نقش قیام ۱۵ خرداد در شکل گیری انقلاب اسلامی

نقش قیام ۱۵ خرداد در شکل گیری انقلاب اسلامی

با نگاهی گذرا به تاریخ معاصر ایران می توان دریافت که قیام ۱۵ خرداد ۴۲ یک جنبش منحصر به فرد بوده که با ایجاد دگرگونی ژرف اندیشانه بر مبنای فرهنگ غنی عاشورایی تأثیرات عمیق سیاسی – اجتماعی در سطح جامعه ی ایرانی به وجود آورده است که این پیامدها و تأثیرات منجر به بستر سازی جهت بروز انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ و استقرار حکومت اسلامی بر مبنای نظریه ی ولایت مطلقه فقیه گشته است.

در این مقاله برآنیم تا به بررسی ساختارها، مختصات، و ویژگی ها و پیامدهای این حرکت تاریخی بپردازیم و از طرفی با وجود منابع و کتب محدود، جهت بررسی موشکافانه تأثیر این قیام بر روند پیروزی انقلاب اسلامی اهمیت این جنبش را از نظر گذرانده و نقش تعیین کننده ی آن را در انقلاب اسلامی سال ۵۷ ایران بررسی نماییم.

کلید واژه ها : قیام، انقلاب، رهبری، روحانیت، نیروهای مردمی- مذهبی

 

مقدمه :
«ولقد ارسلنا موسی بایاتنا أن أخرج قومک من الظلمات الی النور و ذکرهم بایام الله»

تاریخ هر قوم و ملتی مجموعه ای از آداب و سنن و فرهنگ معارفی آن اجتماع است که می تواند به عنوان چراغ روشنگری در مسیر آینده ی آن ملت باشد.

همان گونه که در احادیث نقل شده و مولای متقیان اذعان می نمایند شناخت تاریخ و آگاهی از کار مایه ی زندگی پیشینیان می تواند سرنوشت ساز و زاد راه سفر آینده ی یک ملت باشد؛ چرا که کشف و شناخت علل و انگیزه ها در روند تاریخ، از عوامل صعود و دور ماندن از لغزشگاه ها و غفلت‌هاست.

شایان ذکر است که خداوند حکیم نیز در قرآن کریم از تاریخ به عنوان «منبع تفکر» و «درس عبرت برای خردمندان» یاد می کند و از پیامبر خود می خواهد تا ایام اله را به پیروان خویش یادآور شود، و ایام اله همان روزهای رویدادها و پیشامدهای سرنوشت ساز است که ظرف وقایع و حوادث مهم و برجسته گشته است.

اندیشمندان متعهد ایران زمین نیز در بستر مکتب اسلام در طول قرون به تعصی از قرآن مجید یادآور ایام اله بوده اند و در هر برهه ی زمانی ازمرام ها و مسلک های پیشوایان دین مبین اسلام سخن ها گفته‌اند تا رهنمون راهی پربار باشند. از جمله مهمترین این تذکارها یادآوری مکتب عاشوراست که سرلوحه‌ی شورشهای راستین و جنبشهای ایثارگرایانه بوده است. به حق نهضت امام خمینی (ره) به عنوان یک عامل بیدار و مصلح اجتماعی نیز الهام گرفته از مکتب حسینی بوده است، و مردم هوشیار و همیشه در صحنه و انقلابی و دین باور نیز به پیروی از شجره ی طبیه ی مکتب عاشورا برخاستند و فداکاری عاشوراییان را زنده کردند و رودر روی سنت های اسلام زدا و جاهلی رژیم پهلوی ایستادند، و به راستی این قیام ۱۵ خرداد ۴۲ بود که آتش بر باروت جامعه ای خفقان زده و شب گرفته زد و زمینه ی جنبش و انقلابی شگرف را فراهم ساخت.

قیام بروز امواج نارضایتی در میان یک قشر یا اقشار مختلف جامعه، برعلیه نظام حاکم است که منجر به طغیان ناگهانی آنها می شود و موجب تغییراتی در برنامه ها، سیاستها، رهبری و مدیریت و یا نهادهای سیاسی جامعه می گردد. ولی ساختار و ارزشهای مسلط سیاسی و اجتماعی را دگرگون نمی‌سازد.

زیرا هدف آنها تنها نفس تغییر است؛ بدون آنکه جایگزینی در نظر داشته باشند. به عبارت دیگر یک قیام اجتماعی، اگرچه با بسیج مردمی همراه است؛ اما طرح و برنامه ای مشخص برای تغییر نهادهای اجتماعی و سیاسی ندارد. از این رو تفاوت اساسی قیام و انقلاب در ایدئولوژی معنا و جایگاه تاریخی آنهاست. بدین ترتیب که هدف قیام اجتماعی برخلاف انقلاب، تخریب و بازسازی سیاسی و اجتماعی یک جامعه نیست؛ بلکه به صورت غیرمستقیم بر نهادهای سیاسی و اجتماعی تأثیر می گذارد و به طور اساسی، به معنی اعتراض خشونت آمیز به وضعیت موجود است. (بشیریه: ۱۳۷۲؛ ۱۱، ۱۵)

با این وجود قیام ۱۵ خرداد نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) بوده و بدین ترتیب فصل جدیدی در رویارویی مستضعفان با مبتکران گشوده شده است. در حقیقت این قیام ۱۵ خرداد بود که ماهیت رژیم ستم شاهی را بیش از پیش آشکار کرد نقطه آغازی برای طوفان عظیم انقلاب اسلامی گردید که ظرف ۱۵ سال مجاهدت و جانبازی مجاهدان به پیروزی رسیدند و شالوده ی رژیم وابسته را به ابرقدرت را درهم کوبیدند. همانگونه که امام خمینی (ره) فرمودند: «قیام ۱۵ خرداد اسطوره قدرت ستمشاهی را درهم شکست و افسانه ها و افسون ها را باطل کرد.» (امام خمینی: ۱۳۷۱؛ ۱۶۵)

پس از تعریف قیام، باید به سراغ بهتر زمانی و شرایط تاریخی وقت رفت تا خاستگاه و انگیزه ها و اهداف قیام مشخص گردد، سپس باید به بررسی ماهیت و ویژگی ها، فرآیند و نتایج و پیامدهای قیام پرداخت، چرا که قیام ۱۵ خرداد ۴۲ تأثیرات عمیقی بر ساختار سیاسی- اجتماعی و فکری و فرهنگی ایران و ایرانی نهاد.

خاستگاه قیام
جامعه ی ایران در دوران سلطنت قاجار و بعد از آن در دوره ی پهلوی همچنان جامعه ای چند لایه بود که ارکان قدرت در آن دسته بندی شده اند و کانون در قدرت این جامعه هر یک آن را به سوی خود می کشیده اند بهترین نامی را که می توان برای آن به کاربرد جامعه شبکه ای است.[۱]

یکی از قدرتمندترین گروه های جامعه شبکه ای ایران که در برابر سیاست های اصلاحی نخبگان روشن اندیش حکومتی جهت تقویت دستگاه دولت مقاومت می کردند، خاندان سلطنتی و منسوبین آنها بودند. آنها دارای وضعیت اقتصادی – اجتماعی ممتاز بودند که توسط یک دیوانسالاری، پدرسالارانه حمایت می شد.

شاه و شاهزادگان به رغم عقب افتادگی اقتصادی کشور با دادن امتیازات اقتصادی به شرکت های خارجی و دریافت وام، مبالغی عظیم را صرف حفظ موقعیت اشرافی خود در کشور می کردند. یکی از اهداف اصلی نخبگان اصلاح طلب تقویت اقتدار دولت و بهبود وضعیت آن جهت کنترل مؤثر بر فعالیت های سیاسی – اقتصادی و اجتماعی مراکز قدرت داخلی و خارجی بود. میل به این مقصود در درجه اول مستلزم تغییر نظام پدرسالارانه انتصاب حکام ولایات، وضع مقررات دقیق و سخت گیرانه بر خزانه ها و کاهش هزینه های دربار بود که با مخالفت حکام سابق مقامات پیشین اداری و اکثریت مأموران مالیاتی و خاندان سلطنتی روبرو شد. بنابراین خاندان پهلوی به عنوان یک شبکه سازمانی قدرتمند در برابر هرگونه سیاست نوگرایانه که موجب تقویت دستگاه دولت و تضعیف موقعیت و امتیازات آنها و دست اندازی به حوزه اختیارات کنترل اجتماعی آنها می شد به شدت مقاومت می کردند.

دومین و به لحاظ اجتماعی تأثیرگذارترین گروه جامعه شبکه ای «روحانیون» بودند خصلت دینی جامعه ی ایران و نفوذ فوق العاده اعتقادات و آداب و رسوم دینی در این کشور به سخنگویان رسمی آن یعنی رهبران دینی قدرتی قابل ملاحظه بخشیده بود.

گفته کدی «برخلاف اوضاع در امپراتوری عثمانی عثمانی و جاهای دیگر، علما در طول قرن نوزدهم نه تنها قدرت اقتصادی یا اعتبار خود را از دست ندادند، بلکه اعتبار و نفوذشان بیشتر هم شد. اوقاف که در اختیار علما بود و در دوران حکومت افغان ها و نادرشاه رو به زوال گذشته بود اکنون دوباره رونق گرفت. حکومت بر مالیات های مذهبی (وجوه شرعی) که پرداخت آن ها از لحاظ اعتقادی بر همه مؤمنان واجب بود و بسیاری به آن عمل می کردند هیچ نظارت و اختیاری نداشت، بلکه مستقیماً به مجتهدان برجسته پرداخت می شد و آنها این وجوه را در میان طلاب تقسیم می کردند و یا صرف برنامه هایی که از نظر آنها ارزشمند بود، می نمودند (کدی، ۱۳۸۱؛ ۵۵-۸۵)

در حوزه های دیگر، از جمله قضاوت و تعلیم و تربیت نیز که در کنترل علما بود هیچ گونه اصلاحاتی را تحمل نمی کردند. دولت گرچه بر مقررات اداری و پاره ای قوانین جزایی غیرشرعی کنترل داشت اما مسئولیت اکثر دادگاه ها و امور قضایی به عهده علما بود. به طور کلی از آن جا که علما در این دوران در عرصه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و سیاسی از قدرت گسترده ای برخوردار بودند با هرگونه تعدی به «حیطه های تحت کنترل» خود مخالفت می نمودند و شاه نیز توانایی رودر رویی با این مخالفت ها را نداشت. به اعتقاد لمتون «ایران در قرن نوزدهم هنوز مجامعه ای سنتی و اسلامی بود. با وجود خصوصیات عشیرتی قاجاریان فضای پیرامون و سهل انگاری آشکارشان در زمینه رعایت برخی از احکام اسلام در حوزه هایی معین هیچگاه راجع به تفوق شریعت اسلام تردید علنی ابزار نشد هرچند که در عمل آن را بسیار نقض می کردند. در طول قرن، حوزه قضاوت عرف گسترده تر شد اما اکراه بسیار وجود داشت چیزی نوشته شود که ممکن باشد ناقص شریعت یا تخطی از آن جلوه کند (لمتون، ۱۳۷۸،؛ ۱۳۹) چرا که علماء منبر را که قویترین رسانه ی عمومی و وسیله ی ارتباط جمعی در آن زمان بود را برای تبلیغ دینی در اختیار داشتند و این وعظ و خطا به خود قدرت و میزان اثر گذاری علما را افزون تر می ساخت.

«شاهان قاجار بلکه تا حدودی به جلب توجه و نظر مساعد روحانیون به حکومت علاقه ای داشت و با توجه به منابع قدرت متعدد که در اختیار روحانیون بود پادشاه مجبور بود نفوذ و احترام ایشانر ا نگه دارد. در واقع نوعی دوگانگی آمریت و اقتدار وجود داشت و هر عمل و اقدامی می بایست علاوه بر تکلیف قانونی و دولتی وضع «شرعی اش» هم روشن باشد. حتی می توان گفت که وفاداری اصلی مردم بیشتر توجه نهاد مذهب بود تا نهاد دولت و در صورت بدبینی روحانیون نسبت به حکومت این بدبینی به سرعت در بین عامه مردم رواج می یافت (الگار، ۱۳۵۵،؛ ۴۸)

تصمیم در مسایل حقوق فردی، نوشتن و تصدیق اسناد مالکیت، فیصله مرافعات برعهده علما بود، امور تجاری که نیازمند گواهی اسناد بود به آنها ارجاع می شد و آموزش در مقیاسی وسیع در اختیارشان بود. کارکردهای مرتبط با تولد، ازدواج و مرگ همه به کمک علما نیاز داشت. این رخدادها همراه با تظاهرات مذهبی چون تعزیه ها، روضه خوانی ها، و گردهمایی های ماه رمضان واقعه های مهمی به شمار می رفت که تنوعی در زندگی یکنواخت مردم عادی ایجاد می کرد و طبقات مذهبی با این فرصت ها بستگی داشتند. از این رو مردم برای به واقعیت درآمدن آرزوهایشان و بالاتر از همه برای به دست آوردن حمایت، به طور طبیعی به آنان چشم می دوختند و نه برحکومت. (لمتون، ۱۳۷۸،؛ ۱۶۳)

بنابراین، می توان گفت علما به عنوان یک سازمان اجتماعی مقتدر بخش اعظم کنترل اجتماعی را دست داشتند و قادر بودند «قواعدی الزام آور» برای «هدایت رفتار مردم» و همچنین «استراتژی هایی کارآمد برای بقای» آنها ارائه نمایند، و دولتی ضعیف همچون دولت پهلوی توان رویارویی با این قدرت گسترده یا ارائه استراتژی های بقای جذاب تر برای مردم را نداشت.

لذا خاستگاه اصلی قیام از نقش و جایگاه روحانیت شیعه در جامعه ی ایران و پیروی مردم از روحانیون ناشی می شود. اما به جهت بررسی دقیق تر باید ریشه ها و بستر تاریخی شکل گیری قیام و سپس ابعاد مختلف خاستگاه این حرکت تاریخی و مؤثر را مورد بررسی قرار داد.

انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۰ امریکا که به روی کارآمدن دمکراتها به رهبری کندی منجر شد، با تغییراتی در سیاست خارجی آن کشور همراه شد. کندی بر خلاف پیشینیانش معتقد به سیاست انعطاف پذیرتر در رویارویی با بحرانها به ویژه کشورهای جهان سوم بود. او معتقد به پیمانهای اقتصادی به جای نظامی‌، فعال سازی قوای امنیتی و اطلاعاتی به جای استفاده از ارتش و تقویت برنامه‌های فرهنگی از قبیل سپاه صلح، ترویج انتخابات کنترل شده و دمکراسی‌های هدایت شده و… بود.
روی کارآوردن دولتهای غیرنظامی دست نشانده از جمله ابزارهای دولت کندی برای رسیدن به این هدف بود. در بعد اقتصادی نیز ایجاد طبقه متوسط، به راه انداختن صنایع وابسته و مونتاژ و گسترش اقتصاد مصرفی از برنامه‌های اصلی بود. لازمه رونق اقتصاد سرمایه‌داری‌، داشتن بازار مصرف گسترده و قدرت خرید بیشتر مردم است و برای رسیدن به اهداف اقتصادی می‌بایست ساختار سیاسی ـ اجتماعی مناسبی فراهم شود. در این میان در ایران که شاه ـ پس از کودتای ۲۸ مرداد ـ خود را مدیون امریکا می‌دانست برای ادامه سلطنت‌، علیرغم میل باطنی خود از سیاست‌های جدید کندی راه گریزی نداشت‌.
محصول این سیاست روی کار آوردن دولت شریف امامی و طرح شعارهای آزادی احزاب و فضای باز سیاسی و اصلاحات اداری بود. اما وی چندان مورد تایید کندی نبود و هیأت حاکمه جدید امریکا بر روی علی امینی حساب ویژه‌ای باز کرده بود.

امینی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخست وزیری منصوب شد و شعار مبارزه با فساد و همچنین انحلال مجلس‌، اولین ژست وی برای ایجاد اصلاحات مورد نظر امریکا بود. در این راستا قانون موسوم به «اصلاحات ارضی‌» در دی ۱۳۴۰ مورد حمایت مقامات امریکایی قرار گرفت و سپس برای تأمین هزینه این «انقلاب‌» کنسرسیوم نفت‌، با اشاره امریکا تولید نفت را افزایش داد و ایران را به سومین صادرکننده نفت جهان رساند. (دهنوی: ۱۶۰؛ ۲۶۱)

با این حال امینی با توجه به تجارب دوران حکومت مصدق‌، بر کنترل ارتش نیز اصرار داشت‌، چیزی که مخالف خواست شاه بود. این اختلاف به تدریج عمیق تر شد. در پی سفر فروردین ۱۳۴۱ شاه به امریکا و اطمینان دادن وی به کندی در مورد اجرای برنامه‌های مورد نظر واشنگتن‌، باعث شد کندی با تغییر دولت در ایران به عنوان راه تضمین حکومت شاه موافقت نماید. در نتیجه شاه در بازگشت دولت امینی را برکنار و در ۲۸ تیر ۱۳۴۱ اسدالله علم را جایگزین وی کرد. از این رو دوران حکومت علم سرآغاز یکپارچگی در ساختار حکومت شاه و شروعی بر دیکتاتوری مطلق وی در کشور بود.

در ۱۶ مهر ۱۳۴۱، اولین اقدام دولت علم در جهت اجرای سیاست‌های جدید اعلام شد و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیأت دولت به تصویب رسید. این لایحه در غیاب مجلس‌، حکم قانون را داشت و در واقع‌، زمینه سازی برای لوایح و قوانین دیگر بود.

این لایحه که درآن به لزوم حذف اسلام از شرائط نمایندگی مجلس و لزوم سوگند به «کتاب آسمانی‌» به جای قرآن و همچنین به ضرورت آزادی زنان در فعالیتهای اجتماعی اشاره شده بود، مقدمه‌ای برای اسلام‌زدائی و محو ارزشهای اسلامی در جامعه ایران بود. لایحه با مخالفت قاطع و سرنوشت ساز حضرت امام به همراه اعتراضات مکرر علماء، وعاظ و مراجع، ارسال نامه‌های سرگشاده به شاه و مقاومت مستمر در برابر توطئه «حذف اسلام» و تضعیف دین و روحانیت به شکست انجامید و علم به ناچار در آذر ۱۳۴۱ طرح خود را پس گرفت‌.

علم در مرحله بعد وعده تحقق «انقلاب سفید» را داد و تصمیم گرفت تا نقشه‌های امریکا را در قالب دیگری احیا کند. شاه در بهمن ۱۳۴۱ با سفر به قم تلاش کرد تا طرح «انقلاب سفید» را برای مردم توجیه کند و اگر بتواند میان علما و مراجع حوزه علمیه راجع به نقشه‌های ضداسلامی خود تفرقه ایجاد نماید. اما تحریم شاه توسط مردم و روحانیون و تعطیل شدن شهر قم‌، خشم شاه را برانگیخت به طوری که وی از روحانیت به عنوان «ارتجاع سیاه‌» یاد کرد. با این همه‌، رژیم شاه مبادرت به برگزاری یک رفراندوم صوری برای نشان دادن حمایت مردم از طرح «انقلاب سفید» کرد.

امام در مراحل بعد با سخنرانی‌ها و اقدامات خود از جمله با اعلام عزای عمومی در نوروز ۱۳۴۲ و تحریم جشن‌های نوروزی، نقشه‌های ضداسلامی شاه و توطئه ایجاد اختلاف در حوزه علمیه را خنثی کرد.

این مقاومت و هشیاری زمینه‌ساز فاجعه حمله به فیضیه در فروردین ۱۳۴۲ و یورش مأموران رژیم شاه به مجلس سوگواری شهادت امام جعفرصادق‌(ع‌) گردید. در پی این فاجعه که در آن دهها تن شهید و مجروح شدند، امام پیام مفصلی برای علما نوشتند که در واقع از عوامل زمینه ساز قیام مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و روند جدیدی در مبارزه با رژیم بود. (امام خمینی: ۱۳۷۲، ج۱؛ ۱۴۷)

همچنین امام در چهلمین روز فاجعه فیضیه، پیامی خطاب به ملت صادر کردند. با صدور و انتشار پیام امام و حرکت علما در نجف رژیم متوجه شد که برنامه اجرا شده در فیضیه‌، آثار منفی برای رژیم دربر داشته و بنابر این نیاز به حرکت دیگری است. چون اقدامات انجام شده نتوانسته بود اهداف مورد نظر را تأمین کند، لازم بود عملیات در مقیاس وسیعتر و با شدت بیشتری به مرحله اجرا درآید. شاه در سخنرانی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۲ تهدید کرد که اگر این گونه کارها متوقف نشود، دست به کشتار وسیعی خواهد زد و کلیه علمایی که به نحوی در راه‌اندازی این حرکت‌ها سهیم باشند، دستگیر خواهند شد. او گفت‌:

«اگر متأسفانه لازم باشد که انقلاب بزرگ با خون یک عده بی گناه‌، یعنی مأموران دولت و یک عده بدبخت گمراه متأسفانه آغشته شود، این کاری است که چاره‌ای نیست و خواهد شد. (روحانی: ۱۳۷۳، ۴۲۶)

ماه محرم از راه می‌رسید و رژیم تردید نداشت که در این ماه سخنگویان مذهبی پیرو امام از جنایتهای دستگاه سلطنت سخن خواهند راند. ساواک برای پیشگیری از آنچه در وقوعش شکی نبود، جمعی از گویندگان مذهبی را احضار کرد و با تهدید و ارعاب به آنان یادآور شد که در سخنان خود سه مطلب را رعایت کنند:

۱٫  بر ضد شخص شاه مطلبی نگویند.

۲٫  از اسرائیل و آنچه مربوط به اسرائیل است‌، مطلبی گفته نشود.

۳٫  نگویند اسلام و قرآن درخطر است و دستگاه را ضداسلامی نخوانند.

۴٫  زمانی که امام از این امر مطلع شدند، با صدور بیانیه‌ای خطاب به وعاظ و گویندگان دینی چنین هشدار دادند: «این التزامات علاوه بر این که ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد، التزام گیرندگان مجرم و قابل تعقیب هستند… سکوت در این ایام‌، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است‌. (امام خمینی: ۱۳۷۱؛ ۹۴)

با صدور این بیانیه‌، تحرک تازه‌ای در بین وعاظ و روحانیون پدید آمد تا در شهرها و روستاها، جنایتهای رژیم را افشا کنند.

راهپیمایی‌های مذهبی و شعارهای تند انقلابی علیه رژیم و در طرفداری از مواضع امام در تهران و شهرستانها هر روز گسترش می‌یافت و این موج به ویژه پس از سخنرانی پرشور امام در روز عاشورا در فیضیه شتاب بیشتری به جریان جاری در قم‌، تهران و سایر شهرستانها داد. چنانکه به رغم دستگیری روحانیون انقلابی و ایجاد محیط رعب و وحشت‌، شب یازدهم محرم‌، تظاهرات باشکوهی از طرف دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد.

همچنین روز یازدهم محرم در مسجد شاه (مسجد امام خمینی‌) نیز مجلس باشکوهی ترتیب یافت و شعارهایی چون «خمینی‌، تو فرزند حسینی‌» در فضای مسجد طنین افکند و تظاهرکنندگان سپس به حرکت درآمدند و با گذشتن از خیابان ناصرخسرو، وارد خیابان فردوسی شدند و در مقابل سفارت انگلیس اجتماع کردند و سخنرانان به افشاگری علیه رژیم پرداختند. در این شرایط و با همه گیر شدن تدریجی مخالفت با حکومت شاه و برنامه‌های ضد اسلامی آن‌، رژیم تنها چاره کار را دستگیری امام دانست.

منشاء و خاستگاه سیاسی قیام
به نظر دکتر حمید عنایت شرکت در مذهب شیعه در تحولات سیاسی و اجتماعی دو قرن اخیر ایران موجب وقوع انقلاب اسلامی شده است و در واقع انقلاب اسلامی، تکرار قیام تنباکو، انقلاب مشروحه، جنبش ملی شدن نفت و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ می باشد. (عنایت : ۱۳۷۲؛ ۱۵۳)

اما از نظر انگیزه های اجتماعی و سیاسی، تفاوت اساسی بین این چهار تحول وجود داشته است:

حرکت اول علیه تسلط بیگانگان جهت گیری شده بود که تنها در چند جنبه یعنی مخالفت با واگذاری امتیاز به شرکت بریتانیایی تالبوت محدود می شد. حرکت دوم نمودار تلاش ایرانیان در عصر حاضر، جهت ایجاد حکومتی مردمی بود. حرکت سوم نیز یک مبارزه ی ضد بریتانیایی است لیکن حیطه ی وسیعتری نسبت به اولی داشت. و حرکت چهارم، نمایانگر ارتقاء تلاش علماء برای ایستادگی در برابر زدودن معنویت جامعه با نام انقلاب سفید بود(عنایت: ۱۳۷۲؛ ۱۵۲)

بنابراین منشأ سیاسی قیام ۱۵ خرداد به نقش و جایگاه روحانیت شیعه و همراهی مردم به آنها باز می گردد که در طی یک صده مردم را علیه سیاستهای غیراسلامی سلسله های قاجار پهلوی شورانده است. در طی سالها سطح هوشیاری ایرانیان بالا رفته و درک آنها از مسائل سیاسی به تدریج تغییر نموده است و «این او به علت سیرتکاملی مسلک شیعه از طریق اجتهاد است و از این رو، تفاسیر مربوط به سیاسی کردن انکار مسلمانان است.» (خلجی: ۱۳۸۱؛ ۱۷۳) که این مدعا در ایران ابتدا علیه امتیاز تنباکو شکل گرفت، سپس انکار عدالت جویانه در انقلاب مشروطیت و قانون اساسی مشروطه تبلور یافت. اوج انکار واقع گرایانه نیز در جنبش ملی شدن نفت پدیدار شد. اما در مرحله ی بعد به تدریج و به صورت نامحسوس در کودان اصلاحات سیاسی، اقتصادی فرهنگی و اجتماعی رژیم پهلوی نمودار گشت و طی سه سال به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ منجر شد.

منشأ و خاستگاه اقتصادی قیام
با توجه به حضور اکثر طبقات اقتصادی جامعه در قیام ۱۵ خرداد به نظر می رسد، هدف اقتصادی در این قیام بالغ بر اهداف یک طبقه ی اقتصادی خاص بوده باشد؛ چرا که منافع اقتصادی کلیه ی اقشار جامعه از سوی آمریکا و رژیم دست نشانده اش به مخاطره افتاده بود. «سپس از جنگ جهانی دوم، مبنا و اساس سیاست خارجی آمریکا، بر سیاست سرتوزکمونیسم استوار شده بود. ایران نیز به عنوان یکی از مراکز مهم و استراتژیک جهان در کانون توجه برنامه ریزان آمریکایی قرار گرفت. زیرا منافع این کشور ایجاب می کرد که پایه های قدرت سیاسی – اقتصادی محمدرضا پهلوی را تحکیم و تقویت نماید. لذا رژیم محمدرضا شاه به رژیمی دست نشانده بدل شد و آمریکا اقدام به انعقاد قراردادهای دو جانبه ی اقتصادی، فرهنگی و امنیتی با ایران نمود. با این روش آمریکا هم نفوذ خود را در نظام سیاسی – اقتصادی ایران افزایش داد و هم نظم سیاسی – امنیتی دلخواه خود را در منطقه مستقر نمود. بنابراین تداخل سیاست «سرنفوذ» و منافع اقتصادی آمریکا موجب پیدایش حکومتی استبدادی در ایران شد. نتیجه ی این روند، نفی استقلال و مالکیت ملی ایران بود.

به طوری که شاه نمی توانست منافع ملی را تأمین کند. بلکه هدف اصلی شاه در برنامه ریزی سیاست داخلی و خارجی، حفظ خود و تأمین منافع آمریکا بود. (هادیان : ۱۳۷۶؛ ۱۶-۲۱)

بر همین اساس وضعیت برای نیروهای ملی و مذهبی قابل تحمل نبود چرا که این گونه سیاست ها به صاحبان سرمایه و گروه های تولیدی بومی ضربه می زد و نقش بازار را محدود می نمود. لذا یکی از خاستگاه های قیام ۲۵ خرداد بخش اقتصادی بود که شامل همه ی اقشار و طبقات اجتماعی داخلی بود.

هدف طبقات مختلف اقتصادی از شرکت در این قیام علاوه بر مسائل مذهبی کوتاه کردن است اجانب از منابع ملی و اقتصادی کشور و جلوگیری از غارت این منابع و منافع اقتصادی عمومی مردم بود.

خاستگاه فرهنگی قیام :
فرهنگ هر جامعه سازنده ترین بخش آن جامعه است که در عین حال آسیب پذیرترین نقطه برای تسلط به یک جامعه نیز می باشد. چرا که بیگانگان ابتدا با همزمانی و همدلی به تخریب باور داشتهای ملی و مذهی یک کشور پرداخته و سپس ارزشها و آرمانهای مورد نظر خود را جایگزین آ»ها می نمایند و در نهایت آنها را به انقیاد خود در می آورند.

«برای مثال در کابینه های پس از کودتای ۲۸ مرداد، فراماسون های وابسته به آمریکا، دارای اکثریت بودند. هنگامی که طرح اصلاحات از بالا توسط کندی در دستور کار دولت های ایران قرار گرفت، مقامات مهم سیاسی و اداری و مشاغل حساس اقتصادی، توسط تکنوکرات ها و بوروکرات های وابسته به بشرهای فراماسونری اشغال شد. (رواسانی: بی تا؛ ۲۴۲) بنابراین یکی از مهمترین برنامه های آنان، اصلاح قانون انتخابات انجمن های ایالتی و ولایتی بود که براساس آن، زمینه ی ابتذال فرهنگی و فساد اخلاقی جامعه و گسترش نفوذ اعضای فرقه ی بهاییت و غیرمسلمانان آماده می شد.

گفتنی است که نیروهای مذهبی به رهبری روحانیت به عنوان مدافعان ارزش ها و بارورهای بومی و آئینی در مقابل به تلاش و حرکتهایی پرداختند. مثلاً بعد از ناتوانی نیروهای لیبرال و دموکرات در هدایت جنبش های تجدد خواهی مشروطه و ملی کردن صنعت نفت و برغم فشارهای روزافزون رژیم در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، روحانیت با گردآوری اقشار و استفاده از پرمخاطب ترین رسانه ی زمان در مساجد، حسینیه ها و تکایا بازگشت به هویت ایرانی اسلامی را موعظه می نمودند و به احیای فرهنگ سنتی و مقابله با فرهنگ وارداتی همت گماشته بودند.

بنابراین تهاجم به فرهنگ ناب و اصیل ایرانی و اسلامی را مردم برنتافته و پس از توهین به روحانیت و تهاجم به این فرهنگ به انگیزشی تاریخی پرداختند.

خاستگاه اجتماعی قیام
قیام ۱۵ خرداد قیامی مردمی بود که در آن همه ی صنوف جامعه دست در دست هم داده و به دفاع از ارزشها پرداختند، همان گونه که از قراین مشهود است ایدئولوژی قیام به گونه ای بوده که طبقات مختلف اجتماعی اعم از : شهری، روستایی، زن و مرد، دانشگاهی و حوزوی، کارگر و کارمند، بازاری و کشاورز همه با هم در کنار هم به پا خاستند. کما اینکه در این بین نقش برخی از این گروه ها بارزتر بوده است همچون بازاریان و حوزویان .

اما در هر حال منشأ اجتماعی این قیام در بطن همده ی گروه ها نهفته است که این قیام همه ی اقشار را دربر می گیرد. و به طور کلی از ویژگیهای بارز و مهم قیام ۱۵ خرداد از فراگیر بودن و همگانی بودن در کنار خود جوش بودن این قیام است که همه ی گروه های غیرحاکم را دربر می گرفت.

انگیزه ها و اهداف قیام
مردم مسلمان ایران از زمان آیت اله مدرس و دل پذیرفته بودند که سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست. در این میان روحانیون نسل جدید نیز مداخله مسائل سیاسی را امری لازم بر می شمردند و خواستار اجرای شریعت اسلام در کشور بودند و تشکیل حکومت اسلامی و اجرای احکام اسلام در تفکر آنان جایگاه والایی داشت.

نیروهای مردمی و مذهبی حاضر در قیام ۱۵ خرداد نیز خواستار پیاده شدن قوانین اسلامی در حوزه های مختلف اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بودند؛ در مقابل نظام شاهنشاهی تخطی از حدود الهی، عدم اجرای احکام و شریعت اسلامی از جمله دفاع از سنتها و ارزشها و باور داشتهای اسلامی، حاکمیت و گسترش فرهنگ غربی منافی با معیارهای اسلام ناب محمدی و تسلط استعمارگران آمریکا و اسرائیل را سرلوحه ی حکومت خویش قرار داده بود.

امام خمینی (ره) از ابتدا با شناخت ابعاد مختلف حکومت رژیم پهلوی درصدد پیشگیری و کنترل زوایای مذهبی رژیم برآمدند اما زمانی که رژیم تهاجم همه جانبه ی خود را علیه امام و روحانیت و پیروانشان آغاز نمود شکل مبارزه نیز تغییر کرد. یعنی مبارزات که تا آن زمان به شکلی بود که شاید بتوان نام جنگ نرم را برای آن نهاد و بدون هیچ گونه اعتراض علنی و قیام صورت می گرفت حال وارد عرصه ی جدیدی شد که همانا رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی بود. حال انگیزه های امام که دایر نمودن یک حکومت اسلامی بود تقویت شده بود. چرا که نفوذ بیگانه و دست اجانب کاملاً‌در ایران محسوس گشته بود . به همین مبنا انگیزه ی دیگر امام، «مبارزه با صهیونیسم و عوامل داخلی آنها و حفظ استقلال کشور و جلوگیری از نفوذ فرقه ی ضاله ی بهائیت که ستون پنجم اسرائیل در ایران محسوب می شد بود.

رژیم شاه در سال ۱۳۲۸ به طور غیررسمی (فاکتور) اسرائیل را به رسمیت شناخته شود و زمینه نفوذ عوامل صهیونیسم را در ایران فراهم ساخته بود. (ازغندی: ۱۳۷۶: ۴۲۰- ۴۰۹)

بنابراین نیروهای مردمی و مذهبی که از امام خمینی (ره) پیروی می کردند، با انگیزه اولیه ی مخالفت با دستگیری امام و توهین به روحانیت به عنوان حاکم شرع در بلاد اسلامی و انگیزه های دیگری همچون دفاع از مبانی اسلامی و ارزشها و احکام آن و قطع دلبستگی و سرسپردگی به استعمار و استکبار جهانی یعنی آمریکا و اسرائیل وارد صحنه ی قیام شدند و از آن روز نوع مبارزه با رژیم نگین ستم شاهی به یکباره تغییر نمود.

چگونگی قیام ۱۵ خرداد
به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در سحرگاه ۱۵خرداد ۱۳۴۲ به مناسبت سخنرانی تاریخی امام که علیه اسرائیل و رژیم شاه بوده از نخستین ساعات روز ۱۵خرداد، اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.

مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند. مردم نیز با چوب‌ و سنگ به دفاع از خود برخاستند. تظاهرات در آن روز و دو روز بعد نیز ادامه یافت و هزاران نفر از مردم کشته و مجروح شدند. فجیع‌ترین حادثه، قتل‌ عام دهقانان کفن‌پوش ورامینی بود که در پشتیبانی از امام راهی تهران شده بودند. مأموران نظامی در سر پل باقرآباد با آنها روبرو شده و با سلاح‌های سنگین آنها را قتل عام کردند.

به دنبال انتشار خبر بازداشت امام در سحرگاه ۱۵خرداد ۱۳۴۲ به مناسبت سخنرانی تاریخی امام که علیه اسرائیل و رژیم شاه بوده از نخستین ساعات روز ۱۵ خرداد، اعتراضات گسترده‌ای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار شد که با شعارهایی بر ضد شاه و در طرفداری از امام همراه بود.

پس از فرو نشستن قیام، اسدالله اعلم نخست‌وزیر، در مصاحبه‌ای با روزنامه هرالد تریبون در روز ۱۷ خرداد ۴۲ تهدید کرد که امام و برخی دیگر از علما، محاکمه نظامی خواهند شد و ممکن است حکم اعدام آنها صادر شود. شاه نیز دو روز بعد طی سخنرانی بیانات امام و تظاهرات مردم را؛ به تحریک و پول بیگانگان – جمال‌ عبدالناصر- دانست زیرا جمال ‌عبدالناصر در آن زمان به دلیل همکاری شاه و اسرائیل روابط خصمانه‌ای با شاه داشت. در این راستا رسانه‌های رژیم ادعا کردند که شخصی به نام عبدالقیس از بیروت با هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شده و در گمرک مهرآباد حدود یک میلیون تومان پول از او به دست آمده و اعتراف کرده است که ناصر این پول‌ها را برای افراد معینی در ایران فرستاده است. این ادعا مورد انتقاد بسیاری در داخل و خارج از جمله خیلی از نشریات خارجی واقع شد و رژیم هیچ دلیل و سندی در این خصوص ارائه نکرد. چند روز پس از دستگیری امام؛ دهها نفر از مراجع و علمای ایران به عنوان اعتراض به دستگیری امام و اعلام پشتیبانی از وی، به تهران مهاجرت کردند. بر اثر اعتراض علما و فشار افکار عمومی سرانجام امام پس از دو ماه بازداشت در پادگان نظامی به منزلی در شمال شهر تهران منتقل گشت و تحت نظر قرار گرفت. از نخستین ساعات روز بعد، مغازه داران تهران و شهرستان‌ها به مناسبت آزادی نسبی امام بر سر در مغازه‌های خود پرچم نصب کرده و چراغانی نمودند و به مردم شیرینی و شکلات دادند.

یک روز پس از انتقال امام (۱۲ مرداد) روزنامه‌های کثیر‌الانتشار کشور چیزی را به دستور ساواک منتشر کردند. تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است. این خبر که شایعه‌ای بیش نبود و امام پس از آزادی کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.

یک روز پس از انتقال امام (۱۲ مرداد) روزنامه‌های کثیر‌الانتشار کشور چیزی را به دستور ساواک منتشر کردند. تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است. این خبر که شایعه‌ای بیش نبود و امام پس از آزادی کامل و بازگشت به قم در اولین فرصت طی یک سخنرانی آن را به شدت تکذیب کرد.

شاه که تصور می‌کرد با سرکوب قیام ۱۵ خرداد، دستگیری امام، کوتاه آمدن برخی از علما و از همه مهمتر شایعه تفاهم امام را منزوی ساخته است به تدریج در جهت عادی نشان دادن اوضاع حرکت کرد. از این رو اسدالله علم را در ۱۷ اسفند ۴۲ بر کنار ساخت و وانمود کرد او مسبب حوادث اخیر بوده و عزل وی به دنبال تفاهم با امام تحقق یافته است.

«خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم. من پاپ نیستم که فقط روزهای یک شنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد».

ماهیت و مختصات قیام ۱۵ خرداد:
با عنایت بر این مهم که ماهیت اصلی برنامه های رژیم شاهنشاهی مبارزه با فرهنگ مذهبی ملت ایران بوده است به طور طبیعی برداشت می شود که ماهیت اصیل قیام ۱۵ خرداد نیز دین و مذهب بوده است و همان طور که اذعان گشت دفاع از ارزشها، باورداشتها و هنجارهای مذهبی مردم را به مبارزه سوق داده است با اشاره به مختصات این قیام می توان ویژگی های منحصر به فرد این جنبش سیاسی – اجتماعی اثر گذار را بررسی نمود.

مختصات قیام ۱۵ خرداد
۱)  اسلامی بودن و غلظت حضور روحانیت و مرجعیت دینی در پیشاپیش و رهبری حکومت

۲)  مردمی بودن و تنوع حضور همه ی اقشار مردم اعم از عوام و خواص

۳)  گستردگی حضور مردم در صحنه و پرهیز از اتکاء به احزاب کوچک و بزرگ سیاسی

۴)  شهامت جویی، شهادت طلبی و تعصی از فرهنگ عاشورایی

۵)  عدم انعطاف در مقابل دشمن

۶)  خودجوش بودن حرکت و عدم وابستگی به بیگانگان

۷)  برخورداری از پایگاه های دینی و غیردینی معتبر یعنی حوزه در کنار دانشگاه

۸)  تقدم مسائل اعتقادی و مذهبی بر منافع شخصی و جناحی

بنابراین « در این مورد که حرکت ۱۵ خرداد ۴۲ یک قیام صددرصد اسلامی – مردمی بوده هیچ تردیدی نیست. در واقع مرجعیت تقلید، به شکلی کاملاً روشن عامل مذهب را عامل اصلی مبارزه مردم علیه رژیم معرفی نمود. از طرفی چون اکثریت مردم ایران مسلمان هستند و انگیزه های مذهبی بیشتر از هرچیز دیگری در آنها تأثیر دارد، به پیروی از اصول اسلامی و به تبعیت از دستورات ائمه اطهار آماده بودند تا پا به میدان بگذارند.» (باقری: ۱۳۷۴؛ ۲۰- ۱۹)

با مطالبی که در صفحات قبل بیان شد ویژگی های قیام تا حدودی روشن گشت اما برای چنین قیام منحصر به فرد می توان ویژگی های بسیاری برشمرد که، بعد از اشاره به آنها به دسته بندی این ویژگی‌ها در چهار رأس اصلی خواهیم پرداخت.

ویژگی های این نهضت عبارتند از :
۱)  پایان دادن به دوران مبارزات پارلمانتاریستی و مسالمت آمیز

۲)  سازش ناپذیری و دوری گزینی از گفتگوهای پنهانی و پشت پرده

۳)  رویارویی با انقلاب اسلامی

۴)  فروپاشی دیوار سیاه رضاخانی میان حوزه و دانشگاه

۵)  پایان دادن به افسانه ی جدایی دین از سیاست

۶)  ضد امپریالیسم و ضد صهیونیسم بودن مبارزه

۷)  ممانعت از اجرای سیاست دموکراسی کنترل شده کندی که در سایر کشورهای جهان سوم در حال اجرا بود.

۸)  قرار گرفتن مرجعیت شیعه در سطح رهبری نیروهای مذهبی

۹)  رویارویی با اصل نظام شاهنشاهی

۱۰)                     آشکار شدن قدرت مذهب در بسیج گسترده مردمی

به عنوان جمع بندی می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

الف) خودجوشی قیام :
هرگونه حرکت اجتماعی، خاص زمانی که جنبه ی مبارزه بر ضد وضع موجود را داشته باشد، معمولاً با مقدمات و برنامه و فراهم کردن امکانات صورت می پذیرد و نیاز به طرح و مشکل معینی دارد.

در قیام ۱۵ خرداد، رهبران گروه ها و احزاب و دولت از قبل پیش بینی مشخص نداشتند، اگرچه زمینه های ذهنی قیام به مرور زمان در مردم فراهم شده بود اما دستگیری امام (ره) جرقه ای برانبار باروت جمع شده از کینه ها و نفرتهای رژیم بود، لذا به یکباره برای تحقق خواسته های خود قیام نمودند.

این قیام با ماهیتی خودجوش و مقاوم اثبات کرد که مردم تنها راه رهایی کشور را نجمات از سلطه ی حکومت وابسته و فاسد می دانستند.

گفتنی است که حرکت خودجوش مردم مسلمان و شعارهای آنان مورد تأکید اکثر جریانهای سیاسی نبود از این رو در تحلیلها و نشریات خود، قیام مردم را «شورش کور»و «بی هدف» می دانستند.

به عنوان مثال مجله ی «عصر جدید» که در شوروی سابق چاپ می شد در مورد این قیام نوشت:

«امام خمینی و دوستدارانش، مؤمنین را معلیه دولت برانگیخته و حقوق ملت وی زنان را بهانه کردند و بر اثر تبلیغات آنان، اشخاصی که از تعصب کور شده اند به خیابانها ریخته و به آشوب و بلوا دست زدند.» (روحانی؛ بی تا : ۵۹)

 

 

ب) اسلامی بودن مبارزه :
«مبارزات ضد استعماری و ضد دیکتاتوری مردم پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ تا حدود زیادی تحت تأثیر شرایط حاکم و همچنین در واکنش به عملکرد گروههای سیاسی ملی گرا محدود گشت، دلی نفرت و کینه از هیأت حاکمه همچنان رو به افزایش بود. بدین خاطر با شروع نهضت اسلامی در مهرماه ۱۳۴۸ و ادامه ی آن تا خرداد ۴۲ این مبارزات مورد استقبال مردم واقع شد. زیرا علاوه بر جنبه ی ضد سلطنتی و دیکتاتوری دارای ویژگی دینی و اسلامی نیز بود. هدف مردم از جنبش ۱۵ خرداد دفاع از اسلام و رهبری و استقلال کشور بود.» (منصوری: ۱۳۷۷؛ ۷۹)

ج) عدم حضور احزاب سیاسی:
احزاب سیاسی در روز عاشورا مصادف با ۱۳ خرداد ۴۲ متوجه شدند که مواضع و عملکرد آنها مورد اعتماد و قبول مردم نیست. به همین دلیل در جریان راهپیمایی و فعالیتهای دیگر، احزاب سیاسی نمی توانستند حضور فعالی داشته باشند. به عبارت دیگر با شروع نهضت اسلامی و تداوم آن احزاب سیاسی نتوانستند پایگاه مردمی وسیعی پیدا کنند.

د) حمایت از رهبری:
تاریخ معاصر ایران گوه این مدعاست که هرگاه رهبری روحانی، مردمی و انقلابی حرکتی سیاسی و اجتماعی را آغاز کرده و مردم را به مبارزه بر ضد سلطه و استبداد دعوت نموده و خود در صف مقدم مبارزه قرار گرفته است به رغم همه سختی ها، کامیاب شده است.

مخالفت مراجع و اکثریت روحانیون با لایحه ی انجمن های ایلاتی و ولایتی، مقابله با دیکتاتوری و رفراندوم غیرقانونی، سرسپردگی شاه به آمریکا و اسرائیل، حمله به مدرسه ی فیضیه، دستگیری امام و تعداد دیگری از روحانیون و اقدامات ضد اسلامی رژیم، در مجموع انگیزه ی نیرومندی بسرای قیام بر ضد رژیم و حمایت از رهبری بود.

اثرات و نتایج قیام ۱۵ خرداد
هر قیام و حرکتی در بطن خود حاوی دو گونه تأثیرات است؛ یک دسته تأثیرات کوتاه مدت که در حین شکست یا پیروزی آن قیام به منصه ی ظهور می رسند و دسته ی دیگر تأثیرات بلند مدتی که در گذر زمان در حین بروند سیاسی، اجتماعی، اقتصادی بستر جامعه ی مبدأ اثر می گذارند. همان گونه که در قسمت بررسی قیام ۱۵ خرداد روشن گشت این قیام محدود به روز ۱۵ خرداد نبود و برخلاف تصور عموم، در یک روز خلاصه نشد، بلکه ده روز تمام طول کشید تا رژیم پهلوی توانست بر اوضاع کشور تسلط گردد.

«برغم آن که رژیم شاه، با توسل به تبلیغات وسیع سعی داشت از تعطیل عمومی جلوگیری نماید، روز ۲۲ خرداد ماه به عنوان شب هفت قربانیان این قیام و در اعتراض به ادامه ی بازداشت امام خمینی (ره) و دیگر مبارزین، سراسر کشور به حالت تعطیل درآمد.»(بادامچیان: ۱۳۶۹؛ ۲۰۱) به هرحال، رژیم شاه با استفاده از فرصت، نیروهای مخالف خود را به طور کامل سرکوب نمود. زیرا به گفته ی جیمز بیل «لحظه ی کاربرد روش پشتیبانی (استفاده از تمام ابزارهای سرکوبی) در خرداد ۴۲، وقتی که تظاهرات بر ضد سلطنت شاه در سراسر کشور بروز کرده بود، فرا رسید.» (بیل: ۱۳۷۱؛ ۲۰۷)

در خلال این جریانات حدود ۱۵۰۰۰ نفر از ایرانیان دلیر و مبارز به دست رژیم ملعون شاه به خاک و خون کشیده شدند و در سایه ی این مرگ و وحشت، آرامش بر جامعه حاکم شد. همان گونه که مازندی اشاره می کند که «شاه و هیئت حاکم از حرکت تازه و ابعاد گسترده ی آن و همچنین نیروهایی که دربر می گرفت، به هراس افتادند و کوشیدند با توسل به سرکوب، هر نوع حرکتی را از سوی نیروهای اپوزیسیون قلع و قمع کنند. بدین ترتیب با دیگر آرامش برجامعه حکمفرما شد، همه بر این تصور بودند که مخالفان مذهبی شاه توانایی هر نوع واکنشی را از دست داده اند.» (مازندی: ۱۳۷۳؛ ۴۵۹)

البته بیشتر مردم بر این باور بودند که دیگر توان مبارزه ی خود را از دست داده اند اما باید دانست همان گونه که بیان گردید رفتار جامعه ی ایران از منظر جامعه شناسی، جامعه ای شبکه ای است که یکی از کانون های قدرت آن روحانیون هستند که بزرگترین و پرمخاطب ترین وسیله ی ارتباط جمعی یعنی منبر را در دست دارند. و بر همین اساس می توانند روش مبارزه ی خود را تغییر داده و به جای شیوه های مسلحانه و قهرآمیز با شیوه ی مسالمت آمیز و با روش فکری- فرهنگی و روشنفکرانه که امروزه جنگ نرم نامیده می شود، مبارزات خود را تداوم بخشند.

قیام ۱۵ خرداد، دارای ویژگی های منحصر، فردی بود و توانست تأثیرات سیاسی عمیقی را برساختار سیاسی و اجتماعی ایران بگذارد. برخی از این ویژگی ها به طور اجمالی عبارتند از : «فراگیری نهضت و حضور همه ی گروه ها، قشرها و طبقات اجتماعی در روند مبارزه؛ مذهبی بودن مبارزه و حضور نیروهای مذهبی، به ویژه روحانیت – مراجع، علماء و دیگر روحانیون- در صحنه ی مبارزه که این عالم موجب حضور گسترده ی مردم در جریان مبارزه شد؛ پیروی از مبانی دین اسلام در جریان مبارزه؛ مشخص بودن رهبری مبارزه که وجود امام خمینی (ره) به عنوان مرجع تقلید و رهبری سیاسی مردم متجلی بود؛ اخلاص و قاطعیت رهبر نهضت؛ جنبه ی بیگانه ستیزی جنبش که لبه ی تیز حملات آن متوجه آمریکا، اسرائیل و شخص شاه بود.» (خلجی: ۱۳۸۱؛ ۲۴۵)

با نگاهی به تاریخ معاصر ایران در می یابیم جنبش های اجتماعی معاصر بسیاری از این خصوصیات را دارا نبوده اند و در هیچ یک از این قیام ها اینگونه خصوصیات کنار هم جمع نشده بودند.

نهضت اسلامی ۱۵ خرداد با ویژگی های بیان شده در جامعه ی ایران آثار عمیقی به جای گذاشت و در حقیقت سرنوشت سیاسی و اجتماعی آینده را ترسیم کرد.

عمده ی تأثیرات این نهضت به شرح زیر است :
۱)  محو شدن جاذبه گروه‌های سیاسی: پس از پانزده خرداد، بازار فعالیتهای سیاسی و غیراسلامی و مخصوصاً جریان چپ و ملی گرایی از رونق افتاد. امام خمینی در مبارزه‌، آخرین کلام راکه همانا سرنگونی رژیم بود، آشکارا اعلام کرده بود، بنابر این همه گروه‌های سیاسی که به کمتر از این حد قانع بودند جاذبه سیاسی خود را از دست دادند. کمونیسم نیز که می‌رفت تا با گذشت ده سال از حوادث ۲۸ مرداد و قبل از آن‌، دوباره در ایران نفسی تازه کند با قیام امام خمینی‌، با مانع پرقدرتی مواجه شد که نیروی آن برخاسته از ملت مسلمان بود و برخلاف کمونیستها به هیچ نیروی خارجی تکیه نداشت.

۲)  تکامل مبارزات سیاسی و رشد تودة مردم: نهضت پانزده خرداد موجب تکامل مبارزه سیاسی مردم شد و رشد و بینش آنان رادر تشخیص هدف اصلی مبارزه افزایش داد. در اثر همین تکامل بود که پس از پانزده خرداد شعار براندازی رژیم‌، شعار کلیه گروه‌هایی شد که قصد مبارزه سیاسی داشتند و اگر گروهی پیدا می‌شد که می‌خواست درچارچوب قانون اساسی و از طریق آزادی‌های سیاسی مبارزه کند در نظر ملت محافظه کار و سازشکار تلقی می‌شد. شعار براندازی رژیم‌، پس از پانزده خرداد هدف کلیه حرکتهایی شد که می‌خواستند برای خود پایگاهی مردمی پیدا کنند.

۳)  مذهب‌، مکتب و اسلام به عنوان یک سیستم حکومتی: پیش از پانزده خرداد مذهب درمیان بسیاری از دانشجویان و تحصیلکرده‌ها و روشنفکران به عنوان مکتبی که اساس و راهنمای مبارزه محسوب می‌شد، مورد توجه نبود. تبلیغات چند ده ساله استعمار به دست رضاخان و فرزند او و تبلیغات کمونیست‌ها که مذهب را افیون ملتها می‌دانستند از یک سو و کوتاهی بعضی از روحانیون از سوی دیگر، در ذهن جوانان تصویر غلطی از اسلام به وجود آورده بود. آنان اسلام را مکتبی جامع که بتواند همه نیازهای فردی و اجتماعی انسان را برآورده سازد، نمی‌دانستند و حداکثر تصور می‌کردند دین مجموعه‌ای از آداب و عبادتهای فردی است که ارتباطی با مسایل اجتماعی و حوادث جدید روزگار ندارد. وقتی با قیام پانزده خرداد عالیترین مقام مذهبی اسلامی ـ مرجع تقلید ـ عالیترین هدف یعنی براندازی رژیم و تأسیس حکومت اسلامی را وجهه همت خود قرار داد و عملاً با تحمل زندان و تبعید، قدم در میدان مبارزه نهاد، تبلیغات دیرینه استعمارگران وکمونیست‌ها باطل شد و مذهب مانند آتشی که در زیر خاکستر خرافات و اتهامات پنهان مانده باشد، شعله‌ور گردید و توجه بسیاری از جوانان دبیرستانی و دانشگاهی و بسیاری از نویسندگان و روشنفکران را به خود جلب کرد. وحدت مقدس روحانی و دانشگاهی و فیضیه و دانشگاه که از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی و از اصول اجتماعی مبارزه امام خمینی است، در حقیقت با قیام پانزده خرداد پایه گذاری شد.

۴)  برملا شدن چهره منافقانه شاه: با نهضت پانزده خرداد پرده ریاکاری از چهره شاه و حکومت او برافتاد و شاه ناچار شد ماهیت ضددینی و ضداسلامی خود را آشکار کند و همین امر یکی از عوامل مهم آگاهی مردم و یکی ازموجبات سقوط وی شد. پیش از پانزده خرداد، از آنجا که تضاد میان اسلام و سلطنت به صراحت اعلام نشده بود شاه و ایادی او می‌توانستند در فرصتهای مناسب خود را طرفدار اسلام و مرجعیت و روحانیت وانمود کنند و با تظاهر به مذهبی بودن‌، برای خود در میان توده مردم مسلمان‌، کم و بیش پایگاهی دست و پا کنند. اما پس از پانزده خرداد برای رژیم شاه دو راه بیش باقی نمانده بود؛ یا قبول شکست در برابر نهضت اسلامی و یا مبارزه صریح با اسلام و روحانیت و مرجعیت‌، و شاه ناچار برای نجات خود راه دوم را انتخاب کرد. هرچند که این راه‌، با آنکه در ابتدا برای او پیروزی‌های زودگذری فراهم آورد، ولی وی رابه صورت قطعی در سراشیب سقوط قرار داد زیرا ماهیت منافقانه وی را برملا ساخت و دشمنی وی را با اسلام علنی کرد.

 

 


نتیجه گیری
جنبش ۱۵ خرداد ۴۲ تأثیرات بلندمدت خود را که ناشی از ویژگی های ناب این قیام بود، بر روند سیاسی و اجتماعی ایران باقی گذاشت. و با نتایجی همچون: افزایش رشد سیاسی روحانیت و حوزه های علمیه و ورود گسترده روحانیت به عرصه ی سیاسی، الگو قرارگرفتن مذهب برای مبارزه، تکامل مبارزات در اثر رشد و‌آگاهی توسط توده مردم، افشای ماهیت منافقانه رژیم، بی اعتباری شرق و غرب به دلیل موضع گیری های منفی آمریکا و شوروی در مقابل قیام مذکور، تثبیت مرجعیت و رهبری امام خمینی (ره) با حمایت مردم و تأیید علماء و مراجع، روشن شدن ماهیت گروه های سیاسی وابسته و لیبرال. حضور مردم را در صحنه ی مبارزات فراگیر نمود و جایگزینی نظام حکومتی اسلامی و اساس نظریه ولایت مطلقه فقیه را تثبیت نمود و بر همین مبنا گروه های سیاسی غیرمذهبی را به حاشیه راند. و راه مبارزات انعطاف ناپذیر اسلامی را با تعصی از فرهنگ غنی عاشورایی از بیراهه پویی های دارو دسته های خود باخته های اسیمهای وارداتی و پیروان مکتب های ملی گرایی، ناسیونالیستی، سوسیالیستی، مارکسیستی و … جدا نمود و بی پایگی آن مکتب ها و نااستواری و بی ثباتی سیاست بازان حرفه های وابسته به غرب و شرق را آشکار ساخت.

اگر قیام ۱۵ خرداد شکل نمی گرفت بی تردید نهضت انقلاب اسلامی ایران به سرنوشت حرکت مشروطه دچار می شد و بازیگران سیاسی می توانستند انقلاب اسلامی را به بیراهه کشانده و نه تنها رژیم پلید شاهنشاهی را دست کم برای سده ای در ایران استوار می بخشند بلکه راه را برای تاخت و تاز جهانخواران به ویژه آمریکا و اسرائیل هموار سازند و با شعار «دموکراسی» فاشیستی ترین حکومتها را بر مردم مسلمان ایران بار کنند و شیخ فضل الله هایی را در راه برقراری نظام دموکراسی به قربانگاه بفرستند.

و این قیام در حقیقت با دگرگونی ژرف اندیشانه ای در جامعه راه را برای پدید آوردن ایام الله های دیگر هموار کرد و بستر لازم جهت آماده سازی شرایط و زمینه های انقلاب اسلامی را فراهم آورد.

و از آنجا که هدف شرکت کنندگان قیام دفاع از اسلام، رهبری و استقلال کشور بود، خداوند نیز به مصداق آیه ی شریفه ی «ان تنصروالله ینصرکم و شیبت اقدامکم»[۲] (اگر خداوند را یاری کردید، خداوند نیز شما را یاری خواهد کرد). و آیه ی شریفه ی «ان ینصرکم الله فلاغالب لکم»[۳]

(اگر خداوند شما را یاری کند هیچ نیرویی بر شما غلبه نخواهد کرد.) نهضت اسلامی را با همه ی مشکلات و توطئه ها به شکل فوق العاده ای به پیروزی رساند.

 

منابع :
۱٫  قرآن کریم.

۲٫  ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران« دولت دست نشانده»، ۱۳۵۷-۱۳۰، تهران، نشر قوس، ۱۳۷۶٫

۳٫  الگار، حامد، دین و دولت در ایران، نقش علما در دوره قاجار، ترجمه ابوالقاسم سری ، توس ، تهران ، ۱۳۵۵٫

۴٫  امام خمینی، روح اله، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (ره)، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲، ج ۱۹٫

۵٫  امام خمینی، روح اله، کوثر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۱، ج ۱٫

۶٫  بادامچیان، اسدالله، شناخت انقلاب اسلامی و ریشه های آن، دانشگاه آزاد اسلامی واحد جنوب، تهران، ۱۳۶۹٫

۷٫  باقری، علی، خاطرات پانزده خرداد، تهران حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴٫

۸٫  بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۲٫

۹٫  بیل، جیمز، شیر و عقاب، روابط بدفرجام ایران و آمریکا، ترجمه: فروزنده برلیان (جهانشاهی)، انتشارات فاخته، تهران، ۱۳۷۱٫

 

پانوشتها:
...............................................

خلجی، عباس، اصلاحات آمریکایی و قیام ۱۵ خرداد، ۱۳۸۱، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران.
دهنوی، م. قیام خونین ۱۵ خرداد ۴۲ به روایت اسناد، تهران مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۰٫
رواسانی، شاپور، دولت و حکومت ایران در دوره ی تسلط استعمار سرمایه داری، بی جا، بی تا، نشر شمع.
روحانی (زیارتی)، سیدحمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج ۱، بی تا، بی جا.
روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۳٫
عنایت، حمید، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، چاپ سوم، انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۷۲٫
کدی، نیکی. آر. ایران دوره قاجار و برآمدن رضا شاه، ترجمه ی مهدی حقیقت خواه ، انتشارات ققنوس، تهران ، ۱۳۸۱٫
لمتون، آن، نظریه دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان ، نشر گیو ، تهران ، ۱۳۷۹٫
مازندی، یوسف، ایران ابرقدرت قرن؟ ترجمه: به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، تهران، ۱۳۷۳٫
منصوری، جواد، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۷۷٫
هادیان، سیدکمال، سیاست خارجی آمریکا و منافع ملی ایران، انتشارات هاد با همکاری انتشارات فُرس، تهران، ۱۳۷۶٫