عوامل و زمينه هاي شكل گيري« فدائيان اسلام » با نگاهي گذرا به زندگي مرحوم« شهيد مجتبي نوّاب صفوي » و دلائل ورود ايشان به صحنة سياست ايران

سخن از شهید بزرگواری است که در یکی از سخت‌ترین شرایط تاریخ کشور ما ظهور نموده و روحیة حماسه و مقاومت و فداکاری را در جان ملت ایران که به خاطر شکست در نهضت مشروطه و اشغال کشور افسرده شده بود دمید .ا و و یارانش با فداکاری کم نظیر خود نقشی بی بدیل در پیروزی نهضت ملی شدن نفت بازی نمودند و علیرغم برخوردهای ناشایستی که با او پس از پیروزی این نهضت انجام گرفت در شرایط سخت‌تری که پس از کودتا بوجود آمده بود در برابر انعقاد پیمان شوم نظامی سنتو توسط بازیگران بی اراده داخلی و سلطه‌گران بین‌المللی که چون قدرتی فعال مایشاء بر سرنوشت کشور پس از کودتای ۲۸ مرداد مسلط شده بودند قیام نمود و جان خود را در این راه فدا نمود.
دربارة شخصیت وفعالیت‌های سیاسی و نظامی آن شهید و سازمانی که رهبری آنرا ایشان بعهده داشت قضاوت‌های گوناگونی شده است و همین موضوع موجب لزوم بررسی دقیق شرایطی که موجب حضور آن شهید گرانقدر در فعالیت‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی و حضور در نهضت ملی شدن صنعت نفت که نهایتاً نیز با یک کودتای آمریکایی- انگلیسی شکست خورد می‌شود.
بررسی شرایط تاریخی
در دوران اخیر ایران که با دو ابرقدرت انگلیس و روس همسایه بود دخالت این دو همسایه که برای منافع خود در امور ایران بطرق مختلف دخالت می‌نمودند سرنوشت کشور، را با توجه به شرایط داخلی کشور رقم زد.
۱- امپراطور انگلیس:
انگلیس جزیره‌ای است در دورترین نقطة غربی جهان قدیم با مساحتی معادل ۲۴۱ هزار کیلومتر و با جمعیتی اندک .  قدرت کشتیرانی دریایی و شروع انقلاب صنعتی در قرن هیجدهم در این سرزمین و تجارت دریایی از غرب اروپا به آفریقا و جنوب آسیا ساکنان این سرزمین را بر سایر قدرت‌های نوظهور غرب اروپا برتری بخشید. انقلاب صنعتی و اختراع و بکارگیری ماشین در تولید و نیاز به مواد اولیه و نیاز به بازار به مرور زمان این کشور را به سلطه بر سایر کشورها و نابودی بنیان تولید آنها و تبدیل آنان به تولیدکنندگان مواد اولیه تشویق نمود. یکی از مهمترین کشورهائی که در این رابطه به زیر سلطة انگلیس کشانده شد کشور هندوستان بود. استعمار این سرزمین‌ها با سرعت زمینه قدرت و ثروت انگلیسی را فراهم آورد و سلطه بر هر سرزمین ، با سرعت زمینة گسترش استعماری را برای انگلیس فراهم نمود. سیاست استعمارگران انگلیسی در رابطه با مردم سرزمین‌ها و حکومت‌های سنتی آنها( با توجه به جمعیت بسیار اندک انگلیس و عدم در اختیار داشتن نیروی لازم برای ادارة این سرزمین‌های در اختیار گرفته شده ) براساس انهدام درونی و سستی وفشل نمودن این حکومت‌ها با گسترش فساد و خریدن انسان‌ها با رشوه و وعده‌های دروغین و در اختیار گرفتن اراده آنها و ایجاد اختلاف‌های دینی و مذهبی و نژادی و گسترش مبانی تمدن مادی غرب و جایگزینی آن با افکار و اعتقادات مردم این سرزمین‌ها بوده است.
درا بتدای قرن بیستم انگلستان بر سرزمین‌های بسیاری در جهان تسلط یافته بود. یکی از سرزمین هایی که به مستعمره انگلیس تبدیل شده بود هندوستان بود که قلمرو آن ۱۵ برابر انگلستان بود . برخورد ساده لوحانه حکومت قاجاریه در دوران فتحعلیشاه با این ابرقدرت در حال ظهور، زمینة انهدام کشور ایران  را فراهم آورد.
۲- امپراطوری روس:
این امپراطوری که در شمال سرزمین ایران گسترده شده بود علیرغم جمعیت نسبتاً زیاد و گستردگی عظیم سرزمینی( در حدود ۲۳٫۰۰۰٫۰۰۰ کیلومتر مربع که معادل ۹۵ برابر انگیس و  کل اروپا بود) و با وجود در اختیار گرفتن ماشین برای تولید و توسعه صنعتی، هیچگاه نتوانست به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی ظهور پیدا کند. علت این موضوع نیز این بود که دسترسی این کشور به سرزمین‌های دور دست و ثروتمند بدلیل عدم دسترسی به آبهای گرم تقریباً امکان‌ ناپذیر بود و لذا به همین دلیل دست‌اندازی به سرزمین همسایگان از جنوب (ایران) و غرب (دریای آریاتیک) و شرق (جزایر کریل و اقیانوس آرام) که مانع رسیدن این امپراطوری به آبهای گرم بودند جزء سیاست‌های درازمدت و راهبردی آن بود.
بدون تجاوزگری و بدون سلطه بر سرزمین‌های همسایه به خوبی روشن بود که امپراطوری روس علیرغم امکانات گسترده هیچگاه در برابر سایر رقیبان اروپایی خود امکان پیروزی نخواهد داشت و آنان بخصوص انگلیس با سلطه بر جهان به ثروت و قدرت دست خواهند یافت و از او پیشی خواهند گرفت.
بدلائل فوق و با استفاده از ضعف درونی حکومت قاجار و مشکلات متعدد موجود در کشور ایران ، از اوایل قرن نوزدهم روسیه شروع به دست اندازی به سرزمین‌های شمالی ایران نمود.
در این میان کشور ایران در میان همسایه متجاوز شمالی و همسایه استعمارگر جنوب شرقی (که از دهها هزار کیلومتر دورتر آمده و بر سرزمین همسایه مسلط شده بود) تحت شدید ترین تهاجمات قرار گرفت و قربانی مطامع آنان گردید:
۱- روسیه شروع به دست‌اندازی به سرزمین‌های ایرانی اطراف دریای خزر نمود و با استفاده از ضعف حکومت قاجار در جنگ اول با تحمیل قرارداد گلستان ، تعدادی ازشهرهای شمالی  را ازقلمرو کشور ایران جدا ساخت. هدف در درازمدت دسترسی به آبهای آزاد و این گام نخستین این جریان بود.
قیام مردم به رهبری روحانیت برای بازگرداندن این سرزمین‌ها و آغاز جنگ دوم ایران و روس موجب عقب رانده شدن روسیه و رهایی این سرزمین‌ها در ابتدا شد. خیانت درباریان و کارشکنی انگلیسیان که ظاهراً در کنار ارتش و ملت ایران قرار داشتند موجب شکست و حتی از دست دادن سرزمین‌های جدیدی از ایران شد و مرز ایران طی قرارداد ترکمانچای به رودخانه ارس محدود شد و غرامت‌های سنگینی بر ملت ایران تحمیل گردید.
این شکست جدید که مردم به فتوای علما در آن شرکت داشتند تأثیر شگفت‌انگیز سوئی در روحیه مردم ایران بخصوص مردمی که در استانهای شمالی بخصوص آذربایجان می‌زیستند و بار سنگین این جنگ دو ساله را بر دوش داشتند گذاشت. گروهی که نمی‌توانستند به خوبی دلائل این شکست را دریابند به یأس و ناامیدی دچار شدند و در برابر دشمن و قدرت او ومبانی فکری او احساس کوچکی و حقارت نمودند.
حتی گروهی از این افراد ، بزرگان روحانی که فتوای جهاد داده و خود سلاح بدست گرفته و در کنار مردم جنگیده بودند( چون میرزا مسیح مجتهد) را به طعن آزردند و بر او خرده گرفتند. جریان جدیدی در کشور به راه افتاد. جریانی که بر همه چیز خودی از جمله فرهنگ و اعتقادات و رسوم و آداب و لباس و خط خودی اشکال می‌گرفت و فرهنگ و تمدن و ثروت و قدرت دیگران را می‌ستود. متأسفانه این جریان فکری بیشتر در مناطقی ظهور نمود که بار جنگ را بر دوش داشتند. آخوندزاده، طالبوف و در سال‌های بعد حتی تا عصر ما اکثر روشنفکران خودباختة ایرانی و رهبران گروه‌هایی که تحت تأثیر تمدن غرب بوده از همان مناطق برخاسته‌اند. تقی‌زاده، شیخ رضا زنجانی، کسروی، حنیف‌نژاد، مهندس بازرگان و ….
این شکست موجب شد در حدود ۸۰ سال ملت ایران و رهبران روحانی آنان از دخالت در سیاست خودداری نمایند.
روسیه تزاری نیز با استفاده از همین روحیه یأس و شکست توانست جریانی ظاهراً دینی اما وابسته به خود و تحت تأثیر تمدن غرب یعنی بهائیت را توسط عوامل خود و با حمایت خود[۱] در ایران راه بیندازد[۲] و زمینة تفرق و تشتت دینی را فراهم آورد. این جریان در ابتدا در همان سرزمین‌های شمالی رواج یافت و هدف آن جداسازی مردم مسلمان ایران از مرجعیت دینی و دینداری و سرگرمی آنان به افکار بشری بود[۳].
در هر صورت این شکست و عواقب آن موجب شد روحیة یأس و ناامیدی در میان مردم گسترش یابد و روحانیت نیز با آگاهی از شرایط جدیدی که دو قدرت غربی در کشور ایجاد نموده بودند دخالت در سیاست را امری پیچیده و فراتر از آنچه که تاکنون با آن سر و کار داشت بیابد.
به همین دلیل در حدود هشتاد سال مردم و روحانیت سیاست را کنار گذاشته و سرنوشت کشور را بدست پادشاهان و سیاستمداران دوران قاجار سپرد که شدیداً تحت تأثیر و نفوذ روسیه و انگلیس بودند و متأسفانه این دو دشمن نیز با استفاده از فرصت نقاط گوناگونی از قلمرو ایران را در شمال و شرق کشور جدا ساختند و تا اعماق کشور نفوذ نمودند و با استفاده از قدرت و ثروت و گسترش مبانی فکری خود و با دادن رشوه و ایجاد فساد ، به نفوذ و جذب نیرو و طرفدار در دستگاه‌های دولتی بپردازند (مطلبی که اصولاً در تاریخ ایران هیچ قدرت خارجی بدان دست نزده بود)
این روحیه یأس و ناامیدی تا بدانجا پیش رفت که با قتل قائم مقام و امیرکبیر نیز هیچ حادثه‌ای اتفاق نیفتاد و آبی از آب تکان نخورد و ناصرالدین شاه با نخست وزیران و اطرافیان خود بارها به فرنگ رفت و قراردادهای ننگینی برای فروش هستی ملت ایران امضاء نمود.
در حالی که می‌رفت ایران استقلال خود را از دست داده و عّزت و کرامت ملت ایران برای همیشه پایکوب مطامع بیگانگان گردد نخستین جرقه‌های بیداری مجدد ملت ایران در ماجرای لاتاری توسط ملاعلی کنی و سپس در قرارداد تنباکو با فتوای میرزای شیرازی بوجود آمد و ملت ایران پیروز و امیدوار به آینده از این جریانات بیرون آمد و مجدداً روحیه نشاط و امید در او دمیده  شد.
نهضت مشروطه که ابتدائاً با نهضت عدالتخانه و برای  برپایی عدالت و جلوگیری ازظلم  دولتیان و محدود نمودن عرصه اقتدار آنان بوجود آمده بود با مهاجرت علمای تهران به قم توسط روشنفکران غربگرای وابسته به سفارت انگلیس ، به آن سفارت کشانده شد و برای اولین بار در رهبری نهضت های مردم ایران در نهضت عدالتخانه کسانی به غیر از روحانیّت پا در میان گذاشتند و در حالی که در نخستین روزهای تحصّن ، متحصّنین خواستار عدالتخانه و بازگشت علما و برقراری عدالت و امنیّت بودند. در آن سفارتخانه سخن از آزادی و قانون و پارلمان به سبک غربی را به میان آوردند.[۴]
بازگشت علما به تهران و به میان کشیده شدن بحث مشروطه (که ترجمه‌ای از کنستیتیسیون و یا نظام متکی به قانون اساسی است) مطرح و با موافقت روحانیت با روح کلی آن که« اجرای قانون » و« محدودیت قدرت » بود با دیدگاه زیر بنایی  برقراری عدالت مورد تأیید قرار گرفت[۵].
تا امضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه این نهضت با انگیزة اسلامی و تحت رهبری روحانیت به پیش رفت[۶]. اما پس از آن و با تشکیل مجلس ، صف روشنفکران طرفدار تمدّن و دموکراسی لیبرال غرب از صف مردم و روحانیّت  جدا شد و خواسته های حقیقی خود را مطرح نمودند.[۷].
حقیقت این است که در این زمان ، تفاوت‌های عمده‌ای میان شرایط دوران نهضت مشروطه و نهضت تنباکو وجود داشت:
۱-  در نهضت تنباکو مرحوم میرزای شیرازی مرجع واحد دنیای تشیّع بود ، امّا در زمان نهضت مشروطه که ۱۵ سال پس از آن اتفاق افتاد این وحدت مرجعیت وجود نداشت.
۲-  در نهضت تنباکو صرفاً مردم و روحانیّت با انگیزه دینی و وحدت فرماندهی ، سر منشاء این نهضت بزرگ بودند. اما در نهضت مشروطیت گروه‌های جدیدی با افکار شدیداَ تحت  تأثیر لیبرال دموکراسی غرب ، وارد نهضت شده بودند که اگر چه آن زمان نیز  افرادی با این تفکر وجود داشتند اما در طی دوران ۱۲ ساله سلطنت مظفرالدین شاه به تشکّل و سازماندهی و جذب نیرو پرداخته بودند و منافقانه و با استفاده از غفلت رهبران روحانی ، بصورت یک جریان نسبتاَ  تأثیر گذار  وارد جریان نهضت شده بودند. این جریانبه طریق زیر به سازماندهی و تشکّل و جذب نیرو پرداخته بود :
الف: گسترش احزاب مخفی و تربیت نیرو با مبانی تمدن غرب و دموکراسی‌خواهی و آزادی‌طلبی و مساوات‌خواهی به سبک آن تمدن .
ب: انتشار روزنامه‌های متعدد بصورتی که در زمان مظفرالدین شاه در حالی که قبل از آن تنها یک روزنامه در کشور منتشر می‌شد دهها روزنامه با دیدگاه فوق در کشور منتشرمی شد.
ج : تأسیس مدارس به سبک جدید و تربیت جوانان و نوجوانان در این مدارس و گسترش دیدگاه‌های فوق در میان نسل جوان تحصیل کرده .
نمی‌توان گفت که تمام مدارس و مجلات منتشره صرفاً در اختیار این هدف بوده‌اند بلکه افرادی دلسوز نیز به این کار مبادرت نموده‌اند.
طرفداران فرقه بابیّت و بهائیّت نیز بدلیل هماهنگی‌های فکری که با این روشنفکران داشتند و پیشرفت آنان و گسترش افکار و پیاده شدن آنرا موجب ایجاد زمینه گسترش عقاید خود می‌دانستند با آنان همکاری می‌نمودند و در ابتدا نیز در مورد رهبری روحانیت هر دو گروه توافق ظاهری داشتند و افکار و  اهداف خود را پنهان داشته بودند .
در هر صورت این اقشار به صورت متشکل وارد جریان نهضت مشروطه شده و اوّلین بار با جهت دادن به مردم در جریان مهاجرت علما و بردن آنان به سفارت انگلیس در تهران ، حضور و نفوذ خود را نشان دادند.
پس از پیروزی مشروطه و تشکیل مجلس قانون اساسی آثار عمده حضور آنان مجدداً بروز نمود:
۱-  در مجلس : آنان خواستار قوانین غربی با همان مبانی لیبرال دموکراسی غربی بودند و با ترجمه قانون اساسی بلژیک به این امر مبادرت کردند و قانون فرانسه را نیز جهت رفع مشکلات آن قانون به آن اضافه نمودند.
۲-  در روزنامه‌های متعدد و در  جلسات هماهنگ مخفی:آنان با استفاده از این وسایل ، شروع به طرح افکار خود و طرح انتقادات و طرح شبهات نسبت به اعتقادات اسلامی ( به سبک روشنفکران اروپایی که بر علیه کلیسای کاتولیک  اقدام کرده بودند) پرداختند.
این جریان ، با قدرت تشکیلاتی که داشت و با نفوذ در مجلس قانون اساسی توانستند قانون بلژیک و فرانسه را به عنوان قانون اساسی ایران به تصویب برسانند و نهایتاً در برابر اعتراضات گستردة مرحوم شیخ فضل‌الله نوری ، در ظاهر متمم قانون اساسی و نظارت ۶ تن از علما بر تصویب قوانین برای انطباق آن با شرع مقدس اسلامی  را به رسمیت شناختند اما  یا زیرکی توانستند تعیین  این علما را بر عهدة مجلس بگذارند و از همین جا اختلافات آغاز شد و خطوط فکری از یکدیگر متباین گردید.
در این زمان (۱۹۰۷ سال پیروزی انقلاب مشروطه) سه قدرت استعماری روس و انگلیس (که در ایران صاحب نفوذ بودند) و فرانسه در برابر قدرت صنعتی جدیدی که در اروپا داشت ظهور می‌کرد و مدعی تقسیم مجدد سرزمین‌ها و منابع جهان بود( یعنی آلمان) با یکدیگر به وحدت رسیده بودند و مشروطه در صورتی که به اهداف خود می‌رسید و عدالت را در سایه یک حکومت قدرتمند بر پا      می نمود با منافع این ابرقدرتها در تضاد بود و آنچه آنان پس از پیروزی مشروطه در مجلس و اجتماع  در کشور ایران جستجو می‌کردند ایجاد اختلاف و تضعیف اقتدار و وحدت مردم و نهضت اسلامی آنان بود، تا به این وسیله زمینة حاکمیّت خود بر سرنوشت ملّت ایران را فراهم بیاورند :
۱-  از سوی دربار : اگر چه به صورت سنتی پس از جنگ‌های ایران و روس در بار قاجارمرکز نفوذ دولت روس تزاری بود اما اینک با تربیت پادشاه ایران محمدعلی شاه (توسط شاپشال) و از طریق در دست گرفتن تأمین امنیت تهران( از طریق افسران روسی به  فرماندهی لیاخوف) روسها  نفوذ فوق‌العاده‌ای یافته بودند و با توجه به حکومت استبدادی تزاری روس و مخالفتی که در درون انقلابیون روسی با آن داشتند ( و پیروزی مشروطه در ایران و برقراری حکومت قانون در یک کشور ضعیف همسایه می‌توانست بر افکار و انگیزه های آنان برای تشکیل یک حکومت غیر استبدادی تأثیرات بسیار داشته باشد.) و لذا به همین دلیل ذاتاً با حکومت مشروطه مخالف بودند و محمدعلی شاه را بر علیه آن می شوراندند.
۲-  از سوی طرفداران مبانی و اصول تمدن غرب: متأسفانه این افراد شدیداً در برابر این اصول و آنچه در غرب بر اثر پیشرفت‌های اقتصادی و فکری و علمی و … اتفاق افتاده بود احساس حقارت می‌نمودند و شدیداً خودباخته آن بودند و استعمار را نه  تنهاپدیده‌ای شوم نمی دانستند بلکه  تسلیم شدن در برابر آنرا راه پیشرفت کشور می‌دانستند و با سفارت انگلیس در تهران سر و سری داشتند و تقلید بی چون و چرا از ظواهر تمدن غرب را راه پیشرفت ایران می‌دانستند.
نهایتاَ این اختلافات نیز در جریان به توپ بستن مجلس و کشته شدن بسیاری از مشروطه خواهان و دستگیری و شکنجه مشروطه خواهانی بود که از سیاست دو ابرقدرت غافل بودند که آشکار شد. مشروطه طلبانی که بیشتر از همه در برپایی اختلافات دخالت داشتند به سفارت انگلیس پناهنده شدند و تحت الحفظ از ایران به انگلستان فرستاده شدند و مشروطه در تهران شکست خورد و استبداد زیر سایه حمایت روس بر سر کار آمد.
مقاومت یکساله مشروطه‌طلبان تبریز در برابر استبداد و آشکار شدن ضعف نظام استبداد و احتمال پیروزی مجدد مشروطه‌طلبان مستقل در آینده نزدیک و تشکیل نظامی قانونی متکی به ملت مشروطه‌طلبان وابسته به سفارت انگلیس را به تکاپو واداشت و نهایتاَ با  کودتایی بر ضد « مشروطه طلبان مستقل » و« مشروطه مشروعه‌طلبان » که امکان وحدتشان بسیار بالا بود واداشت. این کودتا از دو نقطه ایران آغاز و قبل از هرگونه تحرّک از جانب سایرین به فتح تهران و در حقیقت به شکست مشروطه و نه شکست استبداد منجر شد:
۱-  اسعدخان بختیاری که تازه از انگلستان به ایران بازگشته بود. او سهامدار شرکت نفت انگلیس بود و همراه سایر خوانین بختیاری مناطق تحت نفوذ بختیاری‌ها را که مناطق نفت‌خیز ایران بود با گرفتن رشوه‌های کلان از سفارت انگلیس این امن نگه داشته بود.
کودتای او از اصفهان آغاز شد و با تکیه به نیروهای عشایری و افراد بی توجه و با شعار مشروطه‌طلبی حرکت خود به سمت تهران را آغاز نمود.
۲-  سپهدارتنکابنی با سوابق سوئ در مخالفت با مشروطه همراه با یفرم خان ارمنی با تعدادی از به اصطلاح مجاهدین آزادی طلب که از قفقاز به کمک آمده بودند و مجاهدین ارمنی مشروطه‌طلب در هماهنگی کامل با نیروهای اسعد بختیاری از گیلان کودتای خود را آغاز نمودند و قبل از هر اقدامی از سوی  سایرین ، بنام مشروطه‌طلبی ، مشروطه را مصادره نمودند.
اولین اقدام مهم آنان پس از فتح تهران ، محاکمة عجولانة مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری ( در یک دادگاه به ریاست روحانی نمایی بنام شیخ ابراهیم زنجانی که وابسته به احزاب مخفی فراماسونری بود ) و اعدام ایشان در همان روز (۱۳ رجب) بود.اقدام بعدی آنان از سر راه برداشتن مشروطه‌طلبان مستقل و رهبران روحانی که با آنان هماهنگی نداشتند بود.
و بدینصورت انقلاب مشروطه که می‌رفت ملت ایران را صاحب قانون و نظم و نظام و وحدت درونی که سال‌های طولانی خدشه برداشته بودبنماید به اختلاف و ضعف کشانیده شد و سپس مصادره گردید.
اعدام مرحوم شیخ فضل الله نوری، و شکست مشروطه و حاکمیت روشنفکران غرب زده و وابسته به انگلیس بر سرنوشت آن و هماهنگی روس و انگلیس در این قضیه[۸] و سرخوردگی مجدد روحانیت و مردم فداکار و معتقد دوّمین شکستی بود که بر روحیة ملت ایران در دوران معاصر وارد گردید و آثار آن تا دهها سال بصورت دوری از سیاست و بی تفاوتی در برابر آنچه در کشور داشت اتفاق می‌افتاد خود را نشان داد.
در آستانه جنگ جهانی اول اهداف دو ابرقدرت روس و انگلیس در ایران به خوبی اجرا شده بود و کوچکترین نگرانی از سوی ملت و دولت ایران ایندو ابرقدرت را تهدید نمی‌نمود و حکومت مشروطه کاملاً بواسطه روشنفکرمآبان در اختیار انگلستان قرار گرفته بود. اعجاب‌انگیز اینکه در سال پیروزی مشروطه ، ایران به مناطق نفوذ ایندو قدرت استعماری تقسیم و سپس به دولت ایران اعلام شد.
آنچه با شکست مشروطه در ایران اتفاق افتاد موارد زیر بود:
۱-  روحانیّت که با تلاش فراوان بزرگان علم و دین و سیاست چون سیدجمال الدین اسدآبادی و میرزای شیرازی و شیخ فضل الله نوری و علامه نائینی بسیج شده و مجدداً پس از ۸۰ سال وارد صحنه سیاست شده بودند مجدداً سرخورده ، کنج عزلت گزیدند و بزرگان و دلسوزان روحانی نیز تا دهها سال نتوانستند کلیّت روحانیت را وارد سیاست سازند و مظلومانه و تنها در صحنه سیاست باقی ماندند و یا نتوانستند کاری از پیش ببرند و یا به شهادت رسیدند. (مانند مرحوم شهید سید حسن مدرّس و شیخ  محمّدخیابانی و میرزا کوچک خان جنگلی و آیت‌الله سیّد ابوالقاسم کاشانی و مرحوم شهید مجتبی نوّاب صفوی).
۲-  مردم مسلمان سرخورده از شکست وحشتناک مشروطیت و عواقب وحشتناکتر آن کنج عزلت گزیده و بی تفاوت گذشتند و سال‌های طولانی در برابر تهاجمات گسترده به دین و ایمان و هویّت و شخصیت ملی خود سکوت نمودند.
۳-  حکومت بدست روشنفکران وابسته به انگلیس و عوامل پیدا و پنهان آن افتاد و آنچه سال‌های طولانی انگلستان نتوانسته بود خود به انجام برساند بدست آنان به انجام رساند.
رضاخان بعنوان نیروی اجرایی همین روشنفکران و با کمک‌های فکری و همکاری آنان و با نقشه های دقیق سفارت انگلیس در تهران به حکومت رسید و دقیق‌ترین برنامه‌های طراحی شده این ابرقدرت برای سلطه همیشگی  بر سرنوشت مردم ایران ، توسط او و همفکرانش در ایران پیاده شد. اهم این برنامه‌ها عبارت بود از:
الف : از هم گسیختن نظام سنتی ادارة کشور : که اکثراً در گذشته در دست روحانیت بود . هدف این بود که به  این وسیله روحانیت و دین که عامل اصلی مقاومت ملّت ایران بود و در ماجرای نهضت پیروز تنباکو خود را به خوبی نشان داده بود ، از صحنه زندگی اجتماعی آنان کنار زده شود
بطور سنتی ادارة موارد زیر  در جامعة ایران در اختیار روحانیت بوده است:
۱)      – سیستم آموزشی
۲)       - ثبت املاک و ازدواج و طلاق
۳)       - قضاوت در بسیاری از موارد
۴)       - کنترل اوقاف
۵)       -  نظارت بر سیستم اقتصادی کشور بخصوص بازار با قوانین شرعی و تأیید انواع معاملات و مبادلات و فعالیت‌های اقتصادی توسط مراجع
۶)       -  مدیریت فرهنگی و آداب و رسوم دینی در طی سال محرم و عاشورا و مراسم ختم و سخنرانی و روضه
ب : حذف لغات عربی از زبان فارسی: به علت اعتقادات اسلامی و ارتباط کلیّة  مسلمانان با کتاب وحی و احادیث اسلامی و زبان علمی بودن آن طی هزار سال  زبان وحی در زبان‌های گوناگون محلی مسلمانان نفوذ نموده بود و رابط دانشمندان جهان اسلام و مردم مسلمان و رابط تعمیق روابط گوناگون آنان با یکدیگر بود و کتب ادبی هر یک از ملل مسلمان با حجم عظیمی از لغات عربی به رشته تحریر در می‌آمد و موجب وحدت مسلمانان بود و پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و تبدیل آن به کشورهای گوناگون لازم بود که آنچه موجب وحدت مسلمانان در گذشته بود از میان برده شود و که از جملة مهمترین آنها قطع رابطه نسلهای  آینده با  نسلهای گذشته با تهاجم به آثار ادبی که رابط فرهنگی افراد جامعه با یکدیگر و پیوند دهندة آنان با هویت ملی و دینی و تاریخی آنان بود  و در ادامه همین جریان  تصمیم به تغییر خط مشترک مسلمانان و تبدیل آن  به خط لاتین بود که در کشور ترکیه با موفقیت انجام شد و در ایران در انجام آن توفیقی حاصل ننمودند.
ج – حذف لباس‌های بومی : که شاخص ذوق و سلیقه و فرهنگ و اعتقادات ملت ایران نیز سایر ملل مسلمان  بود.
د – کشف حجاب زنان مسلمان : تا به این وسیله دژهای محکم خانواده‌های مسلمان که از دسترس غربیان بدور مانده بود و منشاء تربیت اسلامی مردم مسلمان و منشاء شکل گیری شخصیت دینی آنان بود ، تسخیر گردد
ه – سرکوب روحانیّت و بد نام کردن آنان و خدشه وارد نمودن به رهبری بی بدیل آنان :  روحانیّت رهبری دینی و سیاسی ملت مسلمان ایران را در طی تاریخ بعهده داشته است و ضربات کاری به استعمارگران در گذشته وارد نموده بود و چون سدی محکم در برابر منافع و مطامع آنان ایستاده بود و لذا به هر صورت باید از صحنه سیاست ایران حذف میشد تا را برای نفوذ وسلطه بیگانگان باز میشد .
و- گسترش ناسیونالیسم : ناسیونالیسم ضد اسلام قومی و نژادی و تبلیغ جاهلیت قبل از اسلام ایدئولوژی  جایگزین مناسبی بود که میتوانست تمام دژ های مقاومت در ایران را  در برابر استعمار انگلیس فرو ریزد و روشنفکر مآبان وابسته به سفارت انگلیس این وظیفه را بعهده گرفتند .
زمینة تبلیغ امور فوق بعد از جنگ‌ دوم ایران و روس توسط افرادی چون آخوندزاده و طالب‌ اف و ملکم خان و لژهای فراماسونری با نیز چیده شده بود.
حوادثی که در دوران نهضت مشروطیت و پس از آن اتفاق افتاد روحیه بی‌تفاوتی و ناامیدی را در میان انسان‌هایی که براساس اعتقاد اسلامی و براساس فتوای علما وارد این نهضت شده بودند بوجود آورد. عمده‌ترین این حوادث عبارتند از:
۱- اختلاف روحانیّت در ماجرای نهضت مشروطیت:
متأسفانه بعضی از وعاظ محترم که مردم را دعوت به شرکت در این نهضت می‌کردند خود مبلّغ مبانی تمدّن غرب بودند و موجب سر درگمی مبارزان این نهضت و سوء استفاده دشمنان گردیدند و روحانی نمایانی چون شیخ ابراهیم زنجانی به محاکمه مرحوم شهید شیخ فضل الله نوری نشست و با غفلت بعضی از رهبران روحانی نهضت ، ایشان بدست فرصت طلبان کودتاچی ،  اعدام شد و پس از آن روحیه ناامیدی در رهبران روحانی نهضت موجب گسترش روحیه ناامیدی در توده های مردم  نیز شد .
۲ – عدم شناخت شرایط جدید :
عدم شناخت شرایط جدید ی که پس از نهضت تنباکو بوجود آمده بود و عدم شناخت گروه‌های سازماندهی شده که شدیداً تحت تأثیر مبانی تمدن غرب واقع شده و از طریق سفارت انگلیس برای اهداف بلندمدّت امپراطوری انگلیس بکار گرفته شده و در نهضت مشروطیت نفوذ کرده بودند تا زمینه‌های مخالفت و مقاومت در برابر امپراطوری استعماری انگلیس را برای همیشه در کشور ما براندازند. مهمترین این اهداف که به مرور زمان خود را نشان داد و عبارتند از:
الف : تهاجم گسترده به اعتقادات اسلامی و  نفی حاکمیت قوانین اسلامی بر جامعه و جاری کردن قوانین غربی در زندگی مردم مسلمان ایران.
ب : تضعیف رهبری روحانیت در میان توده های مردم که همراه با تبلیغات سوء بر علیه کلیت روحانیت ، به ترور افراد مؤثر در بسیج مردم در میان روحانیت، چه در تهران و چه در شهرستان‌ها پرداخته شد.
ج : تضعیف وحدت مردم که در سایة اعقتادات دینی و پذیرش رهبری مراجع و علمای دینی حاصل شده بود.
در حقیقت آنچه در ماجرای تنباکو موجب شکست طرح مستعمره شدن ایران توسط انگلیس شده بود این درس را به آنان آموخته بود که با وجود۳ مقوله فوق ، امکان تسلط بر ایران (همانند هندوستان) وجود ندارد.
در ملاقاتی که مرحوم شهید آیت‌الله مدرس با مرحوم میرزای شیرازی داشته ، آن مرجع گرانقدر در برابر تعریف و تمجید ایشان از صدور فتوای تحریم تنباکو چشمشان به اشک می‌نشیند و در پاسخ به سؤال شهید مدرس دربارة علت گریه ، ایشان می‌فرمایند که دشمنان تاکنون قدرت شما را نمی‌دانستند و وای بر احوال شما بعد از این.
۳ – وحدت دو قدرت استعماری روس و انگلیس برای جلوگیری از تشکیل یک حکومت قدرتمند در ایران و تلاش برای تضعیف ایران در آستانة جنگ اول جهانی و حتی سرکوب مستقیم مشروطه خواهان وبه شهادت رساندن مرحوم ثقه‌الاسلام در تبریز در روز عاشورای ۱۹۱۲ .
۴- آغاز جنگ اول جهانی و تهاجم روس و انگلیس و اشغال بسیاری از مناطق ایران و گسترش ناامنی و فحط سالی که منجر به مرگ حدود ۴۰% مردم ایران شد.
۵- به هم ریختگی و از هم پاشیدگی تشکیلات حکومت قاجار و بازگشت نیروهای استبداد و حاکمیت یافتن مجدد آنان بر پست‌های کلیدی و تعویض مکرر و سریع نخست وزیران دوران مشروطه (به صورتی که از ۱۹۰۷ تا ۱۹۲۵ که رضاخان بر سر کارآمد ۴۰ نخست وزیر در ایران بر سر کار آمد . به طور متوسط هر ۴ ماه یک نخست وزیر!).
۶- خروج بدون قید و شرط روسیه از ایران به دنیال انقلاب بلشویکی در آن کشور و حاکمیت یافتن بی رقیب انگلیس بر ایران و تلاش برای حاکمیت همیشگی بر سرنوشت مردم ایران با بستن قرارداد ۱۹۱۹ با نخست وزیر ( وثوق‌الدول)ه و تلاش برای سلطه بر ملت ایران با:
الف : ساختن راه آهن در مناطق نفت خیز و تسهیل نفوذ نظامی و اقتصادی از بندر خرمشهر تا پایتخت و خراسان (بخاطر تأمین امنیت افغانستان) و از پایتخت به شمال غربی ایران (برای پشتیبانی از روسیه در برابر تهاجم مجدد آلمان)
ب : ایجاد و شکل دادن به تشکیلات اداری کشور و بیرون راندن روحانیت از این تشکیلات و منزوی نمودن آنان و قطع رابطه تأثیر گذاری آنان در  زندگی مردم
ج : ایجاد و تشکیل ارتشی برای تأمین امنیت مورد دلخواه بخصوص مناطق نفت خیز و سرکوب اعتراضات مردمی و شورش‌های عشایری (بخصوص که با بیرون رفتن روسیه نفوذ این قدرت بر قوای نظامی ایران از میان رفته بود و انگلستان با تشکیل ارتشی در زیر سلطه خود  ، به دنبال پر کردن این خلاء بود.
به دنبال انقلاب ۱۹۲۰ در عراق بر ضد اعلام قیمومیّت انگلیس بر این کشور و اعلام فتوای جهاد توسط مراجع بزرگ نجف و خطر گسترش آن به ایران  ،بخصوص  مخالفت علما و مراجع نجف با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله این قرارداد ظاهراً ملغی و با شیوه‌ای جدید همین اهداف با سر کار آمدن رضا خان میرپنج پی‌گیری شد.
رضاخان ابتدائاً طبق برنامه‌ای که برای او طراحی شده بود با چهره‌ای طرفدار دین وارد صحنه سیاست ایران شد و به همین دلیل حسّاسیت مردم و روحانیّت آنگونه که بر علیه قرارداد وثوق‌الدوله برانگیخته شد به حرکت در نیامد. او ابتدائاً با یک کودتا بر سر کار آمد و سپس به پادشاهی ایران رسید.
پادشاهی رضاخان اولین پادشاهی ایران پس از تشکیل حکومت‌های ایرانی از زمان سلجوقیان تا پایان قاجار بود که بر ایل و قبیله‌ای متّکی نبود بلکه سبک جدیدی از حکومت بود که تنها متّکی به نیروی خارجی (انگلیسی) و عوامل داخلی آن بود و با تکیه به آنها به سرکوب ملّت ایران و انهدام فرهنگ و آداب و اعتقادات آنان پرداخت. او متن قرارداد ۱۹۱۹ را در ایران پیاده کرد و ارتشی برای سرکوب ملت فراهم آورد و تشکیلات سنتی کشور را در هم ریخت و مطابق برنامه بیگانگان راه‌آهنی را جهت نفوذ امپراطوری انگلیس و منافع آن ، در غرب کشور ساخت او و حامیان داخلی‌اش که ادعای روشنفکری و قانون‌گرایی و آزادیخواهی و حاکمیت رأی و نظر اکثریت داشتند و او را در این مسیر راهنمایی و هدایت می نمودند،[۹] به سرکوب روحانیّت و مردم و حذف اعتقادات اسلامی و آداب و سنن و فرهنگ آنان و کشف حجاب و سرکوب معترضین پرداختند.
رضاخان پس از به حکومت رسیدن در سال ۱۳۱۲ شمسی (۱۹۳۳ میلادی) قرارداد دارسی را مجدداً تمدید نمود و حسن تقی‌زاده که در جریان سرکوب مشروطه و به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه و حامیان روسی اش ، به سفارت انگلیس گریخته بود و تحت الحفظ توسط آن سفارت به انگلستان برده شده بود[۱۰] از جانب رضاخان و بعنوان وزیر اقتصاد ایران این قرارداد را امضاء نمود . مرحوم شهید حسن آیت معتقد بود که‌ تجدید این قرارداد ۷۰۰ میلیارد دلار به ملت ایران ضرر وارد نموده است.[۱۱]
در سال ۱۳۱۳ یعنی یکسال پس از تجدید قرارداد دارسی ، رضاخان که خود از سواد چندانی برخوردار نبود به راهنمایی محمدعلی فروغی دانشگاه تهران را تأسیس نمود و این در حالی بود که بزرگترین تهاجمات را برعلیه فرهنگ و هویّت و شخصیّت ملّت ایران پس از سفربه ترکیه و آشنایی با برنامه هایی که وابستگان به امپراطوری انگلیس و در رأس آنها کمال مصطفی پاشا مشهور به آتاتورک ، پس از شکست عثمانی در جنگ جهانی اوّل و تجزیه آن ، در مرکز آن امپراطوری  در حال پیاده کردن بودند  ،آغاز کرده بود. دانشگاهی که در خدمت اهداف استعماری انگلیس و برای تربیت نیروهایی چون تقی‌زاده و محمدعلی فروغی و قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله و شریف امامی بوجود آمده بود.
در سال ۱۳۱۵ بدنبال وفات مرحوم شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیّة قم و آماده شدن زمینه برای پیاده شدن بعضی از نقشه های  رضاخانی در   مدّتی کوتاه پس از این حادثه  ، در سال ۱۳۱۶ رضاخان حدود ۲ هزار نفر را در مسجد گوهرشاد مشهد که به کشف حجاب رضاخانی اعتراض نموده بودند قتل‌عام میکند و در سال بعد (۱۳۱۷) آیت‌الله سید حسن مدرّس را به شهادت می‌رساند و خفقانی که در زیر لوای مشروطه و مجلس و رأی نمایندگان ملّت (!) بوجود آمده بود را به اوج خود می‌رساند.
تشکیل حوزه علمیه قم که توسط آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۰۱ صورت گرفت ، بزرگترین اقدام برای تشکّل روحانیّت بود بصورتی که حتّی زمانیکه رضاخان با تلاش فراوان به دنبال بر هم زدن تشکّل  سنّتی روحانیّت وتشکیل مدارس جدید و تشکیل دانشگاه تهران بعنوان بدیلی برای  حوزه های علمیّه بر آمده  بود وبا قطع رابطة  روحانیّت با زندگی مردم  ،خلع لباس و سرکوب و بستن حوزه های علمیه در شهرهای گوناگون نتوانست به راحتی با آن مقابله نماید
این نهال نوپا ی حوزه علمیه قم بر خلوص مؤمنانه کسانی بنا شده بود که درد دین داشتند و خواستار پیشرفت دین و فدا کردن خود برای پیشرفت دین بودند  و همین امر موجب شد که تصفیه بزرگی در حوزه‌های سنتّی صورت پذیرد و حوزه ، نه سازندة شغل و  سازندةکارمند نهادهای سنّتی که پرورش دهندة علمای مجاهد و مربیان مردم و مبلغان دین  و مهذّبان نفوس گردید.
متأسفانه بسیاری از افرادی که عامل دست استعمار گران شده و ضربات جبران ناپذیری رابه دین  و ملّت  و استقلال کشور زدند در حوزه های سنتّی درس خوانده و در بی نظمی های موجود در آن و درجوّی که هر کس میتوانست بدون هیچ گزینشی وارد آن شود ، مورد شناسایی و سوء استفادة دشمنان قرار گرفته بودند . نمونه های بارز این اشخاص افراد زیر بودند :
شیخ ابراهیم زنجانی ، علی محمّد باب ، حسن تقی زاده و ملک المتکلّمین وسیّد جمال واعظ … میباشند.
آغاز جنگ جهانی دوّم و اشغال ایران
در سال ۱۳۲۰ جنگ جهانی دوّم آغاز شد و این در حالی بود که راه‌آهن رضاخان با هزینه بدست آمده از عوارض قند و چای ساخته شده بود و بلافاصله و قبل از آنکه ملّت ایران از آن استفاده نماید در اختیار متّفقین قرار گرفت تا در برابر آلمان از  شوروی با تدارکات گسترده حمایت نمایند.
و علیرغم اعلام بیطرفی ایران توسط رضاخان ، متفقین به ایران حمله نموده و ارتش نوین رضاخانی نیز که برای سرکوب مردم و عشایر ساخته شده بود ونه برای حفظ استقلال و دفاع از تمامیّت ارضی کشور ، از هم پاشید و از مرزهای کشور در برابر دشمنان خارجی لحظه‌ای نیز  نتوانست حراست نماید و طی ۳ روز تمام کشور ایران اشغال گردید و رضاخان انسان مستبد و قلدری که در برابر ملّت خود به هر جنایتی دست زد و نوامیس مردم را هتک و شخصیت ملّت خود را در هم کوبید و لباس بیگانگان را بر تن آنان نمود و حتّی یاران خود را نیز کشت در برابر کسانی که او را آورده بودند لحظه‌ای نتوانست مقاومت کند و تسلیم گردید و با ذلّت و خواری به جزیره موریس تبعید و سپس در آنجا فوت نمود.
اشغال ایران و فاجعة انسانی در ایران
انگلستان برای تأمین مواد غذایی نیروهای متفقین لیره در اختیار دولت بی اراده ایران و شاه جوانی که با نظر آنان بر سر کار آمده بود می‌گذاشت و با ریال‌های دریافتی غلات را در اقصی نقاط ایران جمع آوری و در اختیار نیروهای متفقین قرار می‌داد.[۱۲] بدینگونه کشور ایران اشغال شد و همراه با تلخی اشغال کشور ، فقر و فلاکت و قحطی و گرسنگی میلیون‌ها انسان را از پای درآورد.
نگاهی به زندگانی مرحوم شهید مجتبی نواب صفوی
سیّد مجتبی میرلوحی مشهور به نوّاب صفوی یکسال قبل از به سلطنت رسیدن رضاخان در جنوب شهر تهران و در خانواده‌ای روحانی بدنیا آمد. پدر ایشان سیّد جواد میرلوحی با رها کردن لباس روحانیّت در وزارت عدلیّه به کار وکالت پرداخت. در این زمان بود که رضاخان با تشکیل ادارات مختلف به سبک اروپایی  ، تشکیلات سنّتی اداره کشور را که در اختیار روحانیّت بود در هم ‌ریخت ، عده‌ای از روحانیون با درآوردن لباس وارد این ادارات بخصوص عدلیه و مدارس جدید ‌شدند تا وظایف دینی خود را انجام بدهند.
به علّت برخوردی که میان ایشان و وزیر عدلیه رضاخان ، علی‌اکبر داور ( که بعداَ خودکشی کرد ) پیش می‌اید و سیلی محکمی که بر صورت داور می‌نوازد ، محاکمه و به سه سال زندان محکوم می‌گردد و اموال ایشان غارت و منزل مسکونی ایشان نیز مصادره می‌شود.[۱۳]
سیّد مجتبی در این زمان ۹ سال سن داشت و تا ۱۲ سالگی زندانی بودن پدر و ظلم و ستم دستگاه رضاخانی بر زندگی او سایه می‌افکند و موجب بیداری و حسّاسیت او نسبت به مسائلی که در کشور بدست عوامل بیگانه می‌‌گذشت می‌نماید.
یقیناً  زندانی شدن پدر و سخنان و دلائل او برای درگیر شدن با وزیر عدلیه رضاخان در بیداری او نقش مهمّی داشته است. سرکوب مردم، تهاجم به دین و اعتقادات اسلامی، جلوگیری از برپایی مراسم مذهبی،  بخصوص کشف حجاب، قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد همراه با آنچه در زندگی شخصی او اتّفاق افتاد بخصوص درگذشت پدر در مدّت کوتاهی پس از آزادی از زندان ، تلخی ظلم و ستم را برای او ملموس‌تر می‌کند و او را مصمّم به مبارزه با بیگانگان و وابستگان آنان مینماید.
در حدود سال‌های پایانی سلطنت رضاخان در حالی که از دبیرستان صنعتی ایران و آلمان در سن ۱۵ سالگی فارغ‌التحصیل شده است[۱۴] برای کار به آبادان می‌رود و در شرکت نفت به کار می‌پردازد و درآنجا از نزدیک با مسائلی که در شرکت نفت انگلیس می‌گذشت و ثروت ملّت ایران که به غارت می‌رفت و وضعیت دردناک کارگران ایرانی شرکت ، از نزدیک آشنا میشود  و این در حالی بود که ایشان به علت آشنایی به دروس حوزه و مطالعات اسلامی در امر تبلیغ و آشنایی کارگران با مسائل اسلامی و وظایف دینی سخت کوشا بود.
خبر اهانت و سیلی زدن یک مهندس انگلیسی به یک کارگر ایرانی موجب می‌شود که ایشان کارگران ایرانی را به شورش و اعتراض وا دارد که این امر منجر به تهاجم کارگران به مهندس انگلیسی و فرار وی می‌شود و سپس بناچار از آبادان راهی نجف میگردد و در آنجا به تکمیل دروس حوزوی خود میپردازد.
دوران تحصیل ایشان با اشغال ایران توسط متفقین و  فقر و فلاکت مردم کشور همزمان می‌گردد.از هم گسیختگی امور کشور، سرکوب روحانیّت، یأس و ناامیدی مردم و آنچه در سال‌های خفقان در ایران گذشته بود باعث شده بود همه سرها را در لاک خود فرو برند و عوامل بیگانه که در سال‌های گذشته در کنار رضاخان و شریک جرم او بودند وارد صحنه سیاست شوند و با قلم‌های مسموم و منافقانه خود ، خود را دلسوز مردم ایران نشان بدهند.
در این میان احمد کسروی با سوابق همفکری و همکاری با رضاخان و در حالی که مملکت ایران به اشغال بیگانگان در آمده است و متّفقین با سیاست جمع‌آوردن غلات با لیره‌های بی پشتوانه و مشروط [۱۵] موجب فقر و فلاکت مردم و استیصال آنها شده اند ،کسروی بیاد اشکالات مذهب شیعه می‌افتد و در سال ۱۳۲۲ کتاب‌های “شیعیگری” و “داوری” را منتشر می‌نماید و هیچ حریمی برای معتقدات شیعی رعایت نمی‌کند.
امام خمینی در این رابطه در ابتدای کتاب کشف‌الاسرار بیان نموده‌اند:
«در این روزها که آتش فتنه جهان را فرا گرفته و دود تاریک آن به چشم تمام جهانیان رفته و تمام ملل عالم بفکر آن هستند که خود و کشور خود را از این دریای بی‌پایان آتش به کناری کشانند و از این فتنة جنگ مرگبار به یک سو شوند و از روی ضرورت و ناچاری کشورهای اسلامی نیز با سختی و بدبختی‌هائی مواجه شدند و در زیان‌های این جنگ جهانگیر شرکت کردند گرچه از سودهای آن بهره‌ای ندارند، خوب بود افراد این کشور نیز به فکر سعادت خود و برادران خود باشند و یکدل و یک آواز در چاره‌جوئی این سیاه روزی‌ها بکوشند یا دست کم از فتنه‌گری‌ها و فسادانگیزی‌ها در این موقع باریک خودداری کند و خودشان به بدبختی خود کمک نکنند ، مع‌الاسف می‌بینیم که در این روزها بی‌خردانی چند پیدا شده که با تمام قوا نیروهای خود را صرف در فسادانگیزی و فتنه جویی و تفرّق کلمه و بر هم زدن اساس جمعیّت می‌کنند. امروز که دنیای آتش‌خیز بناچاری دست خود را طرف دین و روحانیت دراز کرده و خواهد کرد و از نیروهای معنوی استمداد می‌کند، بعضی از نویسندگان ما حمله به دین و دیندای و روحانیّت را برخود لازم دانسته بدون آنکه خودشان نیز مقصودی جز فتنه‌انگیزی داشته باشند با قلم‌های ننگین خود اوراقی را سیاه کرده بین توده مردم پخش کرده‌اند. غافل از آنکه امروزه سست کردن مردم نسبت به دین و دینداری و روحانیّت از بزرگترین جنایات است که برای فنای کشورهای اسلامی هیچ چیز بیش از آن کمک کاری نمی‌کند. ما نیز بنا نداشتیم هیچگاه در پیرامون این مسائل بگردیم ، چون حق کشی‌های فراوانی در این کتاب و کتابچه‌ها دیدیم. بناچار راه خطاها و بیدادگری‌های آنها را مختصری روشن کردیم تا خوانندگان گرامی سرچشمه فساد و بدبختی کشور و ملّت را ببینند از کجاست شاید کسانی پیدا شوند در فکر چاره برآیند و بخوبی بدانند قلم‌هایی که بر ضدّ  روحانیّت بکار می‌رود کمک کاری بنابود کردن کشور و اساس استقلال آن است.»
در صفحه ۳۳۲   همین کتاب نیز ایشان پس از بیان توطئه استعمارگران برای نابودی سدّ محکم  روحانیّت که مقابل نفوذ آنها ایستاده و مانع سلطه آنان بر کشور شده است به کسانی که تحت تأثیر تبلیغات کسروی واقع شده‌اند می‌فرمایند: « … و حالا هم کم و بیش چند نفر بی خرد مانند شما و آن ارباب افیونی بی‌خرد شما ،       ته ماندة کاسه آنها را می‌لیسید و بدون آنکه اصلاً قوه تمیز داشته باشید بر ضدّ دین و کشور و استقلال مملکت کتابچه‌های ننگین خود را پخش می‌کنید و با هزار جانفشانی ، تهمت‌ها و دروغ‌ها به روحانی و دینداران می‌بندید و با کمال بی‌شرمی از آئین خود به “دین پاک” نام می‌برید با آنکه سوابق آن مرد ابله در تبریز و تهران در دست است و آنها که او را می‌شناسند بناپاکی و خلاف عفت می‌شناسند . چنین عنصری که خود ناپاک‌ترین عناصر است می‌خواهد مردم را به آئین ناپاک که آئین زردشت موهوم است دعوت کند و از هزاران دستورات خدائی که مانند سیل روان از عالم غیب به قلب پیامبر پاک اسلام که زندگانی سراسر نورانی آن را همه می‌دانند نازل شده ، منحرف کند.»
خارج از تهاجم به دین و تشیّع توسط کسروی و هفکران او و طرح مسائلی که موجب تفرقه و سوء استفاده دشمنان کشور و ملّت و دین بود، این موضوع را نمی‌توان با هیچ منطقی پذیرفت که در زمان اشغال کشور توسط متّفقین( بخصوص انگلیس که دشمنی آن با ملّت ایران و آئین اسلامی اظهرمن الشمس بوده و ضربات کاری از تشیّع و روحانیّت و مردم با ایمان در ماجرای تنباکو و مشروطه و ماجرای جنگل و تنگستان خورده بود) و در حالی که گروه کثیری از مردم در این دوران از قحطی مصنوعی که از جمع کردن مواد غذایی توسط متفقین صورت می‌گرفت و بیماری‌های گوناگون مسری می‌مردند ، کسانی به جای مخالفت با دشمنان کشور و ملّت و اعتراض به اشغال کشور و گرسنگی و مرگ مردم ، به دین و آئین آنها بتازند و  به سوزاندن کتابهای دعا و حافظ مبادرت نمایند یقیناً سخنان و کارهای کسروی و همفکران او در این دوران تلخ  لکة ننگی بر دامان  روشنفکران بی درد و خود باختة این کشور است  که در تاریخ از چهره آنان پاک نخواهد شد.
در چنین شرایطی است که با رسیدن کتابهای کسروی  به نجف و طرح موضوعات آن در جلسات درس حوزه و آگاهی سید مجبتی نواب صفوی از محتویّات آنها عواطف دینی آن انسان بزرگ همّت و شجاع که شجاعت را در مکتب پدر آموخته بود برانگیخته میشود و برای جلوگیری از این اهانتها عازم ایران می‌گردد.ابتدائاً نیز به بحث و گفتگو با کسروی می‌نشیند و در همین زمان دست به تشکیل “جمعیت مبازره با بی دینی” می زند و پس از کشف این موضوع که کسروی مأمور است و معذور و استدلال و منطق و علم در مکتب او جای ندارد. شخصاً دست به ترور او می‌زند (۱۳۲۴) و با ناموفق بودن ترور زندانی و با اعتراضات گسترده مردم آزاد می گردد.
روح بزرگ و روحیه شجاع و فداکار نوّاب و خلوص ایمانی او ، مردم مسلمان و با ایمان را بیدار و وارد صحنه می‌کند و به اعتراضات گسترده وا می‌دارد. کسروی به محاکمه کشیده میشود اما هدف محاکمه مشخص است : تبرئة کسروی!
ده روز قبل از محاکمه کسروی گروه فدائیان اسلام با عضویّت جوانان با ایمان تشکیل میگردد و با انتشار اعلامیه‌ای وارد صحنة سیاست ایران می‌گردد (۱۰ اسفند ۱۳۲۴).
مردم دیندار و بخصوص جوانانی که در شرایط دوران خفقان رضاخانی  پا به عرصه هستی گذاشته و تلخی تهاجم گسترده بیگانگان و عوامل داخلی آنان به دین و آئین و هویّت اسلامی و نوامیس ملّت ایران را با تمام وجود درک کرده بودند و با حضور انسان بزرگی چون نواب صفوی در صحنة اجتماع آنان نیز به حرکت درآمدند. (اجتماعی که حضور بیگانگان اشغالگر و دخالت آنان در تمام امور نفس همه را بریده و عوامل داخلی آنان به جولان درآمده و در ادامه خیانتهای سال‌های گذشته با صورتهای جدیدی  به خوش خدمتی به بیگانگان پرداخته بودند)
در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ کسروی در دادگاه و در مقابل چشم مأموران و محافظین خود بوسیلة مرحوم حسین امامی ، به سزای آنچه کرده بود ، رسید.
شخصیت کسروی مجسم‌کننده شخصیت روشنفکران سکولاری بود که با نفوذ خود در نهضت عدالتخانه آنرا به سفارت امپراطوری کبیر انگلیس در تهران کشاندند و سپس شیخ‌ فضل‌الله را به جرم کشف اهداف پنهانی خود و بقول جلال آل احمد به جرم دفاع از کلیّت تشیع اسلامی بدار کشیدند و پس از ۲۰۰ سال کشمکش بعنوان پرچم استیلای غربزدگی بر بام و سرای این مملکت به اهتزاز در آوردند و رهبران روحانی مشروطه را که راضی به انحراف مشروطه از اسلام و منافع ملّت مسلمان ایران نبودند یک به یک ترور نمودند و نهایتاً نیز برای پیاده کردن افکار انحرافی خود رضاخان را بر سر کار آوردند و بزرگترین ضربات را بر هویّت و شخصّیت اسلامی ملّت ایران وارد آوردند و در خوش خدمتی به بیگانگان به قتل عام ملّت مسلمان ایران و سرکوب آزادیخواهان واقعی (چون مرحوم شهید مدرّس) مبادرت نمودند و حال خود با دست انتقام جوانانی که از اعمال ننگین آنان به جان آمده بودند به مجازات می رسیدند. در روز ۱۰ اسفند ۱۳۲۴، فدائیان اسلام با صدور اعلامیه‌ای با عنوان« دین و انتقام » اعلام موجودیّت نمود. این اعلامیه بدینصورت آغاز می‌گردد:
هوالعزیز
دین و انتقام
ما زنده‌ایم و خدای منتقم بیدار، خونهای بیچارگان از سر انگشت خودخواهان شهوتران که هر یک به نام ورنگی پشت پرده‌های سیاه و سنگرهای ظلم و خیانت و دزدی و جنایت خزیده اند سالیان درازی است فرو می‌ریزد و گاه دست انتقام الهی هر یک از اینان را به جای خویش می‌سپارد و دیگر یارانش عبرت نمی‌گیرند
…. ای جنایتکاران پلید، شما خویشتن را بهتر از دیگران در زیر پرده‌های مرموز می‌شناسید و بر دقایق جنایات خود مطلعید . ما هم آزادمردان از خود گذشته‌ایم که باک نداریم و به کمک احتیاجمان نیست . بترسید از نیروی ایمان ما زمانی که مجال یابد
… منشأ خرابی‌ها و بی‌ دینی‌ها و مظلوم‌کشی‌ها شمائید بخدا خونمان می‌جوشد و خون فداکاران دین در جوشش است و خون تازه می‌طلبد، جان بازی برای ما شیرین است . لیک تا نستانیم، نبازیم جان .
زنجیرهای رقیّت و اسارت پانصد میلیون مسلمین عالم گسیختنی است. سال‌ها است که زنجیرهای سیاهی ممالک اسلامی را از یکدیگر جدا ساخته، مراکز نصب این زنجیرها در داخله مسلمین با الوان گوناگون به قطع وفصل رشتة اخوت و اتّحاد و پاشیدن سم فساد و سوء اخلاق و جهل و بی‌ایمانی و اختلاف مشغول است.[۱۶]
ظهور آیت‌الله کاشانی در صحنه سیاست ایران
آیت‌الله کاشانی در انقلاب ۱۹۲۰ عراق که بر علیه طرح قیمومیت عراق” تحت حاکمیت امپراطوری انگلیس بر پا شده بود شرکت نمود و رهبری نظامی این انقلاب را بر عهده داشت .
پس از شکست این انقلاب که ضمن آن پدر ایشان نیز به شهادت رسید، حاکم انگلیسی بین‌النهرین ایشان را به اعدام محکوم نمود و ایشان ناگزیر از مهاجرت به ایران ‌گردید.
پس از ورود متّفقین به ایران و پس از مدّتها تعقیب در آستانة انتخابات مجلس ۱۴ که ایشان بعنوان نماینده تهران درآن شرکت نموده بودند دستگیر و با وجودی که ایشان  از جانب مردم تهران به نمایندگی انتخاب گردیدند ، فرماندهی کل قوای متفقین با صدور اعتبارنامه ایشان مخالفت نمود[۱۷] و سپس  ایشان را دستگیر و در زندان خود ۲۸ ماه تا پایان جنگ دوّم نگه می‌دارند[۱۸].
در مجلس چهاردهم که زیر سایه بیگانگان اشغالگر برپا شد اکثر نمایندگان  ، وابستگان و عوامل بیگانه بودند. در مدت ۴ سال ۲۴-۱۳۲۰ در ایران نه نخست وزیر تعویض شد[۱۹] و به هم ریختگی و ناامنی کشور کامل گردید.در این زمان احزاب گوناگونی در ایران شکل می‌گیرد.
حزب توده با ورود شوروی به همراه انگلیس و آمریکا به ایران (و آزاد شدن افرادی که در دوران رضاخانی به عنوان داشتن مرام اشتراکی دستگیر شده بودند) در  سال۱۳۲۰ رسماً تشکیل شد و با  چهره ای انقلابی نما شروع به تبلیغات گسترده نموده و در این موقعیت پس از دوران استبداد و خفقان و فضای آماده سیاسی کشور به جذب نیرو پرداخت و البته تنا چیزی که موردنظر آنان نبود اشغال کشور به دست بیگانگان بود.
احزاب بسیار دیگری نیز (حدود ۲۰ حزب) توسط عوامل بیگانگان  پس از اشغال کشور  تشکیل شد[۲۰] و به دادن شعارهای تند و انقلابی و سوء استفاده از این فضا پرداختند. این در حالی بود که مسئولیت‌های مهمّ و کلیدی کشور در میان دهها رجال سیاسی قدیمی (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) که اکثراَ بنیانگذار همین احزاب بودند و سنین آنان اکثراً بالای ۵۰ سال بود ، دست بدست می‌گردید[۲۱]. افرادی که به بیگانگان وابسته بودند و بزرگترین هدفشان مهار ملّت در جهت منافع بیگانگان بود تا به اینوسیله بتوانند به زندگی ذلّت‌بار و اشرافی خود ادامه داده و در پست‌ها و مقام‌های کلیدی کشور  باقی بمانند.
حضور آیت‌الله کاشانی در صحنه سیاسی ایران (که در آن  فضای ناامیدی یأس حاکم بود واکثر  مسلمانان و گروه کثیری از روحانیّت پس از شکست مشروطیّت اکثراً گوشه انزوا گزیده بودند) موجب توجه توده‌های مسلمان و بسیج آنان گردید.
حرکت سیاسی ایشان از تهران به سوی مشهد و استقبال گرم مردم در شهرهای مسیر و بیدارسازی آنان موجب دستگیری و تبعید و حبس یکساله ایشان در سال ۱۳۲۵ توسط دولت قوام گردید.
در این شرایط نواب صفوی وارد صحنه سیاست کشور می‌گردد و با آیت‌الله کاشانی دست به دست یکدیگر می‌دهند .
-  آیت‌الله کاشانی بیش از هر چیز بدنبال مخالفت با بیگانگان و کسب حاکمیّت ملّت بر سرنوشت خود و تعیین تکلیف ثروت‌های ملّی خود که داشت به یغما می‌رفت و صاحبان اصلی آن یعنی ملّت ایران در فقر و فلاکت می‌زیستند بود و شرایط را برای یک حکومت اسلامی و اجرای قوانین اسلامی در کشور آماده نمی‌یافت.
- امّا مرحوم نوّاب از همان ابتدا بدنبال اجرای قوانین اسلامی در کشور بود و تنها راه کسب استقلال کشور و سعادت ملّت ایران را در این جریان می‌یافت. روح متعالی او اهداف او را عالیتر از شرایط زمان تعیین کرده بود. ساده زیستی و دل بریدن از دنیا و آمادگی برای شهادت و همراهی جوانان خالصی که در شرایط خفقان رضاخان و روشنفکران سکولار حامی او شاهد شدیدترین تهاجمات به حیثیِّت و شرافت ملّت مسلمان ایران بودند ، همراه او راه افتاده بودند و در وجود او آرزوها و ایده‌ال‌های خود را می‌یافتند ، او را از مکر زمانه و بازیگران وابسته و دنیاطلب و  نیز از روحیه یأس و ناامیدی( حاصل از شکست مشروطیت و پیروزی بیگانگان در آن نهضت) که در بسیاری از بزرگان وجود داشت  ایشان را غافل نموده بود .
و شاید بتوان از دیدگاه دیگری بیان داشت که همین مسائل ایشان را واداشته بود که جان خود را فدا کند تا سبب بیداری مردم و روحانیّت و دلسوزان کشور و ملّت گردد.
یقیناً ایده تشکیل حکومت اسلامی موضوعی نبود که زائیده فکر و ذهن ایشان و توسط ایشان مطرح شده باشد، بلکه ایده‌ای بود که داشت در حوزه و در میان بسیاری از روحانیون طراز اوّل بعنوان تنها راه حل نجات ملت مسلمان ایران پس از شکستهای متعدد در نهضت‌ها و انقلابات بزرگ  گذشته داشت شکل می‌گرفت ، تا زمان مناسب را برای پیاده شدن پیدا نماید.
ملی کردن صنعت نفت ، قطع دست بیگانگان که تا عمق کشور، و حاکمی،ت آن نفوذ داشتند ، برای نوّاب بعنوان اوّلین پلّة حرکت و نهضت او محسوب می‌شد.
نهضت ملّی شدن نفت
با پایان جنگ دوّم و با شرایطی که شرح داده شد پیش دستی در حل موضوع نفت در دستور کار انگلیس، و وابستگان داخلی او بخصوص محمد رضا  شاه قرار گرفت تا هر چه زودتر آنرا به شکل قانونی در اختیار بگیرند و برای همیشه چشم طمع صاحبان آن یعنی ملّت ایران را از آن کوتاه نمایند. در این مسیر با ارائه لایحه (گس- گلشائیان) توسط  حسنعلی منصور  اقدام گردید و در آخرین روزهای مجلس پانزدهم سعی در حل ظاهراَ قانونی موضوع نفت (که نقطه اشتراک و نقطه وحدت ملّت ایران شده بود) نمود تا به این وسیله از ملّی شدن  صنعت نفت و در اختیار ملّت ایران قرار گرفتن آن جلوگیری نماید و با عدم موفقیت در این موضوع با تقلب در انتخابات مجلس ۱۶ سعی نمودند در این مجلس موضوع را  برای همیشه حل نمایند.
با ترور نا موفق  و مشکوک  شاه در سال ۲۷ در دانشگاه تهران ، زمینة سرکوب مخالفین فراهم آمد و در این میان آیت‌الله کاشانی دستگیر و به خارج از ایران (لبنان) تبعید گردید تا جوّ انقلابی و ضد انگلیسی و موضوع نفت و احقاق حقوق بر باد رفته ملت ایران که در کشور بوجود آمده بود و ایشان در بوجود آوردن آن نقش اساسی داشت ، فرو بنشیند.
آیت‌الله کاشانی در نامه‌ای که از لبنان فرستاده اند دلائل اساسی تبعید خود را نه شرکت در ترور شاه بلکه موضوع نفت و مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر قانون اساسی و دادن اختیارات جدید به شاه دانسته‌اند[۲۲]. تقلّب در انتخابات مجلس ۱۶ نقطة وحدت رجال سیاسی مدعی وطن دوستی[۲۳] آیت‌الله کاشانی و طرفداران ایشان و فدائیان اسلام گردید و درخواست بزرگان جبهه ملّی (که در ایّام تحصّن رجال سیاسی در دربار در اعتراض به تقلب در انتخابات از مجموعه‌ای از احزاب تشکیل گردید) و نیز آیت الله کاشانی از مرحوم  نوّاب صفوی برای حل مشکل مجلسی که با آرای  تقلبی داشت تشکیل می‌شد، نهایتاً موجب ترور هژیر ( وزیر دربار) که نقش اساسی در جریان تقلّب داشت بوسیله مرحوم شهید حسین امامی که پس از دو سال تحمّل زندان (به علّت قتل کسروی) آزاد شده بود  ،گردید. (۱۳ آبان ۱۳۲۸).
کشته شدن هژیر موجب ابطال انتخابات تهران گردید و در تاریخ ۲۲/۱/۲۹ نتیجه انتخابات تهران اعلام شد و این در حالی بود که مجلس ۱۶ در تاریخ ۲۰/۱۱/۲۸ بدون حضور نمایندگان تهران افتتاح شده بود و ۱۰ نفر از اعضای جبهه ملی تازه تأسیس و نیز آیت‌الله کاشانی بعنوان نماینده تهران وارد مجلس گردیدند.
آیت‌الله کاشانی در ۲۰ خرداد ۲۹ با استقبالی تاریخی وارد ایران شد. بازگشت ایشان روح تازه‌ای بود که در کالبد مردم و نهضت دمیدو روند مبارزه  را تشدید نمود.
در تاریخ ۵ تیر ۱۳۲۹ رزم‌آرا علیرغم مخالفت آیت‌الله کاشانی و تظاهرات مردمی و مخالفت‌هایی که در مجلس شد او به نخست وزیری ایران برگزیده شد.
در تاریخ ۸ دی ۲۹ موضوع ملّی شدن نفت در اجتماع مردم که به دعوت آیت‌الله کاشانی تشکیل شده بود بعنوان یک خواسته عمومی در قطعنامه ذکر شد[۲۴].
لایحه (گس- گلشائیان) که توسط رجبعلی منصور نخست وزیر به مجلس ارائه شده بود به کمیسیون نفت مجلس ارسال شد و نهایتاً به رد این لایحه توسط کمیسیون منجر گردید.
آیت‌الله کاشانی با اطلاعیه‌ای از مردم خواست تا ملّی شدن نفت بر این امر پافشاری نمایند و در تاریخ ۳ دی ۲۹ ۱۳برای اوّلین بار دکتر بقایی طرحی با امضای ۱۱ نفر دائر بر ملّی کردن نفت[۲۵] به مجلس داد. که با کمبود امضاء مواجه شد (چون ۱۵ امضاء مورد نیاز بود) رزم‌آرا نیز در این مجلس به دفاع از شرکت نفت انگلیس پرداخت و به ملّت ایران خطاب نمود که : ملّتی که یک لولهنگ نمی‌تواند بسازد پس چگونه می‌خواهد شرکت نفت را ملّی کند.
او که با شرکت نفت انگلیس ساخته بود ، لایحة (گس- گلشائیان) را از کمیسیون نفت مجلس پس گرفت تا پیشنهاد بهتری را ارائه دهد. او بدنبال حل موضوع نفت بود تا به این وسیله از نهضت مردم ایران جلو گیری نماید . موضوع نفت به یک بن بست رسیده بود و نمایندگان مجلس که اکثر نمایندگان آن برای تثبیت منافع انگلیس انتخاب شده بودند با موضوع ملّی شدن نفت مخالفت نمودند.
رهبران جبهة ملّی که احساس می‌نمودند که رزم‌آرا بدنبال یک کودتا است و احتمال می‌دادند غیر از آیت‌الله کاشانی جان آنان نیز در خطر باشد به مرحوم شهید سیّد مجتبی نوّاب صفوی متوسّل ‌گردیدند. ایشان نیز این افراد را دعوت می‌نمایند و در آن جلسه رهبران جبهه ملّی (که تنها دکتر مصدق به علّت مریضی در میانشان نبوده است و دکتر فاطمی  ر ابه عنوان نمایندة خود معرفی و تصمیمات جلسه را برای خود لازم الاجرا اعلام داشته بود)  شرکت می نمایند. در این جلسه موضوع از میان برداشتن رزم‌آرا مطرح می‌شود و مرحوم  نوّاب صفوی از آنان تعهد می‌گیرد که در صورت بر سر کار آمدن به جنایات رجالی که در کشتن مدرس و کشتار روحانیّت و قتل عام مسجد گوهرشاد شرکت داشته اند رسیدگی و در امور فرهنگی تجدید نظر و به امور مردم مستضعف رسیدگی و قوانین اسلامی را در کشور پیاده نمایند و آنان با بیانات  ایشان موافقت  مینمایند. [۲۶]
مرحوم شهید نوّاب  خود نیز در تاریخچه ای که از فعّالیتهای فدائیان اسلام نوشته است از این موضوع سخن گفته است [۲۷]
در همین زمان مرحوم شهید نوّاب صفوی کتاب “راهنمای حق” که در رابطه با برنامه‌های اسلام برای اداره امور مختلف جامعه اسلامی بود را به رشته تحریر در می‌آورد و در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۲۹ آنرا منتشر می‌نماید.( یعنی ۵۰ روز قبل از ترور رزم آرا)
فدائیان اسلام در تاریخ ۱۱ اسفند ۲۹ و پنج روز قبل از اقدام به قتل رزم‌آرا در اجتماعی در مسجد شاه آخرین اخطارها را به او می‌نمایند و با بی توجهی او  و علیرغم تمام تدبیراتی که برای حفاظت خود اندیشیده بود ،در مجلس ختم آیت‌الله فیض در عصر روز ۱۶ اسفند توسط خلیل طهماسبی از اعضای فدائیان اسلام به این کار مبادرت  مینمایند.
با کشته شدن رزم‌آرا و از میان رفتن این مانع و در حالی که کمیسیون نفت مجلس که ریاست آن با دکتر مصدق بود طی دو ماه گذشته لایحة ملّی شدن نفت را از ترس رزم‌آرا و با طرح بهانه های مختلف به مجلس ارائه ننموده بود، بلافاصله صبح فردا ۱۷ اسفند ،آنرا به مجلس ارائه مینماید .
رهبران جبهة ملّی با فرصت‌طلبی کامل روز ۱۸ اسفند را روز برپایی اجتماع ، اعلام و از مردم برای شرکت در آن دعوت به عمل می‌آورند.[۲۸] تا از این فرصت تاریخی به نفع خود و مطرح کردن آرمانها و اهداف خود بهره برداری نمایند و در روزنامه های خود نیز به حذف شعارهای اسلامی که مرحوم خلیل طهماسبی حین عملیات از میان برداشتن رزم آرا میداده است مینمایند.[۲۹]
روز ۱۹ اسفند فدائیان اسلام با صدور اطلاعیه‌ای خواستار آزادی مرحوم خلیل طهماسبی می‌شوند و بیان می‌دارند:« او بدستور خدای جهان و به حکم قانون مقدس اسلام خار کثیفی را از شاهراه اسلام و مسلمین برداشت و بزرگترین شکست را به گردانندگان چرخهای سیاست‌های شوم بیگانه وارد آورده است.»
در این اطلاعیه فدائیان اسلام بیان داشته‌اند :« چنانچه افراد و جریاناتی بخواهند از فداکاری‌های فرزندان اسلام و ایران، کوچکترین استفاده سوئی بر خلاف مصالح اسلام و ایران بنمایند سریعاً به حسابشان رسیدگی می‌شود»[۳۰].
قتل رزم‌آرا و صدور اطلاعیة فدائیان اسلام ، قضیة ملّی شدن نفت را حل نمود و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ در دستور کار مجلس قرار گرفت و تصویب شد بصورتی که حتی یک رأی مخالف به آن داده نشد و در آخرین روز سال یعنی ۲۹/۱۲/۱۳۲۹  در مجلس سنا به تصویب رسید
با کشته شدن دکتر زنگنه استاد دانشگاه و وزیر پیشین فرهنگ در آخرین روزهای سال ۲۹ و انتساب دروغین آن به فدائیان اسلام  ، حکومت نظامی اعلام شد  و بسیاری از رهبران فدائیان اسلام دستگیر شدند.
در تاریخ ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ یعنی حدود چهل روز پس از ملّی شدن نفت توسط مجلس و پس از  استعفای حسین علاء و به پیشنهاد جمال امامی ریاست مجلس ، مصدق برای نخست وزیری کاندید و رأی اعتماد مجلس را برای بدست آورد.
در تاریخ ۲۹ خرداد با تسلّط دولت ایران بر تأسیسات نفت، اینروز روز “خلع ید” نام گرفت امّا قبل از آن  بناگهان دکتر مصدق در مجلس سخن از ترور خود توسط  فدائیان اسلام  ، به میان آورد و به همین بهانه ، در مجلس نیز ساکن شد و پس از آن نیز تا پایان دوران نخست وزیری دفتر کار خود را به منزل شخصی اش منتقل نمود .
اگر چه مرحوم شهید نوّاب صفوی با برپائی یک اجتماع در مقابل مسجد شاه به این تهمت اعتراض نمود امّا نهایتاً در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۳۰ (یعنی ۱۷ روز قبل از خلع ید از شرکت نفت انگلیس) دستگیر ‌گردید.
بهانة دستگیری ایشان ایراد  یک سخنرانی در شهر آمل در سال ۱۳۲۶ بود[۳۱] که تظاهرات مردم و شکستن شیشة مشروب فروشیها را  در پی داشت  . به دنبال این جریان پرونده‌ای در آن شهر برای ایشان تشکیل و غیاباً بعلت ضرر به مشروب فروشی‌ها محکوم به ۲ سال حبس شده بودند.
اما یکی از اعجاب‌انگیزترین کارهای دکتر مصدق همین موضوع است که دستگیری نواب برای او چه اهمّیتی داشته است که قبل از خلع ید از شرکت نفت انگلیس به این کار اقدام می‌نماید و این در حالی است که در فاصلة سال ۲۶ تا ۱۳۳۰ که مصدق بر سر کار آمد ، ۸ نخست وزیر در ایران عوض شده بود و هیچ کدام این موضوع را پی‌گیری نکرده بودند ، امّا دکتر مصدق با این سرعت بیاد این قضیه افتاده  وبه این بهانه آن شهید را دستگیر و ۲۰ ماه در زندان نگه داشت و فدائیان اسلام را که با فداکاری خود او و دوستانش را  بر سر کار آورده بودند ، زندانی و از خود مأیوس نمود و در مقابل خود به صف بندی واداشت  .
بعداَ نیز علیرغم فداکاری آیت‌الله کاشانی و مردم مسلمان ایران و دادن صدها شهید در جریان استعفای دکتر مصدق (که بخاطر اختلاف او با شاه بر سر تصدّی وزارت جنگ صورت گرفت )  و بر سر کار آوردن مجدّد او در جریان حماسة۳۰ تیر ، به حذف و بد نام کردن ایشان مبادرت نمود .
در مورد شخصیت دکتر مصدق سخن‌های فراوان گفته شده است امّا آنچه او را به زندانی کردن  انسان فداکاری چون مرحوم شهید نوّاب صفوی و  تهاجم به آیت‌الله کاشانی و کنار گذاشتن ایشان از صحنة سیاست تشویق نمود بی اعتقادی او به مبانی اسلامی و اعتقاد او به تشکیل یک حکومت غیر دینی به سبک کشورهای اروپایی در ایران و خوش بینی نسبت به ابر قدرت جدید ، آمریکا (یعنی برندة اصلی جنگ دوّم) بود که داشت در صحنة سیاست جهانی و استعمار ملل با شیوه های جدید ، ظهور می‌کرد  .
مصدق متمایل به کسب حمایت این ابر قدرت  جدید در قضیة نفت از خود  بود و شاید رها کردن حزب توده  و در نتیجه سوء استفادة این حزب از این موقعیّت ،برای ایجاد فشار به آمریکا و ترساندن او از بر سرکار آمدن طرفداران شوروی کمونیستی در ایران بود .
حضرت امام اصولاً او را مسلمان نمی‌داند و بیان می‌فرمایند که او مخالف سر سخت اسلام و روحانیّت بود و اگر مانده بود به اسلام سیلی می‌زد[۳۲].
مرحوم شهید حاج مهدی عراقی نیز بیان داشته است که او اصولاً نماز نمی‌خوانده است[۳۳].
محمد علی کاتوزیان که از ملّی گرایان خارج نشین است وبیش از ۴۰ سال در انگلیس زندگی میکند در کتاب خود ، اقتصاد سیاسی ایران ، نشر مرکز، چاپ پنجم ۱۳۷۴ ص ۱۸۲ به نقل از کی استوان ، سیاست موازنه منفی ، جلد ۲ ص ۷۹ آورده است :  مصدق طی یک سخنرانی در مجلس گفت که با اینکه خود او کلاه شاپو بر سر میگذاشته و خانمش وقتی که هر دو در اروپا بوده اند بدون چارقد بیرون میرفته است، هشت ماه خود را  در خانه اش محبوس میکند تا به پوشیدن اجباری کلاه پهلوی تن در ندهد. او با آزادی زنان رضا شاهی نیز مخالف بود زیرا کاری است که میبایستی به واسط« اولسیون » و به واسطة تکامل اهل مملکت باشد . نه به واسطة یک کسی که یک قدرتی پیدا کرده و یک زوری پیدا کرده …
تفکرات غیر اسلامی و تفکرات سیاسی منشعب از تفکرات سکولاریستی او ، نهایتاً موجب می‌شود علیرغم تمام حمایت‌هایی که از جانب آیت‌الله کاشانی از او می‌شد و پس از حماسة  ۳۰تیر که با فداکاری و اقدام به موقع ایشان بوجود آمد در برابر ایشان نیز به موضع‌گیری بپردازد و سعی در انزوای ایشان بنماید.
با طرح رفراندوم انحلال مجلس و تحریم این رفراندوم توسط آیت‌الله کاشانی ، مصدق بزرگترین اشتباه عمدی یا غیرعمدی دوران زندگی خود را مرتکب می‌شود و همانگونه که پیش‌بینی می‌شد و بارها توسط اشخاص گوناگون به او تذکر داده شد ، با اعلام نتایج رفراندوم در روز ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ شاه  شب همان روز حکم عزل  او از نخست وزیری را توسط سرلشکر زاهدی به دست او میدهد و ۳ روز بعد علیرغم این خیال که   «اینجانب مستطهر به پشتیبانی مردم هستم[۳۴] » در ارزانترین کودتای آمریکا در جهان سوّم دولت او را  در ۲۸ مرداد ساقط می‌کند و اینبار هیچکس چون ۳۰ تیر  ندای : « یا مرگ یا مصدق » بر نمیدارد . زیرا  از  پشتیبانان ایشان یعنی آیت الله کاشانی و مردمی که به خاطر فتوای یک عالم دینی حاضر بودند جان خود را فدا کنند ،کسی در صحنهباقی نمانده بود و  ملّت ایران برای سوّمین بار دچار شکست فاجعه بار تاریخی خود ‌گردید.
حضرت امام دربارة این رفراندوم که توسط مصدق  و یارانش که مدعی طرفداری از آزادی انتخابات وپیاده کردن قانون مشروطه  بودند بصورت غیر قانونی برگزار شد ، فرموده‌اند: رفراندم دکتر مصدق به این صورت بوده که یک صندوق برای مخالف و یک صندوق برای موافق میگذاشتند و پای صندوق مخالف، یک دسته از اشراربود وجزء مخالفین یک الاغ را آورده بودند که رأی بیندازد. چنین رفراندومی را شکل دادند و قانون اساسی را آمریکایی درست کردند .[۳۵]
آیت‌الله کاشانی در رابطه با این رفراندوم که با صدور اطلاعیه‌ای نیز آنرا تحریم[۳۶] نموده بودند ، بیان داشته‌اند:« … رفراندوم می‌کند، آنهم به ترتیبی که موافق از مخالف معلوم و تمام مشخصات رأی‌دهنده معین باشد به این ترتیب نتیجة رفراندوم معلوم است و هر کس چنین رفراندوم کند نتیجه به کام او خواهد بود.»[۳۷]
گوشه‌ای از اعلامیه آیت‌الله کاشانی خطاب به مردم:
… ملّت غیور ایران فراموش نمی‌کند که از ده سال به این طرف یک نهضتی در ایران پیدا شده و هر روز قویتر و محکمتر گردیده تا توانست دولت‌های دست نشانده ، امثال هژیر و رزم‌آرا را از بین ببرد و نفوذ اجانب را نابود یا لااقل ضعیف و نفت را ملّی سازد . آقای دکتر مصدق از این نهضت استفاده کرده و هماهنگی با آن نشان داد تا به وسیلة آن حریف‌های خود را از عرصه حکومت دور و خود بر مسند صدارت بنشیند.
اکنون ۲۸ ماه است که ایشان زمامدار است و در تمام این مدّت یک قدم مفید به حال شما که بتواند آن را اسم ببرد برنداشته مگر موضوع ملّی شدن نفت که با قیام عمومی و فداکاری ملّت رشید ایران بوده است، هر روز وعده‌های بزرگ میدهد و فردا عذری آورده که من می‌خواستم این کارها را بکنم ولی عمال اجنبی کارشکنی کردند و به ادعای او عامل اجنبی هر کس است که از او  مؤاخذه کند یا بپرسد که آن مواعیدی که شما در این مدّت داده‌اید کجا است؟
پس از این شکست فاجعه آمیز:
دکتر مصدق دستگیر و پس از محاکمه به ۳ سال زندان محکوم گردید و سپس به روستای خود احمدآباد ساوجبلاغ تبعید گردید.
آیت‌الله کاشانی به زندان کشیده شد و با فشار آیت‌الله بروجردی آزاد شد و فرزند ایشان طی توطئه‌ای شوم به شهادت رسید .
مرحوم شهید نوّاب صفوی که ۲۰ ماه از دوران صدارت دکتر مصدق را در زندان گذرانده بود و پس از آزادی از زندان  نیز از جریان ملّی شدن نفت و بازیهای سیاسی جبهة ملّی و مصدق خود را کنار کشیده بود  ،از تعقیب در امان ماند.
امّا چراغ مبارزه در وجود او و یارانش خاموش نشد و در دوران تلخ پس از کودتا با مطرح شدن پیمان ذلت‌بار و اسارت‌آور سنتو عزم خود را برای مبارزه با ابرقدرت جدیدی که وارد صحنه سیاست ایران شده و نیز با عوامل داخلی آن که می‌خواستند پای این قرارداد را امضاء نمایند جزم نمود و در این مسیر جان خود را فدا نمود.
و در ۲۷ دی ماه سال ۱۳۳۴ در سن ۳۱ سالگی ، شاهد شهادت را در آغوش کشید.
پایان
________________________________________
۱ – زاهد زاهدانی ، سید سعید،  بهائیت در ایران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۰، ص ۱۹۲
۲ – همان ص ۸۵ و ص ۱۹۸
۳ – همان ص ۱۱۴
۴ – کسروی- احمد، تاریخ مشروطه ایران، جلد اول ص
۱ – پس از برقراری مشروطه و ساخته شدن ساختمان مجلس شورای ملی بر سر در آن نوشته شد: «عدل مظفر» که به چند نکته اشاره می‌نمود:                          الف-امضای مشروطه توسط مظفرالدین شاه.                                      ب- پیروزی عدالت
ج- براساس حروف ابجد سال پیروزی مشروطه و سال امضاء آن
اعجاب‌انگیز است که بعضی نویسندگان ، مشروطه را نهضت آزادیخواهی به سبک غربی و مساوات طلبی به معنی شهروند سالاری بدون توجه به اعتقادات اسلامی مطرح نمودند و پیروزی مشروطه را پیروزی غرب‌خواهی در ایران قلمداد نمودند.
۲- زاهد زاهدانی ، سید سعید،  بهائیت در ایران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۰،  ص ۲۱۱
۳ – همان، ص ۲۱۱
[۸] – در سال  ۱۹۱۲ روسیه تزاری ، به تبریز  هجوم آورد و مشروطه‌طلبان آن دیار را سرکوب و مرحوم شهید ثقة‌الاسلام را در روز عاشورا به دار کشید
۱ – رضا خان یک گروه ۸ نفر مشاور داشت که نقش مهمی در سر کار آوردن او دارند: ۱- مشیرالدوله۲- مستوفی‌الممالک۳- دکتر محمد مصدق۴- حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی۵- حاج مخبرالسلطنه هدایت (قاتل شیخ محمد خیابانی)۶- حسین علاء۷- حسن تقی‌زاده        ۸  – محمدعلی فروغی. به کتاب خاطرات حاچ میرزا (حیات یحیی) یحیی دولت‌آبادی، ج چهارم، ص ۴۰، مراجعه شود.
۲- برای نشان دادن شخصیت و تفکر این شخص که نمونه‌ای بارز از روشنفکرانی است که مشروطیت را مصادره نمودند و مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را به دار کشیدند به کتاب اوراق تازه یاب مشروطیت و نقش تقی‌زاده، به کوشش ایرج افشار ص ۱۰۳ رجوع می‌کنیم:« تقی زاده نماینده مجلس اول از شهر تبریز دربارة پیروزی مشروطیت می‌نویسد: «…. این بود که اهالی پایتخت و سایر بلدان بعد از مقاومت‌هایی که خودشان با استبداد کردند، بالاخره مجبور شدند که خودشان را به سفارت‌خانه و قونسولگری‌های انگلیس، یعنی یک قطعه خاک آزاد کشانده و در آنجا سنگ حریّت ایران را گذاشتند، دولت انگلیس همه که موافق مفهود، آزادی دولت بود و آن وقت هم حکومت در دست آزادی طلبان بود به این حرکت انقلابی حریت‌پرستانه در ایران هر نوع کمک معنوی و پناه روحانی داده، ملت ایران را که از صد سال به این طرف مجذوب محبت خود نموده بود، الحق ممنون منّت تاریخی خود کرده و مشروطیت و پارلمان ایران را فرزند روحانی خود قرار داد» به نقل از جعفریان، رسول، مقالات تاریخی دفتر ششم انتشارات دلیل ۱۳۷۹، ص ۹۶٫
۳ – آیت- حسن، درسهایی از تاریخ سیاسی ایران، حزب جمهوری اسلامی مرداد ۱۳۶۳، تهران: ص ۱۲۴٫
۱ –  از مسائل اعجاب‌انگیز اینکه دولت ایران حق نداشت تا پایان جنگ از این لیره‌ها استفاده نماید.
۲ – سروش، ۱۳۰، ۲۶ دی ۵۷، ص ۴۱
۳ – ایشان دروس مدرسه را جهشی خوانده بود و در ۱۵ سالگی احتمالاً در حد سیکل (دوره ۳ ساله اول دبیرستان) فارغ التحصیل شده  بود و با توجه به سال تولد ایشان ۱۳۰۳ این موضوع در سال ۱۳۱۸ باید باشد. به مجله سروش شماره ۱۳۰، ۲۶ دی ۵۷، ص ۳۸ سخنان مادر ایشان مراجعه شود.
۱- پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، دکتر حسین ابوترابیان، نشر زریاب، ۱۳۷۹، ص ۱۰۱
۱ – سیدمجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها مبارزات و شهادت او، خوش نیّت، سیّد حسین، انتشارات منشور برادری، ۱۳۶۰؛ ص ۲۱٫
۱ – آیت، حسن، چهره حقیقی مصدق السلطنه، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳، ص ۸٫
۲ – یعنی درست در زمانی که کسروی به چاپ و انتشار کتابهای خود پرداخته و به فتنه انگیزی و ایجاد اختلاف میان مردم کشور مبادرت نموده است
۳ – مدنی، سیّدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد ۱، ص ۲۸۸ و ص ۳۲۲٫
۴ – مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۲۹۹٫
۵ –  همان، ص ۲۹۷
۱ – روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن نفت، انتشارات دارالفکر، ص ۷۱٫
۲ – جالب توجه است در اساسنامه جبهه ملی هدف این جبهه “ایجاد حکومت ملی بوسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار” بیان شده است و از مبارزه با استعمار اثری وجود ندارد. و در اصول برنامه‌های آنان که پس از ورود به مجلس (۲۵/۱۲/۲۸) اعلام شده است: مخالفت با قرارداد (گس- گلشائیان) و حفظ و حراست آزادی فردی و اجتماعی و اجرای موارد چهارگانه زیر:
۱٫ اصلاح قانون انتخابات؛ ۲٫ تجدید نظر در قانون مطبوعات؛ ۳٫ تجدید نظر و اصلاح حکومت نظامی؛ ۴٫ تغییر اصل ۴۸ قانون اساسی، اعلام شده است . (. به کتاب مصدق و نهضت ملی ایران- ص ۶۲ و ۶۳ مراجعه شود )
حقیقت این است که آنان نه اعتقادات اسلامی انگیزه حرکتشان بوده و نه مبارزه با استعمار بلکه از شرایط زمان و نهضتی که با تلاش آیت‌الله کاشانی و فدائیان اسلام جهت ملّی کردن نفت بر پا شده بود استفاده کرده و توانستند حکومت را قبضه نمایند.
[۲۴] – مدنی، سیدجلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، جلد اول، ص ۳۵۱ و ۳۵۰
[۲۵] – همان، ص ۳۵۳
۱ –  مرحوم شهید حاج مهدی عراقی که در شهریور سال ۵۸ بدست گروهی فرقان ترور گردید خود در این جلسه حضور داشته است و در سال ۵۷ در نوفل لوشا تو خاطرات خود را مفصل در این رابطه بیان داشته و در کتابی بنام “ناگفته‌ها” چاپ مؤسسه فرهنگی رسا سال ۱۳۷۰، ص ۷۶-۷۲  چاپ شده است و به کتاب فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه ها . سیّدهادی خسروشاهی، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۵؛ ص ۱۱۴ نیز مراجعه شود.
۲ – خسرو شاهی، سیّد هادی، فدائیان اسلام ، تاریخ ، عملکرد، اندیشه . انتشارات اطلاعات ۱۳۷۵ ص  ۱۱۴و۱۱۳
۳- همان، ص ۱۲۶ . بطور مثال در کتاب مصدق و نهضت ملی ایران و بیان شده است : در تاریخ ۱۷/۱۲/۲۹ کمیسیون نفت تصمیم خود را مبنی بر ملی شدن صنعت نفت بعرض مجلس شواری ملی رسانید و در همان روز تصمیم کمیسیون به تصویب مجلس شورا و در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس سنا رسید و بدین ترتیب صنعت نفت به همّت جبهه ملّی و رهبری دکتر مصدق درست ۵۰ سال بعد از تاریخ تأسیسل، ملی اعلام گردید و  غیرمنصفانه نقش آیت‌الله کاشانی و مرحوم نواب صفوی و مردم فداکار ایران فراموش شده است .
[۲۹] – مرحوم شهید حاج مهدی عراقی در خاطرات خود (ناگفته‌ها ص ۸۲-۸۱) در این رابطه آورده است: مرحوم نواب یکی دو نفر می‌فرستد روزنامه« باختر امروز» که مال فاطمی بود- یکی دو نفر هم می‌فرستد روزنامه شاهد و شعارهایی که خلیل داده بود و مسائلی که خلیل طهماسبی بخاطر آن مبادرت به این کار کرده بود را  در اختیار این دو تا روزنامه می‌گذارد و می‌گوید سعی کنید که مطالب در توی روزنامه گنجانده شود و مسئله دیگری خلاصه‌اش به اسم خلیل نوشته نشود. ولی متأسفانه شب که باختر امروز ، درآمد یک کلام شعار، اینکه خلیل راجع به اسلام گفته باشد، نوشته نشده بود فقط راجع به ایران و زنده باد ایران و اینکه یکی از ملّیون ، علی رزم‌آرا را هدف سه گلوله قرار داد و اینکه در بین راه می‌گفت زنده باد ایران …. روزنامه شاهد هم شروع کرد از همین زاویة ملّی و ملّیگری و خلاصه‌اش از این جریانات صحبت کردن. حالا داشت اصلاً هدف خلیل طهماسبی در این وسطها گم می‌شد. فردا بعدازظهر (۱۸/۱۲/۲۹) همه اعلام کردند که فراد بعدازظهر از طرف جبهه ملّی در بهارستان میتینگ است بدون اینکه تماسی با مرحوم نواب و اینها گرفته شود و بگویند خوب، حالا یکی از افراد شما آمده و این کار را کرده، خوب شما بیایید در برنامه فردا شرکتی داشته باشید. دیدیم که نه، هیچ خبری هم نشد. مرحوم نوّاب اطلاعیه‌ای داد. خطاب به پسر رضاخان و … بعد هم خطاب به روزنامه‌نگاران و دستگاه ارتباطی (اطلاعیه روز ۱۹/۱۲/۲۹ که گوشه هایی از آن ذکر شد .)
مرحوم شهید عراقی در صفحه ۸۰ همان کتاب  نیز شعارهایی که مرحوم شهید طهماسبی پس از ترور رزم‌آرا می‌داده است را ذکر کرده است:
خلیل روی اسلحه‌اش شعارهای مختلفی نوشته بود : راجع به حکومت اسلامی  ، راجع به ملی شدن نفت. خلیل اسلحه را پس از ترور می‌اندازد و از درب طرف بازار زرگرها وارد بازار می‌شود و شروع می‌کند به الله‌اکبر گفتن و اینکه دشمن ملّت را کشتیم و برقرارباد اسلام، برقرارباد حکومت اسلامی ، نابود باد دست نشاندگان استعمار و …. یک سری از این شعارها . البته او را در آنجا می‌گیرند.
۲ – خوش‌نیّت، سیّد حسین، سیدمجتبی نواب صفوی، اندیشه‌ها مبارزات و شهادت . از انتشارات منشوربرادری اسفند ۱۳۶۰، ص ۵۷-۵۶٫
۲ – عراقی، مهدی، ناگفته‌ها، انتشارات مؤسسات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰، ص ۱۰۴٫
[۳۲] – صحیفه نور، جلد ۱۵، ص ۱۵٫
[۳۳] – ناگفته‌ها، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۰، ص ۱۴۳
۱ – جوابیة دکتر مصدق به نامة تاریخی آیت الله کاشانی در مورد  کودتای آمریکا به سردمداری زاهدی
۲-  صحیفة نور- جلد ۱۵ ص ۳۶
۳- حضرت آیت‌الله کاشانی در اعلامیه تحریم رفراندوم بیان داشته‌اند : شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشة اجانب طرح ریزی شده مبغوض حضرت ولی عصر (عج) و حرام است . البته هیچ مسلمان وطن‌خواهی شرکت نخواهد کرد، آیت، سید حسن درس‌هایی از تاریخ سیاسی ایران، حزب جمهوری اسلامی، ص ۲۹۹
۴ – دکتر محمد مصدق، انتشارات قدرت ولایت، ۱۳۷۹، ص ۴۹۰٫