شهید مدرس در سنگر مجلس

لمعاتی از لیاقت
شهید آیة الله سید حسن مدرس در زمره نامورانی است که نسبش به حضرت امام حسن مجتبی (ع) می رسد . دوران صباوت وی در محیط کویری زواره و روستای کوچک سرابه (واقع در شرق اردستان و جنوب زواره) سپری گشت، جد و پدرش که از اهل فضل بودند و در محل به پارسایی و نیکوکاری شهرت داشتند به تربیت این طفل مبادرت ورزیدند . دوران نوجوانی و جوانی این شخصیت در قمشه، اصفهان و نجف در جهت کسب دانش دین و معارف اسلامی و تحصیل مکارم سپری گشت . در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی شخصیتی نمونه و برجسته و مجتهدی جامع الشرایط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود . هر چند حاضر به طبع و نشر رساله عملیه خود نشد ولی در علوم اسلامی خصوصا فقه و اصول آثاری عمیق از خویش برجای نهاد .
در واقع آن شهید والامقام تا سن چهل و یک سالگی در حوزه های علمیه به کسب معرفت و تهذیب نفس و نشر حقایق اسلامی مشغول بود و مشخص می گردد که شخصیت ممتازی بوده که در بین آن همه علمای آن عصر به عنوان طراز اول انتخاب می شود . تفسیر این انتخاب آن بود که به موجب فصل دوم از متمم قانون اساسی رسما مقرر شده بود که برای نظارت بر عدم مغایرت قوانین مصوبه مجلس با موازین شرع پنج مجتهد عادل و آگاه به مقتضیات عصر به عنوان وکیل در مجلس حضور یابند . (1) علمای ایران و نجف تصمیم می گیرند تا از بین خود بیست نفر را برگزیده و طی جلسات بعدی پنج نفر آنان را به عنوان طراز اول به مجلس معرفی کنند عده ای مرکب از 68 نفر در جلسه های متعدد با هم وارد شور شده و پس از رای گیری بیست نفر را برای مرحله دوم انتخاب کردند . از میان این تعداد، پنج نفر تعیین شدند که به عنوان علمای طراز اول در دوره دوم مجلس حضور یابند که یکی از آنان آیة الله مدرس بود . (2) پس از این انتخاب تلگراف زیر از طرف مجلس خطاب به مدرس مخابره شد تا در جلسات حضور یابد:
اصفهان . به توسط انجمن محترم ولایتی خدمت جناب مستطاب ملاذالانام آقامیرزا سید حسن مدرس سلمه الله از جمله منتخبین علمای عظام در مجلس شورای ملی وجود محترم آن جناب مستطاب عالی است ان شاء الله عاجلا حرکت فرموده به تهران تشریف بیاورید که عموم ملت از سعادت حضور حضرت عالی بهره مند گردند . (3)
امام خمینی در این باره می فرمایند: «. . . مرحوم مدرس (رحمه الله) - خوب - من ایشان را هم دیده بودم، این هم یکی از اشخاصی بود که در مقابل ظلم ایستاد . . . ایشان را به عنوان طراز اول، علما فرستادند به تهران و ایشان با گاری آمد تهران . از قراری که آدم موثقی نقل می کرد، ایشان یک گاری آنجا خریده بود . . . تا آمد به تهران . . .» (4)
بدین گونه علمای دین که از ویژگی های فکری و علمی مدرس آگاهی داشتند و او را بهترین فردی که با جان و دل از اسلام دفاع نماید و روشن بین و با دقت باشد، یافته بودند او را به مجلس شورا فرستادند تا بر قوانین نظارت کند و آنها را با فقه شیعه و موازین دینی مطابقت دهد و اگر خواست قانونی مخالف امور شرعی تصویب گردد مخالفت کند .
در هر حال اسباب مهاجرت مدرس فراهم گشت و با همان گاری بارکشی که برای جلوگیری از سرمای سخت فصل زمستان سرپوش پارچه ای بر روی آن کشیده بودند از اصفهان به قصد تهران حرکت نمود سرانجام این کاروان کوچک اما با هدفی بزرگ پس از تحمل سختی و مشقت بسیار به حرم حضرت عبدالعظیم وارد شد و در کوچه باغ سراج الملک خانه ای برای سکونت اجاره نمود . مردم که از ورود مدرس مطلع شدند وی را به تهران انتقال دادند و آنجا هم شهید مدرس منزل محقری را برای خود در نظر گرفت که اجاره بهای نازلی برایش پرداخت می نمود . (5)
این شخصیت که از اصفهان فرا خوانده شد تا مسؤولیت خویش را در سنگر مجلس به انجام برساند ویژگی هایی دارد که اشاره به آنها حقایقی را روشن می سازد .
شهید مدرس علاوه بر آن که منسوب به خاندان عصمت و طهارت است در زندگی و فضایل اخلاقی نیز وارث راستین آن ستارگان درخشان آسمان امامت بود . او در مسیر زندگی خویش ساده زیستی و قناعت را پی گرفت . فروتنی او و کار و تلاش برای معاش همچون ساده ترین کارگران درسی بود که مدرس از مکتب مولایش حضرت علی آموخت و این شیوه را در تمام مراحل عمر خویش ادامه داد .
در دوران جوانی برای تامین مایحتاج خود به کار یدی می پرداخت و در طول اقامت در نجف چنین ویژگی را ادامه داد در حالی که برایش این امکان وجود داشت که از وجوه شرعی بتواند استفاده کند ولی برای حفظ استقلال و این که ارتباطش با فعالیت های مزبور قطع نشود چنین روشی را انتخاب می کند او می خواهد با چنین کارهایی هم خود را از تعلقات آزاد کند و هم با مردم عادی دمساز و نزدیک باشد . چون برای شرکت در مجلس دوم وارد تهران شد دو منزل اجاره ای به وی پیشنهاد گردید که یکی از آنها یک تومان از دیگری ارزان تر بود . او بدون آن که از ویژگی های آن دو خانه سؤال کند منزل نازلتر را انتخاب کرد .
هیچ اموری از مسایل دنیوی نتوانست مدرس را در راه هدف عالی خویش بازدارد . دلش به نور ایمان و معنویت روشن شده بود و از این جهت مقاصد پست و لذایذ فناپذیر قادر نبود با ظلمت خود آن فروغ معنوی را خاموش کند . پاکی، درستی و عدم آلودگیش موجب آن گردید تا آزادانه در مسایل کشور و جهان اسلام موضع گیری کند، در برابر طاغوت ها و قدرتمندان بایستد و از موضع حق و مصالح کشور و دیانت دفاع کند . امام خمینی پس از وصف قدرت روحی و شجاعت مدرس افزوده اند:
«. . . (مدرس) یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می کرد و نه به دارایی و امثال ذلک، هیچ اعتنا نمی کرد . نه مقامی او را جذبش می کرد . . .» (6)
در تاریخ علمای شیعه شخصیت هایی که در برابر متجاوزین مبارزه می کردند کم نمی باشند اما کسی را در میان آنها سراغ نداریم که تا زمان روی کارآمدن مدرس در زمینه سازندگی و مدیریت سیاسی - اجتماعی از خود تجربه سازنده و ارزنده ای را بروز دهد . این دانشمند جهان تشیع برای نخستین بار در تاریخ روحانیت با اعمال و رفتار و اندیشه های مدبرانه خود نشان داد که یک روحانی لایق آگاه می تواند در مدیریت هم موفق باشد و طرح هایی برای سازندگی ارائه می دهد که حتی اعجاب دشمنان را برمی انگیزد .
او به این نیتجه رسید که برای مبارزه با استعمار و استبداد نباید به مسجد و محراب و منبر کفایت کند، درس در حوزه کافی نیست، مبارزه در خیابانها به آن شکل مؤثر نیست . باید مرکزی قانونی با پشتوانه ای شرعی و حمایت مردمی باشد تا او آن را به صورت پایگاهی نو علیه ستم (در شکل استعماری و استبدادی) درآورد و نیز ضمن این حرکت سیاسی به سازندگی هم فکر کند و استقلال واقعی مردم را آن چنان تامین کند که نیازی به اجانب نداشته باشند . مدرس با این تفکر به مجلس اقتدار داد و به آن حیات بخشید . شهید مدرس وقتی احساس کرد این پایگاه عظیم و قدرتمند را می تواند در آن روزگار آشفته پدید آورد به پیروی از سیره معصومین محیط فیزیکی و شرایط زندگی را عوض کرد و وطن مالوف را ترک نمود تا بتواند آنچه را در ذهن داشت از طریق مجلس شورا عملی سازد یا در جهت تحقق آن بکوشد .
فراست و فرزانگی
شهید مدرس مجلس را بالاترین نهادی می دانست که می تواند در مصالح اجتماعی تصمیم بگیرد و به نمایندگان این نکته را گوشزد می نمود و تاکید می کرد باید در رای دادن به قوانین بسیار هوشیار و دقیق باشند زیرا با سرنوشت جامعه و کشور ارتباط دارد . علاوه بر آن که مجلس را درخصوص تصویب قوانین تشکیلات مهمی می دانست در کنترل رفتار عوامل اجرائی و حتی شخص رئیس الوزراء و انعقاد قرارداد با دول دیگر نیز چنین تصوری داشت .
در هنگام تصویب قوانین، مدرس با کسانی درگیر بود که آگاهی هایی از معارف دینی داشتند اما در اسارت افکار قدیمی بودند و نمی توانستند مقتضیات زمان و مصالح جامعه را درک کنند، اینان موانع بزرگی در مقابلش بودند که با اندیشه های منجمد و تحجر فکری و قدرتی که داشتند به وسیله عواملی اثر منفی خود را بر امور مهم می گذاشتند و برخی مسایل حیاتی را خدشه دار می کردند . از دیدگاه مدرس احکام شریعت در قالب قانون تدوین می شوند به نحوی که مصالح جامعه و شرایط زمانی در نظر گرفته می شود . همچنین او موفق گردید در حد توان مصادیق احکام کلی اسلام را بیابد و با در نظر گرفتن شیوه اجرای آنها در جهت تصویبشان تلاش کند .
رعایت موازین شرع از نکاتی بود که آیة الله مدرس سخت به آن پای بند بود و در عملکرد وی نیز چنین نکته ای قابل مشاهده است . فرزانگی او در حدی است که جامعه را برای اجرای احکام اولیه و اولویت دادن به آنها مهیا کرد و برای از بین بردن موانع آن تلاش نمود . تحولات اجتماعی و مصادیق عرفی نیز از نظرش دور نبود . از دوران قاجاریه که به دلیل ارتباط با اروپا صف بندی ها و تقابل هایی بین دیانت و سیاست و ایرانی و اسلامی و نیز متجدد و متقدم پدید آمد عوارض زیانباری را متوجه جامعه کرد . عده ای کوشیدند مفاهیم مذکور را به صورت خصومت آمیز و نفرت انگیز در مقابل هم قرار دهند و از همین طریق به مصالح اسلامی و انسجام جامعه خسران وارد کردند اما شهید مدرس ضمن آن که احکام شرعی و موازین دینی را چون سرچشمه ای حیات بخش برای سعادت جامعه لازم می دید سعی می کرد از تعارض بین این مفاهیم بکاهد و ارتباطی بین آنان ایجاد کند و نشان بدهد که سیاست از متن دیانت برمی خیزد و روی آوردن به زندگی جدید با التزام عملی به دستورات دین مبین اسلام منافاتی ندارد و دوست داشتن وطن و علاقه به حفظ آب و خاک با گرایش های دینی نه تنها در تباین نیست بلکه می تواند ارتباط هم داشته باشد . احترام به زبان فارسی و سنت هایی که در میان اقوام و جوامع دیده می شود تا جائی که دستورات دینی را کم رنگ نکند و ارزشهای معنوی را تحت تاثیر قرار ندهد امر ممدوحی می باشد . خودش می گوید در نجف فکر می کردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و طریق انحطاط را طی می کنند بعد از چندین روز فهمیدم که مسایل سیاسی را از باورهای دینی تفکیک کرده اند و افراد متدین از اینکه به جرگه های سیاسی وارد شوند احتراز می کنند ناچار اشخاصی امور مزبور را در اختیار می گیرند که اعتقاد درستی ندارند و به مصالح جامعه هم فکر نمی کنند و از این جهت کشورشان از رشد، شکوفایی و اعتلا باز می ماند بعد مدرس می افزاید که با اساتید بزرگ خود این موضوع را مطرح کردم که چنین اختلافی از میان برداشته شود و هر کس مؤمن تر می باشد و نسبت به دیگران فرد امینی است به سیاست کشور خدمت کند . (7) در پایان، این نکته جالب را مطرح می کند: «. . . من و امثال من و بزرگتر از من که مشروطه را تصدیق کردیم برای این بود که یک اختلافی از بین برداشته شود . این معنی ندارد که دولت و ملت، سیاست و دیانت دو تا باشد . پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که مؤسس دیانت بود . رئیس سیاست بود . از آن وقت که اختلاف پیدا شد ممالک اسلام رو به ضعف رفت . . .» (8)
شهید مدرس به مبانی فقهی قوانین توجه داشت ولی می خواست نمایندگانی را که اکثرا با این مباحث آشنا نبودند، آشنایی دهد و براساس این مسئله موضع گیری های بسیار جالبی در مجلس داشت و اصولا او به عنوان یک فقیه به نظام امامت معتقد بود و منتظر فرصتی بود تا این نظر را به نحوی اعمال کند و به همین دلیل مبارزه را از درون تشکیلات آغاز کرد تا حداقل از این طریق به عنوان یک اهرم کنترل نظام را از انحراف مصون نگه دارد . در واقع او به این باور رسیده بود که در اسلام یک حکومت مشروع داریم که دیانت و سیاست در آن یکی است و باید برای استقرار آن کوشید . تفکر آن شهید این بود که اسلام برای اداره جامعه قوانین لازم را دارد و باید مصادیق آنها را یافت و این اندیشه اش با آینده نگری، فکری جامع، زمان نگر و رعایت مصالح مردم توام بود .
این که شخصیت مدرس خورشید درخشانی چون امام خمینی را تحت تاثیر قرار داده جامعیت اوست و این که در آن شرایط آشفته و اختناق شدید که از یک سو قحطی کشور را تهدید می کند و از سوی دیگر بیگانگان بر آن یورش آورده اند و در نظام حکومتی هم ثبات برقرار نمی باشد شخصی در صحنه سیاست بیاید و با اعراض از دنیا به فکر عمران فرهنگی و اجتماعی باشد و با تعقل، بصیرت و درک عالی در این راه قدم نهد و خطر تهاجم فرهنگی را بفهمد و قبل از آن که خطرات و تهدیدهایی برای کشور رخ دهد از روی قرائن و نشانه ها زودتر از دیگران متوجه شود که برای کشور اسلامی و ملت ایران چه نقشه های مخربی را تدارک می بینند امر مهمی است مدرس چون به خداوند توکل دارد و متکی به حمایت مردم مسلمان است از هیچ چیزی واهمه ندارد و با شجاعت پیش می رود و بیمی به دل راه نمی دهد . سعی می کند با اتکا به تقوا و علمی که کسب کرده از موارد موجود در احکام شریعت براساس مصلحت جامعه، قانونی را تدوین کند .
او در جنبه زندگی شخصی و استفاده از امکانات دنیایی کاملا استقلال داشت و خود کفایی رویه اش بود و در برابر عواملی که سیاست سالم کشور را مورد خدشه قرار دادند و نیز فشارهای داخلی و خارجی استقلال خویش را حفظ نمود، در جایگاه قانونگذاری نیز مستقل بود و قدمی فراتر از شریعت و موازین دینی نگذاشت و با پارسایی، پایداری و فرزانگی احکام قرآنی، روایی و فقهی را در قالب قوانینی که ابعاد گوناگون مصالح جامعه را تامین کند و آنان را به سوی سعادت، امنیت و استقلال و بازگشت به هویت راستین و اصیل رهنمون سازد ارائه داد و کوشید تا آنچه تصویب می شود مطابق شریعت باشد و عوارض سویی برای جامعه در بر نداشته باشد او برای رسیدن به این مقصد والا و منظور عالی در برابر عواملی که با شریعت در ستیز بودند یا مصالح فردی را بر مصالح عموم ترجیح می دهند به مبارزه برخاست . نکته دیگر این بود که مدرس در برزخ عرصه بازمانده از سنت گذشته و دنیای در حال توسعه قرار گرفته بود او با ایمان قوی و درایت ژرف بین این دو حالت پلی ایجاد نمود و راهی منطقی یافت که هم ارزشها را حفظ کند و هم به پیشرفت جامعه و رشد علمی و فرهنگی و رونق اقتصادی آسیب وارد نکند . از دیدگاه مدرس احکام اصیل اسلامی و موازین مسلم از قرآن و عترت با پیشرفت و شکوفایی جامعه تعارض ندارد اما آن گرایش های قومی، قبیله ای و طایفه ای و نیز برخی سنت های فرقه ای و نیز سلیقه های افراد خاص که در طول تاریخ به جای موازین اسلام ناب نشسته اند و در هاله ای از تقدس فرو رفته اند و توسط متحجرین صیانت می شوند نه تنها با اعتلای جوامع روی خوشی ندارند بلکه با باورهای اصیل نیز در تزاحمند . مدرس تلاش کرد آن مروارید گرانبهای شریعت را از این سنت های موهوم و کهنه و دور از خرد و منطق جدا سازد و بر حسب مقتضیات زمان به جامعه معرفی کند . این مجتهد ژرف نگر ضمن آن که فقیه عالی مقامی می باشد و مقامات علمیش مورد تایید مراجع وقت و اساتید مشهور فقه می باشد در عین حال با فراستی که دارد حتی از زمان هم جلوتر است .
آذرخشی در بیابان ناامنی
گرچه آیة الله مدرس تا قبل از آمدن به تهران موقعیت اجتماعی والایی داشت اما مهمترین حادثه دوران حیات او را باید قبول پیشنهاد علما به عنوان طراز اول و حضور در مجلس شورای ملی دانست و در حقیقت افتتاح دوره دوم مجلس مزبور گشایش میدان مبازره پارلمانی این شهید است و اگر او به چنین جایگاهی وارد نشده بود شاید چهره ارزشمندی را که ما به عنوان مدرس می شناسیم تا بدین حد در خور توجه و تکریم نبود . افراد حاضر در مجلس وقتی با چهره وی روبرو شدند فکر کردند او یک روحانی عادی است و گر چه تلاشهای سیاسی وی را در اصفهان کمابیش شنیده بودند ولی نمی توانستند بپذیرند که این سید لاغراندام با پیراهنی ساده و لباس کرباسی بتواند لیاقت ها و توانایی های شگرف خود را در مصاف با استکبار و استبداد و موانع رشد و توسعه معنوی مردم این گونه به نمایش بگذارد و تمامی عوامل قدرت را به هراس و وحشت افکند .
گرچه اولین جلسه رسمی دوره دوم مجلس روز سه شنبه دوم ذیقعده سال 1328 ه . ق با حضور 62 نفر از نمایندگان تشکیل شد اما شهید مدرس پس از 194 جلسه در تاریخ 28 ذیحجة الحرام 1328 ه . ق در مجلس حضور یافت و رئیس مجلس در جلسه 195 گفت: خدمت آقای مدرس با کمال مسرت به جهت ورودشان به مجلس شورای ملی عرض تبریک می گویم و دعوت می کنم به موجب قانون اساسی مراسم قسم را به عمل بیاورند . مدرس در جواب گفت: بنده هم تشکر می کنم و حاضر هستم و به محفل نطق آمد و مطابق صورت قسم نامه اصل یازده قانون اساسی قسم یاد نموده، ورقه قسمنامه را امضا نمود .
نخستین بار که شهید مدرس به ایراد نطق پرداخت روز شنبه 19 محرم الحرام سال 1329 ه . ق در جلسه دویستم مجلس بود . اولین نطق او با این جمله آغاز شد! عاقل تا بصیرت پیدا نکند سخن نمی گوید . (9)
ورود شهید مدرس به مجلس دوم مصادف با حوادثی بود که بر امنیت و مصالح ایران تاثیر منفی می نهاد احمد شاه قاجار به جای پدر مستبد خود بر تخت شاهی تکیه زده و خود را در حلقه هایی رنگارنگ از ارتجاع و سرسپردگی به بیگانگان و تجدد و فرنگی مآبی گرفتار کرده بود، کابینه ها یکی پس از دیگری می آمدند، یکی طرفدار روس بود و دیگری هواخواه انگلیس، اولی را استعمار انگلستان برمی انداخت و بساط دومی توسط روسها در هم پیچیده می شد و در این میان مردم لطمات و صدمات سختی را متحمل می شدند و فریادشان به جایی نمی رسید، مجلس تنها نشان وجود قانون در کشور بود، که رجال گوناگون که هر کدام خیالی را در سر پرورش می دادند، در آن اجتماع نموده بودند، ترکیب آنان شامل گروه معتدل، جماعت دموکرات و طایفه مردد و اهل حزب باد بودند که به مناسبتی به یکی از دو گروه یاد شده می پیوستند و اینها نیز در پشت پرده نیز با جایی مرتبط یا به قدرتی وابسته بودند و از سفارتخانه های گوناگون مستقر در تهران برنامه می گرفتند . شهید مدرس همانگونه که خودش خاطر نشان نموده همه این مسایل را دریافت و فهمید که باید با این افراد با نگرش عمیق و دید بالای سیاسی سخن گفت و کسوت ساده اندیشی را به دور انداخت و با فراست و هوشیاری به میدان سیاست پا نهاد . (10)
تا چندین ماه مدرس با نظری دقیق به مطالعه وضع عمومی و سکوت گذرانید و نمایندگان فکر کردند این مجتهد کم حرف و آرام برایشان خطری ندارد و در راه رسیدن به مقاصد پستشان از ناحیه او مانعی ایجاد نخواهد شد . سرانجام مدرس پس از چند ماه، سکوت را شکست و به زودی او را شناختند و از وی حساب بردند . زیرا در مباحثه و استدلال کسی حریفش نمی شد و در مدت کوتاهی مدرس اقتدار معنوی و سیاسی خود را به دست آورد و شخصیت بارز خود را با شجاعت ذاتی به ظهور رسانید .
از جمله مصوبات مجلس در آن زمان استخدام مورگان شوستر امریکایی برای نظم بخشیدن به امور اقتصادی ایران بود که وضع آشفته و نگران کننده ای داشت . در این وقت آمریکا آن روح سلطه جویی کنونی را نداشت و شوستر هم خیلی خوب کار کرد و در اخذ مالیات های به تعویق افتاده سخت از خود پافشاری نشان داد و حتی در پی ضبط اموال برادر شاه مخلوع یعنی شعاع السلطنه برآمد، این برنامه بهانه ای به دست روس ها داد که مخالفت خود با حضور مورگان شوستر را علنی و عملی سازند و بلافاصله روسیه از دولت ایران خواست نامبرده را از سرزمین خود خارج کند و چون جوابی نشنید اولتیماتومی چهل و هشت ساعته به ایران داد . دولت وقت از مجلس برای عملی ساختن نظر دولت روس درخواست اختیار نمود . در مجلس دونفر بیش از همه در مقابل تهدید روس ها مقاومت کردند . شهید خیابانی و آیة الله مدرس . (11) پس از نطق شدید این دو بزرگوار و مخالفت مردم، دولت موفق نشد برای پاسخ دادن به روس ها تصمیمی اتخاذ کند و مهاجمین روس از اقتدار مجلس نگران شدند و مخالفت خویش را چنین اظهار کردند: «مسیو نراتوف جانشین وزیر خارجه روس با مستر اوبرون نماینده سیاسی انگلیس در پطرزبورگ در باره کارهای ایران گفتگو کرده و از نیرومندی مجلس شورای ایران و بیداری کارهای سیاسی رنجیدگی نموده، می گفت باید مجلس انجمنی باشد که به کار قانونگذاری بپردازد (از سیاست برحذر باشد) و نیز می گفت: باید مجلس سنا باز نمود . اختیار نایب السلطنه (ناصر الملک) را باید بیشتر گردانید . فریاد این دو روحانی به مجلس جان داد و تمامی نمایندگان به جز یازده نفر با اولتیماتوم مخالفت کردند و قرار شد کمیسیونی منتخب از نمایندگان تشکیل شود که متاسفانه به گونه ای انتخاب شدند که اکثر برگزیدگان حامی روس و انگلیس بودند . ناصرالملک وقتی این وضع را مشاهده کرد در روز سوم دی ماه سال 1290 ه . ش (سوم محرم سال 1330ه . ق) دستور انحلال مجلس را صادر نمود و اولتیماتوم را پذیرفت و شوستر ایران را ترک نمود . (12)
دعوت به وحدت
در ایام تعطیلی مجلس تمام وقت مدرس با تدریس در مدرسه سپهسالار سپری شد و در همین زمان تفسیری از قرآن مجید تهیه نمود .
مجلس دوم اگر چه برای آن مجتهد والامقام عمر کوتاهی داشت ولی مدرس در همین دوران نیز تلاشهای شایسته ای را انجام داد در شعبان سال 1329 ه . ق اصول تشکیلات عدلیه و محاضر شرعیه و صلحیه را که توسط مقامات قضایی کشور تهیه شده بود پس از ملاحظه و تطبیق با شرع تائید و تصدیق می کند . (13)
در همان دوره عضو کمیسیون برنامه و بودجه شد و دقت زیادی روی مسایل مالی داشت و می گفت در لایحه بودجه ارسالی به مجلس در صورتی که یک دینار بده و نپرس وجود داشته باشد و از محل خرچ آن مطلع نباشیم امکان ندارد تصویب کنیم، او معتقد بود استقراض خارجی کار درستی نمی باشد و کشور باید خود را بدون دست دراز کردن به سوی اجانب تامین کند، هر گونه انعقاد قرارداد با خارجی ها را بدون تصویب مجلس غیر قانونی می دانست . به نمایندگان توصیه می نمود عایدات و درآمدها را زیاد کنید و از بالارفتن هزینه ها احتراز نمائید . (14) با بررسی صورت جلسات مجلس دوم شورای ملی مشخص می گردد که مدرس در حدود 56 جلسه به ایراد سخن، اظهار نظرات و یادآوری برخی نکات مبادرت نموده است .
در جلسه ای از این که نمایندگان بدون تعمق ونگرش همه جانبه به تصویب قانونی اقدام می کنند گلایه می نماید و می گوید: «خوب است در مطلب قانونی مداقه و تامل شود برای این که جعل قانونی که می شود برای یک مملکتی می شود .» آنگاه در اعتراض به تصویب سریع مصوبات آن هم بدون دقت در مواد آن می افزاید: «به بعضی موضوعات اطلاع کامل نداشتن و در عرض پنج دقیقه هی برخاستن و نشستن این طریق وضع قانون مملکت نیست باید اطرافش را تامل کرد و بی دلیل رای نداد .» این بیانات نشانگر آن است که مدرس با آن درایت و هوشیاری که دارد از بی دقتی نمایندگان در به تصویب رسانیدن قوانینی که با حیات کشور و مردمانش ارتباط دارد نگران است . (15)
مدرس به عنوان یک مجتهد طراز اول در فرصت های مقتضی جامعه و نمایندگان آنان را به پرهیز از تفرقه و دسته بندی های سیاسی و باندبازی دعوت می کند و اجتماع و خصوصا نخبگان و خواص را به وحدت اصولی فرا می خواند، البته او در لسان و گفتار این گونه نبود بلکه در طی حیات پربار فکری سیاسی خود و در عرصه عمل سخت پای بند مسایل مذکور بود، در جلسه 202 حفظ کشور را از هر گونه آشفتگی، ناامنی منوط بر اتحاد افراد جامعه دانست و تاکید نمود منظور از این وحدت آن نیست که اهل فکر و نظر از اظهارات خویش دست بردارند و همه سلیقه ها یکی شود: «البته جماعتی از عقلا سلیقه شان در مطالب مختلف است اما در غرض یکی است باید حفظ آن مرتبه را کرد .» در ادامه حاضران در مجلس شورای ملی را از اغراض شخصی و تمایلات نفسانی پرهیز داده و می گوید: «شان وکلا . . . اجل از این است که از روی غرض و خدا نخواسته از روی عمد اقدامی که موجب ضعف و سستی این اساس (وحدت) باشد بکنند» و از نمایندگان می خواهد با نهایت اخوت از اختلاف دست بردارند و این گونه نباشد که بر اثر پرداختن به امور جزئی و غیرمهم از مقصد اصلی که برای افزایش عزت و عظمت مسلمانان است دست بردارند . (16) در جلسه 309 نیز هر عملی را که موجب تجزیه نیروها و تفرقه میان آحاد ملت شود مورد ملامت قرار داد و از نامگذاری هایی که جامعه را شعبه شعبه می نماید به عنوان عوامل بازدارنده اتحاد جامعه سخن گفت .
در جلسه 217 مدرس اعزام محصلین را به خارج برای فراگیری دانش مورد نیاز کشور تجربه مفیدی ندانست و به دفاع از آوردن معلمان و استادان خارجی به ایران برای آموزش دادن دانش رایج به جوانان شد .
«در این مدت عمری که داشته ایم خیلی شاگردها رفتند به اروپا و خیلی از پول های این مملکت را در آن جا خرج کرده اند لکن نقص مملکت ما کم نشده است باید نحوی کرد که . . . علم را به مملکت خودمان بیاوریم . . . اگر ممکن نشود که معلم بیاوریم باید شاگرد برای معلمی فرستاد . . .» (17)
در زمان ریاست وزرایی علاء السلطنه که ایران مجلس شورای ملی نداشت دولت تصمیم گرفت که انتخابات مجلس سوم را برای مدت سه ماه به تعویق اندازد و چون به عقب انداختن انتخابات به تصویب مجلس وابسته بود دولت از میان برخی نمایندگان دوره اول و دوم و عده ای رجال مورد تایید خود «مجلس مشاوره عالی » تشکیل داد تا تصمیم خود را اعلام کند و اجازه تعویق انتخابات را از این طریق بدست آورد . در این جلسه مدرس به شدت با این برنامه دولت به مبارزه برخاست و ضمن اعلام مخالفت با آن گفت:
«مجلس شورای ملی به هیچ وجه جزئا و کلا تعطیل بردار نیست و این مجلس مشاوره عالی هم نمی تواند تصمیم دولت را جایز بشمارد باید هر چه زودتر انتخاب شروع و زمام کشور به دست مجلس سوم سپرده شود .»
بدین ترتیب مجلس مشاوره عالی بدون اخذ نتیجه ای به هم خورد ولی دولت مستبدانه انتخابات را تا صفر سال 1331 ه . ق به تعویق انداخت . با این وجود نطق کوبنده مدرس و حملاتش به نایب السلطنه زبان به زبان گشت و هر کس آن را شنید به شهامت، شجاعت و صراحت لهجه این عالم والامقام آفرین گفت و نام و آوازه او آن چنان بر سر زبانها افتاد که مردم تهران تصمیم گرفتند وی را برای نمایندگی دوره سوم انتخاب کنند . (18)

روزنه ای در ظلمت
انتخابات دوره پنجم شورا در جوی آشفته و اوضاعی ناگوار آغازگردید وعده ای از وکلای تهران و برخی شهرها انتخاب شدند. هنوزبخشی از ولایات نمایندگان خود را بر نگزیده بودند که رضا خان متوجه شد باپیش رفتن به روال کنونی نخواهد توانست در مجلس حامیانی داشته باشد. از این جهت در پی آن برآمد تا با اعمال نفوذ در انتخابات عده ای از نمایندگان مورد نظر خود را واردمجلس کند، عواملش دست به کار شدند. نظامیان و ماموران شهربانی به طور علنی در امور انتخابات مداخله کرده و با تغییر رای مردم افراد مورد نظر رضا خان را انتخاب می کردند. کار به آنجا رسیدکه رئیس الوزراء در پی چاره جویی برآمد و به مقاومت در برابراین حرکت پرداخت. متقابلا رضا خان با ارسال پیغام های تهدیدآمیزبه شکل آشکار و پنهان برای مشیرالدوله و اعضای کابینه اش موجب گردید تا مشیرالدوله از ریاست الوزرایی استعفا دهد. حالا دیگرمیدان برای جولان رضا خان باز شد و با کنار رفتن مستوفی جرایدطرفدار رضاخان یکصدا غوغا سردادند که وی باید رئیس کابینه شودو دلیلشان هم این بود که او در کشور امنیت برقرار کرد، دارای قدرت است و زورمند می باشد بدین گونه رضا خان در سوم آبان 1302ه.ش در کاخ گلستان فرمان ریاست الوزرایی خود را از احمد شاه گرفت. در شروع کار رضا خان تمام قوه نظامی و امنیتی کشور را درید خود گرفت و اکثر مخالفان و رقبای خود را به شیوه های گوناگون از میدان سیاست بیرون نمود.
همزمان بااین وقایع اسف بار انتخابات مجلس پنجم هم به پایان رسید و به رغم فشارهای سیاسی رضاخان گروهی انسان متعهد و دلسوزکه مدرس در بین آنان پرتو افشانی داشت به این دوره راه یافتند. و دوره مذکور در روز 22 بهمن 1302ه.ش (1342 ه.ق)با نطق محمدحسن میرزا ولیعهد رسما افتتاح شد. در شروع کار دوره پنجم مدرس و تنی چند از همراهان تمام توان خود را به کار بستند که حتی المقدور از ورود وکلای رضاخانی به مجلس جلوگیری کنند. حتی یک بار به طور علنی مدرس در مجلس طی نطقی فریاد زد: هر کس رابنده بفهمم که یک دست محلی در انتخابش مؤثر بوده و به دستورکسی انتخاب شده است رای نداده و نخواهم داد حتی اگر اقرب اشخاص در دوستی با خودم باشد. اما نمایندگان فرمایشی بدون موکل برصندلی های مجلس تکیه زدند تا مجری اوامر ارباب باشند. یکی ازمعاصرین می نویسد: فرمان انتخابات دوره پنجم پیش از انقضای مجلس چهارم صادر و انتخابات تهران با رسمیت داشتن مجلس چهارم شروع گشت و خاتمه یافت ولی انتخابات دیگر نقاط کشور پس از مدت قانونی و پایان یافتن مجلس چهارم به دست امرای لشکر و وزارت جنگ و گروههای متنفذ دیگر انجام پذیرفت.
حامیان رضاخان برآن بودند پس از بازگشایی مجلس پنجم با رای نمایندگان فرمایشی به تغییر رژیم در ایران جنبه قانونی دهند.امرای لشکر در نقاط مختلف اقدام به تبلیغات جمهوری خواهی وانجام تظاهرات و ارسال تلگراف به مرکز در تکذیب احمد شاه وتایید رضاخان نمایند. جراید زیادی چون قارچ سمی سر برآوردند وبه جوسازی پرداختند، رعب، وحشت و ترور بر سرزمین ایران سایه افکند. هواخواهان رضاخان که حزب تجدد را تشکیل داده بودند که وجود یک رئیس دولت مقتدر را تبلیغ نمودند در این راه موفق شدند، قصد داشتند قبل از آن که اعتبار نامه های نمایندگان اقلیت بگذرد به محض آمادگی نصف به علاوه یک، لایحه نظام جمهوری را به مجلس آورده برق آسا بگذرانند و اگر آقا مخالفت کرد اعتبار نامه افراد مخالف را رد کنند شهید آیه الله مدرس و تعدادی ازنمایندگان که ماهیت جمهوری رضا خانی از چیزی جز حفقان و سرکوب شدیدتر ملت نمی دیدند، بر این حرکت واقف بودند و با فراست ودرایت و برخورداری از حمایت اقشاری از ملت مسلمان این نقشه رابا شکست قرین ساختند. مدرس در این بازی جدید بر خلاف گروههای فراوانی که فریب ظاهر مترقی شعار هواداران رضاخان و مبلغان جمهوری را خورده بودند به مقاصد پلید و انگیزه های مخرب این بلوا پی برد و با مقاومت خود نشان داد مایل با تحول و دگرگونی می باشد اما نه در ظاهر بلکه در محتوا. مدرس نیک متوجه شد که طرح مزبور ظاهری مترقی دارد اما حرکتی است برای افزایش قدرت طلبی رضاخان، هموار ساختن جاده استعمار و به سلطنت رسیدن سردار سپه و تغییر رژیم مشروطه به جمهوری برای آن بود که رضاخان به عنوان رئیس جمهور مادام العمر همچون مصطفی کمال آتاتورک پایه های استبداد را در ایران محکم کند و با هویت دینی و فرهنگ مذهبی مردم به مبارزه برخیزد.
در روزهایی که مجلس از بحث های پرشور و پی گیر در باره اعتبارنامه نمایندگان و برقراری جمهوری بسیار داغ بود بین مدرس و سردسته جناح اکثریت مجلس که حزب تجدد نام داشت و اسمش سیدمحمد تدین بود درگیری لفظی رخ داد ودر نتیجه اعضای تشکیلات خودرا به ترک مجلس دعوت کرد، در هنگام بیرون آمدن از مجلس این نزاع زبانی ادامه یافت و احیاءالسلطنه بهرامی وکیل شیراز درادامه این روند برآشفت و سیلی محکمی به گونه مدرس نواخت که عمامه آن سید والامقام بر زمین افتاد گرچه سید محی الدین مزارعی وکیل دیگر شیراز با سیلی محکم تری جواب ضارب را داد اما برخوردسیلی اول چون رعدی تمام کشور را به غرش واداشت و اکثریت اقشارمردم به خیابانها ریخته و علیه جمهوری رضا خانی و حامیانش به تظاهرات پرداختند.
هم زمان با این اوضاع سال 1302 ه.ش پایان پذیرفت و نوروزسال 1303ه.ش فرا رسید. روز دوم فروردین سال جدید جمع زیادی ازمردم از نقاط گوناگون شهر مقابل مجلس جمع شدند و با شعار زنده باد مدرس مرده باد جمهوری به مخالفت با حرکت جدید سردار سپه پرداختند. ساعتی بعد قوای قزاق سعی در بر هم زدن اجتماع مردم داشتند که تلاش آنان فایده ای نداشت و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد. بعد از لحظاتی سردار سپه در محل حاضر شد و با عصای خود به واعظی که مردم را نصیحت می کرد حمله نمود، این کارش خشم مردم را مضاعف ساخت و در این میان تکه آجری به سوی رضا خان پرتاب شد که حرکت مزبور موجب شد قزاق ها آن ها را بهانه قرارداده و به مردم حمله کنند. رئیس مجلس تاب این صحنه را نیاورد وبا ناراحتی به سوی رضاخان که وارد صحن مجلس شده بود رفت و گفت: برای چه به اینجا آمده اید و مردم را در خانه خودشان می زنید. سردار سپه پاسخ داد من رئیس دولتم و حفظ نظم و جلوگیری ازاغتشاش با من است. موتمن الملک(رئیس مجلس)که از خشم می لرزید روبه منشی مجلس نمود و فریاد زد: سید محمود زنگ مجلس را بزن تاتکلیف این مرد را روشن کنم با این حرکت رضا خان دچار هراس شد وبا پا در میانی چند تن از وکلای طرفدار خود از موتمن الملک پوزش خواست و نزد مردم و وکلای مجلس به طور رسمی اعلام کرد: حال که ملت جمهوری نمی خواهد من از آن صرف نظر کردم اما فشار رضا خان بر مخالفان فزونی گرفت تا آن که ماژور ایمبری کنسول امریکا درحال عکسبرداری از مقبره شیخ هادی نجم آبادی در تهران به قتل رسید برای بسیاری واضح بود که انگلیس ها او را کشته اند تا هم پای قدرت رقیب را از ایران قطع کنند و هم اوضاع را بر وفق مرادسردار سپه ترتیب دهند. در پی این رخداد سردار سپه حکومت نظامی اعلام کرد و به این بهانه بسیاری را دستگیر و شکنجه نمود، جرایدمخالف دولت تعطیل شدند. شهید آیه الله مدرس در یکی از نطق های خود در تشریح اوضاع نابسامان مذکور گفت: «امروز در تمام ایران علی نهج واحده کسی راحتی خیال ندارد. این وضعیات امروزه درتمام ایران هست. در این صدو پنجاه سال سابقه ندارد... من که یک نفر از شما هستم و این جا در حضور آقایان صحبت می دارم می گویم وامیدوارم موافق عقیده خودم هر چه بگویم که اگر تمام دول دنیابرخلاف من باشد و قلوب مردم بالطبیعه با من باشد به تنهایی مقاومت می کنم. مقاومت کردیم. مملکت را نگهداری کردیم و می خواهم عرض کنم هر چه می خواهید بگویید ولی امروز اثری از آن مشروطه نیست.
تیر توطئه
مدرس که جانبدار مستمر آزادی و مخالف اختناق بود و رشد جامعه را ملازم امنیت و حذف فشار و خشونت می دانست با حاکمیت استبدادرضا خان وابسته به بیگانه بیش از پیش در صحنه حاضر شد و در هرفرصتی به انجام وظیفه پرداخت. در جلسه 17 تاریخ 19 اردیبهشت سال 1303 ه.ش با وجود اختناق شدید از خطر نهراسید و در جمله ای مرکب از دو کلمه فریاد برآورد: آزادی نیست. در جلسه 38 تاریخ 29 تیر1303ه.ش با برقراری حکومت نظامی بدون تصویب مجلس مخالفت کرد و اظهار داشت به چنین حکومت نظامی نباید در خارج ترتیب اثری داده شود. در جلسه 200 تاریخ 5 مهر 1304 با اشاره به دستگیری ها، حبس هاو حرکات غیرمشروع از دولت رضاخان خواست درمجلس حاضر شود و در خصوص وقایع و حوادث پیش آمده توضیح دهد وچون رضاخان به مجلس اهانت کرده بود مدرس منزلت این مکان رامقدس شمرد و فت باید تقدس مجلس را بر هر امری مقدم دانست و درجلسه چهارم تاریخ 25 اسفند 1302 ه.ش گفت: این مجلس را به منزله تمام ایران می دانم و یکی از بندهای طرح استیضاح رضا خان که توسط مدرس امضاء شده بود، توهین نمودن وی به مجلس شورامی باشد.
مدرس که مشاهده کرد رضاخان برای دیانت، مجلس، قانون و ملت اهمیتی قائل نمی باشد آخرین تیر خود را از ترکش رها نمود و درروز هشتم مرداد سال 1303 ه.ش همراه شش نفر دیگر از اعضای گروه اقلیت طرح استیضاح دولت رضاخان را در سه ماده تقدیم مجلس نمود: الف) سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه ب) قیام و اقدام بر ضدقانون اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی ج) تحویل ندادن اموال مقصرین و غیره به خزانه دولت و بودجه وزارت جنگ. سردار سپه از استیضاح در مجلس سخت هراس داشت و با آن که هوادارانش در مجلس دارای رای کثریت بودند و احتمال داشت رای اعتماد به او دهند از این برنامه اظهار نگرانی می کرد از این جهت با وجود آن که روز هفدهم مرداد1303 ه.ش برای استیضاح مشخص شد ولی درصدد برآمد جلسه مزبور را بر هم زند و مدرس که دید شرایط برای چنین برنامه ای مساعد نمی باشد آن را به وقت دیگری موکول نمود.
استعمار انگلستان برای استحکام بخشیدن به نفوذ خود در ایران تصمیم گرفت رژیم ایران را تغییر دهد و براساس این نقشه ازنمایندگان مجلس خواستند ماده واحده ای را در مجلس از تصویب بگذرانند که براساس آن قاجاریه از لطنت خلع و حکومت را تاتشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان بگذارند. اکثریت نمایندگان جلسه علنی را در هفتم آبان 1304 ه.ش به منظور طرح و اجرای این برنامه تشکیل دادند اما مدرس برای به تاخیر افتادن آن از رئیس مجلس خواست تا هنگام طرح لایحه استعفا دهد و طبق قانون مجلس ناچار شود رئیس دیگری تعیین کند ولی سیدمحمد تدین(نایب رئیس)برخلاف قانون به جای رئیس قرار گرفت و جلسه را اداره کرد. ملک الشعرای بهار با این وضع که برخلاف قانون بود مخالفت کرد و دراین باره نطق مفصلی ایراد نمود. عمال رضاخان درصدد کشتن وی برآمدند که بر حسب اتفاق به جای وی واعظ قزوینی را که مدیرروزنامه نصیحت بود و شباهت زیادی به بهار داشت هدف گلوله قراردادند. طرح مزبور در چنین محیط رعب آوری تقدیم مجلس شد ولی چون 22 نفر از نمایندگان با آن مخالف بودند به روز نهم آبان موکول گشت. در این روز نمایندگان وابسته به رضاخان ماده واحده ای رابه تصویب رسانیدند که بر اساس آن احمد شاه از سلطنت خلع وحکومت تا تشکیل مجلس موسسان به عهده رضاخان گذاشته می شد. شهیدمدرس در مخالفت با آن فریاد زد: اخطار قانونی دارم و چون تدین گفت: ماده اش را بفرمائید مدرس با خشم فراوان گفت: ماده اش این است که خلاف قانون اساسی است و اینجا نمی شود طرح کرد صدهزار رای هم بدهید خلاف قانون اساسی است. و با همین عبارات محکم و منطقی رسوایی رضاخان را بر سینه تاریخ ثبت نمود و غیر قانونی بودن پادشاهی وی را اعلام کرد اما سرانجام نمایندگان فرمایشی رضاخان را والاحضرت رضاخان سردار سپه نامیدند و مجلس موسسان که بااعمال نفوذ و سرنیزه رضاخان بوجود آمده بود وی را به عنوان اعلیحضرت رضا شاه کبیر بر سرنوشت امت مسلمان ایران حاکم نمود. امام خمینی در مورد این حادثه تاسف بار تاریخ معاصرمی فرمایند:
«سلطنت پهلوی از روزی که تاسیس شد خلاف قانون بود. مجلس موسسان قلابی تشکیل دادند و با زور او را(رضاخان را) به ایران تحمیل کردند. هیچ کس حق ندارد برای بعد از خود کسی را انتخاب کند. این مردم هستند که هر نسلی باید تصمیم بگیرد.»
ترور نافرجام
انتخابات دوره ششم مجلس شورا آغاز گردید رضاخان که به مقام سلطنت رسیده بود می کوشید تا از تمامی نقاط کشور حامیان خود رابرای مجلس آینده تعیین کند. سران لشکر و نظامیان در همه جادخالت علنی می کردند و به نامزدهای مورد نظر کمک می نمودند. مردم تهران که از ستم رضاخان آگاهی بیشتری داشتند سعی کردند مدرس ویارانش را روانه مجلس کنند و تلاشهای آنان سبب گردید که فعالیت های ایادی رضاخان در این شهربی اثر شود آنان از صندوقهامحافظت کردند تا جائی که شبها روی آنها می خوابیدند!
در جلسه اول دوره ششم مجلس که در روز نوزدهم تیرماه سال 1305ه.ش(آخر ذی حجه سال 1344 ه.ق)تشکیل شد مدرس ریاست سنی مجلس را عهده دار گردید و پس از شروع کار این دوره به مبارزه واعتراض نسبت به دخالت رضاخان و اعوان و انصارش در انتخابات پرداخت و به مخالفت با اعتبارنامه وکلای سفارشی مبادرت نمود وگفت: در این انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده نظامی بوده است.
وقتی دشمنان مشاهده کردند فریاد حق طلبی مدرس خاموش شدنی نمی باشد تصمیم گرفتند صدای آن انسان وارسته را با ترورش درحلقوم پاکش خاموش نمایند و در روز هفتم آبان 1305 هنگامی که مدرس طبق معمول عازم محل تدریس بود در کوچه معروف به سرداری آن فقیه فرزانه را مورد اصابت چندین گلوله قرار دادند، گرچه وی دراین ماجرا مجروح شد ولی با تاکتیکی که از خود نشان داد ترورمخالفان نافرجام ماند. دوران معالجه اش 64 روز به طول انجامید ودر روز 11 دی ماه سال 1305 در مجلس حاضر شد و ترور و وحشت وتنهایی نتوانست در عزم راسخ و ثبات سیاسی مدرس کوچکترین رخنه ای ایجاد کند و این حوادث سبب شد تا آن دلیرمرد میدان حقیقت سرسختانه تر حمله کند و به مبارزه خود جدی تر ادامه دهد و درمجلس ششم با عموم لوایح دولت که به ضرر اسلام، قرآن و ملت بودمخالفت نمود. در منابع تحقیقی کمبریج در باره سلسله پهلوی آمده است مهمترین و با نفوذترین مخالف روحانی رضاشاه سیدحسن مدرس بود که از آرمانهای اسلامی حمایت می کرد و نخستین و برجسته ترین روحانی بود که با عنوان سیاستمداری فرهمند و خطیبی با استعدادمجلس چهارم را زیر سیطره خود درآورد او که از آغاز دریافته بودجاه طلبی شخص رضاخان از تفرقه و شکاف در کابینه و پارلمان تغذیه می کند سعی کرد به همکاران خود در مقابل این خطر هشدار دهدبنابراین تعجب آور نیست که در بحث های مربوط به آینده سلطنت در31 اکتبر 1925 ه.م(1340 ه.ق)یکی از پنج نماینده ای بود که بارای اکثریت(که از رضاخان حمایت می کردند)مخالفت کرد از آن پس یکی از منتقدان تند وبی پروای رژیم جدید بود.
از آثار نفیسی که در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگاهداری می شود استیضاحهای شهید مدرس می باشد که در دوره ششم مجلس به قلم خود آن مرحوم نگاشته شده است. در یکی از این استیضاحهای چهارپنج ماده ای که مدرس آن را با مداد و بدون رعایت هر گونه تشریفات نوشته است می خوانیم: آقای رئیس مجلس وزیر کشور رااحضار نمایید و از او سؤال کنید که در تهران چند زندانی وجوددارد و چرا زندانی شده اند. که این سؤال بدون جواب مانده است.
شهید مدرس که در تاریخ هشتم شهریور 1304 ه.ش(دهم صفر 1344ه.ق)در مجلس شورای ملی ضمن نطق پر شوری از رفتار وهابیان انتقاد کرد و آمادگی خود و مردم ایران را برای عزیمت به عراق وجلوگیری از تخریب اماکن مقدسه اعلام می نماید و ویرانی آثار واماکن متبرکه مدینه و مکه را به دست آنان ضایعه ای بزرگ برای جهان اسلام دانسته و از دولت و مجلس می خواهد باید قدمهای مؤثر،قاطع و فوری که مقتضیات دیانت است برداشت و چیزی را به این برنامه مقدم ندانست.
در جلسه 15 دوره ششم که در روز یکشنبه دهم مهر 1305(25 ربیع الاول سال 1345 ه.ق)برگزار شد در خصوص تعیین تکلیف آینده حجازو خنثی نمودن ظلم های وهابیان مدرس تلاش نمود تا مجلس شورا تصویب کند تا کمیسیونی مرکب از دوازده نفر منتخب از شعب ششگانه مجلس تحت عنوان کمیسیون حرمین شرفین تشکیل و با شرکت دولت مطالعات لازم را نموده نتیجه را به آگاهی مجلس برساند و دلیل این امر رااین دانست که ایران در این برنامه به عنوان یک رخداد در جهان اسلام مرکزیت دارد و امید مسلمین و خصوصا شیعیان به آن بوده وتوقع دارند درخصوص مسئله مزبور موضع گیری درست و اصولی بنماید.
آیه الله مدرس در بیانات خود طی دوره ششم مجلس به مسایل اجتماعی و رفاهی عموم مردم از جمله صندوق بازنشستگی، تاسیس بانک ویژه آنان برای فعالیت های اقتصادی و سرمایه گذاری، اعطای اعتبارات و امتیازات و تسهیلات، حفظ قدرت خرید اندوخته های کارمندان، جلوگیری از کاهش قدرت خریدپول و ضرورت خودکفا کردن بازنشستگان(نه وابسته بودن آنان به بودجه عمومی)اهمیت فراوان می داد و به این موارد اهتمام می ورزیدند.
با پایان دوره ششم قانونگذاری در 22 مرداد1307 و عدم برخورداری مدرس از مصونیت پارلمانی امکان بازداشت او برای حکومت خودکامه فراهم گشت و در شب 16 مهرماه 1307 «درگاهی » به اتفاق ماموران امنیتی به خانه آن مجتهد وارسته، استقلال طلب وخواهان ایرانی آزاد و مستقل یورش آورده و او را دستگیر و به زندان خواف تبعید نموده و در 10 آذر1316 ه.ش وی را در کاشمربه شهادت رسانیدند و مجلس دوره هفتم در 14 مهر1307 ه.ش بامحروم بودن از فروغ آن شهید افتتاح گردید.
مجلس شورای اسلامی در جلسه 125 تاریخ 23 تیرماه سال 1372، دهم آذرماه سالروز شهادت این عالم مجاهد را به عنوان روز مجلس نامگذاری نمود تا همیشه یادآور رشادت ها و مجاهدت های آن شهیدوالامقام در راه اسلام و عزت کشوری مسلمان باشد.
ماده واحده مجلس این است: از تاریخ تصویب این قانون روز دهم آذرماه که مصادف با سالروزشهادت مجتهد مجاهد و سیاستمدار متعهد آیه الله سیدحسن مدرس می باشد به عنوان روز مجلس نامگذاری می گردد. والسلام.

پی نوشت ها:
1 . اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت این بود: کلیه مصوبات مجلس باید مخالف با موازین اسلام نباشد و حضور 5 نفر از علمای طراز اول این مساله را تضمین می کند .
2 . شهید مدرس ماه مجلس، از نگارنده، ص 89 .
3 . مدرس طراز اول علما، دکتر علی مدرسی، مجله مجلس و پژوهش، شماره مسلسل 5 .
4 . صحیفه نور، ج اول ، ص 260 - 261 و نیز نک به همان ماخذ، ج 13، ص 187 - 188 .
5 . مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج اول ، ص 33 .
6 . صحیفه نور، ج 16، ص 269 .
7 . مدرس، تاریخ و سیاست، گروهی از نویسندگان ، ص 148 .
8 . مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج اول، محمد ترکمان ، ص 232 .
9 . مرد روزگاران، دکتر علی مدرسی، ص 63 .
10 . حکایت مرد تنها، حمید رضا شاه آبادی ، ص 42 .
11 . تاریخ هیجده ساله آذربایجان، احمد کسروی، ص 488 .
12 . شهید مدرس ماه مجلس، ص 100 - 101 .
13 . آراء اندیشه ها و فلسفه سیاسی مدرس، محمد ترکمان ، ص 19 .
14 . مدرس تاریخ و سیاست ، ص 24 - 25 .
15 . مدرس در پنج دوره تقنینیه، محمد ترکمان، ج اول ، ص 6 و 8 .
16 . ماخذ قبل، ص 10 - 11 .
17 . همان ، ص 16 - 17 .
18 . شهید مدرس ماه مجلس، ص 102 .