مُداخله‌ انگلستان‌ وآمریکا برای‌ براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌

برای‌ من‌ موجب‌ خشنودی‌ است‌ که‌ دراین‌ مرکز دانشگاهی‌ و در جمع‌ شخصیت‌های‌ علمی‌ سخنان ‌خود را ایراد کنم‌. امیدوارم‌ گفتگوهایی‌ که‌ دراینجا انجام‌ می‌ شود در خور و شایسته‌ چنین‌ مرکز بلندپایه‌ علمی‌ بوده‌ و نتایجی‌ که‌ به‌ دست‌ می‌ آید بر پایه‌ واقعیت‌ های‌ رسمی‌ تاریخی‌ باشد. همچنین ‌صمیمانه‌ از هرگونه‌ پیشنهادی‌ که‌ به‌ عمیق‌ تر ساختن‌ پژوهش‌ های‌ تاریخی‌ در این‌ بخش‌ مهم‌ از تاریخ‌ایران‌ کمک‌ کند استقبال‌ می‌کنم‌. مقاله‌ اصلی‌ من‌ دراین‌ زمینه‌، در حدود 100 صفحه‌ تنظیم‌ گردیده‌ که‌کوتاه‌ شده‌ای‌ از آن‌ را دراین‌ سمینار ارائه‌ می‌ دهم‌. آمادگی‌ کامل‌ دارم‌ و با اشتیاق فراوان‌ هرگونه‌پرسشی‌ راکه‌ دراین‌ زمینه‌ مطرح‌ شود پاسخگو خواهم‌ بود. به‌ ویژه‌ آنکه‌ این‌ سخنرانی‌ به‌ هیچ‌ عنوان‌ دربرگیرنده‌ بحث‌ های‌ کهنه‌ و تکراری‌ نبوده‌بلکه‌ نگاه‌تازه‌ای‌ به‌رویدادها و دلائل‌ ناکامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌است‌. ازآن‌ هنگام‌ تاکنون‌ در میان‌ انبوهی‌از کتاب‌هایی‌که‌ انتشار یافته‌است‌، مردم‌ میهن‌ ما شاهد برخورد گزینشی‌ با اسناد ومدارک‌ تاریخی‌ بوده‌اند. با در نظر گرفتن‌ این‌ مقدمه‌ بحث‌ خود را آغاز می‌کنم‌.
مبارزه‌ پی‌گیر مردم‌ ایران‌ در برابر نفوذ دیرپای‌ دولت‌ انگلستان‌ در نظام‌ سیاسی‌ واداری‌ کشور ماپس‌ از تجاوز نظامی‌ متفقین‌ به‌ خاک‌ ایران‌ در جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و نقض‌ بیطرفی‌ کشور ما شتاب‌ بیشتری‌گرفت‌. این‌ مبارزه‌ که‌ برای‌ بیرون‌ راندن‌ ارتش‌های‌ اشغالگر و سپس‌ قطع‌ نفوذ سیاسی‌ و سلطه‌ انحصاری‌شرکت‌ نفتی‌ وابسته‌ به‌ دولت‌ انگلستان‌ از منابع‌ نفتی‌ ایران‌ بود به‌ پیدایش‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ منتهی‌ شد و در پی‌ یک‌ دهه‌ تلاش‌ خستگی‌ ناپذیر به‌ پیروزی‌ رسید. قانون‌ ملی‌ کردن‌ صنعت‌ نفت‌ مصوب‌ اسفند 1329 یکی‌ از ثمرات‌ این‌ نهضت‌ بزرگ‌ و مردمی‌ در ایران‌ بود. پشتیبانی‌ عامّه‌ مردم‌، روحانیت ‌و حضورشخصیتی‌ چون‌ آیت‌الله کاشانی‌ که‌ سال‌های‌ طولانی‌از عمرخودرادر مبارزه‌بابیگانگان‌ سپری‌کرده‌بودویک‌اقلیت‌نیرومند ازنمایندگان‌ هوادارحقوق مردم‌ در مجلس‌ قانونگزاری‌ در دوره‌های‌ 15،16 و 17، دستیابی‌ این‌ نهضت‌ رابه‌ هدف‌های‌ آن‌ امکان‌پذیر می‌کرد. اگر چه‌ پرداخت‌ غرامت‌ عادلانه‌در قانون‌ 9 ماده‌ای‌ مربوط‌ به‌ اجرای‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ از سوی‌ مجلس‌ پیش‌بینی‌ شده‌ بود، بااین‌ حال‌مقامات‌ دولت‌ انگلیس‌ در برابر خواسته‌ مشروع‌ ملت‌ ایران‌ و دریافت‌ غرامت‌ عادلانه‌ تسلیم‌ نشدند وموجبات‌ یک‌ درگیری‌ جهانی‌ علیه‌ ملت‌ ایران‌ را فراهم‌ ساختند.
دولت‌ آمریکا که‌ در دوران‌ مبارزه‌ و پس‌ از ملی‌ شدن‌ نفت‌، همسویی‌ با دولت‌ ایران‌ نشان‌ می‌داد، در مراحل‌ نهایی‌ و پس‌ از توافق‌های‌ پنهانی‌ بر سر سهیم‌ شدن‌ در منابع‌ نفتی‌ کشور ما با انگلستان‌ متحد گردید و با به‌ شکست‌ کشانیدن‌ نهضت‌ ملی، مردم‌ ایران‌ را از حق‌ آزادی‌ وتعیین‌ سرنوشت‌ وبهره‌برداری‌از منابع‌ طبیعی‌ کشور خود محروم‌ کردند. در همین‌ حال‌ برای‌ پنهان‌ ساختن‌ مداخله‌ خلاف‌ حقوق بین‌الملل‌ خود با راه‌انداختن‌ تبلیغات‌ سنگین‌ وانبوهی‌ از کتاب‌ها ومقالات‌، چنین‌ دخالت‌ سازمان‌یافته‌ای‌ رابه‌ گونه‌ یک‌ کودتای‌ نظامی‌ ودرگیری‌ داخلی‌ جلوه‌گر ساختند تا بتوانند چهرة‌ خود را در زیرپوششی‌ از شعارهای‌ انسان‌ دوستانه‌ وطرفداری‌ از حقوق بشر آرایش‌ کرده‌ وبرای‌ همیشه‌ پرچمدارفرهنگ‌ ودموکراسی‌ در جهان‌ باقی‌ بمانند.
آقای‌ باری‌ روبین‌، یکی‌ از برجسته‌ ترین‌ کارشناسان‌ مسایل‌ خاورمیانه‌ وعضو مرکز پژوهش‌های‌استراتژیک‌ وامور بین‌المللی‌ دانشگاه‌ جرج‌ تاون‌ در بخشی‌ از کتاب‌ خود ، « جنگ‌ قدرت‌ ها در ایران‌»به‌ این‌ پنهان‌ کاری‌ها اشاره‌ کرده‌ و می‌ نویسد:
« برخلاف‌ آمریکایی‌ ها که‌ بیش‌ از اندازه‌ در باره نقش‌ خود در جریان‌ سقوط‌ مصدق و بازگشت‌ شاه‌ بر مسندقدرت‌ سروصدا به‌ راه‌ انداختند ، انگلیس‌ ها در باره‌ نقش‌ حساسی‌ که‌ دراین‌ کار داشتند سکوت‌ اختیار کردند وگناه‌ همه‌ مسایل‌ ومشکلات‌ بعدی‌ را به‌ گردن‌ آمریکایی‌ ها انداختند...»(3)
در برابر سکوت‌ مستمر انگلستان‌ و آمریکا در زمینه‌ مکانیزم‌ مداخله‌ خود در ناکام‌ ساختن‌ نهضت‌ ملی‌ایران‌ که‌ زیان‌های‌ برگشت‌ ناپذیر مادی‌ ومعنوی‌ سنگینی‌ به‌ کشور ما وارد ساخت‌، پژوهشگران‌ ایرانی‌نمی‌توانند دست‌ روی‌ دست‌ گذارده‌ و چشم‌ به‌ انتشار احتمالی‌ اسناد، گشوده‌ شدن‌ بایگانی‌ وزارت‌ خارجه‌وسازمان‌های‌ جاسوسی‌ این‌ کشورها بدوزند. (4) نوشته‌های‌ اشخاص‌ وابسته‌ به‌ سیاست‌های‌ مزبور نیز که‌کوشش‌های‌ فراوان‌ برای‌ سرپوش‌ گزاردن‌ براین‌ رویداد بزرگ‌ در ایران‌ وجهان‌ انجام‌ می‌دهند، در درازمدت‌ نمی‌ تواند از روشن‌ شدن‌ حقیقت‌ جلوگیری‌ به‌ عمل‌ آورد. انبوهی‌ از اسناد ومدارک‌ در کشورما به‌صورت‌ متن‌ گفتگوهای‌ نمایندگان‌ در مجلس‌، روزنامه‌ ها، کتاب‌ های‌ خاطرات‌ ونوشته‌های‌ دیگر دردسترس‌ هستند که‌ انجام‌ یک‌ پژوهش‌ مستند در زمینه‌ شیوة‌ مداخله‌ بیگانگان‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ملی‌ ایران‌ و بهره‌ گرفتن‌ از این‌ تجربه‌ تاریخی‌ را امکان‌پذیر ساخته‌اند. من‌ دراین‌ مقاله‌ به‌ ساختار کلی‌ این‌دخالت‌ پرداخته‌ ونکات‌ اصلی‌ آن‌ را به‌گونه‌ کوتاه‌ ذکر می‌کنم‌:

1- شناخت‌ فضای‌ سیاسی‌ حاکم‌ بر کشور
دولت‌ انگلستان‌ با تجاوز نظامی‌ به‌ کشور ما در شهریور ماه‌ سال‌ 1320 وبا بهره‌ گرفتن‌ از عوامل‌داخلی‌ خود که‌ در سطوح‌ گوناگون‌ جاسازی‌ کرده‌ بود در مقام‌ تثبیت‌ سلطه‌ انحصاری‌ خود بر منابع‌ نفت‌جنوب‌ بود ولی‌ در همین‌ حال‌ با چالش‌های‌ دشواری‌ روبرو بود. از یک‌ سو مبارزات‌ ملت‌ ایران‌ برای‌پایان‌ بخشیدن‌ به‌ اشغالگری‌ واحیای‌ حقوق خود بر منابع‌ نفتی‌ واز سوی‌ دیگر در خواست‌های‌شرکت‌های‌ نفتی‌ آمریکایی‌ و دولت‌ شوروی‌ برای‌ سهیم‌ شدن‌ در بخش‌های‌ دیگری‌ از منابع‌ نفتی‌کشور. اوضاع‌ و احوال‌ جهانی‌ دولت‌ انگلستان‌ را ناگزیر می‌کرد برای‌ دفاع‌ از منافع‌ انحصاری‌ شرکت‌نفت‌ انگلیس‌ در ایران‌ تاحدودی‌ بر در آمدهای‌ نفتی‌ ایران‌ بیفزاید تا با حفظ‌ اساس‌ قرارداد امتیاز نفت‌جنوب‌، رضایت‌ ملت‌ ایران‌ را جلب‌ کرده‌ و دولت‌ ایران‌ بتواند در برابر درخواست‌های‌ شرکت‌های‌رقیب‌ ایستادگی‌ کند. گفتگوهای‌ دولت‌ ایران‌ ومقامات‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ به‌ تنظیم‌ اصلاحیه‌ای‌ برقرارداد نفتی‌ سال‌ 1312 انجامید که‌ به‌ لایحه‌ الحاقی‌ «گَس‌ - گلشائیان‌» شهرت‌ یافت‌. در زمینه‌ لایحه‌الحاقی‌ دو نگرش‌ وجود داشت‌. آیت‌الله کاشانی‌ که‌ پیشگامی‌ مبارزات‌ نیرومندی‌ را در سطح‌ کشورداشت‌ در اندیشه‌ بر چیدن‌ بساط‌ استعماری‌ شرکت‌ نفت‌ بود. این‌ شرکت‌ به‌ شیوه‌ دولتی‌ در درون‌ دولت‌ایران‌ عمل‌ می‌کرد. اهرم‌های‌ واقعی‌ قدرت‌ را در دست‌ داشت‌ وعامل‌ اصلی‌ رکود وبازدارنده‌ هرگونه‌پیشرفت‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ در کشور بود. ولی‌ مقامات‌ دولت‌ ایران‌ که‌ گفتگوهای‌ تدوین‌ این‌ لایحه‌ راپیگیری‌ کرده‌ بودند و اکثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ که‌ از سیاست‌ انگلستان‌ پیروی‌ می‌کردند و گروهی‌ ازوابستگان‌ به‌ انگلیس‌ها از تصویب‌ این‌ لایحه‌ پشتیبانی‌ می‌کردند.
بدین‌ ترتیب‌ عوامل‌ داخلی‌ انگلستان‌ در مقام‌ زمینه‌ سازی‌ تصویب‌ لایحه‌ الحاقی‌ بر آمده‌ ونخست‌در 15 بهمن‌ 1327 با دستاویز ترور نافرجام‌ شاه‌، آیت‌الله کاشانی‌ را دستگیر وبه‌ لبنان‌ تبعید کردند.آیت‌الله کاشانی‌ از لبنان‌ مبارزه‌ خود را با سیاست‌ انگلستان‌ ادامه‌ داد وبا فرستادن‌ پیام‌ مفصلی‌ به‌مجلس‌در اردیبهشت‌ سال‌ 1328 دلائل‌ تبعید خود را چنین‌ بیان‌ داشت‌:
تبعید این‌ خادم‌ اسلام‌ وملت‌ با آن‌ وضع‌ فجیع‌، برای‌ تغییر قانون‌ اساسی‌ وانتخابات‌ فرمایشی‌ و سوار کردن‌ خیانتکاران‌ ونورچشمان‌ به‌ گُرده‌ این‌ ملت‌ فلکزده‌ ومسئله‌ نفت‌ و تجدید بانک‌ شاهی‌ است‌...»
ودر بخش‌ دیگری‌ با تاکید بر ضرورت‌ بهره‌مند شدن‌ ملت‌ ایران‌ از سرمایه‌های‌ نفتی‌ خود خطاب‌ به‌نمایندگان‌ مجلس‌ دوره‌ پانزدهم‌ که‌ در انتظار تقدیم‌ لایحه‌ الحاقی‌ بودند افزود:
«راضی‌ نشوید نفت‌ را که‌ باید عمده‌ اصلاح‌ بیچارگی‌ این‌ ملت‌ لُخت‌ و گرسنه‌ از آن‌ بشود به‌ رایگانی‌ به‌ نفع‌ اجنبی‌ از کَفَش‌ برود و شرکت‌ نفت‌ علاوه‌ بر آنچه‌ از گذشته‌ دادنی‌ است‌ ومی‌ خواهد پایمال‌ کند سعی‌ دارد کلیه‌ اراضی‌ نفت‌ خیز جنوب‌ را که‌ جزء امتیازش‌ نیست‌ در قرارداد جدید، جزء امتیازش‌ نماید. دراین‌ امر خطیر حیاتی‌ لازم‌ بود اشخاص‌ محل‌ اعتماد از طرف‌ دولت‌ تعیین‌ شوند نه‌این‌ اشخاص‌ که‌ معین‌ شده‌اند وبالجمله‌ جدیت‌ و فداکاری‌ لازم‌ است‌ که‌ با آنهمه‌ داد وبیداد وفریاد، حق‌ ملت‌ ضایع‌ نشود». (5)
سرانجام‌ لایحه‌ الحاقی‌ به‌ مجلس‌ تقدیم‌ شد ودر واپسین‌ روزهای‌ این‌ مجلس‌ در دستور کار قرارگرفت‌. فضای‌ استبدادی‌ حاکم‌ بر جامعه‌ وشرایط‌ اجتماعی‌، این‌ امید را برای‌ آنان‌ به‌ وجود آورده‌ بودکه‌ لایحه‌ در چنین‌ شرایطی‌ از تصویب‌ مجلس‌ بگذرد و دولت‌ انگلیس‌ بتواند بر چالش‌ هایی‌ که‌ با آن‌هاروبرو بود پیروز شود. ولی‌ تعداد اندکی‌ از نمایندگان‌ اقلیت‌ این‌ مجلس‌ در برابر تصویب‌ لایحه‌ایستادگی‌ کردند. (6) دراین‌ نبرد سرنوشت‌ ساز مصدق زندگی‌ آرامی‌ داشت‌ و کمترین‌ نقشی‌ در مقابله‌ باهدف‌های‌ دولت‌ انگلستان‌ ایفاء نمی‌کرد. در همین‌ هنگام‌ یکی‌ از نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ به‌ خانه‌ اومراجعه‌ کرد وبا اصرار خواستار برخورد او با لایحه‌ الحاقی‌ شد ولی‌ او همچنان‌ در لاک‌ بی‌ عملی‌ باقی‌ماند وحاضر به‌ نشان‌ دادن‌ مخالفتی‌ نشد تا آنکه‌ در تاریخ‌ 30 تیرماه‌ 1328 نامه‌ای‌ به‌ مجلس‌ فرستاد وبا شگفتی‌ فراوان‌ به‌ گونه‌ ضمنی‌ آن‌ را تائید کرد. در بخشی‌ از این‌ نامه‌ با اشاره‌ به‌این‌ لایحه‌ چنین‌ آمده‌است‌ که‌:
«... در صورتی‌ که‌ باید بگذرد اگر می‌توانید در باره‌ ماده‌ واحده‌ توضیح‌ دهید که‌ شش‌ شلینگ‌ حق‌ الامتیاز، لیره‌ طلاست‌ که‌ به‌ نرخ‌ روز، لیره‌ کاغذی‌ پرداخته‌ می‌شود یا کلاه‌ کاغذی‌ است‌...».
بنابراین‌ حداکثر خواسته‌ مصدق این‌ بود که‌ در صورت‌ تصویب‌ این‌ لایحه‌ الحاقی‌، حق‌ امتیاز دولت‌ایران‌ برپایه‌ لیره‌ «پوند» طلا پرداخت‌ شود که‌ این‌ هم‌ چیز تازه‌ای‌ نبود. زیرا در قرارداد سال‌ 1312مکانیزمی‌ برای‌ جبران‌ کاهش‌ قیمت‌ لیره‌ اسکناس‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ بود. خوشبختانه‌ نمایندگان‌ مخالف‌لایحه‌ به‌ این‌ اندرز گوش‌ فرانداده‌ و همچنان‌ به‌ مخالفت‌ با اساس‌ لایحه‌ الحاقی‌ ادامه‌ دادند تا دوره‌مجلس‌ پانزدهم‌ سپری‌ شد و موقتاً خطر بزرگی‌ از سر ملت‌ ایران‌ گذشت. (7)
با این‌ حال‌ دولت‌ انگلستان‌ و عوامل‌ داخلی‌ آن‌ درمقام‌ بر گزار کردن‌ یک‌ انتخابات‌ فرمایشی‌ برای‌مجلس‌ دوره‌ شانزدهم‌ بودند تا بتوانند کار نفت‌ را بر پایه‌ خواسته‌های‌ خود سامان‌ دهند. ولی‌ انتخابات‌مجلس‌ شانزدهم‌ در تهران‌ به‌ ناکامی‌ رسید. در انتخابات‌ مجدد دوره‌ شانزدهم‌ در تهران‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌که‌ در تبعید لبنان‌ به‌ سر می‌برد به‌ نمایندگی‌ مجلس‌ انتخاب‌ شد وبا استقبال‌ تاریخی‌ بی‌مانندی‌ به‌ ایران‌بازگشت‌ و خانه‌ او کانون‌ اصلی‌ مبارزات‌ ملت‌ ایران‌ گردید. دراین‌ انتخابات‌ مصدق نیز با کمک‌هواداران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ مجلس‌ شانزدهم‌ راه‌ یافت‌ وبا خواندن‌ پیام‌های‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ دراین‌مجلس‌ هرچه‌ بیشتر خود را به‌ کانون‌ قدرت‌ نزدیک‌ کرد و اعتماد سران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ را به‌دست‌آورد. دولت‌ انگلستان‌ که‌ خود را در برابر امواج‌ خروشان‌ نهضت‌ مردمی‌ در ایران‌ ناتوان‌ یافت‌ استراتژی‌تازه‌ای‌ در پیش‌ گرفت‌. نخست‌ شخص‌ مصدق که‌ خود را پیش‌ از این‌ بازنشسته‌ سیاسی‌ معرفی‌ می‌کرد به‌صحنه‌آورده‌ و او را بر موج‌ نهضت‌ سوار کردند. (8)انگلیس‌ها ازاین‌ پس‌گروه‌ قابل‌ توجهی‌ از مهره‌های‌وابسته‌ خود را در دولت‌ و مجلس‌ و دیگر پست‌های‌ کلیدی‌ بسیج‌ کرده‌ وبه‌تدریج‌ برای‌ نخست‌ وزیری‌مصدق زمینه‌ چینی‌ کردند و او هم‌ توانست‌ نقش‌ خود را به‌سان‌ یک‌ بازیگر ماهر به‌ مورد اجرا گذارد.

2- به‌بُن‌ بست‌ کشیدن‌ اقتصاد کشور
هنگامی‌ که‌ مصدق توانست‌ با جلب‌ موافقت‌ آیت‌الله کاشانی‌ و نمایندگان‌ مجلس‌ شانزدهم‌ دراردیبهشت‌ 1330 به‌ نخست‌ وزیری‌ برسد، نخستین‌ بند برنامه‌ دولت‌ خود را اجرای‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌صنعت‌ نفت‌ وبه‌ کارگیری‌ در آمدهای‌ حاصله‌ در جهت‌ تقویت‌ بُنیه‌ اقتصادی‌ کشور وایجاد موجبات‌رفاه‌ وآسایش‌ عمومی‌ اعلام‌ کرد. این‌ همان‌ خواسته‌ای‌ بود که‌ آیت‌الله کاشانی‌ در پیام‌ خود دراردیبهشت‌ سال‌ 1328 به‌ مجلس‌ به‌ دنبال‌ آن‌ بود و نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ نیز برای‌ آن‌ مبارزه‌ کرده‌ وآنرا از هدف‌های‌ خود قرار داده‌ بودند. ولی‌ مسئله‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ در زمینه‌ این‌ برنامه‌ در خلال‌دوسال‌ و سه‌ماه‌ این‌ حکومت‌ چه‌ اقداماتی‌ انجام‌ شد؟ سیاست‌ انگلستان‌ این‌ بود که‌ با قطع‌ در آمدهای‌نفتی‌ ایران‌، کشور ما در تنگنای‌ اقتصادی‌ قرار گیردو از بهره‌ برداری‌ از صنعت‌ نفت‌ ملی‌ شده‌ محروم‌گردیده‌ و سرانجام‌ تسلیم‌ افزون‌طلبی‌های‌ این‌ دولت‌ گردد. دولت‌ آمریکا که‌ علاقمند به‌ ورودشرکت‌های‌ نفتی‌ آمریکایی‌ به‌ حوزه‌های‌ نفت‌ خیز کشور ما بود، در آغاز کار نقش‌ میانجی‌ گری‌ میان‌ ایران‌و انگلیس‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌. آچسُن‌، وزیر امور خارجه‌ آمریکا در اردیبهشت‌ 1330 در پیشنهادهای‌خود از انگلستان‌ خواست‌ که‌ اصل‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ را در ایران‌ به‌ پذیرد. در همین‌ راستا نماینده‌ بلند پایه‌خود، آورل‌ هریمن‌ را برای‌ گفتگو با دولت‌ ایران‌ در 23 تیرماه‌ 1330 به‌ تهران‌ فرستاد تا راه‌ حلی‌برای‌ نفت‌ ایران‌ و صدور آن‌ به‌ بازارهای‌ جهانی‌ فراهم‌ کند. دولت‌ انگلستان‌ تصویب‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌نفت‌ را در حکم‌ الغای‌ یک‌سویه‌ قرارداد سال‌ 1312 وبی‌ اعتبار می‌دانست‌ ولی‌ ناگزیر شد اصل‌ ملی‌شدن‌ نفت‌ در ایران‌ را که‌ از حقوق پذیرفته‌ شدة‌ دولت‌ها بود به‌رسمیت‌ شناسد و درهمین‌ حال‌ با طرح‌شکایتی‌ در دیوان‌ بین‌المللی‌ دادگستری‌ خواستار توقف‌ صدور نفت‌ ایران‌ وپرداخت‌ غرامت‌ ناشی‌ ازملی‌ شدن‌ نفت‌ در ایران‌ شد.
در خلال‌ این‌ سال‌ها کشورهای‌ اروپایی‌ و ژاپن‌ نیاز فراوان‌ به‌ نفت‌ ایران‌ داشته‌ وپاره‌ای‌ ازکشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ چون‌ لهستان‌، چک‌ اسلواکی‌، مجارستان‌ و کشور چین‌ با داشتن‌ امکانات‌حمل‌ نفت‌ درخواست‌های‌ جدی‌ برای‌ خرید نفت‌ ایران‌ داشتند ولی‌ دولت‌ مصدق به‌آنها ترتیب‌ اثرنداد. در آبان‌ 1330 رابرت‌ گارنر، قائم‌ مقام‌ بانک‌ جهانی‌ با مصدق در آمریکا دیدار کرد و سپس‌نمایندگان‌ این‌ بانک‌ تا پایان‌ سال‌ مزبور گفتگوهای‌ خود را برای‌ حل‌ وفصل‌ مسئله‌ نفت‌ ایران‌ ادامه‌دادند. بانک‌ جهانی‌ پیشنهادی‌ را بر پایه‌ میانجی‌ گری‌ میان‌ ایران‌ وانگلیس‌ به‌ دولت‌ ایران‌ ارائه‌ کرد که‌می‌توانست‌ مشکل‌ نفت‌ را موقتاً حل‌ کند و کشور ما را از بن‌ بست‌ مالی‌ برهاند ولی‌ دولت‌ مصدق هیچگاه‌ پاسخ‌ روشنی‌ به‌ آن‌ نداد و سرانجام‌ گارنر کوشش‌های‌ خود را متوقف‌ کرد.
در سال‌ 1331پس‌ از صدور حکم‌ دیوان‌ جهانی‌ دادگستری‌ واعلام‌ عدم‌ صلاحیت‌ این‌ دیوان‌ دررسیدگی‌ به‌ دعوی‌ انگلستان‌، زمینه‌های‌ لازم‌ برای‌ حل‌ وفصل‌ مسئله‌ نفت‌ از هر سو فراهم‌ بود. ولی‌دولت‌ مصدق با استفاده‌ ابزاری‌ وسیاسی‌ از مسئله‌ نفت‌ همچنان‌ از پیمودن‌ هر راهی‌ برای‌ تعیین‌ یک‌چارچوب‌ قراردادی‌ برای‌ حل‌ مسئله‌ نفت‌ خود داری‌ می‌کرد. در 16 مرداد 1331 نخستین‌ پیشنهادمشترک‌ آمریکا و انگلستان‌ به‌ ایران‌ تسلیم‌ شد که‌ بر پایه‌ آن‌ تعیین‌ غرامت‌ مورد ادعای‌ دولت‌ انگلیس‌که‌ در قانون‌ 9 ماده‌ای‌ اجرای‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ هم‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ بود به‌ دیوان‌ جهانی‌ دادگستری‌واگذار شود و سپس‌ نمایندگان‌ ایران‌ و انگلیس‌ ترتیب‌ جریان‌ نفت‌ را به‌ بازارهای‌ جهانی‌ بدهند. این‌پیشنهاد نیز از سوی‌ دولت‌ مصدق رد شد. پیشنهاد مشترک‌ دوم‌ آمریکا وانگلستان‌ در یکم‌ اسفند1331 به‌ دولت‌ ایران‌ تسلیم‌ شد که‌ ضمن‌ بر طرف‌ کردن‌ پاره‌ای‌ از ایرادات‌ پیشنهادات‌ نخستین‌می‌توانست‌ مشکل‌ مالی‌ ایران‌ را در چار چوب‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ بر طرف‌ کرده‌ ونهضت‌ ملی‌ ایران‌را از بُن‌ بست‌ اقتصادی‌ که‌ فرا روی‌ آن‌ گذارده‌ شده‌ بود برهاند. با آنکه‌ بسیاری‌ از کارشناسان‌ نفتی‌وسیاسی‌ پذیرش‌ این‌ پیشنهاد را به‌ سود دولت‌ ایران‌ می‌دانستند ولی‌ بازهم‌ مصدق آنرا رد کرد و کشوررا از جهت‌ مالی‌ وسیاسی‌ به‌ سوی‌ بحران‌های‌ خطرناک‌ کشانید. اجرا نشدن‌ قانون‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌که‌ یکی‌ از دو برنامه‌ مورد تعهد دولت‌ مصدق بود آنهم‌ در شرایطی‌ که‌ ملت‌ ایران‌ از اتحاد سیاسی‌ و اقتدارملی‌ بر خوردار بود زیان‌های‌ جبران‌ ناپذیری‌ را به‌ ملت‌ ایران‌ وارد ساخت‌.

3- بی‌ اعتبار کردن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌
از دیگرعلل‌ ناکامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌، سیاست‌ حادثه‌ آفرینی‌ وایجاد تنش‌ در مسایل‌ سیاسی‌ واجتماعی‌در کشور وکاشتن‌ بذر اختلاف‌ ورویا رویی‌ با مجلس‌ بود که‌ مصدق در پیش‌ گرفت‌ . کشوری‌ که‌درگیرمبارزه‌ای‌ توانفرسا با دولت‌ انگلستان‌ در مسئله‌ نفت‌ بود به‌ویژه‌ پس‌ از پیروزی‌ قیام‌ تیرماه‌ سال‌1331 گام‌ به‌گام‌ با چالش‌ های‌ درونی‌ و فلج‌ کننده‌ای‌ روبرو شد:
- مصدق هیچ‌ اقدامی‌ در زمینه‌ اصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ که‌ برنامه‌ کار دیگراعلام‌ شدة‌ دولت‌ اوبودانجام‌ندادوانتخابات‌ دوره‌هفدهم‌برپایه‌ همان‌قانون‌ سابق‌ وبااعمال‌نفوذگسترده‌ دستگاه‌ دولتی‌انجام‌ شد. - در روند برگزاری‌ انتخابات‌ ، با صدور یک‌ تصویب‌ نامه‌ غیر قانونی‌ در تاریخ‌ 29 اردیبهشت‌ 1331دستور توقف‌ انتخابات‌ را در 33 حوزه‌ انتخاباتی‌ صادر واز برگزیده‌ شدن‌ 56 نماینده‌از 136 نماینده‌مجلس‌ جلوگیری‌کرد وهمین‌امر باعث‌ شد که‌ کشور ما از وجود یک‌ مجلس‌ نیرومند محروم‌ و دربحران‌های‌ سیاسی‌ آینده‌ آسیب‌ پذیرگردد.
- مصدق در 20 مرداد 1331 لایحه‌ای‌ به‌ مجلس‌ تقدیم‌ کرد وبا بهره‌گرفتن‌ ازوضعیت‌ سیاسی‌کشور، اختیار قانونگزاری‌ را برای‌ شش‌ ماه‌ از مجلس‌ گرفت‌ واصول‌ قانون‌ اساسی‌ به‌ ویژه‌ تفکیک‌قوارا زیر پا گزارد.
- مصدق درآذرماه‌ 1331 با بهره‌ گرفتن‌ از اختیارات‌ قانونگزاری‌، لایحه‌ای‌ را برای‌ اصلاح‌ قانون‌انتخابات‌ امضاء کرد که‌ برپایه‌ یکی‌ از بندهای‌ آن‌ تعداد نمایندگان‌ را از 136 تن‌ که‌ در قانون‌ پیش‌بینی‌شده‌ بود به‌ 172 نماینده‌ افزایش‌ می‌ داد. در صورت‌ اجرای‌ این‌ لایحه‌، مجلس‌ هفدهم‌ که‌ تنها با 79نماینده‌ به‌ کار خود ادامه‌ می‌ داد به‌ حالت‌ تعطیل‌ در می‌آمد. تعدادی‌ از نمایندگان‌ با احساس‌ خطر ازتعطیل‌ شدن‌ مجلس‌ در جلسه‌ 12 دیماه‌ 1331 یک‌ طرح‌ سه‌ فوریتی‌ تقدیم‌ کردند که‌ این‌ لایحه‌ شامل‌حال‌ مجلس‌ موجود نشود. صدیقی‌ وزیر کشور، فکر انحلال‌ مجلس‌ را به‌شدت‌ تکذیب‌ کرد مصدق نیزبه‌ سختی‌ در برابر تصویب‌ این‌ طرح‌ ایستادگی‌ کرد ولی‌ برای‌ جلوگیری‌ از تصویب‌ این‌ طرح‌ سه‌فوریتی‌ ، ناگزیر شد لایحة‌ خود را دنبال‌ نکند و طرح‌ مزبور مسکوت‌ گذارده‌ شد.
- در 18 دیماه‌ سال‌ 1331 مصدق لایحه‌ تمدید اختیارات‌ قانونگزاری‌ را برای‌ یک‌ سال‌ دیگر به‌مجلس‌ تقدیم‌ کرد و با این‌ دستاویز که‌ برای‌ انجام‌ اصلاحات‌ باید اختیارات‌ داشته‌ باشد واصلاح‌ قوانین‌موجود به‌طریق‌ عادی‌ فرصت‌ بسیار زیادی‌ می‌خواهد وباید قوانین‌ تازه‌ای‌ در اسرع‌ وقت‌ به‌ تصویب‌برسد واینکه‌ دولت‌ برای‌ حل‌ موضوع‌ نفت‌ نیازمند اختیارات‌ می‌باشد با فشار و عملیات‌ روانی‌ علیه‌مجلس‌ در صدد تصویب‌ آن‌ برآمد. آیت‌الله کاشانی‌ با فرستادن‌ نامه‌ مورخ‌ 27 دیماه‌ 1331 به‌مجلس‌مخالفت‌ خود را با درخواست‌های‌ غیر قانونی‌ مصدق آشکار کرد و واگذاری‌ اختیار قانونگزاری‌ به‌قوه‌مجریه‌ را برخلاف‌ اصول‌ گوناگون‌ قانون‌ اساسی‌ واصل‌ تفکیک‌ قوا دانست‌ ودر بخشی‌ از این‌نامه‌ که‌ روز28 دی‌ ماه‌ در جلسه‌ علنی‌ مجلس‌ خوانده‌ شد چنین‌ گفت‌:
«از راه‌ علاقه‌ وصلاح‌ اندیشی‌ به‌آقای‌ نخست‌ وزیر هم‌ توصیه‌ می‌کنم‌ راهی‌ را که‌ برای‌ ریشه‌کن‌ نمودن‌ آثار استعمار وموفقیت‌ در امر حیاتی‌ نفت‌ در پیش‌ داریم‌ وفقط‌ با تمسّک‌ به‌ حبل‌المتین‌ خداوندی‌ وحفظ‌ سُنَن‌ مشروطیت‌ وقانون‌ و رعایت‌ حقوق عامّه‌ ملت‌ ایران‌ میسّر است‌ واقدامات‌ لازمه‌ برای‌ انجام‌ وتصفیه‌ موضوع‌ نفت‌ که‌ مورد پشتیبانی‌ و کمک‌ کامل‌ اینجانب‌ و مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و ملت‌ شرافتمند ایران‌ است‌ به‌هیچ‌ وجه‌ ارتباطی‌ به‌ اختیارات‌ غیر قانونی‌ ندارد وبالعکس‌ تخلّف‌ از قانون‌ اساسی‌ وتجاوز به‌ حقوق مردم‌، به‌ مقاومت‌ ملت‌ ایران‌ منتهی‌ می‌گردد وما را از راه‌ جهاد بزرگی‌ که‌ علیه‌ دولت‌های‌ استعماری‌ در پیش‌ داریم‌ باز می‌دارد. بزرگی‌ دولت‌ها و قدرت‌ آنها در احترام‌ به‌ قوانین‌ است‌ وهمه‌ باید در برابر عظمت‌ آن‌ زانو زده‌ و فکر قانون‌ شکنی‌ را از خود بدور دارند...».
آیت‌ اللّه‌ کاشانی‌ سپس‌ در نامه‌ 29 دی‌ ماه‌ به‌ شخص‌ مصدق هُشدار داد:
«.. بنابر وظیفه‌ دیانتی‌ وملّی‌ خود برای‌ حفظ‌ وحدت‌ عموم‌ مردم‌ در نهضت‌ بزرگی‌ که‌ بر ضد استعمار در پیش‌ داریم‌ از شما تقاضا دارم‌ قطعاً از مطالبات‌ غیر قانونی‌ خود دایر بر گرفتن‌ اختیارات‌ خود داری‌ نمایید تا در صف‌ ملیّون‌ مبارز شکافی‌ ایجاد نشود... روزی‌ که‌ نماینده‌ مجلس‌ بودید با صدای‌ بلند فریاد می‌زدید کسانی‌ که‌ می‌خواهند از قدرت‌ غیر قانونی‌ استفاده‌ کنند یا نمایندگانی‌ که‌ کمک‌ در تسلیم‌ اختیارات‌ قانونگزاری‌ به‌ یک‌ فرد ویا دولتی‌ می‌نمایند به‌ حقوق عامّه‌ خیانت‌ کرده‌اند...».
وی‌ در همین‌ نامه‌ مردم‌ را مخاطب‌ قرار داده‌ وگفت‌:
«من‌ طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ از کارگر و کشاورز و تاجر و پیشه‌ ور و دانشجو واستاد و هنرپرور و رجال‌ و زعما و روحانیون‌ را به‌ این‌ حقایق‌ مذکور شاهد وگواه‌ می‌گیرم‌ که‌ در انجام‌ وظیفه‌ خود دقیقه‌ای‌ مسامحه‌ نکردم‌ و امیدوارم‌ که‌ همگی‌ برای‌ سعادت‌ ملت‌ ایران‌ به‌ وظیفه‌ وجدانی‌ خود عمل‌ نمایند...».
مصدق با تقدیم‌ چنین‌ لایحة‌ خلاف‌ قانون‌ اساسی‌، به‌ پیام‌ آیت‌ اله‌ کاشانی‌ به‌ مجلس‌ و نامه‌ روشنی‌که‌ به‌خود وی‌ نوشته‌ بود هیچ‌ پاسخی‌ نداد و همین‌ سکوت‌ پرسش‌ برانگیز را در برابر اعتراضات‌نمایندگان‌ مجلس‌ و مردم‌ در همه‌ این‌ دوران‌ ادامه‌ داد. آیت‌اله‌ کاشانی‌ به‌ فرستادن‌ پیام‌ به‌ مجلس‌ و نامه‌به‌ مصدق بسنده‌ نکرد و در گفتگو با روزنامه‌ها توجه‌مردم‌ را به‌ پیامدهای‌ زیانبار زیر پاگذاردن‌ اصول‌قانون‌ اساسی‌ جلب‌ کرد ولی‌ جامعه‌ ایرانی‌ و حتی‌ بسیاری‌ از دانشگاهیان‌ در آن‌ هنگام‌ به‌ ارزش‌ واهمیت‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ توجه‌ نکردند وبه‌ دفاع‌ از اصل‌ تفکیک‌ قواکه‌ روح‌ قانون‌ اساسی‌ و نظام‌مردم‌سالاری‌ است‌ بر نخاستند وهمین‌ بی‌ تفاوتی‌ سرآغاز انحراف‌ و گرفتار شدن‌ کشور در گرداب‌بحران‌های‌ بعدی‌ گردید.
دکتر مظفّر بقایی‌ و سید ابوالحسن‌ حائری‌ زاده‌ نیز که‌ از پیشگامان‌ و پایه‌ گذاران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌بودند با نطق‌ های‌ تفصیلی‌ در مجلس‌ به‌ سختی‌ در برابر این‌ لایحه‌ ایستادگی‌ واز حق‌ قانونگزاری‌ مجلس‌ واصل‌ تفکیک‌ قوا دفاع‌ کردند ولی‌ مصدق توانست‌ با جوّسازی‌ وبهره‌برداری‌ از حربة‌ نفت‌ واینکه‌درصورت‌ تصویب‌ این‌ لایحه‌ ظرف‌ 48 ساعت‌ مسئله‌ نفت‌ را حل‌ خواهد کرد وبا کمک‌ شبکه‌ حزب‌ توده‌وبه‌ راه‌انداختن‌ اعتصاب‌ درشهرهای‌ گوناگون‌، این‌ لایحه‌ را از تصویب‌ مجلس‌ بگذراند. بدین‌ ترتیب‌حکومت‌ دموکراسی‌ وقانون‌ اساسی‌ در کشور ما عملاً برچیده‌ شد ونظام‌ خود کامه‌ واستبدادی‌ برقرارگردید. بااین‌ حال‌ برپایه‌ این‌ اختیارات‌، هیچ‌ لایحه‌ مهم‌ و یا غیر عادی‌ تصویب‌ نشد. پاره‌ای‌ از لوایحی‌که‌ به‌ امضای‌ شخص‌ نخست‌ وزیر رسید اگر به‌ مجلس‌ دوره‌ هفدهم‌ تقدیم‌ می‌شد، بابحث‌ و بررسی‌نمایندگان‌ وگذرانیدن‌ روند قانونگزاری‌ تصویب‌ می‌شد ونیازی‌ به‌ واگذاری‌ اختیار قانونگزاری‌ به‌نخست‌ وزیر نداشت‌. البته‌ پاره‌ دیگری‌ از این‌ لوایح‌ بر خلاف‌ اصول‌ قانون‌ اساسی‌ بود ونمایندگان‌مجلس‌ زیر بار آنها نمی‌رفتند. مسئله‌ نفت‌ که‌ دستاویز دیگر گرفتن‌ اختیارات‌ قانونگزاری‌ بود به‌فراموشی‌ سپرده‌ شد وتا پایان‌ دوره‌ نخست‌ وزیری‌ مصدق هیچ‌ اقدام‌ موثری‌ برای‌ حل‌ وفصل‌ آن‌صورت‌ نگرفت‌. دراین‌ هنگام‌ سران‌ نهضت‌، پیش‌ بینی‌ روشنی‌ از انگیزه‌ اصلی‌ مصدق در گرفتن‌اختیارات‌ قانونگزاری‌از مجلس‌نداشتنداگر چه‌ نسبت‌به‌ پیامدهای‌ زیانبار آن‌ هُشدار دادند. در مجموع‌،گرفتن‌ اختیار قانونگزاری‌ به‌ سستی‌ کشیدن‌ مجلس‌ و آسیب‌ جدی‌ به‌ وحدت‌ ملی‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌. (9)

4- همکاری‌ با حزب‌ توده‌
آزادسازی‌ غیر رسمی‌ فعالیت‌ حزب‌ توده‌ پس‌ از قیام‌ پیروزمند 30 تیر 1331 از سوی‌ مصدق وهمکاری‌ پنهانی‌ وی‌ بااین‌گروه‌ قدرتمند روسی‌- انگلیسی‌، ضربه‌ شدیدی‌ برامنیت‌ ملی‌ایران‌ بود. تشکیل‌وفعالیت‌ این‌حزب‌ به‌موجب‌ مواد 1و2 قانون‌اقدام‌کنندگان‌ برعلیه‌ امنیت‌ واستقلال‌ مملکتی‌ مصوب‌ 22خرداد 1310، با دوراندیشی‌ ودر نظرگرفتن‌ شرایط‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ وهمسایگی‌ایران‌ باکشور شوروی‌به‌حق‌، غیرقانونی‌ اعلام‌ شده‌بود. پس‌از اشغال‌ کشورماازسوی‌ نیروهای‌نظامی‌ متفقین‌ در سوم‌ شهریور1320 وبیرون‌ راندن‌ رضاشاه‌ ازکشور، حزب‌توده‌ باپشتیبانی‌ دولت‌شوروی‌ فعالیت‌ خود را آغازکرد.در 15 بهمن‌ماه‌ سال‌ 1327 به‌دلیل‌ همکاری‌ سران‌ این‌حزب‌ درتوطئه‌ ترور محمدرضاشاه‌ در دانشگاه‌تهران‌، باردیگر ازفعالیت‌ آن‌ جلوگیری‌ شد. بااین‌حال‌ نفوذ تدریجی‌ عوامل‌ انگلستان‌ در سطوح‌ بالایی‌این‌حزب‌، آن‌ را به‌یکی‌ از اهرم‌های‌ فشار درپیشبرد توطئه‌های‌ این‌دولت‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ایران‌ تبدیل‌کرد. مصدق برخلاف‌ قوانین‌لازم‌الاجرای‌ کشور به‌این‌حزب‌ غیرقانونی‌ اجازه‌فعالیت‌ داد واین‌حزب‌ توانست‌ بی‌هیچ‌ مانعی‌ درصحنه‌ سیاسی‌کشور ظاهرشده‌ وفعالیت‌های‌ خود راگسترش‌ دهد وبه‌ویژه‌ گروه‌بزرگی‌ از افسران‌ وپرسنل‌ نیروهای‌ مسلح‌ را وارد شبکه‌های‌ پنهانی‌ خود سازد. دولت‌انگلستان‌ از یک‌سو ازاین‌حزب‌ نیرومند وابسته‌ به‌ بیگانه‌ به‌ عنوان‌ ابزاری‌ برای‌ رویارویی‌ بانیروهای‌میهن‌دوست‌ و هواداران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بهره‌برداری‌ کردواز سوی‌ دیگر باتجربه‌ای‌ که‌ از رویدادهای‌یونان‌ در سال‌ 1947 داشت‌ یک‌ بار دیگر توانست‌ از تب‌ ضد کمونیستی‌ و جنون‌ «مک‌ کار تیزمی‌» (10) که‌ در آمریکا وجود داشت‌ بهره‌برداری‌ کند و با مطرح‌ نمودن‌ حزب‌ توده‌ و بزرگنمایی‌ آن‌، دولتمردان‌آمریکا را به‌ دخالت‌ مستقیم‌ و رویارویی‌ جّدی‌ با نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بکشاند.

5- ترور شخصیت‌ سران‌ نهضت‌
ترورشخصیت‌آیت‌الله کاشانی‌ در ماههای‌ اسفند 31 تا مرداد 1332 در یک‌ برنامه‌ ریزی‌ دقیق‌ وبه‌کار گرفتن‌ انبوهی‌ از روزنامه‌هایی‌ که‌ هزینه‌های‌ خود را از دستگاه‌ دولتی‌ می‌گرفتند و یا وابسته‌ به‌ حزب‌توده‌ بودند و فعالیت‌ گسترده‌افرادی‌ که‌ به‌ گونه‌ ستون‌ پنجم‌ بیگانگان‌ به‌ شایعات‌ وتهمت‌های‌ ناروا دامن‌می‌ زدنداز برنامه‌های‌ ویرانگر مصدق دراین‌ دوران‌ است‌. متهم‌ ساختن‌ دکتر بقایی‌ که‌ از نمایندگان‌درستکار وپیشگام‌ نهضت‌ ملی‌ واز پشتوانه‌های‌ اصلی‌ آن‌ بود (11) به‌ شرکت‌ در قتل‌ افشار طوس‌وتقدیم‌ لایحه‌ سلب‌ مصونیت‌ پارلمانی‌ از وی‌ درهمین‌ راستا انجام‌ شد. اگر چه‌ مصدق با وجود اکثریتی‌از نمایندگان‌ که‌ در مجلس‌ داشت‌ نتوانست‌ موفق‌ به‌ سلب‌ مصونیت‌ از وی‌ شود ولی‌ این‌ تبلیغات‌ مسموم‌برای‌ گمراه‌ کردن‌ مردم‌ وبه‌ سستی‌ کشیدن‌ نیروی‌ پرتوان‌ نهضت‌ موثر بود.

6- آزاد سازی‌ ارتباطات‌ زاهدی‌
سر لشگر بازنشسته‌ فضل‌الله زاهدی‌ که‌ در کابینه‌ اول‌ مصدق سمت‌ وزارت‌ کشور را به‌عهده‌ داشت‌برای‌ به‌ دست‌ گرفتن‌ سمت‌ نخست‌ وزیری‌ اعلام‌ آمادگی‌ کرده‌ بود ولی‌ از پشتیبانی‌ چندانی‌ در مجلس‌برخوردار نبود. (12) آیت‌الله کاشانی‌ در تاریخ‌ 10 اسفند 1331 دریک‌ گفتگوی‌ مطبوعاتی‌ به‌گونه‌روشن‌ اعلام‌ کرد که‌ از نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ حمایت‌ نمی‌کند. (13) ولی‌ مصدق برای‌ مطرح‌ ساختن‌زاهدی‌ یکبار در اسفند 1331 او را دستگیر و زندانی‌ کرد و پس‌ از آزادی‌ گاه‌وبی‌گاه‌ او را موردتهدید قرار می‌داد و مامورین‌ حکومت‌ نظامی‌ را چند بار به‌خانه‌ او فرستاد تا توجه‌ اذهان‌ عمومی‌ رانسبت‌ به‌ او جلب‌ کند. زاهدی‌ به‌ دلیل‌ نگرانی‌ از دستگیری‌، در تاریخ‌ 14 اردیبهشت‌ 32 در مجلس‌متحصن‌ شد و تا دهم‌ تیرماه‌ که‌آیت‌الله کاشانی‌ ریاست‌ مجلس‌ را به‌عهده‌ داشت‌ به‌ تحصن‌ خود ادامه‌داده‌ ودر همین‌ حال‌ زیر نظر و کنترل‌ بود و نمی‌توانست‌ به‌گونه‌ فعّال‌ ارتباطات‌ خود را با بیرون‌ ازمجلس‌ برقرار کند. ولی‌ پس‌ از آنکه‌ دکتر معظمی‌ با برنامه‌ریزی‌ واصرار مصدق به‌ ریاست‌ مجلس‌ رسیدروز 29 تیرماه‌، فرستادگان‌ مصدق ، سرتیپ‌ ریاحی‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ و دکتر ملک‌ اسمعیلی‌ معاون‌نخست‌ وزیر با معظمی‌ دیدار وگفتگو کردند. پیرو این‌ گفتگو، معظمی‌ با زاهدی‌ وارد گفتگو شد وتوافق‌هایی‌ حاصل‌ گردید تا زمینه‌ ترک‌ تحصن‌ زاهدی‌ از مجلس‌ فراهم‌ شود و در واقع‌ به‌ او تامین‌ داده‌شدو در همان‌ روز 29 تیر، زاهدی‌ به‌ تحصن‌ خود پایان‌ داده‌ وبا اتومبیل‌ رئیس‌ مجلس‌ به‌ بیرون‌ برده‌شد. (14) باین‌ ترتیب‌ دست‌ زاهدی‌ در فعالیت‌های‌ سیاسی‌ باز گردید تا فرصت‌های‌ لازم‌ را برای‌ برقرارکردن‌ ارتباطات‌ خود به‌دست‌ آورد. بی‌گمان‌ این‌ اقدامات‌ که‌ از سوی‌ مقامات‌ بلند پایه‌ ویاران‌ مصدق انجام‌ شده‌ به‌ دستور وبا رهنمود شخص‌ وی‌ و در راستای‌ فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ تسلیم‌ قدرت‌ دولتی‌به‌زاهدی‌ بوده‌است‌.

7- منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ هفدهم‌
وسرانجام‌آنکه‌ مصدق در 6 تیرماه‌ 32 برنامه‌ انحلال‌ مجلس‌ را کلید زد. در حالی‌ که‌ او از پشتیبانی‌اکثریت‌ نمایندگان‌ مجلس‌ برخوردار بود و در طول‌ دوران‌ زمامداری‌ خود هیچ‌ اقدام‌ مثبتی‌ انجام‌ نداده‌و مردم‌ دچار تنگدستی‌و نارضایی‌ و اوضاع‌ مالی‌ دولت‌ بحرانی‌ بود بااین‌ دستاویز که‌ تعدادی‌ ازنمایندگان‌ در مجلس‌ مخالف‌ دولت‌ هستند و احتمال‌ دارد مجلس‌ هفدهم‌ با رای‌ عدم‌ اعتماد او را ازنخست‌ وزیری‌ بر کنار کند، تهدید به‌ تعطیل‌ مجلس‌ کرد. در 22 تیرماه‌ نیز قصد خود رابرای‌ منحل‌ساختن‌ مجلس‌ آشکار ساخت‌ وبرنامه‌ زمانبندی‌ خود رابرای‌ به‌راه‌انداختن‌ یک‌ رفراندوم‌ فرمایشی‌ومخالف‌ قانون‌ اساسی‌ در 12 مرداد در تهران‌ ودر 19 مرداد در شهرستان‌هااعلام‌ کرد. این‌ رفراندوم‌با مخالفت‌ سرسختانه‌ وایستادگی‌ آیت‌الله کاشانی‌ و نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ وبا اعتراض‌ ملایم‌ هواداران‌مصدق روبروشد. (15) آیت‌الله کاشانی‌ برای‌ جلوگیری‌ از انحلال‌ مجلس‌، روز هفتم‌ مرداد اعلامیه‌مفصلی‌ در اعتراض‌ به‌ برگزاری‌ رفراندوم‌ صادر کرد که‌ در بخشی‌ ازآن‌ با بیان‌ اوضاع‌ سیاسی‌ کشور وپیامدهای‌ منحل‌ کردن‌ مجلس‌ وایجاد حکومت‌ فردی‌ چنین‌ آمده‌است‌:
« یک‌ ملت‌ ضعیف‌ هرچه‌ بنیان‌ مشروطیت‌ و حکومت‌ ملی‌ وطُرق مشورت‌ و شرکتش‌ در حکومت‌ قوی‌تر باشد پایه‌ استقلال‌ و خود مختاری‌ و وحدت‌ ملی‌ و تمامیت‌ کشورش‌ قوی‌تر است‌ و هرچه‌ حکومت‌ فردی‌ بر آن‌ غالب‌ تر باشد بنیان‌ استقلال‌ و وحدتش‌ ضعیف‌تر است‌ زیرا هیچ‌ دولت‌ نیرومند خارجی‌ از ملتی‌ نمی‌تواند چیزهایی‌ به‌ زیان‌ کشورش‌ بگیرد ولی‌ از یک‌ فرد به‌آسانی‌ می‌گیرد». (16)
آیت‌الله کاشانی‌ همچنین‌ در خانه‌ خود جلسات‌ سخنرانی‌ برای‌ بیدار کردن‌ مردم‌ برگزار کرد و درنخستین‌ جلسه‌ یکی‌ از سخنرانان‌ گفت‌:
« چون‌ دولت‌ وسیله‌ تبلیغاتی‌ و رادیو را از دست‌ ما گرفته‌ ناچار شدیم‌ برای‌ اینکه‌ حقایق‌ امر را با مردم‌ در میان‌ بگذاریم‌ از آنان‌ دعوت‌ کنیم‌ دراین‌ محل‌ اجتماع‌ کنند حرف‌ ما فقط‌ وفقط‌ طرفداری‌ از قانون‌ اساسی‌ است‌ و معتقدیم‌ که‌ باید این‌ قانون‌ که‌ خون‌بهای‌ پدران‌ ما بوده‌ بهر طریقی‌ که‌ ممکن‌ است‌ حفظ‌ شود. بنای‌ مقدماتی‌ نهضت‌ ملی‌ مردم‌ ایران‌ در این‌ خانه‌ بر ضد هژیر و رزم‌آرا گذاشته‌ شد. امروز موقعیت‌ مملکت‌ از زمان‌ هژیر و رزم‌آراء حساس‌ تر است‌».
سپس‌ سخنران‌ دیگری‌ رشته‌ سخن‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ ولی‌ در میان‌ سخنرانی‌ او عده‌ای‌ از مزدوران‌بیگانه‌ با شعار هواداری‌ از مصدق این‌ اجتماع‌ مسالمت‌آمیز را مورد حمله‌ قرار دادند. (17)
نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ با صدور اعلامیه‌های‌ پی‌ در پی‌ و گفتگو با روزنامه‌ها به‌ مخالفت‌ شدید باانحلال‌ مجلس‌ پرداختند. نمایندگان‌ آذربایجان‌ نیز که‌ مجلس‌ و مشروطیت‌ را در خطر دیده‌ و ازنیرومندی‌ و حضور گسترده‌ حزب‌ توده‌ بیمناک‌ بودند اعلامیه‌ مستقلی‌ علیه‌ رفراندوم‌ و اقدامات‌ مصدق خطاب‌ به‌ مردم‌ غیور آذربایجان‌ صادر و اعلام‌ کردند:
« مصدق تصمیم‌ گرفته‌ است‌ که‌ چراغ‌ آزادی‌ و مشروطیت‌ را که‌ شما برافروخته‌اید خاموش‌ کند. او می‌خواهد برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ و اصل‌ مشروطیت‌ با رفراندوم‌ دروغی‌، مجلس‌ را منحل‌ سازد و مملکت‌ را به‌ پشت‌ پرده‌ آهنین‌ بکشد... اکنون‌ 28 ماه‌ از حکومت‌ او می‌گذرد ونه‌ تنها یک‌ قدم‌ برای‌ اصلاحات‌ کشور بر نداشته‌ و آنچه‌ تا امروز کرده‌ خرابی‌ وایجاد هرج‌ ومرج‌ واختلاف‌ و جنگ‌ وجدال‌ داخلی‌ بوده‌ است‌. فقر و بدبختی‌ وگرانی‌ زندگی‌ که‌ او برای‌ مردم‌ آورده‌ در سخت‌ترین‌ ایام‌ جنگ‌ نبود و نفوذ اجنبی‌ را که‌ وعده‌ قطع‌ آن‌ را به‌ مردم‌ داد خودش‌ بیش‌ از همه‌ دراین‌ مملکت‌ بسط‌ داده‌ ...». (18)
همچنین‌ هشت‌ تن‌ از نمایندگان‌ با دلایل‌ استواری‌ علیه‌ هیئت‌ وزیران‌ به‌ دلیل‌ امضای‌ تصویب‌نامه‌برگزاری‌ رفراندوم‌ برای‌ انحلال‌ مجلس‌ وهزینه‌های‌ غیر قانونی‌ آن‌ به‌ دادستان‌ تهران‌ اعلام‌ جرم‌کردند. (19) ولی‌ از آنجا که‌ وزیردادگستری‌ این‌ دولت‌، دستگاه‌ دادگستری‌ را از اثر انداخته‌ بود به‌ این‌اعلام‌ جرم‌ اساساً رسیدگی‌ نشد. تلگرامی‌ هم‌ از سوی‌ سید ابوالحسن‌ حائری‌ زاده‌ رهبر نمایندگان‌فراکسیون‌ آزادی‌ به‌ دبیر کل‌ سازمان‌ ملل‌ متحد فرستاده‌ شد که‌ در بخشی‌ از آن‌ گفته‌ شده‌ بود:
« مصدق با توسل‌ به‌ زور علیه‌ پارلمان‌ و قانون‌ اساسی‌ و اعلامیه‌ حقوق بشر قیام‌ کرده‌ وهرگونه‌ اقدام‌ او برای‌ ملت‌ ایران‌ الزام‌ آور نخواهد بود». (20)
ولی‌ از آنجا که‌ سازمان‌ ملل‌ در آن‌ هنگام‌ زیر کنترل‌ انگلستان‌ وآمریکا بود واین‌ دو دولت‌ به‌ دنبال‌تامین‌ منافع‌ نامشروع‌ خود در کشورما و در پس‌ پرده‌ توطئه‌ انحلال‌ مجلس‌ قرار داشتند اعتراض‌ این‌گروه‌ از نمایندگان‌ مجلس‌ نیز که‌ می‌ خواستند صدای‌ ملت‌ ایران‌ را برای‌ جلوگیری‌ از زیر پاگذاردن‌حقوق مردم‌ در ایران‌ به‌ گوش‌ جهانیان‌ برسانند بازتابی‌ در سازمان‌ ملل‌ و در جهان‌ نداشت‌.
با وجود این‌ اعتراضات‌ عمومی‌ ، مصدق اقدامات‌ خود را برای‌ برگزاری‌ رفراندوم‌ با بهره‌ گرفتن‌ ازکمک‌ عوامل‌ بیگانگان‌ پیش‌ می‌ بردبه‌ ویژه‌ آنکه‌ در روزهای‌ پایانی‌ تیرماه‌ پس‌ از اعلام‌ برنامه‌ زمان‌بندی‌ رفراندوم‌ ، 52 تن‌ از نمایندگان‌ مجلس‌ به‌ دستور مصدق استعفا داده‌ و در عمل‌ مجلس‌ شورای‌ملی‌ را از کار انداخته‌ بودند. (21) جلسات‌ سخنرانی‌ در خانه‌ آیت‌الله کاشانی‌ در زیر فشار هجوم‌ پی‌ درپی‌ عوامل‌ دولتی‌ همچنان‌ ادامه‌ داشت‌ و ایشان‌ در 10 مرداد با صدور اعلامیه‌ای‌ شرکت‌ در رفراندوم‌را تحریم‌ واعلام‌ کرد:
هم‌ وطنان‌ و برادران‌ عزیزم‌، ضمن‌ اعلامیه‌ قبلی‌ از مفاسد و مضار رفراندوم‌ شرحی‌ متذکر و همه‌ مستحضر گردیده‌ و توجه‌ دارید که‌ عمل‌ به‌آن‌ چه‌ ضررهایی‌ برای‌ دیانت‌ و ملت‌ و مشروطیت‌ و مملکت‌ در بر دارد. با این‌ حال‌ دوره‌ خود را دوره‌ انقراض‌ دیانت‌ و استقلال‌ مملکت‌ و ملت‌ قرارندهید و طوق رقیّت‌ واسارت‌ و بندگی‌ را به‌ گردن‌ خود نگذارید.
شرکت‌ در رفراندوم‌ خانه‌ بر انداز که‌ با نقشه‌ اجانب‌ طرح‌ ریزی‌ شده‌، مبغوض‌ حضرت‌ ولی‌ عصر عجّل‌الله تعالی‌ فرجه‌ و حرام‌ است‌ والبته‌ هیچ‌ مسلمان‌ وطنخواهی‌ شرکت‌ نخواهد کرد. گرچه‌ ممکن‌ است‌ بعضی‌ اشخاص‌ غافل‌ و بی‌ اطلاع‌ از حقایق‌ و مضّار آن‌ و خائنین‌ وطن‌ فروش‌ برای‌ انجام‌ مقاصد شوم‌ دیگران‌ در رفراندوم‌ شرکت‌ کنند یا آنکه‌ دولت‌ صندوق ها را از رأی‌ قلابی‌ پُر کند علی‌اَی‌ّ حال‌ عمل‌ به‌ رفراندوم‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ است‌ ومُنافی‌ مصلحت‌ ملت‌ و مملکت‌ بوده‌ وهیچگونه‌ اثر قانونی‌ ندارد. (22)
از سوی‌ دیگر، دکتر مظفر بقایی‌ وعلی‌ زُهَری‌، از نمایندگان‌ اقلیت‌ مجلس‌ که‌ با سرسختی‌ در برابررفراندوم‌ و انحلال‌ مجلس‌ مبارزه‌ می‌ کردند وبه‌ دلیل‌ این‌که‌ مصدق قصد بازداشت‌ آنان‌ را داشت‌ درمجلس‌ اقامت‌ گزیده‌ بودند با احساس‌ نگرانی‌ از پیامدهای‌ انحلال‌ مجلس‌ در نامه‌ای‌ سرگشاده‌ در 10مرداد به‌ مصدق اعلام‌ کردند:
« به‌ شرط‌ اینکه‌ نخست‌ وزیر از تصمیم‌ خطرناک‌ انحلال‌ مجلس‌ دست‌ بر دارد حاضر هستیم‌ به‌ فوریت‌ از نمایندگی‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ استعفا کرده‌ واز مجلس‌، مستقیماً خود را تسلیم‌ زندان‌ شما نمائیم‌. (23)
ولی‌ از آنجا که‌ مصدق تصمیم‌ جدی‌ به‌ منحل‌ کردن‌ مجلس‌ در جهت‌ اجرای‌ طرح‌های‌ بیگانگان‌داشت‌ به‌ این‌ پیشنهاد شجاعانه‌ که‌ دستاویز انحلال‌ مجلس‌ را از دست‌ او می‌ گرفت‌ پاسخی‌ نداد. در شب‌هنگام‌ روز 10 مرداد حملات‌ عوامل‌ دولتی‌ وضرب‌ وجرح‌ مردم‌ که‌ در خانه‌ آیت‌الله کاشانی‌ گردآمده‌ بودند افزایش‌ یافت‌ ویکی‌ از پیروان‌ ایشان‌ به‌ نام‌ محمد حدّادزاده‌ با ضربات‌ چاقو به‌قتل‌رسید. (24) آیت‌الله کاشانی‌ روز11 مرداد بابرگزاری‌ یک‌ گفتگوی‌ مطبوعاتی‌ با خبرنگاران‌ گفت‌:
«... آقایان‌، مقصود ما از مبارزه‌ و قطع‌ نفوذ انگلیس‌، اصلاح‌ امور مملکت‌ بود واز وقتی‌ که‌ آقای‌ مصدق مصدر کار شدند هیچگونه‌ اصلاحاتی‌ در شوؤن‌ مختلف‌ کشور به‌ عمل‌ نیامده‌ است‌ بلکه‌ روز به‌ روز وضع‌ بدتر شده‌ و حکومت‌ دموکراسی‌ ایران‌ را که‌بعداز شهریور 20 به‌ وجود آمده‌بود مبدل‌ به‌ دیکتاتوری‌ شدید کردند. یکی‌ از اعمال‌ آقای‌ مصدق این‌ است‌ که‌ قانون‌ اساسی‌ را زیر پاگذاشته‌ است‌...
آقای‌ مصدق استفاده‌ از رادیوی‌ دولتی‌ را که‌ با پول‌ این‌ ملت‌ تهیه‌ شده‌است‌ منحصراً برای‌ تبلیغات‌ از دولت‌ خویش‌ قرارداده‌ وصدها بلندگو در خیابان‌ ها به‌ راه‌ انداخته‌ و مردم‌را به‌ رفراندوم‌ تشویق‌ می‌ کند واگر اقلیت‌ بخواهد این‌ عمل‌ را انجام‌ دهد مامورین‌ انتظامی‌ جلوگیری‌ می‌کنند. چند شب‌ است‌ که‌ بنا به‌ خواهش‌ مردم‌ در منزل‌ من‌ جلسات‌ سخنرانی‌ منعقد می‌ شود وبدستور دولت‌، احزاب‌ تحت‌ حمایت‌ مامورین‌ فرماندار نظامی‌ به‌ منزل‌ من‌ حمله‌ می‌کنند وعده‌ای‌ را مجروح‌ می‌نمایند. چنانچه‌ دیشب‌ از پشت‌ بام‌ به‌ منزل‌ من‌ حمله‌ شد ویک‌ نفر را در پامنار که‌ عضو مجمع‌ مسلمانان‌ مجاهد بود کشتند.

آیت‌الله کاشانی‌ در آخر مصاحبه‌ اظهار داشتند نظر به‌ تضییقاتی‌ که‌ برای‌ اشخاص‌ فراهم‌ آمده‌ امشب‌ جلسه‌ سخنرانی‌ در منزل‌ من‌ بر گزار نخواهد شد.(25)
توطئه‌ بیگانگان‌ برای‌ منحل‌ کردن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ همچنین‌ با برانگیختن‌ عملیات‌ روانی‌سازمان‌یافته‌ وبکار گرفتن‌ روزنامه‌ها و گروهک‌های‌ مزدور وشبکه‌ عوامل‌ داخلی‌ آنان‌ همراه‌بود.دراین‌ دوران‌ روزنامه‌های‌ هوادار نهضت‌ ملی‌ بسیار محدود ورادیو هم‌ در کنترل‌ دستگاه‌ دولتی‌ بود واز این‌رو انگلیس‌ها توانستند فضای‌ سیاسی‌ جامعه‌ را از طریق‌ انبوهی‌ از روزنامه‌های‌ وابسته‌ به‌ خودمسموم‌ ساخته‌، رهبران‌ نهضت‌ و نمایندگان‌ مدافع‌ مجلس‌ را مورد اتهام‌های‌ ناروای‌ گوناگون‌ قرار دهند.این‌ تبلیغات‌ فریبکارانه‌ موجب‌ شد که‌ ملت‌ ایران‌ نتواند از نهضت‌ مردمی‌ وضد استعماری‌ خود که‌سال‌ها برای‌ موفقیت‌ آن‌ مبارزه‌ کرده‌ بود به‌ درستی‌ دفاع‌ کند. سرانجام‌ مصدق توانست‌ بااین‌زمینه‌چینی‌ها و برقرار کردن‌ فضای‌ ارعاب‌ در کشور، توسل‌ به‌ خشونت‌ و درهم‌ کوبیدن‌ اجتماعات‌مسالمت‌ آمیز که‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ مخالفت‌ با انحلال‌ مجلس‌ برگزار می‌ شد روز 12 مرداد رفراندوم‌فرمایشی‌ خود را با پشتیبانی‌ گسترده‌ حزب‌ توده‌ در تهران‌ برگزار کند. صندوق های‌ اخذ رأی‌ به‌ گونه‌جداگانه‌ بود و اصل‌ مخفی‌ بودن‌ رأی‌ که‌ درهمه‌ نظام‌های‌ انتخاباتی‌ الزامی‌ است‌ رعایت‌ نگردید.صندوق رأی‌ برای‌ موافقان‌ انحلال‌ مجلس‌ در میدان‌ سپه‌ وبرای‌ مخالفان‌ درمدرسه‌ سپهسالار(بهارستان‌)گذارده‌ شده‌بود.(26)

8- صدور فرمان‌های‌ عزل‌ ونصب‌
انحلال‌ مجلس‌ هفدهم‌ به‌ تنهایی‌ می‌توانست‌ موجبات‌ برکناری‌ نخست‌ وزیر از سوی‌ شاه‌ و انتقال‌قدرت‌ دولتی‌ را فراهم‌ کند . طرحی‌ که‌ بی‌ گمان‌ از سوی‌ انگلستان‌ تهیه‌ شده‌ وشخص‌ مصدق با کمک‌هواداران‌ خود در مجلس‌ و بهره‌ گرفتن‌ از حزب‌ توده‌ آن‌ را گام‌ به‌ گام‌ عملی‌ ساخت‌. در آن‌ هنگام‌رهبران‌ نهضت‌ ملی‌ وبسیاری‌ از مردم‌ که‌ در برابر اقدامات‌ ویرانگر مصدق ایستادگی‌ می‌ کردندپیش‌بینی‌ روشنی‌ از انگیزه‌ او در منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ نداشتند ولی‌ پس‌ از صدور اعلامیه‌ وزارت‌کشور واعلان‌ نتایج‌ نهایی‌ رفراندوم‌ برای‌ انحلال‌ مجلس‌ دوره‌ هفدهم‌ روز پنجشنبه‌ 22 مرداد و پخش‌خبر آن‌ در ساعت‌ 9 بعدازظهر همان‌ روز از رادیو ایران‌، (27) فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ وفرمان‌برکناری‌ مصدق روز 23 مرداد از سوی‌ شاه‌ صادر شد. همزمانی‌ اعلام‌ انحلال‌ مجلس‌ و صدورفرمان‌های‌ عزل‌ ونصب‌ نه‌ تنها یک‌ قرینه‌ بلکه‌ دلیل‌ قوی‌ برآن‌ است‌ که‌ این‌ رویدادها برنامه‌ریزی‌ شده‌بوده‌ و امروز با قاطعیت‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ اقدامات‌ مصدق از یک‌ سال‌ پیش‌ از آن‌ یعنی‌ متوقف‌ ساختن‌انتخابات‌ دوره‌ هفدهم‌ با یک‌ تصویب‌ نامه‌ غیر قانونی‌ در بسیاری‌ از حوزه‌های‌ انتخابیه‌ و گرفتن‌ اختیارقانونگذاری‌ از مجلس‌ به‌ مدت‌ یکسال‌ ونیم‌ با هدف‌ به‌ سستی‌ کشیدن‌ مجلس‌ و حملات‌ پی‌درپی‌ به‌اجتماعات‌ مسالمت‌آمیز مردم‌ در خانه‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ وسپس‌ منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ از حلقه‌های‌ زنجیریک‌ توطئه‌ بوده‌ و دارای‌ هدفی‌ به‌ جز فراهم‌ ساختن‌ زمینه‌ قانونی‌ واگذاری‌ قدرت‌ دولتی‌ از سوی‌مصدق به‌ نخست‌ وزیر برگزیده‌ شاه‌ نبوده‌است‌. (28) بی‌ جهت‌ نبود که‌ آیت‌الله کاشانی‌ در اعلامیه‌تاریخی‌ و فتوای‌ مذهبی‌ قاطع‌ خود در زمینه‌ تحریم‌ شرکت‌ در رفراندوم‌ که‌ دو روز پیش‌ از برگزاری‌آن‌ انتشار یافت‌، رفراندوم‌ را «خانه‌برانداز که‌ بانقشه‌ اجانب‌ طرح‌ ریزی‌ شده‌است‌» توصیف‌ کرد و«شرکت‌ در آن‌ را حرام‌ و مُنافی‌ مصلحت‌ ملت‌ ومملکت‌» دانست‌. و دکتر بقایی‌ در نامه‌ای‌ به‌ وزیر کشور(دکتر صدیقی‌) در 21 مرداد، انحلال‌ مجلس‌ را خیانت‌ تاریخی‌ مصدق خواند. (29)

9- پذیرش‌ فرمان‌ شاه‌
فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ ساعت‌ 23 روز 23 مرداد به‌ وی‌ ابلاغ‌ می‌گردد. شاه‌ به‌ زاهدی‌ همچنین‌پیام‌ می‌ دهد هرچه‌ زودتر بر اوضاع‌ نابسامان‌ کشور مسلط‌ شود وبه‌ ویژه‌ مراقبت‌ کند به‌ جان‌ مصدق آسیبی‌ نرسد. زاهدی‌ صبح‌ روز بعد در جلسه‌ای‌ تصمیم‌ می‌گیرد فرمان‌ برکناری‌ مصدق ساعت‌ 23 شب‌24 مرداد به‌ وسیله‌ سرهنگ‌ نصیری‌ به‌ مصدق ابلاغ‌ گردد تا هیئت‌ دولت‌ او نیز که‌ در تابستان‌ تا دیروقت‌ در خانه‌ مصدق جلسه‌ دارند در جریان‌ امر قرار گیرند . نصیری‌ دقایقی‌ پس‌ از ساعت‌ 23 به‌ خانه‌مصدق می‌ رسد واز رئیس‌ انتظامات‌ وی‌ می‌ خواهد اجازه‌ دیدار او با مصدق را بدهد وهنگامی‌ که‌ ازدیدار مستقیم‌ او جلو گیری‌ می‌ کنند فرمان‌ سربه‌ مُهر را برای‌ ابلاغ‌ به‌ مصدق به‌رئیس‌ انتظامات‌خانه‌اوتحویل‌ می‌ دهد. مصدق مدتی‌ او را بلاتکلیف‌ نگاه‌ می‌ دارد که‌ شاید می‌ خواسته‌ است‌ هیئت‌وزیران‌ خانه‌ او را ترک‌کنند ویااز جهت‌ شیوه‌ برخورد بااین‌ فرمان‌ با ستاد پنهانی‌ خود مشورت‌ کند ولی‌سرانجام‌ روی‌ پاکت‌آن‌ رسید می‌دهد. متن‌این‌ رسیدکه‌ تصویرآن‌ سال‌هابعد انتشار یافت‌ چنین‌ است‌:
« ساعت‌ یک‌ بعداز نصف‌ شب‌ 25 مرداد 1332 دستخط‌ مبارک‌ به‌ اینجانب‌ رسید. دکترمحمدمصدق ». (30)
او از یک‌ سو این‌ فرمان‌ را « دستخط‌ مبارک‌» نامید وعنوان‌ «نخست‌ وزیر» راهم‌ از دنبالة‌ اسم‌ خودحذف‌ کرد که‌ به‌معنی‌ پذیرش‌ فرمان‌ شاه‌ وپایان‌ یافتن‌ نخست‌ وزیری‌ وی‌ بوده‌ است‌ از همین‌ رو از این‌تاریخ‌ دیگر هیچ‌ سخنی‌ با مردم‌ نگفت‌ وپیامی‌ برای‌ ملت‌ نفرستاد. بنابراین‌ مصدق پس‌ از دریافت‌ فرمان‌برکناری‌ خود دیگر سمتی‌ نداشت‌ که‌ در نیمه‌ شب‌ 25 ویا روز 28 مرداد کودتایی‌ برای‌ براندازی‌دولت‌ او انجام‌ شده‌ باشد. واز سوی‌ دیگر با پنهان‌ کردن‌ این‌ فرمان‌ و دستگیری‌ حامل‌ آن‌، صبح‌ روز25 مرداد اعلامیه‌ای‌ از سوی‌ دولت‌ او (31)منتشر شد که‌ اقدام‌ نصیری‌ در ابلاغ‌ فرمان‌ برکناری‌ را بی‌هیچ‌ دلیلی‌، کودتا توصیف‌ کرد. پنهان‌ کاری‌ شدید مصدق در مورد فرمان‌ برکناری‌ خود این‌ گمان‌ راتقویت‌ می‌کند که‌ دستگیری‌ نصیری‌ که‌ رسید ابلاغ‌ این‌ فرمان‌ را در دست‌ داشته‌ برای‌ جلوگیری‌ ازآشکار شدن‌ خبر صدور وابلاغ‌ این‌ فرمان‌ بوده‌ است‌ . اگر این‌ رسید به‌ دست‌ زاهدی‌ می‌افتاد و وی‌به‌دلیل‌ ناآگاهی‌ از اسباب‌ چینی‌ های‌ مصدق در روزهای‌ آینده‌ آنرا در روزنامه‌ ها منتشر می‌ ساخت‌ادامه‌ اجرای‌ طرح‌ انگلستان‌ و زمینه‌ سازی‌ ها برای‌ واگذاری‌ قدرت‌ دولتی‌ از سوی‌ مصدق به‌ زاهدی‌ به‌خطر می‌ افتاد. اگر مصدق فرمان‌ برکناری‌ خود را که‌ در برابر آن‌ رسید داده‌ بود پنهان‌ نمی‌کرد وبه‌آگاهی‌ وزیران‌ خود می‌ رساند و در روزنامه‌ها هم‌ منتشر می‌ شد چگونه‌ می‌ توانست‌ در حالی‌ که‌ دیگرهیچ‌ سمـت‌ دولتـی‌ نداشت‌ دستور دستگیری‌ نصیری‌ را صادر کند وسپس‌ مدعی‌ گردد که‌ وی‌ باابلاغ‌این‌ فـرمان‌ کـودتا کـرده‌ است‌؟ آیـا در اینصـورت‌ ملـت‌ ایـران‌، نمـایندگان‌ مجـلس‌ و مطبـوعات‌چنین‌ ادعای‌ بی‌پایه‌ای‌ راکه‌ به‌ جوک‌ سیاسی‌ شباهت‌ داشت‌ از او می‌ پذیرفتند؟ اعلامیه‌ دولت‌ مصدق در صبح‌ روز 25 مرداد کاملاً خلاف‌ واقع‌ بوده‌ است‌. نه‌ زاهدی‌ دستور دستگیری‌ مصدق را داده‌ ونه‌اشغال‌ خانه‌ مصدق که‌ به‌ یک‌ دژ تسخیر ناپذیر تبدیل‌ شده‌ بود ویا دستگیری‌ او برای‌ زاهدی‌ ویا سرهنگ‌نصیری‌ امکان‌ پذیر بوده‌است‌ .
باوجود طرح‌ عنوان‌ کودتا، مصدق در عمل‌ هم‌ فرمان‌ شاه‌ را پذیرفت‌ وکوچکترین‌ اقدامی‌ برای‌خنثی‌ کردن‌ آن‌ انجام‌ نداد. اگر او حقیقتاً براین باور بود که‌ شاه‌ حق‌ صدور فرمان‌ برکناری‌ او را نداردویا اقدام‌ سرهنگ‌ نصیری‌ را کودتا می‌دانست‌ حداقل‌ می‌ بایست‌ یک‌ یا دو اقدام‌ زیر را انجام‌ دهد:
نخست‌ آنکه‌- چون‌ به‌ دلیل‌ تهدید شاه‌ از سوی‌ نمایندگان‌ اقلیت‌ مخالف‌ رفراندم‌، شاه‌حاضرنشده‌بود پیرو نامه‌ 23 مرداد مصدق ، فرمان‌ انحلال‌ مجلس‌ را صادر کند، بنابراین‌ مجلس‌ کماکان‌ به‌اعتبار خود باقی‌ بود وبا بودن‌ مجلس‌ ، شاه‌ حق‌ صدور فرمان‌ برکناری‌ نخست‌ وزیر موجود را نداشت‌.دراینصورت‌ مصدق می‌توانست‌ با وجود اعتبار و رسمیت‌ مجلس‌، فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌وبرکناری‌ خودرا بی‌ اعتبار اعلام‌ کند بی‌ آنکه‌ نیازی‌ به‌ هرگونه‌ برخورد عملی‌ وسیاسی‌ دیگری‌ وجودداشته‌ باشد. زیرا با وجود مجلس‌ ، همه‌ موافقان‌ ومخالفان‌ براین‌ باور بودند که‌ شاه‌ حق‌ برکنار ساختن‌نخست‌ وزیر را ندارد. شگفتی‌ برانگیز این‌ است‌ که‌ در صبح‌ همین‌ روز 25 مرداد و در حالی‌ که‌ مصدق فرمان‌ برکناری‌ خود را دردست‌ داشت‌ ، در مقام‌ استوار ساختن‌ آن‌ بر آمد واعلامیه‌ انحلال‌ مجلس‌شورای‌ ملی‌ را که‌ شاه‌ از صدور آن‌ خودداری‌ کرده‌ بود منتشر کرد تا آنکه‌ مخالفان‌ انحلال‌ مجلس‌ نتوانندنسبت‌ به‌ تصمیم‌ شاه‌ در مورد برکناری‌ مصدق در صورت‌ افشای‌ خبر آن‌ اعتراض‌ کنند وحوادثی‌ مانندقیام‌ 30 تیر تکرار نگردد. (32)
دوم‌ آنکه‌ - فرمان‌ برکناری‌ خود ونخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ را مردود اعلام‌ کند ودر رسانه‌ها ازهواداران‌ میلیونی‌ خود که‌ برحسب‌ ادعای‌ او رأی‌ به‌ انحلال‌ مجلس‌ دادند بخواهد اورا در ادامه‌مسئولیت‌ نخست‌ وزیری‌ یاری‌ داده‌ وپشتیبانی‌ کنند . دراینصورت‌ حداقل‌ این‌ بود که‌ حزب‌ توده‌ از اوحمایت‌ می‌کرد وادامه‌ کار اوتضمین‌ می‌شد. ولی‌ مصدق نه‌تنهافرمان‌ برکناری‌ خود را از مردم‌ پنهان‌کرد بلکه‌ در جلسه‌ صبح‌ روز 25 مرداد هنگامی‌ که‌ هیئت‌ وزیران‌ در خانه‌ او گرد آمدند درحالی‌ که‌ ازنظر قانونی‌ تکلیف‌ داشت‌ فرمان‌ برکناری‌ را به‌وزیران‌ خود اطلاع‌ دهد هیچ‌ اطلاعی‌ از فرمان‌ مزبوربه‌آنان‌ نداد و به‌ دیگر سخن‌، کابینه‌ خود را نیز نامَحرم‌ دانست‌. به‌ نوشته‌ «شون‌» خبرنگار آمریکایی‌آسوشیتدپرس‌ ، مقامات‌ دولتی‌، در مورد شایعه‌ صدور فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ زاهدی‌ که‌ روز 25 مردادمطرح‌ شده‌بود اظهار بی‌اطلاعی‌ کردند. (33) صدیقی‌ وزیر کشور دراین‌ زمینه‌ می‌گوید:
«در خانه‌ جناب‌ آقای‌ نخست‌ وزیر، افواهاً موضوع‌ دستخط‌ را که‌ بهانه‌ ورود به‌خانه‌ بوده‌ است‌ شنیدم‌ و از آقای‌ دکتر مصدق پرسیدم‌ موضوع‌ دستخط‌ چه‌ بوده‌ ؟ فرمودند : چیزی‌ نبود»! (34)

10- سرکوب‌ مقاومت‌های‌ احتمالی‌
سران‌ حزب‌ توده‌ که‌ به‌دلیل‌ تبعیت‌ کورکورانه‌ از سیاست‌های‌ بیگانه‌ و پیروی‌ از اندیشه‌های‌ جزم‌ گرایانه‌مارکسیستی‌ از شناخت‌ درست‌ واقعیت‌ های‌ سیاسی‌ واجتماعی‌ کشورما ناتوان‌ بودند اطلاعاتی‌ در زمینه‌به‌ قدرت‌ رسیدن‌ احتمالی‌ زاهدی‌ در روزهای‌ آینده‌ به‌دست‌ آورده‌ وآنگونه‌ که‌ سپس‌ مدعی‌ شدندبه‌مصدق پیشنهاد کمک‌ و اقدام‌ داده‌اند . ولی‌ مصدق پس‌ از آنکه‌ در دوران‌ نخست‌ وزیری‌ خود بااستفاده‌ ابزاری‌ از این‌ حزب‌ به‌ رویارویی‌ با هواداران‌ اصیل‌ نهضت‌ ملی‌ پرداخت‌ و امنیت‌ ملی‌ کشور مارا به‌ خطر انداخت‌ به‌ویژه‌ هنگامی‌ که‌ عوامل‌ انگلستان‌ در روزهای‌ 25 و 26 مرداد پس‌ از خارج‌ شدن‌شاه‌ از کشور حداکثر بهره‌برداری‌ را از حزب‌ توده‌ برای‌ بی‌ ثبات‌ کردن‌ جامعه‌ وتحریک‌ احساسات‌مردم‌ نسبت‌ به‌ وضع‌ موجود انجام‌ دادند، با در نظر گرفتن‌ این‌ واقعیت‌ که‌ تاریخ‌ مصرف‌ حزب‌ توده‌ ازنظر انگلیس‌ها به‌ پایان‌ رسیده‌ بود مصدق روز 27 مرداد دستور سرکوب‌ تظاهرات‌ هوادران‌ حزب‌ توده‌را صادر کرد واین‌ دستور با شدت‌ اجرا شد (35) تا هرگونه‌ حرکت‌ ویا اقدام‌ خود سرانه‌ واحتمالی‌ این‌حزب‌ نیرومند در راه‌ به‌ قدرت‌ رسیدن‌ زاهدی‌ خنثی‌ گردد. (36) از سوی‌ دیگر برای‌ آنکه‌ از سوی‌ دکترمظفر بقایی‌ که‌ همیشه‌ نقش‌ فعالی‌ در سمت‌ وسو دادن‌ به‌ رویدادهای‌ نهضت‌ ملی‌ را داشت‌ موانعی‌ دراجرای‌ سناریوی‌ ازپیش‌طراحی‌ شده‌ انگلستان‌ به‌وجودنیاید مامورین‌ فرمانداری‌نظامی‌ به‌دستور مصدق درساعت‌ 14 6 بعدازظهر روز 25 مرداد نامبرده‌ رادر مجلس‌ بازداشت‌ کرده‌وبه‌ زندان‌ بردند. (37) وبه‌این‌ ترتیب‌ اصل‌ مصونیت‌ پارلمانی‌ نمایندگان‌ مجلس‌ برای‌ نخستین‌ بار در دوران‌ مشروطیت‌ از سوی‌مصدق در جهت‌ اجرای‌ نقشه‌ بیگانگان‌ زیر پاگزارده‌ شد.

11- تسلیم‌ نیروهای‌ نظامی‌ وشهربانی‌ به‌ زاهدی‌
زاهدی‌ روز پس‌ از دریافت‌ فرمان‌ نخست‌ وزیری‌ ، ساعت‌ 11 صبح‌ روز 24 مرداد، سرتیپ‌ محمددفتری‌ را که‌ از بستگان‌ نزدیک‌ و نظامیان‌ مورد اعتماد مصدق بود به‌ ریاست‌ شهربانی‌ منصوب‌ کرد. (38) او دراین‌ هنگام‌ درسمت‌ فرمانده‌ گارد مسلح‌ گمرک‌ قرارداشت‌. زاهدی‌ همچنین‌ سرلشگر باتمانقلیچ‌ رابه‌ سمت‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ منصوب‌ کرد. ولی‌ واقعیت‌ این‌ بود که‌ خود او به‌ صورت‌ مخفی‌ به‌ سر می‌برد وهیچ‌ نیروی‌ نظامی‌ ویا سیاسی‌ در اختیار نداشت‌ که‌ بتواند تصمیمات‌ خود را با عنوان‌ نخست‌ وزیربه‌ مورد اجرا گذارد. حتی‌ روز 27 مرداد به‌ دلیل‌ تسلط‌ کامل‌ مصدق بر اوضاع‌، زاهدی‌ از اینکه‌ بتواندتوفیقی‌ در به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ دولتی‌ داشته‌ باشد کاملاً ناامید بوده‌ وقصد داشته‌ است‌ به‌ اصفهان‌ یاکرمانشاه‌ برای‌ تشکیل‌ یک‌ حکومت‌ خارج‌ از مرکز برود. (39) ولی‌ روز 28 مرداد همه‌ اوضاع‌ واحوال‌دگرگون‌ شد. صبح‌ این‌ روز مصدق از ریاحی‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌ می‌خواهد که‌ حکم‌ ریاست‌ شهربانی‌ رابرای‌ سرتیپ‌ دفتری‌ صادر کند ومسئولیت‌ فرمانداری‌ نظامی‌ را هم‌ به‌ عهده‌ او بگذارد. ریاحی‌ به‌ مصدق هشدار می‌ دهد که‌ سرتیپ‌ دفتری‌ از افراد کمپ‌ زاهدی‌است‌ ولی‌ مصدق بااصراراز او می‌خواهد چنین‌حکمی‌ را صادر کند واو نیز تبعیت‌ می‌کند.
مصدق به‌این‌ هم‌بسنده‌ نکرده‌ در همان‌ صبح‌ روز 28 مرداد از دکترصدیقی‌ وزیرکشور خودنیزمی‌خواهدحکم‌دیگری‌ برای‌ریاست‌ شهربانی‌سرتیپ‌دفتری‌صادرکندواونیزچنین‌حکمی‌راصادرمی‌کند.
درهمین‌ راستا چون‌ احتمال‌ دستگیری‌ سرتیپ‌ دفتری‌ که‌ وابستگی‌ او به‌زاهدی‌ آشکار شده‌ وتحت‌پیگرد بود از سوی‌ فرماندار نظامی‌ وجود داشت‌، سرتیپ‌ ریاحی‌ دستور بازداشت‌ سرهنگ‌ اشرفی‌فرماندار نظامی‌ را نیز بدون‌ هیچگونه‌ دلیل‌ موجهی‌ صادر کرد تا سرتیپ‌ دفتری‌ بتواند بدون‌ هرگونه‌مقاومتی‌ وارد ساختمان‌ شهربانی‌ ومقر فرمانداری‌ نظامی‌ شود.بدین‌ ترتیب‌ سرتیپ‌ دفتری‌ دارای‌ سه‌حکم‌ ریاست‌ شهربانی‌ وفرمانداری‌ نظامی‌ ، نخست‌ از زاهدی‌، وسپس‌ از ریاحی‌ رئیس‌ ستاد مصدق ودیگری‌ از صدیقی‌ وزیر کشور مصدق بوده‌است‌. او با داشتن‌ این‌ احکام‌ درساعت‌ 2 بعدازظهر روز28 مرداد با چند دستگاه‌ جیپ‌ از گارد مسلح‌ گمرک‌ به‌ شهربانی‌ آمد (40) و بی‌ هیچ‌ مانعی‌ نیروهای‌نظامی‌ وانتظامی‌ را در اختیار گرفت‌ واز زاهدی‌ دعوت‌ کرد به‌ شهربانی‌ کل‌ کشور وارد شود.
بافراهم‌ شدن‌این‌مقدمات‌، زاهدی‌که‌تاساعت‌ 3 بعدازظهر به‌گونه‌ پنهانی‌ به‌سر می‌برداز مخفی‌گاه‌خودبیرون‌آمد.وی‌نخست‌ واردفرستنده‌رادیو شدوفرمان‌نخست‌وزیری‌ خودوعزل‌ مصدق رابه‌آگاهی‌عموم‌ رساند و از آنجا بی‌درنگ‌ به‌ شهربانی‌ رفته‌ و عملاً قدرت‌ نظامی‌ و سیاسی‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ .
مدارک‌ فراوانی‌ در دست‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌ دهند هیچ‌ یک‌ از واحدهای‌ نظامی‌ مستقر در پایتخت‌یا نقاط‌ دیگر کشور حاضر نشده‌اند به‌ طرفداری‌ از زاهدی‌ وارد عمل‌ شوند وبرعکس‌ همه‌ تیپ‌ های‌نظامی‌ پایتخت‌ تا پایان‌ روز 28 مرداد به‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ وفادار بوده‌اند. بنابراین‌ می‌توان‌ به‌ این‌ نتیجه‌رسید که‌ مصدق با واگذاری‌ آگاهانه‌ مسئولیت‌ شهربانی‌ وفرمانداری‌ نظامی‌ به‌ سرتیپ‌ دفتری‌ که‌ پیش‌ ازآن‌ حکم‌ ریاست‌ شهربانی‌ او از سوی‌ زاهدی‌ صادر شده‌ بود ودیگر زمینه‌ چینی‌ هایی‌ که‌ روز 28مرداد انجام‌ داد ، همه‌ نیروهای‌ مسلح‌ مستقر در پایتخت‌ را که‌ از برکت‌ فداکاری‌ مردم‌ وقیام‌پیروزمندانه‌ 30 تیر1331 به‌ رسم‌ امانت‌ در اختیار او گذارده‌ شده‌ بود ، یکجا به‌ زاهدی‌ واگذار کرد.در حقیقت‌ اگر فرمان‌ شاه‌، زاهدی‌ را به‌ نخست‌ وزیری‌ رساند این‌ اقدامات‌ موثر مصدق بود که‌ راه‌ را برای‌به‌قدرت‌ رساندن‌ زاهدی‌ هموار کرد. (41)
سرکوب‌ رهبران‌ وهواداران‌ اصیل‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ واز سوی‌ دیگر حضور گسترده‌ افراد حزب‌توده‌ در صحنه‌ سیاسی‌ وپیدایش‌ نابسامانی‌ در اوضاع‌ اجتماعی‌ کشور نگرانی‌ جدی‌ مردم‌ و نیروهای‌مذهبی‌ را به‌دنبال‌ داشت‌ . حل‌ وفصل‌ نشدن‌ موضوع‌ نفت‌ وقطع‌ صدور آن‌، اقتصاد کشور را در تنگنای‌شدید قرار داد. فقر عمومی‌، نارضایی‌ از نهضت‌ ملی‌ ایران‌ را در پی‌ داشت‌ وهمین‌ نارضایی‌ که‌ بابرنامه‌ریزی‌ و کارگردانی‌ انگلستان‌ گسترش‌ یافته‌ بود مورد بهره‌برداری‌ این‌ دولت‌ قرار گرفت‌ واز عوامل‌زمینه‌ ساز سقوط‌ نهضت‌ شد. ردّ پیشنهادهای‌ قابل‌ پذیرش‌ در زمینه‌ موضوع‌ نفت‌ در شرایطی‌ صورت‌گرفت‌ که‌ بنا به‌ گزارش‌ وزیر دارایی‌ ایران‌، دولت‌ مصدق با مصرف‌ کردن‌ همه‌ ذخائر ارزی‌ وریالی‌ کشور درسال‌ 1330 و با گرفتن‌ وام‌های‌ متعدد از بانک‌ ملی‌ و فروش‌ اوراق قرضه‌ درسال‌ 1331، چند میلیاردبدهی‌ به‌ بار آورده‌ و نزدیک‌ به‌ 400 میلیون‌ تومان‌ اسکناس‌ غیر قانونی‌ چاپ‌ کرده‌بود. سرانجام‌ درمرداد ماه‌ 1332 کفگیر به‌ ته‌ دیگ‌ خورده‌ و هیچگونه‌ امکانات‌ مالی‌ برای‌ پرداخت‌ حقوق کارکنان‌ وانجام‌ تعهدات‌ دولت‌ باقی‌ نمانده‌ بود. (42) مجموعه‌ عواملی‌ که‌ بیان‌ گردید موجبات‌ دلسردی‌ مردم‌ ازنهضت‌ ملی‌ ایران‌ را فراهم‌ ساخت‌ و گروه‌ بزرگی‌ از مردم‌ دراین‌ اوضاع‌ واحوال‌ از برکنار شدن‌ دولت‌مصدق که‌ هیچ‌ دستاورد مثبتی‌ برای‌ کشور نداشت‌ خشنود گردیدند.
واین‌ بود سرانجام‌ سناریویی‌ که‌ شبکه‌های‌ جاسوسی‌ انگلستان‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌طرح‌ریزی‌ کرده‌ و گام‌ به‌ گام‌ با موفقیت‌ به‌ مورد اجرا گذاردند. امنیت‌ ملی‌ کشور ما بر اثر این‌ماجراجویی‌های‌ خطرناک‌ و عملکردهای‌ ویرانگر به‌ شدت‌ تهدید شد وبهترین‌ فرصت‌ را در دسترس‌انگلستان‌ قرارداد. این‌ دولت‌ سیاست‌های‌ خود را دنبال‌ کرد وبا فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ لازم‌ و درشرایطی‌ که‌ دولتی‌ ضعیف‌ روی‌ کار بود وملت‌ ایران‌ دچار پراکندگی‌ واقتصاد کشور در وضعیتی‌شکننده‌ قرار داشت‌ توانست‌ با کمک‌ دولت‌ آمریکا قرارداد کنسرسیوم‌ نفت‌ را در یک‌ مجلس‌ ضعیف‌که‌ جایگزین‌ مجلس‌ منحل‌ شده‌ هفدهم‌ ساخته‌ بودند در مهرماه‌ سال‌ 1333 به‌ ملت‌ ایران‌ تحمیل‌ کند.مبارزة‌ شدید و سرمشق‌آسای‌ آیت‌الله کاشانی‌ ویاران‌ او نیز برای‌ جلوگیری‌ از تصویب‌ این‌ قراردادبه‌دلایلی‌ که‌ پیش‌ از این‌ گفتیم‌ بی‌ نتیجه‌ ماند اگر چه‌ اسناد به‌جای‌ مانده‌ از آن‌ سپس‌ در دیوان‌ داوری‌دعاوی‌ ایران‌ و آمریکا در لاهه‌ - هلند در دعاوی‌ مطرح‌ شده‌ از سوی‌ اعضای‌ کنسرسیوم‌ نفت‌، مورداستناد دولت‌ ایران‌ قرار گرفت‌.

نتیجه‌ گیری‌
الف‌ - برچسب‌ «کودتا» که‌ یک‌ حرکت‌ نظامی‌ از سوی‌ نیروهای‌ مسلح‌ علیه‌ دولت‌ رسمی‌ کشوراست‌ در مورد رویدادهای‌ 24 تا 28 مرداد سال‌ 1332 هدفی‌ جز پنهان‌ ساختن‌ نقش‌ واقعی‌ دولت‌انگلستان‌ در طراحی‌ وبراندازی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ وبه‌ دست‌ آوردن‌ کنترل‌ دوبارة‌ نفت‌ ملی‌ شده‌ ایران‌ندارد وهیچ‌ دلیل‌ ومدرک‌ معتبر تاریخی‌ ، وقوع‌ یک‌ کودتای‌ نظامی‌ از سوی‌ ارتش‌ علیه‌ مصدق راپشتیبانی‌ نمی‌کند.
ب‌ - مصدق با داشتن‌ پُست‌ نخست‌ وزیری‌ و وزیر دفاع‌ ملی‌، در اختیار داشتن‌ نیروهای‌ ارتش‌ وشهربانی‌، گرفتن‌ اختیار قانونگزاری‌ و منحل‌ ساختن‌ مجلس‌ به‌ گونه‌ یک‌ فرمانروای‌ مستبد اداره‌ کشوررا در دست‌ خود گرفته‌ و از پشتیبانی‌ حزب‌ توده‌ نیز برخوردار بود ولی‌ دولت‌ او به‌ گونه‌ ناباورانه‌ای‌ درظرف‌ یک‌ روز سقوط‌ کرد. در خلال‌ 50 سال‌ گذشته‌ وابستگان‌ سیاست‌های‌ بیگانه‌ برای‌ توجیه‌ این‌سقوط‌ پیش‌ بینی‌ نشده‌، تبلیغات‌ گمراه‌ کننده‌ای‌ به‌ راه‌ انداخته‌ رهبران‌ نهضت‌ ، مجلس‌ و مردم‌ را متهم‌ساخته‌ و مدعی‌ شده‌اند مُشتی‌ اراذل‌ و اوباش‌ و روسپیان‌ به‌ خیابان‌ها ریختند و دولت‌ ملی‌ را سرنگون‌کردند! این‌ فریبکاری‌ها برای‌ آن‌ است‌ که‌ همکاری‌ مصدق با دولت‌ انگلستان‌ برای‌ براندازی‌ نهضت‌ملی‌ ایران‌ آشکار نشود.
پ‌ - توجیهات‌ بی‌پایه‌ و ادعاهایی‌ مانند اینکه‌ ناکامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ حاصل‌ پیدایش‌ اختلاف‌سلیقه‌ میان‌ رهبران‌ نهضت‌ بوده‌ ویا اینکه‌ اطرافیان‌ آیت‌الله کاشانی‌ و اطرافیان‌ مصدق موجبات‌ ایجاداختلاف‌ میان‌ آنان‌ و شکست‌ نهضت‌ ملی‌ را فراهم‌ آورده‌اند چیزی‌ جز سرپوش‌ گذاردن‌ بر مداخله‌بیگانگان‌ و نادیده‌ گرفتن‌ واقعیت‌ ها و اسناد ومدارک‌ روشن‌ تاریخی‌ نیست‌. بی‌گمان‌، دشوارترین‌وخطرناک‌ترین‌ بخش‌ مبارزات‌ زندگی‌ سیاسی‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ رویارویی‌ با توطئه‌هایی‌ بوده‌ است‌ که‌در فاصله‌ زمانی‌ مردادماه‌ سال‌31 تا 28 مرداد 1332 از سوی‌ انگلستان‌ طرح‌ریزی‌ وبه‌ مورد اجراگذارده‌ شده‌اند. دراین‌ آزمون‌ سخت‌، نهضت‌ ملی‌ ایران‌ با چالش‌های‌ خُرد کننده‌ای‌ از درون‌ روبروگردید وآیت‌اللّه‌ کاشانی‌ ناگزیر شد در برابر قانون‌ شکنی‌های‌ دولتی‌ که‌به‌ هر دلیل‌ توانسته‌ بود وجاهت‌ملی‌ به‌ دست‌ آورد ایستادگی‌ کند وشخصیت‌ سیاسی‌ خود را به‌ خطرانداخته‌ وبرای‌ دفاع‌ از کشور آن‌ رافداکند. این‌ ویژگی‌ مهم‌ و عنصر سازنده‌ای‌ در شخصیت‌ آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ است‌ که‌ وی‌ را از دیگران‌ممتاز می‌سازد.
ت‌ - بررسی‌ رویدادهای‌ سال‌های‌ 1329 تا 1332 نشان‌ می‌ دهند که‌ مداخله‌ دولت‌ انگلستان‌ درامور داخلی‌ ایران‌ از طریق‌ یک‌ توطئه‌ چند وجهی‌ وبا بکار گرفتن‌ عوامل‌ داخلی‌ خود برای‌ براندازی‌نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ مورد اجرا گذارده‌ شده‌است‌. این‌ گروه‌ درهم‌ تنیدة‌ وابسته‌ به‌ بیگانه‌، اساس‌ حکومت‌ملی‌ و مشروطیت‌ را از صحنه‌ سیاسی‌ کشور ما برچیدند واز قوه‌ مجریه‌، مقننه‌ و دادگستری‌ کشور صورت‌ظاهری‌ بیش‌ باقی‌ نگذاردند.
ث‌ - مداخله‌ انگلستان‌ در امور داخلی‌ کشور ما دراین‌ دوره‌ تاریخی‌ از جمله‌ در برگیرنده‌ مواردزیر بوده‌است‌ :
- به‌ دست‌ گرفتن‌ قدرت‌ اجرایی‌ در کشور از طریق‌ واردساختن‌ افراد وابسته‌ به‌خود در پست‌های‌ کلیدی‌.
- به‌ ورشکستگی‌ کشیدن‌ اقتصاد ملی‌ از طریق‌ ایجاد بُن‌بست‌ درمسئله‌ نفت‌.
- گسترش‌ نارضایی‌ عمومی‌ وبه‌ سستی‌ کشیدن‌ نیروی‌ پایداری‌ مردم‌.
- اختلاف‌ افکنی‌ در میان‌ مردم‌ از طریق‌ اشخاصی‌ که‌ درپست‌های‌ کلیدی‌ و در رسانه‌ها جاسازی‌ کرده‌ بودند.
- ترورشخصیت‌ وبی‌ آبروکردن‌ آیت‌اللهکاشانی‌ ودیگر پیشگامان‌ نهضت‌ ملی‌ از طریق‌ یک‌ رشته‌ تبلیغات‌ مسموم‌ وپرحجم‌ داخلی‌
- آشفته‌ ساختن‌ دستگاه‌ دادگستری‌ وبی‌ اثر ساختن‌ آن‌ وانحلال‌ دیوان‌عالی‌ کشور.
- به‌سستی‌ کشیدن‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و منحل‌ ساختن‌ آن‌
- به‌ قدرت‌ رسانیدن‌ گروهک‌های‌ بی‌ هویت‌ به‌ ویژه‌بازگزاردن‌ دست‌ حزب‌ توده‌ در صحنه‌ سیاسی‌ کشور.
ج‌ - دولت‌ مصدق به‌ هیچ‌ یک‌ از برنامه‌های‌ اعلان‌ شده‌ خود در زمینه‌ حل‌ عادلانه‌ موضوع‌ نفت‌واصلاح‌ قانون‌ انتخابات‌ وبرگزاری‌ انتخابات‌ آزاد عمل‌ نکرد. او با کاشتن‌ بذر اختلاف‌ در میان‌ مردم‌روحیه‌ اتحاد را که‌ بزرگترین‌ دستاورد نهضت‌ ملی‌ ایران‌ بود درهم‌ شکست‌ و به‌ هنگام‌ واگذاری‌ قدرت‌به‌ زاهدی‌، پشت‌ سرخود کویری‌ از ناامیدی‌ وپراکندگی‌ به‌ جای‌ گذاردکه‌ همیشه‌ خواسته‌ اصلی‌سیاست‌های‌ بیگانه‌ در کشور ما بوده‌است‌.
چ‌ - درقرن‌ بیستم‌ شاهد دخالت‌های‌ آشکار و خلاف‌ حقوق بین‌الملل‌ از سوی‌ قدرت‌ های‌ بزرگ‌غربی‌ وشرقی‌ در کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ بوده‌ایم‌. این‌ دخالت‌ ها همواره‌ مورد سرزنش‌ افکار عمومی‌واندیشمندان‌ در سراسر جهان‌ قرار گرفته‌است‌ ولی‌ در دوران‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ رویدادهای‌ تیر ومرداد سال‌ 1332 دخالت‌ سازمان‌ یافته‌ای‌ برای‌ در هم‌ کوبیدن‌ تلاش‌ های‌ ملت‌ ایران‌ انجام‌ شده‌است‌که‌ در پس‌ پرده‌ ای‌ از فریب‌ وریاکاری‌ بوده‌است‌ . این‌ مداخله‌، به‌ بهای‌ محروم‌ ساختن‌ ملت‌ ایران‌ ازحق‌ آزادی‌، حقوق بشر ومحروم‌ ماندن‌ از بهره‌ برداری‌ از منابع‌ طبیعی‌ کشور خود به‌ ثمره‌ رسیده‌است‌.
ح‌ - از دلائل‌ مهم‌ پرده‌پوشی‌ بیگانگان‌ در مورد این‌ رویداد بزرگ‌ تاریخی‌ و تاریخ‌نگاری‌ گمراه‌کنندة‌ وابستگان‌ داخلی‌ وخارجی‌ آنان‌ در زمینه‌ دلائل‌ ناکامی‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌، بی‌گمان‌ این‌است‌ که‌این‌ سیاست‌های‌ خارجی‌ همچنان‌ به‌دنبال‌ تأمین‌ منافع‌ نا مشروع‌ خود در میهن‌ ما هستند و کوشش‌فراوان‌ دارند ملت‌ ایران‌ از شیوه‌های‌ مداخله‌ آنان‌ در ناآگاهی‌ به‌سر برده‌ ونتواند از این‌ تجربه‌ تاریخی‌که‌ بهای‌ گرانی‌ برای‌ آن‌ پرداخته‌ است‌ درس‌های‌ لازم‌ را بیآموزد.
خ‌ - یک‌ ضرب‌ المثل‌ فرانسوی‌ می‌گوید: « یک‌ دروغی‌ که‌ 100 بار تکرار گردد، تبدیل‌ به‌حقیقت‌ می‌ شود». (43) در خلال‌ پنجاه‌ سال‌ گذشته‌ واژة‌ «کودتا» در زمینه‌ رویدادهای‌ مرداد ماه‌ سال‌1332 میلیون‌ها بار در سراسر جهان‌ تکرار شده‌ و بسیاری‌ از مردم‌ به‌دلیل‌ مرموز بودن‌ شیوه‌ مداخلة‌بیگانگان‌ و پرده‌ پوشی‌ بر واقعیت‌های‌ تاریخی‌ آنرا باور کرده‌اند. ولی‌ این‌ دورغ‌ تاریخی‌ هرگز به‌حقیقت‌ مبدّل‌ نخواهد شد . حقیقت‌ و راستی‌ را نیرویی‌ است‌ که‌ هیچ‌ نیرنگی‌ توانایی‌ شکست‌ دادن‌همیشگی‌ آن‌ را ندارد واین‌ حقیقت‌ و راستی‌ است‌ که‌ سرانجام‌ پرده‌های‌ نیرنگ‌ وفریب‌ را دریده‌ وپیروز خواهد شد . این‌ وعده‌ تخلف‌ ناپذیر خداوند بزرگ‌ است (44)‌ وتلاش‌ های‌ خستگی‌ ناپذیرپژوهشگران‌ ایرانی‌ تضمین‌ کننده‌ تحقق‌ آن‌ خواهد بود.


پاورقی ها:
1) در این کنفرانس بین‌المللی پاره‌ای از مؤلفین که کتاب یا مقالاتی در زمینه رویدادهای نهضت ملی اریان نوشته‌اند حضور داشته‌اند. اسامی دعوت شدگان عبارتند از: مارک گازیورسکی ، ملک برن ( از مرکز ملی آرشیو امنیتی آمریکا) ، همایون کاتوزیان ، مازیار بهروز ، خانم آناعنایت ، فخرالدین عظیمی ، یرواند آبراهامیان ، سردنیس رایت ( سفیر پیشین انگلیس در ایران ) ، آندرونیومن ، جان‌والر ( عضو بازنشسته سیا ) سام فال ( عضو بازنشسته اداره خارجی انگلستان ) . گروهی از علاقمندان نیز از اروپا و آ«ریکا در این کنفرانس حضور یافته‌ند و در بحث‌ها مشارکت داشته‌اند.
2) این مقاله در کنفرانس بین‌المللی دانشگاه اکسفورد ارائه شده است. بخشی از یادداشت‌ها که به دلیل کمبود وقت، فرصت ارائه آن در کنفرانس وجود نداشت به مقاله افزوده شد.
3) باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران ، ‌فصل سوم ، شکست یک انقلاب ،‌برگ 85، ترجمه محمود مشرقی ، انتشارات آشتیانی ، خراد سال 1363
4) شایسته یادآوری است که مؤسسه انتشارات دولتی ایالات متحده آمریکا در سال 1989 دو جلد اسناد روابط خارجی آمریکا مربوط به سال‌های 1951 تا 1954 را که در برگیرنده نامه‌نگاری‌های سفارت در تهران با وزارت خارجه این کشور می‌باشد منتشر ساخته است. اگرچه اسناد پاره‌ای از رویدادها محرمانه مانده ولی این مجموعه راه‌گشای ارزشمندی برای پژوهش‌های تاریخی آن دوران می‌باشد. این اسناد به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
5) این پیام روز پنجشنبه 8 اردیبهشت 1328 در جلسه علنی مجلس دوره پانزدهم از سوی آقای سید ابوالحسن حائری‌زاده خوانده شد و در صورت‌جلسات مذاکرات مجلس به چاپ رسید.
6) دکتر مظفر بقایی کرمانی ، سید ابوالحسن حائری‌زاده ، حسین مکی و عبدالقدیر آزاد از سران این گروه بودند.
7) حسین مکی در یادداشت‌ها یخود می‌نویسد پس از خواندن این نامه از تریبون مجلس متوجه شده است که این نامه اصل لایحه الحاقی را تأیید نموده است. به همین دلیل به مصدق تلفن می‌زند و تقاضای نامه دیگری می‌کند. مصدق هم این درخواست را می‌پذیرد و دو روز بعد نامه دیگری علیه لایحه الحاقی به مجلس می‌نویسد. به گفته مکی‌، مصدق در برخورد با لایحه الحاقی گام مهمی بر نداشت و این دو نامه را هم به اصرار من نوشت. البته دلیل فرستادن نامه دوم به احتمال قوی این بوده که مصدق متوجه شده است نمایندگان اقلیت زیر بار لایحه نمی‌روند.
8) مصدق از گذشته‌های دور روابط پنهانی و نزدیک با انگلیس‌ها داشت و بر همین پایه او ار در دوران جوانی به استانداری فارس رساندند که زیر کنترل سیاسی و نظامی انگلستان بود. حتی «مستر نورمان» وزیر مختار این کشور در ایران در نامه‌ای به نخست وزیر وقت ایران در آبان 1299 خورشیدی خواستار ادامه استانداری او در فارس گردید.
9) تفصیل بحث‌ها و اسناد گفتن اختیارات قانونگذاری از مجلس هفدهم در مجموعه مقالات من در کتاب «اندیشه‌هایی در حقوق امروز» زیر عنوان: «اصل تفکیک قوا، بحران سیاسی دی ماه سال 1331 در ایران»، برگ‌های 195 تا 266 ، سال 1376 ، نشر حقوقدان به چاپ رسیده است.
10) سناتور « مک کارتی» موج مبارزه با نفوذ کمونیست‌ها را در آمریکا دامن می‌زد و حساسیت شدیدی در مرمد بر علیه مرام کمونیزم به وجود آورده بود.
11) دکتر مظفر بقایی کرمانی ، استاد فلسفه و اخلاق دانشکده ادبیات دانشگاه تهران ، نماینده مجسل دوره پانزدهم از کرمان و در مجلس‌های دوره شانزدهم و هفدهم همزمان نماینده مردم کرمان و تهران بود. او از پایه‌گذاران نهضت ملی و ملی شدن صنعت نفت در ایران و در همه دوران مبارزات آیت‌الله کاشانی پیش و پس از 28 مرداد سال 1332 در کنار آیت‌الله کاشانی و از یاران صدیق ایشان بود.
12) زاهدی دارای سوابق خدمت نظامی روشنی بود به ویژه در سال 1328 در سمت رییس شهربانی کل کشور در برگزار یانتخابات دوره شانزدهم مجلس شرایط انتخابات آزاد را فراهم ساخت و در نتیجه گروهی از هواداران نهضت ملی توانستند به مجلس راه یابند . به همین جهت پس از پیروزی نهضت از سوی مصدق به سمت وزیر کشور انتخاب شد.
13) روزنامه کیهان ، 10 اسفند 1331
14) روزنامه اطلاعات ، دوشنبه 29 تیر 1332
15) فراکسیون‌های هوادار مصدق در مجلس هفدهم و بسیاری از یاران او با انحلال مجلس مخالفت کردند و اشخاصی چون دکتر سنجابی و دکتر صدیقی در دهه اخیر مدعی شده‌اند که به مصدق هشدار داده‌اند که در صورت انحلال مجلس، شاه فرمان برکناری او را صادر خواهند کرد. با این حال این اشخاص کاری جز اعتراض ملایم نکرده و هیچگونه ایستادگی در برابر فکر خطرناک رفراندوم و انحلال مجلس انجام نداده و مصدق را در اجرای این اقدامات یاری کردند.
16) روزنامه اطلاعات ، 7 مرداد 1332
17) روزنامه اطلاعات ، پنجشنبه 8 مرداد 32
18) روزنامه اطلاعات ، 8 مرداد 1332
19) روزنامه اطلاعات ، 8 مرداد 1332
20) روزنامه اطلاعات ، 18 مرداد 1332
21) روزنامه اطلاعات ، پنجشنبه 25 تیر 1332
22) روزنامه اطلاعات ، شنبه 10 مرداد 1332
23) رزونامه اطلاعات ، شنبه 10 مرداد 1332
24) روزنامه اطلاعات ، یکشنبه 11 مرداد 1332
25) روزنامه اطلاعات ، یکشنبه 11 مرداد 1332
26) روزنامه فرانسه زبان «لوموند» چاپ پاریس در شماره 4 اوت 1953، روش‌های غری دموکراتیک در برگزاری این رفراندوم و مؤثر بودن تحریم آیت‌الله کاشانی را به روشنی تشریح کرده است.
27) اعلامیه وزارت کشور در روزنامه اطلاعات شنبه 24 مرداد 1332 چاپ شده است. به نوشته همین روزنامه پنجشنبه 22 مرداد ، ساعت 5/6 صبح امروز ابوالقاسم امینی کفیل وزارت دربار با مصدق دیدار و گفتگو کرد و نتایج گفتگو در نامه‌ای با هواپیما در همان روز برای شاه به کلاردشت فرستاده شد. امینی به مندرجات این نامه اشاره‌ای نکرده است ولی به احتمال قوی موضوع این نامه درخواست تأیید نتایج رفراندوم از شاه و صدور فرمان انحلال مجلس هفدهم بوده است. همین درخواست روز جمعه 23 مرداد در نامه‌ای از سوی مصدق به پیشگاه شاه با امضای «چاکر» صورت گرفته و در آن درخواست صدور فرمان انتخابات دوره هجدهم شده است. روزنامه اطلاعات ، شنبه 24 مراد 1332 .
28) در گزارش‌هایی که از سوی مأمورین سرویس‌های جاسوسی انگلیس و آمریکا در زمینه این رویدادها منتشر گردید،‌نقش کلیدی دولت انگلستان و عوامل داخلی آ» در طراحی و اجرا یتوطئه انحلال مجلس و ترور شخصیت سران نهضت ملی ایران به گونه کامل پنهان نگاهداشته شده است. «سی‌.ام.وودهاس» در بخشی از کتاب خود زیر عنوان:«Something Ventured» انتشارات گرانادا ، سال 1982 و همچنین «کرمیت روزولت» در یادداشت‌های خود زیر عنوان « Countercoup ضد کودتا» که هواداران مصدق با تحریف عنوان،‌ان را بنام «کودتا در کودتا» منتشر کرده‌اند نقش کلیدی انحلال مجلس در براندازی نهضت ملی ایران را مسکوت گذارده‌اند. به ویپژه یادداشت‌های کرمیت روزولت بیشتر داستان سرایی و آکنده از نکات خلاف واقع و دروغ‌پردازی است. او حتی به بسیاری از واقعیت‌هایی که در روزنامه‌های ایران ثبت شده و یا اسنادی که پس از 28 مرداد منتشر شده است توجه نداشته است. این گزارش‌ها اصولا با این انگیزه منتشر شده‌اند که شخص مصدق را به عنوان قربانی اقدامات انگلیس و امریکا معرفی کرده و مداخله این دو کشور برای براندازی نهضت ملی ایران را پنهان سازند. به همین دلیل است که با گذشت 50 سال ، این دو دولت اسناد سرویس‌های مخفی خود را در زمینه این رویدادها منتشر نکرده‌اند.
29) در این زمینه مقاله‌ای زیر عنوان«انحلال مجلس هفدهم محور توطئه مرداد ماه 1332» در ماهنامه دنیای سخن شماره 81 سال 1377 منتشر ساخته‌ام.
30) تصویر این رسید به خط مصدق پس از گذشتن 40 سال از این رویداد تاریخی در سال 1373 از سوی مرحوم ابراهیم صفائی در کتاب زندگینامه سپهبد زاهدی برگ 129 به چاپ رسید که در این جا آورده می‌شود.
31) اعلامیه دولت بدون ذکر نام یک مقام مسئول یعنی شخص نخست وزیر و یا وزیر کشور صادر شده است. روزنامه اطلاعات ، 25 مرداد 1332
32) در تیرماه سال 1331، مصدق به هنگام معرفی کابینه خود به شاه درخواست کرد وزیر جنگ را خود او تعیین کند. پس از چند ساعت گفتگو ، شاه زیر بار نرفت و مصدق بی‌مشورت با آیت‌الله کاشانی و مجلس استعفای خود را اعلام کرد و به خانه خود رفت. ولی با رهبری آیت‌الله کاشانی و نمایندگان اقلیت مجلس، مردم در برابر احمد قوام که اکثریت مجلس به او رأی تمایل داده و شاه به او فرمان نخست وزیری داده بود قیام کردند. حکومت چند روزه قوام سقوط کرد و مصدق بار دیگر در پرتو پشتیبانی آیـت‌الله کاشانی و مجلس توانست از خانه خود به قدرت باز گردد.
33) روزنامه اطلاعات ، 25 مرداد 1332 برگ 12
34) روزنامه اطلاعات ، 8 اردیبهشت 1333
35) اعلامیه فرمانداری نظامی در زمینه جلوگیری از هرگونه تظاهرات که به گونه روشن متوجه افراد حزب توده بود صبح روز 27 مرداد صادر شد (روزنامه اطلاعات‌، سه شنبه 27 مرداد 1332) و بعدازظهر همان روز به مورد اجرا گذارده شد. باری روبین، جنگ قدرت‌ها در ایران ، برگ 82
36) روزنامه کیهان 29 مرداد 1332 در گزارش تفصیلی خود در زمینه سرکوب هواداران حزب توده در بعدازظهر 27 مرداد یادآور شده است که:« در این جریان عده کثیری بازداشت شدند». کیانوری از سران حزب توده نیز در خاطرات خود (صفحه 268) تأکید کرده است روز 27 مرداد نزدیک به 600 نفر ا زافراد ، مسئولین و کادرهای حزب دستگیر شدند و این امر ضربه بسیار بزرگی بر ارتباطان حزب وارد آورد.
37) روزنامه اطلاعات، دوشنبه 26 مرداد 1332
38) پنج روز بحرانی، یادداشت‌های اردشیر زاهدی ،‌اطلاعات ماهانه ، شهریور 1336 شماره 114
39) یادداشت‌های اردشیر زاهدی ، اطلاعات ماهانه ، بهمن 1336 ، شماراه 119
40) روزنامه کیهان ،‌29 مرداد 1332
41) این به معنی آن نیست که میان مصدق و زاهدی تبانی وجود داشته و این دو در روند واگذاری قدرت با یکدیگر همکاری کرده‌اند. چارچوب طرح برانداز ینهضت مل یایران از سوی انلگیس‌ها تدوین و در جریان اجرا توافق‌هایی با آمریکا انجام شده است. تشریح جزئیات این طرح و نقش اشخاصی که در آن تأثیرگذار بوده‌اند نیازمن یک کتاب تفصیلی است که خوشبختانه اسناد و مدارک آن در اختیار پژوهشگران تاریخ معاصر می‌باشد.
42) دکتر علی امینی ،‌ مذاکرات جلسه پنجاه و یکم مجلس شورای ملی ، یکشنبه 8 مهر 1333
43) Un mensong repete cent fois devientune verite
44) قرآن کریم آیه 32 از سوی توبه:
«می‌خواهند نور خدا را با دهان‌های خود خاموش سازند ولی خداوند نور خود را می‌گستراند...»