فساد در دربار

يكي از بهترين روش‌هاي بررسي كارنامه هر حكومت و رژيم سياسي، بررسي خاطرات سران و رهبران آن پس از سقوط و فروپاشي است.
در گزارش حاضر تلاش شده است تا با استفاده از خاطرات، دست‌نوشته‌ها و مصاحبه‌هاي سران رژيم پهلوي، ابعاد مختلف فساد در اين دوران به صورت اجمالي بررسي شود.
 
پس از سقوط رژيم پهلوي در سال 1357 و پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري حضرت امام خميني‌ره، برخي از سران و دولتمردان پهلوي، چه آنها كه به خارج فرار كردند يا آنها كه در داخل كشور ماندند، دست به انتشار خاطرات و يادداشت‌هاي شخصي خود از دوران رژيم سابق زدند.
از جمله مهمترين افرادي كه چنين اقدامي كردند، مي‌توان به ارتشبد حسين فردوست، رئيس دفتر ويژه اطلاعات شاهنشاهي و همچنين اسدالله علم، وزير دربار رژيم پهلوي دوم اشاره كرد. در رده‌هاي پايين‌تر مي‌توان به افرادي نظير اردشير زاهدي سفير وقت ايران در امريكا، اميرعباس هويدا نخست‌وزير سابق، ارتشبد بهرام آريانا، احمدعلي مسعودانصاري، ارتشبد قره‌باغي و... اشاره كرد.

فساد اخلاقي‌‏

شايد به جرات بتوان گفت كه يكي از سياه‌ترين دوران تاريخ حكومت ايران از منظر فساد اخلاقي حاكمان، دوران پهلوي دوم بوده است. به طوري كه اكثر دولتمردان و سياستمداران رده بالاي حكومتي وقت به روش‌هاي مختلف داراي فساد اخلاقي بوده‌اند.اين موضوع كه از شخص محمدرضا پهلوي و اشرف پهلوي (خواهر دوقلوي شاه) شروع مي‌شد و تا پايين‌ترين سطوح مديريتي كشور وجود داشت، حتي برخي سران و دولتمردان پهلوي نظير اميرعباس هويدا و اشرف در اين زمينه شهره خاص و عام بودند.نمونه‌هاي زير به عنوان مصاديقي چند از فساد اخلاقي سركردگان رژيم پهلوي دوم، آورده مي‌شود.

فساد اخلاقي شاه:

حسين فردوست در خاطرات خود از تحصيل در سوئيس همراه محمدرضا پهلوي، با اشاره به روابط مخفيانه محمدرضا پهلوي (كه نوجواني بيش نبود) با يك پيشخدمت مدرسه و مسائلي كه پس از آن اتفاق افتاد، تصريح مي‌كند: «محمدرضا از مساله جنسي زجر مي‌كشيد و نسبت به نفيسي (پيشكار شاه) كه‌ 2 رفيقه داشته، عقده خاصي پيدا كرده بود.» (فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، 1370، جلد 1، ص 48)
فردوست در قسمتي ديگر از خاطرات خود تاكيد داشت كه «محمدرضا در طول حيات خود زندگي زناشويي سالمي نداشت و به تمام معنا، فردي عياش بود» و در ادامه نام تعدادي از زناني كه محمدرضا با آنها (به طور غيرشرعي و غيررسمي) در ارتباط بود را ذكر مي‌كند كه بالغ بر حداقل 10 نفر مي‌شد و اين در حالي است كه فردوست تصريح مي‌كند:
«محمدرضا قبل و بعد از ازدواج با فرح كه زن رسمي‌اش بود، با زن‌هاي زيادي رابطه داشت. رفيقه‌هاي يكشبه و چندشبه فراواني داشت كه معرف آنها اشرف (خواهرش) و عبدالرضا (برادرش) بودند و اينها بيشتر از رده ميهمانداران خارجي هواپيمايي‌ها بودند. در مسافرت‌هايش به امريكا هم زن‌هاي متعددي را مي‌ديد كه دولو (دوست شاه) به او معرفي مي‌كرد و من در جريان نبودم، ولي مطلع مي‌شدم به طور كلي پول‌هاي كلاني به اين‌ها مي‌داد». (فردوست، حسين، ظهور و سقوط پهلوي، 1370، ص 209)

فساد اخلاقي اشرف پهلوي:

به شهادت بسياري از منابع و رجال پهلوي، اشرف برخلاف شمس و محمدرضا پهلوي، كودك مورد علاقه پدرش (رضاخان) نبود و همين مساله نيز اثر رواني عجيبي بر شخصيت او گذاشته بود.
وي تلاش داشت تا خود را زني بسيار زيبا و محبوب نشان دهد و در اين راه دست به اعمال غيراخلاقي بسياري مي‌زد.حسين فردوست در خاطراتش از اشرف با عنوان «شيطان» نام مي‌برد و اعتقاد دارد كه مي‌توان اشرف را «فاسدترين زن جهان» ناميد. موارد زير گزيده‌اي از اظهارات فردوست در خصوص اشرف است: «در تاريخ زنان فاسد جهان، تالي اشرف يا نيست يا نادر است. معتاد، قاچاقچي مواد مخدر، عضو مافياي امريكا.»
(فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، 1370، ص 238)
«اگر بخواهم در زمينه روابط جنسي اشرف وارد جزئيات شوم، خود كتاب مفصلي خواهد شد». (همان، ص 232)
«اشرف يك قمارباز حرفه‌اي در حد اعلاء بود و قماربازهاي حرفه‌اي را جمع مي‌كرد و وارد محفل خصوصي محمدرضا (پهلوي) مي‌نمود.» (همان، ص 236)
«اشرف قاچاقچي بين‌المللي بود و به هر جا كه مي‌رفت در يكي از چمدان‌هايش هروئين حمل مي‌كرد و كسي هم جرات نمي‌كرد آن را بازرسي كند.» (همان، ص 237)

فساد هويدا، نخست‌وزير رژيم پهلوي:

يكي از دولتمردان رژيم پهلوي دوم كه به فساد اخلاقي شهره بود، اميرعباس هويدا بود. وي به عنوان يك «همجنس‌گرا» نه‌تنها در ميان خواص دربار پهلوي بلكه در سطح عموم مردم شهرت داشت و محمدرضا پهلوي نيز از اين موضوع اطلاع كامل داشت.
گزارش‌هاي متعدد ساواك در سال‌هاي 1350 الي 1355 حاكي از اوج فساد اخلاقي هويدا بوده است. حسين فردوست در خاطراتش از رژيم پهلوي، چند مورد از اين اسناد را آورده است كه ذكر آنها در اين گزارش، از نظر اخلاقي صحيح نيست. (فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، صص 396 و 397)

اردشير زاهدي، سفير ايران در امريكا:

اردشير زاهدي را مي‌توان به عنوان يكي از فاسدترين رجال رژيم محمدرضا پهلوي برشمرد.
زاهدي يكي از چهره هاي خبرساز مطبوعات غرب محسوب مي‌شد و بكرات گزارش‌هايي ازريخت و پاش‌ها و هرزگي‌هاي وي در جرايد كثيرالانتشار اروپا و امريكا درج شد.
حسين فردوست نيز به عنوان يكي از سركردگان رژيم پهلوي در كتاب خاطراتش 7 سند مهم از فساد اخلاقي زاهدي را آورده است. (همان، صص 269 و 271)
ناگفته نماند كه جز فردوست، افراد ديگري نظير مينو صميمي (منشي امور بين‌الملل فرح پهلوي) نيز پرده از مفاسد اخلاقي زاهدي برداشته‌اند.

اسدالله علم، وزير دربار محمدرضا پهلوي:

علم را مي‌توان يكي از چهره‌هاي سنتي و بانفوذ دربار محمدرضا پهلوي دانست. به‌رغم اين كه نامبرده به دنبال افزايش نفوذ قدرت سياسي و افزايش اموال و دارايي‌ها بود، در زمينه مفاسد اخلاقي يكي از همراهان ثابت‌قدم شاه بود.
وي در يادداشت‌هايش بكرات اعتراف مي‌كند كه همراه با شاه يا انفرادي، به مسائل غيراخلاقي مي‌پرداخته است.
به عنوان مثال در يادداشت 6 مهر 1348 آورده است: «شام را با... خوردم. خوش نگذشت. تماما گريه كرد كه وضع آينده‌ام نامعلوم است. من گفتم اگر روي زناشويي با من حساب مي‌كني، بايد به صراحت بگويم كه چنين كاري نمي‌توانم بكنم. ولي مثل يك عضو خانواده من مي‌تواني راجع به آينده حساب بكني.» (عاليخاني، علينقي، يادداشت‌هاي علم، جلد اول،ص 265)

فرح پهلوي (ديبا):

علي‌رغم تلاش‌هاي فراوان فرح پهلوي براي اين‌كه از خود چهره‌اي فرهنگي و كاملا مبادي آداب نشان دهد، در واقع وي نيز از مفاسد اخلاقي مبرا نبود.
احمدعلي مسعود انصاري، از مشاوران فرح پهلوي در كتاب خاطراتش به رابطه نامشروع فرح و فردي به نام جوادي (كه سال‌ها نيز ادامه داشت) اشاره مي‌كند.
وي همچنين در قسمت ديگري از خاطراتش به روابط نامشروع فرح با برخي افراد ديگر در دوران فرار شاه (در مصر) اشاره مي‌كند و ذكر مي‌كند كه شاه، حتي پس از اطلاع از اين قضيه نيز عكس‌العمل خاصي انجام نداد و با فرح برخورد نكرد و فقط ظاهرا به يك تذكر سطحي بسنده كرد. (مسعود انصاري، احمدعلي، من و خاندان پهلوي، 1370، صص 160 و 161)
از ديگر صاحب‌منصبان رژيم پهلوي كه مشهور به مفاسد اخلاقي بودند، مي‌توان به سپهبد عبدالكريم ايادي (پزشك مخصوص شاه)، پرويز خوانساري (معاون وزير امور خارجه) و بسياري ديگر از سركردگان رژيم پهلوي دوم اشاره كرد.

مفاسد اقتصادي و مالي‌

دربار پهلوي دوم و افراد وابسته به آن، در سطوح مختلفي داراي مفاسد اقتصادي چشمگير بودند و اين در حالي بود كه نهادهايي نظارتي‌ نظير بازرسي ويژه شاهنشاهي يا ساواك كاملا از اين مفاسد باخبر بودند و آن را به اطلاع محمدرضا پهلوي مي‌رساندند.
گفتني است، فساد اقتصادي در زمان پهلوي دوم به روش‌هاي مختلف انجام مي‌شد. مثلا گاهي در قراردادهاي خريد اقلام خارجي و يا تسليحاتي، پورسانت‌هاي بسيار چشمگيري از سوي شركت‌هاي فروشنده به عامل فروش اعطاء مي‌شد و يا اين‌كه فردي براي ارتقاي شغلي و يافتن پستي حساس، به اعطاي رشوه به برخي افراد با نفوذ دربار اقدام مي‌كرد.
در برخي زمينه‌ها نيز، طرح‌هاي بسيار پولساز و كلان به شركت‌هاي وابسته به دولتمردان پهلوي اعطا مي‌شد و حتي مناقصه‌اي هم در اين زمينه انجام نمي‌شد.
موارد زير به عنوان قطره‌اي از درياي مفاسد اقتصادي سران رژيم پهلوي آورده مي‌شود:

اشرف پهلوي:

حسين فردوست اعتقاد دارد كه اشرف به هيچ‌چيزي بيش از مرد و پول علاقه نداشت.اشرف به عنوان يك كانال مهم ارتباطي ميان افراد خواستار ارتقاي شغلي و دربار مطرح بود و علنا پول مي‌گرفت و شغل (اعم از وكالت، وزارت و سفارت) مي‌داد.
وي افراد را پس از انتصاب به پست‌هاي بالاتر نيز رها نمي‌كرد و از آنها پول طلب مي‌كرد.از كانال‌هاي ديگر درآمد اشرف مي‌توان به درآمد حاصل از فروش بليت‌هاي بخت‌آزمايي اشاره كرد. وي به واسطه اين بليت‌ها، 4 تا 5 ميليون تومان حق حساب مي‌گرفت.
اشرف نه تنها خود به طورعلني از راه‌هاي نامشروع كسب درآمد مي‌كرد، بلكه تحت لواي افرادي ديگر نيز ثروت جمع مي‌كرد. به عنوان مثال، وي فردي به نام اسكندري را پيدا كرده بود كه از خويشاوندان نزديك ايرج اسكندري، رهبر حزب توده بود. اسكندري توانسته بود با دوز و كلك اراضي فرودگاه مهرآباد را كه دولتي بود، به نام خود ثبت كند و به فروش برساند كه مطمئنا درصد زيادي از اين درآمد نصيب اشرف مي‌شد.

خاندان ديبا (خانواده فرح پهلوي):

خانواده ديبا پيش از ازدواج فرح با محمدرضا پهلوي يكي از خانواده‌هاي كم بضاعت بودند. ولي پس از اين ازدواج در بسياري از حوزه‌هاي مالي و اقتصادي فعال شدند و دست به سوءاستفاده‌هاي كلان زدند.
مثلا پدر فرح كه يك مهندس ساختمان معمولي بود، پس از ازدواج دخترش با محمدرضا پهلوي، مقاطعه‌كاري‌هاي سازمان برنامه را منحصر به خود كرد و با كمك فردي ديگر به نام صفي اصفيا كه در آن زمان رئيس سازمان برنامه بود، با 25 درصد استفاده به ديگران واگذار مي‌كرد.
همچنين بايد اشاره كرد كه دفتر فرح پهلوي نيز يكي از مكان‌هاي ريخت و پاش و اسراف شديد بيت‌المال در دوران پهلوي دوم بود و به بهانه‌‌هاي مختلف (حفاظت از آثار عتيقه و هنري) هزينه‌هاي بسيار سنگيني تحميل مي‌كرد.
در اين ميان افرادي نظير مهندس قطبي (پدر رضا قطبي)، مجيد اعلم (دوست صميمي محمدرضا پهلوي) و مهندس ديبا (جواني 35 ساله از بستگان فرح)، حداكثر سوءاستفاده را از اين نزديكي به فرح و ارتباط با دفتر وي انجام دادند.
وخامت اين اوضاع به حدي بود كه فردوست در خاطراتش اين ايام را به دوران قاجار تشبيه و از آن با تعبير اوج فساد و چپاول و غارتگري ياد مي‌كند. (همان، ص 215)

فرمانفرمائيان:

يكي از موارد سوءاستفاده مالي كه از سوي دفتر ويژه اطلاعات و بازرسي شاهنشاهي برملا شد، به شخصي به نام فرمانفرمائيان مربوط بود. وي با حقه‌بازي توانست به شاه بقبولاند كه استاديوم يكصد هزارنفري تهران از جهت استحكام و ثبات مشكل دارد و لازم است تعمير شود و نتيجتا نيز خود با دستور محمدرضا پهلوي اين كار را انجام داد و از اين راه، سود كلاني برد. (فردوست،حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ص 267)

مجيد اعلم:

وي به واسطه رفاقت زيادي كه با شخص محمدرضا پهلوي داشت، توانست در مدت كوتاهي مافياي قاچاق سيمان را در كشور تشكيل دهد و دست به احتكار صدها هزار كيسه سيمان در كشور بزند. روش او نيز از اين قرار بود كه صدها مقاطعه كاري را از سازمان برنامه مي‌گرفت و پس از تصويب طرحها، سيمان را اخذ و احتكار و سپس، طرحها را به ديگران واگذار مي‌كرد. در واقع وي با اين كار هم صاحب صدها هزار كيسه سيمان مي‌شد و هم 20 درصد ارزش كل طرحها را مي‌گرفت. او سيمان‌هاي احتكار شده را به قيمت دولتي 75 ريال مي‌گرفت و به قيمت250 تا 320 ريال در بازار آزاد مي‌فروخت. (همان، صص 267 و 268)

جمع‌بندي‌

بررسي كامل فساد در (همه ابعاد آن) در دوران پهلوي دوم، نياز به سالها تحقيق و كنكاش دارد و مطمئنا در قالب يك تحقيق مختصر نمي‌توان آن را به طور كامل بررسي كرد، ولي به طور كلي فساد اخلاقي و سوءاستفاده‌هاي مالي در اين دوران را نمي‌توان با هيچ دوران ديگري از تاريخ چند هزار ساله ايران مقايسه كرد.
اين مفاسد كه از شخص محمدرضا پهلوي، فرح و اشرف آغاز مي‌شد، تا پايين‌ترين سطوح مديريتي كشور ادامه داشت و اساسا نه تنها هيچيك از مفسدان توبيخ نمي‌شدند، بلكه در بيشتر موارد ارتقاي مقام نيز پيدا مي‌كردند. به نظر مي‌رسد؛ رسانه ملي با پرداختن به اين موارد و استفاده از مدارك دسته اول موجود در اين زمينه، مي‌تواند نقش بسيار مهمي در تنوير افكار نسل جوان كشور كه آن زمان را درك نكرده‌اند، داشته باشد.

فساد مالي محمدرضا پهلوي‌

يكي از موارد فساد مالي شخص محمدرضا پهلوي، فروش زمين‌هاي مربوط به بنياد پهلوي بود. در واقع محمدرضا پهلوي در قالب بنياد پهلوي، افرادي را مامور مي‌كرد تا هر چه زمين مرغوب داراي مالك يا بلاصاحب را (اعم از شهري يا زراعي، دره، كوه، تپه و...) تصرف كنند و به فروش برسانند و به حساب شخص وي واريز كنند. (فردوست، حسين، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي،1370، ص 217)
جنبه ديگر از فساد مالي محمدرضا پهلوي به معاملات تسليحاتي مربوط مي‌شود. در اين معاملات تسليحاتي كه با ماموريت ارتشبد حسن طوفانيان (استاد دانشكده جنگ) صورت مي‌گرفت، پورسانت‌هاي بسيار سنگين به حساب شخصي محمدرضا پهلوي و طوفانيان واريز مي‌شد. در برخي موارد هم، محمدرضا پهلوي به طوفانيان دستور مي‌داد مبالغ واريزي شركتهاي خارجي براي پورسانت را به حساب افراد مختلفي (از دولتمردان) واريز كند. (همان، صص 220)
حسين فردوست همچنين به واسطه‌گري محمدرضا پهلوي در معاملات تسليحات غرب با برخي كشورهاي منطقه اشاره مي‌كند. به عنوان نمونه، در يك مورد محمدرضا پهلوي با واسطه‌گري بين عربستان‌سعودي و آلمان در مورد فروش تسليحات، 800 هزار فرانك سوئيس حق حساب دريافت كرد كه به دستور وي به حساب ارتشبد نصيري (رئيس ساواك) واريز شد.‌ (همان، ص 226)