احیاگر حوزه مشهد

میلانی در آن زمان مقبول روشنفکران و نواندیشان دینی بود و به دلیل روحیه میانه‌رویی که داشت، جذابیت‌های متنوعی را از خود نشان می‌داد. آیت‌الله میلانی که مقام علمی قابل توجهی نیز داشت، در دهه پایانی عمر خود به یکی از متنفذترین مردان سیاست و فرهنگ در ایران بدل شد.
از نجف تا مشهد
مرحوم میلانی از نسل سادات حسینی شهر مدینه بود که اجدادش به دعوت مردم آذربایجان به ایران آمده بودند تا به ارشاد دینی مردم بپردازند. اقامت آنها در منطقه «میلان» تبریز، سبب شد که نام خانوادگی آنها به «میلانی» شهرت یابد. بعدها اجداد آیت‌الله که از عالمان دینی بودند، به رسم آن روزگار به نجف رفتند و به تحصیل و تدریس در حوزه هزار ساله نجف مشغول شدند. محمدهادی میلانی در همین شهر زاده شد. سالی که او به دنیا آمد؛ 1313قمری برابر با 1274 شمسی بود و در آن زمان حوزه نجف محل حضور و تدریس بزرگانی چون آخوند خراسانی، میرزای نائینی و سید کاظم یزدی بود. سیدمحمدهادی کودک بود که حوزه نجف توانست انقلاب مشروطیت را در ایران رهبری کند. در واقع دوران کودکی و نوجوانی میلانی را باید سیاسی‌ترین سال‌های حوزه نجف به شمار آورد.
میلانی در همین سال‌های سرنوشت ساز، تحصیل در حوزه را آغاز کرد و درس مراجع و علمای مشهوری چون میرزای‌نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی را درک کرد. همچنین در علوم معقول نیز از آیت‌الله‌شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بهره برد. آیت‌الله میلانی پس از سال‌ها تحصیل در مهم‌ترین مرکز فقهی تاریخ تشیع، به یکی از استادان مهم حوزه‌های علمیه عراق بدل شد و 18 سال نیز در شهر کربلا به تربیت شاگرد پرداخت. حاصل کار او در کربلا تربیت عالمان بزرگی همچون آیات‌عظام حسین‌وحید خراسانی و مرحوم سید‌محمدشیرازی و مرحوم علامه محمدتقی جعفری بود.
آیت‌الله میلانی در دوران تحصیل در نجف، همراه با سایر روحانیون این حوزه به صف مبارزه با انگلیسی پیوست و در کنار دوستانش میرزامهدی کفایی فرزند آخوند خراسانی و شیخ جواد جواهری فرزند صاحب جواهر در این رویداد مهم سیاسی تاریخ نجف حضور فعال داشت. او پرورده علمی و سیاسی نجف شمرده می‌شد و از نزدیک شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های تاریخی بزرگان این حوزه بود. همین مساله سبب شد که در رویکردهای سیاسی و فرهنگی دوران حضور و مرجعیتش در ایران، با مراجعی که پرورده قم بودند، تفاوت‌هایی داشته باشد.
او در سن 60 سالگی به قصد زیارت عازم مشهد شد و پس از مشاهده اوضاع نابسامان حوزه علمیه این شهر، مشابه شیخ عبدالکریم حائری یزدی در قم به احیای این حوزه پرداخت. او از سال 1334 شمسی در مشهد ماندگار شد و 20 سال حضور او در مشهد، علاوه بر تقویت مرجعیت وی به احیای حوزه‌ای منجر شد که سرکوب‌های عصر رضاخان آن را از اثرگذاری دور کرده بود. آیت‌الله خامنه‌ای که در زمان ورود آیت‌الله‌العظمی میلانی به مشهد از طلبه‌های جوان این شهر بودند و خودشان نیز مدتی در درس خارج آیت‌الله میلانی شرکت کرده بودند، درباره تاثیرات حضور این مرجع تقلید در مشهد معتقد هستند: «ما دیدیم که مرحوم آیت‌الله میلانی از کربلا که نزدیکی نجف بود آمدند تا مشهد و یک حوزه علمیه بزرگی را به‌وجود آوردند. این یک واقعیت است. از برکت الهی برای حوزه علمیه مشهد وجود آیت‌الله میلانی بود.»
محبوب نوگرایان
آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در سالی وارد مشهد شد که نیروهای هوادار دکتر مصدق نفوذ بالایی در میان قشر مذهبی شهر داشتند. استاد محمد تقی شریعتی و طاهر احمد‌زاده به عنوان دو چهره فعال سیاسی – مذهبی شهر، نقش بسیار مهمی در جذب جوانان و جلوگیری از گسترش افکار مارکسیستی ایفا می‌کردند. روحیه میانه‌رو و فرهنگ دوست او که حاصل شش دهه حضور وی درعراق بود، کمک زیادی به تحکیم روابط او با نواندیشان دینی می‌کرد. به‌این ترتیب بیت آیت‌الله میلانی به پاتوق نیروهای فعال و جوانان مذهبی بدل شد. پرویز خرسند که در آن سال‌ها از نویسندگان و فعالان سیاسی و مذهبی این شهر به حساب می‌آمد، به یاد می‌آورد که به همراه امیرپرویز پویان به خانه آیت‌الله میلانی می‌رفته و روابط صمیمانه‌ای با او داشته است. خرسند می‌گوید که دکتر علی شریعتی را نیز نخستین بار در خانه آیت‌الله میلانی دیده است: «منزل آیت‌الله میلانی آن موقع پاتوق روشنفکران مذهبی بود. همه طلبه‌ها و غیرطلبه‌ها می‌آمدند. البته بیشتر دانشجویان می‌آمدند. من هم آنجا می‌رفتم. به یاد دارم طلبه‌ها خیلی به من متلک می‌گفتند که چرا ریش نمی‌گذاری؟! آخرش حوصله‌ام سر رفت و روزی به آقای میلانی گفتم که این طلبه‌ها خیلی به من گیر می‌دهند. شما تکلیف مرا روشن کنید. آقای میلانی لبخندی زد و گفت: «من تا به حال یک بار به تو گفته‌ام که چرا ریشت را می‌زنی؟» من و امیر پرویز پویان زیاد به آنجا و نیز نماز آقای میلانی در صحن نو حرم می‌رفتیم. کسانی که مبارز بودند پیش آقای میلانی می‌رفتند و او را دوست داشتند. آیت‌الله میلانی نماز عید فطر را هم به باغ تلگرد می‌آمد که متعلق به طاهر‌احمدزاده بود. این باغ آن زمان بیرون مشهد بود و انگور زیادی داشت. به هر حال ما رفت و آمد زیادی به خانه آقای میلانی داشتیم. حدود سال 41 بود؛ یعنی قبل از قضایای خرداد 42. یک بار وقتی در خانه آیت‌الله میلانی بودیم، دیدم پچ پچی در محفل افتاد. می‌گفتند علی شریعتی آمده است. من هیچ‌گاه از آیت‌الله یک چهره اسطوره‌ای و با تبختر در ذهن نداشتم اما فراموش نمی‌کنم و برایم عجیب بود که آیت‌الله میلانی یکباره از جا پرید و از طبقه دوم به کوچه آمد تا قبل از اینکه شریعتی به او برسد، او به شریعتی برسد. آن دو همدیگر را بغل کردند و بوسیدند. این جریان خیلی برایم جالب بود. من تا آن روز شریعتی را ندیده بودم و هیچ تصویری از او نداشتم، ولی قبل از آن او را می‌شناختم و نامش را شنیده و برخی آثارش را خوانده بودم. آن زمان او به دلیل درگذشت مادرش به ایران آمده بود و پس از مدتی اقامت در ایران به فرانسه بازگشت.
حضور آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدهادی میلانی در مشهد سبب شد که این شهر در جریان جنبش روحانیون در سال‌های نخست دهه 40، محوریت بیشتری یابد و حکومت پهلوی نیز با اطلاع از میزان نفوذ آیت‌الله میلانی، سعی فراوانی در رعایت حال او داشت. مرحوم میلانی به دلیل موقعیت علمی و فرهنگی خاصی که داشت، حتی در میان روحانیون نوگرای قم نیز محبوبیت و مقبولیت قابل توجهی داشت. مدرسه علمیه حقانی قم که به دست روحانیون خوشفکری چون بهشتی و قدوسی پایه‌گذاری شده بود، به گفته آیت‌الله منتظری بیش از آنکه به امام خمینی گرایش داشته باشد، روابط حسنه‌ای با آقای میلانی داشت. (خاطرات آیت‌الله منتظری، ج1، ص 211)
نگاه‌ویژه به سیاست و انتقاد انقلابیون
از نکات قابل تامل در حیات سیاسی آیت‌الله‌میلانی، نوع نگاه او به مبارزه سیاسی و حتی نظامی با حکومت و نیز نوع نگاه مبارزان به وی بود. میلانی در جریان مهاجرت علما به تهران در سال 1342 حضور فعالی داشت. او از مشهد به تهران آمد و با وجود روحیه مسالمت‌آمیزی که داشت، از تهدیدهای حکومت نهراسید و حتی مرجعیت امام خمینی را کتبا تایید کرد تا مانع از اعدام امام شود. اما رادیکالیسم موجود در فضای آن روزگار سبب می‌شد که سطح انتظارات از مراجع تقلید فراتر رود. انقلابیون انتظار داشتند که مرجعیت شیعه حضور فعال‌تری در صحنه داشته باشد و از میانه‌روی بپرهیزد. این تعامل فرسایشی در مقاطع مختلف تاریخی موجب بروز چالش میان بخش‌هایی از جامعه با مرجعیت شده بود. همین توقعات سبب شد که آیت‌الله شریعتمداری در قم و آیت‌الله میلانی در مشهد مورد سرزنش انقلابیون قرار گیرند. آیت‌الله منتظری در خاطراتش به یاد می‌آورد که در جلسه‌ای که با برخی از روحانیون مشهد داشته و خواستار تقویت آیت‌الله میلانی بوده، از یک روحانی انقلابی شنیده است که آقای میلانی در مشهد، مثل آقای شریعتمداری در قم است. منتظری روایت می‌کند که انقلابیون داغ مشهد از آقای میلانی مأیوس شده بودند.
شهید حاج مهدی عراقی نیز که از برجسته‌ترین مبارزان آن سال‌ها بود درباره چرایی تیرگی روابط انقلابیون با مرحوم میلانی گفته است: «آقای میلانی یکی از افرادی بود که وقتی آمد موضع خیلی خوبی داشت که واقعا امیدوارکننده بود. ولی چند روزی نگذشت که آقای شریعتمداری هم آمد و نفس آقای شریعتمداری خورد به آقای میلانی و عین کوه یخ کرد؛ او را. یعنی همه فکرهایی که ما می‌کردیم که اقلا بعد از نبود آقای خمینی ما بتوانیم با آقای میلانی یک سری کارهایی انجام بدهیم ولی متاسفانه نشد.» (ناگفته‌ها، خاطرات شهید عراقی، ص 193)
دکتر علی شریعتی نیز که ابتدا روابط نزدیکی با آیت‌الله میلانی داشت با رادیکال شدن مسیر جنبش به انتقادهای بی‌پرده از آیت‌الله و مقایسه با «گورویچ‌» می‌پرداخت. (با مخاطبان آشنا، ص 13)
گویا نزدیکی ولایتی‌های مشهد که تعصب در تشیع خود داشته و با تقریب‌گرایان مخالف بوده‌اند، تاثیر فراوانی در شدت‌گیری انتقادات نواندیشان و انقلابیون علیه آیت‌الله میلانی داشته است. شریعتی نیز در این نامه خود به پدرش استاد شریعتی، تلویحا مرحوم میلانی را به دلیل همین طرز فکر مورد حمله قرار داده است.
اما بررسی اسناد ساواک و خاطرات شفاهی فعالان سیاسی و حوزوی آن روزگار نشان می‌دهد که آیت‌الله العظمی میلانی بر خلاف منش محتاطانه‌ای که در ظاهر داشت، نقش مهمی در مبارزات مسلحانه علیه رژیم شاه ایفا می‌کرده است. فعالان هیات‌های مؤتلفه اسلامی که حسنعلی منصور را به جرم تبعید امام خمینی ترور کردند، مستند شرعی خود برای ترور نخست وزیر شاه را فتوای آیت‌الله میلانی ذکر می‌کنند. هرچند در یکی از اسناد ساواک آمده که مرحوم میلانی از استناد ترور منصور به خود ناخرسند بوده و در نامه‌ای به مراجع تهران و قم این فتوا را تکذیب کرده است. (آیت‌الله العظمی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 318)
با این حال سران موتلفه اصرار داشته‌اند که ترور منصور را به فتوای آیت‌الله میلانی مستند کنند. مرحوم علی دوانی ماجرای نحوه صدور فتوای ترور منصور را در نهضت روحانیون ایران روایت کرده است. (ج7، صص 233 و 234)
حساسیت ساواک روی آیت‌الله میلانی سبب شده بود که وی به شدت زیرنظر باشد و حتی گاهی نیز از سختگیری‌های شدید دستگاه‌های امنیتی شاکی شده است. (آیت‌الله العظمی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج2، ص 319) اما همه این کنترل‌ها سبب نشد که ارتباط او با روحانیون انقلابی قطع شود. آیت‌الله منتظری در خاطراتش از ارتباطات خود با آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی سخن گفته و از نقش داشتن وی در کودتای نافرجام مرحوم سرلشکر قرنی خبر داده است: «من در مدتی که تهران بودم مرتبا با آیت‌الله میلانی ملاقات داشتم ولی پس از اینکه آیت‌الله خمینی از زندان آزاد شدند و ما می‎خواستیم به اصفهان برگردیم، رفتیم با بعضی از علمایی که برای آزادی آقای خمینی به تهران مهاجرت کرده بودند و هنوز در تهران بودند، خداحافظی کنیم از جمله برای خداحافظی به منزل آیت‌الله میلانی رفتیم، هنگامی که ما بلند شدیم ایشان فرمودند من با شما یک کاری داشتم، گفتم بفرمایید، گفتند همین روزها یک حوادث و اتفاقاتی پیش می‎آید، شما مواظب استان اصفهان باشید، گویا می‎خواستند بگویند آن منطقه در اختیار شماست. ما این طور استنباط کردیم که ایشان از یک برنامه کودتا مطلع هستند و به این شکل دارند به ما توصیه می‎کنند که نظم آن منطقه را کنترل کنیم. البته پس از مدتی به ما خبر رسید که سرلشکر قرنی و آقا مرتضی جزایری و خبازان را بازداشت کرده‌اند و بعدا شنیدیم که پاکروان رئیس ساواک به مشهد رفته و با آیت‌الله میلانی صحبت کرده در واقع از ایشان بازجویی کرده، بالاخره معلوم شد که برنامه‌ای بوده است که سرلشکر ولی‌الله قرنی کودتایی را ترتیب بدهد و آیت‌الله میلانی هم در جریان این کودتا بوده است و بنا بوده در صورت موفقیت از ایشان حمایت و پشتیبانی بکند که بعدا جریان این کودتا لو رفته است.» (خاطرات آیت‌الله منتظری، ج1، ص244)
اسناد منتشر شده در ساواک نشان می‌دهد که آیت‌الله میلانی پس از بسته شدن فضای سیاسی کشور در چند سال پایانی عمر خود در عین رعایت احتیاطات لازم، تلاش‌هایی در جهت برقراری ارتباط با انقلابیون داشته و در مواقع لزوم آنها را یاری می‌کرده است. وی در این مدت نامه‌نگاری‌هایی با مرحوم آیت‌الله طالقانی داشته و از موقعیت خود برای تخفیف مجازات زندانیان سیاسی بهره می‌گرفته است. همچنین او ارتباطات خود را با امام خمینی که به نجف تبعید شده بود، قطع نکرد و مکاتباتی با وی داشت.
در خرداد 1346 با انتشار اعلامیه‌ای درباره جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل با اعراب مسلمان اظهار همدردی کرد و به همین دلیل از سوی ساواک تهدید شد. در همین سال در جریان جشن تاجگذاری به خاطر تبریک نگفتن به شاه، گذرنامه ایشان صادر و دستور خروج وی از ایران داده شد ولی به خاطر ملاحظه نفوذ معنوی‌اش، رژیم از تصمیم خود منصرف شد. همچنین آیت‌الله میلانی پس از شهادت آیت‌الله سعیدی در 24 خرداد 1349 به منظور تجلیل از وی درس خود را تعطیل کرد و به عزاداری پرداخت. (جلد سوم اسناد ساواک، صص 428 و 430)
از سوی دیگر در 24 تیرماه همین سال رئیس دانشگاه الازهر که از سوی دارالتقریب بین‌المذاهب‌الاسلامیه از قاهره به ایران آمده بود با مرحوم میلانی دیدار کرد. میلانی همچنین در سفر آیت‌الله دکتر بهشتی به آلمان و تکمیل بنای مرکز اسلامی‌هامبورگ نقش مؤثری داشت. وی آثار و تالیفاتی در حوزه تفسیر، فقه و اصول برجای گذاشت که تفسیر سوره جمعه و تغابن، حاشیه بر مکاسب، حاشیه بر عروة الوثقی و چندین رساله فقهی از این دسته‌اند.
سرانجام این مرجع تقلید نامدار معاصر در سن 80 سالگی روز جمعه 29 رجب 1395 قمری برابر با 17 مرداد 1354 در بیمارستان شاهین‌فر مشهد چشم از جهان فروبست. در مراسم تشییع وی معاون و چند تن از وزرای دولت هویدا حضور داشتند و پیکر وی در حرم امام رضا‌(ع) به خاک سپرده شد. در آیین بزرگداشت وی نماینده‌ای از طرف پاپ رهبر کاتولیک‌های جهان حضور داشت. همچنین برخی از چهره‌های سرشناس اپوزیسیون نیز در مجالس ترحیم وی حضور فعال داشتند. پس از رحلت مرحوم آیت‌الله‌العظمی میلانی، حوزه مشهد نیز دچار کمبودهایی شد. اسناد ساواک نشان می‌دهد که برخی از طلاب مشهد نیز پس از میلانی تصمیم به مهاجرت به قم گرفتند. (ج3، ص 651) از این رو شاید بتوان مرحوم میلانی را از واپسین مراجع تقلید بزرگ شیعه مستقر در مشهد دانست که در حیات سیاسی اجتماعی این حوزه نقش‌چشمگیری داشت.
حوزه مشهد؛ حوزه‌ای رنگارنگ
حوزه علمیه مشهد در قرون متمادی، دوره‌های گوناگونی را پشت سر گذاشته است. اما در تاریخ معاصر ایران چندین بار توانسته گوی سبقت را از دیگر حوزه‌های شیعی برباید. شاید مهم‌ترین قدرتنمایی حوزویان مشهد را باید در جریان مخالفت با کشف حجاب رضاخانی جست‌وجو کرد. در این جریان، مراجع و روحانیون مشهد بیش از سایر مراکز فقهی شیعه سنگ تمام گذاشتند و از همین رو با رفتار خشن رضاخان مواجه شدند. تا جایی که مراجع و بزرگان روحانی این شهر از ایران تبعید شدند و محدودیت‌های فراوانی برای بقیه روحانیون اعمال شد.
با این حال نمی‌توان حوزه علمیه مشهد را مکتب متفاوتی دانست، هرچند حوزه این شهر در روزگار ما به مخالفت با فلسفه اسلامی ‌شهره شده و برخی دانش‌آموختگان آن، عنوان «مکتب تفکیک» را بر آن نهاده‌اند تا نشان دهند که علاقه‌ای به دخالت دادن آموزه‌های فلسفی در دین شناسی خود ندارند. عالمان این مکتب به‌گونه‌ای در اعتقادات خود راسخند تا آنجا که به احترام حفظ وحدت عمومی حوزه مشهد و حاکمیت دینی، امام‌خمینی از ادامه درس تفسیر خویش که در قالب برنامه «با قرآن در صحنه» در سال 1358 از تلویزیون پخش می‌شد، امتناع کردند. همچنین در دهه 70 شمسی با حضور دائمی‌یک فیلسوف اسلامی دیگر حوزه علمیه قم (آیت‌الله جوادی‌آملی) در مشهد برای زعامت حوزه علمیه این شهر مخالفت کردند. دلگیری مشهدی‌ها از فلسفه به حدی بوده که صمیمیت و دوستی مرحوم آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی از چهره‌های بارز مکتب تفکیک با امام خمینی (از استادان بنام فلسفه در قم) سبب حیرت برخی استادان حوزه شده بود.
با این حال حوزه مشهد در طول تاریخ خود چندان تحرکی نداشته است. به‌رغم وجود حرم امام رضا(ع) در این شهر که مقدس‌ترین مکان مذهبی ایران شمرده می‌شود، شهر مشهد شهری فقه‌مدار نبوده است. اگرچه در برخی اعصار، این شهر دوره‌های درخشان علمی ‌را تجربه کرده است اما این فقط مشهد نبوده که چنین دوره‌هایی را گذرانده است، شهرهای دیگری همچون اصفهان، زنجان و تبریز حوزه‌های علمیه فعال‌تری داشته‌اند. دروس فلسفه و ادبیات عرب رواج یافت و حضور برخی از مراجع تقلید شیعه همچون آیت‌الله حاج آقا حسین قمی، آیت‌الله سید یونس اردبیلی و آیت‌الله سید‌هادی میلانی در این شهر به دروس فقه و اصول نیز رواج نسبی بخشید. از سوی دیگر، فعالیت انجمن حجتیه نیز از سوی یک روحانی مشهدی منتقد فلسفه به نام شیخ محمود حلبی آغاز شد. با ظهور مکتب فقهای امامیه در دهه 40 شمسی از سوی آیت‌الله‌میرزا مهدی اصفهانی و شاگردانش، بازار داغ دروس فلسفی هم فروکش کرد و سال‌هاست که حوزه مشهد به تبحر در ادبیات عرب اکتفا کرده است.
مکتب تفکیک که از سوی استاد محمد رضا حکیمی ‌(یکی از شاگردان میرزای اصفهانی) به این نام ملقب شده، بدون آنکه فلسفه را نفی کند، خواهان آمیخته نشدن دین‌شناسی با آموزه‌های فلسفی است. بسیاری از بزرگان این مکتب، از استادان بنام و مهم فلسفه بوده‌اند. پیروان مکتب تفکیک اکنون چند سالی است درصدد حضور در فضای حوزه علمیه قم و قانع کردن طلاب آن به یافته‌های فکری خود هستند. آیت‌الله سیدان مشهورترین روحانی مدافع مکتب تفکیک است که دامنه تلاش‌های خود را به حوزه علیمه قم گسترش داده و جلسات مستمری برای طلاب قم دایر می‌کند.
البته در شهر مشهد هم چندان فضای یکدستی حاکم نیست. مرحوم آیت‌الله سید‌جلال الدین آشتیانی که از مهم‌ترین استادان معاصر فلسفه بود، سال‌های متمادی در این شهر به تدریس و تحقیق پرداخت. همچنین در غیاب مراجع تقلید نامداری چون حضرات آیات عظام میلانی، حسن طباطبایی قمی ‌و عبدالله شیرازی، اکنون آیت‌الله عزالدین زنجانی در این شهر بر کرسی تدریس نشسته است. وی از شاگردان درس فلسفه علامه طباطبایی بوده و تسلط فراوانی بر این علم دارد و با پیروان مکتب تفکیک همسو نیست. حوزه مشهد نیز اگرچه جدای از حوزه قم مدیریت می‌شود، ولی همچنان در حاشیه است و طلاب آن همچون گذشته برای سطوح عالی به قم می‌آیند.