کودتاگران، تماشاگران

بنا بر اسناد باقیمانده و همچنین انتقاداتی که سران حزب توده ایران بر عملکرد خود طی نهضت ملی شدن صنعت نفت داشته اند، کارنامه حزب توده سرشار است از نقاط اشتباه؛ نقاطی که بر سرنوشت اولین دولت ملی ایرانیان و به تبع آن کشور ایران اثراتی عمیق نهاد و یکی از پایه های مهم شکست نهضت ملی و سرآغاز دیکتاتوری 25ساله شد. برای روشن شدن عملکرد این حزب در جریان ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری دکتر مصدق لازم است فضای کلی حاکم بر آن مقطع شرح داده شود.
پس از سقوط رضاخان پهلوی در 20 شهریورماه 1320 صحنه سیاسی و اجتماعی ایران دچار تحولات گسترده و عمیقی شد. از جمله نیروهایی که با افول قدرت دیکتاتورمآبانه پهلوی اول، اجازه بروز و خودنمایی یافتند، نیروهای سوسیالیست و کمونیست بودند. «حزب توده ایران» مولود فعالیت این قشر از روشنفکران و فعالان سیاسی ایران بود که هسته مرکزی آن پس از دستگیری 53 نفر از یاران «تقی ارانی» در زندان رضاخان شکل یافته بود.
حزب توده در طول دهه 20 اوج و حضیض زیادی را تجربه کرد. از مشاهده اعضایش در جایگاه وزرای کابینه دولت و حضور موثر در مجلس شورای ملی تا غیرقانونی اعلام شدن و مشاهده سرانش در پشت میله های زندان. با این حال حزب توده همواره در طول این دهه و همچنین دهه 30 از احزاب فعال در عرصه سیاست ایران محسوب می شود.
بر همین اساس در تحلیل و بازخوانی پرونده جنبش ملی کردن صنعت نفت نمی توان از نقش حزب توده غافل ماند. جنبش نفت زمانی استارت خورد که حزب توده منحل نامیده شده بود، سرانش در زندان به سر می بردند و در مجلس نماینده یی برای دفاع از اندیشه های توده یی وجود نداشت. اما به قدرت رسیدن «رزم آرا» فرصتی برای کادرهای باقیمانده حزب پدید آورد تا با سود جستن از سیاست مماشات رزم آرا با سیاست های دولت شوروی که با هدف تضعیف جبهه ملی صورت می پذیرفت، از فشار موجود بر حزب متبوع خود بکاهند. فرار رهبران زندانی حزب توده؛ یزدی، جودت، کیانوری، نوشین، علوی قاسمی، حکیمی، بقراطی و شاندرمنی، از زندان اولین حرکتی بود که در جهت احیای تشکیلات حزب به شکلی قهرمانانه و اثرگذار روی عموم مردم صورت پذیرفت. به قدرت رسیدن دکتر مصدق در سال 1330 نیز با توجه به اعتقاد وی بر آزادی های مدنی و قانون اساسی، با آنکه رسماً ممنوعیت فعالیت حزب توده که در سال 1327 تصویب شده بود را لغو نکرد، لکن برای حزب توده فضای بیشتری ایجاد شد تا با تاسیس سازمان های متعدد پیشگام و تخصیص نشریات مخصوص برای هر سازمان، به احیای تشکیلات خود بپردازد.
جبهه گیری حزب توده در قبال نهضت ملی کردن صنعت نفت از آغاز با بدبینی شدید و مخالفتی سرسختانه همراه بود. سران زندانی حزب از آغاز تشکیل «جبهه ملی» به ترکیب اعضای آن کاملاً مشکوک بودند. 1 برخی از اعضای فعال در جریان ملی شدن نفت مانند بقایی، مکی، آزاد و حائری زاده را از عوامل امریکا می دانستند و برخی دیگر مانند دکتر فاطمی را به انگلیس نسبت می دادند. با آنکه افرادی مانند دکتر شایگان به عنوان وکیل مدافع پرونده سران حزب توده تلاش و ازخودگذشتگی های فراوان نشان داده بود، اما حضور امثال او، نریمان، امیرعلایی، زیرک زاده، حسیبی و... در میان موسسین جبهه ملی، با آنکه خود سران توده یی به ملی بودن تمامی آنها اعتراف داشتند، مانع از امپریالیستی دانستن جبهه ملی نشد و سرانجام سران در اسارت به این نتیجه رسیدند که «این جبهه ملی یک سازمان امریکایی است که انگلیسی ها هم در آن مخلوط شده اند.»2 همچنین آنها درباره مصدق نظریاتی سرشار از تشکیک داشتند و او را نه رهبر بورژوازی ملی در حال مبارزه با امپریالیسم انگلیس، بلکه آلت دست بورژوازی کمپرادور وابسته به امپریالیسم امریکا می دیدند؛ نه یک مشروطه خواه بزرگ لیبرال، بلکه قوام السلطنه یی دیگر می دانستند که ناگزیر به چپ نارو می زد و نه یک اصلاح طلب مصمم بلکه یک اشرافی مردد می یافتند که مآلاً با عوامل ارتجاع، حتی با شاه کنار می آمد. 3 و در نهایت نتیجه گرفتند حرکت حزب توده باید در جهت افشای جبهه ملی و از بین بردن حمایت اجتماعی از آنان باشد.
همین رویه در قبال «طرح ملی کردن صنعت نفت» که در مجلس در حال بررسی بود، گرفته شد. چه پیش از فرار سران حزب از زندان و چه پس از آن، فعالان خارج از زندان و سران داخل زندان با رای اکثریت به این نتیجه رسیدند که باید با طرح «ملی کردن صنعت نفت ایران» مخالفت کرد. البته در همان زمان در داخل حزب افرادی مثل غلامحسین فروتن مسوول شعبه مطبوعات هم بودند که با جدیت از نهضت ملی و آرمان های آن دفاع می کردند، اما این مخالفت ها اثری بر تصمیم نهایی حزب نگذاشت.
در باب یافتن علت مخالفت حزب توده با نهضت ملی ایرانیان دلایل مختلفی بیان شده است. نکته مهمی که نباید آن را فراموش کرد مخالفت فعالانه دکتر مصدق و یارانش در مجلس چهاردهم با طرح «اعطای امتیاز نفت شمال به دولت شوروی» است که از سوی فراکسیون حزب توده به شدت حمایت می شد. این مخالفت سرسختانه سرانجام در مجلس نتیجه بخشید و طرح فوق ابتر باقی ماند. ریشه این اختلاف را در برخی موضع گیری های رهبران حزب در قبال طرح ملی کردن صنعت نفت می توان نظاره کرد. به عنوان مثال در نشریه «نوید آینده» طی مقاله یی نظر حزب توده که ظاهراً کماکان به تصویب طرح فوق گوشه چشمی داشته، در قبال هدف نهضت ملی این گونه تشریح می کند؛ «اعلام شعار ملی کردن صنعت نفت در «سراسر کشور» با اینکه جز در خوزستان صنعت نفت در محل دیگری وجود خارجی ندارد، توجه ملت را از حمله به یک نقطه استراتژیک بازمی دارد و دقت و حمله را به تمام مملکت، به نقاطی که خالی از دشمن است گسترش می دهد و از فشار عمده قوی به منطقه صف آرایی دشمن می کاهد و شاید بسا اشکالات دیگر پدید می آورد... بهتر است توجه همه ملت را به ملی کردن صنعت نفت «جنوب» یعنی تنها صنعت موجود کشانید و سیل نفرت مردم را جانب شرکت غاصب نفت جنوب روانه کرد و به اتکاء قوی پای مستعمره جویان را در هم درید...»4
به وضوح می توان با کنار هم گذاشتن لایحه مورد حمایت حزب توده در مجلس چهاردهم با این پیشنهاد اخیر متوجه نیت حزب از مطرح کردن این پیشنهاد شد. طرح «الغای بی قید و شرط قرارداد نفت جنوب» همان زمان در مطبوعات هوادار نهضت نفت به نقد کشیده شد. انتقاداتی که رهبران حزب توده در جلسه عمومی پلنوم چهارم در سال 1336، خود به صحت آنها اذعان کردند؛ «این شعار حزب ما درباره نفت، هم از لحاظ منطقی و هم از نظر تاکتیکی نادرست بوده است زیرا اولاً ملی شدن صنایع نفت خود به خود الغای قرارداد 1933 را در برداشت و چون بر مبنای حق حاکمیت ایران استوار بود، خدشه ناپذیر بود... ثانیاً محدود ساختن قانون ملی کردن صنعت نفت به یکی از نواحی ایران نمی توانست اصولاً صحیح باشد. ثالثاً نتیجه این روش آن شد که حزب ما مدتی از بخش معتنابهی از قشرهای ضدامپریالیستی منفرد شود و نقش رهبری سیاسی را در مساله ملی کردن صنعت نفت از دست بدهد...»5
مشکل دیگری که حزب توده با جریان ملی کردن صنعت نفت داشت رهبری آن بود. رسانه های حزب توده همواره بر طبل نالایقی رهبران ملی گرای نهضت نفت می کوبیدند و مدعی می شدند «اگر غرهبران نهضتف راستی هوادار طرد نفوذ استعمار از خاک ایران هستند، باید نهضت آزادی ایران را که مهم ترین سنگر مبارزه با استعمار است با کلیه قوا تقویت کنند. تنها یک نهضت متشکل و نیرومند ضداستعماری می تواند استعمار را ریشه کن کند...» حزب توده تنها به ائتلاف با رهبران جبهه ملی راضی نبود و با اشاره یا به طور مستقیم، تنها خود و هواداران خود را لایق و محق قرار داشتن در جایگاه رهبری نهضت ضداستعماری معرفی می کرد؛ «مبارزه بر ضد کمپانی نفت یکی از بهترین وسایل آشکار ساختن اختلاف مسلک ها و عقیده هاست. جز با داشتن مسلکی که متکی بر منافع توده های زحمتکش ایران و مخالف اصولی امپریالیسم باشد، مبارزه بر ضد کمپانی نفت غیرممکن خواهد بود.»6
حتی پس از کامیابی های نهضت نفت و تصویب قوانین مربوطه در مجلسین شورای ملی و سنا، همچنان حزب توده بر مخالفت اصرار می ورزید و ضمن «خیمه شب بازی» توصیف کردن این اقدامات مدعی می شود؛ «مسلماً قسمت اعظم وقایعی که این روزها پیرامون نفت می گذرد به وسیله شرکت نفت و ایادی آن تنظیم و اداره می شود.»7
این مخالفت ها پس از به قدرت رسیدن دولت دکتر مصدق هم متوقف نمی شود و حتی شدت بیشتری پیدا می کند. در فضای آزادی بیان که پس از روی کار آمدن دولت مصدق به وجود آمد رسانه های وابسته به حزب با صراحت بیشتری به انتقاد و مخالفت از دولت و عملکردهای آن پرداختند و با مطرح کردن شعارها و خواسته هایی بلندپروازانه، سعی در ایجاد فشار افکار عمومی روی دولت داشتند.
در دوره اول نخست وزیری دکتر مصدق حرکات اعتراضی متعددی از سوی سازمان های پیشگام حزب توده برگزار شد، از جمله تظاهرات 14 آذر 1330 و هشت فروردین 1331؛ اما مهم ترین آنها مربوط به 23 تیر 1330 است. انگیزه اولیه برگزاری این تظاهرات گرامیداشت سالروز اعتصاب گسترده کارکنان شرکت نفت جنوب در سال 1325 بود. اما بنا به همزمانی ورود «اورل هریمن» فرستاده ویژه رئیس جمهور امریکا برای گفت وگو با مصدق درباره مساله نفت این تظاهرات شکلی ضدامریکایی و به تبع آن ضددولتی به خود می گیرد. روزنامه های وابسته به حزب تلاش می کنند افکار عمومی را علیه این سفر تهییج کنند و به طور مثال در تاریخ 20 تیرماه روزنامه به سوی آینده (ارگان نیمه رسمی حزب توده) با وارد آوردن انتقاداتی شدید نسبت به ارتباطات میان دولت مصدق و دولت دموکرات امریکا می نویسد؛ «هریمن نباید به ایران بیاید. ما هرگونه مداخله امپریالیست های امریکایی را در امور داخلی ایران محکوم می کنیم... ما احتیاج به صلاحدید با مشاور مخصوص آقای ترومن نداریم.»
به هر حال تظاهرات 23 تیرماه 1330 پس از ایجاد فضایی رادیکال برگزار می شود و با مداخله نیروهای مسلح پلیس به دستور شاه و سرلشگرزاهدی (وزیر کشور) و سرلشگر بقایی (رئیس شهربانی) و با حضور فعال نیروها و چماقداران حزب زحمتکشان مظفر بقایی که از مخالفان سرسخت حزب توده محسوب می شدند و همچنین پان ایرانیست ها، سرکوب شده و به خون کشیده می شود و نهایتاً 25 نفر از طرفداران حزب توده جان خود را از دست می دهند. این تظاهرات خونین شوک بزرگی را به بدنه جامعه وارد آورد و مصدق فوراً وزیر کشور خود را برکنار و رئیس شهربانی را عزل و به محکمه نظامی فرستاد غکه در نهایت با عفو شاه از مجازات گریختف. اما این اقدامات مصدق هم باعث نشد حزب توده دست به انتشار بیانیه یی شدیداللحن خطاب به مصدق نزند. فردای آن روز تیتر اصلی نشریات حزب، «شاه بیت» بیانیه فوق بود؛ «دست مصدق تا مرفق به خون مبارزان انقلابی آلوده است.» کیانوری از اعضای وقت هیات اجرایی حزب توده اینچنین ماجرای انتشار بیانیه حزب را شرح می دهد؛ «شب غ23 تیرف به اجلاس هیات اجرائیه رفتیم تا درباره این جریان تصمیم بگیریم. آقای قاسمی جمله معروف را گفت. من گفتم کشتار کار مصدق نیست، کار گروه های انگلیسی است. خواستند اعلامیه صادر کنند. من حتی به گریه افتادم که این اعلامیه را صادر نکنید و یک روز صبر کنید... بالاخره آن اعلامیه ننگین، واقعاً ننگین را علیه مصدق صادر کردند. فقط من، فروتن و بهرامی در اقلیت بودیم. این اعلامیه ننگین از تاریخ حزب توده ایران پاک شدنی نیست.»8
موضع حزب توده در قبال نهضت نفت و دولت ملی مصدق روی دیگری هم داشت. پس از گام های محکمی که مصدق موفق به برداشتن آنها در جهت آرمان های ملی شد، به تدریج اقلیت توده یی موافق نهضت ملی بر اکثریت چیره شد و حزب به آهستگی مواضع خود را در قبال دولت متعادل تر کرد. تظاهرات سراسری 30 تیر 1331 در همین اثنا به وجود می آید. این واقعه نقطه عطفی در جریان نهضت ملی کردن صنعت نفت محسوب می شود و پس از آن جایگاه نیروهای موافق و مخالف نهضت ملی دچار جابه جایی های فراوان شد. دکتر مصدق در 26 تیر به بهانه مشکلاتی که دربار و شاه مقابل او قرار داده بودند، اعلام کرد دیگر توانایی پیمودن ادامه راه را ندارد و استعفا داد. به همین خاطر تظاهراتی عظیم و مردمی به رهبری آیت الله کاشانی با حضور گسترده مردم حامی نهضت نفت برای بازگرداندن دکتر مصدق به قدرت در سراسر کشور روی می دهد و پس از چهار روز مردم مصدق را با اختیارات بیشتر به قدرت باز می گردانند. یکی از نکات حائز اهمیت این تظاهرات حضور موثر حزب توده به هواخواهی از مصدق بود.
پس از 30 تیر تغییر مواضع حزب توده حالتی جدی تر به خود گرفت و در شهریور ماه 1331 حزب با صدور سه نامه سرگشاده خطاب به مصدق، گام به گام از مواضع پیشین خود عقب نشست و به نهضت ملی پیوست. این تغییر موضع برای سیاستمداران بسیار ابهام آمیز می نمود، به طوری که «مظفر بقایی» دبیر حزب زحمتکشان که خود از موسسان جبهه ملی بود اما پس از به قدرت رسیدن مصدق از مخالفان او شد و در آخر در صف همکاران ایرانی کودتای 28 مرداد قرار گرفت، در ارگان حزب خود، نشریه شاهد این گونه تعجب خود را از این تغییر و تحولات بازگو می کند؛ «باند ائتلافی توده نفتی با شدت بی سابقه و حتی تعجب آوری از حکومت مصدق دفاع می کند. آیا تاکنون، از آن هنگام که این حزب خائن وارد فعالیت های سیاسی شد تاکنون، کسی به یاد دارد که این گونه از دولتی پشتیبانی و حمایت کرده باشد؟ باید دید آقای دکتر مصدق چه منافع بزرگی را برای این باند جاسوس و بیگانه پرست تضمین کرده است که این گونه پروانه وار دور شمع دولت مصدق می گردند و خود را در آتش این پیشوای سابق می سوزانند.»9
به هر حال از این پس اتهام پراکنی های نشریات حزب توده علیه دولت متوقف می شود و انتقادات باقیمانده فقط در حوزه روابط دولت ایران با دولت امریکا محدود می شود. از جمله خدمات حزب توده به نهضت ملی در این دوران افشای برخی از اطلاعات سری و نقشه های مخفیانه یی است که نیروهای نظامی علیه دولت طراحی می کردند که به کمک سازمان افسران حزب صورت می پذیرفت. حزب توده در این تغییر موضع به قدری جدی بود که حتی پیرامون آنچه «شعارهایی چون ملی کردن واقعی نفت، تامین آزادی های دموکراتیک و بهبود وضع مردم»10 می نامید، درخواست تشکیل جبهه واحد ضداستعمار را داد. هیچ گاه این جبهه متحد شکل نگرفت، چرا که علاوه بر کادرهای تندروتر حزب، در جناح ملی گرایان نیز نسبت به ائتلاف با حزب توده مخالفت های جدی وجود داشت. همچنین نیروهای مذهبی نسبت به این جبهه متحد بدبین بودند؛ موضوعی که اثبات کننده عدم اعتماد نیروهای ضداستعمار در ایران است.
این سوءظن نهایتاً به سقوط مصدق کمک کرد. پس از کودتای 25 مرداد 1332 که با هوشیاری مصدق و سربازان وفادار به او و همچنین افسران توده یی به شکست انجامید و منجر به فرار شاه از کشور شد، افراد توده یی به خیابان ها ریختند و مجسمه های شاه را پایین آوردند و شعار جمهوری دموکراتیک سر دادند و مصدق را متهم کردند که قاطعیت ندارد. حتی در چند شهر تظاهرکنندگان توده یی ساختمان های شهرداری را اشغال کردند و پرچم های سرخ را برافراشتند11. درباره توده یی بودن تمام تظاهرکنندگان ابهاماتی وجود دارد و برخی منابع از نقشه انگلیسی ها برای وارد کردن «توده یی های بدلی» به تظاهرات فوق، جهت به آشوب کشاندن سطح خیابان ها حکایت دارند. اما آن چیز که مسلم است تندروی مجدد حزب توده و تصمیم به مطرح کردن شعار «جمهوری دموکراتیک» و زیر سوال بردن «سلطنت» به دستور کادر رهبری است. با آنکه جبهه ملی نیز در روزهای اول تظاهرات خیابانی پس از شکست کودتای اول هواداران خود را به خیابان ها گسیل داد، اما ادامه یافتن تظاهرات و جشن های خیابانی از سوی حزب توده باعث ایجاد نگرانی در میان سیاستمداران و مردم شد و به نظر می رسید گویی شکست سلطنت طلبان در کودتای 25 مرداد بیشتر پیروزی کمونیستی بوده است تا پیروزی ملی. به هر حال این نگرانی و اضطراب از اوضاع نابسامان کشور باعث شد مصدق بعدازظهر 27 مرداد و پس از دیدار با «هندرسون» سفیر امریکا در ایران و مشاهده اصرار او، به ارتش دستور تخلیه خیابان ها را بدهد؛ دستوری که بسیاری بزرگ ترین اشتباه مصدق می دانند که عامل آن برخوردهای رادیکال اعضای حزب توده طی سه روز سرنوشت ساز میان دو کودتا بود.
صبح روز 28 مرداد در خیابان های خالی از جمعیت، این نیروهای دربار و چماق داران به سرکردگی شعبان بی مخ ها بودند که با حمایت نیروهای نظامی خیابان ها را به تسخیر درآورده و تمامی هواداران نهضت نفت را مبهوت خود کردند. با آنکه روزنامه های حزب توده مرتباً در روزهای منتهی به کودتا خبر از کودتایی قریب الوقوع می دادند و از مردم آمادگی و هوشیاری برای تبدیل «کودتا به جنگ علیه کودتاچیان» را می طلبیدند، اما سازمان افسران حزب توده قبل از شروع عملیات کودتای دوم نتوانسته بود از وقایع پیش رو باخبر شود. در آغازین ساعات شروع کودتا از طرف حزب به مصدق پیشنهاد حضور نیروهای حامی نهضت ملی در خیابان ها داده می شود که مصدق برای جلوگیری از خونریزی و برادرکشی با این پیشنهاد مخالفت می کند. سران حزب نیز برخلاف توصیه های خود به مردم، در روز 28 مرداد هوشیاری لازم را نداشته و نمی توانند از نیروهای تشکیلاتی خود جهت مقابله با کودتاچیان استفاده یی کنند و سرانجام کودتای 28 مرداد به پیروزی می رسد و «سرلشگر زاهدی» در مقام نخست وزیری دولت کودتا قرار می گیرد.
پس از شکست نهضت ملی و همچنین واقعه یی که یک سال پس از آن موجب لو رفتن سازمان افسری و اساساً تمامی کادرهای مخفی حزب شد، رهبران حزب توده در پلنوم چهارم پذیرفتند که حزب توده در خودداری از پشتیبانی کامل از مصدق، در ارزش ندادن به «محتوای ضدامپریالیستی بورژوازی» ملی و در پیش گرفتن «رویه های فرقه یی مافوق چپ» اشتباه فاحشی مرتکب شده است12. نورالدین کیانوری این «مافوق چپ روی ها» را مربوط به «غرور بیش از حدی» که رهبران حزب را فراگرفته بود، می داند. از دیدگاه کیانوری این غرور موجب چند اشتباه بزرگ سران توده یی شد؛ «این غرور در درجه اول پایه این اشتباه بزرگ قرار گرفت که گویا در یک کشور عقب افتاده و وابسته مانند ایران به جز نیروهای توده یی هیچ قشر و نیروی دیگری نمی تواند در مبارزات ملی و ضدامپریالیستی و دموکراتیک شرکت کند  اشتباه دیگر اکثریت رهبری، که باز ناشی از این غرور و خودبینی بود، عدم توجه به اصل بااهمیت دموکراسی درون حزبی بود. واقعیت این بود که اکثر کادرهای درجه اول حزب هوادار جدی حمایت از موضع گیری های ضدامپریالیستی جنبش غملیف بودند  اشتباه دیگر، عدم توجه به تذکرات مکرر کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود که در مطبوعات مهم و مرکزی آن کشور در جهت حمایت از جنبش ملی شدن صنعت نفت بازتاب داشت نقص دیگر ما، که باز هم غرور در پایه آن قرار داشت، عدم شناخت درست کشورمان و به ویژه نقش عمیق اعتقادات مذهبی در وسیع ترین توده های زحمتکشان جامعه، که حزب از خواسته های اقتصادی و سیاسی آنان دفاع می کرد، بود.»13
یکی از نقاط مبهم جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران، موضع گیری اتحاد جماهیر شوروی در قبال آن و نقش آن کشور در تحولات این نهضت است. با آنکه رهبران توده یی مانند کیانوری بر حمایت همه جانبه شوروی و حزب کمونیست آن کشور از نهضت ملی اصرار دارند و در اثبات مدعایشان به مطالب منتشرشده در نشریات روس و همچنین برنامه های پخش شده از رادیو مسکو استناد می کنند، ولی همچنان سوالات مهمی در قبال نقش شوروی در جریان و سرنوشت نهضت ملی وجود دارد. امروز مشخص است که اکثریت تصمیمات حزب توده هماهنگ با حزب برادر در همسایه شمالی گرفته می شده است و جای این سوال باقی است که آیا تفاوت موضع گیری به این شدت میان دو حزب برادر ممکن است؟ نکته دیگر حمایت شدید اعضای رهبری ساکن مسکو حزب توده از موضع منفی است که حزب در قبال نهضت ملی می گیرد. بزرگ علوی، رادمنش و... که همگی از رهبران حزب بودند و حتی احسان طبری که بزرگ ترین مقام تئوریک مارکسیستی را در حزب دارا بود، از مسکو بیانیه یی ضدنهضت صادر کردند که به گفته پلنوم چهارم «در جهت نظریات غلط و اشتباه آمیز تهران سیر می کرد». 14اگر نظریات حزب کمونیست شوروی نسبت به نهضت نفت مثبت بوده است پس علت مغایرت نظر این افراد، که در مسکو حاضر و با حزب کمونیست شوروی ارتباطات تنگاتنگی داشته اند، با نظر حزب کمونیست چه می توانست باشد؟ کیانوری در پاسخ به این سوال به نکته دیگری اشاره می کند و آن اینکه «ظاهراً در داخل حزب کمونیست شوروی هم اختلاف نظری بوده است. گویا وزارت خارجه موافق این نظرات مثبت (حمایت از نهضت ملی) بوده و بعضی ارگان های دیگر، که با آنها (رهبران توده یی ساکن مسکو) رابطه داشته اند، نظرات مخالف داشته اند». 15
به هر حال درباره موضع گیری اتحاد جماهیر شوروی در قبال نهضت ملی ایرانیان با توجه به عدم انتشار اسناد آن دوره از سوی سازمان های اطلاعاتی شوروی با قاطعیت نمی توان سخن گفت، اما بر اساس شواهد موجود به احتمال قوی کمونیست های حاکم بر شوروی هم نظر با حزب توده، مخالف نهضت ملی نفت ایران بوده اند، زیرا استالین در سال های 1330 تا 1332 دنیا را به صورت دو اردوگاه دقیقاً مجزا از هم، متشکل از کشورهای سوسیالیستی و امپریالیستی می نگریست و در این میان برای بی طرفانی چون مصدق جایی نبود16. بر همین اساس می توان علت تعلل اتحاد جماهیر شوروی را در بازپس دادن طلب ایران، که رقم هنگفت 11 تن طلا (معادل 5/12 میلیون دلار) و حدود 5/7 میلیون دلار نقد بود، در هنگامه یی که دولت ملی مصدق شدیداً تحت فشار اقتصادی قرار داشت، تحلیل کرد و متوجه شد این مبلغ به چه علت به دولت کودتا، و نه به دولت ملی، پرداخت شد. نتیجتاً دولت ملی ایرانیان وجه معامله بلوک غرب به رهبری انگلیس و بلوک شرق به رهبری شوروی شد.

پی نوشت ها؛
1- خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه دیدگاه، صفحه 217
2- همان
3- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه 291
4- گذشته چراغ راه آینده است، جامی، صفحه 568
5- گذشته چراغ راه آینده است، جامی، صفحه 569
6- همان، صفحه 567
7- همان، صفحه 565
8- خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه دیدگاه، صفحه 219
9- همان، صفحه 227
10- همان، صفحه 245
11- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه 293
12- همان، صفحه 292
13- خاطرات نورالدین کیانوری، موسسه دیدگاه، صص 282 و 283
14- همان، صفحه 225
15- همان
16- ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، صفحه 291