز برای‌ آنكه‌ بر ترس‌ آمریكائی‌ها از كمونیسم‌ بیفزاید، اجازة‌ فعالیت‌ علنی‌ به‌ حزب‌ توده‌ و سایر وابستگان‌ به‌ آنها را داده‌ بود تا دولت‌ آمریكا را در حمایت‌ از خود مصمم‌تر نماید.
این‌ سیاست‌ مصدق‌ كه‌ در داخل‌ مورد اعتراض‌ نیروهای‌ مذهبی‌ و روحانیون‌ قرار گرفته‌ بود، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ را بر آن‌ داشت‌ كه‌ شبكه‌ای‌ از فعالیت‌های‌ سیاسی‌ علیه‌ دولت‌ مصدق‌ را در قالب‌ فعالیت‌های‌ كمونیستی‌ سازماندهی‌ نماید. فعالیت‌هائی‌ كه‌ از حوزة‌ اشراف‌ حزب‌ توده‌ و سازمان‌ جاسوسی‌ دولت‌ كمونیستی‌ شوری‌ خارج‌ بود و هر دو تصور می‌كردند كه‌ فعالیت‌ این‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ به‌ نفع‌ سیاست‌های‌ آنها صورت‌ می‌گیرد. در همین‌ راستا، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان، با هدایت‌ شاپور جی‌ در داخل‌ و كریستوفر ودهاوس‌ درانگلستان، با كارگردانی‌ اسدالله‌ علم‌ به‌ جذب‌ تعدادی‌ از كمونیست‌های‌ سابق‌ پرداخت‌ و با به‌ خدمت‌ گرفتن‌ آنها، فعالیت‌های‌ مختلفی‌ را در پوشش‌ حزب‌ توده‌ انجام‌ داد.
تصور حزب‌ توده‌ و روس‌ها، گسترش‌ نفوذ آنها در ایران‌ بود. اما تصور دكتر مصدق، استفاده‌ از آنان‌ در مسیر اهداف‌ خود بود این‌ گروه‌ انگلیسی‌ كه‌ در بین‌ مردم‌ به‌ «توده‌ نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات‌ علیه‌ مذهب‌ و روحانیت‌ و معتقدات‌ دینی، این‌ باور را در میان‌ مردم‌ ایجاد می‌كردند كه‌ دولت‌ مصدق‌ دولتی‌ ضد مذهبی‌ و زمینه‌ ساز نفوذ كمونیست‌هاست. شبكه‌های‌ تحت‌ هدایت‌ «شاپور جی» و «اسدالله‌ علم» در اجرای‌ این‌ سیاست‌ نقشی‌ فعال‌ داشتند. اسدالله‌ علم، با جذب‌ چهره‌های‌ روشنفكر، مطبوعاتی‌ و سیاسی‌ یكی‌ از موثرترین‌ اجزای‌ این‌ عملیات‌ بوده‌ است.
مارك‌ گاز یوروسكی، در پژوهشی‌ درباره‌ كودتای‌ بیست‌ و هشت‌ مرداد 1332 می‌نویسد: «... اجرای‌ یك‌ سلسله‌ عملیات‌ بارفر بدامن‌ كه‌ از سال‌ 1948 به‌ منظور مقابله‌ با نفوذ شوروی‌ و حزب‌ توده‌ آغاز شده‌ بود. بدامن، نام‌ یك‌ برنامه‌ تبلیغاتی‌ و سیاسی‌ گسترده‌ بود، كه‌ از طریق‌ شبكه‌ای‌ به‌ سرپرستی‌ دو تن‌ ایرانی‌ با نامهای‌ رفر «نرن» و «سیلی» اداره‌ می‌شد و ظاهراً‌ سالانه‌ بودجه‌ای‌ معادل‌ یك‌ میلیون‌ دلار داشت.»(4)
فعالیت‌ شبكه‌ شاپور جی‌ و اسدالله‌ علم‌ بر دو محور متمركز بود: عملیات‌ نفوذ سیاسی‌ و عملیات‌ جنگ‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی. عوامل‌ این‌ شبكه‌ توانسته‌ بودند كه‌ در حزب‌ توده، جبهه‌ ملی، حزب‌ زحمتكشان، نیروی‌ سوم، حزب‌ ایران‌ و.... نفوذ كنند.
گازیوروسكی‌ در این‌ باره‌ می‌نویسد: «در این‌ ایام‌ «شبكه‌ بدامن» تا سطوح‌ عالی‌ تشكیلات‌ حزب‌ توده‌ رخنه‌ كرده‌ بود و از متن‌ تمام‌ دستورات‌ رهبری‌ حزب‌ به‌ كاردها اطلاع‌ داشت.»(5)
آشوب‌ بیست‌ و سوم‌ تیرماه‌ همراه‌ با ورود «اورل‌ هریمن»، نماینده‌ مخصوص‌ ترومن‌ (رئیس‌ جمهور آمریكا) یكی‌ از اقدامات‌ شبكه‌ بدامن‌ بوده‌ است.(6)
پیتر آوری، مورخ‌ انگلیسی، در این‌ خصوص‌ می‌نویسد: «اورل‌ هریمن‌ در 15 ژوئیه‌ 1951 [23 تیرماه‌ 1330] وارد تهران‌ شد. هنگام‌ ورود او به‌ تهران‌ تظاهرات‌ شدیدی‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ در نوع‌ خود بی‌ سابقه‌ بود. در زد و خوردی‌ كه‌ میان‌ اعضای‌ جبهه‌ ملی‌ در میدان‌ بهارستان‌ صورت‌ گرفت، بیست‌ نفر كشته‌ و نزدیك‌ به‌ سیصد نفر مجروح‌ شدند. مصدق‌ در 22 ژوئیه‌ (30 تیر 1330) متوجه‌ اشتباه‌ رفتار خود شد و رئیس‌ شهربانی‌ كل‌ كشور [سرلشكر بقایی] را به‌ جرم‌ شدت‌ عمل‌ نسبت‌ به‌ تظاهر كنندگان‌ بركنار كرد.»(7)
جیمز بیل، محقق‌ آمریكایی‌ كه‌ اطلاعات‌ دست‌ اولی‌ نیز در این‌ باره‌ داشته‌ است، می‌نویسد: «این‌ تظاهرات‌ ظاهراً‌ از سوی‌ حزب‌ توده‌ ولی‌ در باطن‌ از سوی‌ عوامل‌ انگلیس‌ ترتیب‌ یافته‌ بود.»(8)
فعالیتهای‌ ضد مذهبی‌ شبكه‌ بدامن‌
در كنار بزرگ‌ نمایی‌ خطر كمونیسم‌ علیه‌ اهداف‌ آمریكا، نیروهای‌ مذهبی‌ نیز هدف‌ این‌ سیاست‌ قرار گرفته‌ و تحریك‌ و اغفال‌ شدند. آیت‌ الله‌ سیدمحمود طالقانی‌ به‌ عنوان‌ یكی‌ از فعالان‌ سیاسی‌ مذهبی‌ آن‌ زمان‌ می‌گوید: « عده‌ای‌ نویسنده‌ كه‌ به‌ آنها محرر می‌گفتند، در منزل.... نشسته‌ بودند و با جوهر قرمز و با امضای‌ جعلی‌ حزب‌ توده‌ برای‌ تمام‌ علمای‌ سراسر ایران‌ با پست‌ نامه‌ ارسال‌ می‌كردند- ما بزودی‌ شما را با شال‌های‌ سرتان‌ بالای‌ تیرهای‌ چراغ‌ برق‌ خیابان‌ به‌ دار خواهیم‌ زد - امضأ حزب‌ توده.»(9)
در كنار این‌ تبلیغات‌ زهرآگین، سیاست‌های‌ دكتر مصدق‌ نیز در راستای‌ تمركز بخشیدن‌ به‌ قدرت‌ خویش‌ و اعمال‌ محدودیت‌ در حوزه‌های‌ دخالت‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ و نیروهای‌ مذهبی‌ و نفی‌ حضور آنان‌ سبب‌ شد كه‌ وی‌ در میان‌ مجموعه‌ایی‌ از مشكلات‌ تنها بماند؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ وی‌ سیدمجتبی‌ نواب‌ صفوی، رهبر فدائیان‌ اسلام، را- كه‌ می‌توانست‌ با نیروهای‌ فدائی‌ تحت‌ امرش‌ حمایت‌ سیاسی‌ و نظامی‌ مناسبی‌ برای‌ حكومت‌ او فراهم‌ آورد - در همان‌ ماه‌های‌ اولیه‌ حكومت‌ خویش‌ و به‌ جرم‌ ایراد یك‌ سخنرانی‌ در سال‌ 1327 در آمل‌ كه‌ در پی‌ آن‌ مردم‌ به‌ چند مغازه‌ مشروب‌ فروشی‌ حمله‌ كرده‌ بودند،(10) به‌ زندان‌ انداخت.(11) و عملاً‌ در برابر نیروهایی‌ كه‌ با فداكاری‌ آنان‌ به‌ مجلس‌ و ریاست‌ دولت‌ رسیده‌ بود، ایستاد. علاوه‌ بر آن‌ مجموعه‌ فعالیتهای‌ ضد دینی‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ با گرایش‌ انگلیسی‌ و روسی، فضای‌ روانی‌ این‌ افتراق‌ را تشدید كرده‌ بود. اما این‌ مسئله‌ از دید آیت‌ الله‌ كاشانی‌ مخفی‌ نمانده‌ بود.
وی‌ در پاسخ‌ به‌ اورل‌ هریمن، نماینده‌ آمریكا، درباره‌ فعالیت‌ توده‌ای‌ها در ایران‌ چنین‌ توضیح‌ می‌دهد: «انگلیسی‌ها در هر موقعی‌ كه‌ نفعشان‌ ایجاب‌ می‌كند، برای‌ فشار آوردن‌ به‌ بعضی‌ مقامات‌ هیأت‌ حاكمه‌ ایران‌ و ترساندن‌ آنها حزب‌ توده‌ را مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ تقویت‌ می‌كنند. تا بعضی‌ از اعضای‌ هیأت‌ حاكمه‌ از ترس‌ حزب‌ توده‌ بیش‌ از پیش‌ خود را به‌ دامان‌ سیاست‌ استعماری‌ انگلستان‌ بیفكند. حزب‌ توده‌ در ایران‌ حزب‌ كوچكی‌ است... در اغلب‌ تظاهراتی‌ كه‌ به‌ نام‌ حزب‌ توده‌ صورت‌ می‌گیرد، انگشت‌ عمال‌ شركت‌ سابق‌ نفت‌ در كار است. مثلاً‌ مصطفی‌ فاتح‌ كه‌ یكی‌ از رؤ‌سای‌ بزرگ‌ شركت‌ سابق‌ نفت‌ بود در منحرف‌ ساختن‌ عده‌ای‌ از از توده‌ای‌ها شركت‌ داشته‌ است.»(12)
تحولات‌ سیاسی‌ در آمریكا و انگلیس‌
در مناسبات‌ فیمابین‌ آمریكا و انگلستان‌ و پس‌ از روی‌ كار آمدن‌ جمهوریخواهان‌ در آمریكا، انگلیسی‌ها توانسته‌ بودند با ترفند بزرگ‌ نمایی‌ «خطر كمونیسم» نظر دولت‌ جدید جمهوری‌ خواه‌ به‌ رهبری‌ ژنرال‌ آیزنهاور را به‌ اعاده‌ دیكتاتوری‌ در ایران‌ جلب‌ نمایند، خاصه‌ آن‌ كه‌ با روی‌ كار آمدن: «وینستون‌ چرچیل‌ - كه‌ در زمان‌ وزارت‌ جنگ‌ خود سبب‌ كودتای‌ 1299 و صعود رضاخان‌ به‌ قدرت‌ شده‌ بود- همزمان‌ با نهضت‌ مبازره‌ با كمونیسم‌ در آمریكا (مك‌ كارتیسم) و مرگ‌ استالین‌ در شوروی، شرایط‌ بین‌ المللی‌ لازم‌ برای‌ كودتا علیه‌ دكتر مصدق‌ و نهضت‌ ملی‌ فراهم‌ آمد؛ چرا كه‌ دولت‌ جدید آمریكا، دولت‌ مصدق‌ را زمینه‌ ساز صعود كمونیست‌ها به‌ قدرت‌ می‌دانست.»(13) به‌ همین‌ خاطر ژنرال‌ آیزنهاور و وزیر خارجه‌اش، جان‌ فاستر دالس، و رئیس‌ سازمان‌ سیا، آلن‌ دالس، به‌ برنامه‌ انگلستان‌ برای‌ اجرای‌ كودتا پاسخ‌ مساعد دادند و مقدمات‌ اجرای‌ آن‌ را در ایران‌ فراهم‌ آوردند.
زمینه‌های‌ اقتصادی‌ كودتا
آمریكا و انگلیس‌ با هدف‌ تصاحب‌ منابع‌ عظیم‌ نفتی‌ ایران، سیاست‌های‌ یكسانی‌ را علیه‌ نهضت‌ ملی‌ در پیش‌ گرفته‌ بودند و اتحاد جماهیر شوروی‌ نیز علی‌ رغم‌ شعارهای‌ دفاع‌ از منافع‌ زحمتكشان، به‌ منابع‌ اقتصادی‌ و سیاسی‌ ایران‌ چشم‌ دوخته‌ بود. روس‌ها از تحویل‌ یازده‌ تن‌ طلائی‌ كه‌ به‌ ایران‌ مقروض‌ بودند و هزینه‌ آن‌ گرسنگی‌ مردم‌ ایران‌ در جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ جهت‌ صدور گندم‌ به‌ آن‌ كشور بود - علی‌ رغم‌ نیاز مبرم‌ ملت‌ و دولت‌ ایران‌ - استنكاف‌ ورزیدند. عدم‌ توان‌ دولت‌ دكتر مصدق‌ در جذب‌ مشتری‌ برای‌ خرید نفت، (14) علی‌ رغم‌ مخالفت‌های‌ انگلستان، خریداران‌ مستقلی‌ در جهان‌ وجود داشتند.(15) سبب‌ كاهش‌ شدید توان‌ اقتصادی‌ كشور گردید و سیاست‌های‌ مثبتی‌ كه‌ در جهت‌ صادرات‌ غیر نفتی‌ در پیش‌ گرفته‌ شده‌ بود، كفایت‌ هزینه‌های‌ كشور را نمی‌كرد.
اختلافات‌ دكتر مصدق‌ و آیت‌ الله‌ كاشانی‌ در مسائلی‌ مانند تمدید لایحه‌ اختیارات‌ دكتر مصدق، اجرای‌ پاره‌ای‌ از احكام‌ شرعی‌ در خصوص‌ منع‌ فروش‌ مشروبات‌ الكلی‌ و همچنین‌ نوع‌ عزل‌ و نصب‌ها و چگونگی‌ تنظیم‌ قرارداد جدید نفت، سبب‌ بروز شكاف‌ عمیقی‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ و نمایندگان‌ طرفدار آنها شد و سیل‌ اتهامات‌ و تبلیغات‌ سیاسی‌ علیه‌ یكدیگر آغاز و پی‌ گرفته‌ شد.(16) با وجود جلسات‌ متعدد آشتی‌ كنان‌ كه‌ بین‌ آنها برگزار شد، در نهایت‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ درایت‌ انقلابی‌ و گذشت‌ متقابل، راه‌ اختلاف‌ مجدداً، در پیش‌ گرفته‌ می‌شد.
دیپلماسی‌ كودتائی‌ آمریكا
در كنار این‌ اختلافات‌ داخلی، سیاست‌های‌ آمریكا و انگلیس‌ در مسیر كودتا علیه‌ دولت‌ دكتر مصدق‌ و نهضت‌ ملی‌ به‌ طور جدی‌ پی‌ گرفته‌ شد و دكتر مصدق‌ در ملاقات‌ با لوی‌ هندرسن، سفیر آمریكا، نسبت‌ به‌ حمایت‌ این‌ كشور از انگلیس‌ و عمل‌ نكردن‌ به‌ وعده‌هایش، وی‌ را سرزنش‌ كرد. در سوم‌ خرداد سال‌ 1332 جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریكا، خبر از وقوع‌ تحولاتی‌ مهم‌ در خاورمیانه‌ داد. در اواخر خرداد 1332 ژنرال‌ آیز نهاور در قبال‌ درخواست‌ كمك‌ دولت‌ ایران‌ اعلام‌ كرد: «چون‌ دولت‌ ایران‌ توانایی‌ فروش‌ نفت‌ خود را دارد، دولت‌ آمریكا هیچ‌ گونه‌ كمك‌ مالی‌ به‌ ایران‌ نخواهد كرد. افزون‌ بر این‌ تا رضایت‌ دولت‌ انگلیس‌ جلب‌ نشود، آمریكا از خرید نفت‌ ایران‌ خودداری‌ خواهد كرد. با وجود این، ما نسبت‌ به‌ سختی‌ و موقعیت‌ دشوار ایران‌ آگاهیم‌ و امیدواریم‌ تا وضع‌ ایران‌ بدتر نشده‌ دولت‌ ایران‌ نظرات‌ دولت‌ انگلیس‌ را بپذیرد.»(17)
اما با وجود این، دكتر مصدق‌ در نامه‌ای‌ به‌ آیزنهاور از مواضع‌ آمریكا در قبال‌ ایران‌ ابراز نارضایتی‌ كرد و خواهان‌ افزایش‌ كمكهای‌ اقتصادی‌ آن‌ كشور به‌ ایران‌ شد. آیزنهاور نیز به‌ دكتر مصدق‌ پاسخ‌ رد داد و از او خواست‌ تا فرصت‌ باقی‌ است‌ اقداماتی‌ برای‌ جلوگیری‌ از بدتر شدن‌ اوضاع‌ به‌ عمل‌ آورد.
در بیست‌ و هفتم‌ تیر ماه‌ سال‌ 1332 پنجاه‌ و سه‌ نفر از كاركنان‌ اداره‌ اصل‌ چهار و سفارت‌ آمریكا، تهران‌ را ترك‌ كردند و در كنار آن، مقادیر معتنابهی‌ سلاح‌ برای‌ كودتا مخفیانه‌ و تحت‌ عنوان‌ كمك‌های‌ انسان‌ دوستانه‌ اصل‌ چهار وارد كشور شد. (18)
عوامل‌ داخلی‌
فضای‌ سیاسی‌ و اختلافات‌ گسترده‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ باعث‌ شد كه‌ سرلشكر فضل‌ الله‌ زاهدی‌ - كه‌ سابقة‌ طولانی‌ در خونریزی‌ (19) و بی‌رحمی‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ و شورش‌های‌ داخلی‌ داشت. (20) و در دولت‌ دكتر مصدق‌ نیز مدتی‌ عهده‌ دار سمت‌ وزارت‌ كشور بود، پس‌ از بركناری، به‌ یك‌ نظامی‌ مدعی‌ نخست‌ وزیری‌ و محور مخالفان‌ دكتر مصدق‌ تبدیل‌ شود. در ششم‌ اسفند سال‌ 1331 به‌ دستور وی‌ بازداشت‌ گردید پس‌ از مدتی‌ به‌ دلیل‌ اهمال‌ مسئولان‌ دولت‌ آزاد شد. از طرف‌ دیگر آمریكاییها و انگلیسیها با هماهنگی‌ اعضای‌ خانواده‌ سلطنت‌ از جمله‌ اشرف‌ پهلوی‌ به‌ جلب‌ همكاری‌ عوامل‌ خود پرداختند. اشرف‌ پهلوی، در این‌ مورد می‌نویسد: «در تابستان‌ 1332 یك‌ نفر ایرانی.... به‌ من‌ تلفن‌ كرد كه‌ آمریكا و انگلیس‌ درباره‌ وضع‌ كنونی‌ ایران‌ بسیار نگرانند لذا می‌خواهم‌ با دو مرد یكی‌ آمریكائی‌ و دیگری‌ انگلیسی‌ ملاقاتی‌ داشته‌ باشید. ... مرد آمریكائی(21) به‌ من‌ گفت‌ كه‌ نماینده‌ جان‌ فاستر دالس‌ و آن‌ مرد انگلیسی‌ هم‌ نماینده‌ وینستون‌ چرچیل‌ است‌ كه‌ حزب‌ محافظه‌ كارش‌ اخیراً‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ است. مرد انگلیسی(22).... گفت‌ زمان‌ عمل‌ فرا رسیده‌ است‌ ولی‌ ما باید از شما تقاضای‌ كمك‌ كنیم. و چون‌ از شما تقاضا می‌كنیم‌ كه‌ عملاً‌ زندگی‌ خود را به‌ خطر بیندازید چك‌ سفیدی‌ را در اختیارتان‌ قرار می‌دهیم‌ تا هر مبلغی‌ كه‌ مایل‌ باشید روی‌ آن‌ بنویسید. ... وقتی‌ كه‌ به‌ تهران‌ رسیدم‌ هنوز نیم‌ ساعت‌ نگذشته‌ بود كه‌ فرماندار نظامی‌ تهران‌ دستور مصدق‌ برای‌ خروج‌ را ابلاغ‌ كرد و لی‌ من‌ نپذیرفتم‌ و مصدق‌ 24 ساعت‌ فرصت‌ داد. و من‌ در این‌ مدت‌ پاكت‌ ارسالی‌ آن‌ مرد آمریكائی‌ را از طریق‌ همسر شاه‌ به‌ وی‌ دادم.»(23)
مضمون‌ پاكت‌ ارسالی، دستور آمریكائی‌ها مبنی‌ بر همكاری‌ با كودتاچیان‌ بود كه‌ از طریق‌ اشرف‌ به‌ شاه‌ ابلاغ‌ شد.
در همان‌ روز ژنرال‌ نورمن‌ شوارتسكف، مستشار سابق‌ ژاندارمری، با وجوه‌ اعطائی‌ سازمان‌ سیا به‌ مبلغ‌ پنج‌ میلیون‌ دلار، به‌ منظور سازماندهی‌ كودتا وارد تهران‌ شد و پس‌ از ملاقات‌ با جمعی‌ از افسران‌ و سرلشكر زاهدی‌ از كشور خارج‌ شد.(24) او در این‌ سفر، پنج‌ میلیون‌ دلار به‌ زاهدی‌ بابت‌ هزینه‌های‌ كودتا پرداخت. در ششم‌ مرداد ماه‌ جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریكا، گفت: «فعالیت‌ روز افزون‌ حزب‌ غیرقانونی‌ كمونیست‌ توده‌ در ایران‌ واغماض‌ و چشم‌ پوشی‌ دولت‌ ایران‌ از این‌ گونه‌ فعالیت‌ها، نگرانی‌ بزرگی‌ برای‌ دولت‌ آمریكا ایجاد كرده‌ است.»(25) در پی‌ آن‌ كرمیت‌ روزولت‌ مسئول‌ امور خاورمیانه‌ سازمان‌ سیا، با نام‌ جعلی‌ جیمز اف‌ لاكریج‌ از طریق‌ مرز عراق‌ در استان‌ كرمانشاه‌ وارد ایران‌ شد.(26) با ورود روزولت، تحرك‌ بیشتری‌ به‌ فعالیت‌ كودتا داده‌ شد. رزولت‌ علاوه‌ بر پول، حجم‌ قابل‌ توجهی‌ مقاله، كاریكاتور، و امكانات‌ لازم‌ برای‌ فضاسازی‌ نیز به‌ همراه‌ خود آورده‌ بود.
در یازدهم‌ مرداد سال‌ 1332 كرمیت‌ روزولت، رهبر كودتا، با شاه‌ ملاقات‌ كرد و طرح‌ كودتا و بركناری‌ مصدق‌ و نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ را با وی‌ مطرح‌ و رضایت‌ نهائی‌ وی‌ را در عزل‌ مصدق‌ و انتصاب‌ زاهدی‌ جلب‌ نمود.
سه‌ روز بعد در چهاردهم‌ مرداد سال‌ 1332 ژنرال‌ آیزنهاور، رئیس‌ جمهور آمریكا، در یك‌ سخنرانی‌ تصریح‌ كرد كه: «آمریكا مصمم‌ است‌ راه‌ پیشروی‌ كمونیسم‌ در ایران‌ و دیگر كشورهای‌ آسیائی‌ را مسدود كند. پیروزی‌ نخست‌ وزیر بر اقلیت‌ ناراضی‌ مجلس‌ و انحلال‌ آن‌ ثمرة‌ همكاری‌ مصدق‌ و حزب‌ توده‌ بوده‌ است.»
طرح‌ كودتای‌ 25 مرداد 1332
عملیات‌ كودتا در بیست‌ و پنجم‌ و بیست‌ و هشتم‌ مرداد سال‌ 1332 با همكاری‌ مشترك‌ انگلیس‌ و آمریكا عملی‌ شد. ولی‌ برنامه‌ ریزی‌ و طراحی‌ و اجرای‌ نقش‌ اصلی‌ آن‌ با انگلیسی‌ها و عوامل‌ آنهابود. سرلشكر فضل‌ الله‌ زاهدی‌ چهره‌ای‌ شناخته‌ شده‌ای‌ بود كه‌ فقط‌ نقش‌ فرماندهی‌ را بازی‌ می‌كرد. سرهنگ‌ حسن‌ اخوی‌ كه‌ طراح‌ عملیات‌ اجرائی‌ كودتا بود، به‌ همراه‌ برادران‌ سیف‌ الله، اسدالله‌ و قدرت‌ الله‌ رشیدیان، مهدی‌ میراشرافی‌ و اعضای‌ شبكه‌ بدامن‌ كه‌ زیرنظر شاپور جی‌ و اسدالله‌ علم‌ رهبری‌ می‌شدند، همگی‌ عوامل‌ دولت‌ انگلستان‌ بودند. كرمیت‌ روزولت‌ نیز نقش‌ نظارت‌ بر حسن‌ اجرای‌ كودتا را به‌ عهده‌ داشت.
مراحل‌ اجرای‌ طرح‌ كودتای‌ بیست‌ و پنجم‌ مرداد به‌ شرح‌ ذیل‌ بود:
-1 روز بیست‌ و چهارم‌ مرداد شاه، دو حكم‌ جداگانه‌ یكی‌ مبنی‌ بر عزل‌ دكتر مصدق‌ از نخست‌ وزیری‌ و دیگری‌ مبنی‌ بر انتصاب‌ زاهدی‌ به‌ نخست‌ وزیری‌ را امضا می‌كند.
-2 سرهنگ‌ نصیری، فرمانده‌ گارد، فرمان‌ انتصاب‌ زاهدی‌ را به‌ وی‌ می‌دهد.
-3 رأس‌ ساعت‌ ده‌ شب، نصیری‌ فرمان‌ عزل‌ مصدق‌ را به‌ او تحویل‌ می‌دهد.
در این‌ صورت‌ اگر دكتر مصدق‌ پذیرفت، كودتا منتفی‌ است‌ و اگر نپذیرفت‌ طرح‌ كودتا اجرا می‌شود. كه‌ با محاصرة‌ خانه‌ مصدق‌ و تصرف‌ رادیو، سقوط‌ مصدق‌ اعلام‌ می‌شود. این‌ عملیات‌ قرار بود توسط‌ سه‌ واحد ارتش‌ به‌ اجرا گذاشته‌ شود.
در هجدهم‌ مرداد، شاه‌ در ملاقات‌ شبانه‌ با كرمیت‌ روزولت‌ پس‌ از بررسی‌ عملیات‌ كودتا فرمان‌ها را امضأ كرد و خود به‌ نوشهر پرواز كرده‌ و منتظر نتایج‌ ماند(27) تا در صورت‌ شكست‌ كودتا از كشور خارج‌ شود.
«شكست‌ كودتای‌ 25 مرداد»
در شب‌ بیست‌ و پنجم‌ مرداد، وزیر دفاع‌ دكتر مصدق، تقی‌ ریاحی، از طریق‌ چند نفر ازعوامل‌ نفوذی‌ متوجه‌ كودتا گردید. سرهنگ‌ نصیری، فرمانده‌ گارد، به‌ هنگام‌ ابلاغ‌ حكم‌ عزل‌ در نیمه‌ شب‌ دستگیر شد و فرمانده‌هان‌ نیروهای‌ سه‌ گانه‌ و وزیر دفاع‌ فوراً‌ درصدد مقابله‌ با كودتا بر می‌آمدند و واحدهای‌ كودتا كننده‌ را خلع‌ سلاح‌ كردند.
اما بعضی‌ از واحدهای‌ كودتا موفق‌ شدند كه‌ چند نفر از اعضای‌ دولت‌ مصدق‌ را دستگیر و زندانی‌ كنند كه‌ پس‌ از محاصره‌ و خلع‌ سلاح‌ آنها، فرماندهان‌ آنها دستگیر شدند. لكن‌ در نهایت‌ كودتاچیان‌ آزاد شدند. محمدرضا پهلوی‌ پس‌ از شنیدن‌ خبر شكست‌ كودتا، از نوشهر به‌ بغداد و از آنجا به‌ رم‌ (ایتالیا) فرار كرد.
با ورود برنامه‌ ریزی‌ شده‌ لوی‌ هندرسن، سفیر آمریكا، از پاكستان‌ به‌ تهران، در 25 مرداد وی‌ به‌ ملاقات‌ دكتر مصدق‌ رفت‌ و به‌ دكتر مصدق‌ اطلاع‌ داد كه: «دولت‌ آمریكا دیگر نمی‌تواند حكومت‌ وی‌ را به‌ رسمیت‌ بشناسد و با او همچون‌ نخست‌ وزیری‌ قانونی‌ رفتار نماید.»
هندرسن‌ به‌ دكتر مصدق‌ تكلیف‌ كرد كه‌ باید از پست‌ خود كناره‌گیری‌ نماید. ولی‌ دكتر مصدق‌ او را با عتاب‌ از خانه‌ خود بیرون‌ كرد.(28) و هندرسن‌ نیز پس‌ از مشاجره‌ با مصدق‌ با رابطان‌ خود تماس‌ گرفته‌ و به‌ آنها اعلام‌ نمود كه: «دولت‌ آمریكا فقط‌ دولت‌ زاهدی‌ را دولت‌ رسمی‌ و قانونی‌ ایران‌ می‌داند.»(29) با فرار شاه، در سراسر كشور تظاهرات‌ عمومی‌ برپا شده‌ و مجسمه‌های‌ شاه‌ و پدرش‌ به‌ پائین‌ كشیده‌ شد. عكس‌های‌ وی‌ از ادارات‌ جمع‌ آوری‌ گشت. در تجمع‌ بزرگی‌ در میدان‌ بهارستان، دكتر حسین‌ فاطمی، وزیر خارجه، اعلام‌ كرد كه: «نظام‌ سلطنتی‌ باید برچیده‌ شود و حكومت‌ جمهوری‌ اعلام‌ شود و شاه‌ ایران‌ روی‌ ملك‌ فاورق‌ مصر را سفید كرده‌ است.» اما سایر اعضای‌ كابینه، بعد از سخنان‌ فاطمی‌ تاكید كردند كه: «علیحضرت‌ باید برگردد» در چنین‌ شرایطی‌ كه‌ كشور شدیداً‌ به‌ مجلس‌ نیاز دارد. دكتر مصدق‌ پیروزی‌ در رفراندوم‌ وانحلال‌ مجلس‌ را اعلام‌ كرد.
در همین‌ روزها تظاهرات‌ گسترده‌ای‌ به‌ حمایت‌ از دولت‌ مصدق‌ بر پا شد. اما دكتر مصدق‌ دستور منع‌ تظاهرات‌ در حمایت‌ از دولتش‌ را صادر كرد و تكلیف‌ كرد كه‌ مردم‌ به‌ خانه‌های‌ خود برگردند. در حالی‌ كه‌ كودتاچیان‌ درصدد اجرای‌ برنامه‌ دیگری‌ برای‌ پیروزی‌ بودند.
هشدار آیت‌ الله‌ كاشانی‌ به‌ مصدق‌
در روز بیست‌ و هفتم‌ مرداد، آیت‌ الله‌ كاشانی‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ دكتر مصدق‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ كه‌ كودتاچیان‌ تدارك‌ دیده‌ بودند، مطلع‌ ساخت‌ و از او خواست‌ كه‌ با همكاری‌ با او تصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از كودتا را تدارك‌ ببیند.
هر چند دوستان‌ دكتر مصدق‌ بسیار كوشیدند كه‌ در صحت‌ نامه‌ تردید ایجاد كنند تا به‌ نحوی‌ بار مسئولیت‌ اهمال‌ در مقابله‌ با كودتا و رها كردن‌ نهضت‌ دراوج‌ خطر را از دوش‌ دكتر مصدق‌ و همكارانش‌ بكاهند. توجه‌ به‌ این‌ واقعیت‌ تاریخی‌ كه‌ با همكاری‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ و دكتر مصدق‌ امكان‌ جلوگیری‌ از كودتا و سلطه‌ بیست‌ و پنج‌ ساله‌ آمریكا وجود داشته‌ است، امری‌ در خور توجه‌ است‌ كه‌ برای‌ ملت‌ ایران‌ در شرایطی‌ این‌گونه‌ می‌تواند راهگشا باشد اما دكتر مصدق‌ در اوج‌ مشكلات‌ و مخاطرات‌ دست‌ حمایت‌ دوستان‌ و همكاران‌ خود را نفشرد معذلك‌ اصرار و ابرام‌ دوستان‌ دكتر مصدق‌ در مقصر جلوه‌ دادن‌ دیگران‌ از جمله‌ آیت‌الله‌ كاشانی‌ و یا حزب‌ توده‌ و سازمان‌ نظامی، هیچ‌ از بار مسئولیت‌ اهمال‌ در برابر كودتا نمی‌كاهد. و هر دولتی‌ مكلف‌ است‌ از امانت‌ مردمی‌ خویش‌ به‌ طور جد‌ی‌ مراقبت‌ و دفاع‌ نماید. صرف‌نظر از دستخط‌ و امضا، متن‌ و فضای‌ حاكم‌ بر آن‌ و ادبیات‌ نوشتاری‌ آیت‌ الله‌ كاشانی، پاسخ‌ رسمی‌ دكتر مصدق‌ و امضای‌ وی‌ در پای‌ نامه‌ نیز هیچ‌ تردیدی‌ در صحت‌ صدور آن‌ باقی‌ نمی‌گذارد. متن‌ نامه‌ بدین‌ شرح‌ است:
«حضرت‌ نخست‌ وزیر معظم‌ جناب‌ آقای‌ دكتر مصدق‌ دام‌ اقباله‌
«گرچه‌ امكانی‌ برای‌ عرایضم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ ولی‌ صلاح‌ دین‌ و ملت‌ برای‌ این‌ خادم‌ اسلام‌ بالاتر از احساسات‌ شخصی‌ است.... خودتان‌ بهتر از هر كسی‌ می‌دانید كه‌ تمام‌ هم‌ و غمم‌ در نگهداری‌ دولت‌ جنابعالی‌ است‌ كه‌ خودتان‌ به‌ بقای‌ آن‌ مایل‌ نیستید از تجربیات‌ روی‌ كار آمدن‌ قوام‌ و لجبازی‌های‌ اخیر بر من‌ مسلم‌ است‌ كه‌ می‌خواهید مانند سی‌ام‌ تیر كذائی‌ یكبار دیگر ملت‌ را تنها گذاشته‌ و قهرمانانه‌ بروید. حرف‌ اینجانب‌ را درخصوص‌ اصرارم‌ در عدم‌ اجرای‌ رفراندم‌ نشنیدید مرا لكه‌ حیض‌ كردید خانه‌ام‌ را سنگ‌ باران‌ و یاران‌ و فرزندانم‌ را زندانی‌ فرمودید و مجلس‌ را كه‌ ترس‌ داشتید شما را ببرد بستید حالا نه‌ مجلسی‌ هست‌ و نه‌ تكیه‌ گاهی‌ برای‌ این‌ ملت‌ گذاشته‌اید. زاهدی‌ را كه‌ من‌ با زحمت‌ در مجلس‌ تحت‌ نظر و قابل‌ كنترل‌ نگه‌ داشته‌ بودم‌ با لطایف‌ الحیل‌ خارج‌ كردید و حالا همانطور كه‌ واضح‌ بود درصدد به‌ اصطلاح‌ كودتا است.
اگر نقشه‌ شما نیست‌ كه‌ مانند سی‌ ام‌ تیرماه‌ عقب‌ نشینی‌ كنید و به‌ ظاهر قهرمان‌ بمانید... همان‌ طور كه‌ گفتم‌ آمریكا ما را در گرفتن‌ نفت‌ از انگلیسی‌ها كمك‌ كرد حالا به‌ صورت‌ ملی‌ و دنیاپسندی‌ می‌خواهد به‌ دست‌ جنابعالی‌ این‌ ثروت‌ ما را به‌ چنگ‌ آورد و اگر واقعاً‌ با دیپلماسی‌ نمی‌خواهید كنار بروید این‌ نامه‌ من‌ سندی‌ است‌ در تاریخ‌ ملت‌ ایران‌ كه‌ من‌ شما را با وجود همه‌ بدی‌های‌ خصوصی‌تان‌ نسبت‌ به‌ خودم‌ از وقوع‌ حتمی‌ یك‌ كودتا توسط‌ زاهدی‌ كه‌ مطابق‌ با نقشه‌های‌ خود شماست‌ آگاه‌ كردم‌ كه‌ فردا جای‌ هیچ‌ گونه‌ عذری‌ نباشد اگر براستی‌ در این‌ فكر اشتباه‌ می‌كند با اظهار تمایل‌ شما.... سید مصطفی‌ و ناصر خان‌ قشقایی‌ را برای‌ مذاكره، خدمت‌ می‌فرستم. سیدابوالقاسم‌ كاشانی»
دكتر مصدق‌ در پاسخ‌ نامه‌ آیت‌ الله‌ كاشانی‌ نوشت:
«27 مرداد ماه‌ مرقومة‌ حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ حسن‌ سالمی‌ زیارت‌ شد اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دكتر محمد مصدق.»(30)
با این‌ پاسخ‌ دكتر مصدق، آیت‌الله‌ كاشانی‌ را از دخالت‌ در حوادث‌ آینده‌ منع‌ كرد و حتی‌ اعلام‌ حمایت‌ وی‌ را نیز لازم‌ نشمرد.
كودتای‌ 28 مرداد و سقوط‌ دكتر مصدق‌
با شكست‌ طرح‌ اولیه‌ كودتا و استفاده‌ از ارتش، كه‌ بیشتر با برنامه‌ آمریكائی‌ها همخوانی‌ داشته‌ است، مرحله‌ دوم‌ كودتا در بیست‌ و هشتم‌ مرداد ماه‌ توسط‌ شاپور جی‌ و عوامل‌ انگلیسی‌ و حمایت‌ آمریكائی‌ها به‌ اجرا گذاشته‌ شد.
براساس‌ برنامه‌ریزی‌های‌ سرهنگ‌ حسن‌ اخوی، طراح‌ اجرائی‌ كودتا، باید از مردم‌ و جمعی‌ از اراذل‌ و اوباش‌ علیه‌ مصدق‌ و دولت‌ او استفاده‌ گردد. خاصه‌ آن‌ كه‌ دولت‌ مصدق‌ دستور داده‌ بود كه‌ هوادارانش‌ خیابان‌ها را ترك‌ نمایند و این، بهترین‌ فرصت‌ را برای‌ كودتا فراهم‌ كرده‌ بود.
طرح‌ كودتای‌ 28 مرداد
مراحل‌ طراحی‌ عملیات‌ اجرائی‌ كودتای‌ بیست‌ و هشتم‌ مرداد به‌ شرح‌ زیر بود:
-1 از نقاط‌ مختلف‌ شهر جمعیت‌ هائی‌ تشكیل‌ شود و تعداد تقریبی‌ هر جمعیت‌ و رهبر هر گروه‌ معلوم‌ گردد.
-2 هر یك‌ از جمعیت‌ها در مسیرهای‌ تعیین‌ شده‌ به‌ مركز شهر حركت‌ نمایند و همزمان‌ به‌ مقصد محل‌ خیابان‌ شاه‌ - نادری‌ برسند.
-3 باشگاه‌های‌ ورزشی‌ مانند باشگاه‌ تاج‌ نیز به‌ حركت‌ درآیند.
-4 شعار كلیه‌ افراد سلطنت‌ محمدرضا باشد.
-5 افراد گارد جاویدان‌ به‌ جمعیت‌ بپیوندند.
-6 خانه‌ دكتر مصدق‌ را محاصره‌ و وی‌ را دستگیر نمایند.
-7 دستگیری‌ دكتر مصدق‌ از رادیو اعلام‌ و زاهدی‌ با تانك‌ به‌ نخست‌ وزیری‌ برود و از شاه‌ دعوت‌ به‌ بازگشت‌ كند.
در روز بیست‌ و هشتم‌ مرداد، طرح‌ فوق‌ به‌ طوركامل‌ اجرا شد و واحدهای‌ نظامی‌ طرفدار دكتر مصدق‌ دخالتی‌ در خنثی‌ سازی‌ كودتا نكردند.
در روز بیست‌ و هشتم‌ مرداد دولت‌ مصدق‌ هیچ‌ اقدام‌ عملی‌ علیه‌ كودتاچیان‌ نكرد و از مردم‌ نیز برای‌ مقابله‌ با كودتا دعوت‌ ننمود رئیس‌ شهربانی‌ را كه‌ مشكوك‌ به‌ همكاری‌ با كودتاچیان‌ بود، بركنار و خواهرزاده‌ خویش، سرتیپ‌ دفتری، را كه‌ از همكاران‌ جدی‌ كودتاچیان‌ بود، به‌ ریاست‌ شهربانی‌ منصوب‌ كرد. گزارش‌ دكتر غلامحسین‌ صدیقی‌ وزیر كشور دولت‌ دكتر مصدق‌ از خواندنی‌ترین‌ گزارش‌های‌ كودتا است.
گزارش‌ وزیر كشور از واقعه‌ كودتا
دكتر غلامحسین‌ صدیقی، وزیر كشور دكتر مصدق‌ و ازدوستان‌ نزدیك‌ وی، حوادث‌ و حال‌ و هوای‌ كابینة‌ دكتر مصدق‌ و چگونگی‌ عكس‌العمل‌ آنها در برابر كودتا را چنین‌ توصیف‌ می‌كند:
«صبح‌ زود روز 28 مرداد دكتر مصدق‌ مرا خواست‌ تا راجع‌ به‌ رفراندم‌ شورای‌ سلطنت‌ تصمیم‌گیری‌ نمائیم‌ و پس‌ از آن، موضوع‌ را با تیمسار ریاحی‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ در میان‌ گذاشته‌ تا با بی‌ سیم‌ ارتش‌ به‌ فرمانداران‌ و استانداران‌ ابلاغ‌ شود.... ناگهان‌ رئیس‌ اداره‌ آمار وارد اطاق‌ شد گفتند- دسته‌ای‌ از مردم‌ شعار «زنده‌ باد شاه» می‌گویند و شعارهائی‌ بر ضد دولت‌ می‌دهند عده‌ای‌ پاسبان‌ نیز با آنها هماهنگی‌ می‌كردند. در میدان‌ سپه‌ نیز وضع‌ چنین‌ بود. بعد به‌ سرتیپ‌ «مدبر» رئیس‌ شهربانی‌ تلفن‌ كردم‌ و راجع‌ به‌ حضور پاسبان‌ها پرسیدم‌ - متوجه‌ شدم‌ كه‌ تجاهل‌ می‌كند. در همین‌ موقع‌ تیمسار ریاحی‌ تلفن‌ كردند كه‌ نخست‌ وزیر دستور دادند حكم‌ ریاست‌ شهربانی‌ به‌ نام‌ سرتیپ‌ شاهنده‌ صادر كنید.. من‌ حكم‌ را امضا كردم. تظاهرات‌ در شهر و مناطق‌ مختلف‌ ادامه‌ داشت. ساعت‌ یازده‌ نخست‌ وزیر تلفن‌ كردند كه‌ حكم‌ را به‌ نام‌ سرتیپ‌ محمد دفتری‌ كه‌ فرمانداری‌ نظامی‌ بر عهده‌ اوست‌ صادر كنید تا حكم‌ را صادر كنم‌ سرتیپ‌ دفتری‌ درشهربانی‌ حضور یافت... تظاهرات‌ به‌ جلوی‌ وزارت‌ كشور كشیده‌ شد... ساعت‌ پانزده‌ وارد منزل‌ نخست‌ وزیر شدم‌ دیدم‌ جمعی‌ همه‌ در حال‌ انتظار و تفكر نشسته‌اند دكتر مصدق‌ پرسید: اوضاع‌ چگونه‌ است؟ گفتم: اوضاع‌ خوب‌ نیست... پس‌ از چند دقیقه‌ رئیس‌ شهربانی‌ و فرماندار نظامی‌ سرتیپ‌ دفتری‌ به‌ نخست‌ وزیر تلفن‌ كرد كه‌ «اعلامیه‌ حمایت‌ از شاه‌ صادر نماید» در اطاق‌ دیگر آقایان‌ كاظم‌ حسیبی، سید علی‌ شایگان، احمد رضوی‌ و حسین‌ فاطمی‌ نشسته‌ و یا دراز كشیده‌ بودند.
بعد اعلام‌ كردند مخالفین‌ رادیو را اشغال‌ كردند و مهدی‌ میراشرافی‌ و پیراسته‌ سخنرانی‌ می‌كردند بعد... حال‌ آقای‌ نخست‌ وزیر بهم‌ خورده‌ و به‌ شدت‌ گریه‌ می‌كردند. با تشدید تیراندازی، مهندس‌ رضوی‌ ملحفه‌ای‌ را به‌ علامت‌ تسلیم‌ بیرون‌ برد و بر بام‌ نصب‌ كردند.»(31)
بدین‌ ترتیب‌ كودتا به‌ پیروزی‌ رسید و سرلشگر زاهدی‌ به‌ نخست‌وزیری‌ رفت‌ محمدرضا پهلوی‌ به‌ كشور بازگشت‌ و به‌ تعبیر امام‌ خمینی‌ «محمدرضا رفت‌ و رضاشاه‌ برگشت» و این‌ در حالی‌ بود كه‌ دِین‌ بزرگی‌ از آمریكا و انگلیس‌ بر گردن‌ داشت. به‌ همین‌ دلیل‌ محمدرضا پهلوی‌ در كتاب‌ «مأموریت‌ برای‌ وطنم» می‌نویسد:
«گاهی‌ این‌ سؤ‌ال‌ طرح‌ می‌شود كه‌ آیا دولت‌های‌ آمریكا و انگلیس‌ در قیام‌ تاریخی‌ كه‌ در 28 مرداد رخ‌ داد، در برانداختن‌ مصدق‌ كمك‌ مالی‌ كرده‌اند یا خیر؟ هر چند من‌ در حین‌ انقلاب‌ در خارج‌ از ایران‌ بودم‌ ولی‌ از جزئیات‌ امور اطلاع‌ داشتم‌ ولی‌ انكار نمی‌كنم‌ كه‌ شاید به‌ منظور پیشرفت‌ هدف‌ این‌ انقلاب‌ ملی، وجوهی‌ هم‌ از طرف‌ هموطنان‌ من‌ خرج‌ شده‌ باشد.»(32)
بعد از تسلیم‌ دكتر مصدق، كرمیت‌ روزولت‌ با شاه‌ ملاقات‌ كرد و شاه‌ ضمن‌ تشكر از او گفت:
«من‌ تاج‌ و تختم‌ را از بركت‌ خداوند، ملتم‌ و ارتشم‌ و شما دارم... و هر گاه‌ فاطمی‌ را به‌ خاطر سرنگونی‌ مجسمه‌های‌ من‌ و پدرم‌ پیدا كنم، بی‌ درنگ‌ اعدامش‌ خواهم‌ كرد.»(33)
و بدینسان‌ عصر جدیدی‌ در سرنوشت‌ ملت‌ ایران‌ رقم‌ خورد كه‌ هزینة‌ آن‌ بیست‌ و پنج‌ سال‌ سلطه‌ مستقیم‌ آمریكا و دهها هزار كشته‌ و زخمی‌ و زندانی‌ بوده‌ است. كه‌ نهایتاً‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ در 22 بهمن‌ 1357 به‌ آن‌ خاتمه‌ داده‌ شد.
پی‌ نوشت‌
1- باقر عاقلی، روز شمار تاریخ‌ ایران، نشر گفتار، 1374، تهران، ج‌ 1، ص‌ 470
2- حسین‌ فردوست، ظهور و سقوط‌ سلطنت‌ پهلوی، موسسه‌ مطالعات‌ و پژوهشی‌ سیاسی‌ انتشارات‌ اطلاعات، سال‌ 1378، ج‌ 1
3- حسن‌ ارسنجانی، یادداشتهای‌ سیاسی، بی‌ جا، بی‌ تا، صص‌ 75-76
4- مارك‌ گازیورسكی، سیاست‌ خارجی‌ آمریكا، ص‌ 27
5- همان، ص‌ 179
6- گاز یورسكی، سیاست‌ خارجی‌ آمریكا، ص‌ 27
7- پیتر آوری، تاریخ‌ معاصر ایران، ج‌ 2، ص‌ 371
8- جیمز بیل، مصدق‌ نفت‌ ناسیونالیسم، ص‌ 435
9- افراسیابی‌ بهرام، ایران‌ و تاریخ، ص‌ 121
10- حاج‌ مهدی، عراقی، ناگفته، نشر رسا، تهران، ص‌ 87
11- سیدحسین‌ خوش‌ نیت، سیدمجتبی‌ نواب‌ صفوی، اندیشه‌ها و مبارزات، تهران‌ بی‌تا. ص‌ 45.
12- ایران‌ ما، 4 مرداد 1330، (27 ژوئیه‌ 1951)
13- علی‌ امینی، خاطرات، به‌ كوشش‌ یعقوب‌ توكلی، حوزه‌ هنری‌ تهران، 1377، ص‌ 71
14- امینی، همان، ماخذ، ص‌ 69
15- كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ از جمله‌ مشتریان‌ نفت‌ ایران‌ بودند كه‌ علی‌ رغم‌ تحریم‌ بین‌ المللی‌ انگستان‌ علیه‌ ایران، به‌ دنبال‌ خرید نفت‌ ایران‌ بودند.
16- عاقلی، روز شمار، ج‌ 1، ص‌ 425
17- همان‌ ماخذ، ص‌ 90
18- همان‌ ماخذ، ص‌ 91
19- احمد كسری، افسران‌ ما، ص‌ 13
20- ظهور و سقوط‌ سلطنت‌ پهلوی، 253
21- ژنرال‌ نورمن‌ شوارتسكف، مستشار سابق‌ ژاندارمری‌ و پدر ژنرال‌ شوارنسكف، فرمانده‌ نیروهای‌ آمریكائی‌ در جنگ‌ خلیج‌ فارس.
22- كریستوفر و رودهاوس‌ رئیس‌ امور ایران‌ اینتلیجنت‌ سرویس‌ انگلستان.
23- اشرف‌ پهلوی، من‌ و برادرم، ص‌ 253
24- روز شمار روابط‌ ایران‌ و آمریكا، ص‌ 91
25- همان‌ ماخذ، ص‌ 91
26- همان‌ ماخذ، ص‌ 92
27- روزولت، همان‌ ماخذ، ص‌ 180
28- روز شمار روابط‌ ایران‌ آمریكا، ص‌ 93
29- خواندنی‌ها (مجله)، 31 مرداد 1332
30- سیدجلال‌الدین‌ مدنی، تاریخ‌ سیاسی‌ معاصر ایران، انتشارات‌ اسلامی، قم، 1361، ج‌ 1، ص‌ 280
31- غلامرضا نجاتی، جنبش‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ و همچنین‌ عاقلی، روز شمار، جلد دوم، ضمایم، صص‌ 430-421
32- محمود تفضلی، مصدق، نفت، كودتا، ص‌ 144
33- كرمیت‌ روزولت، كودتا در كودتا، ص214
منبع: مركز اسناد انقلاب اسلامی
http://www.irdc.ir/fa/content/5362/default.aspx
………………….
http://www.tebyan-ardebil.ir/description.aspx?id=11426
……………………….
http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=1&id=85017
…………………………….
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=24202
---------------------------------------------------------
کودتای ۲۸ مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا  علیه دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید. در آمریکا از آن بعنوان عملیات آژاکس (به انگلیسی: Operation Ajax) نیز یاد می‌شود.
پیشینه
تابستان سال ۱۳۲۰ در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از کشور تبعید شد و محمدرضاشاه به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. بی اقتداری نسبی شاه جدید، به ویژه در سالهای ابتدایی، به تنش میان نیروهای سیاسی و تزلزل نهادهای قدرت دامن می‌زد.
در فاصله سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، یعنی دهه اول سلطنت محمدرضاشاه، نخست وزیر حدود پانزده بار عوض شد؛ افرادی چون احمد قوام السلطنه، علی سهیلی، محمد ساعد، ابراهیم حکیم الممالک و عبدالحسین هژیر در این دوران به مقام نخست وزیری رسیدند.
از سوی دیگر، با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم طرز فکر و پیروی ازجنبشهای استقلال طلب و ضدامپریالیستی در دنیا رو به گسترش بود و در ایران نیز نگاه ملی گرایانه جایگاه ویژه‌ای در سیاست پیدا می‌کرد.
در سال ۱۳۲۷، جبهه ملی ایران با ائتلاف طیف گسترده‌ای از نیروهای سیاسی که شاید تنها در نگاه ملی گرایانه خویش مشترک بودند، تأسیس شد، یکی از پایه‌های اصلی این جبهه دکتر محمد مصدق بود.
رویارویی دکتر مصدق با بریتانیا در آغاز دهه ۳۰ خورشیدی موضوع تازه‌ای نبود. سال ۱۳۰۲، در دوره تصدی وزارت امورخارجه در کابینه مشیرالدوله نیز، مصدق با آنچه بریتانیا «منافع» خود در ایران می‌دانست، به مخالفت پرداخته بود. بلافاصله پس از مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه (بعداً: رضاشاه) به نخست وزیری رسید و مصدق از قدرت فاصله گرفت.
ظهور مجدد و مؤثر مصدق در عرصه سیاست ایران تنها پس از اشغال کشور و برکناری رضا شاه از سلطنت ممکن شد. در اولین انتخابات پس از رضا شاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رأی را در تهران کسب کرد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد که به دولت اجازه نمی‌داد در حین اشغال در مورد نفت با خارجیها مذاکره کند. یکی از نقاط مهم حیات سیاسی مصدق انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود که تقلبهای گسترده در آن، برخی ملی گرایان و مخالفان دربار را بیش از پیش به هم نزدیک کرد. جبهه ملی نیز به کمک معترضانی چون محمد مصدق، حسین مکی و مظفر بقایی تأسیس شد که ورودشان به مجلس شورای ملی شانزدهم (در دور دوم انتخابات) راه را برای تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت هموار کرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی سازی نفت ایران از طرح به قانون بدل شد. جوّ میهن پرستی و بیگانه ستیزی در ایران بالا گرفته بود و ترور نخست وزیر وقت، سپهبد حاجعلی رزم آرا به دست «فدائیان اسلام» زنگ خطر دیگری بود هم برای محمدرضاشاه، هم برای کسانی که «خائن» و «مزدور بیگانه» نامیده می‌شدند. حسین علاء هم که به جای نخست وزیر مقتول، سپهبد حاجعلی رزم آرا نشست، چاره‌ای جز برخاستن زود هنگام و سپردن کرسی وزارت به مصدق نیافت.
دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرا درآوردن قانون «ملی شدن صنعت نفت» بود.
از آن پس مذاکرات پی در پی بریتانیاییها و میانجیگری امریکاییها بی نتیجه ماند و حتی شکایت انگلیس به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تأثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت تا «انگلیس»، «انگلیس دوستان» و «انگلیس ترسان» را بیش از پیش با خود دشمن کند.
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران دکتر مصدق به نخست‌وزیری رسید. او برنامه خود را اجرای این قانون (و نیز اصلاح قانون انتخابات) اعلام کرد. مذاکرات با شرکت نفت ایران و انگلیس شروع شد.
شرکت نفت آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد ۱۹۳۳ اصرار داشت. دکتر مصدق از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید کرد و کارشناسان و مدیران این شرکت ناچار از ترک ایران شدند.
حسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق
دولت بریتانیا از ایران به شورای امنیت شکایت کرد. شورا رسیدگی به این شکایت را به دیوان بین المللی در لاهه ارجاع کرد. دکتر مصدق دادگاه بین‌المللی را برای رسیدگی به این مسئله که امری مربوط به حق حاکمیت ایران بود صالح ندانست. دیوان نیز بالاخره به عدم صلاحیت خود رای داد. بدین ترتیب بریتانیا و شرکت نفت که نتوانستند از مجراهای قانونی بین‌المللی با ملی شدن نفت ایران مقابله کنند به اقدام در ایران پرداختند. مخالفان مصدق در ایران را متشکل و هماهنگ کردند وبا صرف پول چهره‌هائی را که در آغاز نهضت ملی شدن نفت با مصدق همراه بودند، به مقابله با او کشاندند. هدف بریتانیا و شرکت نفت برکناری مصدق به صورتی دنیا پسند واز طریق مجلس و افزایش فشار داخلی بود.
دکتر مصدق توانست در مقابل این فشارها نیز مقاومت کند. با رفراندم و انحلال مجلس دیگر معلوم بود که بریتانیا باید دست از اقدامات قانونی بردارد و رو در رو مصدق را ساقط کند. اما در همین مورد هم سعی در حفظ ظاهری قانونی کرد و با همراه کردن شاه، دستخط‌هائی از او برای عزل دکتر مصدق و نصب سپهبد زاهدی به نخست‌وزیری گرفتند. در ۲۵ مرداد دکتر مصدق که صدور فرمان عزل را خلاف روح قانون اساسی و حکومت مشروطه می‌دانست از قبول آن سرباز زد. در ۲۸ مرداد حرکت هماهنگی که سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیاو آمریکا طرح کرده بودند آغاز شد.
بریتانیا و آمریکا
طبق قرارداد ۱۹۳۳ «شرکت نفت ایران و انگلیس» نفت ایران را انحصارا در دست خود داشت. اما این فعالیت پر سود مدت‌ها مورد نظر شرکت‌های نفتی آمریکائی نیز بود و منتظر بودند که امکانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا کنند.
در تحولات تاریخی دهه‌های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی ایران، دولتهای بریتانیا و سپس آمریکا نقش بسیارمهم ولی در عین حال متفاوتی بازی کردند؛ بزرگ‌ترین دغدغه بریتانیاییها در ایران، منافع مالی یا به عبارت دیگر، منابع نفتی بود. پیشینه حضور بریتانیاییها در ایران موجب نفوذ آنها در لایه‌های مختلف اجتماع و سیاست ایران شده بود و به خطر افتادن منافع آنان در حقیقت منافع گره خورده برخی ایرانیها را نیز به خطر می‌انداخت. در مقابل، حضور آمریکاییها در ایران جدید بود؛ آمریکاییها اگرچه به نفت ایران چشم داشتند اما منافع مالی دغدغه اصلی شان نبود. از همان آغاز شرکت‌های نفتی آمریکایی امیدوار بودند که ملی شدن نفت در ایران پیروز نشود. ملی شدن نفت در ایران تنها بر منافع انگلستان تأثیرگذار نبود، بلکه منافع استراتژیک آمریکا و شرکت‌های نفتی آمریکا را در کشورهای دیگر نیز تحت الشعاع قرار می‌داد.
انگلیس و آمریکا با مفهوم «خطر کمونیسم» بازی کرده و به موقع لازم استفاده سیاسی می‌کردند. مدارک سری تازه بازشده، بازگوی آن است که سازمان سیا تحلیلی از قدرت حزب توده داشته و آن را خطر جدی در ایران به حساب نمی‌آورد. اما در عین حال مدارکی وجود دارد که نشان می‌دهد انگلیسی ها برای همراه کردن آمریکایی ها در مورد کودتا سعی در قوی جلوه دادن احتمال به قدرت رسیدن کمونیستها داشتند [۱]. مطالعه تطبیقی در مورد کودتاهای ایران، گواتمالا و شیلی نشان می‌دهد که جنگ سرد، مقابلگی با اردوگاه شرق بود ولی به عبارتی به خاطر هدف سلطه بر منابع اقتصادی، جنگی با مردم کشورهای جهان سوم و جنبش‌های دموکراتیک نیز بود. اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا به خوبی نشان می‌دهد که آمریکاییها در ایران بیش از هر چیز نگرانیهای «ژئو استراتژیک» داشتند؛ این اسناد نشان می‌دهد که حضور دولت کمونیستی شوروی در همسایگی ایران، حساسیت ویژه‌ای در دولتهای آمریکا پس از جنگ جهانی (ترومن و آیزنهاور) ایجاد کرده بود. دست کم سه سال پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، آمریکاییها برنامه جامعی برای مقابله با «تهدید کمونیسم» در ایران داشتند.
در دوران ریاست جمهوری ترومن، تلاشهای دولت محافظه کار چرچیل در بریتانیا برای همراه ساختن آمریکا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان می‌دهد که برنامه آمریکا در این دوره مشروط به حمله شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بوده است اما پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای آمریکا به سمت اقدام «پیشگیرانه» رفت و از این پس بود که پول و مأموران مخفی آمریکا به ایران سرازیر شدند.
روابط بریتانیاییها با درباریان، نظامیان و طبقه روحانی در ایران نیز کمک شایانی به برنامه‌های آمریکا می‌کرد و اسناد حاکی از آن است که برای همراه ساختن نمایندگان مجلس، روحانیون، افسران ارتش و روزنامه‌ها با کودتا علیه دولت مصدق پول در نظر گرفته شده بود. همچنین پیداست که فضل‌الله زاهدی انتخاب آمریکا برای فرماندهی کودتا بوده و بسیاری از فعالیتهای پیش از کودتا را نیز، عاملین آمریکا و نه خود تیمسار زاهدی به انجام می‌رساندند. در سطح پایینتر، نقش نمایندگان بریتانیا و بویژه خانواده رشیدیان پررنگتر بوده است که قادر بودند سران آشوب طلب و مردم عادی را با پول علیه مصدق بشورانند. تردیدی نیست که آمریکا و بریتانیا هر آنچه می‌توانستند برای سرنگونی دولت مصدق کردند اما شاید موفقیت ایشان بدون نقش آفرینی خود ایرانیها ممکن نمی‌شد. [۱]
دولت بریتانیا که در مقابله با مصدق حاضر به هر اقدامی شده بود توانست نظر دولت آمریکا را به شرکت در مقابله با مصدق در مقابل شریک کردن شرکت‌های آمریکائی در نفت ایران جلب کند. انتخاب دولت جمهوری‌خواه آیزنهاور در آمریکا نیز به این روند کمک کرد و سازمان‌های اطلاعاتی دو کشور به طرح یک اقدام مشترک در ایران برای سرنگونی مصدق پرداختند. بریتانیا به دلیل نیاز به جلب مشارکت شاه و نیز به دلیل بسته بودن سفارت انگلستان در ایران نیاز مند به همراه کردن آمریکا در کودتا بود.[۱]
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، اسناد تازه‌ای را در ارتباط با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منتشر کرد که نشان می‌دهد دولت آمریکا قصد داشت در صورتی که کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق شکست بخورد، در ایران یک جنگ چریکی دامنه دار به راه بیندازد. این سند «بکلی سری» که در سال ۱۹۵۳ در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی آمریکا تنظیم شده، حکایت از آن دارد که آمریکا تا چه اندازه نگران آن بود که کودتا برای سرنگونی دکتر مصدق با ناکامی مواجه شود.
این سند همچنین اثبات می‌کند که طرحی در جریان بود تا با افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و ایجاد یک نیروی چریکی ضد کمونیست در جنوب ایران، حرکتی برای بی ثبات کردن دولت مصدق آغاز شود.
دولت مصدق که با پافشاری برای در دست گرفتن کنترل کامل منابع نفتی کشور دشمنی دولتهای غربی را به جان خریده بود، سرانجام در ۱۹ ماه اوت سال ۱۹۵۳ برابر با ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی توسط سرلشکر فضل‌الله زاهدی که از حمایت ایالات متحده برخوردار بود، سرنگون شد. کودتا علیه دولت مصدق پس از آن امکان‌پذیر شد که ابتدا دولت آمریکا طی عملیاتی موسوم به «عملیات آژاکس» ایران را در آشوب و هرج و مرجی فروبرد که راه را برای سقوط مصدق هموار کرد.در آن زمان دولت آیزنهاور در آمریکا نگران آن بود که این طرح به بیراهه کشیده شود و نیروهای حزب توده با بهره جستن از نا امنی قدرت را در دست بگیرند.
والتر اسمیت معاون وزیر خارجه وقت به کاخ سفید اطلاع داد که سازمان سیا برای مقابله با این احتمال، آماده شده است تا در صورت شکست کودتا یک جنگ چریکی دراز مدت و دامنه دار علیه اعضای حزب توده و دیگر فعالان سیاسی در ایران به راه بیندازد.
اسمیت در این یادداشت نوشته است: «تا امروز سیا موفق شده ده نفر را با دستگاههای گیرنده و فرستنده رادیویی در نقاط مختلف ایران بگمارد تا در صورت لزوم با این سازمان تماس برقرار کنند. عده دیگری هم برای پیوستن به آنها تعلیم می‌بینند.»
در همان حال، در پایگاه ویلوس فیلد در لیبی که در آن زمان در اختیار آمریکا بود اسلحه و مهمات برای این منظور انبار شده بود. به گفته اسمیت این مقدار اسلحه و مهمات برای مسلح کردن ده هزار نفر کفایت می‌کرد. او می‌گوید که این تجهیزات می‌توانست در عرض سه تا چهار هفته به ایران برسد. اسلحه و مهمات قرار بود در تهران و تبریز همراه با محموله‌های مخفی طلا و پول نقد به دست افراد خاصی برسد.
سیا طرحی هم برای اداره چریکهایش توسط هشت گروه سه نفره تهیه کرده بود. در عین حال، قرار بود دهها هواپیمای آمریکایی هم در جنوب ترکیه مستقر شوند و یک نیروی کوچک از نفرات و شناورهای آمریکایی هم قرار بود در نزدیکی بصره در جنوب عراق استقرار بیابند تا از پراکنده شدن کمونیستهای فراری در منطقه جلوگیری کنند.
ارتش آمریکا مصمم بود تا از یک پایگاه نظامی در ظهران واقع در عربستان سعودی هم سود بجوید.
اما با پیروزی کودتای ژنرال زاهدی، سرنگونی دولت دکتر مصدق و بازگشت شاه به ایران دیگر نیازی به دست زدن به این عملیات پیدا نشد.
مخالفان مصدق
شاه و زاهدی کمی پس از کودتا
اولین مخالفان مصدق وابستگان شرکت نفت ایران و انگلیس و هواداران سیاست بریتانیا در ایران بودند. این گروه در بخش‌های مختلف اجتماع فعال بودند. برخی از نمایندگان دوره ۱۷ به ویژه در مجلس با دکتر مصدق آشکار و پنهان مخلفت می‌کردند. شبکه بدامن دستگاه مطبوعاتی وابسته به شرکت نفت ایران و انگلیس هم با نوشتن مقاله و پخش اخبار و دامن زدن به شایعات نقش خود را ایفا می‌کردند.
در ایران دوران کودتای ۲۸ مرداد، قبل و بعد از جنگ دوم جها نی، سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا، به ریاست شاپور ریپورتر که به عنوان رئیس (بعد از جنگ دوم جهانی) شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت. در رأس عملیات انتشاراتی و دروغ‌پراکنی انگلیسی‌ها در ایران دکتر زنر از شبکه بدامن از نزدیکان خانم لمبتون قرارداشت که به‌ویژه برای همکاری با «شرکت نفت ایران و انگلیس» از سوی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا به ایران اعزام شده بود.
گروه دیگر درباریان و وابستگانشان بودند. اشرف پهلوی و شاهپور علیرضا از فعال‌ترین درباریان مخالف مصدق شدند.
در کمتر از پنج سال میان تشکیل «جبهه ملی ایران» و کودتای ۲۸ مرداد، اختلافهای بسیاری میان مصدق و نزدیکانش ایجاد شد و درگیریهای مصدق با یاران سابقش، سرنگونی دولت او را تسهیل کرد.
اگرچه محمدرضا شاه نیز خواهان برکناری مصدق بود، اما به نظر می‌رسد ترس او از عواقب احتمالی شکست در برابر نخست وزیر مردمی، توان مقابله را تا حد بسیاری از او گرفته بود.
در آغاز سال ۱۳۳۱، قوام السلطنه به ایران بازگشت و حمایت بریتانیا و نزدیکان شاه، بخصوص خواهرش اشرف از قوام، با مشکلات مصدق با مجلس شورای ملی و رئیس وقت مجلس، حسن امامی همراه شد.
با شدت گرفتن مخالفتها، مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ داوطلبانه از قدرت کناره گرفت اما حمایت بی سابقه مردم از مصدق، ظرف چند روز قوام و شاهیان را وادار به عقب نشینی کرد و بازگشت مصدق به قدرت در رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ با سختگیری بیشتر او و اصرارش بر کسب اختیارات بیشتر همراه شد. از این تاریخ به بعد، اختلاف مصدق با نزدیکانش بتدریج بالا گرفت و اشخاصی چون مظفر بقایی، آیت‌الله کاشانی، حسین مکی و ابوالحسن حائری زاده به صف منتقدان نخست وزیر پیوستند.
برخی از روحانیان نیز که یا وابسته به سیاست بریتانیا و یا طرفدار دربار بودند در مقابله با مصدق فعالیت می‌کردند. آیت‌الله کاشانی که در آغاز همراه مصدق بود بعد از رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ همراه با دکتر مظفر بقائی و حسین مکی و حائری‌زاده به مخالفان او پیوست. در رویداد ۹ اسفند مشخصا روحانیونی مانند کاشانی و بهبهانی در توطئه کشتن مصدق شرکت داشتند که با هوشیاری مصدق به هدف خود نرسیدند.
عده‌ای از افسران بازنشسته ارتش و ژاندارمری با تشویق و تحریک و تطمیع دربار به صف مخالفان پیوستند. توطئه ربودن و شکنجه و کشتن سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی، با همکاری برخی از این افسران و سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا انجام گرفت.
شکاف جبران ناپذیر در جبهه حامیان مصدق، به هر دلیلی که پیش آمده بود، آتشی بود که دود آن اندکی بعد به چشم هر دو طرف رفت؛ پایان دولت مصدق و آغاز اختناق سیاسی نزدیک بود.
نقش دربار
شاه و خانواده سلطنتی و اطرافیان آنان در دربار از اقدامات محمد مصدق در محدود کردن اختیارات شاه و جلوگیری از دخالت درباریان در امور حکومتی با توجه به سابقه خانوادگی محمد مصدق که از شازدگان قاجار بود ناراضی بودند و از این روی برای سلطنت سلسله پهلوی احساس خطر می‌کردند. آنان نیز با دولت بریتانیا در مقابله با دکتر مصدق همسود بودند.
در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ رضاشاه و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، که از سال۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره می‌شد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت.
سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) مجری دستورات وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت سازی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا کرد.
در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، به ریاست شاپور ریپورتر(فرزند اردشیر ریپورتر - اردشیر جی) که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ا یران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت.
مصدق به صورت یک شخصیت محبوب و بین المللی درآمده بود و شاه نیز از همین مسئله هراس داشت.هراس از تشکیل یک حکومت جمهوری، همان چیزی که در پشت جلد قرآن از مصدق بر عدم آن سوگند گرفته بود که در هر شرایطی به این کار دست نزند.
این هراس بعد از چند اتفاق و رویداد مهم از جمله درگیری احزاب در ۲۳ تیر و رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به او هشدار داد تا کار را تمام کند. کاری به نام «برکناری محمد مصدق» که برادران دالس(جان فاستر- آلن) که در دولت آیزنهاور به عنوان وزیر خارجه و رئیس سیا حاضر شدند به عنوان مهره‌های طرف مشورت انگلیس به آیزنهاور یادآوری کنند که آماده نجات ایران از دامن کمونیسم باشد. آنها همچنین به چرچیل نیز خبر دادند که آماده کودتا باشد. رهبری عملیات به عهده افسری با تجربه به نام کرمیت روزولت گذاشته شد. روزولت در آن زمان ۳۷ ساله و رئیس بخش آسیا- خاور نزدیک سازمان سیا بود.
او با یک پرواز به بیروت رفت و از آنجا با اتومبیل از طریق بیابان‌های سوریه و عراق با نام مستعار «جیمز لاکریج» وارد ایران شد. در آن زمان همه چیز برای اجرای این برنامه آماده بود. حزب توده که ارتباطاتی با نزدیکان دکتر مصدق برقرار کرده بود، از چند هفته پیش خبر وقوع یک کودتای نظامی را به دست آورده و گزارش کرده بود.
تاخت و تاز احزاب مختلف در تهران، ناسزاگویی مطبوعات وابسته به دربار از جمله روزنامه داد عمید نوری به مصدق، وقایع سی تیر ۱۳۳۱ و برکناری قوام، حمله مطبوعات بین المللی طرفدار انگلیس به مصدق و درگیری و زورآزمایی او با شرکت نفت انگلیس (بی.پی) و عدم صادرات نفت ایران و مسدود شدن اعتبارات بین المللی و بروز سایر مشکلات از دکتر مصدق یک سیاست‌مدار منزوی ساخته بود. او تلاش می‌کرد تا اقتصاد بدون نفت ایران را شکل دهد و بر پایه گرفتن مالیات از صاحبان صنایع و بازاریان این هدف را به انجام برساند. اما با سنگ اندازی‌های بسیار در این جریان نتوانست اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. تا قبل از پروژه کودتا اشرف پهلوی که با فشار مصدق، از ایران خارج شده بود، در پاریس بعد از دیدار با فاستر دالس و اسدالله رشیدیان و گرفتن پیغام با نام خانوادگی «شفیق» وارد ایران شد و طی ملاقاتی مخفیانه با محمد رضا شاه به وی اطلاع داد که غرب از وی در برابر مصدق و کمونیستها حمایت می‌کند. بعد از اطلاع مصدق از بازگشت اشرف، وی عکس العمل تندی نشان داد و به شاه اعلام کرد که اگر خواهر شاه خاک ایران را تا بیست و چهار ساعت ترک نکند وی را زندانی و دادگاهی خواهد کرد. اشرف در پی عکس العمل تند مصدق دوباره از ایران خارج شد. در همین حال ژنرال نورمن شوارتسکف، با مبالغی پول نقد به بهانه ماموریت در لبنان و مصر و پاکستان وارد ایران شد و با شاه ملاقات کرد.
رابط انگلیسی یعنی شاپور ریپورتر ( نیز با شاه ملاقاتی داشت و از طریق او به شاه پیام داده شد که آمریکا و انگلستان قصد کودتا دارند و وحشتی از این کار ندارند. شاه با تکان دادن سر با قصد آنان موافقت کرد. در آن دیدار مهم ژنرال نورمن شوارتسکف به شاه اطلاع داد که افسر جوان فرمانده کودتا (روزولت) نیز قصد دیدار با او را دارد. شاه اظهار نگرانی کرد و درخواست کرد که این دیدار محرمانه باشد تا دیگران به این قضیه پی نبرند و به مصدق گزارش ندهند. دیداری که بعدها در یک شب در اتومبیل روی داد و روزولت زیرپتویی پنهان و در همان حال با شاه مذاکره کرد.
دستور کودتا از طرف چرچیل و آیزنهاور صادر شده بود. اولی به خاطر انتقام ملی شدن صنعت نفت و دومی به خاطر ترس از حاکم شدن کمونیسم بر ایران، خلع دکتر مصدق به وسیله انجام کودتا یک بار هم قرار بود در سال ۱۳۳۱ بیفتد. اما مصدق متوجه شد و با تعطیل کردن سفارت انگلیس در تهران و اخراج تمام دیپلمات‌های انگلیسی، این برنامه را ناکام گذاشت. غروب روز ۲۴ مرداد ۱۳۳۲ گروهی از افسران سیا در ویلای امنی در تهران گردهم آمدند. قرار بود در نیمه شب آن روز رمز عملیات آژاکس با عنوان «حالا دقیقاً نیمه شب است» به صورت رمز از رادیو بی‌بی‌سی اعلام شود. عملیات آژاکس در ۴ مرحله انجام می‌شد:
* ۱- تبلیغات منفی در مساجد، جراید، خیابان‌ها توسط شبکه بدامن علیه مصدق به خاطر روابط نزدیکانش با حزب توده و روسیه کمونیست.
* ۲- خلع مصدق از نخست وزیری با فرمان شاه.
* ۳- تظاهرات گروه‌های از مردم به نفع شاه و سلطنت.
* ۴- ظاهر کردن پیروزمندانه سرلشکر زاهدی به عنوان نخست وزیر جدید از سوی شاه.
کودتای ۲۵ مرداد
نقشه کودتا با همکاری بریتانیا و آمریکا طرح شد و پس از چندبار تجدید نظر و مشورت با عناصر اصلی به تصویب رسید. نقشی که برای شاه در نظر گرفته شده بود امضای فرمان عزل مصدق و نیز امضای فرمان نصب سرلشکر زاهدی به نخست‌وزیری بود. اشرف پهلوی که به درخواست مصدق به خارج از کشور رفته بود با مقامات آمریکائی و انگلیسی در سوئیس دیداری داشت و سپس با استفاده از نام خانوادگی شوهرش به ایران بازگشت و در مدت کوتاهی که فرصت داشت شاه را در جریان طرح کودتا گذاشت و با آشکار شدن حضورش دوباره ناچار به خروج از کشور شد. شاه پس از تردیدهای اولیه به امضای فرمان‌ها رضایت داد. بعدها روشن شد که شاه در واقع دو ورقه سفید را امضا کرده بود تا کودتاگران آنچه لازم است بر بالای امضای او بنویسند.
فرمان عزل را یک ساعت بعد از نیمه شب ۲۵ مرداد سرلشکر نصیری که رئیس گارد سلطنتی بود با همراهی تانک و زره‌پوش از سعدآباد به خیابان کاخ آورد تا در منزل دکتر مصدق به او ابلاغ کند. مصدق که با تلفن از حرکت این گروه باخبر شده بود فرمان را گرفت و رسید داد و نیروی محافظ مقر او بلافاصله نصیری و نیروی همراه او را بازداشت کردند. شاه که قبلا به کلاردشت رفته بود با شنیدن خبر به رامسر رفت و از آنجا با هواپیما به بغداد و سپس به رم پرواز کرد.
صبح ۲۵ مرداد خبر اقدام نصیری در شهر منتشر شد و همه دانستند که کوششی برای برکناری مصدق صورت گرفت و ناموفق بود. کودتای ۲۵ مرداد شکست خورده بود.
۲۸ مرداد
تانک سواری شعار دهندگان ضد مصدق در تهران، مرداد ۱۳۳۲
طرفداران مصدق که از اقدام شاه خشمگین بودند با تظاهرات و سخنرانی احساسات خود را بیان کردند. حزب توده نیز که در روزهای گذشته از احتمال کودتا خبرداده بود شروع به سازماندهی تظاهرات در تهران و شهرستان‌ها کرد. عوامل بریتانیا و آمریکا در نقش طرفداران مصدق یا حزب توده با استفاده از این جو به شایعه پراکنی و اقدامات تندروانه از قبیل تهدید روحانیون و توهین به مقدسات مذهبی مردم و درخواست الغای سلطنت و حتی رئیس‌جمهور شدن مصدق پرداختند. مصدق که تظاهرات را در خدمت کودتاگران می‌دانست دستور جلوگیری از تظاهرات را به پلیس و ارتش ابلاغ کرد.
از ساعات اولیه صبح ۲۸ مرداد جمعیتی از سمت جنوب به سمت مرکز شهر تهران به راه افتادند.
از اینکه هسته ابتدایی را چه کسانی تشکیل می‌دادند، روایتهای متعددی شده است اما به نظر می‌رسد پولی که کارگزاران بریتانیا، بویژه برادران رشیدیان و نمایندگان سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) برای بسیج افراد و گروههای آشوب طلب پرداخت کرده بودند، نقشی بسزا در شروع حرکت داشته است. بسیاری از غوغاگران پس از کودتای ناموفق ۲۵ مرداد و فرار شاه از ایران، انگشت اتهام را بسوی مصدق گرفته بودند.
برای «شاهدوستان»، رانده شدن شاه از کشور دستاویزی بود تا با کمک آن به مقابله با دولت بپردازند و عامل تعیین کننده دیگر پولی بود که آمریکاییها برای تبلیغ علیه مصدق و مسموم کردن جو جامعه، در روزها و چند ماه منتهی به کودتا در ایران خرج کرده بودند.
با شروع تظاهرات، گروههایی از مردم نیز تحت تأثیر این جوّ به صف شعاردهندگان علیه مصدق پیوستند و از سوی دیگر، نظامیانی که با دریافت پول به شرکت در کودتا رضایت داده بودند، همراه جمعیت شدند. اسناد منتشر شده در آمریکا نشان می‌دهد که در همین زمان، بیشتر مقامهای ارشد نظامی و حتی خود فضل‌الله زاهدی مخفی شده یا به آمریکاییها پناه برده بودند.
چند ساعت پس از شروع تظاهرات، غوغاگران به پشتگرمی تانکها دفتر نزدیکان به مصدق و روزنامه‌های هوادار او را غارت کردند. در این میان، دفتر حزب توده نیز از یورش «شاهدوستان» و «کمونیسم ستیزان» در امان نماند. دولت مصدق و حتی حامیان او در ارتش واکنشی به این تحولات نشان ندادند.
روایتهای متعددی از دلایل بی تحرکی مصدق و هواداران او شده است: جدی نگرفتن خطر، ضعف در تصمیمگیری بموقع، عدم ارتباط مناسب در سطوح بالا یا فرسودگی توأم با نا امیدی مصدق و یارانش، نمونه‌هایی از این روایات است. به هر روی، ساعاتی پس از ظهر درگیریهای بین طرفداران و مخالفان مصدق به اطراف خانه او کشیده شد. عده اندکی از نظامیان وفادار به مصدق با همه توان در برابر یورش جمعیت و نظامیان حامی کودتا مقاومت کردند اما تصرف ساختمان رادیو، پایان واقعی ماجرا بود. در ساعات پایانی روز، مقاومت در اطراف خانه نخست وزیر هم شکسته شد، جمعیت خانه مصدق را غارت کردند و او از طریق بام خانه اش جان به در برد.
عوامل کودتا با پیگیری و خرج کردن مبلغ زیادی پول نیروهائی از اوباش و زنان بدنام محلات مختلف را بسیج کردند و صبح روز چهارشنبه ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ خیابان‌های تهران شاهد حرکت این نیروها و نیروهای نظامی با شعار «جاوید شاه» بود. تا بعد از ظهر خیابان‌ها در کنترل اوباشی بود که به طرفداران مصدق حمله می‌کردند. دفترهای احزاب و نشریات طرف‌دار مصدق یا حزب توده غارت شد و به آتش کشیده شد. منزل دکتر مصدق نیز با تانک و مسلسل مورد حمله نیروهای نظامی کودتا قرار گرفت و مصدق دستور عدم مقاومت به نیروی محافظ نخست‌وزیری داد و در خانه همسایه‌اش پناه گرفت. اوباش و نظامیان به غارت منزل دکتر مصدق پرداختند. میراشرافی فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را از رادیو خواند. سرلشکر زاهدی که در این مدت نزد ماموران آمریکائی مخفی بود از مخفیگاه به در آمد. مردم با سکوت و حیرت این رویدادها را ناظر بودند. نه مصدق، نه طرفداران مصدق و نه حزب توده که وعده "تبدیل کودتا به ضد کودتاً را در روزهای گذشته می‌داد اقدامی برای مقابله نکردند و کودتا پیروز شد.
بعد از کودتا
پس از کودتا سرلشکر زاهدی امور دولت را در دست گرفت. دکتر مصدق در روز ۲۹ مرداد خود را به زاهدی تسلیم کرد و بازداشت شد. فرمانداری نظامی به ریاست سرتیپ تیمور بختیار به تعقیب و دستگیری و شکنجه مخالفان پرداخت. شاه از رم بازگشت. مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکائی و اروپائی شروع شد که در آخر به قرارداد کنسرسیوم منجر شد. کمک‌های مالی آمریکا به دولت ایران رسید و در تقویت حکومت تازه موثر افتاد.
کودتای ۲۸ مرداد تأثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت که هنوز آثار آن در روابط دو کشور محسوس است. در ۱۸ مارس سال ۲۰۰۰ میلادی مادلین آلبرایت وزیر امورخارجه آمریکا در سخنرانی خود گفت:
در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی نخست‌وزیر محبوب ایران محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور معتقد بود که اقداماتش به دلایل استراتژیک موجه‌اند ولی آن کودتا آشکارا باعث پس‌رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحت‌اند. علاوه براین در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بی‌رحمانه سرکوب کرد.
سرانجام ملیون
شاه بر خلاف قانون که محاکمه نخست وزیر را تنها توسط دیوان عالی کشور مجاز می شمرد ، محمد مصدق را را در دادگاه نظامی محاکمه و به سه سال حبس مجرد ( انفرادی) محکوم کرد. در جریان برگزاری دادگاه تظاهرات مردمی در شهرهای مختلف کشور در دفاع از وی سرکوب شد.وی پس از پایان زندان به روستای احمدآباد تبعید شد. شاه پس از مرگ وی گفت:« زنده و مرده اش در احمد آباد» و بدین ترتیب در دفن وی در قبرستان ابن بابویه جلوگیری شد. محمد مصدق در روزهای اخر عمر خود در این باره می‌گوید:
«كمونيسم را بهانه كرده اند كه نفت ما را ۱۰۰ سال ديگر هم غارت كنند. دادگاه نظامی مرا به سه سال حبس مجرد محكوم كرد كه در زندان لشكر ۲ زرهی آن را تحمل كردم. روز ۱۲ مرداد ۱۳۳۵ كه مدت آن خاتمه يافت به جاي اين‌كه آزاد شوم به احمدآباد تبعيد شدم و عده‌اي سرباز و گروهبان مأمور حفاظت من شدند. اكنون كه سال ۱۳۳۹ خورشيدی هنوز تمام نشده مواظب من هستند و من محبوسم و چون اجازه نمي‌دهند بدون اسكورت به خارج [قلعه] بروم در اين قلعه مانده‌ام و با اين وضعيت مي‌سازم تا عمرم به سر آيد و از اين زندگي خلاصی يابم. »
محاکمه فعالان سیاسی در دادگاههای نظامی ارتش تا پایان سلطنت پهلوی ادامه یافت. دکتر فاطمی ( وزیر امور خارجه دولت مصدق) و کسی که پیشنهاد اولیه ملی شدن صنعت نفت را ارائه کرده بود نیز توسط دادگاه نظامی به اعدام محکوم و در حالیکه بیمار بود تیرباران شد.[۷] [۸] امیرمختار کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش که از شاه و بستگانش انتقاد کرده بود نیز در زندان لشگر دو زرهی ( محل حبس و شکنجه زندانیان سیاسی پس از کودتا) زنده به آتش کشیده و کشته شد.
پانویس‌ها
1. الگو:عمليات آژاکس ، نويسنده ويلبر دونالد نيوتن ، شابک : 964-93404-1-6
2. ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست
3. ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست
4. ↑ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست
5. ↑ احمدآباد: روستايي نو در قلب تاريخ. مجله چشم انداز ایران (در تاریخ مرداد ۱۳۸۶).
6. ↑ آغاز محاکمه دکتر مصدق : من قانونا نخست وزیر ایران هستم. آفتاب.
7. ↑ دکتر سيد حسين فاطمی. مجله آفتاب.
8. ↑ نيم قرن پس از فاطمی. خبرگزاری میراث فرهنگی ایران (در تاریخ ۱۹ آبان ۱۳۸۴).
9. ↑ ماجرای به آتش کشيدن کريمپور شيرازی. گویا نیوز (در تاریخ ۲۶ اسفند ۳۸۵).
http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7%DB%8C_%DB%B2%DB%B8_%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF
----------------------------------------------------------------------
انگليس و كودتاي 28 مرداد 1332
سيدمصطفي تقوي
در مقطع تاريخي ملي شدن صنعت نفت ايران، بيش از 150 سال از حضور و نفوذ دولت بريتانيا در ايران مي‌گذشت. در اين مدت، افزون بر مأموران شناخته شده آن دولت، صدها نفر مأموران مخفي دولت بريتانيا نيز در ايران فعال بودند و بيشترين نقش را در پيشبرد اهداف سياسي و اقتصادي آن دولت در ايران ايفا مي‌كردند. در جريان نهضت ملي ايران نيز با توجه به اينكه با ملي شدن صنعت نفت ايران منافع دولت بريتانيا در معرض خطر جدي قرار گرفته بود، فعاليت اين مأموران افزايش چشمگيري يافته بود. پس از قطع روابط سياسي ايران و انگليس در مهر ماه 1331، سفارت بريتانيا كه مهمترين پوشش و چتر حمايتي جاسوسان انگليس بود، عملاً كاركرد خود را از دست داد.
در پي اين واقعه است كه سفارتهاي فرانسه و آمريكا فعاليت مأموران انگليس را تحت پوشش قرار مي‌دادند. ولي افزون بر سفارتخانه‌هاي يادشده، جاسوسان انگلسي به طرق گوناگون ديگري در ايران حضور يافته و براي ناكام ساختن نهضت ملي ايران مي‌كوشيدند.
برخي از اين مأموران گاه گاهي مورد شناسايي قرار مي‌گرفتند و دولت وقت براي اخراج آنها اقدام مي‌كرد. در 19 اسفند 1331، دولت ايران در يادداشتي به دولت عراق نوشته است : « متواتراً اخباري كه از مرزهاي مشترك ايران و عراق رسيده حاكي است كه عده‌اي از عوامل و جاسوسان انگليس موجبات ناراحتي و اخلال در امنيت را فراهم مي‌آورند.... مخصوصاً بعد از بسته شدن سفارت انگليس در تهران قسمت مهم فعاليتهاي افراد مخرّب انگليس متأسفانه در كشور عراق متمركز گرديده است. اخيراً هم گزارش موثق ديگري رسيده كه يكي از جاسوسان باسابقه انگليسي به نام ”جكسن“ كه در سفارت سابق انگليس در تهران كار مي‌كرده است عمليات تحريك‌آميز خود را بر ضد ايران در بغداد شروع كرده است و تماس او با بعضي از عمال انگليسي در ايران در حوادث اخير ايران كاملاً روشن است.»
در 25 اسفند 1331 دكتر فاطمي سخنگوي دولت در مصاحبه‌اي مطبوعاتي اظهار داشت كه ” طبق گزارشهايي كه به دولت رسيده است پسر ”جكسن“ در تهران ديده شده است.“ روزنامه مساژرو چاپ ايتاليا در 13 ارديبهشت 1332 نوشت : « هر چند دولت انگليس در ايران به علت قطع رابطه سياسي رسماً سازمان و نماينده‌اي ندارد اما عملاً به خوبي ديده مي‌شود كه سايه ”جكسون“ عضو سابق سفارت انگليس از بغداد به نواحي نفت‌خيز ايران افتاده است. زيرا در همين نقاط است كه طغيان عليه دولت ايران صورت مي‌گيرد.... جكسون كه سي سال تمام در ايران جاسوسي مي‌كرده است و كاملاً با اوضاع ايران آشناست و با پاره‌اي از اشخاص نيز رابطه دارد توانسته است عمليات سري خود را از پشت مرزهاي ايران به ياري ” نوول“ پسر خود كه اكنون به صورت مخفي در تهران به سر مي‌برد و دستش در اختلافات داخلي ايران كاملاً نمايان است اداره نمايد.»
در 15 ارديبهشت 1332، به ”ويليام جمس تامپسون“ كشيش 65 ساله انگليسي مقيم اصفهان كه به اتفاق چند افسر انگليسي كميسيوني تشكيل داده بودند، اخطار شد كه كشور را ترك كند. در 8 خرداد 1332 به ” مارك پرودو“ كه در پوشش خبرنگار آژانس آسوشيتد پرس به جاسوسي مي‌پرداخت، اخطار شد كه كشور را ترك كند. چهار روز پس از آن از فعاليت يك شبكه جاسوسي كه شخصي به نام ” برژو “ در رأس آنها قرار داشت، خبر داده شد كه در همان روزها از كشور اخراج شدند.
در 10 خرداد 1332، جاسوس ديگري به نام ” موريس ژوول“ دستگير شد و معلوم شد كه ايشان از سال 1315 به تهران آمده و زير پوشش فعاليتهاي تجاري به جاسوسي مي‌پرداخته و خود را كارشناس نوغان و ابريشم و همچنين نماينده جمعيت بين‌المللي پناهندگان در ايران معرفي كرده است. ايشان پس از ورود متفقين در سال 1320 به عنوان وابسته نظامي فرانسه فعاليت مي‌كرده است.
در 28 خرداد 1332 به يك خانم فرانسوي به نام ” ماري گاليشه “ كه با گذرنامه سويسي به ايران آمده بود و در كاخ عبدالرضا برادر محمدرضاشاه به عنوان پرستار خدمت مي‌كرد، دستور داده شد كه كشور را ترك كند.
از اوايل تير تا نيمه اول مرداد ماه 1332، ” دلسوزا“ كه در پوشش پزشكي در شيراز به فعاليت جاسوسي مشغول بود، و ” رابرت آليس “ كه نزديك به چهل سال در ايران به سر مي‌برد، ” جاك “ كه در پوشش معلم زبان انگليسي فعاليت مي‌كرد، ”ويليام مورگان ناسوت “ كه در سال 1310 به عنوان تاجر وارد ايران شد و در زمان جنگ جهاني دوم به عنوان يك سرهنگ از سوي متفقين، فرماندار نظامي همدان شد و پس از جنگ شركتي در همدان تشكيل داد و فرش و پوست صادر مي‌كرد، دكتر ” رودلف شارپ “ به عنوان پزشك و ” ريجنالد داگلاس داويدسن “، از جمله افرادي بودند كه به عنوان جاسوس شناخته شدند و به بيان ديگر افشا شدند به گونه‌اي كه به ناگزير دستور اخراج آنها داده شد. پر روشن است كه جاسوسهاي بسيار ديگري در ايران حضور داشتند و همچنان به فعاليت خود ادامه مي‌دادند.
از هم گسيختن وحدت ملي، ايجاد تفرقه ميان رهبران نهضت ملي، جنگ رواني و ايجاد اغتشاش و ناامني و ديگر عوامل بسترساز براي سركوبي نهضت ملي و وقوع كودتاي 28 مرداد 1332، محصول فعاليتهاي جاسوسي افراد يادشده و صدها جاسوس ناشناخته ديگر دولت بريتانيا و دولت ايالات متحده آمريكا بود.
http://www.iichs.org/index.asp?id=563&doc_cat=1
---------------------------------------------------------
عملیات آژاکس، بررسی اسناد CIA درباره ی کودتای 28 مرداد
نگارش : محسن قاسمی شاد  
عملیات آژاکس، بررسی اسناد CIA درباره ی کودتای 28 مرداد
ترجمه : ابوالقاسم راه چمنی
پژوهش : سجاد راعی
انتشارات : موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر
چاپ سوم کتاب «عملیات آژاکس» با ترجمه ی ابوالقاسم راه چمنی و پژوهش سجاد راعی در شمارگان 3200 نسخه از سوی انتشارات «موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات ابرار معاصر» تهران منتشر شد.
کتاب با یادداشتی از ناشر آغاز می شود که به زعم خود تلاش کرده کتاب حاضر را که دارای صبغه تاریخی است با مرکزیت موضوع براندازی تبیین و منتشر کند. این کتاب به دو بخش ترجمه و پژوهش تقسیم شده که در بخش ترجمه فصل بندی و دسته بندی اسناد با توجه به موضوع براندازی صورت گرفته است. در بخش پژوهش نیز محورهایی چون نقش حزب توده و ... با محوریت براندازی نقد و بررسی شده است.
این کتاب بررسی اسناد CIA درباره ی کودتای 28 مرداد را در دو بخش انجام داده است. بخش اول که به مطالب ترجمه ای اختصاص یافته شامل پنج فصل است که هر یک شامل زیر مجموعه هایی می شود.
فصل اول با عنوان «طرح مقدماتی عملیات آژاکس» به بررسی اقدامات اولیه، توافقات با زاهدی، ارتباط با مجلس، ارتباط با رهبران مذهبی، ارتباط با بازار، حزب توده، برنامه های مطبوعاتی و تبلیغاتی، ارتباط با قبایل و چگونگی اجرای روش براندازی شبه قانونی می پردازد.
فصل دوم با عنوان «طرح اجرایی عملیات آژاکس» به «طرح عملیاتی» در چهار زیر مجموعه ی «پشتیبانی مقدماتی از جناح مخالف دولت مصدق»، «نقش شاه به عنوان مرکز ثقل مخالفان»، «توافقات صورت گرفته با زاهدی و سازماندهی عملیات براندازی» و همچنین «برآورد میزان احتمال موفقیت عملیات» می پردازد.
فصل سوم با عنوان «گزارش دونالد ویلبر از کودتای 28 مرداد» به زیر مجموعه هایی چون یادداشت مورخ، خلاصه، گام های آغازین، طراحی نقشه، تایید و تثبیت طرح عملیات، تصمیم گیری و آغاز فعالیت ها، در تنگنا گذاشتن شاه، نخستین تلاش، شکست ظاهری، شاه پیروز است، گزارش لندن و ... می پردازد.
فصل چهارم با عنوان «طراحی بعد نظامی عملیات» و فصل پنجم با عنوان «ارزیابی نظامی عملیات» به زیر مجموعه هایی چون سنجش افراد، اطلاعات نظامی و اصلی برای عملیات براندازی دولت مخالف، طراحی نظامی عملیات مبنای اصلی کودتا، یادداشتی غیررسمی وزارت خارجه ی انگلیس در تاریخ بیست و سوم جولای 1953 می پردازد.
بخش دوم که به مطالب پژوهشی اختصاص یافته شامل زیر مجموعه هایی متعدد است که به برخی از آن ها اشاره می شود :
«نفت یا کمونیسم؟»، «توافق بر سر زاهدی»، «حرکت شاه»، «براندازی شبه قانونی»، «آیت الله العظمی بروجردی و کودتا»، «مطبوعات و کودتای 28 مرداد 1332»، «ایالت و عشایر و کودتای 28 مرداد 1332»، «اوباش و کودتای 28 مرداد 1332»، «نظامیان و کودتای 28 مرداد 1332»، «به نام مردم بر ضد مردم»، «چه باید کرد؟» و ...
http://www.aariaboom.com/content/view/1340/288/
----------------------------------------------------------
دو عملیات آژاکس و چکمه برای یک کودتا !
کودتای 28 مرداد 1332 از نقاط چالش برانگیز 60 سال اخیر تاریخ ایران  به شمار می آید که درباره  حضور نیروهای بیگانه و عوامل سازمان های اطلاعاتی و جاسوسی غرب ، در پشت صحنه آن ، تاکنون اسناد و کتب و مقالات بسیاری انتشار یافته و  البته هنوز بسیاری از اسناد و مدارک پنهان مانده ، از جمله روزنامه نیویورک تایمز در سال 1992 فاش ساخت که اسناد مربوط به این واقعه در آرشیو سازمان CIA سوزانده و از بین برده شده است که این مطلب را یکی از مسئولین سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا تایید کرده و اظهار داشت که به دلیل کمبود جا در آرشیو آن سازمان ، مبادرت به چنین کاری کرده اند! این درحالی است که براساس قانون اسناد و مدارک سری در آمریکا ، این گونه اوراق بایستی پس از 30 سال در اختیار افکار عمومی قرار گیرد ، یعنی اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد و دخالت دولت آمریکا و سازمان CIA در آن می بایست در سال 1983 در معرض نگاه عمومی جهانیان قرار می گرفت که تا سال 1992 با بهانه های مختلف ، به تعویق افتاد و در این سال هم اعلام شد که اسناد مذکور سوزانده شده است!! اگرچه براساس برخی افشاگری های صورت گرفته ، اخبار موثقی وجود دارد که این اسناد خوشبختانه سوزانده نشده و هنوز در آرشیوهای CIA و حتی سرویس های اطلاعاتی انگلیس یعنی MI5 و MI6 موجود هستند ، ولی همچنان از دید افکار عمومی دنیا پنهان مانده اند.
اما در طی این مدت ، افکار عمومی ، مورخین و جستجوگران اسناد تاریخی ، چندان هم دست خالی نمانده اند و افشای برخی خاطرات و سندهای مهم بیوگرافیک ، مکاتباتی و گزارشی از منابع اصلی کودتا و همچنین انتشار برخی کتب معتبر مانند خاطرات دانالد ویلبر ، خاطرات کرمیت روزولت و کتاب با اهمیت مارک گازیوروسکی و همچنین چاپ ناخودآگاه برخی اخبار و گزارشات خبری در روزنامه های معتبر مانند دیلی تلگراف ، عدم افشای اسناد منتشر نشده را تا حدودی جبران ساخته است.
بخشی از مطالب روشنگرانه فوق الذکر در قسمت 14 از سریال مستند "راز آرماگدون" (که در 26 قسمت تهیه شده بود و طی ماههای اردیبهشت و خرداد و تیرماه ، به طور روزانه از شبکه خبر سیما پخش شد ) تحت عنوان "کودتای 28 مرداد  1332" ارائه گردید که در اینجا برای نخستین بار متن آن برنامه (که به شکل نریشن و یا توسط راوی به سمع و نظر مخاطبان می رسید ) تقدیم می گردد ، بلکه باب های تازه ای برای بررسی وقایع منجر به کودتای 28 مرداد 1332 و حوادث پس از آن باز گردد.:
در تاریخ معاصر ما ، کودتای 28 مرداد 1332 در نظر اغلب کارشناسان و مورخین و ناظران آگاه سیاسی ، یکی از سیاه ترین نقاط عمل استعمار و به خصوص امپریالیسم آمریکا در میهن ما به شمار آمده و می آید. این نکته حتی در میان روشنفکران و نویسندگان خارجی و به ویژه  آمریکایی مسئله غریبی به نظر نمی آید و کتب و مقالات متعدد و بسیاری درباره آن نوشته شده که معروفترینش کتاب "همه مردان شاه" نوشته استیون کینزر خبرنگار مشهور نیویورک تایمز است که در دوران کاری خود ، گزارش هایی را از بیش از 50 کشور در چهار قاره جهان برای این روزنامه ارسال نمود.
اما تقریبا اغلب منابعی که ماجرای کودتای 28 مرداد را روایت کرده و به زمینه ها و پس زمینه های آن پرداخته اند ، کلیت این جریان را با طرح کرمیت روزولت و سازمان سیا و شعبان بی مخ و اخیرا برادران رشیدیان محدود ساخته اند و از برخی چهره های اصلی و پشت پرده این حادثه ننگین در تاریخ ایران و جهان عمدا یا سهوا گذشته اند.
طبق اسنادی که در غرب هم منتشر گردیده ، در باره عوامل پنهان داخلی این کودتا ، بیشتر به شبکه برادران رشیدیان اشاره شده است ، تنها مارک گازیوروسکی (استاد علوم سیاسی دانشگاه لوییزیانای آمریکا که کتاب ها و مطالب متعددی درباره سیاست خارجی آمریکا و روابط این کشور با کشورهای جهان سوم دارد ) است که  در کتاب خود تحت عنوان "کودتای 28 مرداد "  به شبکه بدامن به عنوان مهمترین شبکه سازمان سیا در ایران اشاره کرده است . او که اهم پژوهش خود را براساس اسناد دست اول و مصاحبه با کارمندان  پیشین سازمان سیا مبتنی نموده ، سرپرستان این شبکه را دو ایرانی با نام های رمز نرن و سیلی می داند.
اما برخلاف تصور گازیوروسکی ، شبکه مجری برنامه بدامن ، یک شبکه آمریکایی نبود. پروژه بدامن یکی از نخستین پروژه هایی بود که در چارچوب همکاری اینتلیجنس سرویس و سازمان نوبنیاد سیا در آن زمان برمبنای امکانات غنی بومی MI6 و بودجه کلان سیا آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت که در همکاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع کرد. دو ایرانی که در اسناد سیا با نام های رمز نرن و سیلی خوانده شده اند ، در واقع این دو نفر بودند و همین شبکه بود که در سال های پس از کودتا به عنوان مقتدرترین سازمان پنهانی در حیات سیاسی ایران اعمال نفوذ نمود و بسیاری از رقبای جاه طلب خود را ، اعم از سایر وابستگان به اینتلیجنس سرویس و یا عوامل  مستقل سیا مهار کرد  و به قدرتی بلامنازع تبدیل شد.راز دوام محمد رضا پهلوی در کشاکش تنازع مراکز قدرت در غرب در پیوند وی با همین شبکه بود که در نهایت توسط دست های نامریی و نیرومند امپراتوری جهانی صهیونیسم اداره می شد.
براساس آنچه گازیوروسکی می نویسد ، طبق اسناد موجود ، برادران رشیدیان در نوامبر 1951 برابر با آبان 1330 توسط MI6 در اختیار سیا قرار گرفتند تا نقش مهمی را در عملیات انگلیسی- آمریکایی کودتا ایفا کنند.
اما در واقع این شبکه روچیلد – ریپورتر بود که طرح کودتای 28 مرداد 1332 را ریخته و بوسیله عوامل مختلفش از جمله سازمان سیا و اینتلیجنت سرویس و شبکه های بدامن و رشیدیان اجرا کردند . نگاهی به وقایعی که طی سالهای 1327 تا 1332 اتفاق افتاد ، روشن می سازد که چرا کانونهای جهانی صهیونیسم ، علیرغم پایگاههایی که در سالهای پس از شهریور 1320 در ایران ایجاد کرده بودند ، در اوایل دهه 30 به این نتیجه می رسند که بایستی یک کودتا ، شرایط موجود را به سوی رهبری نیروهای تازه نفس آمریکایی بگرداند. وقایعی که طی سالهای اواخر دهه 20 اتفاق افتاد نشان از تقویت گسترده نیروهای مبارز مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی در سطح جامعه ایران داشت. علاوه برآن ، محبوبیت فداییان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی ،  نفوذ اندیشه اسلام سیاسی در میان مردم  را به رخ می کشید و این نامطلوبترین وضعیت برای محافل استعماری و خصوصا کانون های صهیونیستی به شمار می آمد. حرکت آیت الله کاشانی و نواب صفوی در تشکل مردم علیه حاکمیت اسراییل در فلسطین که تا آن زمان در میان عموم نیروهای سیاسی جامعه بی نظیر بود ، زنگ خطری برای کانون های فوق به شمار می آمد. از همین رو ملاحظه می کنیم که پشت پرده کودتای 28 مرداد 1332 شبکه صهیونیستی روچیلد – شاپور ریپورتر قرار می گیرد که تا امروز کلیه اسناد و تبلیغات جهانی سعی در پنهان نگه داشتن این نقش عمل کرده است.
تنها در تاریخ 25 مارس 1979 برابر 5 فروردین 1358 بود که نشریه انگلیسی ساندی تلگراف طی مقاله مفصلی برخی از ابعاد فعالیت های شاپور ریپورتر را افشاءکرد. در این مقاله ضمن اشاره به سوابق ریپورتر در حکومت شاه که به عنوان "رایزن عالیمقام شاه ایران" حضور داشته است، از نقش وی در کودتای 28 مرداد 1332 ، پرده بر می دارد. نشریه ساندی تلگراف می نویسد:"... او کسی است که روابط و همکاری نزدیک با سازمان های جاسوسی انگلستان و آمریکا داشته و از جمله عملیات او ، نقش مستقیم در کودتای سال 1953 (1332) و بازگردانیدن شاه به تاج و تخت می باشد... او در همان زمان همکاری نزدیک خود را با سازمان سیا آغاز کرد و مستقیما با عوامل این سازمان وارد مذاکره شد تا کودتایی را که در اثر آن شاه به قدرت بازگشت (یعنی همان کودتای 28 مرداد 1332) سازماندهی کند..."
اشاره نشریه ساندی تلگراف به نقش فراسازمانی شاپور ریپورتر که زمانی در اینتلیجنس سرویس است و زمان دیگر در CIA خود گویای ارتباطات نزدیک اطلاعاتی – امنیتی وی با کانون های جهانی صهیونیسم است که لرد ویکتور روچیلد در راس آنها قرار می گرفت و همچنان که پیش از این نیز گفته شد با سرشاپور  ریپورتر نیز رابطه نزدیکی داشت. انتشار مقاله ساندی تلگراف وابسته به جناح کارگر انگلیس را می توان به رقابت هایی که این حزب در آن زمان با محافظه کاران تحت نفوذ شبکه روچیلد ریپورتر داشت ، مربوط دانست.
پیتر رایت مامور ارشد MI6 در خاطراتش از تیم سه نفره لرد ویکتور روچیلد، سِر دیک وایت و سِر شاپور ریپورتر سخن گفته است. او می‌نویسد:"...ویکتور روچیلد با استفاده از دوستی‌اش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه، که آن‌ها را بطور شخصی و برای دیک وایت کنترل می‌کرد... مانند سِر ریپورتر که رل تعیین‌کننده‌ای در عملیات خاورمیانه‌ای MI-6 در سال‌های دهه 1950 داشت، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ می‌کرد... ..." در آرشیوهای ایرانی اسناد متعددی موجود است که رابطه نزدیک لرد ویکتور روچیلد، و همسرش (ترزا مایور)، و سِر دیک وایت (رئیس وقت MI-6) را با سِر شاپور ریپورتر و نیز رابطه صمیمانه آنان را با امیر اسدالله علم مسجل می‌سازد.
کریستوفر مونتاگ وودهاوس ، مسئول عملیات چکمه در MI6 (یادآوری می شود که عملیات کودتای 28 مرداد 1332 براساس نوشته های دانالد ویلبر آمریکایی که خود در کودتا نقش مهمی برعهده داشت ، "آژاکس" و از سوی اینتلیجنت سرویس انگلیس ، با عنوان "چکمه" خوانده شد) که در سالهای 1951 – 1952 در تهران بود و بعدها رییس انستیتوی سلطنتی امور بین المللی ، نماینده مجلس عوام از حزب محافظه کار و رییس موسسه انتشاراتی پنگوئن شد ، نیز در خاطراتش می نویسد:"...زینر (مامور MI6 در ایران)همچنین یک پارسی اهل بمبئی را که همشاگردی شاه بود ، به من معرفی کرد ، اگرچه در آن موقع او آدم مهمی نبود ولی بعدها بواسطه خدماتی که برای ما انجام داد ، به لقب سر شاپور ریپورتر مفتخر شد..."
اما سند قاطع دیگری درباره شاپور ریپورتر وجود دارد که نشان می دهد ، دلال اسلحه قلمداد کردن وی تا چه حد ساده انگاری به شمار می آید.
این سند گزارشی است با طبقه بندی "به کلی سرّی" (Top Secret) که شاپور ریپورتر رسماً از سوی سرویس اطلاعاتی بریتانیا (MI6) برای جان اف. کندی، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا)اندکی پس از پیروزی کندی در انتخابات (نوامبر 1960/ آبان 1339) و قبل از مراسم سوگند خوردن و انتقال رسمی منصب ریاست جمهوری (20 ژانویه 1961)( نگاشته است. بنابراین، سند بی تاریخ فوق به حوالی آذرماه 1339 تعلق دارد. در اینجا تنها به یک نکته مهم مندرج در آن اشاره می شود که به نقش شاپور در کودتای 28 مرداد مربوط است.
شاپور گزارش خود را چنین آغاز می کند:
"با کمال تواضع به عرض می رسانم مایه افتخار بزرگی است که از من خواسته شده تا از سوی سرویسم گزارش حاضر را درباره شاه به استحضار مقام آینده ریاست جمهوری برسانم.
نظرات من [درباره شاه] بر اساس بیش از 15 سال تجربه رابطه شخصی با شاه به عنوان افسر رابط دارای استوارنامه دائم از سوی سرویسم با شخص او و نیز بر بنیاد مشاهدات شخصی ام از سیر وقایع در ایران از زمان جنگ [دوّم جهانی] به عنوان افسر سرویسم شکل گرفته و بر این پایه مبتنی است."
عبارات فوق نشان می دهد که شاپور تا اواخر سال 1339 به مدت 15 سال افسر رابط سرویس اطلاعاتی بریتانیا با شاه بود. در واقع، این مأموریت از ژوئن 1947/ تیر 1326 و با بازگشت شاپور از هنگ کنگ آغاز شد.
شاپور در صفحه دوّم معرفی خود را اینگونه ادامه می دهد:
"...من در مقام کسی که در این دوران آشفته رئیس عملیات و افسر عملیاتی سرویسم در ایران بودم، القائاتی را که از آن زمان تاکنون از سوی برخی افراد "مطلع" عنوان می شود که گویا تنها "عملیات چکمه" بود که قدرت را از چنگ مصدق و همپالکی های کمونیست او خارج نمود، به شدت تکذیب می کنم. آنچه ما کردیم تنها فشردن ماشه احساسات مردم به پادشاه شان بود که به آن پیروزی همه جانبه انجامید. این اقدام بر بنیاد هیچ احساس دگرخواهانه دیگر شدنی نبود. در آنصورت، چنان که می دانیم و برای آینده ای قابل پیش بینی، فقدان ایرانی مستقل برای غرب فاجعه آفرین بود. همچنین باید متذکر شوم که آشفته بازار ایران دستپخت خود ما بود؛ اشراف نفتی لندن از دیدن تحولات زمانه کور بودند و برخی آقایان محترم در وزارت امور خارجه [آمریکا] سبکسرانه راه بازی با "ناسیونالیست ها" و جبهه آن ها را برگزیده بودند! کاردار بریتانیا [در تهران]، که "محبوب" مصدق بود، نظرات لاقیدانه خود را در زمینه گرایش های دمکراسی و لیبرالیسم در ایران داشت!  این دخالت های بیجا، ناخواسته و تحریک کننده راه اصلاحات واقعی را مسدود ساخته و راه آنارشیست ها، عوامفریبان و "روشنفکران کافه نشین" را هموار نموده بود..."
اما در 11 نوامبر 1969/ 19 آبان 1348 نشان طریقت امپراتوری بریتانیا (OBE) در کاخ باکینگهام به شاپور ریپورتر اعطا شد بی آن که جنجالی در پیرامون آن برانگیخته شود؛  و در 20 مارس 1973/ 29 اسفند 1351 شاپور نشان شهسوار فرمانده طریقت امپراتوری بریتانیا (KBE) را از ملکه الیزابت دوّم دریافت داشت.
چپمن پینچر، روزنامه نگار سرشناس و دوست مشترک لرد ویکتور روچیلد و شاپور ریپورتر که خود قبلاً عضو MI5 بود، این حادثه را پوشش خبری گسترده داد و مقاله او در دیلی اکسپرس شهرت فراوان برای شاپور به ارمغان آورد.متن مقاله به شرح زیر است:
"...افتخارات برای مرد محجوب شاه
کسی که میلیون ها به بریتانیا سود رسانید
نوشته چپمن پینچر
از میان تمامی کسانی که دیروز در کاخ باکینگهام از ملکه نشان دریافت کردند، کسی که افکار عمومی بریتانیا او را کمتر از همه می شناسد، کسی است که به آنها بیشترین خدمت را کرده است.
او سِِر شاپور ریپورتر است، یک شهروند انگلستان که مقیم تهران است و به خاطر خدماتش به منافع بریتانیا در ایران شوالیه شد. این خدمات خاموش سفارش هایی که صدها میلیون پوند ارزش دارد برای بریتانیا به ارمغان آورده به همراه تمامی مشاغلی که ملازم آن است و به نظر می رسد در آینده بیش از این خواهد بود.
سِِر شاپور، 52 ساله، مشاور چندین موسسه بزرگ بریتانیاست. او چنان محتاط است که نامی از این مشاوره ها نمی برد، ولی من حدس می زنم که او در تأمین سفارش های عظیم ایران برای دریافت هواپیماهای کنکورد، تجهیزات دریایی، هاورکرافت ها، موشک ها و سایر تجهیزات دفاعی نقش داشته است. زمانی که شاه در سال گذشته از تأسیسات دفاعی بریتانیا، به منظور مشاهده عملی هواپیماها و سلاح ها، دیدار کرد، سِِر شاپور در کنار او بود.
چگونگی شکل گیری این رابطه یکی از عجیب ترین نمونه هایی است که نشان می دهد تاریخ، درواقع، چگونه ساخته می شود: پس از جنگ اوّل جهانی، پدر او، که او نیز ریپورتر نام داشت زیرا یکی از اجداد او در بمبئی خبرنگار بود، مشاور شرقی هیئت نمایندگی بریتانیا در تهران بود. از لندن به ژنرال آیرونساید، فرمانده یکی از نیروهای نظامی بریتانیا در ایران، دستور داده شد که شاه حاکم بر ایران را برکنار کرده و یک حکمران جدید، که بتواند بیشتر و بهتر منافع ملی ایران را تجلی بخشد، بیابد. او [آیرونساید] برای مشاوره نزد آقای ریپورتر رفت. ریپورتر به او گفت تنها یک نفر را می شناسد که واجد کمال، عزم راسخ و توان ذهنی برای انجام این وظیفه است و این شخص رضاخان، یک افسر ایرانی در بریگاد قزاق، است.
آیرونساید بلافاصله به رضاخان علاقمند شد. او [رضا خان] به عضویت دولت منصوب و به زودی نخست وزیر شد. او در سال 1925 خود را شاه اعلام کرد و نام خانوادگی پهلوی را برگزید و اکنون پسرش است که [بر ایران] حکومت می کند.
این انتخاب تقریباً تصادفی برای ایران سرنوشت ساز بود؛ نه تنها به این دلیل که رضا خان به یک پادشاه مترقی بدل شد، بلکه از اینرو که پسر او نیز استعداد شگرفی برای رهبری از خود نشان داد. ایران به سبب همین استعداد [شاه]، از نظر اجتماعی و صنعتی با سرعتی بی سابقه در حال پیشرفت است و تجارت بریتانیا نقش مهمی در این فرآیند ایفا می کند.
سِِر شاپور، مانند شاه، برآن است که گسترش سریع دوستی و شراکت انگلیس و ایران در امور تجاری و دفاعی یکی از مهم ترین فرآیندها در پیشرفت سیاست بین المللی است. او به خاطر تلاش های پیشین در سال 1969 نشان OBE دریافت داشت ولی پیشینه خدمات او به بریتانیا بسیار قبل از این زمان است. او در زمان جنگ [جهانی دوّم] متخصص جنگ روانی ارتش بریتانیا در هند بود. در جریان بحران نفتی ایران در اوایل دهه 1950، زمانی که محمد مصدق منافع نفتی بریتانیا در ایران را ملّی کرد و روابط دیپلماتیک [دو کشور] به وخامت گرایید، به عنوان مشاور سیاسی در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران خدمت می کرد! از آن زمان او به یکی از خارق العاده ترین شخصیت های بین المللی بدل شده که در عالی ترین سطوح فعالیت می کنند ولی شخصاً ترجیح می دهند در سایه باشند. او به زودی به تهران بازمی گردد، جایی که با حجب و فروتنی به همراه همسرش آسیه و دو فرزندش زندگی می کند..."
به این مناسبت، سر دیک وایت، رئیس نامدار MI5 و MI6 که پیتر رایت او را «بزرگ ترین افسر ضدجاسوسی قرن بیستم»  و گرانت او را «برجسته ترین افسر ضداطلاعاتی بریتانیا در دوران پس از جنگ جهانی دوّم»  می خوانند، در نامه تبریک خود (مورخ اوّل ژانویه 1973) به شاپور از جمله چنین نوشت:
"...شاپور عزیزم
خالصانه ترین و گرم ترین تبریکات مرا بپذیر. این روز بزرگی برای هر دو شما و برای نام خانواده شماست و این است قدرشناسی از خدمات واقعی ... من برای همکاری مان ارج فراوان قائلم و نسبت به ارزش ایثار عظیم و ثبات قدم تو، در طول سال هایی که در امور بزرگ و خاموش خدمت کرده ای، واقف هستم..."
بعدها، پرویز راجی ، سفیر شاه در لندن ، در خاطراتش، ذیل وقایع پنجشنبه 20 آبان 1355، نوشت:
"...ناهار در سفارت با چاپمن پینچر. از مصاحبه‌ای که پنج سال پیش با اعلیحضرت کرده بود و ترتیب آن را لرد راتچایلد [ویکتور روچیلد] داده بود، سخن گفت. سر شاپور ریپورتر هم در مصاحبه حضور داشته. از نزدیکی شاه و ریپورتر و نقشی که پدر ریپورتر در به تخت نشاندن رضا شاه داشت، اظهار تعجب کرد. پینچر تمامی این مطالب را در مقاله‌ای که بعداً در دیلی اکسپرس چاپ شد، گنجانده بود و توافق قبلی اعلیحضرت را هم برای انتشار آن به دست آورده بود. از سخنان پینچر آزرده‌خاطر شدم. احساس تحقیر کردم. دلم می‌خواست کاری بکنم یا چیزی بگویم تا شاید اندکی از غرور ملّی‌ام را باز یابم. اما حقایق انکارناپذیرند و به هر حال اعلیحضرت اجازه انتشار آن‌ها را داده بود..."
 (پرویز راجی، در خدمت تخت طاووس: یادداشت‌های روزانه آخرین سفیر شاه در لندن، تهران: چاپ جدید، طرح نو، 1381، ص 55)
http://smostaghaci.persianblog.ir/post/248
-------------------------------------------------
شکست مثلث اتحاد و کودتای 28 مرداد
آیت الله کاشانی
شهید نواب صفوی دکتر محمد مصدق
28 مرداد ماه را بایستی نقطه عطف مهمی در تاریخ معاصر ایران دانست، روزی که ثمره مجاهدتهای ملی شدن صنعت نفت به سرانجام نرسید و دولت دکتر محمد مصدق توسط یک کودتا سرنگون شد. کودتایی که انگلیسها طرح اصلی آن را ریختند. ملی شدن صنعت نفت بیش از هر چیز به منافع سرشار شرکت نفت انگلیس که به تاراج منابع نفتی ایران عادت کرده بود، ضربه زد و انگلیس مصمم بود که انتقام بگیرد اما حمایت مردم ایران به تبعیت از آیت الله کاشانی و دفاعیات دکتر مصدق در شورای امنیت و دادگاه لاهه آنها را از رسیدن به این هدف باز داشت، لذا انگلیس بر آن شد که از ابزار زور بهره بگیرد اما بعد از جنگ جهانی دوم قدرت مانور انگلیس و توان مالی و نظامی اش به شدت کاهش یافته بود و آمریکا نیز به مداخله در امر ایران تمایل نداشت؛ تا اینکه پیروزی آیزنهاور جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریكا باعث تغییرات عمده‌ای در سیاست خارجی آمریكا شد.
روزولت رییس اداره خاور نزدیك سازمان سیا به فرماندهی عملیات انتخاب شد و آمریكا و انگلیس، ستاد مشتركی را در ایستگاه اطلاعاتی انگلیس در قبرس تشكیل دادند و عملیات كودتا را طرح‌ریزی كردند.  ابتدا در 25 مردادماه توسط سرهنگ نصیری کودتا انجام شد اما این کودتا به شکست انجامید و محمدرضاشاه که در رامسر به سر می برد مستقیما از همان جا به بغداد فرار کرد. 3 روز بعد سرلشکر فضل الله زاهدی کودتا را تکرار کرد و موفق به سرنگونی دولت مصدق گردید و محمدرضا شاه به ایران بازگشت.
رمز پیروزی  صنعت ملی شدن نفت در ایران در یک مثلث نهفته بود: اتحاد میان آیت الله کاشانی، دکتر محمد مصدق و شهید نواب صفوی و رمز شکست نیز در همین مثلث.
در مورد دلایل کودتا بسیار نوشته شده است اما کمتر به این موضوع توجه شده که رمز پیروزی و شکست صنعت ملی شدن نفت در ایران در یک مثلث نهفته بود. اتحاد این مثلث به پیروزی و اختلاف این مثلث به پراکندگی و جدایی مردم منجر شد: اتحاد میان آیت الله کاشانی، دکتر محمد مصدق و شهید نواب صفوی. اختلافات رخ داده میان این سه ضلع از فردای پیروزی سر باز کرد و به حد خطرناکی رسید. چنانچه نواب صفوی بر علیه آیت الله کاشانی و مصدق بیانیه صادر کرد. دکتر مصدق،  نواب را به زندان افکند و دیگر به توصیه های آیت الله کاشانی توجهی نکرد.
تندروی های شهید نواب، کندروی ها و اشتباهات دکتر مصدق و عدم مدیریت صحیح از سوی آیت الله کاشانی همه دست به دست هم داد و این نهضت مردمی در عرض کمتر از 3 روز سقوط کرد و با نخسست وزیر شدن سرلشکر زاهدی برگ ننگینی از استبداد در این مرز و بوم گشوده شد. بعد از کودتا نواب صفوی و یارانش اعدام شدند، دکتر مصدق نیز به احمد آباد تبعید شد.
گروه جامعه و سیاست، حمید نساج، دانشجوی دکترای علوم سیاسی
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=72444
---------------------------------------------------
تهران امروز:كودتاي 28 مرداد عبرت‌ها و آموزه‌ها
«كودتاي 28 مرداد عبرت‌ها و آموزه‌ها»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛57 سال پيش آمريكا و انگليس براي حفظ و بقاي نظام سلطنتي كه به شدت به قدرت‌هاي غربي وابسته بود، دسيسه‌اي را كه از مدت‌ها پيش چيده بودند به اجرا در آوردند و تحت عنوان عمليات «آژاكس» كودتاي 28 مرداد انجام گرفت. ايران همواره كشور مهمي براي قدرت‌هاي جهاني بوده و هنوز نيز هست.
انگيزه‌هايي كه دولتمردان آمريكا و انگليس را به دخالت مستقيم و آشكار در امور داخلي يك كشور ثالث، ترغيب كرد، نه تنها از بين نرفته كه هنوز هم به قدرت خود باقي است، گرچه مجال و فرصت كودتا از آنها سلب شده اما امكانات و روش‌ها و ابزارهاي ديگري وجود دارند تا آنها اراده خود را بر ملت و دولت بزرگ ايران، تحميل كنند اما اينگونه نيست كه رويدادهايي همچون كودتاي 28 مرداد سال 1332 همواره بر وفق مراد نظام جهاني سلطه باشد.
بسياري از عوامل و نيروها به نفع ملت‌ها و دولت‌هاي سلطه‌ستيز تغيير كرده و هم از اين روست كه قدرت‌هاي استكباري و در راس آنها آمريكا، نوميدانه مي‌كوشند، هيمنه و هيبت از دست رفته در كار زار با ملت‌هاي انقلابي به‌ويژه در برابر انقلاب اسلامي را باز يابند. در بررسي علل و عوامل موفقيت كودتاي 28مرداد، توجه به نيروهاي موثر و مرجع در جامعه ايراني بسيار حائز اهميت است. فاصله و اختلاف و سپس دوري ملي‌گرايان از روحانيت به معناي از دست دادن اعتباري بود كه روحانيان و نهاد روحانيت در جامعه ايران براي بازيگران سياست فراهم مي‌ساختند.
كودتاي 28 مرداد به اين علت پيروز نشد كه دكتر مصدق ياراي بسيج هواداران خود را نداشت، بلكه مهم‌ترين علت پيروزي كودتاي 28 مرداد را در رويگرداني توده‌ها از دولت مصدق بايد جست‌وجو كرد و علت رويگرداني توده‌ها از مصدق و دولت او چيزي نبود جز دوري جستن مصدق و ملي‌گرايان از روحانيان و نهاد روحانيت.
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100883480838
-------------------------------------------------------------------------------
پیروز واقعی در کودتای 28 مرداد، ملت ایران بود
محمد اسماعیل حیدرعلی
با آنکه سندهای اصلی کودتای 28 امرداد 1332 در اختیار ما نیست، اما با همین اندازه سند، آگاهی و خاطراتی که پیرامون نهضت ملی شدن نفت ایران و آن کودتای رذیلانه ای که به سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق انجامید، در اختیار است، می توان به روشنی دریافت که همان کودتا نیز یک پیروزی بزرگ برای ملت ایران بوده است.
زمانی می توان این واقعیت را دریافت که ذهن را از اندیشه های مغشوش و داوری های هدف مندی که مستقیم و غیر مستقیم به ما القاء شده است، خالی کرد. سپس سندها، آگاهی ها و خاطرات نقش آفرینان آن نهضت فراگیر ملی را به شیوه ای درست و علمی کنار هم گذاشت و بر آن ها دقت کرد تا به این نتیجه شگفت انگیز رسید که روشن بینی، زیرکی و واقع گرایی نقش آفرینان نهضت ملی شدن صنعت نفت کشورمان، تمامی ترفندها، نقشه کشی ها و فریب کاری های استعمار پیر انگلیس و استعمار آزمند آمریکا را نقش برآب کرد و موجب شد آنان به کثیف ترین حربه متوسل شوند و گروهی اوباش را به یاری شمار اندکی از نظامیان ناآگاه یا خود فروخته بفرستند تا حکومتی را که نماد آگاهی و بیداری ایرانیان (و نه چنان که مدعیانی مانند آقای دکتر موسی غنی نژاد با وصف دموکراسی پوپولیستی نام می برند) بود سرنگون سازند و حکومتی دست نشانده، بی ریشه و جبون را به جای آن بنشانند.
این درست است که با آن کودتا صفوف نهضت ملی برهم خورد، یک پارچگی ها و یک دلی ها از میان رفت و جامعه ی ما سالیانی چند دچار بهت زدگی و سرخوردگی شد، اما شعله ی آزادی خواهی، سرفرازی طلبی و تمنای استقلال و عظمت، در دل مردم فرو نکشید و نمرد و از همین رو بود که 25 سال بعد - آری 25 سال بعد - خشم فرو خورده ی همین ملت فوران کرد و از شرایطی که پیش آمده بود علیه آن حکومت دست نشانده سود جست و آن را سرنگون کرد ...
هنگامی که نسل من دوره ی دبیرستان را می گذراند، در کتاب های درسی و غیر درسی، در روزنامه ها و برنامه های رادیویی (و سپس تلویزیونی)، به ویژه در زمان های نزدیک به سال روز 28 امرداد، نهضت ملی شدن صنعت نفت را با ترفندهای ویژه ی مغزشویی، حرکتی کور و ضد منافع ملی جلوه می دادند و کودتای 28 امرداد را موهبتی الهی معرفی می کردند.
اگر قرار بود آن تبلیغات چون زنگاری بر مغز نسل من بنشیند، ما هم امروز با کسانی که بیشترشان حسن نیت هم دارند، هم آوا می شدیم و آن نهضت را برخاسته از جاه طلبی گروهی سیاستمدار که رهبری خود را به شادروان دکتر محمد مصدق سپرده بودند، می پنداشتیم.
اما خواندیم و گوش کردیم تا زمانی رسید که آن باورهای نادرست از ذهنمان زدوده شد. حال نوبت آن بود که دریابیم آن حرکت همگانی، بدون پیش زمینه بوده است یا می توان برای آن پیش زمینه هایی نیز یافت ؟
اسناد و نوشتارهای پراکنده ای که چاپ می شد، و یا امکان دسترسی به آن ها وجود داشت، نشان داد که پنهانی ترین ریشه های نهضت ملی شدن نفت را حتی می توان در خیزش مشروطیت جست وجو کرد.(در دوره ی ریاست جمهوری آقای خاتمی کتابی از سوی نهاد ریاست جمهوری در مورد اسناد و مکاتبات مربوط به حرکت رضاخان برای تغییر قرارداد دارسی و شرکت نفت انگلیس منتشر شد که نشان می دهد حتی سیاست مدارانی که سر سپرده ی دیکتاتور بودند و از آنان به بدنامی یاد می شود، آن قرارداد را ظالمانه و استعماری می دانستند و می کوشیدند دیکتاتور را تشویق کنند آن را تغییر دهد.)
رویدادها و افشاگری های بعدی نشان داد که نهضت ملی شدن صنعت نفت آرزوی مشترک بخش اصلی مردم، احزاب و سیاستمداران آن زمان بوده است. آرزویی بوده  است که در دوره ای، جز با ایما و اشاره و رعایت احتیاط از آن سخن نمی گفتند، اما حتی سیاستمداری استخوان دار، هم چون قوام السلطنه، پیش از رویداد سی تیر [1] معتقد بوده است که :
« شرکت ملی نفت ایران ... استخراج می کند و به شرکتی که برای تصفیه و فروش تشکیل می شود که اقلاَ 75 درصد باید متعلق به ایران باشد در سر چاه بفروشد از روی قیمت خلیج ایران»[2]
سرانجام، شرایط زمانی و چیدمان نیروهای داخلی فرصتی ایجاد می کند که این اشتیاق سوزان ملی فوران کند و تمامی نیروهای سیاسی و سیاست مردان زمان، خواهان ملی شدن صنعت و منابع نفت کشور شوند. این درست است که مصدق نماد آن نهضت بود، اما بسیاری از سیاست مداران زمان، با گرایش های گوناگون در کنار مصدق ایستادند، او را به رهبری برگزیدند و سررشته ی کارها را به دست او سپردند. بنابراین، پسوند «ملی» در آن نهضت، دارای بار معنایی راستینی است.
هیچ انسانی به تنهایی نمی تواند در چنین رویدادهایی بر همه ی امور، توطئه چینی ها، فریب کاری ها و دغل بازی ها آگاهی و تسلط داشته باشد، از این رو اگر به تاریخ نویسان امانت دار نهضت ملی شدن نفت ایرادی وارد باشد، گذشتن از کنار کارها و کردارهای افرادی است که هرکدام توطئه ای را کشف کردند یا برای تصمیم گیری درست، به رهبر نهضت، راه نشان دادند. اگر چنین شده بود، اکنون ما می دانستیم آیا خود دکتر محمد مصدق بود که به فریب آمیز بودن پیشنهاد بانک جهانی پی برد و آن را نپذیرفت، یا کسانی که از ماهیت این بازوی نیرومند استعمار نوین آگاهی داشتند، وی را در جریان گذاشتند.
رد کردن این پیشنهاد، در آن زمان که هنوز ماهیت و کارکرد بانک جهانی و صندوق بین المللی به عنوان دو بازوی نیرومند استعمار نو (نئوکلنیالیسم) روشن نشده بود، به راستی نشان از هوشمندی و دور اندیشی رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت دارد. اما شگفتا که برخی از چهره های علمی کنونی، رد کردن این پیشنهاد و به دام خدعه نیفتادن را خطا می دانند !
در این جا لازم است به نکته ای که انگیزه ی این نوشتار شد، اشاره ای بکنم.
به مناسبت صدمین سال اکتشاف و استخراج نفت در ایران، رسانه های گوناگون، مطالبی را منتشر می کنند. در این میان، دیدارگاه ایران دیپلماسی، که رنگ و بوی وزارت امورخارجه را دارد، سلسله گفت وگوهایی را با گروهی از پژوهشگران و اقتصاددانان انجام داده است که بنا به ماهیت دیدارگاه مورد بحث، جز گروهی اندک، کسی از چند و چون آن ها آگاهی نمی یابد. اما پاره ای از مطالب طرح شده در همین گفت وگوها، بعدها منبع و ماخذ خواهد شد.[3]
در میان این گفت وگوها، نظریات دو تن از مصاحبه شوندگان شگفت انگیز و حیرت آور است. یکی از این دو، دکتر محمد علی همایون کاتوزیان (استاد دانشگاه آکسفورد) است و دیگری دکتر موسی غنی نژاد (اقتصاددان و استاد دانشگاه های ایران و ...)
این نوشتار فرصت نمی دهد سخنان آقای دکتر غنی نژاد واکاوی شود،[4] کندوکاو در تمامی پاسخ های آقای دکتر کاتوزیان هم در مجال این نوشته نیست و فقط به بخشی از آن نظر دارم.
دکتر کاتوزیان یک فرصت طلایی را که دکتر مصدق از کف داد (و از نظر او، همین امر پیش زمینه ی شکست نهضت شد) رد کردن پیشنهاد بانک جهانی می داند و می گوید :
«... در آن زمان نهضت ملی کاملا متحد بود و اختلافاتی که بعدها در آن پدید آمد، وجود نداشت. حتی شاه نیز در ظاهر از آن پشتیبانی می کرد و موقعیت ایران هم در خارج و هم در داخل  بسیار قوی بود. شورای امنیت هم به نحوی موقعیت ایران را تایید کرده بود و خلاصه، نهضت ملی هم، چه در داخل و چه در خارج در اوج خود قرار داشت. در آن زمان پیشنهادی توسط بانک جهانی مطرح شد، که این نهاد برای دو سال صنعت نفت را به کار بیندازد و وضع را به حالت عادی برگرداند.
در واقع بانک جهانی آن را اداره کرده و درآمد آن را بین ایران وشرکت نفت سابق تقسیم کند، تا در طول آن دو سال طرفین مذاکره کرده به توافق برسند ...»
یا جناب دکترکاتوزیان ساختار، کارکرد و شیوه ی تشکیل و اداره ی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را نمی شناسند و یا می شناسند و تجاهل العارف می فرمایند.[5]
کوشندگان نهضت ملی شدن نفت باید پای یک نهاد استعماری را که تحت کنترل آمریکا و انگلیس بوده و هست، به میان می کشیدند، ریش خود و نهضت را به دست آن می دادند، دو سال مذاکره پشت مذاکره می کردند تا اصل مطلب فراموش شود، مردم از شور بیافتند و پراکنده شوند، بین نیروهای سیاسی شکاف بیفتد و آن نهضت شکوهمند از درون بپوسد و با فضاحت به پایان برسد ؟
خیلی ساده اندیشی است که بپنداریم نهادی که تحت سلطه ی کامل استعمارگران است، به سود ملت ایران عمل می کرد، قراردادها را به سود منافع راستین ملت ایران می بست و سرانجام نیز دارایی این کشور را از غارت گران می گرفت و دو دستی تحویل ملت ایران می داد !
جناب دکتر کاتوزیان و همگنان ایشان ماجرای اسناد سیا و وزارت خارجه ی آمریکا در رابطه با نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 امرداد را از یاد برده اند ؟ اگر از یاد برده اند، برایشان به طور خلاصه بازگو می کنیم.
در زمان ریاست جمهوری بیل کلینتون و هنگامی که خانم مادلین آلبرایت هنوز وزیر خارجه ی او بود، قرار شد اسناد منتشر نشده ی سیا و وزارت خارجه ی آمریکا در موارد بالا، منتشر شود. چند روز بعد اعلام کردند که زمان انتشار اسناد به عقب افتاده است. چندی بعد هم اعلام کردند اسناد مفقود شده است !
راستی را ... آن اسناد در برگیرنده ی چه واقعیت هایی بود که دولت قدر قدرت آمریکا با چنین روش فضاحت آمیزی مانع انتشار آن ها شد ؟ امکان ندارد بخشی از آن اسناد به همین ماموریت بانک جهانی برای سرکار گذاشتن رهبران نهضت و ملت ایران، ایجاد اختلاف و «خود براندازی» مربوط باشد ؟
هر کس و هر عاملی که سبب شد تا مداخله ی بانک جهانی پذیرفته نشود، خدمت ارزنده ای به ملت ایران کرد.
رهبران نهضت و ملت آن قدر ایستادند و سرسختی نشان دادند تا سرانجام دو ابر قدرت زمانه، یعنی انگلیس و آمریکا را واداشتند با حمایت آشکار و پنهان ابرقدرت دیگر، یعنی اتحاد جماهیر شوروی، از چماق داران و چاقوکشان برای تسلط بر منابع نفت ایران و بر سر کار آوردن یک رژیم دست نشانده استفاده کنند وننگ این کار را هم در کارنامه ی خود به ثبت رسانند.
آن ها توانستند دفتر نهضت ملی شدن نفت را ببندند، حکومت ملی را ساقط کنند و به غارت منابع ما ادامه دهند. اما نتوانستند گرامی ترین و ارزشمندترین دارایی ما را که آزادی خواهی، استقلال طلبی و سرفرازی جویی است، از ما بستانند.
این شعله در قلب نسل پیش، نسل کنونی و نسل های بعدی فروزان خواهد ماند.
ایدون باد
پانوشت ها :
1. قوام السلطنه برخلاف آنچه پنداشته می شود دستور کشتار 30 تیر را صادر نکرده بود. برای آگاهی ر.ک به «در تیر رس حادثه»، نوشته ی حمید شوکت، به نقل از دکتر ارسنجانی، ص 293.
2. ر.ک جلد اول 70 مقاله، کار یحیی مهدوی و ایرج افشار (این جمله از نامه ی خطی پیوست مقاله ی دکتر عظیمی، با قید واژه ی «محرمانه» به امضای قوام است.)
3. تهیه کننده ی این سلسله گفت وگوها، خود بر ابتدای هریک از آن ها مقدمه ای (که گاه طولانی تر از مصاحبه است) می نگارد. او نه به نهضت ملی شدن نفت می تازد و نه درباره ی مصدق و یاران او بد نویسی می کند، بلکه حتی نوعی همدلی نشان می دهد و این به اصطلاح پژوهشگران و اقتصاددانان هستند که اما و چراهای حیرت آوری را مطرح می کنند.
4. آقای دکتر غنی نژاد یکی از نقاط منفی نهضت ملی شدن نفت را اتکای دولت به درآمدهای نفتی می دانند و می فرمایند :
«... علت این است که در این جا با ساختار اقتصاد، نفت مان را دولتی کردیم. خودمان کردیم. به صورت طبیعی این طور نیست. این یک امر طبیعی نبوده که نفت، دولتی باشد. نفت را ما دولتی کردیم. آن هم یک تاریخ مشخص دارد : سال های 30 و ملی شدن صنعت نفت که همه می گویند عالی است و دموکراتیک است. خیلی ساده است برای این که ببینید تناقض از کجاست ؟ اگر از نظر اقتصادی نگاه کنیم، سیاست ملی کردن نفت اشتباه بود ...»
ای کاش آقای دکتر غنی نژاد، سندی ارایه می دادند که نشان دهد هدف کوشندگان نهضت ملی کردن نفت، ریختن درآمدهای نفتی به جیب دولت بوده است. دولت مصدق، سال 1331 کشور را بدون درآمد نفت اداره کرد و نه کمبودی پیش آمد و نه هم آب از آب تکان خورد. حتی بعد از کودتا، درآمد نفت در بودجه ی جاری منظور نمی شد، بلکه به بودجه ی عمرانی اختصاص می یافت. در دوره ی هویدا بود که درآمد نفت دولتی شد. فقط اگر به واژه ی «ملی کردن صنعت نفت ایران» دقت فرمایید کافی است. چرا نگفته اند «دولتی کردن صنعت نفت ایران»؟ از خطاهای دیگران برای بی اهمیت (و حتی بد جلوه دادن) نهضت یک ملت، استفاده کردن، اخلاقی است ؟
5. نطفه ی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم در اجلاس «برتون وودز» بسته شد. نظریه پردازانی هم چون لرد جان میناردکینز در این کنفرانس طرحی در انداختند که اقتصاد جهان را در دستان قدرت های استعمارگر فاتحان جنگ دوم قرار می داد.
نسخه های همین دو نهاد بود که کشورهای ثروتمندی مثل برزیل و آرژانتین را تا مرز فلاکت و ورشکستگی کشاند. هند هم تا زمانی که به دستورالعمل های این دو نهاد عمل کرد، دچار فلاکت بود.
از سوی دیگر، در موارد بسیاری، استعمار نوین، از این دو نهاد برای اجرای هدف های سیاسی خود در نقاط مختلف جهان استفاده کرده است که جای بازگو کردن آن ها در این نوشتار کوتاه نیست.
6. در مورد حمایت و همگامی شوروی با آمریکا و انگلیس همین بس که یادآور شویم آن رژیم از دادن 11 تن طلا و میلیون ها دلار طلب قانونی ایران به حکومت ملی دکتر مصدق خودداری ورزید و یک سال بعد از کودتا، آن ها تقدیم حکومت کودتا کرد و در برابر، حکومت کودتا نیز قریه ی فیروزه، واقع در ترکمنستان را دو دستی تقدیم آنان کرد.
برگرفته از مجله خواندنی، شماره 50 - امرداد 87 - محمد اسماعیل حیدرعلی (محمد حیدری)
http://www.aariaboom.com/content/view/1330/189/
----------------------------------------------------------
کودتای 28 مرداد
آفتاب: کودتای‌ آمریکایی-انگلیسی که با هدف مقابله با نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران اجرا و منجر به برکناری محمد مصدق از نخست وزیری و انزوای آیت الله سید ابولقاسم کاشانی، رهبر مذهبی نهضت، شد.
با پیروزی‌ نهضت‌ ملی شدن صنعت نفت‌ در جریان‌ قیام‌ سی‌‌ام‌ تیر 1331 و روی‌ کارآمدن‌ مجدد دکتر مصدق، نهضت، به‌ اوج‌ اقتدار خود رسید. در اولین‌ روز پیروزی‌ دادگاه‌ لاهه‌ رای خود را به‌ نفع‌ مردم‌ ایران‌ رای‌ صادر نمود. مجلس‌ شورای‌ ملی‌ روز سی‌ام‌ تیر را به‌ عنوان‌ روز قیام‌ مقدس‌ ملی‌ اعلام‌ نمود و قوام‌السلطنه‌ را به‌ دلیل‌ کشتار مردم‌ و قیام‌ مسلحانه‌ علیه‌ ملت‌ ایران، مفسد فی‌الارض‌ شناخت‌ و کلیه‌ اموال‌ او را مشمول‌ مصادره‌ دانست.
رئیس‌ مجلس، سیدحسن‌ امامی، که‌ از فراماسون‌های‌ برجسته‌ و از طرفداران‌ دربار و شاه‌ بود، کنار رفت‌ و آیت‌ الله‌ سید ابوالقاسم‌ کاشانی‌ به‌ ریاست‌ مجلس‌ انتخاب‌ شد. در مجلس‌ هم‌ کمیسیونی‌ برای‌ تعقیب‌ مسببین‌ حوادث‌ و کشتار سی‌ام‌ تیر تشکیل‌ گردید.
به‌ دنبال‌ تضعیف‌ دربار و نمایندگان‌ طرفدار شاه در مجلس،‌ مجلس‌ شورای‌ ملی طی‌ مصوبه‌ای‌ بنا به‌ درخواست‌ مصدق، اختیارات‌ قانونگذاری‌ را برای‌ شش‌ماه‌ به‌ او واگذار کرد و بدین ترتیب مصدق‌ با دارا بودن ریاست‌ بر قوه‌ مجریه، ارتش، فرماندهی‌ کل‌ قوا و اختیارات‌ تام‌ در قانونگذاری، تبدیل به قدرتی بلامنازع‌ در کشور شد.
دکتر مصدق در اولین گام خود پس از کسب قدرت، سرلشکر احمد وثوق، فرمانده‌ ژاندارمری‌ زمان‌ قوام‌ السلطنه‌ را که‌ در جریان‌ قیام، دست‌ به‌ کشتار مردم‌ زده‌ بود، به‌ عنوان‌ کفیل‌ وزارت‌ دفاع‌ منصوب‌ کرد.
همچنین مصدق در شرکت‌ نفت، مرتضی‌ قلی‌ بیات‌ (سهام‌ السلطان) را به‌ عنوان‌ مدیر عامل‌ و رضا فلاح‌ را به‌ عنوان‌ مدیر پالایش‌، که‌ هر دو به‌ جاسوسی‌ برای‌ انگلستان‌ شهرت‌ داشتند، منصوب‌ نمود. به‌ همین‌ جهت، حسین‌ مکی‌ و نمایندگان‌ عضو هیئت‌ مدیره‌ شرکت‌ نفت، در اعتراض‌ به‌ انتخاب‌ این‌ افراد استعفا دادند و در پی‌ آن، دکتر مصدق، جمع‌ دیگری‌ را به‌ مدیریت‌ امور نفت‌ برگزید. اما رضا فلاح‌ و مرتضی‌ قلی‌خان‌ بیات‌ را در مسئولیت‌ خود ابقا کرد.
احمد قوام‌ السلطنه‌ نیز که‌ به‌ موجب‌ مصوبه‌ مجلس‌ می‌بایست‌ تحت‌ تعقیب‌ قرار گیرد و مجازات‌ شود علی‌ رغم‌ اینکه‌ دسترسی‌ به‌ وی‌ ممکن‌ بود، عملا مجازات نشد و اقدامی‌علیه‌ وی‌ صورت‌ نگرفت. همین‌ امر، زمینه‌ ساز جرأت‌ یافتن‌ دیگران‌ در فعالیت‌ علیه‌ مصدق‌ و اعتراض‌ دیگر رهبران‌ و سیاسیون‌ نهضت‌ گردید.
سیاست‌ مصدق‌، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ شبکه‌ای‌ از فعالیت‌های‌ سیاسی‌ علیه‌ دولت‌ مصدق‌ را در قالب‌ فعالیت‌های‌ کمونیستی‌ سازماندهی‌ نماید. فعالیت‌هائی‌ که‌ از حوز‌ه اشراف‌ حزب‌ توده‌ و سازمان‌ جاسوسی‌ دولت‌ کمونیستی‌ شوری‌ خارج‌ بود و هر دو تصور می‌کردند که‌ فعالیت‌ این‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ به‌ نفع‌ سیاست‌های‌ آنها صورت‌ می‌گیرد. در همین‌ راستا، سازمان‌ جاسوسی‌ انگلستان، با هدایت‌ شاپور جی‌ در داخل‌ و کریستوفر ودهاوس‌ درانگلستان، با کارگردانی‌ اسدالله‌ علم‌ به‌ جذب‌ تعدادی‌ از کمونیست‌های‌ سابق‌ پرداخت‌ و با به‌ خدمت‌ گرفتن‌ آنها، فعالیت‌های‌ مختلفی‌ را در پوشش‌ حزب‌ توده‌ انجام‌ داد.
تصور حزب‌ توده‌ و روس‌ها، گسترش‌ نفوذ آنها در ایران‌ بود. اما تصور دکتر مصدق، استفاده‌ از آنان‌ در مسیر اهداف‌ خود بود. این‌ گروه‌ انگلیسی‌ که‌ در بین‌ مردم‌ به‌ «توده‌ نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات‌ علیه‌ مذهب‌ و روحانیت‌ و معتقدات‌ دینی، این‌ باور را در میان‌ مردم‌ ایجاد می‌کردند که‌ دولت‌ مصدق‌ دولتی‌ ضد مذهبی‌ و زمینه‌ ساز نفوذ کمونیست‌هاست.
شبکه‌های‌ تحت‌ هدایت‌ «شاپور جی» و «اسدالله‌ علم» در اجرای‌ این‌ سیاست‌ نقشی‌ فعال‌ داشتند. اسدالله‌ علم، با جذب‌ چهره‌های‌ روشنفکر، مطبوعاتی‌ و سیاسی‌ یکی‌ از موثرترین‌ اجزای‌ این‌ عملیات‌ بوده‌ است.
فعالیت‌ شبکه‌ شاپور جی‌ و اسدالله‌ علم‌ بر دو محور متمرکز بود: عملیات‌ نفوذ سیاسی‌ و عملیات‌ جنگ‌ تبلیغاتی‌ و فرهنگی. عوامل‌ این‌ شبکه‌ توانسته‌ بودند که‌ در حزب‌ توده، جبهه‌ ملی، حزب‌ زحمتکشان، نیروی‌ سوم، حزب‌ ایران‌ و.... نفوذ کنند.
در کنار تبلیغات‌ زهرآگین، سیاست‌های‌ دکتر مصدق‌ نیز در راستای‌ تمرکز بخشیدن‌ به‌ قدرت‌ خویش‌ و اعمال‌ محدودیت‌ در حوزه‌های‌ دخالت‌ آیت‌ الله‌ کاشانی‌ و نیروهای‌ مذهبی‌ و نفی‌ حضور آنان‌ سبب‌ شد که‌ وی‌ در میان‌ مجموعه‌ای‌ از مشکلات‌ تنها بماند؛ به‌ عنوان‌ نمونه‌ وی‌ سیدمجتبی‌ نواب‌ صفوی، رهبر فدائیان‌ اسلام، را- که‌ می‌توانست‌ با نیروهای‌ فدائی‌ تحت‌ امرش‌ حمایت‌ سیاسی‌ و نظامی‌مناسبی‌ برای‌ حکومت‌ او فراهم‌ آورد - در همان‌ ماه‌های‌ اولیه‌ حکومت‌ خویش‌ و به‌ جرم‌ ایراد یک‌ سخنرانی‌ در سال‌ 1327 در آمل‌ که‌ در پی‌ آن‌ مردم‌ به‌ چند مغازه‌ مشروب‌ فروشی‌ حمله‌ کرده‌ بودند، به‌ زندان‌ انداخت و عملاً‌ در برابر نیروهایی‌ که‌ با فداکاری‌ آنان‌ به‌ مجلس‌ و ریاست‌ دولت‌ رسیده‌ بود، ایستاد. علاوه‌ بر آن‌ مجموعه‌ فعالیتهای‌ ضد دینی‌ گروه‌های‌ سیاسی‌ با گرایش‌ انگلیسی‌ و روسی، فضای‌ روانی‌ این‌ افتراق‌ را تشدید کرده‌ بود.
اختلافات‌ دکتر مصدق‌ و آیت‌ الله‌ کاشانی‌ در مسائلی‌ مانند تمدید لایحه‌ اختیارات‌ دکتر مصدق، اجرای‌ پاره‌ای‌ از احکام‌ شرعی‌ در خصوص‌ منع‌ فروش‌ مشروبات‌ الکلی‌ و همچنین‌ نوع‌ عزل‌ و نصب‌ها و چگونگی‌ تنظیم‌ قرارداد جدید نفت، سبب‌ بروز شکاف‌ عمیقی‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ و نمایندگان‌ طرفدار آنها شد و سیل‌ اتهامات‌ و تبلیغات‌ سیاسی‌ علیه‌ یکدیگر آغاز و پی‌ گرفته‌ شد. با وجود جلسات‌ متعدد آشتی‌ کنان‌ که‌ بین‌ آنها برگزار شد، در نهایت‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ درایت‌ انقلابی‌ و گذشت‌ متقابل، راه‌ اختلاف‌ مجدداً، در پیش‌ گرفته‌ می‌شد.
در کنار این‌ اختلافات‌ داخلی، سیاست‌های‌ آمریکا و انگلیس‌ در مسیر کودتا علیه‌ دولت‌ دکتر مصدق‌ و نهضت‌ ملی‌ به‌ طور جدی‌ پی‌ گرفته‌ شد و دکتر مصدق‌ در ملاقات‌ با لوی‌ هندرسن، سفیر آمریکا، نسبت‌ به‌ حمایت‌ این‌ کشور از انگلیس‌ و عمل‌ نکردن‌ به‌ وعده‌هایش، وی‌ را سرزنش‌ کرد.
در سوم‌ خرداد سال‌ 1332 جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریکا، خبر از وقوع‌ تحولاتی‌ مهم‌ در خاورمیانه‌ داد. در اواخر خرداد 1332 ژنرال‌ آیز نهاور در قبال‌ درخواست‌ کمک‌ دولت‌ ایران‌ اعلام‌ کرد: «چون‌ دولت‌ ایران‌ توانایی‌ فروش‌ نفت‌ خود را دارد، دولت‌ آمریکا هیچ‌ گونه‌ کمک‌ مالی‌ به‌ ایران‌ نخواهد کرد. افزون‌ بر این‌ تا رضایت‌ دولت‌ انگلیس‌ جلب‌ نشود، آمریکا از خرید نفت‌ ایران‌ خودداری‌ خواهد کرد. با وجود این، ما نسبت‌ به‌ سختی‌ و موقعیت‌ دشوار ایران‌ آگاهیم‌ و امیدواریم‌ تا وضع‌ ایران‌ بدتر نشده‌ دولت‌ ایران‌ نظرات‌ دولت‌ انگلیس‌ را بپذیرد».
اما با وجود این، دکتر مصدق‌ در نامه‌ای‌ به‌ آیزنهاور از مواضع‌ آمریکا در قبال‌ ایران‌ ابراز نارضایتی‌ کرد و خواهان‌ افزایش‌ کمکهای‌ اقتصادی‌ آن‌ کشور به‌ ایران‌ شد. آیزنهاور نیز به‌ دکتر مصدق‌ پاسخ‌ رد داد و از او خواست‌ تا فرصت‌ باقی‌ است‌ اقداماتی‌ برای‌ جلوگیری‌ از بدتر شدن‌ اوضاع‌ به‌ عمل‌ آورد.
در بیست‌ و هفتم‌ تیر ماه‌ سال‌ 1332 پنجاه‌ و سه‌ نفر از کارکنان‌ اداره‌ اصل‌ چهار و سفارت‌ آمریکا، تهران‌ را ترک‌ کردند و در کنار آن، مقادیر معتنابهی‌ سلاح‌ برای‌ کودتا مخفیانه‌ و تحت‌ عنوان‌ کمک‌های‌ انسان‌ دوستانه‌ اصل‌ چهار وارد کشور شد.
فضای‌ سیاسی‌ و اختلافات‌ گسترده‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ باعث‌ شد که‌ سرلشکر فضل‌ الله‌ زاهدی‌ - که‌ سابقة‌ طولانی‌ در خونریزی‌ و بی‌رحمی‌نسبت‌ به‌ مردم‌ و شورش‌های‌ داخلی‌ داشت و در دولت‌ دکتر مصدق‌ نیز مدتی‌ عهده‌ دار سمت‌ وزارت‌ کشور بود، پس‌ از برکناری، به‌ یک‌ نظامی‌مدعی‌ نخست‌ وزیری‌ و محور مخالفان‌ دکتر مصدق‌ تبدیل‌ شود.
در ششم‌ اسفند سال‌ 1331 به‌ دستور وی‌ بازداشت‌ گردید ولی پس‌ از مدتی‌ آزاد شد. از طرف‌ دیگر آمریکاییها و انگلیسیها با هماهنگی‌ اعضای‌ خانواده‌ سلطنت‌ از جمله‌ اشرف‌ پهلوی‌ به‌ جلب‌ همکاری‌ عوامل‌ خود پرداختند. اشرف‌ پهلوی، در این‌ مورد می‌نویسد: «در تابستان‌ 1332 یک‌ نفر ایرانی.... به‌ من‌ تلفن‌ کرد که‌ آمریکا و انگلیس‌ درباره‌ وضع‌ کنونی‌ ایران‌ بسیار نگرانند لذا می‌خواهم‌ با دو مرد یکی‌ آمریکائی‌ و دیگری‌ انگلیسی‌ ملاقاتی‌ داشته‌ باشید. ... مرد آمریکائی به‌ من‌ گفت‌ که‌ نماینده‌ جان‌ فاستر دالس‌ و آن‌ مرد انگلیسی‌ هم‌ نماینده‌ وینستون‌ چرچیل‌ است‌ که‌ حزب‌ محافظه‌ کارش‌ اخیراً‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ است. مرد انگلیسی.... گفت‌ زمان‌ عمل‌ فرا رسیده‌ است‌ ولی‌ ما باید از شما تقاضای‌ کمک‌ کنیم و چون‌ از شما تقاضا می‌کنیم‌ که‌ عملاً‌ زندگی‌ خود را به‌ خطر بیندازید چک‌ سفیدی‌ را در اختیارتان‌ قرار می‌دهیم‌ تا هر مبلغی‌ که‌ مایل‌ باشید روی‌ آن‌ بنویسید. ... وقتی‌ که‌ به‌ تهران‌ رسیدم‌ هنوز نیم‌ ساعت‌ نگذشته‌ بود که‌ فرماندار نظامی‌تهران‌ دستور مصدق‌ برای‌ خروج‌ را ابلاغ‌ کرد و لی‌ من‌ نپذیرفتم‌ و مصدق‌ 24 ساعت‌ فرصت‌ داد. و من‌ در این‌ مدت‌ پاکت‌ ارسالی‌ آن‌ مرد آمریکائی‌ را از طریق‌ همسر شاه‌ به‌ وی‌ دادم.»
مضمون‌ پاکت‌ ارسالی، دستور آمریکائی‌ها مبنی‌ بر همکاری‌ با کودتاچیان‌ بود که‌ از طریق‌ اشرف‌ به‌ شاه‌ ابلاغ‌ شد.
در همان‌ روز ژنرال‌ نورمن‌ شوارتسکف، مستشار سابق‌ ژاندارمری، با وجوه‌ اعطائی‌ سازمان‌ سیا به‌ مبلغ‌ پنج‌ میلیون‌ دلار، به‌ منظور سازماندهی‌ کودتا وارد تهران‌ شد و پس‌ از ملاقات‌ با جمعی‌ از افسران‌ و سرلشکر زاهدی‌ از کشور خارج‌ شد. او در این‌ سفر، پنج‌ میلیون‌ دلار به‌ زاهدی‌ بابت‌ هزینه‌های‌ کودتا پرداخت. در ششم‌ مرداد ماه‌ جان‌ فاستر دالس، وزیر خارجه‌ آمریکا، گفت: «فعالیت‌ روز افزون‌ حزب‌ غیرقانونی‌ کمونیست‌ توده‌ در ایران‌ واغماض‌ و چشم‌ پوشی‌ دولت‌ ایران‌ از این‌ گونه‌ فعالیت‌ها، نگرانی‌ بزرگی‌ برای‌ دولت‌ آمریکا ایجاد کرده‌ است.» در پی‌ آن‌ کرمیت‌ روزولت‌ مسئول‌ امور خاورمیانه‌ سازمان‌ سیا، با نام‌ جعلی‌ جیمز اف‌ لاکریج‌ از طریق‌ مرز عراق‌ در استان‌ کرمانشاه‌ وارد ایران‌ شد. با ورود روزولت، تحرک‌ بیشتری‌ به‌ فعالیت‌ کودتا داده‌ شد. رزولت‌ علاوه‌ بر پول، حجم‌ قابل‌ توجهی‌ مقاله، کاریکاتور، و امکانات‌ لازم‌ برای‌ فضاسازی‌ نیز به‌ همراه‌ خود آورده‌ بود.
در یازدهم‌ مرداد سال‌ 1332 کرمیت‌ روزولت، رهبر کودتا، با شاه‌ ملاقات‌ کرد و طرح‌ کودتا و برکناری‌ مصدق‌ و نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ را با وی‌ مطرح‌ و رضایت‌ نهائی‌ وی‌ را در عزل‌ مصدق‌ و انتصاب‌ زاهدی‌ جلب‌ نمود.
سه‌ روز بعد در چهاردهم‌ مرداد سال‌ 1332 ژنرال‌ آیزنهاور، رئیس‌ جمهور آمریکا، در یک‌ سخنرانی‌ تصریح‌ کرد که: «آمریکا مصمم‌ است‌ راه‌ پیشروی‌ کمونیسم‌ در ایران‌ و دیگر کشورهای‌ آسیائی‌ را مسدود کند. پیروزی‌ نخست‌ وزیر بر اقلیت‌ ناراضی‌ مجلس‌ و انحلال‌ آن‌ ثمر‌ همکاری‌ مصدق‌ و حزب‌ توده‌ بوده‌ است.
در روز بیست‌ و هفتم‌ مرداد، آیت‌ الله‌ کاشانی‌ طی‌ نامه‌ای‌ به‌ دکتر مصدق‌ او را از شرایط‌ جدیدی‌ که‌ کودتاچیان‌ تدارک‌ دیده‌ بودند، مطلع‌ ساخت‌ و از او خواست‌ که‌ با همکاری‌ با او تصمیمات‌ لازم‌ برای‌ جلوگیری‌ از کودتا را تدارک‌ ببیند.
دکتر مصدق‌ در پاسخ‌ نامه‌ آیت‌ الله‌ کاشانی‌ نوشت: «27 مرداد ماه‌ مرقومه حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ حسن‌ سالمی ‌زیارت‌ شد اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»
با این‌ پاسخ‌ دکتر مصدق، آیت‌الله‌ کاشانی‌ را از دخالت‌ در حوادث‌ آینده‌ منع‌ کرد و حتی‌ اعلام‌ حمایت‌ وی‌ را نیز لازم‌ نشمرد.
با شکست‌ طرح‌ اولیه‌ کودتا و استفاده‌ از ارتش، که‌ بیشتر با برنامه‌ آمریکایی‌ها همخوانی‌ داشته‌ است، مرحله‌ دوم‌ کودتا در بیست‌ و هشتم‌ مرداد ماه‌ توسط‌ شاپور جی‌ و عوامل‌ انگلیسی‌ و حمایت‌ آمریکائی‌ها به‌ اجرا گذاشته‌ شد.
براساس‌ برنامه‌ریزی‌های‌ سرهنگ‌ حسن‌ اخوی، طراح‌ اجرائی‌ کودتا، باید از مردم‌ و جمعی‌ از اراذل‌ و اوباش‌ علیه‌ مصدق‌ و دولت‌ او استفاده‌ گردد. خاصه‌ آن‌ که‌ دولت‌ مصدق‌ دستور داده‌ بود که‌ هوادارانش‌ خیابان‌ها را ترک‌ نمایند و این، بهترین‌ فرصت‌ را برای‌ کودتا فراهم‌ کرده‌ بود.
مراحل‌ طراحی‌ عملیات‌ اجرائی‌ کودتای‌ بیست‌ و هشتم‌ مرداد به‌ شرح‌ زیر بود:
1 _از نقاط‌ مختلف‌ شهر جمعیت‌‌هائی‌ تشکیل‌ شود و تعداد تقریبی‌ هر جمعیت‌ و رهبر هر گروه‌ معلوم‌ گردد.
2_ هر یک‌ از جمعیت‌ها در مسیرهای‌ تعیین‌ شده‌ به‌ مرکز شهر حرکت‌ نمایند و همزمان‌ به‌ مقصد محل‌ خیابان‌ شاه‌ - نادری‌ برسند.
3_باشگاه‌های‌ ورزشی‌ مانند باشگاه‌ تاج‌ نیز به‌ حرکت‌ درآیند.
4_شعار کلیه‌ افراد سلطنت‌ محمدرضا باشد.
5_ افراد گارد جاویدان‌ به‌ جمعیت‌ بپیوندند.
6_ خانه‌ دکتر مصدق‌ را محاصره‌ و وی‌ را دستگیر نمایند.
7- دستگیری‌ دکتر مصدق‌ از رادیو اعلام‌ و زاهدی‌ با تانک‌ به‌ نخست‌ وزیری‌ برود و از شاه‌ دعوت‌ به‌ بازگشت‌ کند.
در روز بیست‌ و هشتم‌ مرداد، طرح‌ فوق‌ به‌ طورکامل‌ اجرا شد و واحدهای‌ نظامی‌طرفدار دکتر مصدق‌ نیز دخالتی‌ در خنثی‌ سازی‌ کودتا انجام ندادند.
بدین‌ ترتیب‌ کودتا به‌ پیروزی‌ رسید و سرلشگر زاهدی‌ به‌ نخست‌وزیری‌ رسید و محمدرضا پهلوی‌ به‌ کشور بازگشت‌.
بعد از تسلیم‌ دکتر مصدق، کرمیت‌ روزولت‌ با شاه‌ ملاقات‌ کرد و شاه‌ ضمن‌ تشکر از او گفت:
«من‌ تاج‌ و تختم‌ را از برکت‌ خداوند، ملتم‌ و ارتشم‌ و شما دارم... و هر گاه‌ فاطمی‌را به‌ خاطر سرنگونی‌ مجسمه‌های‌ من‌ و پدرم‌ پیدا کنم، بی‌ درنگ‌ اعدامش‌ خواهم‌ کرد».
http://www.aftabnews.ir/vdcbwwbz.rhbw8piuur.html
----------------------------------------------------------
كالبد شكافي كودتاي 28 مرداد 1332 در گفت وگو با غلامحسين ميرزا صالح
ملت هميشه مجلس نيست
قسمت اول
مجيد يوسفي
كودتا در ايران يك واژه قرن بيستمي است. حال آنكه قدمت آن در جهان به قرن‌هاي گذشته باز مي‌گردد. نخستين بار وقتي مشروطه‌خواهان سلطنت محمدعلي شاه را به ‌زعم او مورد تهديد قرار دادند، او بساط مشروطه‌خواهان را در ميدان بهارستان برچيد و خود مجددا به تخت سلطنت نشست. اين جابه‌جايي قدرت اگر چه كمي بعد ناكام ماند اما نامش به كودتا معروف شد. واقعه اسفند 1299 كه سيدضياء‌ به همراه رضاخان قدرت را در تهران به دست گرفتند و نيز واقعه 28مرداد 1332، كه سرنگوني دولت مصدق را به دنبال داشت از جمله ديگر كودتاهاي تاريخ معاصر ايران است. با دكتر غلامحسين ميرزاصالح پيرامون تعريف كودتا در ايران و جهان و تبعاتي كه به دنبال داشت به گفت‌وگو پرداختيم كه در زير مي‌آيد.
بيش از صد سال است كه ما در كشورمان تجربه كودتا داريم. سه كودتاي مهم در همين صد سال رخ داده است. كودتاي 28 مرداد 32 و كودتاي سوم اسفند 1299 از جمله مهم‌ترين آنها است. به نظر شما مفهوم كودتا چه تغييراتي در يك نظام سياسي ايجاد مي‌كند و اساسا چه ويژگي‌هايي دارد؟
اگر كودتا را به معني سرنگون كردن سردمداران حاكم وجلوس كودتاگران بر كرسي فرمانروايي بدانيم، سابقه‌اي بسيار طولاني دارد. در منابع اروپايي معمولا به اقدام يوليوس سزار رهبر حزب مردم رم در تصاحب مقام ديكتاتوري مادام‌العمر اشاره مي‌شود و يا به قدرت رسيدن كلوديوس، و در منابع ايراني به آرتكسارس براي سرنگون كردن داريوش دوم و پيش از آن توطئه گئومات مغ و حكومت هفت ماهه او، و بعضي از منابع شيعی هم به قدرت رسيدن ابوبكر را نوعي كودتا مي‌خوانند.
تعريفي كلاسيك از كودتا را ادوارد لوتويك به دست مي‌دهد كه در همين سال‌جاري 2006 مقاله «سه دليل براي عدم بمباران ايران» را نوشت. او معتقد است كه كودتا عبارت از رخنه يك جناح كوچك اما بانفوذ دولتي است در اركان حساس حكومت و كسب قدرت سياسي با توسل به ابزارهاي گوناگون و گاه خشونت‌آميز. ولی نگاهي به فهرست 125گانه كودتاهاي مهم جهان، كه به استثناي 9مورد آن همگي از 1910 تا به امروز اتفاق افتاده است، نشان‌دهنده چنان تنوع و گستردگي است كه كاملا با تعريف لوتويك همخواني ندارد.
به اعتقاد‌ هانتينگتون كودتاها را بايد به سه قسمت تقسيم كرد:
نخست كودتاهاي اساسي و كامل مانند كودتاي سال1911 ميلادي چين، 1944ميلادي بلغارستان و 1952ميلادي مصر.
دوم كودتاهاي خيرخواهانه كه هدف اصلي آن اصلاح امور كشور و مبارزه با فساد و اين جور چيزهاست. نمونه قديم اين نوع كودتا، مقابله سولا سردار رومي‌بود با ماريوس قانوني و نمونه جديد آن كودتاهاي پاكستان، تركيه، تايلند و موارد مکرر در سوريه و بوليوی.
نوع سوم استفاده كودتاگران از حق وتو ارتش و ارتشيان است به قصد مقابله و سركوب مشاركت مردم در كسب حقوق سياسي و اجتماعي‌شان. مانند كودتاي 1973ميلادي شيلي و 1976ميلادي آرژانتين و تا حد زيادي ونزوئلا در سال2002ميلادي .
كودتاي نوع دوم و سوم به وسيله افسران ارشد شكل مي‌گيرد، و بانيان نوع اول افسران رده پايين و سربازان هستند.
دو نوع كودتاي ديگر هم داريم: يكي كودتاي بدون خونريزي كه كودتاگران با تهديد دستگاه حاكم را سرنگون مي‌سازند، كه نمونه بسيار معروف آن كودتاي ناپلئون در 10نوامبر1799 بود كه ماركس با كتاب هيجدهم برومر خود به آن شهرت جهاني بخشيد. نمونه جاري اين نوع كودتا اقدام پرويز مشرف در سال 1999 است.
ديگري كودتاي خودساخته است كه كودتاچي پا از حدود مشروعيت قانوني خود فراتر مي‌نهد مانند كودتاي لوئي بناپارت در برابر مجلس ملي فرانسه و يا اقدام پادشاه نپال در سال‌جاري ميلادي.
بعضي از پژوهشگران علوم سياسي اخيرا به تظاهرات مداوم و به اصطلاح آنها ماراتني شهروندان يك دولت براي تغيير حكومت اشاره مي‌کنند وآن را کودتای مخملی مي‌نامند، مانند تظاهرات صربستان در 2000، اوكراين و اكوادور و بوليوي در دو سال اخير ميلادي.
به اين نكته هم اشاره كنم كه عمده‌ترين هدف كودتاگران معمولا ساقط كردن نهادهاي نظامي‌يا بوروكراتيك حاكم و جايگزين كردن نظام ايده آل خويش است. آنها بلافاصله پس از تصاحب اركان حكومت( قواي سه گانه) اقدام به بركناري يا دستگيري يا ترور و يا اعدام دولتمردان كرده، و پس از پاكسازي عناصر وابسته به رژيم سرنگون شده، اقدام به لغو يا معلق كردن قانون اساسي يا منشورهاي رسمي ‌كرده و با صدور فرامين به اداره امور كشور مي‌پردازند و تدوين و تصويب قانون اساسي و ساير مقررات جديد را به آينده موكول مي‌كنند.
حال با توجه به آنچه كه درباره انواع كودتا در جهان از آغاز تا به امروز گفتيد، من از شما مي‌پرسم كه آيا مي‌توان دگرگوني و بلوا و آشوب ايران در دوم تيرماه 1289، سوم اسفند 1299 و 28مرداد 1332 را به معناي دقيق آن در علوم سياسي كودتا ناميد؟
به اعتقاد من، خير. در هر سه به اصطلاح كودتا، رژيم سياسي دستخوش دگرگوني اساسي نشد. هيچ يك از شاهان حاكم بركنار و يا تبعيد و کشته نشدند. قانون اساسي نه تنها لغو يا معلق نگرديد، بلكه مورد تاييد قرار گرفت. اصولا در طول هفتاد و چند سال عمر قانون اساسي قبلي هرگز هيچ گروه و حزب و شخصي خواستار لغو يا تعويض آن نشد. حتي حزب توده در اوج قدرت نمايي خود كه چندصدهزار عضو و طرفدار داشت، خواهان «استقلال ملي و قانون اساسي مشروطه» بود.
واقعه اول كه به كودتاي محمدعلي شاه معروف شده است در حقيقت از اختلاف ميان رييس قوه‌مجريه (بر اساس اصل 27متمم قانون اساسي) و قوه‌مقننه بود كه شاه بر اساس اصل48 قانون اساسي از حق انحلال آن برخورداربود.
دعواي شاه و مجلسيان بيشتر جنبه لج و لجبازي داشت و معركه‌اي بود كه روزنامه‌هاي تندرو آتش بيار آن بودند. به قول سيداحمد تفرشي: «در آن موقع تنگ باز هر آنچه نبايد بنويسند مي‌نوشتند و با قلم شليك مي‌كردند.»
اس و اساس حرف شاه اين بود كه: «يازده نفر از نمايندگان تندرو بايد تبعيد شوند، عدليه برپا شود و انجمن‌ها نظامنامه داشته باشند و در اجراييات دخالت نكنند و احدي نبايد اسلحه داشته باشد».
مجلس هم پاسخ مي‌داد كه: «تبعيد و نفي احدي قبل از محاكمه و ثبوت تقصير جايز نيست و خلاف قانون اساسي است، منع اسلحه هم بايد بعد از حصول امنيت انجام پذيرد».
در حقيقت اگر گروه ظاهرا انقلابي و ششلول بندهای آن بر سر عقل مي‌آمدند و دست پنهان آن نماينده تندروي آذربايجان از آستين آن جوان تبريزی در نمي‌آمد و اتابك ترور نمي‌شد، برقراري مصالحه ميان شاه و نمايندگان، در اين مورد و موارد ديگر، امكان‌پذير بود. از سوي ديگر آتش افروزي و تفرقه‌افكني‌ هارتويك وزير مختار روسيه و همچنين سابلين كاردار سفارت روس را در به خشونت كشاندن دعواي شاه و مجلس نبايد از نظر دور داشت، كه اينجا جاي پرداختن به آن نيست. باز به قول تفرشي: «در حالي كه سفراي فرانسه و آلمان و انگليس و اتازوني به فكر اصلاح بودند و به مجلس مي‌آمدند و مي‌رفتند روس‌ها در فكر برهم زدن بودند و تحريك كردن شاه به اعمال خشونت».
شاه در فرمان 14ربيع‌الثاني 1327 خود، ضمن گلايه از بي نظمي‌هاي چند ماه گذشته و اقرار به اين كه«اصول مشروطيت در تامين آسايش حال رعيت و ترتيب امورات دولت و مملكت بهترين اساس است» متعهد مي‌شود كه در اول ماه رجب همان سال مجلس بازگشايي گردد. البته بايد متذكر شد كه در صورت اعمال اصل48 قانون اساسي، مجلس بايد ظرف سه ماه تشكيل و شروع به كار مي‌كرد. گفتني است كه حوادث ديگر مشابه آنچه در ايران در آن زمان به وقوع پيوست و گاه به بلوا و شاه كشي هم انجاميد، اقدامي‌ كودتايي خوانده نشده است. در واقع در اجرای همين اصل از قانون اساسی است که شاه به صدراعظم مي‌گويد: «به تمام بلدان ايران تلگراف کرديم که وکلای خودشان را انتخاب کنند و سه ماه ديگر روانه نمايند» گفتنی است که حتی مخالفان سرسخت قانون اساسی و نظام مشروطه هم، اداره مملکت به شيوه سابق را ناممکن مي‌دانستند و با تداوم نوعی حکومت مشروطه موافق بودند. کما اين که وقتی سلطان العلماء در باغشاه و در حضورشاه مي‌گويد: «لفظ مشروطه منافی با دين است، شيخ فضل‌ا... در مخالفت با او متذکر مي‌شود: «مشروطه خوب است، شاه دستخط مشروطه را دادند... مشروطه بايد باشد، ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود نه هرج و مرج».
در واقعه سوم اسفند1299، حدود دوهزار نفر قزاق لنگان و خيزان با سر و وضعي آشفته، گرسنه و تشنه، در 28 بهمن 1299 از قزوين حركت و در سوم اسفند وارد تهران شدند و دو روز بعد احمدشاه فرمان نخست وزيري سيدضياءالدين طباطبايي را صادر كرد. او در همان روز كابينه نه نفره خويش را كه رضاخان در آن هيچ سمتي نداشت، در قصر فرح‌آباد به شاه معرفي كرد. وقتي در هفتم فروردين 1300و بار ديگر در هفتم ارديبهشت، مسعودخان كيهان از وزارت جنگ كناره گرفت، رضاخان سردار سپه به وزارت جنگ منصوب شد و وزير جنگ مستعفي به سمت وزير مشاور مشغول كار گرديد. در اين تغيير و تحول داخلي نه تنها كسي كشته نشد، بلكه قزاقان براي آگاه كردن مردم تهران از ورود خود چند تير توپ شليك كردند كه باعث سقط جنين چند زن از ترس شد. پنج سال و هفت ماه بعد از ورود نيروي قزاق به تهران و صدور فرمان نخست وزيري سيدضياء، طرح تشكيل دومين مجلس موسسان با 80راي از 85نفر نماينده حاضر در مجلس شوراي ملي به تصويب رسيد و پس از انجام انتخابات 287نماينده مجلس موسسان در تكيه دولت گرد آمدند و با261 راي موافق و 4مخالف (26غايب) اصول36 و37 و38 و40متمم قانون اساسي را تغيير دادند. شش سال و تقريبا دو ماه بعد از ورود قزاقان به تهران رضاخان سردار سپه بر تخت سلطنت نشست.
وقايع اتفاقيه1330 تا مرداد 1332 از چند جهت به ايام نهضت مشروطه شباهت داشت. در اين مورد نيز در نهايت دو قوه‌مقننه و مجريه كانون رويارويي و اختلاف بودند و هر كدام با استناد به پشتوانه‌هاي توده‌اي و حزبي بر حقانيت قانوني خود پافشاري مي‌كردند. اين بار نيز روزنامه و روزنامه‌نگاران، دانسته و ندانسته راه افراط پيمودند و باعث از ميان رفتن انسجام توده‌هاي برانگيخته شدند.
وقتی كه در زمان حكومت حسين علاء كميسيون نفت در 17اسفند سال 1329 يک روز بعد از ترور رزم آرا، پيشنهاد ملي كردن شركت نفت انگليس و ايران را به مجلس شوراي ملي فرستاد، در واقع آرزوي آن زن آباداني را در نخستين تظاهرات عظيم سياسی خاورميانه برآورده كه 4سال پيش، ملي كردن صنعت نفت را فرياد زده بود. پيشنهاد كميسيون نفت 7روز بعد در مجلس شوراي ملي و 5روز بعد از آن در مجلس سنا به تصويب رسيد. دکتر مصدق با 79 راي موافق و 12راي مخالف راي اعتماد گرفت و چهار روز بعد كابينه اول خويش را معرفي كرد. قوه‌مقننه در 10 ارديبهشت قانون ملي شدن نفت را تصويب نمود و در 11ارديبهشت شاه براساس اصل49 متمم قانون اساسی، رسما قانون ملي شدن صنعت نفت و خلع يد از شركت«سابق» نفت و تاسيس شركت ملي نفت ايران را اعلام كرد.
اينك قوه‌مجريه با برخورداري از چنين پشتوانه قانوني و محكمي‌موظف بود نسبت به اجراي آن پروژه سياسي- اقتصادي بزرگ تاريخ ايران، به شكلي سنجيده، سياست‌سازي و تصميم‌گيري كند و با سپردن امور به دست افراد متخصص در زمينه‌هاي مورد نياز و به‌خصوص در رشته حقوق و روابط بين‌الملل، به جنگ بزرگ‌ترين امپراتوری جهان برود.
اين را هم بگويم، که درباره هيچ يك از وقايع تاريخ طولاني ايران به اندازه آن سه سال منتهي به اواسط 1332 كتاب و جزوه و مقاله نوشته نشده است و متاسفانه، به‌جز چند مورد مختصر، تماما متاثر از ديدگاه‌هاي گروهي، رفيق بازي و نسبت‌هاي فاميلي است. مديريت آن پروژه كه كاملا جنبه رسمي ‌و قانوني يافت به خرد و انديشه و آگاهي از شرايط اقتصادي و سياسي حاكم بر جهان آن روزگار احتياج داشت تا «در خواب ديدن پيرمردي نوراني كه گفته بود نفت را ملي كنيد».
مطالعه صورت مذاكرات مجلس 16 كه در آن دوران بحراني، شش ماه‌ونيم بعد از مجلس قبلي افتتاح شد، هوش از سر انسان مي‌ربايد. اين كه بخوانيم دو تن از دارندگان دكتراي حقوق، بدون بررسي مشكلات بگويند: «اگر بر فرض نتوانيم مانند شركت نفت انگليس و ايران سي ميليون تن استخراج كنيم، ده ميليون تن كه مي‌توانيم...در اين صورت سالي سي ميليون ليره درآمد خواهيم داشت و دولت انگليس هيچ كاري نمي‌تواند بكند...اگر صنعت نفت در دست ملت باشد... آن انقلاب اقتصادي و رفاه كه مي‌خواهيم فوري فراهم مي‌شود... فقر و مسكنت و بدبختي جايش را به رفاه و آسايش مي‌دهد. همه دهات برق پيدا مي‌كنند، لوله كشي مي‌شود (مقصود لوله كشي آب تهران بود)، قواي موتوري به كار مي‌افتد...قرارداد 1933 هم باطل مي‌شود...بنابراين با يك تير دو نشان زده‌ايم. اگر ملت نتوانست اين كار را اداره كند، گردن مرا بزنيد.»
وقتي در سه ماه بعد اصل ملي كردن نفت به تصويب دو مجلس رسيد، مجريان آن برنامه عظيم در چنين خواب و خيالي بودند. به قول يكي از سرشناسان آن زمان: « نفت را ملي كرديم ولي نه توانايي اداره آن راداريم، نه متخصص فني، نه نفتكش و در فروش آن عاجز مانده و بايد از روسيه و آمريكا و انگليس كمك بخواهيم».
به هر حال من در اينجا قصد پرداختن به اوضاع و احوال آن دوران پرآشوب و تنش را ندارم. فقط همين قدر بگويم در زماني كه اجراي چنان برنامه سرنوشت سازي مستلزم حفظ نظم و آرامش بود تا دولتمرداني آگاه و آشنا با مسائل اقتصادي و سياسي و بخصوص فن ديپلماسي، حقوق و ثروت از دست رفته اين مردم را به آنان بازگردانند، برعكس شاهد هستيم كه مرتبا و در اواخر كار تقريبا هر روز عده‌اي در آشوب و بلواي احزاب و گروه‌ها و هيات‌هاي رنگارنگ كشته مي‌شدند و گردانندگان اين دسته جات هر يك خواهان كسب منافع ملت و ملي كردن نفت به شيوه خويش بودند. در اينجا نيز مانند نهضت مشروطه روس‌ها از هيچ گونه توطئه و خرابكاري ابايي نداشتند. در واقع روسيان مي‌خواستند مردم ايران با لاينحل ماندن قضيه ملي كردن نفت دچار بحران اقتصادي شوند و بيش از پيش از حكومت خويش ناراضي گردند. آنان نه تنها هيچ كمكي به ايران نكردند، بلكه با عدم پرداخت 20ميليون دلار هزينه استهلاك و كرايه راه آهن در زمان جنگ و يا زماني كه با ورود اورل هريمن امكان حل مناقشه نفت دور به نظر نمي‌رسيد، گروه طرفداران صلح وابسته به حزب توده با سر دادن شعارهاي ضدآمريكايي، چون آمريكايي به خانه‌ات برگرد، باعث رويداد خونيني شدند كه 300كشته و زخمي‌بر جاي گذاشت. همين‌طور در مورد جورج مك گي كه با ملي كردن نفت ايران موافق بود و نخست وزير هم ظاهرا علاقه و اعتماد خاصي به او داشت. در آن زمان رويه نابخردانه حكومت شوروي كه در نهايت باعث فروپاشي آن نظام شد، وحشت سقوط ايران به دامان امپراتوري سوسياليستي روسيه را به دل آمريكاييان افكند. ترسي كه انگليسي‌ها در ايام منتهي به سال1332 از آن بهره برداري كردند و حكومت آيزنهاور را كه با چرچيل از زمان جنگ دوستي و همكاري داشت، مقهور امپراتوري بريتانيا كرد.
اين مقوله و نقش روسيه تزاري و بلشيويك در مقابله با روند توسعه سياسي در ايران بجز دوران نهضت مشروطيت هرگز از طرف وقايع نگاران و حادثه نويسان روسوفيل معاصر ايراني مورد توجه و تحليل قرار نگرفته بود. در مورد گروه‌هاي ديگر چه مي‌گوييد؟
اين موضوع در مورد ساير گروه‌هاي سياسي ديگر هم صادق است. رفتار دسته‌جات طرفدار حكومت وقت هم مصداق دوستي خاله خرسه بود. قانون‌شكني و زير پا نهادن قانون اساسي از سوي اين گروه‌ها هم كم نبود. مثل جنجالي كه بر سر اوراق موجود در خانه ريچارد سدان رييس سابق شركت نفت به راه انداختند، يعني در همان روزهايي كه مهندس مهدي بازرگان به عنوان اولين مدير عامل شركت ملي نفت منصوب شد و 4500تن از كاركنان فني شركت در حال ترك ايران بودند. پس از بازبيني اوراق و دفاتر موجود در خانه سدان، كه اساسا چندان ارزشي نداشت، بازار تهمت و افترا رواج يافت و باختر امروز و شاهد هر روز به دروغ نام يكي از مخالفان خود را كه معمولا از افراد سرشناس بودند به عنوان جاسوس انگليسي‌ها اعلام مي‌كردند.
كيفيت تعاملي كه قوام در سياست داشت را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ به نظر شما اين تعامل چرا در عصر و زمانه خود مغفول ماند؟ چرا واقعه 30 تير مورد توجه ملي‌گرايان قرار نگرفت؟
همان طور كه بايد متوجه شده باشيد من تمام اين وقايع را در نهايت با محك قانون اساسي مي‌سنجم، بنابراين كاري به منفور و محبوب بودن افراد يا احساسات و عقايد اين حزب و آن گروه ندارم. در مورد واقعه سي تير1331 در حقيقت با استعفاي دكتر مصدق و پس از مخالفت شاه با دادن زمام امور نيروهاي مسلح به دست نخست وزير شروع شد. شاه پس از نااميد شدن از تغيير راي دكتر مصدق طبق روال معمول و قانوني نظر مجلس را درباره نخست وزير جديد جويا شد. مجلس نسبت به نخست وزيري قوام ابراز تمايل كرد و طبق راي مجلس فرمان نخست وزيري قوام صادر شد. قضيه‌اي كه باعث سقوط قوام و صدور حكم جهاد بر ضد او گرديد اعلاميه قوام بود كه در عصر روز 27تير از راديو پخش شد. قوام در اعلاميه خود پس از اشاره به اين كه «درد عميق ملت با داروهاي مخدر درمان نمي‌شود»، و از عوامفريبي در امور سياسي متنفر است و در مسائل مذهبي اهل ريا و سالوس نيست، مي‌گويد: «كساني كه به بهانه مبارزه با افراطيون سرخ، ارتجاع سياه را تقويت نموده اند، لطمه شديدي به آزادي وارد ساخته زحمات بانيان مشروطيت از نيم قرن به اين طرف را به هدر داده‌اند. من در عين احترام به تعاليم مقدسه اسلام، ديانت را از سياست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقايد قهقرايي جلوگيري خواهم كرد.»
آنچه نوشته اند اين است كه در آن حادثه حدود 130نفر كشته و ده‌ها نفر زخمي‌شدند.
البته قوام كه سياستمداري با تجربه بود، منتهي كهولت سن و بيماري پروستاتي كه سال‌ها از آن رنج مي‌برد او را ناتوان ساخته بود. زماني كه شاه پس از مشورت با تقي‌زاده و مستشارالدوله و توصيه آن دو، اقدام به اصلاح اصل48 قانون اساسي به نفع خود كرد، اين قوام بود كه از تخت بيمارستان به او نوشت: تشكيل مجلس موسسان حاصلي« جز متزلزل ساختن قانون اساسي كشور كه بقاي حكومت ملي و مشروطيت است، در بر نخواهد داشت. براي مملكت هيچ خطري بزرگ‌تر و لطمه‌اي عظيم‌تر از اين نيست كه تنها وثيقه بقاي ايران، يعني قانون اساسي بازيچه و دستخوش تغيير و تبديل شود».
قوام عصر همان روز سي تير استعفاي خود را به شاه داد و شاه از مجلس خواست تا راي تمايل خويش را نسبت به نخست وزير جديد اعلام كند. مجلس هم در روز 31تير با اكثريت 61راي از 64نفر حاضر به نخست وزيري دكتر مصدق راي داد. 33نفر از نمايندگان حاضر در مجلس سنا هم به توصيه شاه كه خواستار رفع آن بحران خونين بود، به نخست وزيري دكتر مصدق راي دادند و فرمان نخست وزيري او در دوم مرداد از طرف شاه صادر شد، در حالي كه روز قبل از آن قرآني براي شاه فرستاده بود كه در پشت آن سوگند ياد كرده بود كه: «دشمن خدا باشم اگر بخواهم خلاف قانون اساسي عمل كنم»و الخ.دكتر مصدق سه روز بعد كابينه خود را معرفي كرد و مقام وزارت دفاع ملي را هم خود عهده دار شد.
پس از جابجايي قوام و دكتر مصدق و واگذاري مقام وزارت دفاع به دكتر مصدق چنين پيداست كه كشور يك تكان تاريخي خورده است. اين جابه‌جايي و تغيير، ماهيت سياسي حكومت پهلوي را نيز تغيير داده بود؟
نكته مهم در اين تغيير و تحول اين است كه نخستين نشانه‌هاي جدال سياسي ميان مجلس، رييس حكومت و رييس دولت از همين زمان پديدار مي‌شود، كه من به چند مورد آن اشاره مي‌كنم. قبلا بگويم كه در اين زمان آيت‌‌ا... كاشاني رياست غيابی مجلس را به عهده داشت.
از نكات اختلاف‌برانگيز يكي آن بود كه دكتر مصدق دستور تبعيد مادر و خواهر شاه را صادر كرد و دفاتر خواهران و برادران او را بست و مجلس طي ماده واحده‌اي قوام را مفسد في‌الارض شناخت. اين قبيل اقدامات که نتايج روانی شديدی به دنبال داشت نوعی تسويه حساب سياسی تلقی مي‌شد و مانند صدر مشروطه و دوره اول قانونگذاری باعث رويارويی شاه و مجلس و صدراعظم شد. موضوع ديگر كه خلاف قانون اساسي هم محسوب مي‌شد كسب اختيار قانونگذاري در هفتمين روز زمامداري دکتر مصدق به مدت شش ماه بود، و ديگر اين كه از ملاقات افسران ارشد ارتش با شاه جلوگيري كرد و به سرتيپ رياحي و يك سرتيپ ديگر كه معاون بودند دستور داد كه كليه امور ارتش را به شخص او گزارش دهند و از همه مهم‌تر بروز اختلاف ميان آيت‌ا... كاشاني رييس مجلس و دكتر مصدق بود. كار اختلاف آنان به جايي رسيد كه آيت‌ا... كاشاني مصدق را صياد آزادي ايران ناميد و كسي دانست كه با تمام وسايل در صدد است كه برخلاف قانون اساسي، كشور را به قبل از مشروطه بازگرداند.
هر چند تصاحب وزارت دفاع ملي از سوي دكتر مصدق برخلاف اصل50 و 51متمم قانون اساسي بود، اما انحلال مجلس، يعني مجلسي كه خود 80درصد آن را نماينده واقعي مردم دانسته بود، به بهانه استعفاي 52تن از نمايندگان و انجام رفراندوم، به قول رايج، در آن ايام نوعي اقدام بر ضد نظام مشروطه محسوب مي‌شد. غلامحسين خان صديقي كه مانند پارسا، رضوي، معظمي ‌و سنجابي و آيت‌ا... كاشاني و جز آن، با انحلال مجلس و رفراندوم مخالف بود، مي‌گويد به دكتر مصدق متذكر شده بود كه: چون شما خود انتخابات اين مجلس را انجام داده‌ايد و گفته‌ايد كه 80درصد نماينده واقعي مردم هستند و اين مجلس تمام لوايح شما را انجام داده، نبايد آن را منحل كنيد. صديقی مي‌افزايد: «به او گفتم آيا از 1285 تاكنون ديده‌ايد كه غير از شاه كس ديگري نخست وزير تعيين كرده باشد؟ بنابراين پس از انحلال مجلس شاه شما را فرمان عزل مي‌دهد. جواب دكتر مصدق آن بود كه شاه جرات نمي‌كند.»
واكنش كاشاني بسيار تندتر از ديگران بود. او در اعلاميه‌اي خطاب به مردم نوشت: «اكنون 28ماه است كه ايشان (دكترمصدق) زمامدار است و در اين مدت يك قدم مفيد به حال شما كه بتواند از آن اسم ببرد برنداشته...هر روز وعده بزرگ مي‌دهد و فردا عذر مي‌خواهد... اين مجلس وقتي به دكتر مصدق اختيارات غيرقانوني مي‌دهد ملي و وقتي او را استيضاح مي‌كند عامل اجنبي است. رفراندوم مي‌كنند كه رژيم مملكت را معين سازند والا در مملكتي كه رژيم آن معين و قانون اساسي دارد و حكومت آن مشروطه است هيچ راهي براي فرار از استيضاح و دست زدن به رفراندوم نيست...»
آيت‌ا... كاشاني در اعلاميه‌اي ديگر رفراندوم 12مرداد را خانه برانداز، مبغوض حضرت ولي عصر... و حرام دانست، و بالاخره خليل ملكي چشم در چشم دكتر مصدق به او گفت: اين راه به جهنم منتهي مي‌شود.
نتيجه رفراندوم با همه معايب حقوقي آن حيرت‌آور بود و نشان دهنده حمايت گسترده مردم از دكتر مصدق. مردان كشور ظرف سه ساعت حدود دو ميليون آراي موافق خود را به صندوق ريختند. اين پيروزي كه حاكي از وجاهت ملي دكتر مصدق بود، باعث برانگيختن احساس غرور بيشتر او شد و چنين انديشيد كه ديگر نيازي به حفظ حمايت همكاران سابق و لاحق خود ندارد و مي‌تواند يک تنه همه كارها را سامان دهد. وزيران كابينه دكتر مصدق در واقع نقش منشيان او را به عهده داشتند. با توجه به حوادث ده روز بعد از پايان كار رفراندوم چنين به نظر مي‌رسيد كه 155هزار و 544 نفر رای‌دهندگان موافق به 115نفر صاحبان رای مخالف تهرانی پيوسته‌اند و به نوعي با دكتر مصدق وداع كرده‌اند. اينک دکتر مصدق درمي‌يافت که ديگر «هرجا ملت است آنجا مجلس نيست»
يكي از يافته‌هاي سال‌هاي اخير وضعيت نامساعد اقتصادي دوران دولت مصدق است، هيچ تحليل اقتصادي از اين دوران هست كه آشكار كند كه نتيجه اين بحران به كدام بخش اقتصادي آسيب رساند؟
وضع اقتصادي مملكت را مي‌توان در يك جمله دكتر شاخت، اقتصاددان سرشناس آلماني خلاصه كرد كه به دعوت رسمي، همراه با هياتي به ايران آمده بود. او پس از چهار بار ملاقات با نخست وزير و همچنين وزير دارايي و ديگران، گفته بود: «اقتصاد ايران اصلا مدير و سرپرست ندارد». در واقع عقل اقتصادي زير پاي غول سياست له شده بود و حكومت تنها به بانك ملی 452ميليون تومان بدهي داشت وبا 400ميليون تومان کسربودجه مواجه بود و ناگزير بايد سالی 120ميليون تومان به کارکنان بيکار صنعت نفت بپردازد. پروژه ملي كردن و كلنجار و گفت‌وگو با نمايندگان و فرستادگان خارجي و مشکلات داخلی چنان اوقات نخست وزير را مي‌گرفت كه ديگر فرصتي براي پرداختن به مسائل اقتصادي و امنيتی باقي نمي‌ماند. حال آن كه او رسما اختيار امور بانكي و مالي كشور را در دست داشت و در اين زمينه موفق به كسب اختيارات كامل شده بود.
دکتر مصدق به خوبی از شرايط مالی و امنيتی کشور مطلع بود. کما اين که در يکی از نطق‌های خود در مجلس ازتذکراين مطلب به ترومن ياد مي‌کند و مي‌گويد:«از نظر اقتصادی به ترومن عرض کردم:آقا،بودجه ما 300 تا400ميليون کسر دارد. شما چطور تصور مي‌کنيد ملتی که اين قدر بودجه‌اش کسر دارد مي‌تواند امنيت و نظامات را حفظ کند. ترومن حرف مرا تصديق کرد»
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?-=6980
----------------------------------------------------------------------
كودتاي 28 مرداد از زبان طراح آن‏
روزنامه كيهان در تاريخ 21 و 26 فروردين 1358 متن مصاحبه كرميت روزولت طراح كودتاي 28 مرداد با ‏روزنامه «لوس‌آنجلس تايمز» چاپ آمريكا را به چاپ رساند. وي در اين مصاحبه براي اولين بار پرده از ‏جزئياتي راجع به اين كودتا برداشته است. با هم اين گزارش را مي‌خوانيم:‏
در سال 1953 آيزنهاور، رئيس‌جمهوري آمريكا طرح رهبري و هزينه كودتايي كه منجر به سقوط دولت ‏دكتر مصدق گرديد فراهم كرد. اينك عامل و اجراكنندة طرح كودتاي «سيا» كه عمليات مربوطه را به طور ‏سري در ايران انجام داده است، از اين راز پرده برمي‌دارد:‏
كرميت روزولت، رئيس اسبق «سيا» در خاورميانه، طي يك مصاحبه اختصاصي با خبرنگار روزنامه ‏لوس‌آنجلس تايمز، براي نخستين بار، نقش «سيا» را در كودتايي كه به منظور بازگرداندن قدرت به ‏محمدرضا پهلوي (شاه مخلوع) انجام گرفته است شرح مي‌دهد. كرميت روزولت مي‌گويد: كودتاي ايران ‏نخستين عمليات مخفي عليه يك دولت خارجي بود كه به وسيله «سيا» در ماههاي آخر حكومت ترومن ‏تنظيم شده بود.‏
با اجراي اين طرح موفقيت‌آميز در ايران، كه «سيا» آن را طرح «آجاكس» نامگذاري كرده بود، جان فاستر ‏دالس، وزير خارجه دولت آيزنهاور، به حدي خشنود گرديد كه در نظر داشت نظير كودتاي ايران را در ‏كنگو، گواتمالا، اندونزي انجام دهد و در مصر نيز حكومت عبدالناصر را ساقط كند.‏
روزولت مدعي است كه در برابر اين پيشنهادات ايستادگي كرده و به همين علت از خدمت در سازمان ‏‏«سيا» كناره‌گيري كرده است. تابستان سال 1953 مدت سه هفته در ايران اقامت داشته و كودتاي عليه دولت ‏دكتر مصدق را، به طور پنهاني رهبري كرده است. روزولت اقرار مي‌كند كه مبلغ يك ميليون دلار ‏آمريكايي، براي هزينه ايجاد بلوا و اغتشاش‌هاي خياباني كه 300 كشته به جاي گذاشت و دولت ملي ‏مصدق را ساقط كرد، در اختيار داشته ولي فقط 75000 دلار آن را خرج كرده است.‏
روزولت مي‌گويد: «پرزيدنت آيزنهاور، از چگونگي عمليات مربوط به كودتا از آغاز تا پايان آن آگاه بود و ‏دستور اجراي كودتا، به وسيله دالس، وزير امور خارجه، به برادرش آلن دالس، رئيس سابق «سيا» و ‏همچنين والتر بيدل اسميت، معاون وزارت امور خارجه صادر شد.‏
‏«من دستورات صريحي از اين سه شخصيت براي اجراي اين مأموريت دريافت كردم و انتخاب من براي ‏انجام اين كار بدين دليل بود كه مدتي مهم‌ترين مقام را، از طرف «سيا» در خاورميانه به عهده داشتم.»‏
روزولت، نوه تئودور روزولت رئيس‌جمهوري اسبق آمريكا مي‌گويد: «سه تن از همكاران رئيس‌جمهوري ‏آمريكا، در زمينه ضرورت انجام اين مأموريت مرا متقاعد ساختند. اين سه شخصيت، فاستردالس، آلن ‏دالس و ژنرال بيدل اسميت بودند.»‏
سالهاست ياران مصدق «سيا» را متهم به انجام كودتا، در ايران مي‌كنند. برخي از اين افراد، مانند مهدي ‏بازرگان نخست‌وزير هم‌اكنون در حكومت جديد ايران عضويت دارند، ولي دولت آمريكا هيچ‌گاه اتهام آنها ‏را تأييد نكرد.‏
روزولت داستان چگونگي كودتا و سقوط حكومت دكتر مصدق را به طور مشروح توضيح مي‌دهد و ‏مي‌گويد: «سيا» پس از تبادل‌نظر با انگليسي‌ها، تصميم به سرنگون كردن دولت مصدق گرفت. ما، اوضاع ‏ايران را از سال 1952 مورد بررسي قرار داده بوديم و انگليسي‌ها از مدتي پيش از آن تاريخ، در زمينه ‏پيشنهاد كودتا در ايران با ما وارد گفتگو شده بودند... يعني در سال 1952، موقعي كه سفيركبير انگلستان از ‏ايران اخراج شد، در آن موقع در حدود دو سال بود كه مصدق حكومت مي‌كرد. وي طي اين مدت موقع ‏خود را در پارلمان مستحكم كرده بود و به تدريج قدرت و نفوذ شاه را تضعيف مي‌كرد. مصدق با ملي ‏كردن يك ميليارد دلار، دارايي شركت نفت ايران و انگليس، خشم و غضب قدرتهاي غرب را برانگيخته ‏بود. دولت‌هاي انگليس و آمريكا توافق كردند كه مانع صدور نفت ايران شوند. بررسي درباره تهيه و ‏اجراي طرح كودتا، زماني آغاز شد كه نمايندگان شركت نفت ايران – انگليس با توافق دولت انگلستان با ‏ما، تماس گرفتند. آنها در لندن در زمينه بحث درباره طرح كودتا، با من وارد گفتگو شدند. من به آنها گفتم ‏آقايان من نمي‌توانم در اين مورد با شما مذاكره كنم... من اجازه ندارم، ولي آنها طرح خود را به طور ‏مشروح، كه موجب اتلاف وقتم شد، براي من توضيح دادند. طرح جالبي بود... با جزئيات و خصوصيات ‏نظامي و غيرنظامي و جدول‌بندي و برنامه اجرا... درست مانند يك طرح نظامي و عمليات زيرزميني، ولي ‏به نظر من طرح قابل اجرا نبود.»‏
روزولت به سخنان خود ادامه مي‌دهد: «من به واشنگتن برگشتم و در مورد تماس با انگليسي‌ها با آلن ‏دالس و معاون او، مشورت و گفتگو كرديم. ماه دسامبر 1952 فرارسيد. آيزنهاور، در انتخابات ‏رياست‌جمهوري پيروز شد، ولي تا ژانويه 1953 دموكراتها به حكومت لرزان خود ادامه مي‌دادند.»‏
در اين دوران دالس، رئيس «سيا» و كروميت روزولت، طرح كودتاي آمريكا را براي سقوط دكتر مصدق ‏تنظيم و تكميل مي‌كنند. روزولت در اين مورد مي‌گويد: «دالس اصرار داشت هاري ترومن و دين آچسن، ‏وزير خارجه او كه نسبت به دكتر مصدق «سمپاتي» دارد، از موضوع طرح آگاه نشوند. آچسن كاملاً ‏مجذوب دكتر مصدق بود به همين دليل من هم مايل نبودم موضوع طرح كودتا را با او در ميان بگذارم. من ‏و آلن دالس مي‌دانستيم كه جان فاستر دالس، در حكومت آيزنهاور، جانشين آچسن خواهد بود و ‏نمي‌خواستيم دولتي را كه روزهاي آخر حكومت خود را طي مي‌كند، درگير موضوعي كنيم كه كمتر از ‏جمهوري‌خواهان نسبت به آن موضوع علاقه‌مند بود. آلن دالس مي‌گفت بهتر است تا برادرم كارش را ‏تحويل نگرفته، موضوع را مطرح نكنيم و به همين نحو عمل كرديم.»‏
‏«قبل از اينكه آيزنهاور، به طور رسمي عهده‌دار مسئوليت شود، نامه مشروحي از مصدق دريافت كرده بود. ‏نخست‌وزير ايران از رئيس‌جمهوري جديد آمريكا خواستار بود از او حمايت كند و به تحريم خريد نفت ‏ايران پايان داده شود.» روزولت فاش مي‌كند كه چون جان فاستر دالس در جريان طرح كودتا قرار داشت، ‏در نتيجه پاسخ آيزنهاور به مصدق با لحن ملايمي «منفي» بود. در ژانويه 1953، پس از اينكه آيزنهاور در ‏كاخ سفيد مستقر شد، فاستر دالس، بيمناك از اينكه مصدق زير نفوذ شورويها قرار گيرد، به روزولت ‏دستور داد طرح كودتا را تكميل و آماده اجرا كند. اين تصميم به عنوان پايان سياست ترومن تلقي گرديد.»‏
گزارشي كه به وسيله منابع اطلاعاتي تهيه شده بود و در ژانويه 1953 به وسيله دولت ترومن انتشار يافته ‏بود و شش ماه قبل از طبقه‌بندي محرمانه، خارج شده بود، حكايت مي‌كرد كه اقدام دكتر مصدق در ملي ‏كردن صنعت نفت، «تقريباً با حمايت كامل مردم» ايران روبرو شده است. همچنين مصدق يك ‏ضدكمونيست سرسخت شناخته شده بود و در پايان اين طور نتيجه‌گيري به عمل آمده بود كه حزب ‏كمونيست توده، مخالف مصدق است و اقدام براي سقوط دولت او را، بر خود فرض مي‌داند.»‏
روزولت درباره ارزيابي اوضاع سياسي ايران در زمان حكومت ترومن به مخبر روزنامه لوس‌آنجلس تايمز ‏مي‌گويد: «من در اين مورد چيزي نمي‌دانم. آنچه من از آن دوران به خاطر دارم، اين است كه ما در «سيا» ‏مي‌خواستيم بدانيم لويي هندرسون، سفير ايالات متحده در ايران، چه نظريه‌اي دارد... او (هندرسون) عقيده ‏داشت كه ادامه زمامداري مصدق، خطر جدي به بار خواهد آورد وايران را زير سلطه شورويها خواهد ‏كشاند» با اين حال روزولت اظهار عقيده مي‌كند كه دكتر مصدق اصولاً طرفدار كمونيستها نبود و طرفدار ‏كمونيستها هم نمي‌گرديد... انگليسي‌ها درباره ايران اشتباه كردند. من معتقدم كه انگليسي‌ها در مذاكرات با ‏مصدق بسيار گيج بودند... آنها هيچ نوع پيشنهاد قابل قبولي ارائه نكردند و اين، به نظر من احمقانه بود. من ‏فكر مي‌كنم اين امكان وجود داشت كه پيشنهاد قابل پذيرشي ارائه كرد و اگر با ايران كنار مي‌آمدند، ‏عمليات پر سر و صداي كودتا انجام نمي‌گرفت. اگر آنها به موافقت مي‌رسيدند، ما نرخ نفت را بالا ‏مي‌برديم و به آنها يك پورسانتاژ، به عنوان حق مالكيت مي‌داديم، اين عاقلانه‌ترين كاري بود كه آنها ‏مي‌توانستند انجام دهند.»‏
روزولت، نظر دولت ترومن را داير بر اينكه دكتر مصدق مورد حمايت مردم وطنش بود، تأكيد مي‌كند ولي ‏در عين حال عقيده دارد كه اين حمايت را به سرعت از دست داده زيرا قدرتهاي غربي، خريد نفت را ‏تحريم كردند.‏
روزولت درباره كودتا عليه دولت دكتر مصدق مي‌گويد: «اين اقدام مهم، با سرعت و به موقع، با سازمان ‏دادن نيروهاي مخالف مصدق و در محيطي بسيار تهديدآميز انجام گرفت... اجراي كودتا براي «سيا» ‏ضرورت داشت زيرا «عوامل ديگري» قصد كودتا داشتند. ايرانيان طرفدار شاه، چندان زياد و سازمان‌يافته ‏نبودند. انگليسي‌ها نيز از انجام كودتا، غافل نبودند، هر چند مصدق آنها را از ايران اخراج كرده بود.»‏
روزولت براي سازمان‌دادن به كودتا در آخرين روزهاي زمستان 1953 مخفيانه وارد ايران مي‌شود. سپس ‏در ژوئيه همان سال، بار ديگر به ايران مي‌آيد. در اين سفر، با يك اتومبيل آمريكايي، همراه يكي از ‏دوستانش از بغداد عازم ايران مي‌شود و با يك گذرنامه جعلي از مرز عبور مي‌كند: «در آن روزها كه وارد ‏ايران شدم، وضع ارتباطات بين مرزها و مركز، بسيار بد بود، حتي اگر اسم واقعي مرا مي‌دانستند، مشكلي ‏فراهم نمي‌گرديد. مأمور گارد مرزي، مرد بسيار كودني بود و خوب نمي‌توانست انگليسي بخواند و صحت ‏و سقم گذرنامه مرا تشخيص دهد...‏
‏«پس از ورود به ايران، به منزلي در نواحي كوهستاني تهران، كه دور از عبور و مرور مردم بود رفتم و به ‏تنظيم كارهايم پرداختم. ما يك ميليون دلار داشتيم و كمتر از 75000 دلار آن را براي به راه انداختن ‏دمونستراسيون خرج كرديم. بقيه پول را در يك محل مطمئن در سفارت گذاشتيم و چندي بعد آن را به ‏شاه داديم.»‏
روزولت اعتراف مي‌كند كه 75000 دلار به يك شبكه كه شامل سه نفر آمريكايي و پنج نفر ايراني بود براي ‏تجهيز دمونستراسيون پرداخت شد. عوامل ايراني در اين شبكه، با صدها تن مردم محلي ارتباط داشتند. آنها ‏يك گروه را سازمان داده بودند و از طريق آن گروه پولها را بين مردم تقسيم مي‌كردند.»‏
روزولت مي‌گويد: «من با نام جعلي «لاكريج» وارد ايران شدم و تنها سه نفر از هويت واقعي من اطلاع ‏داشتند، يكي از اين سه تن، شاه بود. من به ديدن او رفتم و به او گفتم مصدق را عزل كند و سرلشكر ‏فضل‌الله زاهدي را به نخست‌وزيري بگمارد. شاه اين پيشنهاد را با مسرت استقبال كرد. فقط مي‌خواست ‏اطمينان حاصل كند كه از او پشتيباني خواهد شد. با توجه به احترام و پذيرايي كه ترومن و آچسن در ‏ايالات متحده از دكتر مصدق به عمل آورده بودند، اكنون مي‌خواست مطمئن شود كه ديگر از مصدق ‏حمايت خواهد شد.»‏
‏«طي ملاقات كوتاهي كه با او داشتم، متقاعد شد كه ما ترتيبات لازم را براي انجام كارمان داده‌ايم (ايالات ‏متحده آمريكا و انگلستان با كودتا موافقت كرده‌اند) و اين توافق با اظهارات وينستون چرچيل و آيزنهاور، ‏تأكيد شده است. نشانه توافق چرچيل تغيير لحن او در سخنراني راديو بي‌بي‌سي و همچنين نطق آيزنهاور ‏كه در غرب آمريكا بود كه از شاه حمايت كرد.»‏
روزولت اظهار داشت كه اقدام آمريكا در انجام كودتاي ايران كاملاً محرمانه بود و جز چند تن از افسران ‏ارتش ايران كه با آنها مذاكره كرديم، هيچ‌كس از جريان كار اطلاع نداشت. ما توافق كرده بوديم كه ‏‏«هندرسون» سفير ايالات متحده در مخفي‌گاه خود واقع در ناحيه كوهستاني تهران، با افسران طرفدار شاه و ‏همينطور با كسي كه با استفاده از بودجه «سيا» گروهي را براي تظاهرات جمع‌آوري كرده بود تماس برقرار ‏كرد. دو هفته پس از ورود روزولت به ايران، همانطور كه قبلاً پيشنهاد كرده بودم، شاه مصدق را عزل كرد ‏و زاهدي را به نخست‌وزيري برگزيد. ولي مصدق حاضر به كناره‌گيري نشد و عليه شاه و طرفداران او به ‏مقابله پرداخت. روزولت كه احتمال اين واقعه را پيش‌بيني كرده بود مي‌گويد: «عده‌اي از افسران طرفدار ‏شاه در محلي كه «سيا» تعيين كرده بود – مجاور سفارت آمريكا در تهران – مخفي شدند و شاه نيز از ‏كشور خارج شد.‏
‏«... من به شاه گفتم: «اگر برخي از كارها موفقيت‌آميز نبود، شما با هواپيماي خودتان به بغداد پرواز كنيد.» ‏ولي چون سفير ايران در بغداد، از طرفداران مصدق بود، شاه، ناگزير به طرف رم پرواز كرد. در تهران با او ‏تماس منظم داشت و پسرش اردشير زاهدي نيز كه بعدها سفير ايران در ايالات متحده شد از كساني بود ‏كه با روزولت تماس داشته است.‏
روزولت مي‌گويد: به دنبال تظاهرات خياباني و پس از اينكه نظاميان قدرت را به دست گرفتند، شاه به ‏تهران برگشت. من و زاهدي به او تلگراف كرديم به ايران برگردد. مصدق نخست مخفي شد و روز بعد، ‏خود را معرفي كرد. سپس بازداشت و محاكمه شد و سه سال در زندان ماند.‏
هنگامي كه شاه به ايران بازگشت و بار ديگر قدرت را به دست گرفت، معامله نفت با كشورهاي غربي به ‏سهولت انجام گرفت. به موجب آن قرارداد شركت‌هاي آمريكايي 45 درصد محصول نفت ايران را به خود ‏اختصاص دادند به كنسرسيوم انگليسي نيز اجازه داده شد به ايران مراجعت كند و سهم قابل توجهي از ‏نفت ايران را به دست آورد. اجراي عمليات مربوط به كودتا، از آغاز تا پايان، فقط سه هفته طول كشيد، ‏سپس من از ايران خارج شدم.‏
آنچه روي داد، به وسيله گروه كوچكي از افسران ارتش بود كه در مقامات بالا بودند و مصدق آنها را به ‏كار گمارده بود و همه كارها ظرف سه روز به نتيجه رسيد.‏
روزولت پس از مراجعت به آمريكا مورد تقدير رئيس‌جمهوري قرار مي‌گيرد و به دريافت نشان «امنيت ‏ملي» نائل مي‌شود. وي در اين مورد مي‌گويد: «براي اهميت اين نشان كافي است بگويم كه پيش از من ‏فقط يك تن، يعني ادگار موور، رئيس مقتدر «اف بي آي» به دريافت چنين نشاني نائل شده بود.»‏
جان فاستر دالس كه از موفقيت در اين عمل بسيار خوشحال شده بود عقيده داشت كه در آينده اين نوع ‏اقدامات وسيله‌اي براي مواجه شدن با مسائل دشوار خارجي خواهد بود. من نيز خاطرنشان ساختم كه ما ‏پيش از انجام كار، اوضاع را به دقت مطالعه كرديم و خوشحال شديم كه ارتش، به استثناي چند مورد ‏معدود از افسران كه مصدق آنها را به كار گمارده بود، همگي طرفدار شاه بودند...‏
هنگامي كه از ايران مراجعت كردم و براي تسليم گزارش خود به كاخ سفيد رفتم، احساس كردم وزير ‏خارجه مايل است عمليات ديگري نظير آنچه انجام شده بود، در برخي از كشورهاي خارجي صورت ‏گيرد. من به فاستر دالس گفتم: آقاي محترم، به خاطر داشته باش كه اين اقدام به دنبال يك سلسله ‏بررسي‌هاي دقيق انجام گرفت و شما نمي‌توانيد در نقاط ديگري از جهان، اين برنامه را پياده كنيد... من ‏سعي كردم وزير خارجه را متقاعد سازم كه عمليات ايران نمي‌تواند به عنوان يك نمونه و مدل، در نقاط ‏ديگر تكرار شود، ولي فاستر دالس نمي‌خواست اين نظريه را قبول كند و سعي داشت مرا درگير «گواتمالا» ‏كند.‏
دالس براي به كرسي نشاندن حرف خود اين طور استدلال مي‌كرد: «شما با استفاده از همكاري و حمايت ‏پنهاني گروهي كه انتخاب مي‌كنيد مي‌توانيد در هر كشوري كه بخواهيد عمل كنيد.» من در پاسخ نظريه او ‏كه به عقيده خودم «چرند» و بي‌معني بود گفتم: «شما با موفقيت در يك عمل، تصور مي‌كنيد مي‌توانيد اين ‏برنامه را در هر محلي كه دلخواهتان باشد، اجرا كنيد؟ شما تجزيه و تحليل دقيق اين موضوع كه چرا ‏نخستين اقدام ما (در ايران) موفقيت‌آميز بود را به خاطر نداريد.‏
روزولت، به اختلاف‌نظر خود با فاستر دالس در مورد مصر اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «من يقين داشتم كه ‏ناصر براي تهيه اسلحه با اتحاد جماهير شوروي وارد معامله خوهد شد ولي دالس مخالف اين نظر بود و ‏مي‌گفت «وقتي كه از كنفرانس ژنو برمي‌گشتيم در آنجا روسها به من اطمينان دادند كه چنين معامله‌اي ‏صورت نخواهد گرفت.»‏
هنگامي كه وزير خارجه آمريكا از خبر امضاي قرارداد خريد اسلحه، بين مصر و شوروي آگاه شد، از من ‏خواست به مصر بروم و نظير مأموريت ايران را در مصر انجام دهم و حكومت ناصر را ساقط كنم. من به ‏او گفتم انجام اين كار امكان ندارد... و چون شخص ديگري را در اختيار نداشت كه بتواند مأموريت مرا ‏انجام دهد، از اين فكر منصرف شد.‏
چهار سال بعد از كودتاي ايران فاستر دالس بار ديگر پيشنهاد كرد در چند كشور موردنظر ايالات متحده ‏آمريكا مداخله شود، ولي من نپذيرفتم و سرانجام سماجت دالس، در سال 1958 از خدمت در «سيا» ‏كناره‌گيري كردم.‏
كرميت روزولت پس از كناره‌گيري از «سيا» با عنوان معاون كمپاني «گلف» در آن شركت مشغول كار ‏مي‌شود. وي درباره شغل و عنوان جديد خود مي‌گويد: «من عهده‌دار امور روابط دولتي آن شركت با دولت ‏ايالات متحده و همچنين با ديگر كشورهاي خارجي بودم و در اين سمت با شاه ايران ملاقاتها و مذاكراتي ‏داشتم ولي اين تماس‌ها كوتاه و محدود بود.‏
گلف از شركت‌هايي است كه پس از بازگشت شاه و اعاده قدرت به او، به وسيله كودتاي «سيا» در استفاده ‏از محصول نفت ايران ذينفع شده است.‏
روزولت منكر اين موضوع است كه تسهيلات و منافعي كه كمپاني گلف از نفت ايران كسب كرده، مقارن ‏دوراني است كه او در «سيا» اشتغال داشته است. همچنين روزولت از بحث درباره تسهيلات و كمك‌هايي ‏كه در دوران معاونت در آن شركت به نفع گلف انجام داده است طفره مي‌رود ولي اعتراف مي‌كند كه در ‏زمينه ايجاد ارتباط ميان شركت گلف و شاه سابق ايران، كمك‌هايي كرده است.‏
در ماه ژوئن 1975 كميسيون سناي آمريكا در امور مربوط به فعاليت شركت‌هاي خارجي مداركي به دست ‏آورد كه نشان مي‌داد كه روزولت از حقوق‌بگيران شركت نورتروپ است (شركت مذكور كه دفتر مركزي ‏آن در لوس‌آنجلس قرار دارد، و در داد و ستد و معاملات هواپيما، به مقداري وسيع با كشورهاي خاورميانه ‏معروف است) كميسيون سنا به رياست سناتور فرانك چرچ مدعي است كه روزولت سالانه 75000 دلار به ‏خاطر بازاريابي و كمك به فروشهاي شركت نورتروپ به ايران، عربستان سعودي و چند كشور ديگر، ‏دريافت كرده است. روزولت هنوز يكي از مشاوران و بازاريابهاي شركت مزبور است.‏
طبق مدارك به دست آمده، روزولت با عنوان مشاور به استخدام شركت «نورتروپ» درآمده است، زيرا با ‏مقامات عاليرتبه كشورهاي خاورميانه، همچنين با شاه (مخلوع) ايران مربوط بوده است و اين ارتباط در ‏دوراني كه روزولت در «سيا» خدمت مي‌كرد، توسعه يافته است. در يكي از اسناد اداري «نورتروپ» ‏روزولت بدين نحو معرفي شده است: «او مدير و شخصيت عاليمقامي است كه با رؤسا و شخصيت‌هاي ‏مهم و برجسته بسياري از كشورهاي خاورميانه هم بستگي دارد و در اين سند، شاه (مخلوع) به عنوان يكي ‏از اين رهبران معرفي گرديده است.‏
در سال 1968 در دادگستري آمريكا از روزولت به عنوان يكي از نمايندگان خارجي دولت شاه ايران و ‏همچنين دولت اردن و لبنان نامبرده است و پرونده دادگستري او تأييد مي‌كند كه او در تنظيم برنامه‌هاي ‏سفرهاي شاه سابق به ايالات متحده و ايجاد شهرت براي او، همچنين ايجاد تسهيلات لازم در زمينه ‏مسافرت روزنامه‌نگاران و بازرگانان آمريكايي به ايران اقدام كرده و مشاور سفير ايران در آمريكا بوده است. ‏طي سالهاي 1967 تا 1970 شركت روزولت، به نام «دان اند روزولت» سالانه مبلغ 116000 دلار، به اضافه ‏هزينه‌هايي كه طي انجام كارهاي خود، براي ايران مصرف كرده از دولت ايران دريافت داشته است.‏
روزولت در حال حاضر مشاور شركت‌هاي آمريكايي كه در صدد سرمايه‌گذاري در نقاط مختلف جهان ‏هستند مي‌باشد، هر چند تأييد مي‌كند كه با خلع شاه نفوذ او در ايران بسيار تنزل كرده است.‏
روزولت مي‌گويد تصميم گرفته است پس از 25 سال به سكوت خود، درباره كودتاي ايران پايان دهد و ‏پس از مشاوره‌اي كه سه سال پيش با شاه (مخلوع) ايران در تهران به عمل آورده است، مطالبي در اين ‏زمينه بنويسد. وي مدعي است كه شاه (مخلوع) را متقاعد ساخته كه درباره مطالب نادرستي كه درباره ‏كودتا انتشار يافته است بايد در مقام پاسخگويي برآيد.‏
‏«من به شاه گفتم: اطلاع داريد كه مطالب زشت بي‌شماري درباره شما نوشته و منتشر شده است. هيچ‌يك ‏از اينها درست نيست و هيچ‌كس نيز در صدد پاسخگويي برنيامده است. نظرتان درباره اينكه من حقيقت را ‏بنويسم چيست؟ شاه كمي فكر كرد و گفت: «آري فكر خوبي است از طرف ديگر «سيا» نيز در معرض ‏حملات بي‌شماري قرار گرفته است و من فكر مي‌كنم اقدامات خوب گذشته «سيا» بايد منتشر و اعلام ‏شود... برويد و بنويسيد.»‏
روزولت پس از جلب موافقت شاه و همچنين مشورت با «سيا» كار نوشتن كتاب مورد نظر را كه قرار ‏است در اواخر تابستان امسال منتشر شود، شروع كرد.‏
روزولت سقوط رژيم شاه را با شگفتي تلقي مي‌كند و مي‌گويد:‏
‏«من از آنچه در ايران گذشت، يعني از آغاز اكتبر به بعد، اطلاع درستي ندارم. در آن دوران اردشير زاهدي ‏در آمريكا بود و در صدد عزيمت به ايران بود تا اوضاع را سر و سامان دهد، ولي ديگر دير شده بود» ‏روزولت مي‌گويد: «از يك سال و نيم قبل به اين طرف، معتقد شده بودكه قدرت و توانايي شاه پايان يافته ‏است و با اطلاعاتي كه به وسيله چند تن از ايرانيان «كه در جريان اوضاع قرار داشتند» كسب كرده بود، ‏متوجه شده بود كه شاه دچار يك بيماري است، احتمالاً وجود يك لخته خود در مغزش.‏
شاه با اعمال توصيه‌هاي نادرست در زمينه مصرف همه پولها براي خريد وسايل نظامي و همچنين ‏تحت‌تأثير تشويق‌هاي برخي از آمريكاييها، مانند ريچارد نيكسون – داير بر اينكه به صورت حامي و سنگر ‏نيرومند غرب در خاورميانه درخواهد آمد و پرچمدار استواري در برابر اتحاد جماهير شوروي و ديگر ‏دشمنان خواهد بود – مرتكب اشتباه شد...‏
من عقيده دارم كه اين افكار و نظريات، نا به جا و ناصواب بودند. ولي شاه به طور يقين به اين انديشه‌ها ‏اعتقاد داشت، همچنان كه نيكسون به آنها معتقد بود و تصور مي‌كنم كيسينجر نيز همينطور فكر مي‌كرد ولي ‏با گذشت زمان كار مؤثري صورت نگرفت و براي جبران غفلت‌ها، ديگر دير شده بود.»‏
روزولت معتقد است كه استراتژي نيكسون – كيسينجر درباره خليج فارس، شاه را درباره قدرت و قابليت ‏خودش به اشتباه انداخت. اشتباه ديگر شاه اين بود كه بايد در بهبود وضع اقتصادي مردم كشورش كوشش ‏مي‌كرد و به اين موضوع توجه داشت كه با پيشرفت اقتصاد مردم، تمايلات سياسي آنها به تدريج و به ‏آرامي رشد مي‌كرد، ولي اين كار را به موقع انجام نداد...‏
منبع: كيهان، 21 و 26/1/1358‏
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=57363
---------------------------------------------------
مروری بر وقایع 28 مرداد تا 16 آذر 1332
روزنامه طرفدار دولت «اطلاعات» با خوشحالی در سر مقاله ای با عنوان «پایه سیاست خارجی» نوشت: «همه می دانند كه بسیاری از كشورها در نتیجه كمك های فنی و اقتصادی آمریكایی ها به اوج عزت رسیده اند و این كمك ها متناسب با استعداد و بروز لیاقت این كشورها بوده است! و متاسفانه كشور ما با وجود استحقاق كامل از این قسمت سالها محروم ماند!»
"قیام ملی و خودجوش مردم در 28 مرداد به این دلیل اتفاق افتاد كه شاهنشاه آریامهر در چارچوب قوانین كشوری حق داشت كه نخست وزیر خود را عزل كند. مجلس هم منحل شده و عملا وجود نداشت. وقتی مصدق السلطنه در برابر فرمان عزل خویش دست به تمرد زد؛ واكنشهای مردمی را برانگیخت. مردمی كه شاه خود را میخواستند و از افتادن كشور در دامن كمونیسم میترسیدند! با تظاهراتی جانانه شاهنشاه و میهن خود را از خطرات پیش رو حفظ كردند."
درطول بیست و پنج سال با توجه به تحلیل بالا در داخل كشور سالروز این حادثه به عنوان روز قیام ملی جشن گرفته میشد. مقارن پیروزی انقلاب اسلامی كیم روزولت و همكار بریتانیایی او وودهاوس «داستان كودتا» را نوشتند و در 1978 منتشر شد.
پس از آن باب این بحث در مطالعات تاریخی باز شد تا جایی كه ابتدا در سال 1985 اسناد وزارت خارجه آمریكا درباره روابط با ایران با این هدف منتشر شد كه كتاب قبلی را خنثی كند. روایتی رسمی كه در قبال كودتا موضع انكار داشت.
پنجاه سال بعد از كودتا مادلین آلبرایت وزیر امور خارجه دولت كلینتون در یك سخنرانی رسمی اعتراف كرد: «در سال 1953 میلادی آمریكا نقش موثری در تربیت دادن براندازی نخست وزیر محبوب ایران محمدمصدق داشت. دولت معتقد بود كه اقداماتش به دلایل استراتژیكی موجه اند.
ولی آن كودتا آشكار باعث پس رفت مسیر تكاملی سیاسی ایران شد و تعجبی ندارد كه هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریكا در امور داخلی آنان ناراحتند.
به علاوه در ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت كردند... دولتی كه مخالفان خود را بیرحمانه سركوب كرد.»
رادیوBBC : حالا دقیقا نیمه شب است!
دستور كودتا از طرف چرچیل و ایزنهاور صادر شد. خلع ید مصدق به وسیله كودتا اولین بار قرار بود در سال 1331 اتفاق بیفتد. اما مصدق با آگاهی از موضوع، سفارت انگلیس را در تهران تعطیل كرد و با اخراج شجاعانه تمام دیپلماتهای بریتانیا غرب را ناكام گذاشت. غروب روز 24 مرداد 32 گروهی از افسران سیا در ویلای امنی گرد هم آمدند. قرار بود در نیمه شب همان روز عملیات «آژاكس» به صورت رمز از رادیو بی.بی.سی پخش شود، اگر چه عملیات در این تاریخ هم ناكام ماند اما سرانجام در 28 مرداد در چهار مرحله طراحی شده با موفقیت انجام شد:
الف- تبلیغات منفی در مساجد، جراید و خیابانها علیه مصدق به خاطر روابط نزدیكانش با حزب توده و روسیه كمونیست.
ب- خلع ید مصدق از نخست وزیری با فرمان شاه.
ت- تظاهرات گروه‏هایی از عوامل هماهنگ شده برای كوتاه به عنوان مردم
پ- ظاهر ساختن پیروزمندانه سرلشگر زاهدی به عنوان نخستوزیر جدید.
جمله رادیو بی بی سی. به درستی تعبیر شود:
حالا دقیقا نیمه شب بود، نیمه شبی تاریك!
جشنهای تولد
كودتای 28 مرداد تولد دوباره ای برای شاه جوان بود. آئینهای جشن، سرود به مناسبت میلاد مسعود شاهنشاه آریامهر در 5 آبان برگزار شد و گزارشهای مختلفی از جشنهای سراسری شهرهای مختلف در روزنامه به چاپ رسید. حكومت نظامی در راه ایجاد نظم و امنیت مقتدرانه پیش میرفت و زندگی در كوچه و خیابانها حالت عادی به خود میگرفت. روزنامه‏ها جداولی از وزن ایده آل زنان و مردان را به چاپ میرساند و انواع رژیمهای غذایی علمی را به همراه داروهای موثر ضد چاقی خارجی، داروی ضد عرق بد پا (داروی پریم Prim ساخت آمریكا) و... تبلیغ میكردند، كرم ریشتراشی niva، تیغ آمریكایی دالكو (Dalca)، بخاری prefcction، انواع لوسترهای خارجی، صندلیهای لهستانی، رادیو مدیاتور ساخت هلند، به همراه ورود انواع داروهای خارجی جدید برای درمان انواع بیماریها از سرماخوردگی تا دیابت نوید داده میشد.
تبلیغات تورهای هوایی سفر به خارج، بیروت در لبنان و ژنو در اروپا گرفته تا آمریكا با تخفیف ویژه توجه ایرانیان علاقمند تمدن را جلب میكرد. پرفروشترین كتاب این ایام «مطالعات روزمره آمریكایی» بود!
همزمان ریچارد نیكسون معاون آیزنهاور رئیس جمهور وقت آمریكا سفرهای دورهای 10 هفته ای را به آسیا با دو هدف عمده آغاز كرده بود. یكی حفظ و بهبود شریان نفت به غرب و دیگری تقویت و توسعه سیاست سد نفوذ كمونیسم در آسیا.
آنتونی ایدن وزیر خارجه انگلستان نیز بعد از ظهر 20 اكتبر مصادف با پنجم آبان 1332 در مجلس عوام سخنرانی كرد و طی آن علاقه دولت انگلیس را به استقرار روابط سیاسی با ایران اظهار كرد. پیش از این در 18 مهر ماه طی نامه ای به عبدا... انتظام وزیر خارجه دولت كودتا این علاقه را مكتوب بیان كرده بود.
در همین تاریخ جرج میدر عضو كنگره آمریكا وارد ایران شد و هندرسن سفیر وقت آمریكا و علیرضا هروی یكی از مدیران وزارت خارجه به استقبال او رفتند. او در پاسخ به خبرنگاران گفت:
شما مطمئن باشید كه من با نفت هیچ كاری ندارم و مسافرت من صرفاً جنبه خصوصی دارد.
كمدی عشق پرنسس
آمریكا بعد از كودتا 45 میلیون دلار در چهار قسط به دولت نظامی زاهدی كمك كرد و هراز گاهی جلسات كمیسیون استفاده از این كمك در دفتر وزیر دارایی تشكیل میشد و درباره طرز استفاده از كمكها و تبدیل دلار به ریال مذاكره میشد. روزنامه‏های طرفدار دولت با ژستی مستقل (از قول مقامات رسمی هم نوشتند «كه برای تجدید روابط با انگلستان عجله ای نخواهند داشت.» اما فردای آن روز عبدالله انتظام وزیر خارجه در گفتوگو با خبر نگاران گفت: اظهارات ایدن مورد قدردانی و مسرت است با توجه به اینكه اختلاف موجود بین دولت ایران و كمپانی سابق نفت میباشد دولت ایران میل دارد چنین تصور كند كه میان دولتین و ملتین ایران و انگستان كدورتی اساسی! وجود ندارد كه نتوان رفع كرد تنها توقع دولت ایران این است كه برای حل اختلاف نفت قوانین مصوب كشور محترم شمرده شود و اصل حیثیت و شرافت ملی ایران! ملحوظ و اساس عدالت و انصاف در رفع اختلافات رعایت شود!
در همین دوران جنگ سرد از سوی دو ابرقدرت وارد مراحل پیچیده تری شده بود و خبرگزاریها اعلام كردند كه 12 جاسوس غربی در رومانی دستگیر و در بخارست اعدام شدند. در داخل كشور نیز جریانهای ملیگرا و نیز طرفداران حزب توده و مخالفان دولت كودتا به پخش اعلامیه در نقاط مختلف شهری پرداختند كه تعدادی از آنها دستگیر و زندانی شدند. یك گلوله خمپاره 81 میلیمتری نیز در اطراف تهران نو توسط نظامیان كشف شد.
اولین جلسه مجلس سنا نیز با معرفی اعضای انتصابی شاه به ریاست سیدحسن تقیزاده تشكیل شد. تقیزاده با توجه به شرایط به وجود آمده در جامعه گفت: «مجلس سنا فضایل و مزایای بیشماری دارد كه عقلای این مملكت و خواص و حتی عوام خوشنیّت و بیغرض آنها را تصدیق دارند. مزیت بسیار عظیم تاریخی مجلس سنا كه ما میتوانیم همیشه به آن افتخار كنیم «نجابت اخلاقی»، «متانت» و «معقولیتی» است كه از خود نشان داد و همواره از افراط و لجنپاشی به دور بود. زیرا حملات خارج از حدود ادب به اشخاصی كه مشغول خدمت به مملكت هستند نه تنها جایز نیست بلكه نتیجه مستقیم و قطعی آن فساد شدید اخلاق عمومی در میان جوانان است و ایجاد یاس نسبت به خدمت به مملكت میكند...
چاپ خبر خودكشی جوانی 25 ساله از مسجد سلیمان درست دو صفحه بعد از سخنان تقیزاده در همان روزنامه، نشان میداد تحلیل كسی كه به اعتراف خویش از مشروطه تا این زمان 57 سال سابقه فعالیت و مبارزه سیاسی جدی داشته است چقدر از واقعیتها سیاسی – اجتماعی زمانه به دور است.
البته در این ایام سوء استفاده از كلمات و مفاهیم متعالی برای توصیف وضعیت دولت كودتا به عادت همه دولتمردان تبدیل شده بود. سخنگوی دولت – عمیدی- در مصاحبه مطبوعاتی گفت: «در این هفتاد روزی كه از عمر دولت جدید میگذرد، به خوبی روشن گردید كه ایران در بین دولتهای خارجی احترام شایسته خود را به دست آورده است، چنانچه علاوه بر برقراری حسن رابطه با دولت آمریكا كه منجر به استفاده از كمكهای فوری و اقتصادی و برنامه اصل چهار ترومن و افزایش آن حتی در زمانی كه كنگره آمریكا نیز تعطیل بود- شده، دولت انگلیس نیز خودش دست دوستی به سوی دولت ایران دراز كرده است!»
دولتمردان جدید در تب بهبود روبط با غرب میسوختند تئاتر تهران نیز «كمدی عشق پرنسس» را روی پرده داشت و اعلام شده بود كه برنامه آینده تئاتر شهر كمدی جدید «محبوب همه» خواهد بود!!
دولت جدید تبلیغ میكرد كه دولت امید و توسعه است و با بهبود روابط با انگلیس و آمریكا همه مشكلات حل خواهد شد. بنابراین مسئله جدی در مملكت وجود نداشت، شاهپور غلامرضا به نمایندگی از شاهنشاه برای مشاهده مسابقه اسبدوانی پاییزه به گرگان عزیمت نمودند!
«تعطیلی پالایشگاه آبادان» مسئله این است؟!
دولت نظامی برای تجدید و بهبود رابطه خود با انگلیس و آمریكا شروع به یك سلسله تبلیغات رسانه ای كرد تا وجهه معقولی به این تلاشها بدهد. سپهبد زاهدی 12 آبان در جمع شورای عالی نخست وزیری گفت: «مبارزه با بیكاری با اجرای ماده دوم برنامه دولت وقتی نتیجه مطلوب میبخشد كه دست دولت در خرج باز باشد.» دست دولت وقتی باز میشود كه بر منابع ثروت طبیعی خود و بزرگترین عایدات كشور یعنی معادن نفت دست یابد. آبادان و تاسیسات خاموش آنجا را به گردش درآورد و با حل مسئله نفت و صدور آن به بازارهای عالم مشكلات را حل كند.
... ایران قبل از تعطیلی پالایشگاه 56 درصد از یكصد تن نفت خامی كه در خاورمیانه تولید میشد را تصفیه میكرد ولی با سیاستهای غلط دولت قبلی امروز فقط یك درصد نفت خام را تصفیه میكند. تعطیلی پالایشگاه آبادان سبب شده است كه نه فقط تصفیه خانه‏های متعددی در نقاط مختلف اروپا به وجود آید كه در هند و كویت و غیره هم تصفیه خانه تأسیس كنند. دولت نباید در این جریان خونسرد بماند و بگذارد صنعت نفت ما سیر قهقرایی را طی كند. اگر پالایشگاه آبادان كارش متوقف نمیشد نه تنها خزانه مملكت تهی نمیشد و دست نیاز به سوی بیگانه برای قرض گرفتن و كمك دراز نمیگردید، فقر و بیكاری هم امروز قیافه خشمگین خود را به ما نشان نمیداد و زمینه تبلیغات «استقلال شكنانه» اینطور مهیا نمیشد...!!»
اگر این سخنان را به وزیر خارجه انگلیس یا آمریكا هم نسبت دهیم به راحتی برای مخاطب قابل پذیرش است چرا كه تعطیلی پالایشگاه آبادان مسئله این است، اما مسئله ما یا مسئله غرب؟
این مسئله برای غرب آنقدر مهم بود كه فیلیپ پرایس نمایده حزب كارگر انگلیس و نویسنده روزنامه منچستر گاردین با سفر یك هفته ای به تهران با هدف تلطیف فضای اجتماعی و تسریع روابط با كشورش تنها به عنوان یك روزنامه نگار سخنان جالبی بیان كرد: «دولت انگلیس در گذشته سیاست مستعمراتی و تنفر آمیزی در ایران داشته و اوضاع فعلی دنیا اجازه ادامه این سیاست را نمیدهد. نمایندگان سیاسی آینده انگلیس باید از میان كارمندانی انتخاب شوند كه روحیه مستعمراتی نداشته باشند!! از سوی دیگر دولت ایران هم میتوان با حل مسئله نفت در آمد قابل توجهی برای اجرای پروژه‏های عمرانی پیدا كند. 12 آبان روزنامه اطلاعات به نقل از تایمز لندن نوشت كه «اگر عواید نفت كشورهای خاورمیانه به طور صحیحی مصرف شود وضع این كشورها بهبود خواهد یافت كه تا چندی قبل تصور آن هم غیر ممكن بود.»
چكیده همه این خبرها این بود نفت خود را فورا صادر كنید تا توسعه پیدا كنید، مسئله ما، توسعه شماست.
پنجاه و چهار هزار قریه و مزرعه كشور در چه حالی است؟
روزنامه اطلاعات در این ایام ابتدا مطلبی دو ستونی تحت عنوان «از رفراندم تا بازگشت شاهنشاه» به صورت شماره دار چاپ میكرد كه ظاهرا به قلم نورالدین نوری بود كه تحركات پشت پرده جریان منتقد دولت و فداكاری دولت جدید و فرآینده بركناری مصدق را در صفحه 9 روزنامه گزارش میداد و هدفش مشروعیت بخشی به زاهدی بود البته واقعه 16 آذر باعث شد دولت از ترس تظاهرات از چاپ این گزارشها صرفنظر كند.
این روزنامه همچنین یك سلسله مطالب دنباله دار نیز با تیتر واحدی چاپ میكرد كه چرا از 50 سال قبل به این طرف مصلح تولیدی در بسیاری از نقاط كشور تنزل یافته است؟ آیا باید املاك را به كشاورزان فروخت یا مالكیت را محدود كرد؟ پنجاه و چهار قریه و مزرعه كشور ما در چه حالی است؟ و در طی آن آماری توصیفی از دهات و شهرستانهای مختلف ایران مرداد كه همگی نیاز به پول و امكانات مالی زیادی برای توسعه داشتند. كار كرد. این گزارشها این بود كه عطش اجرای برنامه‏های نوسازی آمریكایی را به شدت زنده كرد.
عطشی كه فقط به دنبال فروش نفت و تاثیرات كوتاه مدت آن بر جامعه بود و به مشكلات عمیق دولت قبلی ایران با دول غربی بر سر مسئله سرپوش میگذاشت. همزمان روی كمكهای آمریكا تبلیغات رسانه ای ویژه ای صورت میگرفت. به عنوان مثال عبدالله انتظام برادر وزیر خارجه در مراسم تقدیم استوار نامه خود در نطقی گفت: «سیاست صلح جویانه (!) دولت آمریكا و كمكهای جوانمردانه (!) آن دولت به كشورهایی كه عزم دارند از تمامیت و استقلال خود دفاع كنند در ملت صلح ایران اثرات عمیقی بخشیده... كمك مالی و فنی اخیر كه «بلاعوض» به ایران اعطا شد «فصل جدیدی» در تاریخ روابط بین دو كشور باز میكند. دولت ایران از این «جوانمردی بی ریب و ریا» موقعی كه به آن احتیاج داشت سپاسگزاری است!!»
در لندن نیز رسما اعلام شد كه 24 دستگاه لوكوموتیو از طرف انگلیس به ایران تحویل میشود. چیزی كه قرار داد آن مربوط به قبل از قطع روابط سیاسی دو دولت بود. مدیر عامل شركت ملی نفت ایران – آقای بیات- نیز در مطالعات به كاردار سفارت ایتالیا یك كشتی باربری هفتصد تنی ایتالیایی برای حل نقت از بندر آبادان خریدار كرد كه قرار شد به زودی وارد ایران شود.
شاه و مصدق، محاكمه‏ها؟
یكی از وظایف دولت كودتاه محاكمه دولت متمرد قبلی بود. پس از تعیین وكلا و تهیه مقدمات اولین جلسه دادگاه نظامی دكتر محمد مصدق و سرتیپ ریاحی در 12 آبان برگزار شد و در طی 4 ساعت، تنها 30 صفحه از پرونده اتهامی قرائت گردید.
محاكمه مصدق كه از این تاریخ به طور پیوسته جریان مییابد در روزنامه‏ها چاپ میشود. در طول محاكمه در شهر و خصوصا حوالی دانشگاه تهران تظاهرات مختصری صورت میگیرد كه نظامیان افراد متفرق و محركین را دستگیر میكنند، تعدادی از مردم نیز بر اثر تیراندازی زخمی میشوند. همزمان اعتصاباتی نیز در بازار رخ میدهد كه دولت، حاج حسن شمشیری یكی از بازاریان معروف طرفدار مصدق و قهرمان اوراق قرضه ملی ( سیاست انقباضی دولت مصدق در زمان تحریمها فروش اوراق قرضه بود) را به جزیره خارك تبعید كرد.
مصدق ابتدا صلاحیت دادگاه نظامی را زیر سوال برد و دادگاه نیز او را متهم كرد كه «مخالف سلطنت است.»
او در مقام دفاع از خود گفت: «بگذارید این شاه بداند كه من خادمش هستم. من كه مملكت و شاه را از هم تفكیك نمیكنم، بگذارید من حرف خودم را بزنم آقا.»
سه روز بعد دادگاه نظامی ادعا میكند كه «دكتر مصدق فكر تغییر رژیم و اعلام جمهوریت دموكراتیك داشت.»!
به هر حال جلسات محاكمه فرمایشی مصدق به طور منظم ادامه مییابد و به تفضیل در روزنامه‏ها به چاپ میرسد. محاكمه ای كه به قول مرحوم مصدق «قاضی و دادستان و مدعی همه افراد شاه بودند.» البته با نگاهی دقیقتر روشن میشود كه قاضی، دادستان و مدعی همگی افراد انگلیس و آمریكا بودند دعوای اصلی هم موافقت و مخالفت با مقام سلطنت نبود. دعوا بر سر انرژی چاه‏های نفتی بود كه صنعت غرب هر روز به آن تشنه تر میشد. محاكمه واقعی، محاكمه استقلال طلبی ایرانیان بود!
هربرت هوور طرح كنسرسیوم و پایه سیاست خارجی
هربرت هوور كارشناس نفتی دولت آیزنهاور ابتدا در 14/8 با سفر سه هفته ای به ایران و رایزنیهای مختلف نظر ایران را درباره حل مسئله نفت به بازارهای جهانی دریافت كرد و سپس به لندن پرواز كرده و با همتایان انگلیسی خود به رایزنی پرداخت.
جالب اینجاست كه اولین مرحله مذاكرات نفت ایران در واشنگتن تنها میان آمریكا و انگلیس انجام شد در نهایت طرح هوور به طور غیر مستقیم به ایران پیشنهاد شد در پی این خبر، خبرگزاری فرانسه اعلام كرد كه بهای نفت خلیج فارس 10 تا 15 درصد گران خواهد شد.
خبرنگار روزنامه انگلیسی یوركشایر نوشت در صورت همكاری شركتهای بزرگ نفتی دیگر مانعی برای فروش نفت ایران وجود نخواهد داشت.
روزنامه طرفدار دولت «اطلاعات» با خوشحالی در سر مقاله ای با عنوان «پایه سیاست خارجی» نوشت پایه سیاست خارجی هر كشوری، سیاست داخلی آن است... با اینكه از حكومت زاهدی سه ماه بیشتر نگذشته ولی در همین مدت كوتاه، نظم و امنیت را برقرار ساخته و سیاست خارجی را بر مبنای حسن نیت و تفاهم استوار ساخته است. «همه می دانند كه بسیاری از كشورها در نتیجه كمكهای فنی و اقتصادی آمریكایی ها به اوج عزت رسیده اند و این كمكها متناسب با استعداد و بروز لیاقت این كشورها بوده است! و متاسفانه كشور ما با وجود استحقاق كامل از این قسمت سالها محروم ماند!»
روزنامه‏های دوشنبه 25 آبان نوشتند بنا به درخواست آیزنهاور رئیس جمهوری آمریكا، معاون وی ریچاردنیكسون به همراه هیئتی 23 نفره وارد تهران میشود. نیكسون كه فعلا در ژاپن بسر میبرد بعد از دیدار از هند، پاكستان و كشورهای غربی به ایران وارد میشود.
سخنگوی سفارت آمریكا نیز پیرو این خبر اعلام كرد: «نیكسون هیچگونه ماموریتی برای مذاكره مسئله نفت و تجدید روابط سیاسی با انگلستان ندارد.» ظاهرا دولتمردان غربی، دولت كودتا را در حد مذاكره رسمی در باب نفت هم برآورد نمیكرد و ترجیح میدادند پشت صحنه با تصویب توافقات میان انگلیس و آمریكا به عنوان بازیگران اصلی، بازسازی خود را به «عروسكهای خیمه شببازی دولت جدید» تحمیل كنند. با اینحال كوچكترین نشانهای از نیاز غرب به انرژی در گفتوگو طرح نمیشد.
تبلیغات تجاری پوشاك جنرال مد هم مانند روش سیاستمداران غربی بود در تبلیغ این شركت در روزنامه اطلاعات اینطور نوشته بود كه : «هم خدا – هم خرما،»
هم خوب و هم ارزان – هم شیك و هم آسان
بدون صرف وقت فراوان، انواع پوشیدنیهای خود را از جنرال مد تهیه نمایید.
جنرال مد- لاله زار – كوچه برلن
آمریكاییها از یكسو میخواستند چهره صلح جویانه و دموكراتی در جهان داشته باشند، و به شدت آن را تبلیغ میكردند از سوی دیگر نمیتوانستند دولتهای استقلال طلبی نظیر دولت مصدق را كه برای منافع اقتصادی آمریكا مضر بود تحمل كند.
آنها بعد از كودتا نیز هم میخواستند هر چه سریعتر شیرهای نفت به روی صنایع غربی باز شود هم وانمود میكردند كه این كار تنها جهت خدمت و توسعه به كشورهای جهان سوم است!
پس از مسافرت روزولت در جنگ دوم جهانی به ایران، نیكسون عالیترین مقام آمریكایی بود كه به ایران سفر میكرد. او متولد كالیفرنیا بود، پدرش دكان بقالی و بنزین فروشی داشت و خودش هم مدتی در جوانی مدتی بنزین فروش میكرده است! اكنون كه او معاون رئیس جمهور است.
شریان نفت ایران به غرب بسته شده و او به ایران سفر میكند اما سفرش هیچ ارتباطی با نفت ندارد!!
زاهدی استقلال طلب
پس از كودتا سیاست «موازنه منفی مصدق» زیر سوال رفت و مدتها بعد سیاست جدید رابطه با غرب با عنوان سیاست موازنه مثبت توجیه شد. استقلال طلبی دولت قبلی در ملی كردن صنعت نفت نیز از سوی زاهدی نخست وزیر كودتا دچار سوء تعبیر شد. زاهدی در پیامی رادیویی روز اول آذر، خطاب به ملت ایران گفت: «اجازه نخواهم داد منافع ملت ایران فدای اغراض ماجراجویان و ریاكاران شود، برای روشن شدن اذهان هم میهنان عزیز كه ممكن است از جریان اوضاع گذشته به خوبی مطلع نباشند توضیح میدهم كه من خود از بانیان و پایه گذاران اصلی این نهضت بوده ام و اگر نگویم اساسا كلید این فتح در دست من بود، باید بگویم كمتر كسی به اندازه من در این جریان سهیم بوده است!
دولت قبلی به جای آنكه راه حلی برای مشكل نفت از روی كمال عقل و تدبیر پیدا كند، دست به اعمال خلاف مصلحت زد كه نه تنها بزرگترین منبع در آمد ملی كشور را از میان برد، بلكه سالیانه حدود دویست میلیون تومان برای كسری و جبران هزینه‏های شركت ملی نفت به خزانه كشور تحمیل كرد. اگر این وجود از دست رفته صرف عمران و آبادی زندگی مردم میشد قطعا میلیونها تومان از این راه عاید مردم میشد! هدف از ملی شدن نفت این نبود كه پالایشگاه آبادان تعطیل شود، بلكه هدف اصلی این بود كه حقوق از دست رفته جبران شود و در آتیه بهره وافی و عاملی عاید خزانه دولت شود!
نخست وزیر استقلال طلب در ادامه پنجشنبه 28 آبان در پیامی خطاب به فرهنگیان نوشت:
معلمین عزیز و ارجمند كشور، در نتیجه مساعی و مشاهدات گرانبهای مربیان نسل كنونی و آینده كشور ایران همیشه مستقل و ایرانی تا ابد سرافراز و سعادتمند بماند.
در همین ایام خیریه ملكه ثریا پهلوی برای كمك به فقرا با مبلغ اولیه بیست هزار تومان افتتاح شد. دستورانی برای مبارزه با گرانفروشی از سوی دولت صادر شد. در اصفهان نیز عدهای از سارقین مسلح دستگیر شدند این سارقین، قافلهای متجاوز از 100 الاغ را با اموالشان در جاده سمیرم غارت كرده بودند!!
در همین ایام یكی از علماء در دیدار با شاهنشاه نیز، خواستار تسهیل سفر زوار ایرانی به عتبات عالیات شده بود. كلیه متهمین قتل سرتیپ افشار طوس رئیس شهربانی دولت مصدق نیز از چهار ساعت بحث در دادگاه نظامی از اتهامات منتسبه تبرئه شدند! همزمان پروفسور عدل اولین جراحی قلب در ایران را با موفقیت به پایان برد!!
اجماع نخبگان كشور؛ حل مسئله نفت و تجدید رابطه با انگلیس
پنجم آذر ماه، وزیر خارجه انگلیس در پارلمان آن كشور گفت: «در صورت آمادگی ایران برای پرداخت غرامت، دولت انگلیس حاضر خواهد بود اصل ملی شدن صنایع نفت ایران را بپذیرد. البته سیاست انگلیس در این دوران بود كه قبل از حل مسئله نفت باید روابط سیاسی عادی بین دو كشور برقرار شود اما سیاست دولت ایران این بود كه باید ابتدا اصول مسئله نفت را حل كرد و بعد وارد روابط سیاسی شد. وزیر خارجه هفتم آذر خطاب به خبرنگاران گفت كه پیام ایدن – كه سومین پیام وزیر خارجه انگلیس به ایران بود- در جلسه هیئت دولت امشب مطرح میشود.
جلسه شنبه محاكمه مصدق بر اثر تظاهرات تماشاچیان سه بار متشنج شد. مصدق در این جلسه گفت: كه اگر به او اجازه دفاع داده نشود، اعتصاب غذا خواهد كرد. دولت زاهدی حكومت نظامی در شیراز را برای دو ماه دیگر و جهت حفظ امنیت تمدید كرد. مصدق زمانی استاندار فارس بود.
10 آذر روزنامه نوشتند كه نخست وزیر برای مشورت درباره مسائل مهم كشور از 500 نفر از رجال و سیاستمداران دعوت كرده است. زاهدی این جلسات در دو جلسه جداگانه ابتدا با تعدادی از نخست وزیران و وزراء دولتهای قبلی و سپس در جلسهای با حضور روسای مجالس گذشته و برخی نمایندگان دو مسئله مهم دولت یعنی تجدید روابط با انگلیس و حل مسئله نفت را تحلیل كرد و پس از او چند نفر در تایید سخنان زاهدی سخنرانی كردند! كاركرد این سیاست این بود كه دولت كودتا دولتی دموكرات، اهل مشورت و مردمی است و به دنبال اجرای راه حلی است كه «اجماع نخبگان» را به همراه داشته باشد و متضمن مصالحی ملی ایران باشد. با این حال در این جلسات هیچ كس جرات انتقاد از دولت كودتا نداشت. چرا كه در دادگاه‏های نظامی همان روز مصدق اعلام شد: «هر كس عیله شاه و رژیم مشروطه تظاهرات بكند اخلالگر است.»!
باشگاه افسران همان شب شاهد مراسمی بود كه طی آن با پیشنهاد وزارت دفاع ملی و تصویب ذات ملوكانه شاهنشاه، یك قطعه «نشان همایون» به رئیس هیئت مستشاری نظامی آمریكا – ژنرال مككلور – داده شد.
باران كیسه‏های شكر را از بین برد!
پنج آذر وزارت دربار اعلام كرد كه نیكسون و همراهانش 18 تا 21 آذر مهمان اعلی حضرت خواهند بود. سفارت آمریكا نیز مجددا طی اعلامیه ای خاطر نشان كرد: «مسافرت نیكسون به ایران ارتباطی با مسئله نفت ندارد.»
روزنامه منچستر گاردین در 12 آذر نوشت كه «ایرانیها مایلند ما صریحا حقوق آنها را در مورد ملی شدن صنایع نفت به رسمیت بشناسیم. ما كه خود صنایع زغال سنگ انگلیس را ملی كرده ایم معقول نیست ایرانیها را از حق ملی كردن نفت محدود كنیم. این موضوع از طرف دو حزب كارگر محافظه كار به رسمیت شناخته شده البته به شرطی كه اصل غرامت به انگلیس را ایران بپذیرد!
همان روز دولت زاهدی اعلام كرد: تجدید مناسبات ایران و انگلیس در ساعت معینی در تهران و لندن منتشر میشود. ایزنهاور نیز اعلام كرد برای رفع اختلافات ایران و انگلیس اقداماتی را به عمل خواهم آورد.
چهار آذر سالروز تجدید روابط ایران و انگلیس اعلام شد و دولت شاهنشاهی و دولت علیاحضرت ملكه انگلیس اعلامیه مشتركی صادر كردند. سخنگوی وزیر خارجه انگلیس در مصاحبهای اعلام كرد پس از استقرار روابط سیاسی و مبادله سفرا بین دو دولت، كارشناسان ایران و انگلیس راجع به مسئله نفت وارد مذاكره خواهند شد. این سخنان به این معنی بود كه استراتژی دولت انگلیس در تجدید رابطه بر سیاست خارجی ایران پیروز شده است. چرا دولت زاهدی ابتدا خواستار حل مسئله نفت و بعد تجدید رابطه بود.
روزنامه‏های انگلیسی نوشتند دولت انگلیس خواستار غرامت شركت سابق نفت میباشد. اصرار دولت به این دلیل است كه اگر دولت انگلیس به اقدام ایران در ضبط اموال شركت سابق تسلیم شود، این امر نتایج نا مطلوبی در ونزوئلا، عراق، عربستان و سایر مناطق نفت خیز خواهد داشت.
زاهدی در پیامی رادیویی به ملت ایران در 15 آذر اعلام كرد: كه دولت تصمیم گرفته با تجدید روابط با انگلیس اختلافات موجود را با رعایت كامل قانون ملی شدن صنعت نفت حل نماید! روزنامه‏ها نوشتند كه هربرت هوور كارشناس نفتی آمریكا طرحی را برای تجدید فعالیت پالایشگاه آبادان به ایران ارائه كرده است و كنگره آمریكا اعلام كرده قبل از اقدام دولت ایران به بهره برداری از منابع نفت جنوب حاضر به اعطای كمك بیشتر نخواهد بود. پیشنهاد هوور این است كه شركتهای نفتی برای اداره صنعت نفت ایران به مدت چها سالی كه از امتیاز شركت سابق نفت ایران و انگلیس باقی مانده، در ایران كنسرسیومی تشكیل دهند. این كنسرسیوم نفت ایران را استخراج و به فروش میرساند و شركت سابق غرامت عادلانه ای به مرور از دولت ایران دریافت خواهد كرد. فراموش نشود كه عایدات سالانه ایران حدود 200 میلیون دلار خواهد بود!!
در خبرهای اجتماعی 14 آذر آمده بود كه در بندر شاهپور به دلیل بارندگی آب به داخل انبار شكر نفوذ كرده و بیش از 1000 كیسه شكر و مقداری زیادی غذا را از بین برد!!
تحلیل های وارونه نفتی
نیكسون در روز 16 آذر پس از دو روز اقامت در كابل وارد كراچی شد. هندرس سفیر آمریكا در ایران و برتون سفیر آمریكا در انگلیس در كراچی با نیكسون ملاقات كردند. هندرسن اعلام كرد كه تنها برنامه نیكسون در ایران را تقدیم معاون رئیس جمهور كرده است. اما روشن بود كه حضور همزمان سفرای آمریكا در انگلیس و ایران در شهر كراچی برای هماهنگیهای لازم در حل مسئله نفت بود.
یكی از روزنامه‏های خارجی نوشت كه «نفت ایران از حیث هزینه بهره برداری ارزانترین نفت دنیاست. از نظر آمریكا و انگلیس ثبات وضع سیاسی و اقتصادی ایران مهمتر از اشكالات فنی در زمینه فروش نفت ایران است.» در واقع غرب با اطمینان از باز شدن شیرهای نفتی ایران، مسئله اصلی را معطوف سیاست نفوذ كمونیسیم میكند. روزنامه اطلاعات كه با سیاستهای دولت زاهدی همسویی داشت در سر مقاله 16 آذر خود با تیتر «آینده نفت؟» نوشت: «بزرگترین مشكل فعلی نفت راه اندازی پالایشگاه آبادان و اخذ درآمدهای آن برای دولت است.»!!
پیش از این زاهدی كمیسیونی 5 نفره با عنوان «كمیسیون مشاوره نفت» تشكیل داده بود كه فرمان فرمائیان، دكتر پیرنیا، ابوالفضل لسانی، مهندس نفیسی و جهانگیر در آن مامور بررسی كارشناسی و ارائه راهكاری برای حل مسأله نفت شده بودند. اما این كمیسیون عملا مامور ایجاد تمهیدات مقدماتی شروع و جریان مذاكرات نفت بود. تصمیم های اصلی درباره نفت در ایران را شخص شاه میگرفت و بقیه تنها مجری اوامر ملوكانه بودند.
یك گروه متخصص نیز،از تاریخ 12 آذر برای پیدا كردن طبقات نفتی در منطقه نفت خیز قم مشغول كار شده بودند و براساس اعلام روزنامه چهار چاه به عمق 2500 متر نیز برای این منظور حفر شده بود.
روزنامه تایمز لندن نوشت: به نظر محافل دیپلماتیك لندن پس از آغاز مذاكرات نفت مهمترین نكته مورد بحث امنیت این است كه وضع حاضر از لحاظ اقتصادی احتیاج فوری به نفت ایران وجود ندارد و مهمترین علت جاری ساختن مجدد نفت ایران در بازارهای جهان، آن است كه اوضاع اقتصادی ایران تثبیت شود!!
واقعیت اساسی كه ورای همه این تحلیل ها قرار داشت این بود :
«نفت ایران از حیث هزینه بهره برداری ارزانترین نفت دنیا بود.»
منبع: سایت نشریه راه لینک منبع: http://rahmag.ir/content.php?id=141
http://www.bultannews.com/pages/?cid=20106
--------------------------------------------------------
بازخوانی پرونده دولت مصدق و كودتاي 28 مرداد
همايون كاتوزيان
ماجراي دولت ملي مصدق هر چند كه ساليان دور به مدد كودتا از پاي درآمد اما بدون تعارف هنوز روايت روزهاي مصدق به پايان نرسيده است و تاريخ نيز بزرگراهي بزرگ را نشان مي‌دهد كه در آن ملي شدن صنعت نفت ايران را حك كرده‌اند.
ما نيز به همين سبب و به مناسبت فرا رسيدن سالروز كودتای 28 مرداد با همايون كاتوزيان، تاريخدان، انديشمند و استاد دانشگاه آكسفورد به گفت‌وگو نشسته‌‌ايم. او يكبار ديگر در اين گفت‌وگو با ما به نيم قرن پيش آمده است و فارغ از استعمارگري كشورهاي غربي، عدم برخورد قانوني با آشوبگران حزب كمونيست توده و راست‌های افراطی از سوي مصدق را يكي از دلايل ناكامي دولت ملي وي مي‌داند.
كاتوزيان مي‌گويد:« مصدق اگر در برابر قانون‌شكني و تهمت و افتراء و فحش و فضيحت و آشوبگري توده‌اي‌ها و عناصر دست‌راستي قانون را اجراء مي‌كرد و از سوي ديگر اگر دعواي نفت را به بهترين شيوه ممكن حل مي‌كرد ممكن نبود نهضت ملي به آن ترتيب سركوب شود». متن اين گفت‌وگو در ادامه آمده است.
ملي شدن صنعت نفت هر چند كه نقطه عطفي در تاريخ ايران محسوب مي‌شود، اما از سوي ديگر گروهي از صاحب‌نظران بر اين باورند كه اين اتفاق معبر دولتي شدن نفت و شكل‌گيري دولت‌هاي رانتير را بعد از وقايع 28 مرداد باز كرد. نظر شما در اين باره چيست؟ آيا ملي شدن صنعت نقطه آغاز استبداد نفتي بود؟
تا زماني كه نفت ملي شد، ‌نفت جنوب ايران در دست «شركت نفت ايران و انگليس»‌ بود. بهره مالكانه‌اي كه اين شركت به دولت ايران مي‌داد جزء كوچكي از درآمدش بود، چنان‌كه مالياتي كه شركت مزبور به دولت انگليس مي‌پرداخت به مراتب از عوايد ايران كه صاحب چاه‌هاي نفت بود كمتر بود.
اما هدف از ملي كردن نفت فقط بالا بردن درآمد نفتي ايران نبود بلكه ـ حتي مهم‌تر از آن ـ كوتاه‌ كردن دست شركت مزبور از دخالت در
نفت و عوايد نفت به خودي خود نه فقط زيان نمي‌رسانند بلكه سودمند نيز هستند.
امور سياسي ايران و نيز حكومت ضمني آن در استان خوزستان بود.
در هر حال معناي ملي كردن اين بود كه نفت ايران از تصاحب و تسلط شركت سابق بيرون آيد و متعلق به ايران شود. آيا كساني كه ملي كردن نفت را زيان‌بخش مي‌دانند بر آن سرند كه همان بهتر بود كه نفت ايران در دست شركت سابق بماند؟ و گرنه بايد به جاي ملي كردن چه كار مي‌كردند. از همه اين‌ها گذشته پيش از ملي كردن هم عوايد نفت به دولت پرداخت مي‌شد و هنوز هم در همه جا مي‌شود.
از اين گذشته اصطلاحات و مقولات «دولت رانتير» و «استبداد نفتي» را بنده در كتاب اقتصاد سياسي ايران كه در سال 57ـ1356 نوشتم ـ يعني در بحبوحه انقلاب ـ مطرح كردم كه البته سال‌هاي دراز كوچك‌ترين توجهي به آن نشد و وقتي هم كه شد كمتر كسي يادي از بنده كرد. اما بعداً تبديل به الفاظي شدند كه غالبا خارج از متن و بدون توجه به چارچوب تئوريك و تاريخي آن «پرانده» مي‌شدند و گويا هنوز هم مي‌شوند.
نفت و عوايد نفت به خودي خود نه فقط زيان نمي‌رسانند بلكه سودمند نيز هستند. موضوع اين است كه دولتي كه اين درآمد را به دست مي‌آورد با آن چه مي‌كند. ملي كردن نفت و درآمد حاصل از آن دولت را «رانتير» نمي‌كند بلكه اين ماهيت دولت و جامعه و نوع بهره‌گيري از آن است كه آن نتيجه را مي‌دهد. نروژ درآمد زيادي از فروش نفت به دست مي‌آورد كه به خزانه دولت مي‌رود ولي نروژ دولت رانتير نيست.
دو نكته ديگر را بگويم: يكي اين كه درآمد ايران از نفت تا اواسط دهه چهل 1340 يعني در حدود پانزده سال بعد از ملي شدن چندان بود كه سبب استبداد نفتي شود و در هر حال دولتي كه پس از بيست و هشت مرداد 1332 بر سر كار آمد دولتي ديكتاتوري بود نه استبدادي؛ و بنده به كرات در كتاب‌ها و مقاله‌ها و مصاحبه‌هايم تفاوت اساسي اين دو نوع رژيم را روشن كرده‌ام.
به طور خيلي خلاصه ديكتاتوري حكومت اقليت است كه طبقات مستقل بالا پشتيبان و پايگاه آن هستند و مقيد و مشروط به قوانيني است كه نمي‌تواند هر روز به اراده خود تغيير دهد.
هدف از ملي كردن نفت فقط بالا بردن درآمد نفتي ايران نبود بلكه ـ حتي مهم‌تر از آن ـ كوتاه‌ كردن دست شركت مزبور از دخالت در امور سياسي ايران و نيز حكومت ضمني آن در استان خوزستان بود.
حال آن كه استبداد، حكومت فردي و خودسرانه‌اي است كه نه طبقات بالا در آن سهمي دارند و نه ـ در نتيجه ـ مقيد به قانوني خارج از اراده خويش است.
از 1332 تا ده سال بعد كه «انقلاب سفيد» آغاز شد حكومت ديكتاتوري بود و پايگاه‌هاي اصلي آن نيز هيات حاكمه سياسي (عمدتا زمين‌داران) و هيات حاكمه مذهبي بود. اما از آن پس، اين طبقات سهم خود را در قدرت سياسي از دست دادند و در نتيجه ديگر پايگاه‌هاي طبقاتي دولت در شمار نمي‌آمدند.
اگر دولت طبقات جديدي ـ مثلا سرمايه‌داري شهري و روستايي ـ را جانشين آنان مي‌كرد آن‌گاه باز هم پايگاه اجتماعي داشت، اما به همان شكل ديكتاتوري مي‌ماند و به حكومت فردي، خودسرانه،‌ يا استبدادي بدل نمي‌شد. اين‌گونه بود كه استبداد تاريخي ايران دوباره به صحنه حكومت بازگشت و درآمد فزاينده نفت از اواسط دهه چهل آن را تسهيل و تحكيم كرد و به استبداد نفتي تبديل شد. و گرنه نفس درآمد نفت هيچ صفت سياسي ندارد و الزاما سبب ايجاد حكومت استبدادي نمي‌شود.
در دوران مرحوم مصدق و در اوج رويارويي اقتصادي دول غربي با ايران، مسوولان دولتي توانستند براي نخستين بار ارزش افزوده اقتصاد ايران را بدون احتساب نفت افزايش دهند. با اين وجود اما گروهي بر اين باورند كه يكي از دلايل شكل‌گيري كودتاي 28 مرداد سختي‌ها و فشارهاي اقتصادي بود كه در دوران مصدق به مردم ايران وارد شد. اين نظريه تا چه حد قابل دفاع است؟
اشاره شما به سياست «اقتصاد بدون نفت» است كه پس از آنكه شركت‌هاي نفتي، نفت ايران را تحريم كردند در پيش گرفته شد.
چنان‌كه بنده (مثلا در كتاب مصدق و مبارزه براي قدرت) به تفصيل شرح داده‌ام، روش‌هايي كه براي اداره «اقتصاد بدون نفت» به كار برده شد معقول و واقع‌بينانه بودند و به اصطلاح زيان حاصل از آن را به حداقل رساندند. اما اين درست است كه در هر حال اقتصاد بدون نفت (يعني در واقع از دست رفتن درآمد نفت كه منبع اصلي ارز خارجي نيز بود) از نظر رفاه اقتصادي و غيره نتيجه‌‌اش منفي بود، و اگرچه دليل اصلي سرخوردگي‌هاي مراحل نهايي حكومت ملي نبود، بي‌شك در آن تاثير داشت.
براي اجتناب از اين، اولا اگر دولت، ميانجيگري بانك جهاني را پذيرفته بود اصلا لزومي به سياست «اقتصاد بدون نفت» به وجود
به طور خيلي خلاصه ديكتاتوري حكومت اقليت است كه طبقات مستقل بالا پشتيبان و پايگاه آن هستند و مقيد و مشروط به قوانيني است كه نمي‌تواند هر روز به اراده خود تغيير دهد.
نمي‌آمد و بعد از آن هم اگر دولت به بهترين شيوه ممكن در آن زمان دعواي نفت با انگليس را حل كرده بود، مساله تمام مي‌شد.
جنش ملي شدن صنعت نفت اگرچه پاياني بر استعمار انگليس و قدرت‌هاي بزرگ در كشور ما بود ولي از اين فرصت تاريخي در جهت استبداد سياسي استفاده شد. به عبارتي جنبش ملي شدن صنعت نفت پس از حدود يك سال ماه‌ عسل خوش براي ايران، به استبداد سياه منتهي شد. در اين فرآيند به زعم شما مقصران اصلي چه كساني هستند، نخبگان، ساختار سلطنتي، نيروهاي بيگانه و يا حاملان نهضت؟
يكي از بزرگترين موانع، رفتار حزب توده بود كه حزبي منظم، نيرومند و فعال بود و پشتش نيز به كوه احد شوروي. در يك سال اول حكومت مصدق، مطبوعات و نشريات حزب توده بدترين تهمت‌ها را به او و نهضت ملي زدند و آنها را جاسوس انگليس، نوكر آمريكا و غيره خواندند.
به عنوان يك مثال روزنامه فكاهي‌شان چلنگر در شعري نوشت:‌
چرا هر جا كه يك جاسوس باشد
به خان پيشوا مانوس باشد
تو پيشوا نيستي جانا، بلايي
تو ميكروب سلي؛ مالاريايي ....
كه البته منظور از پيشوا، مصدق بود. در سال دوم، پس از جريان سي‌ام تير نيز، اگرچه بر اثر فشار اعضاء خود اين‌گونه حملات را كنار گذاشتند اما تا آخر از حكومت مصدق پشتيباني نكردند و حتي وقتي مصدق در دي ـ بهمن 1331 شركت شيلات (ماهيگيري) شمال را كه قراردادش با شوروي به پايان رسيده بود ملي كرد، روزنامه مردم (ارگان كميته مركزي آن حزب) نوشت كه «به دستور اربابانش» اين كار را كرده است.
سياستمداران محافظه‌كار نيز طبعا از حكومت مصدق راضي نبودند ولي بيشترشان تا نيمه‌هاي راه با او آمدند. در نظر داشته باشيد كه نهضت ملي نه در مجلس شانزدهم و نه هفدهم اكثريت نداشت و اگر خيلي از نمايندگان محافظه‌كار به دولت راي اعتماد نمي‌دادند ساقط مي‌شد. اما البته آن دولت، دولت دلخواه آنها نبود، بلكه دولتي بود كه سرلشگر زاهدي پس از 28 مرداد تشكيل داد.
شاه هم كه (شايد باورتان نشود) از سويي يقين داشت كه مصدق و جبهه ملي و غيره همه نوكران انگليس‌اند و اصلا به دستور انگليس نفت را ملي كرده‌اند؛ و از سوي ديگر از سياست «شاه بايد سلطنت كند نه حكومت» مصدق سخت خشمگين و آزرده‌خاطر بود. اما هيچ فرد يا جريان اجتماعي صرفا به خاطر مخالفت
يكي از بزرگترين موانع، رفتار حزب توده بود كه حزبي منظم، نيرومند و فعال بود و پشتش نيز به كوه احد شوروي. در يك سال اول حكومت مصدق، مطبوعات و نشريات حزب توده بدترين تهمت‌ها را به او و نهضت ملي زدند و آنها را جاسوس انگليس، نوكر آمريكا و غيره خواندند.
ديگران شكست نمي‌خورد، بلكه كارهايي كه خودش مي‌كند و نمي‌كند نيز در آن تاثير دارد.
مصدق اولا اگر در برابر قانون‌شكني و تهمت و افتراء و فحش و فضيحت و آشوبگري توده‌اي‌ها و عناصر دست‌راستي (كه در ماه‌هاي آماده شدن براي كودتا عنان بيشترشان در دست قدرت‌هاي خارجي بود) قانون را اجراء مي‌كرد و آنها را طبق قوانين موجود وادار به رفتار مدني و قانوني مي‌كرد، و ثانيا اگر دعواي نفت را به بهترين شيوه ممكن در آن زمان حل مي‌كرد ممكن نبود نهضت ملي به آن ترتيب سركوب شود.
برخي صاحبنظران تاريخي مسامحه‌كاري دولت مصدق در برخورد با ساختار استبدادي حاكم، همچنين رويكرد غيرمذهبي مصدق را عامل شكست جنبش مي‌دانند. به نظر شما كدام عامل موثرتر بود؟
در ادامه نكات بالا بايد توجه داشت كه در آن زمان نه استبداد، بلكه روي ديگر سكه‌اش كه آشوب و هرج و مرج باشد مخل و مانع پيشرفت ـ چه رسد به پيروزي ـ بود و چنان‌كه گفتم آن را مي‌شد با اجراي قانون فرو نشاند.
اما درباره مذهب، اولا نه مصدق و نه آيت‌الله كاشاني كه رهبر مذهبي نهضت ملي بود قول نداده بودند يا حتي ميل نداشتند كه حكومت اسلامي بر سر كار آورند. اين برنامه گروه فعالين فدائيان اسلام بود كه در نتيجه هم مصدق و هم كاشاني را تا آخر كار يك‌جا مي‌كوبيدند، به ويژه آنكه درست در اوائل نخست‌وزيري مصدق، مرحوم كاشاني با صدور اعلاميه‌اي گفت كه كساني كه مي‌گويند بايد خانم‌ها را از ادارات اخراج كرد يا حجاب را اجباري كرد (و جز آن) يا نادان يا جاسوس انگليس‌اند.
مصدق به گفته مكرر خودش، به ويژه در مجلس، مسلمان بود و گاه حتي در مبارزاتش از تراژدي شهادت حضرت سيدالشهدا مدد مي‌گرفت. اختلافاتي كه بعدا بين او و كاشاني پديد آمد (اگر شرحي را كه در كتاب‌هايم در اين زمينه داده‌ام باور نمي‌كنيد مي‌توانيد به اسناد و مدارك آن دوران رجوع كنيد) ابداً ارتباطي با مذهب نداشت بلكه يك اختلاف شخصي و تا اندازه‌اي سياسي بود كه در آن دكتر بقايي، حسين مكي و ابوالحسين حايري‌زاده و بعضي ديگر ـ كه هيچ‌كدامشان خواهان حكومت اسلامي نبودند ـ سهيم بودند.
آيا به زعم حضرتعالي جنبش ملي شدن صنعت نفت مي‌توانست به پارادايم توسعه در ايران بدل شود؟
البته اگر نهضت ملي (پاره‌اي بر اثر اشتباهات خودش) شكست نمي‌خورد ممكن بود با بهره‌گيري از درآمد نفت زمينه را براي توسعه سياسي و اقتصادي فراهم آورد، ولي به قول ملك‌الشعراء بهار: دريغ از راه دور و رنج بسيار.
http://www.fararu.com/vdcc01qp.2bq0m8laa2.html
---------------------------------------------------------
کودتای امریکایی 28 مرداد 1332
کودتای 28 مرداد سال 1332، نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران است. کودتا، سبب سقوط حکومت ملی ایران و استمرار رژیم استبداد سلطنتی شد. با این حال، هنوز به صورت گسترده و در سطح عموم به این نکته مهم پرداخته نشده است و بیشتر مردم از آن ناآگاهند. از آنجا که این کودتا با دخالت دو دولت خارجی امریکا و انگلستان صورت گرفت، آنها باید به طور رسمی از ملت ایران عذرخواهی کنند و به دلیل آسیب هایی که به ملت ایران وارد ساخته اند، غرامت بپردازند.
پیدایش فاصله میان مصدق و آیت اللّه کاشانی
دکتر مصدق و آیت الله کاشانی، دو عنصر غیروابسته به بیگانه با طرز تفکرهای متفاوت بودند. کاشانی معتقد به مبارزه بر اساس اندیشه اسلامی بود، ولی مصدق با همه مسائل، بدون توجه به معیارهای اسلامی، برخوردی سیاسی داشت. مصدق که با حمایت و همراهی آیت الله کاشانی به نخست وزیری ایران رسیده بود، تا پیش از واقعه سی تیر سال 1331، به توصیه ها و دیدگاه های ایشان توجه ویژه داشت. مصدق پس از این قیام خونین که با رهبری حکیمانه آیت الله کاشانی و فداکاری های ملت ایران دوباره به زمامداری رسید، روش دیگری در پیش گرفت. با آنکه دولت وی می توانست با تشکیل دادگاه، عوامل جنایت کشتار مردم را به کیفر برساند، چنین نکرد. حتی مصدق، سرلشکر وثوق، یکی از سران این توطئه را به سمت معاونت خود برگزید و این، سرمنشأ اختلاف های اساسی میان مصدق و آیت الله کاشانی شد. مصدق همچنین با طرح شعار جدایی دین از سیاست، به صراحت از مداخله علما در امور سیاسی اظهار نارضایتی می کرد. بدین ترتیب، در دولت وی، محدودیت های آیت الله کاشانی بیش از پیش شد تا جایی که مطبوعات بی شرمانه به او توهین کردند و گروه هایی از اراذل و اوباش، به خانه اش هجوم بردند.
نقش سیا در کودتای 28 مرداد
کودتای 28 مرداد 1332، با طراحی گسترده و امکانات مالی و نظارت سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) و بهره گیری از کمک شبکه های جاسوسی انگلیس عملی شد. کرمیت روزولت، از سرشناسان سیا و طراحان این کودتا چنین می نویسد: «سیا پس از تبادل نظر با انگلیسی ها، تصمیم به سرنگون کردن دولت مصدق گرفت؛ زیرا مصدق با ملی کردن یک میلیارد دلار دارایی شرکت نفت ایران و انگلیس، خشم و غضب قدرت های غرب را برانگیخته بود.» سازمان سیا کوشید موقعیت مصدق را تضعیف کند. آنها با تبلیغ برکناری مصدق و انتخاب ژنرال زاهدی از سوی شاه، گروه های آشوب گر را برای ایجاد فضای هرج و مرج آمیز در تهران سازمان دهی کردند تا شهر تهران از هر نظر آماده اجرای نقشه کودتای 28 مرداد باشد.
تأثیر اوباش
حدود ساعت هشت صبح روز 28 مرداد، جمعیتی در حدود سه هزار نفر مسلح به چماق و چوب دستی، از جنوب شهر تهران، تظاهراتی را بر ضد مصدق و به سود محمدرضا شاه آغاز کردند. آنها در خیابان ها حرکت می کردند و فریاد می زدند: «جاوید شاه، مرگ بر مصدق خائن».
بیشتر این افراد برای این کار پول گرفته بودند. در میان آنان، عده زیادی افراد بی کار و چاقوکشان سرشناس وجود داشتند. بخشی از این جمعیت وارد بازار شدند و تهدید کردند که مغازه ها را غارت خواهند کرد. در نتیجه، بازار خیلی زود بسته شد. در این هنگام، شمار زیادی کامیون و اتوبوس که از صبح زود اجاره شده بود، وارد صحنه شدند و به حمل و نقل تظاهرکنندگان پرداختند. ماشین ها در شهر به راه افتادند و افرادی که در آن بودند، با فریاد شعار می دادند و جنگ روانی را آغاز کردند که به سود شاه شد. هنگام ظهر تردیدی باقی نماند که دولت مصدق سقوط کرده است.
مصدق و کودتا
به جرئت می توان گفت دکتر مصدق، کوچک ترین اقدامی در راه خنثی کردن کودتای 28 مرداد 1332 نکرد. البته درست است که مصدق نیروی کافی برای مقابله نداشت، ولی وی از امکانات محدود خود نیز استفاده نکرد. در فاصله روزهای 25 تا 28 مرداد، همه می دانستند که کودتای خونینی در راه است. مصدق هم کاملاً از این مسئله آگاه بود، ولی حتی آماده باش معمولی هم به نیروهای طرفدار خود نداد و ستاد ارتش او نیز کوچک ترین مقاومتی در برابر کودتاچیان نشان نداد.
وی با آنکه می توانست با به راه انداختن تظاهرات مردمی، قدرت خود را به مخالفان نشان دهد، چنین نکرد و هرگونه تظاهراتی را ممنوع اعلام کرد. وی همچنین از مستقر ساختن نیروهای امنیتی برای متوقف ساختن آشوبگران که به ایجاد هرج و مرج در تهران دست زده بودند، خودداری کرد. بدون شک، این مسئله از نکته های سؤال برانگیز تاریخ معاصر ایران شمرده می شود که تحلیل های بسیاری را به همراه داشته است.
هشدار آیت اللّه کاشانی
آیت الله کاشانی در روز 27 مرداد، نامه ای به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن، با لحن تلخ و شکوه آمیز، حتمی بودن وقوع کودتا را به دست ژنرال زاهدی مطرح ساخت و با پیشنهاد مذاکره برای مبارزه مشترک، دو تن از یارانش را نزد مصدق فرستاد. در کمال شگفتی، دکتر مصدق پیشنهاد آیت الله کاشانی را رد کرد و در پاسخ چنین نوشت: «اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم.» مصدق می توانست با صدور اعلامیه ای مشترک، همان روز، مردم را به مبارزه با کودتا فراخواند و به همه مسئولان نظامی هشدار دهد. بی شک، پخش پیام مشترک رادیویی از سوی دو رهبر مذهبی و سیاسی، حتی در صبح روز کودتا کافی بود تا آن نقشه شوم اجرا نشود.
خفقان پس از کودت
غروب روز 28 مرداد سال 1332، غروب آزادی در ایران بود. کودتاچیان مسلط شدند و همه نهادها و مراکز تجمع آزادی خواهان به دست اوباش و اشرار به آتش کشیده شد. شاهِ فراری بازگشت و به جای حکومت جمهوری، رژیم استبداد سلطنتی به مدت طولانیِ ربع قرن برقرار گردید. روز 29 مرداد، رژیم استبداد با اعمال وحشت و ترور در سراسر کشور و سرکوب نهضت و دستگیری آزادی خواهان، نفس ها را در سینه حبس کرد. پست های مهم مملکتی به دست عوامل کودتا سپرده شد و عوامل اصلی کودتا در ارتش ترفیع درجه گرفتند. مطبوعات زیر سانسور دولت رفت و سازمان پلیس مخفی با عنوان ساواک ایجاد شد. استعمار نیز به وسیله شاه دست نشانده، سلطه خود را در ایران استوار و در 25 سال پس از کودتا، نفت ملی شده ایران را به بهای ارزانی غارت کرد.
پدیدآورنده: حکیمه مهدیان
http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4954&id=42522
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
کلهر: اگر از کودتای 28 مرداد عبرت نگیریم تاریخ تکرار می‌شود
کلهر نقش شوروی را در کودتای 28 مرداد مورد تاکید قرار داد وگفت: در یکی از این اقدامات در حالی که به واسطه ملی شدن نفت غرب از ایران نفت نمی خرید و ایران به شدت به پول نیاز داشت شوروی 11 تن طلای ایران را در دوره مصدق پس نداد تا او سقوط کند و البته بعد از سرنگون شدن مصدق شوروی این طلاها را پس داد!
خسارت کودتای 28 مرداد به ایران مثل حمله مغول بود؛ به تاریخ جناحی نگاه نکنیم؛ قاجار بهتر از پهلوی نبود؛ مرزها را انگلیس ها طراحی کردند؛ درگیری قوم ها شگرد انگلیسی است؛ 28 مرداد ارزانترین کودتا بود؛ شوروی به کودتا کمک کرد؛ رضا خان زیرک بود و مصدق فقط وطن پرست؛ خودسانسوری رایج شده است؛ مصدق مجلس را برای خود می خواست؛ اگر از گسل های تاریخی عبرت نگیریم تکرار می شوند؛ نباید از اوین ترسید و ...
یک کارشناس رسانه و آشنا به تاریخ ایران کودتای 28 مرداد را سنگین ترین شکست ملت ایران بعد از حمله مغول توصیف و بر لزوم پرهیز از برخورد جناحی با مسائل تاریخی و از جمله این موضوع تاکید کرد.
مهدی کلهر مشاور رسانه ای رئیس جمهور است که در کارنامه وی مناصبی همچون عضویت هیئت علمی بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، مشاور و معاون رئیس صداوسیما ،معاون وزیر ارشاد در دولت شهید رجایی و ... دیده می شود. کلهر در آستانه روز 28 مرداد در خبرگزاری مهر حضور یافت و تا زوایای مختلف این اتفاق مهم در تاریخ سیاسی کشور را بازگو کند.
با 28 مرداد جناحی وشعاری برخورد نشود
مهدی کلهر با اشاره به فرا رسیدن سالروز کودتای 28 مرداد گفت:28 مرداد در تاریخ ما یکی از مقاطعی است که باید به عنوان یک تجربه مهم تاریخی برای آگاهی نسل های بعد هر سال به آن به صورت ویژه توجه شود و هر سال یک فصل جدا و مستقل برای پرداختن به آن در نظر گرفته شود.
وی افزود: باید از برخورد شعاری و جناحی با موضوع کودتای 28 مرداد پرهیز شود و تنها دراین صورت می توان این واقعه را به صورت دقیق آسیب شناسی کرد.
سنگین ترین شکست بعد از حمله مغول
کلهر کودتای 28 مرداد را یکی از بزرگترین شکست های ایران در عرصه سیاسی بعد از حمله مغول دانست و گفت: دوره پهلوی نتیجه طبیعی دوره ذلت بار قاجار بود .برخی فکر می کنند قاجار به خاطر احترامی که در ظاهر به روحانیت می گذاشت یا مراسم اهل بیت را برپا می کرد بهتر از پهلوی بود در حالی که من اینگونه فکر نمی کنم.
وی با تاکید بر اینکه کودتای 28 مرداد یک زمینه داخلی و یک زمینه خارجی داشت گفت: در داخل مشروطه از دست جریانات اصلی مبارزه یعنی شیخ فضل الله، بهبهانی،طباطبایی و علمای نجف شامل آملی، یزدی و خراسانی خارج شده بود .
رد انگلیسی ها در اختلافات قومی
کلهر به نقش انگلیس برای برهم زدن ثبات درکشورها اشاره کرد و با بیان اینکه انگلیسی ها مرزهای ایران را طراحی و ترسیم کرده اند گفت:ادوارد لورنس انگلیسی طرحی داشت که بر اساس آن به قومیت ها استقلال داده می شد. در این چارچوب کردستان و بلوچستان به ساختار مستقل تبدیل می شد اما درنهایت انگلیسی ها با این تدبیر که اگر اقلیت ها مستقل شوند دیگر نکته اختلافی بین آنها وجود نخواهد داشت به این نتیجه رسیدند برای داشتن قابلیت اختلاف افکنی مانع تجزیه شوند.
وی ادامه داد: ارتفاعی در شمال کردستان ایران به نام شیللر افسر انگلیسی وجود دارد که دست عراق است و به راحتی به عراق توانایی اشراف به مرز ایران را با حداقل نیروها می دهد . در کلیه مرزهای ایران ما چنین وضعیتی را شاهدیم که نشانگر طراحی خاص مرزها توسط انگلیس هاست.
این کارشناس آشنا به مسائل تاریخی تصریح کرد: انگلیسی ها برای اینکه سیادت خود را حفظ کنند سعی می کنند اقلیت ها را به جان هم بیاندازند بر همین اساس ما می بینیم کشوری به نام پاکستان تاسیس می شود که خود نام آن برای در مقابله قرار دادن آن با ناپاکستان یا همان هند صورت گرفته است.  در حالی که تعداد مسلمانان ساکن هند بیش از 70میلیون نفر است.
فضای خارجی مساعد کودتای 28 مرداد بود
وی به وقوع انقلاب هایی در مصر، امریکای لاتین ، هند و ... همزمان با قیام نهضت ملی و وقوع کودتای 28 مرداد در ایران اشاره و این حادثه را ناشی از وقوع برخی تحولات بین المللی عنوان کرد.
کلهر گفت: پیش از وقوع کودتای 28 مرداد فضا کاملا آماده بود که کشورها خود را از یوغ استعمار رها کنند. وی به تحرکات کمونیسم در نقاط مختلف جهان اشاره کرد وگفت: البته ضربات کمونیسم به نهضت های رهایی بخش کمتر از خدمت آن به این نهضت ها نیست بر همین اساس اگر پیروزی و انقلابی در برخی کشورها همچون چین و کوبا رخ داد بیش از آن که به کمونیسم برگردد به هوش رهبران این نهضت ها برمی گردد.
شوروی به کودتا کمک کرد
کلهر نقش شوروی را در کودتای 28 مرداد مورد تاکید قرار داد وگفت: در یکی از این اقدامات در حالی که به واسطه ملی شدن نفت غرب از ایران نفت نمی خرید و ایران به شدت به پول نیاز داشت شوروی 11 تن طلای ایران را در دوره مصدق پس نداد تا او سقوط کند و البته بعد از سرنگون شدن مصدق شوروی این طلاها را پس داد!
وی یاداور شد: در 28 مرداد ما شکستی خوردیم که درآن یک فرد مهم نبود بلکه یک ملت با شکست مواجه شد.
نقش حزب توده
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور در رابطه با نقش حزب توده در این کودتا گفت: با تحلیل و بررسی وقایع کودتای 28 مرداد و اتفاقات قبل و بعد از آن فعالیت فدائیان اسلام، گروه وابسته به آیت الله کاشانی و جبهه ملی می توان گفت که حزب توده کمر نهضت ملی را شکست. در حالیکه بیشترین فرهیختگان، هنرمندان و نوابغ آن دوره از سوی این حزب تربیت شده بودند و مربوطه به این حزب بودند اما این شکست را می توان به حزب توده مرتبط دانست.
وی تاکید کرد: نتیجه کودتای 28 مرداد یک نتیجه تاریخی و دردناک است که جامعه ایران را تا پیروزی انقلاب اسلامی از کاروان پیشرفت عقب انداخت و تمام پاشنه آشیل های ایران را در اختیار بیگانگان قرار داد.
کلهر با بیان اینکه " 28 مرداد برای ما باید همیشه زنده بماند که یاد بگیریم و بدانیم که اگر بزرگان و خواص گرفتار خواب و رفاه طلبی شوند می توانند شکست های بزرگی را بر پیکر تاریخ یک کشور بگذارند"، افزود: 28 مرداد معادل حمله چنگیز به ایران خسارت زد و این کودتایی بود که با هزینه بسیار کم و ارزان استقلال، آگاهی و آزادی ملت را به باد داد.
ارزان ترین کودتای تاریخ
مشاور رسانه ای رئیس جمهور معتقد است: کودتای 28 مرداد از ارزان ترین کودتاها و براندازی های تاریخ سیاست آمریکا بوده است به طوریکه بسیاری از سیاستمداران آمریکایی که در این کودتا نقش نداشتند همواره اذعان داشتند که آرزو داشتیم در این کودتا نقشی ایفا کنیم تا بتوانیم در ثبت این کودتای ارزان سهیم باشیم.
وی ادامه داد: اما در این کودتا بیشترین قربانی را حزب توده داد چرا که بسیاری از افسران این حزب توسط شاه اعدام شدند بسیاری از طرفداران به شوروی فرار کردند و دیگر طرفداران نیز با وضعیت رقت باری در زندگی مواجه شدند.
کلهر افزود: دومین قربانیان مربوط به گروه طرفدار فدائیان اسلام و آیت الله کاشانی بود و جبهه ملی کمترین صدمه را در 28 مرداد دید و این نهضت به عنوان حزب خادم ملت معرفی شد در حالی که باید گفت این مجموعه خائن نهضت ملی است.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور با تاکید بر اینکه من همه دوستداران ایران را دعوت به بازخوانی مجدد کودتای 28 مرداد بدون هیچ گرایشی می کنم افزود: بازخوانی تاریخ 28 مرداد و توجه به ناگفته های این کودتا می تواند نگاه عبرت آموزی را به ما ارائه دهد چرا که تاریخ عین به عین تکرار می شود و ملتی که به تاریخ خود آگاه نباشد بارها از آن گسل هایی که قبلا شکست خورده است شکست می خورد زیرا که تاریخ بسیار بیرحم است و نباید انتظار شفقت از آن داشت.
وی گفت: تنها کسانی از تاریخ بهره می برند که چشمانی باز، گوشی شنوا و قلبی متواضع داشته باشند و مسئولیت شکست خود را بپذیرند و بر گردن دیگران نیندازند.
تاریخ تکرار می شود
کلهر در بیان ضرورت بازنگری بر تاریخ کودتای 28 مرداد در این برهه زمان نیز گفت: تاریخ تکرار می شود و اکنون نیز نشانه هایی از این تکرار در جامعه به چشم می خورد و ما نیز باید با بازخوانی تاریخ این کودتا عبرت بگیریم.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور با اشاره به اشتباهات مصدق به عنوان رهبر جبهه ملی افزود: مصدق کسی بود که مجلس را به بهانه فرمایشی بودن آن تعطیل کرد و نزدیک یک سال ایران قوه مقننه نداشت و می خواست که تمام اختیارات تام قوه مقننه به او سپرده شود. و بدون دلیل 7ماه مرحوم سیدمجتبی نواب صفوی که از همپیمانان نهضت ملی بود را در زندان نگه داشت و من به یقین می دانم که مصدق به دنبال پادشاهی نبود اما این رفتار او تبعاتی را به دنبال داشت که قابل جبران نیست.
وی افزود: در مقایسه مصدق با دیگر رهبران ایران در برهه های قبل از او از جمله رضا خان می توان اشاره کرد که رضا خان از زیرکی خاصی برخوردار بود و توانست با این زیرکی بدون مخالفت های مجلس زمینه برکناری احمد شاه را فراهم کند اما مصدق که در علاقه مندی او به وطن و مخالفتش با انگلیس و استقلال ایران شکی نداریم با هوش کم و عدم استفاده از زیرکی و سیاستمداری در بازگرداندن شاه ایران از رم و رفتار غیر محترمانه با محمدرضا شاه، موجب شد کودتای 28 مرداد رقم بخورد و کشور از پیشرفت و حرکت باز بماند.
کلهر ادامه داد: برخی تصور می کنند اگر فردی سیاستمدار است فارغ از احساسات عمل می کند این در حالی است که اینگونه نیست و باید به احساسات افراد سیاستمدار نیز توجه شود و این یکی از بزرگترین اشتباهات مصدق بود چرا که به احساسات شاه توجه نکرد و موجب شد با رفتار بی توجهانه خود زمینه کودتای 28 مرداد را فراهم کند.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور با بیان اینکه اینها ابعادی از کودتای 28 مرداد است که تا کنون نادیده گرفته شده است و باید به آن بسیار توجه شود افزود: در هر صورت شاه پس از فرار به رم به ایران بازگشت اما با خصومت و این خصومت و دشمنی شاه زمینه کودتای 28 مرداد را فراهم کرد.
وی ادامه داد: متاسفانه امروز نیز در کشور بسیاری از این بی توجهی ها راجع به حدود نامرئی، پروتکل های اخلاقی و حفظ حریم افراد مشاهده می شود و این نشانه های خوبی نیست.
اگر آن اتفاق نمی افتاد الان در جایگاه رفیعی بودیم
کلهر معتقد است: کودتای 28 مرداد یک شکست سنگین برای ایران بود و ما را از کاروان پیشرفت حداقل صدسال به عقب انداخت در حالی که اگر این اتفاق به دلیل اشتباهات بزرگان اتفاق نمی افتاد ایران اکنون از جایگاه رفیع بر روی کره زمین برخوردار بود و این کودتا ضربه ای به ما زد که هنوز آثارش را در کشور مشاهده می کنیم.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور ادامه داد: متاسفانه ما هرگز نتوانستیم ارتباطات درونی بافت جامعه را شناسایی کنیم و بسیاری از فکرهای سیاسی در کشور ما نه بومی است نه اسلامی و سیاستمداران ما سخت پایبند به آن هستند در حالی که این تفکرات ویروس های بعد از 28 مرداد است که در جامعه شکل گرفته و همچنان رواج دارد.
وی گفت: دشمنان ایران واقعا با تمام نیرو وارد جنگ نرم و یا کاشتن جنگ نرم در ایران شدند و این جنگ از سالهای گذشته آغاز شده است.
به اعتقاد کلهر اگر نگاه کوتاه به دوره های قبلی از جمله حکومت رضا شاه داشته باشیم مشاهده می کنیم که در آن زمان  در ایران کارخانه تولید هواپیمای آلمانی داشته ایم ودر تهران قطعات این هواپیماها مونتاژ می شد اما در دوره های مختلف زمانی این تواناییها را از دست داده ایم و با وقوع کودتای 28 مرداد و پیروزی فضاحت بار آن کودتا مسیر کشور تغییر کرد.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور ادامه داد: من نمی گویم که کودتای 28 مرداد قرنها سرنوشت ایران را تغییر داد اما معتقدم ما را از کاروان پیشرفت بسیار عقب انداخت و مسئولیت این کودتا به جز خارجی ها که وظیفه شان دشمنی کردن با ماست بر عهده خواص ماست زیرا که از نفسانیات خود پیروی کردند و موجب این شکست در کشور شدند.
از گسل هایی که عبرت نگرفته ایم ضربه می خوریم
وی با اظهار تاسف به دلیل اینکه کودتای 28 مرداد آسیب شناسی نمی شود و هر بار از آن عبور می کنیم، افزود: فراموش نکنیم که تاریخ در حال تکرار است و ما از گسل هایی که عبرت نگرفته ایم ضربه می خوریم چرا که همیشه کودتاها در گسل ها صورت می گیرند.
کلهر با بیان اینکه پیامبر اکرم (ص) فرمودند "حسرت تاریخ را نخورید بلکه از آن عبرت بگیرید"، افزود: اکنون نیز باید از تاریخ عبرت بگیریم و با نقد شخصیت های شاخص گذشته که در وقایع تاریخ نقش داشته اند از تاریخ عبرت بگیریم. چرا که مملکت بسیار مهمتر از نفسانیات مسئولان کشور است.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور با بیان اینکه من نمی دانم این چه رسمی است در کشور ما که پس از سالها از گذشت وقایع هنوز هم توان انتقاد از مسئولان آن دوره در کشور وجود ندارد، افزود: باید فرهنگ انتقاد در کشور مرسوم شود حتی در زمان امام خمینی نیز نشریه چلنگر(آهنگر)در صفحه اول خود بارها به امام ناسزا می گفت اما هیچ اتفاق و تبعاتی برای آن نشریه بوجود نیامد.
باید بتوان از مسئولان انتقاد کرد
وی ادامه داد: اکنون نیز باید فضای کشور به گونه ای باشد که بتوان از مسئولان انتقاد کرد در کودتای 28 مرداد نیز اشکالات زیادی به آیت الله کاشانی وارد است از جمله این اشکالات و نقدها می توان به موضوع سریع الباور بودن ایشان اشاره کرد به گونه ای که اگر کسی با یک ته ریش و لباس ساده چند بار در صف اول نماز جماعت شرکت می کرد و بعد از ایشان می خواست که برایش توصیه نامه به وزیر بنویسد، آیت الله کاشانی این کار را انجام می دادند و آن فرد به سادگی می توانست مثلا مدیر کل یک وزیر شود.
کلهر به مهر گفت: این رفتار بسیار وحشتناک است و تصور کنید اگر حکومت دست چنین کسانی بیفتد چه اتفاقاتی بوقوع می پیوست.
مشاور رسانه ای  رئیس جمهور با انتقاد از رواج خودسانسوری در کشور گفت: خودسانسوری موضوع عجیبی است که در مملکت ما رایج است این در حالی است که اگر کسی فکر می کند اعتقادش درست است باید پای حرفش بایستد و مهم نیست که چه کسانی با او مخالفت می کنند در اسلام چیزی به نام مخالفت زید و امر وجود ندارد.
وی با اشاره به روایتی که در آن عمر خلیفه دوم مسلمانان در جمعی می گوید اگر من کج رفتم شما چه می کنید و فردی پاسخ می دهد با این شمشیر کج به راه راست می کشانیمت، ادامه داد: اسلام این است و باید این روحیه در میان نسل جدید ایجاد شود.
روزی دست خداست
وی افزود: البته موضوع خودسانسوری و رواج آن در جامعه اشکالی است که به نسل من وارد است چرا که روحیه ایستادگی را به نسل بعد از خود منتقل نکردیم.
کلهر گفت: در بیان حقایق نباید از توقیف، قطع حقوقمان، گرفتن پاسپورتمان، به اوین افتادن و ... بترسیم و باید به این فکر کنیم که روزی ما دست خداست و وظیفه ما شناخت و دفاع از حق است.
http://www.asriran.com/fa/news/131944
--------------------------------------------
انتشار اسناد و عكس‌هايي از كودتاي 28 مرداد 1332
خبرگزاري فارس: عكس‌‌ها و سندهايي از كودتاي 28 مرداد انتشار يافت.
به گزارش خبرگزاري فارس كودتاي 28 مرداد 1332 يك اتفاق بزرگ در تاريخ ايران و سرآغاز دوره‌اي جديد از حاكميت ديكتاتورمابانه رژيم پهلوي بود.
از سويي ديگر از نظر سياست خارجي مقعطي خاص براي جابه جايي نقش‌هاي استعماري دو قدرت مطرح آن روز يعني آمريكا و انگليس بود. از اين رو دولت ايالات متحده بيش از پيش روابط سياسي خود را با حاكميت ايران گسترش داد و حضور پررنگ‌تري در معادلات منطقه پيدا كرد.
كودتاي 28 مرداد حاصل رويداد تلخ ديگري هم بود آن هم پراكندگي و پاشيدن بذر تفرقه، نفاق و دشمني در صفوف نيروهاي ملي و مذهبي بود. اتحاد اين نيروها تا پيش از اين ثمراتي از جمله ملي شدن صنعت نفت و پيروزي ملت در 30 تير و فرار شاه از ايران را در پي داشت، اين ميوه شيرين، بعدها بواسطه عدم بهره‌برداري مناسب از فرصت‌ها كم كم فاسد شد و تلخي حاصل از چشيدن آن تا سالهاي سال در كام ملت ايران باقي ماند.
اسنادي كه در ذيل ارائه خواهد شد، مروري بسيار كلي و گذرا بر اين حادثه تاريخي است.
اين اسناد با همكاري سازمان اسناد انقلاب اسلامي تهيه شده است.

سند شماره (1)
وزارت كشور
ژاندارمري كل كشور
تلفنگرام
فرماندهي پادگان ژاندارمري
طبق امريه ستاد ارتش در اجراي صبحگاه و شامگاه از ذكر نام شاه خودداري شود، علهذا در اجراي امر اقدام مقتضي معمول داريد.
رييس ستاد ژاندارمري كشور- سرهنگ ستاد مالك-25/5/32

سند شماره (2)
وزارت كشور
محرمانه مستقيم
فرمانداري
در اين موقع محمدرضا پهلوي در بغداد توقف كرده‌اند ضرورت دارد با كمال هوشياري مراقب اوضاع و حركات در مرز بوده و منتهاي جديت از طرف كليه مامورين مربوطه معمول گردد كه كوچكترين حركتي از نظر آنان پنهان نماند،در مواقع لزوم اخذ تماس و كسب اخبار از ژنرال فونسولگري ايران در بصره مقيد خواهد بود. قدغن فرماييد جريان امور را مرتباً به اطلاع استانداري برسانند.
استاندار استان ششم - سرتيپ مظفري

سند شماره (3)
خيلي خيلي فوري- محرمانه است
رياست بانك ملي ايران
1-آقاي دكتر محمد مصدق در تاريخ 16 ارديبهشت ماه جاري ضمن بيانانت خود در دادگاه تجديد نظر مطالبي به مضمون زير اظهار نمودند: شخصي بنام ادوارد دونالي چند روز قبل از روز 28 مرداد ماه 1322 به موجب چك شماره 703352 مبلغ 32600000 ريال وجه از بانك ملي دريافت نموده و براي رستاخيز روز 28 مردادماه به مصرف رسانده است.
ضمناً آقاي دكتر مصدق عنوان نمودند:
اگر جريان برخلاف گفته ايشان است بانك ملي ايران مراتب را تكذيب نمايند.
2-هرچند گفتار آقاي دكتر محمد مصدق ارزش قانوني و منطقي ندارد با اينحال با توجه به اين كه نامبرده اطلاعات ديگري از موضوع در اختيار نداشته است به منظور روشن شدن افكار عمومي متمني است مقرر فرماييد به دادستاني ارتش اعلام نمايند چك شماره 703352 را چه شخصي صادر نموده، مبلغ آن چه بوده است با تصريح تاريخ صدور چك و تاريخ پرداخت و گيرنده وجه از طرف بانك ملي ايران
در خاتمه در اختيار گذاشتن هر گونه نظريات و توضيحات اضافي از طرف آن بانك موجب مزيد امتنان خواهد بود.
دادستان ارتش - سرتيپ آزموده

سند شماره (4) بخش‌هايي از قرار مجرميت مصدق
وزارت دفاع ملي
اداره دادرسي ارتش
تيمسار دادستان ارتش
فرار مجرميت
مقدمه - در تاريخ 28 مردادماه 1332 كه با اعمال خلاف قانون دكتر محمد مصدق كه با تكيه به ارتش در نتيجه استفاده از مقام وزارت دفاع ملي سابق خاتمه داده شد. تيمسار سرتيپ تقي رياحي رييس ستاد ارتش سابق نيز كه براي رسيدن به مقاصد خود با تكيه به قدرت دكتر محمد مصدق (كه منظور هر دو به هم زدن اساس حكومت و ترتيب وراثت تخت و تاج و تحريص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت بوده به ناچار از عهده شغل رياست ستاد ارتش كنار رفته است و متهم اولي پس از يكروز دستگير و دومي در همان روز كه در دفتر رييس ستاد ارتش حضور داشته بازداشت مي‌شود. هر دو نفر به استناد ماده 5 قانون حكومت نظامي بازداشت مي‌گردند كه پس از معرفي آنان به دادستاني ارتش چنانچه مستحضريد و با انجام تشريفات قانوني راجع به تعقيب و تحقيق از آنان اين بازپرسي شروع به تحقيقات لازم نموده است و در اولين جلسه قرار بازداشت هر دو نفر صادر( كه در نتيجه اعتراض آنان بدادگاه مراجعه و تاييد گرديده ) اينكه هر دو نفر بازداشت مي‌باشند. با شرح موضوع اتهام و مشخصات متهمين - نظريه بازپرس ذيلاً به استحضار مي‌رسد.
الف مشخصات متهمين
1-دكتر محمد مصدق فرزند هدايت‌الله 72 ساله دارنده شناسنامه شماره 2047 صادره از بخش 3 تهران ساكن تهران خيابان كاخ بدون سابقه كيفري - بدون شغل كه از تاريخ 29/5/32 بازداشت مي‌باشد .
2-سرتيب تقي رياحي فرزند صادق 44 ساله دارنده شناسنامه شماره 3099 صادره از بخش 9 تهران ساكن خيابان فرودرين كوچه خوزستان بدون پيشينه كيفري شغل افسر ارتش كه از تاريخ 28 مردادماه 1332 بازداشت مي‌باشد.
ب- موضوع اتهام
نامبردگان متهمند كه به منظور بر هم زدن اساس حكومت و ترتيب وراثت تخت و تاج و تحريص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت سوء قصد كرده‌اند كه جريان اعمال آنان به شرح زير به استحضار مي رسد.
خاطر تيمسار دادستان ارتش مستحضر است كه وضع كشور قبل از روز 25 مردادماه از لحاظ اقتدار قوه قضاييه وقوه مجريه و قوه مقننه از چه قرار بوده است بطور خلاصه قواي سه گانه مزبور در وجود دكتر محمد مصدق متمركز شده مجلس شوراي ملي عملاً تعطيل و منحل بوده و بعضي از نمايندگان تحت تعقيب قرار گرفته بودند و بطور خلاصه كليه حقوق اساسي ايران لگدمال و در معرض مخاطره قرار گرفته بودند. در چنين اوضاع و احولي شاهنشاه كه حافظ قانون اساسي و حارث و نگهبان تماميت و استقلال كشور بوده‌اند اراده مي فرمايند كه به وضع خطرناك روز خاتمه داده و دكتر محمد مصدق نخست وزير وقت را از كار بركنار نمايند و در اجراي اين منظور فرمان عزل نامبزده صادر و در ساعت يك مورخه 25/5/32 به او ابلاغ و رسيد اخذ مي‌شود.( فرمان مستنداً به اصل 46 متمم قانون اساسي صادر شده)
با وجود ابلاغ اين دستخط مشاراليه به اقدامات خودسرانه و خلاف قانون مبادرت و اعمالي مرتكب شده كه منظور از سوءقصدي بوده بشرحي كه فوقاً اشاره گرديد.
سرتيپ رياحي نيز كه رياست ستاد ارتش را عهده‌دار بوده به اتكا به قدرت دكتر محمد مصدق كه سابقاً علاوه بر مقام نخست‌وزيري سمت وزارت دفاع ملي را نيز داشته و هر دو نفر راساً به مناسبت موقعيت خود در ارتش و ساير سازمان‌هاي انتظامي و دولتي اوامري به منظور اجراي مقاصد خود صادر و از قدرت ستاد ارتش در اين راه خطرناك استفاده مي‌برده‌اند و با آنكه دكتر محمد مصدق از وزرات دفاع معزول بوده و عمليات وي در روزهاي 25 تا 28 مردادماه خودسرانه و برخلاف قانون بوده است، لذا سرتيپ رياحي نيز راساً با وي همكاري داشته است.

سند شماره (5)
وزارت دفاع ملي
از كميسيون اعطاي غيرنظاميان
به رياست ستاد ارتش (ركن2)
كميسيون در روز 2/10/32 تشكيل و متفقاً تصويب نمودند كه آقايان بهبودي و سه نفر ديگر كه در روز 28مرداد فعاليت‌ها و خدمات مهمي انجام داده‌اند يك قطعه نشان درجه 1 رستاخير اعطاء گردد.
رييس كميسيون - سرلشگر غلامحسين افخمي
كارمندان: سرتيپ كيهان- سرهنگ ستاد رفعتيان- سرهنگ مهندس پارساپور-سرهنگ سوار زاهدي

سند شماره(6)
با تاييدات خداوند متعال
ما پهلوي شاهنشاه ايران
براي ابراز عواطف همايوني درباره تيمسار سپهبد فضل‌الله زاهدي نخست وزير به موجب اين فرمان يك قطعه نشان درجه اول تاج با حمايل به مشارالله اعطا نموديم.
به تاريخ چهاردهم شهريور ماه 1332
انتهاي پيام/2
http://www.farsnews.ir/newstext.php?nn=8505250391
---------------------------------------------------------------
متن کامل اسناد « سيا » در مورد کودتای 28 مرداد
اول. گامهاى نخست‏
الف. كمكهاى مالى موقت به مخالفان‏
1- سيا 35 هزار دلار براى زاهدى فراهم خواهد كرد.
2- سرويس اطلاعاتى بريتانيا 25 هزار دلار براى زاهدى تامين خواهد نمود.
3- شبكه‏هاى محلى وابسته به سرويس اطلاعاتى بريتانيا در ايران، وجه مزبور را براى زاهدى فراهم خواهند كرد.
4- در صورت نياز، سيا به رهبران نظامى كليدى، كمك مالى خواهد كرد.
روند نو _ www.ravandno.net
ب. جلب همكارى شاه‏
1- مرحله نخست: شاه را متقاعد كنيد كه بريتانيا و ايالات متحده، هدف مشترك دارند و ترس بيمارگونه او در مورد توطئه‏هاى بريتانيا عليه خودش را بر طرف كنيد.
1-1- سفير ايالات متحده، هندرسون، طى ديدارى با شاه، او را از كمك مشترك ايالات متحده و بريتانيا مطمئن سازد و اين كه بريتانيا نه از مصدق كه از او پشتيبانى ميكند‏.
2-1- هندرسون به شاه بگويد كه نماينده ويژه ايالات متحده، بزودى جهت ارايه برنامه مشترك ايالات متحده و بريتانيا به او معرفى خواهد شد.
2- مرحله دوم: نماينده ويژه ايالات متحده، براى مطرح كردن موارد زير با شاه ديدار خواهد كرد:
1-2- نكاتى كه به شاه ارايه مى ‏شود:
1-1-2- هر دو دولت مساله نفت را در درجه دوم اهميت قرار مى ‏دهند.
2-1-2- مساله اصلى، حفظ استقلال ايران و مصون داشتن آن از فرو افتادن در مدار شوروى است براى انجام اين امر مصدق بايد بركنار شود.
3-1-2- خاندان حاكمه كنونى بهترين سنگر براى حفظ اقتدار ملى است.
4-1-2- تا زمانى كه مصدق بر سر قدرت است، ايالات متحده هيچ گونه كمكى به ايران نخواهد رسانيد.
5-1-2- مصدق بايد برود.
6-1-2- كمكهاى مالى ايالات متحده و بريتانيا، بويژه با روى كار آمدن كابينه جايگزين، به اين دولت خواهد رسيد.
7-1-2- موافقت نامه مورد قبول نفت ارايه خواهد شد، اما دولت جايگزين ناچار نخواهد بود تا در اين مورد شتاب كند.
2-2- درخواستها از شاه:
1-2-2- شما بايد در براندازى مصدق پيشگام باشيد.
2-2-2- در غير اين صورت، مسوول سقوط كشور خواهيد بود.
3-2-2- همچنين در صورت پرهيز از اين امر، خاندان شاهى برخواهد افتاد و پشتيبانى ايالات متحده و بريتانيا از شما، پايان خواهد پذيرفت.
4-2-2- چه كسى را براى رياست دولت جديد پيشنهاد مى ‏كنيد؟
(ماهرانه تلاش شود كه شاه نام زاهدى را مطرح كند.)
5-2-2- اخطار در مورد اين كه (بحث مورد نظر) شايع نشود.
6-2-2- طرح عملياتى تدارك ديده شده با زاهدى، براى شما تشريح خواهد شد.
دوم. توافق با زاهدى‏
الف. پس از موافقت شاه با موارد بالا، به زاهدى اطلاع دهيد كه با حمايت ايالات متحده و بريتانيا، به رياست جمهورى دولت جايگزين، منصوب شده است.
ب. در مورد يك طرح مشخص عملياتى و جدول زمانى آن، با او به توافق برسيد. دو راه براى به قدرت رساندن زاهدى وجود دارد:
1- اقدام شبه قانونى، بدين گونه كه شاه از راه صدور فرمان شاهانه، زاهدى را تحت عنوان نخست وزير معرفى مى كند.
2- كودتاى نظامى.
نخست، شيوه شبه قانونى بايد به كار گرفته شود. اگر اين شيوه ثمربخش بود، دست كم بخشى از كودتاى نظامى، اجرا خواهد شد. در صورت شكست، ظرف چند ساعت، تمام كودتاى نظا مى به دنبال خواهد آمد.
سوم. ارتباط با مجلس‏
اين امر، جهت اقدام شبه قانونى، داراى اهميت است. به اين منظور، بايد به نمايندگان مجلس رشوه پرداخت شود.
الف. هدف اساسى، كسب 41 راى عليه مصدق و نيز تضمين حد نصاب راى جهت اقدام شبه قانونى مزبور، از طريق اتكا به 53 نماينده در مجلس است (از نظر سرويس اطلاعاتى بريتانيا بايد به 20 نماينده‏اى كه اكنون در كنترل ما نيستند، رشوه پرداخت گردد).
ب. تماس با نمايندگان بايد از طريق عوامل محلى سرويس اطلاعاتى بريتانيا انجام گيرد. سيا در هنگام نياز و از راه فشار بر نمايندگان مجلس، پشتيبانى را صورت مى ‏دهد و بخشى از وجه را فراهم خواهد كرد.
چهارم. اقدامات مورد انتظار از روحانيان
بايد تلاش شود که رهبران مذهبى و روحانيون حتی به صورت ناآگاهانه ودرراستاي اين برنامه :
الف. موافق نبودن خود را با مصدق ترويج كنند.
ب. به هنگام نياز، زير پوشش دين، تظاهرات سياسى به راه اندازند.
ج. پشتوانه شاه را تقويت كنند.
د. پس از كودتا از طريق راديو و مساجد، تضمين‏هاى محكمى بدهند كه دولت جديد به اصول اسلام پايبند است.
اعمال آن ماده از قانون اساسى كه مورد بى توجهى قرار گرفته است و متضمن حق نظارت پنج روحانى بر قوانين مصوبه است، در دستور كار قرار گيرد.
ه. (تعدادى نام که احتمالا از روحاني نمايان وابسته به طراحان کودتا بوده اند از اسناد حذف شده است) بايد تشويق شوند به طور مستقيم نمايندگان هواخواه مصدق را تهديد كنند.
پنجم. ارتباط با بازار
ارتباط با بازار جهت پخش شايعه‏هاى ضد دولتى و احتمالا به نشانه اعتراض عليه دولت، بازار به تعطيلى كشيده شود.
ششم. (حزب) توده‏
زاهدى مى‏بايست منتظر واكنش شديد حزب توده باشد و خود را براى پاسخى خشن ‏تر آماده واقذامات تاکتيکی زير راانجام دهد:
الف. دستگيرى دست كم 100 تن از رهبران حزب و جبهه ملى .
ب. محاصره جنوب تهران جهت جلوگيرى از سرازير شدن تظاهركنندگان توده‏اى.
ج. به وسيله اعلاميه‏هاى سياه، اعضاى حزب توده را هدايت كنند كه وارد عمل نشوند.
هفتم. مطبوعات و برنامه تبليغاتى‏
الف. پيش از كودتا، بايد تبليغات ضد مصدق را شدت بخشند.
ب. زاهدى بايد به سرعت روساى كارآمدى را براى کنترل مطبوعات و تبليغات دولتى منصوب كند و آنان مى ‏بايست:
1- همه خبرنگاران خارجى را در جريان امور بگذراند.
2- اظهارنظرهاى رسمى از پيش آماده شده ايالات متحده و بريتانيا را منتشر كنند.
3- بيشترين استفاده را از راديو تهران بنمايند.
هشتم. ارتباط با قبايل‏
الف. كودتا هرگزنبايد درمراحل اجرا موجب تحريك قبايل بختيارى، لر، كرد، بلوچ، ذوالفقارى، ممسنى، بويراحمدى و خمسه شود.
ب. مشكل عمده، خنثى كردن رهبران ايل قشقايى است.
نهم. راه كارهاى مربوط به سرنگونى شبه قانونى‏
الف. در اين لحظه، مناسب‏ترين نگره، « برنامه ( نقطه چين) » است كه از طريق آن، خيل تظاهركنندگان در جستجوى پناهگاهى مقدس، به محوطه مجلس روى مى‏آورند. عناصرى كه تجار بازار مهيا كرده‏اند، همچنين 4 هزار نفرى كه گروه هاى مهار شده سرويس اطلاعاتى بريتانيا و عناصر ديگرى كه سيا در اختيار گذاشته، همگى براي گستردگي معترضين به آن كسانى خواهند پيوست كه رهبران مذهبى در اختيار دارند.
ب. به طور گسترده تبليغ خواهد شد كه اين جنبش معترضانه، در نتيجه ناخرسندى عمومى از دو اقدام دولت مصدق بر پا شده است كه در زير مى‏آيد:
1- نخست اين كه دولت مصدق اساسا ضد مذهبى است و روشن ‏ترين دليل آن، پيوندهاى ميان مصدق و حزب توده و ميان او و شوروى است. درست پيش از آغاز جنبش، سيا پيرامون اسنادى ساختگى كه بيان كننده موافقت نامه‏اى پنهانى ميان مصدق و حزب توده است، تبليغاتى گسترده به راه مى‏اندازد.
2- دوم اين كه مصدق با روش استبدادى سرسختانه‏اش، كشور را به سوى فروپاشى كامل اقتصادى سوق مى ‏دهد. درست پيش از جنبش، سيا تبليغات گسترده‏اى پيرامون شواهدى دال بر چاپ غير قانونى اسكناس، به راه مى‏اندازد. سيا شايد توانايى چاپ انبوه اسكناس جعلى با كيفيت بالا را داشته باشد كه با پخش اين خبر، به صورت گسترده‏اى نشر خواهند يافت.
ج. پناهجويى مذهبى بايد در سپيده دم روز كودتا روى دهد. بى درنگ پس از اين امر، مجلس طرحى متضمن محكوميت دولت را مى ‏گذراند. پس از آن مى ‏بايست بركنارى مصدق و انتصاب زاهدى به نخست وزيرى اعلام شود. در صورت موفقيت اين اقدام، كودتا تا اوايل بعدازظهر، صورت نهايى به خود خواهد گرفت. اما در صورت شكست، كودتا به هنگام غروب آن روز اجرا خواهد شد.
طرح مقدماتى لندن ‏براى انجام کودتا
اول - مقدمه‏
سياست هر دو دولت ايالات متحده و بريتانيا ايجاب مى ‏كند تا همچون راهكارى براى جلوگيرى از فروپاشى اقتصادى ايران و سرانجام فرو افتادن آن در مدار شوروى، فرد ديگرى را جايگزين مصدق كنند. تنها از راه يك جايگزينى برنامه ريزى شده است كه مى ‏توان يكپارچگى و استقلال اين كشور را تضمين كرد.
سرلشكر زاهدى، هم اكنون تنها فردى است كه قدرت راهبرى يك دولت جديد را دارد و براى سركوبى نفوذ كمونيست‏هاى شوروى و انجام اصلاحات بنيادى، شايان اعتماد است.
برنامه زير، سه مرحله پى در پى را در بر مى ‏گيرد. دو مرحله نخست، مقدم بر عمليات نظامى است. اين دو، شامل دوره پشتيبانى مقدماتى كنونى و اقدامات گسترده تبليغاتى است. (بندهاى زير را نگاه كنيد). اين مراحل، براى منافع متقابل ايالات متحده و بريتانيا ارزشى واقعى خواهد داشت و حتى اگر اقدام نظامى نهايى در آن انجام نپذيرد، جايگاه مصدق را آسيب ‏پذير و متزلزل خواهند ساخت.
هزينه برآورده شده كلى مورد نياز براى اجراى اين برنامه، رقمى معادل 285000 دلار خواهد بود كه ايالات متحده 147500 و بريتانيا 137500 دلار آن را فراهم مى ‏كنند.
دوم. برنامه عملياتى‏
الف. پشتيبانى مقدماتى از مخالفان دولت مصدق‏
پايگاه عملياتى ايالات متحده و گروه بريتانيايى (برادران رشيديان) ارتباط نزديك چند ماهه‏اى با زاهدى داشته‏اند. گروه بريتانيايى 50000 دلار (چهار تا پنج ميليون ريال) براى اين پشتيبانى فراهم كرده است.
در طول اين دوره مقدماتى كه از 1 ژوئن 1953 (11 خرداد 1332) آغاز مى ‏شود و بنابر برآورد، حداكثر 2 ماه به درازا مى ‏كشد، ايالات متحده 35000 دلار و بريتانيا معادل 25000 دلار فراهم خواهند كرد. پايگاه عملياتى ايالات متحده بخش نخست اين اعتبار را تحويل داده است.
وجوه ايالات متحده نيز مستقيما از طريق رابطهاى پايگاه عملياتى آن كشور تامين و براى گسترش هدف مشخص و تقويت ارتباطات نظامى و سياسى زاهدى توزيع مى‏شوند.
زاهدى در اوايل اين دوره، از اين پشتيبانى دو جانبه و نيز از مقصود مشتركى كه بايد منجر به پشتيبانى منسجم ‏تر شود، كاملا آگاه خواهد شد.
در طى اين دوره، اين تصور بايد در ميان اطرافيان زاهدى، القا شود كه شاه به وسيله تدارك مبالغى اعتبار، او را حمايت مى ‏كند.
هماهنگى ميان فعاليت پايگاه عملياتى بريتانيا - ايالات متحده در مورد اين طرح در حال توسعه، از راه ارتباط مستقيم ميان كاركنان پايگاه ايالات متحده و گروه بريتانيايى از يك سو و پايگاه ايالات متحده به نمايندگى از بريتانيا از سوى ديگر و به وسيله انتقال دستورات و عملكرد همچون يك حلقه ارتباطى مطمئن براى بهبود پيوندهايى كه هم اكنون موجود است، انجام مى ‏پذيرد.
گامهايى مناسب برداشته خواهد شد تا پيروى همه جانبه سياست آشكار ايالات متحده از آرمان اين برنامه تضمين گردد.
ب. نقش شاه همچون كانون مركزى مخالفت‏
اين برنامه بر اين فرض استوار بود كه شاه همكارى خواهد كرد. اين همكارى بهترين فرصت براى موفقيت يك كودتاى نظامى است. با وجود اين، با مشاركت ناخودآگاه شاه در اين طرح نيز، شيوه عمليات به همين صورت باقى خواهد ماند. شاه براى باز كردن نقش خود به آمادگى ويژه‏اى نياز دارد. از آن جا كه شاه ذاتا فردى نامصمم و در حصار ترديدها و بيم‏هاى مبهم است، او بايد به بازى كردن نقش خود ترغيب شود. اين نقش بايد متضمن عمليات ترغيبى باشد و تا آن جا كه ممكن است دوره زمانى كوتاهى را در برگيرد.
ما بر اين باوريم كه شاهدخت اشرف، خواهر دوقلوى نيرومند و توطئه گر شاه فردى مناسب است كه مى ‏تواند او را به بازى كردن نقش خود ترغيب كند. ما مطمئنيم كه اشرف مشتاقانه در راه سرنگونى مصدق همكارى خواهد كرد. از اين رو، بايد با او در محل سكونت كنونى اش تماس گرفت، او را از وظيفه‏اش آگاه ساخت و به ايران فرستاد. ارتباط ميان اشرف و پايگاه عملياتى ايالات متحده مى ‏بايست پيوسته برقرار باشد.
شاه مى ‏بايست در سه مرحله نقش خود را بازى كند و اشرف او را براى گام نهادن در هر مرحله آماده كند. مرحله نخست، متقاعد كردن شاه در اين باره خواهد بود كه ايالات متحده و بريتانيا در ايران يك هدف مشترك دارند و همزمان بايد ترس بيمارگونه او را در مورد « دست پنهان بريتانيا » برطرف كرد. مرحله دوم، مشخصا آگاه كردن او پيرامون اين است كه آينده نه چندان دور براى او چه در پيش دارد. مرحله سوم، به دست آوردن برخى موارد مشخص از جانب او است. تفصيل اين مراحل به شرح زير است:
1- مرحله نخست:
رهبر گروه بريتانيايى پس از مشورت با شاهدخت اشرف، با شاه ديدار مى ‏كند تا او را مطمئن سازد كه ايالات متحده و بريتانيا اهداف مشترك در ايران دارند و اين كه هر دو مى ‏خواهند در راه مخالفت با مصدق بيشترين تلاش خود را در حمايت از او به كار بندند. رهبر گروه بريتانيايى خواهد گفت او در موقعيتى است كه مى ‏تواند ثابت كند بريتانيا شاه را حمايت مى ‏كند و اين كه او اجازه يافته تا از طرف آن دولت اعلام دارد كه هر گونه عبارت كليدى كه شاه گزينش كرده، از ميدان تعداد پيشنهادى، در تاريخهاى پى در پى و از بخش فارسى بى.بى.سى پخش خواهد شد.
2- مرحله دوم:
ژنرال شوارزكف (فرمانده پيشين هيات نظامى ايالات متحده در ژاندارمرى ايران)، به عنوان نماينده ويژه ايالات متحده و با اعلام قبلى شاهدخت اشرف، با شاه ديدار مى ‏كند. اين نما ينده، پيش از اين، در نتيجه سفر كارى و موفقيت آميزش در چند سال پيش به ايران، براى شاه بسيار شناخته شده و مورد تحسين او است.
مطالبى كه او به شاه مى ‏گويد، شامل دو بخش است.
بخش نخست، شامل نكات زير است:
(الف) مساله نفت در اين زمان، براى دولتهاى ايالات متحده و بريتانيا، در درجه دوم اهميت قرار دارد. زيرا موضوع اصلى، عزم دو دولت براى پاسدارى از استقلال ايران است. دول مزبور اكنون برآنند تا ايرانيان را يارى رسانند تا كشور خويش رااز فروغلطيدن در دستان شوروى حفظ كنند. اگر مصدق بر مسند قدرت باقى بماند، فروپاشى اقتصادى ايران امرى مسلم است و چون مصدق اجازه نفوذ گسترده‏اى را به كمونيستها داده، در پى اين فروپاشى، آنان بر كشور چيره خواهند شد.
(ب) هر دو دولت احساس مى ‏كنند كه استمرار حكومت خاندان پهلوى، بهترين سنگر در راه حفظ اقتدار ملى است.
(ج) تا زمانى كه مصدق بر مسند قدرت است، ايران هيچگونه كمك مالى جديدى از ايالات متحده دريافت نخواهد كرد و در واقع شايد كمكهاى فعلى هم كاهش يابند.
(د) مصدق بايد برود.
(ه) جايگزين او از طريق همان نيروهايى كه او را به قدرت مى ‏رسانند، مورد پشتيبانى چشمگيرى قرار خواهد گرفت.
(و) موافقت نامه‏اى قابل قبول در مورد نفت پيشنهاد خواهد شد، اما قصدى مبنى بر شتاب بخشيدن به اين قضيه و يا تحميل آن بر ايران در كار نيست.
بخش دوم در برگيرنده مطالب زير است:
(الف) شاه كه اكنون كانون اصلى نيروهاى مخالف مصدق است، در آينده نيز به گونه‏اى گريزناپذير، داراى همين نقش خواهد بود.
(ب) اگر شاه نتواند با اين نيروها همراهى كند، تنها مسئول فروپاشى كشور و از دست رفتن استقلال آن خواهد بود.
(ج) اگر شاه نتواند با اين نيروها همراهى كند، عمر خاندانش به پايان خواهد رسيد. با وجود برداشتهاى نادرست پيشين شاه، ايالات متحده و بريتانيا او را حمايت كرده و مى ‏كنند. ولى اگر شاه موفق نشود، اين پشتيبانى به پايان خواهد رسيد. نماينده ياد شده، پيامدهاى آن را مطرح خواهد كرد.
(د) شاه اظهار داشته كه زاهدى در مقام جايگزين مصدق، مورد قبول او است.
گذشته از اين وى درخواست كرده است كه كمكهاى مالى ايالات متحده و بريتانيا براى زاهدى، مى ‏بايست به نام او (شاه) پرداخت شود.
(ه) ايالات متحده و بريتانيا كاملا با اين نكته موافقند كه زاهدى تنها نامزد كارآمد براى جايگزينى مصدق است. زاهدى آماده خواهد بود تا در آينده‏اى نزديك مسئوليت را بپذيرد و براى موفقيت او، ايالات متحده و بريتانيا از دادن هر گونه كمك، كوتاهى نخواهند كرد. شاه كاملا از برنامه‏هاى زاهدى آگاه است و حداقل كمك از او درخواست خواهد شد. بى درنگ پس از ديدار نماينده ايالات متحده با شاه، رهبر گروه بريتانيايى نيز، براى تقويت و استحكام بخشيدن به گفته‏هاى بالا، ديدار مشابهى انجام خواهد داد.
3- مرحله سوم:
انجام اين مرحله، مسووليت منحصر به فرد شاهدخت اشرف خواهد بود. بى درنگ به دنبال ديدارهاى مزبور و در حالى كه شاه هنوز تحت تاثير آنهاست. شاهدخت اشرف، امضاى سه سند را از او خواهد گرفت. سند نخست، تاريخ دار و دو فقره ديگر بدون تاريخند. اين سه سند از اين قرارند:
(الف) يك نامه سرگشاده كه از افسران وفادار مى ‏خواهد تا با آورنده آن در هر موردى كه او احساس مى ‏كند براى برقرارى ديگر باره شكوه ارتش، باز گرداندن احترام ايشان و براى نشان دادن وفادارى خويش به شاه و كشور لازم است، همكارى نمايند.
(ب) يك فرمان شاهانه كه زاهدى را به رياست ستاد ارتش مى ‏گمارد.
(ج) يك فرمان شاهانه كه از همه درجات و مقامات ارتشى مى ‏خواهد تا صادقانه از دستورهاى رييس ستاد كه شاه او را به كار گمارد، پيروى نمايند.
اين اسناد بى درنگ از كاخ سلطنتى بيرون برده خواهند شد. سند نخست مى ‏بايست به زاهدى رسانده شود و دو فقره سند ديگر را پايگاه ايالات متحده بايد براى روز مبادا نگاه دارد.
ج. توافق با زاهدى‏
ارتباطهاى پيوسته كاركنان آمريكايى و نمايندگان بريتانيا با زاهدى يا نماينده‏اش، به روشن شدن روزافزون تصوير طرحهاى آزمايش او و همچنين مشخص شدن بيشتر عناصرى كه او از آنان توقع هوادارى دارد، كمك كرده است. اين مطالب و گزارشهاى اطلاعاتى مربوطه، براى آماده سازى بندهاى بعدى كه تحت عنوان « سازماندهى براى اجراى كودتا » و همراه با اطلاعات پشتيبانى در پيوست‏هاى آن، به دنبال مى‏آيد، مورد استفاده قرار گرفته‏اند.
در پى تماسهاى گام به گام با شاه كه در بالا ياد شد، ايالات متحده و بريتانيا مستقيما زاهدى را آگاه خواهند كرد كه آنان از سوى او ( زاهدى ) تعهدى محكم از شاه گرفته‏اند و اين كه هنگام حركت به سوى يك برنامه مفصل عملى فرا رسيده است.
نامه امضا شده شاه مبنى بر فراخواندن افسران وفادار براى همكارى با آورنده آن، به سر لشكر زاهدى داده خواهد شد. از او خواسته خواهد شد تا با كمك اين نامه افراد نظامى را به كار گيرد. همچنين پيشنهاد ايالات متحده و بريتانيا براى اقدام تحت عنوان سازماندهى براى سرنگونى مصدق، به زاهدى نشان داده خواهد شد. با او در ميان گذاشته خواهد شد كه اگر براى دستيابى به خواستها و بهبود توانايى‏هاى خود لازم تشخيص مى ‏دهد، فرصت آن را خواهد داشت تا اين طرح پيشنهادى را اصلاح كند. به زاهدى خاطرنشان شده و كامل ايالات متحده و بريتانيا، پيش از زمان كودتا است. سراسر عناصر بالقوه مخالف با مصدق بسيج خواهند شد تا در روز كودتا، سرنگونى دولت مصدق با وسايل قانونى ممكن باشد. به زاهدى خاطرنشان مى ‏شود كه اگر اقدام نظامى بتواند همزمان با اين موفقيت قانونى، تنها به در اختيار گرفتن شهر محدود شود، دولت جانشين در آينده از ويژگى و وجهه بهترى برخوردار خواهد بود.
هر چند اگر شاه با نماينده ايالات متحده كنار نيايد يا از صادر كردن اسناد مزبور براى سرلشكر زاهدى خوددارى كند، به زاهدى اطلاع داده خواهد شد چنانچه او موافقت نمايد، ايالات متحده و بريتانيا آمادگى انجام كودتا را، بدون همكارى فعالانه شاه خواهند داشت.
ما تلاشى همه جانبه خواهيم كرد تا شاه را ناخودآگاه متعهد به همكارى كنيم و اميد بسيار داريم كه به همان نتيجه‏اى برسيم كه در صورت همراهى فعالانه شاه به دست مى‏آيد.
د. سازماندهى جهت اجراى سرنگونى‏
مطالبى كه تحت اين عنوان در پى آمده است، بايد توسط پايگاه عملياتى ايالات متحده جهت گفتگو و تغيير به زاهدى ارايه شود.
عناصر موجود يا تواناييهاى بالقوه، در زير عنوان هايى كه به دنبال مى‏آيند، با نقشهاى خاص خود مشخص شده‏اند. در اين نگرش، از هر گونه اشاره به توان نيروهاى هواخواه مصدق خوددارى شده است.
1- سازماندهى براى اجراى كودتا
1-1- دبيرخانه نظامى. اين دبيرخانه كه در راس آن افسرى قرار دارد كه زاهدى او را تعيين كرده اما بايد مورد قبول ايالات متحده و بريتانيا باشد، از شمار بسيار محدودى از افسران عالى رتبه، توانمند و لايق تشكيل خواهد شد. اين دبيرخانه با پايگاه عملياتى ايالات متحده كه طرح مقدماتى مشترك ايالات متحده و بريتانيا را جهت كنترل تهران ارايه خواهد كرد، در ارتباط خواهد بود. دبيرخانه نظامى براى اجراى وظايف خود، نياز به مبلغى معادل 75000 دلار دارد.
2-1- وظايف دبيرخانه. فورى ‏ترين وظيفه آن، گزينش افسران كليدى در تهران خواهد بود كه مى ‏توان در برابر دولت مصدق روى آنان حساب كرد يا آنان را جذب نمود. به دلايلى امنيتى، اين افسران در ديرترين زمان ممكن، از نقشهاى عملى خود، آگاه خواهند شد.
اين دبيرخانه، با نگرش ويژه به هر اقدامى كه مى ‏بايد در روز كودتا انجام شود، طرح ايالات متحده و بريتانيا را مورد بررسى مفصل قرار خواهد داد. پاره‏اى از اين اقدامات عبارت خواهند بود از تصرف بى درنگ مركز فرماندهى ستاد كل، ايستگاه راديوى ارتش، راديو تهران، خانه‏هاى مصدق و همراهان او، قرارگاههاى پليس و ژاندارمرى، اداره‏هاى پست و تلگراف، مركز تلفن، مجلس و چاپخانه آن و بانك ملى و چاپخانه آن. دستگرشدگان عبارت خواهند بود از چهره‏هاى كليدى دولت مصدق، افسران كليدى همگام با مصدق و سر دبيران روزنامه‏هاى برگزيده .
همچنين توجه ويژه‏اى به تدارك اقداماتى كه بايد در برابر حزب توده انجام گيرد، خواهد شد. زاهدى بايد منتظر واكنش شديدى از سوى اين حزب باشد و نيز مى ‏بايست براى پاسخگويى سرسختانه ‏تر در برابر آن، كاملا آماده باشد. تا هنگام جايگزينى دولت مصدق، هيچ امكانى براى بى اثر ساختن اين حزب وجود ندارد. هر چند پس از تغيير دولت و پيش از آن كه حزب توده قادر باشد تا با تمام نيرو وارد خيابان‏ها شود، براى چند ساعت، فرصت نفس كشيدن وجود دارد.
در زمان كودتا دست كم صد تن از رهبران حزب (توده) و گروهها و رونامه نگاران مى ‏بايد دستگير شوند. نام اين افراد از فهرست تقريبا هشتاد نفره‏اى از رهبران كه به تازگى به وسيله بريتانيا تهيه شده، به اضافه نام هاييكه پايگاه ايالات متحده و همچنين آن چه زاهدى به آن خواهد افزود، فراهم خواهد آمد. كنترل خيابان‏هاى تهران، امكان اجتماع را از (حزب) توده يا ديگر گروهها خواهد گرفت. توزيع گسترده جزوات سياه كه انتشار آن به كميته مركزى حزب نسبت داده خواهد شد، با اين انگيزه انجام مى شود تا اعضاى حزب توده را سردرگم كند و جلوى گردهمايى آنان را به روشى موثر بگيرد. ممكن است براى ايالات متحده ميسر باشد تا از راه هوا و از پيش، مقاديرى گاز اشك آور، جوهر پاك نشدنى يا ديگر مواد مناسب را براى كنترل گروهها فراهم كند. هواپيماهاى نيروى هوايى محلى ممكن است جهت آگاهى مردم، اخطار نامه‏هايى را فرو ريزند مبنى بر اين كه يا در خيابان‏ها حضور نيابند و يا منتظر عواقب كار خود باشند.
3-1- اقدام در روز كودتا. اين اقدام عمدتا از خط مشى‏هايى مشابه پيروى خواهد كرد، اگرچه ممكن است در ارتباط با سه وضعيت متفاوت انجام گيرد. اين سه وضعيت عبارتند از:
وضعيت الف. نقطه اوج اعتراض گسترده مذهبى در برابر دولت مصدق كه بى درنگ پس از اقدام نظامى روى خواهد داد.
وضعيت ب. لحظه‏اى كه مصدق در حال وادار كردن شاه براى ترك كشور است. اين عمل از سوى مصدق يا در نتيجه افزايش قدرت جناح مخالف اوست كه آگاهانه به وسيله شاه رهبرى مى ‏شود، يا به سبب قدرت يافتن روزافزون آن جناح است كه شاه در مقام فردى بى اراده آن را هدايت مى ‏كند.
وضعيت ج. زمانى كه مصدق مى ‏كوشد تا استعفاى خود را تسليم كند. چنين عملى ممكن است ناشى از نگرانى واقعى او به سبب رشد روزافزون مخالفان باشد و احتمالا ممكن است طبق گذشته، منجر به روى آوردن به شاه جهت جلب حمايت شخصى او شود و در صورت ناكامى مصدق در جلب حمايت شاه، او ممكن است توده مردم را براى ريختن به خيابان‏ها فراخواند.
اقدامى كه با توجه وضعيت الف مى‏بايست انجام گيرد بدين گونه است: به هنگام اوج گرفتن وضعيت الف، زاهدى با استفاده از يك اقدام محدود نظامى عليه مركز فرماندهى، فرماندهى ستاد كل را برعهده خواهد گرفت. او بى درنگ پس از آن، شخصى از پيش برگزيده را به جانشينى خود معرفى خواهد كرد و دستگيرى مصدق و ديگران بى درنگ صورت خواهد گرفت. مجلس به تشكيل جلسه‏اى دعوت خواهد شد و جناح مخالف مصدق خواهد كوشيد تا يك راى‏گيرى جهت محكوم نمودن مصدق انجام دهد و در پى آن يك راى‏گيرى در حمايت از زاهدى صورت خواهد گرفت. با وجود اين، زاهدى با - يا بدون - در اختيار داشتن فرمانى شاهانه كه او را نخست وزير بنامد، دولت را تحويل خواهد گرفت و مقتضيات گوناگون روز كودتا را به اجرا درخواهد آورد (به مطالب بالا نگاه كنيد). هنگامى كه او اوضاع را كاملا مهار كرد، براى به دست آوردن راى اعتماد رسمى مجلس مشكلى نخواهد داشت. تنها در اين هنگام است كه شاه به تهران بازمى گردد.
اقدامى كه مى‏بايست با نگرش به وضعيت ب و ج صورت گيرد از اين قرار است:
تنها تغيير در برنامه، پيشبرد لازم جدول زمانى روز كودتا به روز اصلى بحران و نياز براى به حركت درآوردن بى درنگ همه جنبه‏هاى نظامى عمليات كودتا خواهد بود.
2- سازماندهى براى برانگيختن حداكثر مخالفت عمومى با مصدق پيش از كودتا
1-2- برنامه‏هاى كلى. هدف اين مساله ايجاد، گسترش و افزايش جو دشمنى، بى اعتمادى و ترس عمومى نسبت به مصدق و دولت او خواهد بود. مبلغى معادل 150000 دلار براى اين طرح هزينه خواهد شد. اين برنامه، عملياتى مرحله‏اى خواهد بود. اين مراحل از اين قرارند:
مرحله 1- اين بخش، مرحله كنونى پشتيبانى مقدماتى است كه دريافت كمكهاى مالى از سوى ايالات متحده و بريتانيا در طى آن به زاهدى اجازه مى‏ دهد تا دوستان ديگرى را جذب كند و افراد كليدى را به سوى خود بكشاند.
مرحله 2- مبارزه تبليغاتى گسترده در برابر مصدق و دولت او. اما در اين برهه، هدف اصلى مبارزه، خود مصدق است. اين مرحله تنها يك يا دو هفته پيش از به اوج رسيدن وضعيت الف انجام مى‏ گيرد تا بدين ترتيب مصدق فرصت كافى براى واكنش شديد نداشته باشد و اثر آن با گذشت زمان از ميان نرود.
مرحله 3- اين، وضعيت الف است كه به گونه كامل در بند زير توضيح داده شده است.
2-2 وظايف عناصر خاص‏
1-2-2- مطبوعات و تبليغات. در مدت زمان پشتيبانى مقدماتى، گروه بريتانيايى به استفاده از روزنامه‏هاى بى شمار كوچك‏ تر براى پيشبرد يك شيوه ضد مصدق ادامه خواهد داد.در مركز فرماندهى و پايگاه عملياتى، كاركنان ايالات متحده متن‏هايى را براى مقالات، اعلاميه‏ها و جزوات آماده مى‏ كنند و اين متون را كه پاره‏اى در هوادارى از شاه و برخى در ضديت با مصدق است، به فارسى انتشار خواهند داد. اين مطالب كه براى بى اعتبار ساختن مصدق طرح شده‏اند، بر موضوعات زير پافشارى مى ‏كنند:
(الف) مصدق از حزب توده و اتحاد جماهير شوروى حمايت مى ‏كند (انتشار اسناد سياه به اين امر يارى مى ‏دهد).
(ب) مصدق دشمن اسلام است زيرا با حزب توده همكارى مى‏ كند و اهداف آنان را به پيش مى ‏برد.
(ج) مصدق آگاهانه در حال نابود كردن روحيه ارتش و توانايى آن جهت حفظ نظم است.
(د) مصدق آگاهانه و از طريق برداشتن كنترل ارتش از روى مناطق قبيله نشين، در حال ترويج و تشويق عناصر تجزيه طلب منطقه‏اى است. يكى از اهداف مصدق از اين اقدام، تسهيل چيرگى شوروى بر استانهاى شمالى است.
(ه) مصدق آگاهانه كشور را به سوى فروپاشى اقتصادى هدايت مى‏ كند.
(و) قدرت، مصدق را چنان به تباهى كشانده كه ديگر از جنبه‏هاى مطلوب پيشين او هيچ نشانى نيست و اكنون وى داراى همه اميال سركوبگرانه يك مستبد است.
(ز) همگام با اين مطالب، يك گرايش مستمر ارايه خواهد شد دال بر اين كه مصدق ناآگاهانه قربانى خيانت و جاه ‏طلبى مشاوران خود شده است.
از مسايل اساسى آن است كه زاهدى بايد بى درنگ فردى را براى مقام مدير مطبوعات و تبليغات برگزيند كه همچنين ممكن است معاون نخست وزير هم بشود. پايگاه عملياتى ايالات متحده نام فردى را كه زاهدى در نظر دارد از او خواهد گرفت و اين فرد بايد مورد قبول ايالات متحده و بريتانيا نيز باشد. يك يا دو هفته پيش از زمان مقرر براى وضعيت الف تبليغات شديد آغاز خواهد شد. جزييات مربوط به اجراى اين مبارزه تبليغاتى، مسووليت اساسى پايگاه عملياتى ايالات متحده خواهد بود.
بى درنگ پس از تغيير دولت، مدير منصوب زاهدى در امور مطبوعات و تبليغات، بايد براى موارد زير آماده گردد:
(الف) بيشترين بهره ورى را از راديو تهران بنمايد.
(ب) از طريق راديو تهران، پوستر، خبرنامه‏هاى ويژه و غيره بايد برنامه دولت جديد شامل موارد جذاب خبرى كه به ساده ‏ترين نحوى ارايه مى ‏شوند، مانند كاهش فورى هزينه‏هاى زندگى، حقوق بيشتر براى كاركنان دولت و پرسنل ارتش و... به آگاهى همه برسد.
(ج) حداكثر تبليغات محلى نسبت به اظهارنظرهاى ايالات متحده و بريتانيا كه از قبل آماده شده، صورت گيرد.
(د) در جريان قرار داد همه خبرنگاران خارجى.
2-2-2- مجلس. اگر به هنگام كودتا، مجلس تشكيل جلسه داد، كوشش خواهد شد تا تغيير دولت از سوى آن نهاد رسميت يابد و اگر در نشست نباشد، به وسيله يكى از مقام‏هاى منتخب آن كه بايد عضو جناح مخالف مصدق باشد، به تشكيل جلسه فراخوانده شود.
براى مهيا ساختن تغيير دولت، با شمارى از نمايندگان تماس گرفته و خريدارى خواهند شد. مى ‏بايست در اين مورد تصميم گرفته شود كه آيا اين خريدها به وسيله گروه بريتانيايى يا مستقيما توسط زاهدى انجام خواهد شد و تا زمانى او از مصونيت استقرار در محوطه مجلس برخوردار است، براى رسيدن به چنين هدفى، در جايگاهى ممتاز قرار دارد. به دنبال دريافت فهرست نمايندگان به همراه مبالغ لازم براى خريد هر كدام، اقدام ويژه‏اى از جانب گروه بريتانيايى يا زاهدى، براى تامين بودجه و با پذيرش مشترك (ايالات متحده و بريتانيا)، اعمال خواهد شد. همچنين پايگاه عملياتى ايالات متحده، نمايندگان و رابطهاى گوناگونى را براى پشتيبانى از اين عمليات به كار خواهد گرفت.
هدف اساسى اين برنامه، تضمين به دست آوردن اكثريت آرا به علاوه يك راى عليه مصدق است، آن گونه كه در وضعيت الف مورد نياز است. هم اكنون برآورد مى‏ شود كه اگر دست كم سى تن از نمايندگان احساس كنند كه شانس خوبى براى در اكثريت بودن خواهند داشت، آماده‏اند عليه مصدق راى دهند. بايد خاطر نشان ساخت كه همه افراد منتخب مجلس، معمولا در هر نشست حاضر نخواهند بود. با وجود اين تلاشى لازم است تا هنگايم كه مى ‏بايست راى ‏گيرى شود. كمترين حد نصاب مورد نياز اين گونه خواهد بود كه دو سوم نمايندگان حاضر در تهران بايد پيش از راى‏ گيرى در مجلس حضور داشته باشند. بلكه حضورشان براى آن خواهد بود تا حد نصاب مورد نياز تضمين شود.
3-2-2- عناصر سياسى غير از حزب توده. احزاب يا گروههاى سياسى كه اكنون با مصدق مخالفند، نقش بسيار كوچكى را در اين مبارزه بازى مى‏ كنند. احزابى مانند حزب زحمتكشان، سومكا و بخش هايى از پان ايرانيست‏ها تنها مى ‏توانند دسته‏هاى خيابانى محدود و احتمالا غير موثر را فراهم نمايند. با وجود اين، حزب زحمتكشان نقش تقريبا مهمى در انجام تبليغاتى كه در بالا تشريح شد، بازى خواهد كرد.

بايد خاطر نشان ساخت در حالى كه اين احزاب تنها دسته‏هاى خيابانى ناكارآمد را زير فرمان خود دارند، گروه بريتانيايى مى ‏تواند نزديك به 3000 عضو فعال را بسيج نمايد كه مى ‏بايست براى وضعيت الف اختصاص يابند.
4-2-2- رهبران مذهبى. طبق ارزيابي ها ما بر اين باوريم كه تقريبا همه رهبران برجسته مذهبى كه مريدان زيادى دارند، سرسختانه مخالف مصدق هستند. هم پايگاه عملياتى ايالات متحده و هم گروه بريتانيايى، ارتباطهاى محكمى با اطرافيان اين گونه رهبران دارند. توانايى حمايت از زاهدى، در اين زمينه بسيار زياد است.
اين رهبران شامل طيفى بسيار گوناگون و گاهى اوقات عناصرى نامطلوب مانند رهبران غيرسياسى ( ) و ( ) همچنين ( ) و ( ) و گروه تروريستى ( ) مى ‏شوند. در طول تبليغات شديد ضد مصدق پيش از روز كودتا اين رهبران و هواخواهانشان:
(الف) مخالفت خويش را با مصدق ترويج كنند.
(ب) از طريق ارتباط مستقيم با شاه در مرقد (امام رضا (ع)) هوادارى آشكار خود را از نهاد سلطنت و پشتيبانى معنوى خويش را از شاه اعلام دارند.
(ج) به هنگام نياز، تظاهراتى كوچك در هوادارى از مذهب و ضديت با مصدق و به صورت دسته‏هاى بسيار پراكنده در تهران ترتيب دهند.
(د) گروه تروريست (به راه اندازند) تا تهديد كنند كه آنان آماده‏اند در هوادارى از نمايندگان هواخواه مصدق و اعضاى دولت و همقطاران او دست به اقدام مستقيم بزنند.
(ه) همراهى كامل خود و هوادارانشان را در وضعيت الف تضمين كنند.
(و) پس از تغيير دولت، از راديو تهران و در مساجد، اطمينان قاطعى مى‏ دهند كه دولت جديد به اصول مذهبى پايبند است.
5-2-2- تجار بازار. آنان را مى ‏توان چنين تعريف كرد: شمار كم و بيش اندكى از بازرگانان پرسابقه و برجسته با نگرشى نيمه مذهبى و تاثيرى چشمگير بر رده‏هاى پايين ‏تر اجتماعى در بازار. ارتباطات با اين تجار هم از طريق گروه بريتانيايى و هم از راه پايگاه عملياتى ايالات متحده وجود دارد.
اين بازرگانان به خاطر ضررهايى كه دولت از طريق كسادى اقتصاد و معادلات، كاهش واردات، ماليتهاى توان فرسا و كاهش موجودى پول، بر آنان وارد نموده، ضد مصدق هستند.
در دوره تبليغات شديد از وضعيت الف، اين تجار:
(الف) شايعات ضد دولت را در بازار پراكنده خواهند ساخت.
(ب) در جنوب تهران و در مخالفت با سياستهاى اقتصادى دولت مصدق، اعتراضهاى محدودى را ترتيب خواهند داد. سپس در زمان وضعيت الف، آنها:
(ج) تمام يا بخشى از بازار را تعطيل كنند.
3-2- آخرين اقدام پيش از كودتا
همچنان كه گفته شد، اقدام نظامى مى ‏تواند از وضعيتهاى الف، ب يا ج سرچشمه گيرد. هر چند فعاليتهاى تشكيلاتى پيش از كودتا چنان كه در بالا آمده است، عمدتا براى ايجاد وضعيت الف كه در زير مى‏آيد، خواهد بود.
(1) در روز مقرر، حملات مرحله‏اى عليه رهبران سرشناس مذهبى در تهران انجام خواهد گرفت.
(2) ديگر رهبران مذهبى، بى درنگ خواهند گفت كه اين حملات از جانب مصدق همچون واكنشى عليه ناخرسنديى كه رهبران مذهبى سراسر كشور نسبت به دولت او از خود نشان داده‏اند، صورت گرفته است.
(3) بى درنگ شمارى از رهبران برجسته ‏تر در صحن مجلس تحصن مى‏ كنند.
(4) در اين زمان، اين رهبران مذهبى به وسيله پيروانشان بيانيه هايى را صادر خواهند كرد كه با شديدترين لحن، نگرش و رفتار ضد مذهبى مصدق را محكوم مى‏نمايد.
(5) در همان زمان و همانند مورد 2، 4-2-2، (د) كه در بالا گفته شد(3)، بيشترين تبليغات در مورد اسناد جعلى منتشره پايگاه ايالات متحده انجام خواهد شد كه به تفصيل نشان مى ‏دهند توافق نامه‏اى پنهانى ميان مصدق و حزب توده بسته شده و در آن، حزب توده متعهد شده است كه تمام توان خود را در هوادارى از مصدق و عليه رهبران مذهبى، ارتش و پليس، به كار بندد.
(6) همزمان، اين رهبران پيروانشان را فرا مى ‏خوانند تا در سراسر تهران در مساجد، دفاتر پست و تلگراف، بانكها و... تحصن كنند. گروه بريتانيايى و پايگاه ايالات متحده حداكثر تلاش خود را به كار مى ‏بندند تا در حد امكان بيشترين تعداد راهپيمايان را فراهم آورند و در همان زمان، تجار خواهند كوشيد تا بازار را تعطيل كنند (اين تحصن گسترده ترتيب داده مى ‏شود تا سراسر زندگى و فعاليت روزانه مردم را در شهر مختل كند و به گونه‏اى قابل توجه، ميزان ناخرسندى عمومى را از دولت نمايان سازد. تحصن، گونه‏اى محلى از مقاومت منفى است و طبق سنن ديرپا، نيروهاى نظامى و پليس قادر نيستند تا در برابر مردمى كه در تحصن به سر مى‏برند، دست به اقدام زنند).
(7) در اثناى اين جوّ رو به افزايش خصمانه، زاهدى رياست ستاد را بر عهده خواهد گرفت و شروع به دستگيرى افرادى خواهد كرد كه بخشى اساسى از مرحله نظامى كودتا به شمار مى‏آيد.
(8) درست پس از اين حركت زاهدى، مجلس براى رسميت بخشيدن به جابجايى دولت، جلسه‏اى خواهد داشت و كودتا را كامل خواهد كرد.
سوم. ارزيابى احتمال كاميابى برنامه عملياتى
اطلاعاتى كه تاكنون آورده شد، بيان كننده طرحى به شيوه غربى است كه براى اجرا به شرقي ها ارايه شده است. با وجود اين، نويسندگان اين برنامه، آن را با شناختى كامل از كشور و مردم ايران نوشته و كوشيده‏اند تا سراسر جزييات را از ديدگاه ايرانى بررسى و ارزيابى كنند. با توجه به ناكارآمدى شناخته شده ايرانيان در برنامه ريزى و عمل به شيوه‏اى كاملا منطقى، ما هرگز انتظار نداريم كه چنين طرحى، همانند عملياتى كه پرسنل غربى انجام مى ‏دهند، در فضايى محلى دوباره بررسى و اجرا شود.
با وجود اين، احساس مى ‏كنيم كه اين طرح به اندازه كافى آشكار و گسترده است و حتى اگر هم صد در صد اجرا نشود، احتمال قابل قبولى براى كاميابى آن وجود دارد.
امنيت در ميان همه عناصر محلى درگير، نقطه ضعفى جدى است كه در سرشت ايرانيان وجود دارد. بايد از اين واقعيت آگاه باشيم كه شكافهاى امنيتى ممكن است منجر به اقدامات سركوبگرانه مصدق شود.
اين عمليات برنامه ريزى شده، هيچگونه سابقه‏اى در ايران سالهاى اخير نداشته است. كودتاى رضا شاه، سرشتى سراپا ديگرگونه داشت. كودتاهاى اخير در ديگر كشورهاى خاور نزديك نيز در شرايطى بسيار آسان ‏تر اجرا شد، زيرا در آن كشورها يك جناح بزرگ مخالف و هوادار كمونيست و يا يك رييس دولت كه پشتيبانى مردمى نيرومندى داشته باشد، موجب پيچيده شدن امور نشده بودند.
نكات زير در ارتباط با مفهوم كلى كودتا، پيش از برآوردى جهت ارزيابى احتمال كاميابى طرحى، بسيار مهم هستند:
الف. شكست كودتا پيامدهاى زير را خواهد داشت:
1- بروز يك موج نيرومند خصومت دولتى كه متوجه ايالات متحده است و احتمال اين كه آن كشور از ايران اخراج شود.
2- اين كه بريتانيا تشكيلات عملياتى خود را كه عمدتا قصد سرنگونى مصدق را دارد، از دست بدهد.
ب. اگر كودتا انجام شود و ناكام بماند ولى ايالات متحده از ايران اخراج نشود؛ و اگر مصدق در تاريخ ديگرى سقوط كند. ايالات متحده و بريتانيا در موقعيتى نخواهند بود كه از اين فرصت سود ببرند، چون ممكن است گروه بريتانيايى و برخى از امتيازات ايالات متحده به سبب شكست كودتا از بين بروند.
ج. در صورت ناكامى كودتا، هنوز هم احتمال اخراج ايالات متحده از ايران وجود دارد، زيرا فروپاشى گريزناپذير اقتصادى در دوران دولت كنونى مصدق احتمالا همراه با آشفتگى داخلى خواهد بود و به دنبال آن چيرگى حزب توده كه زير نظر اتحاد جماهير شوروى است.
د. اگر طرح كودتا در اين هنگام رد شود، پس مى ‏بايد براى زمانى كه فروپاشى اقتصادى و هرج و مرج داخلى پديد مى‏آيد، طرح ديگرى آماده گردد.
نتيجه: به خاطر پشتيبانى شاه، پذيرش ويژگى‏هاى اساسى اين طرح از سوى زاهدى، موافقت ما با جرح و تعديلهاى او و نظر به اطمينان ما در اين مورد كه او مطابق با يك جدول زمانى حساب شده، عمل خواهد نمود، نويسندگان اين برنامه بر اين باورند كه كودتا موفقيت‏آميز خواهد بود.
م . ر ا د
m.rad-gmx.net