انتخابات دورة شانزدهم مجلس شوراى ملّى

مصاحبه داود اميني با محمّدمهدى عبدخدايى
   حسين مكى، كه از اعضاى حزب دموكرات قوام‏السلطنه بوده، در آن روزها با مليون ارتباط پيدا مى‏كند. او، نماينده مجلس شوراى ملّى بوده و با سخنرانى طولانى‏اى كه [در مجلس] مى‏كند، دوره مجلس پانزدهم تمام مى‏شود. به همين جهت، قرارداد گس ـ گلشائيان به تصويب مجلس شوراى ملّى آن مصاحبه داود اميني با محمّدمهدى عبدخدايى
 روز نمى‏رسد؛ مى‏ماند براى دورة شانزدهم. چون شاه مى‏خواسته تقريبا به نوعى، يا فريبكارانه يا به علت اينكه جوان بوده، به نوعى به آزاديهاى مصرّح در قانون اساسى، خودش را پايبند جلوه بدهد. از طرفى، آمريكاييها هم احساس خطر نمى‏كردند؛ به شرط اينكه روسگرايانه نباشد، بدشان نمى‏آمد كه در انتخابات، نيروهاى ملّى هم دخالت كنند؛ امّا از طرفى شاه هم دلش مى‏خواست بر جريانات اشراف كامل داشته باشد.
     در اينجا، نقش شخصيتها هم مؤثر بوده است. مى‏گويند عبدالحسين هژير، بعد از دورة رضاخان، پرقدرت‏ترين وزير دربارى بوده كه روى كار آمده بود. از نظر شخصيتى، آدم با قدرتى بوده و مى‏خواسته جهت انتخابات را به گونه‏اى برگرداند كه قرارداد گس ـ گلشائيان به تصويب مجدد مجلس شوراى ملّى دورة شانزدهم برسد. البته دكتر مصدق و يارانش با تمديد قرارداد 1933م.، مخالفت مى‏كردند. به طور كلى، معتقد به ملّى شدن صنعت نفت بودند. جناحهاى ملّى ـ مذهبى همين خواسته را داشتند. اگرچه خود دكتر مصدق در دورة چهاردهم مجلس شوراى ملّى، با مادّه واحدة تقديمى آقاى رحيميان نماينده قوچان مخالفت كرده بود. مفاد آن ماده تقريبا اين بود كه چون قرارداد 1933 در زمان ديكتاتورى و در زمان قدرت مطلقه با مجلس فرمايشى به تصويب رسيده، از درجه اعتبار ساقط است. سند مربوط به اين موضوع و مطالبى كه در حين مذاكرات مجلس چهاردهم گفته، وجود دارد؛ مى‏شود به آن سند مراجعه كرد.
     امّا در اينجا، دكتر مصدق و همفكرانش به ميدان آمدند و اعلام كردند كه ما مى‏خواهيم در اين مملكت انتخابات آزاد به وجود بيايد. زيرا بعد از 15 بهمن سال 1327 كلّيه نيروهاى ملّى از فعاليت منع شده بودند. آيت‏اللّه كاشانى از قلعة فلك‏الافلاك به لبنان تبعيد و دكتر مصدق خانه‏نشين شده بود؛ ولى حالا در انتخابات شانزدهم آمده بود بيرون. در اين زمان، على منصور نخست‏وزير شده و مبارزه شكل جديدى پيدا كرده بود. آيت‏اللّه كاشانى هدايت مبارزه را از نظر خارجى در لبنان به عهده گرفته است. دكتر مصدق توانسته نيروهاى دانشگاهى را جذب كند و نواب صفوى بازوى اجرايى اين جريان است. اين بازوى اجرايى يك پوشش تند مذهبى دارد كه آن روزها به او مى‏گفتند قشرى، امروز مى‏گويند بنيادگرا. دقيقا همين واژه‏هايى كه امروز براى حكومت اسلامى به كار برده مى‏شود، آن روز هم براى فدائيان اسلام به كار برده مى‏شد.
     اگر شما اشپيگل، لوموند، نيوزويك، تايم و حتّى گفته‏هاى خبرى رويتر و آسوشيتدپرس و يونايتدپرس يا خبرگزارى فرانسة آن زمان را نگاه كنيد، مى‏بينيد براى جناح مذهبى آن روز همان واژه‏هايى را به كار مى‏بردند كه امروز قدرتهاى خارجى در مورد جمهورى اسلامى ايران به كار مى‏بردند.
     به هر حال، نواب صفوى در جناحى قرار گرفته كه، به نام حكومت اسلامى، طرفدار ملّى شدن نفت و بازوى اجرايى حركتهاى رهايى‏بخش است.
     خوب، انتخابات دوره شانزدهم مى‏خواهد شروع بشود. دورة پانزدهم تمام شده است. دكتر مصدق و همفكرانش به اين انتخابات معترض‏اند. او دعوتى از مردم و تمام نيروها كرد تا به منزل او بيايند و از آنجا راه‏پيمايى به طرف دربار شروع بشود؛ خانه شمارة 109 در خيابان كاخ (فلسطين كنونى) منزل دكتر مصدق بوده است. روزى كه قرار بوده اين تظاهرات انجام بگيرد، نيروهاى ملّى و مذهبى هماهنگ حركت مى‏كنند، مى‏روند در خانة دكتر مصدق. دكتر مصدق از خانه‏اش بيرون مى‏آيد و مى‏گويد كه شعار ما سكوت است، ما آشوب نمى‏خواهيم به پا كنيم، مى‏خواهيم به دربار برويم، در دربار متحصن بشويم و از اعليحضرت بخواهيم كه انتخابات آزاد داشته باشيم.
     كانديداهاى اين جناحى كه مى‏خواهد انتخابات آزاد باشد اين هشت نفرند: آيت‏اللّه كاشانى ــ كه در تبعيد است ــ دكتر مصدق، دكتر بقايى، مكّى، نريمان، شايگان، عبدالقدير آزاد و ابوالحسن حائرى‏زاده. اين هشت نفر نامزدهاى اين جناح هستند. مى‏گويند: آن روزى كه دكتر مصدق از منزلش حركت مى‏كند، مرحوم سيد حسين امامى زير بغل دكتر مصدق را گرفته بوده و جلودار قضيه بوده است. آرام حركت مى‏كنند، به دربار مى‏آيند. جلوى دربار مى‏نشينند، اعلام تحصن مى‏كنند. وزير دربار از طرف شاه مى‏آيد با متحصنين صحبت مى‏كند. در آنجا يك برخورد تندى بين امامى و عبدالحسين هژير مى‏شود. اينها را همة شاهدان عينى، كه آنجا بودند، مى‏بينند. شاهدها مى‏بينند كه بين سيد حسين امامى و هژير برخورد تندى مى‏شود. امامى مى‏گويد: انتخابات قلابى مى‏خواهيد برپا كنيد و خودتان را مى‏خواهيد به مردم تحميل كنيد. دكتر مصدق با صراحت مى‏گويد كه عبدالحسين‏خان! وجدانا اين انتخاباتى كه مى‏خواهيد انجام بدهيد انتخابات آزاد است؟ و مى‏گويند حتّى اشاره مى‏كند با عصايش به هژير كه عبدالحسين‏خان، تو اجيرى، هژير نيستى. بالاخره، نمايندگان تحصن‏كنندگان، كه عبارت از دكتر مصدق و چند نفر ديگر بودند، به نظرم كريم سنجابى هم بوده، با شاه ملاقات مى‏كنند. شاه مى‏گويد كه ما نمى‏توانيم بگذاريم انتخابات آزاد باشد؛ چون حزب توده و نيروهاى وابسته به جناح چپ سازماندهى شده كار مى‏كنند؛ جناح شما سازمانى ندارد كه سازماندهى شده كار كند و اصولاً آنهايى كه سازماندهى شده كار مى‏كنند موفق‏ترند. بعد از شهريور 20 هم نمايندگان مجلس دوره چهاردهم به مجلس شوراى ملّى راه پيدا كردند كه ديگر در مجلس شانزدهم نبايد باشند. نظر شاه اين بوده است.
     دكتر مصدق مى‏گويد كه ما هم تشكيل جمعيت مى‏دهيم، تشكيل حزب مى‏دهيم. در آنجا نطفة جبهة ملّى بسته مى‏شود و به نظرم دو نفر مسئول نوشتن اساسنامه جبهه ملّى مى‏شوند كه يكى از آنها عميدى‏نورى مدير روزنامه داد بوده است. بعد از انقلاب، مثل اينكه اعدام مى‏شود. يكى از آنها هم شمس‏الدين اميرعلايى يا محمّدرضا جلالى نائينى، مدير روزنامه كشور، بوده است. شمس‏الدين امير علايى هم از قضات زمان رضاخان بوده، با داور همكارى مى‏كرده و بعد از اينكه داور از دادگسترى مى‏رود به دارايى، همراه با او به دارايى مى‏رود. به نظر من در ضمنِ اين خاطرات بايد ما رجال‏شناسى يا شخصيت‏شناسى هم داشته باشيم؛ كسانى در عصر رضاخان بازيگر صحنه‏هاى سياسى بودند و بعد از رضاخان هم در صحنه‏هاى سياسى فعاليت مى‏كردند. واقعا تا اينها را نشناسيم، به نظر من، تاريخ تكميل نمى‏شود.
     به هر جهت، در آنجا، پيش شاه، نطفة جبهة ملّى منعقد مى‏شود. به نواب صفوى خبر مى‏دهند كه دكتر مصدق تصميم گرفته جبهة ملّى درست كند. خوب، جبهة ملّى در اصل واژة درستى بوده، اگرچه بعدا تغيير پيدا كرده است. جبهة ملّى يعنى تمام نيروهاى ملّى كه داراى آرمانهاى متفاوت هستند، با شعار واحد در يك جبهه متمركز مى‏شوند.
     فدائيان اسلام، جبهة ملى، باقى ماندگانى كه از حزب دموكرات انشعاب كردند، آرمانگراهايى كه پايبند مليت بودند و مذهبيون، براى يك شعار واحد و آن هم ملّى شدن نفت همگى توافق دارند. مسئله نفت كه آن هم مسئله مهمّى بوده از اوايل دورة پانزدهم مطرح بوده است. مرحوم نواب صفوى نامه‏اى به آيت‏اللّه كاشانى مى‏نويسد كه اين نمايندگان مجلسى كه معرفى شده‏اند: بقايى، مكّى، نريمان، آزاد و شايگان، اينها چهرة مذهبى ندارند. يادم مى‏آيد مرحوم كاشانى در جواب او نوشته بود كه اينها مسئول‏اند بروند در مجلس، نفت را ملّى كنند و شما پشت سر اينها نمى‏خواهيد نماز بخوانيد كه ظاهرى متشرع داشته باشند. اينها مسئوليت ملّى شدن نفت را به عهده مى‏گيرند و از عهدة اين مسئوليت برمى‏آيند.
     بعد، حتّى با وجود تشكيل جبهة ملّى، ارتش در انتخابات دخالت مى‏كند.