اوضاع سياسي در آغاز سال 1920 در اسناد وزارت خارجه آمريكا

در گزارش 9 ژانويه 1920، كالدول چنين مي‌نويسد:
سفارت آمريكا در ايران مفتخر است به استحضار برساند در فصل گذشته كه در 31 دسامبر 1919 به پايان رسيد، اوضاع سياسي ايران بسيار جالب و پرحادثه بود. انتخابات مجلس، با افت و خيز در استان‌هاي دوردست دنبال مي‌شود. چنانچه مردم اتفاقاً خودي نشان دهند و نمايندگاني وطن‌پرست و صادق انتخاب كنند، دولت با صدور فرماني از تهران، انتخابات را به بهانه تقلب و غير قانوني بودن، ملغي مي‌كند. در چند منطقه چنين پيشامدي رخ داده است، از جمله در تبريز، كاشان و قزوين. در مناطق ديگري كه مطمئناً ملّيون رأي مي‌آورند، انتخابات برگزار نشده و برگزار نخواهد شد. البته هدف اصلي در انتخاب «مردان شايسته»‌ براي نمايندگي اين است كه توافقنامه انگلستان - ايران در مجلس تصويب شود و پيدا كردن نمايندگاني كه از عهدة اين كار برآيند بسيار دشوار است، چرا كه مردم ايران همگي مخالف اين توافقنامه هستند. با اين حال ناظرين هوشمند معتقدند مجلس هيچ‌گاه تشكيل نخواهد شد، چرا كه دولت انگلستان و طرفداران ايراني او آن قدر احمق نيستند كه فرصت رد شدن اين توافقنامه را در مجلس فراهم آورند... در اين روز‌ها دست آهنين رئيس‌الوزرا،‌ وثوق‌الدوله، بر ايران حكمراني مي‌كند. ديگر اعضاي كابينه يا دولت بدون در ميان گذاشتن امور با رئيس‌الوزرا، قادر به هيچ كاري نيستند. وليعهد در غياب برادر خود، شاه، نايب السلطنه است، اما در واقع هيچ قدرتي ندارد. نفوذ خارجي در دربار، حتي شاه را وادار ساخته كه در برابر خواسته‌هاي رئيس‌الوزرا سر فرود آورد. او پله‌هاي ترقي را يكي پس از ديگري پشت سر گذاشته است و اكنون نه تنها قدرتمند، بلكه بسيار كامياب به نظر مي‌رسد، و كشور زيبايي در اختيار دارد كه در دست ساخت و آباداني است. در ده يا پانزده سال اخير، از او به عنوان يكي از قدرتمند‌ترين شخصيت‌هاي ايران ياد مي‌شده است؛ و اكنون كه تمام قدرت دولت در اختيار اوست (البته تحت كنترل انگليسي‌ها) اجازه نخواهد داد چيزي سدّ راه او شود... همچنين بر اساس اطلاعات محرمانه، يكي از مقامات بلند‌پايه ايراني به وثوق‌الدوله توصيه كرده است كه هر چه زودتر خود را از شرّ حضور شاهزاده‌ها در مجموعه دولت خلاص كند؛ چرا كه اين افراد توطئه‌چيني كرده و به راحتي تطميع مي‌شوند. اما گفته مي‌شود كه رئيس‌الوزرا چنين پاسخ داده است: «همه مي‌دانند كه انتخاب و بركنار كردن اين افراد هر چند كه با نام من صورت مي‌گيرد، اما من از خود اختياري ندارم.»... در حال حاضر، حكومت نظامي باعث از بين رفتن هويت احزاب سياسي ايران شده، چرا كه برگزاري تجمعات عمومي ممنوع است و هر مطلب و يا سخنراني كه به صورت عمومي انتشار مي‌يابد مي‌بايست به نفع دولت فعلي باشد... گهگاه نشريه‌هايي با امضاهاي ناشناس، به صورت چاپ ژلاتيني براي اشخاص فرستاده مي‌شود، اما از آنجا كه پليس تمام تلاش خود را براي دستگيري احزاب متخلف به كار مي‌گيرد، چنين كار‌هايي در خفا انجام مي‌پذيرد و خطراتي در پي دارد. چندين سازمان مخفي در ايران وجود دارد كه مي‌توان در مواقع بحراني فعاليت آنها را احساس كرد. اما حكومت نظامي و نزديكي نيروهاي انگليسي به پايتخت، تأثير مطلوب خود را بر اين سازمان‌ها مي‌گذارند. چهار عضو سابق كابينه كه در ماه سپتامبر به كاشان تبعيد شدند، همچنان در زندان به سر مي‌برند و اجازه ندارند به تهران بازگردند. تبعيد اين افراد تا حد زيادي مخالفت‌ علني با قرارداد را متوقف كرد و از نظر دولت نيز اكنون زمان آن رسيده كه اقدامات سخت‌تري عليه تمام مخالفين به كار گرفته شود... از زمان ارسال گزارش تاكنون، روشن شده كه برخي از كساني كه براي نمايندگي مجلس انتخاب شده‌اند و در خارج از كشور به سر مي بردند، مثل وزراي‌ مختار ايران در كشورهاي ديگر و نيز اعضاي هيأت ايران در كميسيون صلح، اجازه ورود به تهران نيافته‌اند و اين مطالب به هر يك به نحو مقتضي خبر داده شده است... به نظر مي‌رسد هزينه‌ گزافي صرف تبليغات و ديگر اهداف در ايران شده باشد و زماني كه لرد كرزن به وزارت خارجه كشورمان گزارش داد كه دولت انگلستان در خلال جنگ، پول بسياري در ايران هزينه كرده است، واقعيت را به درستي بيان داشته است. تاكنون هيچ درگيري سياسي در ايران رخ نداده است كه بتوان گستردگي آن را با درگيري اخير مقايسه كرد. همچنين در ارتباط با اجراي توافقنامه، بايد بيانيه سال 1916 وزيرمختار انگلستان [مارلينگ] را به خاطر داشته باشيم. او گفت: «پس از جنگ حساب ايران را يكسره مي‌كنيم»... در همان زمان كه روزنامة رعد بيانية سفارت آمريكا را درباره موضع دولت آمريكا راجع به قرارداد منتشر كرد، مقاله‌اي هم درست در همان صفحه كه بيانية سفارت چاپ شده بود، گنجانده شده بود. اين مقاله در حقيقت بيانيه‌اي تند و تيز عليه همة مظاهر آمريكايي در ايران، اعم از مدارس، ميسيونري‌ها و حتي امدادهاي آمريكا، بود. خيلي‌ها از سفارت خواستند كه جواب اين مقاله را بدهد؛ كه البته ما اين كار را نكرديم؛ همچنين بسياري از ايراني‌ها نيز درصدد دادن پاسخ به اين مقاله برآمدند ولي سفارت آنان را از اين كار منع كرد؛ جز اين نبود كه اگر كسي جوابي هم مي‌داد، خود را در معرض مجازات قرار داده بود. مقاله‌نويس بخش خارجي روزنامة رعد شخصي ارمني است به نام كاسپار ايپكيان كه دربارة آنچه مي‌نويسد اساساً علم و اطلاعي ندارد، اما قلمي سليس و روان دارد. عجيب اين كه اين فرد مقالاتش را به انگليسي مي‌نويسد و نوشتة او براي برج در روزنامه بايد به فارسي ترجمه شود. سردبير روزنامة ايران، يكي ديگر از روزنامه‌هاي مهم تهران، چند هفته پس از اعلان قرارداد انگليس - ايران، به سفارت آمريكا آمد و اظهار كرد كه آماده است روزنامه خود را در حمايت از آمريكا منتشر سازد و در ميان صحبت‌هاي خود به طور ضمني خواهان كمك مالي سفارت آمريكا شد. در پاسخ به او توضيح داده شد كه با طرفداري او از ‌آمريكا هيچ مخالفتي نداريم، اما سفارت سرمايه گذاري در روزنامه او را مقدور نمي‌بيند. چند هفته بعد، وي موفق شد از انگلستان يا دولت ايران (كه در عمل هيچ فرقي ندارد) يارانه مورد نياز خود را دريافت كند. اكنون با اينكه گاهي اوقات شاهد مطالب ضد آمريكايي در اين روزنامه هستيم، اما روزنامه ايران عليه آمريكا جهت‌گيري علني نكرده است. اما روزنامه اخبار رويتر، گاهي اوقات به احساسات ضد آمريكايي در تهران دامن مي‌زند. اين روزنامه يك برگه تلگرافي است كه دولت انگلستان آن را به زبان انگليسي منتشر مي‌سازد. اين روزنامه به صورت مستقيم جو‌سازي نمي‌كند، بلكه با نقل بخش‌هايي از يك سخنراني يا مقالات روزنامه‌هاي‌ ديگر، [سعي مي‌كند] آمريكا را يك ناشي ضعيف و ندانم‌كار نشان ‌دهد.
كالدول در گزارش مشابهي در مورد انگلستان مي‌نويسد:
شيوه اجراي توافقنامه انگلستان - ايران، بر خلاف تمايل مردم اين كشور و تحميل آن بر ملت توسط منفورترين كابينه (همان‌طور كه پيش از اين توضيح داده شد، انگليس اين كابينه را بر سر كار آورد و با كمك نيروي نظامي انگليس است كه كابينه بر مسند قدرت باقي مانده است. نيرو‌هاي انگليس تقريباً در تمام شهر‌هاي مهم ايران پراكنده شده‌اند؛ اين شهرها عبارتند از: رشت، انزلي، تبريز، قزوين، همدان، كرمانشاه، شيراز، بوشهر، بندرعباس، كرمان، مشهد و نصرت‌آباد) براي هميشه در خاطرة مردم اين مملكت باقي مي‌ماند و اين در حالي است كه به هيچ وجه نمي‌توان مانع عملي شدن اين توافقنامه شد. تنها شيوه خطرناكي كه براي مبارزه باقي مانده، پخش مخفيانه اعلاميه [بر ضد قرارداد] است. سكوت بر مردم تحميل شده است، اما از آثار و شواهد پيداست كه هيچ ايراني نيست كه صادقانه و بدون چشم‌داشت پاداش از توافقنامه دفاع كند... عموم مردم ايران بر اين عقيده‌اند كه اجراي قرارداد به منزله پايان استقلال ايران به عنوان يك ملت است. به نظر مي‌رسد بسياري از متفكرين بر اين عقيده باشند كه اجراي اين قرارداد، ايران را در مرتبه‌اي پايين‌تر از مصر قرار خواهد داد... شاهنشاه [ايران]، زمستان را به همراه ملتزمين خود در اروپا سپري خواهد كرد. انگلستان، فرانسه و بلژيك رسماً از او دعوت به عمل آورده‌اند، اما او بيشتر اوقات خود را در جنوب فرانسه سپري مي‌كند. شاهزاده نصرت‌الدوله، وزير امور خارجه ايران، كه به او لقب «مخلوق انگليس» داده‌اند، در ركاب شاهنشاه به اروپا سفر كرده است. وي در طول اين سفر، قرار است چند مأموريت مهم سياسي را به سرانجام برساند؛ بويژه در رابطه با قرارداد 9 اوت 1919 ايران و انگليس شاهزاده هم‌اكنون در پاريس به سر مي‌برد؛ و گفته مي‌شود كه وي موضوع قرارداد را در شوراي جامعة ملل مطرح خواهد كرد. روس‌ها به شدت مخالف اقدامات انگلستان در ايران هستند. البته مخالفت آنها از روي نوع‌دوستي نيست. روسيه زماني متحد حقيقي انگلستان بود، اما با كنار رفتن آنها، انگلستان فرصت را غنيمت شمرد [و در عرصة ايران يكه‌تاز شد]. اكنون روس‌ها احساس مي‌كنند زمان تصفيه حساب با انگلستان فرا رسيده است. فرانسه نيز مخالفت خود را با قرارداد ايران و انگليس ابراز داشته است. اما كاملاً روشن است كه مخالفت آنها به دليل منافعي است كه از اين طريق در چانه‌زني‌هاي خود با انگلستان بر سر سوريه كسب مي‌كنند... به گزارش منابع موثق، وزيرمختار فعلي انگلستان در ايران، سِر پرسي كاكس، كه به دليل موفقيت در اجراي توافقنامه، اخيراً مفتخر به دريافت *K.C.M.G گرديده است، به زودي به آرزوي ديرينه‌اش مي‌رسد و بر مسند فرمانداري بين‌النهرين تكيه زده و جايگزين آقاي نورمن مي‌شود. رئيس‌الوزراي ايران نيز از سوي دولت انگلستان به دريافت نشان بث** مفتخر شده است؛ كه اين البته به منزلة نشان دادن پرچم سرخ*** به ملّيون ايران است. تا آنجا كه مي‌دانيم هنوز در زمينة تغيير و اصلاح مرزهاي ايران هيچ اقدامي صورت نگرفته است. تغيير مرزهاي ايران يكي از مسائلي است كه ايران اميدوار است بتواند در كنفرانس صلح مطرح كند؛ و همچنين يكي از نكاتي است كه انگلستان به هنگام امضاي قرارداد ايران و انگليس قول همكاري در آن زمينه را به ايران داده است. اخيراً با رئيس‌الوزراء درباره همين قضايا صحبت كرديم؛ وي اظهار داشت كه در روزنامه‌هاي باكو خوانده است كه آمريكا و انگلستان بر سر مسئله ايران مذاكرات فشرده‌اي با هم داشته‌اند؛ و آمريكا با اين شرط كه در امور ايران با انگلستان سهيم شود، موافقت كامل خود را با قرارداد ايران و انگليس اعلام كرده است؛ و نيز قرار شده است كه انگلستان امور نظامي و قشون ايران را تكفل كند و آمريكا هم به بخشهاي ديگر چون ماليه، فلاحت، فوائد عامه و امور خيريه بپردازد؛ و دو كشور نيز وام مشتركي در اختيار ايران قرار مي‌دهند.
با اينكه وثوق‌الدوله اعلام كرد كه قلباً از همكاري آمريكا و انگليس خوشحال مي‌شود و از همكاري آمريكايي‌ها استقبال خواهد كرد، كاملاً آشكار بود كه از بيان چنين سخناني ناراحت است. شايد رئيس‌الوزرا به ياد آورد كه عقيدة عموم بر اين است كه او عليه آقاي شوستر توطئه‌چيني كرد و مقدمات بركناري او را فراهم آورد. من به رئيس‌الوزرا گفتم كه هيچ اطلاعي از اين زد و بندها ندارم، اما مطمئن هستم كه آمريكا بدون كسب رضايت كامل دولت و ملت ايران، شريك ماجرايي چنين حياتي و اساسي براي ايران نخواهد شد. اعتبار آمريكا در ايران‌ همچنان بالا است، هر چند عواملي سبب كاهش اين اعتبار شده است. ناكامي در به سرانجام رساندن اهداف صلح پرزيدنت و ملّيون (از نظر مردم ايران) و اختلافات داخلي آمريكا بر سر معاهدة صلح و جامعة ملل تأثير بسزايي در اين كاهش اعتبار داشته است؛ اما از اينها مهم‌تر اين ادعاست كه آمريكا نتوانسته است موضع قاطع و روشني در باب حقوق ملل كوچك و ضعيف اتخاذ نمايد؛ و اينكه آمريكا قيموميت انگلستان بر مصر را تصديق كرده است؛ و مطالبي از اين قبيل. دفاع از حقوق ملت‌هاي ضعيف ثابت قدم نبوده و اين باعث كاهش اعتبار آمريكا شده است. اعتراف آمريكا به قيموميت انگلستان بر مصر و ... دليلي بر اين مدعاست. مردم ايران كه اصلاً حساب و كتاب سرشان نمي‌شود انتظار داشتند ايالات متحده در مخالفت با توافقنامه انگليس - ايران دست به اقدامات مستقيم بزند؛ و متوجه نيستند كه گرچه آمريكا ممكن نيست توافقنامه مذكور را بپذيرد، اما در جهت لغو اين توافقنامه براي اين كشور، نشدني، ناشايست و بسيار دشوار است. راه و روش كلي آمريكا، خدمات نوع‌دوستانه و سفر هيأت  جادسون* به ايران، اعتبار آمريكا را در ايران به اوج خود رسانده است گرچه همتاي انگليسي من انگيزة استقبال گرم مردم ايران از اين كميسيون آمريكا را ايجاد وزنه تعادلي در برابر نفوذ آلمان خواند. اما در حقيقت، اين استقبال وزنه تعادلي در برابر نفوذ انگلستان است، چرا كه آلماني‌ها مدت‌هاست كه هيچ نفوذي در ايران ندارند. در واقع اغلب مردم ايران هرگز طرفدار آلمان نبوده‌اند، در حالي كه به حمايت از اين كشور متهم شده‌اند. احساسات ضدروسي و ضدانگليسي اين مردم به قدري شديد بود كه متفقين آن را حمايت از آلمان تلقي كردند نفرت از روس و انگليس با آلمان دوستي يكي نيست؛ گرچه ممكن است در عمل نتيجة واحدي داشته باشد. روي آوردن بسياري از مردم ايران به آلمان‌، به خاطر چشم و ابروي آلمان نبود، بلكه از آنجا كه اين مردم به خود مي‌انديشيدند، درصدد بودند با توسل جستن به اين وسيله، از شّر همسايگان شمالي و شرقي خود رهايي يابند... لازم به ذكر است اندكي پس از اينكه آمريكا به نفع متفقين وارد جنگ شد، وزارت خارجه آمريكا از كشور‌هاي بي‌طرف دعوت كرد به نفع جبهه متفقين وارد جنگ شوند و همه ايرانيان نيز به اين كار مايل بودند. ممكن است عجيب به نظر برسد، اما انگلستان به ايران اجازه نداد به نفع متفقين وارد جنگ شود. دليل اصلي اين كار، يك دليل خود خواهانه بود؛ چرا كه اگر ايران به جنگ مي‌پيوست، در كنفرانس صلح حق رأي پيدا مي‌كرد و انگلستان مي‌بايست به هر قيمتي مانع اين كار مي‌شد. (همانطور كه بعداًً روشن شد؛ يعني زماني كه هيأت اعزامي ايران به كنفرانس صلح كوشيد دعاوي ايران را در كنفرانس مطرح كند [و با توطئه انگلستان نتوانست]). 
در 4 فوريه 1920 كالدول در تلگراف خود به لنسينگ مي‌نويسد: «جناب آقاي وزير: به منظور دريافت تحليل مفصل اوضاع سياسي ايران و چگونگي شكل گرفتن توافقنامه اخير انگليس- ايران و راه مشقت‌بار به انجام رسيدن آن، توجه شما را به گزارش‌هاي سياسي فصلي خود در ماه‌هاي سپتامبر و دسامبر جلب مي‌كنم... كيخسرو شاهرخ با هزار زحمت [از خارج] بازگشته و هم‌اكنون در تهران است. اما اينكه او اجازه بازگشت يافته بسيار شگفت‌انگيز است؛ بيش از شش نفر از كساني كه براي نمايندگي مجلس انتخاب شده‌اند، اجازه ندارند وارد ايران شوند. شواهد حاكي از آن است كه سفارت انگلستان با همكاري رئيس‌الوزرا در پي جلوگيري از بازگشت او به ايران بودند و تلاش كردند او را در استامبول يا باطوم متوقف سازند. اما به دليل دوستي ديرينه وثوق‌الدوله و شاهرخ و ترس از بروز دشمني و خصومت و همچنين با دخالت آمريكا توأم با مساعي جميله تصميم بر اين شد كه به او اجازه داده شود بدون مزاحمت به ايران بازگردد. با اين حال، انگلستان شرط احتياط را به جا آورد و هنگامي كه شاهرخ در خاك وطن خود در انزلي از كشتي پياده شد، مأمورين انگليسي كيف‌هاي او را تفتيش و همچنين نامه‌هايش را بازبيني كردند... چند تن از ايرانيان اهل فكر و نظر و درستكار، اخيراً محرمانه اين فكر را با من در ميان گذاشته‌اند كه اگر بشود آمريكا را متقاعد كرد كه اعلام كند حاضر است همان خدمات مشروحه در مفاد قرارداد ايران و انگليس را به ايران ارائه دهد؛ يا به عبارت ديگر اگر مي‌شد روي آمريكا به عنوان جايگزين انگليس، در صورت رد قرارداد در مجلس، حساب كرد، آنگاه رد قرارداد در مجلس كاري آسان و حتمي بود. اما بدون داشتن چنين اميدي [به آمريكا]، وضعيت بسيار وخيم ايران از نظر مالي و قطع تمام راه‌هاي درآمد كشور و حاضر نبودن هيچ كشوري به دادن كمكهاي مالي و اقتصادي به ايران تا روي پاي خودش بايستد، باعث شده است كه عده زيادي در مخالفتشان با قرارداد به شك و ترديد و تأمل بيفتند. من به اين جماعت خاطرنشان كردم كه دولتها به ندرت وارد اين‌گونه معاملات نامعلوم و پا در هوا مي‌شوند؛ و من نيز اختيار و اطلاعي در اين زمينه ندارم. مايلم اين نكته را به شما [وزارت خارجه آمريكا] گوشزد كنم كه اگر اين رهبران كوچكترين روزنة اميدي [به آمريكا] پيدا كنند، به شكست كشاندن قرارداد، در صورت تشكيل مجلس، كاري آسان و موفقيت‌ آميز خواهد بود. روزنامه‌هاي تحت كنترل دولت مكرراً بر اين مسئله تأكيد دارند كه آمريكا از كمك به ايران سر باز زد و ايران را تنها گذاشت؛ و تنها كشوري كه دست ياري به سوي ايران دراز كرد انگلستان بود و نياز مبرم ايران، اين كشور را مجبور كرد كمك پيشنهادي را بپذيرد. در اوضاع سياسي ايران تغيير تازه‌اي حادث نشده است؛ ظاهراً همه منتظر تشكيل مجلس هستند تا قرارداد را تصويب كند. اما معلوم نيست مجلس تشكيل شود؛ زيرا به خاطر وجود احساسات شديد مردمي و مذهبي [عليه قرارداد و دولت فعلي]، به سختي مي‌توان تصور كرد كه دولت فعلي دست به قمار بزند و به مجلسي، حتي ساخته دست خود، اجازه كار دهد.»