ریشه‌های کودتای 28 مرداد

ریشه‌های کودتای 28 مرداد

رخدادهای تاریخی، پدیده هایی هستند که معلول عواملی چند هستند. این علل به طور کلی به دو دسته خاص و عام قابل تقسیم هستند. علل خاص به آن دسته عوامل اطلاق می شود که به طور موردی در ایجاد یک پدیده تاریخی موثر بوده اند. این عوامل اگرچه در ایجاد یک پدیده دارای نقش و اثر هستند؛ اما نمی توانند مخرج مشترک رویدادهای متعددی قرار گیرند. برعکس، علل عام به آن گروه از عوامل تاثیرگذار در پدیده های تاریخی اطلاق می شود که بتوانند وجوه مشترکی از علل پدیده های مختلف تاریخی را پوشش داده و به عنوان متغیرهای مستقل، به نوعی متغیرهای وابسته متعددی از آنان تاثیرپذیرند. استبداد داخلی و استعمار خارجی در تاریخ معاصر ایران به عنوان متغیری عام و به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه با همراهی و همکاری روس ها یا فرمان کشف حجاب در دوره رضاشاه، به عنوان علتی خاص می تواند موجد اعتراض ها و شورش های مردمی تلقی شود.در عرصه تاریخ روابط خارجی نیز موقعیت جغرافیایی ایران به عنوان حائل یا دالان ارتباطی بین استراتژی های بحری و بری به عنوان عاملی عام و اتخاذ مشی بی طرفی در جنگ های اول و دوم جهانی از طرف حاکمان وقت به عنوان عوامل خاص در فرآیند تاریخی سیاست و روابط خارجی ایران تاثیرگذار بوده است. به مدد رهیافت فوق درخواهیم یافت که بسیاری از پدیده های تاریخی بیش از آنکه مدیون و مرهون عوامل خاص، جزیی و موردی باشد از عوامل عام و کلی نشات می گیرد. این رویکرد به مثابه یک سطح تحلیل به مورخ مدد می رساند تا با یک نگرش کلان و احاطه به همه زوایای تاثیرگذار، جزئیات یک پدیده را نیز به صورتی ملموس تر مورد توجه قرار دهد. مضافاً اینکه این نگرش به مسائل تاریخی، به تحلیلگر کمک مي كند تا به جای چیستی به چرایی و چگونگی قضیه بپردازد. در پناه نگرش چرایی است که چیستی موضوع نیز روشن تر خواهد شد. تحلیل و تعلیل کودتای 28 مرداد 32 نیز به عنوان یک رخداد تاریخی از این قاعده مستثنی نیست. به عبارتی این حادثه تاریخی از یکسری عوامل عام و کلی همچون؛
1- فرهنگ سیاسی نخبگان و توده ها
2- استبداد سیاسی
3- موقعیت جغرافیایی و جاذبه های ژئوپوليتیک ایران برای قدرت های جهانی
4- نفت
5- متغیر نظام بین الملل و... تاثیر پذیرفته است.
عوامل خاص و موردی نیز در این حادثه تاثیر بسزایی داشته است که عبارتند از
 1- شخصیت، منش، تصمیم سازی و تصمیم گیری مصدق
2- ضعف شناخت ماهیت حاکم بر نظام بین الملل
3- عدم دریافت دقیق از فرهنگ سیاسی نخبگان و مردم
4- کم توجهی یا بی توجهی به ساختارهای دینی، اعتقادی و مذهبی حاکم بر جامعه ایرانی
5- کم توجهی یا بی توجهی به ساختارهای استبدادی که در راس آن پهلوی و دربار قرار داشت.
6- سیاست متعارض گونه (پارادوکسیکال) مصدق. از طرفی اگرچه وی اشراف زاده اي تحصیلکرده بود و با نخبگان و طبقات بالا حشر و نشر داشت و حتی سلب رای از بی سوادان را توصیه کرده بود؛ اما بیش از اندازه به نظریه اراده عمومی و تحریک توده ها و استفاده از احساسات آنها توسل می جست. ملغمه اي که از سوسیالیسم، ناسیونالیسم، اسلام و به طور کلی سنت و مدرنیسم ارائه می کرد از موارد این تعارض است.
7- مبارزه همزمان با استبداد داخلی و استعمار خارجی، بدون پشتوانه های لازم و استراتژی مناسب برای آن
8- عدم توجه به اقداماتی که در ارتش و نهادهای نظامی در شرف انجام بود؛ برای مثال تشکیل کمیته نجات وطن که زاهدی عامل کودتا از سرکردگان آن بود.
9- انشعاب و انشقاق بین مصدق و کاشانی به عنوان رهبران ملی و مذهبی و...
10- عدم همکاری و مخالفت احزاب مختلف با مصدق، به ویژه حزب توده ایران.
 
بنابراین همان گونه که اشاره شد شکست نهضت ملی و کودتای 28 مرداد 32 از عوامل مختلف و متعددی تاثیر پذیرفته است که به طور طبیعی بررسی همه این موارد در یک جلسه امکان ندارد. لذا در این نشست سعی خواهد شد فرهنگ سیاسی ایرانیان را به عنوان یک عامل داخلی و ماهیت حاکم بر روابط بین الملل را به عنوان عامل خارجی مورد توجه قرار دهیم. فرهنگ سیاسی از جمله عوامل پایدار و تاثیرگذاری است که رخدادها و حوادث تاریخی از آن متاثر بوده است. فرهنگ سیاسی عبارت است از مجموعه یی از باورها، ارزش ها، اعتقادات و عاداتی که منشاء رفتارها، کنش ها و واکنش های یک جامعه سیاسی است که در طول زمان پذیرفته و نهادینه شده است. فرهنگ سیاسی در وجوه مثبت و منفی دارای عناصر، شاخص ها و نمودهایی است که می توان براساس آن ویژگی های یک ملت را شناسایی کرد و از آن تعریفی به دست داد؛ اگر بخواهیم نهضت ملی شدن صنعت نفت و به ویژه ناکامی آن را از این منظر مورد توجه و امعان نظر قرار دهیم، باید اذعان کنیم که پاشنه آشیل عدم موفقیت ایرانیان در اهداف ملی، ضعف پیگیری، تداوم و استقامت از طرفی و از طرف دیگر تعجیل برای دستیابی به اهداف بلند ملی است. این عنصر فرهنگی زمانی نقش آفرین می شود که اجماع و ائتلاف نخبگان نیز به تشتت، تفرقه و اختلاف بینجامد. مطالعه تاریخ تحولات ایران در سده اخیر بیانگر تداومی از حضور و انزوا است به گونه اي که فرآیند توسعه به جای مسیری خطی و تکاملی از حرکتی غیرخطی برخوردار شده و گفتمان های متفاوت و بعضاً متضادی بر جامعه ایرانی سایه افکن شده است.در سده اخیر به جای اصلاح فرآیندها و تشکیل دولتی مدرن و مشروع که باید متولی نوسازی اقتصادی و سیاسی، اصلاح ساختار اداری، ارتقای نظام آموزشی و سامان یابی امور جامعه و باعث توسعه، پیشرفت و بهبود امور شود، عموماً با نهضت، کودتا، قیام، انقلاب و بحران مواجه بوده ایم.در نهضت مشروطیت که محصول ائتلاف روشنفکران، تجار، علما و برخی از زمینداران و روسای قبایل بود، جامعه ایرانی با آگاهی از عقب افتادگی ها و تولیدات تمدنی زحمات زیادی را متحمل شدند تا زیر بیرق مشروطه خواهی و حکومت قانون و با استفاده از ضعف قدرت حاکم با نفی و طرد وضع موجود، طرحی نو دراندازند تا به وضع مطلوب برسند. متاثر از این خواست و اراده در صد سال پیش که در منطقه، حکومت قانون و نهاد پارلمان معنا و مفهومی نداشت، مجلسی از مشروطه خواهان افراشته شد. جامعه ایرانی با ایثارگری و رشادت با استبداد صغیر محمدعلی شاهی مقابله کرد، لکن به دلیل عدم توجه عملی به فرآیندها و پروسه ها فکر کردند که در کوتاه مدتی مردمسالاری، آزادی، حکومت قانون، امنیت و آرامش اجتماعی به ارمغان خواهد آمد؛ اما زمانی که فاصله بین انتظارات و واقعیات رخ نمود، به جای استقامت، ایستادگی، پیگیری و تداوم حضور اجتماعی و اصلاح امور، یأس، سرخوردگی، ناامیدی، بی حسی و بی تفاوتی سیاسی را پیشه خود ساختند و حضور جای خود را به انزوا داد.قدرت پرستان داخلی و چپاولگران بین المللی با اغتنام از این فرصت با کودتای سوم اسفند 1299 و تثبیت و تعمیق استبداد، حکومت خودکامه رضاخانی که طلایه دار آن اعلامیه من حکم می کنم بود را جایگزین نظام مشروطه کردند و مردم نیز واکنشی از خود بروز ندادند. سوال اساسی اینجاست که مردمی که در مقابله با کودتای محمدعلی شاه از نثار جان خویش دریغ نکرده بودند، در کودتای آهسته، اما پیوسته رضاخان کجا بودند؟ نهضت ملی شدن صنعت نفت نیز از همین قاعده پیروی کرد و جلوه بارز دیگری از فرهنگ سیاسی ایرانیان درخصوص حضور و انزوای اجتماعی را به نمایش گذاشت. در این نهضت نخبگان و مردم از هیچ کوششی فروگذار نکردند و در قیام 30 تیر 1331، جان خویش را در کف اخلاص نهاده و برای سقوط قوام السلطنه و بازگشت مصدق از ایثارگری دریغ نورزیدند، اما از آنجا که در مدتی کوتاه به خواسته ها و آرمان های بلند خود نرسیدند و از طرف دیگر اختلافات رهبران خویش را دیدند انزوا، گوشه نشینی و بی تفاوتی را به حضور در عرصه ترجیح دادند. استبداد داخلی (دربار) و استعمار خارجی (امریکا و انگلیس) با اغتنام از این فرصت با کودتای 28 مرداد 1332 اجبار بی ضابطه و اقتدار خودکامه را جایگزین حکومت ملی کردند.ملتی که در قیام 30 تیرماه 1331 از بذل جان خویش دریغ نکرده بود، در یک سال و بیست و هشت روز بعد یعنی در کودتای مرداد 32، شعاری هم در حمایت از دولت ملی سر ندادند تا چماقداران، اوباشان و مزدوران در عرصه عدم حضور مردم جولان دهند و دولت را ساقط کنند. سوال این است که دولت مصدق دارای چه محاسنی بود که در سی ام تیرماه 1331 از بذل جان خویش برای حمایت از آن دریغ نورزید و او دارای چه معایبی شد که 28 مرداد 32 از دادن یک شعار در حمایت از آن دریغ کرد؟  قطعاً در اینجا کسی منکر اشتباهات رهبران مشروطه و مصدق نیست؛ اما اصلاح ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند نگرش فرآیندی است و به گذشت زمان نیاز دارد.
اگر برای تربیت و آموزش یک انسان که می خواهد در یک رشته تحصیلی مهارت نسبی کسب کند نیازمند سه دهه تحصیل علم توام با مراقبت، مواظبت، مداومت و استقامت است، چگونه انتظار داریم در عرض یک سال یا حتی 10 سال، ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اصلاح شود.در این مبحث به این نتیجه می رسیم که فرهنگ سیاسی نخبگان و توده ها به عنوان عاملی عام نقش تعیین کننده در کودتای 28 مرداد 32 داشته است؛ اگر انشقاق و انشعاب در بین نخبگان جای وفاق و اجماع را نمی گرفت و مردم حضور خود را در عرصه تداوم می دادند کودتایی نیز نمی توانست صورت پذیرد.
کودتا معلول یا به عبارتی متغیری وابسته به وضعیت حاکم بر جامعه ایرانی بوده است.اگرچه نظام بین الملل، برعکس نظام های داخلی سیاسی، فاقد یک ساز و کار تنظیم کننده و اقتدار حاکم است و یک اقتدار حقوقی فوقانی حاکم بر نظم جهانی نیست و دولت ها ملزم به پیروی از یک حاکمیت برتر نیستند، ولی ساز و کارهای خودتنظیم کننده سیاسی وجود دارند که در قالب نظم جهانی تجلی می یابند. در آن قالب کلان، رفتار دولت ها به عنوان بازیگران عرصه روابط بین الملل قابل تبیین است. به سبب پویایی نظام بین الملل، نظم و نسق حاکم در یک مقطع زمانی از ثبات برخوردار نیست و در اثر تحولات جهانی، وقوع جنگ ها، پیشرفت تکنولوژیک و مهم تر از همه افزایش آگاهی های عمومی نظم بین المللی نیز دستخوش تغییر و دگرگونی می شود. کما اینکه در سده اخیر با نظام های موازنه قوا، دوقطبی، نظام سلسله مراتبی غیردستوری و پس از یازدهم سپتامبر نظام سلسله مراتبی دستوری مواجه هستیم.جریان ملی شدن صنعت نفت که از طرح قانون ممنوعیت اعطای امتیاز نفت به دولت های خارجی که در جلسه 11 آذر 1323/ دوم دسامبر 1944 به تصویب رسید آغاز شد و در دوره زمامداری مصدق ادامه یافت، در مقطعی بود که به دلیل جنگ جهانی دوم، نظم حاکم (توازن قوا) بر جامعه جهانی دچار فروپاشی شده بود. پس از اتمام جنگ اگرچه نظم نوینی که منجر به نظام دوقطبی شد از خرابی های جنگ سربرآورد؛ اما در دوره مصدق هنوز نظام جدید دوقطبی تحکیم و تثبیت نیافته بود. برای مثال هنوز نمایندگی قدرت بحری یا کاپیتالیسم غربی از انگلستان به امریکا انتقال نیافته بود و رقابت انگلیس برای حفظ وضع موجود و برتری خویش با ایالات متحده امریکا که درصدد جایگزینی انگلیس بود، وجود داشت. در چنین شرایطی مصدق از این اصل رقابت و تعارض در عرصه سیاست خارجی که سیاست موازنه منفی نام گرفته بود استفاده می کرد و تلاش داشت به کمک امریکا در عرصه جهانی با انگلستان مقابله کند. اگرچه این رقابت، مبارزه یی ایدئولوژیک مشابه آنچه در جریان جنگ سرد بین دو قدرت اتفاق افتاد نبود؛ اما تا حدودی مصدق می توانست از این رقابت استفاده کند؛ اما زمانی که با روی کار آمدن آیزنهاور از جمهوریخواهان این رقابت جای خود را در تقابل با اتحاد جماهیر شوروی به تفاهم داد، طبیعی بود که سیاست موازنه منفی با شکست مواجه شود و امریکا نه تنها قدرتی قابل اتکا نبود که خود طرح انگلیسی آژاکس را برای سقوط مصدق به کار گرفت و به کمک عوامل و عناصر داخلی عملیاتی و اجرایی کرد. موقعیت جغرافیایی ایران در عرصه بین الملل نیز حائز اهمیت و توجه بود و قدرت بحری نمی توانست در همسایه قدرت رقیب (شوروی) کشوری را تحمل کند که دارای اغتشاش و بحران سیاسی است و حزب توده ممکن است با حمایت شوروی اوضاع را به نفع خویش و قدرت رقیب عوض کند لذا سیاست خارجی مصدق قربانی متغیر نظام بین الملل شد. بدین معنا که امریکا از جانبداری با مصدق به میانجیگری و سپس به همکاری با انگلستان برای سقوط مصدق تغییر رویه داد و شوروی نیز با اتخاذ سیاست صبر و انتظار، نظاره گر جریان شد.
بازخوانی كودتای آمریكائی - انگلیسی 28 مرداد 
الف : عوامل داخلی
فضای سیاسی و اختلافات گسترده میان رهبران نهضت باعث شد كه سرلشگر فضل‌الله زاهدی- كه سابقه طولانی در خونریزی و بی‌رحمی نسبت به مردم و شورش‌های داخلی داشت و در دولت دكتر مصدق نیز مدتی عهده‌دار سمت وزارت كشور بود، پس از بركناری، به یك نظامی مدعی نخست وزیری و محور مخالفان دكتر مصدق تبدیل شود. در ششم اسفند سال 1331 به دستور وی بازداشت گردید پس از مدتی به دلیل اهمال مسئولان دولت آزاد شد. از طرف دیگر آمریكایی‌ها و انگلیسی‌ها با هماهنگی اعضای خانواده سلطنت از جمله اشرف پهلوی به جلب همكاری عوامل خود پرداختند. اشرف پهلوی، در این مورد می‌نویسد: «تابستان 1332 یك نفر ایرانی.... به من تلفن كرد كه آمریكا و انگلیس در باره وضع كنونی ایران بسیار نگرانند لذا می‌خواهم با دو مرد یكی آمریكائی و دیگری انگلیسی ملاقاتی داشته باشید. ... مرد آمریكائی به من گفت كه نماینده جان فاستر دالس و آن مرد انگلیس هم نماینده وینستون چرچیل است كه حزب محافظه كارش اخیراً به قدرت رسیده است. مرد انگلیسی .... گفت زمان عمل فرا رسیده است ولی ما باید از شما تقاضای كمك كنیم. و چون از شما تقاضا می‌كنیم كه عملاً زندگی خود را به خطر بیندازید چك سفیدی را در اختیارتان قرار می‌دهیم تا هر مبلغی كه مایل باشید روی آن بنویسید. ... وقتی كه به تهران رسیدم هنوز نیم ساعت نگذشته بود كه فرماندار نظامی تهران دستور مصدق برای خروج را ابلاغ كرد ولی من نپذیرفتم و مصدق 24 ساعت فرصت داد. و من در این مدت پاكت ارسالی آن مرد آمریكایی را از طرف همسر شاه به وی دادم.»
 مضمون پاكت ارسالی، دستور امریكائی‌ها مبنی بر همكاری با كودچیان بود كه از طریق اشرف به شاه ابلاغ شد. در همان روز ژنرال نورمن شوارتسكف، مستشار سابق ژاندارمری، با وجوه اعطائی سازمان سیا به مبلغ پنج میلیون دلار، به منظور سازماندهی كودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشكر زاهدی از كشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینه‌های كودتا پرداخت. در ششم مرداد ماه جان فاستر دالس، وزیرخارجه آمریكا، گفت: «فعالیت روز افزون حزب غیرقانونی كمونیست توده در ایران و اغماض و چشم پوشی دولت ایران از این گونه فعالیت‌ها، نگرانی بزرگی برای دولت آمریكا ایجاد كرده است.» در پی آن كرمیت روزولت مسئول امور خاورمیانه سازمان سیا، با نام جعلی جیمز اف لاكریج از طریق مرز عراق در استان كرمانشاه وارد ایران شد.
ژانرال نورمن شوارتسكف، مستشار سابق ژاندارمری،... به منظور سازماندهی كودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشكر زاهدی از كشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینه‌های كودتا پرداخت.
با ورود روزولت، تحرك بیشتری به فعالیت كودتا داده شد. روزولت علاوه بر پول، حجم قابل توجهی مقاله، كاریكاتور، و امكانات لازم برای فضاسازی نیز به همراه خود آورده بود. در یازدهم مرداد  سال 1332 كرمیت روزولت، رهبر كودتا، با شاه ملاقات كرد و طرح كودتا و بركناری مصدق و نخست وزیری زاهدی را با وی مطرح و رضایت نهایی وی را در عزل مصدق و انتصاب زاهدی جلب نمود.
سه روز بعد در چهاردهم مرداد سال 1332 ژانرال آیزنهاور، رئیس جمهور آمریكا، در یك سخنرانی تصریح كرد كه: «آمریكا مصمم است راه پیشروی كمونیسم در ایران و دیگر كشورهای آسیائی را مسدود كند. پیروزی نخست وزیر بر اقلیت ناراضی مجلس و انحلال آن ثمره همكاری مصدق و حزب توده بوده است.»
عملیات كودتا در بیست و پنجم و بیست و هشتم مرداد سال 1332 با همكاری مشترك انگلیس و آمریكا عملی شد. ولی برنامه‌ریزی و طراحی نقش اصلی آن با انگلیسی‌ها و عوامل آنها بود. سرلشكر فضل‌الله زاهدی چهره‌ای شناخته شده‌ای بود كه فقط نقش فرماندهی را بازی می‌كرد. سرهنگ حسن اخوی كه طراح عملیات اجرائی كودتا بود، به همراه برادران سیف الله، اسدالله و قدرت الله رشیدیان، مهدی میراشرافی و اعضای شبكه بدامن كه زیر نظر شاپور جی و اسدالله علم رهبری می‌شدند، همگی عوامل دولت انگلستان بودند. كرمیت روزولت نیز نقش نظارت بر حسن اجرای كودتا را به عهده داشت.
دكتر حسین فاطمی، وزیر خارجه: «نظام سلطنتی باید برچیده شود و حكومت جمهوری اعلام شود و شاه ایران روی ملك فاروق مصر را سفید كرده است.»
مراحل اجرای طرح كودتای بیست و پنجم مرداد به شرح ذیل بود:1- روز بیست و چهار مرداد شاه دو حكم جداگانه یكی مبنی بر عزل دكتر مصدق از نخست وزیری و دیگری مبنی بر انتصاب زاهدی به نخست وزیری را امضا می‌كند.
2- سرهنگ نصیری، فرمانده‌ گارد، فرمان انتصاب زاهدی را به وی می‌دهد.
3- رأس ساعت ده شب، نصیری فرمان عزل مصدق را به او تحویل می‌دهد.
در این صورت اگر دكتر مصدق پذیرفت، كودتا منتفی است و اگر نپذیرفت طرح كودتا اجرا می‌شود. كه با محاصرة خانه مصدق و تصرف رادیو، سقوط مصدق اعلام می‌شود. این عملیات قرار بود توسط سه واحد ارتش به اجرا گذاشته شود. در هجدهم مرداد، شاه  در ملاقات شبانه با كرمیت روزولت پس از بررسی عملیات كودتا فرمان‌ها را امضا كرد و خود به نوشهر پرواز كرده و منتظر نتایج ماند تا در صورت شكست كودتا از كشور خارج شود.شكست كودتای 25 مرداددر شب بیست و پنجم مرداد، وزیر دفاع دكتر مصدق، تقی ریاحی، از طریق چند نفر از عوامل نفوذی كودتا گردید. سرهنگ نصیری، فرمانده گارد، به هنگام ابلاغ حكم عزل در نیمه شب دستگیر شد و فرمانده‌هان نیروهای سه گانه و وزیر دفاع فوراً در صدد مقابله با كودتا بر می‌آمدند و واحدهای كودتا كننده را خلع سلاح كردند.
 اما بعضی از واحدهای كودتا موفق شدند كه چند نفر از اعضای دولت مصدق را دستگیر و زندانی كنند كه پس از محاصره و خلع سلاح آنها، فرماندهان آنها دستگیر شدند. لكن در نهایت كودتاچیان آزاد شدند. محمدرضا پهلوی پس از شنیدن خبر شكست كودتا، از نوشهر به بغداد و از آنجا به رم (ایتالیا) فرار كرد.
با ورود برنامه‌ریزی شده لوی هندرسن، سفیر آمریكا، از پاكستان به تهران، در 25 مرداد وی به ملاقات دكتر مصدق رفت و به دكتر مصدق اطلاع داد كه: «دولت آمریكا دیگر نمی‌تواند حكومت وی را به رسمیت بشناسد و با او همچون نخست وزیری قانونی رفتار نماید.»
آیت‌الله كاشانی: صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است.... خودتان بهتر از هر كس می‌‌دانید كه تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید... حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید... مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد بستید، حالا نه مجلسی هست و نه تكیه گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج كردید و حالا همانطور كه واضح بود درصدد به اصطلاح كودتا است.
هندرسن به دكتر مصدق تكلیف كرد كه باید از پست خود كناره‌گیری نماید. ولی دكتر مصدق او را با عتاب از خانه خود بیرون كرد. و هندرسن نیز پس از مشاجره با مصدق با رابطان خود تماس گرفته و به آنها اعلام نمود كه: «دولت آمریكا فقط دولت زاهدی را دولت رسمی و قانونی ایران می‌‌داند.» با فرار شاه، در سراسر كشور تظاهرات عمومی برپا شده و مجسمه‌های شاه و پدرش به پایین كشیده شد. عكس‌های وی از ادارات جمع‌آوری گشت. در تجمع بزرگی در میدان بهارستان، دكتر حسین فاطمی، وزیرخارجه، اعلام كرد كه: «نظام سلطنتی باید برچیده شود و حكومت جمهوری اعلام شود و شاه ایران روی مللك فاورق مصر را سفید كرده است.» اما سایر اعضای كابینه، بعد از سخنان فاطمی تاكید كردند كه: «علیحضرت باید برگردد» در چنین شرایطی كه كشور شدیداً به مجلس نیاز دارد. دكتر مصدق پیروزی در رفراندوم و انحلال مجلس را اعلام كرد. در همین روز‌ها تظاهرات گسترده‌ای به حمایت از دولت مصدق بر پا شد. اما دكتر مصدق دستور منع تظاهرات در حمایت از دولتش را صادر كرد و تكلیف كرد كه مردم به خانه‌های خود برگردند. در حالی كه كودتاچیان درصدد اجرای برنامه دیگری برای پیروزی بودند.هشدار آیت‌الله كاشانی به مصدقدر روز بیست و هفتم مرداد، آیت‌الله كاشانی طی نامه‌ای به دكتر مصدق او را از شرایط جدیدی كه كودتاچیان تدارك دیده بودند مطلع ساخت و از او خواست كه با همكاری با او تصمیمات لازم برای جلوگیری از كودتا را تدارك ببیند.
هر چند دوستان دكتر مصدق بسیار كوشیدند كه در صحت نامه تردید ایجاد كنند تا به نحوی بار مسئولیت اهمال در مقابله با كودتا و رها كردن نهضت در اوج خطر را از دوش دكتر مصدق و همكارانش بكاهند. توجه به این واقعیت تاریخی كه با همكاری آیت‌الله كاشانی و دكتر مصدق امكان جلوگیری از كودتا و سلطه بیست و پنج ساله آمریكا وجود داشته است، امری در خور توجه است كه برای ملت ایران در شرایطی این‌گونه می‌تواند راهگشا باشد اما دكتر مصدق در اوج مشكلات و مخاطرات دست حمایت دوستان و همكاران خود را نفشرد معذلك اصرار و ابرام دوستان دكتر مصدق در مقصر جلوه دادن دیگران از جمله آیت‌الله كاشانی و یا حزب توده و سازمان نظامی، هیچ از بار مسئولیت اهمال در برابر كودتا نمی‌كاهد. و هر دولتی مكلف است از امانت مردمی خویش به طور جدی مراقبت و دفاع نماید. صرف نظر از دستخط و امضا، متن و فضای حاكم بر آن و ادبیات نوشتاری آیت‌الله كاشانی، پاسخ رسمی دكتر مصدق و امضای وی در پای نامه نیز هیچ تردیدی در صحت صدور آن باقی نمی‌گذارد.
  متن نامه بدین شرح است:«حضرت نخست وزیر معظم جناب آقای دكتر مصدق دام اقباله»
«گرچه امكانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است... خودتان بهتر از هر كسی می‌دانید كه تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است كه خودتان به بقای آن مایل نیستید از تجربیات روی كار آمدن قوام و لجبازی‌های اخیر بر من مسلم است كه می‌خواهید مانند سی‌ام تیر كذائی یكبار دیگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید مرا لكه حیض كردید خانه‌ام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را كه ترس داشتید شما را ببرد بستید حالا نه مجلسی هست و نه تكیه گاهی برای این ملت گذاشته‌اید. زاهدی را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگه داشته بودم با لطایف الحیل خارج كردید و حالا همانطور كه واضح بود درصدد به اصطلاح كودتا است. گفتم آمریكا ما را در گرفتن نفت از انگلیسی‌ها كمك كرد حالا به صورت ملی و دنیا‌پسندی می‌خواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعاً با دیپلماسی نمی‌خواهید كنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران كه من شما را با وجود همه بدی‌های خصوصی‌تان نسبت به خودم از وقوع اگر نقشه شما نیست كه مانند سی‌ام تیرماه عقب‌نشینی كنید و به ظاهر قهرمان بمانید... همان‌طور كه حتمی یك كودتا توسط زاهدی كه مطابق با نقشه‌های خود شماست آگاه كردم كه فردا جای هیچ‌گونه عذری نباشد اگر براستی در این فكر اشتباه می‌كند با اظهار تمایل شما.... سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاكره، خدمت می‌فرستم. سید ابوالقاسم كاشانی»
دكتر مصدق در پاسخ نامه آیت الله كاشانی نوشت:«27مرداد ماه مرقومة حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد اینجانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. و السلام. دكتر محمد مصدق.»
با این پاسخ دكتر مصدق، آیت‌الله كاشانی را از دخالت در حوادث آینده منع كرد و حتی اعلام حمایت وی را نیز لازم نشمرد.كودتای 28 مرداد و سقوط دكتر مصدق با شكست طرح اولیه كودتا و استفاده از ارتش، كه بیشتر با برنامه آمریكائی‌ها هم‌خوانی داشته است، مرحله دوم كودتا در بیست و هشتم مرداد ماه توسط شاپور جی و عوامل انگلیسی و حمایت آمریكائی‌ها به اجرا گذاشته شد.
براساس برنامه‌ریزی‌های سرهنگ حسن اخوی، طراح اجرائی كودتا، باید از مردم و جمعی از اراذل و او باش علیه مصدق و دولت او استفاده گردد. خاصه آن كه دولت مصدق دستور داده بود كه هوادارانش خیابان‌ها را ترك نمایند و این، بهترین فرصت را برای كودتا فراهم كرده بود.طرح كودتای 28 مردادمراحل طراحی عملیات اجرائی كودتای بیست و هشتم مرداد به شرح زیر بود:
1- از نقاط مختلف شهر جمعیت‌هائی تشكیل شود و تعداد تقریبی هر جمعیت و رهبر هر گروه معلوم گردد.
2- هر یك از جمعیت‌ها در مسیرهای تعیین شده به مركز شهر حركت نمایند و همزمان به مقصد محل خیابان شاه-  نادری -  برسند.
3- باشگاه‌های ورزشی مانند باشگاه تاج نیز به حركت در آیند.
4- شعار كلیه افراد سلطنت محمدرضا باشد.
5- افراد گارد جاویدان به جمعیت بپیوندند.
6- خانه دكتر مصدق را محاصره و وی را دستگیر نمایند.
7- دستگیری دكتر مصدق از رادیو اعلام و زاهدی با تانك به نخست وزیری برود و از شاه دعوت به بازگشت كند.
 در روز بیست و هشتم مرداد، طرح فوق به طور كامل اجرا شد و واحدهای نظامی طرفدار دكتر مصدق دخالتی در خنثی سازی كودتا نكردند. در روز بیست و هشتم مرداد دولت مصدق هیچ اقدام عملی علیه كودتاچیان نكرد و از مردم نیز برای مقابله با كودتا دعوت ننمود . رئیس شهربانی را كه مشكوك به همكاری با كودتاچیان بود، بركنار و خواهرزاده خویش، سرتیپ دفتری، را كه از همكاران جدی كودتاچیان بود، به ریاست شهربانی منصوب كرد. گزارش دكتر غلامحسین صدیقی وزیر كشور دولت دكتر مصدق از خواندنی‌ترین گزارش‌های كودتا است.گزارش وزیر كشور از واقعه كودتا دكتر غلامحسین صدیقی، وزیر كشور دكتر مصدق و از دوستان نزدیك وی، حوادث و حال و هوای كابینه دكتر مصدق و چگونگی عكس‌العمل آنها در برابر كودتا را چنین توصیف می‌كند:
«صبح زود روز 28 مرداد دكتر مصدق مرا خواست تا راجع به رفراندم شورای سلطنت تصمیم‌گیری نمائیم و پس از آن، موضوع را با تیمسار ریاحی رئیس ستاد ارتش در میان گذاشته تا با بی‌سیم ارتش به فرمانداران و استانداران ابلاغ شود... ناگهان رئیس اداره آمار وارد اطاق شد گفتند- دسته‌ای از مردم شعار «زنده باد شاه» می‌گویند و شعار‌هائی در ضد دولت می‌‌‌دهند عده‌ای پاسبان نیز با آنها هماهنگی می‌كردند. در میدان سپه نیز وضع چنین بود. بعد به سرتیپ «مدبر» رئیس شهربانی تلفن كردم و راجع به حضور پاسبان‌ها پرسیدم- متوجه شدم كه تجاهل می‌كند. در همین موقع تیمسار ریاحی تلفن كردند كه نخست وزیر دستور دادند حكم ریاست شهربانی به نام سرتیپ شاهنده صادر كنید... من حكم را امضا كردم. تظاهرات در شهر و مناطق مختلف ادامه داشت. ساعت یازده نخست وزیر تلفن كردند كه حكم را به نام سرتیپ محمد دفتری كه فرمانداری نظامی بر عهده اوست صادر كنید تا حكم را صادر كنم سرتیپ دفتری در شهربانی حضور یافت... تظاهرات به جلوی وزارت كشور كشیده شد... ساعت پانزده وارد منزل نخست وزیر شدم دیدم جمعی همه در حال انتظار و تفكر نشسته‌اند دكتر مصدق پرسید: اوضاع چگونه است؟ گفتم: اوضاع خوب نیست... پس از چند دقیقه رئیس شهربانی و فرماندار نظامی سرتیپ دفتری به نخست وزیر تلفن كرد كه «اعلامیه حمایت از شاه صادر نماید» در اطاق دیگر آقایان كاظم حسیبی، سید علی شایگان، احمد رضوی و حسین فاطمی نشسته و یا دراز كشیده بودند. بعد اعلام كردند مخالفین رادیو را اشغال كردند و مهدی میراشرافی و پیراسته سخنرانی می‌كردند بعد... حال آقای نخست وزیر بهم خورده و به شدت گریه می‌كردند. با تشدید تیراندازی، مهندس رضوی ملحفه‌ای را به علامت تسلیم بیرون برد و بر بام نصب كردند.»
بدین ترتیب كودتا به پیروزی رسید و سرلشگر زاهدی به نخست وزیری رفت محمدرضا پهلوی به كشور بازگشت و به تعبیر امام خمینی «محمدرضا رفت و رضاشاه برگشت» و این در حالی بود كه دین بزرگی از آمریكا و انگلیس بر گردن داشت. به همین دلیل محمدرضا پهلوی در كتاب «مأموریت برای وطنم» می‌نویسد:
«گاهی این سوال طرح می‌شود كه آیا دولت‌های آمریكا و انگلیس در قیام تاریخی كه در 28 مرداد رخ داد، در برانداختن مصدق كمك مالی كرده‌اند یا خیر؟ هر چند من در حین انقلاب در خارج از ایران بودم ولی از جزئیات امور اطلاع داشتم ولی انكار نمی‌كنم كه شاید به منظور پیشرفت هدف این انقلاب ملی، وجوهی هم از طرف هموطنان من خرج شده باشد.»
بعد از تسلیم دكتر مصدق، كرمیت روزولت با شاه ملاقات كرد و شاه ضمن تشكر از او گفت:
«من تاج و تختم را از بركت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هرگاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمه‌های من و پدرم پیدا كنم، بی‌درنگ اعدامش خواهم كرد.»و بدینسان عصر جدیدی در سرنوشت ملت ایران رقم خورد كه هزینه آن بیست و پنج سال سلطه مستقیم آمریكا و دهها هزار كشته و زخمی و زندانی بوده است. كه نهایتاً با انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به آن خاتمه داده شد.