آیت الله شریعتمداری؛ از مدرسه طالبیه تا کودتای نوژه

 آیت الله مشکینی: «من بیست سال است که این آدم(آیت الله شریعتمداری) را می شناسم. این آدم تقوی نداشت از روز اول. این آدم عدالت نداشت. این آقا آنقدر حب ریاست داشت که اگر در راه حب ریاستش هزارها تومان، میلیون ها تومان، سهم امام مصرف می شد، تلف می شد، این آقا حاضر بود تلف بشود، نامش را به خوبی ببرند. چندین انسان تلف بشوند، خونها ریخته شود ولی این آقا به یک مقام بالاتر برسد... به خدا از روز اول، وجود این مرد، چوب لای چرخ این انقلاب بود»



«بر آنان بخوان حکایت کسی را که آیه های خویش را بدو(تعلیم) دادیم ولی از آن آیات جدا شد. اگر می خواستیم وی را به وسیله ی آن آیه ها بلند می گردانیدیم، ولی به پستی گرایید و هوس خویش را پیروی کرد. (اعراف 177-175)



«بر آنان بخوان حکایت کسی را که آیه های خویش را بدو(تعلیم) دادیم ولی از آن آیات جدا شد. اگر می خواستیم وی را به وسیله ی آن آیه ها بلند می گردانیدیم، ولی به پستی گرایید و هوس خویش را پیروی کرد. (اعراف 177-175)

تا مرجعیت
سید کاظم میرفیضی معروف به شریعتمداری، زمانی با برادرش در شهر تبریز، دکان قندفروشی داشت. (1) اما ظاهرا فروختن قند به مردم، چندان کام او را شیرین نمیکرد و آرزوی دست یافتن به مقام بالاتری را در سر میپروراند. شاید به همین دلیل بود که فعالیت هایی در زمینه ی ورود به مجلس شورای ملی شاهنشاهی انجام داد که با موفقیت توأم نبود. (2)
اما سید کاظم، راه دیگری را برای طی کردن پله های ترقی و ریاست یافته بود و در مدرسه ی طالبه ی تبریز، منتظر یافتن فرصتی بود تا خودی نشان دهد. این فرصت زمانی پیش آمد که حکومت پوشالی پیشه وری در هم شکسته بود و شاه به عنوان ناجی آذربایجان، پس از آرام شدن اوضاع به این دیار سفر کرد. یکی از برنامه های محمدرضای جوان، دیدار با علمای تبریز بود. اما جو آذربایجان به گونه ای بود که علمای متعهد تبریز، ملاقات با شاه را اساسا حرام و فسق می دانستند. اما شریعتمداری، موقعیت را مغتنم شمرده و علاوه بر ملاقات با محمدرضا پهلوی، نطق غرایی در روز چهارشنبه 6 خرداد 1326 در مراسم خوش آمدگویی به شاه ایراد می کند:
«اعلیحضرتا، طلاب علوم دینی فقط انتظار و تقاضا دارند که تناسب مقام خدمتشان مورد توجه ملوکانه واقع شوند»و در مقام پوزش نسبت به بی محلی سایر علما به شاه، می گوید: «بی نهایت متأسف و شرمنده هستیم و قهرا به آقایان هم دیر خبر رسیده که نتوانسته اند افتخار شرفیابی حاصل کنند!(3) در این مراسم، شریعتمداری، ده هزار تومان از شاه دریافت نمود!
این رفتار و سخنان شریعتمداری با واکنش جدی علمای تبریز مواجه شد. شریعتمداری توسط علمای آذربایجان تفسیق شد و از آن خطه بیرون رانده شد. ناچار به قم رفت و در آنجا رحل اقامت افکند. علمای قم، به گذشته ی این روحانی جوان و تازه وارد، به دیده ی اغماض نگریستند و چندان به او سخت نگرفتند.
شریعتمداری در قم رشد کرد و پس از فوت آیت آلله بروجردی به مقام مرجعیت نائل آمد. در همان زمان، سران جبهه ی ملی، طی نشستی به اتفاق آرا شریعتمداری را شایسته ی طراز مقام مرجعیت شیعه دانستند و به تبلیغ او پرداختند. از همان زمان، رابطه ی میان ملی گرایان و شریعتمداری آغاز شد و ادامه یافت. (5)
بجز تبلیغ ملی گرایان، حمایت رژیم پهلوی از سید کاظم شریعتمداری نیز در تثبیت مرجعیت وی تأثیر داشت. دولت پهلوی که اجبارا می بایست مرجعی را میان مردم تبلیغ کند، تصمیم داشت برای تضعیف موقعیت امام از بقیه ی کاندیداها حمایت کند. در این زمینه، اولویت با شریعتمداری بود که خواهان انقلاب علیه سلطنت نبود و از حرکت های انقلابی هم دفاع صریح نمی کرد. البته این امر، خود به خود ذهن انقلابیون را نسبت به وی بدبین می کرد. (6)

آیت الله شریعتمداری قبل از انقلاب اسلامی:
گزارشهای زیادی توسط ساواک تهیه شده که نشان از تقابل آیت الله شریعتمداری با امام خمینی دارد. ساواک بارها احساس شریعتمداری نسبت به امام را گزارش نموده و در مقاطع حساس، از این مساله، برای تضعیف موقعیت امام خمینی استفاده کرد. البته اظهارات و اقدامات شریعتمداری بر علیه امام خمینی اوایل شدید بود، اما رفته رفته با نزدیک شدن به سال های پایانی عمر حکومت پهلوی، این اظهارات به صورت مخفیانه تر بیان می گردد. در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، یک بولتن 31 صفحه ای وجود دارد که تاریخ آن به 1/7/57 یعنی 4 ماه قبل از انقلاب اسلامی، باز می گردد. ظاهرا مقامات ارشد رژیم پهلوی، در آخرین تلاش های خود برای حفظ سلطنت، دست به دامان آیت الله شریعتمداری شده اند و از او کمک و راهنمایی خواسته اند. گزارش این دیدار به صورت بولتن در اختیار مقامات بالا و به احتمال زیاد شخص محمدرضا پهلوی قرار گرفت.
در این بولتن ویژه، در خصوص ملاقات یکی از مقامات ساواک با آیت الله کاظم شریعتمداری و مهمترین اظهارات آیت الله شریعتمداری اینگونه گزارش شده است:
- اظهار علاقه وی به محمدرضا پهلوی و موافقت با رژیم سلطنتی
- مخالفت ظاهری مشارالیه با رژیم به منظور حفظ ارتباط خود با گروههای سیاسی دیگر و مردم
- معرفی نجف به عنوان پایگاهی برای مخالفان و عامل بروز تظاهراتها و قتل عام در کشور و ارسال اعلامیه ها از شهر مذکور
- انتقاد به عملکرد امام خمینی مبنی بر سکوت در مقابل ظلم و ستم دولت عراق نسبت به مسلمانان
- موافقت وی(آیت الله شریعتمداری ) با دولت نظامی و برقراری حکومت نظامی در شهرها
- آزادی زندانیان سیاسی در صورت اطمینان به عدم انجام اقدامات ضد امنیتی از طرف آنان بعد از آزادی
- توجه بیشتر به اوضاع شهر قم، بیان خطر اقدامات و مخالفتها علیه دولت از طریق رسانه های گروهی به منظور متحد نمودن مردم علیه امام خمینی و عملکرد آن...
در بخشی از این سند آمده است: «آقای شریعتمداری اظهار نمود سلام مرا به پیشگاه اعلیحضرت برسانید که اعلیحضرت اطمینان داشته باشند همان مشکلاتی که امروز ایشان دارند ما هم داریم... من برای حفظ مملکت و صیانت سلطنت فکر می کنم... خمینی و کسانی که مانند او فکر می کنند که حکومت اسلامی برای مملکت مناسب است، در خراب کردن قدرت دارد و برای سازندگی، نه سازمانی دارند نه توانایی. من صریحا می گویم که با خمینی و اعمال او مخالفم. تعدادی از علما به من مراجعه می کنند و یا بحث راجع به روش من و خمینی، سوال می کنند که آیا اختلافی داریم؟ من می گویم بلی. او مخالف شاه است در حالیکه من این طور نیستم... برقراری حکومت نظامی، کار با ارزش و مفیدی بود و باید باقی بماند و من صریحا می گویم به عرض اعلیحضرت برسانید و به نخست وزیر هم بگویید که هر چه می توانند مدت فرمانداری نظامی را طولانی تر کنند». (7)
بنابراین آیت الله شریعتمداری از قبل از انقلاب هم با امام خمینی سر ناسازگاری داشت و به روشهای انقلابی اعتقادی نداشت. حوادث بعد از انقلاب نشان داد که او این طرز تفکر را حفظ نموده است.

آیت الله شریعتمداری پس از انقلاب اسلامی
پس از انقلاب، شریعتمداری، خود را در ظاهر همراه با انقلاب نشان داد و تا جایی پیش رفت که به صورت ضمنی(و نه صراحتا) خود را صاحب انقلاب می دانست و امام خمینی را احتمالا فردی تصور می کرد که از جریان به وجود آمده، بهره می برد! شریعتمداری دشمنی خود را با امام خمینی و یارانش، حفظ کرده بود. فرهاد بهبهانی، از اعضای جمعیت دفاع از آزادی و از افراد نزدیک به نهضت آزادی می گوید: «در اوایل تشکیل جمع هیأت امنا(جمعیت دفاع از آزادی) ما یک سری تماس ها با آیت الله شریعتمداری برقرار کرده بودیم. به خاطر می آورم که آیت الله شریعتمداری، خود اعتراضش علیه اوضاع از ما بیشتر بود و صریحا به ما گفت: آقایان باید بنشینند و فکری کنند که کار مملکت از دست آخوند خارج شود...»(8)
شریعتمداری در جریان تصویب قانون اساسی، مخالفت خود را با نحوه ی تصویب آن اعلام داشت و مانعی در برابر شکل گیری قانون اساسی محسوب می شد، اما با قاطعیت امام، از موضع خود عقب-نشینی کرد و مخالفت خود را با تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی پس گرفت.
موضوع دیگری که شریعتمداری را در برابر امام خمینی و جمهوری اسلامی قرارداد، غائله ی آذربایجان و حزب جمهوری خلق مسلمان آذربایجان بود. به دنبال اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی(19/11/1357) که موسسین آن(شهید مظلوم دکتر بهشتی، حجت الاسلام خامنه ای، موسوی اردبیلی، باهنر، هاشمی رفسنجانی) از حمایت موثر امام خمینی برخوردار بودند، در روز 24/12/57، حزب جمهوری خلق مسلمان که حمایت شریعتمداری را پشت خود داشت اعلام موجودیت کرد و ظاهرا پرچمی مقابل حزب جمهوری اسلامی و رهبری امام خمینی از سوی جبهه ی مخالف به زمین کوبیده شد. (9)
شریعتمداری خود را در حال رقابت با امام خمینی می دید و سعی می کرد از همه ی ابزارها برای گسترش نفوذ و افزایش دامنه ی اعتبارش استفاده نماید. حزب خلق مسلمان تحت حمایت صریح آیت الله شریعتمداری به فعالیت های ضد انقلابی و جدایی طلبانه در آذربایجان ادامه می داد. در مهم ترین اقدام، صدا و سیمای آذربایجان به تصرف این حزب در آمد و سایر نهادهای دولتی را نیز تهدید و یا تصرف نمودند.
در این زمان امام خمینی(ره) در قم تشریف داشتند و از قم نهضت را رهبری می نمودند. ادامه کار این گروه ضد انقلابی و حمایت آیت الله شریعتمداری از این گروه امام خمینی را نگران ساخته بود. حجت السلام فلسفی در خاطرات خود می گوید امام خمینی روزی مرا خواست. خدمت ایشان رسیدم. تنها بودند. در مورد حزب جمهوری خلق مسلمان گفتگو نمودند. از من خواستند نزد آیت الله شریعتمداری بروم و به صورت خصوصی از قول امام خمینی به او بگویم که دست از حمایت این حزب ضد انقلاب بردارید. همان موقع حرکت کردم و پیام امام را به او رساندم. شریعتمداری در جواب می گوید من همه جا علنا از این حزب حمایت کردم و اگر بگویم به این حزب بستگی ندارم، اعتبار و حیثیت من از بین می-رود. حجت السلام فلسفی از جانب امام قول می دهد که حیثیت شریعتمداری حفظ و جبران شود. حتی قرار شد مجلسی در مسجد اعظم قم برگزار شود و رادیو و تلویزیون هم پوشش خبری بدهند. در این مجلس آیت الله العظمی مرعشی نجفی، گلپایگانی و امام حضور به هم برسانند و آقای فلسفی منبر برود و از خدمات و فداکاری های آیت الله شریعتمداری در راه انقلاب تجلیل گردد و به این ترتیب اعتبار شریعتمداری در جریان کناره گیری از حزب خلق مسلمان صدمه نبیند. با این حال، شریعتمداری حاضر نمی شود دست از حمایت خود از حزب ضد انقلابی جمهوری خلق مسلمان بردارد. (10)

کودتای مذهبی آیت الله شریعتمداری در جریان کودتای نوژه
ایران و جهان، در تاریخ خود کودتاهایی را تجربه کرده اند. در کودتا، تعدادی از نظامیان، مراکز سیاسی و اداری کشور را اشغال می کنند و با اعلام حکومت نظامی، کنترل اوضاع را در دست می-گیرند. معمولا کودتا با خونریزی زیادی همراه نیست و به علت برتری مطلق قدرت نظامیان بر اهل سیاست به سرعت به پیروزی می رسد. در کودتاها حداکثر از تانک استفاده می شود که این تانک ها و ادوات زرهی، بیشتر به منظور ایجاد ترس و وحشت است.
در سال 1359، کودتایی در ایران طراحی شد که در هیچ نقطه ای از جهان سابقه نداشت. این کودتا بیشتر شبیه جنگ بود. در این کودتا، قرار بود محوریت با نیروی هوایی باشد و از هواپیماهای جنگنده و بمب افکن استفاده گردد. این موضوع در جهان سابقه نداشت. کودتای نوژه که حاصل طراحی چندین نهاد اطلاعاتی و امنیتی و سیاسی بود، ابعاد بسیار وسیعی داشت و به گونه ای طراحی شده بود که احتمال شکست در آن صفر بود. در جریان انقلاب، از سربازان برای سرکوب مردم استفاده شده بود. اما در کودتای نوژه، ارتشیان متخصص شامل خلبانان و کماندوها که در زمان شاه برای جنگ با ابرقدرت شوروی آموزش و تربیت شده بودند، در مقابل مردم بی دفاع قرار می گرفتند. اگر در جریان انقلاب مردم سینه در برابر گلوله سپر می کردند، در جریان کودتا قرار بود از بمب های خوشه ای و 750 پوندی برای قتل عام مردم استفاده -شود. در مرحله ی اول، هواپیماهای بمب افکن به بمباران مراکز حساس سیاسی و انقلابی می پرداختند و سپس مردم بی دفاع را که برای دفاع از انقلاب به میدان آمده بودند به وسیله ی شکستن دیوار صوتی می ترساندند و در صورت نیاز، از بمب های چند تنی برای کشتن مردم استفاده می شد.
در مرحله ی بعد و پس از اینکه تهران و شهرهای بزرگ به صورت مناطق جنگ زده و ویرانه درآمد، نیروهای کماندو وارد عمل می شدند و به پاکسازی مناطق می پرداختند. اگر این اتفاق می افتاد، وحشتناک ترین کشتار در قرن بیستم و کل تاریخ جهان رقم می-خورد. زیرا کودتاگران پیش بینی کرده بودند در جریان عملیات نظامی، یک میلیون نفر کشته می شوند و این آمار ممکن است تا پنج میلیون نفر کشته برسد! این آمار 5 میلیون کشته با توجه به تجهیزات و بمب های به کار رفته کاملا منطقی است و اغراق نیست. به جز هواپیماهای بمب افکن و شکاری که در این عملیات به کار گرفته می شد و به دلایل امنیتی تعداد دقیق آن اعلام نشده است، از لشکر یک(گارد جایدان سابق)، لشکر دو، لشکر 92 زرهی اهواز، لشگر 81 باختران، نیروهای ویژه هوابرد(نوهد) و سایر گروه های ارتشی، به علاوه ی حزب دموکرات، کومله و گروه های تجزیه طلب آذربایجان، کردستان، سیستان، بلوچستان، خوزستان و... استفاده می شد. همه ی این گروه ها در جریان کودتا قرار داشتند و آمادگی خود را برای درگیری مسلحانه حفظ نموده بودند. به علاوه قرار بود در صورتی که کودتا دچار مشکل شد، کشور عراق هم وارد عمل شود و به کودتاگران کمک کند. در صورت ادامه بحران، آمریکا خود به صورت مستقیم وارد عمل می شد و با استفاده از پایگاه ها و ناوهای خود در منطقه، به حمایت از کودتاگران می پرداخت. شوروی هم در جریان این کودتا قرار داشت.
این کودتا از سه شاخه ی نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک تشکیل شده بود. علیرغم به کار بردن سلاح های سنگین و هماهنگی و همکاری گروه های ضد انقلاب هنوز یک مشکل وجود داشت. مشکل این بود که اولا چگونه نیروهای درگیر در کودتا، در اجرای مأموریت های محوله دچار تردید نشوند و ثانیا پس از چنین کشتار وحشتناکی چگونه می توان به دولت کودتا مشروعیت بخشید؟
کلید حل هر دو مشکل در شاخه ی ایدئولوژیک کودتا نهفته بود. سران کودتا، با علمایی که احتمال می دادند از جمهوری اسلامی و امام خمینی(ره) کینه داشته باشند تماس گرفتند و از آنها درخواست کمک نمودند. در رأس این افراد، آیت الله شریعتمداری قرار داشت.
نیروهای ارتشی علیرغم اینکه در دوران طاغوت تربیت شده بودند، فرزندان همین مملکت بودند و به اسلام و روحانیت اعتقاد داشتند. آنها حاضر نبودند بر علیه اسلام و روحانیت کودتا نمایند. سران کودتا، برای اینکه به افراد خود اطمینان دهند این کودتا بر علیه اسلام و انقلاب نیست آنها را به قم می فرستادند تا با آیت الله شریعتمداری دیدار کنند و پس از تأیید شریعتمداری، با اطمینان خاطر در عملیات شرکت کنند. (11) بسیاری از این افراد مقلد آیت الله شریعتمداری بودند و واضح است که وی تا چه حد بر آنها نفوذ داشت. یکی از کودتاگران که به قم و بیت آیت الله شریعتمداری رفته بود از تجمع خلبانان و ارتشیان در بیت وی خبر می دهد که برای استفسار از جریان کودتا به قم آمده بودند. (12)
آیت الله شریعتمداری در مورد اصل کودتا سخنی نگفت ولی در پاسخ به مراجعین مرتبا تکرار می کرد «ظلم هرگز پایدار نمی ماند»(13) این جمله توسط کودتاگران به معنای تأیید کودتا تفسیر می شود.
شریعتمداری در مرحله ی دوم کودتا نقش مهمتری را برعهده دارد. زمانی که جماران در سه سورتی پرواز با خاک یکسان شده است و امام خمینی از صحنه ی سیاست حذف شده اند، شریعتمداری وارد عمل می شود. در طراحی کودتا، خانه ای در حوالی یوسف آباد برای انتقال شریعتمداری از قم به تهران اجاره شده بود. شریعتمداری در این خانه مستقر می شد و به عنوان رهبر مذهبی، کودتا را تأیید می کرد. (14) زمانی که رادیو و تلویزیون به دست کودتاچیان تصرف می شد، وی مستقیما یا به وسیله ی نوار و اعلامیه با مردم سخن می گفت و مردم را به همکاری با کودتا فرامی خواند.
کودتاگران به صورت مستقیم با پسر آیت الله شریعتمداری در ارتباط بودند. (15) از طرف دیگر کودتاگران مطمئن بودند در صورتی که امام خمینی نباشند و آیت الله شریعتمداری به عنوانیک مرجع تقلید پیام بدهد و از کودتا حمایت نماید، ارتش انگیزه ای برای مقاومت ندارد و به سرعت به کودتاگران تسلیم می گردد.
سران کودتا روی شریعتمداری بسیار حساب می کردند. فرمانده ی کودتا(بنی عامری) در جلسه ای عنوان داشته بود:
«با علما و روحانیونی که طرفدار آیت الله شریعتمداری می باشند دست به دست هم دادیم تا یک اسلام نوین در سطح مملکت پیاده کنیم». (17)
کودتای نوژه به لطف خدا شکست خورد و خائنان به سزای عمل خود رسیدند. اما شریعتمداری به علت اینکه به صورت مستقیم در کودتا دست نداشت، تحت تعقیب قرار نگرفت و متأسفانه بخش-هایی از مصاحبه ی کودتاگران که به نقش شریعتمداری در کودتا اذعان نموده بودند از صدا و سیما پخش نشد. کودتاگران در بازجویی ها و مصاحبه ی تلویزیونی خود به ارتباط کودتا با بیت آیت الله شریعتمداری اعتراف نموده بودند اما این بخش از اعترافات و مصاحبه ها به دلایل امنیتی و سیاسی حذف شد و به اطلاع عموم نرسید. (18) شاید اگر در آن زمان به جای مصلحت اندیشی، مردم را در جریان دخالت شریعتمداری در کودتا قرار می دادند، فرصت برای توطئه های بعدی فراهم نمی شد.
دو سال پس از کودتای نوژه در اردیبهشت 1361، کودتای جدیدی کشف شد که در پی براندازی جمهوری اسلامی بود. قطب زاده با همراهی آیت الله شریعتمداری رهبری این کودتا را برعهده داشتند. این بار دخالت شریعتمداری در کودتا مستقیم بود. او 500 هزار تومان به کودتاگران کمک کرده بود و اعتراف نمود که در جریان کودتا بوده است ولی اقدامی در جهت جلوگیری از آن به عمل نیاورده است. زمانی که اعترافات متهمین منتشر شد، خشم مردم برانگیخته شد و جامعه ی مدرسین قم، پس از بررسی اعلام کرد که شریعتمداری شرایط مرجعیت را از دست داده است و دیگر تقلید از او جایز نمی باشد. شریعتمداری با صدایی لرزان و ظاهری مضطرب در صفحه ی تلویزیون ظاهر شد و ضمن استغفار، تعهد کرد که دیگر در امور مشابه شرکت نداشته باشد.
شریعتمداری تا پایان عمر یعنی فروردین 1365 که به علت سرطان کلیه درگذشت، در انزوا بود. امروز دیگر شریعتمداری فقط به عنوان یک عبرت و تجربه ی تلخ در مورد عواقب دنیازدگی و جاه طلبی روحانیت مطرح است. عالم اخلاقی آیت الله مشکینی درباره ی شریعتمداری می گوید:
«من بیست سال است که این آدم را می شناسم. این آدم تقوی نداشت از روز اول. این آدم عدالت نداشت. این آقا آنقدر حب ریاست داشت که اگر در راه حب ریاستش هزارها تومان، میلیون ها تومان، سهم امام مصرف می شد، تلف می شد، این آقا حاضر بود تلف بشود، نامش را به خوبی ببرند. چندین انسان تلف بشوند، خونها ریخته شود ولی این آقا به یک مقام بالاتر برسد... به خدا از روز اول، وجود این مرد، چوب لای چرخ این انقلاب بود». (19)

ارجاعات:
1 - افشای چهر ی دوم شریعتمداری، سازمان تبلیغات اسلامی، 1361 صفحه 33 بنا بر نقل حجت السلام صفایی
2- همان
3- روحانی، سید حمید، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، دفتر اسناد انقلاب اسلامی قم 1361، صفحه 37
4- همان، صفه 8
5- همان، صفحه 44
6- جعفریان، رسول، جریان ها و جنبش های سیاسی مذهبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1381
7- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی. شماره بازیابی1089 صفحات 7-1
8- بهبهانی، فرهاد، داستان یک اعتراف، نشر آثار برتر، 1382
9- کودتای نوژه، موسسه ی مطالعات پژوهش های سیاسی، بهار 84، صفحه 146
10- خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی 1382، صفحات 399-396
11-کودتا نوژه، صفحه 169
12- ری شهری، محمد، خاطره ها، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صفحه 398
13- همان صفحه 396
14- کودتای نوژه، صفحه 52
15- ری شهری، صفحه 391
16- همان
17- کودتای نوژه، صفحه 171
18- ری شهری، صفحه 169
19- افشای چهره دوم... صفحه 10