فراماسونری و فراماسونرهای ایرانی

فراماسونری از جمله اولین حرکت‌های روشنفــــکری در ایران اســـت ولی به دلیل وابستگی لژهای فراماسونری به کشورهای خارجی فراماسون‌ها همـواره به دنبال کســـب منافع برای دولت‌های خود نیز بودند. از آنجا که فراماسون‌ها اسرار خود را در خارج از جمع خود بروز نمی‌داندند و سوگند می‌خورند که هرآنچه در میانشان رخ می‌دهد را در خارج از لژ فراموش کنند
در ایران دوره قاجــار و پهلوی اول به دلیل بیــم از نفوذ بیگانگان فعالیت فراماسون‌ها محدود می‌شد. و فعالیـــت‌های فراماسون‌ها در این دوره عموماً فرهنــــگی بود هر چند برخی فراماسـون‌ها به درجات عالی حکومتی نیز نائل آمدند.

بنیانگذار نخستین انجــمن فراماســونری در ایران
بنیانگذار نخستین انجــمن فراماســونری در ایران «میرزا ملــکم خان ارمــــــنی» است. او بنـیان گذار نخستین تشکیلات فراماسونری است که با کسـب اجازه از ناصرالدین شاه و با نام «فراموشخانه» شروع به فعالیت نمود. انتشار نشریه «قانون» مهمترین اقدام وی برای نشر اندیشه های سکولاریسـتی و اومانیستی در ایران بود.

میرزا ملکم خان
میرزا ملکم خان، روشنفکر تحصیل کرده پاریس. وی اولین لژ فراماسونری ایران را با حمایت میرزا آقا خان صدر اعظم (از حامیان فراماسـونری) تاسیس کرد و تعهد داد که بر خلاف مصالح شاه و کشور عمل نمی‌کند. بعد از برکناری میرزا آقا خان، ناصرالدین شاه یکی از روحانیان مورد اعتماد خود را برای کسب اطلاعات راهی فراماسونی ملکم خان کرد و چون آن را مطابق مصالح سلطـنت دید آن را تعطیل کرده و ملکم خان را بازداشت و به عراق تبعید کرد. بعدها با پادرمیانی میرزا حسـن خان مشیر الدوله مورد عفو قرار گرفت و سفیر ایران در مصر و سپس انگلستان شد. وی در دوره سفارت در انگلیس به دلیل گرفتن چهل هزار لیره به تهران احضار شد که از آمدن امتناع کرد و مجدداً با پادرمیانی دوستانش به مدت پنج سال دیگر در این سمت باقی ماند و درطول این مدت مقدمات اعطای امتیاز راه آهــــــن و بانک بهره برداری از منابع ایران را به بارون ژولیوس رویتر فراهم کرد.
وی همچنین برای تامین مخارج سفر خارج ناصرالدین شاه پیشنــهاد کرد که امتـــیاز لاتاری به یک شرکت انگلیسی داده شود که با مخالفت مردم عملی نشد و باعث شد وجهه دربار و شاه به شدت خراب شود که درپی آن وی برای همیشه از چشم شاه افتاد و عناوین خود را از دست داد. ملکم خان درزمان مظفرالدین شاه به عنوان سفیر ایران به رم رفت و درسال ۱۹۱۸ درآنجا درگذشت.
بعد از ملکم خان شاخصــترین اعضای لژهای فراماسونری «میرزا فتحعلی آخوند زاده ، میرزا ابراهیم خان حکیم الملک (طبیب مظفرالدین شاه) ، شیخ ابراهیم زنجانی ، حسن تقی زاده و …بودند.
اینان چهره های اصلی تاثیر گذار بر روند سکولاریزه شده نهضت عدالتخانه و انحراف انقلاب مشروطه هســـتند که با اجتماع در چنـــدین حزب اسم و رسم دار و نیز چند لژ و انجمن مخفی فراماسونری و استقبال از دیکتاتوری رضاخانی ، موجب سرکوب رهبران اصلی این انقلاب را فراهم کردند.

سیدجمال الدین اسدآبادی
سید جمال الدین اســـــدآبادی، یا سید جمال الدین افغانی که با بیــــش از ۲۱ اسم در کشورهای مختلف فعالیت سیاسی داشت. وی در ده لژ فراماسونری در شهــرهای قاهره، پاریس، لندن و استانبول عضویت داشت. و موسس لژ محفل الوطنی مصر و استاد ارجمند لژ کوکب شرق در قاهره بود.
وی پس از اخراج از مـصر به ایران بازگشت و از شــاه برای وام گرفتن از روسیه انتقاد کرد. وی را که در باغ مجـــــاور حرم عبدالعظیم بست نشسته بود بازداشت و به عراق تبعــــید کردند. وی از آنجا به انگلیس رفت و با میرزا ملکم خان و چرچیل (پدر وینستون چرچیل)، بلنــت و ادوارد براون، مستشرقان انگلیسی آشنا شد. وی بعدها به استامبول رفت. در آن زمان دولت انگلیسی به دنبـــال ایجاد کمربندی از ممالک اسلامی به دور روسیه برای جلوگیری از نفوذ به هند بود و اسدآبادی یکی از مجریان این طرح شد. وی طرح اتحاد ممالک اسلامی را به سلطان عبدالحـــمید عثمــانی پیشنـــهاد کرد و وی را برای ریاســـــت این اتحـــادیه نامزد کرد که مورد اســتقبال سلطان قرار گرفت. در همین دوران وی میرزا رضـــای کرمانی را برای ترور ناصرالدین شاه که به روسها نزدیک بود تحـریک کرد تا زمینه برای اتحاد کشورهای ایران و عثمانی فراهم شود.

میرزارضای کرمانی
میرزا رضــــای کرمانی در اعترافات خود می‌گوید: وقتی شرح مظالم خود را به ســید گفتم گفت تو غیرت نداری ظالم را باید کشـــت. در ۱۸۹۶ ناصرالدین شاه در حرم عبدالعظـیم به با گلوله میرزا رضـا کشته شد. پس از این ماجرا سلطان عبدالحمید هم به سید و رابطه اش با انگلیسی بدبین شد و چندی بعد مسموم شد که شایع است با تحریک ســیدجمال الدین بوده‌است. وی همچنین در شورش مصر که منجر به بمـــــباران اسکندریه و تل الکبیر و اشغال انگلیسـی‌ها شد راســاً عامل شورش بوده و عده‌ای عملیات او را به دســــتور و به نفع سیاست‌های استعماری انگلیس در مصر می‌دانند.

دوره پهلوی
در دوره محـــمدرضا پهلوی برخلاف دوران رضاشاه با گســـترش روابط سیـاسی با غرب به خصوص انگلستان لژهای فراماسونری فراوانی در ایران تاسیس شد و نفوذ فراماسون‌ها در سیاسـت ایران به شدت گسترش یافت، هرچــــند هیچ یک از افراد سرشـــناس خانواده پهلوی دســـــت کم به طور رسمـی عضو هیــــچ لژ فراماسونری نبودند ولی بسیاری از رجال سیاســی، نخست وزیران، وزیران، نمایـندگان مجلسین و فعالان سیاسی از فراماسون‌های سرشناس بودند

ارنست پرون
ارنست پرون نیز خدمتکاری بود که در مدرســـه له روزه در زمان تحصــیــل محـمدرضا شاه به کار مشــغول شد وی که دارای معلومات بسیار بالایی در ادبیات و فلسفه بود به سرعت مورد توجـه ولیعهد ایران قرار گرفت وبا وی به ایران آمد. هرچند رضاشاه مخـــالف حضور وی در دربار ایران بود و وی را جاســـوس می‌دانســـــت ولی دوستی وی با ولیعهد وی را به دربار ایران راه داد. وی ازبنیانگذاران لژپهلوی بود که به گفته فردوســـت با اجازه محمدرضا پهلوی تاسیـــــــــس شده بود. پرون در طول حضورش در ایران از فراماسون‌ها حمایت زیادی کرد.
از لژهای فراماسونری ایران می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• لژ روشنایی در شیراز
• لژ بیداری ایرانیان
• لژ همایون
• لژ مولوی
• لژ تهران
• لژ خیام
• لژ کوروش
• لژ مهر
• لژ ستاره سحر

قلمرو فراماسونری
فراماسونی از انجمن مخفی و تشکیلات سری است که در سده های اخیر در اروپا و امریکا و سپس در ممالک شرقی نقش چشمگیری درتحولات فرهنگی اجتـــماعی و سیاسی جوامع انسانی داشته است. به یقین نخستین جمعیت های ماسونها بین سده های نهم تا هفدهم میلادی ایجاد شده است. این انجمن ها ماهیت صنفی داشتند و همانطور که از اسمش پیداست برای دفاع از جایگاه صنفی و حقوق اجتماعی بناها و معماران کاتدرال(کلیـــــسای جامع) پدید آمدند. دراواخر قرن دوازدهم یا اوایل قرن سیزدهم بنایان و معماران کلیساهای بزک المان که اغلب یهودی بودن تشکلی به نام«اتحادیه کارگران بناخانه» را بنا نهادند. محل استرار این اتحادیه «لژ» نامیده می شد. و هدف از حضــور در این اجتماع بحث و تبادل نظر درباره تجربیـــــات حرفه ای بود. اینان برای این که توانمندی حرفه ای خود را حفظ کنند جلســات و نشــستهای خود را سری برگزار می کردند و از راهــیابی افراد غیر عضــو به لژها به شدت جلوگــیری می کردند.و طبــیعتا برای حفظ شان اجتماعی خود در باره مقولات سیاسی و اجتماعی نیز بحـــث می کردند و می کوشـــیدند درجهت منافع خود به اقدامات  سری   نیز دسـت بزنند. تاملی بر پیشینه نظری فراماســونری از نظر نظری این جمعیت ها بیش از هر مکتبی ، تابع «تصوف جهودی» یعنی «قباله» است ! این مکتب رازآلود و شبه عرفانی را «اسحاق کور یهودی» بنا نهاد. واژه   قباله  از ریشه عبری «قبل» و به معنای «سرسپردن و دل ســــپردن است» ،(که یکی از ارکان تصوف و درویشی میباشد !!) و مجموعه تعالیم باطنی را در برمی گیرد. و این مکتب راز آلود در دین یهود سابقه های دیرینه دارد و نشانه هایی از جادوگری و ساحری !! برخی از یهودیان نخستین را می توان درمکاتب مصر باستان نیز یافت. (گوساله سامری و...) اسحاق کور و شاگردانش از بنیانگـــــذاران آموزه های «اومانیسم سکولار» هستند. احیـــای آموزه های اسرار آمیز قباله در«خانقاه موسی بن نهماندیس» همزمان با شکل گیری لژهای ماسونی بود.
در دوره معاصر به موازات تاثـــیرپذیری بخشــهایی از جامعه ایرانی از امواج مدرنیـــته ، حلقه های دراویش نیز مورد توجه انجمن های سری و تشکلات ماسونی   مبلغ افکار مدرنیستی واقع شد.
برخی از چهره های شاخــص فراماسونری مانند   جیــمز موریه   این حلقه های را کانون توجه خود قرار دادند. همــزمان با تلاش دربار قاجار  و جریان های ماسـونی و شبه روشنفکر وابسته به غرب – که برای محدود کردن نهاد مرجعیت   و روحانیت در کشور شکل گرفته بود – حلقه های دراویش و خانقاه ها به عنوان یکی از نهادهای اجتماعی که می توانست موازی با نهاد مرجعیت فعال شود ، بیـش از پیش مورد طمع آن جریان ها قرار گرفت.در حالی که فرقه سازی و نیز بازسازی فرقه هایی چون اسمـاعیلیه   در دستور کار دشمــــــنان مرجعیت شیعی قرار داشت ، تقویت سلسـله های دراویش نیز می توانست مکـــمل این برنامه باشد. البته صوفـــیه ایران در سده های اخیر پیوندی جدی با تشیع داشت و اغلب ایشان با وجود آن که اقطاب طریقت خود را دارای مقامی رفــیع می دانستـــند ولی در دانش و معارف اسلامی خود را محتاج مرجعیت و فقاهت میدانستند و برای مراجــع عظام تقلید نیز احترام قائل بوده و به آنان اعتــقادی راسخ داشتند و اساسا نمی توانستند با مقابله با مرجعیت در متن جامعه جایی داشته باشنـــــد.اما در دهه های اخیرکه امواج مدرنیزاســـیون شیرازه جامعه ایرانی را با چالش مواجه کرد ، زمزمه های امتـــناع از نهاد مرجـــــعیت د رحلـــقه های دراویــــش شـــدت یافـــت.کانــون این زمـزمه (امتناع از نهاد مرجعیت) از خانقاه «ظهیرالدوله» بود. این خانقاه که محفلی پوشــشی برای یک   لژ فراماســونری   به نام «انجمن اخوت» بود ، از ســوی یکی از وابستگان به دربا که دلـبسـته غرب نیز بود اداره می شد. این انجمن نخسـتین کانون جدی دراویش ، هنرمندان ، و ادیبان فراماسونر نیز بود که ضمن استفاده از ظواهر طریقت صوفیه و برپایی مجالــس وعظ ، خطابه ، شعر و موســیقی ، مبلغ آراء و اندیــشـه های ماسونی درمیان این بخش از نخـبگان جامعه بود. دراین تلاش برای نفوذ در دیگر کانونها ی صوفیه بویژه «نوربخشیه ونعمت اللهی گنابادی» ازسوی فراماســـونرها به یک سری نتایج رسید که دراین زمان تا حدودی از آن قابل لمــس است
فراماسونری عنوان مقوله ای پیچیده ونهان روش است که برای سیطره جهانخواران بر مـنابع مادی و معنوی جهان تلاشی چند صد ساله دارد. این نهاد بین المللی با شــاخ و برگهایش نسبــت معیــنی با «صهیونیسم» دارد وبرای پیشبرد اهداف خود کانونهای مختلف فرهنگی و سیاسی جوامع مختلف را هدف خود قرارمی دهد. یکی از این کانونهای جدی که در ایران هدف فراماســونرها قرار گرفت ، حلقه های دراویش و زاویه ها و خانقاه های متصوفه بود.
در دهه های اخــیر که امـــواج مدرنــیزاسیون ، شــیرازه جامـــعه ایرانی را با چالــش مـواجه کرد «خانقاه ظهیرالدوله» انجمنـــی مخفی برای هدایــت دراویش ، هنرمــندان و ادیبان به سوی اهداف فراماسونری تشکیل داد تا ضمن انحراف جامعه ایرانی از مرجعیت به طریــقت متصوفه، راه را برای نفوذ بیشتر در امور کشور هموار کند.
«علی خان ظهیرالدوله قاجار» داماد ناصــرالدین شاه که جانشــینی  صفی علیشاه   را یافته بود، با تاسیس این انجمن در پوشش یک   خانقاه   پیوند فراماسونرهای مشهوری چون  تقی زاده   با ادیبان و هنرمندانی چون ملک الشعرای بهار- ابوالحسن خان صبا – رهی معیری – درویش خان – ایرج میرزا – محمد حســین لقمان ادهم – روح الله خالقی – فروغ فرخ زاد – سعــید نفیسی و... را برقرار کرد و کوشید تاثیر مورد فراماسونرها را برآنان جدیت بخشید.
فراماسونری یا فراموشخانه جمع کانونــــــهای برادری گسترده‌ای در جهـــان اســـت. این کانون‌ها ریشه‌های بسیار کهنی در اروپای غربی دارند.
فراماسونری یک سازمان نیـــست، بلکه کانون‌های مختلفی فراماسون هستند. برخی از اینها با هم در رابطه‌اند یا کانون بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند. برخی دیگر کم و بیش کاملاً مستقل‌اند.

خیانت‌های فراماسون‌ها
فراماســـون‌ها در ایران عموماً وابســـته به دولت‌های غربی به خصــــوص انگلستان بودند و عمده فعالیت‌های آن‌ها در جهت حفظ منافع این دولت‌ها بود. از جمله می‌توان به نقش فراماسون‌های شناخته شده‌ای در قرارداد الحاقی گس-گلشـائیان و مساله کاپیتالاسیون اشـــاره کرد. که در اولی محمد ساعد (نخست وزیر و فراماسون عضو لژ مولوی) به همراه عباسقلی گلشائیان (فراماسون نامی و عضو لژ مولوی) نقش داشتند و در ماجرای کاپیتولاسیون، حسنعلی منصور (نخست وزیر)، عباس آرام (وزیر امور خارجه) و شریف امامی (در آن زمان رئیس مجلس سنا و استاد بزرگ لژ فراماسونری) نقش کلیدی داشتند.

ضرورت توجه به نقش پنهان فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر ایران
دوره قاجار در تاریخ معاصـر ایران به دلایل متعـــــددی که عمــــده ترین آنها ارتباط نزدیک ایران با کشورهای غربی اســـــت، دارای اهمیت بسیار است. توجه غربیان به ایران در این دوره در چارچوب رقابتهای استعماری انگلســـتان، روسیه و فرانسه شکل گرفت. به واسطه این ارتباط مسایل جدیدی در داخل ایران بروز نمود که از جمله آنها می توان شیوع نوع خاصی از نگرش به غرب را مشاهده کرد که منشأ تحولات وسیعی در ایران شد. وجـــه غالب این نگرش که مبتنی بر خودباختگی و مرعوب شدن منــــادیان غربگرایی در برابر پیشرفتهای جوامع غربی بود و در قالب حیرتنامه ها و آثار مکتوب افرادی نظیر ملکم خان عیان شد، عبارت بود از دعوت ایرانیان به پذیرش تمدن غرب بی هیچ دخل و تصرف. از همین زمان و در ارتباط با نگرش فوق پدیده جدیدی تحت عنوان فراماسونری یا فراموشــخانه در تاریخ معاصر ایران بروز می نماید که در رأس آن منادیان غربگرایی قرار داشتند و ایرانــــیان را برای رسیدن به مدینه فاضله که همانا جامعه غربی بود، تشویق به ایجاد محافل فراماســــونری و عضــــویت در آن می کردند. این کلام آخوندزاده که ایرانیان را مخاطب قرار داده و می گوید: ای اهل ایران اگر تو از نشاه آزادیت و حقوق انســانیت خــــــبردار می بودی به این گونه عبودیت و به این گونه رذالت متـــحمل نمی گشتی، طالب علم شده، فراموشـــخانه ها می گشادی، مجتمعها بنا می نمودی و خود را از قیود و عقاید پوچ و از ظلم دیسپوت نجات می دادی، بیانگر ارتباط نزدیــــــــک جریان غرب زدگی با مجامع فراماسونری است که در این دوره لازم و ملزوم یکدیگر به شمار می آمدند. توصــیه آخوندزاده بعدها به وسیله ملکم خان جامه عمل به خود پوشــــــید و به جای رهانیدن ایرانیان از قیود استبداد داخلی، بند وابستگی به غرب و بیگانگان را نیز بر جامعه ایران تحمیل نمود. روند وابستگی جامعه ایران به غرب با ورود اولین دسته از ایرانیان به مجامع فراماسونری که در آغاز منحصر به سفرا و محصلان اعزامی به اروپا بود، تشدید شد و رفته رفته با گسترش یافتن شبکه لژهای فراماسونری و افزایش اعضای آن که عمدتاً از میان طبقات صاحب نفوذ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی گزینش می شدند، ابعاد گسترده تری یافت. تجمـع تعداد زیادی از رجال قدرتمند در لژهای فراماسونری که براساس آموزشهای ماسونی ملزم به حمایـــت از یکدیگر بودند، شبکه ای پنهانی ایجاد کرده بود که علیرغم ادعای عدم مداخله در امور سیاسی به نحوی فعال در کلیه امــور مداخله می نمودند که به نمونه های بارزی از این مداخلات اشاره خواهد شد. متأسفانه در تاریخنگاری معاصر ایران مسئله حساس و شایان توجهی همچون فراماســونری که رابطـــه غیرقابل انکاری با تحـــولات تاریخ معاصر ایران دارد ناآگاهــانه و در مواردی آگاهانه مورد بی توجــهی قرار گرفته و از کنار آن به سادگی عبور شده است. این امر نه تنها در بررسی تحولات بلکه در شــــرح حال نویسی معاصر نیز مورد کم توجهی و غالباً بی توجهی قرار گرفته است به نحوی که یا ذکری از عضــــویت رجال دوره های قاجار و پهلوی در کانونهای ماســـونی نمی شود و یا فقط به این موضوع اشاره می شود که فرد موردنظر عضو فراماسونری بوده، همچنانکه ممکن است عضو کتابخانه نیز باشد و به همین سادگی عضویت در فراماسونری آن چنان در سایه اغماض قرار می گیرد که گویی هیچ تأثیری در کنش اجتماعی - سیاسی شخصیت مورد بحث ندارد. البته این مسئله منحصر به این موضوع نیست، مســـایلی از قبیل فعالیت دستگاههای اطلاعاتی بیگانه در ایران، نقش افرادی نظیر اردشیرجی، شاپورجی و... یا مطرح نشده و یا با تحریف و تخفیف، تصویری واژگونه از این وقایع ارائه شده است. تبعات چنین بی توجهی عبارتند از نادیده گرفته شدن یکی‌ازعوامل تعیین کننده دروقایع مهم تاریخ معاصر که منجربه ارائه تحلیل ناقص وبعضاً غیرصحیح ازحوادث میشود.
گفتنی است که منظور از ذکر این مطالب بزرگنمایی درخصوص فراماسونری نیست، فراماسونری یکی از عوامل مؤثر در تحولات است که باید در کنـــار سایر عوامل به نحو شایسته مورد بررسی و تعمق قرار گیرد. فقدان یک مفهوم روشن از فراماسونری در بین افراد جامعه و حتی مجامع علمی و دانشــگاهی از تبعات دیگر این بی توجـهی است که منجر به کلی گویـــی، ساده انگاری، و بزرگنمایی در اظهــارات و مکـــتوبات شده است. عده ای فراماســـونری را سازمانی پیچـیده و مخوف توصیف می کنند و در ذکر مصادیــق آن به کلی گویی می پردازند و یا دچار بزرگنـمایی و افراط می شوند، عده ای اصل تشکیلات فراماسونری را مثبت تلقی می کنند وتمامی عیوب رابه افراد واعضانسبت می دهند، عده ای نیز راه افراط می پیمایند و عیب افراد را نیزمختص به ایرانیان می دانند و اروپائیان ماسون را افرادی شریف معرفی می کنند. این آشفتگی بیانگر فقدان یک تحلیل جامع وصحیح ازمبانی فراماسونری و تکاپوی سیاسی - اجتماعی آن در ایران است که شایسته توجه جدی است.
درخصوص کم توجهی به نقش فراماسونری درتحولات تاریخ معاصر معمولاً توجیهات زیرعنوان می شود:

الف) کمبود اسناد و اطلاعات
لازمه تحقیق درخصوص هر موضوعی دسترسی داشتن به منابع و اسناد و مدارک مربوط به آن است که متأسفانه درباره فراماسونری به علت اصرار آنان بر پنهانکاری و نهان روشی اطلاعات جامعی در دسترس قرار ندارد. اما این مسئله نمی تواند پاسخ قانع کننده ای به این بی توجهی باشد. اطلاعات ارائه شده در ایران درخصوص فراماسونری اگرچه ناقص است ولی به اندازه ای هست که بتوان آن را دستمایه یک کار تحقیقی قرار داد. آثاری نظیر فراماســـــونری و فراموشـخانه در ایران اثر اسماعیل رائین علیرغم تمام کاستــیهای آن و تمامی ملاحظاتی که در مورد آن وجود دارد دربردارنده اسناد مهمی است که بررسی آنها می تواند راهگشای تحقیـــق درباره این موضـــوع باشد مضافاً اینکه کتب دیگری نیز قبل و بعد از انقلاب منتشر شده که هر کدام دربردارنده اطلاعاتی در این خصوص می باشد.

ب) کم اهمیت دانستن موضوع
عده ای که غالباً یا ماسون هستند و یا اطلاعات جامعی از ماهیت این جمعیت ندارند بر این باورند و یا چنین وانمود می کنند که فراماسونری اساساً یک حرکت اخلاقی است و اصلاً موضوعیت سیاسی ندارد. نگاهی گذرا به عملکرد ماسونها چه از لحاظ فردی و چه از لحاظ تشکیلاتی که به نمونـــه هایی از آنها اشاره خواهد شد بی پایه بودن این اظهارات را ثابت می کند. منظور این عده از طرح چنــین دیدگاهی کم اهمیت نشان دادن تأثیر فراماسونری در تحولات تاریخ معاصر است و با همین انگیزه از طرح هرگونه بحثی در این زمینه خودداری می کنند. قبل از انقلاب اسلامی، ماسونها حتی الامکان از چاپ هر کتابی بر ضد خود جلوگیری می کردند و با قاطعیـــت می توان اظهار داشت که چاپ معدود کتاب و مقاله در این زمینه فقط با حمایت دربار و ساواک برای افرادی نظیر رائین ممکن شد.
اصرار ماسونها بر عدم نشر هر خبر و اثـــری درباره تشکیلات ماسونی باعث شده بود که آنان با چاپ آثاری از سوی خود ماسونها نیز که با هدف دفاع از این جمعیت تألیف می شد مخالفت نمایند، عده ای دیگر که وابستـــــگی ای به فراماسونری ندارند اما در زمره کسانی قرار می گیرند که سعی دارند این موضوع را کم اهمیت جلوه دهند افرادی هستــــند که در پاسخ به افراط قائلین به نظریه توطئه دچار تفریط شـــده و با تکیه بر آرا و نظریاتی مانند نظریه بازی ها و... قائل به عدم وجود توطئه و یا کم تأثیر بودن آن هســــتند. تکیه این افراد عمــدتاً بر اسناد و یا اطلاعات رسمی است و معتقدند که اگر توطئه ای هم وجود داشته باشد می بایست در پرتو داده های عینی و اسناد و مدارک تاریخــی و بدون جانبداری عاطفی مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. این ایراد بر نظریه توطئه که به شکلی افراطی و گاه سطحی سعی در نسبت دادن وقایع به عوامل خارجـی و مراکز توطئه گر دارد وارد است، اما از ســـوی دیگر باید درنظر داشت که با ساده انگاری گرفتار توهم عدم وجود توطئه نیز نشد و نیز باید دانست که توطئه گران هیچ گاه به شکلی آشکار و عریان اقدام نمی کنند تا بتوان فعالیت آنان را با معیارهای رایج مورد بررسی قرار داد. تحلیل این وقایع باتوجه به رعایت اصول پنهانکاری از سوی دستگاههای اطلاعاتی و مراکز پنهانی توطئه گر، نیاز به شمی قوی دارد که متوجه شگردهای مختلف توطئه گران بشود. عدم انتشار اسناد مراکز اطلاعاتی و مجامع پنهانی مؤثر در وقایع از جمله اسناد مربوط به انقلاب مشروطه از ســـوی دولت انگلستان- باتوجه به اینــکه در آن کشور پس از مدتی اســـناد از حالت محرمانه خارج می شـــوند و قابلیت انتشار پیدا می کنند - پس از حدود صــد سال و یا نابود کردن اسـناد مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در سازمان سیا که مدتی قبل اعلام شده است، علیرغم صحــت یا عدم صحت این خبر همگی حاکی از آن است که انجام توطئه هیچ گاه با شعار و اعلان صریح همراه نبوده است و نخواهد بود. و کشورهای توطئه گر با شگردهای مختلف از قبیل عدم انتشار حقایق، مســـخ واقعیتها با انتشار جهت دار اخبار، و نهایتاً از بین بردن و یا مخدوش کردن اسناد و مدارک اصیل حتی الامکان از آشکار شدن حقایق ممانعت می کنند. بنابراین تحلیل وقایع با استناد بر مشهودات جهـت داری که در اختیار افکارعمومی قرارگرفته است هرگز ما رابه کشف حقایق مستور رهنمون نمی گردد. لذا باید سعی نمودکه بدون گرفتارشدن در چنبره نظریه های مختلف با درنظر گرفتن ترفندهای پیچیـــده بازیگران رویدادهای گوناگون تاریخ معاصرایران، به تحلیل وقایع پرداخت. بعضی از مخالــــفین نظریه توطئه با مستمسک قرار دادن افراط قائلین به تئوری مزبور که هر واقعه ای را بدون تحلیـــل جامع منسوب به دست پنهان توطئه گری مخوف می کنند، سعی دارند که موضوع توطئه را یا منتـــفی و یا به صورت موضوعی جانبی و فرعی قلمداد نمایند. موارد مختلفی مانند نقش انگلستان در وقایـــعی نظیر انقلاب مشروطه، کودتای ۱۲۹۹ و روی کار آوردن رضاخان، و... نقش فراماسونری در تحـــولات تاریخ معاصر ایران به عنوان مصادیق تئوری توطئه از سوی آنان، مورد تردید و یا انکار واقع می شود. نمونه ای از این گونه نگرش به تحولات تاریخ معاصر ایران را می توان در مقاله آقای احمد اشرف در فصلــــنامه گفتگو شماره ۸ مشاهده کرد که به جهت ذکر فراماسونری به عنوان یکی از مصادیق عمده مورد علاقه قائلین به نظریه توطئه و ارتباط آن با موضوع مورد بحث، به آن میپردازیم. وی در مقـــاله خود تحت عنوانتوهم توطئه درخصوص فراماسونری اظهار داشته است:
در شالوده فکر ایرانی، مراکز پنهانی فراماسونری، بهایی و یهود شبکه درهم تنیده ای تشکـــیل داده اند که سیر حوادث و مشی وقایع تاریخ معاصر و شخصیتهای پرنفوذ جهان را همچون عروسکان خیمه شب بازی از پشت پرده هدایت می کند.در این میان فراماسونها بیش از دو گروه دیگر درگیر انواع توطئه ها، دسیسه پردازیها و توهم توطئه بوده اند
تمهیداتی که فراماسونری برای رسیدن به اهداف خود مورد استفاده قرار داده است، عبارتند از:
1 – تلاش برای بدســـت گیری قدرت سیاسی همه ی کشورهای جهان.امروزه سران قدرتمند در اکثر کشورها، یا بخشی از تشکیلات فراماسونری هستند و یا تحــت تأثیر کشور های ماسونی قرار دارند. این مطلب در مورد کشورهای خاورمیانه مانند ترکیه، عراق، عربستان و... نیز صدق می کند. برای مثال در ترکیـــه لژها و مـــجلات ماســـونی همچون «معمار سینان» علناً فعالیــــت می کنند و بسیاری از سیاستـــــمداران این کشور نیز ماسون می باشنــد. همچنین در ماه May سال 2007 (سال جاری) فراماسونرهای عراقی جشن تأسیس اولین لژ خود را برگزار کردند. کشـــورهایی مثل عربستان نیز که لژ ندارند، عملاً تحت سیطره ی کشورهای ماسونی مانند آمریکا و اســـراییل قرار دارند. به جرأت می توان گفت که تنها کشوری که در مقابل تشکیلات شیطانی فراماسونری ایستادگی کرده و به عنوان بزرگترین دشمن فراماسونری به شمار می رود، ایران اسلامی است. لازم به ذکر است که در کنار ایران، مجاهـدان حماسه ساز لبنانی و فلسطینی نیز قرار دارند، اما حکومت کشورهای مذکور در دست مجاهدان نیست. الــبته در ایران زمان پهلوی، تعداد زیادی از نخست وزیران، فراماسون بوده اند. مانند: امیر عباس هویدا که بیشترین مدت نخست وزیری را داشته و شریف امامی که استاد اعظم فراماسونری بوده است. ارتباط محمد رضا پهلوی نیز با فراماسونری بسیار زیاد بوده است.
2 – ایجاد دو کشور قدرتمند آمریکا و اسراییل به عنوان دو بازوی سیاسی و نظامی مهم.
3 – ایجاد سازمان ملل متحد به عنوان یک دستگاه ماسونی. سازمان ملل متحد با فریب افکار عمومی و در قالب شعار ایجاد صلح و ثبات در جهان، فعالیتهای خود را در جهت منافع فراماسونری انجام میدهد.
در مورد ارتباط سازمان ملل متحد با فراماسونری، شواهد بسیار زیاد و محکمی وجود دارد که ما به بخشی از آن ها اشاره کردیم. علاوه بر شواهد مذکور، اگر به جهت گیری های سازمـــان ملل متحد و شورای امنیت این سازمان در طی سال های قبل توجه کنیم، به حرکت های موذیانه ی سازمـان ملل متحد در جهت اجرای اهداف ماسونی پی می بریم.
4 – تلاش برای انتشار شعار New world order یا (نظم نوین جهانی).این شـــعار که در مهر ماسونی آمریکا نیز درج شده است و یکی از قدیمی ترین مشهورترین شعارهای فراماسونری است، اخیراً توسط جرج بوش پسر و قبلاً توسط پدر او بارها و بارها عنوان شده(214) و سازمان ملل متــحد نیز این شعار را ســـر لوحه ی خود قرار داده است. فرمان دنیای جدید یا نظم نوین جهانی، فرمان یا نظمی است که ماسون ها قصد دارند آن را با ایجاد یک امپراطـــوری جهانی شیطانی، پیاده کنند. از نظر ماسون ها این فرمان نهایتاً توسط منجی شیطانی آن ها (Antichrist) که شخصی قدرتمند از بین خود ماسون ها است، اجرا خواهد شد.

نقش فراماسونری در جهان اسلام و ایران
بنابراین فراماسونری در قرن 19 به یک جمعیـت مرموز، مقتدر، پر شاخ و برگ و جهان شمول تبدیل می شود. بعد از 200 سال از تشکیل لژ بزرگ حالا جریان فراماسونری به زنجیره ای از لژهای متعدد در سراسر جهان تبدیل شده که همه در خدمت لژ مادر هســـتند می شود. و در این زمان می توان لژهای فراماسونری را به سه دسته تقسیم کرد: یک دسته لژهای سه درجه ای هستند که عمدتاً در انگلستان و اسکاتلند رواج دارند. دسته دوم لژهای سی و سه درجه ای هستند که عمدتاً در آمریکا و فرانسه هستند و یک دسته دیگر طیف هفت درجه ای هستند. البته در مصر، لژهای صد درجه ای هم وجود دارد.
شعارهای فراماســـونری که بسیار جذاب هستــند، برادری، برابری و آزادی است. درباره آزادی فقط مطرح می کنــــند که این تشکیلات برای آزادی بشر آمده، حالا آزادی از چه نمی گویند. اما بیشتر به آزادی های سیاســـی و امثال این مربوط می کنند. اما در حقیقت در اروپا وقتی این شعارها مطرح شد منظور این بود که طبـــقه بورژوا آزاد بشود. آن موقع طبقه بورژوا در اروپا آزاد نبود. وقتی دم از برابری می زند می خواهد با طبقه اشراف برابر بشود. و درباره برادری هم منـــــظور این است که همه در این تشکیلات با هم برادرند. یعنی پادشاهی هم که در این تشکیلات وارد می شود. با بقیه همسان است و در یک جایگاه.
«مونتسکیو» یک تعبیر در مورد نژاد سیاه دارد. کتاب روح القوانین او را خود فراماسون ها می گویند که مانیفست فراماسونری است. او می گفت:«من باور نمی کــــــنم خدا با شـــــــعوری که دارد این موجود کریه را با این موهای وزوزی و لبهـــای کلفت و بینــی پهن به عنوان انسان خلق کرده باشد» بنابراین معلوم می شود اینـــها واقعاً طرفدار آزادی و برابری نیســــــتند. در حالی که خود بزرگترین سیستم برده داری را در اختیار دارند.
در فراماســــونری برادری، یعنی وقتی که فردی وارد فراماسونری می شد همه فراماسون های دیگر برادر او محسوب می شوند و همه افراد عضو، حق دارند از امکانات استفـــاده نامشروع ببرند امکان زد و بند و غارت اموال را داشته باشند.
در ایران نیز این مـــسئله اتفاق افتاد. نظیر برادران هومـــن در غارت ده ونک. چندی پیــش با یک فراماسون که دو سال پیش فوت شــــد مصاحبه کردم او قاضی بود و تعریــف می کرد که وقتـی عضو فراماسونری شدم و نقاب از چهره من برداشتند وحشـــت کردم زیرا عمــده کسانی را دیدم که پرونده هایشان در دادگستری زیردست من بود. به جرم زمین خواری، رشوه و کلاهبرداری و غیره. برادری برای چنین موقعیت هایی برای فراماسونرها کاربرد داشت.
اما مبـــانی نظری فراماســـونری، در قانون اسـاسی فراماسونری که توسط «جیمز اندرسن» کشیش پروتســـــتان با سابقه یهودی تدوین شد، این طور بیان شده است که در فراماسونری موضوع مذهب و سیاست جایی ندارد و همه مذاهب می توانند وارد فراماسونری شوند به شرط آنکه اصرار به مذهب خود نداشته باشند. به عبارت دیگر، با ترویج پلورالیسم مواجه هستیم.
موضوع دوم، ترویج اومانیسم است که اینها خود را مروج تربیت انسان می دانند که این تربیت مبتنی بر دین نیست. چون فراماسونرها عمدتا بی دین هستند و بخشی از آنها فقط به خدا اعتـقاد دارند. یعنی دئیســــت هستند. حتی فراماسونرهای فرانسوی به خدا هم اعتقاد ندارند. بنابراین حرفG که از علائم فراماسون هاست و حرف اول کلمه God به معنی خداست در علائم لژهای فرانسوی دیده نمی شود. ترویج لیبراسیم و سکولاریسم هم از تفکرات اینهاست و در نهایت «جهان وطــنی» که شعار یهودی ها است و آنها مطرح می کنند.
ایرانیان وقتی به هندوستان سفر کردند اولین بار با فراماسونری آشنا شدند و این کلمه وارد ادبیات ما شد. یکی دیگر از مبادی ورودی فراماسونری عثمانی است. غیر از این ها سفرایی که از ایـــران به خارج فرستاده شدند هم فراماسون می شوند و برمی گردند.
اتفاقا در فراماسونری ایران یک یهودی زاده نقش اصلی را ایفا می کند و اولین فراماسون ایرانی فردی به نام «میرزا ابوالحسن خان ایلچی» است که متعلق به خانواده کلانتری است که در زمان اینها یهودیان وارد دستگاه شدند و قصد داشتند ایران را به تصرف خود درآورند.
سفیر وقت انگلیـــس «سرگوراوزلی» در ایران با دو دسـتور وارد ایران می شود. یک دستور از جانب «جرج سوم» پادشاه انگلیــــس که مأمور می شود اطلاعات جامعی از ایران تهیه و ارسال کند و دستور دوم او تأسیس لژ فراماسونری در ایران به نام «لژ اصفهان» بود.
سرگوراوزلی طی نامه ای که به لندن می فرستد، می نویسد که برای حفظ مستعـمرات انگلیس، باید ایران در یک توحش و بربریت دائم نگه داشته شود. شاید منظور او حفظ جامعه ایرانی در وضعی آشفته، بی قانون و پراکنده است. به همین دلیل هرگاه ما خواستیم پیشرفتی به دست بیاوریم انگلیسی ها مانع شدند و حتی بعد از انقلاب هم آنها این سیاست را دنبال کردند.
اولین لژ فراماســــونری که در ایران به وجود آمد و همه بر آن اذعان دارند «فراموشخانه میرزا ملکم خان» است. در تأسیـــس این فراموشخانه چند چهره علنی و یک چهره پنهان داریم. چهره های علنی یکی همــــــین میرزا ملکم خان است «جلال الدین میرزا» و «حاج سیاح» و تعدادی دیگر هستند که عملکرد این جمـعیت در راستای همان پراکنده و آشفته نگه داشتن شرایط اجتماعی ایران است.
قرارداد «رویتر» را میرزا ملکم خان و میرزا حســــن خان سپهــــسالار با شخـصی به نام «اسرائیل یوسفات» یک یهودی ظاهرا هندی تابع انگلستان منعقد می کنند که در طی آن منابع زیرزمینی و روی زمینی ایران به مدت 70سال در اختیار بیگانگان قرارداده می شود. کاری که حتی امپراطور انگلســـتان هم آن را باور نمی کرد که واقعا چطور ممکن است یک حکومتی چنین کاری بکند؟!
بساط لژ میرزا ملکم خان با هوشیاری و غیرت حاج ملاعلی کنی برچیده می شود. حاج ملاعلی کنی حداقل دونقــش برجسته در تاریخ ایران دارد که یکی بر هم زدن قرارداد رویتر و دیگری برچیده کردن بساط لژ میرزا ملکم خان است. در سال 1317 هجری، بعد از مرگ ناصرالدین شاه یک انجـــمن به نام انجمن اخوت در ایران تشکیل می شود که صورت ظاهری آن فعالیت های درویشــــی است و در خفا محل تجمع و تشکیل جلسات فراماسونری است.
فراماســـــــــــــونری با تأکید بر پلورالسیم و نسبی گرایی فرصتی ایجاد می کند تا دگراندیشان و ساختارشکنان بتوانند در آن حضور پیدا کنند.
سال1322 هجری قمری زمینه های تأسیس اولین لژ رسمی به وجود می آید. عقیده بر این است که لژ ملکم خان رسمی نبوده در تأسیس لژ بیداری عناصر دگراندیش و یهودیان نقش داشتنـــد. یهودیان مدارسی در سراسر جهان ایجاد کردند به نام آژانس اسرائیلیان.
این مدارس را یهودیان فرانسه در ایران تأسیس کردند، هفت استاد این مدارس در زمره مؤسسین لژ بیداری هستند. به اضافه اردشیر جی جاسوس و محمدعلی فروغی و تقی زاده و بقیه که در لیـــست لژ بیداری اسامی شان ذکر شده است.
از این تاریخ یعنی 1324 هجری فراماسونری در ایران به دو شاخه تقسیم می شود. دو شاخه اعتدالی و افراطی، شاخه اعتدالی را عباسقلی خان آدمیت اداره می کند و شاخه افراطی را اردشیر جی. درگیر و دار مشروطه دسته اول برای آرام کردن جامعه به سمت مذاکره با محمدعلی شاه می روند و تحولات را در درازمدت دنبال می کنند. اما شاخه افراطی در تمام اغتشاشات مشروطه نقش داشتند.
این جانب اصل مشروطه را حرکت مثبتی برای ملت می دانم. اما طیف های مختلفــی در این جریان حضور داشتند که حضور این طیف ها نسبت به اهداف این جریان بدبینی ایجاد می کند.
یکی از جرقه های مشروطه چوب خوردن تجار قنــــد در تهران بود. اسناد تاریخی نشـــان می دهد محرک علاءالدوله حاکم تهران، در چوب زدن میرزاهاشم قندی که یکی از تجار قنــد بوده فردی به نام میرزا حسن خان رشدی، یک فراماسونر است و بنا به نقلی پدر مدارس جدید نیز است.
پس از چوب زدن تجار تهران، مردم شورش و به این عمل اعتراض می کنند. میرزا ملک منصور (شاه السلطنه) پسر مظفر الدین شــــاه که یک فرماسونر است به صدراعظم مراجعه می کند و به جای اینکه آشوب را آرام کند عین الدوله را تحریک می کند به ایستادن جلوی مردم که این واقعه منــجر به کتک خوردن بعضی علما و عصبانیت بیش از حد مردم و حتی کشتــه شدن «عبدالحمــــید» روحانی جوان می شود و آتش مشروطه اینگونه برافروخته می شود و اداره امور را از دست نخبگان اصیل و متفکران و روحانیت شیعه خارج کرد و بدست مجامع ماسونی داد.
از آن روز تا کودتای 1299 و بعد از آن، ایران روی آرامــــش را ندید. هر وقت ایرانی ها خواستند به توافق برسند فراماسونرها با توطئه گری مانع شدند و کار را به، به توپ بستن مجلس کشــاندند و باعث دخالــــــــت گسترده انگلیس و روسیه در ایران شدند و با تحصن در سفارت روسیه و انگلیس ماهیت غیربومی و غیرملی به انقلاب مشروطه ایران دادند و با فتح تهران عملا کنترل ایران را به دست آوردند.
ملکم خان در خدمــــت صهیونـــیسم بود و هیچ اعتقادی به ادیان ثلاثه (نه اسلام، نه مسیحیت نه یهودیت) نداشت. در خاطرات ناصرالدین شاه آمده که در پاریس یا لندن ملکم خان، روچیلد را به دیدن ما آورد و روچیلد در خصوص وضعیت یهودیان از حکومت وقت امتیازاتی می خواستند. ناصرالدین شاه به آنها می گوید چرا نمی روید فلسطین را بخرید و یهودیان را در آنجا جمع کنید و بعدها تاریخ نشان داد که آنها چنین تصمیمی داشتند.
چون «تئودور هرتزل» که نزد سلطان عبدالحمید پادشاه عثــمانی رفته بود از او می خواهد که اجازه مهاجرت یهودیان به فلسطین را بدهد و بهای سنگینی نیز تقـــبل می کند. حاضر می شود تمام بدهی خارجی امپراطوری عثمانی را بپردازد و 8 کشتی طلا به امپراطــــــوری بدهند و در ازای چنین مبالغ هنگفتی فقط اجازه مهاجرت و اسکان در فلسطین را می خواستند. اما عبدالحمید نمی پذیرد و همین موجب واژگونی دولت او می شود.
در توطئه سرنگونی حکومـــت سلطان عبدالحمید و فروپاشی امپراطوری عثمانی سه بخش به خوبی با همدیگر همکاری می کنند: دسته اول روشنفکران هستند. دسته دوم یهودیان و دسته ســوم بهائیان ایران هستند. بهائیان که در دوره ناصرالدین شاه از ایران رانده می شـــوند به بغداد می روند و به بهانه نزاع میان بابیه و بهائیه، بهائیان به عکا (فلسطین اشغالی) می روند و بابیه به قبرس.
سال 1327ه. اوج حاکمیــــت بهائیان است و آن ها کمک های بی شائبه به دستگاه اطلاعاتی و ارتش انگلســتان می کنند. به همین دلیل اســـــت که عباس افندی بعد از اینکه امپراطوری عثمانی از هم می پاشد به لقب «سر» ملقب می شود.
اسناد موجود در لژ بیداری گواه این مطلب است که حتی تعیین یک حاکم محلی با تأیید لژ بیـداری انجام می شده است. مثلا ادیب الممالک فراهانی در یک نامه از لژ اجازه می گیرد که من را حاکم فسا کرده اند آیا من بروم یا نه؟ بعد هر اتفاقی که آنجا می افتد به لژ گزارش می دهد.
حتی تدوین قانون اساســی را نیز آنها انجام می دهند؛ برپایه ترجمه قانون اساسی کشورهای فرانسه، بلژیک، انگلستان، توسط تقی زاده، فروغی و سیدنصرالله تقوی انجام شد. و این سه نفر از اعـضای اصلی لژ بیداری ایران هستند. نظام حقوقی ایران که به سمت سکولاریستی شدن پیش می رود زیر نظر اینان بوده است. اوضاع حقوقی و قضایی و عمده تحولات زیر نظر این سه تن شکل می گیرد مشـــــیرالدوله پیرنیا (میرزا حسن خان) به لژ «گرانداوریا» نامه می نویسد و می گوید ما می خواهیم تغییرات گسترده قضایی و حقوقی در ایران ایجاد کنیم.
شما یک حقوقدان به ما معرفی کنـــید و آنها نیز «مســیو پرنی» را به ایران می فرستند. و تحولات حقوقــی در ایران اتفاق می افتد که میرزا علی اکبر خان داور آن را به اوج می رساند. به هر حال امری نیســـت که دخالت اینها در آن نباشــــد. از به دار زدن شیخ فضل الله نوری توســــط همین کمیته فراماسونری- که یک طرف آن یپرمن خان ارمنی و طرف دیگر آن شیخ ابراهیم زنجـــانی یهودی زاده است در کسوت روحانی، و از 12 نفر کمیته انقلابی، 9 نفر عضو لژ بیــداری هستند- تا کودتای 1299 توسط اینان صورت می گیرد.
فاتحـــــــــین تهران قصد تحولات فرهنگی سیاسی را دارند و دولت را نیز در دست دارند. با زور می خواهنـــد دولت مدرن را در ایران سر کار بیاورند و پروژه مدرنیزاسیون را در ایران اجرا کنند همان روشنفکرانی که در عهد قاجار دم از قانون و آزادی می زدند الان در خدمت لژ بیداری و در فکر تحولات گسترده هستند. کشتار علما و برخورد با جریانات فایده نمی کند. بنابراین از سال 1292 تا 1299 ایجاد دولت مدرن و دیکتاتوری نو را ترویج می کنند.
کودتای 1299 یک کودتای ماسـونی است که همه طیف ها در آن حضور دارند: بهایی ها، یهودی ها، مسیحی ها، علی اللهی ها، صوفــــی ها و اردشیــرجی که در خاطرات خود به صراحت گفته همه کاره کودتای 1200 من بودم. و ارتباط او با کانون های یهودی کاملا مشخص شده است.
در دوره پهلوی دوم انتقال قدرت از پهلوی اول به دوم توسط یک فراماسونر به نام محمدعلی فروغی انجام می گــیرد. در سال 1947 لژ بزرگ تشکیل می شود و در سال 1948 لژ عالی اسکاتی و قریب به 50، 60 لژ فراماسونری در آن زمان در ایران فعال هستند که حدود 5 هزار نفر عـــضو دارد که در همه ارکان حکومتی حضور دارند. نمایندگان سنا، مجلس، رؤسای دانشگاه ها، وزرای کابینه و حتی در میان بازرگانان و سفرا و غیره.
وقوع انقلاب اسلامی باعث تعطـــیل شدن لژهای(شناخته شده) فراماســـونری در ایران شد اما تفکر فراماسونری در قالب های لیبرالیسم، پلورالیــسم، نسبی گرایی و... ترویج شد و هنوز هم به قوت هر چه تمامتر ترویج می شود.