تجدد و کشف حجاب‏

حجاب از ضروریات اسلام است. فقهاى شیعى، بلکه همه علماى دین از صدر اسلام تاکنون با توجه به دلایل نقلى (آیات و روایات) و عقلى، به وجوب حجاب حکم کرده و آن را از احکام مسلّم و ضرورى اسلام دانسته‏اند. (1) و در تشریح دلیل‏ها و حکمت آن رساله‏ها و کتاب‏هاى فراوانى نگاشته‏اند.
بر خلاف پندار، برخى از روشنفکران سکولار، حجاب در ایران باستان و دیگر ملل گونانون جهان، پیش از اسلام، نیز وجود داشته است. به گفته «ویل دورانت» حجابى که در میان قوم یهود وجود داشته خیلى سخت‏تر از اسلام بوده است. در میان قوم یهود اگر زنى به نقض قانون مى‏پرداخت و یا با مردان نامحرم به گفتگو مى‏نشست و یا در خانه خود صدایش را به قدرى بلند مى‏کرد که همسایگان مى‏توانستند آن را بشنوند، مرد حق داشت بدون مهریه او را طلاق دهد. (2) در بیشتر تصاویر مذهبى یهودى و مسیحى زنان داراى روسرى و یا پوشش بلندى که شباهت به چادر دارد بوده‏اند. به اعتقاد «سن پل» یکى از قدیسیان کلیسا سر زن نباید بدون روسرى باشد. (3)
در ایران باستان نیز زنان داراى حجاب بوده‏اند. آنان جز باز گذاشتن دو دست، باز گذاشتن هر یک از قسمت‏هاى بدن را خلاف ادب مى‏دانستند. آنان براى پوشیدن سر از سربندى که در زیر چانه به وسیله دو بست محکم مى‏شد استفاده مى‏کردند. روى این سربند نیز یک روسرى بزرگ به نام «مکنو» مى‏پوشیدند. پوشاندن موى سر طبق آئین باستان معمول بود. (4) البته در اواخر سلسله ساسانیان به علت هرزگى و عیاشى خانواده سلطنتى و آلودگى موبدان و زوال دین زرتشتى پوشش زنان تنها پوشیدگى نبود بلکه نوعى مخفى کردن آنان از طمع شاهزادگان و مردان صاحب قدرت محسوب مى‏شد. بنابراین، اگر ویل‏دورانت مى‏گوید: در ایران باستان معمولاً زنان در اندرون خانه نگهدارى مى‏شدند و حق معاشرت با دیگران را نداشته‏اند؛ و اگر «کنت دوگوبینو»، نیز در کتاب سه سال در ایران، مى‏گوید آنچه در زمان ساسانیان بوده تنها پوشیدگى زن نبوده بلکه مخفى نگه داشتن زن بوده (5) علت خاصى داشته است که بدان اشاره کردیم.
پس از پذیرش اسلام از سوى ایرانیان، پوشش زنان ایرانى شباهت به لباس‏هاى عربى پیدا کرد ضمن آنکه سر نیز پوشیده مى‏شد.
در روزگار صفویه، هنگام خروج از خانه پوشش همگانى زنان چادر سفیدى بود که سر تا پاى آنان به جز دو چشم را مستور مى‏داشت. در دوران زندیه و قاجاریه چادر، حجاب رسمى به شمار مى‏آمد. صورت را نیز با روبندى از چلوار کلفت مى‏پوشاندند. نقاب نیز، یکى از پوشش‏هاى چهره بود و از مو ساخته مى‏شد. (6) از زمان ناصرالدین شاه در پى سفرهاى او به فرنگ تغییراتى در نوع پوشش زنان دربارى به وجود آمد و شلیته‏هاى دامن کوتاه متداول شد و با رفت و آمد فرنگیان به ایران و برخى از ایرانیان به فرنگ، بدحجابى در میان برخى از خانواده‏هاى اشراف و فرنگ رفته کم و بیش دیده مى‏شود. در روزگار مشروطیت روشنفکران غرب‏زده با الگوگیرى از غرب، بحث بى‏حجابى را طرح کردند و حجاب را مخالف تمدن و تجدد شمردند. (7)
با رفت و آمد بیشتر ایرانیان به فرنگ و ورود لباس‏هاى متنوع غربى و خیاطان و طراحان اروپایى به ویژه فرانسوى به تهران کم کم سبک پوشش مردان و زنان تغییر کرد و با فضاسازى و تبلیغ ازسوى غرب‏زدگان و تشویق آنان از سوى اربابان‏شان و ورود زن‏ها به اجتماع، رفع حجاب نیز مطرح شد. گروهى رشد و پیشرفت را مترادف با بى‏حجابى دانستند. در برابر آنان عالمان دین و برخى دیگر از روشنفکران اسلامى، طرح این گونه مسائل را مخالف اسلام و عامل خطرناکى براى جامعه اسلامى مى‏دیده‏اند.
در تاریخ معاصر ایران قرةالعین، وابسته به بابیه اولین زنى است که پوشش خود را برداشت و دیگران را نیز، به بى‏حجابى فراخواند. (8)
تاج‏السلطنه دختر ناصرالدین شاه نیز، از نخستین زنانى بود که حجاب را کنار گذاشت. (9) صدیقه دولت‏آبادى، نیز از پیشگامان رفع حجاب است. او هشت سال پیش از اعلام رسمى کشف حجاب با لباس اروپایى در خیابان‏ها ظاهر شد و به عنوان نخستین زنى که چادر از سر برداشته شهرت محله به محله و کوچه به کوچه یافت. (10)

رضاشاه و کشف حجاب‏
تبلیغات در جهت نوگرایى و تجددطلبى با آغاز سلطنت رضاشاه بیش از گذشته شد و چون از حمایت دولت جدید نیز برخوردار بود صراحت و سرعت بیشترى به خود گرفت. روشنفکران سکولار با الگوگیرى از رهبران فکرى خود چون آقاخان کرمانى و... وانمود مى‏کردند که تجددطلبى از جمله بى‏حجابى با دین ناسازگار نیست. حتى روزنامه حبل‏المتین، على (ع) را رئیس المتجددین نامید. (11) این شیوه منافقانه که حتى به هنگام رسمیت یافتن کشف حجاب نیز به کار گرفته مى‏شد بیانگر بیم و هراس گویندگان و نویسندگان غرب‏گرا از واکنش مردم مسلمان بود، چرا که پاى‏بندى مردم به عقاید دینى و شعایر اسلامى بسیار شدید بود.
مقایسه اوضاع ایران با کشورهاى همسایه مانند افغاستان از جمله کارهایى بود که در جهت تشویق مردم مسلمان ایران به تجدد و نوگرایى و فاصله گرفتن از اسلام و آموزه‏هاى آن انجام مى‏گرفت.
تحولات و دگوگونى‏هایى که در زمینه غرب‏گرایى در ترکیه آتاترک صورت مى‏گرفت و نیز اقدامات امان‏اللَّه خان در افغاستان مورد توجه روشنفکران غرب‏زده ایرانى بود و گاه و بى‏گاه در مطبوعات انعکاس مى‏یافت. حبل‏المتین، در یکى از شماره‏هاى خود با عنوان «تعلیم و تربیت نسوان افغان» تحولات افغاستان را یادآور شد و ملت متمدن ایران را کمتر از آنان در کسب تجدد ندانست. (12)
تقلید از ترکیه و آتاترک که کشورش را در جهت خواسته‏هاى غربیان هدایت مى‏کرد به شدت مورد توجه رجال ایران و رضاشاه قرار داشت.
لحن روزنامه‏ها نیز صراحت بیشترى یافت به گونه‏اى که روزنامه حبل‏المتین دلایلى را براى رفع حجاب در روزنامه خود آورد. (13)
در این زمان یعنى سال 1306 و 1307، در دربار از چادر نماز منع شد و حتى همسر رئیس‏الوزراى وقت، مخبرالسلطنه، هدایت، به سبب استفاده از چادر نماز مورد ایراد قرار گرفت به گونه‏اى که از رفتن به دربار خوددارى کرد. (14)
با ورود خانواده شاه به صورت بدحجاب به سال 1307، در حرم حضرت معصومه و حمایت رضاشاه از عمل خانواده‏اش و ضرب و شتم روحانى آمر به معروف و ناهى از منکر مرحوم شیخ محمدتقى بافقى مشخص شد که رژیم شاه مصمم به رفع حجاب و ترویج بى‏بند و بارى است. و براى این کار حتى آمادگى رویارویى با حوزه را نیز دارد.

سفر رضاشاه به ترکیه
یکى از رویدادهایى که موجب تسریع در اعلام کشف حجاب از سوى رضاشاه شد سفر او به ترکیه بود. فروغى با آشنایى قبلى که با آتاترک داشت زمینه سفر شاه را به ترکیه فراهم کرد. هدف فروغى این بود که شاه از نزدیک با مظاهر تمدن اروپا که در ترکیه رواج پیدا کرده بود آشنا شود و سپس به عنوان سوغات در ایران پیاده کند.
رضاشاه در تاریخ 12 خرداد 1313، عازم ترکیه شد. سفرش به ترکیه چهل روز طول کشید. آتاترک از او تجلیل شایسته‏اى به عمل آورد. رضاخان مجذوب سیاست‏هاى اسلام‏زدایى آتاترک در ترکیه شد و قول داد که همان سیاست را در ایران پیگیرى کند. او در سخنان خود چنین گفت: به واسطه برداشتن خرافات مذهبى در مدت سلطنت من، هر دو ملت بعد از این، با یک روح صمیمیت متقابل دست در دست هم داده و منازل سعادت و ترقى را طى خواهند کرد. (15)
رضاشاه در این مدت با همه زوایاى غرب‏گرایى و شیوه زدودن ارزش‏هاى ملى و اسلامى رژیم آتاترک آشنا شد و وقتى به ایران بازگشت تصمیم گرفت که ایران را به پاى ترکیه برساند. مخبرالسلطنه که از سال 1306 تا 22 شهریور 1312 به مدت شش سال نخست‏وزیر رضاشاه بود مى‏نویسد:
«فکر تشبه به اروپا از آن (ترکیه) به سر پهلوى آمد.» (16)
به هنگام حضور شاه در ترکیه، او از مدرسه‏اى دخترانه در آنکارا به نام عصمت‏پاشا دیدن کرد. در آن مدرسه، دختران بى‏حجاب هنگام ورود شاه با کف زدن‏هاى ممتد، مقدم او را گرامى داشتند. (17) رضاشاه پس از این دیدار به سفیر کبیر ایران، مستشارالدوله صادق مى‏گوید: هنوز عقب هستیم و فوراً باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم خصوصاً زنان اقدام کنیم. (18) تأثیر این مسافرت بر رضاشاه چنان مهم است که روزنامه رستاخیز در مقاله‏اى به مناسبت سالگرد کشف حجاب، ابتداى کشف حجاب را سال 1313، مى‏داند سالى که رضاشاه به دعوت آتاتورک به ترکیه رفت. (19)
صدرالاشراف نیز مى‏نویسد:
«رضاشاه پس از مسافرت به ترکیه در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع ترکیه از رفع حجاب زن‏ها و آزادى آنها صحبت و تشویق مى‏کرد.» (20)

گسترش مدارس دخترانه به شیوه اروپایى‏
گسترش مدارس دخترانه به شیوه اروپایى یکى دیگر از عوامل زمینه‏ساز کشف حجاب بود. این مدارس نخست به وسیله مبلغان مسیحى پایه‏گذارى شد و بعدها به وسیله برخى از بانوان غرب‏گرا و متجدد گسترش یافت. نصیرالدوله وزیر معارف کابینه وثوق‏الدوله به تأسیس یک دارالمعمات و ده دبستان دخترانه اقدام کرد. (21)
تا پیش از 1307، فارغ‏التحصیلان این مدارس تنها در مقطع ابتدایى بودند. اما در سال 1307 شمار فارغ‏التحصیلان نخستین مدارس دوره متوسطه دخترانه به 40 نفر و تا سال 1312 بیش از 235 نفر شد. (22) در سال 1309 گروهى از دختران کارگزاران حکومتى براى تکمیل تحصیلات خود به پاریس رفتند. با بازگشت آنها دولت تصمیم گرتف که کشف حجاب را از مدارس آغاز کند. و سپس در دبستان‏ها و مدارس دخترانه مأمورین دولتى، مجامعى را با خانواده‏هاى خود برپا کرده و کشف حجاب را در این مجالس مطرح کنند تا آرام آرام زمینه عمومى فراهم شود. همچنین مقرر شد که مدارس ابتدایى تا سال چهارم مختلط باشد؛ معلم آنها نیز زن باشد تا از همان ابتدا بى‏حجابى را به آنان بیاموزند. در این میان نقش دانشسراهاى مقدماتى را نباید نادیده گرفت. این مراکز که تربیت‏کنندگان معلمان و مربیان بودند کشف حجاب را به عنوان یک فرهنگ به دانش‏آموزان مى‏آموختند. در بسیارى از موارد از این مراکز به عنوان مجالس جشن و خطابه در نکوهش حجاب و ستایش از بى‏حجابى استفاده مى‏شد و دختران نیز با سرودهاى مخصوص و حرکات ورزشى به این مجالس رونق مى‏دادند از جمله در مجلس جشنى که در شیراز برپا شد دختران صف منظمى آراسته، لایحه خواندند و سرود سراییدند و سپس به ورزش در حضور وزیر معارف، على‏اصغر حکمت پرداختند. (23)
کوتاه سخن اینکه، این مدارس، مقدمات اعلام رسمى کشف حجاب را کاملاً مهیا ساختند و پس از اعلام رسمى آن نیز در جهت پیشبرد و گسترش آن نیز تلاش‏هاى گسترده‏یى انجام دادند.

کنگره زنان شرق ایران‏
براى آشنایى زنان ایرانى با تمدن غربى و تشویق به اخذ آن، دومین کنگره شرق به سال 1312، با اجازه رضاشاه در تهران در برگزار شد. حاضران در این جلسه هنوز همه با چادر بودند. سخنرانان در این مجلس بر عقب‏ماندگى زنان شرق در برابر زنان غرب تأکید کرده و خواهان رسیدن به آن مرحله از ترقى و پیشرفت شدند. در این کنگره هر چند به قول مخبرالسلطنه «مقرراتى مسلّم داشتند و تصدیق کردند که مقام زن در اسلام محفوظتر و شکایات ابتر» (24) ولى متأسفانه خانم‏ها پرده کنگره را دریدند و سراسیمه در میدان هوا و هوس دویدند؛ مسکرى نماند که نخوردند و منکرى نماند که نکردند. (25)
پس از پاین کنگره کتابى به نام زن در اجتماع که به وسیله م - ه آموزگار نگاشته شد و به چاپ رسید. نویسنده در این کتاب مى‏نویسد:
به زودى وضع زنان ما رو به بهبودى خواهد گذاشت. او خوشحال است از اینکه چند تا زن تاکنون مى‏توانند بدون حجاب از خانه خارج شوندو و از این جهت از حکومت تشکر مى‏کند. او در این کتاب مى‏خواهد چنین القا کند که حجاب از تاریخ حمله مغول به ایران رواج پیدا کرده است و او حکومت را به حمایت از زنان بى‏حجاب که به ندرت در شهرهاى بزرگ به چشم مى‏خورند تشویق مى‏کند. (26) و حال آنکه حکومت از مدت‏ها پیش در پى آن بوده و کنگره شرق نیز براى همین جهت برپا شده بود.

تشکیل کانون بانوان‏
در سال 1314 به دستور رضاشاه و با حمایت وزیر فرهنگ، على‏اصغر حکمت کانون بانوان تشکیل شد. شمس پهلوى به ریاست افتخارى و بانو هاجر تربیت به ریاست آن برگزیده شدند. خانم تربیت، در یکى از سخنرانى‏هاى خود که در دانشسراى مقدماتى برگزار شد حل همه مشکلات و بدبختى‏هاى زنان را در رفع حجاب دانست. (27) بدرالملوک بامداد، در باره هدف اصلى کانون بانوان مى‏نویسد:
«ضمن سایر اقدامات منظور اصلى یعنى ترک چادر سیاه متدرجاً پیشرفت مى‏کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت، با راضى کردن خانوده‏هاى خود یکى یکى به برداشتن چادر مبادرت مى‏کردند و در مجالس سخنرانى، سایر بانوان را تشویق به ترک کفن سیاه مى‏کردند. به طورى که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون عده تازه‏اى از بانوان بدون چادر حضور مى‏یافتند در صورتى که زنان فرهنگى در صف مقدم آنها بودند.» (28)
در جلسات کانون بانوان که بیشتر در حضور دختران رضاشاه (شمس و اشرف) تشکیل مى‏شد، مشکلات مربرط به عدم پذیرش جامعه در ترک حجاب مورد بررسى قرار مى‏گرفت و تصمیمات لازم اتخاذ مى‏شد. این کانون بعدها در شهرهاى مهم کشور از جمله اصفهان داراى شعبه گردید تا به پندار دست‏اندرکاران کشف حجاب، زنان را با اصول ترقى و مدنیت غربى آشنا سازند. (29)
افزون بر عوامل یاد شده، روزنامه‏ها و مجله‏هاى زنانه از جمله زبان زنان به مدیریت صدیقه دولت‏آبادى در اصفهان و تهران، نامه بانوان به مدیریت شهناز آزاد و مجله جهان زنان، به سردبیرى فخر آفاق پارسا در مشهد و سپس تهران و مهم‏تر از همه مجله «عالم نسوان» به مدیریت نوابه صفوى و... از عوامل زمینه‏ساز کشف حجاب بودند. این مجله‏ها نیز حجاب را سد راه ترقى و پیشرفت معرفى کرده و به رفع حجاب تشویق مى‏کردند. (30)
یکى دیگر از عواملى که در گسترش بى‏حجابى نقش داشت حمایت رضاشاه از زنان بى‏حجاب بود. این نکته هم خواست دولتمردان داخلى بود و هم به گفته مخبرالسلطنه خواست دولت‏هاى خارجى. (31)
و بنا به گفته بدرالملوک بامداد رضاشاه پیش از اعلام رسمى کشف حجاب به پلیس دستور داده بود که از زنان بى‏حجاب حمایت کند. (32)
بنا به اظهار دیلى تلگراف، حضور تحصیل‏کردگان ایرانى در خیابان‏هاى تهران با زن‏هاى اروپایى خود که لباس اروپایى پوشیده بودند فوق‏العاده چشم‏گیر بود و همین عاملى شد که زنان متجدد و اشراف در معابر عمومى بتوانند از لباس‏هاى اروپایى و رفع حجاب استفاده کنند. (33)
اعضاى خانواده سلطنت نیز در این نمایش نقش اساسى داشتند شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خیابان‏هاى تهران گردش مى‏کردند. (34)
از دیگر عواملى که در گسترش بى‏حجابى نقش داشت، آزادى اقلیت‏هاى مذهبى بود. زنان ارمنى و زرتشتى اجازه داشتند آزادنه لباس بپوشند. برابر گزارش نظمیه مازندران در خرداد 1309 رفت و آمد یک زن بى‏حجاب کلیمى معابر مورد اعتراض علما واقع شده بود. حکومت مازندران در این زمینه از عمل این زن پشتیبانى کرد و اعتراض علما را وارد ندانست و اعلام کرد که زنان کلیمى در کشف حجاب آزادند. (35)
یکى از سفرنامه‏نویسان خارجى که در سال 1312 مشغول یادداشت مسائل مربوط به ایران بوده است مى‏نویسد:
«مى‏گویند: حدود دو سال پیش شاه دستور داده بود تمام کسانى که مایلند مى‏توانند چادرشان را از سرشان بردارند. (36) و نیز به گفته وى به گونه‏اى سرّى و محرمانه توافق شده بود که اگر زنى مایل باشد بدون چادر بیرون بیاید مى‏تواند این کار را انجام دهد و اگر ملایى یا یک فرد عادى ایجاد مزاحمت کند شهربانى از این زنان حمایت مى‏کند. (37)
این برنامه‏ها براى آماده‏سازى افکار عمومى جهت تبدیل طرح کشف حجاب به یک قانون بود که در تاریخ 17 دى 1314 تصویب و به اجرا گذاشته شد. درست است که کشف حجاب اجبارى در این زمان صورت گرفت ولى زمینه‏هاى آن از پیش فراهم شده بود. به گفته محمدرضا شاه:
«پدرم بدواً به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریص وى در سال 1309 براى نخستین بار، بعضى از بانوان طبقه اول، در خانه‏هاى خود و در مجالس مهمانى، به لباس زنان اروپایى درآمدند و عده کمى هم جرئت کردند بدون حجاب در خیابان‏ها ظاهر شوند. در سال 1313، آموزگاران و دختران دانش‏آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند.» (38)

اعلان رسمى کشف حجاب‏
همان گونه که آوردیم زمینه‏سازى کشف حجاب از پیش فراهم آمده بود ولى در روز 17 دى 1314 شمسى به صورت رسمى اعلام شد. نخست‏وزیر و وزیر معارف هر یک در خاطرات خود تلاش دارند که پیشنهاد 17 دى را براى کشف حجاب، به رضاشاه به خود نسبت دهند. به هر حال وزیر معارف مى‏گوید: شاه گفته است وسیله‏اى فراهم آورید که من به اتفاق همسر و دخترهاى خود بدون حجاب ظاهر شوم. (39) نخست‏وزیر محمود جم مى‏گوید من این پیشنهاد را به شاه کردم و او این پیشنهاد را پسندید و گفت: به شرط اینکه در هیئت وزرا مطرح و تصویب شود. سپس دستور داد که همین حالا بروید طرح آن را آماده کنید. این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر انجام شود. (40)
سخنان شاه بیانگر نگرانى او از انجام این کار است. جم نیز در خاطراتش از نگرانى خود و اعضاى هیئت دولت، از واکنش افراد متدین در برابر این اقدام سخن گفته است. این نگرانى در جلسه‏اى که با حضور شاه تشکیل مى‏شود اظهار مى‏گردد. شاه ضمن تأیید آن حدود نیم ساعت صحبت کرده و از پیامدهایى که کشف حجاب در پیشرفت دارد سخن مى‏گوید و ضمناً یادآور مى‏شود ممکن است این عمل در ابتدا با سر و صدا و جار و جنجال زیادى همراه باشد، ولى به هر حال کارى است که باید انجام شود و ما نمى‏توانیم به خاطر تعصبات خشک، کاروان ترقیات مملکت را عقب نگه داریم. زن باید از این چادر سیاه آزاد شود وى سپس یادآور مى‏شود که: شرکت همسر و دختران من در این جشن بدون حجاب، باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانى خصوصاً خانم‏هاى شما وزراى مملکت باشد. (41)
در تهیه مقدمات جشن روز کشف حجاب، افزون بر کارهاى امنیتى و آماده‏باش نیروها کارهایى انجام گرفته که سابقه ندارد و از باب نمونه سه مرد مسیحى که اداره نهضت شیک‏پوشى زن از حجاب در آمده به آنها محول شده بود کارهاى زیادى براى خوب برگزار شدن مراسم انجام داده‏اند از جمله: بسیارى از خانم‏هایى که خود را براى جشن آماده مى‏کردند به دست یکى از این سه نفر یعنى ابراهام، آرایشگر موهاى خود را آرایش دادند. این شخص در گفتگویى با مجله زن روز مى‏گوید: من موهاى هزاران زن را قیچى کردم و چهره تازه‏اى به آنها دادم. (42) این مجله در ادامه گزارش ضمن تقدیر از همکارى صمیمانه این سه مرد مسیحى مى‏گوید: بدون شک، اگر این سه مرد مسیحى نبودند زن ایرانى نمى‏توانست یک‏شبه ره صد ساله را برود و از دنیاى محدود قرون وسطایى زندگى خود به عرصه شیک‏پوشى سده بیستم قدم بگذارد. (43)
همچنین در بخش دیگرى از این گزارش آمده است: دو مرد سلمانى مردانه در یکى از اتاق‏هاى دانشسراى مقدماتى دست به کار فعالیت بودند، مو شانه مى‏کردند، موهاى اضافه را مى‏زدند و سر خانم‏ها را چون تازه از زیر چادر بیرون آمده بود و جلوه‏اى نداشت، به سبک مردانه مى‏آراستند. (44)
در این روز دانشسراى مقدماتى شکل تازه‏اى به خود گرفته بود. محصلان و معلمان در صف‏هاى منظم و بدون حجاب ایستاده بودند که رضاشاه به اتفاق ملکه و دو دخترش که رفع حجاب کرده بودند و لباس اروپایى بر تن داشتند وارد شدند و ضمن اعطاى دیپلم‏ها، به طور رسمى کشف حجاب را اعلام داشتند.
محمود جم در خاطرات خود نسبت به نظر رضاشاه نسبت به مراسم 17 دى چنین مى‏نویسد:
«رضاشاه مرا احضار فرمودند و گفتند: لباس‏ها و آرایش خانم‏ها خوب است حیف نیست که زن‏ها خود را پنهان کنند.» (45)
شرکت در این مراسم نیز اختیارى نبود. همه دختران باید شرکت مى‏کردند لذا عده‏اى از آنان تا پایان مراسم رو به دیوار ایستاده بودند و اشک مى‏ریختند. ولى روزنامه‏هاى آن زمان از این روز به عنوان روز سرنوشت، روز تاریخى، روز فرخنده یاد کردند. مخبرالسلطنه سخن رضاشاه را که پس از اعلام کشف حجاب گفت: نصف قواى مملکت بیکار بود و به حساب نمى‏امد و اینک داخل جماعت شده است. به نقد گرفته اشاره مى‏کند که خانه‏دار بودند، به اقتصاد کشور کمک مى‏کردند، به تربیت بچه‏هاى خود مى‏پرداختند ولى حالا به عرصه ولنگارى قدم نهادند. (46)
رفع حجاب با زمینه‏هایى که از پیش انجام شد غیر منتظره نبود ولى منع حجاب غیر منتظره بود.
به همین جهت، واکنش‏هاى گوناگونى را در پى داشت. عده‏اى آن روز را روز آزادى، ترقى و پیشرفت زن نام نهادند ولى تعداد اینان زیاد نبود. در برابر اکثریت مردم از زن و مرد از این روز به عنوان روز انحراف، اسارت زن، روز شکسته شدن حریم خانواده، روز طغیان علیه دین و دیانت و سنن ملى یاد کردند.

اقدامات دولت براى همگانى کردن کشف حجاب‏
پس از اعلام رسمیت کشف حجاب اقداماتى از سوى دولت صورت گرفت و دستورالعمل‏هایى به والیان و حاکمان استان‏ها و شهرها ابلاغ شد تا کشف حجاب تداوم یافته و گسترش یابد. ایجاد مراسم و جشن‏ها به مناسبت و بدون مناسبت در برنامه کارى والیان و حاکمان و مدارس و... قرار گرفت. نخست از کارکنان دولت آغاز شد و سپس به دیگر اقشار نیز پرداخته شد. حاکمان برخى از شهرها به بهانه‏هاى گوناگون مجلس ترتیب مى‏دادند و از مردم مى‏خواستند که با بانوان خود بدون حجاب در این مراسم شرکت کنند. کارمندان دولت ملزم مى‏شدند که همراه خانم‏هایشان بدون حجاب در خیابان‏ها قدم بزنند تا سرمشق دیگران باشند.
روزنامه‏ها، به نثر و شعر و طنز بى‏حجابى را تشویق و از حجاب و خانم‏هاى محجبه نکوهش مى‏کردند. متأسفانه شاعرى چون ملک‏الشعراى بهار که روزگارى مخالف سردار سپه بود به مدیحه‏سرایى این جریان پرداخت و اشعارى در ستایش کشف حجاب سرود. کوشش برخى از شاعران این بود که هر چه بدى و فسق و فجور است به حجاب و زن‏هاى با حجاب مربوط سازند و در برابر رفع حجاب را عقت و تقوا، خواست اسلام و... معرفى کنند.
زنان بى‏حجاب مورد تعقیب پلیس قرار گرفتند و با خشونت هر چه تمام‏تر چادر از سر آنان کشیده شد. و نیز محدودیت‏هایى براى زن‏هاى با حجاب وضع شد از جمله: ممانعت از رفتن زن‏هاى با حجاب به حمام‏هاى عمومى، التزام از گاراژدارها و درشکه‏چى‏ها که زن‏هاى باحجاب را سوار نکنند. خادمان زیارتگاهها موظف شدند که از ورود زن‏هاى با حجاب جلوگیرى کنند.
تعقیب زن‏هاى با حجاب در کوچه و خیابان‏ها و کشیدن چادر و روسرى از سر آنها، برخورد شدید با عالمان دین و مخالفان کشف حجاب، کار هر روزه پاسبان‏ها بود. اسناد و مدارک فراوانى در باره برخورد با مخالفان حجاب از زن و مرد، روحانى و غیر روحانى و حتى کارمندان دولتى که مخالف کشف حجاب بودند موجود است. براى اینکه مقاله به دراز نکشد شما را به مطالعه آن اسناد و منابع سفارش مى‏کنیم. (47)

پیامدهاى کشف حجاب‏
عالمان دین و زن‏هاى مسلمانى که در برابر کشف حجاب مقاومت مى‏کردند مخالف حضور زن در عرصه‏هاى سیاسى و اجتماعى نبودند. همان گونه که زنان در نهضت تنباکو، مشروطیت و بسیارى از نهضت‏هاى دیگر شرکت کردند نه تنها مورد اعتراض علماى دین قرار نگرفتند که تأیید نیز شدند. عالمان دین و همچنین
زنان متدین بر این باور بودند که حضور زن در اجتماع باید همراه با حفظ شئون اسلامى انسانى و حفظ شخصیت و کرامت زن باشد. و نیز بر آن بودن که حضور زنان در مراکز علمى، و آموزشى، فرهنگى و بهداشتى و... نه تنها مفید و سودمند که در برخى از موارد حتى واجب است و همه این کارها نیز مى‏تواند با حفظ حجاب و عفاف انجام گیرد. ولى در برابر روشنفکران غرب‏زده و حکومت مزدور پهلوى، حضور زن را در عرصه‏هاى اجتماعى الزاماً با کشف حجاب همراه مى‏دانستند و پندار آنان این بود که زن عفیف و باحجاب نمى‏تواند در عرصه‏هاى گوناگون حضور مؤثر داشته باشد.
کشف حجاب پیامدهاى منفى و زیانبار فراوان داشت؛ از جمله رواج معاشرت‏هاى آزاد دختران و پسران، زنان و مردان بود که مفاسد جبران‏ناپذیرى را در پى داشت. زن‏ها به پارتى‏ها، مجالس رقص و خوشگذرانى و... کشانده شدند.
کشف حجاب مفاسد را گسترده‏تر و علنى‏تر ساخت و به گونه‏اى زشتى آن را از بین برد و شکلى عادى به آن داد. مخبرالسلطنه در باره آثار زیانبار کلاه فرنگى و رفع حجاب مى‏نویسد:
«کلاه اجنبى ملیت را از بین برد و برداشتن چادر، عفت را.» (48)

پى‏نوشتها:
1) سوره نور، آیه 31 و 58؛ احزاب، آیه 59.
2) دائرةالمعارف تشیع، ج‏6، ص‏75. به نقل از ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج‏12/30.
3) حجاب و کشف حجاب در ایران، فاطمه استادملک، 15 مؤسسه مطبوعاتى عطایى.
4) دائرةالمعارف تشیع، ج 6 / 77 - 76.
5) همان، 75.
6) همان.
7) اندیشه‏هاى آقاخان کرمانى، آدمیت، 195 -194.
8) قرةالعین، درآمدى بر تاریخ بى‏حجابى در ایران، سینا واحد، 14، 16، 18 و....
9) خاطرات تاج‏السلطنه، به کوشش خانم دکتر منصوره اتحادیه و سعدوندیان.
10) مجله زن روز، شماره‏199، سال 47 شنبه چهاردهم دى ماه؛ بامداد، ص‏51.
11) علما و رژیم رضاشاه، حمید بصیرت‏منش، مؤسسه چاپ و نشر عروج، به نقل از حبل‏المتین، سال 35، شماره 40 و 41 (9 آبان 1306)، ص‏18.
12) همان.
13) همان، 181.
14) خاطرات و خطرات، مهدى قلى هدایت، مخبرالسلطنه، 407، زوار.
15) خاطرات و خطرات، 404.
16) همان، 405.
17) کشف حجاب، مهدى صلاح، 117، به نقل از روزنامه اطلاعات، شماره 2233 مورخ 20 تیر 1313.
18) همان، تاریخ بیست ساله، مکى، ج‏6/ 157.
19) همان، رستاخیز 511، 16 دى ماه، 2535.
20) خاطرات صدرالاشراف، 302.
21) زن ایرانى از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، بدرالملوک بامداد / 62، ابن‏سینا.
22) کشف حجاب، زمینه‏ها، پیامدها و واکنش‏ها، مهدى صلاح، 111.
23) همان، به نقل سى خاطره از عصر فرخنده پهلوى، على‏اصغر حکمت، 90.
24) خاطرات و خطرات/ 400، همان، 401.
25) همان.
26) حجاب و کشف حجاب، فاطمه استادملک، 127، مطبوعاتى عطایى.
27) همان، 122.
28) زن ایرانى از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، 91.
29) کشف حجاب، صلاح، 121.
30) در این زمینه به جراید و مجلات در ایران، محمدصدر هاشمى، ج 3 ص 6 و 169 و ج 4/1،
زن ایرانى از انقلاب مشروطیت ص‏50، 58 و... مراجعه شود.
31) علما در رژیم رضاشاه، 184؛ زن ایرانى از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، 91.
32) کشف حجاب... مهدى صلاح به نقل مجله زن روز، شماره 199، سال 47 شنبه چهاردهم دى ماه.
33) همان.
34) علما و رژیم رضاشاه، ص‏191، به نقل رستاخیز ایران، 716.
35) فرهنگ و خشونت، سند 507 و 508، ص 278- 277.
36) علما و رژیم رضاشاه، 185، به نقل از: ایران افسانه و واقعیت، 214.
37) همان؛ زن ایرانى از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید، 91.
38) مأموریت براى وطنم، محمدرضا پهلوى، 464.
39) خاطرات صدرالاشراف، 305.
40) تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکى، ج 6/ 260.
41) خاطرات صدرالاشراف، 305، تاریخ بیست ساله ایران، مکى، ج‏6/260.
42) کشف حجاب...، مهدى صلاح، 139، به نقل از مجله زن روز، شماره 98، شنبه 24 دى 1345.
43) همان.
44) همان، به نقل مجله زن روز، شماره 45، شنبه یازدهم دى 1344.
45) کشف حجاب، مهدى صلاح، 140، به نقل از رستاخیز، شماره 115.
46) خاطرات و خطرات، 408 - 409.
47) خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب، 1322 - 1313، واقعه کشف حجاب، اسناد محرمانه از کشف حجاب به وسیله رضاخان.
48) خاطرات و خطرات، ص‏407.