دگرگونی نظام سیاسی کشور در دوران پهلوی تا انقلاب بهمن 57 ایران

یرواند آبراهیمیان در کتاب «ایران بین دوانقلاب » مینویسد : با هجوم نیروهای انگلیس و وشوروی در شهریور 1320 وفروریختن پایه های سلطنت رضاشاه ( یک حاکمیت یک نفره ) یک مرتبه ارکان و نظم امور را در همه زمینه ها درهم ریخت.

دکتر عزت اله همایونفردر سخنرانی هایش میگفت : حکومت ایران در دوران هردو پهلوی ها مانند یک چلچراغی بود ازکریستال الوان( بسیار زیبا و ارزشمند) ، ولی اشکال عمده ایکه برای صاحبانش  داشت ، آن که فقط( به یک میخ )در سقف مینائی ایران آ ویزان بود ، که تنها با یک لرزش جای آن میخ شل شد و چلچراغ فروافتاد وبکلی خوردگردید، بگونه ایکه دیگرقابل استفاده نبود .
در سال 1320 بمحض آنکه رضاشاه بالاجبار از سلطنت استعفاکرد و ناگزیرشد به خارج از ایران برود:
       بسیاری از افسران از پایتخت گریختند زیرا تصورشان این بود که قشون روس وانگلیس آنها را دستگیر و تبعید خواهند کرد . 

      با اعلام انحلال ارتش ایران سربازان لخت وگرسنه در خیابانها رهاشدند وناگزیر با پای پیاده در نهایت سختی  به دهات وشهر های خود رفتند.


>>  در این زمینه یکی از نویسندگان اروپائی نوشته است .وقتی این سربازان فقط با یک پیراهن وبدون بالاپوش و شکم گرسنه ونداشتن دیناری پول در خیابانهای تهران وپاره ای شهر های بزرگ رهاشدند  وخیابان ها تقریبا سفید پوش شده بود . همگان تصورشان این بود که یک شورش عظیم براه خواهد افتاد و سربازان گرسنه ودربدر شده دست به غارت وچپاول فروشگاه ها وخانه های مردم خواهند گذارد . ولی، هیچ اتفاقی نیفتاد و این سربازان نجیب ایرانی حتی برای سد جوع  هم به هیچکس تجاوز نکردند  (( انوقت بود که فهمیدم ملت ایران چقدر نجیب وشریف است ))که متاسفانه گرفتار حکومت های خودکامه ستمگر ویا استعمارگران بیدادگر شده اند .<<


       سیاست مداران کهنه کار، که رضاشاه آنها را باجبار بازنشسته کرده بود. و در نتیجه در خلوت خود زخمهای درد آلود روحی خویش را درمان میکردند، با شتاب به صحنه عمومی بازگشتند( دوباره به صحنه آرائی های مردم فریب پرداختند )

     رهبران مذهبی که دردوران رضاشاه اوقاتشان را در کتابخانه ها ومدارس مذهبی میگذراندند. وسردر کتاب داشتند .به درس وفحص مسائل دینی میپرداختند ، ناگهان سربرداشتند وحوزه های علمیه را تبدیل به مراکز وعظ وخطابه نمودند . مردم را به مساجد فراخواندند تا عقده های سرکوفته را بدست مردم ساده دل باز گشائی نمایند . وکشور را ( چنانکه دلخواه پاره ای سیاست های جهانی هست صحنه مبارزات ایدئولوژی کنند ) تا از آب گل آلود ماهی بگیرند .

         روشنفکران وتحصیل کردگان که به دانشگاههای داخل و خارج ایران راه یافته بودند و بعلت نظم خاصی که در محیط بسته دانشجوئی آنروز ایران وجود داشت، سر در کتاب داشتند، و طبیعتا کمتر سیاست های جهانی را میشناختند .« بعلاوه در سن وسالی نبودند که یاد آوری روزهای سیاه و آلوده دوران آخرین پادشاه قاجارآنها را متوجه وخامت اوضاع نماید تا ازمیزان گرفتاری های اقتصادی واجتماعی آنروزگار اطلاع دقیقی بدست بیاورند »به اقتضای جوانی وناپختگی وبی اطلاعی از مرز هرج و مرج  با  یک فضای باز سیاسی واجتماعی درکمال  ساده دلی و هیجان ناشی ازدرهم ریختگی به قصد ساختار یک کشور جدید وآزاد سربرداشتند .( که خیلی زود بعلت ناآگاهی کافی از حیله ها وبازی های پس پرده کهنه رندان بازیگر) در دام پاره ای جمعیت ها واحزابی افتادند که بجای ساخت وساز مملکت بیشتر چشم به تخریب داشتند .

       احزاب و جمعیت های خلق الساعه سیاسی شکل گرفت و شروع به دخالت در امور سیاسی نمودند . بعضی  از آن احزاب و جمعیت ها  به اتکاء پاره ای سیاست ها و پشتیبانی مالی ومعنوی وحتی نظامی بیگانگان خود را رهائی بخش وآزادیخواه خواندند و جوانان بیتجربه را بدور خود جمع کردند  ( خواستار فرو ریزی رژیم گردیدند )

        نمایندگان چاپلوس ومتملق مجلس شورا، که  تا کمر جلوی رضاشاه خم میشدند وبرای دست بوسی از یکدیگر سبقت میگرفتند ، جسارت بخرج دادند. وعلیه رضاشاه شروع به شعاردادن کردند  وهزاران اتهام ناروا بر ارباب خود وارد نمودند ، تا شاید از این طریق راهی بین مردم بازکنند.

      در کتاب سلسله پهلوی به روایت تاریخ کمبریج آمده است : در سال 1320شمسی(1941 میلادی)واقعیت این بود که ایران در اشغال نیروهای شوروی وانگلیس قرار داشت. ( بعد هم آرتش امریکا به آنها اضافه شد). وآنها بر تمام امور کشور تسلط پیداکرده بودند . تمام دلمشغولی آنها هم (حفظ شبکه ارتباطات بود)که بتوانند  تسلیحات لازم را به شوروی برسانند و کوشش داشتند که جریان نفت ایران دوچار وقفه نشود تا کشتی ها وهواپیماهای متفقین قادرباشند مقابل آلمان و هم پیمان هایش بایستند ، بدین سبب مسئله رژیم ایران وچگونگی سلطنت محمد رضاشاه برایشان اهمیت خاصی نداشت . آنها تمام جهد خود را در راه حفظ منافع استراتژیک خود بکار میبردند . و در حقیقت  در آن روزهای بحرانی سرنوشت کشوربلازده ایران مانند اواخر دوران قاجارها دومرتبه بدست سفرای دو کشور شوروی وانگلستان افتاده بود .

      ولی رئیس دولت « ذکاء الملک فروغی» با بیداری کامل وخردگرائی وملایمت سعی میکرد  بتدریج بر اوضاع مسلط بشود تا شاید نظم وقاعده ای برای روند سیاسی واجتماعی ایران بوجود بیاید .
        یکی از بزرگترین کارهائی را که فروغی توانست بانجام برساند آن بود که وقتی کنفرانس سران سه کشور باحضور« روزولت – چرچیل – استالین » در بحبوحه جنگ جهانی در ایران تشکیل گردید، سران سه کشور را وادارنمود تا سند تخلیه وحفظ استقلال وتمامیت ارضی ایران را امضاکنند.که بعد از جنگ از تمام سرزمین های ایران بیرون بروند .

       بی ثباتی سیاسی در آن سالها موجب گردیده بود که  کشور از یک آشوب اجتماعی به آشوبی دیگر، از یک بحران سیاسی به بحرانی دیگر واز یک بلوای دیپلماتیک به بلوائی دیگر دوچار میشد.
       در شانزده سال پادشاهی رضاشاه . دولت گروه های ذی نفوذ را کنترل میکرد، در نتیجه بر کشمکشهای داخلی بین قدرتمداران سرپوش گذارده بود. وبتدریج میرفت که ( جامعه دگرگون شود) زیرا
       یکی از شگرد های دوران رضاشاهی آن بود که اکثریت زمین داران  وملاکین و ذینفوذان جامعه یا در مجلس شورا نشسته بودند ویا در دولت راه پیدا میکردند . در نتیجه خود آنها دست اندرکار ایجاد نظم موجود میشدند . وطبیعتا قشر بزرگی از طبقه جوان که تحصیلاتی داشتند واز اروپا برمیگشتند و نمیتوانستند خود را با آن روند ونظم حاکم منطبق کنند منتظر فرصت بودند . که خروج رضاشاه از ایران و اشغال کشور وسیله آرتش های بیگانه این فرصت را فراهم آورد .

     خانم زهرا شجیعی در کتاب نخبگان سیاسی (تحت عنوان عصردوم مشروطیت ) در یک جمع بندی مینویسد : در شانزده سال پادشاهی رضاشاه از 1305 شسی تا شهریور1320فقط «هشت نخست وزیر- ده کابینه دولت – پنجاه وزیر که مجموعا 198 منصب وزارت را اشغال کردند، به صحنه سیاسی ایران وارد شدند .  هفت دوره قانون گذاری از دوره ششم تا دوره سیزدهم مجلس شورای ملی بصورتی منظم تشکیل گردید
     بمحض فروریختن نظم دوران رضاشاهی. این روند از میان رفت و دولت هائیکه بر سر کار میامدند حد اکثر هشت ما وبعضی از انها فقط یک ماه بر سرکار میماندند. وبا اختلافاتی که لیدرهای مجلس بوجود میآوردند ناگزیر به برکناری میشدند وباز دولتی تازه وکشمکشی تازه شروع میشد . در ان سالها مجلس محل قدرت نمائی بعضی از نمایندگانی شده بود که در دوران رضاشاه از قدرت کناربودند .
      با تشکیل دوره سیزدهم مجلس در تاریخ اول آذرماه 1320 شمسی. باصطلاح عصر«سوم مشروطیت » شروع شد .  نمایندگان این دوره چون در دوره رضاشاه انتخاب شده بودندتقریبا همان روند گذشته را ادامه دادند  وچند قانون مهم هم در آن دوره به تصویب رسید .جز یک مورد که میدانی برای کشاکش چپگرایان پیداشده بود.

 


          1 – قانون استخدام دکتر ملیسپو مستشارمالی برای تنظیم امور مالی واقتصادی ایران
          2 – قانون پیمان دوستی بین دولت شاهنشاهی ایران ودولتهای اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پادشاهی انگلستان
          3 – در دنباله عقد قرارداد مودت بین دولت ایران  ودولتهای متفق . کنفرانس سران سه دولت متفق (امریکا – انگلستان – شوروی  ) روز پنجم آذرماه 1322(مطابق با 27نوامبر 1943 میلادی ) در تهران تشکیل شد  وپس از خاتمه کنفرانس که مدت پنج روز بطول انجامید از طرف هرسه دولت متفق طرح متن قرارداد سه جانبه مبنی بر تضمین  کمک اقتصادی به ایران  وشناسائی تمامیت ارضی واستقلال سیاسی و حاکمیت ایران امضا شد  واعلامیه ان رسما تسلیم دولت ایران گردید.    


 دولت فروغی روز 24 آذرماه 1320 لایحه پیمان اتحاد بین دولت ایران و دو دولت شوروی  وانگلیس را تقدیم مجلس نمود .   واین لایحه در(کشاکش لیدرهای مجلس ) برای نخستین بارپس ازحدود بیست سال با مخالفت بعضی از نمایندگان مواجه شد ووسیله ای پیداکردند تا خودی بنمایند ، وعاقبت هم با اکثریت 80 رای از 93 رای نمایندگان حاضر درجلسه  ماده واحده در 6 بهمن 1320 بتصویب رسید .


          ماده واحده – مجلس شورای ملی ، پیمان اتحاد بین دولت شاهنشاهی ایران  ودولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی وانگلستان را که مشتمل بر 9 فصل میباشد و در تاریخ 24 آذرماه 1320 شمسی، از طرف نمایندگان سه دولت پاراف شده تصویب وبه دولت اجازه میدهد امضاء ومبادله شود. این قانون که مشتمل بر یک ماده  ومتن پیمان اتحاد پیوست آن میباشد  در جلسه ششم بهمن ماه 1320 به تصویب مجلس شورای ملی رسید .


           بمنظور آنکه شما خوانندگان این کتاب دریابید که در آن روزگار وضعیت اجتماعی وسیاسی کشور چه صورتی داشت دو مطلب را برایتان نقل میکنم .


             1 – در آن روزها ی پر هیاهو که حزب توده سربر آورده بود و پاره ای لیدر های سیاسی هم با آزادی تمام باهمکاری با آن حزب  میتوانستند هرچه میخواهند بگویند ، هیچ مرجعی هم نبود که از ان ها بازخواست نماید وعلاوه بر روزنامه های متعدد حزب توده  هریک از لیدرهای مختلف هم  روزنامه هائی را اجیر کرده بودند .. (ذ کاءالملک فروغی را متهم به جیره خواری انگلستان می نمودند) وبا عناوین مختلف اورا مورد حمله قرار میدادند . از آن جمله درجلسه ششم بهمن ماه که او در جلسه مجلس در باره لایحه اتحاد سه جانبه با ایران توضیح میداد . یکی ازتماشاچی ها که به هوچیگری مشهوربود از میان تماشاچیان بوسط تالار جلسه پرید و با سنگ به نخست وزیر حمله کرد بگونه ایکه سر او را پشت تریبون مجلس شکست . ونظم جلسه بهم خورد . ولی فروغی که با روشن بینی کامل میدانست هرطور هست باید این لایحه از تصویب بگذرد   . پس از نیم ساعت با سر بسته پشت تریبون رفت (وگفت که : جمله معترضه ای بود که کلام بنده را قطع کرد ، البته جای تاسف است ولی جای تعجب نیست ) وبه دنباله مطلب پرداخت .

      و هنگامیکه جنگ پایان یافت ودولت شوروی از تخلیه شمال ایران خودداری نمود .تنها سند معتبری که درمجامع بین لمللی مطرح مذاکره واقع شد همین سندی بود که  به اهتمام ذکاء الملک فروغی تنظیم شده بود  ودر رهائی ایران سهم عمده ای داشت  .   


          2 – باز برای آنکه توجه فرمائید چه هرج ومرجی کشور را فراگرفته بود به تعداد کابینه هائی که ظرف دوسال دوره سیزدهم مجلس شورا بر سرکار آمدند نظری بیافکنید .
           فروغی که برگزیده رضاشاه بود ناگزیرشد روز 12 اسفند 1320  استعفا کند  وکتاربرود
           علی سهیلی روز 18 اسفند نخست وزیر شد .

       روز 8 مرداد 1321 استعفاکرد یعنی فقط پنج ماه نخست وزیربود
       احمد قوام (قوام السلطنه ) روز 13 مرداد 1321 نخست وزیر شد
      روز 30 دیماه 1321 بر اثر فشار لیدرهای مجلس شورا  ناگزیر به ترمیم کابینه   
     خود شد ولی عاقبت روز 16 بهمن  1321 مجبور به استعفا گردید  فقط شش ماه   
                          نخست وزیر بود .


         علی سهیلی روز 28 بهمن  1321 دوباره نخست وزیر شد
                     ولی بر اثر فشار مجلس واحزاب در تاریخ23 آذرماه 1322   استعفا کرد     ولی دوباره با ترمیم کابینه اش با نظر لیدر های مجلس  انتخاب گردیدوکابینه جدیدی را معرفی کرد
                      روز 25 اسفند ماه 1322 استعفای خود را به مجلس چهاردهم داد 
انتخاب دوره چهار دهم مجلس در دوره نخست وزیری سهیلی انجام پذیرفت . مجلس روز اا اسفند1322 افتتاح شد

 محمد ساعد مراغه ای اولین نخست وزیری است که روز 8 فروردین 1323در مجلس چهاردهم  به نخست وزیری انتخاب شد
ظرف دوسال کابینه ها آمدند ورفتند  وکشور در هرج ومرج کامل بسر میبرد .


       
 از پیش اشاره شد که با تغییر سلطنت بکلی مملکت دگرگونه شد . نمایندگان مجلس دوره سیزده به بازداشت پاره ای از متنفذین  ورجال سیاسی در دولت های گذشته سخت اعتراض کردند  واز دولت خواستند که لایحه عفو عمومی تمام بازداشت شدگان را به مجلس بیاورد . در نتیجه ( فرمان عفو عمومی در دولت فروغی صادرگردید )


   باصدور این فرمان عده ای از روسای طوایف ایلات و عشایر  وصاحبان نفوذ یا در تبعید بسر میبردند ویا از نظر اقامت وسکونت محدودیت هائی داشتند ، آزاد شدند . طبیعتا با روحیه ای پرخاشگرانه  وناراضی از اوضاع و عصیان زده به موطن خود باز گشتند . و از ضعف دولت  وعدم تجربه وقدرت پادشاه استفاده کردند  وبمنظور جبران قدرت گذشته خویش آرام ننشستند ، بکلی از قوانین  ومقررات مملکتی سرپیچی نمودند و خود را آزاد از هر قیدو بندی دانستند وبر ضد دولت مرکزی قیام کردند  . در نتیجه موجبات نا امنی کشور و گرفتاری های مختلف را برای دولت فراهم آوردند .


     اغتشاش در صفحات فارس وخراسان شروع گردید . وسراسر منطقه به آشوب کشیده شد  بدنبال آن کردستان ولرستان  و(آذربایجان شرقی وغربی) بدست یاری احزاب چپ تند رو و اشغالگر شمالی زمزمه های مخالفت با دولت مرکزی را آغاز کردند و دست به یک عصیان و تمرد کامل زدند که بکلی امنیت منطقه مختل شد  وتمام ان صفحات را چریک ها وعشایر خود سر زیر فرمان خود گرفتند . دنباله این گرفتاری ها  (ناصر قشقائی ) پس از آزادشدن  و مراجعت به میان طایفه وایل خود به جمع آوری نیرو پرداخت  وبا بدست آوردن سلاح های دولتی  وکمک هائی که از ناحیه  یکی از دولت های اشغالگر بدست آورده بود  شهر شیراز را محاصره کرد  وبا قتل چند تن از افسران آرتش از جمله فرمانده پادگان سمیرم ( حسنعلی قشقائی ) امنیت را در ان نواحی از مردم سلب کرد


            توجه داشته باشید که مملکت در اشغال قوای بیگانه قراردارد و آرتش ایران بدون قدرت کافی است و آزادی عمل ندارد .و هر حرکت آرتشی را اشغالگران حمل بر ضد خودشان میکنند ومانع نقل وانتقال قوای ارتشی هستند


            در همین هنگامه در شهریورماه 1322 . از طرف نیروی انتظامی دو دولت شوروی وانگلستان ، عده  بیشماری از رجال سیاسی ، افسران آرتش  وکارمندان دولت  وروزنامه نگاران را به اتهام  همکاری با آلمان  وتشکیل ستون پنجم توقیف و در اراک زندانی کردند .