تلاش مدرس برای استیضاح دولت؛ آگوست 1924در اسناد وزارت خارجه آمريكا

روزنامه ستاره ایران در 24 جولای 1924 مدعی می‌شود که «رهبر جناح اقلیت (مدرس)، كه از تمام ابزارهای در دسترس خود بی‌بهره مانده است؛ ابزارهایی چون محافل متشكل از سردمداران با نفوذ در میان عوام‌الناس ناآگاه، که همگی دستگیر شده‌اند از این رو وی تصمیم گرفته است دولت را به دلیل برقراري حکومت نظامی در تهران، استیضاح کند. گزارش‌ها حاکی از آن است که روز گذشته وی با تمام توان تلاش کرد تا زمینه را برای این استیضاح فراهم کند. به نظر می‌رسد که وی از این حقیقت غافل است که تنها با همراهی 13 نماینده بدنام که اقلیت مجلس را تشکیل می‌‌دهند، نمی‌توان دولتی قدرتمند، مترقی و آرامش‌طلب را استیضاح کرد؛ و همچنین فراموش کرده است که کسی به او نمی‌پیوندد.»  کرنفلد در 31 جولای 1924 در تلگرام خود چنین می‌نویسد: «به دنبال اعلام حکومت نظامی، دولت در تاریخ 29 جولای 1924 با توجه به اتهامات زیر استیضاح شد: بی‌کفایتی در سیاست داخلی و خارجی، تخطی از قانون اساسی و بی‌توجهی به مجلس، عدم بازگرداندن اموالی که ارتش از سران عشایر و دیگران به یغما برده است.» قرار بر این شد که دولت 5 آگوست پاسخ خود را ارائه کند: «بسیاری بر این عقیده‌اند که دولت باز هم رأی اعتماد می‌گیرد.»  منظور از اموالی که در بالا ذکر شد، اموالي است كه در ماه‌های می‌ تا ژوئن 1924 از عشایر لرستان و کردستان به غارت رفت که ماجرای آن پیش از این ياد شد. در 19 آگوست 1924، از 91 نفر نماینده حاضر در مجلس، 91 نفر به دولت رأی اعتماد دادند. البته با توجه به اظهاراتی که در ادامه از موری نقل می‌کنیم، نتیجه دیگری انتظار نمی‌رفت. بر اساس نوشته‌های روزنامه ایران در بیست و نهم آگوست، تدين معاون مجلس اظهار داشت: «دولت می‌بایست برای یافتن و مجازات کسانی که به اعضای جناح اقلیت مجلس توهین کرده‌اند، تمهیدات جدی و مؤثری بيندیشد.» رئیس مجلس نیز مراتب تأسف و تأثر خود را اظهار داشت و اعلام کرد که رئیس‌الوزرا در نامه‌ای که اخیراً خطاب به وی نوشته، قول داده است مجرمین مذکور را «که تحت تعقیب هستند، به زودی مجازات کند.»
موری قضیه را اینچنین تشریح می‌کند: «پس از قتل کنسولیار ایمبری و اعلام حکومت نظامی در تهران، مدرس مدعی شد که دولت با استفاده از این موقعیت و اعلام حکومت نظامی فقط در صدد است كه مخالفان خود را سرکوب کند و بسیاری از آنها را نیز تبعید کرده است. از آنجا كه مدرس یکی از نمایندگان مجلس است و دولت حق دستگیری هیچ یک از نمایندگان را ندارد، دولت با تمام قوا می‌کوشد از نفوذ وی بر مردم بکاهد. به دستور سردارسپه عده‌اي قزاق رو به روی خانه مدرس مستقر شده‌اند و تمام کسانی را که سعی می‌کنند وارد خانه وی شوند، دستگیر می‌شوند. بالاخره در 19 آگوست مدرس تصمیم گرفت دولت را استیضاح و چنانچه ممکن شود، آن را سرنگون کند. یکبار دیگر عدة زيادي در باغ‌های صحن مجلس گرد هم آمدند و مشتاقانه به انتظار ورود نمایندگان و نتیجه استیضاح نشستند. هنگام ورود رهبر بزرگ جناح مخالف، شماری از نظامیان مستقر در اطراف مجلس تلاش کردند که با ایجاد ناآرامی جمعیت را بشورانند و گفته می‌شود که با این کار سعی داشتند مدرس را زیر دست و پای مردم لگدکوب و له کنند. اما دوستان فداکار، جان او را نجات داده و مدرس با سختی فراوان خود را به بالكن مشرف بر ميدان رساند. هواداران و نظامیان حاضر شعار می‌دادند «زنده باد سردارسپه! زنده باد جمهوری»؛ در مقابل مدرس نیز با صدایی طنین‌انداز و سرشار از دلاوری شعار می‌داد «مرده باد سردارسپه! مرده باد جمهوری! زنده باد مدرس!». به منظور ارعاب نمایندگان مجلس و گرفتن رأی اعتماد از ایشان در صورت استیضاح دولت، شایع شد که عوامل سردارسپه بدون کسب اجازه از انتظامات مجلس در تمام راهروها و دالان‌های مجلس مستقر شده و سلاح‌های خود را نیز مخفیانه وارد ساختمان مجلس کرده‌اند. هنگامی که این مسئله بر انتظامات مجلس آشکار گردید، ارباب کیخسرو، نماینده زرتشتيان، فوراً مسئله را به مؤتمن‌الملک، رئیس مجلس، اطلاع داد؛ که مسلماً وی در آن موقعیت نمی‌توانست امنیت و سلامت جان نمایندگان را تضمین کند. این حیله کارگر افتاد و نمایندگان اقلیت همگی به اتفاق اعتصاب کرده در نتیجه نمایندگان باقی مانده به اتفاق آرا، به رئیس‌الوزرا «رأی اعتماد» دادند و پس از آن نمایندگان جناح‌های مختلف به وی تبریک گفتند. این رویداد تجربه تلخی برای مدرس بود و به علاوه پيرمرد بيچاره در راه خانه مورد ضرب و شتم قرار گرفت؛ كه در نتيجه وي و همفكرانش در جناح اقلیت برای مدتی از شرکت در جلسات مجلس خودداري كردند.» 
در 23 آگوست 1924، تنها یک روز پس از صدور رأی اعتماد، تمام وزرای رضا به غیر از یک نفر، استعفا دادند. کرنفلد این حوادث را چنین گزارش می‌کند: «مفتخرم به اطلاع وزارت خارجه برسانم که استعفای این وزرا به شیوه‌ای خاص و غریب صورت گرفت. یکشنبه صبح، 23 آگوست، اعضای کابینه برای برگزاری نشستی در ساعت 8 صبح، گرد هم آمدند. پس از اینکه وزرا به مدت سه ساعت به انتظار رئیس‌الوزرا نشستند، پيشخدمت وی وارد شد و یادداشت‌هایی به تمام وزرا داد و تنها كسي كه یادداشتی دریافت نکرد ذكاءالملك، وزير خارجه، بود. در این یادداشت از اعضای کابینه خواسته شده بود که فوراً استعفا دهند. به نظر نمی‌رسید که هیچ‌یک از ایشان از علت ماجرا باخبر باشد؛ چرا که چند روز پیش نمایندگان مجلس به اتفاق آرا به دولت رأی اعتماد دادند. ذکاء‌الملک، وزیر خارجه نیز روز بعد پيشنهاد كرد او نيز استعفا دهد؛ اما چون وی همچنان مهره‌ای کارآمد به حساب می‌آمد، کاملاً روشن بود که استعفای وی پذیرفته نمی‌شود.»  31 آگوست 1924 کابینه جدید معرفی شد. موری بر طرفداری شدید این کابینه از بریتانیا تأکید می‌کند. مشارالملک به عنوان وزیر خارجه جدید برگزیده شد؛ در حالی که مدیرالملک، «که وفاداری او به سفارت بریتانیا و منافع این کشور در ایران، غیرقابل انکار است»، نامزد تصدی وزارت مالیه گردید. اما روس‌ها با انتخاب وی مخالفت کرده و فروغی جایگزین او شد: «از دید دکتر میلسپو، ذکاء‌الملک بر دیگران رجحان دارد؛ چرا که او هیچ چیز در مورد امور مالی نمی‌داند، بنابراین علاقه‌ای هم ندارد که در کار مستشاران دخالت کند.» مشارالدوله، وزیر جدید وزارت معارف، مدتی فرمانداری عربستان [خوزستان] را بر عهده داشت. این استان «جزء مناطق تحت نفوذ بریتانیاست. بسیاری از مردم بر این باورند که او نیز به شدت به انگلیسی‌ها وابسته است.» سرداراسعد بختیاری، وزیر پست و تلگراف، یکی دیگر از وزرایی بود که «انتظار می‌رفت تمنیات و خواسته‌های انگلیسی‌ها را برآورده سازد.» رضاخان، محمود انصاری را جایگزین امیر اقتدار 53 ساله کرد. امیر اقتدار درجه امیرلشکری را یدک می‌کشید و متصدی وزارت داخله بود. انصاری در سال 1922 فرماندار نظامی تهران و در سال‌های 24-1923 فرماندار اصفهان بود و در آوریل 1924 وزارت پست و تلگراف بر عهده‌اش گذاشته شد: «وی از نزدیک‌ترین دوستان رئیس‌الوزرا است و به نظر می‌رسد مشاور سیاسی مورد اعتماد وی نیز به شمار می‌رود.» تنها تیمورتاش، وزیر فوايد عامه و ادیب‌السلطنه، وزیر عدليه، آشکارا به عنوان طرفداران بریتانیا شناخته نمي‌شوند.  با اینکه رضاخان این بحران را نیز پشت سر گذاشت، مقامات بریتانیا در بغداد همچنان نگران وضعیت «رئیس‌الوزرای نظامی» ایران بودند: «مفتخرم که به ضمیمه این نامه بریده‌ای از روزنامه بغداد تایمز را که به تاریخ 1 سپتامبر 1924 منتشر شده است، برای شما ارسال کنم که در آن به بررسی اوضاع و احوال ایران و موقعیت کنونی رئیس‌الوزرا و کابینه وی پرداخته شده است: «کسانی که به تازگی از ایران بازگشته‌اند، اخبار جالب توجهی از اوضاع و احوال ایران نقل می‌کنند... سلطة دولت سردارسپه تا اندازه‌ای متزلزل و لرزان است؛ چرا که کابینه وی از سه گروه ناموزون تشکیل شده است، که هر یک از این گروه‌ها، با کنار گذاشتن شخص رئیس‌الوزرا، جایگاه خود را در کابینه غیرقابل اشغال و استرداد می‌دانند. بنابراین رئیس‌الوزرای نظامی ایران مي‌كوشد، شیوه‌هایی عجيب و غريب، تسلط خود را بر ملت حفظ کند. وی ترتیبی داد که علمای عراق تمثال امام علی را در مراسمي رسمي به او تقديم كنند. این نشان بالاترین نشان مذهبی است كه تا آن موقع به سلاطين اختصاص داشت. اين واقعه، آن هم چند ماه پس از غائله به اصطلاح جمهوريخواهي، كه در حقيقت حركتي بيشتر ضدقاجاري بود تا ضدسلطنتي، در نظر طرفداران سردارسپه بسيار «معنادار» بود. به نظر مي‌رسد آمال و آرزوهاي رئيس‌الوزرا[ي ايران] به افكار و انديشه‌ها و خواسته‌هاي مصطفي كمال پاشا نزديك شده است.»