عشق محمدرضا شاه و ثریا به قلم گارسیا مارکز: آرزوی مصدق خلع ملکه از تخت سلطنت بود

از قضیه‌ جنایتی معمایی در شهر رم گرفته تا جشنواره‌ سینمایی ونیز و رقابت دو هنرپیشه‌ معروف ایتالیایی  سوفیا لورن و جینا لولوبریجیدا  و ماجراهای سفر گارسیا مارکز به مجارستان و روسیه  نوشته‌هایی که در این مجموعه گرد‌ آمده‌اند، هرکدام به یک داستان کوتاه شباهت دارند و بر این اساس می‌توان این کتاب را مثل مجموعه‌ داستان خواند.»
 
این کتاب خواندنی یادداشت‌های مارکز از سپتامبر ۱۹۵۵ تا آوریل ۱۹۶۰ را در بر می‌گیرد. در ادامه بخش‌هایی از یادداشت مارکز با عنوان «۲۷ اکتبر تاریخ ناگواری برای این دو عاشق و معشوق» که به حوادث آن روزهای حکومت در ایران پرداخته را می‌خوانیم: «زن زیبایی که دو هفته پیش پا به هتل پلازا  آنته پاریس گذاشته بود با وجود نام عوضی و عینک آفتابی به چشم، نمی‌توانست نا‌شناس باقی بماند. یک کت و دامن کریستیان دیور بر تن داشت. بسیار خوب هم فرانسه حرف می‌زد. بیست و هشت چمدان و دوازده جعبه کلاه هم همراه داشت. اتاق شماره ۱۲ را به او داده بودند. با وجود مراقبت مدیر هتل، همه مطلع شدند که آن مسافر اسرارآمیز به محض اینکه در اتاق خود تنها مانده بود خواسته بود تلفنی با تهران، پایتخت ایران تماس بگیرد. طرف دیگر هم در آن سمت تلفن، شاه ایران بود  ملکه ثریا اغلب به پاریس می‌آمد اما نا‌شناس. این رفتار باعث شده بود همه فکر کنند حتما دلیل خاصی دارد که ملکه نمی‌خواهد با روزنامه‌نگاران روبه‌رو شود. دلیل آن هم در این هفته، روز ۲۷ اکتبر کشف شد. به احترام قرآن و قوانین خاص و بسیار دقیقی حکومت سلطنتی ایران. ملکه ثریا طرد شده بود چون طی ۵ سال زناشویی نتوانسته صاحب فرزندی بشود که ولیعهد ایران باشد. البته راه حل دیگری هم داشت یعنی اینکه شاه ایران همسر دیگری بگیرد اما آن راه حل برای ثریا، که در اروپا بزرگ شده بود، امری محال به نظر می‌رسید. او نمی‌توانست شوهر خود را با زن دیگری قسمت کند. قبل از آن هم شاه ایران فوزیه را طلاق داده بود. خواهر فاروق، شاه سابق مصر. آن ازدواج برای ثریا نتیجه ناگواری داشت، یعنی اینکه خود شاه عقیم نبود. او از فوزیه صاحب دختری به اسم شهناز شده بود.
 
در واقع سالگرد ازدواج شاه و ثریا روز ۱۲ فوریه بود. در آن تاریخ، موقعیت سیاسی کشور تماما به نفع شاه بود. دکتر مصدق در زندان بود. مجلس شورای ملی به شاه و ثریا هشت ماه مهلت داده بود. شاه و ثریا هم سری به آمریکا زدند. می‌خواستند با دولت آمریکا قراردادی نفتی ببندند، گرچه این بهانه‌ای بیش نبود. منظور اصلی سفر این بود که در آنجا ثریا را معالجه کنند که طبعا مثل معالجات گذشته بی‌ثمر بود. چندی بعد هم شاه و ملکه ایران سفری به شوروی کردند که تقریبا هیچ‌کس متوجه آن نشد. در روز عروسی، ثریا پالتوی پوستی به تن کرده بود که استالین به او هدیه کرده بود و ارزش آن ۵۲ میلیون فرانک فرانسه بود. در شهر کیف پیش دو پزشک متخصص زنان رفتند و آن‌ها هم با پزشکان آمریکایی موافقت کرده بودند  روز ۲۷ اکتبر، آرزوی سیاسی دکتر مصدق برآورده شد؛ یعنی خلع کردن ثریا از تخت سلطنت شاه عکس ثریا را در آلبومی دیده و او را انتخاب کرده بود. ثریا در آن زمان در لندن زندگی می‌کرد و در ۱۲ سپتامبر ۱۹۵۱ در ۱۹ سالگی بدون آنکه متوجه شود دارد چه می‌کند، ملکه ایران شد. در جشن عروسی ۱۶۳۶ میهمان را دعوت کرده بودند و گل‌ها را هم تماما با هواپیما از هلند وارد کرده بودند. از‌‌ همان لحظه همگی آن ازدواج را سعادتمند‌ترین ازدواج‌ها به شمار می‌آورند ولی از‌‌ همان لحظه دکتر مصدق شروع کرد به ایراد گرفتن به حکومت «اروپایی» شاه پنج ماه پس از ازدواج، ثریا به رم رفته بود و طی یک روز بعدازظهر ۳۷ میلیون فرانک خرج خرید جواهر کرده بود. در‌‌ همان زمانی که در خیابان‌های تهران خون جاری شده بود. ولی ثریا آن مرتبه به کاخ و آغوش شوهرش بازگشت، چیزی که مطبوعات اروپایی به خوبی از آن سوءاستفاده کردند .»