فداييان اسلام و ملّي شدن صنعت نفت ايران

در حقيقت، فداييان اولين تشكّلي بود كه ايدئولوژي اسلامي را در راستاي تحقق حكومت اسلامي ترويج مي نمود. اينان نه تنها از لحاظ نظري مخالف رژيم سلطنتي پهلوي بودند، بلكه در عمل نيز با كساني كه وجودشان به حاكميت و استقلال ملّي ـ اسلامي ما لطمه مي زد و يا مانع هرگونه استقلال سياسي و اقتصادي كشور بودند، به شدت مبارزه مي نمود و آنان را از ميان برمي داشت.1

جنبش «فداييان اسلام» هرچند ماهيت طلبگي داشت، اما در عين وابستگي به مرجعيت، به نوعي استقلال در عمل نيز مي انديشيد و بر اين باور بود كه اگر مرجعيت به لحاظ محدوديت هاي خاص خود، قادر به انجام كار انقلابي نيست، دليلي ندارد كه طلّاب و ديگر دغدغه داران ارزش هاي اسلامي هم سكوت كنند. البته در باب ديدگاه شريعت و فقه اسلامي در مورد اقدامات و مشي فداييان اسلام، بحث ها و نظرات گوناگوني ارائه شده كه پرداختن به آن ها از حوصله اين بحث خارج است.

در اين مقاله، ضمن اشاره مختصر به ايدئولوژي فداييان، سير مبارزات آنان در راه ملّي شدن صنعت نفت ايران به طور فشرده بررسي مي گردد.

انديشه فداييان اسلام
ايدئولوژي فداييان بر پايه ارزش ها و اعتقادات اسلامي، و متّكي بر شريعت بود. اعتقاد راسخ به قرآن و ارزش هاي اسلامي، فداييان را به انسان هاي شجاع و بي باكي مبدّل ساخته بود كه حاضر بودند در راه تثبيت اهداف و آرمان هاي خود، جانشان را نيز فدا كنند. عنواني كه اين گروه براي خود برگزيدند، يعني «فداييان اسلام»، خود مؤيّد مطلب مزبور است. پايداري و ايستادگي فداييان در خلال شكنجه هاي سخت و طاقت فرساي حكومت وقت، مثال زدني است. تفكر بنيادين و در واقع، هدف فداييان، حاكميت اسلام بود. اينان حتي پاي بندي صرف به اعتقادات اسلامي در حيات فردي را نمي پذيرفتند، بلكه بر اين باور بودند كه اسلام بايد در صدر حكومت قرار گيرد تا توانايي تحقق احكام و شعائر ديني را در سطح جامعه داشته باشد.

اين باور فداييان در اعلاميه مفصّلي كه با عنوان «اعلاميه فداييان اسلام» منتشر نمودند، متجلّي گرديد; جايي كه فداييان انديشه هاي سياسي، اجتماعي، و اقتصادي خود را درباره حكومت اسلامي، سازمان ها و وزارتخانه ها، مجلس و ساير نهادها و نيز سازمان و تشكيلات روحانيّت مطرح ساختند.

فداييان اسلام اساساً از لحاظ فكري، بر چهار اصل تكيه داشتند:

1. اسلام نظام كاملي براي زندگي است.

2. قوميّت گرايي در اسلام وجود ندارد و اتحاد شيعه و سنّي بايد حفظ گردد.

3. تضادي ميان اسلام و وطن خواهي وجود ندارد.

4. اتحاد جهان اسلام با اجراي قوانين اسلامي ممكن است و تنها در اين شرايط است كه مشكلات مسلمانان حل مي شوند.2

اعلاميه هاي كوبنده و آتشين فداييان، كه همواره در صدر آن آيه اي از آيات قرآن ديده مي شد، جلوه ديگري از انديشه اسلامي آنان است. فداييان چنانچه در جايي سخنراني مي نمودند و يا با كسي ديدار مي كردند و حتي پس از دستگيري و شكنجه در زندان، با قاطعيت، بر حقّانيت خود و راه و هدفشان تأكيد مي كردند و اين ها همگي نشان از اسلامي بودن ايدئولوژي فداييان اسلام دارد.

براي تأييد اين مطالب، به موارد ذيل، به عنوان نمونه اشاره مي گردد:

ـ پس از آزادي آية اللّه كاشاني از زندان، نوّاب صفوي به ديدن ايشان رفت و گفت: «در راه اجراي احكام اسلام و رسيدن به هدف ديني خود، با مشورت و همكاري شما، حاضرم تا آخرين نفس استقامت كنم و از آزار دشمن نهراسم.»3

ـ نوّاب در كوچه و بازار، هر كجا كه مي رفت، ممكن نبود نهي از منكر نكند. به همين دليل، هركس با او برخورد مي كرد، كلاه شاپو يا كروات داشت، از ترس نوّاب و يا به احترام او، آن را پنهان مي نمود.4

ـ در سفري كه نوّاب به مصر داشت، از سوي مجله معروف مصري آخرالزمان، از او سؤال شد: «آيا به شما اجازه مي دهند به تهران برگرديد؟» او در جواب گفت: «اجازه ما هميشه با خود ماست. علاقه شما به زندگي تان، موجب ترديد و ترس شما شده است. اگر ايمان داشتيد كه زندگي در اختيار كسي نيست و كسي هم نمي تواند شما را از آن محروم سازد يا آن را به شما ببخشد، البته وضع شما چنين نمي شد.»5

ـ در پايان گردهمايي كشورهاي اسلامي در شهر «قدس»، نوّاب به ديدار ملك حسين بن طلال، پادشاه اردن، رفت و به او گفت: «تو از سلاله پيامبري; بنابراين، پسر عموي من هستي. خودت و دينت و ملّتت را خوب نگه داري كن. بايد اسلام به مرحله مجد و عظمت ايام جدّ بزرگوارت محمّد(صلي الله عليه وآله)برسد. بايد كه جز محبت خدا و رسول محبّت كسي در دل تو جا نداشته باشد. تو نبايد از احدي بترسي...»6

ـ خليل طهماسبي پس از ترور رزم آرا، در گفتوگو با بازپرس شعبه 1 كلانتري بخش 8 تهران گفت: «... باكي از كشته شدن ندارم; براي اينكه خداوند مي فرمايد: (وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتاً بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ) (آل عمران: 169) اين دنيا حكم كاروان سرايي دارد و كساني كه براي خوش گذراني دو روزه، شكم كثيف خود را آلوده به همه نوع كثافتي مي كنند و مرتكب هر نوع خيانتي نسبت به دين و مملكت مي شوند، فكر نمي كنند كه خدا روز حساب گريبان آن ها را گرفته و به كيفر اعمالشان مي رساند. اين را شما بدانيد كه اينجا مملكت آل محمّد(صلي الله عليه وآله) است.»7

البته فداييان خود را مستقل از مرجعيت تشيّع نمي دانستند. وقتي از نوّاب سؤال شد: شما اعلم هستيد يا آقاي بروجردي؟ گفت: طبعاً آقاي بروجردي. گفتند: پس چرا كارهايي كه تو مي كني او نمي كند؟ گفت: «چون من سرباز اسلامم و آقاي بروجردي افسر، و تا زماني كه سرباز هست، افسر به ميدان نمي رود. ايشان مقامشان عالي تر است.»8

فداييان در عين حال، دين را جداي از سياست تلقّي نمي كردند. از اين رو، نوّاب در جواب فردي كه او را به خاطر كشتن علاء مؤاخذه كرد، گفت: « اين تز شماست كه مي گوييد: سياست از دين جداست. ما اين پيمان ]منظور پيمان بغداد است كه علاء آن را به امضا رسانيد[ و شركت و نظارت بر آن را جزو مسائل اسلامي مي دانيم.»9

آية اللّه طالقاني در مورد فداييان مي گفت: «فداييان اسلام، جواناني پرشور و مؤمن، آن ها راه را باز و موانع را برطرف مي كردند. مانع اول (هژير) را برداشتند، انتخابات آزاد شروع شد؟ مانع بعدي (رزم آرا) را برداشتند، صنعت نفت ملّي شد.»10

آية اللّه خامنه اي، رهبر معظّم انقلاب، نيز از خاطرات نوّاب ياد مي كند: شعار او در مشهد در مدرسه «سليمان خان» و مدرسه «نوّاب» اين بود كه «اسلام بايد زنده شود.» وقتي او به افراد كرواتي مي رسيد، مي گفت: اين بند را اجانب به گردن ما انداخته اند. بايد گفت: اولين جرقه هاي انگيزش انقلاب اسلامي به وسيله نوّاب در من به وجود آمد و هيچ شكي ندارم كه اولين آتش را در دل ما نوّاب روشن كرد.11

فداييان اسلام و ملّي شدن صنعت نفت ايران
تأسيس جنبش «فداييان اسلام» در سال 1324 هـ .ش تقريباً مقارن با آغاز تلاش هاي جدّي نيروهاي گوناگون براي ملّي شدن صنعت نفت ايران بود و چون از ديدگاه فداييان، ملّي شدن صنعت نفت پيروزي بزرگي در كوتاه نمودن دست استعمار و دشمنان اسلام از دخالت در امور كشور و نيز كسب استقلال ملّي ـ ديني كشور و در حقيقت، پيروي اسلام تلقّي مي شد، از هيچ تلاشي براي تحقق آن فروگذاري ننمودند.

با بررسي سير مبارزات فداييان از ابتدا تا به پايان، مي توان به طور مشخص، در راه ملّي شدن صنعت نفت ايران، دو مرحله كاملا مجزّا و متفاوت را در نظر گرفت:

در مرحله اول، نگاه فداييان تنها متوجه استعمار خارجي و يا استبداد داخلي و در كل، متوجه سمت خاصي نبود، بلكه فداييان در اين مرحله، كه نقطه آغاز مبارزاتشان مي باشد، با يك نگاه جامع و كلي، در صدد اعلان موضع و بيان ديدگاه ها و افكار خود بودند و اصولا در اين مرحله، ملّي شدن صنعت نفت ايران به مرحله حسّاس و تعيين كننده خود نرسيده بود. اما فداييان به تعبيري در اين دوران، نوعي مبارزه ايدئولوژيكي را البته به روش خاص خود، در پيش گرفتند و در حقيقت، در اين مبارزه مسير مبارزات بعدي و مواضع آينده آنان ترسيم گرديد و شعار اصلي آنان بدين صورت نشان داده شد كه اينان با هر شخص، جناح، قدرت و تفكري كه درصدد از بين بردن ارزش ها و منافع ملّي ـ مذهبي باشد، خواهند جنگيد.

يكي از مهم ترين اقدامات فداييان در اين مرحله، ترور احمد كسروي12 توسط برادران واحدي در 20 اسفندماه 1324 هـ .ش است. البته، نوّاب ابتدا طي جلساتي با كسروي به گفتوگو نشست13 تا آنكه از ارتداد وي مطمئن شد. يكي ديگر از كارهاي فداييان، كشتن دكتر برجيس بود كه در اصل، يهودي بود، اما بهايي شده بود. نوّاب و ديگران بر اين اعتقاد بودند كه وي شمار زيادي از مسلمانان را با داروي اشتباهي كشته است. به همين دليل، به سراغ او رفتند و وي را كشتند.14

در همين مرحله بود كه فداييان اسلام نخستين اطلاعيه خود را منتشر كردند كه ادبياتي انقلابي و اسلامي داشت و ترسيم كننده مسير مبارزات فداييان تا به انتها بود: «ما زنده ايم و خداي منتقم جبّار بيدار. خون هاي بيچارگان از سرانگشت خودخواهان شهوتران، كه هر يك به نام و رنگي پشت پرده هاي سياه و سنگرهاي ظلم و خيانت و دزدي خزيده اند، ساليان درازي است فرو مي ريزد و گاه دست انتقام الهي هر يك از اينان را به جاي خويش مي سپارد و ديگر يارانش عبرت نمي گيرند...»15

اما در مرحله دوم، فداييان اسلام به طور فعّال، وارد صحنه مبارزات ملّي شدن صنعت نفت ايران گرديدند و مشخصاً با مخالفان ملّي شدن صنعت نفت درگير شدند. در اين مرحله، هدف و جهت مشخص بود و آن هم مبارزه با استعمار خارجي و از ميان برداشتن هر مانعي بود كه با ملّي شدن صنعت نفت مخالفت ميورزيد. در اين مرحله، دو نقطه عطف و در حقيقت، دو اقدام اساسي و يا به تعبير ديگر، دو ضربه كاري را در مبارزات فداييان مي توان مشاهده نمود:

اولين اقدام اساسي فداييان در اين مرحله، ترور عبدالحسين هژير، وزير درباري شاه بود. هژير درصدد بود در انتخابات، با تقلّب، نمايندگان باب طبع استعمار و دربار را از صندوق درآورد16 كه با ترور وي به دست سيدحسين امامي، در آبان ماه 1328، علاوه بر اينكه محبوبيت فداييان افزايش يافت، زمينه نهضتي ملّي پديد آمد و فشارهاي فداييان، كه با اطلاعيه هاي آتشين آنان شدت بيشتري به خود مي گرفت، موجب شد تا انتخابات تهران باطل اعلام شده، جوّ سياسي به نفع رهبران «جبهه ملّي» تغيير يابد و شش تن از اعضاي «جبهه ملي» (از جمله دكتر مصدق) و نيز آية اللّه كاشاني به مجلس شانزدهم راه پيدا كنند17 و در نهايت هم اين مجلس شانزدهم بود كه موفق شد تا لايحه ملّي شدن صنعت نفت را تصويب نمايد. البته اعدام انقلابي هژير آثار ديگري هم داشت: دولت تاريخ افتتاح مجلس «سنا» را تغيير داد و انجمن نظارت، انتخابات مجلس شوراي ملّي را ـ همان گونه كه اشاره شد ـ باطل كرد.18

از اين اقدام فداييان مي توان به «فضاسازي براي ملّي شدن صنعت نفت ايران» ياد نمود. فداييان با كنار زدن هژير، زمينه ورود «جبهه ملّي» و كاشاني را به مجلس مهيّا نمودند و در حقيقت، فضا را براي تحرّكات اين دو گروه، يعني نيروهاي ملّي و مذهبي براي ملّي كردن صنعت نفت كشور، آماده ساختند.

دومين اقدام اساسي فداييان در اين مرحله، كه در حقيقت، بزرگ ترين و مهم ترين اقدام آنان در راه ملّي شدن صنعت نفت ايران بود، ترور ژنرال محمّد رزم آرا، نخستوزير شاه، بود. رزم آرا در 6 تيرماه 1329 با يك وجهه نظامي، دولت خود را به مجلس آورد. رزم آرا از مخالفان جدّي ملّي شدن صنعت نفت بود.19 او به قدرت و ابتكار مردم اعتقادي نداشت، آمده بود تا در برابر خواست مردم بايستد. وي خواهان ادامه حضور انگليسي ها در ايران بود تا صنعت نفت ايران را اداره نمايند.20 اين جمله معروف از اوست كه گفت: «ملتي كه نمي تواند براي خود لولهنگ (آفتابه) بسازد، چطور مي خواهد صنايع نفت خود را اداره كند؟»21

يكي از اهداف اصلي دولت رزم آرا روشن كردن تكليف قرارداد الحاقي «گس ـ گلشائيان» بود.22 در چنين اوضاعي، نوّاب وكلاي «جبهه ملّي» را به ملاقات دعوت كرد و طي استدلال هاي مفصّل، به آنان گفت: تنها از طريق اسلام مي توان با اجانب، بخصوص انگليس، مبارزه كرد. اما وكلاي «جبهه ملّي» از قدرت رزم آرا مي ترسيدند. و بكلي نظريه «ملّي شدن صنعت نفت» را شكست خورده مي پنداشتند.23 در عين حال، سيّد عبدالحسين واحدي، يكي از اعضاي فداييان اسلام، روز جمعه 11 اسفندماه 1329 در يك سخنراني در «مسجد شاه»، كه بيش از دو ساعت طول كشيد، ضمن برشمردن آنچه طي سي سال عصر سلطه خاندان پهلوي بر ملت ايران رفته بود، حكومت هاي شوروي، انگليس و آمريكا را به خاطر دخالت در امور داخلي مردم ايران، به شدت محكوم نمود و اعلام داشت: نفت ايران متعلّق به مردم ايران است و هيچ بيگانه اي حق طمع در ثروت اين مرز و بوم ندارد و دولت رزم آرا نيز دولت فرمايشي شاه است. او در پايان افزود: «اي رزم آرا! اگر تا سه روز ديگر خودت كنار نروي تو را خواهيم فرستاد.»24

در نهايت، خليل طهماسبي به دستور نوّاب، در تاريخ 16 اسفندماه 1329 رزم آرا را ترور نمود25 و خود دستگير شد. با قتل رزم آرا، سهام شركت نفت در بورس لندن تنزّل يافت و فشار مطبوعات بر شاه و مجلس براي تصويب لايحه ملّي شدن صنعت نفت بيشتر شد و سرانجام، مجلس شوراي ملّي در تاريخ 24 اسفندماه 1329 يعني هشت روز پس از كشته شدن رزم آرا، لايحه ملّي شدن صنعت نفت ايران در سراسر كشور را به اتفاق آراء تصويب نمود و در 29 اسفندماه سال 1329 توسط مجلس «سنا» تأييد شد.

نتيجه
«فداييان اسلام» يكي از نيروهاي مؤثر در تثبيت ملّي شدن صنعت نفت ايران بودند. اينان با توجه به اعتقاد راسخ خود و با درك اوضاع سياسي زمان و مشاهده استبداد داخلي و استعمار خارجي، بهترين راه مبارزه عليه مخالفان ملّي شدن نفت ايران را در ترور آنان يافتند.

فداييان در دو مرحله، مبارزات خود را تداوم دادند. در مرحله اول، اعلام موضع كردند و نوعي مبارزه ايدئولوژيكي در پيش گرفتند. در اين مرحله، افرادي همچون كسروي و دكتر برجيس قرباني فداييان شدند. در مرحله دوم، كه زمان مبارزات جدّي فداييان در راه ملّي شدن صنعت نفت بود، ابتدا با ترور عبدالحسين هژير و ورود مصدق و كاشاني به مجلس شانزدهم، زمينه را براي تحرّكات و تلاش هاي نيروهاي ملّي و مذهبي فراهم آوردند و سپس با ترور رزم آرا، يكي از اصلي ترين موانع ملّي شدن صنعت نفت ايران را از صحنه حذف كردند و در نهايت، صنعت نفت ايران در 29 اسفندماه سال 1329 ملّي شد.

پي‌نوشت‌ها


--------------------------------------------------------------------------------

1ـ احمد كسروى، عبدالحسين هژير، ژنرال محمّد رزم آرا و حسين علاء از جمله رجال سياسى معروف و صاحب منصبانى بودند كه همگى به دست «فداييان اسلام» و يا در اثر تحركّات اينان، به قتل رسيدند.

2ـ رسول جعفريان، جريان ها و جنبش هاى مذهبى ـ سياسى ايران سال هاى 1320ـ1357، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1381، ص 115.

3ـ سيدمجتبى نوّاب صفوى، فداييان اسلام (تاريخ، عملكرد و انديشه)، به كوشش سيدهادى خسروشاهى، تهران، اطلاعات، 1375، ص 57.

4ـ ياد (بنياد تاريخ انقلاب اسلامى)، سال دوم، ش 6، بهار 1366، ص 49.

5ـ نعمت اللّه جهانبانويى، مصدق و نهضت هاى منطقه اى، تهران، توس، 1378، ج 1، به نقل از: روزنامه فردوسى، ش 124، (سال 1332).

6ـ همان، به نقل از: روزنامه فردوسى، ش 120، ص 7.

7ـ عليرضا زهيرى، عصر پهلوى به روايت اسناد، دفتر نشر و پخش معارف، 1379، ص 157 (شماره پرونده: 1341، شماره شعبه: 1، تاريخ 1329/12/18.)

8ـ ياد، ش 6، سال دوم، ص 37.

9ـ همان، ص 37.

10ـ رسول جعفريان، پيشين، ص 118.

11ـ مجله پانزده خرداد، ش 5ـ6، ص 6ـ7.

12ـ احمد كسروى، مورّخ معروف ايران، كه فكر ادعاى نبوّت را در سر خود مى پروراند، تصميم گرفته بود مكتب شيعه را، كه بزرگ ترين سد راه اشاعه افكار پليد خود مى پنداشت، با هجو كردن اساس علمى و فلسفى آن، از ميان ببرد و راه را براى رسيدن به هدف شيطانى خود هموار سازد. وى ضمن هجو علما و روحانيان شيعه، آن گاه كه مبارزى را در اين مسير در مقابل خود نديد، پا را از اين فراتر نهاد و شروع به هتّاكى به امام صادق (ع) نمود. (سيدحسين خوش نيت، سيدمجتبى نوّاب صفوى، انديشه ها مبارزات و شهادت او، منشور برادرى، 1360، ص 17.) در واقع، كسروى در پوشش زدودن خرافات از مذهب تشيع، بدترين حملات را به اسلام كرد و با هوچيگرى و تمسخر شعائر اسلامى، به ايجاد اختلاف و القاى شبهات در بين مسلمانان پرداخت تا جلوى حركت يكپارچه مسلمانان را بگيرد. (بادامچيان ـ بنايى، هيئت هاى مؤتلفه اسلامى، اوج، 1362، ص 24.)

13ـ نمونه آن مجلس بحث با كسروى است كه گزارش تفصيلى آن در مجله دنياى اسلام، سال اول، ش 9 آمده است.

14ـ رسول جعفريان، پيشين، ص 103.

15ـ همان، ص 103.

16ـ بادامچيان ـ بنايى، پيشين، ص 25.

17ـ ر.ك: مصدق و نبرد قدرت، ص 152 و 153 به نقل از: عليرضا زهيرى، پيشين، ص 156 / رسول جعفريان، پيشين، ص 107 و 108.

18ـ محمّدحسين فكور، شبنم سرخ، قم، بوستان كتاب، 1380، ص 48.

19ـ سيدحسين خوش نيّت، پيشين، ص 47.

20ـ محمدحسين فكور، پيشين، ص 52.

21ـ سيدمجتبى نوّاب صفوى، پيشين، ص 106.

22ـ اين قرارداد ضمن تأييد قرارداد 1312 مبنى بر واگذارى امتياز نفت جنوب به انگليس، دعاوى ايران را نيز تصفيه شده و پايان يافته تلقّى مى كرد. (اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا، مصدق و نهضت هاى ملّى ايران، 1357، ص 77ـ79.)

23ـ سيدمجتبى نوّاب صفوى، پيشين، ص 113 و 114.

24ـ سيدحسين خوش نيّت، پيشين، ص 52ـ54.

25ـ در مورد قتل محمّد رزم آرا، اين نكته نيز قابل توجه است كه با بررسى پرونده پزشكى قانونى وى، مشخص شد گلوله اى كه منجر به كشته شدن رزم آرا شده، از پشت سر به او خورده است، و حال آنكه طهماسبى از جلو به سمت رزم آرا شليك نمود. مى توان اين گونه استنباط كرد كه در صورت صحّت موضوع، علاوه بر فداييان، كس يا كسان ديگرى نيز در قتل رزم آرا شركت داشته اند، هرچند بحث مبسوط در صحّت و سقم اين قضيه از حوصله اين مقاله خارج است.