ديكتاتوري نظامي مشكلات ما را در ايران برطرف مي كند

سر ادموند آيرونسايد

«سرادموند آيرونسايد» جوان ترين سرلشكر انگليسي تا آن زمان در ارتش بريتانيا بود. وي كه در سال 1880 ميلادي متولد شد در 39 سالگي بالاترين رتبه شواليه گري خود را در ارتش بدست آورد. نخستين مأموريت مهم او نظارت بر عقب نشيني نيروهاي بريتانيايي از لشكركشي نافرجام به «آرخانگلسك» پس از انقلاب بلشويكي روسيه بود. عقب نشيني سربازان انگليسي و يوناني در آسياي صغير (تركيه) در تابستان 1920 نيز زيرنظر او انجام گرفت. «آيرونسايد» از شهريور 1299 تا ارديبهشت 1300 مأمور خدمت در ايران و هدايت كودتاي رضاخان پهلوي بود.
آيرونسايد در شهريور 1299 از بغداد به قزوين آمد تا فرماندهي قواي نظامي انگليس مستقر در شمال ايران را برعهده بگيرد. در آن زمان «استاروس لسكي» فرمانده قزاق ها به دليل توفيق در دفع انقلابيون نهضت جنگل در شمال ايران توانسته بود محبوبيتي نزد شاه كسب كند، به طوري كه وقتي وارد رشت شده بود، شاه لقب «سردار» به او بخشيد. اين محبوبيت طبعاً مانع تشكيل يك ارتش ايراني تحت نظارت آيرونسايد بود. به همين دليل، اولين كار «آيرونسايد» و «نورمن» اين بود كه احمد شاه قاجار را وادار كردند فرمانده روسي نيروهاي قزاق را بركنار كرده، يك فرمانده ايراني به جاي او بگمارد. شاه سردار همايون را به فرماندهي نيروهاي قزاق منصوب كرد و آيرونسايد هم يكي از افسران خود به نام سرهنگ «هنري اسمايت» را به اداره امور نيروهاي قزاق و سرپرستي امور مالي آن گماشت. آيرونسايد در 11 آبان 1299 به اردوگاه قزاق ها رفت و درباره افسران ايراني تحقيقاتي به عمل آورد. وي در يادداشتهاي خود چنين نوشت:
«... رضاخان بدون شك يكي از بهترين افسران است و «اسمايت» توصيه مي كند كه رضاخان عملاً رئيس اين دسته باشد و تحت نظر فرمانده سياسي كه از تهران تعيين شده، عمل كند ...»
آيرونسايد در يادداشتي پس از شرحي در ستايش از رضاخان مي نويسد: «شخصاً عقيده دارم يك ديكتاتوري نظامي گرفتاريهاي ما را در ايران برطرف خواهد كرد و ما را قادر خواهد ساخت بي هيچ دردسري اين كشور را ترك گوييم.»
با كنار زدن سردار همايون، رضاخان عملاً در مقام فرماندهي نيروهاي قزاق قرار گرفت و روابطش با آيرونسايد و اسمايت روز به روز نزديكتر شد.

كودتاي رضاخاني

رضاخان ميرپنج فرزند عباسقلي خان سوادكوهي معروف به داداش بيك در سال 1256 شمسي تولد يافت و در 22 سالگي عضو نيروي قزاق شد. او طي مدت 20 سال نظامي گري به فرماندهي هنگ قزاق خانه همدان رسيد و با كمك انگليس و به عنوان يك نظامي وابسته به انگليس كه سياست هاي استعمارگرانه و دخالت هايش در ايران بر همگان آشكار بود، كودتاي موسوم به سوم اسفند را در سال 1299 شكل داد.
رضا خان در 10 بهمن ماه سال 1299 در ملاقاتي با «آيرونسايد» (ژنرال انگليسي) توافق كرده بود كه پس از فتح تهران توسط نيروهاي قزاق مقام نخست وزيري به سيد ضياء الدين طباطبايي سپرده شود. براي اينكه رضاخان اطمينان حاصل كند كه در تصرف تهران مشكلاتي وجود نخواهد داشت، ژنرال انگليسي به او اعلام كرد احمد شاه در جريان اين اقدام قرار دارد و «نورمن» سفير انگلستان در تهران، مشكلات احتمالي را مرتفع خواهد كرد.
سرانجام در شب سوم اسفند 1299 كودتاچيان وارد تهران شده و نقاط حساس شهر را به اشغال خود در آوردند. با فتح تهران، حكومت به دست كودتاچيان افتاد. فرداي همان روز سيد ضياء الدين طباطبايي به عنوان نخست وزير، زمام امور را در دست گرفت. پس از اين جريان، احمد شاه ترسوي رنجور بي كفايت با نهايت استيصال و از ترس جان خود، رضاخان را به فرماندهي كل قوا منصوب نمود.
تاريخ يك نام ديگر را نيز هم تراز با رضاخان در كودتاي سوم اسفند ثبت نموده و او «سيد ضياءالدين طباطبايي» مدير روزنامه «رعد» است كه در همان زمان به سمت نخست وزيري منصوب شد. او پس از كسب نامشروع قدرت، بسياري از شخصيت هاي سياسي از جمله آيت الله مدرس را دستگير و به زندان افكند. رضاخان، عاملي براي تمركز قدرت و ايجاد آرامش در كشور و حفظ منافع نامشروع انگلستان بود و به سبب همين نوكري و فرمانبرداري و سركوب جنبش هاي آزادي خواهانه مردم ايران، مورد حمايت شديد اين دولت بود.
سيدضياءالدين طباطبايي به منظور عوام فريبي و كسب وجاهت سياسي، قرارداد 1919 ميلادي كه به موجب آن كليه امور مالي و نظامي دولت ورشكسته ايران به انحصار مستشاران انگليسي در آمد را لغو كرد. اين در حالي بود كه اين قرارداد به همت رادمرداني همچون آيت الله مدرس در عمل كارآيي خود را از دست داده بود. انگلستان نيز براي اغفال مردم ايران، لغو اين قرارداد را با رضايت و آغوش باز پذيرفت تا كابينه مورد نظر كابينه اي ملي و ضد انگليسي معرفي شود. كابينه سيد ضياء در عمل راه را براي ورود كابينه رضاخان هموار كرد. اين همان راز مخفي كاري و شطرنج بازي موزيانه انگليسي هاست! مدت زماني نگذشت كه مسعود كيهان به عنوان وزير جنگ قاجار، خلع و رضاخان سردار سپه به جاي او وزير جنگ شد و در مبارزه قدرت، همكار خود سيد ضياء را تبعيد كرد. رضاخان با عنوان وزير جنگ تا 26 خرداد 1302 هجري شمسي با حضور در كابينه هاي قوام، مشيرالدوله و مستوفي الممالك تصميم گيرنده اصلي بود. اندكي بعد احمد شاه مفلوك، حكم نخست وزيري رضاخان را صادر كرد و براي سومين بار به سفر اروپا رفت. استعمار انگليس به طرزي زيركانه از همان ابتدا طرح تغيير سلطنت از قاجاريه به پهلوي را دنبال مي كرد.

انقراض سلطنت قاجار

عملي نمودن طرح تغيير حكومت از قاجار به پهلوي در ابتداي نخست وزيري رضاخان ممكن نبود و مقاومت جدي جامعه را در پي داشت، لذا براي آماده كردن افكار عمومي جامعه براي اين تغيير، شعار جمهوري مطرح شد. رضاخان در مخالفت با سلطنت قاجاريه و احمد شاه كه به تحقيق، پايگاه مردمي و تاريخي و سياسي خود را از دست داده بود، شرايطي را پديد آورد كه مـجـلـس دوره پـنـجـم در جلسه 9 آبانماه 1304 هجري شمسي طي ماده واحده اي به نام سعادت ملت، «انقراض سلطنت قاجاريه» را اعلام كرد و از همين جا نام نهم آبان ماه در تاريخ پهلوي ماندگار شد.
رضاخان ميرپنج با حمايت انگليسي ها يك به يك، پله هاي ترقي را پيمود و به تدريج به محكم كردن مواضع خود مشغول شد، اما در اين مسير با حضور مبارزاني چون سيد حسن مدرس نمي توانست به راحتي جولان دهد. در دوره چهارم مجلس، رضاخان كه در مقام وزارت جنگ بود، كوشيد امور دفاعي و اقتصادي را هم در اختيار گيرد. مدرس در دوازدهم مهر 1301، در يكصد و چهل و هشتمين جلسه دوره چهارم مجلس، با ايراد نطقي كوبنده و ماندگار عليه رضاخان به بركناري او تأكيد نمود. طرح موهوم «جمهوري خواهي» نيرنگ ديگر رضاخان بود كه مدرس آن را ضد استقلال و هويت ايران و ره آورد انگليسي ها براي تمركز قدرت در شخص رضاخان خواند و در جهت نابودي اش گام برداشت. سرانجام گروهي از نمايندگان وابسته، به نيرنگ روي آوردند، مدرس را به بهانه آشتي با رضاخان در منزل قوام السلطنه نگاه داشتند و در غياب مدرس، سردار سپه با 92 رأي مثبت، قدرت را به دست گرفت.
سفير انگليس ده روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، نزد رضاخان رفت و حكومت وي را از سوي دولت انگلستان به رسميت شناخت. سفير شوروي نيز فرداي همان روز به رسميت شناختن حكومت او را توسط دولت متبوعش اعلام كرد. مجلس موسسان در پنج آذر 1304 هجري شمسي با سه برابر تعداد نمايندگان مجلس شورا با رياست «ميرزا صادق خان مستشارالدوله» تشكيل شد و طي پنج جلسه با تغيير اصول ياد شده، رضاخان را به سلطنت برگزيد.
علي رغم مخالفت هاي شديد آزادي خواهاني چون آيت الله مدرس، رضاخان چهار سال بعد از كودتاي سه اسفند 1299 هجري شمسي در چهار ارديبهشت 1305 هجري شمسي به پادشاهي ايران رسيد و تا 1320 بر مردم ايران، مستبدانه حكومت كرد و از منافع سياسي، اقتصادي و فرهنگي انگليس در ايران حمايت و حفاظت كرد؛ اما استعمار پير در زمان جنگ جهاني دوم به علت گرايش او به آلمان وي را از پادشاهي خلع و از ايران تبعيد كرد.