احمد ميرفندرسكى در اسناد وزارت خارجه آمريكا
تاريخ: 29 اكتبر 1954ـ7/8/33خيلى محرمانه
از: وزارت امور خارجه،90ـ Aبه: سفارت آمريكا، تهران
موجب امتنان وزارتخانه خواهد بود كه كليه اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكى،
نماينده ايران در سوريه را دريافت نمايد. در ژوئيه 1954 گزارش شده بود كه آخرين شغل ميرفندرسكى،
دبير اول سفارت ايران در مسكو بوده است. در پايگاه اداره اطلاعات بيوگرافيك يك ميرفندرسكى (اسم
اول نامعلوم) كه كنسول ايران در شانگهاى و يك ميرفندرسكى كه سركنسول در استانبول در 1950
بودهاند، وجود دارد.
وزارتخانه متشكر مىشود مطلع گردد آيا هيچ يك از آنان ميرفندرسكى فوقالذكر هستند، و اگر نه، آيا
بهگونهاى با هم خويشاوند هستند.دولس
خيلى محرمانه تاريخ: 30 نوامبر 1954 ـ 9/9/33
از: سفارت آمريكا، تهران 257
مراجع: 90ـA 29 اكتبر 1954؛ تهران، مرسله شماره 219، 23 اكتبر 1954
موضوع: اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكى و احمد ميرفندرسكى
اطلاعات بيوگرافيك در مورد عبدالرحيم ميرفندرسكى، نماينده ايران در سوريه، در مرسله شماره
219 بود. اطلاعات موجود در آن بايستى متذكر شده باشند كه او در سال 1950 كنسول در استانبول بوده
است. اين انتصاب بين انتصابات وى در مسكو و تايپه واقع بود.
اين مغشوش شدن بايگانى بيوگرافىها در وزارتخانه مانند ميرفندرسكى درمسكو احتمالاً ناشى از
اين است كه پسر عبدالرحيم، احمد ميرفندرسكى نيز عضو سرويس ديپلماتيك ايران است. احمد
در1918 متولد شد و در مدرسه دارالفنون و كالج البرز در تهران و دانشگاه آمريكائى بيروت تحصيل نمود.
او در سال 1947 به وزارت امور خارجه پيوست. در 1949 او دبير سوم سفارت ايران در مسكو شد. او تا
1953 در آنجا ماند، سپس به لاهه منتقل شد، كه در حال حاضر در آنجا دبير سوم است. او به زبانهاى
فارسى، آلمانى، فرانسه و انگليسى صحبت مىكند. او ازدواج كرده است و دو فرزند دارد.
از طرف سفير ويليام كوران پسر رايزن سياسى سفارت
سند بعدي
تاريخ: 20 مى 1957 ـ 30/2/36 خيلى محرمانه
از: سفارت آمريكا، تهران 1065 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن
موضوع: گفتگو با رئيس اداره اروپاى شرقى وزارت خارجه
در 14 مى مأمور گزارشگر مذاكرهاى با آقاى احمد ميرفندرسكى، رئيس موقت اداره امور حقوقى و
پيمانها در وزارت امورخارجه كه در حال حاضر و در غياب جناب آقاى اسمعيل مجدى، رئيس موقت
اداره دوم سياسى (امور اروپاى شرقى) نيز مىباشد، به عمل آورده است. آقاى ميرفندرسكى در سفارت
ايران در مسكو خدمت نموده است و به روانى روسى صحبت مىكند و معمولاً از روابط ايران با اتحاد جماهير شوروى به خوبى آگاه است. مسئوليتهاى معمولى وى در اداره امور حقوقى و پيمانها، او را در
ارتباط با تحولات مذاكرات جارى ايران ـ شوروى در موضوعات مختلف قرار داده است.
آقاى ميرفندرسكى، خيلى خوب از فعاليتهاى دوستانه جارى شوروى در ايران آگاه است. او براى
مثال، تلاشهاى انجام شده توسط ديپلماتهاى روسى براى گسترش تماسهايشان در وزارت
امورخارجه را مطرح نمود. در گذشته اين تماسها تقريبا منحصر به اداره دوم سياسى و در موارد بسيار
استثنايى و نادر با اداره تشريفات بوده است. او گفت كه اكنون كوششهاى آشكار و فشردهاى براى تغيير
دادن اين وضع در حال انجام است. يك مورد در اينباره اين بود كه آقاى نيكلاى آفانازويچ كوزنتسف،
وابسته در سفارت شوروى، با او در منزلش تماس گرفته است، و با يك آلبوم عكس از مناظر اتحاد
شوروى به صورت هديه به ديدن وى رفته است. (آقاى ميرفندرسكى يك بطرى ودكا نيز در نوروز
دريافت داشته كه به خيلى از مأمورين ايرانى داده شده است.) كوزنتسف در گسترش اين دوستى چنان
دست ميرفندرسكى را فشرده بود كه وى گفت، نزديك بود آن را بشكند.
مانند بسيارى از ايرانيانى كه مأمور گزارشگر با آنها مذاكره نموده است، ميرفندرسكى فعاليتهاى
دوستى اتحاد جماهير شوروى را جدّى نگرفته است. او آن را جريانى نشأت گرفته از احساس تنهايى
روسيه متعاقب اتفاقات مجارستان و يك علاقه متقابل در احساس وجود داشتن آنها مىداند. او گفت كه
در مذاكرات جارى اقتصادى با ايران روسها خيلى بيشتر علاقمند بودند كه نمايندگانشان مورد توجه قرار
گيرند تا اين كه به يك نتايج محكم و قطعى برسند. او اظهار داشت، بهگونهاى برخلاف آنچه از قبل گفته
شده است، در وراء پيشنهادات اقتصادى شوروى، انگيزههاى سياسى وجود دارند.
اظهارنظر:
اگر آقاى ميرفندرسكى واقعا معتقد است كه انگيزه اصلى روسيه از اعزام گروههاى متعدد به ايران
بيشتر براى اين است كه حضور آنها احساس شود، او كمى خوش باور است. از سوى سفير فيليپ كلاك
دبيراول سفارت
سند بعدي
يادداشتهاى بيوگرافيك خيلى محرمانه
زمان: 26 دسامبر 1963 ـ 5/10/42مكان: منزل آقاى راسياس
صورت مذاكرات شركتكنندگان: احمد ميرفندرسكى، مدير كل امور سياسى، وزارت امورخارجه
چارلز اچ. راسياس
موضوع: ديدگاههاى جارى
آقاى ميرفندرسكى در جريان بازديد آرام، وزير امورخارجه، از بلگراد در دسامبر به او پيوست. او فرد
سوم در سلسله مراتب وزارت امورخارجه است و به نظر مىرسد كه او مورد احترام همه ردهها در وزارت
خارجه مىباشد. ميرفندرسكى 45 سال دارد، كوتاه قد، باريك و تيره است و به نظر عصبانى مىرسد. او
متأهل است و دو فرزند دارد و در انتظار فرزند ديگرى حدود شش ماه ديگر مىباشد. او به روانى فرانسه
صحبت مىكند و به اندازه كافى به زبان انگليسى مسلط است. او همچنين آلمانى مىداند و بنا به گفته يك منبع در وزارت خارجه، به روانى روسى صحبت مىكند.
1ـ ايران و كنفرانس كشورهاى «غير متعهد»:
بنا به گفته ميرفندرسكى، در جريان مذاكرات آرام با يوگسلاوها در بلگراد در دسامبر، وزيرخارجه
يوگسلاوى، پوپوويچ مسئله كنفرانس كشورهاى غيرمتعهد را مطرح نمود و اظهار علاقه زيادى با شركت
ايران در آن نمود. ميرفندرسكى اظهار داشت كه علاوه بر تيتو رهبرانى نظير، ناصر، نهرو، نكرومه به چنين
كنفرانس علاقهمند بودند. (اين مشخص نشد كه اين اظهار براساس اطلاعات خودش بوده يا منبع آن
مقامات يوگسلاوى بودند.)
ميرفندرسكى گفت كه موضع ايران در مورد چنين كنفرانسى توسط يوگسلاوها بشرح زير مشخص
شده بود: ايران بهعنوان يك كشور آسيايى غير وابسته (مستقل) البته علاقمند به شركت در كليه
گردهمائيهاى بينالمللى است كه سعى در كشف راهها و مسائل از بين بردن تشنجهاى جهانى و تشويق
همزيستى مسالمتآميز داشته باشد. به هر حال، ايران در كنفرانسى تحت عنوان «غير متعهد» يا ديگر
عناوينى كه چنين مفاهيمى در بردارند، به علت تعهد شناخته شده آن، شركت نخواهند كرد، ولى مىتواند
در كنفرانسى كه به اين نام شناخته شده نباشد، شركت نمايد. براى مثال، ايران در اولين كنفرانس باندونگ
شركت نمود، در حالى كه عضو سنتو بود، و هماكنون نيز هست. ايران مايل به شركت در كنفرانس ديگر
باندونگ يا هر كنفرانس بينالمللى ديگرى نيز كه سعى در تسريع همزيستى مسالمتآميز داشته باشد و
بهگونهاى برنامهريزى شده باشد كه به اهداف ديگر سياست خارجى ايران لطمه وارد نسازد، هست.
2ـ يوگسلاوها نه كمونيستها:
ميرفندرسكى از پيشرفتهاى يوگسلاوى در مقايسه با آنچه او مىگفت در يك بازديد كوتاه در 1961
بهعنوان توريست در آنجا ديده بود، بسيار تحت تأثير قرار گرفته بود. او احساس مىكرد كه مردم از
پيشرفت كشورشان راضى و خشنود هستند. ميرفندرسكى معتقد است كه رژيم يوگسلاوى كمونيستى
نيست، زيرا آنها مستقل هستند و به مسكو وابستگى ندارند. براى ميرفندرسكى، شخص يا گروهى
كمونيست است كه عهد تبعيت و وفادارى خود را با مسكو يا پكن بسته باشد.
3ـ قتل پرزيدنت كندى :
آقاى ميرفندرسكى در واقع بيشترين زمان مذاكرات ما را با يك كنفرانس يك جانبه در مورد مرگ
تأسفبار پرزيدنت كندى گذراند. او بالاخص تأكيد داشت كه شوك ناشى از قتل پرزيدنت كندى در
ايالات متحده نه تنها در ايران، بلكه در يوگسلاوى نيز خيلى شديد بود. قتل اسوالد نيز بسيارى از مردم را
كه او ديده و با آنها صحبت كرده است در ايران و يوگسلاوى، قانع كرد كه قتل آخرين رئيس جمهور ايالات
متحده نتيجه يك كودتاى برنامهريزى شده موفق از سوى «دستراستىهاى» ايالات متحده بود. سعى من
در نشان دادن اين كه كليه شواهد و قرائن حاكى از آن هستند كه هم اسوالد و هم رابى به تنهايى عمل
كردهاند و به نظر مىرسد كه هر دو نفر در زمان ارتكاب جنايت تحت فشار عصبى شديد، اگر نه تنشهاى
روانى بودهاند بى نتيجه بود. ميرفندرسكى همچنين قانع نشد كه از بازپرسىها و تحقيقات سطح بالايى كه توسط رئيس دادگسترى، وارن انجام شد قادر خواهد بود حقيقت را مشخص نمايد.
ميرفندرسكى بيشترين محبوبيت جهانى پرزيدنت كندى و واكنش بىسابقه اين قتل را معطوف به
عوامل زير نمود: (1) اين واقعيت كه او در اكتبر سال 1962 در جريان واقعه كوبا، جهان را از جنگ اتمى
نجات داد، (2) او يك روشنفكر جوان، جذاب و با كياست زياد بود كه بهعنوان رئيس جمهور به مردم دنيا
اين احساس را مىداد كه هر كار ممكن را براى جلوگيرى از وقوع يك كشتار جمعى، انجام خواهد داد.
ميرفندرسكى گفت كه بسيارى از ايرانيان، بالاخص تحت تأثير كياست و فراست بسيار زياد پرزيدنت
كندى و آكادگى و بصيرت او در حال مسائل پيچيده و متفاوت قرار گرفتهاند.
اظهارنظر:
نظريات ميرفندرسكى راجع به تمايل يوگسلاوها به شركت ايران در كنفرانس كشورهاى «غير
متعهد»، برداشت مرا از اظهاراتى كه چند روز قبل از يكى ديگر از منابع وزارتخارجه، شنيده بودم،
روشنتر ساخت. كامران راجى، كه وزير خارجه آرام را در بلگراد بهعنوان منشى مخصوص همراهى
مىكرد، به من گفت كه هر چند در مذاكرات اصلى شركت نداشت (او براى بازديد از پروژههاى مختلف
كشاورزى برده شد، كه خاطرهانگيزترين آنها يك مزرعه بزرگ بوده است)، شنيده است كه يوگسلاوها
مسئله شركت ايران در كنفرانس غير متعهدها را مطرح نمودهاند و اين كه آرام نشانههايى از علاقهمندى به
آن نشان داده است. با وجود اين كه راجى (كه نويسنده سخنرانىهاى عمده آرام است) ممكن است بيشتر
از اين از مباحث محرمانه با يوگسلاوها مطلع باشد، از گفتن چيز بيشترى خوددارى نمود.
سند بعدي
خيلى محرمانه
زمان: 19 ژانويه 1964 ـ 29/10/42 مكان: منزل آقاى هرتز
صورت مذاكرات شركتكنندگان: احمد ميرفندرسكى، مديركل امور سياسى، وزارت امورخارجه
مارتين اف. هرتز، رايزن سياسى جى. ان. راسياس، دبير دوم سفارت
موضوع: بررسى دورنماى سياست
در يك بررسى كلى از دورنماى روابط خارجى ايران، آقاى ميرفندرسكى نظريات زيرا اظهار داشت :
1ـ خليج فارس: اين منطقه «فضاى نفوذ» ايران است و ايران مايل خواهد بود شاهد همكارىهاى نزديكتر
ايران و انگلستان در آنجا باشد. آنچه دولت ايران مايل است به انگلستان ارائه نمايد يك نوع منطقه تحت
حكومت مشترك ايران و انگلستان است. به هر حال، انگليسىها عدم رضايت خود را در مورد هرگونه
ابتكار ايران در منطقه نشان دادهاند و حتى در مورد خواسته ايران جهت اعزام يك هيئت بازديدكننده از
كويت و شيخنشينها اشكالتراشى كردند.
دولت ايران در در مورد مسئله بحرين فشار وارد نمىكند. به هر حال، ميرفندرسكى بهطور خيلى
محرمانه اظهار داشت اگر انگليسها براى تسهيل گسترش نفوذ ايران در خليج فارس همكارى بيشترى به
عمل آورند، او شخصا تمايل خواهد داشت كه مسئله بحرين را فراموش نمايد.
به نظر ميرفندرسكى، نقش ناصر در خليجفارس جدىترين تهديد براى كشور وى و حاكميت آن مىباشد. او در اين مورد بسيار صريح و به نحو قانعكنندهاى احساساتى بود. او احساس مىكند كه
عربستان سعودى ممكن است در حال حاضر براى مقابله با فشارهاى ناصريستها يك ضربهگير مناسب
باشد، ولى زمانى كه ناصر رژيم فعلى سعودى را سرنگون سازد، عربستان تهديد جدى براى ايران خواهد
بود. به هر حال، ايران و نه عربستان سعودى، منطقىترين كشور براى شريك شدن در نفوذ انگلستان در
منطقه و يا جايگزين شدن نفوذ آن پس از خروج انگلستان از منطقه است. فعاليتهاى در كويت از نزديك
تحتنظر ايران هستند.
2ـ عراق: مسائل متعددى بين ايران و عراق وجود دارند كه از جمله عبارتند از: شطالعرب، مناطق نفتى
مرزى و ساحلى دور، حمايت از تعداد زيادى ايرانيان مقيم آنجا، و البته مسئله كردها. ميرفندرسكى گفت
اطلاعات وى حاكى از آن است كه عراقىها تأييد، و يا حداقل موافقت، كشورهاى ديگر عرب را در
كنفرانس اخير قاهره مبنى بر توافق با كردها. گرفتهاند. بدين ترتيب آنها مسئوليت هرگونه مشكل ديگرى
را در آينده در مورد مسئله كردها متوجه ديگران خواهند كرد.
ميرفندرسكى گفت تا آنجا كه به ايران مربوط است، موجب خشنودى است كه بين عراق و كردها در
منطقه خودشان، تا زمانى كه عراقىها تحت فشار ناصريستها، در بين كردهاى ايران تشنج ايجاد ننمايند،
آرامش برقرار شود. ايران اذعان دارد كه بايستى مراقبت نمايد تا مزاياى اصلاحات و مدرنيزه كردن بهطور
كامل در بين اكراد ايران منعكس گردد و در واقع ميرفندرسكى با اين ديدگاه موافق است كه دولت ايران
احتمالاً بايستى در مورد اكراد نسبت به ساير ايرانيان حتى كارهاى بيشترى انجام دهد. به هر حال، اصل
اين است كه همپيمانان ايران، خصوصا ايالات متحده، ايران را در ممانعت از به هم خوردن امنيت داخلى
ايران به علت مسئله كردها، حمايت نمايند. ايالات متحده بايد ايران را در مقابل هر نيروى خارجى، از
جمله اتحاد جماهير شوروى، كه ممكن است در ايجاد تشنج سياسى بين كردهاى ايران كمك نمايد،
حمايت كند. مراقبت و همكارى مورد نياز هستند. امكان چنين تحريكات خارجى را نمىتوان ناديده
گرفت و غيرمحتمل فرض كرد. بازديد آينده وزير خارجه عراق، به هر دو كشور ايران و عراق امكان بحث
در مورد همه اين مسائل را مىدهد.
3ـ جمهورى متحد عربى: هر چند شايعات زيادى در مورد احتمال از سرگيرى روابط با مصر وجود دارند،
تا زمانى كه ناصر حركت صلحجويانهاى منجمله (ولى نه فقط منحصر به آن) متوقف كردن تبليغات مسموم
از طريق راديوى مخفى خودش، صداى آزاد ايران، انجام ندهد، دولت ايران ارتباطات را تجديد نخواهد
كرد. ناصر بايستى دولت ايران را از تصميمات خوب خودش مطمئن سازد.
4ـ اسرائيل: ميرفندرسكى گفت اسرائيلىها دائما براى «قانونى كردن ارتباطمان» فشار مىآوردند، ولى
«همانطور كه من به يكى از دوستان صميمى اسرائيلى خودم گفتم، بعضى از بهترين ارتباطات سياسى ما،
مانند امور زناشويى تا وقتى غيرقانونى هستند بهترينند، چرا با يك ازدواج تشريفاتى آن را خراب كنيم؟
روابط با اسرائيل خوب است، به هر حال، دولت ايران اعتقاد دارد كه اسرائيلىها بايستى هر چه زودتر
نسبت به مسئله آوارگان فلسطينى، بهگونهاى كه اين مشكل بالاخره بتواند حل شود، موضع بگيرند.
5 ـ پاكستان: شاه با ايوبخان رابطه شخصى نزديكى دارد و به نظر مىرسد كه هر دو نفر در مورد بسيارى
از مشكلات، ديدگاههاى مشتركى دارند. پاكستانىها در پارهاى مسائل نظير حل و فصل اختلافات مرزى
بسيار منطقى و همكارىكننده بودهاند. ايران پاكستان را در مسئله كشمير حمايت مىكند. ولى در مورد
لاسزدن پاكستان با CPR نگران است. ميرفندرسكى گفت: «بعضىها ايرانيها را فرانسويهاى خاورميانه
مىنامند»، «من پاكستانىها را در حال حاضر، دوگل خاورميانه مىنامم».
6ـ تركيه: يك همپيمان ديگر سنتو كه ارتباطات با او خوب است. احتمال مىرود كه روابط تجارى با بهتر
شدن توليدات ما، كمى افزايش يابند. قبرس مسئله ناخوشايندى است، ولى ربط خاصى به ايران ندارد.
7ـ هندوستان: روابط با هندوستان خوب است و مسئلهاى نداريم. روحيه زورگرايى نهرو در گذشته، براى
بسيارى از ايرانيان بيش از اندازه ناخوشايند بود. پس از حمله به چين، هندىها در حد زيادى آرام، سر
جايشان نشستهاند. اظهارات نهرو كه تاجمحل «روح كاشته شده ايران در كالبد هندوستان است»، به نظر
ميرفندرسكى موضع پسنديده هنديها نسبت به فرهنگ و نفوذ ايران را منعكس مىكند.
8ـ اتحاد جماهير شوروى: روابط با شوروى را مىتوان رسمى و صحيح توصيف نمود و البته به هيچوجه
قابل مقايسه با ارتباط بسيار ويژه با ايالات متحده نيست.
9ـ آسياى جنوب شرقى: تنها سفارت ايران در جاكارتا است و هر چند فيليپين از دولت ايران درخواست
برقرارى روابط را نموده، در اصل به علت محدوديتهاى بودجهاى، هنوز هيچ تصميمى اتخاذ نشده است.
دليل مهمى براى ايجاد روابط سياسى ـ تجارى با اندونزى وجود ندارد. ارتباطات در آغاز براين واقعيت
كه اندونزى نيز يك كشور مسلمان است و در امور آفريقا ـ آسيا نقشى به عهده دارد، بنا شده است. به هر
حال، ميرفندرسكى رهبران اندونزى، بخصوص سوكارنو را گروهى هيستريك، غير واقعبين و بهطور
خطرناكى مهاجم مىداند.
10ـ ژاپن: ميرفندرسكى ژاپن را كشورى بسيار متهور و سختكوش مىداند، ملتى كه چيزهاى زيادى
براى ارائه به ايران دارند. چون توليدات هر دو كشور زمينه تكامل با يكديگر را فراهم مىكنند، او معتقد
است كه فرصتهايى براى گسترش ارتباطات بازرگانى موجود، وجود دارند. ايران همچنين ژاپن را به
صورت كشورى آسيايى در خاكريزهاى شرقى در مقابل گسترش چين كمونيست مىبيند، بسيار مشابه
اين موضوع، ايران خود را غربىترين خاكريز در آسيا مىبيند. اينها مىتوانند زمينههايى براى بناى حتى
روابط ويژه سياسى باشند.
11ـ چين كمونيست: چين كمونيست احتمالاً يكى از جدىترين مشكلاتى است كه مابقى دنيا بخصوص
اتحاد جماهير شوروى و جنوب شرقى آسيا، با آن مواجه است. وقتى به توان بالقوه ايجاد مشكل همراه با
جمعيت انبوه و توان اتمى چين فكر شود، سرگيجهآور است. در حال حاضر فكرى براى تغيير در مواضع ايران، نشده است.
12ـ ميرفندرسكى فكر مىكند كه وزيرخارجه آرام، كه او را «يك مجرى عالى سياست خارجى»
مىداند، وقتى كابينه بعدى تشكيل شود، باقى خواهد ماند.
سند بعدي
خيلى محرمانه
زمان: 15 مى 1965 ـ 25/2/44مكان: محل اقامت آقاى راكول
صورت مذاكرات شركتكنندگان: دكتر احمد ميرفندرسكى، معاون وزير امورخارجه مارتين اف. هرتز،
رايزن سفارت
موضوع: شناسايى چين كمونيست
من از آقاى ميرفندرسكى پرسيدم آيا او نيز متوجه بهبود جزئى در رفتار مطبوعات محلى نسبت به
جنگ ويتنام پس از اعلام اميدوارى اخير چين كمونيست مبنى بر اقدام به قتل شاه، شده است. بهعنوان
مثال گفتم حجم اخبارى كه اوضاع لحظه به لحظه پكن را مشخص مىكرد، تا حدى كاهش يافته است.
آقاى ميرفندرسكى گفت، ممكن است بهبودى جزئى در جرايد نسبت به جنگ ويتنام ديده شود، ولى ما
نبايد در مورد احساس به رسميت شناختن چين كمونيست خودمان را گول بزنيم. او اضافه نمود كه با من به
صورت خصوصى و محرمانه صحبت مىكند (بنابراين مشكل خواهد بود كه بعدا برداشت رسمى از اين
مكالمه به عمل آيد). ميرفندرسكى گفت فقط يك دليل خوب براى به رسميت نشناختن چين كمونيست از
سوى ايران وجود دارد و آن اين است كه ايالات متحده به شدت ناراحت خواهد شد.
همانگونه كه در وزارتخانه خود و هر زمانى كه اين مسئله در جاى ديگرى مطرح شده است گفتهام، اگر
هماكنون چين كمونيست را به رسميت بشناسيم مانند اين است كه ما تيرى به چشم دوست خوب خود
يعنى ايالات متحده زده باشيم.
من گفتم علاوه بر اين كه اين كار يك اقدام خصمانه عليه ايالات متحده تلقى خواهد شد، دلايل بسيار
خوبى وجود دارند كه چرا شناسايى چين كمونيست در اين زمان بسيار نامطلوب است. من به عدم تمايل
چين كمونيست در صرفنظر كردن از نيروى (نظامى ـ م) بهعنوان ابزارى در روابط بينالمللى، تاكتيكهاى
اخاذى از كره تا هند و ويتنام، و اين حقيقت كه اگر آشكار شود كه موضوع تهاجمى چين، منافع و عايداتى
براى آن به بار آورده است، بنيان تمامى جهان آزاد لطمه خواهد ديد، اشاره كردم.
ميرفندرسكى همه اين بحثها را شست و كنار گذاشت، او گفت، درست يا غلط، شناسايى چين
كمونيست نشانه عدم وابستگى در دنياى آسيا ـ آفريقا شده است، كشورى كه چين كمونيست را به رسميت
نشناسد بهعنوان يك كشور تحت كنترل غرب، استعمار شده و همه اينها نگريسته مىشود. كشورى كه
چين كمونيست را به رسميت بشناسد، نشان مىدهد كه از كنترل «امپرياليسم»، استعمار و كاپيتاليسم آزاد
است. ميرفندرسكى اضافه نمود، البته همه اينها مهملات است، ولى اين طرز تفكرها در ايران مانند ساير
كشورهاى آسيا ـ آفريقا وجود دارند و بايستى مدنظر گرفته شوند.
وقتى من گفتم كه به نظر مىرسد اين عوامل در مقابل مسائل مهم مورد نظر در استراتژى سياسى،
اهميت زيادى ندارند، ميرفندرسكى مهمترين نكته را مطرح نمود: او گفت «اگر ما بخواهيم با ناصر بهطور مؤثر مقابله كنيم، بايستى صداى خود را در شوراهاى آسيا ـ آفريقا بهتر و رساتر نمائيم.» من پرسيدم مگر
به هر حال ايران دستنشانده اسرائيل، كاپيتاليسم و بهطور كل غرب اعلام نشده است؟ ميرفندرسكى
پاسخ داد، نه بهطور كامل، «مهم اين است كه با دوستان ناصر همراه باشى، ما اكنون دشمنان وى را در كنار
خودمان داريم، ولى اگر بنا باشد بهطور مؤثر با وى مخالفت كنيم، بايد موقعيت خود را از ميان آن نوع
مردمى كه او روى آنها نفوذ دارد، بهبود بخشيم.»
بحث ما اظهار مجدد ميرفندرسكى مبنى بر اين كه در حال حاضر تصميم به شناسايى چين كمونيست
وجود ندارد، ولى اينكه همگى واقعا موافق آن هستند و آن را در نهايت غيرقابل اجتناب مىدانند، ولى در
حال حاضر كاملاً به خوبى تشخيص داده شده است كه چنين كارى شديدا به ايالات متحده ضربه خواهد
زد، پايان يافت. او مجددا گفت كه صحبتها خصوصى و محرمانه بوده است.
سند بعدي
احمد ميرفندرسكى سفير در اتحاد جماهير شوروى خيلى محرمانه
احمد ميرفندرسكى، يك ديپلمات حرفهاى با سابقه زياد در امور روسيه، در ژوئيه 1965 به سمت
سفير ايران در اتحاد جماهير شوروى منصوب گرديد. او باهوش، بصير، متشخص، دوستداشتنى و به
وضوح ضد كمونيست است، ولى از آنگونه افرادى نيست كه در شرايط سخت سياسى، موضع
سرسختانهاى مىگيرند. او با مقامات ايالات متحده صميمى و همكار و گوش به زنگ جريانات ظريف و
دقيق در جو سياسى ايران بوده است، او اخيرا به حمايت از مواضع بيطرفانه آفريقا ـ آسيايى تمايل نشان
داده است. او فكرى تحليلگرانه و ادراكى دقيق دارد، ولى يك متفكر عميق نيست. به نظر مىرسد كه او نه
بشدت پيش داورى مىكند و نه شديدا متقاعد مىشود. ميرفندرسكى طى پنج سال اخير پيشرفت بسيار
سريعى در وزارت امورخارجه داشته است. اين ارتقاء ناشى از درك سريع وى از مسائل، وفادارى وى
نسبت به رؤسايش، قابليت وى در برخورد نرم با مسائل سخت و اجتناب از تصميمگيرىهاى مشكل
مىباشد.
ميرفندرسكى در ژوئن 1981 در تفليس روسيه (به گفته يك منبع)، جايى كه پدرش كه يك ديپلمات
حرفهاى بود بهعنوان سركنسول آنجا منصوب شده بود، متولد شد. او قسمتى از تحصيلات ابتدايى را در
تفليس و سپس دوره دبيرستان را در دارالفنون و كالج البرز در تهران گذراند. در 1937 او به بيروت رفت،
كه در آنجا وارد دانشگاه آمريكائى بيروت شد. او متعاقبا به دانشگاه فرانسوى زبان سان ژوزف منتقل
گرديد و در آنجا در رشته حقوق فارغالتحصيل شد. در 1947 وارد وزارت امورخارجه شد. پس از
خدمت در اداره تشريفات و اداره دوم سياسى (اروپاى شرقى)، در سال 1949 ميرفندرسكى بهعنوان دبير
سوم به مسكو فرستاده شد. (پدر وى نيز از 1949 تا 1950 در مسكو مأمور بود.) در 1953 براى مدت
كوتاهى به تهران بازگشت و مدير اداره دوم سياسى شد.
بعدا در همان سال، مأمور به لاهه شد و در آنجا در سال 1956 از دبير دومى به دبير اولى ارتقاء يافت.
در بازگشت به تهران در سال 1957، او مدير اداره پيمانها شد و سپس به مدت سه سال بهعنوان كنسول به
دهلى اعزام گرديد. در 1960 او بهعنوان سركنسول به استانبول منتقل گرديد. در 1962 در سمت مدير
اداره مالى به وزارت امورخارجه بازگشت. در سپتامبر 1962 با هيئت اعزامى به سازمان ملل به نيويورك رفت و در كميته ششم اجلاس عمومى سازمان ملل خدمت نمود.
او در ژانويه 1963 مدير اداره دوم سياسى و در مارس مديركل امور سياسى وزارتخانه شد. او در مى
1964 به درجه سفيرى ارتقاء يافت و ماه بعد از آن معاون وزير در امور سياسى (سومين رده در مراتب
سازمانى وزارتخانه) گرديد.
ميرفندرسكى مردى كوتاه قد، تيره، خوش هيكل و داراى استعداد حاضر جوابى و خوش مشربى
است، با مطالعات گسترده و عميق در ادبيات كلاسيك فارسى، او سخنگوئى برجسته است كه در كاربرد
ضربالمثلها و اتفاقات تاريخى و بيان به موقع آنها مهارت دارد. او در محافل سياسى ايران مشهور است
و مورد احترام همكارانش مىباشد و فرانسه و روسى را به روانى و انگليسى و آلمانى را خوب صحبت
مىكند. يك گزارش در سال 1957 حاكى از آن است كه زمانى كه تحتتأثير الكل (مست) باشد، دوست
دارد تصنيفهاى روسى بخواند و روسى برقصد. او از ميهمانى (پارتى) خوشش مىآيد و اغلب در
مشروبخورى زيادهروى مىكند. ميرفندرسكى ازدواج نموده است و دو فرزند دارد.
7 فوريه 1966 ـ 18/11/44
سند بعدي
زمان و مكان: قصر يخ ـ 12 آوريل 1968 ـ 23/1/47 خيلى محرمانه
صورت مذاكرات شركتكنندگان: سفير احمد ميرفندرسكى، سفير ايران در اتحاد جماهير شوروى
جان ا. آرميتاژ، رايزن سفارت
موضوع: كاسگين و خليج فارس
ميرفندرسكى تكرار نمود كه بهطور رسمى مورد بحث قرار دادن مسئله خليج فارس با كاسگين، صدر
هيئت رئيسه شوروى، تكذيب شده است.
ميرفندرسكى تا حدى بهطور طولانى موضع مكررا اعلام شده را كه ايران قدرتمندترين كشور در
خليج (فارس ـ م) است كه منافعش ناديده گرفته مىشوند و پرستيژش توسط اعراب لكهدار مىشود،
تشريح نمود. او بهطور جدى فعاليتهاى شرورانه انگلستان را مورد انتقاد قرار مىداد. پس از اين كه وارد
اين موضوع گرديد، ميرفندرسكى كمى آرامتر شد و در مورد منافع ايران در بحرين، اظهار داشت كه اين
مسئله از طريق مذاكره قابل حل بود.
ميرفندرسى گفت كه او فكر مىكند زندگى سياسى دولتهاى شيخنشينهاى خليجفارس چندان
طولانى نيست و او پيشنهاد كرده است كه ايران بايد امكان كار كردن روى نيروها تندروتر عرب در
دولتهاى منطقه خليج (فارس ـ م) را مورد بررسى قرار دهد. او گفت اين پيشنهاد در دفتر خارجه بهطور
مختصر رد شده بوده است.
ميرفندرسكى كه با اميرتيمور مشتركا روى اعلاميه ايران و شوروى كار كرده بودند، گفت كه از جانب
شوروى براى زبان اعلاميه فشار وجود دارد، ولى چندان زياد نيست. او گفت كه روسها به «گسترش
همهجانبه ناخواسته» در ويتنام عطف مىكنند كه او آن را رد كرده است، زيرا از طريق حوادث مختلف بر
مسائل فائق آمده بودند. ميرفندرسكى اهميت كمى به اشاره اعلاميه در مورد بهبود روابط سياسى آينده با
شوروى داد و اين كه عبارت آن عينا مشابه يا نزديك به نظريات برخى از موضوعات بينالمللى است. ميرفندرسكى گفت «اينها همه فقط واژههايى هستند كه اهميت زيادى ندارند».
سند بعدي
تاريخ: 20 سپتامبر 1971 ـ 29/6/50 خيلى محرمانه
از: سفارت آمريكا، مسكو 6938 به: وزارت امورخارجه، واشنگتن
جهت اطلاع: سفارت آمريكا، تهران
موضوع: معاون جديد وزير امورخارجه، احمد ميرفندرسكى
1ـ سفير ايران احمد ميرفندرسكى، كه از اينجا رفته است، ظاهرا در مدت مأموريت طولانيش در
مسكو، به نحو عالى در انجام كارها و ايجاد ارتباط شخصى با كادر رهبرى شوروى موفق بوده است. او
بهعلت تجربه زياد در امور شوروى و به روانى صحبت كردن زبان روسى، مورد احترام بوده است. اين
واقعيت كه ميرفندرسكى در 14 سپتامبر توسط پادگورنى براى ملاقات خداحافظى به حضور پذيرفته شد،
نشانه ميزان احترامى است كه براى وى قائل هستند و اهميتى كه شوروى همچنان براى ايجاد ارتباطات با
ايران قائل است. ميرفندرسكى قبلاً پولانسكى را در 10 سپتامبر ملاقات كرده بود و توسط گروميكو براى
وى در همان روز ميهمانى شام ترتيب يافته بود.
2ـ مأمورين سفارت به ما گفتهاند كه حركت ميرفندرسكى به تهران تسريع شد، زيرا شاه مىخواست كه
او در شغل جديد معاون وزير در نشستهاى اجلاس عمومى سازمان ملل شركت نمايد. اميرتيمور، سفير
ايران در پاكستان، طبق برنامهريزى انجام شده، جايگزين ميرفندرسكى در مسكو خواهد شد.
سند بعدي
تاريخ: 1 مارس 1972 ـ 10/12/50 خيلى محرمانه
صورت مذاكرات شركتكنندگان: جناب آقاى احمد ميرفندرسكى، جانشين وزير امورخارجه عاليجناب
داگلاس هك، وزير مختار
موضوع: فعاليتهاى شوروى در منطقه و پاكستان
من در تاريخ 1 مارس با احمد ميرفندرسكى، جانشين وزير امورخارجه، بنا به درخواست وى ملاقات
نمودم. پس از آگاه نمودن من از تصميم دولت ايران مبنى بر قبول توافقنامه مشترك اصلاحيههاى مواد
مخدر به كنوانسيون واحد در ژنو، ميرفندرسكى گفت مىخواهد در مورد فعاليتهاى شوروى در منطقه
خاورميانه و در مورد تحولات پاكستان صحبت كند. در پاسخ به سؤال وى در مورد اينكه ما طرحهاى
شوروى را در اين زمينه چه مىبينيم، من بهطور خلاصه افكارم را در مورد سه هدف سنتى شوروى، براى
وى بيان كردم: الف) در مديترانه، ب) در سواحل و خشكى، ج) در خليج فارس. من اشاره كردم كه به نظر
مىرسد شوروى به جاهطلبىهاى درازمدت خود در مديترانه و سواحل و خشكىهاى آن با عبور از دو
مانع تاريخى كه در مقابلش قرار گرفتهاند يعنى تركيه و هيماليا، دست يافته باشد. پس از دستيابى به حضور
در اين مناطق، اكنون به نظر مىرسد گام جديدى در فعاليتهايش در خليج فارس، با بازديدهاى بيشتر
كشتىها، ساختن يك بندر در عراق، امالقصر، و غيره برداشته است. من فكر نمىكنم كه طرحهاى آنى
شوروى، شامل تصرف سرزمينى و يا حضور خودش در خليجفارس باشد. به هر حال شوروى در حال كار كردن روى ديگران و سعى در شريك نمودن خود با رژيمهايى نظير عراق، سوريه و يمن است كه
بهطور فزايندهاى به روسيه شوروى وابسته و البته از سياستهاى آن تأثيرپذير بودند. متأسفانه
دشمنىهاى تاريخى و قبيلهاى زياد و ساير خصومتها از جمله، كردها، بلوچها، پشتوها، پاتانها و غيره
هستند كه براى شوروىها، در صورتى كه بخواهند آنها را به طغيان وادارند، امكانات گستردهاى فراهم
مىكنند.
ميرفندرسكى گفت اين نظريات خيلى موازى با افكار وى مىباشند، ولى او احساس مىكند كه روسها
در مناطقى همچون بلوچستان، بسيار فعالتر از آنچه ظاهرا ما باور داريم، درگير هستند. من اظهار داشتم
كه اخيرا ما با سفارت همسايه (منظور سفارت آمريكا در پاكستان است ـ م) اين مسئله را كنترل كردهايم
نتيجهگيرى كلى اين بود كه هر چند اختلافات اسلامآباد و بلوچها زمينه بالقوهاى براى دخالت شوروى
فراهم مىآورد و روسها گهگاه در آن دخالت نمودهاند، ولى ما هيچگونه اطلاعات قطعى در مورد دخالت
روسها در تشنجات جارى در بلوچستان و اختلافات بلوچها با بوتو در دست نداريم.
ميرفندرسكى، آنگاه از من سؤال نمود آيا شوروى روى تجزيه پاكستان كار مىكند، من پاسخ دادم كه
اخيرا هيچ اطلاعى در اين مورد به من نرسيده است ولى برداشت شخصى من اين است كه در حال حاضر
شوروى، تجزيه پاكستان را به نفع خود نمىداند. ميرفندرسكى موافق نبود، و اظهار داشت كه يك پاكستان
ضعيف يك راه براى روسيه شوروى است كه بتواند نفوذ چين را در منطقه (موردى كه بعضى رهبران
شوروى از آن وحشت بسيارى دارند) كاهش دهد.
در بازگشت به بحث در مورد پاكستان، ميرفندرسكى گفت كه دولت ايران متوجه گسترش تحولات
است. هرچند بوتو با كفايت و با انرژى است، به نظر نمىرسد كه تسلط كاملى بر اوضاع داشته باشد. او
پرسيد ما چه كارى در مورد پاكستان انجام مىدهيم. پاسخ دادم كه هرچند مخالفتهاى عمومى بسيارى
در مورد از سرگيرى برخى وابستگىهاى سنتى به پاكستان در داخل ايالات متحده وجود دارند، ما هر
كارى بتوانيم براى كمك به پاكستان انجام مىدهيم.
زمانى كه بوتو براى شروع دوره رياست جمهورىاش ايالات متحده را ترك مىكرد، رئيس جمهور
نيكسون ژستى به خود گرفت كه نشاندهنده حمايت روانى و مردمى از او بود، همانگونه كه شاه در سفر
اخيرش به پاكستان انجام داد، ثانيا رئيس جمهور بهگونهاى عمل كرد كه محدوديتهاى كنگرهاى را
ناديده گرفت و اكنون ما مىتوانيم كمكهاى اقتصادى و انسانى به پاكستان را از سر بگيريم. در وراء آن،
من از برداشتن گامهاى قابل ملاحظهاى در اين مورد مطلع نيستم، ولى برداشت من اين است كه تا زمانى كه
بوتو برخى تصميمات را اتخاذ نكند و سياستهايش را به صورت محكمترى اعلام ننمايد، ما كار چندان
بيشترى نمىتوانيم براى وى انجام دهيم.
در پاسخ به سؤال من در مورد اينكه دولت ايران چه مىتواند بكند، ميرفندرسكى گفت كه ايران گهگاه
به پاكستان كمك كرده است و ارتباطات با پاكستان در چهارچوب سازمانهائى نظير سازمان توسعه
كشورهاى منطقهاى، به نفع پاكستان است. او اضافه نمود كه براى پاكستان مشكل خواهد بود هندوستان را
ببخشد، ولى به نفع پاكستان است كه گذشته را فراموش نمايد و تلاش خود را بر توسعه خودش، از جمله
اصلاحات ارضى، متمركز نمايد.
اين كشور با 55 ميليون جمعيت و پارهاى زمينهاى بسيار حاصلخيز، هيچ دليلى وجود ندارد كه نتواند پيشرفت نمايد. من به ميرفندرسكى پيشنهاد كردم كه ممكن است ايران از نفوذ خود و رهبران
پاكستان و بخصوص بوتو، استفاده نمايد، تا با فراموش كردن گذشته، سياستى متمايل به غرب اتخاذ نمايد
و به جاى عطف به ماسبق، روابط جديد و متفاوتى با گذشته بنا نهد. ميرفندرسكى موافق بود و گفت دولت
ايران اين موارد را از بوتو خواسته است.
سند بعدي
احمد ميرفندرسكى، معاون وزير امورخارجه خيلى محرمانه
ميرفندرسكى مراحل خدمتى خود را اصولاً بهعنوان يك كارشناس در امور شوروى گذارنده است. او
در تفليس، روسيه، جايى كه پدرش در آن زمان در آنجا سركنسول بود، در 1918 متولد شد. پدر بزرگ
وى اولين سفير ايران در روسيه بود. ميرفندرسكى پس از شش سال كه سفير در شوروى بود، در سپتامبر
1971 بهعنوان وزيرخارجه منصوب شد. او ابتدا در مى 1964 به درجه سفيرى ارتقاء يافت و در ژوئن
همان سال معاون وزير در امور سياسى شد.
گفته شده است ميرفندرسكى فكرى تحليلگرانه و ادراكى دقيق دارد، ولى يك متفكر عميق نيست. در
گذشته او به نظر مىرسيد كه در مورد حساسيتهاى كشورهاى آفريقا ـ آسيايى واكنشى مثبت داشته
باشد. به هر حال، او به نحوى ميانهرو طرفدار غرب باقى مانده است و در مقابل كوششهاى شوروى براى
كشاندن وى به انتقاد از نفوذ ايالات متحده در ايران و يا جنگ ويتنام، مقاومت كرده است.
در دهه 1960، ميرفندرسكى شهرت زيادى در وزارت امورخارجه داشت، ولى با توجه به شش سال
مأموريت وى در مسكو، اكنون در بين كارمندان جوان و ميان رتبه مانند گذشته شناخته شده نيست.
ميرفندرسكى علاوه بر زبان فارسى، به روانى فرانسه، انگليسى و روسى صحبت مىكند، ازدواج كرده
است و داراى سه فرزند است. مى 1972 ـ ارديبهشت 1351
سند بعدي
تاريخ: 25 اكتبر 1973 ـ 3/8/52 خيلى محرمانه
از: سفارت آمريكا، تهران 7511 به: وزارت خارجه، واشنگتن
موضوع: بركنارى معاون وزارت امورخارجه، ميرفندرسكى
1ـ مأمور رابط وزارت امورخارجه در امور ICCS، محمود هاتف (بشدت حفاظت شود) در 25 اكتبر،
شايعاتى كه در محافل ديپلماتيك تهران در مورد بركنارى معاون وزير امورخارجه، احمد ميرفندرسكى،
بهعلت مخالفتش (نامشخص است در چه مورد) با شاه وجود داشت را براى سفارت تأييد نمود. هيچگونه
اطلاعيه رسمى در مورد اين بركنارى داده نشده است و پاسخ مقامات وزارت امورخارجه به سؤالات اين
است كه اين بركنارى چيزى نيست جز يك تجديد سازمان و حذف شغل معاونت وزير امورخارجه. تاريخ
قطعى بركنارى ميرفندرسكى، 25 اكتبر بوده است.
2ـ جزئيات اين كه ميرفندرسكى چگونه موجب نارضايتى شاه را فراهم آورده است، مشخص نيست،
ولى داستانى كه سفير هلمز از سفير انگلستان رامز بوثام (Ramsbotham) (حفاظت شود) و ساير منابع
شنيده اين است كه در برنامههاى پروازهاى جنگندههاى شوروى از فراز ايران براى رساندن تداركات به كشورهاى عرب خاورميانه مؤثر بودهاند. شاه قبلاً محدوديتهاى بسيار زيادى را در مورد تعداد و كيفيت
پروازهايى كه مىتوانند مجاز باشند، برقرار كرده بود. وقتى شاه متعاقبا متوجه شد كه ميرفندرسكى از اين
محدوديتها تجاوز نموده و به درخواست دوم شوروى براى پرواز از فضاى بالاى كشور پاسخ داده است،
شاه، معاون وزير امورخارجه را بركنار كرده است.گزارشگر: لهفلدت هلمز