جنگ جهانی دوم در استان آذربایجان غربی

بامداد سوم شهريور همراه با گذشتن بيگانگان از مرزهاى كشور، هواپيماهاى آنها نيز جهت بمباران شهرهاى بى‏دفاع آذربايجان حركت نمودند و سربازخانه‏ها و ساختمانهاى دولتى را مورد حمله قرار دادند.

لشكر چهارم اروميه و سربازخانه‏هاى مختلف اين لشگر در انتهاى جنوبى شهر قرار داشت و در هر كدام از شهرهاى عمده آذربايجان غربى مثل خوى، ماكو، مهاباد و سردشت واحدهايى از لشكر اروميه مستقر گرديد.

منطقه عمليات و حفاظتى لشكر اروميه از آخرين نقطه خاك ايران در سمت شمال غرب يعنى از شهرستان ماكو آغاز و تا كردستان ادامه داشت. علاوه بر واحدهاى لشكر، عشاير و اكراد واقع در منطقه لشكر نيز در اختيار فرماندهى لشكر بودند.

در آذربايجان غربى روسها از دو ناحيه به خاك ايران تجاوز كردند:

يكى از سمت مرزهاى شهرستان ماكو كه پس از اشغال اين شهر و از بين بردن قواى مدافع آنجا به سمت شهر خوى، سلماس و اروميه سرازير شدند.

ديگرى از مرز جلفا پس از عبور از رودخانه ارس وارد كشور شدند. در اين مدت هواپيماهاى روس سربازخانه و مراكز مهم آذربايجان را چندين بار بمباران نمودند.

جوانان پرشور و ميهن پرست در مقابل عمارت ستاد لشكر جمع شده و تقاضا مى‏كردند كه آنها را جهت دفاع از كشور به جبهه جنگ اعزام كنند. خانواده‏ها جهت فرار از بمباران، با ترك خانه‏هاى خود به اطراف شهر و دهات پناه بردند.

سرلشكر معين، فرمانده لشكر، به محض بروز حوادث در محوطه سربازخانه حاضر شد و پس از حضور افسران، سخنرانى مختصرى راجع به اوضاعى كه براى كشور و ارتش رخ داده بود ايراد نمود، سپس دستور داد يك گردان پياده و يك دسته مسلسل سنگين و يك آتشبار توپخانه صحرايى به گردنه قوشچى اعزام شوند و چون لشكر فاقد وسايل موتورى بود، لذا كاميون‏هاى واقع در گاراژ غرب واقع در ميدان مركزى شهر، جهت حمل سرباز و تداركات و مهمات مصادره شد و گردان اعزام گرديد.

وقتى كه قواى شوروى از سلماس به سمت اروميه سرازير شدند، در گردنه قوشچى سربازان مدافع لشكر جلوى آنها را گرفتند. ولى هنگ سوار سلماس به طرف گردنه قوشچى عقب نشينى نكرد بلكه به سوى غرب حركت كرده و وارد خاك تركيه گرديد.

شوروى‏ها ابتدا با هواپيما و توپخانه مدافعين قوشچى را بمباران كردند، سپس قواى زرهى و موتوريزه به حمله پرداختند، مقاومت واحدهاى مواضع گردنه قوشچى كه فاقد وسيله دفاع بودند و وسيله دفاع هوايى نيز در اختيار نداشتند در هم شكسته شد. واحدها با دادن تلفات، از طريق دريا كنار به سوى اروميه عقب نشينى كردند و بدين ترتيب گردنه قوشچى اولين خط دفاعى سقوط كرد.

مقارن ظهر روز پنج شنبه ششم شهريورماه (1320) با عقب نشينى واحدهاى لشگر اروميه به منطقه بار اندوز در 20 كيلومترى رضاييه افسر رابط از راه رسيد و دستور كتبى فرمانده لشگر را به فرمانده هنگ سوار رضائيه، كه ارشد افسران لشگر بود، داد. دستور را به شرح زير براى افسران خواند:

«ارتش شاهنشاهى ترك مخاصمه كرده، لازم است واحدها به محض ابلاغ اين دستور با استفاده از كوتاهترين راه به سربازخانه خود بازگردند، واحدها مشغول اجراى برنامه تعليماتى خود شوند».

واحدهاى مختلف به سمت سربازخانه‏ها خود مراجعت كردند. در اين موقعيت حساس سرلشگر معين وظيفه خود را فراموش كرده و به سمت تهران فرار نموده بود. در روز هفتم شهريور سربازان شوروى به تدريج وارد اروميه شدند.

سربازان شوروى با وجود اعلام عدم مقاومت ارتش ايران، مردم بى‏دفاع شهر را به گلوله بسته و هر كسى را جلوى خود مى‏ديدند مى‏كشتند.

همچنين سربازان بى‏دفاع در سربازخانه‏ها را به گلوله مى‏بستند. سربازان ايرانى كه هرگز انتظار چنين حركتى را نداشتند بعلاوه جهت دفاع از خود اسلحه نيز در اختيار آنها نبود، از ديوارهاى سربازخانه خود را به بيرون انداخته و در باغات اطراف پراكنده شدند و آنهايى كه نتوانسته بودند فرار كنند از طرف ارتش سرخ دستگير و در ساختمانى محبوس شدند.

بدين ترتيب شهر زيبا اروميه به تصرف قواى روس درآمد و لشكر اروميه متلاشى و منحل شد و نيروهاى شوروى انتظامات شهر را به عهده گرفتند بعدها مسئولان ادارات دولتى كه فرار كرده بودند مراجعت كرده و انتظامات شهر را به دست گرفتند.

سپس با حضور وزير جنگ وقت در اروميه و سخنان وى در جمع مردم، همه اميدوار شدند كه هر چه زودتر پست‏هاى نظامى در دهستانها برقرار گردد و كشاورزان بتوانند به محل‏هاى خود برگردند.

روز 26 ارديبهشت سال 1321 از لشكر يك مركز، نيرويى با ساز و برگ كامل و تانك به مقصد اروميه حركت نمود.

ورود اين نيرو به اروميه با شور و شعف مردم مواجه گرديد و سربازان در كاميون‏هاى با خواندن سرودهاى ميهنى وارد شهر شدند، چون سربازخانه در اشتغال ارتش شوروى بود، لذا نيروى اعزامى در محل‏هاى مناسب، در جاده اروميه ـ مهاباد و داخل شهر، روبروى كوى كيوان در خيابان فردوسى جاى گرفتند.

اوضاع اروميه و اطراف آن در اين سال بهبود نيافته و چند بار اكراد ياغى، آبادى‏هاى اطراف شهر را اشغال و شهر را محاصره و در معرض تهديد قحطى قرار دادند. به علت جنگ قيمت ارزاق عمومى روز به روز سير صعودى داشت و بيمارى تيفوس و تيفوئيد شيوع يافته و عده بسيارى جان خود را از دست دادند.