روايت شاه از ازدواج با فرح (زندگي شخصي شاه – روابط شاه با افراد)

شماره صفحه:451    روزي دخترم شاهدخت شهناز با چشماني كه بيش از
شماره صفحه:452    معمول فروغ شادي در آن مي درخشيد نزد من آمده و اظهار داشت كه وي و شوهرش با دوشيزه جواني به نام فرح ديبا آشنا شده اند كه به نظر آن ها براي احراز مقام ملكه ايران از هر حيث شايستگي دارد. داماد من مدتي بود كه به امور دانشجويان ايران كه در كشورهاي بيگانه مشغول تحصيلات عاليه بودند علاقه نشان مي داد و در ضمن همين ايام با دوشيزه فرح ديبا كه بيست و يك سال بيشتر نداشت و براي مشورت در امور تحصيلي خود در فرانسه به وي مراجعه كرده آشنا گشته بود. من طبعا مي خواستم از سوابق خانوادگي و تربيت و ميزان تحصيلات و شخصيت اين دوشيزه جوان اطلاعاتي داشته باشم. معلوم شد كه پدر وي از يك خانواده مشهور قديمي تبريز و مادرش از يك خانواده محترم روحاني گيلاني است. جد پدر وي تحصيلات خود را در يكي از مدارس نظامي كشور روسيه به پايان رسانيده و در دوره سلطنت قاجاريه در خدمت ارتش ايران بوده است. پدرش قسمتي از تحصيلات خود را در روسيه انجام داده و سپس به كشور فرانسه عزيمت نموده و به تحصيل رشته حقوق پرداخته و به اخذ درجه ليسانس موفق گرديده و چون به خدمت در ارتش علاقه مند بوده است به دانشكده افسري سن سير فرانسه داخل گشته و از آنجا فارع التحصيل گرديده و در بازگشت ايران در قسمت دادستاني لشگر تهران وارد خدمت شده است. يگانه فرزند خانواده ملكه فرح در سال 1317 متولد
شماره صفحه:453    شد و با پسر دايي خود كه همسن او بود در يك خانه پرورش يافت و اين دو كودك مانند برادر و خواهري با هم بزرگ شدند. ملكه فرح به پدر خويش بسيار علاقه داشت و وقتي در سن ده سالگي پدر خود را در اثر بيماري سرطان از دست داد مادر وي مدتي مرگ پدر را از وي پنهان مي داشت و وانمود مي كرد كه براي معالجه به پاريس رفته است ولي وي از لباس سياه خويشاوندان مرگ پدر را دريافت و مستخدمين حقيقت را براي وي فاش كردند و او را دچار غم و اندوه بي پايان ساختند. دوشيزه فرح بدوا به مدرسه ايتاليايي ها در تهران گذاشته شد و تا سن ده سالگي در آنجا به تحصيل مشغول بود. چندي بعد مادرش او را به مدرسه دخترانه ديگري در تهران به نام ژاندارك سپرد و تا سن شانزده سالگي در آن مدرسه به تحصيل پرداخت. در اين دبيرستان دوشيزه فرح به ورزش علاقه خاصي پيدا كرد و چهار سال به بازي بسكتبال و ديگر ورزش هاي دسته جمعي مشغول بود و مدت دو سال سردسته بازيكنان بسكتبال دبيرستان بود و اين دسته در مسابقات بين شهرستان ها نيز موفقيت هاي زيادي كسب كرد. اما قسمت عمده اوقات دوشيزه فرح در دبيرستان ژاندارك به فراگرفتن هنرهاي زيبا مي گذشت و بنا به تشويق يكي از آموزگارانش به رشته نقاشي مخصوصا آب و رنگ توجه مخصوص پيدا كرد. كم كم استعداد هنري وي آشكار گرديد و در اثر مساعدت هاي آموزگاران دوشيزه خجول

شماره صفحه:454    صاحب شخصيت و وقار ممتازي گرديد و با تشريك مساعي در امور مربوط به آزمايشگاه هاي دبيرستان و گردش هاي دسته جمعي روش شركت در اجتماعات را فراگرفت و در اثر انضباط مخصوص دبيرستان درستكار و قابل اعتماد و وقت شناس بارآمد. دوشيزه فرح دوره متوسطه را در دبيرستان رازي به پايان رسانيد. اكثر دبيران اين دبيرستان فرانسوي بودند و به استثناي زبان و ادبيات فارسي تمام دروسي كه در آنجا تدريس مي شد به زبان فرانسه بود. فرح در رشته هاي تحصيلي به رياضيات و علوم علاقه بيشتري نشان مي داد و در رديف بهترين شاگردان محسوب مي گرديد و در دبيرستان رهبري يك دسته از پيش آهنگان خردسال دبيرستان فرانسوي ديگر را به عهده داشت. دوشيزه فرح به فضاي آزاد و مناظر طبيعي مانند كوه و دهكده و زندگاني روستا و دريا علاقه بسيار داشت و ذوق وي در ترسيمات و نقاشي هايي كه مي كرد از همين مناظر متاثر بود و همين ذوق هنري توجه دايي وي را كه مهندس معماري بود جلب كرد و در اثر تشويقات وي دوشيزه فرح در رشته هاي هنري رغبتي فراوان پيدا نمود. هر چند در ابتدا ميل وي به تحصيل در رشته ميكروب شناسي يا پزشكي بود ولي در نتيجه همان تشويقات به تحصيل رشته معماري مصمم گرديد و به مدرسه مخصوص معماري پاريس داخل شده و مدت دو سال به فرا گرفتن اين رشته همت گماشت. برنامه سال اول او نقاشي سياه قلم و ترسيمات و مناظر و مرايا بود ولي در ضمن نيز
شماره صفحه:455    به فراگرفتن رشته هاي ديگر مانند رياضيات و مقاومت مصالح ساختماني مي پرداخت. در سال دوم وي به نقاشي مناظر و آب و رنگ و نمونه برداري از شاهكارهاي معماري كلاسيك و نوين و به علاوه به طراحي چند ساختمان كوچك نيز مبادرت ورزيد. دانشكده اي كه دوشيزه فرح در آنجا تحصيل مي كرد 250نفر دانشجو داشت كه اكثر آن ها در قسمت هاي شبانه روزي دانشگاه به سر مي بردند ولي وي در دانشكده هلندي ها به سر مي برد. انضباط و مقررات اين دانشكده بسيار سخت و مشكل بود و وي و ساير دانشجويان مجبور بودند هر روز صبح به استثناي روزهاي يكشنبه دفتر حضور و غياب دبيرستان را امضا كنند و جز بعد از ظهر هاي پنجشنبه و ساعاتي كه براي صرف غذا معين شده بود تمام اوقات خود را تا ساعت پنج بعد از ظهر در محوطه دانشكده بگذرانند. ولي فرح به طيب خاطر اكثر روزها تا ساعت شش يا هفت بعد از ظهر در مدرسه مي ماند. طينت وي و تشويق دبيران هر روز وي را به زحمت و كوشش در امر تحصيل راغب تر مي ساخت. با وصف انضباط مخصوص دانشكده محيط تحصيلي وي مخصوصا در رشته نقاشي بسيار ساده و طبيعي بود و دوشيزه فرح از اين محيط لذت مخصوص مي برد و چون به موسيقي علاقه مند و مدت هشت سال در تهران در نواختن پيانو كاركرده بود اين فن را نيز در هنگام تحصيل دنبال مي كرد و از رفتن به كنسرت هايي كه در پاريس داده مي شد كمال مسرت را داشت.

 

شماره صفحه:456    دوشيزه فرح برا گذراندن تعطيلات تابستاني خود در سال1338 به تهران آمد. در اين موقع داماد و دخترم با وي آشنا شده و براي صرف شام از او دعوتي به عمل آوردند. معلوم شد كه دختر من و دوشيزه فرح داراي دوستان مشتركند و در بسياري از امور با يكديگر توافق روحي دارند. بار ديگر كه از دوشيزه فرح دعوت به عمل آمد دخترم شهناز ترتيبي فراهم ساخت كه من نيز در آن مهماني شركت كنم. من دوشيزه فرح را چند ماه پيش از آن در هنگام ديدار دسته جمعي دانشجويان ايراني در پاريس ديده بودم ولي چون عده دانشجويان بسيار زياد بود در ميان ازدحام درست در خاطرم نمانده بود چنانكه همين نكته براي وي دستاويز شوخي شده است. ولي در ضيافتي كه در خانه دامادم ترتيب داده شده بود وسيله اي به دست آمد كه بتوانيم با يكديگر گفتگو كنيم. يك هفته بعد از اين ضيافت به او پيشنهاد ازدواج كردم. روزنامه نگاران عاشق خلق اخبارند و در مطبوعات اكثر كشورها اخباري منتشر كردند كه من در هواپيما هنگامي كه  دوشيزه فرح را براي تفريح و گردش برده بودم اين پيشنهاد را به او كرده ام. شايد بعضي از مخبرين جرايد مي خواسته اند درجه علاقه مرا به هواپيما و زن با يكديگر ارتباط دهند ولي حقيقت همان است كه پيشنهاد ازدواج در خانه دامادم به عمل آمد و البته پس از اين پيشنهاد چندين بار با يكديگر ملاقات كرديم.
شماره صفحه:457    دوشيزه فرح تصميم داشت كه لباس عروسي خود را در پاريس تهيه نمايد و براي گريز از تشريفات مفصل قرار شد به طور غير رسمي و معمولي به آنجا برود و تا بازگشت وي از اعلام نامزدي خودداري شود. فرح به اتفاق عمو و همسر وي و همسر دايي خود به پاريس عزيمت نمود. دو روز بعد از مراجعت فرح به تهران نامزدي ما اعلام شد و تقريبا سه هفته بعد مراسم عقد ما طبق آيين و مراسم اسلامي بعد از ظهر دوشنبه 29 آذر1338 برگزار و در همان شب مجلس شام و ضيافت با شكوهي در كاخ گلستان منعقد گرديد. مشاغل گوناگون سياسي ما را مجبور كرد كه مسافرت ماه عسل خود را مدتي به تاخير اندازيم ولي چندي بعد با هم به كنار درياي خزر مسافرت كرديم. پيش از آنكه به دوشيزه فرح پيشنهاد ازدواج كنم او را متوجه ساختم كه مسئوليت هايي كه از آن به بعد متوجه او خواهد بود با وظايف يك دوشيزه مهندس تفاوت فراوان دارد. وي پس از ازدواج با طيب خاطر و با تمام قلب به انجام وظايف سنگين سلطنتي همت گماشت و علاقه وي به خدمت اجتماعي آنقدر صميمي و از دل و جان بود كه براي من نيز الهام آور به شمار مي آمد. درهمين حال وظيفه همسري را نيز هرگز از خاطر نمي برد. چندماه پس از ازدواج ما پزشك مخصوص ملكه فرح حامله بودن وي را اطلاع داد و اين خبر مسرت بخش به زودي در همه جا انتشار يافت. چنانكه يكي از جرائد ايران با لطف
شماره صفحه:458    بيان ويژه ايرانيان نگاشته بود كه «به قلب مردم ايران اين طور الهام شده است كه مولود شاهنشاه پسر خواهد بود». اما براي من تفاوتي ندارد و هر فرزندي كه خداوند عنايت فرمايد مقدمش موجب مسرت ما خواهد بود.