شاه کج کلاه، رفته کربلا، نون شده گرون، یک من یک قرون!

این جمله از متون تاریخی عهد ناصرالدین شاه، که شعاری بر سر زبان کودکان و نوجوانان و مردم کوچه و بازار بوده، نشان می دهد پدیده گرانی یا تورم در تایخ گذشته سرزمین ما بارها تجربه شده است.
 

وقتی قیمت نان از منی (سه کیلوگرم) دهشاهی به یک قران رسید و دوبرابر شد، مردم در کوچه ها، خیابان ها و بازار این شعر را زمزمه می کردند و منظورشان این بود که وقتی قیمت نان دو برابر شده، چرا شاه یا حکومت نسبت به این گرانی بی تفاوت است، شاه به مسافرت رفته و به این مشکل مردم رسیدگی نکرده است.
 
اگرچه دولت وقت به جای بررسی ریشه تورم و گرانی، راه مقابله را از طریق خشونت و برخورد قهرآمیز جست وجو کرد و منطق اقتصاد و افزایش تقاضا نسبت به عرضه را قبول نداشت، اما بررسی تاریخ اقتصاد ایران می تواند پدیده تورم و علت های افزایش نقدینگی و تورم را به عنوان تجربه و استفاده از روش های بهتر برای مقابله با تورم در دهه ۸۰ پیش روی ما گذارد.
 
در آن زمان، ناصرالدین شاه که لقب شاه صاحبقران به خود داده بود، دستور رسیدگی داد. مأموران دولت، یک قصاب را دو شقه کردند و یک نانوا را به تنور انداختند تا به زور، جلوی افزایش قیمت ها را بگیرند اما قیمت ها باز هم بالا رفت و ارزش پول کمتر شد.
 
گاهی در همین سه دههٔ گذشته از مردم کوچه و بازار شنیده ایم که برای مهار کردن گرانی باید مثل قدیم با گرانفروش و محتکر برخورد شدید شود، اما اگر این روش مؤثر بود نباید یک قران که روزگاری ۶۵۰ قیراط نقره می ارزید بعدها به جائی برسد که بی ارزش ترین کالا را هم نتوانیم با یک قران یا یک ریال بخریم.
 
یک ریال در سال ۱۳۰۸ معادل ۰/۳۶۶۱۱۹۱ گرم طلا ارزش داشت اما امروز حدودا معادل ۰۰۰۰۶۱۶ /۰ گرم طلا است.
 
همین چند جمله كوتاه نشان می دهد برای مقابله با تورم، نخست به کالبدشکافی دلایل و علت های پدیده تورم در تاریخ و سپس به شناخت ابزارهای نوین سیاست های پولی، مالی و ارزی نیاز داریم.
 

نكته ديگر قابل توجه در اين حكايت كوتاه شيوه خاص برخورد افكار عمومي مردم با حكومت در عصر فقدان رسانه هاي نوشتاري فراگير بوده است. رواج شعار هاي شعرگونه كه دهان به دهان بين مردم مي گشت و گاه در ميان كل شهر هاي بزرگ ايران رايج مي گشت.
 

چنانكه مردم در پاسخ به جعل واژه شاه شهيد در مورد ناصر الدين شاه شعر عاميانه زير را زبان به زبان مي خواندند:


 

ناصرالدين شه بي عدالت
 
روز جمعه به قصد زيارت
 

يه آخوندي با تير زد و كشتش
 

آقايون حرم در به در گشت
 
خانوماي حرم خاك به سر گشت


 

اين گونه واگويه هاي عاميانه طنزآميز در غالب شعر كه هريك واقعه اي تاريخي را به صورت پنهان در بطن خود «تضمين»* مي مرد؛گاه به درون مايه بازي كودكان شهر نيز تبديل مي شد و به همين دليل از ماندگاري بالايي در فرهنگ عامه برخوردار شده و بدون هيچ ثبت تاريخي زبان به زبان گشته و به نسلهاي بعدي نيز منتقل مي شد.